#مقاله
#نگاهی_به_موضوع_روابط_خارج_زناشویی
قسمت پایانی
"محسن مخملباف" در فیلم "سکس و فلسفه" سعی در به تصویر کشیدن چنین رابطه ای دارد. آن جا که "مریم"، یکی از معشوقه های "جان" به او می گوید:
"این عشق است؟! هم زمان با چند نفر بودن؟!"
و "جان" پاسخ می دهد:
"این جستجو است، من با هر کدام از شما بخشی از قلب خودم را کشف کردم"
مؤخره:
سیر رو به رشد روابط خارج زناشویی در جامعه ی ما، مطلبی است که هم شخصأ در کار با مراجعان مطب با آن روبرو بوده ام و هم همکارانم راجع به آن گزارش می دهند و گرچه آمار قابل اعتمادی در این زمینه وجود ندارد، اما به نظر می رسد که این الگو در جامعه ما رو به افزایش است. گرچه روابط خارج زناشویی بسته به نوع و علت آن می تواند فایده ای بیش از هزینه داشته باشد (functional) یا هزینه ای بیش از فایده (dysfunctional) ، اما وقتی به عنوان یک رفتار جمعی و از منظر جامعه نگر (community oriented) به آن می نگریم نمی توانیم آن را مستقل از سایر متغیر های اجتماعی بسنجیم.
لذا نگارنده بر این باور است که وقتی به این الگوی آماری در جامعه امروز ایران می نگرد و آن را در کنار آمارهای افزایش خشونت فیزیکی، خشونت جنسی، کودک آزاری، کودکان و زنان خیابانی وقانون شکنی در سطوح مختلف اجتماعی می گذارد به این نتیجه می رسد که اساسأ جامعه ی ما به دلایلی که در مقاله ی #رشد_اعتیاد_در_ایران به آن اشاره کرده ام دچار ناتوانی در گذار از اخلاق سنتی به اخلاق مدرن شده است. این مطلب را در کتاب #حرفهایی_برای_امروزی ها (انتشارات بهار سبز) به تفصیل توضیح داده ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#نگاهی_به_موضوع_روابط_خارج_زناشویی
قسمت پایانی
"محسن مخملباف" در فیلم "سکس و فلسفه" سعی در به تصویر کشیدن چنین رابطه ای دارد. آن جا که "مریم"، یکی از معشوقه های "جان" به او می گوید:
"این عشق است؟! هم زمان با چند نفر بودن؟!"
و "جان" پاسخ می دهد:
"این جستجو است، من با هر کدام از شما بخشی از قلب خودم را کشف کردم"
مؤخره:
سیر رو به رشد روابط خارج زناشویی در جامعه ی ما، مطلبی است که هم شخصأ در کار با مراجعان مطب با آن روبرو بوده ام و هم همکارانم راجع به آن گزارش می دهند و گرچه آمار قابل اعتمادی در این زمینه وجود ندارد، اما به نظر می رسد که این الگو در جامعه ما رو به افزایش است. گرچه روابط خارج زناشویی بسته به نوع و علت آن می تواند فایده ای بیش از هزینه داشته باشد (functional) یا هزینه ای بیش از فایده (dysfunctional) ، اما وقتی به عنوان یک رفتار جمعی و از منظر جامعه نگر (community oriented) به آن می نگریم نمی توانیم آن را مستقل از سایر متغیر های اجتماعی بسنجیم.
لذا نگارنده بر این باور است که وقتی به این الگوی آماری در جامعه امروز ایران می نگرد و آن را در کنار آمارهای افزایش خشونت فیزیکی، خشونت جنسی، کودک آزاری، کودکان و زنان خیابانی وقانون شکنی در سطوح مختلف اجتماعی می گذارد به این نتیجه می رسد که اساسأ جامعه ی ما به دلایلی که در مقاله ی #رشد_اعتیاد_در_ایران به آن اشاره کرده ام دچار ناتوانی در گذار از اخلاق سنتی به اخلاق مدرن شده است. این مطلب را در کتاب #حرفهایی_برای_امروزی ها (انتشارات بهار سبز) به تفصیل توضیح داده ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#معرفی_کتاب
نام کتاب : #بازگشت_به_ناکجاآباد
گفتگوی سیمون لامارته و آمانوئل آرتری
*نسخه پی دی اف پیوست شده است
کتاب بازگشت به ناکجا آباد در بدو امر ترجمه ای از گفتگوی بین دو روشنفکر مکزیکی به نظر می رسد. حتی در نسخه ای از کتاب که من در اختیار دارم و مربوط به چند دهه قبل است نام مترجم (علی کبیری) هم روی جلد آمده است؛ اما واقعیت امر این است که این گفتگو هیچ گاه صورت نگرفته است! سیمون لامارته و آمانوئل آرتری شخصیت های غیر واقعی هستند که نویسنده کتاب از زبان آنان سخن گفته است. نویسنده ی این کتاب امیر پرویز پویان بوده است که برای فرار از سانسور یا کشف توسط ساواک حرف هایش را از زبان دو روشنفکر آمریکای لاتین بیان کرده است.
امیر پرویز پویان متولد ۱۳۲۶ بود و معروف ترین کار تئوریک او مقاله "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" بود که در سال ۱۳۴۹ نوشت و به طور وسیع در میان روشنفکران و دانشجویان پخش شد و تأثیر عمیقی بر آنها باقی گذاشت.
آن گونه که مازیار بهروز در کتاب "شورشیان آرمانخواه" (نشر ققنوس) نوشته است این مقاله نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی درباره مبارزه مسلحانه بود و پویان در این کتاب انفعال گروه هایی را که صرفأ به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند مورد حمله قرار داده بود.
اما در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" امیر پرویز پویان عقاید گروه دیگری از روشنفکران زمان خودش را مورد نقد قرار داده بود. آن گروه از روشنفکران که نسخه "بازگشت به گذشته" را تحت نام جذاب "بازگشت به خویشتن" می پیچیدند.
اغلب روشنفکران دهه بیست و دهه سی ایران نسبت به جریان مدرنیته نظری خوش داشتند و منتقد سنت ها و باورهای مردم مان بودند. آن چه که من از آثار صادق هدایت و بزرگ علوی در ذهن دارم نقد و حتی ریشخند نگاه و رفتار سنتی ایرانیان است. حتی جلال آل احمد نیز در دوره اول آثارش همچون مجموعه داستان های سه تار و پنج داستان و دید و بازدید همین نگاه را به فرهنگ ایرانی دارد. اما بخشی از روشنفکران دهه چهل و پنجاه از جمله جلال آل احمد در چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای علاج درد فرهنگی ما را بازگشت به خویشتن (همان بازگشت به گذشته) دانستند و بر اساس یک نوستالژی عمیق (گذشته باوری) نسخه ای متفاوت برای زخم های سیاسی- فرهنگی مان پیچیدند.
امیر پرویز پویان در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" سعی در نقد این بخش از روشنفکران هم عصرش داشت.
اما جنبه جالب این کتاب برای من جدا از بحث "سنت یا مدرنیته" متودولوژی پویان است. نقدهایی که آمانوئل آرتری بر سخنان و نوشته های سیمون لامارته می گذارد بسیار ظریف و دقیق هستند. من در خواندن این کتاب نمونه ای کامل از "رویکرد سقراطی" را دیدم بنابراین برای کسانی که علاقمندند به این که نمونه ای از آنچه در شناخت درمانی به آن "گفتگوی سقراطی" و در برنامه ریزی عصبی-زبانی به آن "متامدل" می گوییم ببینند این کتاب (فارغ از جنبه های تاریخی و تئوریکش) مفید است.
امیرپرویز پویان در اردیبهشت ۱۳۵۰ در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
نام کتاب : #بازگشت_به_ناکجاآباد
گفتگوی سیمون لامارته و آمانوئل آرتری
*نسخه پی دی اف پیوست شده است
کتاب بازگشت به ناکجا آباد در بدو امر ترجمه ای از گفتگوی بین دو روشنفکر مکزیکی به نظر می رسد. حتی در نسخه ای از کتاب که من در اختیار دارم و مربوط به چند دهه قبل است نام مترجم (علی کبیری) هم روی جلد آمده است؛ اما واقعیت امر این است که این گفتگو هیچ گاه صورت نگرفته است! سیمون لامارته و آمانوئل آرتری شخصیت های غیر واقعی هستند که نویسنده کتاب از زبان آنان سخن گفته است. نویسنده ی این کتاب امیر پرویز پویان بوده است که برای فرار از سانسور یا کشف توسط ساواک حرف هایش را از زبان دو روشنفکر آمریکای لاتین بیان کرده است.
امیر پرویز پویان متولد ۱۳۲۶ بود و معروف ترین کار تئوریک او مقاله "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" بود که در سال ۱۳۴۹ نوشت و به طور وسیع در میان روشنفکران و دانشجویان پخش شد و تأثیر عمیقی بر آنها باقی گذاشت.
آن گونه که مازیار بهروز در کتاب "شورشیان آرمانخواه" (نشر ققنوس) نوشته است این مقاله نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی درباره مبارزه مسلحانه بود و پویان در این کتاب انفعال گروه هایی را که صرفأ به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند مورد حمله قرار داده بود.
اما در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" امیر پرویز پویان عقاید گروه دیگری از روشنفکران زمان خودش را مورد نقد قرار داده بود. آن گروه از روشنفکران که نسخه "بازگشت به گذشته" را تحت نام جذاب "بازگشت به خویشتن" می پیچیدند.
اغلب روشنفکران دهه بیست و دهه سی ایران نسبت به جریان مدرنیته نظری خوش داشتند و منتقد سنت ها و باورهای مردم مان بودند. آن چه که من از آثار صادق هدایت و بزرگ علوی در ذهن دارم نقد و حتی ریشخند نگاه و رفتار سنتی ایرانیان است. حتی جلال آل احمد نیز در دوره اول آثارش همچون مجموعه داستان های سه تار و پنج داستان و دید و بازدید همین نگاه را به فرهنگ ایرانی دارد. اما بخشی از روشنفکران دهه چهل و پنجاه از جمله جلال آل احمد در چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای علاج درد فرهنگی ما را بازگشت به خویشتن (همان بازگشت به گذشته) دانستند و بر اساس یک نوستالژی عمیق (گذشته باوری) نسخه ای متفاوت برای زخم های سیاسی- فرهنگی مان پیچیدند.
امیر پرویز پویان در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" سعی در نقد این بخش از روشنفکران هم عصرش داشت.
اما جنبه جالب این کتاب برای من جدا از بحث "سنت یا مدرنیته" متودولوژی پویان است. نقدهایی که آمانوئل آرتری بر سخنان و نوشته های سیمون لامارته می گذارد بسیار ظریف و دقیق هستند. من در خواندن این کتاب نمونه ای کامل از "رویکرد سقراطی" را دیدم بنابراین برای کسانی که علاقمندند به این که نمونه ای از آنچه در شناخت درمانی به آن "گفتگوی سقراطی" و در برنامه ریزی عصبی-زبانی به آن "متامدل" می گوییم ببینند این کتاب (فارغ از جنبه های تاریخی و تئوریکش) مفید است.
امیرپرویز پویان در اردیبهشت ۱۳۵۰ در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
همراهان و خوانندگان عزیز
داستان جدید #دکترسرگلزایی با نام #زیارت_معبد_سکوت به بخش داستان سایت drsargolzaei.com اضافه شد.
پیش از این نیز داستان های #بالاتر_از_تئاتر_شهر ، #دفترچه_خاطرات_آقای_روانپزشک_و_آدمکهایش و #هزارویک_شب_میان_خواب_و_بیداری در این بخش سایت موجود بوده اند. شما را به خواندن آن ها دعوت می کنیم.
@drsargolzari
داستان جدید #دکترسرگلزایی با نام #زیارت_معبد_سکوت به بخش داستان سایت drsargolzaei.com اضافه شد.
پیش از این نیز داستان های #بالاتر_از_تئاتر_شهر ، #دفترچه_خاطرات_آقای_روانپزشک_و_آدمکهایش و #هزارویک_شب_میان_خواب_و_بیداری در این بخش سایت موجود بوده اند. شما را به خواندن آن ها دعوت می کنیم.
@drsargolzari
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#آهنگ
#خداحافظ_ای_زیبا
(به ایتالیایی: #Bella_ciao) نام ترانهای است که در زمان جنگ جهانی دوم از سوی گروه مخالفان فاشیسم در ایتالیا خوانده میشد. این آهنگ که به نماد مبارزات آزادیخواهانه تبدیل شده است به زبان های بسیاری ترجمه شده و توسط خوانندگان مختلف اجرا شده است.
@drsargolzaei
#خداحافظ_ای_زیبا
(به ایتالیایی: #Bella_ciao) نام ترانهای است که در زمان جنگ جهانی دوم از سوی گروه مخالفان فاشیسم در ایتالیا خوانده میشد. این آهنگ که به نماد مبارزات آزادیخواهانه تبدیل شده است به زبان های بسیاری ترجمه شده و توسط خوانندگان مختلف اجرا شده است.
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
*سلام استاد من در محضر شما درس های زیادی آموختم
سؤالی داشتم؛ می خواستم راجع به معنویت یونگ توضیح بدید و این که
آیا ماتریالیست ها معنویت دارند و این که می تونیم ژان پل سارتر را یک ماتریالیست بنامیم.
*با سلام و احترام
اوّل این که معنویت با مذهب متفاوت است. معنویت یعنی داشتن دغدغه ی معنا، پرسش از فلسفه ی زندگی، راضی نشدن به روزمرّگی، موفقیت های اجتماعی و لذت های حسّی، در حالی که مذهبی بودن به معنای یقین داشتن به یک نظام پنداشتی درباره ی جهان و انسان است. افراد معنوی را معمولاً با دغدغه ی وجودی و انبوهی از پرسش ها می بینید درحالی که افراد مذهبی قرار است مؤمن (دلارام) و دارای انبانی از پاسخ ها باشند! با این توضیح کارل گوستاو #یونگ ـ روانپزشک سوئیسی - یک فرد معنوی ست نه یک فرد مذهبی.
دوّم این که #سکولار بودن با #ماتریالیست بودن متفاوت است. سکولار از ریشه ی لاتین سکولوم به معنای «همینجا» می آید و سکولار کسی ست که می گوید تنها ابزار ما برای ارتباط با جهان، حس های جسمانی ما هستند و عقل ما تنها بر مبنای داده های حسّی قرار است جهان را پردازش نماید. بنابراین ما هیچ امکانی برای رسیدن به دانایی راجع به جهان بعد از مرگ نداریم. سکولار ها عقل حس-مدار را سنجه و میزان تعیین قواعد و مناسبات اجتماعی می دانند در مقابل روح-مدار ها که زندگی بعد از مرگ را هدف زندگی و تجارب وحیانی (وحی- الهام و اشراق- کشف و شهود) را مبنای تعیین قواعد زندگی و مناسبات اجتماعی می دانند. امّا ماتریالیسم به معنای باور داشتن به این گزاره است که جهان به جز لایه ی ماتریال (مادّی و فیزیکی) سطح و لایه ی دیگری ندارد بنابراین هر ماتریالیستی سکولار است ولی هر سکولاری ماتریالیست نیست. با این توضیح بنده #ژان_پل_سارتر ـ فیلسوف، نمایشنامه نویس .و فعّال اجتماعی فرانسوی - را یک سکولار می دانم ولی یک ماتریالیست نمی دانم.
سبز باشید
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
*سلام استاد من در محضر شما درس های زیادی آموختم
سؤالی داشتم؛ می خواستم راجع به معنویت یونگ توضیح بدید و این که
آیا ماتریالیست ها معنویت دارند و این که می تونیم ژان پل سارتر را یک ماتریالیست بنامیم.
*با سلام و احترام
اوّل این که معنویت با مذهب متفاوت است. معنویت یعنی داشتن دغدغه ی معنا، پرسش از فلسفه ی زندگی، راضی نشدن به روزمرّگی، موفقیت های اجتماعی و لذت های حسّی، در حالی که مذهبی بودن به معنای یقین داشتن به یک نظام پنداشتی درباره ی جهان و انسان است. افراد معنوی را معمولاً با دغدغه ی وجودی و انبوهی از پرسش ها می بینید درحالی که افراد مذهبی قرار است مؤمن (دلارام) و دارای انبانی از پاسخ ها باشند! با این توضیح کارل گوستاو #یونگ ـ روانپزشک سوئیسی - یک فرد معنوی ست نه یک فرد مذهبی.
دوّم این که #سکولار بودن با #ماتریالیست بودن متفاوت است. سکولار از ریشه ی لاتین سکولوم به معنای «همینجا» می آید و سکولار کسی ست که می گوید تنها ابزار ما برای ارتباط با جهان، حس های جسمانی ما هستند و عقل ما تنها بر مبنای داده های حسّی قرار است جهان را پردازش نماید. بنابراین ما هیچ امکانی برای رسیدن به دانایی راجع به جهان بعد از مرگ نداریم. سکولار ها عقل حس-مدار را سنجه و میزان تعیین قواعد و مناسبات اجتماعی می دانند در مقابل روح-مدار ها که زندگی بعد از مرگ را هدف زندگی و تجارب وحیانی (وحی- الهام و اشراق- کشف و شهود) را مبنای تعیین قواعد زندگی و مناسبات اجتماعی می دانند. امّا ماتریالیسم به معنای باور داشتن به این گزاره است که جهان به جز لایه ی ماتریال (مادّی و فیزیکی) سطح و لایه ی دیگری ندارد بنابراین هر ماتریالیستی سکولار است ولی هر سکولاری ماتریالیست نیست. با این توضیح بنده #ژان_پل_سارتر ـ فیلسوف، نمایشنامه نویس .و فعّال اجتماعی فرانسوی - را یک سکولار می دانم ولی یک ماتریالیست نمی دانم.
سبز باشید
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#همرنگ_جماعت!
پارک ملی آریزونا یک منطقه جنگلی حفاظت شده در آمریکاست. برخی از بازدیدکنندگان از این پارک ملی از این منطقه ی حفاظت شده چوب بر می داشتند و این ماجرا باعث به هم خوردن وضعیت طبیعی جنگل می شد. یک پژوهشگر تصمیم گرفت راجع به پیام هایی که می تواند این رفتار را تغییر دهد تحقیق کند.
در نوبت اول تابلویی در مسیر حرکت بازدید کنندگان نصب شدکه روی آن نوشته شده بود: "بسیاری از بازدیدکنندگان قبلی، چوب های این جنگل حفاظت شده را برداشته اند. این کار وضعیت طبیعی پارک جنگلی را دگرگون ساخته است." این تابلو دارای تصویری بود که چند نفررا در حال برداشتن چوب نشان می داد.
در نوبت دوم تابلویی در مسیر نصب شد که روی آن نوشته شده بود: "لطفا چوب های این جنگل حفاظت شده را برندارید تا وضعیت جنگل حفظ شود." این علامت شامل تصویری بود که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد.
پس از نصب تابلوها محققان تعدادی چوب قابل حمل را در مسیر بازدید کنندگان قرار دادند. زمانی که هیچ علامتی وجود نداشت، بازدیدکنندگان ۲/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند. وقتی تابلوی اول نصب شد که چندین نفر را در حال برداشتن چوب ها نشان می داد و روی آن نوشته شده بود "بسیاری" از بازدید کنندگان قبلی چوب برداشته اند بازدیدکنندگان ۷/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند به بیان دیگر نصب چنین هشداری آمار دزدیدن چوب را تقریبا سه برابر کرد! در حالی که وقتی تابلوی دوم نصب شد که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد بازدید کنندگان فقط ۱/۶۷ درصد چوب ها را برداشتند یعنی دزدیدن چوب حدود چهل درصد کاهش یافت.
این پژوهشگر نتیجه گیری کرد که اگر مردم تصور کنند کار اشتباهی توسط اغلب مردم انجام می شود احتمال این که آن ها هم همان اشتباه را انجام دهند افزایش می یابد! یعنی "همرنگ جماعت شدن" باعث می شود ما حتی وقتی به اشتباه بودن رفتاری متقاعد می شویم آن رفتار را انجام می دهیم!
بنابراین هشدارهای دائمی راجع به افزایش آمار جرم و بی مسئولیتی و قانون شکنی ممکن است منجر به رشد این رفتارها شود بخصوص در فرهنگی که توصیه می شود: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش!"
#هانس_کریستین_اندرسون داستان نویس دانمارکی در داستان شیرین "لباس نامرئی پادشاه" حکایت مردمی را ذکرکرده است که با این که می دیدند پادشاه عریان است از ترس انگشت نما شدن و تنها ماندن برای لباس درخشان سلطان کف می زدند.
آنچه هانس کریستین اندرسون در قالب داستان ذکر کرده است فیلیپ زیمباردو و سولومون اش روانشناسان برجسته آمریکایی با پژوهش های وسیع به اثبات رسانده اند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
پی نوشت:
۱- پژوهش روبرت کیالدینی در پارک ملی آریزونا را از کتاب زیر نقل قول کرده ام:
افسونگری: هنر نفوذ در ذهن ها، قلب ها و رفتارها - گای کاوازاکی - مترجم: امیر قادری- نشر سیته
۲- پژوهش های فیلیپ زیمباردو و سولومون اش را در کتاب زیر بخوانید:
روان شناسی اجتماعی: رابرت بارون- ترجمه دکتر یوسف کریمی- انتشارات روان
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#همرنگ_جماعت!
پارک ملی آریزونا یک منطقه جنگلی حفاظت شده در آمریکاست. برخی از بازدیدکنندگان از این پارک ملی از این منطقه ی حفاظت شده چوب بر می داشتند و این ماجرا باعث به هم خوردن وضعیت طبیعی جنگل می شد. یک پژوهشگر تصمیم گرفت راجع به پیام هایی که می تواند این رفتار را تغییر دهد تحقیق کند.
در نوبت اول تابلویی در مسیر حرکت بازدید کنندگان نصب شدکه روی آن نوشته شده بود: "بسیاری از بازدیدکنندگان قبلی، چوب های این جنگل حفاظت شده را برداشته اند. این کار وضعیت طبیعی پارک جنگلی را دگرگون ساخته است." این تابلو دارای تصویری بود که چند نفررا در حال برداشتن چوب نشان می داد.
