Forwarded from خیالات سرزده
امان می خواهم...
از شهری آمده ام
که نه نان دارند و نه جان
شاعرانش!
که هم نان می گیرند و هم نور
دزدانش!
که هم جان می گیرند و هم ایمان
قاتلانش!
امان می خواهم...
#افسانه_نجاتی
@khialatesarzadeh
از شهری آمده ام
که نه نان دارند و نه جان
شاعرانش!
که هم نان می گیرند و هم نور
دزدانش!
که هم جان می گیرند و هم ایمان
قاتلانش!
امان می خواهم...
#افسانه_نجاتی
@khialatesarzadeh
🔹 صحبتهای دکتر سرگلزایی راجع به
حق آموزش به زبان مادری را میتوانید در کانال پادکستهای دکتر سرگلزایی گوش کنید.
🔹 ۳۱ شهریور ۱۴۰۲
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1072
حق آموزش به زبان مادری را میتوانید در کانال پادکستهای دکتر سرگلزایی گوش کنید.
🔹 ۳۱ شهریور ۱۴۰۲
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1072
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کتاب ما دوباره سبز میشویم.pdf
🔹 معرفی کتاب: ما دوباره سبز میشویم
نوشتهٔ: دکتر محمدرضا سرگلزایی
🔹 از ابتدای خیزش #زن_زندگی_آزادی و خشونت سیستماتیک و عریان رژیم حاکم بر ایران دهها آسیبدیده را تحت رواندرمانی قرار دادیم تا حکومت نتواند این پیام را به قربانیان القاء کند که "شما تنها هستید، هیچکس از شما حمایت نمیکند"؛ تلاش کردیم امید زنده بماند و همیاری و همدلی گسترش یابد.
🔹 صدها ساعت ملاقات با قربانیان خشونت حکومتی را به عنوان اسناد جنایت این رژیم ثبت کردهایم اما انتشار عمومی آنها به دلیل اهمیت محرمانگی اتاق درمان و حفظ امنیت درمانجویان ممکن نبود. بنابراین من تنها قطرهای از آن سیلاب درد را با تغییر اطلاعات هویتی مراجعان روایت کردم تا عموم مردم میهنمان در جریان آن رنجها و این تلاشها قرار گیرند و در عینحال یک جزوهی آموزشی هم در اختیار همیاران و داوطلبان شکلدهی گروههای حمایتی قرار گیرد.
🔹 لطفا این کتاب را بخوانید و با به اشتراک گذاشتن آن #علیه_فراموشی گام بردارید.
🔹️ از همراهانی که امکان ترجمهی این کتاب یا تبدیل آن به کتاب صوتی را دارند تقاضا میکنیم با قبول این زحمت، در آگاهسازی افراد بیشتری از رنج مظلومان و جنایت ظالمان با ما همراه شوند.
🔹 از دوستانی که امکان پرینت و چاپ دارند نیز تقاضا میکنیم از این طریق کتاب را در فضای غیردیجیتال نیز توزیع نمایند.
🔹 همراه شو عزیز....
نوشتهٔ: دکتر محمدرضا سرگلزایی
🔹 از ابتدای خیزش #زن_زندگی_آزادی و خشونت سیستماتیک و عریان رژیم حاکم بر ایران دهها آسیبدیده را تحت رواندرمانی قرار دادیم تا حکومت نتواند این پیام را به قربانیان القاء کند که "شما تنها هستید، هیچکس از شما حمایت نمیکند"؛ تلاش کردیم امید زنده بماند و همیاری و همدلی گسترش یابد.
🔹 صدها ساعت ملاقات با قربانیان خشونت حکومتی را به عنوان اسناد جنایت این رژیم ثبت کردهایم اما انتشار عمومی آنها به دلیل اهمیت محرمانگی اتاق درمان و حفظ امنیت درمانجویان ممکن نبود. بنابراین من تنها قطرهای از آن سیلاب درد را با تغییر اطلاعات هویتی مراجعان روایت کردم تا عموم مردم میهنمان در جریان آن رنجها و این تلاشها قرار گیرند و در عینحال یک جزوهی آموزشی هم در اختیار همیاران و داوطلبان شکلدهی گروههای حمایتی قرار گیرد.
🔹 لطفا این کتاب را بخوانید و با به اشتراک گذاشتن آن #علیه_فراموشی گام بردارید.
🔹️ از همراهانی که امکان ترجمهی این کتاب یا تبدیل آن به کتاب صوتی را دارند تقاضا میکنیم با قبول این زحمت، در آگاهسازی افراد بیشتری از رنج مظلومان و جنایت ظالمان با ما همراه شوند.
🔹 از دوستانی که امکان پرینت و چاپ دارند نیز تقاضا میکنیم از این طریق کتاب را در فضای غیردیجیتال نیز توزیع نمایند.
🔹 همراه شو عزیز....
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
بیماری نژادپرستی ایرانیها و ضرورت رویکرد صفر_تلرانس در هفته گذشته، دو اتفاق دقت فعالان ضدنژادپرستی را به خود جلب کرد: اتفاق اول؛ الکساندر زورئو تنیس باز آلمانی و مرد شماره دو تنیس جهان در جریان مسابقه خود در مسابقات اوپن امریکا، بازی را متوقف کرد تا…
سلام و عرض ادب
قبل از هر چیز از کانال دکتر سرگلزایی به خاطر امکان این تضارب آرا تشکر میکنم. تشکر ویژه دارم از دوستانی که زحمت کشیدند و نظرات خودشان را مطرح کردند. من با دقت تمام آنها را مطالعه کردم، چه موافق و چه مخالف ازشان آموختم. کاش فرصت بود و به تک تک دیدگاهها می پرداختم. ولی به خاطر اینکه وقت شما را نگیرم، در اینجا به صورت کلی به برخی از نکات میپردازم.
هدف اصلی مطلب را در این موارد میشود خلاصه کرد:
1- دقت و خود انتقادی به اینکه ما ایرانیها در حد خیلی حاد، نژادپرستیم. بخشی از نژادپرستی که ما درگیرش هستیم، نژادپرستی سیستماتیکی است که دولت مرکزی با حمایت و سکوت ما اعمال میکند. و بخشی دیگر مربوط است به خود برتربینی، نفرت، تحقیر و ... که میشود گفت به صورت غیرسیستماتیک اما تقریبا روزانه در قالب رفتارهای فردی و جمعی خود را نشان میدهد.
2- صحنه ورزش، که میدانی است برای غلیان احساسات متعصبانه در ذیل رقابت ورزشی بین کشورها و هویتهای مختلف، محیطی است که رفتارهای نژادپرستانه خود را شفاف تر نشان میدهند. و همانطور که اشاره شده، خیلی راحت توجیه میشوند.
3- یک روش مقابله با نژادپرستی رویکرد صفر-تلرانس است. یعنی کوتاه نیامدن در مورد توجیه ها. برای این کار تمرکز روی محیطهای ورزشگاه میتواند در اولویت قرار گیرد. زیرا به دلیل دربرگیری بخش بزرگی از جمعیت میتواند تاثیر بهتری در آموزش و فرهنگ سازی داشته باشد.
جدای از این محورهای اصلی که در بالا اشاره شد، تمام آنچه که در مطلب آمده است، در نقش تکمیل کننده، تمثیلهای پداگوژیک و برای جلب توجه آورده شده اند. از جمله:
- اشاره به واکنش الکساندر زوروک نقش یک مثال برای محتوای مطلب و یک الگو در این کانتکست را دارد. اینکه تنیسور خوب یا بدی است، خودش مشکل اخلاقی دارد یا نه، فکر نمیکنم تاثیر چندانی در منظور و هدف مطلب داشته باشد. این اتفاق، فقط تلنگری است برای پرداختن چند باره به مسئله نژادپرستی در ایران که اتفاقا مثال خوبی نیز است. چون ارتباط دارد با توهم نژادپرستانه ای که ایرانی-آریایی-آلمانی را برتر میداند.
- در مورد تحقیق مذکور؛ اینکه رتبه ی ایرانیها در نژادپرستی اول است یا بیستم، چندان مهم نیست. آنچه مهم است اینست که نژادپرستی (سیستماتیک و غیر سیستماتیک) در بین ایرانیها ادامه همزیستی مسالمت آمیز آنها را به خطر انداخته و موجب واگرایی آنها شده است.
- اتلاق نژادپرستی به نتایج تحقیق مذکور، شاید ابتکار نشریه استاندارد انگلستان است (لینک زیر) که من مطلب را در آنجا دیدم. وبه نظر من با توجه به اشاره ای که به نژادپرستی غیر دولتی دارد، عنوان قابل دفاعی است.
https://www.standard.co.uk/news/world/most-racist-countries-survey-study-discrimination-uk-b1077399.html
- به اعتقاد من، بحث رتبه بندی کشورها در کل و مخصوصا در چنین موضوعاتی جنبه ژورنالیستی دارد. معیارهای رتبه بندی، روش تحقیق، دقت در نمونه آماری، تعداد کشورهای مورد مطالعه میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. در این تحقیق هم تنها 24 کشور مورد پژوهش قرار گرفته است. در خصوص کم و کیف تحقیق هم میشود بحث کرد. اما همین تحقیق با تمام کم و کاست، چیزی که مانع استفاده از آن برای جلب توجه شود ندارد. البته نباید فراموش کرد که تحقیقات مشابه دیگری است که رتبه ایرانیها در بالای جدول است.
ممنونم از وقتی که گذاشتید. امیدوارم این بحثها به نوبه خودش در بهبود این وضعیت کمک کند.
با مهر
دومان رادمهر
قبل از هر چیز از کانال دکتر سرگلزایی به خاطر امکان این تضارب آرا تشکر میکنم. تشکر ویژه دارم از دوستانی که زحمت کشیدند و نظرات خودشان را مطرح کردند. من با دقت تمام آنها را مطالعه کردم، چه موافق و چه مخالف ازشان آموختم. کاش فرصت بود و به تک تک دیدگاهها می پرداختم. ولی به خاطر اینکه وقت شما را نگیرم، در اینجا به صورت کلی به برخی از نکات میپردازم.
هدف اصلی مطلب را در این موارد میشود خلاصه کرد:
1- دقت و خود انتقادی به اینکه ما ایرانیها در حد خیلی حاد، نژادپرستیم. بخشی از نژادپرستی که ما درگیرش هستیم، نژادپرستی سیستماتیکی است که دولت مرکزی با حمایت و سکوت ما اعمال میکند. و بخشی دیگر مربوط است به خود برتربینی، نفرت، تحقیر و ... که میشود گفت به صورت غیرسیستماتیک اما تقریبا روزانه در قالب رفتارهای فردی و جمعی خود را نشان میدهد.
2- صحنه ورزش، که میدانی است برای غلیان احساسات متعصبانه در ذیل رقابت ورزشی بین کشورها و هویتهای مختلف، محیطی است که رفتارهای نژادپرستانه خود را شفاف تر نشان میدهند. و همانطور که اشاره شده، خیلی راحت توجیه میشوند.
3- یک روش مقابله با نژادپرستی رویکرد صفر-تلرانس است. یعنی کوتاه نیامدن در مورد توجیه ها. برای این کار تمرکز روی محیطهای ورزشگاه میتواند در اولویت قرار گیرد. زیرا به دلیل دربرگیری بخش بزرگی از جمعیت میتواند تاثیر بهتری در آموزش و فرهنگ سازی داشته باشد.
جدای از این محورهای اصلی که در بالا اشاره شد، تمام آنچه که در مطلب آمده است، در نقش تکمیل کننده، تمثیلهای پداگوژیک و برای جلب توجه آورده شده اند. از جمله:
- اشاره به واکنش الکساندر زوروک نقش یک مثال برای محتوای مطلب و یک الگو در این کانتکست را دارد. اینکه تنیسور خوب یا بدی است، خودش مشکل اخلاقی دارد یا نه، فکر نمیکنم تاثیر چندانی در منظور و هدف مطلب داشته باشد. این اتفاق، فقط تلنگری است برای پرداختن چند باره به مسئله نژادپرستی در ایران که اتفاقا مثال خوبی نیز است. چون ارتباط دارد با توهم نژادپرستانه ای که ایرانی-آریایی-آلمانی را برتر میداند.
- در مورد تحقیق مذکور؛ اینکه رتبه ی ایرانیها در نژادپرستی اول است یا بیستم، چندان مهم نیست. آنچه مهم است اینست که نژادپرستی (سیستماتیک و غیر سیستماتیک) در بین ایرانیها ادامه همزیستی مسالمت آمیز آنها را به خطر انداخته و موجب واگرایی آنها شده است.
- اتلاق نژادپرستی به نتایج تحقیق مذکور، شاید ابتکار نشریه استاندارد انگلستان است (لینک زیر) که من مطلب را در آنجا دیدم. وبه نظر من با توجه به اشاره ای که به نژادپرستی غیر دولتی دارد، عنوان قابل دفاعی است.
https://www.standard.co.uk/news/world/most-racist-countries-survey-study-discrimination-uk-b1077399.html
- به اعتقاد من، بحث رتبه بندی کشورها در کل و مخصوصا در چنین موضوعاتی جنبه ژورنالیستی دارد. معیارهای رتبه بندی، روش تحقیق، دقت در نمونه آماری، تعداد کشورهای مورد مطالعه میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. در این تحقیق هم تنها 24 کشور مورد پژوهش قرار گرفته است. در خصوص کم و کیف تحقیق هم میشود بحث کرد. اما همین تحقیق با تمام کم و کاست، چیزی که مانع استفاده از آن برای جلب توجه شود ندارد. البته نباید فراموش کرد که تحقیقات مشابه دیگری است که رتبه ایرانیها در بالای جدول است.
ممنونم از وقتی که گذاشتید. امیدوارم این بحثها به نوبه خودش در بهبود این وضعیت کمک کند.
با مهر
دومان رادمهر
The Standard
Which countries are the most racist? New survey says UK is one of the least racist
The findings of the new study clash with previous findings about UK’s racial prejudices
Forwarded from روانشناسی اجتماعی ایرانیان
رنجِ امید
فاطمه علمدار
۸۰۰سال قبل از میلاد،هزیود "تبارنامه خدایان" را نوشت.خدایان کوه المپ که نامیرا بودند و بر مردانِ میرای زمینی حکومت میکردند.خدای آتش که به انسان مهربانی کرد،زئوس عصبانی شد و برای مجازاتش،زنِ خاکی را آفرید و نامش را گذاشت پاندورا یعنی "تمامِ نعمت".بعد جعبه ای به او داد که همه رنج های بشر در آن سر به مُهر بودند و زن به زمین آمد و درِ جعبه را باز کرد و بشر،بعد از آن گرفتار رنج و مصیبت شد.همه رنجها در عالم پراکنده شدند و فقط "امید" در جعبه ماند.حالا قرنهاست که آدمها دارند فکر میکنند،امید،عمیق ترین رنج و انتقام خدایان از بشر است یا نوری که میتواند شبهای تارش را روشن کند و کمکش کند که فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد...
