⭕️🔴 دشمن فرضی!
دوباره دشمن فرضی به احتمال زیاد
و یک تلاطم ارزی به احتمال زیاد
دوباره موصل و یک پادگان بی سرباز
و چند کشتهی مرزی به احتمال زیاد
دوباره یاوهسرایی به سبک مداحان
و حاج منصور ارضی به احتمال زیاد
دوباره امر به معروف و نهی از منکر
شکست طولی و عرضی به احتمال زیاد
دوباره روسیه، اوکراین، جنگ پهبادی
و چند موشک قرضی به احتمال زیاد
دوباره مجری و کار صدا و سیمایی
و ماهواره به طرزی به احتمال زیاد
دوباره شیون و آهی دم حسینیهها
و تار حنجره لرزی به احتمال زیاد
دوباره وقف زمین و امام جمعهی شهر
و نان سپردن قرضی به احتمال زیاد
دوباره چرخ رئیسی در اقتصاد کلان
و پیچ و مهرهی هرزی به احتمال زیاد
دوباره موج تورم دوباره رشد دلار
و باز دشمن فرضی به احتمال زیاد
🔹 شعر دریافتی از آقای حسن
🔹 عکس از نشریهی The Guardian در تاریخ ۵ فوریهٔ ۲۰۲۴ پورناستار آمریکایی Whitney Wright را که به تهران دعوت شده نشان میدهد.
@drsargolzaei
دوباره دشمن فرضی به احتمال زیاد
و یک تلاطم ارزی به احتمال زیاد
دوباره موصل و یک پادگان بی سرباز
و چند کشتهی مرزی به احتمال زیاد
دوباره یاوهسرایی به سبک مداحان
و حاج منصور ارضی به احتمال زیاد
دوباره امر به معروف و نهی از منکر
شکست طولی و عرضی به احتمال زیاد
دوباره روسیه، اوکراین، جنگ پهبادی
و چند موشک قرضی به احتمال زیاد
دوباره مجری و کار صدا و سیمایی
و ماهواره به طرزی به احتمال زیاد
دوباره شیون و آهی دم حسینیهها
و تار حنجره لرزی به احتمال زیاد
دوباره وقف زمین و امام جمعهی شهر
و نان سپردن قرضی به احتمال زیاد
دوباره چرخ رئیسی در اقتصاد کلان
و پیچ و مهرهی هرزی به احتمال زیاد
دوباره موج تورم دوباره رشد دلار
و باز دشمن فرضی به احتمال زیاد
🔹 شعر دریافتی از آقای حسن
🔹 عکس از نشریهی The Guardian در تاریخ ۵ فوریهٔ ۲۰۲۴ پورناستار آمریکایی Whitney Wright را که به تهران دعوت شده نشان میدهد.
@drsargolzaei
Forwarded from روانشناسی اجتماعی ایرانیان
درد بی درمان وطن پرستی
فاطمه علمدار
هوا گرگ و میش بود که رسیدیم دانیال نبی.باد خنک صبحگاهی و صدای مداحی که دعای توسل میخواند.بچه های کوچکمان دمغ شدند.ما پیشنهاد داده بودیم نوروز را در تنها اثر تاریخی شوش_این قدیمیترین شهر ایران_که اجازه برگزاری مراسم جمعی داشت،برگزار کنیم چون لحظات اندکیست در زندگی که آدمها میتوانند سرشار از احساس هویت جمعی ارزشمند شوند و لحظه تحویل سال یکی از آنهاست.کسی نشست آنطرفتر و مراسم نوروز در تاجیکستان را از تلوزیونBBCگرفت و مداح شروع کرد دعای مقلب القلوب را با حالت روضه امام حسین خواند.سال تحویل شد و رهبر،مثل همیشه،بدون سفره هفت سین،پیام نوروزی داد.آنروز چغازنبیل را برای بارندگی دیروز تعطیل کرده بودند و اتوبوس توریستهایی که دیگر اغلبشان فقط روس هستند،سرگردان به تلهای خاک از دور نگاه میکردند و خب از آن عظمت هزاران ساله هیچ خاطره ای با خودشان به کشورشان نبردند.همراهان ما هم فردایش آن مسیر را دوباره نیامدند و بچه آنها هم خاطره ای از دیدن چغازنبیل هرگز نخواهد داشت.
سیاحتنامه ابراهیم بیگ میخوانم.جوان ایرانی ساکن مصر که پدرش آنقدر وطنپرست بود که برخلاف همه ایرانیان آنجا برای رها شدن از آزارهای ایرانی بودن در عصر ناصری،حاضر نشد تابعیت ایرانش را تغییر دهد،بعد از مرگ پدر به ایران سفر کرد تا وطنی را که عشق به آن میراثش بود از نزدیک ببیند و خب هرنقطه ای را که میدید و با آنچه در سودان و حبش و میان زنگیان آفریکا میگذرد مقایسه میکرد،دلش خون میشد.خودش به رنج جانکاهی که میکشید میگفت"درد بی درمان وطن پرستی".
میگویند مردم قبل از مشروطه این کتاب را در جمعهایشان میخواندند و های های گریه میکردند.ایرانیان اواخر عصر ناصری را خواندن سفرنامه ها به گریه میانداخت و امروز زباله های قشم و خرابیهای آبادان و بی آبی مازنداران و غیره دل مسافران نگران وطن را خون میکند.سفر هنوز هم درد جانکاهیست.
میروم امارات که از اتحاد7شیخ نشین در50سال قبل ساخته شده.آنزمان که ابراهیم بیگ سیاحتنامه اش را مینوشت،چندسال بیشتر از زمانی که شیخ مکتوم دبی را به عنوان یک شهر معرفی کرده بود نمیگذشت.میروم پروژه میراث فرهنگی قلب شارجه را ببینم.روی طاقچه خانه موزه"النبوده"که تاجر مروارید بود،گلابپاش با طرح ناصرالدین شاه است و بشقابهایش را هنوز میتوان در کابینتهای مادربزرگهای ما دید،ولی تاریخ تجارت مروارید را بدون اشاره به ایرانی که اسناد دریانوردی اش در8هزارسال پیش در چغامیش دزفول وجود دارد،روایت میکند و خب در رخوت صنعت توریسم ایران و رونق این صنعت در امارات،چرا این تاریخسازی باور نشود؟کودکان ایرانیمان که چغازنبیلشان در روز اول فروردین تعطیل است و در تخت جمشیدشان مراسم نوروز برگزار نمیشود و حاکمیت مصرانه حواسش هست8آبان کسی به پاسارگاد نرود،چه دلیلی دارد که باور نکنند امارات تمدنی داشت که پرشیا نداشت؟در موزه میراث شارجه،هرچیزی که بشود آن را سرمایه فرهنگی دانست جزو میراث معرفی میشود.از خرما گرفته تا قصه اجنه،از لباس گرفته تا اعیاد،از آداب و رسوم گرفته تا مشاغل.هنر اسلامی و هنر عربی را با هم یکی میگیرند و اسلام در گسترده ترین تعریفش،فارغ از مکاتب و فرقه ها و گرایشها و آرا فقهی،عنصر هویت بخش و انسجام بخشی است که از همه آن گذشته و حال اسلامی،فقط دوران طلایی اش مدام یادآوری میشود.در نبود گذشته طولانی ملی که با خاطراتش بتوان احساس هویت جمعی کرد،هرچه را که بشود حول آن احساس"ما بودن"شکل بگیرد،برجسته میکنند و ارزشمندی اش را به رخ میکشند.اینجا دارایی فرهنگی آنقدر زیاد نیست که بشود اسرافکارانه درهایش را بست و خرابش کرد و حکم به ممنوعیتش داد و از رونق انداختش.
نوروز میشود.سفره هفت سین نیست.حتی حرف از جهان اسلام هم نیست.سالهاست که ميدانيم بقیه جهان اسلام عربند و ما عجم.انها سنی اند و ما شیعه.انها با همند و ما یکه افتاده.نمیخواهیم در جمعشان باشیم و آنها هم اصراری به راه دادن ما میان خودشان ندارند.عناصر هویت بخش مورد تائید برایمان روز به روز محدودتر میشود.از اسلام فقط تشیع،البته نه میراث اسماعیلیون و فاطمیون و زیدیه،که فقط دوازده امامیها بهمان هویت میدهد و از آنها هم تنها باورمندان به رویکرد فقهی خاصی را خودی میدانیم و اینطور میشود که صدیقه وسمقی به جرم رسیدن به نتایج متفاوت در مطالعات فقهی اش به زندان میرود.
داریوش در دبی کنسرت دارد.ایرانیان پول میدهند که خواننده ایرانی در دبی برایشان بخواند،پول میدهند که نوروز را تاجیکستان باشند،اربعین را در جاده خلوت فرعی بدون موکبهای سیاسی.ایرانیان پول میدهند که جایی بیرون از مرزهای ایران هویت جمعی ملی و مذهبیشان را تجربه کنند طوریکه دور هم جمع شدنشان در خارج از ضوابط مورد تائید گرایش فقهی خاصی از شیعه دوازده امامی،تبدیلشان به مجرم نکند.ابراهیم بیگ که از ایران میرفت همراهش گفت خدا را شکر که توانستیم زنده خارج شویم و او گریست
فاطمه علمدار
هوا گرگ و میش بود که رسیدیم دانیال نبی.باد خنک صبحگاهی و صدای مداحی که دعای توسل میخواند.بچه های کوچکمان دمغ شدند.ما پیشنهاد داده بودیم نوروز را در تنها اثر تاریخی شوش_این قدیمیترین شهر ایران_که اجازه برگزاری مراسم جمعی داشت،برگزار کنیم چون لحظات اندکیست در زندگی که آدمها میتوانند سرشار از احساس هویت جمعی ارزشمند شوند و لحظه تحویل سال یکی از آنهاست.کسی نشست آنطرفتر و مراسم نوروز در تاجیکستان را از تلوزیونBBCگرفت و مداح شروع کرد دعای مقلب القلوب را با حالت روضه امام حسین خواند.سال تحویل شد و رهبر،مثل همیشه،بدون سفره هفت سین،پیام نوروزی داد.آنروز چغازنبیل را برای بارندگی دیروز تعطیل کرده بودند و اتوبوس توریستهایی که دیگر اغلبشان فقط روس هستند،سرگردان به تلهای خاک از دور نگاه میکردند و خب از آن عظمت هزاران ساله هیچ خاطره ای با خودشان به کشورشان نبردند.همراهان ما هم فردایش آن مسیر را دوباره نیامدند و بچه آنها هم خاطره ای از دیدن چغازنبیل هرگز نخواهد داشت.
سیاحتنامه ابراهیم بیگ میخوانم.جوان ایرانی ساکن مصر که پدرش آنقدر وطنپرست بود که برخلاف همه ایرانیان آنجا برای رها شدن از آزارهای ایرانی بودن در عصر ناصری،حاضر نشد تابعیت ایرانش را تغییر دهد،بعد از مرگ پدر به ایران سفر کرد تا وطنی را که عشق به آن میراثش بود از نزدیک ببیند و خب هرنقطه ای را که میدید و با آنچه در سودان و حبش و میان زنگیان آفریکا میگذرد مقایسه میکرد،دلش خون میشد.خودش به رنج جانکاهی که میکشید میگفت"درد بی درمان وطن پرستی".
میگویند مردم قبل از مشروطه این کتاب را در جمعهایشان میخواندند و های های گریه میکردند.ایرانیان اواخر عصر ناصری را خواندن سفرنامه ها به گریه میانداخت و امروز زباله های قشم و خرابیهای آبادان و بی آبی مازنداران و غیره دل مسافران نگران وطن را خون میکند.سفر هنوز هم درد جانکاهیست.