در نوبت دوم تابلویی در مسیر نصب شد که روی آن نوشته شده بود: "لطفا چوب های این جنگل حفاظت شده را برندارید تا وضعیت جنگل حفظ شود." این علامت شامل تصویری بود که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد.
پس از نصب تابلوها محققان تعدادی چوب قابل حمل را در مسیر بازدید کنندگان قرار دادند. زمانی که هیچ علامتی وجود نداشت، بازدیدکنندگان ۲/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند. وقتی تابلوی اول نصب شد که چندین نفر را در حال برداشتن چوب ها نشان می داد و روی آن نوشته شده بود "بسیاری" از بازدید کنندگان قبلی چوب برداشته اند بازدیدکنندگان ۷/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند به بیان دیگر نصب چنین هشداری آمار دزدیدن چوب را تقریبا سه برابر کرد! در حالی که وقتی تابلوی دوم نصب شد که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد بازدید کنندگان فقط ۱/۶۷ درصد چوب ها را برداشتند یعنی دزدیدن چوب حدود چهل درصد کاهش یافت.
این پژوهشگر نتیجه گیری کرد که اگر مردم تصور کنند کار اشتباهی توسط اغلب مردم انجام می شود احتمال این که آن ها هم همان اشتباه را انجام دهند افزایش می یابد! یعنی "همرنگ جماعت شدن" باعث می شود ما حتی وقتی به اشتباه بودن رفتاری متقاعد می شویم آن رفتار را انجام می دهیم!
بنابراین هشدارهای دائمی راجع به افزایش آمار جرم و بی مسئولیتی و قانون شکنی ممکن است منجر به رشد این رفتارها شود بخصوص در فرهنگی که توصیه می شود: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش!"
#هانس_کریستین_اندرسون داستان نویس دانمارکی در داستان شیرین "لباس نامرئی پادشاه" حکایت مردمی را ذکرکرده است که با این که می دیدند پادشاه عریان است از ترس انگشت نما شدن و تنها ماندن برای لباس درخشان سلطان کف می زدند.
آنچه هانس کریستین اندرسون در قالب داستان ذکر کرده است فیلیپ زیمباردو و سولومون اش روانشناسان برجسته آمریکایی با پژوهش های وسیع به اثبات رسانده اند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
پی نوشت:
۱- پژوهش روبرت کیالدینی در پارک ملی آریزونا را از کتاب زیر نقل قول کرده ام:
افسونگری: هنر نفوذ در ذهن ها، قلب ها و رفتارها - گای کاوازاکی - مترجم: امیر قادری- نشر سیته
۲- پژوهش های فیلیپ زیمباردو و سولومون اش را در کتاب زیر بخوانید:
روان شناسی اجتماعی: رابرت بارون- ترجمه دکتر یوسف کریمی- انتشارات روان
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#مقاله
#کلیسا_دربرابر_علم
وقتی نیکولاس #کوپرنیک (1473-1543) در کتاب خود (تحولات اجسام سماوی) ثابت کرد که خورشید مرکز منظومه شمسی است و زمین به دور خورشید می گردد "جان کالوین" رهبر مذهبی پروتستان ها گفت: "زمین ثابت است و هرگز حرکت نخواهد کرد و پرسید چه کسی جرأت خواهد کرد اقتدار کوپرنیک را برتر از اقتدار روح القدس بداند؟!" خوشبختانه کتاب کوپرنیک پس از مرگ او منتشر شد بنابراین متدینین نتوانستند به او آسیبی بزنند اما همین جان کالوین رهبر پروتستان ها دستور داد آناتومیست مشهور مایکل سروتوس (1511-1553) را به عنوان مجازات در آتش بسوزانند زیرا او سرزمین مقدس (فلسطین) را بیابانی لم یزرع توصیف کرده بود (که واقعا هم چنین بود) و بنابراین توصیف کتاب مقدس را از آن به عنوان سرزمین "شیر و عسل" نقض کرده بود!
وقتی #گالیله در سال 1609 تلسکوپ پیشرفته ای ساخت که نسبت به تلسکوپ های قبل دقیق تر بود چهار قمر سیاره مشتری را کشف کرد. معنای این کشف این بود که بر خلاف ادعای کلیسا در منظومه شمسی بیش از هفت جرم سماوی وجود دارد (هفت عدد مقدس! مقاله #همه_چیز_از_فیثاغورث_شروع_شد را در همین سایت بخوانید).
اغلب متدینین قبول نکردند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند زیرا معتقد بودند انجام این عمل کفر آمیز است! برخی از متدینین هم که حاضر شدند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند پدیده های مشاهده شده را تصدیق کردند ولی گفتند این اشیای جدید اصلأ در آسمان نیستند آن ها توهم های بینایی هستند که خود تلسکوپ آن ها را ایجاد میکند!
گالیله توسط کلیسا (که آن زمان حکومت را اداره می کرد) بازداشت شد و مورد تفتیش (بازجویی و شکنجه) قرار گرفت و وادار شد نتیجه گیری های علمی خود را تکذیب کند تا در آتش سوزانده نشود ولی محکوم به این شد که تمام سال های باقی مانده عمر خود را در بازداشت خانگی به سر برد.
گالیله پس از 8 سال حصر خانگی در سال 1642 درگذشت. در 31 اکتبر 1992 کلیسای کاتولیک در یک بیانیه رسمی "خطاهای گالیله را بخشید" !!!
منبع: کتاب تاریخ روانشناسی هرگنهال - ترجمه یحیی سید محمدی انتشارات ارسباران - فصل چهارم
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#کلیسا_دربرابر_علم
وقتی نیکولاس #کوپرنیک (1473-1543) در کتاب خود (تحولات اجسام سماوی) ثابت کرد که خورشید مرکز منظومه شمسی است و زمین به دور خورشید می گردد "جان کالوین" رهبر مذهبی پروتستان ها گفت: "زمین ثابت است و هرگز حرکت نخواهد کرد و پرسید چه کسی جرأت خواهد کرد اقتدار کوپرنیک را برتر از اقتدار روح القدس بداند؟!" خوشبختانه کتاب کوپرنیک پس از مرگ او منتشر شد بنابراین متدینین نتوانستند به او آسیبی بزنند اما همین جان کالوین رهبر پروتستان ها دستور داد آناتومیست مشهور مایکل سروتوس (1511-1553) را به عنوان مجازات در آتش بسوزانند زیرا او سرزمین مقدس (فلسطین) را بیابانی لم یزرع توصیف کرده بود (که واقعا هم چنین بود) و بنابراین توصیف کتاب مقدس را از آن به عنوان سرزمین "شیر و عسل" نقض کرده بود!
وقتی #گالیله در سال 1609 تلسکوپ پیشرفته ای ساخت که نسبت به تلسکوپ های قبل دقیق تر بود چهار قمر سیاره مشتری را کشف کرد. معنای این کشف این بود که بر خلاف ادعای کلیسا در منظومه شمسی بیش از هفت جرم سماوی وجود دارد (هفت عدد مقدس! مقاله #همه_چیز_از_فیثاغورث_شروع_شد را در همین سایت بخوانید).
اغلب متدینین قبول نکردند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند زیرا معتقد بودند انجام این عمل کفر آمیز است! برخی از متدینین هم که حاضر شدند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند پدیده های مشاهده شده را تصدیق کردند ولی گفتند این اشیای جدید اصلأ در آسمان نیستند آن ها توهم های بینایی هستند که خود تلسکوپ آن ها را ایجاد میکند!
گالیله توسط کلیسا (که آن زمان حکومت را اداره می کرد) بازداشت شد و مورد تفتیش (بازجویی و شکنجه) قرار گرفت و وادار شد نتیجه گیری های علمی خود را تکذیب کند تا در آتش سوزانده نشود ولی محکوم به این شد که تمام سال های باقی مانده عمر خود را در بازداشت خانگی به سر برد.
گالیله پس از 8 سال حصر خانگی در سال 1642 درگذشت. در 31 اکتبر 1992 کلیسای کاتولیک در یک بیانیه رسمی "خطاهای گالیله را بخشید" !!!
منبع: کتاب تاریخ روانشناسی هرگنهال - ترجمه یحیی سید محمدی انتشارات ارسباران - فصل چهارم
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#مقاله
#بدعت_در_روانکاوی
پرلز
#پرلز در ابتدا شیفته ی مکتب روانکاوری #فروید بود، بی اعتنایی فروید به وی در جلسه اولین کنگره جهانی روانکاوی باعث شد او به انشعاب راه خود فکر کند بنابراین مشی اساسی رویکرد پرلز (گشتالت تراپی) همان مشی آنالیتیک بود اما او متدولوژی فعالی را برگزید و جلسات او با تکنیکهایی همراه بودند که فضای سایکودراماتیک ایجاد میکردند.
مثال:
زن و شوهری نزد پرلز آمدند شوهر مکرراً از دخالت نابجای مادر زنش که منجر به اختلاف بین او و همسرش میشد شکایت میکرد و زن نیز سعی در دفاع از مادرش داشت. پرلز بدون این که چیزی بگوید از جا برخاست، کت خود را روی دوش خانم انداخت و مبل خودش را بین زن و مرد جا داد!
مرد پس از چند لحظه که شگفت زده به این صحنه نگاه کرد پرلز را از میان خودش و همسرش بلند کرد و کت او را از روی دوش همسرش برداشت. پرلز در این لحظه لب به سخن گشود: چرا به جای نق زدن با مادر زنت این گونه برخورد نمیکنی؟!
هدف پرلز در این شبه نمایش این بود که از مرد بخواهد الگوی
passive- aggressive
خود را رها کند و الگوی فعالتری را امتحان کند.
آلفرد آدلر
گرچه #آدلر از اولین همکاران فروید بود اما اولین فردی هم بود که از فروید جدا شد. آدلر در عمل پایهگذار رویکرد شناختی رفتاری بود زیرا او به بیماران خود آموزش میداد، الگوی آموزگارانه داشت، توصیه رفتاری میکرد و تکلیف خانگی میداد.
از ابداعات آدلر روش combined therapy بود که او و یکی از همکارانش به طور جداگانه بیماری را میدیدند و سپس در جلسه مشترکی در حضور مراجع درباره فرمولاسیون سبب شناختی و روش درمانی با هم بحث میکردند. بنابراین در رویکرد آدلری، بیمار به درمانگر بعنوان یک اتوریتی فیگور نگاه نمیکند بلکه به عنوان یک معلم و همفکر نگاه میکند.
راجرز
#راجرز که یک دوره آموزش کشیش بودن را گذرانده بود مکتب فکری خود را بر اساس عشق مسیحی بنیان گذارد. او اعتقاد داشت تنها کار و در عین حال بهترین کاری که درمانگر قرار است انجام دهد ارائه پذیرش بیقید و شرط است که او آن را unconditioned love نامید.
مثال:
در یک جلسه درمانی، مراجع راجرز در پاسخ به سؤال راجرز سکوت کرد. راجرز منتظر ماند، مراجع سخنی بر زبان نیاورد. راجرز فکر کرد دوباره پرسیدن سؤال و فشار بر روی مراجع برای پاسخ دادن به معنی عدم پذیرش میل او به سکوت است بنابراین راجرز در تمام طول جلسه (بیش از یک ساعت!) در سکوت در کنار مراجع نشست و هیچیک چیزی نگفتند!
در فیلم #ویل_هانتینگ_نابغه، درمانگر (رابین ویلیامز) در جلسهای که در سکوت مقابل ویل مینشیند تا زمان جلسه تمام شود، راجرزی رفتار میکند، در جلسهای که او را به چالش میکشد که پشت کتابها پنهان میشود و با افراد سطح پایین اجتماع رفت و آمد میکند تا حقارت خود را پنهان کند آدلری رفتار میکند و در جلسه آخر که مکرراً به ویل میگوید: تقصیرِ تو نبود به شیوه پرلز رفتار میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#بدعت_در_روانکاوی
پرلز
#پرلز در ابتدا شیفته ی مکتب روانکاوری #فروید بود، بی اعتنایی فروید به وی در جلسه اولین کنگره جهانی روانکاوی باعث شد او به انشعاب راه خود فکر کند بنابراین مشی اساسی رویکرد پرلز (گشتالت تراپی) همان مشی آنالیتیک بود اما او متدولوژی فعالی را برگزید و جلسات او با تکنیکهایی همراه بودند که فضای سایکودراماتیک ایجاد میکردند.
مثال:
زن و شوهری نزد پرلز آمدند شوهر مکرراً از دخالت نابجای مادر زنش که منجر به اختلاف بین او و همسرش میشد شکایت میکرد و زن نیز سعی در دفاع از مادرش داشت. پرلز بدون این که چیزی بگوید از جا برخاست، کت خود را روی دوش خانم انداخت و مبل خودش را بین زن و مرد جا داد!
مرد پس از چند لحظه که شگفت زده به این صحنه نگاه کرد پرلز را از میان خودش و همسرش بلند کرد و کت او را از روی دوش همسرش برداشت. پرلز در این لحظه لب به سخن گشود: چرا به جای نق زدن با مادر زنت این گونه برخورد نمیکنی؟!
هدف پرلز در این شبه نمایش این بود که از مرد بخواهد الگوی
passive- aggressive
خود را رها کند و الگوی فعالتری را امتحان کند.
آلفرد آدلر
گرچه #آدلر از اولین همکاران فروید بود اما اولین فردی هم بود که از فروید جدا شد. آدلر در عمل پایهگذار رویکرد شناختی رفتاری بود زیرا او به بیماران خود آموزش میداد، الگوی آموزگارانه داشت، توصیه رفتاری میکرد و تکلیف خانگی میداد.
از ابداعات آدلر روش combined therapy بود که او و یکی از همکارانش به طور جداگانه بیماری را میدیدند و سپس در جلسه مشترکی در حضور مراجع درباره فرمولاسیون سبب شناختی و روش درمانی با هم بحث میکردند. بنابراین در رویکرد آدلری، بیمار به درمانگر بعنوان یک اتوریتی فیگور نگاه نمیکند بلکه به عنوان یک معلم و همفکر نگاه میکند.
راجرز
#راجرز که یک دوره آموزش کشیش بودن را گذرانده بود مکتب فکری خود را بر اساس عشق مسیحی بنیان گذارد. او اعتقاد داشت تنها کار و در عین حال بهترین کاری که درمانگر قرار است انجام دهد ارائه پذیرش بیقید و شرط است که او آن را unconditioned love نامید.
مثال:
در یک جلسه درمانی، مراجع راجرز در پاسخ به سؤال راجرز سکوت کرد. راجرز منتظر ماند، مراجع سخنی بر زبان نیاورد. راجرز فکر کرد دوباره پرسیدن سؤال و فشار بر روی مراجع برای پاسخ دادن به معنی عدم پذیرش میل او به سکوت است بنابراین راجرز در تمام طول جلسه (بیش از یک ساعت!) در سکوت در کنار مراجع نشست و هیچیک چیزی نگفتند!
در فیلم #ویل_هانتینگ_نابغه، درمانگر (رابین ویلیامز) در جلسهای که در سکوت مقابل ویل مینشیند تا زمان جلسه تمام شود، راجرزی رفتار میکند، در جلسهای که او را به چالش میکشد که پشت کتابها پنهان میشود و با افراد سطح پایین اجتماع رفت و آمد میکند تا حقارت خود را پنهان کند آدلری رفتار میکند و در جلسه آخر که مکرراً به ویل میگوید: تقصیرِ تو نبود به شیوه پرلز رفتار میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#پرسش_و_پاسخ
*آقای #دکترسرگلزایی سلام و وقت به خیر
من از دنبال کنندگان کانال تلگرام شما هستم و به خاطر مطالب خوبش واقعأ ازتون ممنونم. خواهشی از تون دارم واون معرفی کتابی جامع و خوب برای آشنایی با روانکاوی فروید و یونگ هست. ممنون میشم کتابی که خیلی هم تخصص نوشته نشده باشه بهم معرفی کنید.
*با سلام و احترام
کتاب های زیر درمورد نظریات فروید و یونگ کتاب های جامع و درعین حال غیرتخصصی و قابل استفاده عموم هستند:
1.دانشنامه ی فروید-نوشته ی شارون هلر-ترجمه مجتبی پردل-انتشارات ترانه
2.یونگ شناسی کاربردی-نوشته ی روبین روبرتسون-ترجمه ساره سرگلزایی-انتشارات بنیاد فرهنگ و زندگی
تندرست و شادکام باشید
@drsargolzaei
*آقای #دکترسرگلزایی سلام و وقت به خیر
من از دنبال کنندگان کانال تلگرام شما هستم و به خاطر مطالب خوبش واقعأ ازتون ممنونم. خواهشی از تون دارم واون معرفی کتابی جامع و خوب برای آشنایی با روانکاوی فروید و یونگ هست. ممنون میشم کتابی که خیلی هم تخصص نوشته نشده باشه بهم معرفی کنید.
*با سلام و احترام
کتاب های زیر درمورد نظریات فروید و یونگ کتاب های جامع و درعین حال غیرتخصصی و قابل استفاده عموم هستند:
1.دانشنامه ی فروید-نوشته ی شارون هلر-ترجمه مجتبی پردل-انتشارات ترانه
2.یونگ شناسی کاربردی-نوشته ی روبین روبرتسون-ترجمه ساره سرگلزایی-انتشارات بنیاد فرهنگ و زندگی
تندرست و شادکام باشید
@drsargolzaei
برپا شدن #پرديس_كتاب #انتشارات_امام بر مردم مشهد مبارك باد. در سفر سه روزه ام به #مشهد فرصتي دست داد تا در اين فضاي دلچسب لذت ببرم.
@drsargolzari
@drsargolzari
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #سوفیا_پتروونا
نویسنده: لیدیا چوکوفسکایا (1996 - 1907)
مترجم: خشایار دیهیمی
ناشر: نشر ماهی - 1394
* * *
رمان سوفیا پتروونا در زمستان 1940 - 1939 در شهر لنینگراد (سن پترزبورگ) نوشته شده است ولی اولین بار در 1962 چاپ شده است. این که بیش از بیست سال بین نوشته شدن و چاپ شدن این داستان فاصله افتاده است به این دلیل بوده که داستان راجع به چگونگی به قدرت رسیدن "ژوزف #استالین" رهبر مستبد و تمامیت خواه اتحاد جماهیر #شوروی است و طبعا در دورانی که استالین بر سر قدرت بود امکان چاپ این کتاب فراهم نبوده است.
پس از مرگ استالین جانشین او #خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست به افشای جنایات استالین پرداخت.
افشاگری خروشچف باعث شد مدت کوتاهی فضای باز سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شود و چاپ این کتاب در آن دوره صورت گرفت.
هنگامی که ولادیمیر #لنین رهبر بالشویک ها (که با زیرکی انقلاب 1917 روسیه را تصاحب کرد) دچار سکته مغزی شد ژوزف استالین که همچون سلف خود لنین در تصاحب قدرت هوشمندی خاصی داشت در تبانی با "بریا" رئیس سازمان امنیتی شوروی طرح ویژه ای برای از میان بردن رقبا و مخالفانش طراحی کرد.
ابتدا یکی از رقبای استالین توسط سازمان امنیت شوروی ترور می شد، بلافاصله این ترور به توطئه خرابکاران و براندازان نسبت داده می شد، سپس چندتن دیگر از رقبای استالین توسط سازمان امنیت دستگیر می شدند و زیر فشار و شکنجه اعتراف می کردند که آنها طرح ترور "رفیق شهید" را طراحی و اجرا کرده اند و علاوه بر آن آنها در مرحله بعدی طرح ترور "رفیق استالین" را نیز چیده بودند که دستگیری اجازه اجرای آن را نداده است!
به این ترتیب استالین یکی از رقبای اصلی را با ترور و چندتن دیگر را با دستگیری، شکنجه و سپس اعدام به جرم ترور و براندازی از صحنه خارج می کرد و خود نیز در افکار عمومی محبوبیت بیشتری پیدا می کرد چرا که قرار بر این بوده که او هم به "رفیق شهید" بپیوندد اما هوشیاری سازمان امنیت، ملت را از این فقدان بزرگ نجات داده است!
مرحله بعدی طرح استالین، موج دستگیری نخبگان بود. هر کس بیم آن می رفت که راجع به طرح تصاحب قدرت استالین افشاگری نماید پیشاپیش دستگیر می شد. کماکان همه دستگیرشدگان به عضویت در شبکه خرابکاری و براندازی اعتراف می کردند و به سیبری تبعید می شدند. اغلب این تبعید شدگان در شرایط سخت اردوگاههای کار اجباری جان می سپردند. حتی خانواده دستگیرشدگان نیز مشمول کوچ اجباری و تبعید می شدند تا خاطره دستگیرشدگان نیز از ذهن ها پاک شود!
کتاب سوفیا پتروونا داستانی است راجع به همین دوران اختناق اتحاد جماهیر شوروی سابق. اگر تمایل دارید خارج از قالب داستانی به مرور تاریخی این دوران شوروی بپردازید کتاب "از لنین تا پوتین" نوشته شادروان محمود طلوعی خبرنگار ایرانی را بخوانید.
جنون قدرت ژوزف استالین باعث شد هزاران نفر از مردم شوروی گرفتار اعدام، شکنجه، زندان و تبعید شوند، علاوه بر آن که میلیون ها نفر از مردم شوروی روز به روز گرسنه تر و فقیرتر می شدند تا ماشین عظیم تسلیحاتی شوروی فربه تر شود و شوروی تبدیل به یک ابرقدرت نظامی شود. اتحاد استالین با #هیتلر برای تقسیم کشور لهستان بین آلمان #نازی و اتحاد جماهیر شوروی باعث شعله ور شدن جنون توسعه طلبی هیتلر شد و آتش جنگ جهانی دوم را افروخت، آتشی که چند سال بعد دامان مردم اتحاد جماهیر شوروی را هم گرفت.
این چنین شد که نبوغ جنون آمیز استالین و البته همکاری تیمی از نوابغ خود فروخته با او، باعث چند دهه زجر و درد و رنج میلیون ها انسان شد. علاوه بر این، استالین آرمان #سوسیالیسم را نیز بدنام و لکه دار کرد و باعث شد نام سوسیالیسم یادآور استالینیزم، توتالیتاریسم، کا.گ.ب و سرانجام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باشد. بر این اساس می توان گفت استالین، برخلاف ادعایش بزرگ ترین کمک را به اردوگاه فاشیسم (فرانکو - هیتلر - موسولینی) ارائه داد و پس از آن نیز بزرگترین حیثیت را برای اردوگاه #کاپیتالیسم (سرمایه سالاری) فراهم آورد.
کتاب سوفیا پتروونا ما را با رنج و درد مردم عادی در دوران استبداد استالین آشنا می کند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
نام کتاب: #سوفیا_پتروونا
نویسنده: لیدیا چوکوفسکایا (1996 - 1907)
مترجم: خشایار دیهیمی
ناشر: نشر ماهی - 1394
* * *
رمان سوفیا پتروونا در زمستان 1940 - 1939 در شهر لنینگراد (سن پترزبورگ) نوشته شده است ولی اولین بار در 1962 چاپ شده است. این که بیش از بیست سال بین نوشته شدن و چاپ شدن این داستان فاصله افتاده است به این دلیل بوده که داستان راجع به چگونگی به قدرت رسیدن "ژوزف #استالین" رهبر مستبد و تمامیت خواه اتحاد جماهیر #شوروی است و طبعا در دورانی که استالین بر سر قدرت بود امکان چاپ این کتاب فراهم نبوده است.
پس از مرگ استالین جانشین او #خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست به افشای جنایات استالین پرداخت.
افشاگری خروشچف باعث شد مدت کوتاهی فضای باز سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شود و چاپ این کتاب در آن دوره صورت گرفت.
هنگامی که ولادیمیر #لنین رهبر بالشویک ها (که با زیرکی انقلاب 1917 روسیه را تصاحب کرد) دچار سکته مغزی شد ژوزف استالین که همچون سلف خود لنین در تصاحب قدرت هوشمندی خاصی داشت در تبانی با "بریا" رئیس سازمان امنیتی شوروی طرح ویژه ای برای از میان بردن رقبا و مخالفانش طراحی کرد.
ابتدا یکی از رقبای استالین توسط سازمان امنیت شوروی ترور می شد، بلافاصله این ترور به توطئه خرابکاران و براندازان نسبت داده می شد، سپس چندتن دیگر از رقبای استالین توسط سازمان امنیت دستگیر می شدند و زیر فشار و شکنجه اعتراف می کردند که آنها طرح ترور "رفیق شهید" را طراحی و اجرا کرده اند و علاوه بر آن آنها در مرحله بعدی طرح ترور "رفیق استالین" را نیز چیده بودند که دستگیری اجازه اجرای آن را نداده است!
به این ترتیب استالین یکی از رقبای اصلی را با ترور و چندتن دیگر را با دستگیری، شکنجه و سپس اعدام به جرم ترور و براندازی از صحنه خارج می کرد و خود نیز در افکار عمومی محبوبیت بیشتری پیدا می کرد چرا که قرار بر این بوده که او هم به "رفیق شهید" بپیوندد اما هوشیاری سازمان امنیت، ملت را از این فقدان بزرگ نجات داده است!
مرحله بعدی طرح استالین، موج دستگیری نخبگان بود. هر کس بیم آن می رفت که راجع به طرح تصاحب قدرت استالین افشاگری نماید پیشاپیش دستگیر می شد. کماکان همه دستگیرشدگان به عضویت در شبکه خرابکاری و براندازی اعتراف می کردند و به سیبری تبعید می شدند. اغلب این تبعید شدگان در شرایط سخت اردوگاههای کار اجباری جان می سپردند. حتی خانواده دستگیرشدگان نیز مشمول کوچ اجباری و تبعید می شدند تا خاطره دستگیرشدگان نیز از ذهن ها پاک شود!
کتاب سوفیا پتروونا داستانی است راجع به همین دوران اختناق اتحاد جماهیر شوروی سابق. اگر تمایل دارید خارج از قالب داستانی به مرور تاریخی این دوران شوروی بپردازید کتاب "از لنین تا پوتین" نوشته شادروان محمود طلوعی خبرنگار ایرانی را بخوانید.
جنون قدرت ژوزف استالین باعث شد هزاران نفر از مردم شوروی گرفتار اعدام، شکنجه، زندان و تبعید شوند، علاوه بر آن که میلیون ها نفر از مردم شوروی روز به روز گرسنه تر و فقیرتر می شدند تا ماشین عظیم تسلیحاتی شوروی فربه تر شود و شوروی تبدیل به یک ابرقدرت نظامی شود. اتحاد استالین با #هیتلر برای تقسیم کشور لهستان بین آلمان #نازی و اتحاد جماهیر شوروی باعث شعله ور شدن جنون توسعه طلبی هیتلر شد و آتش جنگ جهانی دوم را افروخت، آتشی که چند سال بعد دامان مردم اتحاد جماهیر شوروی را هم گرفت.
این چنین شد که نبوغ جنون آمیز استالین و البته همکاری تیمی از نوابغ خود فروخته با او، باعث چند دهه زجر و درد و رنج میلیون ها انسان شد. علاوه بر این، استالین آرمان #سوسیالیسم را نیز بدنام و لکه دار کرد و باعث شد نام سوسیالیسم یادآور استالینیزم، توتالیتاریسم، کا.گ.ب و سرانجام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باشد. بر این اساس می توان گفت استالین، برخلاف ادعایش بزرگ ترین کمک را به اردوگاه فاشیسم (فرانکو - هیتلر - موسولینی) ارائه داد و پس از آن نیز بزرگترین حیثیت را برای اردوگاه #کاپیتالیسم (سرمایه سالاری) فراهم آورد.
کتاب سوفیا پتروونا ما را با رنج و درد مردم عادی در دوران استبداد استالین آشنا می کند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#مقاله
#شریک_دزد_و_رفیق_قافله!
نام #مادرترزا را اغلب شما شنیده اید. نام اصلی او "اگنس" بود. فامیل مادری او اهل ونیز ایتالیا بودند و فامیل پدری او اهل مقدونیه یوگسلاوی. اگنس در 18 سالگی تصمیم گرفت به خدمت کلیسا درآید و کسوت راهبه گی بر تن کرد. پس از مدتی او مأمور شد تا به میسیونرهای مذهبی که به کلکته می روند بپیوندد. وظیفه ای که در هندوستان به "خواهر ترزا" محول شد معلمی بود. قرار بود او به بچه های فقیر هندی، زبان انگلیسی و جغرافیا درس بدهد اما خواهر ترزا از دیدن هزاران هندی گرسنه ای که در پیاده روهای کلکته با بیماری و معلولیت و سوء تغذیه دست در گریبان بودند متأثر شده بود و تصمیم داشت بر خلاف وظیفه ای که کلیسا بر او محول کرده بود برای این عده کاری انجام دهد. اصرار "ترزا" بر این امر و تأکید کلیسا بر این که او باید به مأموریتی که به او محول شده وفادار بماند باعث شد که ترزا از کسوت یک راهبه خارج شود و کلیسا هم او را "بایکوت" نماید. "ترزا" تصمیم گرفت بنیاد شخصی خود را برای ایجاد پناهگاه هایی تأسیس نماید که به بی خانمان ها سقف و غذا و دارو ارائه دهند. شاید بپرسید ترزا هزینه لازم برای تأسیس این بنیاد شخصی را از کجا تأمین می کرد. طبعأ ترزا از منابع مالی مختلفی کمک می گرفت اما "ریکاردو ازیریو" خبرنگار ایتالیایی یک منبع مالی بزرگ "مادر ترزا" را فاش می سازد: دیکتاتورها!
دیکتاتورها تمایل زیادی دارند که چهره مثبتی از خود نشان دهند "بنابراین نمایش های انسان دوستانه"، یکی از بازی های روزمره دیکتاتور هاست. دو دیکتاتور خشن و سفاک بودجه های هنگفتی را به "مادر ترزا" پرداخت می کردند تا در نمایش "سلطان مهربان ما" شرکت کند و دست های آن ها را تطهیر نماید! یکی از آنها "انور خوجه" دیکتاتور آلبانی بود و دیگری "ژان کلود دوالیه" دیکتاتور هائیتی. هر دو این افراد میلیاردها دلار ثروت ملت خود را غصب کرده بودند و با دادن سهمی از آن به "مادر ترزا" با او عکس یادگاری می گرفتند و رپرتاژ آگهی هایی در رسانه ها پخش می کردند تا چهره خشن آنها را تلطیف کند.
مادر ترزا گر چه از "سازمان کلیسا" طرد شده بود اما به چهارچوب های فقهی کلیسا معتقد باقی ماند و یکی از فعالیت های او در هندوستان مبارزه با سقط جنین بود. بنیاد ترزا در هند اعلام کرده بود که حاضر است هزینه های بارداری، زایمان و بچه داری هر زنی که بخاطر فقر تمایل به سقط جنین دارد را پرداخت نماید با این برنامه "مادر ترزا" از سقط هزاران جنین جلوگیری کرد و هزینه زندگی این جنین های نجات یافته را تا بزرگسالی پرداخت کرد.
"باگوان راجیش #اوشو" فیلسوف هندی عقیده دارد که "مادر ترزا" با این کار خود تنها به "بازتولید فقر" پرداخته است! "اوشو" می گوید اگر " مادر ترزا" این هزینه را صرف آموزش جلوگیری از بارداری ناخواسته می کرد بیشتر به هندی ها کمک کرده بود.
به هر حال شهرت خدمات انسان دوستانه مادر ترزا باعث شد که #جایزه_صلح_نوبل به او تعلق گیرد. دریافت این جایزه باعث شد بنیاد او برای ادامه خدمات خود نیازی به همکاری با دیکتاتورهای بدنام نداشته باشد!
کلیسایی هم که روزی او را طرد کرده بود پس از شهرت و خوشنامی "مادر ترزا" تصمیم گرفت از این کلاه نمدی برای خود بدوزد، بنابراین شورای عالی "واتیکان" پس از درگذشت مادر ترزا عنوان "سانتا" (قدیسه) را به او اعطا کرد!
دنیای عجیبی است! خیر و شر چه قدر به هم تنیده اند!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#شریک_دزد_و_رفیق_قافله!
نام #مادرترزا را اغلب شما شنیده اید. نام اصلی او "اگنس" بود. فامیل مادری او اهل ونیز ایتالیا بودند و فامیل پدری او اهل مقدونیه یوگسلاوی. اگنس در 18 سالگی تصمیم گرفت به خدمت کلیسا درآید و کسوت راهبه گی بر تن کرد. پس از مدتی او مأمور شد تا به میسیونرهای مذهبی که به کلکته می روند بپیوندد. وظیفه ای که در هندوستان به "خواهر ترزا" محول شد معلمی بود. قرار بود او به بچه های فقیر هندی، زبان انگلیسی و جغرافیا درس بدهد اما خواهر ترزا از دیدن هزاران هندی گرسنه ای که در پیاده روهای کلکته با بیماری و معلولیت و سوء تغذیه دست در گریبان بودند متأثر شده بود و تصمیم داشت بر خلاف وظیفه ای که کلیسا بر او محول کرده بود برای این عده کاری انجام دهد. اصرار "ترزا" بر این امر و تأکید کلیسا بر این که او باید به مأموریتی که به او محول شده وفادار بماند باعث شد که ترزا از کسوت یک راهبه خارج شود و کلیسا هم او را "بایکوت" نماید. "ترزا" تصمیم گرفت بنیاد شخصی خود را برای ایجاد پناهگاه هایی تأسیس نماید که به بی خانمان ها سقف و غذا و دارو ارائه دهند. شاید بپرسید ترزا هزینه لازم برای تأسیس این بنیاد شخصی را از کجا تأمین می کرد. طبعأ ترزا از منابع مالی مختلفی کمک می گرفت اما "ریکاردو ازیریو" خبرنگار ایتالیایی یک منبع مالی بزرگ "مادر ترزا" را فاش می سازد: دیکتاتورها!
دیکتاتورها تمایل زیادی دارند که چهره مثبتی از خود نشان دهند "بنابراین نمایش های انسان دوستانه"، یکی از بازی های روزمره دیکتاتور هاست. دو دیکتاتور خشن و سفاک بودجه های هنگفتی را به "مادر ترزا" پرداخت می کردند تا در نمایش "سلطان مهربان ما" شرکت کند و دست های آن ها را تطهیر نماید! یکی از آنها "انور خوجه" دیکتاتور آلبانی بود و دیگری "ژان کلود دوالیه" دیکتاتور هائیتی. هر دو این افراد میلیاردها دلار ثروت ملت خود را غصب کرده بودند و با دادن سهمی از آن به "مادر ترزا" با او عکس یادگاری می گرفتند و رپرتاژ آگهی هایی در رسانه ها پخش می کردند تا چهره خشن آنها را تلطیف کند.
مادر ترزا گر چه از "سازمان کلیسا" طرد شده بود اما به چهارچوب های فقهی کلیسا معتقد باقی ماند و یکی از فعالیت های او در هندوستان مبارزه با سقط جنین بود. بنیاد ترزا در هند اعلام کرده بود که حاضر است هزینه های بارداری، زایمان و بچه داری هر زنی که بخاطر فقر تمایل به سقط جنین دارد را پرداخت نماید با این برنامه "مادر ترزا" از سقط هزاران جنین جلوگیری کرد و هزینه زندگی این جنین های نجات یافته را تا بزرگسالی پرداخت کرد.
"باگوان راجیش #اوشو" فیلسوف هندی عقیده دارد که "مادر ترزا" با این کار خود تنها به "بازتولید فقر" پرداخته است! "اوشو" می گوید اگر " مادر ترزا" این هزینه را صرف آموزش جلوگیری از بارداری ناخواسته می کرد بیشتر به هندی ها کمک کرده بود.
به هر حال شهرت خدمات انسان دوستانه مادر ترزا باعث شد که #جایزه_صلح_نوبل به او تعلق گیرد. دریافت این جایزه باعث شد بنیاد او برای ادامه خدمات خود نیازی به همکاری با دیکتاتورهای بدنام نداشته باشد!
کلیسایی هم که روزی او را طرد کرده بود پس از شهرت و خوشنامی "مادر ترزا" تصمیم گرفت از این کلاه نمدی برای خود بدوزد، بنابراین شورای عالی "واتیکان" پس از درگذشت مادر ترزا عنوان "سانتا" (قدیسه) را به او اعطا کرد!
دنیای عجیبی است! خیر و شر چه قدر به هم تنیده اند!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این