دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.4K subscribers
1.86K photos
102 videos
174 files
3.34K links
Download Telegram
SIXTEEN TONS (M. Travis)

performed by Tennessee Ernie Ford (1955)
transcribed by Mark Albert
آهنگ شانزده تن توسط مرل ترویس سروده شده
در 1955 توسط ارنی فورد خوانده شده

متن این آهنگ با ترجمه دکتر سرگلزایی:

Some people say a man is made out of mud
A poor man's made out of muscle and blood
Muscle and blood and skin and bones
A mind that's weak and a back that's strong
مردم میگن آدمیزاد از خاک درست شده
اما بیچاره مرد فقیری که از عضله و خون ساخته شده
عضله و خون و پوست و استخون
ذهنش ضعیفه، پشتش قویه

You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store

تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح منو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
I was born one morning when the sun didn't shine
I picked up my shovel and I walked to the mine
I loaded sixteen tons of number nine coal
And the straw boss said well a bless my soul
من صبح روزی به دنیا اومدم که خورشید تابشی نداشت
بیلم رو برداشتم و رفتم معدن زغال سنگ
شونزده تن زغال نمره نه بار زدم
و رئیس کذاییم گفت ای وللا، خوشم اومد
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح من رو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
I was born one morning it was drizzling rain
Fighting and trouble are my middle name
I was raised in the canebreak by an old mama lion
Ain't no high tone woman make me walk the line
روزی که من به دنیا اومدم بارون ریزی می بارید
اسم میانی من جنگ و مشکلاته
من تو مزرعه نیشکر توسط یه ماده شیر پیر بزرگ شدم
پس جیغ و هوار هیچ زنی نمی تونه منو سر به راه کنه
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح من رو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
If you see me coming better step aside
A lot of men didn't a lot of men died
One fist of iron the other of steel
If the right one don't get you then the left one will
اگه دیدی دارم میام بهتره از جلوی راهم بری کنار
مردای زیادی که سر راه من وایستادن مرده اند
یه مشتم آهنه یه مشتم فولاد
اگه مشت راستم بهت نخوره مشت چپم بهت خواهد خورد
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی من به بهشت ببری
وقتی که من روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام

@drsargolzaei
یونگ: #سینماوادبیات -قسمت اول

براي دوستاني كه هم به "روانشناسي تحليلي يونگ" و هم به سينما و ادبيات علاقه مندند ليستي از آثار سينما و ادبيات جهان را بر مبناي اجزاء روانشناسي يونگي فهرست كرده ام:

A –موضوع: فرايند تفرد

1- داستان "پينوكيو"-نوشته "كارلا كلودي"
2- داستان"جادوگر شهر زمرد(OZ)"-نوشته"فرانك باوم"
3- داستان"كيمياگر"-نوشته "پائولو كوئيلو"
4- فيلم سينمايي"آخرين وسوسه مسيح"- كارگردان"مارتين اسكورسيزي"
5- دوگانه"نان و شراب" و "دانه زير برف"-نوشته "اینیاتسیو سیلونه"
6- فيلم سينمايي "برخورد نزديك از نوع سوم"-كارگردان "استيون اسپيلبرگ"
7- داستان "سيذارتا"-نوشته "هرمان هسه"
8- داستان "سي مرغ و سيمرغ"- از "منطق الطير " عطار

B – موضوع :صورتك (Persona )

1- فيلم سينمايي "پرسونا"- كارگردان "اينگمار برگمن"
2- فيلم سينمايي"Eyes wide shut "-كارگردان "استنلي كوبريك"

