دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.78K photos
97 videos
153 files
3.25K links
Download Telegram
#آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟ -قسمت دوم

خريد بيش از نياز!

به راه افتادن رسانه هاي فراگير در عصر صنعتي اين فرصت را به صاحبان سرمايه داد كه افسون خود را به راه بياندازند و در اين بازي، قرار شد سهم بيشتري به زنان داده شود زيرا زنان به دليل غلبۀ «آگاهي جمعي» شان بر «آگاهي فردي» (به تعبير ديگر تلقين پذيري بيشتر) مخاطبان مهم تري تلقي مي شوند. تبليغات نظام سرمايه داري كه براي تبليغ يك كيف تمام برجستگي ها و فرو رفتگي هاي بدن زنان را آگرانديسمان مي كند، فرهنگ «نمايش جنسي» يا به تعبير روانپزشكي exhibitionism را رواج مي دهد، گرچه شيوع بالاي اين نوع «خودنمايي جنسي» -‌كه در عصر شكار ضرورت بود و در عصر فراصنعتي غير ضروري‌- باعث مي‌شود كه منابع روانشناسي و روانپزشكي نيز در مورد‌هاي نمونه (case reports) به اين «نمايشگري فرهنگي» كمتر بپردازند.
جرّاحي هاي زيبايي افراطي، تزريق در گونه و لب ها، استفادۀ افراطي از مواد آرايشي و لباس‌هاي محّرك و بدن نما نگاه جنسيتّي و جنسي (sexism) را زنده نگه مي دارد و مانع از اين مي شود كه به زن -‌و نيز به مرد‌- فارغ از كروموزوم ها و اندام هاي تناسلي‌شان نگاه كنيم. تنها در افول نظام سرمايه داري است كه sexism جاي خود را به Feminism مي دهد.

كدام سوسياليسم؟

در ابتداي مقاله، منظورم از فمينيسم روشن كردم. اكنون جا دارد منظورم را از #سوسياليسم هم بيان كنم. بديهي است كه سوسياليسم نام يك نظام اجتماعی-اقتصادي است و مرتبط شدن آن با استالينيزم شوروی و آلمان شرقي سابق و توتاليتاريسم كره شمالي صرفاً دلايل تاريخي داشته است. به قول ارنستو #چگوارا ادّعاي ماركسيست بودن روس‌ها به اندازۀ ادّعاي مسيحي بودن پاپ مضحك است!
نظام سوسياليستي نظامي است كه با وضع قوانين اقتصادي در زمينۀ قانون كار (حقوق كارگران)، قوانين مالياتي و توزيع هوشمندانۀ منابع ملّي فاصلۀ سقف و كف درآمد كاهش يابد. گرچه کارل #مارکس اعتقاد دارد سوسیالیسم واقعی محصول نظام تولید است نه نظام توزیع. او سوسیالیسم را سرنوشت نهایی نظام سرمایه داری می داند: شرایطی که افزایش تولید منجر به در دسترس بودن کالا برای همه حتی بدون اجبار به کار کردن می گردد! از نظر او کسانی که سوسیالیسم را محصول تغییر نظام توزیع می دانند "سوسیالیست های تخیلی" هستند. اما اگر مارکس زنده می ماند و می دید که روزی آمریکایی ها گندم ها را در دریا ریختند تا قیمت گندم پایین نیاید شاید قانع می شد که تنها راه تحقق سوسیالیسم تغییر در نظام توزیع است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت:
برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه کتاب "آزادی زنان" نوشته ی ایولین رید ترجمه افشنگ مقصودی از انتشارات نشر گل آذین را بخوانید

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#سرمایه_فرهنگی_و_حقوق_معنوی

هفته پیش راجع به سرمایه اجتماعی (Social Capital) یادداشتی نوشتم، در ادامه بحث لازم است به بخش دیگری از سرمایه های فرد و اجتماع بپردازم و آن سرمایه فرهنگی است.
برای مردمی که کارشان تکرار اندیشه های دیگران است شاید سرمایه فرهنگی معنایی نداشته باشد اما کسانی که وقت و پول و انرژی شان را صرف می کنند تا محصولی از جنس معنا خلق کنند می دانند که سرمایه فرهنگی جزو عزیزترین داشته های انسانی است.
وقتی یک شاعر ببیند که شعرش را با نام فرد دیگری منتشر می کنند یا یک آهنگساز ببیند که بدون اجازه او کسی روی آهنگ او آوازی گذاشته است دقیقأ احساس کسی را دارد که اموالش به تاراج رفته و چه بسا این احساس خسران و خسارت شدیدتر نیز باشد.
همان طور که یک فرد فرهیخته دارای سرمایه فرهنگی است یک ملت نیز سرمایه فرهنگی دارد. همه ایرانیان از این که اهالی عثمانی "مولانا" را "مصادره" کرده اند و برخی کشورهای عربی "ابن سینا" را دانشمند عرب می نامند دلخور می شوند. ما نیز باید دقت کنیم که "اموال فرهنگی" دیگران را به نام خودمان سند نزنیم.

