#آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟
(قسمت اول)
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
#فمينيسم چيست؟
«مارلين لگيت» كتابي دربارۀ تاريخ فمينيسم نوشته كه با نام «زنان در روزگارشان» با ترجمۀ نيلوفر مهديان توسط نشر ني منتشر شده است. «لگيت» تاريخ فمينيسم را در سه سطح بررسي مي كند. سطح اوّل عصيان هاي فردی عليه تعريف نهادينۀ زنانگي در جامعه است. شايد رهبانيت «رابعه عدويّه»، كشف حجاب «طاهره قرة العين» و اشعار اروتيك #فروغ_فرخزاد را بتوان نمونه هايي از اين سطح فمينيسم در جامعۀ ما به حساب آورد. سطح دوّم فمينيسم، به تغيير گسترده تر در فرهنگ جامعه بستگي دارد: گسترش اين نگرش كه سنّت هاي اجتماعي نه اموري الهي، كه قراردادهايي بشري هستند. بر اين اساس كتاب «تبارشناسي اخلاق» ويلهلم فريدريش #نيچه و كتاب «تاريخ جنسّيت» ميشل #فوكو را ميتوان حركت هايي فمينيستي محسوب كرد. در سطح ملّي هم مي توان كتاب هاي امثال احمد #كسروي و #صادق_هدايت را در اين طبقه از جنبش فمينيسم قرار داد گرچه بظاهر ممكن است تكيۀ خاصّي بر مسائل زنان در آنها نبينیم. سطح سوّم فمينيسم، ايجاد يك «آگاهي طبقه» در زنان است كه منجر به ايجاد جنبشهاي اجتماعي احقاق حقوق زنان مي گردد. نمونه اي از اين جنبش ها، جنبش حق رأي زنان در اواخر قرن نوزدهم بود كه منجر به تصويب اصلاحيۀ نوزدهم قانون اساسي ايالات متحده شد كه در سال 1920 ميلادي حق رأي زنان را به رسميّت شناخت. بنابر اين پيش از آن كه به سئوال مطرح شده در عنوان مقاله پاسخ دهم بايد روشن كنم كه مقصودم از فمينيسم كدام يك از سطوح فمينيسم است. منظور من، سطح دوّم فمينيسم است به اين معنا كه يكي از سنّت هاي فكري نهادينه به چالش كشيده شود كه اتّفاقاً در تغيير شرايط اجتماعي زنان اهمّيت دارد.
سنّت فكري مذكور اين است: «سكس، سرويسي است كه زن به مرد مي دهد و بايد در قبال آن امتيازي دريافت كند». ريشۀ اين سنّت فكري به عصر شكار بر مي گردد!
گوشت در برابر سكس!
در عصر شكار، تأمين مواد غذايي كاري دشوار بود كه نياز به قدرت عضلاني زياد داشت. از يك طرف ضعف عضلاني زنان مانع موفقّيت آن ها در جمع آوري غذا ميشد و از ديگر سو بارداري، زايمان و شيردهي مكرّر زنان كه از نوجواني تا سالمندي آن ها را اشغال مي كرد امكان جستجوي غذا را براي آنان محدود مي كرد. نتيجه اين كه زنان قدرت تأمين غذاي خود و فرزندان شان را نداشتند و مجبور بودند براي اين منظور به مردان متّكي باشند. اين شرايط ايجاب مي كرد كه زنان تأمين نياز جنسي مردان را منوط به دريافت غذا نمايند. بنابراين در عصر شكار، «فاحشگي» رفتار نرمال و همگاني زنان بود. شرايط فوق، با تغييراتي در عصر كشاورزي نيز ادامه يافت امّا عصر صنعتي شرايط جديدي ايجاد كرد: فعاليت توليدي نيازي به قدرت عضلاني نداشت بنابراين زنان فرصتي برابر مردان براي تأمين غذا داشتند. همزمان ابداع روش مؤثر جلوگيري از بارداري (كنتراسپشن) باعث شد كه زنان مجبور نباشند همۀ دوران مفيد عمر خود را صرف بارداري، زايمان و بچّه داري كنند. بنابراين زنان ميتوانستند به فعالّيت جنسي خود نه به عنوان كالايي براي فروش بلكه به فرصتي براي لذّت بنگرند. پس انتظار ميرفت كه زنان تجارت «سكس در برابر غذا»، «تمكين در برابر نفقه» و «لذّت در برابر امنيّت» را كنار بگذارند امّا چنين نشد. چه چيزي مانع شكسته شدن اين سنّت فكري است؟
كالا به عنوان «فتيش»
«فتيش» به معناي شيء مقدّس است. در روانپزشكي اصطلاع «فتيشيسم» در مورد كساني به كار مي رود كه تنها در حضور يك شيء خاص (مثلاً كفش قرمز پاشنه بلند در يك زن) تحريك جنسي پيدا مي كنند. كارل ماركس پايه گذار ماركسيسم، مبحثي را تحت عنوان «كالا به عنوان فتيش» مطرح كرده است. از نظر او، در جامعۀ سرمايه داري (كاپيتاليسم)، شيء براي نياز عيني خريداري نمي شود بلكه خريد اشياء جنبۀ «افسون زدگي» به خود مي گيرد! انسان ها به گونه اي به اشياء پشت ويترين ها مي نگرند كه گويي آنها اشيائي متبرّك و مقدّس اند كه براي تعميد و رستگاري ضروري اند! به قول #اريك_فروم روانكاو اومانيست «داشتن جاي بودن را ميگيرد.» اين «افسون زدگي» محصول سيكل معيوب نظام كاپيتاليستي است: ما توليد مي كنيم تا مصرف كنيم و مصرف مي كنيم تا توليد كنيم! در نظام كاپيتاليستي پس از انقلاب صنعتي، ماشين ها باري را كه بر دوش «بردگان» بود به دوش گرفتند امّا به «بردگان» وظيفۀ جديدي محول شد:
خريد بيش از نياز!
@drsargolzaei
(قسمت اول)
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
#فمينيسم چيست؟
«مارلين لگيت» كتابي دربارۀ تاريخ فمينيسم نوشته كه با نام «زنان در روزگارشان» با ترجمۀ نيلوفر مهديان توسط نشر ني منتشر شده است. «لگيت» تاريخ فمينيسم را در سه سطح بررسي مي كند. سطح اوّل عصيان هاي فردی عليه تعريف نهادينۀ زنانگي در جامعه است. شايد رهبانيت «رابعه عدويّه»، كشف حجاب «طاهره قرة العين» و اشعار اروتيك #فروغ_فرخزاد را بتوان نمونه هايي از اين سطح فمينيسم در جامعۀ ما به حساب آورد. سطح دوّم فمينيسم، به تغيير گسترده تر در فرهنگ جامعه بستگي دارد: گسترش اين نگرش كه سنّت هاي اجتماعي نه اموري الهي، كه قراردادهايي بشري هستند. بر اين اساس كتاب «تبارشناسي اخلاق» ويلهلم فريدريش #نيچه و كتاب «تاريخ جنسّيت» ميشل #فوكو را ميتوان حركت هايي فمينيستي محسوب كرد. در سطح ملّي هم مي توان كتاب هاي امثال احمد #كسروي و #صادق_هدايت را در اين طبقه از جنبش فمينيسم قرار داد گرچه بظاهر ممكن است تكيۀ خاصّي بر مسائل زنان در آنها نبينیم. سطح سوّم فمينيسم، ايجاد يك «آگاهي طبقه» در زنان است كه منجر به ايجاد جنبشهاي اجتماعي احقاق حقوق زنان مي گردد. نمونه اي از اين جنبش ها، جنبش حق رأي زنان در اواخر قرن نوزدهم بود كه منجر به تصويب اصلاحيۀ نوزدهم قانون اساسي ايالات متحده شد كه در سال 1920 ميلادي حق رأي زنان را به رسميّت شناخت. بنابر اين پيش از آن كه به سئوال مطرح شده در عنوان مقاله پاسخ دهم بايد روشن كنم كه مقصودم از فمينيسم كدام يك از سطوح فمينيسم است. منظور من، سطح دوّم فمينيسم است به اين معنا كه يكي از سنّت هاي فكري نهادينه به چالش كشيده شود كه اتّفاقاً در تغيير شرايط اجتماعي زنان اهمّيت دارد.
سنّت فكري مذكور اين است: «سكس، سرويسي است كه زن به مرد مي دهد و بايد در قبال آن امتيازي دريافت كند». ريشۀ اين سنّت فكري به عصر شكار بر مي گردد!
گوشت در برابر سكس!
در عصر شكار، تأمين مواد غذايي كاري دشوار بود كه نياز به قدرت عضلاني زياد داشت. از يك طرف ضعف عضلاني زنان مانع موفقّيت آن ها در جمع آوري غذا ميشد و از ديگر سو بارداري، زايمان و شيردهي مكرّر زنان كه از نوجواني تا سالمندي آن ها را اشغال مي كرد امكان جستجوي غذا را براي آنان محدود مي كرد. نتيجه اين كه زنان قدرت تأمين غذاي خود و فرزندان شان را نداشتند و مجبور بودند براي اين منظور به مردان متّكي باشند. اين شرايط ايجاب مي كرد كه زنان تأمين نياز جنسي مردان را منوط به دريافت غذا نمايند. بنابراين در عصر شكار، «فاحشگي» رفتار نرمال و همگاني زنان بود. شرايط فوق، با تغييراتي در عصر كشاورزي نيز ادامه يافت امّا عصر صنعتي شرايط جديدي ايجاد كرد: فعاليت توليدي نيازي به قدرت عضلاني نداشت بنابراين زنان فرصتي برابر مردان براي تأمين غذا داشتند. همزمان ابداع روش مؤثر جلوگيري از بارداري (كنتراسپشن) باعث شد كه زنان مجبور نباشند همۀ دوران مفيد عمر خود را صرف بارداري، زايمان و بچّه داري كنند. بنابراين زنان ميتوانستند به فعالّيت جنسي خود نه به عنوان كالايي براي فروش بلكه به فرصتي براي لذّت بنگرند. پس انتظار ميرفت كه زنان تجارت «سكس در برابر غذا»، «تمكين در برابر نفقه» و «لذّت در برابر امنيّت» را كنار بگذارند امّا چنين نشد. چه چيزي مانع شكسته شدن اين سنّت فكري است؟
كالا به عنوان «فتيش»
«فتيش» به معناي شيء مقدّس است. در روانپزشكي اصطلاع «فتيشيسم» در مورد كساني به كار مي رود كه تنها در حضور يك شيء خاص (مثلاً كفش قرمز پاشنه بلند در يك زن) تحريك جنسي پيدا مي كنند. كارل ماركس پايه گذار ماركسيسم، مبحثي را تحت عنوان «كالا به عنوان فتيش» مطرح كرده است. از نظر او، در جامعۀ سرمايه داري (كاپيتاليسم)، شيء براي نياز عيني خريداري نمي شود بلكه خريد اشياء جنبۀ «افسون زدگي» به خود مي گيرد! انسان ها به گونه اي به اشياء پشت ويترين ها مي نگرند كه گويي آنها اشيائي متبرّك و مقدّس اند كه براي تعميد و رستگاري ضروري اند! به قول #اريك_فروم روانكاو اومانيست «داشتن جاي بودن را ميگيرد.» اين «افسون زدگي» محصول سيكل معيوب نظام كاپيتاليستي است: ما توليد مي كنيم تا مصرف كنيم و مصرف مي كنيم تا توليد كنيم! در نظام كاپيتاليستي پس از انقلاب صنعتي، ماشين ها باري را كه بر دوش «بردگان» بود به دوش گرفتند امّا به «بردگان» وظيفۀ جديدي محول شد:
خريد بيش از نياز!
@drsargolzaei
#آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟
(قسمت دوم)
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
خريد بيش از نياز!
به راه افتادن رسانه هاي فراگير در عصر صنعتي اين فرصت را به صاحبان سرمايه داد كه افسون خود را به راه بياندازند و در اين بازي، قرار شد سهم بيشتري به زنان داده شود زيرا زنان به دليل غلبۀ «آگاهي جمعي» شان بر «آگاهي فردي» (به تعبير ديگر تلقين پذيري بيشتر) مخاطبان مهم تري تلقي مي شوند. تبليغات نظام سرمايه داري كه براي تبليغ يك كيف تمام برجستگي ها و فرو رفتگي هاي بدن زنان را آگرانديسمان مي كند، فرهنگ «نمايش جنسي» يا به تعبير روانپزشكي exhibitionism را رواج مي دهد، گرچه شيوع بالاي اين نوع «خودنمايي جنسي» -كه در عصر شكار ضرورت بود و در عصر فراصنعتي غير ضروري- باعث ميشود كه منابع روانشناسي و روانپزشكي نيز در موردهاي نمونه (case reports) به اين «نمايشگري فرهنگي» كمتر بپردازند.