C- موضوع : آنيما و آنيموس

1- فيلم سينمايي "رويا"(Dream )- كارگردان :كيم كي دوك
2- فيلم سينمايي "سكس و فلسفه"- كارگردان: محسن مخملباف
3- فيلم سينمايي "بهار-تابستان-پاييز-زمستان و دوباره بهار"- كارگردان:كيم كي دوك
4- داستان "بوف كور"- نوشته صادق هدايت
5- داستان "شيخ صنعان"- از "منطق الطير" فريدالدين عطار
6- داستان "قلعه هوش ربا"- از " مثنوي معنوي" مولانا جلال الدين رومي
7- داستان "ميرا"- از "كريستوفر فرانك"
8- داستان "شاهدخت سرزمين ابديت"- از "آرش حجازي"
9- فيلم سينمايي " خاكستر سبز"- كارگردان:ابراهيم حاتمي كيا
10- نمايشنامه "داستان خرس هاي پاندا"- نوشته "ماتني ويسني يك"
11- داستان "دميان"- نوشته "هرمان هسه"

D- موضوع: ego  و self

1- فيلم سينمايي " بهار-تابستان-پاييز-زمستان و دوباره بهار"- كارگردان:كيم كي دوك
2- فيلم سينمايي "Stigma "- كارگردان :روبرت واين رايت"
3- فيلم سينمايي "ماتريكس "- كارگردان: "اندي و لانا واچوسكي"
4- داستان " موسي و خضر"- از "قرآن"
5- داستان "پندار"- نوشته " ريچارد باخ"
6- فيلم سينمايي " زندگي دوگانه ورونيكا"- كارگردان: "كريستف كيشلوفسكي"

E – موضوع : مردانگي و زنانگي

1- فيلم سينمايي "شكلات"- كارگردان: "لاسه هالستروم"
2- فيلم سينمايي " راز داوينچي "- كارگردان: "رون هوارد"
3- فيلم سينمايي " به همين سادگي"- كارگردان: "رضا مير كريمي"
4- سريال" روزي روزگاري"- كارگردان: "امرلله احمدجو"

F – موضوع: ناخودآگاه فردي

1- داستان "والكيري ها" – نوشته "پائولو كوئيلو"
2- داستان "گريز از سرزمين امن"- نوشته " ريچارد باخ"
3- فيلم سينمايي "ويل هانتينگ نابغه"- كارگردان: "گاس ون سنت"
4- فيلم سينمايي"Shipping News "(به فارسي تحت نام "ساحل خاطرات" دوبله شده است)- كارگردان: لاسه هالستروم"
5- داستان "كنولوپ"- نوشته "هرمان هسه"
6- داستان "گرگ بيابان"- نوشته "هرمان هسه"

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
روز معلم-دوره تربیت درمانگر-انجمن هیپنوتیزم بالینی
یونگ: #سینماوادبیات -قسمت دوم

G- موضوع : ناخودآگاه جمعي

1- داستان "تسلي ناپذير"- نوشته "ايشي گورو"
2- فيلم سينمايي " Inception "( به فارسي تحت نام "تلقين" دوبله شده است) -كارگردان: "كريستوفر نولان"
3- فيلم سينمايي "Shutter Island" - كارگردان " مارتين اسكورسيزي"
4- فيلم سينمايي "Blue "- كارگردان "كريستف كيشلوفسكي"
5- داستان " محرم راز" از مجموعه "سه قصه" هرمان هسه
6- داستان " مهماني خداحافظي"- نوشته " ميلان كوندرا"
7- نمايشنامه " سه شب با مادوكس "- نوشته " ماتني ويسني يك"

H- موضوع : سايه (Shadow )

1- فيلم سينمايي "قوي سياه "- كارگردان " دارن آرنوفسكي"
2- فيلم سينمايي "Fight Club "- كارگردان " ديويد فينچر"
3- فيلم سينمايي " آخرين وسوسه مسيح" – كارگردان " مارتين اسكورسيزي"
4- داستان " فاست"- نوشته "گوته"
5- داستان " برادران كارامازوف"- نوشته " داستايوسكي"
6- فيلم سينمايي " بزرگراه گمشده" - كارگردان " ديويد لينچ"
7- داستان "شيطان و دوشيزه پريم" - نوشته "پائولو كوئيلو"
8- فيلم سينمايي " جن گير" -كارگردان "ويليام فريدكين"

I– موضوع : گورو) مرشد)

1- داستان " موسي و شعيب"- از "قرآن"
2- داستان "ابراهيم ادهم و خضر" – از "تذكره الاوليا" فريدالدين عطار
3- داستان "بريدا"- از "پائولو كوئيلو"
4- داستان "كيمياگر"- از "پائولو كوئيلو"
5- فيلم سينمايي "ريش قرمز" – كارگردان: "آكيرو كوروساوا"
6- فيلم سينمايي "بهار-تابستان-پاييز-زمستان و دوباره بهار" - كارگردان:كيم كي دوك

J– موضوع: نمادهاي اسطوره اي و تيپولوژي

الف- هرمس
-  فيلم سينمايي "قديس"- كارگردان "فيليپ نويس"{شخصيت اصلي }
-  فيلم سينمايي " اگه مي توني منو بگير" – كارگردان " استيون اسپيلبرگ" {نقش لئوناردو دي كاپريو}
-  فيلم سينمايي " زندگي زيباست" – كارگردان "روبرتو بنيني"{بازي خودٍ روبرتو بنيني}
ب – آفروديت
-  داستان "ساحره پورتوبلو" – نوشته پائولو كوئيلو{پرسونا‍‍ژ آتنا}
-  داستان " بر باد رفته" – نوشته " مارگارت ميچل" {پرسوناژ اسكارلت اوهارا}
پ – آرس
- فيلم سينمايي " هفت سامورايي" – كارگردان "آكيرو كوروساوا" {نقش توشيرو ميفونه}
ت – پوزيدون
- داستان " برنده تنهاست" – نوشته پائولو كوئيلو
ث – آرتيمس
- فيلم سينمايي "Basic instinct " – كارگردان " پل ورهون"{ نقش شارون استون}
- فيلم سينمايي " آتش بس" – كارگردان " تهمينه ميلاني" {نقش مهناز افشار}
ج – آپولو
- داستان " جزيره" – نوشته " روبرمرل"{پرسوناژ آدام پرسل}
چ – زئوس
- شخصيت " ضحاك" در " شاهنامه " حكيم ابوالقاسم فردوسي
- سريال "هزار دستان" – كارگردان " علي حاتمي" {نقش عزت الله انتظامي}
ح – هادس
- داستان " كيميا خاتون " نوشته " سعيده قدس" {شخصيت شمس}
خ – پرسفون
- داستان " كيميا خاتون " نوشته " سعيده قدس" {شخصيت كيميا}
د – ديونيزوس
- داستان " ابله"- نوشته داستايوسكي {شخصيت روگوژين}
ذ – آتنا
- سريال " سالهاي دور از خانه " – كارگردان "سوگاكوهاشيرا" {پرسوناژ اوشين}

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک
@drsargolaei
drsargolzaei.com
گفتگو با #دکترسرگلزایی راجع به #انضباط_و_قانونپذیری، از خانواده تا جامعه
بخش های یک و دو و سه

@drsargolzaei
دفترچه خاطرات آقای روانپزشک و آدمک هایش -داستان

پیپم را می تراشم و توتون های سوخته را از تشتک پیپ می کنم. توی لوله پیپ فوت می کنم و سرامیک های روشن کف مطب پر از دانه های سیاه می شوند. فیلتر آلمانی را توی لوله پیپ هلندی می چپانم که در اتاق باز می شود .

«سلام»

سلام، خوش آمدید، بفرمایید

من همکار شما هستم، دکتر نیاکان هستم 

خوشوقتم خانم دکتر

(نیم خیز می کنم به علامت احترام و دوباره در صندلی گنده ام فرو می روم)

متشکرم، البته من پاتولوژیست هستم

خیلی خوش آمدید، چه خدمتی از دست من بر می آید؟

مکث می کند، مضطرب است، طبیعی است، همه صندلی های این اتاق «صندلی داغ» هستند. اتاق اعتراف، اتاق درس، اتاق تنبیه، اتاق تشویق، فراموشخانه و  . . .  همه این ها که در یک عنوان «اتاق درمان» چپیده اند.....

داستان های #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک را می توانید در بخش داستان "وبسایت اختصاصی دکتر محمدرضا سرگلزایی" بخوانید

http://drsargolzaei.com/Group-Recent-Stories.aspx
"تصور کن"
ترانه سرا: یغما گلرویی
آهنگساز: سیاوش قمیشی
تنظیم: آلن جی ناظاریان

@drsargolzaei
یادداشت هفته: شکاف طبقاتی: بمب ساعتی!

در هفته ای که گذشت روز جهانی کارگر (اول ماه می) با روز معلم (دوازده اردیبهشت) همزمان شد و این تقارن برای من که هم خود را کارگر می دانم و هم معلم، تقارن معنی داری بود.
طبقه کارگر (یا پرولتاریا) شامل کسانی است که از طریق کار کردن ارتزاق می کنند، در مقابل، طبقه سرمایه دار (یا بورژوا) کسانی هستند که سرمایه شان درآمد ایجاد می کند و مجبور نیستند برای ارتزاق کار کنند.
تولید، هم نیاز به سرمایه دارد، هم نیاز به کار. وجود منابع ثروت (همچون زمین کشاورزی، نفت، معدن، باغ و ...) و ابزار تولید (همچون تراکتور، دکل، ژنراتور و...) برای تولید ضروری اند اما منابع ثروت و ابزار تولید بدون نیروی کار نمی توانند منجر به تولید محصول شوند. وقتی نیروی کار (چه کار بدنی- چه کار فکری) خودش صاحب منابع ثروت و ابزار تولید نباشد و برای کسی کار کند که صاحب منابع ثروت و ابزار تولید است طبقه پرولتاریا محسوب می شود.
تولید کالا منجر به ایجاد ارزش افزوده می شود. مثلا خاک تبدیل به آجر می شود و ارزش آن چند برابر می گردد، یا نفت خام تبدیل به بنزین می شود و ارزش آن چند برابر می شود. اگر نیروی کار و صاحب سرمایه از ارزش افزوده (سود) سهم برابری داشته باشند به تدریج نیروی کار تبدیل به سهامدار می شود و فاصله طبقاتی کمتر می شود. اما اگر صاحب سرمایه، صاحب سود باشد و صرفا ساعت کاری نیروی کار را به حداقل بها خریداری نماید نه تنها نیروی کار هیچگاه سهامدار نخواهد شد که فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر خواهد شد.
طبعأ برای صاحبان سرمایه پذیرش این که کارگران از ارزش افزوده سهم ببرند و به نوعی شریک آنها محسوب گردند دشوار است، چرا باید ثروتی که می تواند سهم سرمایه دار باشد به طبقه کارگر تعلق یابد؟
اگر نگاه "نزدیک بین" داشته باشیم به نفع مان نیست سهم کمتری از سود ببریم، اما اگر نگاهی استراتژیک داشته باشیم برایمان روشن خواهد بود که کارگری که دچار فشار روانی ناشی از کسری درآمد نیست و خودش سهامدار بنگاه اقتصادی است عملکرد شغلی بهتری خواهد داشت و گرچه نسبت برداشت سرمایه دار از ارزش افزوده کاهش خواهد یافت اما رقم برداشت او کاهش نخواهد یافت. در حالی که وقتی کارگر از افزایش سود تولید سهمی نداشته باشد و تنها بابت ساعاتی که فروخته است دستمزد دریافت کند علاقه او به محصولی که تولید می کند کم می شود و ضایعات و تلفات کار افزایش می یابد، آنوقت صاحبان سرمایه مجبور می شوند برای ایجاد فشار بر کارگران اعمال جریمه و تهدید به اخراج نمایند این رویکرد در کوتاه مدت منجر به کنترل رفتار کارگران می شود ولی در دراز مدت "سیکل معیوبی" ایجاد می کند که منجر به کاهش ارزش افزوده می گردد. از سوی دیگر افزایش شکاف طبقاتی باعث ایجاد احساس تبعیض و حقارت در طبقه فرودست می شود و طبقه فرودست انباشته از خصم و خصومت نسبت به طبقه فرادست می گردد. نتیجه این که طبقه فرادست روی یک بمب ساعتی زندگی می کند که هر روز ممکن است منفجر شود. در این حالت طبقه سرمایه دار مجبور است بخش بزرگی از سود خود را صرف ایجاد و حفظ سیستم های امنیتی و پلیسی کند تا جلوی انفجار اجتناب ناپذیر را بگیرد که در این صورت نفعی از سهمی که از کارگران دریغ کرده است نبرده است، یا طبقه فرادست با تعریف یک "دشمن ساختگی" و ایجاد جنگ های ملی و مذهبی سعی می کند انرژی و خشم و کینه فرودست را به دوردست ترین جای ممکن هدایت کند! 
فصل "تابستان ۱۹۱۴" از کتاب "خانواده تیبو" نوشته روژه مارتین دوگار و فیلم های سینمایی Hunger Game و In Time با چیره دستی این فرایند دردناک را به تصویر کشیده اند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com

 
کارگاه سایکودرام، امروز 18 اردیبهشت، شیراز
معرفی کتاب

نام کتاب: عشق و زندگی
نویسنده: دکتر دین ارنیش
مترجم: ابوالقاسم پوزش
انتشارات دانشگاه فردوسی- شماره 383

دکتر "Dean Ornish" متخصص قلب در امریکا، کتابی نوشته اند به نام
"Love & Surviva "
که به فارسی تحت عنوان "عشق و زندگی" ترجمه شده است. ایشان به عنوان یک طبیب پژوهش های مربوط به کیفیت و کمیٌت ارتباط بین فردی و تاثیر آن بر سلامت جسمی را بررسی و جمع آوری کرده است.

در این کتاب به حجم زیادی از پژوهش های علمی برخورد می کنید که نشان می دهند ما انسان ها همان طور که برای سالم بودن به غذای خوب نیاز داریم ، به هوای خوب نیاز داریم و به آب آشامیدنی پاک نیاز داریم ، به ارتباطات سالم هم احتیاج داریم. یعنی نه تنها اگر ارتباطات رضایت بخش در زندگی نداشته باشیم از نظر روانی، هیجانی و احساسی حال بدی داریم، بلکه از نظر جسمانی هم دچار مشکلات جسمانی و بیماری ها می شویم.

یکی از این تحقیقات این بود که قبل از دوره اپیدمی سرما خوردگی، به دو گروه داوطلب پرسشنامه هایی را می دهند؛ اول گروهی که کمتر از چهار ارتباط صمیمی در زندگی شان دارند ، و گروه دوم کسانی که بیش از چهار ارتباط در زندگی شان دارند. (یعنی کمیٌت ارتباط دوستانه را بررسی می کنند). بعد از مطالعه می بینند کسانی که بیش از چهار ارتباط صمیمانه در زندگی شان دارند یک چهارم گروه دیگر دچار بیماری سرما خوردگی می شوند. یعنی اگرچه بیماری سرما خوردگی یک بیماری کاملأ ویروسی است، اما ارتباط های صمیمانه ی ما می توانند در مقاومت ما نسبت به آن نقش داشته باشند.

مکانیزم این مقاومت به میزان ساخت ایمونوگلوبولین A مربوط است، ایمونوگلوبولین A پادتنی است در حلق و بینی ما که از عفونت های تنفسی ویروسی پیشگیری می کند .و میزان ساخت این ایمونوگلوبولین تحت تاثیر روابط بین فردی ما قرار دارد!

در تحقیق دیگری تعدادی زوج را برای اینکه کیفیت رابطه شان را بفهمند، تحت یک سری تست فرافکن قرار دادند (یک تست projective). یک نقاشی از دونفر که در پارک بودند را به این زوج ها نشان دادند و گفتند که شما یک داستان بسازید راجع به این که این دو نفر دارند به همدیگر چه می گویند. بر اساس حدس این که آن دو نفر دارند به همدیگر چه می گویند کیفیت رابطه ای که در آن هستند را ارزیابی کردند، زیرا فرض این بود که آنها رابطه شان را در داستانی که ساختند project می کنند. بر این اساس افراد را به دو دسته تقسیم می کردند؛ گروهی که روابط شان با یارشان رضایت بخش است و گروه دیگر کسانی که رابطه شان رضایت بخش نیست. آن هایی که روابط غیر رضایت بخش داشتند شش برابر بیشتر دچار بیماری ویروسی در زمان اپیدمی شده بودند.