میروم امارات که از اتحاد7شیخ نشین در50سال قبل ساخته شده.آنزمان که ابراهیم بیگ سیاحتنامه اش را مینوشت،چندسال بیشتر از زمانی که شیخ مکتوم دبی را به عنوان یک شهر معرفی کرده بود نمیگذشت.میروم پروژه میراث فرهنگی قلب شارجه را ببینم.روی طاقچه خانه موزه"النبوده"که تاجر مروارید بود،گلابپاش با طرح ناصرالدین شاه است و بشقابهایش را هنوز میتوان در کابینتهای مادربزرگهای ما دید،ولی تاریخ تجارت مروارید را بدون اشاره به ایرانی که اسناد دریانوردی اش در8هزارسال پیش در چغامیش دزفول وجود دارد،روایت میکند و خب در رخوت صنعت توریسم ایران و رونق این صنعت در امارات،چرا این تاریخسازی باور نشود؟کودکان ایرانیمان که چغازنبیلشان در روز اول فروردین تعطیل است و در تخت جمشیدشان مراسم نوروز برگزار نمیشود و حاکمیت مصرانه حواسش هست8آبان کسی به پاسارگاد نرود،چه دلیلی دارد که باور نکنند امارات تمدنی داشت که پرشیا نداشت؟در موزه میراث شارجه،هرچیزی که بشود آن را سرمایه فرهنگی دانست جزو میراث معرفی میشود.از خرما گرفته تا قصه اجنه،از لباس گرفته تا اعیاد،از آداب و رسوم گرفته تا مشاغل.هنر اسلامی و هنر عربی را با هم یکی میگیرند و اسلام در گسترده ترین تعریفش،فارغ از مکاتب و فرقه ها و گرایشها و آرا فقهی،عنصر هویت بخش و انسجام بخشی است که از همه آن گذشته و حال اسلامی،فقط دوران طلایی اش مدام یادآوری میشود.در نبود گذشته طولانی ملی که با خاطراتش بتوان احساس هویت جمعی کرد،هرچه را که بشود حول آن احساس"ما بودن"شکل بگیرد،برجسته میکنند و ارزشمندی اش را به رخ میکشند.اینجا دارایی فرهنگی آنقدر زیاد نیست که بشود اسرافکارانه درهایش را بست و خرابش کرد و حکم به ممنوعیتش داد و از رونق انداختش.
نوروز میشود.سفره هفت سین نیست.حتی حرف از جهان اسلام هم نیست.سالهاست که ميدانيم بقیه جهان اسلام عربند و ما عجم.انها سنی اند و ما شیعه.انها با همند و ما یکه افتاده.نمیخواهیم در جمعشان باشیم و آنها هم اصراری به راه دادن ما میان خودشان ندارند.عناصر هویت بخش مورد تائید برایمان روز به روز محدودتر میشود.از اسلام فقط تشیع،البته نه میراث اسماعیلیون و فاطمیون و زیدیه،که فقط دوازده امامیها بهمان هویت میدهد و از آنها هم تنها باورمندان به رویکرد فقهی خاصی را خودی میدانیم و اینطور میشود که صدیقه وسمقی به جرم رسیدن به نتایج متفاوت در مطالعات فقهی اش به زندان میرود.
داریوش در دبی کنسرت دارد.ایرانیان پول میدهند که خواننده ایرانی در دبی برایشان بخواند،پول میدهند که نوروز را تاجیکستان باشند،اربعین را در جاده خلوت فرعی بدون موکبهای سیاسی.ایرانیان پول میدهند که جایی بیرون از مرزهای ایران هویت جمعی ملی و مذهبیشان را تجربه کنند طوریکه دور هم جمع شدنشان در خارج از ضوابط مورد تائید گرایش فقهی خاصی از شیعه دوازده امامی،تبدیلشان به مجرم نکند.ابراهیم بیگ که از ایران میرفت همراهش گفت خدا را شکر که توانستیم زنده خارج شویم و او گریست
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#درنگ_عربی
#محمود_درویش
وطن المرء، ليس المكان الذي ولد فيه،
بل هو المكان الذي تنتهي فيه جميع محاولاته للهروب!
----------------------برگردان: محسن یارمحمدی
میهن انسان جایی نیست که در آن متولد شده
وطن همانجاست که در آن تمام بیقراریها برای گریختن پایان مییابد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محمود_درویش
وطن المرء، ليس المكان الذي ولد فيه،
بل هو المكان الذي تنتهي فيه جميع محاولاته للهروب!
----------------------برگردان: محسن یارمحمدی
میهن انسان جایی نیست که در آن متولد شده
وطن همانجاست که در آن تمام بیقراریها برای گریختن پایان مییابد...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#درنگ_عربی
#محمود_درویش
...وتسأل: ما معنى كلمة وطن؟
سيقولون: هو البيت و شجرة التوت،
وقن الدجاج،
و قفير النحل،
رائحة الخبز
و السماء الأولى.
وتسأل:
هل تتسع كلمة واحدة من ثلاثة أحرف لكل هذه المحتويات،
وتضيق بنا ؟!
--------------------ترجمه:
.. و میپرسی: چیست معنای وطن؟
خواهند گفت:
او، خانه است وُ درخت توت،
آشیانهی ماکیان
کندوی زنبوران،
بوی خوش نان
و نخستین آسمان
دوباره میپرسی:
چیست که واژهای کوچک با سه حرف
گنجای اینهمه چیز را دارد
الا ما را؟!...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محمود_درویش
...وتسأل: ما معنى كلمة وطن؟
سيقولون: هو البيت و شجرة التوت،
وقن الدجاج،
و قفير النحل،
رائحة الخبز
و السماء الأولى.
وتسأل:
هل تتسع كلمة واحدة من ثلاثة أحرف لكل هذه المحتويات،
وتضيق بنا ؟!
--------------------ترجمه:
.. و میپرسی: چیست معنای وطن؟
خواهند گفت:
او، خانه است وُ درخت توت،
آشیانهی ماکیان
کندوی زنبوران،
بوی خوش نان
و نخستین آسمان
دوباره میپرسی:
چیست که واژهای کوچک با سه حرف
گنجای اینهمه چیز را دارد
الا ما را؟!...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from Cafe sz
وقتی هواپیمای اوکراینی متلاشی میشد من جایی در غرب تهران مشغول عشقورزیدن بودم، در یک شب خیلی معمولی؛ دهانم گس انگور، گوشهایم گس موسیقی کولیها!
وقتی خبر کشته شدن مهسا امینی رسید داشتم با چند کودک طناببازی میکردم، ظهر بود و من داغ خنده و آفتاب بودم؛ بچهها داد میزدند و تعداد دفعاتی که پرش موفقی از روی طناب داشتند را اعلام میکردند!
زمزمههای کرونا که شروع شد من یک تغییر بزرگ در سبک زندگیم داده بودم و برای یک سال برنامهریزی سفت و سختی داشتم!
خبر فوت او را که شنیدم تازه از سفر برگشته بودم، باران میبارید، میدان نوبنیاد بود و روغن هیدرولیک ماشینم خالی میکرد!
مثل همیشه قهوهی آمریکانوم را سفارش داده بودم و خیره به چشمهایش لبخند میزدم که گفت ما به درد هم نمیخوریم؛ بهار بود، در حیاط کافه عطر یاس میآمد.
مقابل آتش نشسته بودیم که گفت دارد از ایران میرود؛ خیلی طول بکشد شش ماه دیگر میتوانیم با یکدیگر باشیم. شب بود؛ بوی علف تازه میآمد؛ داشت تکه چوبی را سمباده میکشید.
موشکهای ایران که به سوی اسرائیل شلیک شد، من سهتار به دست، غرق درآوردن یک رِنگ از درویش خان بودم؛ اتاقم کمی سرد بود؛ بو و صدای باران، از گوشهی پنجره شُره میکرد روی دستگاه ماهور، دلم یک چای خواست!
صبح به دنبال پدرم رفتم که با هم یک قهوه بنوشیم، با چمدان نشست توی ماشین. گفت مشکلی پیش آمده. باید از کشور خارج شوم؛ برو فرودگاه امام! پاییز به اسم شروع شده بود؛ به رنگ نه! اکباتان بود و حرکت مداوم مردم به ایستگاه مترو فاز دو!
تمام اینها، تمام این حملات ناگهانی به زندگی، تنها و تنها یک بلا را به سر من آوردند؛ یادم دادهاند که فاجعه بیهیچ پیشآگاهیای میآید. در روزهای خیلی معمولی یا حتی در روزهای خیلی خوب!
پس من اعتمادم را به لحظهها از دست دادهام. حالا، در همان لحظه که عطر موی بلند کسی را میکشم توی ریههایم، قسمتی از خودم را کمی دورتر گماشتهام تا کشیک بکشد؛ برای حوادث!
حالا بوی یاس که میآید منتظر رفتن کسی هستم و غرق خنده و آفتاب به این فکر میکنم که در همین لحظه چه کسی در کجای جهان دارد از بیعدالتی میمیرد! بوی باران که میآید آسمان را به دنبال هواپیماهای بیگناه جستجو میکنم و پای آتش از دوستانم میپرسم که اگر چیزی برای گفتن دارند، الان وقتش است!
من به عشق، بوسه، باران، قهوه، آتش و دستگاه ماهور بیاعتماد شدهام تا ژنهایم شانس بیشتری برای بقاء داشته باشند!
من، به لحظهی حال مشکوکم؛ و این مزیت رقابتی من است، در این جنگل بیقاعدهای که زیستهام!
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
وقتی خبر کشته شدن مهسا امینی رسید داشتم با چند کودک طناببازی میکردم، ظهر بود و من داغ خنده و آفتاب بودم؛ بچهها داد میزدند و تعداد دفعاتی که پرش موفقی از روی طناب داشتند را اعلام میکردند!
زمزمههای کرونا که شروع شد من یک تغییر بزرگ در سبک زندگیم داده بودم و برای یک سال برنامهریزی سفت و سختی داشتم!
خبر فوت او را که شنیدم تازه از سفر برگشته بودم، باران میبارید، میدان نوبنیاد بود و روغن هیدرولیک ماشینم خالی میکرد!
مثل همیشه قهوهی آمریکانوم را سفارش داده بودم و خیره به چشمهایش لبخند میزدم که گفت ما به درد هم نمیخوریم؛ بهار بود، در حیاط کافه عطر یاس میآمد.
مقابل آتش نشسته بودیم که گفت دارد از ایران میرود؛ خیلی طول بکشد شش ماه دیگر میتوانیم با یکدیگر باشیم. شب بود؛ بوی علف تازه میآمد؛ داشت تکه چوبی را سمباده میکشید.
موشکهای ایران که به سوی اسرائیل شلیک شد، من سهتار به دست، غرق درآوردن یک رِنگ از درویش خان بودم؛ اتاقم کمی سرد بود؛ بو و صدای باران، از گوشهی پنجره شُره میکرد روی دستگاه ماهور، دلم یک چای خواست!
صبح به دنبال پدرم رفتم که با هم یک قهوه بنوشیم، با چمدان نشست توی ماشین. گفت مشکلی پیش آمده. باید از کشور خارج شوم؛ برو فرودگاه امام! پاییز به اسم شروع شده بود؛ به رنگ نه! اکباتان بود و حرکت مداوم مردم به ایستگاه مترو فاز دو!
تمام اینها، تمام این حملات ناگهانی به زندگی، تنها و تنها یک بلا را به سر من آوردند؛ یادم دادهاند که فاجعه بیهیچ پیشآگاهیای میآید. در روزهای خیلی معمولی یا حتی در روزهای خیلی خوب!
پس من اعتمادم را به لحظهها از دست دادهام. حالا، در همان لحظه که عطر موی بلند کسی را میکشم توی ریههایم، قسمتی از خودم را کمی دورتر گماشتهام تا کشیک بکشد؛ برای حوادث!
حالا بوی یاس که میآید منتظر رفتن کسی هستم و غرق خنده و آفتاب به این فکر میکنم که در همین لحظه چه کسی در کجای جهان دارد از بیعدالتی میمیرد! بوی باران که میآید آسمان را به دنبال هواپیماهای بیگناه جستجو میکنم و پای آتش از دوستانم میپرسم که اگر چیزی برای گفتن دارند، الان وقتش است!
من به عشق، بوسه، باران، قهوه، آتش و دستگاه ماهور بیاعتماد شدهام تا ژنهایم شانس بیشتری برای بقاء داشته باشند!
من، به لحظهی حال مشکوکم؛ و این مزیت رقابتی من است، در این جنگل بیقاعدهای که زیستهام!
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
Forwarded from ساسان حبیبوند
📌 برخورد با اخبار
از وبینار "مدیریت خویش در بحران"
(بازنشر)
یکی از دغدغههای مهمی که این روزها با آن درگیریم، مسئله اخبار است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران میشویم و بهخصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن، آسیب دیدن و ظلم و ستم به آدمها را میشنویم.
در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟ این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
🔹 جواب این است که باید با اخبار هم مانند سایر مسائل، به شکل درست و هدفمند برخورد کرد. وقتی برای خواندن یا شنیدن اخبار، سراغ رسانه ها میروید، اول روشن کنید که با چه هدفی این کار را انجام میدهید؟ به دنبال چه اطلاعات خاصی هستید و میخواهید با این دانستهها چه کنید؟
🔹 اینکه خود را در معرض همهجور اخبار مختلف در همه حیطهها قرار بدهیم، یک رفتار غلط و آسیبرسان است؛ نوعی خودآزاری و خودتخریبی است، چه در شرایط فعلی، چه در هر زمانی.
خیلی از ما متاسفانه عادت کردهایم که از صبح، رسانههای مختلف را باز کنیم، تلویزیون یا رادیو را روشن کنیم و دائم بدون هدف و اینکه حتی خودمان بدانیم که دنبال چه چیزی هستیم، خود را در معرض خبرهای جوراجور قرار بدهیم و با دیدن یا شنیدن هر کدام از آنها دچار احساسات و حالات مختلفی بشویم.
🔹سه سطح مواجهه با اخبار
بطور کلی میتوان گفت ما سه سطح برخورد با اخبار داریم: سطح اول، مشاهده صفحه اول یا تیتر یک خبر است که کلیت خبر را اعلام میکند، مثل اینکه در فلان مرکز، اعتصاب شده، یا در فلان جا حمله اتفاق افتاده یا کسی دستگیر شده است.
سطح دوم، بررسی جزئیات این خبر است. مثلا نشان داده میشود که در فلانمحل، تیراندازی شده و ما فیلم را میبینیم و تمام جزئیات آن واقعه را مشاهده میکنیم.
خیلی وقتها تحلیلی هم برای آن خبر گذاشته میشود یا افرادی دعوت میشوند و آن خبر را مورد شرح و بررسی قرار میدهند، که این سطح دیگری از درگیر شدن با اخبار است، یعنی سطح سوم.
اکنون سوالی که باید از خود بپرسیم این است که: من به چند سطحی از این خبرها واقعا نیاز دارم؟ فرض کنید من متوجه شدم که در فلانجا تیراندازی شد. آیا لازم است که همه جزئیات واقعه را بدانم؟ اگر لازم نیست، چرا باید وارد درگیری فکری و احساسی بشوم؟
🔹 هدفمندی
ملاک دیگر هدفمندی است. سوال این است که هدف من از دریافت این اخبار چیست؟ میخواهم با این اطلاعات چه کنم؟ مثلا آیا میخواهم در مورد آن واقعه، مقالهای بنویسیم؟ یا گزارشی تهیه کنم؟ یا در مورد آن، فیلم بسازم یا قرار است جزئیات اتفاق را با دقت، به کسی منتقل کنم؟ و چه مقدار دریافت جزییات برای هدف من ضروری است؟
🔹 توجه به ظرفیتهای روحی
معیار مهم دیگر، ظرفیتهای عاطفی و روانی است. باید توجه داشت که ذهن و روان ما یک ارگانیسم و یک سیستم است و مثل هر سیستم دیگری، باید با آن، به شکل درست رفتار کرد. باید ظرفیت آن را شناخت و بهاندازه بر او بار کرد و از آن در حد ظرفیتهایش انتظار داشت. قبل از مواجهه با اخبار، از خود بپرسیم: آیا این کار، در حدود ظرفیت روانی من هست؟ آیا میتوانم آن را تاب بیاورم؟ آیا در معرض این جزییات قرار گرفتن به روان من آسیب نخواهد رساند؟
🔹 توجه به این اصول یعنی نگرش فعال، هدفمندی و رعایت ظرفیت روانی خود، ضرورتی بسیار مهم است. اگر آن اطلاعات برای ما لازم و قابل تحمل است، به سراغ آن برویم و وقت و انرژیای را که میتواند صرف کارهای مفیدتری شود برای فعالیتهای غیرضروری هدر ندهیم. و این کاری است که باید بطور کلی در زندگی و در هر ارتباطی انجام بدهیم.
(فایل کامل وبینار را اینجا بشنوید.)
t.me/sasanhabibvand
از وبینار "مدیریت خویش در بحران"
(بازنشر)
یکی از دغدغههای مهمی که این روزها با آن درگیریم، مسئله اخبار است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران میشویم و بهخصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن، آسیب دیدن و ظلم و ستم به آدمها را میشنویم.
در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟ این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
🔹 جواب این است که باید با اخبار هم مانند سایر مسائل، به شکل درست و هدفمند برخورد کرد. وقتی برای خواندن یا شنیدن اخبار، سراغ رسانه ها میروید، اول روشن کنید که با چه هدفی این کار را انجام میدهید؟ به دنبال چه اطلاعات خاصی هستید و میخواهید با این دانستهها چه کنید؟
🔹 اینکه خود را در معرض همهجور اخبار مختلف در همه حیطهها قرار بدهیم، یک رفتار غلط و آسیبرسان است؛ نوعی خودآزاری و خودتخریبی است، چه در شرایط فعلی، چه در هر زمانی.
خیلی از ما متاسفانه عادت کردهایم که از صبح، رسانههای مختلف را باز کنیم، تلویزیون یا رادیو را روشن کنیم و دائم بدون هدف و اینکه حتی خودمان بدانیم که دنبال چه چیزی هستیم، خود را در معرض خبرهای جوراجور قرار بدهیم و با دیدن یا شنیدن هر کدام از آنها دچار احساسات و حالات مختلفی بشویم.
🔹سه سطح مواجهه با اخبار
بطور کلی میتوان گفت ما سه سطح برخورد با اخبار داریم: سطح اول، مشاهده صفحه اول یا تیتر یک خبر است که کلیت خبر را اعلام میکند، مثل اینکه در فلان مرکز، اعتصاب شده، یا در فلان جا حمله اتفاق افتاده یا کسی دستگیر شده است.
سطح دوم، بررسی جزئیات این خبر است. مثلا نشان داده میشود که در فلانمحل، تیراندازی شده و ما فیلم را میبینیم و تمام جزئیات آن واقعه را مشاهده میکنیم.
خیلی وقتها تحلیلی هم برای آن خبر گذاشته میشود یا افرادی دعوت میشوند و آن خبر را مورد شرح و بررسی قرار میدهند، که این سطح دیگری از درگیر شدن با اخبار است، یعنی سطح سوم.
اکنون سوالی که باید از خود بپرسیم این است که: من به چند سطحی از این خبرها واقعا نیاز دارم؟ فرض کنید من متوجه شدم که در فلانجا تیراندازی شد. آیا لازم است که همه جزئیات واقعه را بدانم؟ اگر لازم نیست، چرا باید وارد درگیری فکری و احساسی بشوم؟
🔹 هدفمندی
ملاک دیگر هدفمندی است. سوال این است که هدف من از دریافت این اخبار چیست؟ میخواهم با این اطلاعات چه کنم؟ مثلا آیا میخواهم در مورد آن واقعه، مقالهای بنویسیم؟ یا گزارشی تهیه کنم؟ یا در مورد آن، فیلم بسازم یا قرار است جزئیات اتفاق را با دقت، به کسی منتقل کنم؟ و چه مقدار دریافت جزییات برای هدف من ضروری است؟
🔹 توجه به ظرفیتهای روحی
معیار مهم دیگر، ظرفیتهای عاطفی و روانی است. باید توجه داشت که ذهن و روان ما یک ارگانیسم و یک سیستم است و مثل هر سیستم دیگری، باید با آن، به شکل درست رفتار کرد. باید ظرفیت آن را شناخت و بهاندازه بر او بار کرد و از آن در حد ظرفیتهایش انتظار داشت. قبل از مواجهه با اخبار، از خود بپرسیم: آیا این کار، در حدود ظرفیت روانی من هست؟ آیا میتوانم آن را تاب بیاورم؟ آیا در معرض این جزییات قرار گرفتن به روان من آسیب نخواهد رساند؟
🔹 توجه به این اصول یعنی نگرش فعال، هدفمندی و رعایت ظرفیت روانی خود، ضرورتی بسیار مهم است. اگر آن اطلاعات برای ما لازم و قابل تحمل است، به سراغ آن برویم و وقت و انرژیای را که میتواند صرف کارهای مفیدتری شود برای فعالیتهای غیرضروری هدر ندهیم. و این کاری است که باید بطور کلی در زندگی و در هر ارتباطی انجام بدهیم.
(فایل کامل وبینار را اینجا بشنوید.)
t.me/sasanhabibvand
Telegram
ساسان حبیبوند
کانال رسمی ساسان حبیبوند
روانشناس، مشاور و نویسنده حوزه فلسفه
و عرفان
وبسایت:
www.sasanhabibvand.com
کانال صوتی:
@sasanhabibvand_voice
اینستاگرام:
@sasanhabibvand
تماس:
@sasan_habibvand
📌 اطلاعات بیشتر در کانال سنجاق شده است.
روانشناس، مشاور و نویسنده حوزه فلسفه
و عرفان
وبسایت:
www.sasanhabibvand.com
کانال صوتی:
@sasanhabibvand_voice
اینستاگرام:
@sasanhabibvand
تماس:
@sasan_habibvand
📌 اطلاعات بیشتر در کانال سنجاق شده است.
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
یازدهمین نشست از سلسله گفتگوهای زیستسیاست و روانسیاست
و لایو پنجم از پروندهی روانسیاست
🟢 موضوع: تفکر انتقادی زیر سایه اقتدارگرایی
🟢 گفتوگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) با دکتر احمدرضا یزدی (روانشناس بالینی - دانشگاه کنکوردیا- مونترال)
🟢 جمعه ۳۱ فروردین
ساعت ۱۹:۳۰ تهران
برابر با
جمعه ۱۹ اپریل
ساعت ۹ صبح ونکوور
ساعت ۱۲ ظهر مونترال
🟢 صفحهی باشگاه پریفرونتال در اینستاگرام میزبان این گفتوگو خواهد بود.
#تفکر_نقاد
#روان_سیاست
#پریفرونتال
#باشگاه_پرهفرونتال
@prefrontalclub
@drsargolzaei
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ آدام اسمیت، فلسفهٔ اخلاقی و اقتصاد سیاسی نویسنده: سوسن مدنی 🔹 آدام اسمیت فیلسوف اسکاتلندی یکی از ستودهترین فیلسوفهای روشنگری، استاد منطق، بلاغت، حقوقشناسی و فلسفهٔ اخلاق بود که اقتصاد را به یک مقولهی علمی تبدیل کرد. کتاب نظریهٔ احساسات اخلاقی اولین…
⭕️ آدام اسمیت و تبیین بازار
🔹 سوسن مدنی:
🔹 گرایش آدمی به جستجوی منفعت شخصی، نخستین اصل در تبیین بازار از نظر اسمیت است. او معتقد بود فعالان اقتصادی در بازار آزاد نسبت به شکوفایی کل جامعه بیتفاوتند و نیروی حرکت آنها تحقق منفعت شخصی است که در تک تک آدمها وجود دارد، اما مکانیسمی خودکار و طبیعی مثل دست پنهان و نامرئی، منافع شخصی فعالان بازار را هماهنگ و تبدیل به یک منفعت عمومی میکند؛ به این صورت که انسانهایی که خودآگاه برای منافع شخصی خودخواهانه تلاش میکنند ناخودآگاه باعث رشد و منفعت جامعه میشوند و دست نامریی، مکانیسمی را ایجاد میکند که خودخواهی انسانها موتور رشد ملتها باشد.
🔹 استدلال آدام اسمیت برای افزایش تولید در بازار بر چند رکن استوار بود. اول افزایش کل قدرت تولید بازار، بعد نحوهی انطباق عرضه و تقاضا از طریق بازار و همچنین قیمت واقعی فروش کالا از طریق بازار. اگر بازار طوری سازمان مییافت که طبق الگویی که اسمیت ارائه داد کار کند، قیمتهای همهٔ کالاها دائما به جانب قیمت طبیعی خود گرایش پیدا میکرد و بازار بیشترین سود ممکن را برای همه مصرف کنندگان فراهم مینمود. از نظر اسمیت رقابت آزاد و آزادی کامل بهترین ثمر را به مصرف کننده میرساند و از سوی دیگر کارآمدترین مکانیسم نهادی برای هدایت منفعت شخصی به سمت ثروت ملی و تقویت رفاه و بهزیستی مردم جامعه است.
🔹 او در کتاب ثروت ملل نشان داد که بخش اعظم جوامع و حکومتهای اروپایی زمان او طوری سازمان یافتهاند که سد راه حرکت آزاد کار و زمین و سرمایه و کالا میشوند. بخشی از این سنگاندازیها به نهادهای بازماندهی قدیمی و بخش عمدهی آن ناشی از منفعتطلبی این نهادها بود که تلاش داشتند رقابت برای محصولات خود را محدود کنند. اسمیت روی شبکهای از انحصارات که در مسائل اقتصادی اروپای مدرن تعیینکننده بودند دست گذاشت. در آن دوره شرکتهای خصوصی با دولتها لابی میکردند تا مسیرهای تجاری انحصاری بدست آورند، یا تنها واردکننده یا صادرکنندۀ کالاها شوند، در همان حال گروههای مشخصی جریان کالاها و اشتغال را درون بازارهای داخلی کنترل میکردند. درنتیجه مردم عادی مجبور بودند قیمتهای بیشتر را برای کالاهای نامرغوب بپذیرند و شغل آنها نیز به لطف و مرحمتِ دارودستههای رؤسا وابسته بود. به نظر اسمیت این شرایط در تضادی فاحش با آزادی بود. از طرفی انحصارطلبی ظرفیت یک ملت را برای افزایش مجموع ثروتش محدود میکرد چون از این سیستم فقط سوداگران برجسته خیلی سود میبردند. آنها امتیاز را از دولت میگرفتند و بهشدت حافظ بقای این تجارت بودند. آدام اسمیت بدون هیچ تعارفی بیان میکرد که به نظرش این رؤسا بر ضد منافع عموم مردم عمل میکنند و باید قانون با قید و بند در مقابل عملکرد آنها عمل کند. آنطور که او در ثروت ملل بیان میکند: «صحبتهای طرفهای مختلف یک تجارت زمانی که حتی برای سرگرمی و تفریح دور هم جمع میشوند، درنهایت به دسیسهچینی علیه عموم مردم و یا بهصورتی به افزایش قیمتها ختم میشود».
🔹 تحلیل اسمیت آن است که یک جامعۀ آزاد با اقتصادی بالنده نیازمند قانونگذاری در مقابل سرآمدان اقتصادی است تا به این ترتیب دست نامریی بازار به نفع عمومی و خیر مشترک عمل کند.
🔹 همچنین آدام اسمیت به تقسیم کار و تخصص افراد در تولید کالاها و خدمات تأکید داشت که این امر باعث افزایش بهرهوری و کارایی در تولید و خیر مشترک میشود.
🔹 اسمیت اعتقاد داشت تجارت بینالمللی و تبادل کالاها و خدمات بین کشورها باعث افزایش ثروت ملتها و توسعهی اقتصادی میشود.
🔹 تأکيد آدام اسمیت بر رقابت سالم و آزادی اقتصادی بود زیرا اگر هر فرد یک بازرگان باشد و در جهت رفاه خود بکوشد، در عین حال شفافیت و انعطافپذیری داشته باشد باعث بهبود عملکرد بازار و بیشترین سود برای جامعه میشود.
🔹 از نظر اسمیت یکی از نقشهای روشنفکر، اثرگذاری بر صاحبان قدرت بود. بنابراین او که استاد بلاغت بود شیوهی بیان خود را در ثروت ملل به گونهای برگزیده بود که بر این چنین افرادی نیز اثرگذار باشد. او توانست آنان را با مفاهیم و اطلاعاتی آشنا کند که از طریق آن بتوانند بهتر بازاریابی کنند و نیاز بازار را پیشبینی کنند و تجارت سودمندتری داشته باشند و البته در نهایت مقصودش از گفتن همۀ اینها تمایل به آزاد کردن افراد از قید و بندهایی بود که انحصارات موجبشان شده بود و سوداگران ایجادش کرده بودند و سعی داشتند از قدرت دولت برای استمرارش استفاده کنند.
⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار، نویسنده: جری مولر- ترجمهی مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
🔹 سوسن مدنی:
🔹 گرایش آدمی به جستجوی منفعت شخصی، نخستین اصل در تبیین بازار از نظر اسمیت است. او معتقد بود فعالان اقتصادی در بازار آزاد نسبت به شکوفایی کل جامعه بیتفاوتند و نیروی حرکت آنها تحقق منفعت شخصی است که در تک تک آدمها وجود دارد، اما مکانیسمی خودکار و طبیعی مثل دست پنهان و نامرئی، منافع شخصی فعالان بازار را هماهنگ و تبدیل به یک منفعت عمومی میکند؛ به این صورت که انسانهایی که خودآگاه برای منافع شخصی خودخواهانه تلاش میکنند ناخودآگاه باعث رشد و منفعت جامعه میشوند و دست نامریی، مکانیسمی را ایجاد میکند که خودخواهی انسانها موتور رشد ملتها باشد.
🔹 استدلال آدام اسمیت برای افزایش تولید در بازار بر چند رکن استوار بود. اول افزایش کل قدرت تولید بازار، بعد نحوهی انطباق عرضه و تقاضا از طریق بازار و همچنین قیمت واقعی فروش کالا از طریق بازار. اگر بازار طوری سازمان مییافت که طبق الگویی که اسمیت ارائه داد کار کند، قیمتهای همهٔ کالاها دائما به جانب قیمت طبیعی خود گرایش پیدا میکرد و بازار بیشترین سود ممکن را برای همه مصرف کنندگان فراهم مینمود. از نظر اسمیت رقابت آزاد و آزادی کامل بهترین ثمر را به مصرف کننده میرساند و از سوی دیگر کارآمدترین مکانیسم نهادی برای هدایت منفعت شخصی به سمت ثروت ملی و تقویت رفاه و بهزیستی مردم جامعه است.
🔹 او در کتاب ثروت ملل نشان داد که بخش اعظم جوامع و حکومتهای اروپایی زمان او طوری سازمان یافتهاند که سد راه حرکت آزاد کار و زمین و سرمایه و کالا میشوند. بخشی از این سنگاندازیها به نهادهای بازماندهی قدیمی و بخش عمدهی آن ناشی از منفعتطلبی این نهادها بود که تلاش داشتند رقابت برای محصولات خود را محدود کنند. اسمیت روی شبکهای از انحصارات که در مسائل اقتصادی اروپای مدرن تعیینکننده بودند دست گذاشت. در آن دوره شرکتهای خصوصی با دولتها لابی میکردند تا مسیرهای تجاری انحصاری بدست آورند، یا تنها واردکننده یا صادرکنندۀ کالاها شوند، در همان حال گروههای مشخصی جریان کالاها و اشتغال را درون بازارهای داخلی کنترل میکردند. درنتیجه مردم عادی مجبور بودند قیمتهای بیشتر را برای کالاهای نامرغوب بپذیرند و شغل آنها نیز به لطف و مرحمتِ دارودستههای رؤسا وابسته بود. به نظر اسمیت این شرایط در تضادی فاحش با آزادی بود. از طرفی انحصارطلبی ظرفیت یک ملت را برای افزایش مجموع ثروتش محدود میکرد چون از این سیستم فقط سوداگران برجسته خیلی سود میبردند. آنها امتیاز را از دولت میگرفتند و بهشدت حافظ بقای این تجارت بودند. آدام اسمیت بدون هیچ تعارفی بیان میکرد که به نظرش این رؤسا بر ضد منافع عموم مردم عمل میکنند و باید قانون با قید و بند در مقابل عملکرد آنها عمل کند. آنطور که او در ثروت ملل بیان میکند: «صحبتهای طرفهای مختلف یک تجارت زمانی که حتی برای سرگرمی و تفریح دور هم جمع میشوند، درنهایت به دسیسهچینی علیه عموم مردم و یا بهصورتی به افزایش قیمتها ختم میشود».
🔹 تحلیل اسمیت آن است که یک جامعۀ آزاد با اقتصادی بالنده نیازمند قانونگذاری در مقابل سرآمدان اقتصادی است تا به این ترتیب دست نامریی بازار به نفع عمومی و خیر مشترک عمل کند.
🔹 همچنین آدام اسمیت به تقسیم کار و تخصص افراد در تولید کالاها و خدمات تأکید داشت که این امر باعث افزایش بهرهوری و کارایی در تولید و خیر مشترک میشود.
🔹 اسمیت اعتقاد داشت تجارت بینالمللی و تبادل کالاها و خدمات بین کشورها باعث افزایش ثروت ملتها و توسعهی اقتصادی میشود.
🔹 تأکيد آدام اسمیت بر رقابت سالم و آزادی اقتصادی بود زیرا اگر هر فرد یک بازرگان باشد و در جهت رفاه خود بکوشد، در عین حال شفافیت و انعطافپذیری داشته باشد باعث بهبود عملکرد بازار و بیشترین سود برای جامعه میشود.
🔹 از نظر اسمیت یکی از نقشهای روشنفکر، اثرگذاری بر صاحبان قدرت بود. بنابراین او که استاد بلاغت بود شیوهی بیان خود را در ثروت ملل به گونهای برگزیده بود که بر این چنین افرادی نیز اثرگذار باشد. او توانست آنان را با مفاهیم و اطلاعاتی آشنا کند که از طریق آن بتوانند بهتر بازاریابی کنند و نیاز بازار را پیشبینی کنند و تجارت سودمندتری داشته باشند و البته در نهایت مقصودش از گفتن همۀ اینها تمایل به آزاد کردن افراد از قید و بندهایی بود که انحصارات موجبشان شده بود و سوداگران ایجادش کرده بودند و سعی داشتند از قدرت دولت برای استمرارش استفاده کنند.
⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار، نویسنده: جری مولر- ترجمهی مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
مژده به عزیزان و همراهان همیشگی کانون نگرش نو
💠 یک وبینار در دو روز متوالی
🟢 موضوع: «ایرانیان و اساطیر»
💠 در دو روز:
▫️یکشنبه
26 ماه می= ششم خرداد ۱۴۰۳
▫️دوشنبه
27 ماه می= هفتم خرداد ۱۴۰۳
💠 ساعت:
۱۲ ظهر تورنتو
۱۹:۳۰ تهران
💠 مدت زمان جلسه: هر روز سه ساعت
⭕️ روز اول:
💠 دکتر محمودی- دکترای فلسفه:
جایگاه اسطوره در جهان مدرن
💠 دکتر محدثی- دکترای جامعهشناسی:
ما و اساطیر
⭕️ روز دوم:
💠 دکتر سرگلزایی- روانپزشک:
اسطوره و آیین
💠 دکتر یارمحمدی- دکترای ادبیات:
جریان روشنفکری و اساطیر ملی- مذهبی
#کانون_نگرش_نو
+14168797357
🔴⭕️ برای دریافت لینک جلسه فقط در واتزاپ پیام دهید.
@kanoonnegareshno
@DrHosseinMahmoudi
@NewHasanMohaddesi
@niyazestanbarani
@drsargolzaei
💠 یک وبینار در دو روز متوالی
🟢 موضوع: «ایرانیان و اساطیر»
💠 در دو روز:
▫️یکشنبه
26 ماه می= ششم خرداد ۱۴۰۳
▫️دوشنبه
27 ماه می= هفتم خرداد ۱۴۰۳
💠 ساعت:
۱۲ ظهر تورنتو
۱۹:۳۰ تهران
💠 مدت زمان جلسه: هر روز سه ساعت
⭕️ روز اول:
💠 دکتر محمودی- دکترای فلسفه:
جایگاه اسطوره در جهان مدرن
💠 دکتر محدثی- دکترای جامعهشناسی:
ما و اساطیر
⭕️ روز دوم:
💠 دکتر سرگلزایی- روانپزشک:
اسطوره و آیین
💠 دکتر یارمحمدی- دکترای ادبیات:
جریان روشنفکری و اساطیر ملی- مذهبی
#کانون_نگرش_نو
+14168797357
🔴⭕️ برای دریافت لینک جلسه فقط در واتزاپ پیام دهید.
@kanoonnegareshno
@DrHosseinMahmoudi
@NewHasanMohaddesi
@niyazestanbarani
@drsargolzaei
تاریخ و اسطوره - دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
https://drsargolzaei.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C/
https://drsargolzaei.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C/
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
تاریخ و اسطوره
تاریخ به ما می گوید چه وقایعی در جهان عینی رخ داده اند
رویا و اسطوره - دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
https://drsargolzaei.com/%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-2/
https://drsargolzaei.com/%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-2/
افسانه اسطوره - دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
https://drsargolzaei.com/%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87/
https://drsargolzaei.com/%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87/
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
یازدهمین نشست از سلسله گفتگوهای زیستسیاست و روانسیاست
و لایو پنجم از پروندهی روانسیاست
🟢 موضوع: تفکر انتقادی زیر سایه اقتدارگرایی
🟢 گفتوگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) با دکتر احمدرضا یزدی (روانشناس بالینی - دانشگاه کنکوردیا- مونترال)
🟢 جمعه ۳۱ فروردین
ساعت ۱۹:۳۰ تهران
برابر با
جمعه ۱۹ اپریل
ساعت ۹ صبح ونکوور
ساعت ۱۲ ظهر مونترال
🟢 صفحهی باشگاه پریفرونتال در اینستاگرام میزبان این گفتوگو خواهد بود.
#تفکر_نقاد
#روان_سیاست
#پریفرونتال
#باشگاه_پرهفرونتال
@prefrontalclub
@drsargolzaei
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ آدام اسمیت و تبیین بازار 🔹 سوسن مدنی: 🔹 گرایش آدمی به جستجوی منفعت شخصی، نخستین اصل در تبیین بازار از نظر اسمیت است. او معتقد بود فعالان اقتصادی در بازار آزاد نسبت به شکوفایی کل جامعه بیتفاوتند و نیروی حرکت آنها تحقق منفعت شخصی است که در تک تک آدمها…
⭕️ یوستوس موزر:
بازار به مثابهی ویران کنندهی فرهنگ
🔹 نویسنده: سوسن مدنی
🔹 یوستوس موزر یکی از اولین مخالفان بازار در اواخر قرن هجدهم در شهر اُسنابروک زندگی میکرد. نهادهای اقتصادی و سیاسی این شهر منشأ قرون وسطایی داشتند و در دوران فئودالی شکل گرفته بودند. موزر در فرهنگی که بر ارزشهای اخلاقی و اجتماعی فرهنگی تاکید میکرد بزرگ شد و اعتقاد داشت باید از اخلاقیات جامعه در تمام جوانب زندگی از جمله اقتصاد محافظت نمود. تلقی که موزر از جامعه داشت، تلقیای طبقاتی و نابرابریطلب بود که در آن مبنای نابرابری عمدتا بر جایگاه اجتماعی موروثی استوار بود. در این جامعهی سنتی، منزلت، ثروت، نحوه امرار معاش و مشارکت سیاسی همه در هم تنیده بودند در حالی که تحولات اقتصادی جدید دارایی را خصوصی میکرد و آن را از قدرت سیاسی جدا مینمود. گسترش جامعهی بازار -بر اساس نظرات آدام اسمیت که کیش بشردوستی را بر فراز حس تعلقات محلی مینشاند- شالودهٔ اجتماعیای که تلقی موزر از فضیلت بر آن استوار بود را دگرگون میساخت.
🔹 یوستوس موزر بعنوان یکی از پیشگامان محافظهکاری دوران خود، مطالبش را در مجلات پیشرو روشنگری آلمانی چاپ میکرد. او یک روزنامهی محلی برای اثرگذاری بر افکار عمومی تأسیس کرد که مطالب را در قالب گفتگو بین شخصیتهای آشنا بیان مینمود و پیوسته در حال متحد کردن افکار عمومی در حال ظهور بود و تلاش میکرد دعاوی نظریهی عقلگرای مدرن را در تقابل با عقلانیت تجربههای محلی و تاریخی قرار دهد.
🔹 از نظر موزر تقسیم کار که یکی از پایههای اصلی نظریهٔ آدام اسمیت بود میتواند باعث از بین رفتن احساس وحدت در جامعه شود. موزر با دفاع از رابطهٔ پدرسالارانه ارباب-رعیتی، معتقد بود که نتیجه آن نهاد، حفظ منزلت و جایگاه موروثی و احساس تعلق دهقان به میراث آبا و اجدادی و تقویت مسئولیتپذیری مدنی است. از طرفی منزلت هر کس با کار و نحوه امرار معاش او تعیین نمیشود بلکه مرتبه اجتماعی و جایگاه آنها باعث هویت و تعهدات اجتماعی او میگردد. بازار با حمله بردن به شالوده اقتصادی فرهنگهای محلی کثرتگرایی را نابود میکند.
🔹 از نظر موزر بازار یک چالش بزرگ بود که ابتدا طبقهٔ رو به رشدی از افراد را خارج از مناسبات پدرسالارانهُ سنتی میآفرید -یعنی فروشندگان و مغازهداران- و بعد آنها بسرعت جایگزین قهرمانان موزر میشدند یعنی صنعتگرانی که تامین کننده مالیات ایالت بودند و در نهایت تضعیف نهادهای طبقاتی موجود در جامعه را بدنبال داشت. هرچند موزر از درک آدام اسمیت در توجیه اقتصادی کاهش هزینهها ناتوان بود اما دریافته بود که کالاهای تولید شده با فرآیند تقسیم کار بازار را میتوان ارزانتر خرید، با این حال نگران این بود که شمار مغازهداران سه برابر شده بود و صنعتگری مستقل به لحاظ اقتصادی رو به زوال بود.
🔹 به نظر موزر بازار، اخلاقیات پسندیده روستانشینان را با بیدار کردن نیازها و امیال تازه تباه میکرد و سلایق بینالمللی را جایگزین سلایق بومی مینمود. فروشندگان با ترغیب آنها و ایجاد تمنا به اجناسی که به آنها احتیاج نداشتند و فراتر از نیاز و پایگاه اجتماعی آنها بود به خرید وادارشان میکردند. او همچنین معتقد بود کارگزاران بازار، تباه کننده روابط خانواده هستند، چون بازار زنان و کودکان را از محیط امن خانواده و آرامش شهرستانی و نظارت شوهرانشان بیرون میکشد و به جایی میبرد که سرشان به رد و بدل کردن حرفهای بی مصرف و اتلاف پول برای خوردنیهای بیخاصیت گرم شود و وظایف خانوادگیشان به فراموشی سپرده میشود!
🔹 موزر معتقد بود هیولای گرسنگی برای فقرا میل آنها را به کار کردن تقویت میکند. برای ثروتمندان مشاهده نداری فقرا، قلبشان را برای ابراز همدلی میگشاید و فقر برای هردوی آنها آموزگار فضایل اعتدال و قناعت پیشگی است. موزر بر خلاف آدام اسمیت فلاکت و ادبار فقرا را از لحاظ اخلاقی بدون مسئله و نازدودنی میدانست و باور داشت سیاست مبتنی بر «کیش بشر دوستی» صرفا فقرا را تشویق میکند که از کیسهی مردم گذران کنند و مشوق لازم برای کارکردن طبقه جدید کارگرانٍ ندار و فاقد حقوق سیاسی، تنها زمانی فراهم میشود که به فقر به مثابه نکبت نگریسته شود.
🔹 یوستین موزر از نخستین کسان در بین خیل منتقدان بود که مسـئله اثرات فرهنگی ظهور بازار را بیان نمود. چگونه میتوان منزلت فضیلت و رفاه و خیر عمومی را در جماعتی احیا کرد که از چنین خصایصی بیبهره هستند. اما حزم اندیشی و درگیری عمیق موزر با نهادهای موجود باعث میشد او به رغم انتقادهای رادیکال گاه و بیگاهش از طرح راه حلهای رادیکال گریزان باشد. نگرانی از اثرات فرهنگی بازار میرفت که به پابرجاترین تنش موجود در درون تفکر محافظهکارانهی اجتماعی و سیاسی تبدیل شود.
🔹 ادامه دارد...
⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار، نویسنده: جری مولر- ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
بازار به مثابهی ویران کنندهی فرهنگ
🔹 نویسنده: سوسن مدنی
🔹 یوستوس موزر یکی از اولین مخالفان بازار در اواخر قرن هجدهم در شهر اُسنابروک زندگی میکرد. نهادهای اقتصادی و سیاسی این شهر منشأ قرون وسطایی داشتند و در دوران فئودالی شکل گرفته بودند. موزر در فرهنگی که بر ارزشهای اخلاقی و اجتماعی فرهنگی تاکید میکرد بزرگ شد و اعتقاد داشت باید از اخلاقیات جامعه در تمام جوانب زندگی از جمله اقتصاد محافظت نمود. تلقی که موزر از جامعه داشت، تلقیای طبقاتی و نابرابریطلب بود که در آن مبنای نابرابری عمدتا بر جایگاه اجتماعی موروثی استوار بود. در این جامعهی سنتی، منزلت، ثروت، نحوه امرار معاش و مشارکت سیاسی همه در هم تنیده بودند در حالی که تحولات اقتصادی جدید دارایی را خصوصی میکرد و آن را از قدرت سیاسی جدا مینمود. گسترش جامعهی بازار -بر اساس نظرات آدام اسمیت که کیش بشردوستی را بر فراز حس تعلقات محلی مینشاند- شالودهٔ اجتماعیای که تلقی موزر از فضیلت بر آن استوار بود را دگرگون میساخت.
🔹 یوستوس موزر بعنوان یکی از پیشگامان محافظهکاری دوران خود، مطالبش را در مجلات پیشرو روشنگری آلمانی چاپ میکرد. او یک روزنامهی محلی برای اثرگذاری بر افکار عمومی تأسیس کرد که مطالب را در قالب گفتگو بین شخصیتهای آشنا بیان مینمود و پیوسته در حال متحد کردن افکار عمومی در حال ظهور بود و تلاش میکرد دعاوی نظریهی عقلگرای مدرن را در تقابل با عقلانیت تجربههای محلی و تاریخی قرار دهد.
🔹 از نظر موزر تقسیم کار که یکی از پایههای اصلی نظریهٔ آدام اسمیت بود میتواند باعث از بین رفتن احساس وحدت در جامعه شود. موزر با دفاع از رابطهٔ پدرسالارانه ارباب-رعیتی، معتقد بود که نتیجه آن نهاد، حفظ منزلت و جایگاه موروثی و احساس تعلق دهقان به میراث آبا و اجدادی و تقویت مسئولیتپذیری مدنی است. از طرفی منزلت هر کس با کار و نحوه امرار معاش او تعیین نمیشود بلکه مرتبه اجتماعی و جایگاه آنها باعث هویت و تعهدات اجتماعی او میگردد. بازار با حمله بردن به شالوده اقتصادی فرهنگهای محلی کثرتگرایی را نابود میکند.
🔹 از نظر موزر بازار یک چالش بزرگ بود که ابتدا طبقهٔ رو به رشدی از افراد را خارج از مناسبات پدرسالارانهُ سنتی میآفرید -یعنی فروشندگان و مغازهداران- و بعد آنها بسرعت جایگزین قهرمانان موزر میشدند یعنی صنعتگرانی که تامین کننده مالیات ایالت بودند و در نهایت تضعیف نهادهای طبقاتی موجود در جامعه را بدنبال داشت. هرچند موزر از درک آدام اسمیت در توجیه اقتصادی کاهش هزینهها ناتوان بود اما دریافته بود که کالاهای تولید شده با فرآیند تقسیم کار بازار را میتوان ارزانتر خرید، با این حال نگران این بود که شمار مغازهداران سه برابر شده بود و صنعتگری مستقل به لحاظ اقتصادی رو به زوال بود.
🔹 به نظر موزر بازار، اخلاقیات پسندیده روستانشینان را با بیدار کردن نیازها و امیال تازه تباه میکرد و سلایق بینالمللی را جایگزین سلایق بومی مینمود. فروشندگان با ترغیب آنها و ایجاد تمنا به اجناسی که به آنها احتیاج نداشتند و فراتر از نیاز و پایگاه اجتماعی آنها بود به خرید وادارشان میکردند. او همچنین معتقد بود کارگزاران بازار، تباه کننده روابط خانواده هستند، چون بازار زنان و کودکان را از محیط امن خانواده و آرامش شهرستانی و نظارت شوهرانشان بیرون میکشد و به جایی میبرد که سرشان به رد و بدل کردن حرفهای بی مصرف و اتلاف پول برای خوردنیهای بیخاصیت گرم شود و وظایف خانوادگیشان به فراموشی سپرده میشود!
🔹 موزر معتقد بود هیولای گرسنگی برای فقرا میل آنها را به کار کردن تقویت میکند. برای ثروتمندان مشاهده نداری فقرا، قلبشان را برای ابراز همدلی میگشاید و فقر برای هردوی آنها آموزگار فضایل اعتدال و قناعت پیشگی است. موزر بر خلاف آدام اسمیت فلاکت و ادبار فقرا را از لحاظ اخلاقی بدون مسئله و نازدودنی میدانست و باور داشت سیاست مبتنی بر «کیش بشر دوستی» صرفا فقرا را تشویق میکند که از کیسهی مردم گذران کنند و مشوق لازم برای کارکردن طبقه جدید کارگرانٍ ندار و فاقد حقوق سیاسی، تنها زمانی فراهم میشود که به فقر به مثابه نکبت نگریسته شود.
🔹 یوستین موزر از نخستین کسان در بین خیل منتقدان بود که مسـئله اثرات فرهنگی ظهور بازار را بیان نمود. چگونه میتوان منزلت فضیلت و رفاه و خیر عمومی را در جماعتی احیا کرد که از چنین خصایصی بیبهره هستند. اما حزم اندیشی و درگیری عمیق موزر با نهادهای موجود باعث میشد او به رغم انتقادهای رادیکال گاه و بیگاهش از طرح راه حلهای رادیکال گریزان باشد. نگرانی از اثرات فرهنگی بازار میرفت که به پابرجاترین تنش موجود در درون تفکر محافظهکارانهی اجتماعی و سیاسی تبدیل شود.
🔹 ادامه دارد...
⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار، نویسنده: جری مولر- ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم ⭕️ موضوع گفتگو: اسلام خطرناكتر است يا اسلامهراسی؟ 🔹 آقای آرمان در نقد متن خانم یزدان پور: ایشان چهار گزاره را ذکر کردند و در ادامه آنها را حل کرده و نتیجه مطلوب خودشان را گرفتهاند. یکی یکی بررسی می کنیم: در مورد گزارهی اول حق با ایشان است…
#گفتگو_کنیم
⭕️ موضوع گفتگو:
اسلام خطرناکتر است یا اسلامهراسی؟
🔹 پاسخ خانم یزدانپور به نقد آقای آرمان:
باتشکر از نقد آقای آرمان؛
درمورد بخش الف- هستهٔ اسلام اعتقاد به محمد به عنوان پیامبر و اعتقاد به خداوند واحد است و هرکه چنین نیندیشد کافر و مشمول مجازات دنیوی واخروی است. این اولین شرط، خود حاوی خشونت پنهان است وهرعقیده غیر این، در اسلام برخطاست. حال بماند دستورهای خشونتبار واحکام متعدد سیرهی خود محمد مثل زدن زنان، کشتن کفار و غیره. داعش تنها نمونهی خشونتبار اسلام نیست؛ حکومت ایران، حکومت عربستان، حکومت یمن و… مثالهایی از حکومتهای اسلامی خشونتبارهستند. اگر مصداق خشونت فقط به کشتار محدودشود بله داعش نمونهی آن است حال آنکه خشونت برکودکان و زنان و مردم به عنوان رعایای حاکمان دینی بسیار در کشورهای اسلامی رواج دارد. حتی خشونت درخانهی یک شخص متدین از طرد فرزند غیرمذهبی گرفته تا خشونت علیه زنان را در بسیاری از جوامع میشود دید. برکسی پوشیده نیست که ظلم بر زنان درکشورهای اسلامی بارز است.
در بخش ب- در مورد هرمنوتیک:
دانش هرمنوتیک در قواعد حکومتی و سیاسی نمیتواند گزارهی مناسبی باشد. اگر اسلام را امری شخصی ببینیم بله هرمنوتیک و تأویلهای متفاوت بر آن میتواند کاربرد داشته باشد، اما مسأله این است که محمد و قرآن بر پایهٔ تشکیل حکومت، قوای نظامی، احکام زندگی جمعی وقوانین شرعی و مجازات اسلامی بناشده. پس بازهم اگر اسلام را دین شخصی ببینیم همان قضیهی شیر بی یال و دم و اشکم مولانا میشود.
در بخش بعدی:
بنده نگفتم اسلام را ازسیاست جداکنیم، بلکه میگویم ذات اسلام سیاسی است. احکام اسلام جمعی است. نمیتوان آنرا جداکرد. مثال عدم دخالت مسلمانان درکشورهای دیگر اثبات کنندهٔ عدم سیاسی و جمعی بودن اسلام نیست، زیرا یا آنها اقلیت هستند یا قانون مانع آنها است، و همچنین برداشت شخصی و متکثربودن مسلمانان باعث میشود عدهای به مناسک جمعی اعتقادی نداشته باشند و بنابراین رفتار دخالتگرانه نخواهند داشت.
در بخش بعدی نقدتان، درمورد افراد اخلاقمدار : اسلام به نقل از یکی از دوستان در کانال به دو قسمت محمد قبل حکومت و آیههای مکی و محمد بعد حکومت و آیههای مدنی تقسیم میشود، بله ما در اسلام مکی احکام اخلاقمدار میبینیم و همین مصداق برداشتهای متکثر از دین است. وجود برداشتهای متکثر از دین باعث خلق دین جدید و به طبع آن انسانهای متفاوت با سیره و اخلاق متفاوت میشود: اسلام متفکر، اسلام متحجر، اسلام مهربان، اسلام خشن؛ واین تکرار مکررات است که اسلام در همان قدم اول مسلمان وغیرمسلمان را جدا کرده و این مصداق بارزخشونت است و سایر برداشتها اسلام ابتر است و همین مایهی بروز انواع انسانهای مسلمان اخلاقمدار و غیراخلاقی است. بحث بر سر دین اسلام به عنوان سیره و رفتار خود محمد است نه بر سر برداشتهای متفاوت دین. آنچه از زندگی خود محمد و آیههای قران میبینیم را مصداق اسلام میدانیم.
#گفتوگو_کنیم
@drsargolzaei
⭕️ موضوع گفتگو:
اسلام خطرناکتر است یا اسلامهراسی؟
🔹 پاسخ خانم یزدانپور به نقد آقای آرمان:
باتشکر از نقد آقای آرمان؛
درمورد بخش الف- هستهٔ اسلام اعتقاد به محمد به عنوان پیامبر و اعتقاد به خداوند واحد است و هرکه چنین نیندیشد کافر و مشمول مجازات دنیوی واخروی است. این اولین شرط، خود حاوی خشونت پنهان است وهرعقیده غیر این، در اسلام برخطاست. حال بماند دستورهای خشونتبار واحکام متعدد سیرهی خود محمد مثل زدن زنان، کشتن کفار و غیره. داعش تنها نمونهی خشونتبار اسلام نیست؛ حکومت ایران، حکومت عربستان، حکومت یمن و… مثالهایی از حکومتهای اسلامی خشونتبارهستند. اگر مصداق خشونت فقط به کشتار محدودشود بله داعش نمونهی آن است حال آنکه خشونت برکودکان و زنان و مردم به عنوان رعایای حاکمان دینی بسیار در کشورهای اسلامی رواج دارد. حتی خشونت درخانهی یک شخص متدین از طرد فرزند غیرمذهبی گرفته تا خشونت علیه زنان را در بسیاری از جوامع میشود دید. برکسی پوشیده نیست که ظلم بر زنان درکشورهای اسلامی بارز است.
در بخش ب- در مورد هرمنوتیک:
دانش هرمنوتیک در قواعد حکومتی و سیاسی نمیتواند گزارهی مناسبی باشد. اگر اسلام را امری شخصی ببینیم بله هرمنوتیک و تأویلهای متفاوت بر آن میتواند کاربرد داشته باشد، اما مسأله این است که محمد و قرآن بر پایهٔ تشکیل حکومت، قوای نظامی، احکام زندگی جمعی وقوانین شرعی و مجازات اسلامی بناشده. پس بازهم اگر اسلام را دین شخصی ببینیم همان قضیهی شیر بی یال و دم و اشکم مولانا میشود.
در بخش بعدی:
بنده نگفتم اسلام را ازسیاست جداکنیم، بلکه میگویم ذات اسلام سیاسی است. احکام اسلام جمعی است. نمیتوان آنرا جداکرد. مثال عدم دخالت مسلمانان درکشورهای دیگر اثبات کنندهٔ عدم سیاسی و جمعی بودن اسلام نیست، زیرا یا آنها اقلیت هستند یا قانون مانع آنها است، و همچنین برداشت شخصی و متکثربودن مسلمانان باعث میشود عدهای به مناسک جمعی اعتقادی نداشته باشند و بنابراین رفتار دخالتگرانه نخواهند داشت.
در بخش بعدی نقدتان، درمورد افراد اخلاقمدار : اسلام به نقل از یکی از دوستان در کانال به دو قسمت محمد قبل حکومت و آیههای مکی و محمد بعد حکومت و آیههای مدنی تقسیم میشود، بله ما در اسلام مکی احکام اخلاقمدار میبینیم و همین مصداق برداشتهای متکثر از دین است. وجود برداشتهای متکثر از دین باعث خلق دین جدید و به طبع آن انسانهای متفاوت با سیره و اخلاق متفاوت میشود: اسلام متفکر، اسلام متحجر، اسلام مهربان، اسلام خشن؛ واین تکرار مکررات است که اسلام در همان قدم اول مسلمان وغیرمسلمان را جدا کرده و این مصداق بارزخشونت است و سایر برداشتها اسلام ابتر است و همین مایهی بروز انواع انسانهای مسلمان اخلاقمدار و غیراخلاقی است. بحث بر سر دین اسلام به عنوان سیره و رفتار خود محمد است نه بر سر برداشتهای متفاوت دین. آنچه از زندگی خود محمد و آیههای قران میبینیم را مصداق اسلام میدانیم.
#گفتوگو_کنیم
@drsargolzaei
⭕️ بخش دیگری از کتاب صوتی
نا-ناخودآگاه آقای روانپزشک
در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1177
🔹 تهیهی کتاب کاغذی از انتشارات طرحواره
🔹 تلفن سفارش کتاب: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
🔹 واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲
🔹 ارتباط مستقیم با مدیر انتشارات/واتساپ:
+989125520882
@drsargolzaei
نا-ناخودآگاه آقای روانپزشک
در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1177
🔹 تهیهی کتاب کاغذی از انتشارات طرحواره
🔹 تلفن سفارش کتاب: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
🔹 واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲
🔹 ارتباط مستقیم با مدیر انتشارات/واتساپ:
+989125520882
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم 🔴⭕️ موضوع گفتوگو: اسلام خطرناکتر است یا اسلامهراسی؟ 🔹 برخی افراد که دیکتاتوری مذهبی و ترومای مذهبی را تجربه کردهاند اسلام را (اسلام موجود در جهان به عنوان یک گفتمان و یک سبک زندگی و یک شبکهی اجتماعی کلان) پدیدهای خطرناک میدانند،…
#گفتگو_کنیم
⭕️ موضوع گفتگو:
اسلام خطرناکتر است یا اسلامهراسی؟
🔹 تحلیل انجمن «کاویان» دربارۀ این گفتگو:
آمار دقیق درصد مسلمانان ایران در یک نظرسنجی از موسسه گمان بازتاب پیدا کرد، که در آن 40% شرکتکنندهگان خود را مسلمان میدانستند.
https://theconversation.com/irans-secular-shift-new-survey-reveals-huge-changes-in-religious-beliefs-145253
باید اینجا بین اسلام صرفا به عنوان یک ایدئولوژی دینی و اسلام سیاسی به عنوان یک ابزار کارآمد برای سواستفاده خامنهای تفاوت گذاشت. عموم مردم ایران مخالف استفاده از اسلام برای تصمیمگیری سیاسی هستند. در واقع گفتمان غالب سیاسی، مخصوصا در مورد مشروعیت کاملا تغییر کرده و دیگر حول محور اسلام شیعی نمیگردد، بلکه به سوی مردمسالاری گرایش پیدا کرده است ولی این امر به این معنی نیست که عموم مردم باورهای خرافاتی خود به مفاهیم مذهبی را از دست دادهاند. با وجود ضربات زیادی که جمهوری اسلامی به مشروعیت دین در بین مردم و به خصوص جوانان زده است، ولی بهصورت سنتی ایرانیان سدههاست که خرافات مذهبی را باور دارند و در 45 سال اخیر در این نکته تغییر به نسبت کمی ایجاد شده است. نباید فراموش کرد که حکومتها به سادگی توانایی نابودی اعتقادات را ندارند. شوروی دههها برای نابودی دین در روسیه تلاش کرد، با این حال حتی یک ماه از تغییر رژیم شوروی نگذشته بود که آتش دین مسیحیت دوباره در همهٔ نقاط این قلمرو شعلهور شد. این امر اثبات آن بود که دینداری در زمان شوروی هم ادامه داشته و فقط جریانش بهصورت زیرزمینی درآمده بوده است. دولتهای اروپایی دهها سال است که زیستشناسی فرگشتی (داروینی) را در مدارس تدریس میکنند با این حال کودکان خانوادههای یهودی، مسلمان و مسیحیان افراطی بهدلیل اعتقادات والدین خود به اتفاق این واقعیت طبیعی را منکر میشوند. این واقعیت برای کار سیاسی ما سه معنی دارد:
1- ما نباید جنبهی منفی که عقاید مذهبی میتوانند در روند رسیدن ایران به مردمسالاری بازی کنند را دست کم بگیریم. باید مراقب چنین تفکراتی بوده و جلوی تندروی و خشونت برای یا علیه مذهب را گرفت. همزمان باید این توهم را کنار گذاشت که امروز یا بعد از تغییر رژیم ما قادر به محو کردن اسلام هستیم.
2 - ما باید متوجه باشیم که حتی عموم مردم مذهبی علاقه زیادی به آزادی، رفاه، مردمسالاری و پیشرفت دارند. سطح کیفیت زندگی این افراد برایشان از چرندگوییهای آخوندهای تندرو مهمتر میباشد. مخصوصا که دسترسی به آب آشامیدنی سالم، بیکاری، تورم، آلودگی هوا و غیره به هیچ عنوان ربطی به دین ندارند و نبود خدمات اجتماعی و اقتصادی نشانه شکست سیاسی دولت است. دولتی که به شدت تلاش میکند این فساد و ناتوانی را به اسم و ادعای اسلام پنهان کند. اما مردم ایران کور و احمق نبوده و دلیل شکست اقتصادی-اجتماعی ایران را به درستی خود شخص خامنهای و حکومت جمهوری اسلامی میدانند. در نتیجه با این گروه بزرگ اجتماعی میشود و باید وارد گفتگوی منطقی و کارساز شد تا در آینده حمایت آنها در راه رسیدن به آزادی را بهدست بیاوریم. این همان کاری بود که کشور اندونزی یعنی پرجمعیتترین کشور مسلمان دنیا توانست انجام دهد. بیش از 240 میلیون مسلمان در این کشور زندگی میکنند و طبق آمار سال 2018، بیش از 85% این مسلمانان دفاع از مردمسالاری در اندونزی را وظیفه خود میدانند.
3- باید بین دین صرفا بهعنوان یک ایدئولوژی بر اساس وجود خدا، جهان آخرت و غیره و دین بهعنوان ابزار سیاسی تصمیمگیری تفاوت بگذاریم. از مورد دوم باید جلوگیری شود، که این چیزی جز معنی سکولاریزم نیست. با این حال اولی را نباید سرکوب کرد، زیرا ناقض آزادیهای فردی است. گروه کاویان با هرگونه آموزش نظاممند دینی به کودکان بشدت مخالف است، یا این وجود اگر افراد بالغ علاقهای به دین نشان دادند، نباید جلوی این آزادی را گرفت.
اینجا مهمترین نکته از نظر فلسفی و سیاسی این میباشد که ادیان زیر مجموعه ایدههای "تاریخ گرایی" یا "تاریخ پرستی" (historicism) قرار میگیرند. این دسته از باورهای اشتباه یک ایده اصلی و کلی دارند: بهترین نظام اجتماعی و سیاسی در گذشته دور وجود داشته و ما باید تلاش کنیم به چنین نظامی بازگردیم. ایدئولوژی مضحک "اسلام ناب محمدی" نیز چنین ایدهای میباشد. فلسفه سیاسی بسیاری از اندیشمندان معروف مثل افلاطون، هگل و مارکس هم عموما در دسته تاریخ گرایی هستند. این نوع تفکر که فرض میکند با مطالعه تاریخ، میتوان بهترین فرمول واحد برای آینده بشری را ارائه دهد، کاملا اشتباه بوده و ما باید این واقعیت ساده را فهمیده که برای بهبودی شرایط زندگی مردم، هیچ فرمول جادویی وجود ندارد. بهترین روش، ایجاد نهادهای سالم و کارآمد اجتماعی و سیاسی است که به مرور زمان روش حکومت را بر اساس علمودانش، تجربهومنطق و مردمسالاری بهتر و بهتر میکنند.
@drsargolzaei
⭕️ موضوع گفتگو:
اسلام خطرناکتر است یا اسلامهراسی؟
🔹 تحلیل انجمن «کاویان» دربارۀ این گفتگو:
آمار دقیق درصد مسلمانان ایران در یک نظرسنجی از موسسه گمان بازتاب پیدا کرد، که در آن 40% شرکتکنندهگان خود را مسلمان میدانستند.
https://theconversation.com/irans-secular-shift-new-survey-reveals-huge-changes-in-religious-beliefs-145253
باید اینجا بین اسلام صرفا به عنوان یک ایدئولوژی دینی و اسلام سیاسی به عنوان یک ابزار کارآمد برای سواستفاده خامنهای تفاوت گذاشت. عموم مردم ایران مخالف استفاده از اسلام برای تصمیمگیری سیاسی هستند. در واقع گفتمان غالب سیاسی، مخصوصا در مورد مشروعیت کاملا تغییر کرده و دیگر حول محور اسلام شیعی نمیگردد، بلکه به سوی مردمسالاری گرایش پیدا کرده است ولی این امر به این معنی نیست که عموم مردم باورهای خرافاتی خود به مفاهیم مذهبی را از دست دادهاند. با وجود ضربات زیادی که جمهوری اسلامی به مشروعیت دین در بین مردم و به خصوص جوانان زده است، ولی بهصورت سنتی ایرانیان سدههاست که خرافات مذهبی را باور دارند و در 45 سال اخیر در این نکته تغییر به نسبت کمی ایجاد شده است. نباید فراموش کرد که حکومتها به سادگی توانایی نابودی اعتقادات را ندارند. شوروی دههها برای نابودی دین در روسیه تلاش کرد، با این حال حتی یک ماه از تغییر رژیم شوروی نگذشته بود که آتش دین مسیحیت دوباره در همهٔ نقاط این قلمرو شعلهور شد. این امر اثبات آن بود که دینداری در زمان شوروی هم ادامه داشته و فقط جریانش بهصورت زیرزمینی درآمده بوده است. دولتهای اروپایی دهها سال است که زیستشناسی فرگشتی (داروینی) را در مدارس تدریس میکنند با این حال کودکان خانوادههای یهودی، مسلمان و مسیحیان افراطی بهدلیل اعتقادات والدین خود به اتفاق این واقعیت طبیعی را منکر میشوند. این واقعیت برای کار سیاسی ما سه معنی دارد:
1- ما نباید جنبهی منفی که عقاید مذهبی میتوانند در روند رسیدن ایران به مردمسالاری بازی کنند را دست کم بگیریم. باید مراقب چنین تفکراتی بوده و جلوی تندروی و خشونت برای یا علیه مذهب را گرفت. همزمان باید این توهم را کنار گذاشت که امروز یا بعد از تغییر رژیم ما قادر به محو کردن اسلام هستیم.
2 - ما باید متوجه باشیم که حتی عموم مردم مذهبی علاقه زیادی به آزادی، رفاه، مردمسالاری و پیشرفت دارند. سطح کیفیت زندگی این افراد برایشان از چرندگوییهای آخوندهای تندرو مهمتر میباشد. مخصوصا که دسترسی به آب آشامیدنی سالم، بیکاری، تورم، آلودگی هوا و غیره به هیچ عنوان ربطی به دین ندارند و نبود خدمات اجتماعی و اقتصادی نشانه شکست سیاسی دولت است. دولتی که به شدت تلاش میکند این فساد و ناتوانی را به اسم و ادعای اسلام پنهان کند. اما مردم ایران کور و احمق نبوده و دلیل شکست اقتصادی-اجتماعی ایران را به درستی خود شخص خامنهای و حکومت جمهوری اسلامی میدانند. در نتیجه با این گروه بزرگ اجتماعی میشود و باید وارد گفتگوی منطقی و کارساز شد تا در آینده حمایت آنها در راه رسیدن به آزادی را بهدست بیاوریم. این همان کاری بود که کشور اندونزی یعنی پرجمعیتترین کشور مسلمان دنیا توانست انجام دهد. بیش از 240 میلیون مسلمان در این کشور زندگی میکنند و طبق آمار سال 2018، بیش از 85% این مسلمانان دفاع از مردمسالاری در اندونزی را وظیفه خود میدانند.
3- باید بین دین صرفا بهعنوان یک ایدئولوژی بر اساس وجود خدا، جهان آخرت و غیره و دین بهعنوان ابزار سیاسی تصمیمگیری تفاوت بگذاریم. از مورد دوم باید جلوگیری شود، که این چیزی جز معنی سکولاریزم نیست. با این حال اولی را نباید سرکوب کرد، زیرا ناقض آزادیهای فردی است. گروه کاویان با هرگونه آموزش نظاممند دینی به کودکان بشدت مخالف است، یا این وجود اگر افراد بالغ علاقهای به دین نشان دادند، نباید جلوی این آزادی را گرفت.
اینجا مهمترین نکته از نظر فلسفی و سیاسی این میباشد که ادیان زیر مجموعه ایدههای "تاریخ گرایی" یا "تاریخ پرستی" (historicism) قرار میگیرند. این دسته از باورهای اشتباه یک ایده اصلی و کلی دارند: بهترین نظام اجتماعی و سیاسی در گذشته دور وجود داشته و ما باید تلاش کنیم به چنین نظامی بازگردیم. ایدئولوژی مضحک "اسلام ناب محمدی" نیز چنین ایدهای میباشد. فلسفه سیاسی بسیاری از اندیشمندان معروف مثل افلاطون، هگل و مارکس هم عموما در دسته تاریخ گرایی هستند. این نوع تفکر که فرض میکند با مطالعه تاریخ، میتوان بهترین فرمول واحد برای آینده بشری را ارائه دهد، کاملا اشتباه بوده و ما باید این واقعیت ساده را فهمیده که برای بهبودی شرایط زندگی مردم، هیچ فرمول جادویی وجود ندارد. بهترین روش، ایجاد نهادهای سالم و کارآمد اجتماعی و سیاسی است که به مرور زمان روش حکومت را بر اساس علمودانش، تجربهومنطق و مردمسالاری بهتر و بهتر میکنند.
@drsargolzaei
The Conversation
Iran’s secular shift: new survey reveals huge changes in religious beliefs
A huge new online survey of Iranians reveals only 40% identify as Muslim.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم 🔴⭕️ موضوع گفتوگو: اسلام خطرناکتر است یا اسلامهراسی؟ 🔹 برخی افراد که دیکتاتوری مذهبی و ترومای مذهبی را تجربه کردهاند اسلام را (اسلام موجود در جهان به عنوان یک گفتمان و یک سبک زندگی و یک شبکهی اجتماعی کلان) پدیدهای خطرناک میدانند،…
برای علاقهمندان به اطلاعات بیشتر در باب موضوع افراطگرایی، ویدیو زیر از پادکست «درفش کاویانی» از گروه کاویان:
https://youtu.be/-b0iTic2ML8?si=hSlWz6Tibf40Foog
https://youtu.be/-b0iTic2ML8?si=hSlWz6Tibf40Foog
YouTube
پادکست درفش کاویانی | قسمت 7: چرا افراط گرایی محکوم است، حتی اگر دشمن من قربانی آن باشد؟
در سالگرد مرگ قاسم سلیمانی یک حمله تروریستی منجر به کشته شدن بیش از صد نفر از ایرانیان گشت. با توجه به تعلق اکثریت قربانیان به قشر طرفدار حکومت، و به دلیل فضای به شدت دو قطبی که به واسطه جنایات جمهوری اسلامی در جامعه ایران ایجاد شده است، عدهای از مخلفان…
Forwarded from در پوست خود (زهره خضراییمنش)
رشک بر پیکر زنانه
در مقابل تئوری رشک قضیب (penis envy) از فروید، کارن هورنای روانپزشک و روانکاو نئوفرویدی تئوری رشک بر رحم را معرفی کرد. او به احساس حسرتی در روان مردان اشاره میکند که برخاسته از رشک بر ویژگیهای زیستی بدن زنانه است، ویژگیهایی که توان بازتولید، پرورش و تغذیهی جانهای تازه را به زن میدهد [۱]. هورنای و کسانی که بعد از او این ایده را پی گرفتند میگویند ادراکِ این قدرت انکارناپذیرِ نهفته در تن زنانه است که مردان را به انواع قدرتنمایی وا میدارد. این حسرتِ اغلب ناخودآگاه در بعضی مردان چنان ناامنی ایجاد میکند که برای تاب آوردنش نیاز به تحقیر، سرکوب و سلطهجویی بر زنان پیدا میکنند. به عبارتی مردان برای جبران توانی که از آن محرومند سعی میکنند زنان را از چیزهای دیگری محروم کنند. البته هورنای و دیگران وجود رشک بر رحم را یک ویژگی ذاتی در روان مرد نمیدانند و به ظهور رسیدنش را اثر فرایندهای اجتماعی و فرهنگی معرفی میکنند.
رشک بر رحم و میل به تسخیر تن زن، در اذهان بالغتر و پیچیدهتر میتواند در قالب برتریجویی علمی یا حرفهای ظاهر شود. رابرت مکالوین تاریخشناس معاصر در کتاب بذر حوا [۲] از شیوههای جبرانیای میگوید که ذهن مردانه در طول تاریخ برای تحملپذیرتر کردن اضطرابِ کاستی خود به کار بسته. او از زمینهایی مینویسد که زنان از آنها رانده میشوند تا آتش رشک مردانه خاموش شود: زمینهایی مثل روحانیت، سیاست، ارتش، و بخش بزرگی از دنیای تجارت. ایجاد قلمروهای فعالیتیِ مختص مردان، کم ارزش کردن دستاوردهای زنان و تلاش برای اعمال کنترل بر حیطههای زنانه از نظر او تلاشهایی برای آرام کردن ذهن ناایمن مردان است. مکالوین و نظریهپردازانِ دیگر تاکید میکنند که ریشهی این رفتارها اکثرا به سطح خودآگاه نمیرسد و رشک بر رحم اغلب به شکل آشکارا به رسمیت شناخته نمیشود، اما اثر آن در طول تاریخ در تابوسازیها، منزوی کردن زنان، تلاشهای همیشگی برای سلب کردن حقوق برابر از آنها، متهم کردن زنان به جادوگری، و همچنین تحقیر، آلوده قلمداد کردن و شرمآمیز کردن قاعدگی و زایمان به وضوح قابل مشاهده است.
مکالوین در مرور تاریخیاش در کتاب بذر حوا، از رشک رحم آغاز میکند و بسیار فراتر از آن میرود. او میگوید اختراع کشاورزی (که به احتمال زیاد توسط زنان صورت گرفت، چراکه آنها مسئول تأمین غذای گیاهی در جوامع شکارچی-گردآورنده بودند) به مرور زمان، نقشهای مردانه سنتی مثل شکار را کمارزش کرد و تبدیل به تهدیدی علیه اهمیت نقش مردان شد. مکالوین اشارهای هوشمندانه به داستان آدم و حوا در کتاب پیدایش میکند و میگوید که گناه حوا، یعنی خوردن از میوهی درخت دانش، در واقع همان اختراع کشاورزیست. اختراعی که تعادل نقشها را بر هم ریخت و مایهی هبوط مرد از بهشت برینِ توهم برتریاش به زمینِ برابری با زن شد. هبوطی که به سوگی ابدی انجامید و خشم و میل به انتقامجویی از زن را در او نهادینه کرد.
آنچه امروز رژیم حاکم ایران با زنان میکند، شاید در این آینه بهتر فهمیده شود: زنانی که هرروز توانمندتر میشوند، زیر بار سرکوب نمیروند، نقشهای سنتی را به چالش میکشند و تعادل مصنوعی پیشین را به هم میریزند، برای روان ناامن حکمران تهدیدی جدی هستند. و روان مضطرب و ناایمن، دست به دامن بدویترین و آسیبزاترین مکانیزمهای دفاعی میشود.
پانویسها:
[۱] یکی از انتقاداتی که به این نظریه شده این است که زن بودن را با مادر بودن یکی میکند و به این ترتیب مفهوم گستردهی زن را به ویژگیهای جنسیاش محدود میکند و از این نظر با نگاه مردسالارانه همخوانی دارد، یا لااقل به سادگی میتواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد.
[۲] Eve's Seed: Biology, the Sexes, and the Course of History by Robert S. McElvaine
#جنگ_علیه_زنان
زهره خضراییمنش
@exploringwithin
در مقابل تئوری رشک قضیب (penis envy) از فروید، کارن هورنای روانپزشک و روانکاو نئوفرویدی تئوری رشک بر رحم را معرفی کرد. او به احساس حسرتی در روان مردان اشاره میکند که برخاسته از رشک بر ویژگیهای زیستی بدن زنانه است، ویژگیهایی که توان بازتولید، پرورش و تغذیهی جانهای تازه را به زن میدهد [۱]. هورنای و کسانی که بعد از او این ایده را پی گرفتند میگویند ادراکِ این قدرت انکارناپذیرِ نهفته در تن زنانه است که مردان را به انواع قدرتنمایی وا میدارد. این حسرتِ اغلب ناخودآگاه در بعضی مردان چنان ناامنی ایجاد میکند که برای تاب آوردنش نیاز به تحقیر، سرکوب و سلطهجویی بر زنان پیدا میکنند. به عبارتی مردان برای جبران توانی که از آن محرومند سعی میکنند زنان را از چیزهای دیگری محروم کنند. البته هورنای و دیگران وجود رشک بر رحم را یک ویژگی ذاتی در روان مرد نمیدانند و به ظهور رسیدنش را اثر فرایندهای اجتماعی و فرهنگی معرفی میکنند.
رشک بر رحم و میل به تسخیر تن زن، در اذهان بالغتر و پیچیدهتر میتواند در قالب برتریجویی علمی یا حرفهای ظاهر شود. رابرت مکالوین تاریخشناس معاصر در کتاب بذر حوا [۲] از شیوههای جبرانیای میگوید که ذهن مردانه در طول تاریخ برای تحملپذیرتر کردن اضطرابِ کاستی خود به کار بسته. او از زمینهایی مینویسد که زنان از آنها رانده میشوند تا آتش رشک مردانه خاموش شود: زمینهایی مثل روحانیت، سیاست، ارتش، و بخش بزرگی از دنیای تجارت. ایجاد قلمروهای فعالیتیِ مختص مردان، کم ارزش کردن دستاوردهای زنان و تلاش برای اعمال کنترل بر حیطههای زنانه از نظر او تلاشهایی برای آرام کردن ذهن ناایمن مردان است. مکالوین و نظریهپردازانِ دیگر تاکید میکنند که ریشهی این رفتارها اکثرا به سطح خودآگاه نمیرسد و رشک بر رحم اغلب به شکل آشکارا به رسمیت شناخته نمیشود، اما اثر آن در طول تاریخ در تابوسازیها، منزوی کردن زنان، تلاشهای همیشگی برای سلب کردن حقوق برابر از آنها، متهم کردن زنان به جادوگری، و همچنین تحقیر، آلوده قلمداد کردن و شرمآمیز کردن قاعدگی و زایمان به وضوح قابل مشاهده است.
مکالوین در مرور تاریخیاش در کتاب بذر حوا، از رشک رحم آغاز میکند و بسیار فراتر از آن میرود. او میگوید اختراع کشاورزی (که به احتمال زیاد توسط زنان صورت گرفت، چراکه آنها مسئول تأمین غذای گیاهی در جوامع شکارچی-گردآورنده بودند) به مرور زمان، نقشهای مردانه سنتی مثل شکار را کمارزش کرد و تبدیل به تهدیدی علیه اهمیت نقش مردان شد. مکالوین اشارهای هوشمندانه به داستان آدم و حوا در کتاب پیدایش میکند و میگوید که گناه حوا، یعنی خوردن از میوهی درخت دانش، در واقع همان اختراع کشاورزیست. اختراعی که تعادل نقشها را بر هم ریخت و مایهی هبوط مرد از بهشت برینِ توهم برتریاش به زمینِ برابری با زن شد. هبوطی که به سوگی ابدی انجامید و خشم و میل به انتقامجویی از زن را در او نهادینه کرد.
آنچه امروز رژیم حاکم ایران با زنان میکند، شاید در این آینه بهتر فهمیده شود: زنانی که هرروز توانمندتر میشوند، زیر بار سرکوب نمیروند، نقشهای سنتی را به چالش میکشند و تعادل مصنوعی پیشین را به هم میریزند، برای روان ناامن حکمران تهدیدی جدی هستند. و روان مضطرب و ناایمن، دست به دامن بدویترین و آسیبزاترین مکانیزمهای دفاعی میشود.
پانویسها:
[۱] یکی از انتقاداتی که به این نظریه شده این است که زن بودن را با مادر بودن یکی میکند و به این ترتیب مفهوم گستردهی زن را به ویژگیهای جنسیاش محدود میکند و از این نظر با نگاه مردسالارانه همخوانی دارد، یا لااقل به سادگی میتواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد.
[۲] Eve's Seed: Biology, the Sexes, and the Course of History by Robert S. McElvaine
#جنگ_علیه_زنان
زهره خضراییمنش
@exploringwithin
🔹 شعر رسیده از آقای حسن:
«همي گويم و گفتهام بارها»
وطن شد گرفتار کفتارها
«پرستش به مستیست در کیش مهر»
مگر در دیار ستمکارها
«به جز اشک چشم و به جز آه دل»
چه دیدی تو در شهر دیندارها
«به خون خود آغشته و رفتهاند»
جوانها به فتوای خونخوارها
«چه فرهادها مرده در کوهها»
چه جانهای شیرین سرِ دارها
«ولی رادمردان و وارستگان
نبازند هرگز به مردارها»
@drsargolzaei
«همي گويم و گفتهام بارها»
وطن شد گرفتار کفتارها
«پرستش به مستیست در کیش مهر»
مگر در دیار ستمکارها
«به جز اشک چشم و به جز آه دل»
چه دیدی تو در شهر دیندارها
«به خون خود آغشته و رفتهاند»
جوانها به فتوای خونخوارها
«چه فرهادها مرده در کوهها»
چه جانهای شیرین سرِ دارها
«ولی رادمردان و وارستگان
نبازند هرگز به مردارها»
@drsargolzaei