دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
در داستان گروه محکومین کافکا، یک جهانگرد وارد سرزمینی می‌شود که در آن یک نظام جهنمی استقرار دارد. رهبر مستبد آن سرزمین قانون‌هایی وضع کرده و متخلفان از آن قوانین توسط «ماشین جهنمی» شکنجه و اعدام می شوند. ماشین جهنمی دستگاهی است که با مجموعه‌ای پیچیده از سوزن‌ها، میخ‌ها و تیغ‌ها فرمان رعایت نشده را بر روی بدن محکوم حک می‌کند و محکوم در وضعیتی جان می‌سپرد که تمام بدن او آکنده از زخم‌هایی است که همان فرامین فرمانروا هستند. شخصیت تأمل‌برانگیز این داستان، افسر اجرای حکم اعدام است که به شدّت نگران این است که بودجهٔ کافی برای سرویس کردن ماشین شکنجه فراهم نمی‌شود و حسرت ایّام فرمانده سابق را می‌خورد که دستگاه نو بود و راندمان بالاتری داشت! در انتهای قصه هم، افسر مأمور شکنجه از ترس این که مبادا سیّاح، فرمانده‌ٔ جدید را وادارد که این روش اجرای قانون را منسوخ کند تصمیم می‌گیرد خود را زیر ماشین اعدام افکند و ایمانش را به‌ دستگاه ثابت کند. او محکوم را از روی ماشین شکنجه بلند می‌کند و جملهٔ «وظیفه‌شناس باش» را به ‌ماشین می‌دهد که روی بدن خودش حک کند و ماشین، بدن افسر را در مقابل چشمان وحشت‌زدهٔ سیّاح سوراخ می‌کند!
Channel name was changed to «دکتر سرگلزایی drsargolzaei»
Forwarded from رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
معنای این اعدام ها چیست؟

۱.نمیخواهم از منظر جامعه و مردم به این اعدام ها نگاه کنم چون فکر میکنم جامعه فعلی ما تنها یک راه در برخورد با این اعدام ها دارد و آن این است که از منظر "مقاومت" (و نه از منظر سلطه و سرکوب)به این اعدام ها نگاه کند و قربانیان این اعدام ها را شهداء راه آزادی وطن بداند و به جای سوگواری وماتم زده شدن به روایت جانبازی و فداکاری و مبارزه این عزیزان بپردازد.

۲.پرسش کلیدی اما این است که حکومت چرا دست به چنین جنایاتی می زند؟ طولش ندهم.اگر برای "عبرت آموزی" اقدام به کشتن می کند به زبان آلبر کامو در "تامل درباره گیوتین" پس چرا این عمل را در ملاء عام انجام نمی دهد و آن را مخفیانه و در حصار دیوارهای زندان انجام می دهد.اگر برای "انتقام گیری" و رضایت حاکم و تلافی کردن اینکار انجام می دهد که باید باز به زبان کامو بداند انتقام گیری یک عمل غریزی و طبیعی است که از یک حکومت مدعی قانون بعید است بجای عمل بر مبنای قانون بر مبنای غریزه عمل کند.اگر حکومت فکر می کند "هراس از مرگ" بزرگترین هراس انسانهاست و از این طریق می خواهد مانع از شکل گیری دوباره جنبش انقلابی مردم شود باید از زبان فرانسیس بیکن بداند که قدرت عواطف انسانی چون عشق، عشق به وطن، میل به آزادیخواهی و....آنقدر قوی تر از هراس از مرگ است که انسان به راحتی می تواند در راه عواطف خود مرگ را به جان بخرد.

