دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.89K photos
112 videos
174 files
3.38K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ
#دعا

پرسش:

سلام و درود فراوان بر شما وسپاس از روشنگریهای جنابعالی

لطفا بفرمایید چگونه تبیین مثبتی از دعا میتوان داشت ؟

یابه عبارتی مکانیسم تاثیر دعا از نظر دینی ، معنویت گرایی و روانشناختی چگونه است؟

پیشاپیش از پاسخگویی شما ممنونم.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

گمان می کنم کتاب زیر ایده های مناسبی را در جهت یافتن پاسخ به شما ارائه دهد:

کتاب بینش مینوی: زیستن در آگاهی معنوی جدید نوشته جیمز ردفیلد،

این کتاب با ترجمه حسن فتحی توسط انتشارات فکر روز و با ترجمه میترا معتضد توسط انتشارات البرز منتشر شده است.

تندرست باشید 

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

باسلام وعرض ادب واحترام

با تشکر فراوان از شما استاد بزرگوار. لطفا در مورد پانیک و درمان دارویی و روانکاوی آن توضیح دهید. و اینکه درمان دارویی قطعی دارد یا نه. چون به مدت چهار سال من دارو مصرف میکردم ولی نتیجه نداد. خودتون درمشهد تشریف دارید؟ خدمت برسیم. سپاس


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

در یک فایل صوتی راجع به پانیک توضیح خواهم داد.

بنده از سال 1390 ساکن تهران هستم و فقط تدریس می کنم، هیچ جا مطب و کلینیک ندارم.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
تدریس فصل نوروساینس ازکتاب کاپلان
مدرس دکترسرگلزایی
شروع ازسه شنبه 10مهر از ساعت15تا 19
9123336716 - 88063547
لینک عضویت در گروه کارگاه های دکتر سرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
دوره کارورزی تربیت رواندرمانگر
درمانگر دکتر سرگلزایی
از 9مهر (روزهای دوشنبه 17تا19)
09123336716 - 88063547
عضویت در گروه کارگاه های دکتر سرگلزایی 👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
.
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #استبداد ( بیست درس از قرن بیستم )
نویسنده: #تیموتی_اسنایدر
مترجم : پژمان طهرانیان
ناشر : فرهنگ نشر نو

  قهرمان نمایشنامه هملت ، مردی است با فضیلت و آزاد اندیش که از استبداد و ستم  فرمانروایی شریر پریشان شده است و در رؤیا و بیداری در این اندیشه است که بیعتش را با آزادی تجدید کند و به بازسازی ادراک و احساسی که نسبت به زمان و زمانه اش  دارد بپردازد :

"  این زمانه را سامان گسسته است ، همانا که زاده شده ام تا آن را به سامان باز آورم. "

آنچه در بالا خواندیم بخشی از کتاب " در برابر استبداد " است . تیموتی اسنایدر نویسنده کتاب ، مورّخ ، نویسنده و منتقد آمریکایی است . او  پس از تحصیل در رشته های تاریخ و علوم سیاسی در دانشگاه بروان ، موفق به اخذ مدرک دکترای تاریخ مدرن از دانشگاه آکسفورد شد . اسنایدر یکی از معدود مورخین به نام عضر حاضر بوده که توانایی نویسندگی و سخنوری به زبان های فرانسه ، آلمانی ، هلندی ، اکراینی و روسی را دارد و در تأسیس موزه یادبود هولوکاست که به تمام قربانیان آلمان نازی تقدیم شده است ، مشارکت داشته است .

استاد  تاریخ دانشگاه ییل آمریکا ، این کتاب را در زمانه ای به تحریر در آورده که بیم آن می رود  ، نتیجه انتخابات آمریکا و بر مسند نشستن ترامپ ، ایالات متحده لیبرال دموکرات را به حکومتی استبدادی و خودکامه تبدیل کند .

وی که متخصص تاریخ شناسی اروپای شرقی است ، زیرکانه و هوشمندانه فصول مشترک  حکومت های فاشیسم و نازیسم و توتالیتاریسم را با سیاست حاکم بر تاریخ کنونی  ورق می زند و نشان مان می دهد که چرا نباید :

" افسانهٔ پایان تاریخ (فرانسیس یوکوهاما) و لیبرال دموکراسی به عنوان یک نظام سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی آرمانی و ایده آل  را باور کرد "

و چرا باید :

" حواسمان به نمایش های فریبکارانه ای که مستبدها از تاریخ به تصویر می کشند باشد ، میهن دوست باشیم ، از همتایان و زمینی های دیگر برای حل مشکلات مان استفاده کنیم و به منزوی های ملی گرا تبدیل نشویم ،  درکارهای عام المنفعه مشارکت کنیم و از فعالیت های غیر سیاسی و انجمن های آزاد و مردم نهاد  برای رشد جامعهٔ مدنی و مبارزه با سیاست های مستبدانه و تخریب گر سود جوییم " .