سال گذشته در جلسه ای که موضوع آن "طب مزاج ها" بود برای سخنرانی دعوت شده بودم. در آن جلسه گفتم که طب مزاج ها حدود چهارصد سال پیش از میلاد توسط "بقراط" (Hippocrates) پایه گذاری شد که اهل یونان بود. پانصد سال بعد از بقراط هم "جالینوس" ( Galen) که اهل روم بود این طب را توسعه داد. بنابراین عنوان طب اسلامی یا طب ایرانی برای طب مزاج ها نوعی "سرقت فرهنگی"، مصادره و تجاوز به سرمایه فرهنگی دیگران است. سخنران دیگر آن جلسه که اصرار داشت هاله ای از قداست و دیانت به دور طب مزاج ها ترسیم کند به شدت از سخنان من برآشفت و در دفاع از اسلامی بودن طب مزاج ها گفت اگر بقراط و جالینوس پس از ظهور اسلام متولد شده بودند حتما مسلمان می شدند پس اکتشاف آنها را نیز می توان بخشی از تمدن اسلامی دانست! برای این جناب، مصادره سرمایه فرهنگی دیگران آنقدر اهمیت داشت که حاضر شد مدال مسلمانی را به رایگان به سینه بقراط یونانی و جالینوس رومی بیاویزد و از ادعایش دست بر ندارد! شاید اگر از همین جناب می خواستیم بخشی از اموال دیگران را در جیب خودش بگذارد گرفتار تردید می شد و به آسانی تن به این کار نمی داد، اما برای در جیب گذاشتن محصولات فرهنگی دیگران متهورانه پیش می راند!

یکی از نشانه های یک جامعه با فرهنگ احترام به حقوق معنوی و سرمایه فرهنگی دیگران است. فرهنگ و اقتصاد تعامل قدرتمندی با هم دارند، فقر فرهنگی، فقر اقتصادی ایجاد می کند و فقر اقتصادی، فقر فرهنگی!

پیش از این در یادداشتی با عنوان #مارکس_فوکو_اقتصاد_و_فرهنگ و در مقاله ای با عنوان #اقتصاد_اسطوره_و_اخلاق_جنسی به این مهم پرداخته ام. 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#گرامشی_هژمونی_فرودستان_پرستشگر
 

وقتی با طبقه ی فرودست اقتصادی گفتگو می کنم شگفت زده می شوم که طبقه ای که بیش از همه قربانی وضع موجود است بیشتر از همه مدافع وضع موجود است! چنین برخوردهایی مرا به یاد اصطلاح «#افیون_توده_ها ی کارل #مارکس» و «هژمونی آنتونیو #گرامشی» می اندازد. پس در این یادداشت کمی راجع به هژمونی گرامشی می نویسم.

آنتونیو گرامشی (Antonio Gramsci)  فیلسوف، انقلابی، و نظریه‌پرداز بزرگ مارکسیست، و از رهبران و بنیان‌گذاران حزب کمونیست ایتالیا بود. گرامشی از تئوریسین‌ها و مبارزان ضدسرمایه‌داری و مفهوم ‌پرداز نظریه و اصطلاح مشهور هژمونی (فرادستی/ فرادستی فرهنگی) است.

گرامشی در 1891 درخانواده‌ای از طبقهٔ متوسّط پایین، در آلس، واقع در جزیرهٔ ساردینیا، ایتالیا به دنیا آمد. در هنگام کودکی گاهی از مدرسه فرار می‌کرد تا کمک خرج خانواده‌اش باشد. وی به سبب قوزی که بر پشت داشت از سوی همکلاسان و دوستانش مورد آزار قرار می‌گرفت و همین باعث شد تا به انزواء پناه ببرد و به مطالعهٔ تاریخ و فلسفه بپردازد.
در نه سالگی دبستان را ترک کرد و به کار مشغول شد. بعدها دوباره تحصیلات خود را در رشتهٔ زبان‌شناسی ادامه داد و از همین دوران رفت‌وآمد را به محافل سوسیالیست ایتالیا آغاز کرد. در ۱۹۱۶ در روزنامهٔ آوانتی ارگان بعدی حزب کمونیست ایتالیا مشغول به کار شد. در همین سال‌ها و به‌ دنبال پیروزی انقلاب در روسیه، ایتالیا نیز دستخوش نا آرامی شد و شورش معروف شهر تورین با خواست «صلح و نان» در گرفت. در ۱۹۱۹ و در کنگرهٔ بولونیا، گرامشی خواهان آن شد که حزب سوسیالیست ایتالیا به انترناسیونال سوم که #لنین بنیان گذاشته بود بپیوندد. در مارس ۱۹۲۰ کارگران کارخانهٔ فیات در تورین دست به اعتصاب بزرگی زدند. گرامشی ضمن پشتیبانی از اعتصاب، از موضع حزب سوسیالیست در این مورد به‌شدّت انتقاد کرد. در ماه‌های اوت و سپتامبر همان سال اعتصاب گسترش یافت و کارخانه‌های تورین به اشغال کارگران درآمد که با تجربهٔ شوراهای کارگری همراه بود. انتقادهای گرامشی به حزب سوسیالیست همچنان شدّت گرفت تا سرانجام به انشعاب حزب در کنگرهٔ «لیوورنو» و تشکیل حزب کمونیست ایتالیا در ۱۹۲۱ انجامید. 
او در سال ۱۹۲۶، به‌دلیل فعالیت‌های انقلابی زندانی شد و دادگاه حکومت فاشیستی او را به ۲۰ سال زندان محکوم کرد. روز ۸ نوامبر ۱۹۲۶ گرامشی بازداشت و به زندانی در میلان منتقل شد. در دادگاه به بیست سال و چهار ماه زندان محکوم شد و در شرایطی که به‌شدّت بیمار بود به زندان توری منتقل شد. از ۱۹۲۹ وسایل لازم برای کار و نگارش را در زندان به دست آورد و از همان‌جا نوشتن آثاری را شروع کرد که بعدها به «دفترها» و «نامه‌های زندان» گرامشی معروف شد. 
در ۱۹۳۲ بیماری گرامشی تشدید شد ولی مقامات اجازهٔ انتقال او به بیمارستان را نمی‌دادند. در اکتبر ۱۹۳۳ و بر اثر یک مبارزهٔ جهانی سرانجام گرامشی به یک درمانگاه انتقال یافت. سال بعد به بیمارستانی در رم منتقل شد. در ۲۱ آوریل ۱۹۳۷ گرامشی به‌طور رسمی آزاد اعلام شد. یک هفته بعد در ۲۷ آوریل آنتونیو گرامشی در همان روزی که برای بازگشت او به ساردینیا در نظر گرفته شده بود و در سن ۴۶ سالگی درگذشت.

فرادستی، سلطه‌گری، سلطه، یا هژمونی (hégémonie) مفهومی است برای توصیف و توضیحِ نفوذ و تسلط یک گروهِ اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان‌که گروهِ مسلط (فرادست) درجه‌ای از رضایت گروهِ تحتِ سلطه (فرودست) را به‌دست می‌آورد و با «تسلط داشتن به دلیلِ زورِ صِرف» فرق دارد. فرا دستی اصطلاحی است که توسط آنتونیو گرامشی وارد فرهنگ سیاسی شد. مراد از آن چیرگی مادی و معنوی یک طبقه بر طبقات دیگر است، چنان‌که در اصطلاح «سلطه‌جویی بورژوایی» به کار رفته‌است. تأکید این اصطلاح بر آن است که طبقهٔ مسلط نه تنها از نظر سیاسی و اقتصادی جامعه را زیر نظارت دارد، بلکه شیوهٔ خاص نگر خویش به جهان وانسان و روابط اجتماعی را نیز چنان همه‌گیر می‌کند که به صورت «عقل سلیم» در می‌آید و آنانی که زیر تسلط هستند این نگرش را همچون پاره‌ای از «نظم طبیعی» جهان می‌پذیرند.   از این دید، مبارزه برای «هژمونی» (یعنی رهبری معنوی) فاکتوری مهم برای هر تغییر بنیادی می‌باشد.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

منبع:

1. ویکی پدیا، برگرفته از Joseph, Jonathan (2002), Hegemony: a realist analysis, New York: Routledge, ISBN 0-415-26836-2.

2. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، چاپ شانزدهم، تهران، انتشارات مروارید، ۱۳۸۷، صفحه ۸۷

@drsargolzaei
drsargolzaei.com