دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم ⭕️ موضوع گفتگو: اسلام خطرناكتر است يا اسلام‌هراسی؟ 🔹 آقای آرمان در نقد متن خانم یزدان پور: ایشان چهار گزاره را ذکر کردند و در ادامه آنها را حل کرده و نتیجه مطلوب خودشان را گرفته‌اند. یکی یکی بررسی می کنیم: در مورد گزاره‌ی اول حق با ایشان است…
#گفتگو_کنیم

⭕️ موضوع گفتگو:
اسلام خطرناکتر است یا اسلام‌هراسی؟

🔹 پاسخ خانم یزدان‌پور به نقد آقای آرمان:

باتشکر از نقد آقای آرمان؛
درمورد بخش الف- هستهٔ اسلام اعتقاد به محمد به عنوان پیامبر و اعتقاد به خداوند واحد است و هرکه چنین نیندیشد کافر و مشمول مجازات دنیوی واخروی است. این اولین شرط، خود حاوی خشونت پنهان است وهرعقیده غیر این، در اسلام برخطاست. حال بماند دستورهای خشونت‌بار واحکام متعدد سیره‌ی خود محمد مثل زدن زنان، کشتن کفار و غیره. داعش تنها نمونه‌ی خشونت‌بار اسلام نیست؛ حکومت ایران، حکومت عربستان، حکومت یمن و… مثال‌هایی از حکومت‌های اسلامی خشونت‌بارهستند. اگر مصداق خشونت فقط به کشتار محدودشود بله داعش نمونه‌ی آن است حال آن‌که خشونت برکودکان و زنان و مردم به عنوان رعایای حاکمان دینی بسیار در کشورهای اسلامی رواج دارد. حتی خشونت درخانه‌ی یک شخص متدین از طرد فرزند غیرمذهبی گرفته تا خشونت علیه زنان را در بسیاری از جوامع می‌شود دید. برکسی پوشیده نیست که ظلم بر زنان درکشورهای اسلامی بارز است.
در بخش ب- در مورد هرمنوتیک:
دانش هرمنوتیک در قواعد حکومتی و سیاسی نمی‌تواند گزاره‌ی مناسبی باشد. اگر اسلام را امری شخصی ببینیم بله هرمنوتیک و تأویل‌های متفاوت بر آن می‌تواند کاربرد داشته باشد، اما مسأله این است که محمد و قرآن بر پایهٔ تشکیل حکومت، قوای نظامی، احکام زندگی جمعی وقوانین شرعی و مجازات اسلامی بناشده. پس بازهم اگر اسلام را دین شخصی ببینیم همان قضیه‌ی شیر بی یال و دم و اشکم مولانا میشود.
در بخش بعدی:
بنده نگفتم اسلام را ازسیاست جداکنیم، بلکه می‌گویم ذات اسلام سیاسی است. احکام اسلام جمعی است. نمی‌توان آن‌را جداکرد. مثال عدم دخالت مسلمانان درکشورهای دیگر اثبات کنندهٔ عدم سیاسی و جمعی بودن اسلام نیست، زیرا یا آنها اقلیت هستند یا قانون مانع آنها است، و همچنین برداشت شخصی و متکثربودن مسلمانان باعث می‌شود عده‌ای به مناسک جمعی اعتقادی نداشته باشند و بنابراین رفتار دخالت‌گرانه نخواهند داشت.
در بخش بعدی نقدتان، درمورد افراد اخلاق‌مدار : اسلام به نقل از یکی از دوستان در کانال به دو قسمت محمد قبل حکومت و آیه‌های مکی و محمد بعد حکومت و آیه‌های مدنی تقسیم می‌شود، بله ما در اسلام مکی احکام اخلاق‌مدار می‌بینیم و همین مصداق برداشت‌های متکثر از دین است. وجود برداشت‌های متکثر از دین باعث خلق دین جدید و به طبع آن انسان‌های متفاوت با سیره و اخلاق متفاوت می‌شود: اسلام متفکر، اسلام متحجر، اسلام مهربان، اسلام خشن؛ واین تکرار مکررات است که اسلام در همان قدم اول مسلمان وغیرمسلمان را جدا کرده و این مصداق بارزخشونت است و سایر برداشت‌ها اسلام ابتر است و همین مایه‌ی بروز انواع انسان‌های مسلمان اخلاق‌مدار و غیراخلاقی است. بحث بر سر دین اسلام به عنوان سیره و رفتار خود محمد است نه بر سر برداشت‌های متفاوت دین. آن‌چه از زندگی خود محمد و آیه‌های قران می‌بینیم را مصداق اسلام می‌دانیم.

#گفت‌و‌گو_کنیم
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم 🔹 آقای سیاوش: بدون وجود یک زیرساخت سیاسی اصولاً مشارکت موثر در انتخابات ممکن نیست؛ چه ما قائل به مشارکت باشیم چه نباشیم. در اینجا تشبیه زیر ساخت سیاسی به لیگ فوتبال فعال و ریشه دار، راهگشا است. تشکیل یک تیم ملی فوتبال در جایی که لیگ فوتبال مستحکمی…
#گفتگو_کنیم

🔹 خانم مهتاب:
من طبق تجربه‌ی خودم بعنوان کسی که در حوزه‌ی کوچینگ روابط 
و آزارها و خشونت‌های مبتنی بر جنسیت، کار کرده استدلالی در مورد موضوع مورد بحث دارم. در حوزه‌ی خشونت خانگی ما یک چرخه داریم به این شکل: 
فاز اول - تنش: فرد مهاجم عصبانی شده، شروع به تهدید می‌کند
و سکوت سنگینی را به قربانی تحمیل می‌کند. قربانی تلاش می‌کند فضا را آرام کند و در رفتار و گفتار خود دقت کند تا مهاجم را خشمگین‌تر نکند.
فاز دوم - بحران: فرد مهاجم خشونت جسمی، جنسی، روانی اقتصادی
و کلامی را اعمال می‌کند. قربانی احساس تحقیر شدگی می‌کند و خود را در وضعیتی غیر عادلانه گرفتار می‌بیند.
فاز سوم - توجیه: فرد مهاجم تلاش می‌کند رفتار خشن خود را توجیه کند. قربانی تلاش می‌کند تا این توضیحات را درک کند. در مورد رفتار
و گفتار خودش دچار شک می‌شود و خود را مسئول وضع پیش آمده احساس می‌کند.
فاز چهارم - ماه عسل: مهاجم پوزش می‌خواهد، درخواست کمک می‌کند یا حتی سخن از خودکشی به میان می‌آورد. قربانی به او شانس دیگری می‌دهد، به مهاجمش کمک می‌کند
و تلاش می‌کند تا رفتار خود را تغییر دهد. قربانی با پذیرش ضمنی اینکه رفتارش باید تغییر کند، بهانه را برای ایجاد خشونت روانی بعدی می‌دهد و به صورت تدریجی در موضع مورد خشونت واقع شده تثبیت می‌شود.
حالا همین موضوع را ببریم در روابط سمی
و در وسعت جامعه‌ای که رابطه‌ی ملت با دولت/حکومت از چرخه‌ی مشابهی پیروی می‌کند. در شرایط اخیر به نوعی فاز سوم و چهارم را داریم و بعد مجدد به فاز اول و دوم خواهیم رفت! فکر کنم افتادن در این چرخه به علت‌های مختلف از جمله وجود عقده‌هایی مثل عقده‌ی سیندرلا (ناجی) و ... ممکن است و ماندن در آن به دلیل فرسودگی روانی یا حتی جسمی و درماندگی آموخته شده و... می تواند اتفاق افتد.
به قول شما فرد ممکن است در یک کلان‌قصه‌ی ناکارآمد گیر افتاده باشد
و دایم در حال دست و پا زدن برای اثبات درست بودن پیش‌فرض‌هایش باشد. شاید رهایی از این اعتیاد به اعتماد یا خودفریبی مثل روابط سمی بارها با شکست مواجه شود اما در نهایت یک امکان درمان جمعی، آگاهی‌رسانی و ایجاد تردید در صحت کلان‌قصه‌ی فرد شاید راهگشا باشد. البته این شامل ذی‌نفعان در حوزه‌های مختلف مثل حوزه‌ی اقتصادی نمی‌شود، آنها برای‌شان مهم نیست چه اتفاقی در سطح جامعه می‌افتد همین که خود و خانواده‌شان به شکلی از مزایای آن مصیبت جمعی بهره مند شوند برای ادامه مسیرشان کافیست.

#گفت‌و‌گو_کنیم
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم 🔹 خانم مهتاب: من طبق تجربه‌ی خودم بعنوان کسی که در حوزه‌ی کوچینگ روابط  و آزارها و خشونت‌های مبتنی بر جنسیت، کار کرده استدلالی در مورد موضوع مورد بحث دارم. در حوزه‌ی خشونت خانگی ما یک چرخه داریم به این شکل:  فاز اول - تنش: فرد مهاجم عصبانی شده،…
#گفتگو_کنیم

🔹 آقای حسن:
چرا پینوکیو بارها
و بارها از این دو گول می‌خورد؟

طرح اين پرسش در روزهاي منتهي به عوام‌فريبي انتخابات-گونه‌ی حكومت ايران، هوشمندانه
و بجاست. من به‌خاطر شغلم با جوانهايي اغلب در سنين بيست تا سي سال در ارتباطم. چند وقت پيش در وقت استراحت بين كار از ايشان پرسيدم كداميك مي‌داند دوم خرداد چه روزي‌ست. در كمال ناباوري هيچكدام نمي‌دانستند و برخي حتي خاتمي را نمي‌شناختند. يعني اين نسل رويدادهاي قبل از تاريخ تولدش را نمي‌داند، درست مثل نسل ما و نسل‌هاي قبل از ما. جامعه‌ی ما فقط از تاريخي كه خود ديده و لمس كرده خبر دارد نه تاريخي كه بر كشور و پيشينيانش گذشته است؛ چون  ما ملت اهل مطالعه‌ی كتاب و تحقیق نيستيم، چه تاريخ باشد يا جغرافي يا هر زمينه‌ي فكري ديگر. اين اولين دليل براي آن‌كه بارها و بارها گول بخوريم و از يك سوراخ گزيده شويم. با یک خودروی پراید زن و بچه را بر‌می‌دارد ببرد شمال، هوایی به کله‌شان بخورد، هشت ساعت ترافیک که هر کجا قفل می شود بساط قلیان پهن می‌شود کنار جاده و مردم می‌زنند و می‌رقصند و همین است تا شمال. لب دریای خزر ساحل به شدت آلوده، بی هیچ امکاناتی و مردمی که توی هم وول می‌خورند و با موج‌های دریا خاطره می‌سازند. منقلی و جوجه‌کبابی و توی همون آلودگی‌ها تا فردا که باز پشت ماشین‌های دیگر قطاری کلاچ و ترمز برگردد به شهرش. و اینها تازه برای خیلی‌ها آرزوست. می‌توانست این‌گونه باشد که طرف سوار بنز آخرین مدلش بشود به همراه خانواده از اتوبانی چند بانده دو ساعته برود شمال در یکی از هتل‌های هفت ستاره در کنار ساحلی تمیز یک شب را با خانواده بگذراند و خاطره بسازد و برگردد. یکی از کارهای این حکومت این بوده که آرزوهای ملت را کوچک کرده. مردمی که آرزوها و توقعات کوچک دارند هم کم‌هزینه‌ترند و هم راحت‌تر و عمیق‌تر هر بار گول می خورند. چرا؟ چون هر بار می‌شود وعده‌ی بخش کوچکی از آنچه را باید به تمامی برایشان فراهم کرد، به آنها داد و در آخر حتی همان را هم به تمامی اجرا نکرد. ما مردم دنیای‌مان کوچک و کم توقع شده است. حقوق واقعی و مسئولیت‌های خود را درست نمی‌شناسیم و این دلیل دیگری‌ست تا هر که رسید گفت سلام من آمدم درست کنم و بقیه خراب کردند، حرفش به دلمان می‌نشیند؛ چون نه درست می‌دانیم معنی آن خراب چیست نه معنی این درست.

#گفت‌و‌گو_کنیم
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم 🔹 آقای حسن: چرا پینوکیو بارها و بارها از این دو گول می‌خورد؟ طرح اين پرسش در روزهاي منتهي به عوام‌فريبي انتخابات-گونه‌ی حكومت ايران، هوشمندانه و بجاست. من به‌خاطر شغلم با جوانهايي اغلب در سنين بيست تا سي سال در ارتباطم. چند وقت پيش در وقت استراحت…
#گفتگو_کنیم

🔹 خانم مهتا:
فرد رأی‌دهنده دقیقا گول چه چیزی را می‌خورد
و چه چیزی را از دست می‌دهد؟
به نظر می‌رسد برای تحمل درد ظلمی که روا داشته می‌شود
و درماندگی در برابر آن، دست به دامان این مکانیسم دفاعی شده‌اید که به خودتان بقبولانید که «رأی ندادن» هم کاری است و فایده‌ای دارد. درواقع این شما هستید که دارید خودتان را گول می‌زنید! رأی ندادن صرفا چشم پوشیدن از همان سهم ناچیزتان در قدرت است تا بدین وسیله بر زخم غرورتان مرهمی گذاشته باشید.
اما سیاست همیشه همیشه همیشه انتخاب بین بد
و بدتر است. چرا؟ چون:
اولا طبقهٔ قدرتمند همه‌جای دنیا به فرودستان ستم می‌کند. تا جایی که زورش می‌رسد می‌خورد. چرا نخورد؟
ثانیا، هیچ نامزدی نیست
و نمی‌تواند باشد که گزینهٔ ایده‌آل چندین میلیون نفر باشد. این چندین میلیون نفر امکان ندارد در جهان‌بینی و منافع اقتصادی و فرهنگی و چیزهای دیگر یکی باشند.
بنابراین همیشه
و در همه جای دنیا مردم ناگزیرند میان بد و بدتر دست به انتخاب بزنند تا از سهم ناچیزشان در سیاست محافظت کنند.

🔹 خانم فاطمه:
فکرمیکنم مخاطب این سؤال درحقیقت افرادی هستند که نمی‌خواهند رأی بدهند یا مجاب شدند که به اصلاح‌طلب‌ها رأی بدهند.
چند گزاره هست که قبل آن باید بررسی شود
اصلا اصلاح‌طلب چیست یا کیست؟؟
ما سال‌هاست ازاین کلمه استفاده می‌
کنیم اما هرکدام دروقع داریم ازمفهوم و تعریف متفاوتی سخن می‌گوییم.
طی این سالها اصلاح‌طلب ها نه دفتر حزب دارند، نه رئیس حزب، نه منشورنامه دارند، نه افراد عضو حزب کاملا مشخص هستند
و نه آرمان‌هایشان معلوم است. ما از یک طرف آقای تاجزاده راداریم که مستقیما رهبری را بازخواست می‌کند، ازطرفی آقای جواد ظریف را داریم که دوسر سود بازی می‌کند، آقای پزشکیان رامیبینیم که درقدم اول سخنرانیش الگویش را "فرمایشات رهبر" می‌داند، درطرف دیگر خاتمی را داریم که درجنبش مهسا منفعل و بلکه سمت نظام بوده و موسوی را داریم که نیمه قیامی داشته. یعنی ما رسما نمیدانیم با چه حزبی طرف هستیم.
این چندپرسش در ذهن من بی‌جواب مانده:
۱- آیا هدف اصلاحات بهتر کردن صرف اوضاع است؟
۲- آیا هدفش پیشرفت گام به گام تا براندازی نظام است؟
۳- آیا اصلاح‌طلب همان بدنه‌ی نظام است که رنگ
و لعاب شده و حکم سوپاپ اطمینان بقای نظام را دارد برای ایجاد مشارکت وجلب رضایت مردمی؟ وخود بخشی ازمافیای نفتی نظام است؟
۴- آیا اصلا گزینهٔ اصلاح طلبی مارا به اهدافمان نزدیک می‌کند؟ آیا گزینهٔ درستی برای مبارزات مدنی است؟ آیا این شیوهٔ اصلاح گام به گام درحکومت توتالیتر بدرد میخورد؟
۵- واقعا اصلاحات محدود سود بیشتری برای ما ایجاد می‌کند یا منفعت بزرگتر برای بقای نظام؟ یا برعکس دارد به نظام موجود مشروعیت بیشتری میدهد؟ (با مجاب کردن مردم برای انتخابات)
و درنهایت سود اصلی نصیب نظام آپارتاید فاشیستی جمهوری اسلامی می‌شود؟
ما عملا وقتی ماهیت اصلاح‌طلبی رانمی‌دانیم، هیچ شفافیتی در کارنامهٔ اعضایش
و منشور حزبش وجود ندارد، پس آیا انتخاب گزینهٔ بین بد و بدتر وجود خارجی دارد؟
اما چه کسانی دراین شرایط پای صندوق رأی میروند؟
۱- اصولگرایان
۲- اصلاح‌طلبانی که عضویت در این جریان برایشان فقط معنای هویتی دارد
و صرفا به دلیل ترس از بی‌هویتی با جریان اصلاح‌طلب‌ها همراهند.
۳- کسانی که فقط خواهان اصلاحات کوچک هستند
و بااصل نظام مشکلی ندارند.
۴- کسانی که معتقدند اصلاح‌طلبی
و تغییر کوچک بهتر از هیچ است.
۵- کسانی که فکر می‌کنند قطعا اصلاحات تا براندازی رژیم پیش میرود.
تنها چیزی که میتوان به یقین
گفت این است که ابهام در همهٔ ارکان اصلاح‌طلبی وجود دارد. به طور قطع دوره اصلاحات بهتر از دوره اصولگرایان بوده اما آیا این مغالطه‌ی انتخاب بین بد و بدتر رژیم رو نشده؟ رژیم خوب می‌داند که چگونه مسیر اصلاحات اساسی را ببندد و مگر خود رژیم نیست که اجازه می‌دهد به صورت ادرواری کمی جامعه کم تنش تر شود؟ این تاکتیک بقای رژیم را تضمین نمیکند؟ تا زمانی که اصلاح طلب‌ها خط مشی ندارند رسما گزینه بد و بدتر هم معنایی ندارد.

#گفت‌و‌گو_کنیم
@drsargolzaei
#گفتگو_کنیم

🔹 موضوع: آدم‌های آن طرف

🔴 ایمیل دریافتی از آقای همایون:

⭕️ چرا
و چگونه برخی هیئات مذهبی، پایگاه استراتژیک و مؤثری برای پرورش نیروهای مطلوب و مطیع عقیدتی، سازماندهی اوباش سرکوبگر، جذب نوجوانان و تأمین قوای سرکوب رژیم هستند؟

🔹 از دیرباز، مکان‌های مذهبی مثل مساجد، تکایا، حسینیه‌ها
و مدارس مذهبی، پایگاه اصلی جریان اسلامگرا برای جذب و پرورش نیروهای عقیدتی و بسیج توده بوده است اما در دهه‌های پس از انقلاب، با کمرنگ‌تر شدن مساجد، ظاهرا هیئت‌های مذهبی اهمیت بیشتری در این امور پیدا کرده اند! گویی مساجد در قیاس با هیئات مذهبی، حاضران و مخاطبان متکثرتر و عام‌تری به لحاظ گروه سنی، جنس نیازها و صفات شخصیتی دارد، به لحاظ گروه سنی، هیئات مذهبی بیشتر پایگاه نوجوانان و افراد کم سن است، افرادی که به لحاظ نیازهای روانی در پی کسب هویت، استقلال و حس تعلق به یک گروه اجتماعی هستند و فضای هیئات مذهبی بیشتر پتانسیل جذب این افراد را به واسطه‌ی غلیان شور و هیجان و احساسات با داشتن محیطی کم آلایش‌تر و صمیمی‌تر نسبت به مساجد و مدارس داراست. ویژگی‌های روانشناختی گروه نوجوان با قرار گرفتن در فضایی مملو از شور و احساسات و روابط صمیمانه‌ی گروهی هیئت‌ها, آن‌ها را بیش از هر گروه سنی دیگری، مستعد جذب جهت آموزش ایدئولوژیک، تک‌بعدی‌سازی و رابطهٔ مرید-وار گروهی می‌نماید، چنان که هر کدام از این امور به ویژه روابط گروهی، رابطهٔ مریدوار و تأثیرگذاری غیرمستقیم، عطش شدید نوجوان به کسب هویت و احساس تعلق گروهی را سیراب می‌کند و او را به هدف جذاب مطامع سیاستمداران تمامیت‌خواه برای تأمین نیروی مطیع و ملتزم بدل می‌کند.
🔹 خانواده‌هایی که کمتر به نیازهای روانی کودک
و نوجوان خود اعم از مشارکت در تصمیم گیری، دیده شدن در خانواده و تمجید از آنان، توجه می‌کنند، ناخواسته فرزندان خود را به لقمه‌ای مناسب برای بلعیده شدن توسط چنین جریان‌هایی تبدیل می‌کنند. در مدارس، افرادی چون معلم پرورشی یا مسئول بسیج دانش‌آموزی با دعوت به اردوهای مذهبی و ایجاد فضایی صمیمی، مسئولیت جذب افراد را در سنین حساسی که هنوز پایه‌های چیدمان عقیدتی ذهن انسان قوام نیافته بر عهده دارند، چنان که روان این نوجوانان در فضای هیئت های مذهبی از خوراک‌هایی تغذیه می‌کند که سال ها در فضای خانواده، گرسنه‌ی آن خوراک‌ها بوده‌اند، مثل حمایت گروهی، مورد توجه قرار گرفتن، مشارکت در امور، حس تعلق و....؛ همگی می‌دانیم که سرسختی در حفظ یک اعتقاد و مکتب فکری در یک فرد به شدت به این دو عامل بستگی دارد که اولا ذهن آن فرد، از چه منبع یا منابعی تغذیه اطلاعاتی می‌شود و ثانیا نسبت آن مکتب فکری با هویتی که برای خود قائل است چیست، از این‌ رو شیوهٔ جذب افراد در نوجوانی و گره خوردن هویت فردی با حس تعلق به آن جریان و تغذيه‌ی اطلاعاتی مؤثر از طریق آن، می‌تواند سبب تولید نیروی عقیدتی سرسخت، مطیع و ملتزم گردد. پس جای شگفتی نیست که فرزند یک کارآفرین یا استاد نامدار دانشگاه، سر از هیئت‌های عقب افتاده‌ی مذهبی درآورد و نوچه‌ی فلان مداح چاقوکش و اوباش می‌شود تا خوراک روانش در این نوچه‌گری فراهم گردد. نهادهای مختلفی از بدنه‌ی حاکمیت نیز با حمایت‌های گوناگون از این جریان پشتیبانی می‌کنند تا نیروی انسانی مطیع و پر شور برای خود تربیت کنند، از قوای سرکوب تا طلبه و قاضی و فعال رسانه‌ای و.... که پس از تصدی این امور نیز به واسطه‌ی تعلق به یک هیئت مذهبی می‌توانند کماکان ارتباط میان یکدیگر را حفظ و موجبات هماهنگی میان دستگاه‌های نظام و خالص‌سازی را فراهم آورند.
🔹 عضویت در این گروه‌ها
و جریانات نیز مصونیت‌ها و قدرت‌های ملموس اما ناپیدایی با خود به همراه دارد که هم منافع ملموس و هم روان گرسنه‌ی افراد را از جهت حس قدرتمندی یا توسل به قدرت فراهم میکند؛ چنان‌که رانت حاصل از روابط هیئتی مزایای کمی هم ندارد: مصونیت قضایی، عبور از فیلتر گزینش‌های عقیدتی و.....؛ دقت کنید همواره ارتباط متقابلی میان افرادی مثل محمود کریمی و سعید حدادیان و این تیپ افراد با اراذل و اوباش، سیستم آموزش و پرورش، هسته‌ی سخت قدرت و سازمان‌های امنیتی برقرار است و هر کدام از این گروه ها، بخشی از نیازهای یکدیگر را متقابلا تامین می‌کنند.
🔹 خلاصه‌ی کلام این که تا ما منابع قدرت اجتماعی
و امنیتی این نظام اهریمنی را نشناسیم، قادر به به زیر کشیدن این نکبت سترگ نیستیم!

#گفتگو_کنیم
#گفت‌و‌گو_کنیم

⭕️ ایمیل دکتر سرگلزایی:
isssp@yahoo.com

@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🛡 📜هزاران کس می دانستند جنگ بر سر زور و زن و زر است 🖋هر آنچه در حیات ِموجودات هست، سائق و انگیزه ی بنیادین حفظ وجود است و موجودات زنده، برای زنده ماندن و حفظ وجود، دو عمل اصلی انجام می دهند، خوردن و تولید مثل که حاصلِ یک برنامه ریزی ژنتیکی است . سناریوی…
#گفتگو_کنیم

🔹 نقد رسیده بر یادداشت فوق:

درود بر جناب سرگلزایی عزیز
بله درسته که ما موجودات زنده ماشین تولید مثل هستیم
و هیچ رفتاری از ما سر نمی‌زنه، و هیچ ویژگی‌ای در ما بروز پیدا نمی‌کنه، یا در حالت نهفته باقی نمی‌مونه جز اینکه فقط و فقط به علت تولیدمثل باشه ولاغیر (ور منکرش لعنت)، اما فکر می‌کنم در این یادداشت یک نکته نادیده گرفته شده. عامل بروز جنگ‌های کنونی چه در فلسطین، و چه در جنگ ۴۵ ساله در ایران کمبود منابع نیست، بلکه تضاد داستان‌ها و کلان‌روایت‌هاست.

#گفت‌و‌گو_کنیم
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم 🔹 موضوع: آدم‌های آن طرف 🔴 ایمیل دریافتی از آقای همایون: ⭕️ چرا و چگونه برخی هیئات مذهبی، پایگاه استراتژیک و مؤثری برای پرورش نیروهای مطلوب و مطیع عقیدتی، سازماندهی اوباش سرکوبگر، جذب نوجوانان و تأمین قوای سرکوب رژیم هستند؟ 🔹 از دیرباز، مکان‌های…
#گفتگو_کنیم

⭕️ موضوع گفتگو: چرا
و چگونه برخی هیئات مذهبی، پایگاه استراتژیک و مؤثری برای پرورش نیروهای مطلوب و مطیع عقیدتی، سازماندهی اوباش سرکوبگر، جذب نوجوانان و تأمین قوای سرکوب رژیم هستند؟

🔹 آقای حسن:
ايران بعد از صفويه
و حتی پيشتر از آن، جامعه‌ای مذهبي بوده و در دويست سال گذشته به خصوص با پيدايش حوزه‌های علميه ( چه اصطلاح بی‌ربطی!) يك ديدگاه افراطی و بسيار آميخته با خرافه‌ها تحت عنوان مذهب شيعه‌ب اثناعشری قدرت گرفت. منبر از جامعه‌ی ايرانی، جماعتی پامنبری ساخت. يك طلبه از وقتي لباس می‌پوشد و از منبر بالا می‌رود به خود اجازه می‌دهد در هر زمينه‌ای اظهار نظر كند. ايرانی‌ها تحت تاثير اين فرهنگ، هنوز هم عموماً به خود اجازه می‌دهند از انرژی هسته‌ای گرفته تا مسابقات كشتی و بيماری‌های قلبی و جنگ و موشك و اقتصاد و هر بحثي كه پيش آيد، اظهار نظرهای كارشناسي كنند. می‌شود اين خصوصيت‌مان را فرهنگ پامنبری نام نهاد. چنين جامعه‌ای قابليت‌های بالقوه‌ای در اختيار دكان‌داران مذهب می‌گذارد. اما نظام جمهوری اسلامی علی‌رغم هزينه‌ی گزاف آن، به اضمحلال چنين باوری كمك شاياني كرده و نسل‌های امروز و فردا با درصد قابل توجهی بی‌اعتنا به اين نوع نگرش شده‌اند. آنچه اين روزها در هيأت‌های مذهبي اتفاق می‌افتد بيشتر مرهون پولی‌ است كه برای آن خرج می‌شود تا اعتقادی كه در اذهان هياتی‌هاست. به نظرم با تغيير اين رويه و انسداد بودجه‌های كلانی كه خرج اين بازی‌ها می‌شود، اين بازار مكاره، با سرعتی باور‌نكردنی جمع می‌شود.

#گفت‌و‌گو_کنیم

🔴 ایمیل دکتر سرگلزایی برای شرکت در
گفت‌وگوها:
isssp@yahoo.com

@drsargolzaei