اسنایدر به خوانندگان خود گوشزد می کند که چگونه :

"دولتمردان مستبد یا مدیران وحشت ، از فضای رعب ، ترس و بحران نهایت بهره را می برند  و با  واژه های خطرناک و زبان سلطه ، آزادی حقیقی را با امنیت های ساختگی تاخت می زنند .

این مورخ معاصر  زنگ خطرهای جوامع تحت سلطه حکومت های  خودکامه  و راه های برون رفت از آن ها را به نقل از متفکران سیاسی  حکومت های فاشیستی قرن بیستم به سادگی در اختیارمان قرار می دهد . برای نمونه در این کتاب می خوانید :

" هانا آرنت معتقد بود که اشتیاق ما به امور پنهانی و مسائلی که در اهمیت داشتن آن ها تردید وجود دارد به طرز خطرناکی یک امر سیاسی است . در حقیقت حکومت های توتالیتر ، تفاوت های حریم های خصوصی و عمومی را از میان بر می دارند تا از یک سو آزادی را سلب کنند و از سویی دیگر جامعه را از امرسیاسی دور نگه دارند ."

سر نخ هایی که تیموتی اسنایدر از دل تاریخ  حکومت های جبار قرن بیستم و سازو کارهای مقاومت های موفقیت آمیز مبارزان بیرون کشیده است ما را به شیوه حکمرانی دولت های خودکامه  و راه های مقابله با آن  ها می کشاند .  برای نمونه مطالعه رویداد اعتصاب کارگران لهستانی دریای بالتیک و پیروزی آن ها در برابر سرکوب خونین رژیم های کمونیستی می تواند باور افرادی  که  به عبث بودن اثر گذاری فردی خود در سطح کلان اجتماع و تغییر سیاست های نامشروع ایمان دارند  را دستخوش چالش و لرزش کند.

 همچنین اسنایدر در فصلی از کتاب به این موضوع می پردازد که چگونه متمایز شدن ، به همرنگی جماعت در نیامدن و رهایی از تله امکانات فریبنده و سرگرم کننده نهادهای قدرت مانند اینترنت ، شبکه های اجتماعی و  تلویزیون می تواند جوامع تحت سلطهٔ استبداد را به آزادی برساند .

تاریخ نگار مشهور عصر ما از از ترزا زن جوانی می گوید که در عصر هیتلر ، با موج وحشت و هراس همراه نشد و با متمایز شدن ،  خانواده هایی را از اردوگاه مرگ رهایی بخشید . از چرچیل می گوید که چگونه با  شنا کردن بر خلاف جریان آب  ،  سبب شد تا تاریخ قرن بیستم به شیوه ای متفاوت نگاشته شود و هیتلر را مجبور کرد تا نقشه هایش را تغییر دهد.

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/1474594_593.jpg
ادامه #معرفی_کتاب

اسنایدر از تلاش برای تغییر در گفتمان کلیشه ای می گوید و تاکید می کند  : " اگر می خواهید مغلوب خودکامه ها نشوید ، از اینترنت و تلویزیون فاصله بگیرید ، کتاب بخوانید و زبان رایج آکنده با واژه های تکراری جهان دو بعدی را با چارچوب های بزرگتر و فرایافت های بیشتر تاخت بزنید ".

"بیست درس از قرن بیستم " خوانندگان خود را به این نقطه می رساند که چگونه مردم سالاری می تواند بر تمامیت خواهی پیروز شود و در برابر پیشروی های استبداد مقاومت به خرج دهد. در میان حجم قابل توجهی از سرنخ ها و فوت و فن های کاربردی این کتاب که رهنمون مبارزه با استبداد است ،  یک درس را می توان شاه کلید و حائز اهمیت دانست . آخرین فصل از درسنامه قرن بیستمی اسنایدر  تنها شامل این جملات است :  

تا می توانید شجاع باشید ،اگر هیچ یک از ما آمادگی مرگ در راه آزادی را نداشته باشد، همگی مان در سایهٔ استبداد خواهیم مُرد  . 

