دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.78K photos
97 videos
154 files
3.25K links
Download Telegram
پرفورمنس «نابینای سنگی در دل سایه‌ها» یکی از برنامه های این روز های خانه هنرمندان است که در آن مسعود طاهریان، پرفورمر نابینا تلاش دارد تا 28 اردیبهشت ماه از ساعت 16 تا 20 تجربه زندگی روزمره افراد با اختلال بینایی را برای مخاطبان خود بازسازی کند. مسعود به عنوان یک فرد زنده ی متفاوت سنگ شده در دل تاریکی کنار مجسمه ها و آثار تجسمی رویداد «گذر از تاریکی» تلنگر می زند که در جامعه‌ای زندگی می کنیم که برای اکثریت بدون مهارت رواداری طرح ریزی شده است. به هر مقدار که از این گروه متفاوت باشیم، به حاشیه و سایه‌ها رانده می شویم و سهمی در مشارکت‌ها، برنامه ریزی‌ها و تصمیمات نداریم و کم کم تهی و محو می شویم. مسعود قصد دارد با این پرفورمنس بگوید عدم پذیرش یک تفاوت مانند آسیب بینایی، مقدمه‌ای است برای بی توجهی به سایر تفاوتها و نادیده گرفتن آزادی عمل و اندیشه عموم جامعه.

@drsargolzaei
کتاب "ناخوداگاه آقای روانپزشک" با ترجمه‌ی خانم نگار خیاط گلکاری به انگلیسی منتشر شد و از طریق سایت آمازون قابل تهیه است:

https://www.amazon.com/dp/B0BPWHH9WP

فایل صوتی کتاب، فصل‌به‌فصل در کانال تلگرامی پادکست‌های دکتر سرگلزایی قرار می‌گیرد:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1175

نسخه‌ی چاپی کتاب فارسی در ایران از طریق انتشارات طرحواره و در کانادا از طریق کانون نگرش نو قابل تهیه است:
+989125520882
+14168797357

@drsargolzaei
بخشی از پیشگفتار کتاب:
من از سال ۱۳۷۶ وارد دوره‌ی تخصصی روانپزشکی شدم و از سال ۱۳۷۹ (یعنی ۲۵ سال پیش) به عنوان متخصص روانپزشکی در بیمارستان‌های دانشگاهی، کلینیک‌های دانشگاهی، مراکز مشاوره و روان‌درمانی و مطب خصوصی خودم طبابت و روان‌درمانی انجام داده‌ام؛ ولی از سال ۱۳۸۸ بود که مکررا با مراجعانی مواجه شدم که قربانی خشونت حکومت ایران بودند؛ مراجعانی که در زندان‌های جمهوری اسلامی شکنجه را تجربه کرده بودند یا عزیزان‌شان اعدام شده بودند. در سال ۱۳۸۹ شدت تألمات و همدردی با این قربانیان باعث شد که داستانی بنویسم به نام "سوگند به انجیر" که طبعا در ایران قابل چاپ نبود بنابراین آن را در فضای مجازی و در وبلاگی که داشتم منتشر کردم. سال ۱۳۹۲ با شکایت وزارت اطلاعات به دادگاه انقلاب احضار شدم. اتهامات من در آن احضاریه توهین به مقدسات، تهدید امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی بود. در جریان بازجویی‌هایم متوجه شدم یکی از موارد اتهامی من نوشتن و انتشار همان داستان "سوگند به انجیر" بوده است.
اما کتاب "ما دوباره سبز می‌شویم" داستان نیست، گزارش است.
پس از قتل حکومتی مهسا امینی و شروع انقلاب ۱۴۰۱ ایران (انقلاب مهسا) مجددا به وزارت اطلاعات احضار شدم. ترجیح دادم به جای رفتن به زندان، ایران را ترک کنم و بیرون از ایران به انقلاب کمک کنم. پس از خروج از ایران شبکه‌ای از درمانگران متبحر و شجاع (روان‌شناسان و روانپزشکان) را سازماندهی کردم که به صورت داوطلبانه به درمان آسیب‌دیدگان خشونت حکومتی ایران بپردازند. این شبکه از درمانگران صدها ساعت به درمان قربانیان شکنجه و داغدارانی که عزیزان‌شان توسط نیروهای حکومتی به قتل رسیده بودند پرداختند و این جلسات را با دقت ثبت کردند. گزارش کامل این جلسات را به کمیتهٔ حقیقت‌یاب سازمان ملل و سازمان جهانی علیه شکنجه ارائه کرده‌ایم. این کتاب، فقط قطره‌ای از آن دریای درد است.
تمام مراجعان این کتاب واقعی هستند. چاره‌ای نبود جز این‌که برای محرمانگی اتاق درمان و حفظ امنیت درمانجویان، نام‌ها تغییر کنند؛ اما هیچ اغراق و تحریفی در شرح‌حال‌ها وجود ندارد. خشونت‌های سیستماتیک حکومت غاصب در ایران به همین اندازه شرورانه و وقیحانه است و من بین ده‌ها مراجع فقط این چند مراجع را انتخاب کردم.

محمدرضا سرگلزایی
اردیبهشت ۱۴۰۳- ماه می
۲۰۲۴

#زن_زندگی_آزادی

@drsargolzaei
تاریک روشن

اجرایی از الیاس امینیان، مسعود طاهریان
موسیقی: میلاد خالص
مشاور اجرا: ایده ابوطالبی

جمعه، اختتامیه‌ی رویداد گذر از تاریکی

۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳- ساعت ۲۰
خانه هنرمندان ایران

کاری مشترک از انجمن مجسمه‌سازان ایران و موسسه پژوهشی کودکان دنیا


@drsargolzaei
⭕️ بخشی از پیشگفتار کتاب ما دوباره سبز می‌شویم:
تمام مراجعان این کتاب واقعی هستند. چاره‌ای نبود جز این‌که برای محرمانگی اتاق درمان و حفظ امنیت درمانجویان، نام‌ها تغییر کنند؛ اما هیچ اغراق و تحریفی در شرح‌حال‌ها وجود ندارد. خشونت‌های سیستماتیک حکومت غاصب در ایران به همین اندازه شرورانه و وقیحانه است و من بین ده‌ها مراجع فقط این چند مراجع را انتخاب کردم.
این کتاب در قالب داستان/خاطره نوشته شد ولی محتوای مطالب آن علمی هستند و روش‌های درمانی ذکر شده در آن بر اساس کتاب‌ها و مقالات ارزشمند و معتبر تنظیم شده است. در انتهای کتاب (منابعی برای یادگیری بیشتر) کتاب‌ها و مقالاتی که پشتوانه‌ی علمی خلق این اثر هستند را ذکر کرده‌ام.
کتاب "ما دوباره سبز می‌شویم" ابتدا در تابستان ۱۴۰۲ به صورت الکترونیک هم در قالب فایل pdf به صورت رایگان و در پاییز و زمستان ۱۴۰۲ در قالب فایل صوتی رایگان در شبکه‌های اجتماعی از جمله در نشانی‌های زیر منتشر شده است.

https://t.me/drsargolzaei/8041
https://drsargolzaei.com
برای معرفی و رونمایی کتاب، تعداد محدودی از آن نیز به صورت نسخه‌ی چاپی برای نمایشگاه کتاب بدون سانسور منتشر شد.
عرضهٔ کتاب الکترونیک و صوتی و انتشار کتاب چاپ شده‌ی "ما دوباره سبز می‌شویم" هیچگونه نفع مادی برای نویسنده و دست‌اندرکاران انتشار آن نداشته و نخواهد داشت و انتشار آن صرفا در جهت وظیفه‌ی انسانی-اجتماعی و علیه سکوت و فراموشی صورت گرفته است. نویسندهٔ کتاب از درمانگران و هنرمندانی که این کتاب بر اساس تلاش‌های آنها نوشته شده ولی به دلیل حفظ امنیت‌شان نام‌شان ذکر نمی‌شود سپاسگزاری می‌کند. انتشار کتاب چاپی در نمایشگاه کتاب بدون سانسور تورنتو نیز با تلاش‌های دوستان گرانقدرم خانم دکتر نغمه فرازی و جناب دکتر عزت مصلی‌نژاد میسر شد؛ از حمایت‌ این عزیزان از این اثر و از صدای قربانیان قیام مردمی ایران قدردانی می‌کنم.

محمدرضا سرگلزایی -روانپزشک
اردیبهشت ۱۴۰۳- ماه می ۲۰۲۴

#زن_زندگی_آزادی

@drsargolzaei
داغ روی داغ
مرگ روی مرگ
پشت سایه‌ای سیاه
سرزمین مانده زیر یوغ شب
انتظار یک سپیده را
می برد به گور؟
داغ روی داغ
مرگ روی مرگ
جغد شوم باوری پلید
ناگهان رسید
سال‌ها نشست
تا سیاهی از دل تمام مردمان گذشت
شد سیاه چاله‌ای بزرگ، شهر من
جا برای قد کشیدنی نماند
بیست ساله‌ها تلف شدند
بیست ساله‌ها…

شعر: آقای حسن
کارتون: مانا نیستانی

@drsargolzaei
‎⁨کتاب ما دوباره سبز می‌شویم⁩.pdf
8.3 MB
‎⁨🔹 نسخه‌ی الکترونیک کتاب
ما دوباره سبز می‌شویم.


🔹 گزارش خشونت سیستماتیک
حکومت ایران

🔹 نوشته‌ی دکتر محمدرضا سرگلزایی

🔹 لطفا به اشتراک بگذارید.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
‎⁨کتاب ما دوباره سبز می‌شویم⁩.pdf
🔹 کتاب "ما دوباره سبز می‌شویم:
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان

🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...

🔹 آیا می‌دانستید که یکی از روش‌های شکنجه‌ی زنان در زندان‌های جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانه‌ی آنها توسط زندان‌بانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا می‌دانستید که این شکنجه‌ها توسط "زنان زندانبان" اجرا می‌شوند که خودشان تجربه‌ی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسان‌ها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.


#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجه‌ی_سفید
Forwarded from كانون نگرش نو
وبینار
🟢 موضوع:

«ایرانیان و اساطیر»

▫️دوشنبه
27 ماه می= هفتم خرداد ۱۴۰۳

💠 ساعت:
۱۲ ظهر تورنتو
۱۹:۳۰ تهران

💠 مدت زمان جلسه:
سه ساعت

💠 دکتر سرگلزایی- روانپزشک:
اسطوره و آیین

💠 دکتر محمودی- دکترای فلسفه:
جایگاه اسطوره در جهان مدرن

💠 دکتر یارمحمدی- دکترای ادبیات:
جریان روشنفکری و اساطیر ملی- مذهبی


#کانون_نگرش_نو
+1 416-879-7357
💠💠برای دریافت لینک جلسه فقط در واتزاپ پیام دهید.
@kanoonnegareshno
@DrHosseinMahmoudi
@NewHasanMohaddesi
@niyazestanbarani
@drsargolzaei
⭕️ مستند "رنگ درد" ساختهٔ کمیل سهیلی فیلمساز مشهدی جایزهٔ نقره‌ای جشنواره‌‌ی فیلم های مستند صدای آمریکا را دریافت کرد.

⭕️ موضوع مستند Painting Through Pain مواجهه‌ی "سولبی" خواننده‌ی پاپ کره‌ای با آزار اینترنتی است‌.

🔹 این مستند، داستان یکی از قربانی‌های آزار اینترنتی در کره‌ی جنوبی را روایت می‌کند. پخش این مستند در مورد چنین موضوع مهمی از شبکه‌ی انگلیسی و کره‌ای صدای آمریکا مورد توجه رسانه‌های کره‌ی جنوبی قرار گرفت. The Korea Herald در گزارشی در مورد این فیلم به نقل از کارگردان فیلم نوشت: "سولبی یکی از اولین قربانی‌های قلدری اینترنتی و یکی از اولین افرادی بود که در مقابل این پدیده ایستاد. او احساسش را با رنگ بیان کرد و من از اولین ملاقات‌مان تحت تأثیر تلاش او در مورد این موضوع بودم." شبکه خبری SBS, YNAو سایت Naver از دیگر رسانه‌هایی بودند که پخش این فیلم را پوشش دادند.

🔹 تصویربردار و کارگردان: کمیل سهیلی
تهیه کننده: کمیل سهیلی و برایان کیم
پخش: صدای آمریکا (VOA)

https://youtu.be/AzF9-2rZ9ME?si=QgJ8nzffnpzERJUl

https://www.voanews.com/a/painting-through-pain-/7366099.html

https://www.youtube.com/watch?v=q5nEcru7i3I&list=PLSn70dL9HQIRzYACIMg-zKZ6EtqVcKYYs&index=12

https://www.instagram.com/p/C0oltPJPUcT/?igsh=MXM2YnU3NzZyemdwZQ==

🔹 در صورت استقبال شما از این موضوع، گفتگویی با کمیل سهیلی (کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده) راجع به این مستندش خواهیم داشت. کمیل سهیلی تهیه کننده مستندساز و نویسنده است. او کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی از دانشگاه تهران دارد و همچنین در اندونزی و کره جنوبی دوره پیشرفته فیلمسازی گذرانده است. او تاکنون تهیه کنندگی و کارگردانی چندین مستند را برعهده داشته و تجربه داوری در جشنواره  های متعدیی از جمله جشنواره فیلم کوتاه بوسان را در کارنامه خود دارد. از کمیل کتاب "پرسه گردی با قانون دینامیت" چاپ شده است که حاصل پنج سال سفر او در جهان است:
http://teesa.ir/Books/Book?id=11492

🔹 تجربه‌های‌تان را در زمینه‌ی آزار اینترنتی از طریق ایمیل دکتر سرگلزایی با یکدیگر در میان بگذارید:
isssp@yahoo.com

@drsargolzaei
🔹 فایل صوتی کتاب
"نا-ناخودآگاه آقای روانپزشک"

🔹بخش دوم- جمهوری فدرال آدمک‌‌ها


https://t.me/drsargolzaeipodcast/1192

@drsargolzaei
Forwarded from كانون نگرش نو
90% Sold Out

تلفن ثبت نام
+1 416-879-7357
دو گروه
✔️یکشنبه ها
✔️دوشنبه ها
یا یکشنبه و یا دوشنبه( یکروز در هفته)
@kanoonnegareshno
🔴 فهرست گفتگوهای شهروند جهان:

🔹 قسمت اول- عاشق سرزمینی شوید که به آن مهاجرت کرده‌اید: نگرش‌های سازنده برای مهاجرت
https://youtu.be/gFTObhtydjs

🔹 قسمت دوم- وقت شما سرمایه‌ای برای ارتباط است: خاطرات کاریابی
https://youtu.be/2crzF3Xoa8k

🔹 قسمت سوم- پل پیروزی: درس‌هایی که می‌توان از شکست گرفت
https://youtu.be/WemJ1-X4WQs

🔹 قسمت چهارم- مهندسی مجدد:
مراحل تحول سازمانی
روایت داستانی کاربرد درس‌های تئوریک کسب و کار
https://youtu.be/tIHQm44d3nQ

🔹 قسمت پنجم:
خانواده و موفقیت:
موفقیت یک سفر فردی نیست.
https://youtu.be/KnJ-gNdpues?feature=shared

🔹 و اکنون قسمت ششم (با چند ماه تأخیر) منتشر شد:
زمانی برای تحول سازمانی

https://youtu.be/4f8C6MNBtsc
آیا همه یک چیز را داریم میبینیم؟

فاطمه علمدار


۱_من دوستانی دارم که۲۰ سال قبل بیشتر از امروز شبیه هم بودیم و کم کم فاصله رویکرد سیاسیمان بیشتر شد ولی هنوز برای همدیگر محترمیم.نه در۸۸ کسی از آنها را از دست دادم و نه در ۱۴۰۱ که تفاوت نگاه سیاسی به تفاوت تفسیر باورهای دینی کشیده شد.حالا در دنیای واقعی کمتر همدیگر را میبینیم ولی من صفحات مجازی آنها را میخوانم و آنها هم من را و دانستن اینکه هنوز همدیگر را میخوانیم خوشحالم میکند چون معتقدم شنیدن نگاه متفاوت مانع از افتادن در دام تعصب میشود و گرفتار شدن در زندان مخوف این باور که" همه حق با من است و همه ناحق با مخالف من".تاوقتی ما همدیگر را بلاک نکرده ایم یعنی هنوز امکان گفتگو فراهم است.

۲_من هنوز هم میتوانم خودم را جای آنها بگذارم و‌ دلایل منطقی باورها و رفتارهایشان را آنچنان توضیح بدهم که آن عده از همفکران جدیدم که در سبک زندگیشان تجربه همصحبتی و‌ همنشینی با"ریشوها و‌چادریها"را نداشتند و هیچ منطقی در گفتار و رفتار این جماعت نمیدیدند به جز"بیماری روانی یا منفعت اقتصادی"هم بتوانند بفهمند"آنها"دنیا را با چه عینک متفاوتی میبینند و حتی بپذیرند که متفاوت لزوما بد نیست و از این نقش مرزی ام،از اینکه میتوانم هم منطق"آنها"را بفهمم و هم منطق"اینها"را و مترجم این دو طیف فکری باشم برای همدیگر،لذت میبرم چون معتقدم آدمهایی که رویای ساختن جامعه ای متکثر و در صلح و محترم را میپرورانند،اول از همه باید بتوانند تحمل محترمانه"دیگرانی که مطلوبشان نیستند"را تمرین و‌ درونی کنند.مدتی است ولی این کار ترجمه دارد روز به روز سختتر میشود چون انگار موضوع محل اختلاف دیگر نه باورها،که مشاهدات عینی است.

۳_آدمها با هر عقیده ای میتوانند به چشم سر آبی که میجوشد و آبی که منجمد است را ببینند.وقتی کاسه ای آب وسط باشد و عده ای آن را منجمد توصیف کنند و عده ای در حال جوشیدن،ادامه گفتگو در نبود حداقل اشتراک بسیار دشوار میشود.مثلا میشود توضیح داد که چه باوری میتواند به بازداشت خشن زنان بدون حجاب اجباری در خیابان یا کشتن معترضان منجر شود،ولی اینکه عده ای زنی که پرت میشود را با چشم سر ببینند و عده ای پرت شدن را نبینند؛عده ای جسد پسر همسایه شان را با چشم سر ببینند و‌ عده ای بگویند که کسی کشته نشده؛وضعیتی را رقم میزند که امکان گفتگو و‌فهم متقابل در آن مختل میشود.انگار کن که جامعه مبتلا به شیزوفرنی جمعی شده باشد.وضعیتی شبیه فیلمهای ترسناکی که در آنها واقعیت مدام تغییر میکند و آدمها نمیفهمند خودشان عقلشان را از دست داده اند یا توطئه ای برای زایل کردن عقلشان در جریان است.وقتی شناخت آدمها مکررا زیر سوال میرود،یکپارچگی شخصیتیشان تهدید میشود و بعد برای اینکه بتوانند حداقل به خودشان ثابت کنند که عقلشان را از دست نداده اند،خودشان را در جمع امن تاییدکنندگانشان محصور میکنند ولی آنقدر ترسیده و تنها هستند که به هیچکس نمیتوانند اعتماد کنند.در این جامعه یاران همانقدر در معرض دشمن شناخته شدن هستند که مخالفان.

۴_اینروزها وقتی دوستانم مینویسند که"سخنرانی صریح و‌بدون لکنت وزیر خارجه مرحوم در شورای امنیت"را فراموش نمیکنند،یکهو دلم خالی میشود که شاید"آنها"هم که متنهای من را میخوانند،همینقدر نتوانند بفهمند که از کدام فیلم و عکس و‌ بدن و واقعه دارم صحبت میکنم.انگار چیزهایی برای بخشی از جامعه بدیهی است چون با چشم سر دارند میبینندشان و بخش دیگری از جامعه،نه که نخواهند،بلکه"واقعا"چیزی که دارد ازش صحبت میشود را نمیبینند!اینکه همه بپذیرند وزیر مرحوم در شورای امنیت با لکنت سخنرانی کرد ولی عده ای آنرا حمل بر دانش زبانی اندک کنند و عده ای حمل بر تلاش عامدانه برای تمسخر سران غرب؛اینکه همه بپذیرند معترضینی کشته شدند ولی عده ای مرگ را حق آنها بدانند و واکنش طبیعی حکومتها برای محافظت از خودشان و‌ عده ای اینطور فکر نکنند،وضعیت روانی متفاوتی را برای جامعه رقم میزند به نسبت وضعیتی که آدمها به چشمشان هم نتوانند اعتماد کنند.اینروزها،وقتی موضوع بحث"مصادیق عینی قابل مشاهده"است نه"باورهای انتزاعی"این ناتوانی در رسیدن به توصیفی واحد از امور مشاهده شدنی_فارغ از تفسیرهای متفاوتی که میشود از مشاهدات داشت_شانس برقراری ارتباط و گفتگو را بسیار ناچیز میکند و درافتادن در دام تعصب را تسریع.انگار کن که زبان مشترکمان هرروز نحیفتر میشود و تعداد مترجمان کمتر.امروز شاید اضطراریترین وظیفه ملی ما این باشد که صادقانه با هم مرور کنیم که با چشم سرمان چه چیزی داریم میبینیم و به یکدیگر کمک کنیم که بتوانیم بفهمیم که چطور به این مشاهده رسیده ایم و تلاش کنیم یکپارچگی روانی همدیگر را لااقل در سطح مشاهدات عینی تهدید نکنیم.تفاسیر متفاوت را میشود با فهم متقابل و تساهل و تسامح به مذاکره نشاند اگر و فقط اگر اعتماد به نفس توصیف مشاهدات را از همدیگر نگرفته باشیم.

@fsalamdar63