امیدواران،در تاریک ترین روزهای جوامع، ساده لوح ترین و حتی شاید همدست ترین مردم با ظالمان تاریخ،شناخته میشدند.و خب،جالب اینجاست که قهرمانان و دلاورانی که در نهایت پیشگامان رقم زدن تغییرات اجتماعی شده اند هم،همان امیدوارانِ روزگار مصیبت هستند!همانها که دست از تلاش و مقاومت برنداشتند و آنقدر فریاد زدند"شاه لخت است" که بقیه هم جرات کردند بساط نمایش دروغگویان را به هم بزنند.
تاریخ پر از امیدوارانی است که فراموش شده اند یا در قامت ساده لوحانی ترحم برانگیز در یادها مانده اند.همانطور که پر از قهرمانانی است که چون ناامید نشدند،در قالب سرمایه های نمادینی که داستانهایشان سینه به سینه نقل میشود و معنا میدهد به زندگی آدمها،ماندگار شدند.
ولی نباید فراموش کرد که قهرمانان،بر دوش همان ساده لوحانِ گمنامی قد کشیدند که شاید از سالها قبل از تولد آنها،داشتند با قاشق آب دریا را خالی میکردند و هرازگاهی آه تلخی میکشیدند و به دور شدن رفقایشان نگاه میکردند و از خودشان میپرسیدند:داری چه کار میکنی؟؟و پاسخ میدادند: همه سعیم را...
آنقدر آدمهای گمنامی که امیدوارانه همه سعیشان را میکردند تا دنیا کمی جای قابل تحمل تری شود،آمدند و رفتند تا زمان و مکان مهیا شد برای به ثمر نشستن امیدِ آنانی که شدند قهرمانان تغییر و تاریخ را ورق زدند...
امیدواری در چنگ هیولای نافهمی که هیچ راه گفتگو و مذاکره ای با او نیست و به حیات تو هم پشیزی اهمیت نمیدهد،به معنای فریب دادن خود با انکار دشواری وضعیت و تن دادن به بی عملی و پذیرش سرنوشت نیست. امید یعنی تلاش برای برافروختن چراغِ خود.باور به اینکه هیچ شعله ای،هرقدر هم کوچک،بی نور نیست و تلاش تکثیر میشود،مثل شجاعت،مثل مقاومت...
امید شاید عمیق ترین رنج باشد چون نمیگذارد آدم "فقط" کناری بنشیند و زخمهایش را لیس بزند و فحش بدهد و ناله کند و چشمهایش را ببندد تا تمام شود.در عوض مجبورش میکند بعد از هربار لیس زدن زخمها و فحش دادن ها و ناله کردنها،چشمهایش را باز کند و خوب نگاه کند تا بقیه زخمیها را پیدا کند و دستش را بدهد به دستشان و دستشان را بگیرد و بگردند و ببینند از کدام نقطه میشود این هیولای نافهم را قدری ضعیف کرد...تاریخ بر دوش امیدواران گمنامِ تمسخرشده تاریخ،ورق میخورد.همانها که همه سعی خودشان را میکنند...
@fsalamdar
فاطمه علمدار
۸۰۰سال قبل از میلاد،هزیود "تبارنامه خدایان" را نوشت.خدایان کوه المپ که نامیرا بودند و بر مردانِ میرای زمینی حکومت میکردند.خدای آتش که به انسان مهربانی کرد،زئوس عصبانی شد و برای مجازاتش،زنِ خاکی را آفرید و نامش را گذاشت پاندورا یعنی "تمامِ نعمت".بعد جعبه ای به او داد که همه رنج های بشر در آن سر به مُهر بودند و زن به زمین آمد و درِ جعبه را باز کرد و بشر،بعد از آن گرفتار رنج و مصیبت شد.همه رنجها در عالم پراکنده شدند و فقط "امید" در جعبه ماند.حالا قرنهاست که آدمها دارند فکر میکنند،امید،عمیق ترین رنج و انتقام خدایان از بشر است یا نوری که میتواند شبهای تارش را روشن کند و کمکش کند که فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد...
امیدواران،در تاریک ترین روزهای جوامع، ساده لوح ترین و حتی شاید همدست ترین مردم با ظالمان تاریخ،شناخته میشدند.و خب،جالب اینجاست که قهرمانان و دلاورانی که در نهایت پیشگامان رقم زدن تغییرات اجتماعی شده اند هم،همان امیدوارانِ روزگار مصیبت هستند!همانها که دست از تلاش و مقاومت برنداشتند و آنقدر فریاد زدند"شاه لخت است" که بقیه هم جرات کردند بساط نمایش دروغگویان را به هم بزنند.
تاریخ پر از امیدوارانی است که فراموش شده اند یا در قامت ساده لوحانی ترحم برانگیز در یادها مانده اند.همانطور که پر از قهرمانانی است که چون ناامید نشدند،در قالب سرمایه های نمادینی که داستانهایشان سینه به سینه نقل میشود و معنا میدهد به زندگی آدمها،ماندگار شدند.
ولی نباید فراموش کرد که قهرمانان،بر دوش همان ساده لوحانِ گمنامی قد کشیدند که شاید از سالها قبل از تولد آنها،داشتند با قاشق آب دریا را خالی میکردند و هرازگاهی آه تلخی میکشیدند و به دور شدن رفقایشان نگاه میکردند و از خودشان میپرسیدند:داری چه کار میکنی؟؟و پاسخ میدادند: همه سعیم را...
آنقدر آدمهای گمنامی که امیدوارانه همه سعیشان را میکردند تا دنیا کمی جای قابل تحمل تری شود،آمدند و رفتند تا زمان و مکان مهیا شد برای به ثمر نشستن امیدِ آنانی که شدند قهرمانان تغییر و تاریخ را ورق زدند...
امیدواری در چنگ هیولای نافهمی که هیچ راه گفتگو و مذاکره ای با او نیست و به حیات تو هم پشیزی اهمیت نمیدهد،به معنای فریب دادن خود با انکار دشواری وضعیت و تن دادن به بی عملی و پذیرش سرنوشت نیست. امید یعنی تلاش برای برافروختن چراغِ خود.باور به اینکه هیچ شعله ای،هرقدر هم کوچک،بی نور نیست و تلاش تکثیر میشود،مثل شجاعت،مثل مقاومت...
امید شاید عمیق ترین رنج باشد چون نمیگذارد آدم "فقط" کناری بنشیند و زخمهایش را لیس بزند و فحش بدهد و ناله کند و چشمهایش را ببندد تا تمام شود.در عوض مجبورش میکند بعد از هربار لیس زدن زخمها و فحش دادن ها و ناله کردنها،چشمهایش را باز کند و خوب نگاه کند تا بقیه زخمیها را پیدا کند و دستش را بدهد به دستشان و دستشان را بگیرد و بگردند و ببینند از کدام نقطه میشود این هیولای نافهم را قدری ضعیف کرد...تاریخ بر دوش امیدواران گمنامِ تمسخرشده تاریخ،ورق میخورد.همانها که همه سعی خودشان را میکنند...