#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روان شناسی

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/1474594_593.jpg
"دوره تحلیل رفتار متقابل"

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی

زمان: ۲۶ و ۲۷ مهر ۹۷
ساعت: ۸ تا ۱۲
۰۹۹۰۹۴۵۶۳۸۶
۲۲۱۱۵۱۷۹

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

دکتر #مصدق درباره ی دکتر حسین فاطمی گفته بود : «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.» 

دکتر حسین فاطمی دکترای حقوق از پاریس، روزنامه نگار، نماینده ی مجلس و سپس وزیر خارجه ی دولت دکتر مصدق بود. فاطمی یک بار از سوء قصد مسلحانهٔ «فدائیان اسلام» و بار دیگر از سوءقصد اوباش تحت هدایت «شعبان جعفری» جان سالم به در برد و بالاخره پس از کودتای 28 مرداد 1332 با نظر محمدرضا شاه در 19 آبان 1333 اعدام شد.

عکس #دکترفاطمی را در کنار دکتر مصدق در #دادگاه_لاهه نشان می دهد.

@drsargolzaei
#مقاله
#دین_واخلاق-قسمت اول

۱- حدود پانزده سال پیش گزارشگری از یک نشریه مذهبی به من تلفن زد و خواستار وقتی برای مصاحبه شد. آن روزها به ندرت به اصحاب رسانه "نه" می گفتم ولی وقتی موضوع مصاحبه را پرسیدم به این یکی "نه" گفتم. قرار بود من راجع به "گریه" از دیدگاه روانپزشکی نظر بدهم! با توجه به این که این نشریه را یک نهاد مذهبی منتشر می کند، حدس زدم که قرار است از من حرف هایی بیرون بکشند به نفع گریه کردن! به همین دلیل حاضر به مصاحبه نشدم. اما گویا گردانندگان ماهنامه ی مذکور اصرار بر این مصاحبه داشتند، بنابراین کسی را که حق استادی به گردن من داشت پیدا کردند و او را واسطه کردند و من به ناچار پای این مصاحبه نشستم. همان طور که حدس زده بودم گزارشگر این مجله مأموریت داشت از من "اعتراف بگیرد" که گریه برای سلامت روان مفید است و خنده برای سلامت روان مضر! از آن جا که قبلأ خودم را برای چنین موضوعی آماده کرده بودم در مقابل تلاش های او جاخالی های هوشمندانه ای دادم و او به هدف خود نرسید. ولی وقتی ماهنامه مذکور از زیر چاپ درآمد ونسخه ای از آن به دست من رسید از تعجب و البته خشم یخ کردم! کل مقاله تحریف شده بود! آن چه می خواستند من بگویم و نگفته بودم را با پر رویی تمام از قول من نقل کرده بودند! از همه فاجعه بارتر این عبارات بود که با تیتر بزرگ چاپ شده بود : 
دکتر سرگلزایی (روانپزشک) می گوید گریه باعث افزایش نور چشم می گردد! گردانندگان مجله مذکور  با زیر پا گذاشتن تمام اصول اخلاق حرفه ای، اخلاق مدنی و حتی اخلاق دینی خودشان، برای رسیدن به هدفشان حیثیت علمی مرا خرج کرده بودند.
۲- در هواپیما نشسته ام. روزنامه را ورق می زنم از جلسه شورای شهر تهران راجع به لایحه هزینه کردن پنج میلیارد تومان برای مراسم اربعین گزارشی چاپ شده است. یکی از اعضای شورای شهر می گوید: "برخی پیمانکاران شهرداری شش ماه است پول خود را دریافت نکرده اند و تزریق یک تا دو میلیارد تومان تأثیر زیادی در زندگی کارگران آن ها دارد."
عضو دیگر شورای شهر گفته است: "پنج میلیارد تومان مبلغ ناچیزی برای مراسم اربعین است."

شاید به نظر بیاید این دو رویداد ربطی به هم ندارند ولی من ارتباط مهمی بین این دو پیدا می کنم: "دین و اخلاق". 
برخی صاحب نظران گفته اند هر دین سه بخش دارد: 
عقاید دینی، مناسک دینی و اخلاق دینی.
عقاید دینی شامل باورهای هسته ای یک دین است مثلا اعتقاد به یک خدا یا اعتقاد به چند خدایی، باور به بهشت و جهنم یا باور به تناسخ.
مناسک دینی شامل رفتارهای آئینی یک دین است مثل آئین های تیرگان و مهرگان برای زرتشتیان، عید پاک و کریسمس برای مسیحیان و اعیاد فطر و قربان برای مسلمانان و رفتارهای آئینی که در هر کدام از ادیان در این مناسبت ها صورت می گیرند.
اخلاق دینی شامل چهارچوب های درست و غلط و امر و نهی مربوط به آن هاست. مثلأ در بعضی ادیان قربانی کردن حیوانات حرام است و در ادیان دیگر مباح و حتی در مواقعی واجب است، یا در بعضی از ادیان چند همسری ممنوع است در حالی که در ادیان دیگر مجاز است.
یک بحث مهم در فلسفه ی دین این است که کدام یک از این سه وجه، مهم ترین بخش یک دین است. درست است که این وجوه دین با همدیگر در تعامل و تبادل هستند اما اگر در شرایطی قرار باشد دو تا از این وجوه در تقابل با هم قرار بگیرند وظیفه دینی متدینین چیست؟ 
در دو مثالی که در ابتدای این یادداشت آوردم شما با دینداری مناسک محور مواجه هستید. گزارشگر یا سردبیری که مصاحبه تحریف شده ای از مرا به خورد خوانندگانش داده بود متدینی بود که فضیلت های اخلاقی (صداقت و امانت داری) را فدای ترویج یک آئین (عزاداری و گریستن) کرده بود.
کسی نیز که رأی می دهد پنج میلیارد تومان از حساب شهرداری صرف انجام یک آئین مذهبی (مراسم اربعین) شود در حالی که اداء دین (پرداخت بدهی) معطل مانده، متدینی است که مناسک دینی را مقدم بر اخلاق دینی دانسته است.
حدیثی از امام ششم شیعیان (امام جعفر صادق) نقل شده است که به نفع اولویت اخلاق بر مناسک است: 
"لا تنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده، فان ذلک شئ اعتاده فلو ترکه استوحشه لذلک و لکن انظرو الی صدق حدیثه و اداء امانته"
(اصول کافی-کتاب الایمان و الکفر)
ترجمه:
[برای شناخت درستکاری کسی] به رکوع و سجود طولانی او نگاه نکنید زیرا چه بسا این رکوع و سجده طولانی، چیزی است که شخص به آن اعتیاد پیدا کرده. در این صورت اگر آن را ترک نماید [به دلیل ترک عادت] وحشت زده [و پریشان حال] گردد. [برای شناخت نیکی و درستکاری] به راستگویی و رعایت حقوق دیگران و ادای امانتش نگاه کنید [و آن را ملاک و معیار قرار دهید.]

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#دین_واخلاق-قسمت دوم

حتمأ متدینینی هم که مناسک دینی را مقدم بر اخلاق دینی می دانند متکی بر احادیث دیگری هستند بنابراین من این حدیث را از این بابت ذکر نکردم که بخواهم از گزاره های درون دینی به نفع اولویت اخلاق دینی بر مناسک دینی بهره ببرم بلکه ذکر این حدیث برای شفاف کردن این بود که از این دین می توان قرائت "اخلاق محور" نیز داشت ، چنان که از پیامبر اسلام هم نقل شده است که:
"انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق"  (مکارم الاخلاق)
"براستی که من برای کامل کردن فضیلت های اخلاقی مبعوث شده ام"
من به این "دلایل برون دینی" ، دین اخلاق محور را بهتر از دین مناسک محور می دانم:
۱- پذیرش و انجام مناسک دینی مبتنی بر پذیرش عقاید دینی است، در حالی که پذیرش اغلب فضیلت های اخلاق دینی همچون صداقت - امانتداری - خوشرویی و انصاف بر مبنای یک عقلانیت دورنگر (تفکر استراتژیک) نیز ممکن است و تردید های فلسفی در باب عقاید دینی منجر به تعلیق آن ها نمی شود، همان طور که از امام علی نقل شده است که:
"لوکنا لانرجوا جنه و لا نخشی نارا و لاثوابا و لا عقابا لکان ینبغی لنا ان نطلب مکارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح"
(مستدرک الوسایل -ج11)
"اگر هم به بهشت امید و از دوزخ هراس نداشتیم و پاداش و کیفری در میان نبود باز هم طلب مکارم اخلاق را برمی گزیدم زیرا که تحصیل مکارم اخلاق راه پیروزی است"
۲- عقاید و مناسک دینی وجه اختلاف ادیان است در حالی که اخلاق دینی وجه توافق ادیان است. گرچه من از نگاه فرهنگی و روانشناسی، تنوع و تکثر (به قول ژان پیاژه
Diversity and Richness)
را برای تکامل فرهنگ بشری ضرورت می دانم اما تکیه زیاد و محور قرار دادن عقاید و مناسک دینی مانع صلح و هم کوشی جهانی است در حالی که دین اخلاق محور به صلح و هم کوشی جهانی و گفتگو و تعامل بین ادیان کمک می کند.
به باور من "نقد دین" اصولأ باید از منظر برون دینی صورت پذیرد در غیر این صورت ما با "نقدی جدی" مواجه نخواهیم بود بلکه با "شبه نقد" مواجه خواهیم بود. بنابراین، من دین اخلاق محور را عقلانی تر و مفیدتر از دین مناسک محور می دانم.

