دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.91K photos
114 videos
176 files
3.4K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و سپاس خدمت جناب سرگلزایی عزیز و همچنین تشکر بابت پاسخ های قبلی شما
جناب دکتر رابطه بین حق طلبی و اخلاق چگونه است ؟ اگر ابتدائا تا حد ممکن تعریفی از این دو موضوع بدهید ممنون میشم پیشاپیش سپاسگزاری میکنم.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

بنده کتاب کوچکی نوشته ام با نام «اخلاق و آزادی» که اجازهٔ انتشار نگرفته و فایل PDF آن را در کانال تلگرام قرار داده ام.

می توانید نظرات من در این زمینه را در آن کتاب بخوانید.

تندرست باشید‌.

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

درود وقت بخیر جناب دکتر 
سوالی داشتم در مورد ادامه فعالیتتون در تلگرام در صورت فیلتر شدنش. که آیا ادامه میدین تو همین اپ؟ حقیقتن اگه جوابتون مثبت باشه به شخصه خیلی خوشحال خواهم بود.

پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام
سایت drsargolzaei.com را ارتقاء داده ایم و تمام مطالب کانال در سایت بارگذاری شده و خواهد شد، بنابراین در صورت فیلتر شدن تلگرام می توانید از سایت استفاده بفرمایید.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با عرض سلام خدمت استاد دکتر سرگلزایی و تشکر بابت مطالب بسیار مفید کانال تلگرامیتون

جناب استاد من دچار یک تعارض هستم. من به حجاب به مفهوم مذهبی اون اعتقاد ندارم و در خارج از کشور اصراری به داشتن حجاب به همسرم ندارم. ولی از نگاههای هیز مردان (عموما هموطن) به همسرم ناراحت میشم و به او اصرار میکنم لباسهای باز یا تنگ و چسبان نپوشه. آیا اصولا چنین حقی دارم که او رو وادار به پوشش خاصی کنم؟ چطور میتونم این تعارض رو حل کنم؟ 

ممنون از وقتی که برای ما صرف میکنید.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اصولاً یکی از اجزای روانی ازدواج «در نظام تک همسری» ، احساس تملّک جنسی است، چه زن و چه مرد نسبت به داد و ستد جنسی همسرشان نسبت به دیگران حسّاس هستند ولی تعریف داد و ستد جنسی و آستانهٔ این حسّاسّیت را فرهنگ، تربیت و تیپ شخصیتی آنها تعیین می کنند. بنابراین هنگامی که میزان این حسّاسیّت با عُرف فرهنگی هماهنگ باشد مسأله را در حوزهٔ جامعه شناسی فرهنگی و روان شناسی اجتماعی بررسی می کنیم ولی هنگامی که میزان این حسّاسیّت با عُرف متناسب نباشد مسأله را در حوزهٔ روان شناسی شخصیت بررسی می کنیم. امّا مسألهٔ «حق دارم وادار کنم؟» یک موضوع حقوقی است نه روان شناسی. حقوقدانان در مبحث «منابع حقوق» به این موضوع می پردازند.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
#مقاله
#روز_جهانی_کارگر (اول ماه می)

انتخاب اوّل ماه مِی به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه مه سال ۱۸۸۶، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عده‌ای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به هشت ساعت بودند. قرار بود که اوّل ماه می ۱۸۸۶ در آمریکا کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یک‌هزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت. 
این اعتراضات نتیجهٔ فوری دریافت نکردند، اما بعدها در سطح وسیع مؤثر واقع شدند. پس از آن، هشت ساعت کار در روز عُرف بسیاری از کشورها در سراسر جهان شد. از این رو این روز به عنوان روز تظاهرات، راهپیمایی، و سخنرانی انتخاب شد. در هند این روز همچنین روز معترضان سیاسی نیز هست.
در سال ۱۹۵۵ در کلیسای کاتولیک رومی، ۱ می به عنوان روز «قدیس یوسف کارگر»، نامزد مریم مقدس نامگذاری شد.

به مناسبت این روز مهم می خواهم به بحث « ارزش افزوده ، فاصلهٔ طبقاتی و جنگ های ملّی-مذهبی » بپردازم.

طبقه کارگر (یا پرولتاریا) شامل کسانی است که از طریق کار کردن ارتزاق می کنند، در مقابل، طبقه سرمایه دار (یا بورژوا) کسانی هستند که سرمایه شان درآمد ایجاد می کند و مجبور نیستند برای ارتزاق کار کنند.
تولید، هم نیاز به سرمایه دارد، هم نیاز به کار. وجود منابع ثروت (همچون زمین کشاورزی، نفت، معدن، باغ و ...) و ابزار تولید (همچون تراکتور، دکل، ژنراتور و...) برای تولید ضروری اند اما منابع ثروت و ابزار تولید بدون نیروی کار نمی توانند منجر به تولید محصول شوند. وقتی نیروی کار (چه کار بدنی- چه کار فکری) خودش صاحب منابع ثروت و ابزار تولید نباشد و برای کسی کار کند که صاحب منابع ثروت و ابزار تولید است طبقه پرولتاریا محسوب می شود.
تولید کالا منجر به ایجاد ارزش افزوده می شود. مثلا خاک تبدیل به آجر می شود و ارزش آن چند برابر می گردد، یا نفت خام تبدیل به بنزین می شود و ارزش آن چند برابر می شود. اگر نیروی کار و صاحب سرمایه از ارزش افزوده (سود) سهم برابری داشته باشند به تدریج نیروی کار تبدیل به سهامدار می شود و فاصله طبقاتی کمتر می شود. اما اگر صاحب سرمایه، صاحب سود باشد و صرفا ساعت کاری نیروی کار را به حداقل بها خریداری نماید نه تنها نیروی کار هیچگاه سهامدار نخواهد شد که فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر خواهد شد. افزایش شکاف طبقاتی باعث ایجاد احساس تبعیض و حقارت در طبقه فرودست می شود و طبقه فرودست انباشته از خصم و خصومت نسبت به طبقه فرادست می گردد. نتیجه این که طبقه فرادست روی یک بمب ساعتی زندگی می کند که هر روز ممکن است منفجر شود. در این حالت طبقه سرمایه دار مجبور است بخش بزرگی از سود خود را صرف ایجاد و حفظ سیستم های امنیتی و پلیسی کند تا جلوی انفجار اجتناب ناپذیر را بگیرد که در این صورت نفعی از سهمی که از کارگران دریغ کرده است نبرده است، یا طبقه فرادست با تعریف یک "دشمن ساختگی" و ایجاد جنگ های ملی و مذهبی سعی می کند انرژی و خشم و کینه فرودست را به دوردست ترین جای ممکن هدایت کند! 
فصل "تابستان ۱۹۱۴" از کتاب #خانواده_تیبو نوشته روژه مارتین دوگار و فیلم های سینمایی Hunger Game و In Time با چیره دستی این فرایند دردناک را به تصویر کشیده اند.

وقتی "سرمایه داری" را نقد می کنم برخی دوستان به اشتباه تصوَر می کنند علیه "سرمایه داران ثروت آفرین و کارآفرین" صحبت می کنم، در حالی که سرمایه داری یک "طبقه" است که در جوامع صنعتی شده شکل گرفته است و در جوامع پیش صنعتی همچون کشور ما هنوز چنین "طبقه" ای شکل نگرفته است؛ چنین نیست که هرجا گروهی سرمایه دار دور هم جمع شوند "طبقه" شکل بگیرد، طبقه  آگاهی مشترک, تحلیل مشترک و  هویت مشترک دارد. در جامعه ای که اقتصاد دولتی و رانتی دارد نقد سرمایه داری، نقد نهادهای سیاسی است که مسئول تولید و تکثیر تبعیض در کشور ما هستند.


#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
Forwarded from اتچ بات
‍باسلام و احترام

به اطلاع مخاطبین عزیز کانال می رساند که "تمام" مطالب کانال تلگرام دکتر سرگلزایی (از ابتدای راه اندازی تاکنون)، پیاده گردیده و به صورت یک محصول در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد.

این محصول شامل ۲ حلقه DVD با محتوای ذیل می باشد:

مجموعه مقالات و یادداشت ها نوشته‌ی دکتر سرگلزایی

مجموعه فایل های صوتی (کلاس ها، تحلیل فیلم ها، گفتارها، و...) دکتر سرگلزایی

مجموعه داستان "قصه ها و غصه های اتاق درمان" نوشته‌ی دکتر سرگلزایی

مجموعه اشعار دکتر سرگلزایی

مجموعه آهنگ های هفته

🔹هزینه: ۳۰.۰۰۰ تومان

🔹تهیه در تهران:
88109349 (آفتاب مهر)

تهیه در سایر استان ها: 09120431399
با سلام‌ و احترام
دوستان عزیز در صورت فیلتر شدن تلگرام‌ می توانید از طریق وبسایت drsargolzaei.com نیز مطالب کانال را دنبال بفرمایید.

@drsargolzaei
مخاطبان عزیز همچنین می توانند مطالب را از طریق اینستاگرام‌ و فیس بوک با آدرس های زیر پیگیری نمایند:

Facebook.com/mohammadreza.sargolzaee.5

Instagram.com/drsargolzaei
#SIXTEEN_TONS (M. Travis)

performed by Tennessee Ernie Ford (1955)
transcribed by Mark Albert
#آهنگ #شانزده_تن توسط مرل ترویس سروده شده
در 1955 توسط ارنی فورد خوانده شده

متن این آهنگ با ترجمه #دکترسرگلزایی:

Some people say a man is made out of mud
A poor man's made out of muscle and blood
Muscle and blood and skin and bones
A mind that's weak and a back that's strong
مردم میگن آدمیزاد از خاک درست شده
اما بیچاره مرد فقیری که از عضله و خون ساخته شده
عضله و خون و پوست و استخون
ذهنش ضعیفه، پشتش قویه

You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store

تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح منو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
I was born one morning when the sun didn't shine
I picked up my shovel and I walked to the mine
I loaded sixteen tons of number nine coal
And the straw boss said well a bless my soul
من صبح روزی به دنیا اومدم که خورشید تابشی نداشت
بیلم رو برداشتم و رفتم معدن زغال سنگ
شونزده تن زغال نمره نه بار زدم
و رئیس کذاییم گفت ای وللا، خوشم اومد
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح من رو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
I was born one morning it was drizzling rain
Fighting and trouble are my middle name
I was raised in the canebreak by an old mama lion
Ain't no high tone woman make me walk the line
روزی که من به دنیا اومدم بارون ریزی می بارید
اسم میانی من جنگ و مشکلاته
من تو مزرعه نیشکر توسط یه ماده شیر پیر بزرگ شدم
پس جیغ و هوار هیچ زنی نمی تونه منو سر به راه کنه
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی روح من رو به بهشت ببری
وقتی که من پیشاپیش روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام
If you see me coming better step aside
A lot of men didn't a lot of men died
One fist of iron the other of steel
If the right one don't get you then the left one will
اگه دیدی دارم میام بهتره از جلوی راهم بری کنار
مردای زیادی که سر راه من وایستادن مرده اند
یه مشتم آهنه یه مشتم فولاد
اگه مشت راستم بهت نخوره مشت چپم بهت خواهد خورد
You load sixteen tons what do you get
Another day older and deeper in debt
Saint Peter don't you call me 'cause I can't go
I owe my soul to the company store
تو شونزده تن بار می زنی، عوضش چی گیرت میاد؟
یه روز پیرتری و بیشتر تو قرض فرو رفتی!
آهای سنت پیتر منو صدا نزن، تو نمی تونی من به بهشت ببری
وقتی که من روحم رو به فروشگاه کمپانی فروخته ام

@drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #غول_مدفون
نویسنده: #کازوئو_ایشی_گورو
ترجمه: #امیر_مهدی_حقیقت
انتشارات: #چشمه

کتاب "غول مدفون" اثر "کازئو ایشی گورو" نویسنده‌ی نامدار معاصر است که آخرین جایزه ادبی نوبل را نیز از آن خود کرده است. داستان در حدود قرن ششم در بریتانیا روایت می‌شود. در ابتدا با شرایط حاکم بر کتاب آشنا می‌شویم، دوران پس از شاه آرتور که "ساکسون‌ها" و "برایتون‌ها" در صلحی ظاهری در جوار یکدیگر زندگی می‌کنند.
کتاب، داستان زندگی دو زوج به نام های "بئاتریس" و "اكسل" است و به زودی متوجه چیز عجیبی در بین مردم می‌شویم و آن یک فراموشی مداوم است. مردم خاطره تاریخی ندارند و با بازدم اژدهایی رو به مرگ دچار فراموشی شده اند. رمان روایت گر سفر و تلاش این زن و مرد سالخورده در پی كشف گذشته خود و دیگران است. و این سفر آغاز یک سری ماجراهاست که به علت پدید آمدن مه فراموشی در بین مردم و از بین بردن آن ختم می‌شود. در طول داستان صحنه‌هایی از خاطرات ناقص برای اکسل و بئاتریس زنده می‌شود که برخی از آنها بیانگر لحظاتی تلخ و تاریک هستند. آن ها نمی‌دانند که در طول این سال‌ها چه بر رابطه‌شان گذشته است یا اینکه جرئت رویارویی با واقعیت‌ها را دارند یا خیر و اگر تمام خاطرات خود را به یاد بیاورند هنوز هم یکدیگر را دوست خواهند داشت؟

"برایتون ها" چون نیروی غالب و فاتح اند می خواهند مه حاصل از بازدم اژدها همچنان مردم را در حالت نیمه هوشیاری نگه دارد تا "ساکسون ها" كشتار مردم خود را به دست برایتون ها به یاد نیاورند و صلح موجود تداوم بیابد. اما جنگجوی جوان ساكسون مامور است تا حیوان را بكشد و به این طریق ساکسون ها بتوانند گذشته را به یاد بیاورند و انتقام بگیرند. شوالیه پیر رمان نیز مامور حفظ جان اژدها و در واقع حفظ صلحی است كه حاصل فراموشی گذشته است.
عنوان "غول مدفون" در واقع استعاره‌ای برای مسائل بزرگ و مهم فراموش‌شده و خفته است. این غول‌های مدفون هم در رابطه بین اکسل و بئاتریس وجود دارند و هم در رابطه بین ساکسون‌ها و برایتون‌ها، در پایان متوجه می‌شویم که عده‌ای اصرار به مدفون ماندن غول دارند و عده‌ای دیگر با عزمی جزم به سوی بیدار کردن این غول می‌روند.

ایشی گورو در این باره می‌گوید همیشه سعی کرده‌ام در کتاب‌هایم درگیری انسان‌ها با خاطرات شخصی‌شان را به تصویر بکشم و همچنین اینکه آنها نمی‌دانند چه زمانی باید از گذشته فرار کنند و چه زمانی باید با آنها روبرو شوند. اما چیزی که همیشه می‌خواستم انجام بدهم صحبت از این کشمکش‌ها در سطح جامعه بوده است، تقریباً تمام کشورها غول‌هایی مدفون دارند. وی می گوید:

حالا همین را به چند کشور تعمیم داده‌ام؛ چطور یک ملت تصمیم می‌گیرد که بهتر است چه چیزی را درباره گذشته تیره‌اش فراموش کند؟ بعضی مواقع یک کشور برای جلو رفتن، برای متحد ماندن، برای جلوگیری از جنگ داخلی یا در مواقعی که خشونت پیش می‌آید باید فراموش کند چون نمی‌تواند از خاطراتش حقیقتا این را پاک کند که چه اتفاق‌هایی در گذشته افتاده است. بنابراین بعضی مواقع فراموش کردن ضروری است، اما از سوی دیگر، آیا واقعا وقتی به بی‌عدالتی‌های بزرگی که به وقوع پیوسته‌اند بی‌توجهی شده است می‌توان یک جامعه باثبات و دموکراتیک ساخت؟ به نظرم کشورها هم همان سوال‌هایی را دارند که افراد دارند. فراموش کردن در چه زمانی بهتر است؟ و در چه زمانی آدم باید به یاد بیاورد؟ بنابراین این تم‌ها از همان ابتدا تا به حال ذهن من را درگیر خود کرده‌اند.

#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
Forwarded from آفتاب مهر (F Tayebnama)
موضوع فیلم : پیش نویس زندگی و تصمیم گیری مجدد
جمعه ۲۸ اردیبشهت ساعت ۱۶ تا ۲۰
شهریه: ۴۵ هزار تومان
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#سافرجت

سافرجت (به انگلیسی: Suffragette) که از ریشه لاتین سوفراژوم sufragium به معنی «حق رای» یا «طرفدار حق رای زنان» می‌آید و اصطلاحی است که به اعضای جنبش زنان اواخر سده نوزدهم مخصوصاً در بریتانیای کبیر اطلاق می‌شود که از روش های اعتراض روسی مانند اعتصاب غذا برای احقاق حقوق خود استفاده می‌کردند.  کلمه سافراجت نام شبه‌نظامی‌هایی در بریتانیای کبیر است که عضو اتحادیه اجتماعی و سیاسی زنان بوده‌اند اما به طور خاص به زنان فعال در جنبش حق رأی اطلاق می‌شود. اصطلاح سافراجت عموما با فعالیت‌های اتحادیه اجتماعی و سیاسی زنان در بریتانیا مرتبط است که املین پنکهرست آن را رهبری می‌کرد.  گرچه زنان نیوزلند از ۱۸۹۳ برای انتخابات پارلمان حق رأی داشتند زنان بریتانیا از حق رأی برخوردار نبودند و خانم پنکهرست به این نتیجه رسید که جنبش حق رأی زنان برای این که موثر باشد باید به روش‌های افراطی و شبه‌نظامی روی بیاورد. املین پنکهرست در سال ۱۹۰۳  اتحادیه سیاسی اجتماعی زنان را بنیان گذاشت. این سازمان همه زنان فعال برای حق رای زنان بود که به زنان وعده می‌داد فقط حرف نزنند بلکه واقعاً دست به عمل بزنند. اعضای این اتحادیه به خاطر درگیری‌های فیزیکی که به قصد اعتراض انجام می‌دادند خیلی زود شناخته شدند. آن‌ها پنجره‌ها را می‌شکستند و با مأموران پلیس درگیر می شدند. خود املین پنکهرست، دخترانش و برخی دیگر از اعضای فعال اتحادیه چندین بار با مجازات زندان روبه‌رو شدند و آنجا دست به اعتصاب غذا زدند.  ایجاد آتش‌سوزی به تاکتیک مبارزاتی این گروه تبدیل شد . آسیب زدن به املاک و اعتصاب غذا باعث شد حکومت هم دست به اقدام‌های خشن مانند زندانی‌ کردن زنان و خورانیدن اجباری آنها شد و برخی گروه‌های میانه‌روتر علیه خانواده پنکهرست به میدان آمدند، تا این که با آغاز جنگ جهانی اوّل در سال ۱۹۱۴ مدتی این کارزار به تعویق افتاد.  زنان بریتانیایی بالای ۳۰ سال بالاخره در سال ۱۹۱۸ برای اولین بار به حق رای رسیدند، زیرا در سال ۱۹۱۸ قانونی تصویب شد که بر اساس آن به همه مردان بیش از ۲۱ سال و به همه زنان بالای ۳۰ سال حق رای می‌داد. از آنجایی که جنگ تازه به پایان رسیده بود و تعداد زیادی از مردان بریتانیایی جان خود را از دست داده بودند، این تفاوت سن رای‌دهندگان به حکومت اطمینان می‌داد که مردان هیچ وقت گروه اقلیت رای‌دهنده نخواهند بود. . در سال ۱۹۲۸ این حق شامل حال همه زنان بالای ۲۱ سال شد.  در تصویر دستگیری یک زن معترض را توسط پلیس لندن در سال ۱۹۱۴ را می بینیم. 

@drsargolzaei
#شعر
#هستیم

هستیم
همچون آتشی که در چوب پنهان است
همچون بارانی که در ابر
آوایی که در دهل
تکراری که در تاریخ!
منتظر باش
خواهیم سوزاند، خواهیم بارید، خواهیم غرید!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
📸سهیل سرگلزایی @szcafe
👇🏻👇🏻👇🏻
Forwarded from Cafe sz
داشتم از قمصر به سمت کاشان میرفتم که گوشه‌ی جاده یک عمارت بزرگ توجهم‌رو جلب کرد . زدم کنار و سمتش رفتم . از پیرمردی که دم در داشت بیل میزد راجع بهش پرسیدم . گفت اینجا کاروانسرای عباسیه ولی الان متروکه ؛ قرار بود قهوه‌خونه شه ، اما صرف نداشت و همیجوری افتاده . پرسیدم میشه توش رفت ؟ گفت اگه تونستی برو . دور تا دورش رو چرخیدم و حتی از چند تا دیوار بالا رفتم که راهی به داخلش پیدا کنم اما نشد . با حسرت این عکس رو از درش گرفتم و برگشتم . شب که تو اقامتگاه داشتم این عکس رو نگاه میکردم احساس کردم چقدر این عکس شرح حال ما ایرانیاس ! یک گذشته‌ی عظیم و خشتی که بهش از سوراخ نگاه میکنیم و با یه قفل سرد و صنعتی که احتمالا ساخت چینه مسدود شده . گذشته‌ای که بهش چنگ میندازیم تا یادمون بره سردی این قفل‌رو .
گذشته‌ای که امروز در بهترین حالتش قهوه‌خونه میشه !!!
📝سهیل سرگلزایی
📸سهیل سرگلزایی‌
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
#یادداشت_هفته
#سبک_زندگی
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

مصاحبه با روزنامهٔ همشهری- زندگی

بخش سوّم : #تعارض_سبک_آنیمایی_و_آنیموسی

ممکن است که هر دوی این رویکرد در وجود کسی باشد؟ اگر چنین شود، فرد دچار تعارض نمی‌شود؟

مشکل کار زمانی پیش می‌آید که ما یک سبک زندگی داریم ولی از زندگی توقعی داریم که آن توقع در سر دیگر این سبک زندگی برآورده می‌شود. ما اگر انتظار داریم که جامعه‌‌ای داشته باشیم که در آن تکنولوژی‌های جدید حضور داشته باشند، می‌خواهیم دولت الکترونیک، شهر هوشمند، فناوری فضایی، انرژی هسته‌ای، نانوتکنولوژی و تکنولوژی سلول‌های بنیادی داشته باشیم؛ این ها همه محصول سبک زندگی آنیموسی هست. سبک زندگی‌ای که خیلی با دل، با عاطفه، با الهام، با کشف‌ و‌ شهود و... کار نمی‌کند بلکه با ابعاد، با اندازه‌گیری‌ها، با عینیات، با فیزیک و با ریاضی سروکار دارد.

اما اگر ما این را بخواهیم ولی در عین حال سبک زندگی آنیمایی داشته باشیم ، تصمیمات عاطفی بگیریم، آرمان های شاعرانه داشته باشیم، وقت‌ شناسی برایمان اصلا اهمیتی نداشته باشد، قانون را به راحتی دور بزنیم و به داده های آماری کم توجه باشیم آنوقت از اینجا مانده و از آنجا رانده می شویم. یعنی نه به دستاوردهای آنیمایی می‌رسیم که شعر، هنر، کشف‌ و‌ شهود، الهام‌ و‌ اشراق و تجارب فراحسی است و نه به دستاوردهای آنیموسی می‌رسیم که تولید جت، واکسن، ماهواره و فناوری فضایی است. ما یک شکل تق‌ و‌ لق، مثله شده و معلولی از هر دوی این ها را با خودمان داریم و در نتیجه دچار سردرگمی و نارضایتی عمومی هستیم.

به عنوان مثال مدیریت کلان بدون توجه به عینیات نمی‌تواند پیش رود. به خاطر دارم که در دوره‌ی اول رئیس‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، وزیر کشاورزی پیشنهادی  (آقای مهندس اسکندری)  که به مجلس رفت تا رای اعتماد بگیرد، دو برابر وقتی را که برای سخنرانی او تعیین کرده بودند سخن گفت. من که به صورت زنده مراسم رای اعتماد را نگاه می‌کردم، توقعی که از مجلس یعنی نمایندگان ملت داشتم این بود که به کسی که ۱۰۰ درصد تخلف از وقت دارد رای اعتماد ندهند. برای اینکه کسی که مدت‌ها اطلاع داشته که باید ۲۰ دقیقه صحبت کند و نتوانسته خودش را جمع کند این فرد مدیریت فردی و انضباط ندارد، برای وقت ارزش قائل نیست و آن وقت این آدم یک پروژه‌ی ۲ ساله را هم ۴ ساله تمام خواهد کرد که دیگر آن وقت توجیه اقتصادی، محیط زیستی و... نخواهد داشت. ولی همان‌طور که از یک مجلس این‌ چنینی انتظار می‌رفت ایشان رای اعتماد گرفت. در حرکت بعدی‌ای که ایشان انجام داد شماره‌ تلفن موبایلی را در تلویزیون اعلام کردند که هر کس می‌خواهد شخصا با ایشان صحبت کند و اضافه کردند که ایشان مثلاً شبی ۴ ساعت جواب تلفن‌ ها را می‌دهد. من یک محاسبه‌ی سرانگشتی کردم کسانی که با وزیر کشاورزی کار دارند شامل همه‌ی کشاورزها، دامپرورها، شیلاتی‌ها، شکاربان ‌ها، جنگل‌بانی‌ها و ... چه پرسنل ایشان و چه خدمت‌گیرندگان از ایشان چند میلیون نفر هستند و اگر هر کدام از آن ها تصمیم بگیرد که ۱۰ دقیقه با ایشان صحبت بکند ایشان چند برابر طول دوره‌ی وزارتش باید ۲۴ ساعت با تلفن صحبت کند تا بتواند جواب این ها را بدهد، که بعد از چند ماه اعلام شد که ایشان فعلا فرصت جوابگویی ندارند و آن داستان لغو شد. نکته جالب اینجاست که ما در همان زمان بزرگ‌ ترین واردکننده‌ی گندم جهان شدیم، درحالی‌که ۴ سال پیش از آن ما جشن خودکفایی گندم برگزار کرده بودیم. 

@drsargolzaei
سوپرویژن تربیت رواندرمانگر
نظارت و درمان با دکترسرگلزایی
از 17اردیبهشت (روزهای دوشنبه 17تا19)
09123336716 - 88063547
اطلاعات بیشتر دراینجا 👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
.