#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:
قسمت هشتم
فاطمه علمدار: دوباتن مدعی است که با تجربۀ والد شدن شخص سبک جدیدی از عشق را تجربه میکند: «بخشنده بودن بدون انتظار دریافت چیزی در عوض»، «عشقورزیدن بدون انتظار مورد عشقورزی قرار گرفتن». این ایدۀ عشق ذاتی و بدون چشمداشت بهخصوص در رابطۀ مادر فرزندی جزء مشهورات است؛ البته از جانب برخی از رویکردهای فمینیستی در آن تردید ایجاد شده و در زندگی روزمره هم نمونههای نقض فراوانی از عدم عشقورزی والدین به فرزندان وجود دارد. از منظر روانشناختی اساسا انسانها قابلیت عشقورزی مطلق و بدون چشمداشت به موجود انسانی دیگر را دارند؟ و عشق والدین به فرزندان ذاتی است یا برساختی متأثر از کلیشههای فرهنگی و اجتماعی است؟ و اینکه آیا عدم احساس چنین عشقی حکایت از یک اختلال روانی دارد؟
دکتر سرگلزایی: این که این دلبستگی چه مقدارش غریزی است و چه مقدارش فرهنگی و آن مادر و پدر شدن چقدر غریزی است و چه میزان فرهنگی، این در واقع یک سؤال اساسی در روانشناسی است که راجع به هر چیزی انسان صحبت میکند این سؤال پیش میآید که چقدرش ژنتیک، غریزی و طبیعی است و چقدر اجتماعی و فرهنگی و یادگیری است. واقعا این دوتا در انسان مثل تاروپود میماند؛ یعنی نمیشود آنها را از هم جدا کرد. هیچ امر غیر ژنتیکی و غیر غریزی وجود ندارد؛ یعنی پیانو یاد گرفتن که غریزی نیست؛ اما هوش موسیقیایی غریزی است؛ بنابراین اینکه چه کسی در چند جلسه میتواند پیانو یاد بگیرد این را ژن تعیین میکند؛ مثلا کسی آنقدر راحت پیانو را یاد میگیرد که زود تشویق میشود و پاداش میگیرد و تقویت میشود یا اینکه کسی نُه ماه دارد تولدت مبارک را تمرین میکند آن را هم اشتباه میزند و دوباره و دوباره آن را تمرین میکند این را ژن تعیین میکند؛ در نتیجه نمیتوان گفت پیانو زدن ژنتیکی است یا تربیتی ؛ چون اگر پیانویی نباشد کسی پیانیست نمیشود؛ اما اگر فردی هوش موسیقیایی نداشته باشد تمام اساتید بزرگ عالم هم به او آموزش دهند آخرش هم نهایتا بتواند در مهمانیهای خانوادگی بنوازد. حالا اینجا هم ماجرا همین است که این که دلبستگی چقدرش غریزی است و چقدرش یادگیری است قابلتعیین نیست؛ ولی همۀ ما به شکل غریزی غریزۀ دلبستگی را داریم و نه تنها انسانها بلکه همۀ حیوانات اجتماعی دارند؛ هری هارلو یک زیستشناس آمریکایی روی میمونهای رسوس خیلی تحقیقات جالبی انجام داده بود؛ مثلا یک میمون رسوس را از بچگی از مادر جدا میکند که به او شیر میدهد و در محیط امن و گرمی قرار میدهد ولی این بچه میمون مادر را ندیده بود. این بچه میمون وقتی بعد از چند هفته در قفس بچه میمونهای دیگر قرار میگرفت یا آنها را میزد یا از آنها فرار میکرد. با بچه میمونهای دیگر نمیتوانست ارتباط برقرار کند. وقتی تعدادی بچه میمون با هم در یک قفس قرار میگرفتند که مادر در آنجا نبود، از ابتدای تولد اینها به هم چسبیدند، کز کردند گوشۀ قفس و از هم جدا نمیشدند – اسم این پدیده را هری هارلو پدیده ی چوچو گذاشته بود، که بهگمانم واژه ای آفریقایی یا مالایایی باشد- انگار از همۀ دنیا میترسیدند؛ حتی آن میمونهایی که از ابتدا از مادر جدا شده بودند در رابطۀ جنسی با جفتشان و آیینهای جفتیابی دچار مشکل میشدند. ارتباط این بچه میمون ها با مادر در نوزادی در سکس بعد از بلوغ خیلی میتواند دخالت داشته باشد. در یک آزمایش خیلی معروف یک بچه میمون را در قفس گذاشت و یکطرف قفس یک عروسک شبیه میمون درست کرد و یکطرف قفس هم یک بطری شیر گذاشت و فرض این بود که این بچه چون گرسنه میشود بیشتر وقتها کنار بطری شیر است؛ ولی این بچه شیر میخورد و زود میآمد به این عروسک میچسبید و بیشتر وقت خود را در آغوش مادرنما میگذراند؛ درحالیکه شیر برایش حیاتی بود و وقتی این عروسک و شیر را به هم نزدیک میکردند بچهمیمون به مادر نمادین آویزان میشد و فقط گردنکشان از آن بطری شیر میخورد؛ درحالیکه در بغل مادر نمادین بود. این در حیواناتی که از گونۀ ما هستند کاملا وجود دارد؛ بنابراین این نیاز دلبستگی کاملا غریزی است؛ اما اینکه این دلبستگی چه اتفاقی برایش میافتد بستگی به محیط اوّلیّه دارد. محیط باعث می شود یک آدم در دلبستگی سیر شود و مستقل شود و آنقدر سیراب شود که از بخشش به دیگران لذت ببرد؛ یعنی نقش مادر را ایفا کند؛ یا اینکه گرسنه بماند و در آن گرسنگی وارد عواطف سخت یا Hard Emotions شود یعنی یا به دیگران چنگ بزند یا اینکه برود در لاک حفاظتی پنهان شود و با هیچکس وارد ارتباط نشود یا برود در واکنش چسبندگی و آویزان بودن،
@drsargolzaei
#تنهایی_ات_را_بپذیر
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:
قسمت هشتم
فاطمه علمدار: دوباتن مدعی است که با تجربۀ والد شدن شخص سبک جدیدی از عشق را تجربه میکند: «بخشنده بودن بدون انتظار دریافت چیزی در عوض»، «عشقورزیدن بدون انتظار مورد عشقورزی قرار گرفتن». این ایدۀ عشق ذاتی و بدون چشمداشت بهخصوص در رابطۀ مادر فرزندی جزء مشهورات است؛ البته از جانب برخی از رویکردهای فمینیستی در آن تردید ایجاد شده و در زندگی روزمره هم نمونههای نقض فراوانی از عدم عشقورزی والدین به فرزندان وجود دارد. از منظر روانشناختی اساسا انسانها قابلیت عشقورزی مطلق و بدون چشمداشت به موجود انسانی دیگر را دارند؟ و عشق والدین به فرزندان ذاتی است یا برساختی متأثر از کلیشههای فرهنگی و اجتماعی است؟ و اینکه آیا عدم احساس چنین عشقی حکایت از یک اختلال روانی دارد؟
دکتر سرگلزایی: این که این دلبستگی چه مقدارش غریزی است و چه مقدارش فرهنگی و آن مادر و پدر شدن چقدر غریزی است و چه میزان فرهنگی، این در واقع یک سؤال اساسی در روانشناسی است که راجع به هر چیزی انسان صحبت میکند این سؤال پیش میآید که چقدرش ژنتیک، غریزی و طبیعی است و چقدر اجتماعی و فرهنگی و یادگیری است. واقعا این دوتا در انسان مثل تاروپود میماند؛ یعنی نمیشود آنها را از هم جدا کرد. هیچ امر غیر ژنتیکی و غیر غریزی وجود ندارد؛ یعنی پیانو یاد گرفتن که غریزی نیست؛ اما هوش موسیقیایی غریزی است؛ بنابراین اینکه چه کسی در چند جلسه میتواند پیانو یاد بگیرد این را ژن تعیین میکند؛ مثلا کسی آنقدر راحت پیانو را یاد میگیرد که زود تشویق میشود و پاداش میگیرد و تقویت میشود یا اینکه کسی نُه ماه دارد تولدت مبارک را تمرین میکند آن را هم اشتباه میزند و دوباره و دوباره آن را تمرین میکند این را ژن تعیین میکند؛ در نتیجه نمیتوان گفت پیانو زدن ژنتیکی است یا تربیتی ؛ چون اگر پیانویی نباشد کسی پیانیست نمیشود؛ اما اگر فردی هوش موسیقیایی نداشته باشد تمام اساتید بزرگ عالم هم به او آموزش دهند آخرش هم نهایتا بتواند در مهمانیهای خانوادگی بنوازد. حالا اینجا هم ماجرا همین است که این که دلبستگی چقدرش غریزی است و چقدرش یادگیری است قابلتعیین نیست؛ ولی همۀ ما به شکل غریزی غریزۀ دلبستگی را داریم و نه تنها انسانها بلکه همۀ حیوانات اجتماعی دارند؛ هری هارلو یک زیستشناس آمریکایی روی میمونهای رسوس خیلی تحقیقات جالبی انجام داده بود؛ مثلا یک میمون رسوس را از بچگی از مادر جدا میکند که به او شیر میدهد و در محیط امن و گرمی قرار میدهد ولی این بچه میمون مادر را ندیده بود. این بچه میمون وقتی بعد از چند هفته در قفس بچه میمونهای دیگر قرار میگرفت یا آنها را میزد یا از آنها فرار میکرد. با بچه میمونهای دیگر نمیتوانست ارتباط برقرار کند. وقتی تعدادی بچه میمون با هم در یک قفس قرار میگرفتند که مادر در آنجا نبود، از ابتدای تولد اینها به هم چسبیدند، کز کردند گوشۀ قفس و از هم جدا نمیشدند – اسم این پدیده را هری هارلو پدیده ی چوچو گذاشته بود، که بهگمانم واژه ای آفریقایی یا مالایایی باشد- انگار از همۀ دنیا میترسیدند؛ حتی آن میمونهایی که از ابتدا از مادر جدا شده بودند در رابطۀ جنسی با جفتشان و آیینهای جفتیابی دچار مشکل میشدند. ارتباط این بچه میمون ها با مادر در نوزادی در سکس بعد از بلوغ خیلی میتواند دخالت داشته باشد. در یک آزمایش خیلی معروف یک بچه میمون را در قفس گذاشت و یکطرف قفس یک عروسک شبیه میمون درست کرد و یکطرف قفس هم یک بطری شیر گذاشت و فرض این بود که این بچه چون گرسنه میشود بیشتر وقتها کنار بطری شیر است؛ ولی این بچه شیر میخورد و زود میآمد به این عروسک میچسبید و بیشتر وقت خود را در آغوش مادرنما میگذراند؛ درحالیکه شیر برایش حیاتی بود و وقتی این عروسک و شیر را به هم نزدیک میکردند بچهمیمون به مادر نمادین آویزان میشد و فقط گردنکشان از آن بطری شیر میخورد؛ درحالیکه در بغل مادر نمادین بود. این در حیواناتی که از گونۀ ما هستند کاملا وجود دارد؛ بنابراین این نیاز دلبستگی کاملا غریزی است؛ اما اینکه این دلبستگی چه اتفاقی برایش میافتد بستگی به محیط اوّلیّه دارد. محیط باعث می شود یک آدم در دلبستگی سیر شود و مستقل شود و آنقدر سیراب شود که از بخشش به دیگران لذت ببرد؛ یعنی نقش مادر را ایفا کند؛ یا اینکه گرسنه بماند و در آن گرسنگی وارد عواطف سخت یا Hard Emotions شود یعنی یا به دیگران چنگ بزند یا اینکه برود در لاک حفاظتی پنهان شود و با هیچکس وارد ارتباط نشود یا برود در واکنش چسبندگی و آویزان بودن،
@drsargolzaei
ادامه #یادداشت_هفته
این که کدام واکنش را فرد به گرسنگی عاطفی اش نشان بدهد را ترکیب عوامل فرهنگی و عوامل ژنتیک تعیین می کنند . همینطور هم راجع به رفتار مادرانه و مهر مادری، مادری هم تابع غریزه است؛ هر کس که پرولاکتین دارد به قدری که پرولاکتین دارد -چه حیوان باشد چه انسان باشد- غریزۀ مادری دارد و وقتی پرولاکتین دارد اگر نتواند بچهدار شود، یا اگر مرد باشد میرود از یک حیوان خانگی مراقبت میکند، از بچۀ دیگران مراقبت میکند. پس مهر مادرانه خیلی غریزی است؛ اما یک بخش آن وابسته به یادگیری است؛ مثلا در یک زمانی مردم فکر میکردند که مادری کردن تنها کار یک زن است؛ در نتیجه مادری کردن خیلی متفاوت بود تا این زمانه که ما باور داریم مادری کردن یکی از آپشن ها و گزینه های زن بودن است و یک زن می تواند نقش مادری را انتخاب نکند و نقص و کمبود هم نداشته باشد. فرهنگ غرایز ما را شکل میدهد. بهنوعی میتوان گفت هرچه حیوانات فرهنگیتر و اجتماعیتر شوند غریزهشان کشسانی و الاستیسیتی بیشتری پیدا میکند؛ غریزه وجود دارد اما غریزۀ الاستیکتری است نسبت به غریزه ی حیوانات پست تر. غریزۀ یک تمساح از جنس سنگ است. غریزۀ یک انسان از جنس خمیر است؛ در نتیجه غریزۀ یک تمساح را خیلی کم میشود قالب زد؛ اما غریزۀ انسان را خیلی زیاد میتوانیم قالب بزنیم؛ به همین خاطر وقتی عشق رمانتیک برای ما هالۀ قدسی پیدا میکند آن وقت غریزۀ ما هم یکجور دیگر عمل میکند؛ درحالیکه اگر عشق بمثابه یک مسئلۀ مدنی به ما تعلیم داده شود؛ یعنی عشقی که فیلمهای سینمایی، سریالها و کارتونهای والت دیزنی نشان میدهند این شکلی باشد که آدمها میروند، آزمایش میدهند و بهترین گزینه شان را انتخاب میکنند و بعد یک دور او را «پرو» میکنند و بعد از پرو کردن میآیند میگویند فیتشان هست یا نه و یا چه جاهایشان را میزند و بعد از آن میروند پیش تراپیست. اگر فیلمهای سینمایی، اگر سریالها و اگر کارتونها این باشد آن وقت آن غریزۀ الاستیک ما رنگ و قالب آن را میگیرد و ما وقتی کشش پیدا میکنیم که آزمون و تست فیتنس مان با هم خوب در بیاید، وقتی تستمان خوب آمد میگوییم که چقدر دوستت دارم؛ درحالیکه الآن این غریزۀ ما را، این ادبیات و هنر و گفتمان در قالبی میبرد که وقتی از یکی خوشمان میآید، حتی اگر این خوشآیند بودن یک خاطرۀ نوستالژیک باشد، حتی اگر این خوشآیند بودن یک غریزۀ جنسی باشد، سریع هالۀ قدسی نقد ناپذیری را دور آن میکشیم و این باعث میشود که کورمالکورمال در یک مسیر تیره و تاریک بیفتیم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
این که کدام واکنش را فرد به گرسنگی عاطفی اش نشان بدهد را ترکیب عوامل فرهنگی و عوامل ژنتیک تعیین می کنند . همینطور هم راجع به رفتار مادرانه و مهر مادری، مادری هم تابع غریزه است؛ هر کس که پرولاکتین دارد به قدری که پرولاکتین دارد -چه حیوان باشد چه انسان باشد- غریزۀ مادری دارد و وقتی پرولاکتین دارد اگر نتواند بچهدار شود، یا اگر مرد باشد میرود از یک حیوان خانگی مراقبت میکند، از بچۀ دیگران مراقبت میکند. پس مهر مادرانه خیلی غریزی است؛ اما یک بخش آن وابسته به یادگیری است؛ مثلا در یک زمانی مردم فکر میکردند که مادری کردن تنها کار یک زن است؛ در نتیجه مادری کردن خیلی متفاوت بود تا این زمانه که ما باور داریم مادری کردن یکی از آپشن ها و گزینه های زن بودن است و یک زن می تواند نقش مادری را انتخاب نکند و نقص و کمبود هم نداشته باشد. فرهنگ غرایز ما را شکل میدهد. بهنوعی میتوان گفت هرچه حیوانات فرهنگیتر و اجتماعیتر شوند غریزهشان کشسانی و الاستیسیتی بیشتری پیدا میکند؛ غریزه وجود دارد اما غریزۀ الاستیکتری است نسبت به غریزه ی حیوانات پست تر. غریزۀ یک تمساح از جنس سنگ است. غریزۀ یک انسان از جنس خمیر است؛ در نتیجه غریزۀ یک تمساح را خیلی کم میشود قالب زد؛ اما غریزۀ انسان را خیلی زیاد میتوانیم قالب بزنیم؛ به همین خاطر وقتی عشق رمانتیک برای ما هالۀ قدسی پیدا میکند آن وقت غریزۀ ما هم یکجور دیگر عمل میکند؛ درحالیکه اگر عشق بمثابه یک مسئلۀ مدنی به ما تعلیم داده شود؛ یعنی عشقی که فیلمهای سینمایی، سریالها و کارتونهای والت دیزنی نشان میدهند این شکلی باشد که آدمها میروند، آزمایش میدهند و بهترین گزینه شان را انتخاب میکنند و بعد یک دور او را «پرو» میکنند و بعد از پرو کردن میآیند میگویند فیتشان هست یا نه و یا چه جاهایشان را میزند و بعد از آن میروند پیش تراپیست. اگر فیلمهای سینمایی، اگر سریالها و اگر کارتونها این باشد آن وقت آن غریزۀ الاستیک ما رنگ و قالب آن را میگیرد و ما وقتی کشش پیدا میکنیم که آزمون و تست فیتنس مان با هم خوب در بیاید، وقتی تستمان خوب آمد میگوییم که چقدر دوستت دارم؛ درحالیکه الآن این غریزۀ ما را، این ادبیات و هنر و گفتمان در قالبی میبرد که وقتی از یکی خوشمان میآید، حتی اگر این خوشآیند بودن یک خاطرۀ نوستالژیک باشد، حتی اگر این خوشآیند بودن یک غریزۀ جنسی باشد، سریع هالۀ قدسی نقد ناپذیری را دور آن میکشیم و این باعث میشود که کورمالکورمال در یک مسیر تیره و تاریک بیفتیم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#کلاس_یا_کتاب
❓سوال:
سلام و درود
سپاس از اینکه کلاس روانشناسی تحلیلی یونگ رو در کانال تلگرام به صورت رایگان گذاشتید . مقدمه ی چند ساعته کلی ای که ارائه کردید چراغ های زیادی رو برام روشن کرد .
توانایی من برای شرکت در کلاس های شما و دیگر اساتید و آموزشگاه ها آنچنان نیست که اون چیزهایی که دوست دارم را شرکت کنم ، از این رو هزینه ام رو صرف کتاب میکنم
به نظر شما کدام یک از این دو ، یعنی کتاب و کلاس ها اولویت بیشتری دارد
شما سیر تحول و آموزش رو تنها و تنها با کتاب میبینید ، یا کلاس ها هم ضرورت دارد ؟
شاید جواب سوال ام واضح باشد اما از یک طرف میخوام خیال خودم رو آسوده کنم و از طرف دیگر انزوا و گوشه نشینی کمی من رو از واقعیت دور کرده ، به همین خاطر نظر شما میتونه راه حلی برای من داشته باشه تا در این زمینه کاری بکنم
سپاس فراوان.....
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اوّل این که افرادی که درون گرا و نیمکرهٔ چپی (مغز زبانی-ریاضی) باشند از کتاب بیش از کلاس بهره می برند در حالی که افرادی که برون گرا و نیمکرهٔ راستی (مغز دیداری-هیجانی) باشند از کلاس بیش از کتاب بهره می برند. من خودم جزو دستهٔ اوّل هستم ، بنابراین عمدهٔ یادگیری ام از طریق مطالعه و تأمل بوده است.
دوّم این که افراد نیمکرهٔ چپی درون گرا/فکری از طریق «آمار» با واقعیت ارتباط برقرار می کنند، در حالی که افراد نیمکرهٔ راستی برون گرا/عاطفی از طریق «گفتگو و ارتباط رو در رو» واقعیت را لمس می کنند.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
#کلاس_یا_کتاب
❓سوال:
سلام و درود
سپاس از اینکه کلاس روانشناسی تحلیلی یونگ رو در کانال تلگرام به صورت رایگان گذاشتید . مقدمه ی چند ساعته کلی ای که ارائه کردید چراغ های زیادی رو برام روشن کرد .
توانایی من برای شرکت در کلاس های شما و دیگر اساتید و آموزشگاه ها آنچنان نیست که اون چیزهایی که دوست دارم را شرکت کنم ، از این رو هزینه ام رو صرف کتاب میکنم
به نظر شما کدام یک از این دو ، یعنی کتاب و کلاس ها اولویت بیشتری دارد
شما سیر تحول و آموزش رو تنها و تنها با کتاب میبینید ، یا کلاس ها هم ضرورت دارد ؟
شاید جواب سوال ام واضح باشد اما از یک طرف میخوام خیال خودم رو آسوده کنم و از طرف دیگر انزوا و گوشه نشینی کمی من رو از واقعیت دور کرده ، به همین خاطر نظر شما میتونه راه حلی برای من داشته باشه تا در این زمینه کاری بکنم
سپاس فراوان.....
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اوّل این که افرادی که درون گرا و نیمکرهٔ چپی (مغز زبانی-ریاضی) باشند از کتاب بیش از کلاس بهره می برند در حالی که افرادی که برون گرا و نیمکرهٔ راستی (مغز دیداری-هیجانی) باشند از کلاس بیش از کتاب بهره می برند. من خودم جزو دستهٔ اوّل هستم ، بنابراین عمدهٔ یادگیری ام از طریق مطالعه و تأمل بوده است.
دوّم این که افراد نیمکرهٔ چپی درون گرا/فکری از طریق «آمار» با واقعیت ارتباط برقرار می کنند، در حالی که افراد نیمکرهٔ راستی برون گرا/عاطفی از طریق «گفتگو و ارتباط رو در رو» واقعیت را لمس می کنند.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
باسلام, جناب دکتر آیا هم جنس گرایی و دوجنس گرایی و میل جنسی به حیوانات و پدوفیلی اختلال هستند و آیا اگر هستند قابل درمان میباشند؟
با تشکر
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
بر اساس طبقه بندی تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا همجنس گرایی و دوجنس گرایی اختلال محسوب نمی شوند ولی میل جنسی به حیوانات و پدوفیلیا اختلال محسوب می شوند.
این اختلالات اگر ریشه در عقدهٔ حقارت و ترس از صمیمیت داشته باشند به رویکرد روانکاوانه بهتر جواب می دهند و اگر ریشه در تروما و یادگیری داشته باشند به تکنیک های رفتاری بهتر جواب می دهند.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
باسلام, جناب دکتر آیا هم جنس گرایی و دوجنس گرایی و میل جنسی به حیوانات و پدوفیلی اختلال هستند و آیا اگر هستند قابل درمان میباشند؟
با تشکر
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
بر اساس طبقه بندی تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا همجنس گرایی و دوجنس گرایی اختلال محسوب نمی شوند ولی میل جنسی به حیوانات و پدوفیلیا اختلال محسوب می شوند.
این اختلالات اگر ریشه در عقدهٔ حقارت و ترس از صمیمیت داشته باشند به رویکرد روانکاوانه بهتر جواب می دهند و اگر ریشه در تروما و یادگیری داشته باشند به تکنیک های رفتاری بهتر جواب می دهند.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
درود استادِ گرامی!
مچکر از پاسخگویی شما...
استاد یکی از پرسشهایی که ذهنِ منُ درگیرکرده، مسئله تعارض رفتاری برخی از شخصیت های اسوه در تاریخ است.
اینکه چگونه برخی درتاریخ که الگوی ماهستند، هم به سادگی گردن ها زده اند و هم رقیق القلب بوده اند؟!!
دانش روانشناسی چه پاسخی به اینگونه تعارض های رفتاری وعلل پیدایش شان درانسان داده است؟
باسپاس ازحوصله ی شما.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اوّل این که هرچه در زمان به عقب برویم تاریخ و افسانه بیشتر در هم تنیده شده اند.
برخی از این تناقضات ناشی از این هستند که افسانه پردازان مختلفی به دلایل متفاوتی در زمان های متفاوتی افسانه های متفاوتی راجع به این اشخاص ساخته اند ، بعدها این افسانه ها تجمیع شده اند و «پرسوناژهای ناممکنی» به ما تحویل داده شده اند. شما مسیح را در فیلم «آخرین وسوسهٔ مسیح» (مارتین اسکوریزی/1988) با مسیح در فیلم «مصائب مسیح» (مل گیبسون/2004) مقایسه کنید و نیز خلیفهٔ دوّم را در آثار شیعیان با آثار اهل سنّت مقایسه کنید، آنگاه درخواهید یافت که دربارهٔ شخصیت های دینی ما چقدر از تاریخ به افسانه میل کرده ایم.
دوّم این که انسان ها به معنایی که به پدیده ها می دهند واکنش نشان می دهند نه به خود آن پدیده ها، مثلاً هنگامی که گفته می شود اسب حیوان نجیبی است و گربه حیوان بی حیایی است بیشتر ممکن است که یک فرد با گربه بدرفتاری کند تا با اسب! نظیر این مثال فراوان است : یک فرد مهربان ممکن است کودکش را تنبیه بدنی کند چرا که به او خورانده اند که «چوب پدر گُله/ هرکی نخوره خُله!» یا یک معلّم دلسوز با شاگردانش چنین کند زیرا به خوردش داده اند که «چوب استاد به ز مهر پدر!» و «چوبی که معلّم بزند ننگ ندارد!». چنین است که فرهنگ و زبان، غریزه و هیجانات ما را قالب می زنند و شکل می دهند.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
درود استادِ گرامی!
مچکر از پاسخگویی شما...
استاد یکی از پرسشهایی که ذهنِ منُ درگیرکرده، مسئله تعارض رفتاری برخی از شخصیت های اسوه در تاریخ است.
اینکه چگونه برخی درتاریخ که الگوی ماهستند، هم به سادگی گردن ها زده اند و هم رقیق القلب بوده اند؟!!
دانش روانشناسی چه پاسخی به اینگونه تعارض های رفتاری وعلل پیدایش شان درانسان داده است؟
باسپاس ازحوصله ی شما.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اوّل این که هرچه در زمان به عقب برویم تاریخ و افسانه بیشتر در هم تنیده شده اند.
برخی از این تناقضات ناشی از این هستند که افسانه پردازان مختلفی به دلایل متفاوتی در زمان های متفاوتی افسانه های متفاوتی راجع به این اشخاص ساخته اند ، بعدها این افسانه ها تجمیع شده اند و «پرسوناژهای ناممکنی» به ما تحویل داده شده اند. شما مسیح را در فیلم «آخرین وسوسهٔ مسیح» (مارتین اسکوریزی/1988) با مسیح در فیلم «مصائب مسیح» (مل گیبسون/2004) مقایسه کنید و نیز خلیفهٔ دوّم را در آثار شیعیان با آثار اهل سنّت مقایسه کنید، آنگاه درخواهید یافت که دربارهٔ شخصیت های دینی ما چقدر از تاریخ به افسانه میل کرده ایم.
دوّم این که انسان ها به معنایی که به پدیده ها می دهند واکنش نشان می دهند نه به خود آن پدیده ها، مثلاً هنگامی که گفته می شود اسب حیوان نجیبی است و گربه حیوان بی حیایی است بیشتر ممکن است که یک فرد با گربه بدرفتاری کند تا با اسب! نظیر این مثال فراوان است : یک فرد مهربان ممکن است کودکش را تنبیه بدنی کند چرا که به او خورانده اند که «چوب پدر گُله/ هرکی نخوره خُله!» یا یک معلّم دلسوز با شاگردانش چنین کند زیرا به خوردش داده اند که «چوب استاد به ز مهر پدر!» و «چوبی که معلّم بزند ننگ ندارد!». چنین است که فرهنگ و زبان، غریزه و هیجانات ما را قالب می زنند و شکل می دهند.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#نظریه_گشتالت
❓پرسش:
با سلام و احترام آقاي دكتر . مدتي هست نظريه گشتالت ذهنم رو درگير كرده و اينكه چطور ميشه اين مفهوم رو درك كرد كه ( كل از مجموع اجزا خود بزرگتر است ؟) مگر همين اجزا نيستند كه يك كل واحد رو ميسازند ؟؟
دوم هم اينكه چگونه از اين نظريه در روند روانكاوي و روان درماني استفاده ميشه؟؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
مجموعه ای که از «پانزده پرتقال» تشکیل شده است یک گشتالت نیست، زیرا تنها جمع جبری اجزای خودش است به این معنا که اضافه یا کم شدن یک پرتقال به این مجموعه تنها یک تغییر کمّی Quantitative در آن ایجاد می کند، ولی «قورمه سبزی» یک گشتالت است زیرا اگر به آن نخود اضافه کنید یا از آن لوبیا را کم کنید تبدیل به پدیده ای می شود که دیگر قورمه سبزی نیست یعنی تغییر کیفی Qualitative پیدا کرده است.
وقتی می گوییم «روان» یک پدیدهٔ گشتالتی است به این معناست که اگر به یک نفر یک رفتار جدید را تجویز کنیم یا یک مهارت جدید را به او آموزش دهیم آن فرد تنها در آن رفتار یا مهارت تغییر نمی کند بلکه یک فرد جدید می شود که بسیاری از باورها و تعاملات او تغییر می کنند.
فریتز پرلز در «گشتالت تراپی» از این مفهوم استفاده می کند. کتاب «بنیادهای روان درمانی گشتالت» او با ترجمهٔ دکتر حسن بلند توسط انتشارات ارجمند منتشر شده است.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
#نظریه_گشتالت
❓پرسش:
با سلام و احترام آقاي دكتر . مدتي هست نظريه گشتالت ذهنم رو درگير كرده و اينكه چطور ميشه اين مفهوم رو درك كرد كه ( كل از مجموع اجزا خود بزرگتر است ؟) مگر همين اجزا نيستند كه يك كل واحد رو ميسازند ؟؟
دوم هم اينكه چگونه از اين نظريه در روند روانكاوي و روان درماني استفاده ميشه؟؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
مجموعه ای که از «پانزده پرتقال» تشکیل شده است یک گشتالت نیست، زیرا تنها جمع جبری اجزای خودش است به این معنا که اضافه یا کم شدن یک پرتقال به این مجموعه تنها یک تغییر کمّی Quantitative در آن ایجاد می کند، ولی «قورمه سبزی» یک گشتالت است زیرا اگر به آن نخود اضافه کنید یا از آن لوبیا را کم کنید تبدیل به پدیده ای می شود که دیگر قورمه سبزی نیست یعنی تغییر کیفی Qualitative پیدا کرده است.
وقتی می گوییم «روان» یک پدیدهٔ گشتالتی است به این معناست که اگر به یک نفر یک رفتار جدید را تجویز کنیم یا یک مهارت جدید را به او آموزش دهیم آن فرد تنها در آن رفتار یا مهارت تغییر نمی کند بلکه یک فرد جدید می شود که بسیاری از باورها و تعاملات او تغییر می کنند.
فریتز پرلز در «گشتالت تراپی» از این مفهوم استفاده می کند. کتاب «بنیادهای روان درمانی گشتالت» او با ترجمهٔ دکتر حسن بلند توسط انتشارات ارجمند منتشر شده است.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
با سلام
در مقاله "ریشه های هلنی اسطوره های کتاب مقدس" اسطوره را بن مایه مشترک قصه ها تعریف کرده اید و با مقایسه سه داستان اسطوره ای از یونان باستان و کتب مقدس که درون مایه مشترکی دارند به این نتیجه رسیده اید که اسطوره ها، محصول تقابل تمنای بشر برای شناخت جهان هستند و ارزشی معرفت شناختی دارند تا وجود شناختی
سوال بنده این است که اسطوره ذبح اسماعیل توسط پدرش ابراهیم که در فرهنگ های دیگر در اشکال مختلف بیان شده است چه وجه معرفت شناختی دارد؟ به رودخانه سپردن حضرت موسی به رودخانه در کودکی چه چیزی را بیان می کند؟
آیا این ها راهنمایی هایی از جانب شعور هستی هستند که می توانند در بسترهای جدید بازخوانی شوند و در جهت رشد و تعالی افراد به کار گرفته شود و یا صرفا نوعی ذهنیت مردمان باستان بوده اند که دوره اش گذشته و بشر وارد روش شناختی جدیدی شده است؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
دربارهٔ خاستگاه و کارکرد اسطوره اختلاف نظر وجود دارد.
گروهی همچون زیگموند فروید ، لوسین لوی برول و برانیسلاو مالینوسکی اسطوره ها را محصول تفکّر خام و کودکوار انسان بدوی می دانند ،
در حالی که گروه دیگری همچون کارل گوستاو یونگ و میرچا ایلیاده اسطوره ها را محصول «تجارب عرفانی» یا «تجارب transpersonal» می دانند. بسته به این که شما به کدام گروه نزدیکتر باشید پاسخ به پرسش تان متفاوت خواهد بود.
تندرست و شادکام باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
با سلام
در مقاله "ریشه های هلنی اسطوره های کتاب مقدس" اسطوره را بن مایه مشترک قصه ها تعریف کرده اید و با مقایسه سه داستان اسطوره ای از یونان باستان و کتب مقدس که درون مایه مشترکی دارند به این نتیجه رسیده اید که اسطوره ها، محصول تقابل تمنای بشر برای شناخت جهان هستند و ارزشی معرفت شناختی دارند تا وجود شناختی
سوال بنده این است که اسطوره ذبح اسماعیل توسط پدرش ابراهیم که در فرهنگ های دیگر در اشکال مختلف بیان شده است چه وجه معرفت شناختی دارد؟ به رودخانه سپردن حضرت موسی به رودخانه در کودکی چه چیزی را بیان می کند؟
آیا این ها راهنمایی هایی از جانب شعور هستی هستند که می توانند در بسترهای جدید بازخوانی شوند و در جهت رشد و تعالی افراد به کار گرفته شود و یا صرفا نوعی ذهنیت مردمان باستان بوده اند که دوره اش گذشته و بشر وارد روش شناختی جدیدی شده است؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
دربارهٔ خاستگاه و کارکرد اسطوره اختلاف نظر وجود دارد.
گروهی همچون زیگموند فروید ، لوسین لوی برول و برانیسلاو مالینوسکی اسطوره ها را محصول تفکّر خام و کودکوار انسان بدوی می دانند ،
در حالی که گروه دیگری همچون کارل گوستاو یونگ و میرچا ایلیاده اسطوره ها را محصول «تجارب عرفانی» یا «تجارب transpersonal» می دانند. بسته به این که شما به کدام گروه نزدیکتر باشید پاسخ به پرسش تان متفاوت خواهد بود.
تندرست و شادکام باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#نوجوان_ابدی
❓پرسش:
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر
از شما به خاطر آموزش ها و وقتی که برای مخاطبین می گذارید بسیار سپاسگزارم.
من سی سال دارم و چندین سال هست که به نظرم می آید در زندگی و شخصیتم مشکلی اساسی و مبهم وجود دارد. در طول این مدت می توانستم ببینم که از وجود آن ضربه می خورم ولی نام و علت خاصی برایش پیدا نمی کردم. فایل های آموزشی شما را که گوش دادم ناگهان متوجه اش شدم. مسأله ای که از آن با عنوان "نوجوان ابدی" یاد کردید. افرادی که از گذر بحران نوجوانی و سوشیالیزیشن عبور نکرده اند. تحصیلات خوبی داشتم و سعی می کنم هدف گذاری داشته باشم ولی از این شاخه به آن شاخه پریدن را در خودم می بینم. نکته ی جالب دیگر خوابیست که هر از چندگاه می بینم و حالا که کمی آرا و نظرات یونگ را خواندم تا حدودی متوجه معنی اش شدم. خوابم اینست که خود را در خانه ای که فقط سال های دبیرستانم را در آن زندگی می کردیم می بینم و هر بار اتفاقی جانبی در آن می افتد. فکر می کنم اشاره به همین در مرحله ی نوجوانی ماندن داشته باشد. برای همین تصمیم گرفتم مزاحم تان بشوم. سوالم اینست که حالا من چه راهکاری برای برون رفت از این مرحله دارم؟ آیا امکان پشت سر گذاشتن این نوجوان ابدی با یاد گرفتن مهارت های خاصی امکان پذیر هست؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
برای درک بهتر وضعیت تان می توانید از کتاب های زیر کمک بگیرید:
کتاب نوجوانی ابدی و نبوغ خلاقانه- نوشتهٔ ماری لوئیز فون فرانتز- ترجمهٔ تورج بنی صدر
کتاب بیداری قهرمانان درون- نوشتهٔ پاتریشیا اَدسون- ترجمهٔ سیمین موحد- بنیاد فرهنگ زندگی
انجام مستمرّ تمرینات مراقبه نیز می توانند بی قراری ذهن شما را کنترل کنند.
نمونه ای از این تمرینات در کتاب «مراقبهٔ بصیرت» ژوزف گلدشتاین ترجمهٔ محمد رمضانی انتشارات سارگل موجود است.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
#نوجوان_ابدی
❓پرسش:
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر
از شما به خاطر آموزش ها و وقتی که برای مخاطبین می گذارید بسیار سپاسگزارم.
من سی سال دارم و چندین سال هست که به نظرم می آید در زندگی و شخصیتم مشکلی اساسی و مبهم وجود دارد. در طول این مدت می توانستم ببینم که از وجود آن ضربه می خورم ولی نام و علت خاصی برایش پیدا نمی کردم. فایل های آموزشی شما را که گوش دادم ناگهان متوجه اش شدم. مسأله ای که از آن با عنوان "نوجوان ابدی" یاد کردید. افرادی که از گذر بحران نوجوانی و سوشیالیزیشن عبور نکرده اند. تحصیلات خوبی داشتم و سعی می کنم هدف گذاری داشته باشم ولی از این شاخه به آن شاخه پریدن را در خودم می بینم. نکته ی جالب دیگر خوابیست که هر از چندگاه می بینم و حالا که کمی آرا و نظرات یونگ را خواندم تا حدودی متوجه معنی اش شدم. خوابم اینست که خود را در خانه ای که فقط سال های دبیرستانم را در آن زندگی می کردیم می بینم و هر بار اتفاقی جانبی در آن می افتد. فکر می کنم اشاره به همین در مرحله ی نوجوانی ماندن داشته باشد. برای همین تصمیم گرفتم مزاحم تان بشوم. سوالم اینست که حالا من چه راهکاری برای برون رفت از این مرحله دارم؟ آیا امکان پشت سر گذاشتن این نوجوان ابدی با یاد گرفتن مهارت های خاصی امکان پذیر هست؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
برای درک بهتر وضعیت تان می توانید از کتاب های زیر کمک بگیرید:
کتاب نوجوانی ابدی و نبوغ خلاقانه- نوشتهٔ ماری لوئیز فون فرانتز- ترجمهٔ تورج بنی صدر
کتاب بیداری قهرمانان درون- نوشتهٔ پاتریشیا اَدسون- ترجمهٔ سیمین موحد- بنیاد فرهنگ زندگی
انجام مستمرّ تمرینات مراقبه نیز می توانند بی قراری ذهن شما را کنترل کنند.
نمونه ای از این تمرینات در کتاب «مراقبهٔ بصیرت» ژوزف گلدشتاین ترجمهٔ محمد رمضانی انتشارات سارگل موجود است.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
۴ جلسه ۳ ساعتی
یکشنبه ها: ۳۱ تیر - ۷ و ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
مکان : یوسف آباد
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
یکشنبه ها: ۳۱ تیر - ۷ و ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
مکان : یوسف آباد
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#معرفی_کتاب
نام کتاب : #از_طمع_تا_وحشت ( شناخت تیپ های شخصیتی در سرمایه گذاری و بورس )
نویسنده : #جسیکا_شوارتز
مترجم : احسان سپهریان
نشر : چالش
جوزدگی آلمانی ها در ماجرای عرضه اولیه سهام شرکت مخابراتی " دویچه تلکام " و به دنبال آن حبابی شدن و سقوط سهام باعث شد تا عده زیادی از خریدارها و بورس کارها ، متحمل ضررهای غیرقابل جبرانی شوند و برای همیشه قید بورس و سهام را زده و آن ها را به سرمایه گذاران خارجی بسپارند .
الگوی تکراری اجتناب پس از تجربه دردناک شکست و از دست دادن انگیزه و سرمایه ، فقط به بازار بورس و سهام اختصاص ندارد و می توان مشابه آن را در بسیاری از وضعیت های زندگی مشاهده کرد ، بنابراین مطالعه کتاب " از طمع تا وحشت " را از این حیث می توان ارزشمند بر شمرد که امکان تعمیم آموزه های آن به سایر تصمیم گیری های نقش آفرین در زندگی و کنترل هیجانات را فراهم می کند .
"جسیکا شوارتز "، روزنامه نگار آلمانی و گزارشگر بورس فرانکفورت از ابزار حوزه روان شناسی برای شناخت نقش هیجان ها در بازار و جلوگیری از بازتولید خطاهای سرمایه گذاری استفاده می کند و در این کتاب مدلی انسانی را به تصویر کشیده است که می توان آن را نقطه تعادل میان " انسان اقتصادی "( محصول غایی تئوریسین های اقتصادی ) و انسان هیجان مدار و احساساتی دنیای امروز برشمرد .
این نویسنده در کتاب خود به تقسیم بندی و بازشناسی مولفه های خاموش اما موثر در بازار پرداخته است که به مردم کمک می کند تا علاوه براین که تعریف جدیدی از سرمایه گذاری در بازار بورس و سهام را بازآفرینی کنند ، منطقه امن سپرده گذاری ها و پس اندازهای بانکی را رها کرده و به تجارت پر نوسان سهام روی آورند .
بر خلاف اکثر بورس کارها که تصور می کنند ، موفقیت در بازار سهام مبتنی بر شهود و شم اقتصادی یا تجربه های قدیمی و اقبال نیک است ، شوارتز این تجارت را همانند دیگر فعالیت های بشری وابسته به آموزش های حوزه اقتصاد رفتاری و شناخت هیجانات بشری می داند و مدعی است :" بازار بورس را در بازه زمانی طولانی مدت و با در کنترل آوردن احساسات فردی و شناخت آن ها می توان در دست گرفت و برنده میدان شد ."
شوارتز معتقد است ، نادیده گرفتن تمامیت انسان خطاکار با هیجانات دردسر آفرین در دنیای امروز و به تصویر کشیدن مدل آرمانی " انسان اقتصادی " در تئوری مدرن بازار سرمایه که در شرایط اینجا و اکنونی توهّمی بیش نیست ، باعث شده است بورس کارها نتوانند با دوگانگی هیجان خواهی و عقل مداری کنار بیایند . این در حالی است که ما نمی توانیم شبیه به انسان اقتصادی باشیم که همیشه منطقی عمل کرده ، اطلاعات را بدون سوگیری دریافت و ادراک می کند و منافع خود را در کمترین زمان با حداقل سرمایه گذاری و صرف انرژی کم ، به بالاترین میزان می رساند . ما همواره در ملغمه ای از وسواس ها ، خطاها ، افراط و تفریط ها شناور هستیم. .
جسیکا شوارتز در این اثر ، تیپ های شخصیتی را که در بازار بورس جولان می دهند را به خوبی تصویر می کشد . حریص ها ، سفته بازها ، مدیران خودشیفته ، متملق ها و سودا گرانی که با طناب پاداش های نجومی در چاه ورشکستگی سقوط می کنند ، قمار بازها ، وسواسی ها و کنترل گرهای افراطی که توهم در دست گرفتن بازار را دارند را مورد تحلیل قرار می دهد . او از یک دنده ها در بازار بورس می گوید و چگونگی رفتار وشیوه تحلیل و استدلال خوش خیال ها ، خوش باورها ، ترسوها و عاشق پیشه ها را روایت می کند .
همچنین تاثیر گذاری مکانیسم های مغزی در تصمیم گیری های تجاری را شرح می دهد . این که :" چگونه دانیل کانمن و آموز تورسکی ،اقتصاد دان های رفتاری ، از عملکرد مغز بدوی انسان در دنیای اقتصاد امروز می گویند یا در " نظریه چشم انداز " به این نتیجه رسیده اند ، ما سود و زیان را به یک اندازه ارزیابی نمی کنیم بلکه در ارزیابی یک مبلغ یکسان ، زیان را در حدود دو و نیم برابر سود احساس کرده و این موضوع بر تصمیم گیری های ما تاثیر خواهد گذاشت ."
علاوه بر این ، انکار واقعیت ، اعتماد به مدل های آشنا و سنتی ، پناه بردن به تفکرات قالبی ، نپذیرفتن مسئولیت انتخاب ها ، سردرگمی در انتخاب هایی که از سر حرص ، طمع و ترس انجام می دهیم ، گیر افتادن در تله تصمیم های جمعی و همنوایی ، نوسان مواد شمیایی مغز که مشابه آن را می توان در رفتارهایی ماندن عشق و اعتیاد مشاهده کرد و بالا رفتن هورمون های مردانه از عواملی است که جسیکا شوارتز در تفسیر روان شناسانه
اقتصاد بورس به آن ها می پردازد و می تواند راهگشای موثری در رونق بخشیدن به کسب وکار بهتر و به دست آوردن امنیت اقتصادی باشد .
مریم بهریان- کارشناس ارشد روان شناسی
http://drsargolzaei.com/images/mbooks/___.jpg
نام کتاب : #از_طمع_تا_وحشت ( شناخت تیپ های شخصیتی در سرمایه گذاری و بورس )
نویسنده : #جسیکا_شوارتز
مترجم : احسان سپهریان
نشر : چالش
جوزدگی آلمانی ها در ماجرای عرضه اولیه سهام شرکت مخابراتی " دویچه تلکام " و به دنبال آن حبابی شدن و سقوط سهام باعث شد تا عده زیادی از خریدارها و بورس کارها ، متحمل ضررهای غیرقابل جبرانی شوند و برای همیشه قید بورس و سهام را زده و آن ها را به سرمایه گذاران خارجی بسپارند .
الگوی تکراری اجتناب پس از تجربه دردناک شکست و از دست دادن انگیزه و سرمایه ، فقط به بازار بورس و سهام اختصاص ندارد و می توان مشابه آن را در بسیاری از وضعیت های زندگی مشاهده کرد ، بنابراین مطالعه کتاب " از طمع تا وحشت " را از این حیث می توان ارزشمند بر شمرد که امکان تعمیم آموزه های آن به سایر تصمیم گیری های نقش آفرین در زندگی و کنترل هیجانات را فراهم می کند .
"جسیکا شوارتز "، روزنامه نگار آلمانی و گزارشگر بورس فرانکفورت از ابزار حوزه روان شناسی برای شناخت نقش هیجان ها در بازار و جلوگیری از بازتولید خطاهای سرمایه گذاری استفاده می کند و در این کتاب مدلی انسانی را به تصویر کشیده است که می توان آن را نقطه تعادل میان " انسان اقتصادی "( محصول غایی تئوریسین های اقتصادی ) و انسان هیجان مدار و احساساتی دنیای امروز برشمرد .
این نویسنده در کتاب خود به تقسیم بندی و بازشناسی مولفه های خاموش اما موثر در بازار پرداخته است که به مردم کمک می کند تا علاوه براین که تعریف جدیدی از سرمایه گذاری در بازار بورس و سهام را بازآفرینی کنند ، منطقه امن سپرده گذاری ها و پس اندازهای بانکی را رها کرده و به تجارت پر نوسان سهام روی آورند .
بر خلاف اکثر بورس کارها که تصور می کنند ، موفقیت در بازار سهام مبتنی بر شهود و شم اقتصادی یا تجربه های قدیمی و اقبال نیک است ، شوارتز این تجارت را همانند دیگر فعالیت های بشری وابسته به آموزش های حوزه اقتصاد رفتاری و شناخت هیجانات بشری می داند و مدعی است :" بازار بورس را در بازه زمانی طولانی مدت و با در کنترل آوردن احساسات فردی و شناخت آن ها می توان در دست گرفت و برنده میدان شد ."
شوارتز معتقد است ، نادیده گرفتن تمامیت انسان خطاکار با هیجانات دردسر آفرین در دنیای امروز و به تصویر کشیدن مدل آرمانی " انسان اقتصادی " در تئوری مدرن بازار سرمایه که در شرایط اینجا و اکنونی توهّمی بیش نیست ، باعث شده است بورس کارها نتوانند با دوگانگی هیجان خواهی و عقل مداری کنار بیایند . این در حالی است که ما نمی توانیم شبیه به انسان اقتصادی باشیم که همیشه منطقی عمل کرده ، اطلاعات را بدون سوگیری دریافت و ادراک می کند و منافع خود را در کمترین زمان با حداقل سرمایه گذاری و صرف انرژی کم ، به بالاترین میزان می رساند . ما همواره در ملغمه ای از وسواس ها ، خطاها ، افراط و تفریط ها شناور هستیم. .
جسیکا شوارتز در این اثر ، تیپ های شخصیتی را که در بازار بورس جولان می دهند را به خوبی تصویر می کشد . حریص ها ، سفته بازها ، مدیران خودشیفته ، متملق ها و سودا گرانی که با طناب پاداش های نجومی در چاه ورشکستگی سقوط می کنند ، قمار بازها ، وسواسی ها و کنترل گرهای افراطی که توهم در دست گرفتن بازار را دارند را مورد تحلیل قرار می دهد . او از یک دنده ها در بازار بورس می گوید و چگونگی رفتار وشیوه تحلیل و استدلال خوش خیال ها ، خوش باورها ، ترسوها و عاشق پیشه ها را روایت می کند .
همچنین تاثیر گذاری مکانیسم های مغزی در تصمیم گیری های تجاری را شرح می دهد . این که :" چگونه دانیل کانمن و آموز تورسکی ،اقتصاد دان های رفتاری ، از عملکرد مغز بدوی انسان در دنیای اقتصاد امروز می گویند یا در " نظریه چشم انداز " به این نتیجه رسیده اند ، ما سود و زیان را به یک اندازه ارزیابی نمی کنیم بلکه در ارزیابی یک مبلغ یکسان ، زیان را در حدود دو و نیم برابر سود احساس کرده و این موضوع بر تصمیم گیری های ما تاثیر خواهد گذاشت ."
علاوه بر این ، انکار واقعیت ، اعتماد به مدل های آشنا و سنتی ، پناه بردن به تفکرات قالبی ، نپذیرفتن مسئولیت انتخاب ها ، سردرگمی در انتخاب هایی که از سر حرص ، طمع و ترس انجام می دهیم ، گیر افتادن در تله تصمیم های جمعی و همنوایی ، نوسان مواد شمیایی مغز که مشابه آن را می توان در رفتارهایی ماندن عشق و اعتیاد مشاهده کرد و بالا رفتن هورمون های مردانه از عواملی است که جسیکا شوارتز در تفسیر روان شناسانه
اقتصاد بورس به آن ها می پردازد و می تواند راهگشای موثری در رونق بخشیدن به کسب وکار بهتر و به دست آوردن امنیت اقتصادی باشد .
مریم بهریان- کارشناس ارشد روان شناسی
http://drsargolzaei.com/images/mbooks/___.jpg
Forwarded from مرکز تخصصی هیپنوتیزم اریکسونی، انالپی و هیپنوآنالیز
گروه درمانی کاربردی
تحلیلگر دکترسرگلزایی
دوشنبه ها و سه شنبه ها 19تا21
شروع از 8و 9مرداد
09123336716 - 88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
تحلیلگر دکترسرگلزایی
دوشنبه ها و سه شنبه ها 19تا21
شروع از 8و 9مرداد
09123336716 - 88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
#چشم_تاریخ
#بایکوت_تلویزیون_لهستان
جنبش همبستگي لهستان در آگوست ۱۹۸۰ با اعتصاب كارگران كشتي سازي در گدانسك لهستان ظهور كرد و رژيم دیکتاتوری را كه از پايان جنگ جهاني دوّم بر لهستان حكومت مي كرد، به وحشت انداخت. در ۱۳ دسامبر ۱۹۸۱ مقامات حزب حاکم تانك ها را به خيابان آوردند تا جنبش همبستگي را يكبار و براي هميشه سركوب كنند. صدها نفر بازداشت و دهها نفر كشته شدند. عليرغم حضور تانك ها در خيابان و بازداشتهاي متعدد، لهستاني ها اعتراضاتي را عليه ممنوعيت جنبش همبستگي سازماندهي كردند. از جملهٔ اين اعتراضات، بايكوت كردن اخبار فرمايشي تلويزيون دولتي بود. بايكوت كردن خبر تلويزيون به تنهايي نمي توانست براي دولت اسباب شرمساري شود. براي اين كه كسي نمي توانست ميزان استقبال مردم از اين بايكوت را نشان دهد. مردم شهرهاي كوچك راهي براي آن پيدا كردند. از پنجم فوريه ۱۹۸۲ هر شب ساكنين شهر «سويدنيك» در شرق لهستان اقدام به پياده روي ميكردند؛ همزمان با نيم ساعت برنامهٔ خبر تلويزيون، خيابانهاي شهر مملو از مردمي بود كه به پياده روي، گفتگو و غذا خوردن مشغول بودند. بعضي تلويزيون هاي خاموش خود را پشت پنجره، رو به خيابان مي گذاشتند و عده اي ديگر يك قدم جلوتر رفته، تلويزيون خود را روي كالسكه يا فرغون مي گذاشتند و با خود به پياده روي شبانه مي آوردند. تاكتيك قدم زدن با تلويزيون به بقيه شهرها نيز سرايت كرد و حكومت را بيش از پيش خشمگين نمود، ولي در عين حال، حكومت براي مقابله با آن احساس ناتواني مي كرد زیرا پياده روي با تلويزيون جرم نبود و جزو اعمال خلاف قانون اعلام نشده بود! حكومت سرانجام، عبور و مرور بين ساعت هفت تا ده شب را ممنوع كرد و اهالي سويدنيك را وادار كرد كه يا هنگام اخبار ساعت هفت و نيم در خانه بمانند و يا خطر بازداشت و حتي كشته شدن را بپذيرند. اهالي شهر سويدنيك به جاي خبر ساعت هفت و نيم، پياده روي خود را همزمان با اخبار ساعت پنج ادامه دادند.
http://drsargolzaei.com/images/mbooks/51hixXAFdvL._SX303_BO1204203200_.jpg
#بایکوت_تلویزیون_لهستان
جنبش همبستگي لهستان در آگوست ۱۹۸۰ با اعتصاب كارگران كشتي سازي در گدانسك لهستان ظهور كرد و رژيم دیکتاتوری را كه از پايان جنگ جهاني دوّم بر لهستان حكومت مي كرد، به وحشت انداخت. در ۱۳ دسامبر ۱۹۸۱ مقامات حزب حاکم تانك ها را به خيابان آوردند تا جنبش همبستگي را يكبار و براي هميشه سركوب كنند. صدها نفر بازداشت و دهها نفر كشته شدند. عليرغم حضور تانك ها در خيابان و بازداشتهاي متعدد، لهستاني ها اعتراضاتي را عليه ممنوعيت جنبش همبستگي سازماندهي كردند. از جملهٔ اين اعتراضات، بايكوت كردن اخبار فرمايشي تلويزيون دولتي بود. بايكوت كردن خبر تلويزيون به تنهايي نمي توانست براي دولت اسباب شرمساري شود. براي اين كه كسي نمي توانست ميزان استقبال مردم از اين بايكوت را نشان دهد. مردم شهرهاي كوچك راهي براي آن پيدا كردند. از پنجم فوريه ۱۹۸۲ هر شب ساكنين شهر «سويدنيك» در شرق لهستان اقدام به پياده روي ميكردند؛ همزمان با نيم ساعت برنامهٔ خبر تلويزيون، خيابانهاي شهر مملو از مردمي بود كه به پياده روي، گفتگو و غذا خوردن مشغول بودند. بعضي تلويزيون هاي خاموش خود را پشت پنجره، رو به خيابان مي گذاشتند و عده اي ديگر يك قدم جلوتر رفته، تلويزيون خود را روي كالسكه يا فرغون مي گذاشتند و با خود به پياده روي شبانه مي آوردند. تاكتيك قدم زدن با تلويزيون به بقيه شهرها نيز سرايت كرد و حكومت را بيش از پيش خشمگين نمود، ولي در عين حال، حكومت براي مقابله با آن احساس ناتواني مي كرد زیرا پياده روي با تلويزيون جرم نبود و جزو اعمال خلاف قانون اعلام نشده بود! حكومت سرانجام، عبور و مرور بين ساعت هفت تا ده شب را ممنوع كرد و اهالي سويدنيك را وادار كرد كه يا هنگام اخبار ساعت هفت و نيم در خانه بمانند و يا خطر بازداشت و حتي كشته شدن را بپذيرند. اهالي شهر سويدنيك به جاي خبر ساعت هفت و نيم، پياده روي خود را همزمان با اخبار ساعت پنج ادامه دادند.
http://drsargolzaei.com/images/mbooks/51hixXAFdvL._SX303_BO1204203200_.jpg
#شعر
#شاه_کلید!
همه ی کلیدها را آزموده ام
این قفل برای باز شدن ساخته نشده!
شاه کلید من تبر است!
@drsargolzaei
#شاه_کلید!
همه ی کلیدها را آزموده ام
این قفل برای باز شدن ساخته نشده!
شاه کلید من تبر است!
@drsargolzaei
#شعر
#عدل
اینگونه جهان بر پا ایستاد: رنج را آفرید، همزاد عشق
درد را، همزاد لذت
و مرا، همزاد تو!
آنگاه شیطان را آفرید، تا خود به هاویه فرو نغلتد!
@drsargolzaei
#عدل
اینگونه جهان بر پا ایستاد: رنج را آفرید، همزاد عشق
درد را، همزاد لذت
و مرا، همزاد تو!
آنگاه شیطان را آفرید، تا خود به هاویه فرو نغلتد!
@drsargolzaei
Forwarded from مرکز تخصصی هیپنوتیزم اریکسونی، انالپی و هیپنوآنالیز
کارگاه عملی روانکاوی یونگی وتحلیل رویا
دکترسرگلزایی
از 15مرداد روزهای دوشنبه 15تا17 طی8ساعت
09123336716- 88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
دکترسرگلزایی
از 15مرداد روزهای دوشنبه 15تا17 طی8ساعت
09123336716- 88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
Forwarded from آفتاب مهر
۴ جلسه ۳ ساعتی
یکشنبه ها: ۳۱ تیر - ۷ و ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
مکان : یوسف آباد
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
یکشنبه ها: ۳۱ تیر - ۷ و ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
مکان : یوسف آباد
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر
مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر سرگلزایی درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:
قسمت نهم
فاطمه علمدار: خیلی جالب بود اینکه راجع به این غریزۀ مادری فرمودید آدمها خودشان انتخاب میکنند. دوباتن یک صحبتی دارد که میگوید آدمها وقتی بچهدار میشوند نسبت به بچهشان بدون هیچ چشمداشتی عشق مطلق میورزند. اگر میتوانستند این رابطه را در رابطۀ زوجیت هم داشته باشند یعنی از طرف مقابل هیچ انتظاری نداشته باشند بهتبع خیلی از مشکلات پیش نمیآمد. آیا اساسا این حقیقت دارد که ما نسبت به فرزندمان بدون هیچ چشمداشتی عشقورزی میکنیم و انسان اصلا میتواند بدون هیچ چشمداشتی آنقدر ایثارگرایانه و بدون هیچچیزی عشق بورزد؟
دکتر سرگلزایی: ژن انسان غیر از اینکه الاستیسی بالایی دارد تنوع بالایی هم دارد؛ یعنی آمیبها به هم بینهایت شبیه هستند. کرم خاکیها به هم فوقالعاده شبیه هستند. ماهیهای قزلآلا به هم خیلی شبیه هستند. گربهها کمتر به هم شبیه هستند و میمونها کمتر به هم شبیه هستند و انسانها خیلی کمتر به هم شبیه هستند؛ این یعنی علاوه بر الاستیسیتی ژنتیکی بالا تنوع ژنتیکی بسیار بالایی هم در انسانها وجود دارد؛ در نتیجه در دلبستگی یا اتچمنت هم بعضی از آدمها هستند که بهصورت ژنتیکی اصلا بهره ای از غریزه اتچمنت را ندارند که اینها را ما بهعنوان بیماری میشناسیم؛ چون یکی از تعریفهای بیماری این است که چیزی با نُرم متفاوت باشد. ما بسیاری از آدمها را وقتی میفهمیم غیرنرمال هستند که با عرف متفاوت هستند. خب وقتی میگوییم یک انسان دچار اوتیسم است دقیقا ویژگی آدم اوتیستیک یا دچار اوتیسم چیست؟ کودک اوتیسمی مثلا بغل نمیخواهد، لبخند اجتماعی نمیزند، نگاه چشم در چشم ندارد و بغل مادر نمیآید، بعد از آنکه شیرش را خورد مادر را ول میکند. خب این را بهعنوان یک اختلال میشناسیم؛ چون باعث میشود این بچه به خاطر اینکه پاداش و نوازش نمیخواهد یادگیریهایش هم ضعیف شود و حرف نزند. چیزهایی را که خودش از آن لذت میبرد؛ مثلا ممکن است از یک موسیقی خوشش بیاید و مثلا از شب تا صبح و صبح تا شب بخواهد آن موسیقی را برایش پخش کنند و سرش را تکان دهد. ما باید کلمه به کار ببریم و تشویق شویم تا زبان را یاد بگیریم. نیاز به تشویق داریم تا کلمه به کار ببریم. امّا کودک اوتیستیک کلمه به کار نمی برد چون لبخند و نوازش مورد نیازش نیست، لبخند اجتماعی هم نمیزند؛ در نتیجه اوتیسم را بیماری میدانند و میگویند خب این مشکلاتی دارد و باید داروهایی دهند. آموزشهای ویژه به او داده شود که مغزش یاد بگیرد و نیاز دلبستگی داشته باشد. پس شما میبینید در زمینۀ اتچمنت هم انسانها یک طیف دارند بعضی از بچهها هم هستند که زمان بچگی بغل مادر را ول نمیکنند و از بغل مادر پایین نمیآیند. در غریزۀ پدری و مادری و غریزۀ Caring هم همینطور است. Caring هم یک غریزه است، بعضیها اساسا این غریزه را ندارند؛ حتی برعکس آن هستند؛ غریزۀ بیتفاوتی عاطفی. بهطوریکه حتی ممکن است یک ویژگیهای سادیسمی در آنها وجود داشته باشد؛ مثلا بچهای هست که آزار هم ندیده؛ ولی نفت میریزد در لانۀ مورچهها و آتششان میزند مگسها را میگیرد و بالشان را میکند و با نخ میبندد و جان کندنشان را نگاه میکند. بازیاش این است. خب این بچه وقتی سیساله هم میشود غریزۀ Caring را ندارد؛ حتی اگر در یک فضایی قرار بگیرد و صاحب بچه شود ممکن است بچۀ خودش را Abuse کند. آدمهایی داریم که توسط پدر و مادرشان Abuse شدهاند مادر چنان بچه را کتک زده که این بچه لکنت پیدا کرده این بچه خودش را خیس کرده و وحشت اجتماعی پیداکرده؛ لزوما این نیست که پرولاکتین بدن بر همۀ هورمونهای دیگر غلبه میکند. پرولاکتین یکی از دترمینان ها و المانهاست. حالا در یکی این المان کمتر است و یک المان دیگر که خودخواهی را و صیانت نفس را ایجاد میکند بیشتر است و غریزه ی صیانت نسل در او کمتر است؛ مثلاً مارها اگر به لانهشان حمله کنید طبق غریزۀ دفاع از نسل از بچههایشان مراقبت میکنند؛ اما اگر بچهشان کشته شود بچهشان را میخورند و بهعنوان یک منبع غذایی به او نگاه میکنند یا مثلا همسترها بچهشان از یک حدی که بزرگتر شود بهعنوان جفت به او نگاه میکنند و با او تولید مثل میکنند یا سر غذا با او دعوا میکنند. بعضی از انسانها هم هستند که غریزهشان این مدلی است؛ یعنی از بچهاش میکند و خودش میخورد؛ گاهی یک پدر غریزه ی مادرانه ی بیشتری دارد تا یک مادر! حتی پدرها هم، غریزه مادری دارند. حالا برای تساهل و تسامح زبانی اسمش را میگذاریم غریزۀ مادری چون دشوار است که بگوییم غریزۀ پرولاکتینی یا Caring. این غریزۀ مادری در آدمها طیف دارد، در بعضی این غریزه آنقدر قوی است که جانشان را فدای فرزند ...
@drsargolzaei
#تنهایی_ات_را_بپذیر
مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر سرگلزایی درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:
قسمت نهم
فاطمه علمدار: خیلی جالب بود اینکه راجع به این غریزۀ مادری فرمودید آدمها خودشان انتخاب میکنند. دوباتن یک صحبتی دارد که میگوید آدمها وقتی بچهدار میشوند نسبت به بچهشان بدون هیچ چشمداشتی عشق مطلق میورزند. اگر میتوانستند این رابطه را در رابطۀ زوجیت هم داشته باشند یعنی از طرف مقابل هیچ انتظاری نداشته باشند بهتبع خیلی از مشکلات پیش نمیآمد. آیا اساسا این حقیقت دارد که ما نسبت به فرزندمان بدون هیچ چشمداشتی عشقورزی میکنیم و انسان اصلا میتواند بدون هیچ چشمداشتی آنقدر ایثارگرایانه و بدون هیچچیزی عشق بورزد؟
دکتر سرگلزایی: ژن انسان غیر از اینکه الاستیسی بالایی دارد تنوع بالایی هم دارد؛ یعنی آمیبها به هم بینهایت شبیه هستند. کرم خاکیها به هم فوقالعاده شبیه هستند. ماهیهای قزلآلا به هم خیلی شبیه هستند. گربهها کمتر به هم شبیه هستند و میمونها کمتر به هم شبیه هستند و انسانها خیلی کمتر به هم شبیه هستند؛ این یعنی علاوه بر الاستیسیتی ژنتیکی بالا تنوع ژنتیکی بسیار بالایی هم در انسانها وجود دارد؛ در نتیجه در دلبستگی یا اتچمنت هم بعضی از آدمها هستند که بهصورت ژنتیکی اصلا بهره ای از غریزه اتچمنت را ندارند که اینها را ما بهعنوان بیماری میشناسیم؛ چون یکی از تعریفهای بیماری این است که چیزی با نُرم متفاوت باشد. ما بسیاری از آدمها را وقتی میفهمیم غیرنرمال هستند که با عرف متفاوت هستند. خب وقتی میگوییم یک انسان دچار اوتیسم است دقیقا ویژگی آدم اوتیستیک یا دچار اوتیسم چیست؟ کودک اوتیسمی مثلا بغل نمیخواهد، لبخند اجتماعی نمیزند، نگاه چشم در چشم ندارد و بغل مادر نمیآید، بعد از آنکه شیرش را خورد مادر را ول میکند. خب این را بهعنوان یک اختلال میشناسیم؛ چون باعث میشود این بچه به خاطر اینکه پاداش و نوازش نمیخواهد یادگیریهایش هم ضعیف شود و حرف نزند. چیزهایی را که خودش از آن لذت میبرد؛ مثلا ممکن است از یک موسیقی خوشش بیاید و مثلا از شب تا صبح و صبح تا شب بخواهد آن موسیقی را برایش پخش کنند و سرش را تکان دهد. ما باید کلمه به کار ببریم و تشویق شویم تا زبان را یاد بگیریم. نیاز به تشویق داریم تا کلمه به کار ببریم. امّا کودک اوتیستیک کلمه به کار نمی برد چون لبخند و نوازش مورد نیازش نیست، لبخند اجتماعی هم نمیزند؛ در نتیجه اوتیسم را بیماری میدانند و میگویند خب این مشکلاتی دارد و باید داروهایی دهند. آموزشهای ویژه به او داده شود که مغزش یاد بگیرد و نیاز دلبستگی داشته باشد. پس شما میبینید در زمینۀ اتچمنت هم انسانها یک طیف دارند بعضی از بچهها هم هستند که زمان بچگی بغل مادر را ول نمیکنند و از بغل مادر پایین نمیآیند. در غریزۀ پدری و مادری و غریزۀ Caring هم همینطور است. Caring هم یک غریزه است، بعضیها اساسا این غریزه را ندارند؛ حتی برعکس آن هستند؛ غریزۀ بیتفاوتی عاطفی. بهطوریکه حتی ممکن است یک ویژگیهای سادیسمی در آنها وجود داشته باشد؛ مثلا بچهای هست که آزار هم ندیده؛ ولی نفت میریزد در لانۀ مورچهها و آتششان میزند مگسها را میگیرد و بالشان را میکند و با نخ میبندد و جان کندنشان را نگاه میکند. بازیاش این است. خب این بچه وقتی سیساله هم میشود غریزۀ Caring را ندارد؛ حتی اگر در یک فضایی قرار بگیرد و صاحب بچه شود ممکن است بچۀ خودش را Abuse کند. آدمهایی داریم که توسط پدر و مادرشان Abuse شدهاند مادر چنان بچه را کتک زده که این بچه لکنت پیدا کرده این بچه خودش را خیس کرده و وحشت اجتماعی پیداکرده؛ لزوما این نیست که پرولاکتین بدن بر همۀ هورمونهای دیگر غلبه میکند. پرولاکتین یکی از دترمینان ها و المانهاست. حالا در یکی این المان کمتر است و یک المان دیگر که خودخواهی را و صیانت نفس را ایجاد میکند بیشتر است و غریزه ی صیانت نسل در او کمتر است؛ مثلاً مارها اگر به لانهشان حمله کنید طبق غریزۀ دفاع از نسل از بچههایشان مراقبت میکنند؛ اما اگر بچهشان کشته شود بچهشان را میخورند و بهعنوان یک منبع غذایی به او نگاه میکنند یا مثلا همسترها بچهشان از یک حدی که بزرگتر شود بهعنوان جفت به او نگاه میکنند و با او تولید مثل میکنند یا سر غذا با او دعوا میکنند. بعضی از انسانها هم هستند که غریزهشان این مدلی است؛ یعنی از بچهاش میکند و خودش میخورد؛ گاهی یک پدر غریزه ی مادرانه ی بیشتری دارد تا یک مادر! حتی پدرها هم، غریزه مادری دارند. حالا برای تساهل و تسامح زبانی اسمش را میگذاریم غریزۀ مادری چون دشوار است که بگوییم غریزۀ پرولاکتینی یا Caring. این غریزۀ مادری در آدمها طیف دارد، در بعضی این غریزه آنقدر قوی است که جانشان را فدای فرزند ...
@drsargolzaei
ادامه #یادداشت_هفته
میکنند؛ بدون کمترین چشمداشتی. بعضی هم حتی آنقدر این غریزهشان قوی است که جانشان را فدای بچههای مردم میکنند بدون چشمداشتی. بعضی از آدمها هم مانند افرادی به بچه هاشان نگاه میکنند که باید با آنها حسابکتاب کنند. بزرگ میشود میگویند پنج سال شیر دادم، غذا دادم؛ حالا با حساب سود بانکی باید پانزده سال خرجم را بدهی؛ حتی بعضی از آدمها حسابکتاب اینجوری هم نمیکنند واقعا بچهشان را اذیت میکنند؛ در نتیجه برای یک پدر و مادری که این غریزۀ پدر و مادریاش آنقدر قوی باشد که وقتی به بچهها نگاه میکند همۀ نقصهایش را میپذیرد، همۀ کوتاهیهایش را میپذیرد، همۀ خطاهای او را میبخشد، برای این پدر مادر میشود این مثال را زد که به قول دکتر سوزان جانسون همسرت را هم همچون بچه ای در نظر بگیر که نیاز به آغوش تو دارد؛ حتی وقتی جیغ میزند نیاز به آغوش دارد، نیاز سرزنش و ترک و طرد ندارد .
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
میکنند؛ بدون کمترین چشمداشتی. بعضی هم حتی آنقدر این غریزهشان قوی است که جانشان را فدای بچههای مردم میکنند بدون چشمداشتی. بعضی از آدمها هم مانند افرادی به بچه هاشان نگاه میکنند که باید با آنها حسابکتاب کنند. بزرگ میشود میگویند پنج سال شیر دادم، غذا دادم؛ حالا با حساب سود بانکی باید پانزده سال خرجم را بدهی؛ حتی بعضی از آدمها حسابکتاب اینجوری هم نمیکنند واقعا بچهشان را اذیت میکنند؛ در نتیجه برای یک پدر و مادری که این غریزۀ پدر و مادریاش آنقدر قوی باشد که وقتی به بچهها نگاه میکند همۀ نقصهایش را میپذیرد، همۀ کوتاهیهایش را میپذیرد، همۀ خطاهای او را میبخشد، برای این پدر مادر میشود این مثال را زد که به قول دکتر سوزان جانسون همسرت را هم همچون بچه ای در نظر بگیر که نیاز به آغوش تو دارد؛ حتی وقتی جیغ میزند نیاز به آغوش دارد، نیاز سرزنش و ترک و طرد ندارد .
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
جلسه رونمایی کتاب : "نغمه هایی از پشت دیوار"
این کتاب خاطرات آرش رمضانی از دورانی است که روانشناس زندان بوده است و با مقدمه دکتر سرگلزایی منتشر شده است.
@drsargolzaei
این کتاب خاطرات آرش رمضانی از دورانی است که روانشناس زندان بوده است و با مقدمه دکتر سرگلزایی منتشر شده است.
@drsargolzaei