۳.تنها یک تحلیل باقی می ماند و آن تحلیل فرویدی ماجراست: جنایتکار می کشد تا کشته شود.جنایتکار خواهان مرگ است و مرگ را فقط برای مرگ می خواهد.او می کشد تا خودش نیز بواسطه جنایتش کشته شود.میل به کشتن چیزی جز میل به مردن و سر به نیست کردن خود نیست.به نظر می رسد، جمهوری اسلامی در ناخودآگاه خود می داند که در ذهن مردم ایران در حال دادگاهی شدن و تمام شدن است و باز به طور ناخودآگاه می کشد تا حکم مرگ خود را سنگین تر کند.اما نمی داند که مردم ایران حکم به اعدام او نخواهند داد.بالاترین حکم مردم ایران برای جمهوری اسلامی "حبس ابد" است.مردم ایران در ایران آزاد خود حتی جمهوری اسلامی را نخواهند کشت تا دیگر هرگز مجازات مرگ در این سرزمین حاکم نشود.

http://t.me/mostafamehraeen
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
معنای این اعدام ها چیست؟ ۱.نمیخواهم از منظر جامعه و مردم به این اعدام ها نگاه کنم چون فکر میکنم جامعه فعلی ما تنها یک راه در برخورد با این اعدام ها دارد و آن این است که از منظر "مقاومت" (و نه از منظر سلطه و سرکوب)به این اعدام ها نگاه کند و قربانیان این اعدام…
🔹 گفت‌و‌گو کنیم.

🔹 نقد رسیده بر یادداشت جناب دکتر مصطفی مهرآیین راجع به "معنای این اعدام‌ها"


🔹 خانم پ:
با چند نكته موافق نيستم:
اول اين كه دليل نميشه كه اگر در ملاء عام اعدام نميكنن پس برای عبرت آموزی نيست اتفاقا به نظر من هدف عبرت آموزيه ولی ميترسن كه در ملاء‌عام باشه چون اتفاقا با جوش و خروش و هيجان مردم روبه‌رو ميشه و بايد نيروهای امنيتی زيادی رو بگمارند كه بتونن آشوب رو بخوابونن.
دوم این که حكومت مدتهاست كه با پر رويی هر چه تمامتر ميگه همينه كه هست و ج ا هيج پرده‌ی شرم و حيايی رو ندريده نگذاشته، اصلا فكر ما و برداشت ما براش مهم نيست. به نظرم اتفاقا ميكشه تا سركوب كنه، ميكشه تا بگه ما هستيم و مانا هم هستيم. هرکی هم بخواد اعتراض كنه برش ميداريم از روی زمين.
اينم موافق نيستم كه ج.ا. ناخودآگاه ميكشد تا حكم مرگ خود را سنگين‌تر كند زیرا لفظ ناخودآگاه مربوط به وجود انسان است نه يك نظام. حکومت داره ميكشه چون مثل همه‌ی ديكتاتوري‌های ديگه بايد مردم رو بترسونه كه مدت بيشتری سلطه‌گری كنه و در اين مدت يغماگری بيشتری كنه. من اين خبر موثق رو دارم و شايد خيلي از شماها هم داشته باشيد كه خيلی از اوباش حكومتی به غير از تابعيت خيلی از كشورهای آمريكايی و اروپايی، مزرعه‌های چندين هكتاريثی در كشورهای افريقایی خريدن و حواسشون هست كه بالاخره بايد يه زمانی برن خودشون رو يه جايی گم و گور كنن. ميدونن كه در زمان حاضر امكانش زياده كه در اروپا و امريكا تركينگ بشن ولی در افريقا ميتونن در خفا زندگی كنند درست به همون دليلی كه سركرده‌های نازی‌ها پس از جنگ جهانی دوم به كشورهای آمريكاي جنوبی گريختند؛ درسته خيلی‌هاشون شناسايی شدند ولی خيلی‌هاشونم تا آخر عمر ناشناس در همون كشورهای آمريكای جنوبی زندگی كردند.

🔹 نظر شما چیست؟
Forwarded from Cafe sz
وقتی شکمت خالیست و بالای می‌آوری برای ساعت‌ها طعم گندیده‌ی زرداب روی ‌سَقَت می‌ماند و خودش توی آدم یک تهوع ممتد به جا می‌گذارد؛ تهوعی که به کاری نمی‌آید. چرا که دیگر چیزی برای پس دادن نداری؛ پس تنها عق می‌زنی. عق‌های بی‌حاصلی که رهایت نمی‌کند.
روح من از سال نود و هشت دارد عق می‌زند. عق‌های بی‌حاصل. اخبار را می‌شنوم و عق می‌زنم اما هیچ چیز بیرون نمی‌آید؛ نه شعری، نه حماسه‌ای و نه حتی دیگر مرثیه‌ای! چهار سال است که دیگر پر نمی‌شوم و تنها پس داده‌ام. چهار سال است طعم گند زرداب توی روحم خانه کرده و تهوع ممتد پشت قفسه‌ی سینه‌م شده است یک افعی موذی که برای خودش می‌لولد و می‌لولد. عق می‌زنم و تماشا می‌کنم. عق می‌زنم‌ و ادامه می‌دهم. عق می‌زنم و می‌خوابم؛ خواب‌هایی بی‌رویا، بی‌کابوس؛ سیاه و بی‌انتها!
📷📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔹 گفت‌و‌گو کنیم. 🔹 نقد رسیده بر یادداشت جناب دکتر مصطفی مهرآیین راجع به "معنای این اعدام‌ها" 🔹 خانم پ: با چند نكته موافق نيستم: اول اين كه دليل نميشه كه اگر در ملاء عام اعدام نميكنن پس برای عبرت آموزی نيست اتفاقا به نظر من هدف عبرت آموزيه ولی ميترسن كه…
🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
🔹 دومین و سومین نقد رسیده راجع به یادداشت جناب دکتر مصطفی مهرآیین راجع به "معنای این اعدام‌ها"


🔹 خانم آزاده:
من با زبان آقای دکتر مهرآیین تونستم ارتباط برقرار کنم اما در رابطه با استدلال‌هاشون هم نقد داشتم و هم برام سؤال پیش اومد.
از انتهای نوشته آغاز می کنم...
در رابطه با ناخودآگاه یک حاکمیت به نظر می‌رسه نوعی خلط مبحث اتفاق افتاده باشه که از دو دیدگاه مجزا در موردش صحبت می‌کنم:
* اولین پیش‌فرضِ این نگاه اینه که حاکمیت، یک کلِ منسجم هست! در حالی که این فقط یک خطای دید از سمت ماست که خارج از دایره‌ی حاکمیت هستیم. حاکمیت‌ها، همواره و به ویژه در شرایط کنونیِ ج.ا.، یک موجودیتِ چند پاره هستند و میزانِ این چند پارگی در حوزه‌های مختلف، تفاوت می کنه.
این‌که این چندپارگی و انشقاق در حوزه‌ی سیاستگذاری برای بقا، از دیگر حوزه‌ها کمتر باشه، قابل قبول هست اما اونقدر به صفر میل نمی‌کنه که بتونیم به عنوان پیش‌فرضِ انتسابِ یک ناخودآگاه به حاکمیت، قبولش کنیم (به ویژه در اوضاعِ متشنجِ فعلی، نظریاتِ بقا، به شدت، واگرا هستند)
* نکته دوم غیابِ دیدگاهِ سیستمی هست.
اساسا جوامع، سیستم های پیچیده هستند (و حاکمیت به عنوان بخشی از این سیستمِ پیچیده‌ی اجتماعی) ویژگیِ برجسته‌ی سیستم‌های پیچیده، ماتریس‌گونه بودنِ کارکردها در سیستم هست. (به گمانم چیزی شبیه اثر پروانه‌ای) به نظر می‌رسه فرضِ ماتریس‌گونگی و سیالیت در سیاستگذاری‌هایی که از جامعه و بازخوردهاش، متاثر میشه، در این فقره‌ی سوم منظور نشده؛ و گویی که در یک شرایط ثبات (که به ناخودآگاهِ حاکمیت ارتباط داده شده)، حاکمیت اقدام به سیاستگذاری کرده.
داخل پرانتز: ماتریس‌گونگی یعنی هر عاملی که وارد سیستم بشه روی تک تک اجزایی که حتی با عامل جدید، ارتباطی نداره، تأثیر میذاره و لذا تصور این حد از انسجام که برای داشتنِ یک ناخودآگاه، لازمه، مورد پرسش و نقد قرار می گیره.
در رابطه با نکته و سوال دوم ایشون..
شاید در نظر گرفتنِ تفاوت میان واکنش‌های با اهداف کوتاه مدت و بلند مدت که از حاکمیت می‌بینیم در پاسخ این سؤال، راهگشا باشه.
حاکمیت ج.ا. بیش از هر هدفی چون توسعه یا حتی ایدئولوژیِ محوری‌‌اش، یک سیستم صرفا برای حل بحران ساخته و پرداخته و نه بیش از این. به عبارتی سیاستِ از این ستون به اون ستون فرجه! این ماهیت به برخی از این گزینه‌هایی که در متن مطرح شده، نمی‌خوره، مثلا انتقام‌جویی. سیستمِ حل بحران، صرفا همیشه در جهتِ بقا تلاش می‌کنه و سیاست‌های دور و درازی مثل انتقام جویی از جامعه، براش زیادی دور و درازه! همین سیستم به دلیلِ همین ماهیتش درکِ فوق‌العاده‌ای از نظریات ساختاری و کارکردگرایی از بزرگترین نظریه پردازان جامعه شناسیِ جهان به ویژه انقلاب پژوهان از هانتینگتون تا دیویس داره؛ به این معنا که هر روزنه‌ای که کمترین انگیزه‌ای برای استمرار هر نوع جنبش انقلابی وجود داشته باشه توسط سیستم، با هوشمندی شناسایی میشه.
بنابراین گزینه‌ی هراس‌افکنی (و در نهایت درماندگی آموخته شده و اتمیزگی) مقبول‌تر به نظر میاد. این نقل از فرانسیس بیکن هم به حل بحران، هیچ ارتباطی پیدا نمی کنه چون باز هم یک سیاستِ زیادی دور و دراز برای سیستمی است که برای حل بحران های کوتاه مدت، ساخته شده است.

🔹 خانم شهلا:
من با اين بخش صحبت‌های دکتر مهرآیین زاويه‌ی جدی دارم. جمهوری اسلامی يك سيستم أست و قطعا بايد سرنگون يا به زبانی كشته شود . اين ربطی به اعدام انقلابی در حكومت بعدی ندارد و محاکمه‌ی عاملان و آمران رژيم، يك امر ضروری است! نمی‌شود سيستم جمهوری اسلامی بماند و اعدام ملغی شود! حتي اگر اصلاح‌طلبان برای حفظ خود و نظام جمهوری اسلامی دو پایی بروند روی قرآن و قسم بخورند كه اول از همه خودشان به دست خودشان همپالكی‌های سابق خود را نكشند، وای به حال هزاران زندانی كه در نوبت قرار دارند. جمهوری اسلامی بدون اعدام متصور نيست، اما اين بدان معنا نيست كه نبايد هرچه سريع‌تر يك جنبش اجتماعی را عليه اعدام (همهٔ اعدام‌ها و نه فقط زندانيان سياسی) سازمان داد. 

🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
Forwarded from رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
مخاطبان عزیز کانال رخداد تازه

من در این چند سالی که گاهی مطلبی در اینجا مینوشتم تنها یک هدف داشتم و آن هم کمک به بهبود وضعیت علوم انسانی در جامعه و به تبع آن بهبود خود وضعیت فرهنگی - اجتماعی سرزمین عزیزمان ایران بود.از این لحظه به بعد تنها میتونم به انتشار فایل های کلاس درس خود(اگر اجازه داشتن کلاسی داشته باشم) بپردازم و دیگر هیچ مطلبی در خصوص مسائل جامعه منتشر نخواهم کرد.ممنون از اینکه در این سالها نوشته های ناچیز بنده را مطالعه کردین و اظهار لطف نمودین.مصطفی مهرآیین.ارادتمند همه عزیزان.

http://t.me/mostafamehraeen
همدستی بین تکنوکرات‌هایی که با الگوی "کارمند مطیع" و "پدر خانواده" به مدیریت سازمانی جنایات می‌پرداختند (مقاله‌ی کارمند شریف اداره‌ی سلاخی) و اوباشی که از جنایت و خشونت لذت می‌بردند (مقاله‌ی یونگ و فاشیسم: مکتب اوباش) منجر به رویش ماشین عظیم کشتار هیتلر و سوختن زندگی میلیون‌ها انسان شد.
در این بین، کسانی هم با سکوت در برابر جنایات نازی‌ها به "شرّ کهتر" تن دادند و "حسابگری شخصی" را جایگزین "مسئولیت مدنی" کردند، همان الگوی "ما نه سر پیازیم، نه ته پیاز!" که در فرهنگ ایرانی هم بسیار شایع است. 
کارل یاسپرز در مقاله‌اش موضوع "گناه سیاسی" را مطرح کرد:  همه‌ی اعضاء جامعه مسئول شیوه حکومت جامعه‌اند و هر کس که از این مسئولیت مدنی شانه خالی کند در "گناه سیاسی" حکومت شریک و مقصر است.
هانا آرنت نیز به بررسی کسانی پرداخت که حتی با وجود خطر مرگ، از همکاری، تسلیم و سکوت در برابر جنایات حکومت خودداری کردند.
پیشنهاد می‌کنم فیلم ارزشمند "شیطان وجود ندارد" ساختهٔ محمد رسول‌اف را ببینید. موضوع این فیلم اعدام در ایران است. چه کسانی پیچ و مهره‌های این دستگاه جهنمی هستند؟
سه ویدیو دربارهٔ خودشیفتگی ⬆️
در یوتیوب رسمی دکتر سرگلزایی
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️حکومت‌‌ها ابتدا در ذهن‌ها سقوط می‌کنند

دکتر سعید معدنی

۲ خرداد ۱۴۰۲

رمان "بینایی" نوشته‌ی ژوزه ساراماگو حکایت مردمی است که از حکومت ناراضی هستند و برای نشان دادن اعتراض پای صندوق رای حاضر نمی شوند. این رمان در ادامه رمان دیگری به نام "کوری" است که نویسنده پرتغالی به خاطر نوشتن رمان کوری جایزه‌ی ارزشمند نوبل ادبی را گرفته است.  

رمان "بینایی"به نوعی ادامه "کوری" و در همان شهری که داستان کوری اتفاق افتاده ماجرایش می‌گذرد و برخی شخصیت‌ها سرنوشت شان در این رمان ادامه می‌یابد. داستان کتاب "بینایی"  داستان حکومتی است که ذاتا" دیکتاتور است اما ظاهرا" برای مشروعیت‌بخشی به خود انتخابات صوری هم برگزار می‌کند.

در یک روز بارانی که روز رفراندم و رای‌گیری است. هیچکس در حوزه‌های رای حاضر نمی شود حتی بسیاری از خانواده‌های مسئولان برگزاری انتخابات هم‌ مشارکتی ندارند. سکوت محضی حاکم است؛ ابتدا مسئولان فکر می‌کنند که شاید بارش باران و شرایط آب و هوایی باعث شده اما وقتی باران قطع می شود و هوا مساعد است باز خبری از حضور مردم نیست و این شکست بزرگی برای حکومت است. رئیس جمهور و سایر مسئولان به تکاپو، توصیه و التماس می افتند که مردم شرکت کنند. سر انجام مردم در بعد از ظهر به سوی حوزه‌های رای گیری هجوم می‌آورند اما فردا که آرا را می‌شمارند معلوم می شود همه‌ی رای‌ها سفید است!

این عدم مشارکت ابتدایی و از دست رفتن مشروعیت سیستم و یا سفیدی رای‌های اعتراضی نشان می‌دهد حکومت های دیکتاتوری که ادای دمکراسی را درمی‌آورند، ابتدا در ذهن مردم سقوط می کنند سپس در ادامه، سقوط عینی و  واقعی اتفاق می‌افتد. یک نظام سیاسی که بر ابدان حکومت می‌کند نه بر قلب‌ها، خود را به نابینایی! می‌زند و چشم بر مشکلات می‌بندد و سعی میکند با تبلیغات دروغین همه چیز را عادی نشان دهد. اما حاکمان زمانی به خود می‌آیند که دیگر دیر شده است. در مقابل مردم به آگاهی رسیده "بینا" شده اند و دیگر حاضر نیستند مفت و مجانی به حکومتگران فاسد نالایق و ناتوان سواری دهند و مشروعیت ببخشند.

در رمان بینایی ماجراهای دیگری هم اتفاق می‌افتد. تعقیب و ترور و قتل هم وجود دارد. کسانی که رمان کوری و بینایی را مطالعه نکرده‌اند پیشنهاد می کنم که ابتدا "کوری" و سپس "بینایی" را بخوانند.

داستان بینایی رسوایی حکومت دیکتاتوری به ظاهر دمکراسی است که در ذهن و قلم یک نویسنده اروپایی به نمایش می‌گذارد. در طول خواندن رمان همیشه این موضوع در ذهن شما نقش می بندد که به عنوان یک جهان سومی خاورمیانه‌نشین، اگر چنین رمانی می نوشتید و "سقوط حکومت‌ها در ذهن‌ها" را ترسیم می کردید، چگونه روایت میکردید و می‌نوشتید؟

https://t.me/Saeed_Maadani/3858

#سعید_معدنی
#ژوزه_ساراماگو
#کوری
#بینایی
#دیکتاتوری
#سقوط


@NewHasanMohaddesi
توسط انتشارات سرای بامداد تورنتو منتشر شد. برای تهیه‌ی نسخه‌ی کاغذی کتاب در کانادا لطفا با کانون مدیریت زنان تورنتو تماس بگیرید:
+1 (647) 267-8901
کتاب "ناخوداگاه آقای روانپزشک" با ترجمه‌ی خانم نگار خیاط گلکاری به انگلیسی منتشر شد و از طریق سایت آمازون قابل تهیه است:
https://www.amazon.com/dp/B0BPWHH9WP
تمام درآمد این کتاب صرف کمک به خیزش زن-زندگی-آزادی خواهد شد. از ایرانیان ساکن خارج از کشور خواهش می‌کنیم با خرید کتاب و هدیه دادن آن به دوستان انگلیسی زبان‌شان، جامعه‌ی جهانی را با دغدغه‌های جامعه‌ی ایرانی آشنا کنند.
#معرفی_کتاب
#نا_ناخودآگاه_آقای_روانپزشک

نام کتاب: نا ناخودآگاه آقای روانپزشک
نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی
انتشارات: طرحواره
تلفن مرکز پخش: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲

دوستی پیامک می‌زند و از من می‌خواهد تأثیرگذارترین کتاب زندگی‌ام را برایش نام ببرم. این سؤال مرا به فکر فرو می‌برد، «تأثیر‌گذارترین کتاب زندگی» عبارت سنگینی است و پاسخ دادن به این سؤال دشوار است، نیاز به یک سفر درونی دارد، پس به سفر می‌روم!
کلاس سوّم دبستان بودم، کتابی برایم خریدند به اسم «کودک قهرمان» که نوشتۀ «علی وافی» بود. داستان کودکی مصری به نام سعید بود که نویسنده ادعا کرده بود شهر «پورت سعید» مصر به افتخار او نامگذاری شده است. ماجرای کتاب برمی‌گشت به قضیه ملّی شدن کانال سوئز به فرمان جمال عبدالناصر و هجوم نیروهای بیگانه به مصر. در داستان این کتاب، سعید (که هم سن و سال من در هنگام خواندن قصه بود!) در عملیاتی خطرناک جان خود را به خطر می‌انداخت تا تأسیسات نظامی نیروهای متجاوز را منهدم کند. آن زمان این کتاب بخشی از سرنوشت مرا ساخت و شجاعت را تبدیل به یکی از ارزش‌های متعالی و معنابخش زندگی من کرد!
کلاس چهارم دبستان «بینوایان» ویکتور هوگو را خواندم، سال بعدش «یک هلو، هزار هلو»، «بیست و چهار ساعت میان خواب و بیداری» و «افسانۀ محبت» صمد بهرنگی را خواندم. این قصه‌ها ذهن من را به موضوع فقر و تبعیض حساس کردند و آرمان عدالت را تبدیل به آن امر متعالی کردند که باید برای آن شجاعانه جنگید.
حدود یک دهه بعد، در هفده-هجده سالگی، کتاب‌های «ابوذر، سوسیالیست خداپرست» «عبدالحمید جوده السّحار» که توسط «دکتر شریعتی» ترجمه و حاشیه خورده بود و کتاب‌های «نان و شراب» و «دانۀ زیر برف» اینیاتسیو سیلونه (عارف مبارز سوسیالیست ایتالیایی) تأثیر آن کتاب‌های کودکانه را در من ماندگار و پایدار کردند...

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei

@drsargolzaei
معرفی کتاب

بفرمائید نوبت شماست!

نویسنده: دکترمحمدرضاسرگلزایی
انتشارات: بهار سبز

آموزش دادن نوجوانان درباره تهدیدها و چالش های زندگی بیرون از خانواده، ظرافت خاصی را می طلبد. اگر این آموزش چیزی شبیه به صفحه حوادث روزنامه ها باشد محصول آن تربیت نوجوانی بدبین، عبوس، افسرده و منزوی خواهد بود.
در کتاب "بفرمائید، نوبت شماست" تلاش کرده ام این ظرافت را رعایت کنم و از ایجاد فضای ترس و گفتمان "بچه ها مواظب باشید!" پرهیز نمایم.
این کتاب چند ویژگی خاص دیگر نیز دارد:
یکی این که در پایان هر مبحث نمونه هایی از کار گروهی و موضوع بحث و گفتگو پیشنهاد کرده ام. بنابراین این کتاب را می توان به عنوان یک "کتاب کار" در کلاس های درس مهارت های زندگی مورد استفاده قرار داد.
دیگر این که با در نظر داشتن کم حوصلگی نوجوانان در زمانه بازی های رایانه ای و شبکه های اجتماعی مجازی، این کتاب را در حداقل حجم ممکن و در نهایت اختصار نوشته ام و به این منظور تلاش کرده ام ضروری ترین و فوری ترین مهارت ها را در کتاب بگنجانم و اولویت های بعدی را برای فرصت های بعدی بگذارم.

تلفکس انتشارات بهار سبز ۳-۲۲۶۲۲۹۰۱ است و ایمیل آن info@baharesabz.ir
می باشد.
#معرفی_کتاب
مجموعه کتاب های مهارتهای زندگی
نوشته: دکترمحمدرضاسرگلزایی
انتشارات همنشین
تلفن مرکز پخش 09102012970
#کتاب
#اعتیاد

"کتاب‌های دکتر سرگلزایی در مورد اعتیاد"

@drsargolzaei