@fsalamdar
Forwarded from كانون نگرش نو (Mojgan Nasiri)
اگر قرار باشد موضوعی را به ما پیشنهاد بدهید برای دوره های هفتگی با اقای دکتر محمدرضا سرگلزایی( روان پزشک) چه موضوعی را پیشنهاد می کنید؟
با سپاس و مهر
#کانون_نگرش_نو
در واتس اپ به ما تکست کنید 🙏🙏🌻🌻
001-416-879-7357
@kanoonnegareshno
با سپاس و مهر
#کانون_نگرش_نو
در واتس اپ به ما تکست کنید 🙏🙏🌻🌻
001-416-879-7357
@kanoonnegareshno
Forwarded from Sarvayebaran
🔹 درسگفتارهای ماهیانهی "چالشهای انسان امروز"
🔹 مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
🔹 جلسهی مهرماه: جمعه هفتم مهرماه ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰:۳۰ به وقت تهران
🔹 زمان: دو ساعت
🔹 موضوع: انسان امروزی و قبیله:
از قبیلهزدایی تا قبیلههای نو! توضیح: گونهی ما در طول تاریخ، زندگی جمعی و قبیلهای داشته است، ولی صنعتی شدن و زندگی در کلانشهرها انسان را از قبیله جدا کرده است. این پدیده چه تأثیراتی بر روان انسان داشته و تجلیهای روانی-اجتماعی آن کدام است؟
🔸️جهت ثبت نام لطفا مبلغ دوره را به شماره کارت:
6219
8610
4388
3502
به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتس اپ و یا تلگرام سروای باران،
ارسال نمائید.
برای اطلاعات بیشتر از طریق تلگرام واتسپ و دایرکت اینستاگرام سروای باران با ما در ارتباط باشید.
Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
0998 130 72 70
🔹 مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
🔹 جلسهی مهرماه: جمعه هفتم مهرماه ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰:۳۰ به وقت تهران
🔹 زمان: دو ساعت
🔹 موضوع: انسان امروزی و قبیله:
از قبیلهزدایی تا قبیلههای نو! توضیح: گونهی ما در طول تاریخ، زندگی جمعی و قبیلهای داشته است، ولی صنعتی شدن و زندگی در کلانشهرها انسان را از قبیله جدا کرده است. این پدیده چه تأثیراتی بر روان انسان داشته و تجلیهای روانی-اجتماعی آن کدام است؟
🔸️جهت ثبت نام لطفا مبلغ دوره را به شماره کارت:
6219
8610
4388
3502
به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتس اپ و یا تلگرام سروای باران،
ارسال نمائید.
برای اطلاعات بیشتر از طریق تلگرام واتسپ و دایرکت اینستاگرام سروای باران با ما در ارتباط باشید.
Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
0998 130 72 70
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کتاب ما دوباره سبز میشویم.pdf
🔹 کتاب "ما دوباره سبز میشویم:
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران
بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران
بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
🔹 پروژهی درمان رایگان آسیبدیدگان خشونت حکومتی در ایران ادامه دارد.
🔹 لطفا برای برقراری ارتباط با درمانگر، شرح حال مختصرتان را به من ایمیل کنید:
isssp@yahoo.com
🔹 دکتر محمدرضا سرگلزایی- روانپزشک
@drsargolzaei
🔹 لطفا برای برقراری ارتباط با درمانگر، شرح حال مختصرتان را به من ایمیل کنید:
isssp@yahoo.com
🔹 دکتر محمدرضا سرگلزایی- روانپزشک
@drsargolzaei
🔹 سحر گاه
در این شهر
کسی ساعت نمیبندد
هر سحر
یک تن
رقصان بر دار
سنگین ترین ثانیه های سکوت را
بر رخوت شهر میکوبد
🔹 شعر: مازیار کریم
🔹 طرح: علی میرایی
@drsargolzaei
در این شهر
کسی ساعت نمیبندد
هر سحر
یک تن
رقصان بر دار
سنگین ترین ثانیه های سکوت را
بر رخوت شهر میکوبد
🔹 شعر: مازیار کریم
🔹 طرح: علی میرایی
@drsargolzaei
Cartoon By: Silvano Mello
🔹Gender violence🔹
Violence against women is a serious problem worldwide.
There is an urgent need for severe measures against acts if such violence
#گفتوگو_کنیم
🔹 شما چه پیشنهادهایی برای مقابله با خشونت علیه زنان در ایران دارید؟
🔹 شما چه گامهایی را در این مسیر برداشتهاید؟
🔹 تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم
🔹 ایمیل:
isssp@yahoo.com
@drsargolzaei
🔹Gender violence🔹
Violence against women is a serious problem worldwide.
There is an urgent need for severe measures against acts if such violence
#گفتوگو_کنیم
🔹 شما چه پیشنهادهایی برای مقابله با خشونت علیه زنان در ایران دارید؟
🔹 شما چه گامهایی را در این مسیر برداشتهاید؟
🔹 تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم
🔹 ایمیل:
isssp@yahoo.com
@drsargolzaei
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#سخن_همیشه
میدانم، امروز میپرسید:
- چهقدر طول خواهدکشید؟!
به شما میگویم:
- این دوره هرچند دشوار، به پایان خواهدرسید زیرا هیچ دروغی نمیتواند برای همیشه ماندگار باشد ...
مارتین_لوترگینگ سخنرانی مارس ۱۹۶۵
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
میدانم، امروز میپرسید:
- چهقدر طول خواهدکشید؟!
به شما میگویم:
- این دوره هرچند دشوار، به پایان خواهدرسید زیرا هیچ دروغی نمیتواند برای همیشه ماندگار باشد ...
مارتین_لوترگینگ سخنرانی مارس ۱۹۶۵
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#میلان_کوندرا_و_توتالیتاریسم
میلان کوندرا رمان نویس اهل چک و متولد ۱۹۲۹ است. کوندرا از ۱۹۵۸ در حالی که هنوز در چکسلواکی آن روز زندگی می کرد در رمان های #شوخی و #زندگی_جای_دیگری_است و در مجموعه داستان #عشق_های_خنده_دار به نقد جامعه ای پرداخت که زیر سلطه حکومت تک حزبی و توتالیتاریسم قرار داشت.
میلان کوندرا در مصاحبه ای با یان ماک ایوان گفته است: «آن چه در درون جوامع توتالیتر اتفاق می افتد، رسوایی های سیاسی نیست بلکه رسوایی های مردم شناختی است. پرسش اساسی برای من این بوده که قابلیت های انسان تا چه حد است. همه از بوروکراسی نظام کمونیستی، از گولاک ها، محاکمات سیاسی و تصفیه های استالینی حرف می زنند و همه ی این ها را به عنوان رسوایی های سیاسی مطرح می کنند و این حقیقت آشکار را به فراموشی می سپارند که نظام سیاسی نمی تواند کاری فراتر از قابلیت های مردم انجام دهد: اگر انسان توانایی کشتن نداشت هیچ رژیم سیاسی نمی توانست جنگ راه بیاندازد، از این جهت همیشه در پس مسألهٔ سیاسی مسأله ای مردم شناختی وجود دارد: حدود قابلیت های انسان».
من در ادامه نظرات میلان کوندرا می خواهم این مساله را مطرح کنم که توتالیتاریسم و فاشیسم، نظام های سیاسی فعال کننده بدترین قابلیت های انسان هستند. برخی توتالیتاریسم و فاشیسم را محصول قابلیت های روانی انسان ها می دانند و اعتقاد دارند اگر در جامعه ای که توتالیتاریسم یا #فاشیسم شکل گرفته است، رفتار عمومی مردم را مطالعه کنید می بینید که بی رحمی، خودمحوری، پستی و دنائت آن قدر شیوع دارد که به این نتیجه خواهید رسید که این مردم لیاقت نظام سیاسی سالم تری را ندارند، اما من باور دارم که این مسیر علت و معلولی مسیری دوطرفه است: از یک سو وجه تاریک انسان ها بستر شکل گیری نظام های توتالیتاریست و فاشیست است و از سوی دیگر این نظام های سیاسی، تشدید کننده و تحریک کننده وجه تاریک انسان ها هستند. بنابراین در چنین نظام های سیاسی یک سیکل معیوب ایجاد می شود، سیکل معیوبی که منجر به تشدید رذالت و پستی در جامعه می شود. مردم دروغگو، متملق، ریاکار، بی رحم و فاقد همدلی و فداکاری می شوند زیرا این تنها الگوی برنده بودن در نظام های توتالیتر و فاشیست است. اگر با عینک روان شناسی فردی به این مردم نگاه کنید و پویایی های اجتماعی را نادیده بگیرید به این نتیجه خواهید رسید که این مردم منشاء و مولد وضع موجود هستند و لایق چیزی جز این نیستند اما اگر عینک روان شناسی سیستمی به چشم بزنید خواهید دانست که «مردم» ، یک پدیده استاتیک نیست. بلکه مردم وجوه مختلفی دارند و نظام های سیاسی هم محصول این وجوه و هم عامل تشدید یا تخفیف این وجوه هستند.
اگر به جای پرسش "انسان چیست؟" پرسش "انسان چه می تواند باشد؟" را بگذارید خواهید دید که این پرسش به جای یک پاسخ، پاسخ های متعددی خواهد داشت و نظام سیاسی یکی از متغیر های تعیین کننده پاسخ این معادله است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
پی نوشت: مصاحبه میلان کوندرا از مقدمه کتاب عشق های خنده دار ترجمه فروغ پوریاوری انتشارات روشنگران و مطالعات زنان نقل شد.
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
میلان کوندرا رمان نویس اهل چک و متولد ۱۹۲۹ است. کوندرا از ۱۹۵۸ در حالی که هنوز در چکسلواکی آن روز زندگی می کرد در رمان های #شوخی و #زندگی_جای_دیگری_است و در مجموعه داستان #عشق_های_خنده_دار به نقد جامعه ای پرداخت که زیر سلطه حکومت تک حزبی و توتالیتاریسم قرار داشت.
میلان کوندرا در مصاحبه ای با یان ماک ایوان گفته است: «آن چه در درون جوامع توتالیتر اتفاق می افتد، رسوایی های سیاسی نیست بلکه رسوایی های مردم شناختی است. پرسش اساسی برای من این بوده که قابلیت های انسان تا چه حد است. همه از بوروکراسی نظام کمونیستی، از گولاک ها، محاکمات سیاسی و تصفیه های استالینی حرف می زنند و همه ی این ها را به عنوان رسوایی های سیاسی مطرح می کنند و این حقیقت آشکار را به فراموشی می سپارند که نظام سیاسی نمی تواند کاری فراتر از قابلیت های مردم انجام دهد: اگر انسان توانایی کشتن نداشت هیچ رژیم سیاسی نمی توانست جنگ راه بیاندازد، از این جهت همیشه در پس مسألهٔ سیاسی مسأله ای مردم شناختی وجود دارد: حدود قابلیت های انسان».
من در ادامه نظرات میلان کوندرا می خواهم این مساله را مطرح کنم که توتالیتاریسم و فاشیسم، نظام های سیاسی فعال کننده بدترین قابلیت های انسان هستند. برخی توتالیتاریسم و فاشیسم را محصول قابلیت های روانی انسان ها می دانند و اعتقاد دارند اگر در جامعه ای که توتالیتاریسم یا #فاشیسم شکل گرفته است، رفتار عمومی مردم را مطالعه کنید می بینید که بی رحمی، خودمحوری، پستی و دنائت آن قدر شیوع دارد که به این نتیجه خواهید رسید که این مردم لیاقت نظام سیاسی سالم تری را ندارند، اما من باور دارم که این مسیر علت و معلولی مسیری دوطرفه است: از یک سو وجه تاریک انسان ها بستر شکل گیری نظام های توتالیتاریست و فاشیست است و از سوی دیگر این نظام های سیاسی، تشدید کننده و تحریک کننده وجه تاریک انسان ها هستند. بنابراین در چنین نظام های سیاسی یک سیکل معیوب ایجاد می شود، سیکل معیوبی که منجر به تشدید رذالت و پستی در جامعه می شود. مردم دروغگو، متملق، ریاکار، بی رحم و فاقد همدلی و فداکاری می شوند زیرا این تنها الگوی برنده بودن در نظام های توتالیتر و فاشیست است. اگر با عینک روان شناسی فردی به این مردم نگاه کنید و پویایی های اجتماعی را نادیده بگیرید به این نتیجه خواهید رسید که این مردم منشاء و مولد وضع موجود هستند و لایق چیزی جز این نیستند اما اگر عینک روان شناسی سیستمی به چشم بزنید خواهید دانست که «مردم» ، یک پدیده استاتیک نیست. بلکه مردم وجوه مختلفی دارند و نظام های سیاسی هم محصول این وجوه و هم عامل تشدید یا تخفیف این وجوه هستند.
اگر به جای پرسش "انسان چیست؟" پرسش "انسان چه می تواند باشد؟" را بگذارید خواهید دید که این پرسش به جای یک پاسخ، پاسخ های متعددی خواهد داشت و نظام سیاسی یکی از متغیر های تعیین کننده پاسخ این معادله است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
پی نوشت: مصاحبه میلان کوندرا از مقدمه کتاب عشق های خنده دار ترجمه فروغ پوریاوری انتشارات روشنگران و مطالعات زنان نقل شد.
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
آنچه که حدی ندارد!
این مقاله در سال ۲۰۱۵ نوشته شدهاست
کریسمس سال 2008 میلادی در دهلینو پایتخت هندوستان بودم. یکی از جاهایی که بازدید کردم مسجد جامع دهلی بود ، که به روایتی بزرگترین و قدیمیترین مسجد هندوستان است. هنوز نمازهای عیدین فطر و قربان در این مسجد برگزار میشود و مسجد برای هزاران نمازگزار جا دارد. در ورودی مسجد چند تابلوی بزرگ نصب شدهاند که شجرنامهی امام آن مسجد (که مفتی مسلمانان هند نیز است) بر روی آنها نوشته شده اند. آنچه از این تابلوها فهمیده می شد این بود که مسند امامت این مسجد و حق صدور فتوا برای مسلمانان هند مسندی میراثی است و از پدر به پسر به ارث میرسد؛ اگر جز این بود چگونه ممکن بود که در هفت نسل پی در پی اعلم بودن و اتقی بودن در یک خانواده بماند؟! بنای مسجد که صدها سال پیش (گویا در دوره تیموریان) ساخته شده بود نمونهای از کاردانی و زیباشناسی بود ولی وقتی سری به دستشویی مسجد زدم که طبعا نه توسط تیموریان بلکه توسط مسلمانان زندهی دهلی مدیریت می شد به شدت جا خوردم! میزان کثیفی دستشوییها به حدی بود که برای من حتی امکان ورود فراهم نبود! گویا وارد چاه فاضلاب میشدید به جای مستراح! به فکر فرو رفتم: نه امام جماعتی که نسل اندر نسل این پادشاهی آب و ناندار را به ارث برده است و نه میلیونها مسلمان هند (جمعیت مسلمانان هند از کل جمعیت ایران بیشتر است!) توانایی ادارهی درست یک مستراح راندارند؟!
حالا چه شد که پس از هفت سال به یاد آبریزگاه مسجد جامع دهلی افتادم؟
دوست نازنینی از هند برایم کتابی سوغات آورده است که شرح زندگانی و "کرامات" پنج مرشد کامل هندوستان است. "بائو کالچوری" در این کتاب که "لرد مهر" نام دارد و در سال 2012 توسط Mehr Avatar Publications هندوستان منتشر شده شرح حال شش تن از گوروهای بزرگ هند را بیان کرده است که سه نفر آنها مسلمان، دو نفر آنها هندو و یک نفر آنها زرتشتی بودهاند. لازم به ذکر است که نویسنده مرید و ارادتمند این شش نفر بوده و آنچه راجع به آنها نوشته از دیدگاه او حسن تلقی میشده است.
یکی از سه مرشد مسلمان این کتاب سای بابا (1918-1838) می باشد که با این سای بابای دوم که معاصر ماست و تا چند سال پیش یکی از جذابیت های توریستی هند به شمار میرفت فقط شباهت اسمی دارد.
این سای بابای اصلی آنقدر در هند محبوب است که شما عکس او را در اغلب تاکسی موتوریهای هند می بینید و عکسبرگردانهای چهره او بر در و دیوار مغازهها و روی اتوموبیلها فراوان دیده میشود.
حالا در صفحه 105 این کتاب چنین میخوانم:
"... هر حرکت ظاهری مرشدان کامل، گرچه گهگاه در پرده و اسرارآمیز است اما از لحاظ درونی مهم میباشد، زیرا هر حرکتی که از آنها سر میزند به نفع دنیا تمام میشود. برای مثال، ساعتها به درازا میکشید تا سای بابا تخلیهی شکم کند. پس از چندی و با افزوده شدن بر شمار پیروان او، این حرکت طبیعی تخلیهی شکم ، به نوعی نمایش از مراسمی باشکوه پرستش تبدیل شد که سای بابا آن را "لندی" نامید ( lendi واژه ای ماراتی است و به معنای مدفوع خشک می باشد). او برای انجام عمل دفع ، هر روز در ساعتی معین، معمولا نزدیک به ظهر، به صحرایی در آن نزدیکی می رفت و دستهای مریدان نیز با نواختن موسیقی و خواندن سرود دنبال او روان بودند و در این میان یک نفر هم چتر بالای سر او میگرفت. مراسم لندی یک راز روحانی بود. روزی سای بابا چنین شرح داد: هنگامی که تخلیهی شکم میکنم ، ابدال (کارگزاران روحانی در آسمانهای درونی) را در مورد وظیفه هایی که به عهده دارند راهنمایی میکنم..."
سخنی از اینشتین نقل شده با این مضمون که "نبوغ حدی دارد اما حماقت حدی ندارد!" خواندن این کتاب که مرا به یاد آبریزگاه مسجد جامع دهلی نیز انداخت بلافاصله جملات اینشتین را در نظرم روشن کرد. اگر دچار حماقت شویم مدفوع و اجابت مزاج حضرت مرشد نیز برایمان قداست پیدا میکند!
دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
این مقاله در سال ۲۰۱۵ نوشته شدهاست
کریسمس سال 2008 میلادی در دهلینو پایتخت هندوستان بودم. یکی از جاهایی که بازدید کردم مسجد جامع دهلی بود ، که به روایتی بزرگترین و قدیمیترین مسجد هندوستان است. هنوز نمازهای عیدین فطر و قربان در این مسجد برگزار میشود و مسجد برای هزاران نمازگزار جا دارد. در ورودی مسجد چند تابلوی بزرگ نصب شدهاند که شجرنامهی امام آن مسجد (که مفتی مسلمانان هند نیز است) بر روی آنها نوشته شده اند. آنچه از این تابلوها فهمیده می شد این بود که مسند امامت این مسجد و حق صدور فتوا برای مسلمانان هند مسندی میراثی است و از پدر به پسر به ارث میرسد؛ اگر جز این بود چگونه ممکن بود که در هفت نسل پی در پی اعلم بودن و اتقی بودن در یک خانواده بماند؟! بنای مسجد که صدها سال پیش (گویا در دوره تیموریان) ساخته شده بود نمونهای از کاردانی و زیباشناسی بود ولی وقتی سری به دستشویی مسجد زدم که طبعا نه توسط تیموریان بلکه توسط مسلمانان زندهی دهلی مدیریت می شد به شدت جا خوردم! میزان کثیفی دستشوییها به حدی بود که برای من حتی امکان ورود فراهم نبود! گویا وارد چاه فاضلاب میشدید به جای مستراح! به فکر فرو رفتم: نه امام جماعتی که نسل اندر نسل این پادشاهی آب و ناندار را به ارث برده است و نه میلیونها مسلمان هند (جمعیت مسلمانان هند از کل جمعیت ایران بیشتر است!) توانایی ادارهی درست یک مستراح راندارند؟!
حالا چه شد که پس از هفت سال به یاد آبریزگاه مسجد جامع دهلی افتادم؟
دوست نازنینی از هند برایم کتابی سوغات آورده است که شرح زندگانی و "کرامات" پنج مرشد کامل هندوستان است. "بائو کالچوری" در این کتاب که "لرد مهر" نام دارد و در سال 2012 توسط Mehr Avatar Publications هندوستان منتشر شده شرح حال شش تن از گوروهای بزرگ هند را بیان کرده است که سه نفر آنها مسلمان، دو نفر آنها هندو و یک نفر آنها زرتشتی بودهاند. لازم به ذکر است که نویسنده مرید و ارادتمند این شش نفر بوده و آنچه راجع به آنها نوشته از دیدگاه او حسن تلقی میشده است.
یکی از سه مرشد مسلمان این کتاب سای بابا (1918-1838) می باشد که با این سای بابای دوم که معاصر ماست و تا چند سال پیش یکی از جذابیت های توریستی هند به شمار میرفت فقط شباهت اسمی دارد.
این سای بابای اصلی آنقدر در هند محبوب است که شما عکس او را در اغلب تاکسی موتوریهای هند می بینید و عکسبرگردانهای چهره او بر در و دیوار مغازهها و روی اتوموبیلها فراوان دیده میشود.
حالا در صفحه 105 این کتاب چنین میخوانم:
"... هر حرکت ظاهری مرشدان کامل، گرچه گهگاه در پرده و اسرارآمیز است اما از لحاظ درونی مهم میباشد، زیرا هر حرکتی که از آنها سر میزند به نفع دنیا تمام میشود. برای مثال، ساعتها به درازا میکشید تا سای بابا تخلیهی شکم کند. پس از چندی و با افزوده شدن بر شمار پیروان او، این حرکت طبیعی تخلیهی شکم ، به نوعی نمایش از مراسمی باشکوه پرستش تبدیل شد که سای بابا آن را "لندی" نامید ( lendi واژه ای ماراتی است و به معنای مدفوع خشک می باشد). او برای انجام عمل دفع ، هر روز در ساعتی معین، معمولا نزدیک به ظهر، به صحرایی در آن نزدیکی می رفت و دستهای مریدان نیز با نواختن موسیقی و خواندن سرود دنبال او روان بودند و در این میان یک نفر هم چتر بالای سر او میگرفت. مراسم لندی یک راز روحانی بود. روزی سای بابا چنین شرح داد: هنگامی که تخلیهی شکم میکنم ، ابدال (کارگزاران روحانی در آسمانهای درونی) را در مورد وظیفه هایی که به عهده دارند راهنمایی میکنم..."
سخنی از اینشتین نقل شده با این مضمون که "نبوغ حدی دارد اما حماقت حدی ندارد!" خواندن این کتاب که مرا به یاد آبریزگاه مسجد جامع دهلی نیز انداخت بلافاصله جملات اینشتین را در نظرم روشن کرد. اگر دچار حماقت شویم مدفوع و اجابت مزاج حضرت مرشد نیز برایمان قداست پیدا میکند!
دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
Forwarded from كانون نگرش نو (Mojgan Nasiri)
اطلاع رسانی کلاس:
«بازخوانی و شرح ده داستان اصلی شاهنامه فردوسی»
همراه :
دکتر کیارش ارامش
پزشک ، متخصص پزشکی اجتماعی و اخلاق زیستی
ساکن ایالت پنسیلوانیا- آمریکا
🟡تاریخ شروع: پنجشنبه ۱۹ اکتبر
🟡تعداد جلسات : ۱۰ جلسه
🟡توضیح:
در این نشست های مجازی، به بازخوانی و شرح فرازها و آموزه های مهم این داستان های شاهنامه خواهیم پرداخت:
1️⃣کیومرث تا فریدون : افسانه آغاز انسان
2️⃣پادشاهی جمشید: آغاز تمدن ایرانی
3️⃣ضحاک و قیام کاوه آهنگر: دادخواهی و مبارزه
4️⃣زال و رودابه: ستایش حماسی عشق
5️⃣رستم و اسفندیار: پیوند حماسه و تراژدی
6️⃣بیژن و منیژه: ستایش عشق عصیانگرانه
7️⃣کاووس و سودابه: چند پاسخ به پرسش وفاداری در عشق
8️⃣رستم و سهراب: طرحی برای یک تاریخ
9️⃣داستان سیاوش: جستجوی تراژیک دادگری
1️⃣0️⃣مرگ رستم و آخر شاهنامه: خونی برای رگ های یک تاریخ
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
📞001 416 879 7357
«بازخوانی و شرح ده داستان اصلی شاهنامه فردوسی»
همراه :
دکتر کیارش ارامش
پزشک ، متخصص پزشکی اجتماعی و اخلاق زیستی
ساکن ایالت پنسیلوانیا- آمریکا
🟡تاریخ شروع: پنجشنبه ۱۹ اکتبر
🟡تعداد جلسات : ۱۰ جلسه
🟡توضیح:
در این نشست های مجازی، به بازخوانی و شرح فرازها و آموزه های مهم این داستان های شاهنامه خواهیم پرداخت:
1️⃣کیومرث تا فریدون : افسانه آغاز انسان
2️⃣پادشاهی جمشید: آغاز تمدن ایرانی
3️⃣ضحاک و قیام کاوه آهنگر: دادخواهی و مبارزه
4️⃣زال و رودابه: ستایش حماسی عشق
5️⃣رستم و اسفندیار: پیوند حماسه و تراژدی
6️⃣بیژن و منیژه: ستایش عشق عصیانگرانه
7️⃣کاووس و سودابه: چند پاسخ به پرسش وفاداری در عشق
8️⃣رستم و سهراب: طرحی برای یک تاریخ
9️⃣داستان سیاوش: جستجوی تراژیک دادگری
1️⃣0️⃣مرگ رستم و آخر شاهنامه: خونی برای رگ های یک تاریخ
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
📞001 416 879 7357
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
پس بخفتند آن شب و برخاستند
بامدادان خویش را آراستند
آن یکی گفتا که هر یک خواب خویش
آنچه دید او دوش گو آور به پیش
هرکه خوابش بهتر این را او خورد
قسم هر مفضول را افضل برد
🔹 آیا رؤیاهای ما حاوی پیامی هستند؟
🔹 اولین جلسه از جلسات ماهیانهی "همداستان با مثنوی" در مرکز مشاورهی روانپویا - ونکوور
@drsargolzaei
بامدادان خویش را آراستند
آن یکی گفتا که هر یک خواب خویش
آنچه دید او دوش گو آور به پیش
هرکه خوابش بهتر این را او خورد
قسم هر مفضول را افضل برد
🔹 آیا رؤیاهای ما حاوی پیامی هستند؟
🔹 اولین جلسه از جلسات ماهیانهی "همداستان با مثنوی" در مرکز مشاورهی روانپویا - ونکوور
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Cartoon By: Silvano Mello 🔹Gender violence🔹 Violence against women is a serious problem worldwide. There is an urgent need for severe measures against acts if such violence #گفتوگو_کنیم 🔹 شما چه پیشنهادهایی برای مقابله با خشونت علیه زنان در ایران دارید؟…
🔹 گفتوگو کنیم
🔹 موضوع:خشونت علیه زنان
🔹 آقای مهدی:
در ارتباط با موضوع راهکار جلوگیری از خشونت علیه زنان هیچ اقدام خاص و پیچیدهای لازم نیست جز:
۱- هر مردی از خودش شروع کند و از همسر، دختر، خواهر و مادر خود مراقبت کند و علیه این چهار زن خشونت نورزد.
۲- در موضوع ارث وسهم زن، مردان نگاه برابر به زنهای ارثبر خانواده داشته باشند.
آیا ما مردان حاضریم اینگونه عمل کنیم؟
(منظورم مردان تحولخواه و طرفدار جنبش مهسا است). آیا حاضریم از سهم خود در موضوع ارث بگذریم وسهم برابر به زنان بدهیم؟
🔹 #گفتوگو_کنیم
🔹 موضوع:خشونت علیه زنان
🔹 آقای مهدی:
در ارتباط با موضوع راهکار جلوگیری از خشونت علیه زنان هیچ اقدام خاص و پیچیدهای لازم نیست جز:
۱- هر مردی از خودش شروع کند و از همسر، دختر، خواهر و مادر خود مراقبت کند و علیه این چهار زن خشونت نورزد.
۲- در موضوع ارث وسهم زن، مردان نگاه برابر به زنهای ارثبر خانواده داشته باشند.
آیا ما مردان حاضریم اینگونه عمل کنیم؟
(منظورم مردان تحولخواه و طرفدار جنبش مهسا است). آیا حاضریم از سهم خود در موضوع ارث بگذریم وسهم برابر به زنان بدهیم؟
🔹 #گفتوگو_کنیم
Audio
گفتوگو با دانشجویان ایرانی دانشگاه آخن آلمان
راجع به کتاب
"ما دوباره سبز میشویم"
نوشتهٔ دکتر محمدرضا سرگلزایی
جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲
@drsargolzaei
راجع به کتاب
"ما دوباره سبز میشویم"
نوشتهٔ دکتر محمدرضا سرگلزایی
جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲
@drsargolzaei
Forwarded from فعالیت برای بشریت
دوستان ممنون میشم این لینک رو منتشر کنید.
ما در تلاش هستیم تا برای پناهجویان در کشور ترکیه و یونان خانه هایی اجاره کنیم تا در فصل سرد پیش رو سقفی بالای سر خود داشته باشد.
https://gofund.me/e2e8742d
ما در تلاش هستیم تا برای پناهجویان در کشور ترکیه و یونان خانه هایی اجاره کنیم تا در فصل سرد پیش رو سقفی بالای سر خود داشته باشد.
https://gofund.me/e2e8742d
gofundme.com
The Mahsa's house project, organized by Ehsan Abri
The Mahsa's house project aims to provide housing for homeless refugees. Since this project curre… Ehsan Abri needs your support for The Mahsa's house project
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Cartoon By: Silvano Mello 🔹Gender violence🔹 Violence against women is a serious problem worldwide. There is an urgent need for severe measures against acts if such violence #گفتوگو_کنیم 🔹 شما چه پیشنهادهایی برای مقابله با خشونت علیه زنان در ایران دارید؟…
🔹 #گفتوگو_کنیم
🔹 موضوع: خشونت علیه زنان
🔹 آقای هومن:
در ارتباط با خشونت علیه زنان، من گمان میکنم میتوان این خشونت را به دو دستهی اساسی تقسیم کرد:
۱. خشونت سیستماتیک اعم از قانون و سنت یا فرهنگ:
- در ارتباط باخشونت سیستماتیک ناشی از قانون به نظر من وظیفه ی هر کسی نقض حقوقی آن قوانین است. مثلا سلب محضری و رسمی حقوقی که قانون به مرد میدهد تا بتواند به همسرش تفوق داشته باشد (من در مورد حقوق طلاق یا اطاعت یا محل زندگی یا .... این کار را تا حدی کرده ام و قصد دارم آن را کامل کنم). یا به عنوان مثال دیگر، در هر شرایطی که مربوط به تقسیم ارث باشد، حقیقتا و عملا سهم برابر قایل شدم و البته این قایل شدن را باید به ثبت رسمی و حقوقی رساند.
- اما در مواردی، امکان سلب چنان حقوقی بسیار مشکل و ای بسا تا حاکمیت نظام حاضر، غیر ممکن است، مثلا در مورد شهادت دادن زنان. به نظر من هر مردی وظیفه دارد به شهادت زن به اندازه ی شهادت مرد اهمیت قایل باشد، اما این در حالیست که اعمال این تصمیم متاسفانه در اختیار سیستم قضایی است و من مطمئن نیستم چگونه از نظر حقوقی میتوان سیستم قضایی را خلع سلاح کرد که نتواند این خشونت تحقیر آمیز را اعمال کند. این موضوع مهمی برای پرسش از حقوقدانان آشنا به سیستم قضایی جمهوری اسلامی است.
- به گمانم ، به خشونتهایی که در فرهنگ و سنت محل زندگی یا خانوادهای نهادینه شده، میبایست از طریق رشد و توسعهی فرهنگی مقابله کرد. این صحنه، صحنهی شجاعت و مسئولیت اصلی مردان است که سنتشکنی کنند، تابوشکنی کنند و حامی زنان باشند و البته ای بسا زنانی که شجاعت و هنجارشکنی اخلاقی آنان سرمشق مردان و سایر همجنسان خودشان است. در عین حال من بسیار مشاهده کردم که خود زنان و عمدتا خود قربانیان چنین خشونتهایی، ابزار اعمال آن به دیگر زنان هستند که در شکاندن این حلقهی معیوب، البته آگاهیرسانی و مقاومت بسیار مهم است.
۲. اما نوع دیگرخشونت، غیر سیستماتیک و به رفتار (گفتار و کردار) فرد مربوط میشود که البته در رشد این قسم هم، سیستم آموزش و تربیت، فرهنگ، الگوهای تبلیغ شده، سیستم قضایی تشویق و تنبیه و سایر المانهای سیستماتیک ، قطعا تاثیرگذارند. این شق از خشونت علیه زنان میتواند انواع و اقسام داشته باشد از جمله فیزیکی (سکس اجباری یا بدون رضایت طرفین، زورگویی و تهدید فیزیکی، ...)، خشونت احساسی و هیجانی، خشونت مالی، خشونت آنلاین و غیره.
در پیامی جداگانه نظر و تجربیاتم در این قسم را عرض خواهم کرد.
🔹 گفتوگو کنیم.
🔹 تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم.
🔹 موضوع: خشونت علیه زنان
🔹 آقای هومن:
در ارتباط با خشونت علیه زنان، من گمان میکنم میتوان این خشونت را به دو دستهی اساسی تقسیم کرد:
۱. خشونت سیستماتیک اعم از قانون و سنت یا فرهنگ:
- در ارتباط باخشونت سیستماتیک ناشی از قانون به نظر من وظیفه ی هر کسی نقض حقوقی آن قوانین است. مثلا سلب محضری و رسمی حقوقی که قانون به مرد میدهد تا بتواند به همسرش تفوق داشته باشد (من در مورد حقوق طلاق یا اطاعت یا محل زندگی یا .... این کار را تا حدی کرده ام و قصد دارم آن را کامل کنم). یا به عنوان مثال دیگر، در هر شرایطی که مربوط به تقسیم ارث باشد، حقیقتا و عملا سهم برابر قایل شدم و البته این قایل شدن را باید به ثبت رسمی و حقوقی رساند.
- اما در مواردی، امکان سلب چنان حقوقی بسیار مشکل و ای بسا تا حاکمیت نظام حاضر، غیر ممکن است، مثلا در مورد شهادت دادن زنان. به نظر من هر مردی وظیفه دارد به شهادت زن به اندازه ی شهادت مرد اهمیت قایل باشد، اما این در حالیست که اعمال این تصمیم متاسفانه در اختیار سیستم قضایی است و من مطمئن نیستم چگونه از نظر حقوقی میتوان سیستم قضایی را خلع سلاح کرد که نتواند این خشونت تحقیر آمیز را اعمال کند. این موضوع مهمی برای پرسش از حقوقدانان آشنا به سیستم قضایی جمهوری اسلامی است.
- به گمانم ، به خشونتهایی که در فرهنگ و سنت محل زندگی یا خانوادهای نهادینه شده، میبایست از طریق رشد و توسعهی فرهنگی مقابله کرد. این صحنه، صحنهی شجاعت و مسئولیت اصلی مردان است که سنتشکنی کنند، تابوشکنی کنند و حامی زنان باشند و البته ای بسا زنانی که شجاعت و هنجارشکنی اخلاقی آنان سرمشق مردان و سایر همجنسان خودشان است. در عین حال من بسیار مشاهده کردم که خود زنان و عمدتا خود قربانیان چنین خشونتهایی، ابزار اعمال آن به دیگر زنان هستند که در شکاندن این حلقهی معیوب، البته آگاهیرسانی و مقاومت بسیار مهم است.
۲. اما نوع دیگرخشونت، غیر سیستماتیک و به رفتار (گفتار و کردار) فرد مربوط میشود که البته در رشد این قسم هم، سیستم آموزش و تربیت، فرهنگ، الگوهای تبلیغ شده، سیستم قضایی تشویق و تنبیه و سایر المانهای سیستماتیک ، قطعا تاثیرگذارند. این شق از خشونت علیه زنان میتواند انواع و اقسام داشته باشد از جمله فیزیکی (سکس اجباری یا بدون رضایت طرفین، زورگویی و تهدید فیزیکی، ...)، خشونت احساسی و هیجانی، خشونت مالی، خشونت آنلاین و غیره.
در پیامی جداگانه نظر و تجربیاتم در این قسم را عرض خواهم کرد.
🔹 گفتوگو کنیم.
🔹 تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم.