دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.89K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#درنگ_عربی
#نزار_قبانی

...يا سيدتي
كيف أبشر بالحرية
حين الشمس تواجه حكماً بالإعدام؟

كيف سآكل من خبز الحكام
وأولادي من غير طعام؟

يا سيدتي:
إني رجلٌ لم يتخرج من بارات السلطة
في أحد الأيام
أو أشغلت وظيفة قرداً
بين قرود وزارات الإعلام !!
يا سيدتي:
إني رجلٌ لا أتوارى خلف حروفي
أو أتخبأ تحت عباءة أي إمام

يا سيدتي: لا تهتمي
فأنا أعرف كيف أكون كبيراً
في عصر الأقزام...

---------------- ترجمه : محسن یارمحمدی

..بانوی من ، 

وقتی که آفتاب
با حکم اعدام روبه‌روست
چه‌گونه آزادی را بشارتی بدهم

چه‌گونه سق بزنم نان فرمان‌روایان را
وقتی‌که کودکانم ندارند آب را و نان را

بانوی من ،
من آن مَردم
که هیچ‌یک از روزهایم را
در روسپی‌خانه‌های اهل قدرت سرنکردم
و شغلم کار بوزینه‌گان نبود
بوزینه‌ای در میان بوزینه‌گان وزرات‌خانه‌های بوق و سرود

بانوی من ،
من آن مردم
که در  پس حرف‌ها پنهان نمی‌شود
و زیر ردای هیچ پیشوایی پناه نمیگیرد

نگرانم مباش بانو
در روزگار کوتوله‌ها
من خوب می‌دانم چه‌گونه باید بزرگ باشم..

پ.ن: در فضای مجازی این شعر را به نام نزار قبانی دیدم تلاشهایم برای پیدا کردن اصل شعر و منبع مکتوب ( کتاب) بی‌نتیجه ماند اما...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
نسخه یازده با حجم کم.pdf
17.3 MB
🔹 کتاب اصل انسانیت در حقوق بشر
🔹 کتابی ارزشمند از جناب دکتر محمود مسائلی
استاد فلسفه‌ی سیاسی
📌 درسگفتارهای شناخت کاربردی مغز

🔹درس اول: آرام کردن مغز
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1054

🔹 درس دوم: مغز ما و مرزبندی‌های نادرست
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1055

🔹 درس سوم: ظرفیت حافظه
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1056

🔹 درس چهارم: درگاه حافظه
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1057

🔹 درس پنجم:
خطاهای ادراک (perception) یا illusions
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1059

🔹 درس ششم امروز منتشر شد:
شبکه‌های عصبی، نظام تداعی‌ها و مهندسی محیط

https://t.me/drsargolzaeipodcast/1061

🔹 لطفا با دوستان‌تان به اشتراک بگذارید.
‍ ‍ ‍ 🌀 "قلم و آزادی"
(بازنشر به مناسبت ۱۴ تیرماه، روز قلم)

متفکران و اندیشه‌ورزان دلسوز، آزادی‌بخشان جامعه خویش‌اند.
🔹 آنها هستند که مردم خود را به خطاها و فریب‌های سیاست‌مداران، آگاه نگاه می‌دارند. آنها هستند که به نقد و داوری وضع موجود می‌پردازند و آن را بر زبان و قلم، جاری می‌سازند و پیش چشم مردم خود عیان و عریان می‌کنند.
از ترس هوشیاری و افشاگری آنهاست که حکومت‌ها مراقب رفتار خود هستند.

🔹 برخلاف آنچه اغلب تصور می‌شود، رهبران یک جامعه، اهل سیاست و حکومت نیستند؛ بلکه اهل اندیشه و قلم‌اند.
در یک جامعه، "مردم در یک‌سو" و "رهبران سیاسی در سوی دیگر" قرار ندارند، بلکه "مردم و رهبران فکری" در یک سو و "سیاست‌مداران در سوی دیگر" قرار دارند.
طبیعی است که اهل فرهنگ و قلم هم از خطا و اشتباه مصون نیستند و مردم هستند که باید به نقد و داوری آنان بپردازند و این خود نیازمند توجه به قلم و اندیشه در میان مردم است.

🔹 به جوامع دنیا نگاه کنید. خواهید دید هرقدر اهل قلم، مورد حمایت و پشتیبانی مردم‌اند، اهل سیاست‌ هم مراقب رفتار و کردار خود هستند.

سیاستمداران، تابع سطح فرهنگ و اخلاقیات و اندیشه مردم هستند، اندیشه‌ای که آن را اهل قلم باغبانی می‌کند و رشد می‌دهد.

🔹 هر قدر مردمی، با مطالعه و اندیشه مأنوس است، داناتر و آگاه‌تر و محترم‌تر است و حکومت هم خواه‌ناخواه در مقابل این فهم و آگاهی، سر تعظیم فرود می‌آورد و به خود جرأت حق‌کشی و بی‌حرمتی به مردم را نمی‌دهد.
در هر جایی که قلم دربند است، جامعه دربند است و هرجا که قلم، محترم و آزاد است، جامعه، محترم و آزاد است.

🔹 به میزانی که مردمی به جایگاه بزرگ قلم و اهل قلم آگاه شود، سرزمین‌شان رو به آزادی و پیشرفت خواهد بود و اگر از این عامل حیاتی غفلت بورزد، تحقق آزادی و عدالت، در حد آرزویی دوردست خواهد ماند.
@sasanhabibvand
Forwarded from Sarvayebaran
.
چهارمین دوره از مجموعه ی:
"رنگین کمان اندیشه"
آشنایی با اندیشمندان بزرگ جهان

این دوره:
بررسی آثار و اندیشه های:
"صادق هدایت"

توسط: دکتر حسین محمودی
در موسسه سروای باران

شروع دوره:
یکشنبه ۱۸ تیر
ساعت: ۲۱:۰۰  به وقت ایران

این دوره شامل ۴ جلسه (آنلاین)
می باشد و در فضای اسکای روم برگزار می شود.

🔸️فایل های صوتی در گروه تلگرامی قرار داده خواهد شد.

🔹️هزینه دوره  ۳۶۰ هزار تومان برای افراد داخل کشور و ۷۲۰ هزار تومان برای عزیزان خارج کشور

🔸️جهت ثبت نام لطفا مبلغ دوره را به شماره کارت:

6219
8610
4388
3502

به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتس اپ و یا تلگرام سروای باران،
ارسال نمائید.

با ما از طریق واتس اپ و تلگرام سروای باران در ارتباط باشید:
0998 130 72 70
@sarvayebaran
Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#کوتابلندآه..

صبرت اهواز
بی‌هیچ میوه‌ای
که برسد شیراز

حُزنت تبریز
سنگینی ِ سبلان

بغضت زاهدان
بی‌ابر
بی‌باران

اندوهت رشت
غرق وارش‌های بی‌پایان

و ضجه‌های‌ات
تهران
تهران
تهران...

#محسن_بارانی تیرماه ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from كانون نگرش نو (Mojgan Nasiri)
💠وبینار تحلیل فیلم
💠رایگان

💠همراه استاد عزیز
دکتر سرگلزایی- روان پزشک
💠شنبه پانزدهم ماه جولای 2023
💠ساعت یازده صبح تورنتو
@kanoonnegareshno
001-416 879 7357

⚪️⚪️مستند «باراکا» ،
(1992) Baraka

کارگردان: ران فریک

باراکا فیلم مستندی است که در آن هیچگونه گفتاری وجود ندارد و در طول ۱۴ ماه ساخت آن، از موضوعات گوناگونی همچون رخدادهای طبیعی، زندگی، کارهای انسانی و پدیده‌ی تکنولوژی در ۲۴ کشور جهان فیلمبرداری شده‌ است.

این مستند از پرهزینه‌ترین مستندهای تاریخ است که در سفری دور و دراز، از شرق تا غرب، از دورافتاده‌ترین و ناشناخته‌ترین سرزمین‌ها تا صنعتی‌ترین و مدرن‌ترین کشورهای جهان، به دنبال کشف رازی نهفته در ملل و اقوام بشر در این پهنه خاکی پرداخته است.
@episodefilmchannel
#کانون_نگرش_نو
@kanoonnegareshno
001 416 879 7357
Forwarded from خیالات سرزده
به چشم دیده ایم
به چشم خواهیم دید
حتی اگر ساچمه
بینایی را غصب کند...
نغمه را شنیده ایم
فریاد را خواهیم شنید
حتی اگر داغ
به دار آویخته شود...
نرمای پر پرواز را
نوازش خواهیم کرد
حتی اگر شکستگی
سهم بال و پر باشد...
بدانید:
مقصد ما سفری است
که ایستگاه ندارد...

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh
#یادداشت_هفته
#طریقیت_موضوعیت_سنت_تعصب

اگر شما تصمیم داشته باشید از تهران به مشهد سفر کنید می‌توانید از مسیر مازندران به سوی خراسان رانندگی کنید و می‌توانید از مسیر سمنان به سوی خراسان برانید. در این مثال، آن چه برای شما "موضوعیّت" دارد رسیدن به مشهد است، مازندران یا سمنان "طریقیّت" دارند، بر اساس این که ذائقه و اولویت‌های شما چه باشند یکی از این مسیرها را انتخاب می‌کنید. شما می‌دانید که انتخاب مسیر سمنان یا مسیر مازندران حق شماست و هیچ کدام این دو مسیر "غلط" نیستند. اما اگر سال‌های سال از یکی از این دو مسیر حرکت کنید، چنان به رانندگی در آن مسیر "عادت" می‌کنید که فکر کردن به "مسیر جایگزین" برایتان دشوار می‌شود چنان که آرام آرام به این نتیجه می‌رسید که "آن مسیر دیگر" انتخابی غلط است. چنانچه این باور آنقدر در شما شدید شود که اگر کسی بر خلاف آن سخن بگوید عصبی شوید باور شما تبدیل به "تعصّب" شده است. تکرار برای ما عادت ایجاد می‌کند و عادت برای ما تعصب می‌زاید.
"سنّت ها"، عادت‌های جمعی هستند. یک قبیله، یا یک ملّت در زمانی یا زمانه‌ای یکی از "مسیرهای ممکن" را انتخاب می‌کند. در ابتدا به "مسیرهای جایگزین" هم فکر می‌کند و می‌داند که مسیری که انتخاب کرده تنها مسیر یا حتی درست‌ترین مسیر نبوده است اما به تدریج که در مسیر این انتخاب پیش می‌رود و برای رفتن در این مسیر هزینه می‌پردازد چنان به آن مسیر عادت می کند که مسیرهای دیگر را غلط می‌پندارد و حاضر است برای آن چه روزی فقط "طریقیّت" داشته است متعصّبانه بجنگد، بکشد یا کشته شود. جالب این جاست که هر چه در این راه هزینه بیشتری بپردازد گمان این که مسیر دیگری هم ممکن است درست باشد برایش دشوارتر می‌شود! سنّت (و عادت) به آن‌چه زمانی فقط طریقیّت داشته، "موضوعیّت" می‌دهد و ما مسیر را با مقصد اشتباه می‌گیریم!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
📌 درسگفتارهای شناخت کاربردی مغز

🔹درس اول: آرام کردن مغز
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1054

🔹 درس دوم: مغز ما و مرزبندی‌های نادرست
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1055

🔹 درس سوم: ظرفیت حافظه
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1056

🔹 درس چهارم: درگاه حافظه
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1057

🔹 درس پنجم:
خطاهای ادراک (perception) یا illusions
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1059

🔹 درس ششم:
خطاهای ادراک و قضاوت‌های ما
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1060

🔹 درس هفتم:
شبکه‌های عصبی، نظام تداعی‌ها و مهندسی محیط
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1061

🔹 درس هشتم امروز منتشر شد:
مغز و ادراک دردهای روانی

https://t.me/drsargolzaeipodcast/1063


🔹 لطفا با دوستان‌تان به اشتراک بگذارید.
#چشم_تاریخ

مانیفست ۳۴۳ بیانیه‌ای بود که در سال ۱۹۷۱ میلادی ۳۴۳ زن فرانسوی امضا کرده و به انجام سقط جنین در زندگی خویش اقرار کردند و در نتیجه، خود را در معرض خطر پیگرد قضایی قرار دادند. متن این مانیفست توسط سیمون دوبووار نوشته شده بود و زنان سرشناسی نیز آن را امضا کرده بودند. بیانیه در نشریه فرانسوی نوول ابسرواتور در تاریخ ۵ آوریل ۱۹۷۱ منتشر شد. متن بیانیه این طور آغاز می‌شد: "یک میلیون زن هر ساله در فرانسه سقط جنین انجام می‌دهند. آن‌ها به دلیل محکوم بودن به پنهان‌کاری، خود را در شرایط خطرناک قرار می‌دهند، در حالی که این عمل تحت نظارت پزشکی یکی از ساده‌ترین عمل‌ها است. این زنان در حجاب سکوت فرو می‌روند. من اعلام می‌کنم یکی از آن ها هستم. من سقط جنین انجام داده‌ام."
این حرکت یکی از مشهورترین مثال‌های نافرمانی مدنی در کشور فرانسه است. این حرکت الهام بخش مانیفست ۳۳۱ پزشک بود که حمایت خود را از حقوق سقط جنین اعلام کردند. در ژانویه ۱۹۷۵ قانون ویل (Veil) که بنابر نام وزیر بهداشت فرانسه، سیمون ویل نامگذاری شده‌است، تصویب شد که بر اساس آن مجازات پایان دادن داوطلبانه به حاملگی طی ۱۰ هفته نخست بارداری لغو شد.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 #گفت‌و‌گو_کنیم 🔹 تجربه‌های شخصی خود را در زمینه‌ی ختم بارداری ناخواسته در ایران به اشتراک بگذارید. اجازه دهید نور بر تاریکخانه‌ای دیگر از تاریکخانه‌‌های جامعه‌ی ایران بتابد. 🔹 ایمیل من: isssp@yahoo.com
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.

🔹خانم الف-
چند سال پیش ناگهان متوجه شدم باردارم.
ناگهان؛ چون من برخلاف همسرم بچه نمی‌خواستم و انتخاب من نبود و توافقی هم نبود، اما یک روز عصر در حالی که آماده می‌شدم تا سوار اتوبوس شوم و بروم تهران متوجه شدم باردارم، آخر آن زمان دانشجوی ارشد بودم.
و قصه شروع شد: رفتن به آزمایشگاه و سونوگرافی در تهران و تنها. می‌دانستم نمی‌خواهم بچه را نگه دارم به دلایل مختلف؛ از نخواستن زندگی که در آن بودم یا حداقل تردید زیاد، تا دلایل اخلاقی و احساس مسئولیت و نداشتن شرایط روانی و عاطفی مناسب برای رشد و پرورش یک کودک.
در این میان متوجه شدم همسرم بنا به توصیه‌ی پسر آیت الله بهجت در حرم که "زن است و متوجه نمی شود، تو او را حامله کن. بعد راضی می شود" بدون اطلاع من دست به این اقدام زده‌اند! خب او از ۵۰ درصد اختیار خود استفاده کرده بود و من علیرغم رنج و زحمت فیزیکی، روانی و تنهایی حق انتخاب داشتم و توانستم قرص تهیه کنم و در شرایطی که برادرم را هم از دست داده بودم، سقط را انجام دادم. ‌مایه‌ی تعجب، تأسف و رنج آن جا بود که ایشان هیچ واکنش عاطفی به خبر سقط نداشتند، گویا تنی بودم برای اطمینان از توانایی باروری یک مرد!
من سه سال بعد از او جدا شدم.

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم. 🔹خانم الف- چند سال پیش ناگهان متوجه شدم باردارم. ناگهان؛ چون من برخلاف همسرم بچه نمی‌خواستم و انتخاب من نبود و توافقی هم نبود، اما یک روز عصر در حالی که آماده می‌شدم تا سوار اتوبوس شوم و بروم تهران متوجه شدم باردارم،…
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.

🔹 خانم ب-
سالها پیش حدود ۳۰ سال قبل، مادرم بعد از ۵ فرزند، ناخواسته باردار شده بود. چنان زن بی‌زبان و کم‌رویی بود که هیچ کاری از دستش برنمی‌آمد و چنان از این وضع احساس شرمساری داشت که حتی با من که دختر بزرگش بودم، حرفی نمیزد تا روزی که زایمان کرد. مسلما اگر شرایط قانونی سقط وجود داشت، آن‌همه رنج نمی‌کشید.فرزند به دنیا آمده، دچار مشکلاتی بود که ظرف ۳ روز فوت شد و غم مادر را مضاعف کرد.
در شرایط دنیای کنونی که ه‍م مذهب و هم سیاست در دست مردان است، به احتمال خیلی زیاد، اگر بارداری برای مردان ایجاد می‌شد، اختیار انتخاب ادامه و یا خاتمه‌ی بارداری، به مردان تعلق می‌گرفت.

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 #گفت‌و‌گو_کنیم 🔹 تجربه‌های شخصی خود را در زمینه‌ی ختم بارداری ناخواسته در ایران به اشتراک بگذارید. اجازه دهید نور بر تاریکخانه‌ای دیگر از تاریکخانه‌‌های جامعه‌ی ایران بتابد. 🔹 ایمیل من: isssp@yahoo.com
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.

🔹 خانم ج-
یک هفته مانده به عید، تست بی‌بی‌چک من مثبت شد در حالی که من یه بچه‌ی شیرخواره هم داشتم. همسرم اصرار الکی داشت که بچه رو نگه داریم ولی من نه بچه‌ی دیگه‌ای رو دوست داشتم بیارم و نه جسم و روحم تحمل گذروندن دوباره‌ی ۹ ماه پر از چالش و بی‌پولی و بی‌مسئولیتی‌ها رو داشت. همسرم برای این‌که عذاب وجدان خودشو کم کنه و کل قضیه رو بندازه گردن من می‌گفت نه، سقط نکنیم؛ و من روی تصمیمم موندم، با بدبختی روز ششم عید دکتر پیدا کردیم و من سقط کردم. بعد از گذشت یک ماه همسرم بهم خیانت کرد و بعد دعواهایی که داشتیم برای توجیه کارش، منو مقصر دونست و گفت: تو بچه‌ی منو کشتی! درصورتی که از پس مخارج بچه‌ی اول‌مون هم برنمی‌اومد و از طرفی هم عین یه روح، سرده و به همه چیز بی‌خیاله. الآن دو سال از ماجرا می‌گذره و من اصلا پشیمون نیستم و حرف و خیانت همسرمم تا همیشه برام درس زندگی شده. به‌خاطر بچه‌ام گفتم مشاوره بریم و طلاق نگیرم ولی بنا از خشت اول خرابه و از طرف من این زندگی تموم شده.

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 #گفت‌و‌گو_کنیم 🔹 تجربه‌های شخصی خود را در زمینه‌ی ختم بارداری ناخواسته در ایران به اشتراک بگذارید. اجازه دهید نور بر تاریکخانه‌ای دیگر از تاریکخانه‌‌های جامعه‌ی ایران بتابد. 🔹 ایمیل من: isssp@yahoo.com
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.

🔹 خانم د-
من یک‌بار تجربه‌ی سقط جنین داشتم در‌حالی که هر دو دانشجو بودیم و یک فرزند چهار ساله داشتیم. شرایط مالی و روانی فرزند دوم رو نداشتیم. علاوه بر همه چیز، این‌که احساس می‌کردم واقعه‌ای غیر مترقبه بهم تحمیل شده خیلی آزارم میداد. چون اولین فرزندم رو خیلی زود و در سن کم باردار شده بودم می‌خواستم دومین فرزند کاملا کنترل شده و در شرایط ایده‌آل به دنیا بیاد.
با همفکری همسرم تصمیم گرفتیم بچه رو نگه نداریم. با کمک یکی از اقوام، دکتر متخصصی  پیدا کردیم. ایشون سونوگرافی کردن و گفتن کورتاژ باید بشی. اولش خیلی ترسیدم خصوصا که توی مطب می‌خواست انجام بده ولی مصمم بودم و انجام دادم. کمی درد داشت، کمی هم خونریزی. بعدش احساس رهایی داشتم. سبک شده بودم. هرگز پشیمان نشدیم ولی هیچوقت هم درباره‌اش حرف نزدیم. بچه‌ی دوم هفت سال بعد به دنیا  آمد در حالی که خیلی می‌خواستیمش و منتظرش بودیم. خیلی خوشحالم که توی موقعیت نامناسب فرزندی ناخواسته رو به دنیا نیاوردم.

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 #گفت‌و‌گو_کنیم 🔹 تجربه‌های شخصی خود را در زمینه‌ی ختم بارداری ناخواسته در ایران به اشتراک بگذارید. اجازه دهید نور بر تاریکخانه‌ای دیگر از تاریکخانه‌‌های جامعه‌ی ایران بتابد. 🔹 ایمیل من: isssp@yahoo.com
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.

🔹 خانم ه-
بیست‌و‌هشت  ساله بود که از همسرم باردار شدم. یادم می‌آید بیشتر از همه اطمینان شوهرم که گفته بود: "نترس، من تجربی خوندم، با قاطعیت میگم توی این بازه زمانی باردار نمیشی" منو شوک کرده بود. مستأصل از شرایط پیش آمده تنها راهی که به ذهنم می‌رسید سقط جنین بود، چرا که نه اون زندگی مال من بود، نه همسرم آدم مسؤولیت‌پذیری بود،  نه من مادر خوبی می‌شدم، آنقدر از مادرم آسیب دیده بودم که ترس از این که ناخودآگاه همون  بلاها را سر فرزندم بیارم رعشه بر روحم می انداخت. با کمک دوست مامایی، بچه با آمپول فشار سقط شد و من بسیار درد کشیدم، دو ساعت زمین را گاز می‌زدم و همسر جان در آن شرایط گفت: "ببخشید، من فردا باید بروم سر کار، شب به‌ خیر!" او به اتاق خواب رفت و من در نشیمن از درد به خود می‌پیچیدم.
دو سال بعد اقدام به جدایی کردم.

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 #گفت‌و‌گو_کنیم 🔹 تجربه‌های شخصی خود را در زمینه‌ی ختم بارداری ناخواسته در ایران به اشتراک بگذارید. اجازه دهید نور بر تاریکخانه‌ای دیگر از تاریکخانه‌‌های جامعه‌ی ایران بتابد. 🔹 ایمیل من: isssp@yahoo.com
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.

🔹 خانم و-
دختر عموی من در سن ۱۴ سالگی با مردی که از همسرش جدا شده بود ازدواج کرد. این آقا که بخاطر ازدواج اولش متحمل هزینه‌های زیادی شده بود به نیت این‌که با باردار کردن دخترعموم در دوره‌ی نامزدی، پدرشون رو مجبور کنه بدون پرداخت هزینه‌های عروسی و رسومات معمول، همسرش رو به خانه ببره اون رو باردار کرد. من می‌دیدم که بعد از فهمیدن بارداری، زهرا مثل شمعی در حال آب شدن بود. ما با هم صمیمی بودیم. زهرا همیشه خوراکش گریه بود و در نهایت با کمک خاله‌ام پزشکی پیدا کردند و با چند تزریق سقط رو انجام دادند. عجیب آن‌که این مرد رذل، از خانواده‌ی عمویم شکایت کرد ولی پزشک قانونی در نهایت انسانیت، سقط رو به‌خاطر سن کم مادر و مشکلات ناشی از آن دونست. هرچند در این قضیه، کودک همسری معضلی دیگه‌ست که نمود پیدا میکنه.

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 #گفت‌و‌گو_کنیم 🔹 تجربه‌های شخصی خود را در زمینه‌ی ختم بارداری ناخواسته در ایران به اشتراک بگذارید. اجازه دهید نور بر تاریکخانه‌ای دیگر از تاریکخانه‌‌های جامعه‌ی ایران بتابد. 🔹 ایمیل من: isssp@yahoo.com
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.

🔹 خانم ز-
خواهر کوچکم باتوجه به جو فرهنگی آن زمان که ازدواج و در ادامه بچه‌دار شدن را تنها شیوه‌ی زندگی معقول (خصوصا برای زنان) می‌دانستند، به اصرار بزرگترهای خانواده با مردی که علاقه‌ای به او نداشت ازدواج کرد. او که دختر حساس و کم‌حرفی بود روز به روز بیشتر افسرده و پژمرده می‌شد و از بقیه‌ی ما خودش را دور نگه می‌داشت. بعد از حدود پنج سال، یک روز مضطرب پیش من آمد و خبر بارداری‌اش را داد و از من کمک خواست. آنچنان از نظر روحی به‌ هم‌ ریخته بود که چاره‌ای جز سقط ندیدیم. از بازار آزاد آمپول‌ها را تهیه و به او تزریق کردم اما آنچنان به خونریزی شدیدی افتاد که وحشت زده دست به‌ دامن دوستان پزشک شدم تا خواهرم را نجات بدهند چون به هیچ عنوان نمی‌خواستیم همسرش و یا دیگر اعضای خانواده متوجه شوند که بچه را با دارو سقط کرده‌ایم.
چندین سال بعد خواهرم از همسرش جدا شد. اما همیشه فکر می‌کنم اگر بچه‌ای در کار بود، چه زندگی سختی را در خانواده‌ای داشت که خبری از عشق و گفتگو در آن نبود.

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 #گفت‌و‌گو_کنیم 🔹 تجربه‌های شخصی خود را در زمینه‌ی ختم بارداری ناخواسته در ایران به اشتراک بگذارید. اجازه دهید نور بر تاریکخانه‌ای دیگر از تاریکخانه‌‌های جامعه‌ی ایران بتابد. 🔹 ایمیل من: isssp@yahoo.com
🔹 تجربه‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم.

🔹 خانم ح:
من یک دختر دههٔ شصتی هستم. زمان ما روابط جنسی دختر و پسر وقتی با هم دوست میشدن یا رابطه مقعدی بود و یا رابطه‌ای که در آن پرده‌ی بکارت دختر حفظ بشه. تازه بیست سالم شده بود که برای اولین بار دوست پسردار شدم. حدود سه ماه بعد رابطه، دوست پسرم ازم رابطه‌ی جنسی خواست و خب اوایل در حد ناز و نوازش و رابطه‌ی دهانی بود اما بعد از گذشت شش ماه درخواست رابطه‌ی مقعدی کرد .من هم که به خودم قول داده بودم رابطه‌ی مقعدی نداشته باشم به ایشان گفتم بیا سکس واقعی داشته باشیم اگر قراره سکس داشته باشیم؛ برای من مهم نیست که پرده‌ی بکارتم رو حفظ کنم، اما برام مهمه که رابطه‌ی سالم شروع کنم. تو شهر کوچک تهیه کاندوم و یا خوردن قرص ضد بارداری بسیار ریسکی بود، امکان داشت آشنایی یکی از ماها رو ببینه و اونوقت خربیار و باقالی بار کن؛ چون هیچکس از رابطه ما دونفر به این شکل خبر نداشت. بالاخره تولد ۲۱ سالگیم بود که متوجه شدم باردار شدم. مجرد بودم و چقدر مصیبت کشیدم که از شر این بارداری ناخواسته خلاص شم. اولا وقتی تنها رفتم دکتر زنان به دکتر زنانم گفتم عقد کرده هستم و بچه رو نمیخوام. دکتر زنان با بدجنسی تمام، آمپول سقط جنین رو تو دفترچه بیمه‌ی من نوشت و من دونه دونه داروخونه‌های شهر رو با هزار بدبختی و بررسی که آشنایی توش نباشه میرفتم که بپرسم آمپول رو دارن یا نه. در نهایت خانم دکتر یکی از داروخانه‌ها که خدا حفظش کنه بهم گفت: "این دارو رو اینجوری پیداش نمیکنی، غیر قانونیه، موندم دکتر چرا تو دفترچه‌ات نوشته! باید بازار سیاه پیدا کنی". با هزار بدبختی و گرفتاری، بالاخره تو شهرستان اطراف شهرمون یک لوازم پزشکی فروشی گفت می‌فروشم، اونم با چه قیمت بالایی. ماهم که چاره‌ای نداشتیم با هزار بدبختی پول رو جور کردیم که تازه تجهیزات پزشکی گفت باید بری سونوگرافی حتما باید تو هفته‌ی هشتم باشی که بهت آمپول بزنیم. با هزار بدبختی یک سونوگرافی ناشناس پیدا کردم و باز هم تنها رفتم سونو انجام دادم و دکتر سونوگرافی کلی تبریک و اینها و منم مجبور به تظاهر و دروغ که شوهرم مأموریته کسی رو اینجا ندارم تنها اومدم. ولی حد استرسی که اون روزها کشیدم واقعا به کلام و نوشتن نمیاد. رنج و دردی که می‌کشیدم قابل وصف نبود. دختر با آبرو از خانواده‌ای با آبرو و معتقد اگه کسی می‌فهمید چه غلطی باید می‌کردم. بالاخره روز موعود رسید و با توجه به شرایط هوایی خیلی بد اون روز راهی اون شهرستان کوچک شدیم. با دوست پسرم رفتیم تجهیزات پزشکی و اونها سونو رو دیدن آمپول رو دادن و بهمون آدرس دادن. رفتیم یه خونه‌ی خیلی قدیمی و درب و داغون؛ یک آقای میانسالی اونجا بود بهم سرم زد و آمپول رو هم زد؛ بعد زیر شکمم رو انگار داره رخت چرک میشوره محکم فشار داد چند دقیقه‌ای و گفت باید بری طناب بزنی و کوه بری تا جنین در بیاد. بعد برگشت من به شهر خودمون بخاطر بارش برف شدید راهها بسته شد و من در اتاقم رو قفل می‌کردم صدای آهنگ رو تا ته زیاد میکردم و طناب میزدم و زار میزدم. بعد روز سوم نصفه شب با درد شدیدی بیدار شدم. حالت زور زایمان داشتم. عرق سرد رو پیشونیم میزد، اما صدام درنیومد؛ زور زدم و یک تیکه دراومد. جنین سه تیکه شده بود و تو سه روز متفاوت دراومد و هربار با درد بسیار شدید مثل زایمان طبیعی. یادمه تکه‌های جنین رو نگه داشتم که مطمئن شم کامل در اومده  و چیزی گیر نکرده که مریضی‌ای بگیرم. تو اینترنت سرچ می‌کردم؛ اون زمان با مودم dail-up، عکس‌های طبیعی جنین هشت هفته‌ای رو می‌دیدم و باهاش مقایسه می‌کردم.
اینها اتفاقات اون روزها بود. اما از نظر روانی آسیبی که بهم زده شده بود قابل توصیف نیست. بعد ده سال تونستم با این تروما مواجه بشم با تراپیستم؛ یک ماه تموم عزاداری کردم برای این اتفاقاتی که اون روزا برام افتاد و به خودم اجازه نداده بودم خم به ابرو بیارم تا کسی نفهمه. تا قبل از این ده سال همش خواب می‌دیدم که بچه رو به دنیا آوردم؛ پسر بچه است و با من قهره؛ احساس گناه می‌کردم که اولین بچه‌م رو کشتم. اولین تجربه‌ی بارداریم اینقدر پر از استرس و ناراحتی بود که منی که از بچگی عاشق بارداری و مادر شدن بودم از جفتش متنفرشدم. درد رو رنجی که متحمل شدم رو نمیتونم بگم. اگه کشوری بود که آزاد بود شاید اصلا بچه‌م رو نگه می‌داشتم یا حتی اگه تصمیم خودم بود که نگهش ندارم اینقدر زجر نمی‌کشیدم و شرایط جبری برام تصمیم نمی‌گرفت. بعدها شنیدم اون آمپول بسیار خطرناک بوده و امکان هراتفاقی بعد زدنش وجود داشته. این هم از تجربه‌ی من با این امید که روزی بشه که هر انسانی مخصوصا زنان کشورم برای داشتن حقوق اولیه‌شون اینقدر تو رنج و عذاب نباشن.

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.