دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.8K photos
97 videos
163 files
3.27K links
Download Telegram
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #مغالطات (هنر فریب و اعمال نفوذ ذهنی)

نویسندگان: #دکتر_ریچارد_پاول _ #دکتر_لیندا_الدر

ترجمه: دکتر اکبر سلطانی _ مریم آقازاده

ناشر: شهر تاش

شاید برای‌تان عجیب باشد اگر بدانید که ذهن ما به شدت مستعد فریفتن و فریب خوردن است. به باور دکتر ریچارد پاول ذهن بشر، نه نقشه‌راهنمایی‌طبیعی و ذاتی برای دست‌یابی به حقیقت دارد و نه به طور ذاتی، به حقیقت‌گویی و حقیقت‌پرستی علاقه‌مند است. از طرفی دیگر فردی در دنیا وجود ندارد که با ذهنی مجهز به ابزار نقد و پرسش‌گری متولد شده باشد، نقدگریزی، تعصب‌ورزی و جزم‌اندیشی در سپرده ژنی گونه انسان وجود دارد و گرایش به پرستش اسطوره‌های نقدناپذیر به نوعی میراث ذهن‌باستانی انسان به شمار می‌رود.

از این‌رو چنین شیوه اندیشیدن که شبیه به شیوه فکری همه انسان‌ها در مراحل رشد اولیه است، خاک حاصل‌خیزی را برای رویش و و رشد ابر انسان‌ها و اسطوره‌ها و در مقابل آن‌ها بت‌پرستان و اسطوره‌پرستان فراهم می‌کند. بنابراین تعجبی ندارد روایت‌هایی از  سرگذشت طبقه فقیر و قربانی که همواره مورد سوءاستفاده و تجاوز اغنیا و دیکتاتور‌ها قرار می‌گیرند، کتاب تاریخ را پر کند و منطق رسانه‌ها چیزی جز منطق جعلی و آمیخته به سفسطه قدرت‌طلبان و ثروت‌اندوزان نباشد.

دکتر ریچارد پاول و دکتر لیندا الدر در کتاب ”مغالطات” با معرفی انواع حیله‌های‌ذهنی و تله‌های‌تفکر در تلاش هستند تا جایی که امکان دارد از اعمال نفوذ تفکر خودخواهانه بر تفکر ساده‌لوحانه پیش‌گیری کنند.

#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روان‌شناسی

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
چشم تاریخ

#چشم_تاریخ

#حجاب

مصاحبه اوریانا فالاچی با آیت الله خمینی هشت ماه پس از پیروزی انقلاب

«اوریانا فالاچی» (روزنامه‌نگار ایتالیایی): آیا صحیح است که این زن‌ها خود را در زیر چادر مخفی کنند؟ این زن‌ها در انقلاب شرکت‌ کردند، کشته دادند، زندان رفتند، مبارزه‌ کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم‌مانده‌ای است. حالا دیگر دنیا هم عوض‌شده؛ حالا این صحیح‌ است که مثلا این‌ها خودشان را مخفی کنند؟
آیت الله خمینی: اولا این که این یک اختیاری است برای آن‌ها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقی دارید که اختیار را از دست‌شان بگیرید؟ ما اعلام می‌کنیم به زن‌ها که هر کس چادر می‌خواهد یا هر کس پوشش اسلامی، بیاید بیرون. از ۳۵ میلیون جمعیت ما ۳۳ میلیونش بیرون می‌آید. شما چه حقی دارید که جلو این‌ها را بگیرید؟

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
#تأملات
#اژدهاک!

آمرداد را مرداد نامیدیم
آب را گل کردیم تا ماهی بگیریم
و درویشی را که نان خشکیده فروبرده در آب از یاد بردیم
فریدون بازنخواهد گشت تا کاوه سر در کوره دارد!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
#تأملات
#خشکسالی

