هیچ رنج- رباعیات مازیارکریم .pdf
2 MB
این مجموعه به پیشنهاد خود شاعر در این صفحه منتشر میشود بنابراین انتشار آن بلامانع است.
@drsargolzaei
@drsargolzaei
⭕️ شروع دورهی جدید کارگاه داستاننویسی مقدماتی
🔹 مدرس: سهیل سرگلزایی- دانشآموختهی رشتهی ادبیات نمایشی- نویسندهٔ کتابهای "به خاطر بوفالوها"، "از جلو نظام" و "فورته و پیانو" (انتشارات طرحواره)
⭕️ از همین یکشنبه ساعت ۱۲ ظهر تا ۱۴ به وقت تورنتو
🔴 ثبتنام از طریق واتساپ کانون نگرش نو
+14168797357
@kanoonnegareshno
@szcafe
🔹 مدرس: سهیل سرگلزایی- دانشآموختهی رشتهی ادبیات نمایشی- نویسندهٔ کتابهای "به خاطر بوفالوها"، "از جلو نظام" و "فورته و پیانو" (انتشارات طرحواره)
⭕️ از همین یکشنبه ساعت ۱۲ ظهر تا ۱۴ به وقت تورنتو
🔴 ثبتنام از طریق واتساپ کانون نگرش نو
+14168797357
@kanoonnegareshno
@szcafe
Forwarded from Cafe sz
یکی از این پلتفرمهایی که ازشان استفاده میکنم پیامک میزند که:«سهیل عزیز دلتنگتیم!» و بعد یادآوری میکند که اگر حق عضویتم را پرداخت نکنم پروفایلم را خواهند بست!
وارد کافهای میشوم و روی آینهای پشت در توالتش نوشته است:«تو زیبایی!» بیآنکه بدانند من واقعا زیبا هستم یا نه!
دوستی استوری گذاشته است از لیوان بیرونبر قهوهاش که گویا کافهچی روی آن نوشته:«قهوه بهانهست، میخوایم خودت رو ببینیم.»
میگویم:«فدای تو بشم…» بیآنکه حتی بخواهم ببینمش! میگوید:«تاج سر منی…» بیآنکه حتی بخواهد ببیندم!
روی دیوار نوشتهاند:«سحر نزدیک است…» حال آنکه از عصر مشروطه همین را گفتهاند و گرگومیش فریز شده، همچنان تحکم آبی سردش را در این مرز و بوم حفظ کرده است!
گوشهای از ایستگاه مترو صادقیه، پسرک نوجوانی با کولهپشتی بزرگی روی دوشش، که از آن پیکسلهای گروههای راک و متال آویزان است، به دخترکی با موهایی بنفش میگوید:«برات میمیرم!»
دخترک میگوید:«بیخیال…»
وحشتزدهام از تماشای شهر که به کشتارگاه کلمات بدل شده است؛ کلمات را میبینم که گلوله میخورند، فاسد میشوند، فرو میریزند و مانند جعبههای بزرگ کادویی قرمز، که داخلشان چیزی نیست جز یک خلاء بیانتها، از گوشی به گوش دیگر پرتاب میشوند.
کسی نیست که به «عشق» تنفس مصنوعی بدهد و باند روی جراحت «دلتنگی» بگذارد!
«رشادت»، منگ و چَک خورده در صفحات مجازی پاسکاری میشود و «وطن» تنها زورش به این میرسد که در خلوتهای میگساری اشکی را به مردمک چشمی برساند و بس.
شهر به کشتارگاه کلمات بدل شده است و کلمهها از معنایشان خالی میشوند؛ همچون تنی که رگهایش را بریده باشی!
پیامکی میآید:«سهیل جان! به یادتیم!» و من کارت بانکیام را از کیف پولم بیرون میآورم!
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
وارد کافهای میشوم و روی آینهای پشت در توالتش نوشته است:«تو زیبایی!» بیآنکه بدانند من واقعا زیبا هستم یا نه!
دوستی استوری گذاشته است از لیوان بیرونبر قهوهاش که گویا کافهچی روی آن نوشته:«قهوه بهانهست، میخوایم خودت رو ببینیم.»
میگویم:«فدای تو بشم…» بیآنکه حتی بخواهم ببینمش! میگوید:«تاج سر منی…» بیآنکه حتی بخواهد ببیندم!
روی دیوار نوشتهاند:«سحر نزدیک است…» حال آنکه از عصر مشروطه همین را گفتهاند و گرگومیش فریز شده، همچنان تحکم آبی سردش را در این مرز و بوم حفظ کرده است!
گوشهای از ایستگاه مترو صادقیه، پسرک نوجوانی با کولهپشتی بزرگی روی دوشش، که از آن پیکسلهای گروههای راک و متال آویزان است، به دخترکی با موهایی بنفش میگوید:«برات میمیرم!»