پی نوشت:
گزارش گفتگوهای شورای شهر تهران راجع به هزینه کردن برای مراسم اربعین را از صفحه 26 روزنامه همشهری دوشنبه 25 آبان ماه خوانده ام.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
Forwarded from Cafe sz
نشسته بودم توی مطب دکتر و منتظر بودم که در اتاق دکتر باز شد. یه دختر بچه‌ی چهار یا پنج ساله بیرون اومد که شیمی درمانی موها و ابروهاش رو ازش گرفته بود. دکتر از توی اتاقش صداش زد و باهاش یه شوخی‌ای کرد که من نفهمیدم و دختر بی رمق ترین خنده‌ی دنیا رو لبش اومد! تا به امروز صحنه‌ی به این دردناکی ندیده بودم! از مطب دکتر بیرون اومدم و رفتم آزمایشگاه. تا نتیجه‌ی آزمایشم آماده میشد یکی دو ساعت وقت خالی داشتم و تصمیم گرفتم برم به یه کافه و کتاب بخونم. کتاب رو باز کردم که چند تا خانم با تیپ‌های خیلی امروزی‌ و شیک روی میز کنارم نشستن. از لحظه‌ای که شروع به صحبت کردن، راجع به اجاق کور دوستشون حرف زدن تا لحظه‌ای که من از کافه بیرون اومدم! میگفتن:«فکر میکنه نمیفهمن مردم! میگه بچه نمیخوام! مگه میشه!» به دختر بچه‌ی توی مطب فکر میکردم و مادرش. ممکنه این همه درد رو فقط به‌خاطر حرف مردم به خودش تحمیل کرده باشه؟!فقط برای اینکه نگن اجاقش کوره یا فقط چون بقیه بچه دار میشن؟! شب رفتم داروخونه‌ی دور میدون ولیعصر که داروهام رو بگیرم. ‌پدری شیر خشک میخواست و داروخونه میگفت:«یه دونه بیشتر نمیدیم!از اسلامشهر میان اینجا دنبال شیر خشک و یکی بیشتر نمیدیم! نیست!» با خودم فکر میکنم به هزاران بچه‌ای که هر روز متولد میشن! سرطان میگیرن! شیر خشک ندارن! نقص عضو میشن! افسرده میشن! بزهکار میشن! میشکنن! میمیرن! به همه‌ی بچه‌های سومالی و بنگلادش و سوریه و ایران! به رهبران مذهبی و سیاسی‌ای که تبلیغ بچه‌دار شدن میکنن و شیر خشک و پوشک این بچه‌هارو هم نمیتونن تأمین کنن! به داف‌هایی که از اجاق کور میترسن! با خودم فکر میکنم که چقدر دوست اون دختر‌های توی کافه عاقله!
📝سهیل سرگلزایی
📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
#مقاله
#دروغ_بزرگ و راهی که به ترکستان می رسد!
 
در جایی نشسته ام که تلویزیون روشن است و من به ناچار تماشاگر رسانه ای هستم که سال هاست آن را بر خود "حرام" کرده ام.
موضوع برنامه اش "خطرات کاهش جمعیت" است و دو خطر عمده برای رشد منفی جمعیت ایران ذکر می کند. خطر اول "کمبود نیروی کار" است. جالب است که در کشوری که مشکل بزرگی به نام بیکاری وجود دارد رسانه فراگیر راجع به خطر "کمبود نیروی کار" هشدار می دهد!
خطر دومی که راجع به آن هشدار داده می شود خطرات روانی "تک فرزندی" است. برای اثبات این خطرات هیچ آمار و ارقام و نظر کارشناسی ارائه نمی شود به جای آن با سه چهار کودک دبستانی مصاحبه می شود که ادعا می کنند از این که خواهر و برادر ندارند ناراحت هستند!
آن جا که این رسانه راجع به خطر کمبود نیروی کار در جامعه ای با معضل بزرگ بیکاری هشدار می دهد دقیقأ مصداق آن چیزی است که "ژان بودریلار" فیلسوف پست مدرن به آن "Hyper-Reality" می گوید: ابر واقعیت. 
مفهموم ابر واقعیت دروغی است که تحت تأثیر قدرت رسانه  وزن آن از واقعیت بیشتر می شود چنان که مردم واقعیت ملموس را نمی بینند و دروغ رسانه را باور می کنند.
و آن جا که "رسانه" بر مبنای مصاحبه با سه چهار کودک دبستانی می خواهد خطرات روانی تک فرزندی را به اثبات برساند دقیقأ مصداق آن چیزی است که در عرف سیاسی به آن #پوپولیسم یا "عوام فریبی" می گوییم: "برانگیختن توده بر علیه نخبگان، ترویج تفکر عوامانه و سرکوب تفکر کارشناسانه، باز تولید بی سوادی"!
رسانه ای که با سرمایه ملی و بودجه عمومی اداره می شود و رسالت آن ارتقای فرهنگ عمومی است به ترویج بی سوادی و عوام زدگی می پردازد.
سؤالم این است که آیا تا زمانی که چنین رسانه ناسالمی به صورت انحصاری فضای فرهنگ عمومی کشور را در اختیار دارد امیدی به توسعه فرهنگی در این جامعه وجود دارد؟
عجب دارم از کارشناسانی که امید دارند بدون اصلاح رسانه فراگیر و فضای آموزش و پرورش رسمی، آسیب های فرهنگی شایع در این جامعه همچون گسترش خشونت، قانون شکنی و قانون گریزی و رفتارهای بی مبالات و پرخطر را مهار نمایند!

ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
این ره که تو می روی به ترکستان است!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت: 

مقاله #تلویزیون_به_جای_واقعیت : #روان_پریشی_جمعی" را نیز در سایت و کانال ملاحظه بفرمایید.

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#شعر
#واژه_ها

شعرهایم را به دیوانه خانه بردند،
مأموران
به درد این فاحشه خانه ی محترم نمی خورد،
قناعت واژه هایم!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#بهترین_شعر

بهترین شعر،
شعری است که سقط می شود
تا به ابتذال واژه ها
تن درندهد

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#آواز_نخوان!

نان، کتاب، جویبار
و شعری که وصف مهتاب و آسمان است
اکنون جهان جای امنی است
اگر آواز، قفس را سرنوشت قناری نکند!

#دکتر‌محمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر

مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:

قسمت نوزدهم

فاطمه علمدار: نهاد خانواده نهاد فرزندآوری است.

دکتر سرگلزایی: فقط نهاد فرزندآوری نیست، نهاد همکوشی طولانی بین یک مرد و یک زن است، فرزندآوری یکی از نمونه های این همکوشی است، یک آپشن است؛ همین که دو نفر بر اساس قراردادی پارتنر جنسی امن و در دسترس داشته باشند خودش هم یک نوع همکوشی می‌شود و یک نهاد می‌شود. نهادی به نام خانواده که بر اساس قرارداد و قواعدی مدنی، انسانی و غیرمقدّس پیش برود. چهارچوب آن را مثل قانون موجر و مستأجر و قانون راهنمایی‌ و رانندگی عقل مصلحت اندیش، استراتژیک و فایده محور انسان ها تعیین کند. وقتی در یک تصادف رانندگی یک نفر می‌فهمد که خطا از او بوده، مثلا از فرعی داشته به اصلی می‌آمده می‌پذیرد که بله با وجود این که تو سرعتت بیشتر بود؛ ولی من مقصّرم چون من از اصلی به فرعی می‌آمدم. با اینکه علی‌القاعده من باید عصبانی باشم؛ ولی من شرمگین هستم. معذرت‌ خواهی می‌کنم؛ چرا؟ چون من اول قوانین راهنمایی‌ رانندگی و کروکی کارشناس را نگاه کردم و بعد عاطفه ام بالا آمد، عاطفه متاخّر بر تحلیل بود... پس ببینید ما در یک عرصه‌هایی توانسته ایم عواطفمان را مدیریت کنیم و به قراردادها عمل کنیم، ولی هر جا پای گفتمان نقدناپذیر تقدیس شده و نهادهای قداست یافته به میدان می آید ما آنقدر گرفتار عواطف می شویم که زخم می خوریم و زخم می زنیم.