جرّاحي هاي زيبايي افراطي، تزريق در گونه و لب ها، استفادۀ افراطي از مواد آرايشي و لباسهاي محّرك و بدن نما نگاه جنسيتّي و جنسي (sexism) را زنده نگه مي دارد و مانع از اين مي شود كه به زن -و نيز به مرد- فارغ از كروموزوم ها و اندام هاي تناسليشان نگاه كنيم. تنها در افول نظام سرمايه داري است كه sexism جاي خود را به Feminism مي دهد.
كدام سوسياليسم؟
در ابتداي مقاله، منظورم از فمينيسم روشن كردم. اكنون جا دارد منظورم را از #سوسياليسم هم بيان كنم. بديهي است كه سوسياليسم نام يك نظام اجتماعی-اقتصادي است و مرتبط شدن آن با استالينيزم شوروی و آلمان شرقي سابق و توتاليتاريسم كره شمالي صرفاً دلايل تاريخي داشته است. به قول ارنستو #چگوارا ادّعاي ماركسيست بودن روسها به اندازۀ ادّعاي مسيحي بودن پاپ مضحك است!
نظام سوسياليستي نظامي است كه با وضع قوانين اقتصادي در زمينۀ قانون كار (حقوق كارگران)، قوانين مالياتي و توزيع هوشمندانۀ منابع ملّي فاصلۀ سقف و كف درآمد كاهش يابد. گرچه کارل #مارکس اعتقاد دارد سوسیالیسم واقعی محصول نظام تولید است نه نظام توزیع. او سوسیالیسم را سرنوشت نهایی نظام سرمایه داری می داند: شرایطی که افزایش تولید منجر به در دسترس بودن کالا برای همه حتی بدون اجبار به کار کردن می گردد! از نظر او کسانی که سوسیالیسم را محصول تغییر نظام توزیع می دانند "سوسیالیست های تخیلی" هستند. اما اگر مارکس زنده می ماند و می دید که روزی آمریکایی ها گندم ها را در دریا ریختند تا قیمت گندم پایین نیاید شاید قانع می شد که تنها راه تحقق سوسیالیسم تغییر در نظام توزیع است.
پی نوشت:
برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه کتاب "آزادی زنان" نوشته ی ایولین رید ترجمه افشنگ مقصودی از انتشارات نشر گل آذین را بخوانید
@drsargolzaei
(قسمت دوم)
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
خريد بيش از نياز!
به راه افتادن رسانه هاي فراگير در عصر صنعتي اين فرصت را به صاحبان سرمايه داد كه افسون خود را به راه بياندازند و در اين بازي، قرار شد سهم بيشتري به زنان داده شود زيرا زنان به دليل غلبۀ «آگاهي جمعي» شان بر «آگاهي فردي» (به تعبير ديگر تلقين پذيري بيشتر) مخاطبان مهم تري تلقي مي شوند. تبليغات نظام سرمايه داري كه براي تبليغ يك كيف تمام برجستگي ها و فرو رفتگي هاي بدن زنان را آگرانديسمان مي كند، فرهنگ «نمايش جنسي» يا به تعبير روانپزشكي exhibitionism را رواج مي دهد، گرچه شيوع بالاي اين نوع «خودنمايي جنسي» -كه در عصر شكار ضرورت بود و در عصر فراصنعتي غير ضروري- باعث ميشود كه منابع روانشناسي و روانپزشكي نيز در موردهاي نمونه (case reports) به اين «نمايشگري فرهنگي» كمتر بپردازند.
جرّاحي هاي زيبايي افراطي، تزريق در گونه و لب ها، استفادۀ افراطي از مواد آرايشي و لباسهاي محّرك و بدن نما نگاه جنسيتّي و جنسي (sexism) را زنده نگه مي دارد و مانع از اين مي شود كه به زن -و نيز به مرد- فارغ از كروموزوم ها و اندام هاي تناسليشان نگاه كنيم. تنها در افول نظام سرمايه داري است كه sexism جاي خود را به Feminism مي دهد.
كدام سوسياليسم؟
در ابتداي مقاله، منظورم از فمينيسم روشن كردم. اكنون جا دارد منظورم را از #سوسياليسم هم بيان كنم. بديهي است كه سوسياليسم نام يك نظام اجتماعی-اقتصادي است و مرتبط شدن آن با استالينيزم شوروی و آلمان شرقي سابق و توتاليتاريسم كره شمالي صرفاً دلايل تاريخي داشته است. به قول ارنستو #چگوارا ادّعاي ماركسيست بودن روسها به اندازۀ ادّعاي مسيحي بودن پاپ مضحك است!
نظام سوسياليستي نظامي است كه با وضع قوانين اقتصادي در زمينۀ قانون كار (حقوق كارگران)، قوانين مالياتي و توزيع هوشمندانۀ منابع ملّي فاصلۀ سقف و كف درآمد كاهش يابد. گرچه کارل #مارکس اعتقاد دارد سوسیالیسم واقعی محصول نظام تولید است نه نظام توزیع. او سوسیالیسم را سرنوشت نهایی نظام سرمایه داری می داند: شرایطی که افزایش تولید منجر به در دسترس بودن کالا برای همه حتی بدون اجبار به کار کردن می گردد! از نظر او کسانی که سوسیالیسم را محصول تغییر نظام توزیع می دانند "سوسیالیست های تخیلی" هستند. اما اگر مارکس زنده می ماند و می دید که روزی آمریکایی ها گندم ها را در دریا ریختند تا قیمت گندم پایین نیاید شاید قانع می شد که تنها راه تحقق سوسیالیسم تغییر در نظام توزیع است.
پی نوشت:
برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه کتاب "آزادی زنان" نوشته ی ایولین رید ترجمه افشنگ مقصودی از انتشارات نشر گل آذین را بخوانید
@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#واکاوای_حریمخصوصی_بهلحاظ_روانشناسی
گفت و گوی علی ورامینی (ماهنامه مدیریت ارتباط) با #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
بخش هفتم- بخش پایانی
· جناب دکتر اختلالی در روانشناسی داریم که به آن وویریسم Voyeurism میگویند. این وویریسم که کاملا حریم خصوصی را نشانه میگیرد در عصر شبکه های مجازی چه شکل و ساختی گرفته است؟
در واقع Voyeurism یا اختلال چشم چرانی کردن یکی از مجموعه اختلالاتی است که به آنها پارافیلیاها میگوییم که به فارسی انحرافات جنسی ترجمهاش میکنند، ولی در واقع ترجمه ی درستی نیست، پارا یعنی به موازات و فیلیا یعنی دوست داشتن و پارافیلیا یعنی انگار فرد در مسیری به موازات گرایش جنسی معمول دارد حرکت میکند و به آن نمیرسد، خط سیرش انگار در یک جادهی فرعی میرود. معنی لغویاش این است، ولی خب متاسفانه در فارسی ما نمیتوانیم خیلی چیزها را ترجمه کنیم برای اینکه زبان فارسی نارساییهایی برای ترجمه دارد و ما گاهی یک واژه ی لاتین را مجبوریم به یک جمله ی فارسی برگردانیم.
به هر حال اغلب پارافیلیاها ناشی از کم بودن اعتماد به نفس و عزّت نفس هستند. بعضی ها فکر میکنند مثلاً این آدمی که میرود تلسکوپ میخرد تا از پنجرهاش بتواند پنجرهی خانهی دیگران را رصد کند و همسایگانش را در خصوصیترین حالات شان نگاه کند حتماً این آدم بیش از دیگران میل جنسی دارد، ولی اصلاً ماجرا میل جنسی نیست. ماجرا اغلب این است که این آدم بهشدت احترام به نفس، اعتماد به نفس و خودارزیابی پایینی دارد. چنین فردی خودپنداره ی ضعیفی دارد و در نتیجه تصور میکند هیچ کس او را بهعنوان شریک جنسی نخواهد پذیرفت و اگر به کسی پیشنهاد بدهد مورد طرد و تمسخر یا تحقیر قرار میگیرد. در نتیجه این فرد به این شکل میل خودش را ارضا میکند که در یک فضای امن و لاک تنهایی بخزد ولی یواشکی دیگران را تماشا کند. حالا به شکل گستردهاش به این حالت میشود گفت هیزی، ولی به عنوان اختلال، فرد دارای اختلال برنامهریزی میکند (نه اینکه به شکل گذرا در خیابان به کسانی که میبیند چشم بدوزد) تا بتواند دیگران را در شرایط برهنه و خصوصی شان تماشا بکند. فرد دچار وویریسم تجهیزاتی برای این ماجرا تهیه میکند، کمین می کند، وقت میگذارد و غیره؛ این فرد مسالهاش بیشتر از اینکه مسالهی حریم خصوصی یا مسالهی جنسی باشد، مسالهی اعتماد به نفس پایین است. همینطور هم آن روی دیگر سکه ی وویریسم (اختلال دید زدن)، exhibitionism یا اختلال نمایشگری است. در این اختلال، باز فرد دوست دارد بیاید جلوی پنجره لخت شود یا از خودش عکس عریان بگیرد و در اینستاگرام بگذارد. این exhibitionism یا اختلال نمایشگری هم باز اصلا به این معنی نیست که این آدمی که دارد این عکس اندام تناسلی را از خودش میگذارد نسبت به دیگران از نظر میل جنسی پرفعالیتتر و پرکارتر است و هایپرسکشوال است، نه، این آدم هم آنقدر احترام به نفسش پایین است که فکر میکند اگر به دیگران نزدیک بشود حتما مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرد؛ درنتیجه از ارتباط عمیق و صمیمانه فاصله میگیرد ولی در عین حال نمیخواهد این انزوا را قبول کند پس از یک مکانیسم دفاعی به نام reaction formation یا وارونهسازی استفاده میکند که میخواهد بگوید نه! اتفاقا من خیلی هم بدن قشنگی دارم و خیلی هم جذاب هستم و در نتیجه بیش از حد خودنمایی میکند ولی درواقع پشت این خودنمایی بیش از حد، ترس از طرد هست و ترس از این است که اگر با آدمها وارد رابطهی صمیمانه شود و آنها به حریم خصوصیاش بیایند مسخرهاش میکنند؛ درنتیجه خودش را از روابط صمیمانه بیرون میکشد ولی روابط سطحی را گسترش میدهد. در عمق کم میآورد، در سطح افراط میکند و شروع میکند با بدننمایی و یا حتی عورتنمایی به دیگران اعلام میکند که ببینید من چقدر زیبا و جذاب هستم. همین که میخواهد همه اینجوری مجذوب بهش نگاه کنند برای این است که خودش پیش خودش احساس خواستنی بودن ندارد و با تعداد چشمهایی که به او نگاه میکنند میخواهد به خودش تسلی بدهد. بنابراین افراد دچار اختلالات پارافیلیا بیشتر مسالهشان مسالهی خودپنداره ی ضعیف و اعتماد به نفس و عزت نفس پایین است و نیاز به روان درمانی آدلری، طرحواره درمانی و درمان های مبتنی بر تغییر خودپنداره و آموزش دلبستگی ایمن دارند.
@drsargolzaei
#واکاوای_حریمخصوصی_بهلحاظ_روانشناسی
گفت و گوی علی ورامینی (ماهنامه مدیریت ارتباط) با #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
بخش هفتم- بخش پایانی
· جناب دکتر اختلالی در روانشناسی داریم که به آن وویریسم Voyeurism میگویند. این وویریسم که کاملا حریم خصوصی را نشانه میگیرد در عصر شبکه های مجازی چه شکل و ساختی گرفته است؟
در واقع Voyeurism یا اختلال چشم چرانی کردن یکی از مجموعه اختلالاتی است که به آنها پارافیلیاها میگوییم که به فارسی انحرافات جنسی ترجمهاش میکنند، ولی در واقع ترجمه ی درستی نیست، پارا یعنی به موازات و فیلیا یعنی دوست داشتن و پارافیلیا یعنی انگار فرد در مسیری به موازات گرایش جنسی معمول دارد حرکت میکند و به آن نمیرسد، خط سیرش انگار در یک جادهی فرعی میرود. معنی لغویاش این است، ولی خب متاسفانه در فارسی ما نمیتوانیم خیلی چیزها را ترجمه کنیم برای اینکه زبان فارسی نارساییهایی برای ترجمه دارد و ما گاهی یک واژه ی لاتین را مجبوریم به یک جمله ی فارسی برگردانیم.
به هر حال اغلب پارافیلیاها ناشی از کم بودن اعتماد به نفس و عزّت نفس هستند. بعضی ها فکر میکنند مثلاً این آدمی که میرود تلسکوپ میخرد تا از پنجرهاش بتواند پنجرهی خانهی دیگران را رصد کند و همسایگانش را در خصوصیترین حالات شان نگاه کند حتماً این آدم بیش از دیگران میل جنسی دارد، ولی اصلاً ماجرا میل جنسی نیست. ماجرا اغلب این است که این آدم بهشدت احترام به نفس، اعتماد به نفس و خودارزیابی پایینی دارد. چنین فردی خودپنداره ی ضعیفی دارد و در نتیجه تصور میکند هیچ کس او را بهعنوان شریک جنسی نخواهد پذیرفت و اگر به کسی پیشنهاد بدهد مورد طرد و تمسخر یا تحقیر قرار میگیرد. در نتیجه این فرد به این شکل میل خودش را ارضا میکند که در یک فضای امن و لاک تنهایی بخزد ولی یواشکی دیگران را تماشا کند. حالا به شکل گستردهاش به این حالت میشود گفت هیزی، ولی به عنوان اختلال، فرد دارای اختلال برنامهریزی میکند (نه اینکه به شکل گذرا در خیابان به کسانی که میبیند چشم بدوزد) تا بتواند دیگران را در شرایط برهنه و خصوصی شان تماشا بکند. فرد دچار وویریسم تجهیزاتی برای این ماجرا تهیه میکند، کمین می کند، وقت میگذارد و غیره؛ این فرد مسالهاش بیشتر از اینکه مسالهی حریم خصوصی یا مسالهی جنسی باشد، مسالهی اعتماد به نفس پایین است. همینطور هم آن روی دیگر سکه ی وویریسم (اختلال دید زدن)، exhibitionism یا اختلال نمایشگری است. در این اختلال، باز فرد دوست دارد بیاید جلوی پنجره لخت شود یا از خودش عکس عریان بگیرد و در اینستاگرام بگذارد. این exhibitionism یا اختلال نمایشگری هم باز اصلا به این معنی نیست که این آدمی که دارد این عکس اندام تناسلی را از خودش میگذارد نسبت به دیگران از نظر میل جنسی پرفعالیتتر و پرکارتر است و هایپرسکشوال است، نه، این آدم هم آنقدر احترام به نفسش پایین است که فکر میکند اگر به دیگران نزدیک بشود حتما مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرد؛ درنتیجه از ارتباط عمیق و صمیمانه فاصله میگیرد ولی در عین حال نمیخواهد این انزوا را قبول کند پس از یک مکانیسم دفاعی به نام reaction formation یا وارونهسازی استفاده میکند که میخواهد بگوید نه! اتفاقا من خیلی هم بدن قشنگی دارم و خیلی هم جذاب هستم و در نتیجه بیش از حد خودنمایی میکند ولی درواقع پشت این خودنمایی بیش از حد، ترس از طرد هست و ترس از این است که اگر با آدمها وارد رابطهی صمیمانه شود و آنها به حریم خصوصیاش بیایند مسخرهاش میکنند؛ درنتیجه خودش را از روابط صمیمانه بیرون میکشد ولی روابط سطحی را گسترش میدهد. در عمق کم میآورد، در سطح افراط میکند و شروع میکند با بدننمایی و یا حتی عورتنمایی به دیگران اعلام میکند که ببینید من چقدر زیبا و جذاب هستم. همین که میخواهد همه اینجوری مجذوب بهش نگاه کنند برای این است که خودش پیش خودش احساس خواستنی بودن ندارد و با تعداد چشمهایی که به او نگاه میکنند میخواهد به خودش تسلی بدهد. بنابراین افراد دچار اختلالات پارافیلیا بیشتر مسالهشان مسالهی خودپنداره ی ضعیف و اعتماد به نفس و عزت نفس پایین است و نیاز به روان درمانی آدلری، طرحواره درمانی و درمان های مبتنی بر تغییر خودپنداره و آموزش دلبستگی ایمن دارند.
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام، وقت بخیر
قبل از هرچیز مثل همیشه قدردان مطالب خوب شما هستم.
من فکر میکردم که با توجه به اینکه امروزه اکثریت مردم خواننده مطالب تلگرامی هستند فعالیت در تلگرام و دنیای مجازی بسیار بیشتر از فعالیت در روزنامه و مجله و کلاً محصولات کاغذی موثر خواهد بود. چون طیف بیشتری از مردم را مورد هدف قرار خواهد داد. به ویژه بدنه توده مردم.
چند وقت پیش در یادداشتی از شما خواندم (قسمت ششم از #واکاوای_حریمخصوصی_بهلحاظ_روانشناسی) که فعالیتهای مجازی را تشبیه به بازیهای کودکانه برای ارضا نمادین فعالیتهای اجتماعی کرده بودید. در واقع با عبارت خودارضایی اجتماعی از این عمل یاد کرده بودید. اگر امکان داره در مورد این تناقض که در بنده بوجود آمده بنده را راهنمایی بفرمایید.
ممنونم
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
قطعاً شبکه های اجتماعی فضای مجازی بستر بالقوّه ای برای تحوّل فرهنگی و اجتماعی هستند مشروط به این که از دل گفتگوها و تعاملات آن حرکت های جمعی (کمپین ها، اعتراضات مدنی و سازمان های مردم-نهاد) به وجود آیند؛ امّا اگر شبکه های اجتماعی «مدار بستهٔ» گفتگوهایی باشند که به تغییر رفتار جمعی و حرکت های گروهی منجر نمی شوند چیزی جز یک خودارضایی روانی-اجتماعی نیستند.
ممنونم که مباحث کانال را دنبال می کنید.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
سلام، وقت بخیر
قبل از هرچیز مثل همیشه قدردان مطالب خوب شما هستم.
من فکر میکردم که با توجه به اینکه امروزه اکثریت مردم خواننده مطالب تلگرامی هستند فعالیت در تلگرام و دنیای مجازی بسیار بیشتر از فعالیت در روزنامه و مجله و کلاً محصولات کاغذی موثر خواهد بود. چون طیف بیشتری از مردم را مورد هدف قرار خواهد داد. به ویژه بدنه توده مردم.
چند وقت پیش در یادداشتی از شما خواندم (قسمت ششم از #واکاوای_حریمخصوصی_بهلحاظ_روانشناسی) که فعالیتهای مجازی را تشبیه به بازیهای کودکانه برای ارضا نمادین فعالیتهای اجتماعی کرده بودید. در واقع با عبارت خودارضایی اجتماعی از این عمل یاد کرده بودید. اگر امکان داره در مورد این تناقض که در بنده بوجود آمده بنده را راهنمایی بفرمایید.
ممنونم
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
قطعاً شبکه های اجتماعی فضای مجازی بستر بالقوّه ای برای تحوّل فرهنگی و اجتماعی هستند مشروط به این که از دل گفتگوها و تعاملات آن حرکت های جمعی (کمپین ها، اعتراضات مدنی و سازمان های مردم-نهاد) به وجود آیند؛ امّا اگر شبکه های اجتماعی «مدار بستهٔ» گفتگوهایی باشند که به تغییر رفتار جمعی و حرکت های گروهی منجر نمی شوند چیزی جز یک خودارضایی روانی-اجتماعی نیستند.
ممنونم که مباحث کانال را دنبال می کنید.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام و وقت بخیر عرض می کنم
خیلی ممنون برای مطالبی که در کانال تلگرام تکرار می فرمایید.
من خودم هر گروه از مقالات شما را که درپی هم در سایت قرارداده اید سه بار می خوانم و هر نوبت را بعد از یک آیش انجام می دهم.
شما زبان فارسی و انگلیسی و عربی را خیلی خوب یادگرفته اید و من هر روز از شما چیزهای زیادی یادمی گیرم.
من هم به زبان عربی علاقه مند بودم و بسیاری از قواعد را خوب یادگرفتم.
از آنجا که برای زبان اهمّیّت قائلید و این را هم یادمی دهید و هم از شما یادمی گیریم می خواستم مطلبی را عرض کنم که قبلاً عذرخواهی می کنم.
در فایل صوتی کلاس #زوج_درمانی می فرمایید مَضرّات که با دانش خودم فکرمی کنم مُضرّات درست است.
چنانچه برداشتم صحیح نیست تصحیح بفرمایید.
باتشکّر
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
از محبّتی که به بنده دارید سپاسگزارم و خوشحالم که با دقًت و نکته سنجی مباحث کانال را پیگیری می فرمایید.
تلفّظ درست این واژه توسط عرب زبان ها مَضَرّات (به فتح میم و ضاد) است ولی چون فتحه برای عرب زبان ها مصوّت أخَف است و برای فارسی زبان ها مصوّت أثقل است در محاورهٔ عامیانهٔ فارسی به کسره تحویل می شود و بنابراین مَضِرّات (به فتح میم و کسر ضاد) تلفّظ می شود گرچه به طور قطع در گفتگوی عالمانه تلفّظ مَضَرّات ارجح است.
پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
سلام و وقت بخیر عرض می کنم
خیلی ممنون برای مطالبی که در کانال تلگرام تکرار می فرمایید.
من خودم هر گروه از مقالات شما را که درپی هم در سایت قرارداده اید سه بار می خوانم و هر نوبت را بعد از یک آیش انجام می دهم.
شما زبان فارسی و انگلیسی و عربی را خیلی خوب یادگرفته اید و من هر روز از شما چیزهای زیادی یادمی گیرم.
من هم به زبان عربی علاقه مند بودم و بسیاری از قواعد را خوب یادگرفتم.
از آنجا که برای زبان اهمّیّت قائلید و این را هم یادمی دهید و هم از شما یادمی گیریم می خواستم مطلبی را عرض کنم که قبلاً عذرخواهی می کنم.
در فایل صوتی کلاس #زوج_درمانی می فرمایید مَضرّات که با دانش خودم فکرمی کنم مُضرّات درست است.
چنانچه برداشتم صحیح نیست تصحیح بفرمایید.
باتشکّر
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
از محبّتی که به بنده دارید سپاسگزارم و خوشحالم که با دقًت و نکته سنجی مباحث کانال را پیگیری می فرمایید.
تلفّظ درست این واژه توسط عرب زبان ها مَضَرّات (به فتح میم و ضاد) است ولی چون فتحه برای عرب زبان ها مصوّت أخَف است و برای فارسی زبان ها مصوّت أثقل است در محاورهٔ عامیانهٔ فارسی به کسره تحویل می شود و بنابراین مَضِرّات (به فتح میم و کسر ضاد) تلفّظ می شود گرچه به طور قطع در گفتگوی عالمانه تلفّظ مَضَرّات ارجح است.
پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام و عرض ادب و احترام
خیلی ممنونم برای معرّفی کتاب.
خیلی خوشحال هستم از اینکه می توانم از شما پرسش کنم و در پاسخ برایم کتاب معرّفی می کنید.
خواهش می کنم درباره ی واژه ی "گشتالت" توضیح دهید. واژه های زیادی هستند که در دوره ی مدرسه حفظ کرده ام امّا هرگاه با آنها روبرو می شوم برایم ابهام دارند. یکی از آنها "گشتالت" است.
مثلاً در مقاله ی #بدعت_در_روانکاوی فرموده اید مشی پرلز نیز تحلیلی است امّا رویکرد او "گشتالت تراپی" است.
یعنی فروید که متودولوژی فعّال ندارد رویکرد گشتالت هم ندارد؟
با تشکّر
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
همانطور که می دانید تفاوت مفهومی گشتالت تراپی (درمان یکپارچه ساز) با روانکاوی در این است که به جای این که روان را به بخش های خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کنیم آن را به بخش های غالب و مغلوب تقسیم بندی کنیم. بنابراین هدف درمان به جای آوردن محتویات ناخودآگاه به خودآگاهی، تبدیل می شود به یکپارچه سازی بخش های غالب و مغلوب و جایگزینی انسجام به جای تشتّت.
این که عرض می کنم مشی فریتز پرلز در نظر تحلیلی بود منظورم این است که او نیز رفتار را تحلیل می کرد و معانی پنهان و پیام های مستتر را واکاوی می کرد ولی در عمل از فنون یکپارچه سازی استفاده می کرد که فروید و اغلب روانکاوان ارتودوکس از آنها استفاده نمی کردند.
شادکام باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
سلام و عرض ادب و احترام
خیلی ممنونم برای معرّفی کتاب.
خیلی خوشحال هستم از اینکه می توانم از شما پرسش کنم و در پاسخ برایم کتاب معرّفی می کنید.
خواهش می کنم درباره ی واژه ی "گشتالت" توضیح دهید. واژه های زیادی هستند که در دوره ی مدرسه حفظ کرده ام امّا هرگاه با آنها روبرو می شوم برایم ابهام دارند. یکی از آنها "گشتالت" است.
مثلاً در مقاله ی #بدعت_در_روانکاوی فرموده اید مشی پرلز نیز تحلیلی است امّا رویکرد او "گشتالت تراپی" است.
یعنی فروید که متودولوژی فعّال ندارد رویکرد گشتالت هم ندارد؟
با تشکّر
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
همانطور که می دانید تفاوت مفهومی گشتالت تراپی (درمان یکپارچه ساز) با روانکاوی در این است که به جای این که روان را به بخش های خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کنیم آن را به بخش های غالب و مغلوب تقسیم بندی کنیم. بنابراین هدف درمان به جای آوردن محتویات ناخودآگاه به خودآگاهی، تبدیل می شود به یکپارچه سازی بخش های غالب و مغلوب و جایگزینی انسجام به جای تشتّت.
این که عرض می کنم مشی فریتز پرلز در نظر تحلیلی بود منظورم این است که او نیز رفتار را تحلیل می کرد و معانی پنهان و پیام های مستتر را واکاوی می کرد ولی در عمل از فنون یکپارچه سازی استفاده می کرد که فروید و اغلب روانکاوان ارتودوکس از آنها استفاده نمی کردند.
شادکام باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام جناب آقای دکتر سرگلزایی
وقت شما بخیر
من همه ی مطالب کانال تلگرامی شما را خواندم.
همه ی آنها پاسخ به سئوالات و ابهامات و مشکلاتی است که در زندگی خودم و اجتماعی که در آن زندگی می کنم با آنها رو برو شده ام.
توضیحات شما درباره ی مشکلاتی که رسانه و نظام تعلیم و تربیّت در رشد صحیح شخصیّت ما پدید آورده اند را قبل از اینکه با شما آشنا شوم و از کانال تلگرام شما استفاده کنم خودم بدلیل تامّلی که در اینباره داشتم فهمیده بودم؛ فقط با وجود توضیحات دقیق و کامل شما بود که اندیشه ی خودم را باور کردم.
خیلی ممنونم که اینهمه مطالب تخصّصی علمی در اختیار ما گذاشته اید.
می توانم بفهمم آگاهی شما از درد و رنجی که به سبب نبود آگاهی، آزادی و سلامت اخلاقی و شخصیّتی به انسانها میرسد مانع می شود که به حرفه و کسب و کارتان بپردازید.
مطلبی فرموده اید درباره ی "رسوبات تفکّر کودکانه" در افراد بزرگسال. یکی محدودکردن مفاهیم انتزاعی در چاچوبهای عینی بود و مثالی که برایش آورده بودید "دوست داشتن" بود که کاملاً یادم هست و دیگری "علّیّت زمانی" است که من اصلاً متوجّه نشدم.
خواهش می کنم علّیّت زمانی را برایم توضیح دهید.
و اینکه تفکّر کودکانه چه نشانه های دیگری دارد؟
آرزو می کنم آن روز که در آرزویش هستید نزدیک باشد.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
از محبت و همدلی شما سپاسگزارم.
معنای علّیّت زمانی این است که ما به واسطهٔ رخداد همزمان دو واقعهٔ مستقل بین آنها رابطهٔ علّی فرض کنیم. مثلاً اگر پس از شستن ماشین مان باران ببارد تصوّر کنیم ماشین شستن ما سبب باریدن باران بوده است، این نوع فرضیه سازی که در کودکان وجود دارد، در انسان های ابتدایی نیز وجود داشته است و لوسین لوی برول در کتاب How Natives think به آن پرداخته است. این کتاب با نام «کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده» توسط انتشارات هرمس به فارسی منتشر شده است. دربارهٔ ابعاد تفکر کودکانه می توانید در کتاب «مقدمه ای بر نظریه های یادگیری» نوشتهٔ اَلسون-هرگنهان ترجمه دکتر سیف انتشارت دوران اطلاعات بیشتری به دست آورید. در این کتاب در فصل مربوط به نظرات پیاژه مباحث مربوط به پیش از عملیات صوری را بخوانید.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
سلام جناب آقای دکتر سرگلزایی
وقت شما بخیر
من همه ی مطالب کانال تلگرامی شما را خواندم.
همه ی آنها پاسخ به سئوالات و ابهامات و مشکلاتی است که در زندگی خودم و اجتماعی که در آن زندگی می کنم با آنها رو برو شده ام.
توضیحات شما درباره ی مشکلاتی که رسانه و نظام تعلیم و تربیّت در رشد صحیح شخصیّت ما پدید آورده اند را قبل از اینکه با شما آشنا شوم و از کانال تلگرام شما استفاده کنم خودم بدلیل تامّلی که در اینباره داشتم فهمیده بودم؛ فقط با وجود توضیحات دقیق و کامل شما بود که اندیشه ی خودم را باور کردم.
خیلی ممنونم که اینهمه مطالب تخصّصی علمی در اختیار ما گذاشته اید.
می توانم بفهمم آگاهی شما از درد و رنجی که به سبب نبود آگاهی، آزادی و سلامت اخلاقی و شخصیّتی به انسانها میرسد مانع می شود که به حرفه و کسب و کارتان بپردازید.
مطلبی فرموده اید درباره ی "رسوبات تفکّر کودکانه" در افراد بزرگسال. یکی محدودکردن مفاهیم انتزاعی در چاچوبهای عینی بود و مثالی که برایش آورده بودید "دوست داشتن" بود که کاملاً یادم هست و دیگری "علّیّت زمانی" است که من اصلاً متوجّه نشدم.
خواهش می کنم علّیّت زمانی را برایم توضیح دهید.
و اینکه تفکّر کودکانه چه نشانه های دیگری دارد؟
آرزو می کنم آن روز که در آرزویش هستید نزدیک باشد.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
از محبت و همدلی شما سپاسگزارم.
معنای علّیّت زمانی این است که ما به واسطهٔ رخداد همزمان دو واقعهٔ مستقل بین آنها رابطهٔ علّی فرض کنیم. مثلاً اگر پس از شستن ماشین مان باران ببارد تصوّر کنیم ماشین شستن ما سبب باریدن باران بوده است، این نوع فرضیه سازی که در کودکان وجود دارد، در انسان های ابتدایی نیز وجود داشته است و لوسین لوی برول در کتاب How Natives think به آن پرداخته است. این کتاب با نام «کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده» توسط انتشارات هرمس به فارسی منتشر شده است. دربارهٔ ابعاد تفکر کودکانه می توانید در کتاب «مقدمه ای بر نظریه های یادگیری» نوشتهٔ اَلسون-هرگنهان ترجمه دکتر سیف انتشارت دوران اطلاعات بیشتری به دست آورید. در این کتاب در فصل مربوط به نظرات پیاژه مباحث مربوط به پیش از عملیات صوری را بخوانید.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
با سلام خدمت استاد بزرگوارم
پیرو مطالعات کتاب های معرفی شده سوالی داشتم از خدمت شریفتون که خودم به پاسخ نتونستم برسم.
استاد سرگلزایی با توجه به وجود شر مطلق مثل نسل كشي هاي مختلف تاريخي و خونريزي هاي عظيم تاريخي، ایا بر طبق اموزه هاي نيچه و جبر و اختیار میتوان گفت انهایی که متحمل درد و رنج شدیدی شده اند پذيرش سبك زندگی بردگی و مطیع وارشان مسبب این بلا بوده است؟ به هر حال همیشه یک ایدئولوژی میتونه پیرو زیادی کسب کنه و به قلمرو های کوچیک تر حمله کنه. یا چه پارامترهایی هست سبب التیام این درد و رنج عظیم می شود؟ ایا اعتقاد به زندگی بعد از مرگ نسخه خوبی نیست ولو اینکه توهمی خوشایند باشد؟ یا انسان باید از اول اموزش ببینه ازادگی رو ارمان خودش قرار بده و تحت هیچ شرایطی زیر بار ظلم نرود؟
با سپاس فراوان
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
سهیل عنایت الله استاد پاکستانی آینده پژوهی و فراتاریخ Meta-history دانشگاه هونولولو هاوایی باور دارد که مسائل اجتماعی را باید چند لایه ای تحلیل کنیم. بنده شخصاً گرایش دارم که مسائل انسانی را از منظر داروینی-مارکسیستی-فرویدی-یونگی تحلیل کنم؛ بنابراین تعیین علّتی واحد برای پدیده ای تاریخی و معرفی نسخه ای واحد برای آن نوعی «ساده سازی افراطی» است که در یادداشتی با همین عنوان که در نهم ژوئن 2016 در کانال گذاشته شده به آن پرداخته ام. مجموعه مقالات سهیل عنایت الله با عنوان «آینده پژوهی با روش تحلیل لایه ای علت ها» توسط اندیشگاه علم و صنعت جهان معاصر و انتشارات شکیب به فارسی منتشر شده است.
سبزاندیشی تان ماندگار
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
با سلام خدمت استاد بزرگوارم
پیرو مطالعات کتاب های معرفی شده سوالی داشتم از خدمت شریفتون که خودم به پاسخ نتونستم برسم.
استاد سرگلزایی با توجه به وجود شر مطلق مثل نسل كشي هاي مختلف تاريخي و خونريزي هاي عظيم تاريخي، ایا بر طبق اموزه هاي نيچه و جبر و اختیار میتوان گفت انهایی که متحمل درد و رنج شدیدی شده اند پذيرش سبك زندگی بردگی و مطیع وارشان مسبب این بلا بوده است؟ به هر حال همیشه یک ایدئولوژی میتونه پیرو زیادی کسب کنه و به قلمرو های کوچیک تر حمله کنه. یا چه پارامترهایی هست سبب التیام این درد و رنج عظیم می شود؟ ایا اعتقاد به زندگی بعد از مرگ نسخه خوبی نیست ولو اینکه توهمی خوشایند باشد؟ یا انسان باید از اول اموزش ببینه ازادگی رو ارمان خودش قرار بده و تحت هیچ شرایطی زیر بار ظلم نرود؟
با سپاس فراوان
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
سهیل عنایت الله استاد پاکستانی آینده پژوهی و فراتاریخ Meta-history دانشگاه هونولولو هاوایی باور دارد که مسائل اجتماعی را باید چند لایه ای تحلیل کنیم. بنده شخصاً گرایش دارم که مسائل انسانی را از منظر داروینی-مارکسیستی-فرویدی-یونگی تحلیل کنم؛ بنابراین تعیین علّتی واحد برای پدیده ای تاریخی و معرفی نسخه ای واحد برای آن نوعی «ساده سازی افراطی» است که در یادداشتی با همین عنوان که در نهم ژوئن 2016 در کانال گذاشته شده به آن پرداخته ام. مجموعه مقالات سهیل عنایت الله با عنوان «آینده پژوهی با روش تحلیل لایه ای علت ها» توسط اندیشگاه علم و صنعت جهان معاصر و انتشارات شکیب به فارسی منتشر شده است.
سبزاندیشی تان ماندگار
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#مقاله
#دربارهی_اسکیزوفرنی
(قسمت اول)
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
مرد 35 ساله ای که روبرویم نشسته بود تصور می کرد من یک جراح مغز هستم چرا که مطمئن بود دستگاه عجیبی در سر او کار گذاشته بودند. او در مورد نحوه کارگذاشته شدن دستگاه در سرش توضیحی نداشت و حدس می زد که زمانی بدون اینکه متوجه شده باشد بیهوشش کرده اند و این دستگاه را سر او کار گذاشته اند او فشار دستگاه را در سرش احساس می کرد و چرخیدن پروانه خنک کننده آن هم برایش قابل حدس بود. بیمار معتقد بود که دشمنانش برای کنترل او چنین دستگاهی را در سرش کارگذاشته اند و از طریق آن مرتب به او پیام می دهند و گاهی او را اذیت می کنند. او صدای زنانی را می شنید که به او توهین می کردند و مسائل وقیحانه ای را به وی نسبت می دادند، گاهی از طریق دستگاه به او دستور می دادند که کاری انجام دهد و اگر تمرّد می کرد از طریق دستگاه به او شوک وارد می کردند. شدت این مسائل باعث شده بود که بیمار به دنبال جراح مغزی باشد که دستگاه را از سرش خارج کند. مشکلات بیمار 6-5 سالی بودکه شروع شده بودند. وی راننده تاکسی بود، در ابتدا بیماری باعث شده بود کارش را رها کند چون درگیری ذهنی با آزار و اذیت دستگاهی که به وجود آن معتقد بود او را راحت نمی گذاشت. تاکسی اش را فروخته بود و مدتی با خرج کردن پول آن امرار معاش کرده بود، سپس به همسرش بدبین شده بود که با کسانی که این دستگاه را در مغز او نصب کرده اند همدست است و درگیری هایی که ناشی این اعتقادات بدبینانه بود سبب طلاق همسرش شده بودند، بعد از آن بدبینی و سوءظن او معطوف به مادر پیرش شده بود و او را متهم به روابط جنسی با همسایگان می کرد. در این 6-5 سال بیمار به طور مستمر دچار افکار غیر منطقی بود که زندگی او را آشفته کرده بودند، او را از کار انداخته بودند، زندگی را به کام او و بستگانش تلخ کرده بودند و روز به روز او را ناتوان تر ساخته بودند. این بیمار مبتلا به بیماری «اسکیزوفرنی» بود، یک بیماری مغزی ناتوان کننده و اغلب پیشرونده که تفکرات فرد را مختل می کند. از جمله علائم شایع این بیماری همین عقاید غلط و غیر منطقی و در عین حال محکم آنهاست که به آنها هذیان می گوییم. مثلاً در بیمار مذکور اعتقادات بدبینانه اش در مورد بستگانش یک هذیان و اعتقادش به وجود دستگاه عجیب و غریب در مغزش یک هذیان دیگر بود. هذیان ها اشکال متنوعی دارند. برخی بیماران اعتقاد دارند که تحت تعقیب یا آزار و ستم افرادی هستند ، برخی خود را افراد مهم، استثنایی، فوق العاده، قدرتمند و ... می دانند، برخی خود را دارای روابط خاص با خدا و پیشوایان مذهبی می دانند، گروهی به تغییرات خاصی در بدن خود معتقدند مثلاً یکی از بیمارانم ادعا می کرد که باطری قلمی داخل چشمهایش وجود دارد ویک قوطی مثل قوطی شیر خشک در جمجمه اش قرار دارد، بعضی بیماران بدون دلیل منطقی همسر خود را به روابط با دیگران متهم می کنند ، برخی معتقدند که مردم در کوچه و خیابان راجع به آنها صحبت می کنند و حتی رسانه ها نیز برنامه هایی راجع به آنها یا خطاب به آنها پخش می کنند، عده ای هم اعتقاد دارند که کسانی افکار یا اعمال شان را کنترل می کنند.
نکته مهم درمورد هذیان ها این است که همیشه علیرغم محتوای غیر منطقی و نادرست آنها بیمار کاملاً به آنها یقین دارد و به هیچ وجه با بحث منطقی قانع نمی شود و البته مهم است که این عقاید زمینه فرهنگی نداشته باشند. بنابراین عقاید غیر منطقی که ممکن است در جامعه خاصی به دلیل فرهنگ و باورهای آن جامعه مورد پذیرش همگان باشد را نمی توان هذیان نامید. از دیگر علائم بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی « توهم » است به این معنی که بیمار صداهایی را می شنود، چیزهایی را می بیند یا لمس می کند یا می بوید که واقعیت خارجی ندارند . گاهی این صداها با همدیگر صحبت می کنند، گاهی با بیمار صحبت می کنند و گاهی به او دستور می دهند.
بعضی از بیماران، رفتارهای آشفته و بی هدف یا گفتار آشفته و غیرقابل فهم پیدا می کنند؛ برخی مردم گریزی و بی تفاوتی پیدا می کنند و برخی دیگر رفتار خصمانه و مهاجم پیدا می کنند.
در اغلب بیماران، علائم پیشرونده اند و در صورتی که درمان مناسب صورت نگیرد، این بیماران وضع بدتری پیدا می کنند. این بیماری اساس ژنتیک دارد و بستگان افراد مبتلا شانس بیشتری برای ابتلا به آن دارند . در این بیماری تغییرات پیشرونده ای در رشد و عملکرد برخی قسمت های مغز و بی نظمی در بعضی ناقلین عصبی مغز (نوروترانسمیترها) به وجود می آید. شناخت به موقع و درمان سریع این اختلال بسیار مهم است زیرا از شدت بیماری و پسرفت بیمار جلوگیری می کند. بسیاری از بیماران قبل از شروع علائم واضح بیماری مدتی دچار علائم مقدماتی هستند که به صورت رفتار غیر عادی، افکار عجیب و اشکال در روابطشان با دیگران خود را نشان می دهند.
@drsargolzaei
#دربارهی_اسکیزوفرنی
(قسمت اول)
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
مرد 35 ساله ای که روبرویم نشسته بود تصور می کرد من یک جراح مغز هستم چرا که مطمئن بود دستگاه عجیبی در سر او کار گذاشته بودند. او در مورد نحوه کارگذاشته شدن دستگاه در سرش توضیحی نداشت و حدس می زد که زمانی بدون اینکه متوجه شده باشد بیهوشش کرده اند و این دستگاه را سر او کار گذاشته اند او فشار دستگاه را در سرش احساس می کرد و چرخیدن پروانه خنک کننده آن هم برایش قابل حدس بود. بیمار معتقد بود که دشمنانش برای کنترل او چنین دستگاهی را در سرش کارگذاشته اند و از طریق آن مرتب به او پیام می دهند و گاهی او را اذیت می کنند. او صدای زنانی را می شنید که به او توهین می کردند و مسائل وقیحانه ای را به وی نسبت می دادند، گاهی از طریق دستگاه به او دستور می دادند که کاری انجام دهد و اگر تمرّد می کرد از طریق دستگاه به او شوک وارد می کردند. شدت این مسائل باعث شده بود که بیمار به دنبال جراح مغزی باشد که دستگاه را از سرش خارج کند. مشکلات بیمار 6-5 سالی بودکه شروع شده بودند. وی راننده تاکسی بود، در ابتدا بیماری باعث شده بود کارش را رها کند چون درگیری ذهنی با آزار و اذیت دستگاهی که به وجود آن معتقد بود او را راحت نمی گذاشت. تاکسی اش را فروخته بود و مدتی با خرج کردن پول آن امرار معاش کرده بود، سپس به همسرش بدبین شده بود که با کسانی که این دستگاه را در مغز او نصب کرده اند همدست است و درگیری هایی که ناشی این اعتقادات بدبینانه بود سبب طلاق همسرش شده بودند، بعد از آن بدبینی و سوءظن او معطوف به مادر پیرش شده بود و او را متهم به روابط جنسی با همسایگان می کرد. در این 6-5 سال بیمار به طور مستمر دچار افکار غیر منطقی بود که زندگی او را آشفته کرده بودند، او را از کار انداخته بودند، زندگی را به کام او و بستگانش تلخ کرده بودند و روز به روز او را ناتوان تر ساخته بودند. این بیمار مبتلا به بیماری «اسکیزوفرنی» بود، یک بیماری مغزی ناتوان کننده و اغلب پیشرونده که تفکرات فرد را مختل می کند. از جمله علائم شایع این بیماری همین عقاید غلط و غیر منطقی و در عین حال محکم آنهاست که به آنها هذیان می گوییم. مثلاً در بیمار مذکور اعتقادات بدبینانه اش در مورد بستگانش یک هذیان و اعتقادش به وجود دستگاه عجیب و غریب در مغزش یک هذیان دیگر بود. هذیان ها اشکال متنوعی دارند. برخی بیماران اعتقاد دارند که تحت تعقیب یا آزار و ستم افرادی هستند ، برخی خود را افراد مهم، استثنایی، فوق العاده، قدرتمند و ... می دانند، برخی خود را دارای روابط خاص با خدا و پیشوایان مذهبی می دانند، گروهی به تغییرات خاصی در بدن خود معتقدند مثلاً یکی از بیمارانم ادعا می کرد که باطری قلمی داخل چشمهایش وجود دارد ویک قوطی مثل قوطی شیر خشک در جمجمه اش قرار دارد، بعضی بیماران بدون دلیل منطقی همسر خود را به روابط با دیگران متهم می کنند ، برخی معتقدند که مردم در کوچه و خیابان راجع به آنها صحبت می کنند و حتی رسانه ها نیز برنامه هایی راجع به آنها یا خطاب به آنها پخش می کنند، عده ای هم اعتقاد دارند که کسانی افکار یا اعمال شان را کنترل می کنند.
نکته مهم درمورد هذیان ها این است که همیشه علیرغم محتوای غیر منطقی و نادرست آنها بیمار کاملاً به آنها یقین دارد و به هیچ وجه با بحث منطقی قانع نمی شود و البته مهم است که این عقاید زمینه فرهنگی نداشته باشند. بنابراین عقاید غیر منطقی که ممکن است در جامعه خاصی به دلیل فرهنگ و باورهای آن جامعه مورد پذیرش همگان باشد را نمی توان هذیان نامید. از دیگر علائم بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی « توهم » است به این معنی که بیمار صداهایی را می شنود، چیزهایی را می بیند یا لمس می کند یا می بوید که واقعیت خارجی ندارند . گاهی این صداها با همدیگر صحبت می کنند، گاهی با بیمار صحبت می کنند و گاهی به او دستور می دهند.
بعضی از بیماران، رفتارهای آشفته و بی هدف یا گفتار آشفته و غیرقابل فهم پیدا می کنند؛ برخی مردم گریزی و بی تفاوتی پیدا می کنند و برخی دیگر رفتار خصمانه و مهاجم پیدا می کنند.
در اغلب بیماران، علائم پیشرونده اند و در صورتی که درمان مناسب صورت نگیرد، این بیماران وضع بدتری پیدا می کنند. این بیماری اساس ژنتیک دارد و بستگان افراد مبتلا شانس بیشتری برای ابتلا به آن دارند . در این بیماری تغییرات پیشرونده ای در رشد و عملکرد برخی قسمت های مغز و بی نظمی در بعضی ناقلین عصبی مغز (نوروترانسمیترها) به وجود می آید. شناخت به موقع و درمان سریع این اختلال بسیار مهم است زیرا از شدت بیماری و پسرفت بیمار جلوگیری می کند. بسیاری از بیماران قبل از شروع علائم واضح بیماری مدتی دچار علائم مقدماتی هستند که به صورت رفتار غیر عادی، افکار عجیب و اشکال در روابطشان با دیگران خود را نشان می دهند.
@drsargolzaei
#مقاله
#دربارهی_اسکیزوفرنی
(قسمت دوم)
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اگر در همان هنگام شروع علائم مقدماتی (پرودرومال) به آنها توجه شود و با روانپزشک مشورت گردد، در بهبود بیماران بسیار مفید است. به همین دلیل در بعضی کشورهای پیشرفته معلمان مدارس آموزش می بینند تا کودکانی که رفتار غیر عادی دارند، برخوردشان صمیمانه نیست، قادر به همراهی و بازی با همسالانشان نیستند، حواس پرت و بی تفاوتند یا گیج و دست پا چلفتی هستند را شناسایی کنند و آنها را به روانپزشکان معرفی کنند. نتایج خوبی از این برنامه ها گرفته شده و باعث تشخیص بموقع بیماری گردیده است. مثلا یکی از بیماران من دختر 20 ساله ای بودکه دو سال بود دچار علائم قابل توجه بود. از دیگران کناره گیری می کرد، از اطاقش بیرون نمی آمد، با کسی صحبت نمی کرد، موهایش را می کند، کودکان خانه را اذیت می کرد و ..... گرچه خانواده در همین دو سال متوجه بیماری شده بودند و به روانپزشک مراجعه کرده بودند، رفتار وی از دوران کودکی غیر طبیعی بود، گوشه گیر و منزوی بود، در مدرسه نیز با همکلاسانش رابطه صمیمانه ای نداشت و .... معلم وی در دوران ابتدایی به خانواده در مورد غیر عادی بودن رفتار او تذکر داده بود و خواسته بود که او را به پزشک نشان دهند اما خانواده به این رفتارها های غیر طبیعی بی اعتنا بودند و در واقع فرصت طلایی درمان را از دست داده بودند. بنابراین نکته مهم اولیه، مراجعه بموقع به روانپزشک جهت تشخیص این بیماران است. نکته مهم دیگر این است که این بیماران داروهایشان را به طور منظمی مصرف کنند، در حال حاضر داروهای متنوع و مفیدی برای درمان اسکیزوفرنی در دسترس است و اگر این بیماران به صورت مداوم دارو مصرف کنند هم از پیشرفت تخریب سیناپسی در مغز جلوگیری می شود، هم علائم شان تخفیف و حتی بهبود پیدا می کنند و هم عملکردشان در زندگی خانوادگی، شغلی و اجتماعی بهتر می شود. سوّمین نکته مهم در مورد این بیماران آموزش خانواده هاست. گاهی خانواده ها نمی دانند که علائم بیماران ناشی از بیماری مغزی آنهاست لذا آنها نمی توانند افکار و اعمال غیر عادی بیمار را تحمل کنند و در نتیجه مرتب با انها وارد جر و بحث و درگیری می شوند و به رفتار آنها ایراد می گیرند. این کشمکش مداوم نه تنها باعث بهبود علائم بیماری و انصراف بیمار از عقایدش نمی شود بلکه موجب تشدید علائم و پافشاری بیماران در افکار و عقایدشان می شود. همانطور که گفته شد این بیماری اساس ژنتیکی قوی دارد برای مثال این بیماری همانطور که ذکر شد در یک نفر از هر صد نفر در طول عمر روی می دهد (تقریباً یک نفر از هر هزار نفر در جمعیت) امّا کسانی که پدر یا مادر مبتلا دارند از هر صد نفر 12 نفرشان مبتلا به بیماری می شوند و کسانی که هم پدر و هم مادرشان دچار اسکیزوفرنی است از هر صد نفرشان 40 نفر دچار اسکیزوفرنی می شوند بنابراین کنترل زاد و ولد بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در کاهش شیوع بیماری اهمیت دارد و از طرف دیگر در کسانی که به علت قرابت های خانوادگی درخطر بالای ابتلا به اسکیزوفرنی هستند باید توجه خاصی کرد تا علائم شان به موقع تشخیص داده شود و تحت مداوا قرار گیرند. آگاهی مردم از علائم این بیماری و مراجعه بموقع آنها به روانپزشک در سرنوشت (پیش آگهی) بیماران اهمیت اساسی دارد. بسیاری از بیمارانی که به موقع تحت مداوا قرار گرفته اند، خانواده هایشان آموزش کافی در مورد بیماری دیده اند و اشتغال سبک و مداومی از طریق مراکز کاردرمانی و بنیادهای حمایتی برایشان تامین شده است می توانند به زندگی نسبتاً معمول ادامه دهند ولی بیمارانی که تشخیص و درمان صحیحی دریافت نکنند و خانواده آنها از آموزش کافی بهره نگرفته باشند، علائم شان شدیدتر می شود، کشمکش ها و درگیری های خانوادگی متعددی پیدا می کنند، قادر به اشتغال فعال و مفیدی نیستند و گاهی چنان پسرفت پیدا می کنند، که قادر به کنترل ادرار ومدفوع خود نیز نمی باشند. حتی بعضی از آنها برای سلامتی خود و دیگران خطر می کنند.
@drsargolzaei
#دربارهی_اسکیزوفرنی
(قسمت دوم)
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اگر در همان هنگام شروع علائم مقدماتی (پرودرومال) به آنها توجه شود و با روانپزشک مشورت گردد، در بهبود بیماران بسیار مفید است. به همین دلیل در بعضی کشورهای پیشرفته معلمان مدارس آموزش می بینند تا کودکانی که رفتار غیر عادی دارند، برخوردشان صمیمانه نیست، قادر به همراهی و بازی با همسالانشان نیستند، حواس پرت و بی تفاوتند یا گیج و دست پا چلفتی هستند را شناسایی کنند و آنها را به روانپزشکان معرفی کنند. نتایج خوبی از این برنامه ها گرفته شده و باعث تشخیص بموقع بیماری گردیده است. مثلا یکی از بیماران من دختر 20 ساله ای بودکه دو سال بود دچار علائم قابل توجه بود. از دیگران کناره گیری می کرد، از اطاقش بیرون نمی آمد، با کسی صحبت نمی کرد، موهایش را می کند، کودکان خانه را اذیت می کرد و ..... گرچه خانواده در همین دو سال متوجه بیماری شده بودند و به روانپزشک مراجعه کرده بودند، رفتار وی از دوران کودکی غیر طبیعی بود، گوشه گیر و منزوی بود، در مدرسه نیز با همکلاسانش رابطه صمیمانه ای نداشت و .... معلم وی در دوران ابتدایی به خانواده در مورد غیر عادی بودن رفتار او تذکر داده بود و خواسته بود که او را به پزشک نشان دهند اما خانواده به این رفتارها های غیر طبیعی بی اعتنا بودند و در واقع فرصت طلایی درمان را از دست داده بودند. بنابراین نکته مهم اولیه، مراجعه بموقع به روانپزشک جهت تشخیص این بیماران است. نکته مهم دیگر این است که این بیماران داروهایشان را به طور منظمی مصرف کنند، در حال حاضر داروهای متنوع و مفیدی برای درمان اسکیزوفرنی در دسترس است و اگر این بیماران به صورت مداوم دارو مصرف کنند هم از پیشرفت تخریب سیناپسی در مغز جلوگیری می شود، هم علائم شان تخفیف و حتی بهبود پیدا می کنند و هم عملکردشان در زندگی خانوادگی، شغلی و اجتماعی بهتر می شود. سوّمین نکته مهم در مورد این بیماران آموزش خانواده هاست. گاهی خانواده ها نمی دانند که علائم بیماران ناشی از بیماری مغزی آنهاست لذا آنها نمی توانند افکار و اعمال غیر عادی بیمار را تحمل کنند و در نتیجه مرتب با انها وارد جر و بحث و درگیری می شوند و به رفتار آنها ایراد می گیرند. این کشمکش مداوم نه تنها باعث بهبود علائم بیماری و انصراف بیمار از عقایدش نمی شود بلکه موجب تشدید علائم و پافشاری بیماران در افکار و عقایدشان می شود. همانطور که گفته شد این بیماری اساس ژنتیکی قوی دارد برای مثال این بیماری همانطور که ذکر شد در یک نفر از هر صد نفر در طول عمر روی می دهد (تقریباً یک نفر از هر هزار نفر در جمعیت) امّا کسانی که پدر یا مادر مبتلا دارند از هر صد نفر 12 نفرشان مبتلا به بیماری می شوند و کسانی که هم پدر و هم مادرشان دچار اسکیزوفرنی است از هر صد نفرشان 40 نفر دچار اسکیزوفرنی می شوند بنابراین کنترل زاد و ولد بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در کاهش شیوع بیماری اهمیت دارد و از طرف دیگر در کسانی که به علت قرابت های خانوادگی درخطر بالای ابتلا به اسکیزوفرنی هستند باید توجه خاصی کرد تا علائم شان به موقع تشخیص داده شود و تحت مداوا قرار گیرند. آگاهی مردم از علائم این بیماری و مراجعه بموقع آنها به روانپزشک در سرنوشت (پیش آگهی) بیماران اهمیت اساسی دارد. بسیاری از بیمارانی که به موقع تحت مداوا قرار گرفته اند، خانواده هایشان آموزش کافی در مورد بیماری دیده اند و اشتغال سبک و مداومی از طریق مراکز کاردرمانی و بنیادهای حمایتی برایشان تامین شده است می توانند به زندگی نسبتاً معمول ادامه دهند ولی بیمارانی که تشخیص و درمان صحیحی دریافت نکنند و خانواده آنها از آموزش کافی بهره نگرفته باشند، علائم شان شدیدتر می شود، کشمکش ها و درگیری های خانوادگی متعددی پیدا می کنند، قادر به اشتغال فعال و مفیدی نیستند و گاهی چنان پسرفت پیدا می کنند، که قادر به کنترل ادرار ومدفوع خود نیز نمی باشند. حتی بعضی از آنها برای سلامتی خود و دیگران خطر می کنند.
@drsargolzaei
#شعر
#چهارشنبهسوری
نه زردی من از تو
نه سرخی تو از من
این آتش بازی نه ربطی به من دارد،نه ربطی به تو!
نه ستایش نور است، نه پرستش پاکی
تنها مبادله ی نفت «این ها» ست با فشفشه ی آن ها
اتاق بازرگانی- المکاسب المحرّمة- توسعه به سبک چینی!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#چهارشنبهسوری
نه زردی من از تو
نه سرخی تو از من
این آتش بازی نه ربطی به من دارد،نه ربطی به تو!
نه ستایش نور است، نه پرستش پاکی
تنها مبادله ی نفت «این ها» ست با فشفشه ی آن ها
اتاق بازرگانی- المکاسب المحرّمة- توسعه به سبک چینی!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر (F Tayebnama)
۸جلسه ۳ ساعتی یکشنبه ها ساعت ۱۰صبح تا۱۳
شروع دوره ۱۹ فروردین
شهریه ۶۸۰۰۰۰تومان
یوسف آباد.
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
شروع دوره ۱۹ فروردین
شهریه ۶۸۰۰۰۰تومان
یوسف آباد.
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #تریستان_و_تونیو_کروگر
نویسنده: #توماسمان
ترجمه: #محمود_حدادی
انتشارات: افق
"توماس مان" (Thomas Mann) در سال ۱۸۷۵ در "لوبک" آلمان متولد شد او نویسندگی را بسیار زود آغاز کرد و به دنبال رها کردن مدرسه صرفا به ادبیات پرداخت. او در اکثر آثار خود فساد اخلاقی اروپای میان دو جنگ جهانی را باز می نمایاند. آکادمی سوئد در سال ۱۹۲۹ جایزه نوبل برای ادبیات را به او اهدا کرد. وی با ظهور فاشیسم مجبور به فرار از میهن شد.
"مان" پیش از تسلط فاشیسم بر آلمان اعتقاد داشت که هنرمند می باید به مسائل معنوی بپردازد و از سیاست دور بماند. اما هنگامی که فاشیسم بر کشور او مسلط شد دیدگاهش تغییر کرد و فعالانه به سیاست پرداخت و مدافع زندگی آزاد و خلاق گردید. او با ارسال نامه ای سرگشاده به دانشگاه بن به طور رسمی رابطه خود را با آلمان هیتلری گسست. رژیم نازی اموالش را مصادره کرد، کتابهایش را سوزاند و تابعیت او را لغو کرد.
این کتاب از دو داستان "تریستان" و "تونیو کروگر" شکل یافته است در داستان "تریستان" نویسنده جوانی است که چون میان هنر و زندگی شکافی غلبه ناپذیر میبیند به گوشه نشینی پناه میبرد. ولی این انزوا سرانجام توان جهت یابی را در صحنه اجتماع از او میگیرد. این اثر، داستانی از انحطاط فرهنگی است که مضمون بسیاری دیگر از آثار توماس مان از جمله تونیو کروگر هم هست.
توماس مان در "تونیو کروگر" به زندگی شاعری به نام تونیو کروگر میپردازد که در مقاطع مختلف زندگیاش عشقها و تجربههای مختلفی را تجربه میکند.
"تونیو کروگر" پرخوانندهترین اثر توماس مان است؛ حکایت شکلگیری شخصیت نوجوانی که با دلواپسی هویت خود را جستجو میکند. در رمان تونیو کروگر ماجرا کمی عجیبتر است. تونیو کروگر کودکی است که در خانوادهای ثروتمند متولد شده و به هنر روی آورده است. او را در صفحات اولیه رمان میبینیم و بعد در فصول بعدی، با آینده این شخصیت مواجه میشویم.
موضوع بنیادین این رمان ها مسئله هنر و هنرمند است، هنرمند به عنوان نماینده ی معنویت و اخلاقی آرمان خواه در جامعه ای که مناسبات اقتصادی حاکم بر روزمره ی آحاد آن چندان هم سویی و هم سرشتی ای با این مفاهیم ندارد و در نتیجه میان هنرمند و مردم معمولی و متعارف، یا به عبارتی "شهروند" شکافی بیگانگی آور می اندازد.
"رایش رائیسکی" مفسر نامدار آلمان، تونیو کروگر را قصه قرن لقب داده و دربارهاش گفته است: انسانهای بسیاری خود را در آینه این نوول باز مییابند؛ همه آنانی که خسران دیدهاند و در جامعه بیجایگاهند و از این رو ادبیات را وطن خود قرار دادهاند.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
@drsargolzaei
نام کتاب: #تریستان_و_تونیو_کروگر
نویسنده: #توماسمان
ترجمه: #محمود_حدادی
انتشارات: افق
"توماس مان" (Thomas Mann) در سال ۱۸۷۵ در "لوبک" آلمان متولد شد او نویسندگی را بسیار زود آغاز کرد و به دنبال رها کردن مدرسه صرفا به ادبیات پرداخت. او در اکثر آثار خود فساد اخلاقی اروپای میان دو جنگ جهانی را باز می نمایاند. آکادمی سوئد در سال ۱۹۲۹ جایزه نوبل برای ادبیات را به او اهدا کرد. وی با ظهور فاشیسم مجبور به فرار از میهن شد.
"مان" پیش از تسلط فاشیسم بر آلمان اعتقاد داشت که هنرمند می باید به مسائل معنوی بپردازد و از سیاست دور بماند. اما هنگامی که فاشیسم بر کشور او مسلط شد دیدگاهش تغییر کرد و فعالانه به سیاست پرداخت و مدافع زندگی آزاد و خلاق گردید. او با ارسال نامه ای سرگشاده به دانشگاه بن به طور رسمی رابطه خود را با آلمان هیتلری گسست. رژیم نازی اموالش را مصادره کرد، کتابهایش را سوزاند و تابعیت او را لغو کرد.
این کتاب از دو داستان "تریستان" و "تونیو کروگر" شکل یافته است در داستان "تریستان" نویسنده جوانی است که چون میان هنر و زندگی شکافی غلبه ناپذیر میبیند به گوشه نشینی پناه میبرد. ولی این انزوا سرانجام توان جهت یابی را در صحنه اجتماع از او میگیرد. این اثر، داستانی از انحطاط فرهنگی است که مضمون بسیاری دیگر از آثار توماس مان از جمله تونیو کروگر هم هست.
توماس مان در "تونیو کروگر" به زندگی شاعری به نام تونیو کروگر میپردازد که در مقاطع مختلف زندگیاش عشقها و تجربههای مختلفی را تجربه میکند.
"تونیو کروگر" پرخوانندهترین اثر توماس مان است؛ حکایت شکلگیری شخصیت نوجوانی که با دلواپسی هویت خود را جستجو میکند. در رمان تونیو کروگر ماجرا کمی عجیبتر است. تونیو کروگر کودکی است که در خانوادهای ثروتمند متولد شده و به هنر روی آورده است. او را در صفحات اولیه رمان میبینیم و بعد در فصول بعدی، با آینده این شخصیت مواجه میشویم.
موضوع بنیادین این رمان ها مسئله هنر و هنرمند است، هنرمند به عنوان نماینده ی معنویت و اخلاقی آرمان خواه در جامعه ای که مناسبات اقتصادی حاکم بر روزمره ی آحاد آن چندان هم سویی و هم سرشتی ای با این مفاهیم ندارد و در نتیجه میان هنرمند و مردم معمولی و متعارف، یا به عبارتی "شهروند" شکافی بیگانگی آور می اندازد.
"رایش رائیسکی" مفسر نامدار آلمان، تونیو کروگر را قصه قرن لقب داده و دربارهاش گفته است: انسانهای بسیاری خود را در آینه این نوول باز مییابند؛ همه آنانی که خسران دیدهاند و در جامعه بیجایگاهند و از این رو ادبیات را وطن خود قرار دادهاند.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
@drsargolzaei
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#دادگاههای_استالینی
دادگاه یا محکمهٔ نمایشی در رژیمهای توتالیتر و دیکتاتوری و برای توجیه دولت یا تنبیه دگراندیشان به کار گرفته میشوند. این محکمهها فاقد هنجارهای یک دادگاه منصفانه و عادلانه هستند و کارکرد آنها تحقیر متهمان، خردکردن شخصیت آنان و در نهایت حذف اجتماعی و فیزیکی آنان است. محکمه نمایشی، از لحاظ تاریخی برگرفته از دادگاههای تفتیش عقاید کلیسا است. ویژگیهای این محکمهها آن است که جنبهٔ علنی و جنجالی دارند و حکم آنها از پیش تعیین شده است. هدف اصلی آنها این است که علت مجازات متهمان این دادگاه علنی و گسترده شود، تا مایهٔ ارعاب و عبرت دیگر مخالفان گردد. دادگاههای استالینی، به «پاکسازیهای» بزرگ ایدئولوژیک در اتحاد جماهیر شوروی در بین سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ میلادی، مربوط میشود و نمونهٔ بسیار مشهوری از دادگاههای نمایشی است. در نتیجهٔ این محکمهها، تقریباً همهٔ رهبران حزب بلشویک و یاران و متحدان ولادیمیر لنین، رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه محکوم و حذف شدند. ویژگی بارز دادگاه های نمایشی این است که برخلاف محاکم معمولی، متهمان به جای دفاع از خود به همهٔ اتهامات خود اعتراف می کنند!
@drsargolzaei
#دادگاههای_استالینی
دادگاه یا محکمهٔ نمایشی در رژیمهای توتالیتر و دیکتاتوری و برای توجیه دولت یا تنبیه دگراندیشان به کار گرفته میشوند. این محکمهها فاقد هنجارهای یک دادگاه منصفانه و عادلانه هستند و کارکرد آنها تحقیر متهمان، خردکردن شخصیت آنان و در نهایت حذف اجتماعی و فیزیکی آنان است. محکمه نمایشی، از لحاظ تاریخی برگرفته از دادگاههای تفتیش عقاید کلیسا است. ویژگیهای این محکمهها آن است که جنبهٔ علنی و جنجالی دارند و حکم آنها از پیش تعیین شده است. هدف اصلی آنها این است که علت مجازات متهمان این دادگاه علنی و گسترده شود، تا مایهٔ ارعاب و عبرت دیگر مخالفان گردد. دادگاههای استالینی، به «پاکسازیهای» بزرگ ایدئولوژیک در اتحاد جماهیر شوروی در بین سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ میلادی، مربوط میشود و نمونهٔ بسیار مشهوری از دادگاههای نمایشی است. در نتیجهٔ این محکمهها، تقریباً همهٔ رهبران حزب بلشویک و یاران و متحدان ولادیمیر لنین، رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه محکوم و حذف شدند. ویژگی بارز دادگاه های نمایشی این است که برخلاف محاکم معمولی، متهمان به جای دفاع از خود به همهٔ اتهامات خود اعتراف می کنند!
@drsargolzaei
Telegram
#چشم_تاریخ
#پروین_اعتصامی با نام اصلی «رخشنده» در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی، مطابق با ۱۵ مارس ۱۹۰۷، در تبریز زاده شد. او فرزند یوسف اعتصامی آشتیانی ملقب به اعتصامالملک (زادهٔ ۱۲۵۴ تبریز) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است. یوسف اعتصامی، در سال ۱۳۲۸ هجری قمری به عنوان نماینده مردم تبریز در مجلس شورای ملی انتخاب شد. به همین دلیل در سال ۱۲۹۱ هجری شمسی در هنگامی که پروین ۶ سال داشت، به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد. پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون #دهخدا و #ملکالشعرا بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی را زیر نظر پدرش در منزل آموخت و پس از آن به مدرسه آمریکایی ایران کلیسا (به انگلیسی: Iran bethel) رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به پایان رسانید. او در تمام سالهای تحصیلش از دانشآموزان ممتاز بود و حتی مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت. او همزمان با تحصیل، شعر نیز میسرود. در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدالهای لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آنها را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار میداد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمیداد در چنین مکانهایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود.
پروین اعتصامی بعد از نخستین چاپ دیوان اشعارش، در زمانی که عیسی صدیق بر دانشسرای عالی ریاست داشت، به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن از خردادماه ۱۳۱۵ مشغول به کار شد. عکس زیر پروین اعتصامی را در زمان بازدید محمدرضا پهلوی از کتابخانهٔ دانشسرای عالی در ۱۳۱۹هجری شمسی نشان می دهد.
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Mohamadreza_Parvin.jpg
#پروین_اعتصامی با نام اصلی «رخشنده» در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی، مطابق با ۱۵ مارس ۱۹۰۷، در تبریز زاده شد. او فرزند یوسف اعتصامی آشتیانی ملقب به اعتصامالملک (زادهٔ ۱۲۵۴ تبریز) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است. یوسف اعتصامی، در سال ۱۳۲۸ هجری قمری به عنوان نماینده مردم تبریز در مجلس شورای ملی انتخاب شد. به همین دلیل در سال ۱۲۹۱ هجری شمسی در هنگامی که پروین ۶ سال داشت، به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد. پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون #دهخدا و #ملکالشعرا بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی را زیر نظر پدرش در منزل آموخت و پس از آن به مدرسه آمریکایی ایران کلیسا (به انگلیسی: Iran bethel) رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به پایان رسانید. او در تمام سالهای تحصیلش از دانشآموزان ممتاز بود و حتی مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت. او همزمان با تحصیل، شعر نیز میسرود. در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدالهای لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آنها را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار میداد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمیداد در چنین مکانهایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود.
پروین اعتصامی بعد از نخستین چاپ دیوان اشعارش، در زمانی که عیسی صدیق بر دانشسرای عالی ریاست داشت، به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن از خردادماه ۱۳۱۵ مشغول به کار شد. عکس زیر پروین اعتصامی را در زمان بازدید محمدرضا پهلوی از کتابخانهٔ دانشسرای عالی در ۱۳۱۹هجری شمسی نشان می دهد.
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Mohamadreza_Parvin.jpg
#یادداشت_هفته
#معنای_بیماری
مصاحبه ی المیرا حسینی (هفته نامه ادبی کرگدن) با #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
بخش اول
(قسمت اول)
*وقتی از بیماری حرف میزنیم، دقیقا منظورمان چیست؟ آیا فقط داریم درباره یک گره جسمانی یا وضعیت ناپایدار صحبت میکنیم یا موضوع بزرگتر از این حرفهاست. مثلا ما در داستان کنیزک و پادشاه مولوی با تئوری بیماری های روانتنی مواجه میشویم؛ یعنی مشکلی روحی که به شکل عارضهای جسمانی بروز پیدا میکند. آیا روح است که روی جسم اثر میگذارد یا برعکس یا اصلا این دو در حال تعامل با هم هستند؟
پاسخ به این سوال بستگی دارد که شما از حیث فلسفی ایدهآلیست باشید یا ماتریالیست. طبعا کسانی که ایدهآلیست هستند مثل هگل، دکارت و بسیاری از مذهبیها باور دارند که ابتدا روح، آگاهی یا ایده بوده و بعداً این ایده در شرایطی فروکاهیده، نازل شده و هبوط پیدا کرده به ماده. در نتیجه کسانی که تفکر ایدهآلیستیک دارند، فکر میکنند که حیات حقیقی ما، حیات روحانی است و حیات جسمانی سایهای یا شکل مکسوری از آن حیات روحانی است. اما از آن طرف کسانی که ماتریالیستیک فکر میکنند همچون کسانی که با نگاه زیستشناسی به انسان نگاه میکنند و دیدگاهی طبی دارند، بر این باورند که ماده مقدم بر معنا بوده یعنی اول ماده وجود داشته و این ماده پیچیده و پیچیدهتر شده و وقتی به سطح خاصی از پیچیدگی رسیده، منجر به حیات شده است. این نظریه پردازان حیات را خاصیتی از ماده میدانند که وقتی به پیچیدگی میرسد، ویژگیای به نام حیات بر آن ماده سوار میشود و این حیات باز در حد خاصی که پیچیده میشود، تبدیل به حیات هوشمند میشود. در نهایت هیچکدام از فلاسفه بیرون از جهان نبودهاند تا بدانند ابتدای جهان به چه شکل بوده است و هیچکدام از این نظریهها قابل اثبات نیستند. اما هرکدام از نظریهپردازها بسته به مکتب فکری یا سلیقهاش یا ایدهها و ادلهای که دارد، به سمت روحباوری یا اصالت روح میرود یا به سمت اصالت ماده. در پاسخ به سوال شما باید این را بگویم که اگر فردی روحمحور و ایدهآلیست باشد، گمان میکند همه اعوجاجات جسمانی ناشی از اتفاقاتی در سطح روحانی یا در سطح ایده است. اما اگر فردی ماتریالیست باشد و با نگاه زیستی - طبی به انسان گاه کند، ریشه افسردگی، اضطراب، بیماریهای روانتنی ، اعوجاجات و خطاهای تفکر و قضاوت و طبعا روانپریشی را در یک سری نقصهایی در سلامت جسمانی میداند.
@drsargolzaei
#معنای_بیماری
مصاحبه ی المیرا حسینی (هفته نامه ادبی کرگدن) با #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
بخش اول
(قسمت اول)
*وقتی از بیماری حرف میزنیم، دقیقا منظورمان چیست؟ آیا فقط داریم درباره یک گره جسمانی یا وضعیت ناپایدار صحبت میکنیم یا موضوع بزرگتر از این حرفهاست. مثلا ما در داستان کنیزک و پادشاه مولوی با تئوری بیماری های روانتنی مواجه میشویم؛ یعنی مشکلی روحی که به شکل عارضهای جسمانی بروز پیدا میکند. آیا روح است که روی جسم اثر میگذارد یا برعکس یا اصلا این دو در حال تعامل با هم هستند؟
پاسخ به این سوال بستگی دارد که شما از حیث فلسفی ایدهآلیست باشید یا ماتریالیست. طبعا کسانی که ایدهآلیست هستند مثل هگل، دکارت و بسیاری از مذهبیها باور دارند که ابتدا روح، آگاهی یا ایده بوده و بعداً این ایده در شرایطی فروکاهیده، نازل شده و هبوط پیدا کرده به ماده. در نتیجه کسانی که تفکر ایدهآلیستیک دارند، فکر میکنند که حیات حقیقی ما، حیات روحانی است و حیات جسمانی سایهای یا شکل مکسوری از آن حیات روحانی است. اما از آن طرف کسانی که ماتریالیستیک فکر میکنند همچون کسانی که با نگاه زیستشناسی به انسان نگاه میکنند و دیدگاهی طبی دارند، بر این باورند که ماده مقدم بر معنا بوده یعنی اول ماده وجود داشته و این ماده پیچیده و پیچیدهتر شده و وقتی به سطح خاصی از پیچیدگی رسیده، منجر به حیات شده است. این نظریه پردازان حیات را خاصیتی از ماده میدانند که وقتی به پیچیدگی میرسد، ویژگیای به نام حیات بر آن ماده سوار میشود و این حیات باز در حد خاصی که پیچیده میشود، تبدیل به حیات هوشمند میشود. در نهایت هیچکدام از فلاسفه بیرون از جهان نبودهاند تا بدانند ابتدای جهان به چه شکل بوده است و هیچکدام از این نظریهها قابل اثبات نیستند. اما هرکدام از نظریهپردازها بسته به مکتب فکری یا سلیقهاش یا ایدهها و ادلهای که دارد، به سمت روحباوری یا اصالت روح میرود یا به سمت اصالت ماده. در پاسخ به سوال شما باید این را بگویم که اگر فردی روحمحور و ایدهآلیست باشد، گمان میکند همه اعوجاجات جسمانی ناشی از اتفاقاتی در سطح روحانی یا در سطح ایده است. اما اگر فردی ماتریالیست باشد و با نگاه زیستی - طبی به انسان گاه کند، ریشه افسردگی، اضطراب، بیماریهای روانتنی ، اعوجاجات و خطاهای تفکر و قضاوت و طبعا روانپریشی را در یک سری نقصهایی در سلامت جسمانی میداند.
@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#معنای_بیماری
مصاحبه ی المیرا حسینی (هفته نامه ادبی کرگدن) با #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
بخش اول
(قسمت دوم)
*اینطور که شما میگویید عارفان ما در گذشته مثل مولانا یا عطار و... باور ایدهآلیستی داشتهاند.
بله، قطعا تفکر دینی، تفکر ایدهآلیستیک است. در عهد عتیق آمده که «در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و آن کلمه خدا بود»؛ یعنی عهد عتیق که متعلق به چند هزار سال پیش است، تفکر ایدهآلیستی دارد و میگوید ابتدا آگاهی وجود داشته و آن آگاهی خدایی بوده که جهان را آفریده است. یا مثلا افلاطون که متعلق به سه هزار سال پیش است، نسبت ما و جهان را اینگونه تصویر میکند که ما مانند افرادی هستیم که در غاری متولد شده اند و تمام عمر در آن غار زندگی می کنند در حالی که دست و پاهاشان بسته اند، ما سایههایی را روی دیوار غار میبینیم و اینها سایههای چیزهایی هستند که بیرون غار دارند حرکت میکنند ولی ما هیچگاه نمی توانیم از آن سایه ها به تصویر درستی از اجسام بیرون غار برسیم، در نتیجه هرآنچه که در این جهان میبینیم، مجاز است، حقیقت، گوهر و جوهر در جهان مُثُل یا جهان ایدههاست که از نظر افلاطون تنها «حکیمان» می توانند از غار تمثیلی بیرون روند و آن را مشاهده کنند. پس می بینید که نه فقط عارفان ما، بلکه برخی از فلاسفه بزرگ یونان باستان همچون پارمنیدس، زنون و افلاطون از سه هزار سال پیش فیلسوفانی ایدهآلیست بودهاند. همانطور که اشاره کردم، آنها بر این باور بودند که ابتدا روح و آگاهی وجود داشته و حالا این روح که گاهی اسمش را ایده ی کلی و گاهی خداوند میگذارند، در جهان مادّه حلول کرده و ماده صاحب روح شده است. در نتیجه این نظریه پردازان حتی ریشه بیماریهای جسمانی را هم نتیجه ی انحرافات و اعوجاجات روحانی یا خاصیتی در روح میدانند و مرگ جسمانی را نیز محصول این می دانند که روح دوران ماموریتش در این جهان تمام شده و جسم قرار است به سمت مرگ برود. اما در دیدگاه طبی - زیستی که همان دیدگاه علمی یا ماتریالیستیک است، عکس این باور وجود دارد. در نتیجه این دیدگاه شما میبینید که برای بیماریهای ذهنی هم یک متناظر مادی پیدا میکنند و آن متناظر مادی را درمان میکنند. مثلا میگویند اگر کسی باور غیرمنطقی یا ادراکات غیرمعمول دارد که به آن هذیان میگوییم، ناشی از تغییر سطح دوپامین یا تغییر در رسپتورهای دوپامین در آمیگدال و سایر هسته های قاعده ای مغز است و برای اینکه آن را به حالت عادی برگردانیم، داروهای آنتیسایکوتیک یا داروهای ضد جنون به بیمار میدهیم. در دیدگاه ماتریالیستی عقلانیت، هیجان، عاطفه و مهر مادری، عشق شاعرانه و... همگی محصولات یکسری مکانیسمهای مادی هستند و در نتیجه هر کدام از آنها را میشود با تغییرات بیوشیمیایی ایجاد کرد، از بین برد یا تعدیل کرد.
@drsargolzaei
#معنای_بیماری
مصاحبه ی المیرا حسینی (هفته نامه ادبی کرگدن) با #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
بخش اول
(قسمت دوم)
*اینطور که شما میگویید عارفان ما در گذشته مثل مولانا یا عطار و... باور ایدهآلیستی داشتهاند.
بله، قطعا تفکر دینی، تفکر ایدهآلیستیک است. در عهد عتیق آمده که «در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و آن کلمه خدا بود»؛ یعنی عهد عتیق که متعلق به چند هزار سال پیش است، تفکر ایدهآلیستی دارد و میگوید ابتدا آگاهی وجود داشته و آن آگاهی خدایی بوده که جهان را آفریده است. یا مثلا افلاطون که متعلق به سه هزار سال پیش است، نسبت ما و جهان را اینگونه تصویر میکند که ما مانند افرادی هستیم که در غاری متولد شده اند و تمام عمر در آن غار زندگی می کنند در حالی که دست و پاهاشان بسته اند، ما سایههایی را روی دیوار غار میبینیم و اینها سایههای چیزهایی هستند که بیرون غار دارند حرکت میکنند ولی ما هیچگاه نمی توانیم از آن سایه ها به تصویر درستی از اجسام بیرون غار برسیم، در نتیجه هرآنچه که در این جهان میبینیم، مجاز است، حقیقت، گوهر و جوهر در جهان مُثُل یا جهان ایدههاست که از نظر افلاطون تنها «حکیمان» می توانند از غار تمثیلی بیرون روند و آن را مشاهده کنند. پس می بینید که نه فقط عارفان ما، بلکه برخی از فلاسفه بزرگ یونان باستان همچون پارمنیدس، زنون و افلاطون از سه هزار سال پیش فیلسوفانی ایدهآلیست بودهاند. همانطور که اشاره کردم، آنها بر این باور بودند که ابتدا روح و آگاهی وجود داشته و حالا این روح که گاهی اسمش را ایده ی کلی و گاهی خداوند میگذارند، در جهان مادّه حلول کرده و ماده صاحب روح شده است. در نتیجه این نظریه پردازان حتی ریشه بیماریهای جسمانی را هم نتیجه ی انحرافات و اعوجاجات روحانی یا خاصیتی در روح میدانند و مرگ جسمانی را نیز محصول این می دانند که روح دوران ماموریتش در این جهان تمام شده و جسم قرار است به سمت مرگ برود. اما در دیدگاه طبی - زیستی که همان دیدگاه علمی یا ماتریالیستیک است، عکس این باور وجود دارد. در نتیجه این دیدگاه شما میبینید که برای بیماریهای ذهنی هم یک متناظر مادی پیدا میکنند و آن متناظر مادی را درمان میکنند. مثلا میگویند اگر کسی باور غیرمنطقی یا ادراکات غیرمعمول دارد که به آن هذیان میگوییم، ناشی از تغییر سطح دوپامین یا تغییر در رسپتورهای دوپامین در آمیگدال و سایر هسته های قاعده ای مغز است و برای اینکه آن را به حالت عادی برگردانیم، داروهای آنتیسایکوتیک یا داروهای ضد جنون به بیمار میدهیم. در دیدگاه ماتریالیستی عقلانیت، هیجان، عاطفه و مهر مادری، عشق شاعرانه و... همگی محصولات یکسری مکانیسمهای مادی هستند و در نتیجه هر کدام از آنها را میشود با تغییرات بیوشیمیایی ایجاد کرد، از بین برد یا تعدیل کرد.
@drsargolzaei
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
واژه «کودتا» (به فرانسوی: coup d'état) از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شده است. زمانی که یک اقلّیت که طبق قانون نمی توانند قدرت را در دست داشته باشند با در دست داشتن فرماندهی نیروهای نظامی، دولت قانونی را برکنار می کنند یا رأی اکثریت را وتو (نقض) می کنند اصطلاح کودتا را به کار می بریم.
کودتای بیست و هشت مرداد کودتایی بود که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا علیه دولت محمد #مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. دکتر مصدق در روز ۲۹ مرداد بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. شاه که به رم گریخته بود بازگشت. مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکایی و اروپائی شروع شد که در آخر به قرارداد کنسرسیوم منجر شد.
یکی از اعدامیان پس از کودتا #مرتضی_کیوان بود. مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعال سیاسی بود. وی اولین ویراستار ایرانی و پایهگذار انجمن ادبی شمع سوخته بود. وی به ادبیات روسیه تسلط داشت و مطالب زیادی درباره آن نوشت. مدیریت داخلی مجله «بانو»، دبیری مجله جهان نو و عضویت در هیات تحریریه مجله کبوتر صلح در دهه ۱۳۲۰ و آغاز دهه ۱۳۳۰ از عمده مسئولیتهای فرهنگی و روزنامهنگاری او بود. کیوان همنشین برجستگان شعر و ادب آن دوره ایران بود و صمیمیترین دوست او احمد #شاملو بود.
این شعر را شاملو برای مرتضی و پوری (پوران سلطانی، همسر مرتضی) سروده بود:
سال بد ، سال باد ،سال اشک، سال شک
سال روزهای دراز و استقامت های کم، سالی که غرور گدایی کرد
سال پست، سال درد، سال عزا
سال اشک پوری، سال خون مرتضی ...
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/SaleKhooneMorteza.jpg
واژه «کودتا» (به فرانسوی: coup d'état) از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شده است. زمانی که یک اقلّیت که طبق قانون نمی توانند قدرت را در دست داشته باشند با در دست داشتن فرماندهی نیروهای نظامی، دولت قانونی را برکنار می کنند یا رأی اکثریت را وتو (نقض) می کنند اصطلاح کودتا را به کار می بریم.
کودتای بیست و هشت مرداد کودتایی بود که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا علیه دولت محمد #مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. دکتر مصدق در روز ۲۹ مرداد بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. شاه که به رم گریخته بود بازگشت. مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکایی و اروپائی شروع شد که در آخر به قرارداد کنسرسیوم منجر شد.
یکی از اعدامیان پس از کودتا #مرتضی_کیوان بود. مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعال سیاسی بود. وی اولین ویراستار ایرانی و پایهگذار انجمن ادبی شمع سوخته بود. وی به ادبیات روسیه تسلط داشت و مطالب زیادی درباره آن نوشت. مدیریت داخلی مجله «بانو»، دبیری مجله جهان نو و عضویت در هیات تحریریه مجله کبوتر صلح در دهه ۱۳۲۰ و آغاز دهه ۱۳۳۰ از عمده مسئولیتهای فرهنگی و روزنامهنگاری او بود. کیوان همنشین برجستگان شعر و ادب آن دوره ایران بود و صمیمیترین دوست او احمد #شاملو بود.
این شعر را شاملو برای مرتضی و پوری (پوران سلطانی، همسر مرتضی) سروده بود:
سال بد ، سال باد ،سال اشک، سال شک
سال روزهای دراز و استقامت های کم، سالی که غرور گدایی کرد
سال پست، سال درد، سال عزا
سال اشک پوری، سال خون مرتضی ...
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/SaleKhooneMorteza.jpg
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
دکتر #مصدق درباره ی دکتر حسین فاطمی گفته بود : «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»
دکتر حسین فاطمی دکترای حقوق از پاریس، روزنامه نگار، نماینده ی مجلس و سپس وزیر خارجه ی دولت دکتر مصدق بود. فاطمی یک بار از سوء قصد مسلحانهٔ «فدائیان اسلام» و بار دیگر از سوءقصد اوباش تحت هدایت «شعبان جعفری» جان سالم به در برد و بالاخره پس از کودتای 28 مرداد 1332 با نظر محمدرضا شاه در 19 آبان 1333 اعدام شد.
عکس #دکترفاطمی را در کنار دکتر مصدق در #دادگاه_لاهه نشان می دهد.
@drsargolzaei
دکتر #مصدق درباره ی دکتر حسین فاطمی گفته بود : «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»
دکتر حسین فاطمی دکترای حقوق از پاریس، روزنامه نگار، نماینده ی مجلس و سپس وزیر خارجه ی دولت دکتر مصدق بود. فاطمی یک بار از سوء قصد مسلحانهٔ «فدائیان اسلام» و بار دیگر از سوءقصد اوباش تحت هدایت «شعبان جعفری» جان سالم به در برد و بالاخره پس از کودتای 28 مرداد 1332 با نظر محمدرضا شاه در 19 آبان 1333 اعدام شد.
عکس #دکترفاطمی را در کنار دکتر مصدق در #دادگاه_لاهه نشان می دهد.
@drsargolzaei
Telegram
attach 📎