دخترک میگوید:«بیخیال…»
وحشتزدهام از تماشای شهر که به کشتارگاه کلمات بدل شده است؛ کلمات را میبینم که گلوله میخورند، فاسد میشوند، فرو میریزند و مانند جعبههای بزرگ کادویی قرمز، که داخلشان چیزی نیست جز یک خلاء بیانتها، از گوشی به گوش دیگر پرتاب میشوند.
کسی نیست که به «عشق» تنفس مصنوعی بدهد و باند روی جراحت «دلتنگی» بگذارد!
«رشادت»، منگ و چَک خورده در صفحات مجازی پاسکاری میشود و «وطن» تنها زورش به این میرسد که در خلوتهای میگساری اشکی را به مردمک چشمی برساند و بس.
شهر به کشتارگاه کلمات بدل شده است و کلمهها از معنایشان خالی میشوند؛ همچون تنی که رگهایش را بریده باشی!
پیامکی میآید:«سهیل جان! به یادتیم!» و من کارت بانکیام را از کیف پولم بیرون میآورم!
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ کارل مارکس: نقد سرمایهداری ⭕️ نویسنده: سوسن مدنی 🔹 یکی از معروفترین عبارات مارکس در مورد مذهب، این است که "مذهب افیون تودههاست" (Religion is the opium of the people). این جمله به این معناست که مذهب همانند مادهای مخدر عمل میکند که درد و رنج تودهها…
⭕️ متییو آرنولد: نقش روشنفکران در جامعهی بازار
⭕️ نویسنده : سوسن مدنی
🔹 آرنولد در سال ۱۸۲۲ به دنیا آمد و چهار سال جوانتر از مارکس بود. او مهمترین اثر خود در زمینه نقد فرهنگی (فرهنگ و آنارشی) را کوتاهزمانی پس از انتشار نخستین جلد سرمایه منتشر کرد. پدر متییو، تامس آرنولد، مدیر یک نهاد آموزشی جدید و بسیار پرنفوذ بود که هدفش پرورش مردانی بود که بتوانند کشور را با روحیه و منشی مسیحی اداره کنند و میکوشید کلیسای تجددطلب انگلستان را فراگیر کند. متییو آرنولد تعهدات پدرش را ادامه داد اما برای تأمین راهبری معنوی و پیشبرد اخلاقی، بهجای روحانیت چشم امید به مردان اهل ادب داشت. آرنولد در وهلهی نخست بهعنوان یک شاعر مورد توجه عموم قرار گرفت، سپس در سن بیست و هشت سالگی در کنار مقام استاد شعر در دانشگاه آکسفورد، منصبی را بعنوان بازرس مدارس ملکه قبول کرد که تا سی و چهار سال بعد این شغل را حفظ کرد و در طول این مدت با انرژی شگفتانگیزی شمار فراوانی مقاله و کتاب نوشت که به صورت یازده جلد کتاب گردآوری شد. گسترهی موضوعات کتابها از نقد ادبی بود تا تحلیل سیاسی و مضامین مذهبی.
🔹 تعلیم و تربیت فراگیری که آدام اسمیت آن را بهعنوان پادزهری برای اثرات منفی بازار توصیه کرده بود بعد از حدود یک قرن هنوز در انگلستان زمان آرنولد تحقق نیافته بود و اداره مدارس بر عهدهی کلیساها و مؤسسات عام المنفعه بود. شغل آرنولد به عنوان بازرس مدارس، او را در تماس روزانه با نهادهای آموزشی طبقات متوسط قرار داده بود. او دائما از مدارس مخصوص کودکان چهار تا سیزده ساله عمدتا در مناطق صنعتی و پرجمعیت کشور، بازدید میکرد. آرنولد غالبا از آنچه میدید وحشت زده میشد، نقد او از فرهنگ و سیاست، حاصل غور در همین پایگاههای طبقات متوسط بود.
🔹 همچون مارکس، درنظر آرنولد نیز «بیفرهنگی» اصطلاحی تحقیرآمیز بود برای توصیف ذهنیت طبقات متوسط تجاری و صنعتی؛ طبقاتی که هر دو متفکر معتقد بودند به نحوی فزاینده در حال تاثیر نهادن بر حکومت و جامعه بودند. اما مارکس بر این نظر بود که دین افیون تودههاست، و اذهان آنان را از ناخرسندیهای سرمایهداری منحرف میکند، در حالی که به باور آرنولد این تجارت و کسب و کار بود که نقش افیون را داشت و سرمایهداران را از رشد مذهبی و معنوی دور میکرد. مارکس راهحل را از بین بردن نظام سرمایهداری به عنوان شالودهی اقتصادی فرهنگ بیفرهنگی میدانست اما آرنولد برخلاف مارکس، دستاوردهای اقتصادی سرمایهداری را به اندازهی کافی واقعی میدانست و راهحل او از بین بردن تجارت نبود، بلکه تقویت و بهبود فرهنگ کشور به مدد روشنفکرانی مانند خودش بود که از طریق حکومت، مطبوعات و نهادهای آموزشی عمل میکردند. آرنولد به شکل گرفتن آن نقش اجتماعیای کمک کرد که میتوانیم از آن به «روشنفکر منتقد اما بیگانه نشده» تعبیر کنیم، نقشی که خود او تجسم آن بود.
🔹 در نظر آرنولد تعلیم و تربیت صرفاً انتقال اطلاعات یا آموختن مهارتهای اصلی خواندن و حساب کردن نبود بلکه تعلیم و تربیت بایستی یک عامل متمدن ساز باشد. آرنولد بارها این تجربه را داشت که از مدارسی بازدید و بازرسی میکرد که در آنها دانشآموزان کوهی از اطلاعات و حساب را بلعیده بودند اما فاقد هرگونه توانایی تحلیلی و به کلی ناتوان از فهم نثر یا شعر پیچیده بودند. به نظر آرنولد به آنان فکر کردن را نیاموخته بودند بلکه یاد داده بودند که چگونه خود را به سرعت برای امتحان آماده کنند. به باور او این نوع تعلیم و تربیت «جنبههای سازنده و انسانی بسیار ناچیزی» دارد و فرآیندی است که هیچ توجهی به پرورش ذوق و احساس ندارد و در حقیقت آنچه مجریانش از آن بعنوان نتایج ارزشمند یاد میکنند، چیزی جز ماشینی شدن محض نیست.
🔹 آرنولد در مقالهی «کارکرد نقد در زمان حاضر» نقد را «تکاپویی بیغرضانه برای آموختن و اشاعهی بهترین چیزهایی که در جهان گفته و اندیشنده شده است» تعریف کرد. به باور آرنولد «انسانهای برگزیده» روشنفکرانی مثل خود او بودند کسانی که در راه «فرهنگ» میکوشیدند و «نقد» میکردند. او معتقد بود ذهنیت عملگرا و فایده باور که در خلق ثروت مادی از طریق فعالیت بازار و صنعت بسیار مفید است، خود به مانعی در برابر هرگونه آرمان عالیتر و شریفتر تبدیل شده است. از نظر آرنولد بریتانیاییها طوری رفتار میکردند که گویی «عمل همه چیز است و بازی آزاد ذهن هیچچیز».
⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
ادامه دارد ....
@drsargolzaei
⭕️ نویسنده : سوسن مدنی
🔹 آرنولد در سال ۱۸۲۲ به دنیا آمد و چهار سال جوانتر از مارکس بود. او مهمترین اثر خود در زمینه نقد فرهنگی (فرهنگ و آنارشی) را کوتاهزمانی پس از انتشار نخستین جلد سرمایه منتشر کرد. پدر متییو، تامس آرنولد، مدیر یک نهاد آموزشی جدید و بسیار پرنفوذ بود که هدفش پرورش مردانی بود که بتوانند کشور را با روحیه و منشی مسیحی اداره کنند و میکوشید کلیسای تجددطلب انگلستان را فراگیر کند. متییو آرنولد تعهدات پدرش را ادامه داد اما برای تأمین راهبری معنوی و پیشبرد اخلاقی، بهجای روحانیت چشم امید به مردان اهل ادب داشت. آرنولد در وهلهی نخست بهعنوان یک شاعر مورد توجه عموم قرار گرفت، سپس در سن بیست و هشت سالگی در کنار مقام استاد شعر در دانشگاه آکسفورد، منصبی را بعنوان بازرس مدارس ملکه قبول کرد که تا سی و چهار سال بعد این شغل را حفظ کرد و در طول این مدت با انرژی شگفتانگیزی شمار فراوانی مقاله و کتاب نوشت که به صورت یازده جلد کتاب گردآوری شد. گسترهی موضوعات کتابها از نقد ادبی بود تا تحلیل سیاسی و مضامین مذهبی.
🔹 تعلیم و تربیت فراگیری که آدام اسمیت آن را بهعنوان پادزهری برای اثرات منفی بازار توصیه کرده بود بعد از حدود یک قرن هنوز در انگلستان زمان آرنولد تحقق نیافته بود و اداره مدارس بر عهدهی کلیساها و مؤسسات عام المنفعه بود. شغل آرنولد به عنوان بازرس مدارس، او را در تماس روزانه با نهادهای آموزشی طبقات متوسط قرار داده بود. او دائما از مدارس مخصوص کودکان چهار تا سیزده ساله عمدتا در مناطق صنعتی و پرجمعیت کشور، بازدید میکرد. آرنولد غالبا از آنچه میدید وحشت زده میشد، نقد او از فرهنگ و سیاست، حاصل غور در همین پایگاههای طبقات متوسط بود.
🔹 همچون مارکس، درنظر آرنولد نیز «بیفرهنگی» اصطلاحی تحقیرآمیز بود برای توصیف ذهنیت طبقات متوسط تجاری و صنعتی؛ طبقاتی که هر دو متفکر معتقد بودند به نحوی فزاینده در حال تاثیر نهادن بر حکومت و جامعه بودند. اما مارکس بر این نظر بود که دین افیون تودههاست، و اذهان آنان را از ناخرسندیهای سرمایهداری منحرف میکند، در حالی که به باور آرنولد این تجارت و کسب و کار بود که نقش افیون را داشت و سرمایهداران را از رشد مذهبی و معنوی دور میکرد. مارکس راهحل را از بین بردن نظام سرمایهداری به عنوان شالودهی اقتصادی فرهنگ بیفرهنگی میدانست اما آرنولد برخلاف مارکس، دستاوردهای اقتصادی سرمایهداری را به اندازهی کافی واقعی میدانست و راهحل او از بین بردن تجارت نبود، بلکه تقویت و بهبود فرهنگ کشور به مدد روشنفکرانی مانند خودش بود که از طریق حکومت، مطبوعات و نهادهای آموزشی عمل میکردند. آرنولد به شکل گرفتن آن نقش اجتماعیای کمک کرد که میتوانیم از آن به «روشنفکر منتقد اما بیگانه نشده» تعبیر کنیم، نقشی که خود او تجسم آن بود.
🔹 در نظر آرنولد تعلیم و تربیت صرفاً انتقال اطلاعات یا آموختن مهارتهای اصلی خواندن و حساب کردن نبود بلکه تعلیم و تربیت بایستی یک عامل متمدن ساز باشد. آرنولد بارها این تجربه را داشت که از مدارسی بازدید و بازرسی میکرد که در آنها دانشآموزان کوهی از اطلاعات و حساب را بلعیده بودند اما فاقد هرگونه توانایی تحلیلی و به کلی ناتوان از فهم نثر یا شعر پیچیده بودند. به نظر آرنولد به آنان فکر کردن را نیاموخته بودند بلکه یاد داده بودند که چگونه خود را به سرعت برای امتحان آماده کنند. به باور او این نوع تعلیم و تربیت «جنبههای سازنده و انسانی بسیار ناچیزی» دارد و فرآیندی است که هیچ توجهی به پرورش ذوق و احساس ندارد و در حقیقت آنچه مجریانش از آن بعنوان نتایج ارزشمند یاد میکنند، چیزی جز ماشینی شدن محض نیست.
🔹 آرنولد در مقالهی «کارکرد نقد در زمان حاضر» نقد را «تکاپویی بیغرضانه برای آموختن و اشاعهی بهترین چیزهایی که در جهان گفته و اندیشنده شده است» تعریف کرد. به باور آرنولد «انسانهای برگزیده» روشنفکرانی مثل خود او بودند کسانی که در راه «فرهنگ» میکوشیدند و «نقد» میکردند. او معتقد بود ذهنیت عملگرا و فایده باور که در خلق ثروت مادی از طریق فعالیت بازار و صنعت بسیار مفید است، خود به مانعی در برابر هرگونه آرمان عالیتر و شریفتر تبدیل شده است. از نظر آرنولد بریتانیاییها طوری رفتار میکردند که گویی «عمل همه چیز است و بازی آزاد ذهن هیچچیز».
⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
ادامه دارد ....
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ متییو آرنولد: نقش روشنفکران در جامعهی بازار ⭕️ نویسنده : سوسن مدنی 🔹 آرنولد در سال ۱۸۲۲ به دنیا آمد و چهار سال جوانتر از مارکس بود. او مهمترین اثر خود در زمینه نقد فرهنگی (فرهنگ و آنارشی) را کوتاهزمانی پس از انتشار نخستین جلد سرمایه منتشر کرد.…
🔴 همراهان عزیز
در این سلسله مطالب، کتاب ذهن و بازار را (که از نظر من کتاب ارزشمندی در معرفی نظریهپردازان اقتصاد سیاسی است) فصلبهفصل خلاصه میکنیم. نه جری مولر (نویسندهٔ کتاب) از نظریهپرداز خاصی طرفداری کرده است و نه من؛ بنابراین لطفا انتشار این پستها را به حساب هگلی بودن، مارکسیست بودن، چپ بودن یا راست بودن نویسندهٔ کتاب، مترجم کتاب، خلاصهکنندهی کتاب یا من (محمدرضا سرگلزایی) نگذارید.
@drsargolzaei
در این سلسله مطالب، کتاب ذهن و بازار را (که از نظر من کتاب ارزشمندی در معرفی نظریهپردازان اقتصاد سیاسی است) فصلبهفصل خلاصه میکنیم. نه جری مولر (نویسندهٔ کتاب) از نظریهپرداز خاصی طرفداری کرده است و نه من؛ بنابراین لطفا انتشار این پستها را به حساب هگلی بودن، مارکسیست بودن، چپ بودن یا راست بودن نویسندهٔ کتاب، مترجم کتاب، خلاصهکنندهی کتاب یا من (محمدرضا سرگلزایی) نگذارید.
@drsargolzaei
⭕️ یک هفته به این لایو اینستاگرامی مانده است. پیشنهاد میکنم پیش از برگزاری این گفتگو، کتاب را تهیه و مطالعه فرمایید تا در گفتوگو مشارکت فعالتری داشته باشید.
تهیهی آنلاین کتاب از سایت انتشارات اریش:
https://arishpublication.com/product/%d9%86%d8%ae%d9%84-%d8%a8%db%8c%d8%ae%d8%af%d8%a7/
@drsargolzaei
تهیهی آنلاین کتاب از سایت انتشارات اریش:
https://arishpublication.com/product/%d9%86%d8%ae%d9%84-%d8%a8%db%8c%d8%ae%d8%af%d8%a7/
@drsargolzaei
Forwarded from كانون نگرش نو
🟡🟡مژده به دوستان و همراهان عزیز کانون نگرش نو
💠جلسهی حضوری
💠💠موضوع:
«قصههای تحول و نوشدن در مثنوی»
💠همراه اساتید عزیز:
▫️▫️دکتر محمدرضا سرگلزایی
▫️▫️دکتر کیارش آرامش
💠جمعه٫ بیست وسوم اگوست
💠ساعت: هفت تا ده شب تورنتو
💠در محل کانون نگرش نو:
7191 Yonge Street
Unit 706
💠هزینه 40$
001 416-879-7357
https://t.me/drsargolzaei/8265
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
✔️ظرفیت سالن محدود می باشد.
💠جلسهی حضوری
💠💠موضوع:
«قصههای تحول و نوشدن در مثنوی»
💠همراه اساتید عزیز:
▫️▫️دکتر محمدرضا سرگلزایی
▫️▫️دکتر کیارش آرامش
💠جمعه٫ بیست وسوم اگوست
💠ساعت: هفت تا ده شب تورنتو
💠در محل کانون نگرش نو:
7191 Yonge Street
Unit 706
💠هزینه 40$
001 416-879-7357
https://t.me/drsargolzaei/8265
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
✔️ظرفیت سالن محدود می باشد.
Forwarded from دکتر حسین محمودی (Lham Shamoradi)
۴ ساعت به همراه پرسش و پاسخ
یکشنبهها ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۲۱-۲۳ به وقت تهران
ثبتنام ۴۸۰ هزار تومان
برای شرکت در این دوره از طریق لینک ثبت نام:
https://cafephilo.ir/machiavelli
و یا پیام در واتساپ یا تلگرام
00989026339967
چنانچه از این دو مسیر موفق به ثبت نام نشدید از طریق دایرکت اقدام به ثبت نام بفرمایید.
#نیکولو_ماکیاولی
#فلسفه_سیاست
#علوم_سیاسی
#بزرگان_اندیشه_سیاسی
#سواد_سیاسی
#آموزش_فلسفه_برای_همه
#دکتر_حسین_محمودی
یکشنبهها ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۲۱-۲۳ به وقت تهران
ثبتنام ۴۸۰ هزار تومان
برای شرکت در این دوره از طریق لینک ثبت نام:
https://cafephilo.ir/machiavelli
و یا پیام در واتساپ یا تلگرام
00989026339967
چنانچه از این دو مسیر موفق به ثبت نام نشدید از طریق دایرکت اقدام به ثبت نام بفرمایید.
#نیکولو_ماکیاولی
#فلسفه_سیاست
#علوم_سیاسی
#بزرگان_اندیشه_سیاسی
#سواد_سیاسی
#آموزش_فلسفه_برای_همه
#دکتر_حسین_محمودی
🔹 شعر رسیده
برای پخشان عزيزی دختر شجاع كُرد
پخشان،
طناب دار،
حقارت دژخيم است
اگر كه هزار بار
اگر به هزار دار
التماس كردهاند
كه تو را بشكنند
قساوت خويش را جار زدند
غيرت مهاباد
در كمپهای قاميشلو
پخشان،
چه كودكان نوپايی
به عشق تو
هر شب
صبح آزادی را
به خواب میروند
@drsargolzaei
برای پخشان عزيزی دختر شجاع كُرد
پخشان،
طناب دار،
حقارت دژخيم است
اگر كه هزار بار
اگر به هزار دار
التماس كردهاند
كه تو را بشكنند
قساوت خويش را جار زدند
غيرت مهاباد
در كمپهای قاميشلو
پخشان،
چه كودكان نوپايی
به عشق تو
هر شب
صبح آزادی را
به خواب میروند
@drsargolzaei
Kian Foundation is hosting the second webinar in the series "Community-focused approaches to mental health and resilience" on Aug 6, at 12:00PM Eastern US Time.
بنیاد کیان دومین وبینار از سری «رویکردهای جامعهمحور به سلامت روان و تابآوری» را در تاریخ ۶ آگوست (۱۶ مرداد)، ساعت ۱۲:۰۰ ظهر به وقت شرقی آمریکا (۷:۳۰ عصر به وقت تهران) برگزار میکند.
Webinar 2
Jesse Kohler
Executive director of Campaign for trauma-informed Policy and Practice - CTIPP
Promoting Trauma-Informed Community Change
Date: Aug 6 12:00 ET
Webinar Registration link: https://zoom.us/webinar/register/WN_xmNFoi8cQ1irczd9d84ilQ
بنیاد کیان دومین وبینار از سری «رویکردهای جامعهمحور به سلامت روان و تابآوری» را در تاریخ ۶ آگوست (۱۶ مرداد)، ساعت ۱۲:۰۰ ظهر به وقت شرقی آمریکا (۷:۳۰ عصر به وقت تهران) برگزار میکند.
Webinar 2
Jesse Kohler
Executive director of Campaign for trauma-informed Policy and Practice - CTIPP
Promoting Trauma-Informed Community Change
Date: Aug 6 12:00 ET
Webinar Registration link: https://zoom.us/webinar/register/WN_xmNFoi8cQ1irczd9d84ilQ
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#جلوه_های_جنون
-به #سرگلزاییها و همهی عزیزان سفرکردهام
، پارههای تن ایرانم ،
مادربزرگ
عجیب
صداش میلرزید
وقتی که میرسید
به ؛
«رُدّ کل الغریب»
و کمی بلندتر میخواند.
نوهی دُردانهاش رفته بود شهر غریب
مادر بزرگ
هیچ وقت ندانست که
« غربت در من بود
من در من غربت میافزود
به عبارتی:
غربت
نام دیگر من بود »
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
-به #سرگلزاییها و همهی عزیزان سفرکردهام
، پارههای تن ایرانم ،
مادربزرگ
عجیب
صداش میلرزید
وقتی که میرسید
به ؛
«رُدّ کل الغریب»
و کمی بلندتر میخواند.
نوهی دُردانهاش رفته بود شهر غریب
مادر بزرگ
هیچ وقت ندانست که
« غربت در من بود
من در من غربت میافزود
به عبارتی:
غربت
نام دیگر من بود »
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️ لایو اینستاگرام برگزار شد.
لینک ویدیو در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/reel/C-NxKdzgP7f/?igsh=MWVyZ3U5aGRodmZlZg==
🔹 تهیهی آنلاین کتاب از سایت انتشارات اریش:
https://arishpublication.com/product/%d9%86%d8%ae%d9%84-%d8%a8%db%8c%d8%ae%d8%af%d8%a7/
🔹 لینک فایل صوتی در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1225
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
لینک ویدیو در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/reel/C-NxKdzgP7f/?igsh=MWVyZ3U5aGRodmZlZg==
🔹 تهیهی آنلاین کتاب از سایت انتشارات اریش:
https://arishpublication.com/product/%d9%86%d8%ae%d9%84-%d8%a8%db%8c%d8%ae%d8%af%d8%a7/
🔹 لینک فایل صوتی در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1225
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
Forwarded from مدرسه روانشناسی لندن
خاطرات محسن مخملباف ۱.pdf
8.8 MB
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
خاطرات محسن مخملباف ۱.pdf
⭕️ چرا خواندن خاطرات محسن مخملباف مهم است؟
۱- بسیاری از ما تصور دقیقی از انقلاب ۱۳۵۷ نداریم، چرا که رسانههایی که انقلاب ۱۳۵۷ ایران را تصویر کردهاند دو دستهاند:
الف- وابسته به حکومت ایران هستند که طبعا تابلویی مصادره شده از انقلاب ۱۳۵۷ نقش میکنند؛ تابلویی دروغین که در آن این انقلاب در دنیایی خیالی و اسطورهای و مرتبط با اسطورهی عاشورا و افسانهی غیبت و ظهور، چارچوببندی میشود و زد و بندهای سیاسی و مناسبات قدرت و اقتصاد نادیده گرفته میشود.
ب- رسانههایی که دوران پهلوی را اوج وفور و توسعه و مدرن شدن ایران تصویر میکنند، اعدامها و شکنجهها و فساد سیاسی و اقتصادی آن دوره را به کلی پاک میکنند و انقلاب ۱۳۵۷ را محصول طرح هلال سبز هنری کسینجر و توافقهای پشتپرده برای جلوگیری از رسیدن ایران به جایگاه قدرت جهانی و "دروازهٔ تمدن بزرگ" میدانند.
اما تصویری که مخملباف از شکلگیری این انقلاب ارائه میدهد تصویری است فارغ از این دوگانهی خیالی خیر و شر. شاید این تصویر هم سوگیریها و خطاهایی داشته باشد ولی حداقل از این دوگانهی رسانهای پا را بیرون گذاشته است.
۲- خاطرات کودکی که در طبقهٔ اجتماعی-اقتصادی پایین و در محلههای جنوب شهر متولد شده و تجربهی رنج و فقر، در نوجوانی به مبارزهی مسلحانه و زندان کشیده شده فهم عمیقی را نسبت به ارتباط بین جبههگیریهای سیاسی افراد و تجربهی زیسته، رنجها، زخمها، کمپلکسهای شخصی و روابط خانوادگی آنها ایجاد میکند. همچنین روایت دقیق محسن مخملباف از مناسبات زندان، جامعهشناسی زندان و تجربهی شکنجه، محتوای ارزشمندی است برای فهم بخشی از جامعه که بسیاری از پژوهشگران روانشناسی و جامعهشناسی به آن دسترسی ندارند.
بنابراین شما را به خواندن این کتاب تأملبرانگیز دعوت میکنم.
منتظر انتشار جلدهای بعدی این اثر نیز هستم.
محمدرضا سرگلزایی
@drsargolzaei
۱- بسیاری از ما تصور دقیقی از انقلاب ۱۳۵۷ نداریم، چرا که رسانههایی که انقلاب ۱۳۵۷ ایران را تصویر کردهاند دو دستهاند:
الف- وابسته به حکومت ایران هستند که طبعا تابلویی مصادره شده از انقلاب ۱۳۵۷ نقش میکنند؛ تابلویی دروغین که در آن این انقلاب در دنیایی خیالی و اسطورهای و مرتبط با اسطورهی عاشورا و افسانهی غیبت و ظهور، چارچوببندی میشود و زد و بندهای سیاسی و مناسبات قدرت و اقتصاد نادیده گرفته میشود.
ب- رسانههایی که دوران پهلوی را اوج وفور و توسعه و مدرن شدن ایران تصویر میکنند، اعدامها و شکنجهها و فساد سیاسی و اقتصادی آن دوره را به کلی پاک میکنند و انقلاب ۱۳۵۷ را محصول طرح هلال سبز هنری کسینجر و توافقهای پشتپرده برای جلوگیری از رسیدن ایران به جایگاه قدرت جهانی و "دروازهٔ تمدن بزرگ" میدانند.
اما تصویری که مخملباف از شکلگیری این انقلاب ارائه میدهد تصویری است فارغ از این دوگانهی خیالی خیر و شر. شاید این تصویر هم سوگیریها و خطاهایی داشته باشد ولی حداقل از این دوگانهی رسانهای پا را بیرون گذاشته است.
۲- خاطرات کودکی که در طبقهٔ اجتماعی-اقتصادی پایین و در محلههای جنوب شهر متولد شده و تجربهی رنج و فقر، در نوجوانی به مبارزهی مسلحانه و زندان کشیده شده فهم عمیقی را نسبت به ارتباط بین جبههگیریهای سیاسی افراد و تجربهی زیسته، رنجها، زخمها، کمپلکسهای شخصی و روابط خانوادگی آنها ایجاد میکند. همچنین روایت دقیق محسن مخملباف از مناسبات زندان، جامعهشناسی زندان و تجربهی شکنجه، محتوای ارزشمندی است برای فهم بخشی از جامعه که بسیاری از پژوهشگران روانشناسی و جامعهشناسی به آن دسترسی ندارند.
بنابراین شما را به خواندن این کتاب تأملبرانگیز دعوت میکنم.
منتظر انتشار جلدهای بعدی این اثر نیز هستم.
محمدرضا سرگلزایی
@drsargolzaei
Forwarded from کانال رسمی شیرین عبادی
به بهانه انتشار کتاب خاطرات محسن مخملباف
🔸نشر نیکان ، اقدام به انتشار خاطرات محسن مخملباف کرده است. زندگی هنری و سیاسی این سینماگر نامدار، فراز و نشیبهای فراوانی از سر گذرانده است. از فعالیت سیاسی در قبل از انقلاب و تجربه زندان در رژیم سابق، تا عضویت و همکاری با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از انقلاب. خط فکری مخملباف با گذر زمان تغییر یافت و این تغییر را به روشنی میتوان در سینمای او نیز مشاهده کرد.
🔸مطالعه خاطرات محسن مخملباف از چند زاویه حائز اهمیت است؛ در وهله اول تصویری که نویسنده از دوران کودکی و نوجوانی خود به دست میدهد، بیانگر بافت اجتماعی و طبقه اقتصادی بخش قابل توجهی از جامعه است؛ به این معنا که بر خلاف ادعای کلی در رابطه با دوران پهلوی، همه مردم در رفاه و آرامش نبودند. بحرانهای اجتماعی و اقتصادی متاسفانه بخش لاینفک تجربه زیستی بسیاری از شهروندان ایران در قرن گذشته است و به حکومت فعلی یا قبلی محدود نمیشود.
🔸مطالعهی روایتهای کمتر شنیدهشده در رابطه با انقلاب ۵۷، به ما کمک میکند تا درک درستتری از چرایی اعتراضات گسترده مردم داشته باشیم. نیل به فردای روشن، و سعادت مردم کشور، نیازمند تصویری شفاف، دقیق و بدون سوگیری نسبت به گذشته است. این به معنای جانبداری سیاسی نیست، بلکه تلاش برای فهمی دقیقتر از گذشته است تا درگیر چرخهی معیوب تکرار اشتباهات نشویم.
🔸روایت محسن مخلملباف یک روایت دقیق از یک شاهد عینی است، از آنچه در زندانهای زمان شاه میگذرد و تصویری جالب توجه از ائتلاف و اختلاف میان نیروهای سیاسی در زندانها به دست میدهد.
🔸نکته قابل توجه دیگر تغییر رویکرد محسن مخملباف از جانبداری انقلاب اسلامی به مخالفت آشکار. با نتیجه آن -جمهوری اسلامی -است ،، او وقتی ظلم، ستم و تبعیض در جامعه دید مسیر هنری و سیاسی خود را تغییر داد. این تغییر صرفا به ایران خلاصه نشد. او با ارائهی تصاویری تکاندهنده از زندگی مردم افغانستان و هندوستان …در فیلمهایی همچون سفر قندهار و الفبای افغان و … نشان داد که دغدغه او نسبت به سعادت مردم در مرزهای ایران خلاصه نمیشود.
🔸خاطرات محسن مخملباف بسیار خواندنی و دارای نکات جالبی است. خواندن آن را به هموطنان خصوصا جامعه شناسان و تاریخ نگاران توصیه میکنم.
✍️شیرین عبادی
@ShirinEbadiofficial
🔸نشر نیکان ، اقدام به انتشار خاطرات محسن مخملباف کرده است. زندگی هنری و سیاسی این سینماگر نامدار، فراز و نشیبهای فراوانی از سر گذرانده است. از فعالیت سیاسی در قبل از انقلاب و تجربه زندان در رژیم سابق، تا عضویت و همکاری با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از انقلاب. خط فکری مخملباف با گذر زمان تغییر یافت و این تغییر را به روشنی میتوان در سینمای او نیز مشاهده کرد.
🔸مطالعه خاطرات محسن مخملباف از چند زاویه حائز اهمیت است؛ در وهله اول تصویری که نویسنده از دوران کودکی و نوجوانی خود به دست میدهد، بیانگر بافت اجتماعی و طبقه اقتصادی بخش قابل توجهی از جامعه است؛ به این معنا که بر خلاف ادعای کلی در رابطه با دوران پهلوی، همه مردم در رفاه و آرامش نبودند. بحرانهای اجتماعی و اقتصادی متاسفانه بخش لاینفک تجربه زیستی بسیاری از شهروندان ایران در قرن گذشته است و به حکومت فعلی یا قبلی محدود نمیشود.
🔸مطالعهی روایتهای کمتر شنیدهشده در رابطه با انقلاب ۵۷، به ما کمک میکند تا درک درستتری از چرایی اعتراضات گسترده مردم داشته باشیم. نیل به فردای روشن، و سعادت مردم کشور، نیازمند تصویری شفاف، دقیق و بدون سوگیری نسبت به گذشته است. این به معنای جانبداری سیاسی نیست، بلکه تلاش برای فهمی دقیقتر از گذشته است تا درگیر چرخهی معیوب تکرار اشتباهات نشویم.
🔸روایت محسن مخلملباف یک روایت دقیق از یک شاهد عینی است، از آنچه در زندانهای زمان شاه میگذرد و تصویری جالب توجه از ائتلاف و اختلاف میان نیروهای سیاسی در زندانها به دست میدهد.
🔸نکته قابل توجه دیگر تغییر رویکرد محسن مخملباف از جانبداری انقلاب اسلامی به مخالفت آشکار. با نتیجه آن -جمهوری اسلامی -است ،، او وقتی ظلم، ستم و تبعیض در جامعه دید مسیر هنری و سیاسی خود را تغییر داد. این تغییر صرفا به ایران خلاصه نشد. او با ارائهی تصاویری تکاندهنده از زندگی مردم افغانستان و هندوستان …در فیلمهایی همچون سفر قندهار و الفبای افغان و … نشان داد که دغدغه او نسبت به سعادت مردم در مرزهای ایران خلاصه نمیشود.
🔸خاطرات محسن مخملباف بسیار خواندنی و دارای نکات جالبی است. خواندن آن را به هموطنان خصوصا جامعه شناسان و تاریخ نگاران توصیه میکنم.
✍️شیرین عبادی
@ShirinEbadiofficial