فاطمه علمدار: شما راجع به یالوم صحبت کردید و فرمودید یالوم می‌گوید ما عاشق می‌شویم برای اینکه از درد مسائل وجودی‌ای که داریم فرار کنیم و با آن‌ ها مواجه نشویم. در کتاب دوباتن دقیقاً همین عاشق‌ شدن باعث شد که ربیع با خود مواجه شود. خودش را واکاوی کند و در صفحات آخر کتاب، به تنهاییِ وجودی خود پی ببرد و آن را بپذیرد و به این ترتیب به آرامش برسد. آیا عشق به‌جای اینکه راه فرار باشد یک میان‌ بُر نیست؟ برای اینکه ما بتوانیم به خودمان برسیم؟ و با مسائل وجودی‌ مان مواجه شویم؟

دکتر سرگلزایی: ببینید این‌ جا ربیع در واقع به ناکامی عشق می‌رسد؛ یعنی وقتی عاشق می‌شود از بن‌بست‌ های وجودی فرار می‌کند و زمانی که در تب‌ و تاب بالا پایین عشق است که «کِرستن من را دوست داشته باش، به من نگاه کن، حواست به من باشد.» از بن‌بست‌ های وجودی رها می‌شود. دغدغه می‌شود دغدغۀ من و تو، به‌ جای دغدغۀ ما در مقابل جهان ساکت و صامت و سرد و تاریک؛ ولی وقتی به ناکامی نهایی می‌رسیم یعنی بیست سال را تجربه می‌کنیم، بالا پایین می‌کنیم، آخرش می‌بینیم کل این ماجرا یک تلاش نافرجام برای برگشت به آغوش مادر و رحم مادر و فرار از این دنیای سرد صامت است، حالا مواجه می‌شویم با اینکه باید این تنهایی را انگار بپذیریم. این دیگر یک میان‌بُر نیست. برای اینکه یک نفر زندگی‌اش ممکن است در این بیست سال بگذرد. میان‌بُر آن است که به آدم‌ها پیش‌آگاهی بدهد. از قبل بگوید این دنیا این‌جوری است. تا حالا هیچ‌کس از بالا با نردبان نیامده به ما یک معنا دهد. هیچ‌کس یک آغوش بزرگ باز نکرده، همۀ انسان‌ها را در آغوش بگیرد. ما این‌جا زندگی می‌کنیم. اوضاع این‌جوری است تلاش می‌کنیم بفهمیمش. بیگ‌بنگ را بازسازی می‌کنیم؛ شاید صد سال بعد توانستیم معنایی پیدا بکنیم؛ شاید از سیاره‌ای دیگر یکی آمد و به ما یک فیلم‌هایی نشان داد گفت این فیلم خداست مثلا، یا آغوش بزرگ مثل یک اشعه آمد زمین را گرفت و همۀ ما دچار Peak experience مازلویی شدیم. ما تلاش می‌کنیم و تحقیق می‌کنیم تا این زندگی را بفهمیم ولی هنوز معنای غائی آن را نفهمیده ایم؛ اگر این حقیقت از ابتدا به ما گفته بشود، در عین حال نه به شکل یأس آور بلکه این‌جور گفته شود که دنیا یک آزمایشگاه بزرگ است و به ما اشتیاق داده شود، کنجکاوی داده شود، آزادی و خلاقیتی هم که این بی‌معنایی می‌تواند به ما بدهد بیان شود این می‌شود میان‌بُر، نه این که چند دهه از عمرمان را در امید بگذرانیم و بعد از چند دهه ناکامی به پذیرش برسیم.