رسولان سرشکسته
گلدسته‌های روسیاه
مأذنه‌های سرسپرده
رعد می‌زند و باران نمی‌بارد
باد می‌وزد و ابری نمی‌آید
روح‌القدس در کدام شهر باستانی به بند کشیده شده است؟!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from Cafe sz
از بچه‌های دبیرستان ما نبود اما اگر کسی توی دبیرستان ما سر و گوشش میجنبید حتما سامان رو میشناخت! سر‌ها و گوش‌های جنبنده‌ی تمام دبیرستان‌ها و هنرستان‌های منطقه سامان رو میشناختن و در واقع لَنگش بودن! محبوبیت داشت اما جنس محبوبیتش از جنس محبوبیتی نبود که بچه‌هایی که فوتبالشون از همه بهتر بود داشتن یا از جنس محبوبیتی که بچه‌های باهوش کلاس دارن. جنس محبوبیتش از جنس دیگری بود. سامان جنس‌ها رو جور میکرد. ریقو بود و کج و کوله و همیشه‌ شلوارش آویزون و در حال افتادن بود اما جیگری داشت که ما تازه‌ خلافکار‌های پر ادعا نداشتیم. سامان دسترسی بیکرانی داشت به جنس‌هایی که به کار ما میومد اما خودمون جیگر خریدنش رو نداشتیم. سامان داشت. ماکزیموم پانزده سالش بود اما بی باک میرفت توی داروخانه‌ها و عطاری ها و با اتانول، متادون، ترامادول، بنگ، کاندوم و سیگار برمیگشت. این آخری‌ها باهوش‌های کلاس هم مشتریش شده بودن برای متاع جدیدی. ریتالین! مایی که عزت و آبرویی داشتیم و وجهه‌های خانوادگی و مأخوذ به حیاییمون اجازه نمیداد پا توی سوپر بذاریم و سیگار طلب کنیم یا توی داروخانه دنبال جنس‌های خاک بر سری بگردیم امید آخرمون سامان بود! با گردن صاف میرفت داخل ، میخرید و میومد و پورسانتش رو میگرفت. حالا از شجاعتش بگذریم زبان داروخانه‌چی ها رو هم بلد بود. یعنی بودن کسایی که خواستن پا جای پای سامان بذارن و نتونستن حتی با یه بسته استامینوفن ساده از داروخانه برگردن. حالا این که این جَنَم و این بلدی زبان داروخانه‌چی‌ها از کجا اومده بود قصه‌ی دردناکیست که اگر برای گرسنگان سومالی تعریف کنی گشنگی و مریضی رو از یاد میبرن و مثل ابر بهار اشک میریزن! متاع خود سامان اتانول گندم بود و پاتوقش کوچه های خلوت منتهی به پارک جامی. هر زمان از روز که میرفتی پارک جامی، روی پله‌های یکی از خونه‌های مشرف به پارک میتونستی پیداش کنی مشغول قاطی کردن اتانول و دلستر. یک نفس سر میکشید. نصف یک اتانول بس بود که دهن باز کنه. اینطور شروع میکرد:«من الکلی به دنیا اومدم بابا! یعنی مامانم الکلی بوده که من رو زاییده! من نخورم مریض میشم.» پدر و مادر سامان هر دو الکلی بودن و سامان اولین اتانول گندم رو برای مادرش از داروخانه‌چی گرفته بود! همونطور که پدر من به من آموزش میداد که چطور فیلم توی دوربین بذارم و عکس بگیرم یا پدر فرهاد بهش آموزش میداد چطور دوچرخه‌ش رو تعمیر کنه، مادر سامان بهش یاد داده بود چطور از داروخانه اتانول بخره! این‌ها رو که تعریف میکرد میخندید و همین ماجرا رو دردناک تر میکرد! شدنی نبود که باهاش هم پیاله بشی و قصه‌هاش رو بشنوی و به مادر یا پدرت یک اس ام اس عذر‌خواهی یا محبت آمیز ندی! از قول بقیه که نمیشه بگم اما خود من به یاد دارم شبی رو‌ که با سامان هم پیاله شده بودم و سامان برام گفته بود از اینکه در بچگی شب‌هایی مادرش مست میکرده و بهش فحش و نفرین میداده که چرا به دنیا اومده! اون شب واسم بچه‌ی هفت یا هشت ساله‌ای رو تصویر کرد که در حالی که زورش نمیرسه مادر مستش رو از زمین بلند تا روی زمین بیهوش نشه از مادر سیلی میخورده که چرا به دنیا آمده! واسم که تعریف میکرد میخندید و همین خنده داغونت میکرد! شب که از پیش سامان برگشتم بوی سیگار و اتانول میدادم. سریع توی اتاق رفتم و همونطور که مشغول خالی کردن اسپری روی خودم بودم از تو اتاقم فریاد زدم:«مامان دوستت دارم!» و دعا دعا کردم مادرم برای ابراز علاقه‌ی متقابل در رو باز نکنه! در میان اون بچه‌های نُنُری که بودیم من گیتار میزدم و چندتا شعر و ترانه‌ی دری وری مینوشتم و آبرویی داشتم! یکیمون شوت‌هاش گل میشد و آبرویی داشت! یکیمون زودتر از همه ماشین دار شد و آبرویی به هم زد و یکیمون هم که مشتری ریتالین سامان بود دکتر شد. سامان جنس ها رو جور میکرد و بی آبرو بود! آخرین باری که حرف زدیم گفت پول رفته توی شربت دکسترومتورفان و این آخرین باری بود که صداش رو شنیدم. گاهی که از پارک جامی رد میشم سرک میکشم تا شاید ببینمش یه گوشه که نصف اتانول گندم رو یه نفس رفته بالا و داره به یکی میگه:«من الکلی به دنیا اومدم بابا! نخورم مریض میشم!»
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe

https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
مقاله

#مقاله

#ﺗﻌﺎﻣﻞ_ﺗﺄﻣﻞ_و_ﺗﺤﻤﻞ

اﻣﺮوزه ﺗﻌﺮﻳﻒ «زﻧﺪگی ﺳﺎﻟﻢ» ﺑﺴﻴﺎر دﺷﻮار ﺷﺪه‌اﺳﺖ. ﺑﻴﺶﺗﺮ ﺻﺎﺣﺐﻧﻈﺮان ﺑﻬﺪاﺷﺖ روانی ﻣﻮافقند ﻛﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ «ﺑﻴﻤﺎری روانی» ﺑﺴﻴﺎر عملیﺗﺮ از ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺳﻼمتی اﺳﺖ. ﭼﺮا اﻳﻦ‌ﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪه‌اﺳﺖ؟ زﻳﺮا دﻧﻴﺎی اﻣﺮوز دﻧﻴﺎی ﺗﻨﻮع و ﺗﻜﺜﺮ اﺳﺖ.
تکثرﮔﺮایی (ﭘﻠﻮراﻟﻴﺴﻢ):
«ﭘﻠﻮراﻟﻴﺴﻢ» ﻳﺎ «ﺗﻜﺜﺮ ﺣﻘﻴﻘﺖ» ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺣﺎﻛﻢﺷﺪن ﻧﻈﺮﻳﻪ یک ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﻈﺮﻳﻪ‌ﭘﺮداز ﻏﺮبی ﻳﺎ ﺷﺮقی ﻧﻴﺴﺖ! «ﭘﻠﻮراﻟﻴﺴﻢ» ﺣﺎﺻﻞ ﺗﻮﻃﺌﻪ دﺳﺖﻫﺎی ﭘﺸﺖﭘﺮده‌ ﺟﻬﺎنی ﻧﻴﺴﺖ! «ﭘﻠﻮراﻟﻴﺴﻢ» ﻣﺤﺼﻮل طبیعی ﺗﺎرﻳﺦ اﺳﺖ. ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ روزاﻓﺰون ارﺗﺒﺎﻃﺎت، اﻣﻜﺎن ﻋﻘﺐ‌نشینی ﺗﺎریخی را از ﻣﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ‌اﺳﺖ؛ ﺑﺎدی‌اﺳﺖ ﻛﻪ وزﻳﺪه‌اﺳﺖ؛ میﺗﻮاﻧﻴﻢ درﻣﻘﺎﺑﻞ آن آﺳﻴﺎب‌ ﺑﺎدی ﺑﻨﺎ ﻛﻨﻴﻢ و میﺗﻮاﻧﻴﻢ ﺑﺮای ﺳﺪ‌ﺳﺎﺧﺘﻦ در ﺑﺮاﺑﺮ آن‌ وﻗﺖ و اﻣﻜﺎﻧﺎت‌مان را ﻫﺪردﻫﻴﻢ. ﺑﺮای آﺳﻴﺎبﺳﺎﺧﺘﻦ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻳﻦ ﺑﺎد ﺧﻮشﻳﻤﻦ ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺳﻪ اﺑﺰار دارﻳﻢ: «ﺗﻌﺎﻣﻞ، ﺗﺄﻣﻞ و ﺗﺤﻤﻞ».
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﺎﻣﻮزﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﮔﻔﺖوﮔﻮ و ﺗﻌﺎﻣﻞ داﺷﺘﻪ‌ﺑﺎﺷﻴﻢ. ﺑﻪ ﺣﺮفﻫﺎ و اندﻳﺸﻪﻫﺎی دﻳﮕﺮان، ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﺮاﻳﻤﺎن ﻧﺎآﺷﻨﺎ وناﻣﺄﻧﻮس ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺄﻣﻞﻛﻨﻴﻢ و ﺗﺤﻤﻞ اﻓﺮاد ﻣﺘﻔﺎوت و دﮔﺮاﻧﺪﻳﺶ را داﺷﺘﻪ‌ﺑﺎﺷﻴﻢ.
نزدیک به ۲۰‌سال پیش، زمانی که پروژه «گفتگوی تمدن‌ها» در ایران راه‌اندازی شده‌بود و سازمان‌ها و ستادها و بودجه‌هایی نیز برای این پروژه اختصاص یافته‌بودند، من در چند سخنرانی این مساله را مطرح‌کردم که ورود به گفتگوی تمدن‌ها مقدماتی دارد که ما هنوز آن مقدمات را طی‌نکرده‌ایم؛ چگونه ممکن است ما با یک استاد ژاپنی «ذن‌بودیسم» یا یک مربی نپالی «ویپاسانا» به گفتگو بنشینیم در حالی‌که هنوز در رساله‌های عملیه فقهی (کتاب‌های توضیح‌المسائل) ما «کافر» در کنار «بول» و «غائط» در فهرست نجاسات قراردارد!!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
Forwarded from مردمک
🔸دومین رویدادِ
باشگاه فیلم مردمک