بنابراین چه کیفیت رابطه (رضایت بخش بودن و یا نبودن آن) و چه کمیٌت رابطه (یعنی تعداد روابط صمیمانه ای که ما با دیگران داریم) در ابتلاء ما به بیماری ویروسی نقش بازی می کند.

در این کتاب به تحقیق دیگری اشاره شده، به این ترتیب که به دو گروه داوطلب فیلم نشان می دهند. یک گروه فیلمی را نگاه می کنند که مربوط به روابط بین فردی نیست و یک سری از داوطلب ها فیلمی را نگاه می کنند که راجع به فعالیت های انسان دوستانه ی مادر ترزاست، یعنی راجع به عواطف انسانی، محبت و بخشندگی در یک رابطه بین فردی. از هر دو گروه قبل از تماشای فیلم و بعد از تماشای فیلم نمونه ی بزاق دهانشان را برای اندازه گیری ایمونوگلوبولین A گرفتند ، گروهی که فیلم خنثی را نگاه کرده بودند طبیعتأ تفاوتی هم در ایمونوگلوبولین بزاق شان قبل و بعد از فیلم مشاهده نشد در حالی که گروهی که فیلم محبت و بخشندگی های مادر ترزا را نگاه گرده بودند ایمونوگلوبولین بزاق شان چند برابر شده بود .

یعنی حتی تماشای فیلم محبت آمیز می تواند بعضی از ما آدم ها را در مقابل بعضی بیماری ها به صورت طبیعی واکسینه کند.

تعداد بسیار زیادی از این نوع پژوهش در این کتاب آمده که نشان می دهد ما انسان ها حیواناتی کاملأ اجتماعی هستیم. به این معنا که سلامت جسمانی ما هم اساسأ در انزوا و تنهایی قابل تأمین نیست. بنابراین جدا از جنبه های روانپزشکی قضیه، ما حتی اگر بخواهیم که از نظر جسمانی بدنی سالم داشته باشیم به روابط مبتنی بر صداقت ، اعتماد و محبت نیاز داریم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
ادبیات،پادزهر زبان مبنا

یکی از خصوصیات مهم زبان که آن را از سایر سیستم های ارتباطی متمایز می سازد "خلّاقیت" آن است. شما با ترکیب تابلوهای راهنمایی رانندگی نمی توانید معنایی فراتر از "جمع جبری" معنای تک تک آن ها بسازید، اما از 28 حرف بی معنای الفبای انگلیسی می توانید حدود 150 هزار کلمه معنا دار بسازید که معانی آن ها هیچ ربطی به حروف به کار رفته در آن کلمات ندارند و از این 150 هزار کلمه حدود حدود 10 به توان 20 جمله (یکصد میلیارد میلیارد) پیچیده تولید می گردند که مفاهیمی ورای واژه های سازنده شان در ذهن مخاطب ایجاد می کنند.
بسیاری از نظریه پردازان عرصه ی روانشناسی زبان (Psycholinguistics) همچون "جین اچسون" اعتقاد دارند که "زبان مقدّم بر تفکّر است" یعنی ساختار زبانی که به کار می بریم، نحوه ی تفکّر ما را شکل می دهد.
هرچه دامنه ی لغات ما وسیع تر باشد، جملات متنوّع تری تولید می کنیم و هرچه جملات متنوّع تری را به کار بریم پیچیده تر فکر می کنیم. هرچه  تفکّر یک فرد پیچیده تر باشد، پیش بینی و مدیریت رفتار او سخت تر می شود.
"نهادهای قدرت" برای پیش بینی و مدیریت رفتار انسان های دیگر، سعی در مدیریت زبان آن ها دارند. در واقع برده داری نوین رویکردی است که به جای به زنجیر کشیدن دست وپای بردگان، افکار آن ها را به زنجیر می کشد.
"آنتونیو گرامشی"، نظریه پرداز و سیاستمدار مارکسیست ایتالیایی، (1937-1891) در این زمینه از اصطلاح "هژمونی فرهنگی"  استفاده کرد، یعنی یک نظام فرهنگی که طبقه ی حاکم (Ruling class) به کار می برد تا سایر مردم را به بردگی بکشاند.
یکی از روش های رسانه ای این هژمونی فرهنگی استفاده از یک "زبان مبنا" در رسانه هاست، زبانی که واژه ها، عبارت ها و جملات ممکن را تا حد امکان کاهش می دهد و به تدریج "گفتمان جدیدی" خلق می کند که "امکان دگراندیشی" در آن کاهش می یابد.
"جورج اورول" رمان نویس سیاسی بریتانیایی در رمان بی نظیرش، 1984، به زیبایی این "هژمونی فرهنگی" را در یک نظام توتالیتر (تمامیّت خواه) تصویر می کند.
هر وقت مشغول گوش دادن به یک شبکه ی رادیویی یا تماشای یک برنامه ی تلویزیونی هستیم این خطر وجود دارد که قربانی "عمو زنجیر بافی" باشیم که مشغول بافتن زنجیری بر دست و پای ذهن ما و محدود کردن دامنه ی انتخاب های ماست.
"پادزهر" این "برده داری نرم" چیست؟ ادبیّات!
"ادبیّات"-به معنای عامّ ان-در جهت گسترش توانایی زبانی(Linguistic Competence) پیش می رود. ذهنی که از اقیانوس ژرف شعر و داستان، واژه و جمله برمی دارد در مقابل زهر برده داری نرم "واکسینه" می شود. به همین دلیل شاعران، داستان نویسان و مترجمان آزاد، طبیبان جامعه وحافظ "حق انتخاب بشری" هستند و به تعبیر "سهراب":
"شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند"
پی نوشت:
1-نقل قولی که از "جین اچسون" اورده ام از کتاب "روانشناسی زبان" اوست که توسط دکتر عبدالخلیل حاجتی به فارسی ترجمه و توسط انتشارات امیر کبیر منتشر شده است.
2-کلمه ی "هژمونی" (Hegemony) ریشه ی یونانی دارد و به معنای "حکومت" و "رهبری" است و مفهوم آن سیطره ی سیاسی، اقتصادی یا نظامی حکومت بر ملّت است. در روم باستان دولتشهری که بر سایر دولتشهرها سیطره داشت را "هژمون" می نامیدند.
3-کتاب 1984 جورج اورول با ترجمه ی صالح حسینی توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده و با ترجمه حمیدرضا بلوچ نیز توسط انتشارات کهبد منتشر شده است. من ترجمه ی صالح حسینی را خوانده ام که بسیار عالی بوده است. اریک فروم بر این کتاب نقدی نوشته که به عنوان مقدّمه بر کتاب ترجمه حمیدرضا بلوچ آورده شده است. من هم در زمینه ی این کتاب مطلب کوتاهی نوشته ام که در بخش مقالات همین سایت با عنوان "جورج اورول، فروید و توتالیتاریسم" قابل دسترسی است.
4-منظور من از شاعران، داستان نویسان و مترجمان آزاد کسانی است که در استخدام نهادهای قدرت نیستند، "به سفارش" نمی نویسند و در بازتولید "قرائت رسمی" و "زبان مبنا" مشارکت نمی کنند.

دکتر محمدرضا سرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
گفتگو با #دکترسرگلزایی راجع به #انضباط_و_قانونپذیری، از خانواده تا جامعه
بخش های 4، 5 و 6 (بخش پایانی)

@drsargolzaei
انسان و تاریخ: از هگل تا یونگ -قسمت اول

"ويلهلم فريدريش هگل" فيلسوف قرن نوزدهم آلماني براي نخستين بار اصطلاح "روح تاريخ" را به كار برد. از نظر وي، تاريخ نيز مانند انسان، داراي روح و ديناميسم زنده اي است و مراحل تكاملي خاصي را مي گذراند. فرد انساني محصور در اين چارچوب تاريخي است و به تعبيري "تاريخ قربانگاه اراده فردي انسان است". هر حركت فردي به شرطي توفيق مي يابد كه در راستاي سير تاريخ و هماهنگ با مرحله تاريخي باشد. در غير اينصورت، تمام توش و توان انساني نيز قادر نيست موفقيت را تضمين نمايد. 
اين ديدگاه را مي توان همچون مثلثي وارونه ترسيم كرد كه قاعده آن كه در بالاست تاريخ است و رأس آن كه در پايين است فرد انسان. بار تاريخ بر دوش انسان سنگيني مي كند و انسان قادر نيست از اين بار وارهد. تلاش هاي قهرمانان بشري نيز در چارچوبي كه تاريخ مجوز آن را صادر كرده است به ثمر رسيده است. 
"كارل ماركس" چارچوب كلي نظريه هگل را پذيرفت. او تاريخ را اما محصول تعاملات اقتصادي انسان دانست. ماركس-فيلسوف آلماني قرن بيستم- مي گويد كه نظريه هگل را پذيرفته است؛ اما مثلث هگلي را جابه جا كرده است و قاعده آن را از آسمان به زمين فرو گذاشته است. در مثلث ماركس، منابع اقتصادي قاعده زيرين مثلث اند و ابزارهاي اقتصادي لايه بالاتر آن كه تحت تاثير منابع اقتصادي قرار دارند. ابزارهاي اقتصادي به نوبه خود آفريننده تعاملات اقتصادي هستند كه آنها نيز فرهنگ، اخلاق و قواعد اجتماعي را مي آفرينند. باز هم انسان در اين "جبرتاريخي" (Historical Determinism ) اسير است، با اين تفاوت كه يك شعور فرابشري آفريننده ی اين چارچوب و حصر نيست، بلكه "زمين و منابع زميني" است كه انسان را در خود محصور مي كند. ايده "جبرگرايي" (Determinism ) جلوي هر نوع "بلندپروازي" را گرفت. 
"زمان" آبستن تغييرات است، نه آن تغييراتي كه بشر اراده مي كند، بلكه تغييراتي كه "شرايط" ايجاد مي كنند. با چنين ديدگاهي، عليرغم عوارض سو‍‍‍ء اقتصاد سرمايه داري (كاپيتاليسم) علي القاعده تنها كار فيلسوف، پيش بيني و تحليل شرايطي بود كه منجر به "غروب سرمايه داري" خواهد شد. 
نمي دانم اما چه شد كه "ماركس" و "انگلس" بيانيه تاريخي خود را صادر كردند و در صدر "مانيفست ماركسيسم" خطاب به كارگران جهان اعلام كردند: "زحمتكشان جهان به پا خيزيد!" 
چنين شد كه "ماركس" -عليرغم دترمينيسم تاريخي هگلي خود- بر تاريخ سبقت گرفت و نتيجه آن تولد نوزاد نارسي بود به اسم "ماركسيسم روسي" يا همان "لنينيسم". عليرغم چرخش هاي مكرري كه براي نجات جان اين نوزاد نارس صورت گرفت و تولد "استالينيزم"، "تروتسكي ايسم" و "مائوئيسم" كه هر يك خود را وارياسيون مدرن تري از ماركسيسم مي دانستند (يا به قول خودشان ريويزيونيزم در ماركسيسم) نهايتأ روسيه، اروپاي شرقي، آمريكاي لاتين و چين پس از آن همه جنگ و جدال دوباره به دامان سرمايه داري بازگشتند؛ سرافكنده و نادم همچون "پسر نادم" قصه انجيل لوقا! 
اين سناريو اما يك قرن بعد كه پخته و رسيده شد، فرزند سالمي به دنيا آورد كه همان "چپ مدرن" يا "سوسياليسم اروپايي" است كه در كشورهاي اسكانديناوي در درجه اول و در فرانسه در درجه دوم و در بريتانيا در درجه سوم شاهد آن هستيم. چنين ماجرايي تأييدي بود بر اين كه "انسان، اسير تاريخ" است، چه قاعده ی اين تاريخ در آسمانٍ "عقل مطلق هگل" باشد و چه بر زمين "منابع اقتصادي ماركس". 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com