Forwarded from رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
راهگشایی برای مردم و جامعه یا تضمین حریصانه و فرصت طلبانه آینده خود و خانواده های خود با گرفتن ژست و فیگور مصلح بودن!
*زنده شدن میل دستیابی به قدرت در میان برخی گروه ها و نیروهای سیاسی و برخی به اصطلاح روشنفکران و نخبگان راهگشا و بوروکرات و میانجی با آن تحلیل های آبکی از وضعیت قدرت و ساختار قدرت در ایران، فقط حکایت از میزان فقدان اخلاق و عقلانیت و شخصیت و فهم از درد و رنج های مردم و میزان نادیده گرفته شدن رنج های مردم از سوی ساختار قدرت در میان نیروهایی دارد که از سر بدبختی و فلاکت و بیچارگی این سرزمین و فقر اندیشه در این جامعه به عنوان نیروی سیاسی تحول خواه یا روشنفکر مردمی انتقادی شناخته می شوند.این فضا و موقعیت فرصت خوبی برای شناخت میزان توانمندی نیروهای سیاسی و فکری این جامعه در پایبندی به منافع و علائق مردم یا گرایش آن ها به دستیابی به منافع فردی و گروهی با هدف تضمین حریصانه آینده زندگی خود و خانواده هایشان است. ژست نقد اصلاح طلبانه قدرت و مردم مداری و دلسوزی برای مردم و کشور ژست و فیگوری رسواست که تنها حکایت از مظلومیت مفهوم " مردم" و " کشور" در این جامعه دارد. تناقض میان دستی که به سوی قدرت و ثروت ( آن هم ناچیز) دراز است و زبانی که سخن از نقد قدرت و دادن برنامه توسعه و تحول به قدرت می گوید، مضحک ترین و رذیلانه ترین تناقض در فضای سیاسی و فکری ایران است.
http://t.me/mostafamehraeen
*زنده شدن میل دستیابی به قدرت در میان برخی گروه ها و نیروهای سیاسی و برخی به اصطلاح روشنفکران و نخبگان راهگشا و بوروکرات و میانجی با آن تحلیل های آبکی از وضعیت قدرت و ساختار قدرت در ایران، فقط حکایت از میزان فقدان اخلاق و عقلانیت و شخصیت و فهم از درد و رنج های مردم و میزان نادیده گرفته شدن رنج های مردم از سوی ساختار قدرت در میان نیروهایی دارد که از سر بدبختی و فلاکت و بیچارگی این سرزمین و فقر اندیشه در این جامعه به عنوان نیروی سیاسی تحول خواه یا روشنفکر مردمی انتقادی شناخته می شوند.این فضا و موقعیت فرصت خوبی برای شناخت میزان توانمندی نیروهای سیاسی و فکری این جامعه در پایبندی به منافع و علائق مردم یا گرایش آن ها به دستیابی به منافع فردی و گروهی با هدف تضمین حریصانه آینده زندگی خود و خانواده هایشان است. ژست نقد اصلاح طلبانه قدرت و مردم مداری و دلسوزی برای مردم و کشور ژست و فیگوری رسواست که تنها حکایت از مظلومیت مفهوم " مردم" و " کشور" در این جامعه دارد. تناقض میان دستی که به سوی قدرت و ثروت ( آن هم ناچیز) دراز است و زبانی که سخن از نقد قدرت و دادن برنامه توسعه و تحول به قدرت می گوید، مضحک ترین و رذیلانه ترین تناقض در فضای سیاسی و فکری ایران است.
http://t.me/mostafamehraeen
Telegram
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
Forwarded from رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
و من
هر شب
به خوابِ آزادی میروم
در سرسرايی
با دستهای بسته
لب های دوخته
در حصار جلاد.
و نالههای باد
صدای اين سرسراست
در عزای بنديانِ بیفردا!
پيامبری كو
كه خواب آزادی را
تعبير كند؟
چرا تمام نمیشود اين سياه چالهی سردرگم؟
و من
هر شب
به خوابِ آزادی میروم…
🔹 شعر واصله از آقای حسن
🔹 نقاشی:
Your dream of Freedom
Fanny, France
@drsargolzaei
هر شب
به خوابِ آزادی میروم
در سرسرايی
با دستهای بسته
لب های دوخته
در حصار جلاد.
و نالههای باد
صدای اين سرسراست
در عزای بنديانِ بیفردا!
پيامبری كو
كه خواب آزادی را
تعبير كند؟
چرا تمام نمیشود اين سياه چالهی سردرگم؟
و من
هر شب
به خوابِ آزادی میروم…
🔹 شعر واصله از آقای حسن
🔹 نقاشی:
Your dream of Freedom
Fanny, France
@drsargolzaei
Forwarded from نقد شبه علم، دكتر كيارش آرامش (کیارش آرامش)
Telegraph
چکیده اخلاق پزشکی در دو جمله: پوراندرجانی باش، پزشکیان نباش!
در اخلاق پزشکی، این پرسش بنیادین مطرح است که یک پزشک بر چه مبنایی میتواند دربارهی «خوب و بد» کارهایش داوری کند و تصمیم بگیرد؟ یکی از پاسخهای اصلی به این پرسش، «اخلاق فضیلت گرا» است. اخلاق فضیلت گرا بر آن است که پزشک – و پرستار و سایر حرفهمندان سلامت –…
Forwarded from رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
در این شرایط سیاسی چه می توان کرد
۱.در چهل و پنج سال گذشته، مردم و نظام سیاسی به اشکال متفاوت از قبیل شرکت در جنگ، انتخابات، مراسم های حکومتی، اعتراضات سیاسی- اجتماعی، پیشبرد نظم بوروکراتیک، تحمل فشارهای اقتصادی و سیاسی و..در رابطه تخاصمی یا همکاری با یکدیگر بوده اند.اکنون پس از چهل و پنج سال و با از سر گذراندن تمام این ماجراها مردم و نظام سیاسی به "وضعیت حل مسائل بنیادین سیاسی" یا همان " تعیین ماهیت نظام سیاسی" رسیده اند که مساله کاملا و مطلقا مربوط به حوزه " سیاست" است.بنابراین، با ایجاد دوباره "پارازیت اصلاح طلبی" و تقلیل مسائل به شیوه " مدیریت دولت" و شیوه اجرایی مدیریت کشور و بحث درباره روابط خارجی و اقتصاد و فساد و پاک بودن و نبودن کاندیداها به مردم و حتی خود نظام سیاسی کشور در معنای عام آن یعنی همان نظم کشور خیانت نکنید.
۲.اینکه اسامی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری کشور به افراد دست چندم سیاسی چون قالیباف و جلیلی و پزشکیان و قاضی زاده و پور محمدی و زاکانی تقلیل یافته و گفتمان سیاسی کشور حول افشای فساد و شیوه اجرای برنامه توسعه و ...دور می زند و نشانگرهای زبانی سیاست به حد واژگان ابتدایی پاکدست و داشتن توان ذهنی و مبارزه با غرب،و....تنزل یافته اند، به آن معناست که سیاست پایان یافته و نظام سیاسی موجود با بحران خود " سیاست" روبروست.این مهمترین خواست مردم است: بازاندیشی در ماهیت نظام سیاسی.بنابراین، حالا که کشور و سیاست آن در این بزنگاه تاریخی به مرحله گفتگو درباره مسائل بنیادین خود رسیده است با پارازیت انتخاب رئیس جمهور اصلاح طلب یا اصول گرا و هوایی کردن نظام سیاسی یا انداختن دغدغه اقتصادی در ذهن مردم به مردم و کشور خیانت نکنید و با تحریم انتخابات به طور عقلانی و بدون ایجاد هر گونه هزینه خیابانی برای مردم و کشور اجازه دهید مسائل در وضعیت صلح حل شود.نظام سیاسی هم اگر اندکی عقلانیت داشته باشد می داند که باید چه کند که کشور از دست نرود.حل نشدن این مسائل بنیادین و تلنبار شدن این مسائل سیاسی و بزک کردن دوباره فضای سیاسی فقط یک نتیجه دارد و آن هرز رفتن توان کشور و نابودی آن بخاطر ناتوانی برخی افراد در تحلیل مسائل بنیادین سیاسی و نداشتن شجاعت ابراز مسائل بنیادین سیاسی است.نظام سیاسی اگر می خواهد در وضعیت صلح حکومت کند باید ایده تغییر بنیادین را بپذیرد و به خواست مردم و نه خود احترام بگذارد.
http://t.me/mostafamehraeen
۱.در چهل و پنج سال گذشته، مردم و نظام سیاسی به اشکال متفاوت از قبیل شرکت در جنگ، انتخابات، مراسم های حکومتی، اعتراضات سیاسی- اجتماعی، پیشبرد نظم بوروکراتیک، تحمل فشارهای اقتصادی و سیاسی و..در رابطه تخاصمی یا همکاری با یکدیگر بوده اند.اکنون پس از چهل و پنج سال و با از سر گذراندن تمام این ماجراها مردم و نظام سیاسی به "وضعیت حل مسائل بنیادین سیاسی" یا همان " تعیین ماهیت نظام سیاسی" رسیده اند که مساله کاملا و مطلقا مربوط به حوزه " سیاست" است.بنابراین، با ایجاد دوباره "پارازیت اصلاح طلبی" و تقلیل مسائل به شیوه " مدیریت دولت" و شیوه اجرایی مدیریت کشور و بحث درباره روابط خارجی و اقتصاد و فساد و پاک بودن و نبودن کاندیداها به مردم و حتی خود نظام سیاسی کشور در معنای عام آن یعنی همان نظم کشور خیانت نکنید.
۲.اینکه اسامی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری کشور به افراد دست چندم سیاسی چون قالیباف و جلیلی و پزشکیان و قاضی زاده و پور محمدی و زاکانی تقلیل یافته و گفتمان سیاسی کشور حول افشای فساد و شیوه اجرای برنامه توسعه و ...دور می زند و نشانگرهای زبانی سیاست به حد واژگان ابتدایی پاکدست و داشتن توان ذهنی و مبارزه با غرب،و....تنزل یافته اند، به آن معناست که سیاست پایان یافته و نظام سیاسی موجود با بحران خود " سیاست" روبروست.این مهمترین خواست مردم است: بازاندیشی در ماهیت نظام سیاسی.بنابراین، حالا که کشور و سیاست آن در این بزنگاه تاریخی به مرحله گفتگو درباره مسائل بنیادین خود رسیده است با پارازیت انتخاب رئیس جمهور اصلاح طلب یا اصول گرا و هوایی کردن نظام سیاسی یا انداختن دغدغه اقتصادی در ذهن مردم به مردم و کشور خیانت نکنید و با تحریم انتخابات به طور عقلانی و بدون ایجاد هر گونه هزینه خیابانی برای مردم و کشور اجازه دهید مسائل در وضعیت صلح حل شود.نظام سیاسی هم اگر اندکی عقلانیت داشته باشد می داند که باید چه کند که کشور از دست نرود.حل نشدن این مسائل بنیادین و تلنبار شدن این مسائل سیاسی و بزک کردن دوباره فضای سیاسی فقط یک نتیجه دارد و آن هرز رفتن توان کشور و نابودی آن بخاطر ناتوانی برخی افراد در تحلیل مسائل بنیادین سیاسی و نداشتن شجاعت ابراز مسائل بنیادین سیاسی است.نظام سیاسی اگر می خواهد در وضعیت صلح حکومت کند باید ایده تغییر بنیادین را بپذیرد و به خواست مردم و نه خود احترام بگذارد.
http://t.me/mostafamehraeen
Forwarded from كانون نگرش نو
⭕️⭕️اعلام برگزاری 2 دوره از مجموعهی «همسفران آگاهی »
💠مدرس:
دکتر محمدرضا سرگلزایی- روان پزشک
🟠🟠۱-سفر قهرمانی کارول پیرسون
▪️یکشنبه ها
▪️یازده صبح تورنتو تا یک
▪️شش جلسه
▪️▪️شروع:
چهارم ماه اگوست
🟡🟡۲- تحلیل رفتار متقابل TA
▪️دوشنبه ها
▪️یازده صبح تورنتو تا یک
▪️شش جلسه
▪️▪️شروع:
پنجم ماه اگوست
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
تلفن رزرو در واتساپ
001-416 879 7357
💠مدرس:
دکتر محمدرضا سرگلزایی- روان پزشک
🟠🟠۱-سفر قهرمانی کارول پیرسون
▪️یکشنبه ها
▪️یازده صبح تورنتو تا یک
▪️شش جلسه
▪️▪️شروع:
چهارم ماه اگوست
🟡🟡۲- تحلیل رفتار متقابل TA
▪️دوشنبه ها
▪️یازده صبح تورنتو تا یک
▪️شش جلسه
▪️▪️شروع:
پنجم ماه اگوست
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
تلفن رزرو در واتساپ
001-416 879 7357
Forwarded from كانون نگرش نو
شروع ثبت نام«دوره داستان نویسی»
💠یکشنبه ها دو بعد از ظهر
⚪️Level one
🟡Level two
💠سه شنبه ها یک بعد از ظهر
⚪️Level Two
🟡یکروز در هفته
🟡مدرس: سهیل سرگلزایی
دانش آموخته ی ادبیات نمایشی، نویسنده و مدرس موسیقی.
001 416 879 7357
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
#new_attitude_center
#داستان_نویسی
💠یکشنبه ها دو بعد از ظهر
⚪️Level one
🟡Level two
💠سه شنبه ها یک بعد از ظهر
⚪️Level Two
🟡یکروز در هفته
🟡مدرس: سهیل سرگلزایی
دانش آموخته ی ادبیات نمایشی، نویسنده و مدرس موسیقی.
001 416 879 7357
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
#new_attitude_center
#داستان_نویسی
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ ادامه نظرات ادموند برک Edmond Burk : 🔹برک و کمپانی هند شرقی بریتانیا: نخستین مواجههی ادموند برک با کمپانی هند شرقی باعث پیکاری بزرگ بر علیه پیامدهای فزونطلبی بدون محدودیت فرهنگی و سیاسی شکل بگیرد. یکی از مضامین تکرار شونده در سخنرانیها و نوشتههای او…
⭕️ هگل: زیستی شایستهی انتخاب کردن
نویسنده: سوسن مدنی
🔹 گئورگ ویلهلم فریدریش هگل در سن پنجاه سالگی کتاب فلسفهی حق خود را منتشر ساخت. این کتاب بیانگر کوششی فراگیر برای تبیین جایگاه بازار در تاریخ و اهمیت آن برای بشریت است. درک هگل از بازار نمایانگر قرائت ویژهی او از کناب ثروت ملل آدام اسمیت بود که در این قرائت مسیرهای تحلیلی ولتر و موزر و برک بهم میرسند. (خلاصهای از آرای این افراد در پستهای قبلی این کانال راجع به کتاب ذهن و بازار آمده است)
🔹در نوشتههای هگل مطالعه نهادها و رشد و تکامل تاریخی آنها به کانون فلسفهی رسمی تبدیل شد، زیرا او نه فقط باور داشت که تاریخ باید به نحوی فلسفی فهمیده شود بلکه میاندیشید که فلسفه را هم فقط به نحوی تاریخی میتوان فهمید، و منظورش از «به نحوی تاریخی» نه فقط در ارتباط با متون مهم گذشته بلکه در ارتباط با نهادهای اجتماعی و سیاسی گذشته بود.
🔹به باور هگل تجربهی انقلاب فرانسه نشان داد که انسان مدرن اگر نهادهایی را که گذشتگان ارجمند میشمردند به نحوی عقلانی نفهمد و پیوستگی آنها را با گذشته به نحوی عقلانی درک نکند به آن نهادها وفادار نخواهد ماند. او میاندیشید که این مشخصهی ذهنیت مدرن است که از انسانها بخواهد موافقت خود را فقط با نهادهایی اعلام کنند که نقش روشنی در کمک به رفاه و بهزیستی شهروندان داشته باشند.
🔹هگل در انتظار جامعهای بود که نسبت به جامعهی سنتی (همان که یوستوس موزر یک نسل قبل از آن دفاع کرده بود) به فردیت و انتخاب، بسیار بیشتر مجال دهد، با این حال با موزر موافق بود که فردیت بدون داشتن درکی از جایگاه خود در جهان به بیراهه میرود. به نظر هگل چالش بزرگ جهان مدرن وصل کردن ما به مجموعهای از نهادهایی است که با آنها احساس یگانگی میکنیم و به ما حسی از تعلق به جهانی قابل اتکا میدهند.
🔹هگل توجیه و تبیین بازار را از آنجهت ضروری میدانست که برخی بانفوذترین فیلسوفان (مانند روسو) بر آشتیناپذیر بودن بازارِ در حال رشد با رفاه و بهزیستی انسان تأکید داشتند. به همین دلیل هگل نقش فیلسوف را تأمل در اصول انتزاعی یا ابدی نمیدانست بلکه اندیشیدن به کارکردهای نهادهای جامعهی خویش (آنگونه که در طول تاریخ رشد و تکامل یافتهبودند) را نقش اصلی او میدانست. در نظر هگل این پرسش که نهادهای اجتماعی و سیاسی ما چگونه باید باشند ربطی وثیق به این مسألهی فلسفی دارد که خوب است آدمی چطور بشود و این پرسش هم که «چطور آدمی بشویم خوب است»، بخشی به نهادهای تاریخی مربوط است که چگونه امکان قابلیت رشد و تکامل انسانی را فراهم ساخته است.
🔹 هگل در پی توضیح این مطلب بود که نهادهای جهان مدرن، اگر به درستی فهمیده شوند شایسته تأیید هستند چون نهادهای مدرن بُعد اخلاقی خودشان را دارند. هگل با استفاده از اصطلاح "Sittlichkeit" (زیتلیشکایت؛ بر طبق ترجمههای رایج ، حیات اخلاقی یا اخلاق اجتماعی که ریشه در واژهی دیگر آلمانی "sitte" به معنای رسم و آیین دارد)، قصد داشت به این نکته اشاره کند که حیات اخلاقی صرفا یک واقعیت دنیوی است و زمانی حیات اخلاقی ایجاد میشود که افراد خود بخشی جدایی ناپذیر از نهادهایی باشند که در آن زندگی میکنند.
🔹️ ادامه دارد....
⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
نویسنده: سوسن مدنی
🔹 گئورگ ویلهلم فریدریش هگل در سن پنجاه سالگی کتاب فلسفهی حق خود را منتشر ساخت. این کتاب بیانگر کوششی فراگیر برای تبیین جایگاه بازار در تاریخ و اهمیت آن برای بشریت است. درک هگل از بازار نمایانگر قرائت ویژهی او از کناب ثروت ملل آدام اسمیت بود که در این قرائت مسیرهای تحلیلی ولتر و موزر و برک بهم میرسند. (خلاصهای از آرای این افراد در پستهای قبلی این کانال راجع به کتاب ذهن و بازار آمده است)
🔹در نوشتههای هگل مطالعه نهادها و رشد و تکامل تاریخی آنها به کانون فلسفهی رسمی تبدیل شد، زیرا او نه فقط باور داشت که تاریخ باید به نحوی فلسفی فهمیده شود بلکه میاندیشید که فلسفه را هم فقط به نحوی تاریخی میتوان فهمید، و منظورش از «به نحوی تاریخی» نه فقط در ارتباط با متون مهم گذشته بلکه در ارتباط با نهادهای اجتماعی و سیاسی گذشته بود.
🔹به باور هگل تجربهی انقلاب فرانسه نشان داد که انسان مدرن اگر نهادهایی را که گذشتگان ارجمند میشمردند به نحوی عقلانی نفهمد و پیوستگی آنها را با گذشته به نحوی عقلانی درک نکند به آن نهادها وفادار نخواهد ماند. او میاندیشید که این مشخصهی ذهنیت مدرن است که از انسانها بخواهد موافقت خود را فقط با نهادهایی اعلام کنند که نقش روشنی در کمک به رفاه و بهزیستی شهروندان داشته باشند.
🔹هگل در انتظار جامعهای بود که نسبت به جامعهی سنتی (همان که یوستوس موزر یک نسل قبل از آن دفاع کرده بود) به فردیت و انتخاب، بسیار بیشتر مجال دهد، با این حال با موزر موافق بود که فردیت بدون داشتن درکی از جایگاه خود در جهان به بیراهه میرود. به نظر هگل چالش بزرگ جهان مدرن وصل کردن ما به مجموعهای از نهادهایی است که با آنها احساس یگانگی میکنیم و به ما حسی از تعلق به جهانی قابل اتکا میدهند.
🔹هگل توجیه و تبیین بازار را از آنجهت ضروری میدانست که برخی بانفوذترین فیلسوفان (مانند روسو) بر آشتیناپذیر بودن بازارِ در حال رشد با رفاه و بهزیستی انسان تأکید داشتند. به همین دلیل هگل نقش فیلسوف را تأمل در اصول انتزاعی یا ابدی نمیدانست بلکه اندیشیدن به کارکردهای نهادهای جامعهی خویش (آنگونه که در طول تاریخ رشد و تکامل یافتهبودند) را نقش اصلی او میدانست. در نظر هگل این پرسش که نهادهای اجتماعی و سیاسی ما چگونه باید باشند ربطی وثیق به این مسألهی فلسفی دارد که خوب است آدمی چطور بشود و این پرسش هم که «چطور آدمی بشویم خوب است»، بخشی به نهادهای تاریخی مربوط است که چگونه امکان قابلیت رشد و تکامل انسانی را فراهم ساخته است.
🔹 هگل در پی توضیح این مطلب بود که نهادهای جهان مدرن، اگر به درستی فهمیده شوند شایسته تأیید هستند چون نهادهای مدرن بُعد اخلاقی خودشان را دارند. هگل با استفاده از اصطلاح "Sittlichkeit" (زیتلیشکایت؛ بر طبق ترجمههای رایج ، حیات اخلاقی یا اخلاق اجتماعی که ریشه در واژهی دیگر آلمانی "sitte" به معنای رسم و آیین دارد)، قصد داشت به این نکته اشاره کند که حیات اخلاقی صرفا یک واقعیت دنیوی است و زمانی حیات اخلاقی ایجاد میشود که افراد خود بخشی جدایی ناپذیر از نهادهایی باشند که در آن زندگی میکنند.
🔹️ ادامه دارد....
⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
Forwarded from ساسان حبیبوند
🌀 «گوسفندی را قربانی کن!»
به گمانم یک خطای اساسی در فهم و تفسیر داستان ابراهیم و اسماعیل رخ داده است. این خطا، هم دارای جنبه عقلانی و منطقی است و هم حِکمی و اخلاقی. طبق معمول در اینجا بحث ایدئولژیک نمی کنم بلکه بحثم منطقی و استدلالی است. میخواهیم صرفنظر از باورمندی یا ناباوری اعتقادی، تفسیری مفید از متون کهن به دست بدهیم یا دستکم تفاسیر سطحی و مخرب را نقد کنیم.
🔹 از بعد اخلاقی و تعلیمی، به گمانم نمیتوان پذیرفت خدایی که به تأکید خود هرگز به بدی و زشتی امر نمیکند پیغمبر خود را ولو به اسم آزمایش و امتحان، به امری زشت و غیر انسانی یعنی سربریدن یک کودک بیگناه دستور داده باشد. و این آن چیزی است که ابراهیم باید درباره آن تردید می کرد.
🔹 به عبارت دیگر اینکه ابراهیم تصمیم به اطاعت از آنچه که دستور خدا میپنداشت، گرفت، بیآنکه در درستی و انسانی بودن آن تردید کند و از خداوند بپرسد: چگونه برخلاف عقل و انصاف، به امری زشت فرمان میدهی؟ خطای ابراهیم بوده است نه فضیلت او.
🔹 آزمایش ابراهیم این نبود که از دستور اطاعت میکند و فرزند بیگناه را به قتلگاه میبرد یا نه، بلکه این بود که آیا در درستی چنین حکمی تردید می کند یا اینکه نسنجیده و نپرسیده به یک دستور زشت و غیراخلاقی عمل میکند. چنانکه درباره زنده شدن مردگان از خداوند شاهد و نمونه خواست و خدا او را نهی یا سرزنش نکرد بلکه همدلانه شک او را پذیرفت و برایش شاهد آورد تا دلش محکم شود ( آیه ۲۶۰ سوره بقره).
🔹 اشکال دیگر، مسألهای منطقی و عقلانی است. اساسا انتظار اطاعت مطلق از انسان، توقعی نامعقول و متناقض است. اگر آفریدگار، خواهان اطاعت مطلق و ناسنجیده آدمی بود، به جای موجودی پرسشگر، شککننده و مختار، رباتی فرمانبردار و بیاختیار خلق میکرد.
🔹 بشر موجودی متفکر و اندیشنده است و لازمه تفکر، امکان پرسش و تردید و سنجش و انتخاب و حتی انکار و سرکشی است.
اینکه خداوند موجودی را با قوه تفکر و استدلال و پرسشگری خلق کند و بعد، او را تا حد یک ربات مطیع و بیشعور تنزل دهد و از وی اطاعت بیفکر و بیپرسش طلب کند، هم با مهر و اخلاق و عدالت در تعارض است و هم با خرد و عقلانیت.
🔹 بزرگداشت ابراهیم به خاطر اطاعت مطلق، تا حد آمادگی برای قتل فرزند بیگناه، و جشن گرفتن و هلهله کردن برای این اطاعت، ناشی از یک پنداشت غلط است، نگاهی که فضیلت انسان را در اطاعت بیچون و چرا میداند. این در حالی است که فضیلت انسان در تعقل و تردید و پرسشگری اوست.
🔹 در سرانجام داستان میبینیم که خداوند خطاب به ابراهیم می گوید: اکنون گوسفندی قربانی کن. این از همان جاهایی است که تفسیر سطحی و ظاهری از داستانهای سمبلیک، معانی مضحک و بیخاصیتی تحویل میدهد.
🔹 ابراهیم گوسفند نگونبخت را سرببرد که چه بشود؟ ما هرساله میلیونها حیوان بینوا را سلاخی کنیم که چه بشود؟ خداوند قادر بینیاز از این خونریزی جمعی قرار است چه بهره ای ببرد؟
به گمان من، آن گوسفند، این حیوانات بینوا و بیگناهی نیست که ما میکشیم، صفت گوسفندی و گوسفند بودن است، گوسفندوار زندگی کردن و گوسفندانه اطاعت کردن است. این است که باید سر بریده شود.
t.me/sasanhabibvand
به گمانم یک خطای اساسی در فهم و تفسیر داستان ابراهیم و اسماعیل رخ داده است. این خطا، هم دارای جنبه عقلانی و منطقی است و هم حِکمی و اخلاقی. طبق معمول در اینجا بحث ایدئولژیک نمی کنم بلکه بحثم منطقی و استدلالی است. میخواهیم صرفنظر از باورمندی یا ناباوری اعتقادی، تفسیری مفید از متون کهن به دست بدهیم یا دستکم تفاسیر سطحی و مخرب را نقد کنیم.
🔹 از بعد اخلاقی و تعلیمی، به گمانم نمیتوان پذیرفت خدایی که به تأکید خود هرگز به بدی و زشتی امر نمیکند پیغمبر خود را ولو به اسم آزمایش و امتحان، به امری زشت و غیر انسانی یعنی سربریدن یک کودک بیگناه دستور داده باشد. و این آن چیزی است که ابراهیم باید درباره آن تردید می کرد.
🔹 به عبارت دیگر اینکه ابراهیم تصمیم به اطاعت از آنچه که دستور خدا میپنداشت، گرفت، بیآنکه در درستی و انسانی بودن آن تردید کند و از خداوند بپرسد: چگونه برخلاف عقل و انصاف، به امری زشت فرمان میدهی؟ خطای ابراهیم بوده است نه فضیلت او.
🔹 آزمایش ابراهیم این نبود که از دستور اطاعت میکند و فرزند بیگناه را به قتلگاه میبرد یا نه، بلکه این بود که آیا در درستی چنین حکمی تردید می کند یا اینکه نسنجیده و نپرسیده به یک دستور زشت و غیراخلاقی عمل میکند. چنانکه درباره زنده شدن مردگان از خداوند شاهد و نمونه خواست و خدا او را نهی یا سرزنش نکرد بلکه همدلانه شک او را پذیرفت و برایش شاهد آورد تا دلش محکم شود ( آیه ۲۶۰ سوره بقره).
🔹 اشکال دیگر، مسألهای منطقی و عقلانی است. اساسا انتظار اطاعت مطلق از انسان، توقعی نامعقول و متناقض است. اگر آفریدگار، خواهان اطاعت مطلق و ناسنجیده آدمی بود، به جای موجودی پرسشگر، شککننده و مختار، رباتی فرمانبردار و بیاختیار خلق میکرد.
🔹 بشر موجودی متفکر و اندیشنده است و لازمه تفکر، امکان پرسش و تردید و سنجش و انتخاب و حتی انکار و سرکشی است.
اینکه خداوند موجودی را با قوه تفکر و استدلال و پرسشگری خلق کند و بعد، او را تا حد یک ربات مطیع و بیشعور تنزل دهد و از وی اطاعت بیفکر و بیپرسش طلب کند، هم با مهر و اخلاق و عدالت در تعارض است و هم با خرد و عقلانیت.
🔹 بزرگداشت ابراهیم به خاطر اطاعت مطلق، تا حد آمادگی برای قتل فرزند بیگناه، و جشن گرفتن و هلهله کردن برای این اطاعت، ناشی از یک پنداشت غلط است، نگاهی که فضیلت انسان را در اطاعت بیچون و چرا میداند. این در حالی است که فضیلت انسان در تعقل و تردید و پرسشگری اوست.
🔹 در سرانجام داستان میبینیم که خداوند خطاب به ابراهیم می گوید: اکنون گوسفندی قربانی کن. این از همان جاهایی است که تفسیر سطحی و ظاهری از داستانهای سمبلیک، معانی مضحک و بیخاصیتی تحویل میدهد.
🔹 ابراهیم گوسفند نگونبخت را سرببرد که چه بشود؟ ما هرساله میلیونها حیوان بینوا را سلاخی کنیم که چه بشود؟ خداوند قادر بینیاز از این خونریزی جمعی قرار است چه بهره ای ببرد؟
به گمان من، آن گوسفند، این حیوانات بینوا و بیگناهی نیست که ما میکشیم، صفت گوسفندی و گوسفند بودن است، گوسفندوار زندگی کردن و گوسفندانه اطاعت کردن است. این است که باید سر بریده شود.
t.me/sasanhabibvand
Telegram
ساسان حبیبوند
کانال رسمی ساسان حبیبوند
روانشناس، مشاور و نویسنده حوزه فلسفه
و عرفان
وبسایت:
www.sasanhabibvand.com
کانال صوتی:
@sasanhabibvand_voice
اینستاگرام:
@sasanhabibvand
تماس:
@sasan_habibvand
📌 اطلاعات بیشتر در کانال سنجاق شده است.
روانشناس، مشاور و نویسنده حوزه فلسفه
و عرفان
وبسایت:
www.sasanhabibvand.com
کانال صوتی:
@sasanhabibvand_voice
اینستاگرام:
@sasanhabibvand
تماس:
@sasan_habibvand
📌 اطلاعات بیشتر در کانال سنجاق شده است.
ریشههای هلنی اسطورههای کتاب مقدس - دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
https://drsargolzaei.com/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%84%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3/
https://drsargolzaei.com/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%84%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3/
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
ریشههای هلنی اسطورههای کتاب مقدس
ریشههای هلنی اسطورههای کتاب مقدس اسطوره (Myth) بن مایهی مشترک قصههاست. همانطور که از تعداد محدودی کلمه، بینهایت جمله ساخته
⭕️ فایل صوتی تحلیل فیلم سینمایی ریش قرمز
ساختهٔ آکیرا کوروساوا- ۱۹۶۵
ریشقرمز نگاهی به مشکلات اجتماعی، نابرابری و بیعدالتی دارد و به دو موضوع موردعلاقهٔ کوروساوا، یعنی اومانیسم و اگزیستانسیالیسم نیز میپردازد.
https://youtu.be/39Buh8Y-h1Q?feature=shared
🔴 تنها صفحهی رسمی یوتیوب دکتر سرگلزایی:
https://youtube.com/@sargolzaei
@drsargolzaei
ساختهٔ آکیرا کوروساوا- ۱۹۶۵
ریشقرمز نگاهی به مشکلات اجتماعی، نابرابری و بیعدالتی دارد و به دو موضوع موردعلاقهٔ کوروساوا، یعنی اومانیسم و اگزیستانسیالیسم نیز میپردازد.
https://youtu.be/39Buh8Y-h1Q?feature=shared
🔴 تنها صفحهی رسمی یوتیوب دکتر سرگلزایی:
https://youtube.com/@sargolzaei
@drsargolzaei
⭕️ فایل صوتی تحلیل فیلم سینمایی اتاق (ROOM-2015) در صفحهی یوتیوب رسمی دکتر سرگلزایی:
https://youtu.be/4fg48j42A2c
@drsargolzaei
https://youtu.be/4fg48j42A2c
@drsargolzaei
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشت_های_پریشانی
- الایام الحالیه (الخالیه)
- مختصری در هیولی و زبان و برج بابل و انتخابات
در سرزمینی پا بر زمین گذاشتم که قدمتش همپای تاریخ بود. سرزمینی که مردمش تا قامت راستکردند و سربرآوردند و چشم گشودند بر جهان، چشمشان به آسمان بود. هرچند دوکرانهی این دیار را اغلب #تیگره و #جیحون مشخص میکرد اما امید به آب و آفتاب، سر مردم این سرزمین را رو به آسمان نگه داشت تا با «خدا» جهانشان را معنا دهند. خدایی که در قامت انسان پا به جهان نهاده بود تا خویش و کرانههای بیکران خویش را دریابد. این است که هدف انسان ایرانی «معرفت» نام گرفت.
آن خدا روزگاری «مهر» نام گرفت روزگاری «مزدااهورا»، روزگاری «پدر عظمت» و... روزگاری «الله» که نور السموات و الارض بود..
از منظر من انسان این دیار، که خود آمیزهای بود از تمام خاکهای جهان، تلاش کرد این تهی را این خلأ را پرکند او در این تلاش بیابان را «قنات» کرد و کویر را کاریز و در همیشهاش دنبال معنا، و معنایش نور، چرا که هنوز هم «بهسوی چراغ» سوگند میخورد و عزیزترین کسش را نوردیده میخواند و آب را همه چیز میداند و به ویژه روشنایی..
این مقدمه مال گذشته بود. اما پس از سالها سال که افتان و خیزان و پایکشان رسید به جهان نو، جهان خویش و مناسبات جهان خویش را به هیچرو همساز جهان پیشرو نمیدید.
به گمانم در این رویارویی بود که شکل پیشین فرو ریخت و ما دچار فروپاشی شدیم چرا که هرکس راهی برگزید و البته راه خویش را به سبب آن ژنتیک تاریخی، حق دید تا رسیدیم به ایامی که من بارها ازش به هیولا (خائوس) تعبیر کردهام.
این سالها آنچه پیش روی من است از ایران همان هیولا است. مادهی بیصورتی که همهچیز درش هست اما چون بسیار آشفته و درهم است بی شکل است و چیزی که بی شکل است طبیعتن از وجودی برتر محروم است.
این اتفاق اما از دل خود این تاریخ برآمد و کوچک و بزرگ به قدر سهم خویش، در پیدایش این بیشکلی هولناک سهیم بودند بهویژه صاحبان امکانات، از عالمان بگیر و توانگران تا صاحب منصبان و قدرتمندان..
اما ضربهی بزرگ، آنزمان به آن شکل پیشین خورد که محوری ترین معنای انسان ایرانی به چالش کشیدهشد.
باری در سرزمینی که ناتاریخ و تاریخش را به نام خدا زده بود گروهی صاحب حضور پررنگ شدند که معنای خدا را دگرگون کردند. وقتی ستارهی مرکزی یک کهکشان دچار تغییر میشود معلوم است که کوچکترین ذرات این منظومه نیز گرفتار استحالهی معنایی خواهندشد.
نگاهی به اسمهای بیمسمی بیندازید که از قضا جوکش هم قدیمی است که؛ در این دیار کچل را زلفعلی مینامند و کور را چراغعلی و غدار را یار وفادار. هتاک را به پردهداری گماردهاند و شیطان رجیم را رحمان رحیم میدانند.
به گمان من تقریبن تمام واژهگان جاری و ساری در زبان/جهان ما ایرانیان بیشکل شدهاند این است که حرف زدن و درست حرف زدن در این ایام بهراستی محال مینماید
من تجلی اصلی آن خائوس را بیشتر از هرجا در زبان ایرانیان مییابم که بنا به نظرم همه چیز یک شخص یا ملت یا انسان است.
هر واژهای را که دوست دارید بنویسید و به آن بیندیشید؛ مقدس، آزادی، عدالت،انتخابات، عشق، دکتر، شهید، دوست، والد، انقلابی و...
کدام واژه است که شکیل باشد و این شکل مورد پذیرش همه باشد و برسرس به وحدت رسیدهباشند؟
احوال این سالهای من همچون سازندهگان برج بابل است که تلاش میکردند به سرزمین خدایان راهیابند و .. خدایان برای جلوگیری از این کار فقط یک کار کردند. صبح یک روز که مردمان برخاستند برای ادامهی کار هرکس برای خود زبانی داشت.همه دچار بَلبَله شده بودند و چون هیچکس حرف دیگری را نمیفهمید بنابراین هرکس راه مسیری را پیش گرفت و آن انسجام شکیل از هم فروپاشید.
البته این سرزمین پیشتر نیز اسیر چنین حالی شده است.
اگر فردوسی و بزرگمردان پیش از او تمام تلاششان برای نجات زبان گذاشتند میدانستند نجات زبان نجات انسان/جهان است.
شرح این حال بسیار مفصل است و شواهد را باید تشریح کرد اما در هیولی بودن این ایام مرا شکی نیست اما ایمانم به بزرگان این سرزمین بیشتر است.
کسانی که در گوشه و کنار این دیار مشغول نجات زبان/جهان انسان ایرانی هستند و سرانجام خواهند توانست از این مادهی خام درهم پیکرهای به غایت زیبا بسازند..
#محسن_یارمحمدی ۳۰خرداد ۱۴۰۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- الایام الحالیه (الخالیه)
- مختصری در هیولی و زبان و برج بابل و انتخابات
در سرزمینی پا بر زمین گذاشتم که قدمتش همپای تاریخ بود. سرزمینی که مردمش تا قامت راستکردند و سربرآوردند و چشم گشودند بر جهان، چشمشان به آسمان بود. هرچند دوکرانهی این دیار را اغلب #تیگره و #جیحون مشخص میکرد اما امید به آب و آفتاب، سر مردم این سرزمین را رو به آسمان نگه داشت تا با «خدا» جهانشان را معنا دهند. خدایی که در قامت انسان پا به جهان نهاده بود تا خویش و کرانههای بیکران خویش را دریابد. این است که هدف انسان ایرانی «معرفت» نام گرفت.
آن خدا روزگاری «مهر» نام گرفت روزگاری «مزدااهورا»، روزگاری «پدر عظمت» و... روزگاری «الله» که نور السموات و الارض بود..
از منظر من انسان این دیار، که خود آمیزهای بود از تمام خاکهای جهان، تلاش کرد این تهی را این خلأ را پرکند او در این تلاش بیابان را «قنات» کرد و کویر را کاریز و در همیشهاش دنبال معنا، و معنایش نور، چرا که هنوز هم «بهسوی چراغ» سوگند میخورد و عزیزترین کسش را نوردیده میخواند و آب را همه چیز میداند و به ویژه روشنایی..
این مقدمه مال گذشته بود. اما پس از سالها سال که افتان و خیزان و پایکشان رسید به جهان نو، جهان خویش و مناسبات جهان خویش را به هیچرو همساز جهان پیشرو نمیدید.
به گمانم در این رویارویی بود که شکل پیشین فرو ریخت و ما دچار فروپاشی شدیم چرا که هرکس راهی برگزید و البته راه خویش را به سبب آن ژنتیک تاریخی، حق دید تا رسیدیم به ایامی که من بارها ازش به هیولا (خائوس) تعبیر کردهام.
این سالها آنچه پیش روی من است از ایران همان هیولا است. مادهی بیصورتی که همهچیز درش هست اما چون بسیار آشفته و درهم است بی شکل است و چیزی که بی شکل است طبیعتن از وجودی برتر محروم است.
این اتفاق اما از دل خود این تاریخ برآمد و کوچک و بزرگ به قدر سهم خویش، در پیدایش این بیشکلی هولناک سهیم بودند بهویژه صاحبان امکانات، از عالمان بگیر و توانگران تا صاحب منصبان و قدرتمندان..
اما ضربهی بزرگ، آنزمان به آن شکل پیشین خورد که محوری ترین معنای انسان ایرانی به چالش کشیدهشد.
باری در سرزمینی که ناتاریخ و تاریخش را به نام خدا زده بود گروهی صاحب حضور پررنگ شدند که معنای خدا را دگرگون کردند. وقتی ستارهی مرکزی یک کهکشان دچار تغییر میشود معلوم است که کوچکترین ذرات این منظومه نیز گرفتار استحالهی معنایی خواهندشد.
نگاهی به اسمهای بیمسمی بیندازید که از قضا جوکش هم قدیمی است که؛ در این دیار کچل را زلفعلی مینامند و کور را چراغعلی و غدار را یار وفادار. هتاک را به پردهداری گماردهاند و شیطان رجیم را رحمان رحیم میدانند.
به گمان من تقریبن تمام واژهگان جاری و ساری در زبان/جهان ما ایرانیان بیشکل شدهاند این است که حرف زدن و درست حرف زدن در این ایام بهراستی محال مینماید
من تجلی اصلی آن خائوس را بیشتر از هرجا در زبان ایرانیان مییابم که بنا به نظرم همه چیز یک شخص یا ملت یا انسان است.
هر واژهای را که دوست دارید بنویسید و به آن بیندیشید؛ مقدس، آزادی، عدالت،انتخابات، عشق، دکتر، شهید، دوست، والد، انقلابی و...
کدام واژه است که شکیل باشد و این شکل مورد پذیرش همه باشد و برسرس به وحدت رسیدهباشند؟
احوال این سالهای من همچون سازندهگان برج بابل است که تلاش میکردند به سرزمین خدایان راهیابند و .. خدایان برای جلوگیری از این کار فقط یک کار کردند. صبح یک روز که مردمان برخاستند برای ادامهی کار هرکس برای خود زبانی داشت.همه دچار بَلبَله شده بودند و چون هیچکس حرف دیگری را نمیفهمید بنابراین هرکس راه مسیری را پیش گرفت و آن انسجام شکیل از هم فروپاشید.
البته این سرزمین پیشتر نیز اسیر چنین حالی شده است.
اگر فردوسی و بزرگمردان پیش از او تمام تلاششان برای نجات زبان گذاشتند میدانستند نجات زبان نجات انسان/جهان است.
شرح این حال بسیار مفصل است و شواهد را باید تشریح کرد اما در هیولی بودن این ایام مرا شکی نیست اما ایمانم به بزرگان این سرزمین بیشتر است.
کسانی که در گوشه و کنار این دیار مشغول نجات زبان/جهان انسان ایرانی هستند و سرانجام خواهند توانست از این مادهی خام درهم پیکرهای به غایت زیبا بسازند..
#محسن_یارمحمدی ۳۰خرداد ۱۴۰۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دوره های پیش رو:
💠 تحلیل رفتار متقابل TA
💠 سفر قهرمانی کارول پیرسون
@kanoonegareshno
001-416 879 7357
#کانون_نگرش_نو
💠 تحلیل رفتار متقابل TA
💠 سفر قهرمانی کارول پیرسون
@kanoonegareshno
001-416 879 7357
#کانون_نگرش_نو
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
YouTube
فایل صوتی تحلیل فیلم جوکر (Joker) - ۹۸۱۰۲۷
تحلیل فیلم جوکر
اکران: ۲۰۱۹
کارگردان: تاد فلیپس
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
#تحلیلـفیلمـدکترـسرگلزایی #تحلیل_فیلم_جوکر_دکتر_سرگلزایی #تحلیل_فیلم_جوکر
#drsargolzaee
#drsargolzaei
#sargolzaei
#dr_sargolzaee
#dr_sargolzaei
#دکتر_سرگلزایی
#ـسرگلزایی
#د…
اکران: ۲۰۱۹
کارگردان: تاد فلیپس
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
#تحلیلـفیلمـدکترـسرگلزایی #تحلیل_فیلم_جوکر_دکتر_سرگلزایی #تحلیل_فیلم_جوکر
#drsargolzaee
#drsargolzaei
#sargolzaei
#dr_sargolzaee
#dr_sargolzaei
#دکتر_سرگلزایی
#ـسرگلزایی
#د…