♦️ویژهٔ نوجوان‌ها
و پدر و مادرها

🔹نمایش فیلم
اتاق معمّا
و تحلیل فیلم
با حضور دکتر محمدرضا سرگلزایی(روانپزشک)

🔅پنج‌شنبه ۸ اسفند
ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۹

محل برگزاری:
مجموعه فرهنگی آفتاب مهر
☎️ ثبت‌نام: ۸۸۱۰۵۸۳۵

#این_جا_کجاست
#باشگاه_فیلم_مردمک

@mardomak_tlh
@aftabemehr_
"نگاه فلسفی"

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی

جایگاه فلسفه و نسبت آن با مذهب، علم و هنر
۱، ۲، ۸ و ۹ اسفند‌ماه
ساعت ۹ تا ۱۳
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و وقت‌بخیر. برای مراجعی که با شکایت ملال‌جنسی (اختلال‌هویت‌جنسی) مراجعه کرده می‌توان از CBT استفاده کرد؟ به چه صورت؟

با تشکر


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اختلال‌هویت‌جنسی با CBT برطرف نمی‌شود ولیCBT می‌تواند کمک کند که ایشان با خطاهای‌شناختی کم‌تر، هیجانات کنترل‌شده‌تر و مهارت‌های بیشتر با مسأله‌شان مواجه شوند و تصمیمات مدبّرانه‌تری برای مسیر آینده‌شان بگیرند.

سبز باشید.

Drsargolzaei.com

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#PTSD

پرسش:

سلام دکتر وقت‌تون بخیر

سوالی داشتم آقای دکتر از این حیث که چرا همه‌ی افراد وقتی در یک موقعیت تروماتیک قرار می‌گیرند دچار تروما (phobia and PTSD) نمی‌شوند .

برای مثال وقتی سگی انسانی را گاز می‌گیرد ممکنه طرف دچار فوبی و یا ptsd  بشود. ولی وقتی شخصی فوبی نمی‌شود دلیلش چیست؟ 

چی باعث می‌شود که بعضی‌ها تروماتیک شوند و بعضی‌ها نشوند؟

ممنون

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این‌که تنوّع ژنتیکی بالا در انسان‌ها باعث می‌شود که یک تجربهٔ تروماتیک برای همهٔ افراد ترس و وحشت مشابه ایجاد نکند.

همان‌طور که قدّ و قوارهٔ انسان‌ها با هم متفاوت هستند آمیگدال و هیپوکامپ آن‌ها نیز با هم متفاوت هستند.

مثلاً در شخصیت‌هایی که به طور سرشتی Novelty seeking بالا، Harm Avoidance پایین و Reward Dependence پایین دارند شدّت تجربهٔ دردجسمانی و ترس و نگرانی روان‌شناختی کم‌تر از سایرین است و همین امر آن‌ها را Accident Prone می‌کند.

دوّم این که آسیب‌دیدگی‌های روانی کودکی، افراد را برای PTSD آسیب‌پذیر می‌کنند، مثلاً پژوهش‌ها راجع به سربازان آمریکایی نشان داده‌اند که کسانی که در کودکی تجربهٔ Child Abuse داشته‌اند در شرایط تروما و وحشت میدان جنگ بیشتر دچار PTSD شده‌اند.

سبز باشید.

Drsargolzaei.com

@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
رفقا درود
جمعه‌ی هفته‌ی آینده در بنیاد بیدل دهلوی از ساعت ده تا دوازده ظهر نشستی داریم تا راجع به سفر گپ بزنیم و از تجربه‌های هم با خبر بشیم.
از دیدن تک تکتون خوشحال میشم.
شرکت برای عموم آزاد و رایگان است.
آدرس: میدان هفت تیر - خیابان مفتح جنوبی - رو به روی ورزشگاه شیرودی- خیابان اردلان - پلاک ۲۵- بنیاد بیدل دهلوی
Audio
کالبد شکافی سفر
@szcafe
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب:‌ #فلسفه_ترس 

نویسنده: #لارس_اسوندسن 

مترجم: خشایار دیهیمی 

ناشر: نشر گمان 

لارس اسوندسن ، فیلسوف 48 ساله نروژی را با کتاب‌های فلسفی‌اش درباره ساده‌ترین اصول زندگی مانند ترس، ملال، تنهایی می‌شناسند. او در کتاب ”‌فلسفه ترس” چیستی و ماهیت ترس را از منظرهای گوناگون مورد بررسی قرار می‌دهد و به مخاطبانش کمک می‌کند تا از جهان ترس بیرون بایستند  و از آن سوی مرزها به این سرزمین نگاه بیندازند.

اسوندسون معتقد است، برای بهبود کیفیت‌زندگی بر این باورم که باید همه پدیده‌ها را از منظر ترس مورد بررسی قرار داد. در زمانه‌ای که بیش از هر دوره‌ای می‌توان رفاه و امنیت را در زندگی‌اجتماعی بشر مشاهده کرد، این موضوع که ترس بیش از هر عصری بر انسان سایه افکنده، نیاز به کالبد‌شکافی این پدیده را ضروری می‌کند. در سیاست‌های عصر امروز، ایجاد احساس‌ترس که همواره به عنوان یکی از ابزارهای مهم قدرت به شمار می‌رفته، به ارزش و فرهنگ تبدیل شده است، به طوری که بسیاری از ما بدون شیشه کبود ترس نمی‌توانیم نگاه دیگری به جهان داشته باشیم و با اغراق و فاجعه‌سازی پدیده‌هایی که میزان وهم آلود بودن و خطرآمیز بودن‌شان هیچ‌وقت راست‌آزمایی نشده است، زندگی را به کام خود تلخ کرده‌ایم. 

#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روان‌شناسی

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from آفتاب مهر
درسگفتار" عقده های بنیادین در روانشناسی تحلیلی"
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
پنجشنبه و جمعه ۱۵ و ۱۶ اسفند ساعت ۹صبح تا ۱۳
ثبت نام: 88109349 aftabemehr@
چشم تاریخ

#چشم_تاریخ

#هیروهیتو

«هیروهیتو» یا امپراتور شووا (1989-1901) یکصد‌ و بیست‌ و چهارمین امپراتور ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود. تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم وی را «پسر آسمان» می‌خواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان می‌نامیدند و بجز افراد خاص کسی حق چشم دوختن به او را نداشت. هیروهیتو خود را شکست‌ناپذیر فرض می‌کرد!
در زمان حکومت وی ارتش ژاپن «منچوری» را اشغال کرد. او با «آدولف هیتلر» و «بنیتو موسولینی» پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات انگلستان و فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. امپراتور ژاپن پیش از جنگ‌جهانی شبه جزیره‌ی کره را نیز تصرّف کرده بود! هیروهیتو همچنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمباران «بندر پرل‌هاربر » آمریکا را داد و به این شکل جنگ با آمریکا را آغاز کرد. در روز 13 دسامبر سال 1937 میلادی سربازان ارتش ژاپن پس از 3 روز بمباران بی‌وقفه شهر «نانجینگ» یا «نانکینگ» در مرکز چین وارد این شهر می‌شوند. ورود سربازان ژاپنی به شهر نانجینگ برای اهالی فاجعه‌بار بود.

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
#تأملات
#شب_آدم_برفی

سردشان است آدم برفی‌ها
سردشان است
مگر نمی‌بیینید که لبخندشان یخ بسته
و نگاه‌شان خشک شده؟
دیشب تا صبح آدم برفی‌ها
شومینه‌ی گرم ما را خواب می‌دیدند

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
.
لازم نیست موسیقی و آواز کار کرده باشی و سلفژ بدونی که دم مغازه‌ش وایستی. بدون اختیار وقتی وسط بازار به مغازه‌ش برسی و صدای زمزمه‌ی آوازش رو بشنوی، مکث معنا داری میکنی. مثل وقتی وسط یک شلوغی کثیف، بوی عطر آشنایی به مشامت میخوره که بلندت میکنه و میبردت به شبی که برای اولین بار لاله‌ی گوشی رو بوسیدی که همین عطر رو داشت! گوش‌هات رد آواز رو دنبال میکنن و وقتی چشمت به هیکل لاغر و استخونیش میفته یخ میکنی! اگر چشم‌هات رو ببندی اصلا حالیت نمیشه کجای جهان وایستادی و به آواز کدوم حنجره گوش میدی! اصلا بوی ماهی و زیتون از یادت میره و انگاری توی سالن اپرای لا اسکالا نشستی و یکی از اپرا‌های وینچنزو بلینی رو گوش میدی! اما نباید نگاهش کنی. اگر ببینی صدای عمو کاظم از چه جثه‌ی حقیر و شکننده‌ای در میاد ، اگر رد سال‌ها کارگری و نشئه بازی رو توی خط‌های گوشه‌ی چشم و گودی گونه‌هاش ببینی، تمام هفته رو بهش فکر میکنی. از خودت میپرسی پس اون استعدادیاب‌های از غیب رسیده چرا نرسیدن و دست عمو کاظم رو نگرفتن و نبردن تا کاباره مولن روژ لاله زار تا استیج رو به خون بکشه و چرا چهار تا ترانه از شهیار قنبری جلوش نذاشتن تا از آزادی بخونه. چرا نشد دست بر قضا یک روزی ، یک جایی اتفاقی آندرانیک یا منفرد زاده به عمو کاظم ما بر بخورن تا توی شب‌های دلتنگی جز قمیشی و فرهاد و فروغی یک عمو کاظم هم میداشتیم! اصلا چرا عمو کاظم باید هنوز پشت دخلش ، زیر کشوی چوبی رنگ و رو رفته‌ش عکسی از ویگن داشته باشه و با حسرت بگه:«اونموقع فقط ویگن گیتار داشت!». یا اصلا چرا باید عمو کاظم پشت دخلش، زیر کشوی چوبی رنگ و‌ رو رفته‌ش و کنار عکس ویگن ، عکس یک برادر شهید رو چسبونده باشه و با حسرت بگه:«اونموقع ما فقط تفنگ داشتیم.». دنیا به اندازه‌ی کافی چوب نداشت یا ما گیتار ساختن بلد نبودیم؟
📸📝سهیل سرگلزایی
@szcafe

https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
مقاله

#مقاله

#پوپولیسم

«پوپولیسم» را به اشکال مختلف تعریف کرده‌اند؛ من اگر بخواهم پوپولیسم را در یک عبارت کوتاه بیان کنم آن را نظام فکری‌ای می‌دانم که بر فضیلت بی‌سوادی پای می‌فشارد! پوپولیست‌ها هم عوام‌‌زده‌اند، هم عوام‌فریب! آن‌ها به زبان توده‌های کم‌سواد سخن می‌گویند و توده‌های کم‌سواد را در مقابل طبقه باسواد و نخبه تهییج و تحریک می‌کنند.
پوپولیسم همان‌طور از ریشه لغوی‌اش (Popular) برمی‌آید، ادعای «مردمی‌ بودن» دارد ولی کدام مردم؟ مردمی که نگاهی غیرکارشناسانه، بدوی، روزمره و عرفی-عادتی-عاطفی به همه چیز دارند!
گرچه پوپولیسم در عرصه سیاست نمودهای وسیعی دارد ولی من می‌خواهم در این یادداشت از نمودهای غیرسیاسی پوپولیسم سخن بگویم. هرکدام از ما به درجاتی دچار پوپولیسم هستیم؛ هروقت که نظر «عوامانه» را به نظر «کارشناسی» و «تخصصی»، ترجیح می‌دهیم یک پوپولیست هستیم!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید