دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.1K subscribers
1.74K photos
97 videos
151 files
3.23K links
Download Telegram
#تأملات
#اصطکاک

باور
واژه‌ای دوردست
بی‌ آن که متناظری در جهانم
بار آن را به دوش گیرد
انگار در جهانم، لیز می‌خورد همه چیز
کاش اصطکاک را حذف نکرده بودم
در مکانیکِ فلسفه‌ام

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای وارد شدن به وب‌سایت از فیلترشکن استفاده نمایید.)

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from Cafe sz
«حسش میکنی؟»
«آره.»
«بوی چیه؟!»
«بوی خون!»
«دوباره؟!»
«آره!»
«بازم تو محرم؟»
«بازم!»
«یه بوی دیگه‌م میاد.»
«آره.»
«بوی چیه؟»
«بغض.»
«آره. راست میگی. داره خفه‌م میکنه.»
«منم. میخوام بالا بیارم.»
«مگه بوی بارون چش بود؟»
«یا مثلا بوی کیک تازه!»
«بوی جنگلهای توی مه رو یادته؟»
«نه خیلی.»
«کاش یکم‌ بوی کاکوتی میومد!»
«یا مثلا بابونه!»
«مگه ما چی میخواستیم؟!»
«یکم یاس و نرگس و یه دسته موی پر پیچ و تاب.»
«پس چرا اینهمه گلایل بد رنگ نصیبمون شد؟»
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe

https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
Forwarded from آفتاب مهر
کلاس آنلاین " الکلیسم" ( سبب شناسی- درمان طبی- درمان روان شناختی) با تدریس دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
پنجشنبه ۳ مهر ساعت ۱۷ تا۲۰
جمعه ۴ مهر ساعت ۱۰ تا ۱۳
هزینه ۲۸۰۰۰۰تومان
(هزینه گواهینامه ۵۰۰۰۰تومان )
☎️88109349
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
مصاحبه

#مصاحبه

متن مصاحبه دکتر محمدرضا سرگلزایی با موضوع: «اخبار بخوانیم یا نخوانیم؟»

شمارۀ ۷۶۳ هفته‌نامه سلامت، ۱۵ شهریور ۱۳۹۹

سایت «سلامت»، ۲۲ شهریور ۱۳۹۹

مصاحبه‌گر: مرجان یشایایی

ما هر روز در معرض بمباران اخبار مختلف قرار می‌گیریم. این اخبار که البته اغلب بد هستند، بر زندگی ما سایه انداخته‌اند و با توجه به فضای مجازی دقیقه‌ای نیست که بتوانیم خود را از جریان آن‌ها کنار بکشیم. هرچند انتقال خبر امری مهم از آغاز تمدن انسان‌ها است، اما امروز به‌نظر می‌رسد، بشر دارد در سیلاب اخبار غرق می‌شود. چطور می‌توانیم تعادلی در زندگی خودمان به وجود بیاوریم تا شنیدن اخبار به وسواس تبدیل نشود و سلامت روان و جسم ما را به خطر نیندازد.
برای پاسخ به این پرسش‌ها و پرسش‌های مرتبط با این موضوع، پای صحبت دکتر محمدرضا سرگلزایی، روان‌پزشک، نشسته‌ایم.

برای ورود به بحث می خواهم پرسشی صریح از شما بپرسم: اخبار بخوانیم یا نخوانیم؟

من با توجه به دیدگاه رادیکالی که دارم، ریشه‌ای به بحث می‌پردازم. منظورم از رادیکال بودن، معنای مصطلح تندروی سیاسی نیست، بلکه «رادیکال» بودن، یعنی به ریشه‌ها پرداختن به جای مشغولیت به شاخه‌ها و شعاع‌ها(رادیال).
در نظام سرمایه‌داری متاخر یا همان نسل سوم سرمایه‌داری، موضوع «صنعت فرهنگ» مطرح می‌شود. صنعت فرهنگ با همان فرایند و نگاه تولید کالا ( آن هم کالا از نوع اسباب‌بازی) به فرهنگ‌سازی و مهندسی اجتماعی می‌پردازد و فرهنگ را نوعی اسباب‌بازی می‌داند که باید بیش از سایر کالاها، مشتری و مصرف‌کننده را جلب کند، به همین دلیل این مرحله از نظام سرمایه‌داری (کاپیتالیسم) را «دیزنیفیکیشن» نامیده‌اند، یعنی تبدیل کردن جامعه به شهر اسباب‌بازی‌ها و فانتزی‌ها، یا همان «دیزنی‌لند». در فرهنگ مصرفی، جذابیت کالاها به قدر کارآمدی و دوام آن‌ها مهم نیست.
کالا بیش از آن‌که ابزاری برای برآوردن نیاز مصرف‌کننده باشد، وسیله‌ای است برای بازی و نمایش و برای تمایز طبقاتی و تفاخر اجتماعی. همین که کالا آب و رنگی برای جلب مشتری داشته‌باشد و بتواند در کوتاه مدتی که کالایی جذاب‌تر به بازار می‌آید، مشتری را سرگرم کند، کافی است.
این کالا می‌تواند یخچال و گوشی موبایل باشد یا مثلا کتاب ۱۰ توصیه برای کسب موفقیت یا سمینار توصیه‌هایی برای شاد بودن.
این فرایند را «مک‌دونالدی کردن جامعه» هم می‌گویند، یعنی جامعه‌ای که همه منتظر غذای آماده و سریع‌البلع (فست‌فود) هستند. این نوک زدن به موضوعات و مصرف کوتاه مدت، سطحی و گذرا به اطلاعات سریع‌الهضم و راحت‌الحلقوم همین الگویی است که این روزها فراوان در شبکه‌‌های اجتماعی هم با آن‌ها برخورد می‌کنیم، مثل ۴۰ راه‌حل برای فلان مشکل یا ۷ دستور برای لاغری یا کلیدهای طلایی برای موفقیت یا امثال این‌ها.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای ورود به وب‌سایت از فیلترشکن استفاده کنید.)

از اینجا بخوانید
#مقاله
#بوی_ماه_مهر

مدرسه ها باز شده اند. میلیون ها کودک ایرانی هر روز صبح زودتر از آن چه "غریزه طلب می کند" از خواب برمی خیزند و بسیار طولانی تر از آن چه حوصله ی کودکی بر می تابد بر نیمکت ها جا خشک می کنند. من ایام تحصیل را مرور می کنم و تلخ و شیرین هایش را باز می چشم. در سن 44 سالگی دریافتم که عارضه ی ستون مهره هایم ناشی از این است که در تمام سال های تحصیل، معلم "تربیت بدنی" راجع به "درست نشستن" و "درست راه رفتن" کلمه ای با ما سخن نگفت! وقتی در سرزمین های عربی چرخیدم فهمیدم آن چه معلم عربی به ما آموخت به درد ارتباط گرفتن با هیچ عرب زبانی در دنیای معاصر نمی خورد! وقتی دیدم سوری ها "مجید" را "مژید" تلفظ می کنند و عراقی ها در ابتدای قصه هاشان می گویند "چان یا ما چان" و عبدالحلیم حافظ در ابتدی شعر "المقهی" نزار قبانی به جای "جلست" می گوید "گلست" فهمیدم برخلاف تأکید معلم عربی مان عرب زبان ها امروز چ و ژ و گ هم دارند! از افسوس ها بگذریم: یاد معلم تاریخ مان به خیر وقتی که خطر می کرد و در کلاس درس می گفت کجاهای کتاب تاریخ مان دروغ است، زنده باشی معلم دلاور حتی اگر تن تو در خاک است. تمام کتاب هایم تقدیم به تو معلم ادبیات سال اول راهنمایی که آن روز کتاب هایم را پشت ویترین کتابفروشی ها می دیدی و یادت به خیر معلم دیکته ی دوم دبستان که به من 19 دادی که یادم بماند نقطه ها را سر جایشان بگذارم!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#وبینار

"روان‌شناسی و معنویت"

مدرس: دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی-روان‌پزشک

۱۷ مهر، ساعت ۱۸ الی ۲۱
۱۸ مهر ساعت ۱۰ الی ۱۳

ثبت‌نام از طریق سایت:
Salimpsy.com

تماس: ۰۹۱۲۰۰۶۴۸۵۶

@drsargolzaei
پرسش:

سلام آقای دکتر عزیز، درود برشما 


سپاس فراوان از این همه وقتی که برای روشنگری و پاسخگویی به سوالات می‌گذارید، خسته نباشید.

آیا این‌که کسی بداند در زندگی چه چیزی (هایی) را نمی‌خواهد، مهم‌تر و مقدم است بر این‌که بداند چه چیزی (هایی) را می‌خواهد؟ 

 شناخت کدام‌یک زودتر حاصل می‌شود: آگاهی به آن‌چه قطعا نخواستنی‌ست یا آگاهی کامل به آن‌چه واقعا می‌خواهیم ؟ 

من هنوز نتوانسته‌ام هدف اصلی زندگی‌ام‌ رو پیدا کنم، یا شاید بهتره بگم همزمان به انتخاب چندین راه مختلف تمایل دارم و این عدم‌تمرکز روی یک هدف مشخص باعث شده که وقت و انرژی‌ام رو در راه ها و کارهایی بی‌سرانجام صرف کرده‌ام. و از این بابت خودم رو سرزنش میکنم. 

اما در مورد این‌که چه چیزهایی رو در زندگی نمی‌خوام، الان دیگه تکلیف‌ام با خودم خیلی روشن هست. فکر کردم شاید این خودش نشانه‌ای باشه از این‌که من دارم به انتخاب هدف و مسیر زندگی‌ام نزدیک‌تر میشم، آیا به نظر شما هم همین‌طوره؟ یا این‌که خیر، من برای رهایی از این سردرگمی باید به درجات بالاتری از خودآگاهی برسم ؟ 

پیشاپیش از لطف و توجه بی‌دریغ شما سپاسگزارم.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از محبّتی که به بنده دارید ممنونم.

شناخت آن‌چه نمی‌خواهیم (انگیزش سلبی/اجتنابی) راحت‌تر از شناخت آن‌چه می‌خواهیم (انگیزش ایجابی/اشتیاقی) است زیرا هیجان و حسّ رنج در ما قوی‌تر و فوری‌تر از هیجان و حسّ لذّت عمل می‌کند. برای شناخت آن‌چه می‌خواهیم کتاب‌های «تسلّی بخشی‌های فلسفه» آلن دو باتن (فصل اپیکور) نشر ققنوس، «عادت هشتم» استیون کیوی نشر پیکان و «خودت را دوست داری؟» بنده (نشر همنشین) مفید هستند.

@drsargolzaei
#وبینار

"سایکوفارماکولوژی برای روان‌شناسان"

مدرس: #دکتر‌محمدرضاسرگلزایی (روان‌پزشک)

۱۰ و ۱۱ مهر
پنج‌شنبه از ساعت ۱۶ تا ۲۰‌
جمعه از ساعت ۹ تا ۱۳

ثبت‌نام: ۰۹۳۵۷۷۷۹۰۶۵

@GuilanWorkshops_mv

#drsargolzaei

@drsargolzaei
Forwarded from نیازستان
#یادداشتهای_پریشانی
#مرثیه_ای_بر_آرمانگرایی
(در این یادداشتها غرب تمام کسان و چیزهایی است که محصولشان یکی است سوای ظاهر متفاوت و حتا عمل و عملکرد بظاهر متضاد. مثلا چهره ی بارز آمریکا معطوف کردن وجود انسان به #دنیا( هرآنچه نزدیک)است و محصول نهایی ج.ا هم همین است)
حتا اگر بپذیریم که جد انسان امروزین روزگاری چهاردست و پا بر زمین راه می رفت، گمان من این است وقتی که دستهایش را از زمین آزاد کرد و کمر راست کرد، به کار آسمان پرداخت و معنای عصیان شد.
این انسان اما آسمان را #در و #بر زمین می ساخت.
ساخت خانه و معبد و کاخ و.. همه رو به بالا دارند چون انسان از تبار گیاه و درخت بود و رو به خورشید داشت .
منظورم ازین پیش درآمد کمی شاعرانه این بود که بگویم انسان به تعبیر من اهل #استعلا است. این #علو_طلبی در شکل بدن او نیز متجلی است، اگر سایر حیوانات سر و سینه و شکمشان دریک راستاست و همسطح اند انسان سر بالا است و سینه اش بالاتر شکمش هست و... و البته که تمام اینها در رابطه ای ارگانیک بهم وصلند و تاثیر و تاثرها دارند‌. و همین #ربط ها و البته #جهت هاست که گاه دم را سر میکند و سر را دم ...
باری سخن برسر #آرمانگرایی ذاتی انسان بود و البته آرمان همان است که ریشه هایش در تاریکی زمین است و دستها در کار ساخت و چشمش به خورشید و این آرمان را از #هپروتیسم جدا میکند.
و اگر گرایش انسان به استعاره ی آسمان را ماهوی و ذاتی انسان بدانیم طبعا باید بپذیریم که موانع این گرایش نیز از همان آغاز همراه انسان بوده . خدا عالم است آن نخستین آدمی که عصیان کرده بر تمام بودن خویش و قد راست کرده چقدر صداهای مخالف از درون و برون می شنیده و..
و بعد همه ی آنان که در تمام تاریخ تلاش کرده‌اند دستها را از بندها آزاد کنند نیز همین گونه بوده اند. شما میتوانید در هر گوشه از جهان انسانی استعاره های استعلا را بیابید از آدم گرفته تا خاتم و... مسافر کوچولو و ماهی سیاه کوچولو ...
و همیشه نیز نیروهایی که انسان را زیردست خواسته اند تلاشها کرده اند تا او #سربالاطلب نباشدوبه تعبیر حضرت مثنوی #سودای_سربالا نداشته باشد.
باری همه در کارند تا تو را به دام آرند.
جهان سرمایه داری مسلط ( که بیسوادی_جان در ذاتش هست، چرا که باید تجربه کند) نخست با بردن مفاهیم استعلایی ذیل گزاره های بی معنا و خیال و.. سعی کرد آن روح عصیان را پس براند. او همه ی نیروهای کهن( قدرت قاهره ی شاه، شیخ و عالم) را به استخدام خود درآورد و با پوشاندن لباسهای نو بر تنشان تلاش کرد‌ با یک دیکتاتوری پرزرق و برق انسان را از عصیان باز دارد و هر مانع را در این راه فرو میکوفت .اردوی رنگارنگ چپ البته آن داعیان به عصیانی بودند که باید فروکوفته شوند و البته سرمایه در چشمبندی بزرگ خویش باید ازین اردو تیمی را انتخاب میکرد و وارد بازی خویش میکرد که از آغاز به شکستش باور داشت. و اصولا این بزرگترین جادوگریهای اهریمن سرمایه است . مطمئن باشید او هرگز وارد نبرد با حریفی نخواهد شد که از آغاز به شکستش نرسیده باشد. اصلا مجال ظهور و بروز چنین حریفی را نمیدهد و همه ی کسانی که در هر لباس چنین کاری میکنند اهالی همین اردوی #توقف_عصیان و #استعلا_ممنوع اند.
بلی غرب دشمن تراش، دایم نمونه های چپ معترض را روی سن می آورد و بعد فرو‌میکوفت و بعد دست پیروزی بالا میبرد و‌به خویش جایزه میداد.
نفی آرمانگرایی ، شکست دادن آنان که آرمانگرا می نامید به منظور حذف عصیان البته نقص داشت و چون خلا #آرمانگرایی ذاتی را پر نمیکرد این شد که به تجربه غرب شد دستگاه آرمان سازی و شما ‌می بینید که الان آرمان هشتاد نود درصد مردم جهان یک کاسه شده و این یک کاسگی محصول چیست؟
غرب غروب از نفی آرمان به آرمان سازی رسید و اکنون نیز دارد به یک رنگی دلخواه خویش نیز می رسد. جهان در سرعتی شگفت دارد همانند می‌شود وقتی شما بتوانید رویاهای مردم را بسازید خوابهایشان را به شکل دلخواه و واحد شکل بدهید رفتارها و گفتارها و.. یکسان خواهد شد.
حال پرسش این است در این جنگل نوین آن نخستین کس کیست و قرار است چگونه کمر راست کند و دست آزاد. تا باز انسان معنا یابد؟!
#محسن_بارانی۲۷شهریور۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#چشم_تاریخ
#حادثه_رانا_پلازا

در آوریل سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۱۰۰ کارگر نساجی در داکای بنگلادش در حین کار بر اثر فروپاشی ساختمان کارخانه رانا پلازا به قتل رسیدند. ساختمان به عنوان مکانی پرخطر شناسایی شده بود اما کارفرمایان با فشار به اخراج آنان را مجبور به کار کردند.
در صبح روز سرنوشت‌ساز فروپاشی رانا پلازا، کارگران تمایلی به رفتن به درون ساختمان نداشتند. شکاف‌های بزرگی روی دیوارهای کارخانه دیده می‌شد و بازرسان اعلام کرده بودند که ساختمان در خطر است. اما مدیریت آنان را مجبور به شروع کار کرد.
دو سال پس از حادثه، دیده‌بان حقوق بشر مطالعه‌ای دقیق روی اعمال صنعتی در بنگلادش انجام‌ داد. مشخص شد که حملات شدیدی از سوی صنایع علیه سازمان‌های کارگری صورت گرفته است، سازمان‌هایی که محافظی موثر در برابر شرایط کاری پرخطر و دستمزد پایین بودند.
به منظور جلوگیری از فعالیت‌های اتحادیه، صاحبان کارخانه کارزارهای ارعاب و مقابله به مثل علیه کارگران ایجاد کردند. تلاش کارگران برای پیشبرد سازماندهی نه‌تنها به از دست دادن شغل‌شان، بلکه به قرار گرفتن در فهرست سیاه منجر می‌شد.

علی محمدی

برگرفته از کتاب "الفبای سوسیالیسم"

@drsargolzaei
Forwarded from نیازستان
#شاهنامه_گردی
به یاری خداوند، آدینه روز چهارم مهرماه ساعت پنج عصر همراه #دکترسرگلزایی ارجمند و گرامی داستان #فریدون را بازخوانی میکنیم.
درصفحه ی اینستاگرامی آقای دکتر سرگلزایی
در این نشست ضمن خواندن برخی ابیات داستان فریدون به موضوع بسیار مهم و مغفول #آیین_شهریاری در شاهنامه ی سترگ فردوسی بزرگ می پردازیم و از ویژگی های شاهان و فرمانروایی ایشان سخن میگوییم.
ربط شهریاری با دینداری ، قدرت ،منبع و گونه های کاربردش را با اختصار میگوییم و #شهریار محبوب فردوسی را میجوییم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تأملات
#جشن_خرمن!

تقدیر ماست
پرواز، بی‌بال و پر!
تقدیر ماست
دویدن، با غل و زنجیر!
تقدیر ماست
"سرمستی"، با خون دل!
تقدیر ماست
جشن خرمن، در خشکسالی!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
#تأملات
#باغ_پنهان

سال‌هاست دربان دری هستم
که هرگز باز نمی‌شود
خواب دیده‌ام روزی
آن سوی در
در باغچه‌ای
شمعدانی می‌کارم...

#دکترمحمدرضاسرگلزایی


برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from Cafe sz
صدای شیپور را میشنوم! مرده‌ها زنده و زنده‌ها مرده شدند! خورشید تیره شد ، زمین شکاف خورد و دریا جوشید! تو هم صدای شیپور را میشنوی؟! ضجه‌ی نیکوکاران بی مقام را میشنوی؟! پایکوبی بدکاران عالی مقام را در هفتمین طبقه‌ی بهشت میشنوی؟ گوش کن! به غرش موشک‌ها، ضجه‌ی مادران و اشک‌های مؤمنین! شیطان و خدا مقابل دوربین‌ها توافق میکنند و مسیح را به جرم تشویش اذهان عمومی به صلیب میکشند! صدای شیپور را میشنوم! گوش کن! رستاخیز زمین! کوچ‌ کبوتر‌ها! سقوط باور و سوت آخر!
📸سهیل سرگلزایی
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
#لایو_اینستاگرامی

"ما و میراث مولانا"

دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی
سیدپیمان‌ رحیمی‌نژاد

سه‌شنبه ۸ مهر
ساعت ۲۱:۳۰
از اینستاگرام: cafeagaahi

@drsargolzaei
مصاحبه

#مصاحبه

"رسانه و بحران"

مصاحبه‌ی علی ورامینی ، خبرنگار اجتماعی با دکتر سرگلزایی (روانپزشک) با موضوع «رسانه و بحران» : ماهنامه ی مدیریت ارتباطات، شماره ی اردیبهشت 1398

با عنایت به همان کتابی که فرمودید (خبر، راهنمای کاربران از دوباتن) عرض می‌کنم. دوباتن در آنجا بحثی در رابطه با استمداد گرفتن از ادبیات و هنر مطرح می‌کند، او می‌گوید برای اینکه ما بتوانیم عمق فاجعه را نشان دهیم می‌توانیم از ادبیات و هنر استفاده کنیم. اما بعضی از کسانی که در حوزه‌ی ارتباطات کار می‌کنند یا روزنامه‌نگارها و اهالی رسانه می‌گویند که اتفاقا باید از مرثیه‌سرایی دوری کنیم و بگذاریم که (مخصوصا در ساعات ابتدایی بحران) واقعیت منعکس شود. نظر شما چیست؟ به‌ نظر شما باید بین بازنمایی واقعیت و برانگیختن احساس کدام را انتخاب کنیم؟ کدام یک بیشتر باعث ایجاد حس هم‌دردی می‌شود؟


دکتر سرگلزایی: یک زمان ما راجع به کمال مطلوب صحبت می‌کنیم و یک زمان راجع به وضعیت ممکن. من برخلاف آلن دوباتن فکر می‌کنم که اگر ما اطلاعات طبقه‌بندی‌ شده را با تحلیل درست انتقال دهیم به‌ عنوان رسانه کار مهم‌تری انجام داده‌ایم. اما این وضعیت مطلوب است و این وضعیت مطلوب همیشه ممکن نیست و همیشه اجرا نمی‌شود. بخش زیادی از رسانه‌ها آن کاری که آلن دوباتن می‌گوید را انجام می‌دهند منتها نه برای ایجاد سمپاتی و همبستگی اجتماعی؛ بلکه برای مقاصد خاص سیاسی-اقتصادی که آنها مامور فرهنگی اجرای آن مقاصد هستند.

بنابراین وقتی که شما یک روزنامه‌ای را می‌بینید که در تیتر آن نوشته «اجتماع باشکوه مردم فلان‌ شهر»، خب اجتماع باشکوه یعنی استفاده از ادبیات. اینکه نوشته مثلا «پیمان سیاه فلان کشورها»، این پیمان سیاه یعنی استفاده از استعاره و ادبیات به جای این که راجع به این صحبت کند که یک گروهی در یک جایی از دنیا جمع شدند و یک قراردادی را بستند که ما از آن قرارداد نفعی نمی‌بریم.
به‌نظر من اگر یک رسانه‌ای مستقل و صادق باشد و مثلا به مردم بگوید؛ گروهی در فلان جا جمع شدند و پیمانی بستند که این پیمان برای منافع ملی فلان تاثیر را دارد و در ژئوپلیتیک منطقه این ثاثیر را دارد؛ این رسانه بهتر از رسانه‌ای است که می‌گوید «پیمان سیاه ...».
یا اگر بگوید که ده هزار نفر آدم در فاصله‌ی بین خیابان فلان و فلان جمع شدند و این شعارها را دادند، خیلی بهتر از این است که بگوید «اجتماع باشکوه» مردم علیه مثلا «استعمار پیر». ولی واقعیت این است که این اتفاق نمی‌افتد و بعضی از رسانه‌ها به شکل خیلی برجسته و عریان دارند از ادبیات و هنر استفاده می‌کنند برای اینکه معنایی که مدنظرشان هست را به پدیده یا به خبر بدهند. بعضی رسانه ‌ها ممکن است عریان و زمخت این کار را بکنند و بعضی دیگر هم خیلی نرم و ریز این کار را بکنند ولی به‌ نظر من رسانه‌های مستقل و صادقی که سعی نکنند پدیده‌ها را بزرگنمایی یا کوچک‌نمایی کنند، اطلاعات عینی ولی طبقه‌بندی‌شده و منظم (نه بمباران ذهن مخاطب با خبرهای پراکنده) به فرد بدهند، اثر اخلاقی‌تر و سازنده ‌تری بر جامعه می‌گذارند.

ولی اگر که قرار باشد از هنر، ‌ادبیات و همه‌ی تکنولوژی‌هایی که در دست رسانه است استفاده شود تا این که یک معنای تغییریافته از پدیده به مخاطب برسد، رسانه‌ ای سالم تر است که متعهد باشد که اگر قرار است با هنر کاری کند آن کار ایجاد همبستگی اجتماعی باشد و یا مثلا این که کمک‌های مردمی را به آن مناطق آسیب‌دیده به شکل درست هدایت کند و یا به مردم آموزش بدهند که چه می‌شود کرد که این وقایع کمتر اتفاق بیفتند و خسارت کمتری ایجاد کنند. بنابراین اگر این اتفاق بیفتد که رسانه مستقل باشد و فقط با کورتکس مغز ما صحبت بکند و لیمبیک مغز ما را تحت‌فشار قرار ندهد، به‌ نظر من بر خلاف نظر آلن دوباتن این کار بهتری است. ولی چون این اتفاق نمی‌افتد و رسانه‌ها از تکنیک‌های روان‌شناسی، هنر و ادبیات برای تفسیر اتفاقات استفاده می‌کنند بهتر است که حداقل با بالا بردن سواد رسانه در مردم و ایجاد ساختارهای مردم نهاد برای نقد رسانه ها، آنها را ترغیب کنیم که از هنر، ادبیات و تکنولوژی در جهت نفع جمعی استفاده کنند.

برای مطالعه متن کامل مصاحبه لطفا به لینک زیر در وب سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای ورود به وب‌سایت از فیلترشکن استفاده کنید.)

ادامه مطلب را بخوانید
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با درود و احترام خدمت استاد ارجمند جناب آقای دکتر سرگلزایی گرامی


استاد جان ضمن آرزوی سلامتی و شادکامی برای شما 

پرسشم این هست که چه ارتباطی میان  ۱۵ کاراکتر شینودا بولن با ۱۲ آرکی‌تایپ سفر قهرمانی کارول پیرسون وجود دارد؟ 
آیا می شود ۱۲ آرکی‌تایپ را منزلگاه‌هایی برای سفر قهرمانی درنظر گرفت که در هر منزلگاه یک یا چند کاراکتر امکان بروز و ظهور بیشتری می‌یابند؟

پیشاپیش از زمانی که می گذارید برای پاسخ سپاسگزارم. 

پاسخ‌ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

هر کدام از پانزده کاراکتر شینودا بولن برای پختگی روانی-اجتماعی مسیر دوازده مرحله‌ای کارول پیرسون را طی می‌کنند.

به تازگی با «باشگاه تغییر» وبینار «پرسفون در سفر قهرمانی» را برگزار کرده‌ایم، اگر فایل صوتی و اسلایدهای این وبینار را گوش کنید و ببینید منظورم را به طور کامل در خواهید یافت.

برای تهیۀ آن‌ها از طریق واتس‌اپ با آقای محمد دخیلی تماس بگیرید: 09307404067

سرسبز باشید.

#شینودابولن #کارول_پیرسون #آرکی_تایپ
#drsargolzaei

@drsargolzaei
#لایو_اینستاگرامی
#شخصیت_خودشیفته

دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی
آذر ضیامنش

۳ اکتبر ساعت ۹:۳۰ صبح به وقت ونکوور
۱۲ مهر ساعت ۸ شب به وقت تهران

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام خوبین آقای دکتر سرگلزایی

ممنونم از نوشته‌های خوبتون.
سوالی که داشتم این بود که ما بطور کلی چه نوع سوگیری‌هایی رو تو زندگی روزمره شاهدش هستیم و بطور جزیی‌تر تو سیاست، مذهب و نوع تفسیر ما از تاریخ و دین دچار چه نوع سوگیری‌هایی هستیم. در این باره اگه توضیحات مختصری بدین ممنون میشم. 

به امید موفقیت روزافزون شما.⚘


پاسخ #دکترسرگلزایی:

سلام و احترام

فرانسیس بیکن (۱۶۲۶- ۱۵۶۱) فیلسوف و سیاست‌مدار برجسته بریتانیایی چهار منبع خطا در تفکر بشری را با عنوان "چهار بت" طبقه بندی کرد:

- بت‌های غار idols of the cave 

- بت‌های قبیله idols of the tribe 

- بت‌های بازاری idols of marketplace 

- بت‌های نمایشی idols of the theater

* بت‌های غار، سوگیری‌هایی هستند که از تجربه شخصی ناشی می‌شوند مثلا اگر منزل و محل کار شما در منطقه‌ای از شهر واقع شده باشد که در آن منطقه پرخاشگری و بزهکاری فراوان است شما آمار پرخاشگری و بزهکاری را بیش از حد واقعی تخمین می‌زنید.

* بت‌های قبیله، سوگیری‌هایی هستند که از ماهیت انسان ناشی می‌شوند مثلا چون انسان زمین زیر پای خود را ثابت ادراک می‌کند و خورشید را در آسمان در حال حرکت می‌بیند هزاران سال تصور می‌کرد که خورشید به دور زمین می‌گردد.

* بت‌های بازاری، سوگیری‌های ناشی از معنای سنتی کلمات هستند. مثلا رواج ترکیب "قول‌مردانه" تلویحا این سوگیری را ایجاد می‌کند که مردان به تعهدات خود بیش از زنان پایبندند.

* بت‌های نمایشی، سوگیری ناشی از پذیرش کورکورانه فرامین مراجع قدرت یا اکثریت جامعه است. مثلا وقتی بخش زیادی از جامعه مدل لباس خاصی را به تن می‌کنند شما هم به پوشیدن آن مدل لباس گرایش بیش‌تری پیدا می‌کنید.

توجه به مدل "چهار بت" بیکن به ما کمک می‌کند که از فرو افتادن در برخی از این گودال‌ها پیش‌گیری کنیم.

مثلا توجه به ارقام و آمار کمک می‌کند که گرفتار سوگیری‌های ناشی از تجربه شخصی نشویم، فلسفه تحلیلی کمک می‌کند که گرفتار افسون واژه‌ها نگردیم، دانستن "اپیستمولوژی ژنتیک" باعث می‌شود که نواقص شناختی‌مان را بهتر بشناسیم و دانستن "روان‌شناسی اجتماعی" کمک می‌کند که در بند زنجیرهای نهادهای قدرت و افسون تقلید از جمع گرفتار نمانیم.

پی نوشت: منظور از اپیستمولوژی ژنتیک رویکردی است که ژان پیاژه زیست‌شناس، زبان‌شناس و روان‌شناس سوئیسی پایه‌گذاری کرد. این روش بستر زیستی (بیولوژیک) شناخت انسانی را مطالعه می‌کند و به ما یاری می‌رساند که بفهمیم ذهن رشد نیافته و ذهن رشد یافته چه تفاوت‌هایی در دریافت و پردازش اطلاعات دارند.

تندرست و شادکام باشید.

#سوگیری #فرانسیس_بیکن
#drsargolzaei

@drsargolzaei