@drsargolzaei
ادامه #یادداشت_هفته

یعنی ما از کودکستان بچه‌ها را برای این جهان واقعی آماده کنیم، در حالی که ما برعکس انگار که داریم از کودکستان از آغوش مادر، خودمان را برای یک جهان خیالی آماده می‌کنیم و پنجاه سالمان که شد و آن جهان خیالی همه‌چیزش فرو ریخت، خدایش فرو ریخت، معشوقش فروریخت، عدالتش فرو ریخت، همه‌چیز از بین رفت، آن وقت یا دچار خشم می‌شویم یا دچار یأس می‌شویم. حالا مواجه می‌شویم با اینکه مثل اینکه من باید بپذیرم، تاب بیاورم این جهان را، همین‌طور که هست پذیرش داشته باشم؛ در نتیجه نه، واقعا این یک میان‌بُر نیست؛ البته همۀ این چیزهایی که من می‌گویم با نقد عقلانی می‌گویم. من نقد عقلانی و تئوریک ارائه می دهم از منظر فلسفه و روان‌شناسی به‌خصوص با گزینش‌هایی که من از فلسفه و روان‌شناسی دارم؛ ولی واقعا نمی‌دانم که آیا این یوتوپیا از آن یوتوپیاهایی نیست که قرار است تبدیل به دیستوپیا شود، شاید بشود؛ چون چیزی که هست ما عوارض جانبی این سبک زندگی عاطفه محور را داریم می‌بینیم ولی از سبک زندگی عقل محور فقط یک تصوّر داریم، تصوّر شما از آن، یک جهان سرد و بی روح است، تصوّر من یک جهان اخلاقی و صلح آمیز! زیرا من فکر می کنم این جهان موجود یک عوارضی دارد که بخش زیادی از این عوارض مربوط به غرایز بدوی و غرایز ابتدایی ماست که حتی به تعبیری می‌توان عشق را هم یکی از همان غرایز دانست، بر این اساس من فکر می‌کنم جهان آرمانی مدنی عقلانی سکولار، جهان امن‌تر و صلح آمیزتر و عمیق‌تر باشد؛ اما شاید واقعا این اتفاق نیفتد.

#دکتر‌محمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
از مشهد به سمت تهران میرفتم که دلم نیومد سری به عمو حسین و خاله عفت نزنم. عمو حسین یه بوم گردی خیلی نابی داره توی روستای قلعه بالا در ۱۴۰ کیلومتری شاهرود و ۲۴ کیلومتری بیارجمند که راحت توی گوگل میتونین پیداش کنین. استراحت کردیم و صبح رفتیم به سمت پارک ملی خارتوران که قبلا توی کانال راجع بهش مفصل نوشتم. خوش شانسی بهم رو کرد و یه گله گور ایرانی پیدا کردم که حسابی بهم نزدیک شدن. شنیدین میگن :«بهرام که گور میگرفتی همه عمر،دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟!» منظور تو مصراع اول همین گور ایرانی یا گور آسیاییه. ویژگی‌های این گور رو راحت میتونین توی ویکی پدیا بخونین پس من چیزی نمیگم جز اینکه از این گور کمتر از ۵۰۰ عدد مونده ، فقط در ایران هست و رو به انقراضه مثل تمام زیبایی های سرزمین به تاراج رفته‌مون! اما چیزی که توجه من رو جلب کرد زندگی قبیله‌ایه این حیوونه. گله یه رهبر ماده‌ی مسن داره که گله‌رو به سمت آب میبره و تخصص خوبی در پیدا کردن آب و علوفه داره! خیلی برام سؤال شد که چجوری این توانایی رو بدست میاره یا گله از کجا میفهمن این ماده‌ی مسن گزینه‌ی مناسبی برای رهبریه؟! فکرم با این قضیه‌ی رهبر خیلی درگیر شد؛انسان با همه‌ی هوشی که داره چطور اینقدر در انتخاب رهبر ناتوانه و اشتباه عمل میکنه؟! با چه مکانیزمی قدرت‌ها انسان قرن بیست و یک رو مجاب کردن که ترامپ و بشاراسد و پوتین و "دوستانی که خودتون بهتر میشناسین" رو به عنوان رهبر قبول کنن؟! با چه سیستمی سال ۹۶ مردم دوباره فریب خوردن و خواهند خورد ؟! جوابش رو توی ساختن دشمن فرضی پیدا کردم! همیشه یه گله رو در ترس گله‌ی دیگه‌ای نگه میدارن و قانعشون میکنن که گله‌ای هست که قصد آسیب زدن به شما رو داره و یه رهبر رو به عنوان راهکار مقابله با گله‌ی دشمن ارائه میکنن! ملت آمریکا رو در ترس تروریسم ، ملت عربستان رو در ترس جمهوری اسلامی ایران، ملت ایران رو در ترس داعش و حتی در هر انتخابات ملت رو در ترس کاندید تندروتر نگه میدارن! این وسط هممون فراموش کردیم کار رهبر کشتن گور‌های قبیله‌ی همسایه نیست! کارش فقط پیدا کردن آب هست وقتی که ما ملت‌ها واقعا تشنه‌ایم!
📝سهیل سرگلزایی
📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA