دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.4K subscribers
1.85K photos
101 videos
166 files
3.32K links
Download Telegram
Forwarded from Cafe sz
اصلا اولش که اینطوری نبود! کسی کاری با خدا و دین و پیغمبر اون یکی نداشت. اتفاقا کنار خدا تور کشیده بودیم و عصر‌ها دور هم والیبال بازی میکردیم. زیر سایه‌ی خدا! زمین کناریش! دلمون هم که میگرفت یه نگاهی میکردیم بهش و آروم میگرفتیم! ننه و بابامونم اگر ناخوش میشدن یه دخیلی میبستیم و دو کلوم باهاش درد و دل میکردیم و شل میشدیم. یه روزی مجتبی اومد و گفت:«من دیگه مسجد نمیرم‌! نه واسه درد و دل و نه واسه والیبال!» گفتم:«چطور؟» گفت:«سید حسن جر میزنه! خدا هم هیچی بهش نمیگه!» گفتم:«چطور مگه؟!» گفت:«توپ رو میزنه به تور! خطا که میشه زیر بار نمیره! میگه من سید اولاد پبغمبرم و اینجا زمین خداست! تو زمین خدا خطای من حساب نیست! بهش میگیم بابا بازی والیبال بین خودمونه، چیکار خدا داری! بهمون میگه کافر! خدا هم هیچی نمیگه!»
راست میگفت! فرداش ابالفضل هم اومد و همین رو گفت. تک تک بچه‌ها بیخیال والیبال میشدن و مسجد خالی و خالی تر میشد. من آخری بودم. اون روز عصری رو هیچ یادم نمیره. من اینور تور بودم و سید اونورش. خطا شد. سید گفت:«حساب نیست!»
گفتم:«سید دست بردار! ندیدی مسجد رو خالی کردی؟ ندیدی از بچه‌هامون هیچ نمونده؟ یادت رفته اون عصر‌هایی رو که مسجد پر بود از صدای ذوق بچه‌ها و بعد بازی، وقت اذون مغرب خیس عرق میشستیم رو به روی خدا عصرونه نون و پنیری رو میزدیم که مادر مجتبی همراهش میکرد و کیفمون کوک میشد! یادت رفته خدا رو که بهمون لبخند میزد؟» اولش ساکت شد و انگاری رفت تو فکر. تردید از صورتش گذشت و سرش رو پایین انداخت. فکر کردم زیر بار رفته که یهو سرش رو بالا آورد و دیدم خون شده صورتش از عصبانیت! داد زد سرم و گفت:«تو کافری!» نگاه کردم به خدا. زیر لبی گفتم:«نمیخوای هیچی بهش بگی؟»
نگفت! از گوشه‌ی زمین گرمکنم رو برداشتم و از در مسجد زدم بیرون! الله و اکبر اول اذون رو که شنیدم دلم لرزید اما برنگشتم! هیچوقت برنگشتم. ننه و بابام هم که ناخوش شدن بهش رو نزدم. آقا جون هم که رفت فاتحه نخوندم! میگن:«تقصیر خدا نیست که! تقصیر سیده.» میگم:«خدا چرا هیچی نگفت؟!»
📸📝سهیل سرگلزایی
@szcafe

https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
نشست نقد و بررسی کتاب "جنون قدرت، قدرت نامشروع" نوشته‌ی دکتر محمدرضا سرگلزایی

▪️با حضور: دکتر محمدرضا سرگلزایی، دکتر مهدی نزاکتی علیزاده و رضا احمدی
▪️چهارشنبه هجدهم دی ماه ساعت هفده در محل آکادمی

🔰تلفن تماس آکادمی فلسفه و هنر مارزوک:
۰۲۱-۶۶۹۴۴۹۳۲
۰۹۳۷۵۵۱۴۸۶۶


آدرس: میدان انقلاب، خیابان فرصت شیرازی، بین جمال‌زاده و قریب، پلاک ۹۴، زنگ ۱۴، طبقه‌ی پنجم، آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

@drsargolzaei
مقاله

#مقاله

#اسطوره_اقتصاد_و_اخلاق_جنسی


جیمز جورج فریزر (James George Frazar)

«جیمز جورج فریزر» (1941-1854) دانش آموخته‌ی ممتاز «ترینیتی کالج کمبریج» در رشته «متون کلاسیک» بخش بزرگی از عمر خود را صرف «مردم‌شناسی اقوام باستانی» کرد که حاصل آن آثار زیر است:
«توتمیسم» (۱۸۸۷)، «شاخه زرین» (۱۸۹۰)، «وظیفه‌ی روح» (۱۹۰۹)، «اعتقاد به فناناپذیری و پرستش مردگان» (۱۹۱۳)، «دانش عوام درعهد عتیق» (1918), «پرستش طبیعت» (1926)، «انسان، خدا و جاودانگی» (1927)، «اسطوره‌های منشا آتش» و «رشد نظریه‌ی مُثُل افلاطون» (1930)، «بافه‌های انبارشده» (1931)، «ترس از مردگان در دین ابتدایی» (1933) و «گزیده‌مردم‌شناسی»(1938).

شاخه زرین

این کتاب معروف‌ترین اثر فریزر است که پس‌از انتشار اول در 1890، در سال های 1900 و 1906 مورد ویرایش قرار‌می‌گیرد. «شاخه‌ زرین» اثری دوران‌ساز است که می‌خواهد وجه مشترک تقریبا همه‌ ادیان ابتدایی را باهم و با ادیان جدیدتر مثل مسیحیت نشان‌دهد. تز کتاب این است که همه‌ی ادیان، در اصل، آیین‌های «باروری» بوده‌اند.
فریزر در این کتاب می‌گوید:

«اگر آزمون حقیقت با نمایش دست‌ها یا سرشماری صورت می‌گیرد، نظام جادو خیلی بیش از کلیسای کاتولیک حق دارد به شعار مغرورانه‌ی «آن چه همه، همیشه، در همه‌جا بدان معتقدند» به عنوان مدرک موثق و مسلم صحت خود متوسل شود».

«شاخه زرین» در بهار 1383 با ترجمه‌ی «کاظم فیروزمند» توسط نشر آگه به فارسی انتشار یافته و تاکنون به چاپ ششم رسیده است.

غذا، خدا، آئین

«کارل مارکس»، فیلسوف آلمانی قرن بیستم، می‌گوید:«بگو غذای تو چیست تا بگویم خدای تو کیست». آن‌گونه که «یوستین گرودر» فیلسوف معاصر نروژی نظریه مارکس را شرح می‌دهد، مارکس اعتقاد داشت که «اقتصاد، زیربنای فرهنگ است».
برای مثال، فرهنگ عمومی دو کشور ایران و ترکیه را در نظر بگیرید، دو کشور همسایه، با جمعیت برابر و مساحت نزدیک و تاریخ مشابه. همزمان در هر دو کشور حرکت از نظام اقتصادی فئودالیزم به نظام اقتصادی کاپیتالیسم شروع شد. «مصطفی کمال آتاتورک» و «رضا شاه پهلوی» در یک زمان با شیوه «تجدد آمرانه» سعی در فروپاشیدن نهادهای عصر کشاورزی (مذهب – قبیله – نظام ملوک الطوایفی) و ایجاد نهادهای عصر صنعت (سکولاریزم – ملی گرایی – دولت مرکزی) کردند.
در واقع آن‌ها در جهت تغییر دادن تعاملات اقتصادی و فرهنگ تلاش کردند، اما به دلیل تفاوت «منابع اقتصادی» نتیجه این دو تلاش یکی نشد: ترکیه به دلیل وابستگی به درآمد گردشگری (توریسم) سکولار شد و به‌تدریج حکومت نظامی حاکم بر آن نیز جای خود را به نظام پارلمانی داد تا علاوه بر عضویت در«ناتو» به عضویت در«اتحادیه اروپا» نیز پذیرفته شود. اما وجود «نفت» به عنوان منبع اقتصادی ایران تمام تلاش‌ها در جهت زدودن نهادهای عصر فئودالیته را خنثی کرد.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

استاد گرامی سلام

وجود من از دید ذات‌گرایانه، یا همان من اصیل که در دیانت بعنوان روح و خصوصا دکارت مورد بحث قرار می‌گیرد، چنانچه دچار خلل جدی شود و من بصورت غیرذات‌گرایانه لحاظ شود می‌تواند نقطه عزیمت جدی و راه‌کار مناسبی برای چارچوب‌بندی فلسفه و روان‌شناسی و انسان و جهان باشد. اگر چنان‌چه هم‌دل باعرائضم هستید منابعی دراین باب به‌لحاظ روان‌شناسی معرفی بفرمائید و یا راهنمایی کنید تا روند تحقیق دغدغه من سریع‌تر پیش برود.

چند وقتی است از فایل‌های صوتی و مکتوباتتون استفاده می‌کنم و انصافا باید ازشما تشکر کرد بابت جامع‌الاطراف بودن مباحثات.

ایام به کام.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

در دیدگاه ذات‌گرایانه، روح یا گوهر یا خودی آدمی (self) دچار خلل و ضایعه نمی‌گردد، 

تنها به دلایل زیستی - روانی - اجتماعی ارتباط ایگو (من، نفس) با آن تضعیف یا قطع می‌گردد.

 لذا راه حل این ماجرا رسیدگی کردن به مشکلات زیستی- روانی- اجتماعی است.

سبز باشید.

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
#نقد
#نقد_دکترسرگلزایی

نقد اول:

سلام اگر برای دقایقی تبختر و توهم خودداناپنداری حاد شما را رها کند شاید شما هم چیزهایی بیاموزید که در نظریه‌های التقاطی و پوپولیستی که شرح می‌کنید نیامده باشد.

در مورد سندروم استکهلم افاضاتتان را شنیدم بنده نه ذوب در ولایتم نه سینه چاک ترامپ و از هرچه سیاست است حالم بهم می خورد اما خواستم صدایم را به گوش حضرتتان که با اعتماد به نفس تمام جامعه را به دو گروه هشت درصد و نود و دو درصد تقسیم می‌کنید برسانم. با عرض پوزش تقسیم بندی شما چرند محض و ترویج سطحیت و خودبزرگ پنداری کاذب است... ضمن اینکه یک خطای فاحش سیاسی به خاطر جهت گیری و تعصب سیاسی آشکارتان هم دارد که وجه علمی حرف هایتان را مخدوش می کند.

نکته ی اول اینکه تحلیل شما فقط در مورد بخشی از یک طبقه اجتماعی صادق است همان ها که البته به قول شما پست و مقام و منزلت از حاکمیت می گیرند متاسفانه شما بخش عمده ای از لایه های دیگر این طبقه را اساسا نمی شناسید به دلیل فاصله درک معرفتی و فاصله ی روشن زیست اخلاقی و همچنین بی خبری مفرط شما از مبانی عمیق اعتقادی این گروه ها

من درباره ی بخش های فاسد یا افراطی که در هر صنف یا گروه یا طبقه ی اجتماعی وجود دارند،صحبت نمی کنم.

نکته دوم اینکه شما جای گروگان و پلیس و گروگان گیرها را رندانه عوض می کنید و قصه را درست از جایی که می خواهید روایت می کنید.

گروگان گیران اعظم و جنایتکاران اتوکشیده را که علت همه ی این بحران ها هستند را نادیده می گیرید اما با ایما و اشاره نقش خطاهای جائران داخلی را پررنگ می کنید.

جناب روانشناس بودریارد بحث نفی روایت بزرگ را درباره ی همان شبکه ی عظیم رسانه ای دروغ و تحریف جهانی مطرح کرد اما شما آن را برای مصرف داخلی و جهت گیری های سیاسی حقیرانه مصادره به مطلوب کرده‌اید.

برای انتقاد از سیستم فریب و تحمیق و ظلم و جور جهانی به جز شم روشنفکری کمی انصاف، وجدان و شرافت حرفه ای هم مورد نیاز است.


نقد دوم:

سلام و ارادت

وویستون راجع به سندروم استکهلم را قبلا شنیده بودم. به لحاظ تئوریک ایده جالبیه (البته که بهش نقد دارم)، ولی در مصداق باید خیلی احتیاط کرد. همونطور که در روانشناسی اسطوره محور هم در مصداق باید دقت زیادی بشه. شما تعداد زیادی آدم رو - با تفاوتهای بسیار - یه کاسه میکنین و میگین اینا همه "آرس" یا "زئوس" یا "پرسفون" و.... هستند.

البته گاهی مستقیم نمیگین. ولی جوری حرف میزنین که مخاطب به این نتیجه میرسه. 

راجع به باز نشر سندروم استکهلم در این زمان، احمقترین آدمها هم منظورتون رو متوجه میشن. درسته مستقیم نمیگین، ولی همه از شنیدن این ویس به یک نتیجه میرسن.

"هرکی از ترور اخیر ناراحته، دچار سندروم استکهلمه"

کلا مشکل من با شما همین "یه کاسه کردن" هست.

من بطور کلی هیچکس برام مقدس و اسطوره نیست. و جزو آدمهایی نیستم که برم تشییع جنازه و خاک بر سر و صورتم بریزم. ولی به ایشون خیلی احترام میذاشتم و از ترور شدنش اونم به این شکل، خیلی ناراحت شدم. 

اگر بخواین بگین چون ممکنه بخاطر تصمیمات ایشون در مبارزه با تروریسم و دفاع از ایران انسانهای بی گناه هم کشته شده باشن، پس آدم خوبی نبوده. اصلا قابل قبول نیست. 

بخاطر مشاوره غلط شما روانشناسا و تجویز غلط شما روانپزشکا چند نفر خودکشی کردن؟ چند نفر دیگر کشی کردن؟ 

شما سعی کردین تو لحظه درست ترین تصمیمو بگیرین.

سردار سلیمانی به مراتب از شما اطلاعاتش وسیعتر و مسئولیتش سنگینتر بوده، و سعی کرده در لحظه درست ترین تصمیمو بگیره، وقتی داعش ۱۷ کیلومتری مرز ایران بود.

مضاف اینکه، امریکا در یک کشور ثالث ترور کرده مقام نظامی ایران رو. به لحاظ حقوق بین الملل هم اشکال داره. باز بعلاوه، اگه خیلی روشنفکرین، نباید از تکه تکه شدن یه ادم خوشحال بشین. اگر هم فکر میکردین گناهکاره باید تو دادگاه مشخص میشد. 

و در نهایت، اصلا مصداق سندروم استکهلم نیست این ماجرا. ما خودمون انقلاب کردیم (من به دنیا نیومده بودم زمان انقلاب ولی میگم ما) کسی به زور اسلحه ما رو گروگان نگرفت. مشکلات داخلی داریم، حلش میکنیم خودمون. بدون دخالت خارجی.

اگر هم سندروم استکهلمی در کار باشه، عاشقان و سپاسگذاران امریکا دچارش هستن. امریکا اول و بیشتر علیه مردم ایران جنایت کرد؟ یا جمهوری اسلامی؟ 

وقتی میگم راجع به جمهوری اسلامی بی انصافین یعنی این.

یعنی تو کتاب چشم تاریختون وقتی راجع به چائوشسکو مینویسین، حتما اشاره میکنین که آخرین سفرش به ایران بوده، اما وقتی از افریقای جنوبی و اپارتاید مینویسین، نمیگین که ایران بعد از انقلاب با دو کشور رابطه نداشت، ۱. اسرائیل به دلیل معلوم. ۲.افریقای جنوبی به دلیل نظام آپارتاید

@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
درسگفتار" عقده های بنیادین در روانشناسی تحلیلی"
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
پنجشنبه 26 دیماه و
پنجشنبه 3 بهمن 98
ساعت 9 صبح تا 13
ثبت نام: 88109349 aftabemehr@
#پرسش_و_پاسخ
#اسکیزوفرنی_فرهنگی

پرسش:

سلام آقای دکتر 

اگر اکنون به این نتیجه رسیده باشم که با عقل مدرن می‌توان هزار و یک مسئله را حل کرد از حوزه سیاست و اقتصاد تا بهداشت و آموزش همچون کشورهای اروپای شمالی، اما همین عقل از محدودیت‌های جوهری خودش هم آگاه باشد و اکنون به این نتیجه رسیده باشم که تنها یک مسئله را نمی‌توان با عقل فهمید و حل کرد و آن مسئله الوهیت  و خدا باشد که نمی‌توان به قواره عقل درآورد و تجربه شخصی خودم به من بگوید با عشق‌ورزی می‌توان خدارا حس کرد و از آموزه‌های مولانا و محی‌الدین هم بهره ببرم و هم‌زمان این باور چیزی از مسئولیت اجتماعی من نکاهد و همچنان مرا در جایگاه شهروندی خودم قرار دهد و دیدگاه انتقادی مرا تحت شعاع قرار ندهد آیا به‌نظر شما چنین شخصیتی دچار چند پارگی و اسکیزوفرنی فرهنگی است؟ آیا تنها راه رهایی از اسکیزوفرنی فرهنگی آن است که جهان را به قواره عقل مدرن درآوریم؟ آیا می‌توان در حالی‌که در حوزه سیاسی و اجتماعی از آموزه‌های پوپر و آرنت و آیزایا برلین بهره می‌برم در حوزه خصوصی و معنوی هم همزمان از ‌آموزه‌های مولانا و ابوسعید و محی‌الدین استفاده کنم؟ آیا هم این و هم آن البته هر کدام در جایگاه خودش نشانه اسکیزوفرنی فرهنگی است؟

از تلاش‌های شما در جهت توسعه فرهنگی سپاس‌گزارم.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

کسی که همچون مولانا باور داشته باشد که «عقل عقلند اولیاء و عقل‌ها/ بر مثال اشتران تا انتها» و نیز باور دارد که ولیّ خدا اجازه دارد هم قانون‌گذار باشد، هم مجری، هم قاضی (حکیم الهی مثنوی) چگونه می‌تواند اومانیسم روسو و سارتر، لیبرالیسم آدام اسمیت و کارل پوپر و نظریهٔ سیاسی مونتسکیو و جان لاک را نیز بپذیرد؟ و جایگاه خدایی که با عشق ادراک می‌شود در سازمان کار و اجماع اجتماعی شفاف و نقاد یک جامعهٔ چند فرهنگی کجا خواهد بود؟ فراموش نکنید که مولانا و محی‌الدین نظریهٔ سیاسی هم دارند و شما نمی‌توانید هستی‌شناسی و منظومهٔ شناختی آن‌ها را به شکل دلبخواهی بردارید و گمان کنید آن‌ها را شناخته‌اید. از نظر من پذیرش همزمان گفتمان‌هایی که اصول موضوعه (پارادایم‌های) مانعة‌الجمع و ناهمخوانی دارند فرد را دچار دوپارگی‌شخصیتی و جامعه را دچار اسکیزوفرنی‌فرهنگی می‌کند.

سبز باشید

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
دوره آموزشی “سرک کشیدن به مغز”

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی

سرفصل ها: مغز و مفاهیم‌ انتزاعی
مغز و حافظه
مغز و توجه انتخابی
توان‌بخشی شناختی

💢زمان برگزاری: ۲۷ دی‌ماه ۱۳۹۸

💢ساعت ۹ الی ۱۳

🌐اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
☎️ 02188687126
☎️ 02122115179
📱09909456386

@drsargolzaei
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #جنون_قدرت_و_قدرت_نامشروع

نویسنده: #دکترمحمدرضاسرگلزایی

نشر: قطره


در باب «فاشیسم»، «توتالیتاریسم» و «کاپیتالیسم»

ممکن است واژه‌هایی چون «فاشیسم»، «توتالیتاریسم» و «کاپیتالیسم» برای فارسی‌زبانان بیگانه و غریبه بنظر برسند ولی خواندن این کتاب به خواننده‌ی ایرانی نشان می‌دهد که سال‌هاست این واژه‌ها را در زندگی خود لمس کرده است و به قول پروین اعتصامی «این گرگ سال‌هاست که با گله آشناست» دانستن این که نهادها و افراد چگونه صاحب قدرت نامشروع می‌شوند و چگونه ما را به بازی‌ای می‌کشانند که در آن نصیبی جز باخت نداریم، برای همه‌ی ما ضروری است.
مجموعه‌ای که تقدیم شما می‌گردد شامل مقالات مستقلی است که وجه مشترک آن‌ها شناخت و نقد قدرت نامشروع و فرایندهای شکل‌گیری و دوام آن است. این مقالات نگاهی میان‌رشته‌ای دارند و از اسطوره‌شناسی و فلسفه گرفته تا روان‌شناسی‌اجتماعی برای درک این‌که چگونه نهادهای قدرت نامشروع بر زندگی ما اعمال سلطه می‌کنند بهره برده‌ام. نگاه چندوجهی این مجموعه از یک سو نقطه‌ی قوّت آن است و از سوی دیگر نقطه‌ی ضعف آن. قوّت از این حیث که گستره‌ی وسیعی از نظریه‌ها و اندیشمندان را به خواننده معرفی می‌کند و خواننده بر اساس علاقه و رشته‌ی خود هر نظریه‌ای را که انتخاب کند پیگیری خواهد کرد. ضعف از این جهت که نتوانسته‌ام هیچ یک از نظریه‌ها را آن‌گونه که کارشناس آن حوزه در یک کتاب تخصصی به آن می‌پردازد وسیع و عمیق بشناسانم. از آن‌جا که انگیزه‌ی اصلی من در فراهم آوردن این مجموعه دغدغه‌ی اجتماعی بوده نه هدف آکادمیک، با اذعان به ضعف فوق تصمیم به ارائه‌ی آن به هم‌وطنانی که دغدغه‌ی مشابه دارند گرفتم با این امید که دغدغه‌های مشترک ما تبدیل به برنامه و اقدام جمعی شوند.

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from مردمک
🔸رویداد پخش و نقد فیلم
♦️ویژهٔ نوجوان‌ها

نمایش فیلم
اتاق معمّا
و تحلیل فیلم
با حضور دکتر محمدرضا سرگلزایی(روانپزشک)


🔅پنج‌شنبه ۳ بهمن
ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۹:۳۰
مجموعه فرهنگی آفتاب مهر

☎️ ثبت‌نام: ۸۸۱۰۵۸۳۵
@mardomak_tlh
@aftabemehr
#چشم_تاریخ
#احمد_کسروی

سیداحمد حکم‌آبادی که بعدها نام خانوادگی کَسرَوی را برگزید، تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهش‌گر، حقوق‌دان و اندیشمند ایرانی بود. وی استاد رشته حقوق در دانشگاه تهران و وکیل دعاوی  بود. سید احمد #کسروی در خانواده‌ای شیعهٔ مذهبی و معتقد در حکم آباد  تبریز به دنیا آمد. نیاکانش همه روحانی و پیش‌نماز بودند. احمد در سال ۱۲۸۹ خورشیدی و در سن ۲۰ سالگی به اصرار خانواده به لباس روحانیون شیعه درآمد و بر منبر مسجد آبا و اجدادی‌اش نشست ولی پس از آن‌که به گناه هواداری از جنبش مشروطه مورد ناسزاگویی روحانیون قرار گرفت در سال ۱۲۹۱ خورشیدی از لباس روحانیون خارج شد. پس از آن کسروی به تدریس زبان عربی و تحصیل حقوق، تاریخ، ستاره شناسی، گیاه شناسی، زبان انگلیسی، زبان روسی، زبان پهلوی و زبان اسپرانتو پرداخت. آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب به زبان‌ های فارسی و عربی است. از مهم‌ترین آثار کسروی می‌توان به دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان اشاره کرد که از مهم‌ترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطه ‌خواهی ایران می‌شوند و تا به امروز مرجع اصلی محققان دربارهٔ جنبش مشروطیت ایران بوده است. احمد کسروی خواستار مبارزه با «واپس‌ماندگی فکری و علمی» بود و از آن چه «اوضاع زندگی، خرافه‌گرایی و آداب اجتماعی» مردم ایران می‌دانست انتقاد داشت، همچنین خواستار «پالایش زبان فارسی» از هر گونه واژه عربی و سره‌ نویسی در زبان پارسی بود. موضع‌گیری‌های احمد کسروی در برابر  نهادهای مذهبی و ارزش‌های سنتی باعث شد که سید مجتبی میرلوحی (معروف به #نواب_صفوی) تصمیم به قتل او بگیرد. ابتدا نواب صفوی شخصاً به تهیه تپانچه و شلیک به کسروی اقدام کرد ولی گلوله در لوله تپانچه گیر کرد و نواب به کتک زدن و زخمی کردن کسروی بسنده کرد. سپس نواب با جمع کردن تعدادی جوان مذهبی و برانگیختن آن ها جریان قتل کسروی را مدیریت کرد. پیروان نواب صفوی که خود را فدائیان اسلام نامیدند در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و  در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران  احمد کسروی را در سن ۵۷ سالگی به ضرب «گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» به قتل رساندند آن ها در این حمله حدادپور منشی کسروی را نیز به قتل رساندند. قاتلین کسروی با میانجی گری #آیت_الله_کاشانی از زندان آزاد شدند.

برای دانلود مجموعه کامل چشم‌ تاریخ لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک کنید

@drsargolzaei
"فرزندپروری انسان‌محور"

مدرس: دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی - روان‌پزشک

۱۷ و ۱۸‌ بهمن‌ماه - قزوین
۰۲۸ - ۳۳۶۵۴۳۳۱

@drsargolzaei
#تأملات
#آئین_تو

هنوز نقّاره‌ها به صدا در می‌آیند
هر بامداد و هر بیگاه
در پیشواز و بدرقه‌ی میترای مهر
و تو نمی‌دانی که کدام آئین ریشه‌هایت را به تپش می‌دارد
با سرنای خراسانی

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

@drsargolzaei
#تأملات
#گور_دسته_جمعی

هوا چسبناک است و جاذبه‌ی زمین چون جاذبه‌ی برجیس!
واژه‌ها در فاصله‌ی بین لب‌های من و گوش‌های تو زمین‌گیر می‌شوند
سکوت، گور دسته‌جمعی کلمات پرپر شده است
باز لاله خواهد دمید در گورستان؟

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
میگن شبونه شبیخون زدن به دژ! بعد از ماه‌ها محاصره. شب مهتابی و آروم بود و صدای جیرجیرک‌ها هر دسیسه‌ای رو محال به نظر میاورد! چشم‌های سرباز‌ها گرم شده بود که دشمن عین مور و ملخ از تونل آذوقه ریخت بیرون. تونلی که راه مخفی مردم از داخل دژ به بیرون بود تا آب و آذوقه رو به دژ و روستا برسونن و محاصره رو تاب بیارن. تونلی که هیچکس ازش خبر نداشت. تازه چشمهای سرباز‌ها داشت گرم می‌شد که فولاد سخت و آبدیده از گوشت و پوست گذشت، رگ‌ها و شاهرگ‌ها رو پاره کرد و حیاتشون رو گرفت. صدای جیرجیرک‌ها‌ جاشون رو به جیغ و وحشت دادن و بوی سرب و دود و خون روستا رو پر کرد.
دختر خیره شده بود به هم‌قبیله‌هایی که سلاخی میشدن و باور نمیکرد خودش اینکار رو باهاشون کرده! باور نمیکرد خودش بوده که نقشه‌ی تونل رو روی پوست ماهی کشیده و به معشوقه‌ای از قبیله‌ی دشمن داده! باور نمیکرد معشوق زیباش بتونه با قبیله‌ش این کار رو بکنه! باور نمیکرد اینقدر احمق بوده!
حالا من اینجا وایستادم. هزار سال بعد. روی ویرانه‌های دژی که قربانی عشق دخترکی از این قبیله شده! حالا من اینجا وایستادم و نقشه‌ی فتحم‌ رو ساده لوحانه برایت با چاپاری مطمئن میفرستم و باز دژی رو قربانیت میکنم. چقدر ما احمقیم! ای عشق! ای قبیله‌ی غمگین من!
📝سهیل سرگلزایی
📸سهیل سرگلزایی
پ.ن:چیزی که راجع به این قصه جالبه اینه که این قصه‌ بین محلی‌ها‌ باعث شده سال‌ها اجازه‌ی تحصیل به دختر‌ها ندن! چون باور داشتن دختری که سواد داشته باشه قبیله رو نابود خواهد کرد!
@szcafe

https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
مقاله

#مقاله

#سانسور_شایعه_و_سرمایه_اجتماعی

توان اقتصادی یک فرد تنها بستگی به مقدار اموال و املاک او ندارد، بلکه این که یک فرد چقدر در جامعه اعتبار و نفوذ دارد هم جزئی از توان اقتصادی است. به این بخش از توان اقتصادی، سرمایه اجتماعی (Social Capital) می‌گوییم.
همان‌طور که یک فرد علاوه بر سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی دارد یک جامعه هم دارای سرمایه اجتماعی است. ایران از حیث سرمایه اقتصادی کشوری ثروتمند است اما از حیث سرمایه اجتماعی کشوری ضعیف است! ما کشوری داریم که جزو بزرگترین مخازن نفت و گاز طبیعی دنیاست، کشوری که از حیث اقلیمی و تاریخی پتانسیل‌های مهّمی برای گردشگری دارد و از حیث جغرافیایی پل بین آسیایِ‌میانه و آب‌های آزاد و پل بین خاورمیانه و شبه‌قاره هند است. اگر به رده بندی‌های جهانی “توسعه” نگاه کنید شگفت‌زده می‌شوید که چرا کشوری که با این پتانسیل‌ها باید در یک ‌سوم بالای جدول قرار داشته‌باشد، در یک سوم انتهایی جدول قراردارد. پاسخ را باید در پایین بودن “سرمایه اجتماعی” این کشور دانست.
مهم‌ترین عنصر در سرمایه اجتماعی “اعتماد عمومی” است. وقتی فضای اجتماعی سرشار از اعتماد است، آفرینش شغل و ثروت بالا می‌رود. چه وقت مردم یک جامعه به هم اعتماد دارند؟ وقتی که به صحت اخباری که از یکدیگر دریافت می‌کنند، باور داشته‌باشند. بنابراین وقتی در روابط بین فردی مان فرض را بر دروغ بودن اخباری که از هم می‌شنویم، بگذاریم می‌توان گفت سرمایه اجتماعی‌مان از دست رفته‌است. سانسور و شایعه، دو فرایندی هستند که سرمایه اجتماعی ما را به آتش می‌کشند. در فرایند سانسور، ما بخشی از واقعیت را انکار و کتمان می‌کنیم و در فرایند شایعه چیزی که واقعیت ندارد را به جای واقعیت می‌گذاریم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
مقاله

#مقاله

#صداقت_دروغ_و_سیاست

گرچه از منظر «اخلاق مطلق‌گرا» (که «امانوئل کانت» مدافع آن است) دروغ‌گفتن به‌طور مطلق یک رذیلت است و هیچ شرایط و منافعی توجیه‌کننده دروغ نیست، از دیدگاه روانی – اجتماعی می‌توانیم دروغ‌ها را به دو دسته تقسیم‌کنیم:
گروه اول دروغ‌هایی هستند که ناشی از رانش‌گر (Driver) «دیگران را راضی‌کن» (Please others) هستند. از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) هرکدام از ما در جریان تربیت «اوامر و مناهی» خاصی را از محیط دریافت‌می‌کنیم. این «امر و نهی‌ها» در سراسر زندگی، تعیین‌کننده تصمیمات ما هستند.
هنگامی‌که خانواده، آموزش و پرورش و رسانه دستور «دیگران را راضی‌کن» را در پیش‌نویس زندگی ما نوشته‌باشند ما در سراسر عمر تلاش‌می‌کنیم «به‌هر‌قیمتی» دیگران را خشنود کنیم. در‌نتیجه، هنگامی که حدس‌می‌زنیم گفتنِ حقیقت باعث رنجش‌خاطر دیگران شود دروغ را جایگزین حقیقت می‌کنیم.
بارها پیش‌آمده‌است که در پاسخ سؤالات «این لباس به‌من میاد؟»، «این رنگ مو به‌من میاد؟»، «از غذا راضی بودین؟ نمکش خوب‌ بود؟ خوب جاافتاده بود؟» پاسخ داده‌ایم: «بله، کاملاً، خیلی!» در حالی‌که نه آن رنگ لباس و رنگ مو به دوست‌مان می‌آمده و نه این غذا طعم رضایت بخشی داشته‌است. خیلی اوقات خودِ سؤال‌کننده هم به‌جای شنیدن حقیقت تلخ، توقع دارد دروغ شیرین را بشنود! انگار که او از شما می‌خواهد که «لطفاً به‌من دروغ بگویید، خواهش می‌کنم!». گرچه او در سطح خودآگاه و آشکار (Explicit) از شما تقاضای دروغ نمی‌کند اما در سطح ناخودآگاه و تلویحی (implicit) از شما تمنای دروغ می‌کند و زبان بدن (Body Language) و لحن کلام (Prosody) او پر از این التماس است: «عزیزم، مرا با دروغ شیرین نوازش‌کن».
کسانی که با گفتن چنین دروغ‌های شیرینی مخاطب خود را خشنود می‌کنند دچار دستورالعمل روانی «همه‌ را خشنودکن» هستند. آن‌ها از این‌که دیگران را برنجانند وحشت‌‌دارند. این نوع دروغ‌گفتن نه با طراحی قبلی صورت‌می‌گیرد و نه با قصد سوء‌استفاده از مخاطب، تنها تصمیمی است ناشی از آموزه‌های غلط تربیتی و ترس از رنجاندن دیگران.
اما در مقابل چنین دروغ‌هایی دسته دومی از دروغ ها وجود‌دارند. دروغ‌هایی که طراحی شده‌اند و گوینده آن‌ها، نه به‌قصد نوازش‌کردن مخاطب بلکه به‌منظور فریب‌دادن و سوءاستفاده از او این دروغ‌های نظام‌مند را طراحی کرده‌است.
در کتاب 1984، «جورج اورول» جامعه‌ای را ترسیم می‌کند که در آن وزارت‌‌خانه‌ای وجود‌دارد به‌نام «وزارت حقیقت» که بر خلاف نامش، وظیفه‌اش پنهان‌کردن حقیقت و انتشار دروغ است، دروغ‌هایی که باعث فریب ملت و اقتدار و ثبات حکومت شوند. چنین دروغ‌هایی ریشه در «کیش قدرت» دارند، مذهبی که محور آن حفظ قدرت است.
جورج اورول در همان کتاب به «مرام‌نامه» سازمانی که دروغ‌های نهادینه و سازمان‌مند تولید می‌کند می‌پردازد: «حفظ قدرت به‌هر بهایی!». هنگامی‌که در جامعه‌ای نهاد‌های قدرت دچار چنین مذهبی شوند، گفتن حقیقت و پرده‌برداری از دروغ تبدیل به‌یک «عمل سیاسی» می‌شود و شما با «نه‌گفتن» به دروغ‌های بزرگ و «کلان‌روایت‌ها» یک «اپوزیسیون» محسوب‌می‌شوید!
«هانا آرنت» فیلسوف آلمانی در مقاله «حقیقت و سیاست» می‌نویسد:

«هنگامی‌که جامعه‌ای به دروغ‌گویی سازمان‌یافته روی‌آورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلی شود و به دروغ‌گفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا‌نکند، صداقت به‌خودی‌خود تبدیل به یک عمل سیاسی می‌شود و گوینده حقیقت حتی اگر به‌دنبال کسب قدرت یا هیچ منفعتی دیگر هم نباشد یک کنش‌گر سیاسی محسوب می‌شود!»

در چنین شرایطی شما نمی‌توانید از سیاست کناره‌بگیرید و راه خود را بروید، شما ناچارید یکی از این دو‌ راه را انتخاب‌کنید: یا به وزارت دروغ می‌پیوندید، یا یک مخالف سیاسی محسوب‌می‌شوید!

پی‌نوشت:

درباره موضوع «تقریر حقیقت و تقلیل مرارت» در فصل اول کتاب «راهی به رهایی» استاد «مصطفی ملکیان» بحث مفصلی با دیدگاه «فلسفه اخلاق» آمده است. این کتاب را انتشارات نگاه معاصر منتشر کرده‌است.

 کتاب 1984 «جورج اورول» با ترجمه «صالح حسینی» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده‌است. بنده نیز یادداشتی تحت عنوان:
«جورج اورول، فروید و توتالیتاریسم» نوشته‌ام که مبتنی بر ماجرای این کتاب است.

 درباره «هانا آرنت» مقاله‌ای با عنوان «هانا آرنت – کارل یاسپرز و مسئولیت سیاسی» نوشته‌ام. برای مطالعه درباره آرای آرنت می‌توانید کتاب «هانا آرنت» نوشته «دیوید واتسن» را با ترجمه «فاطمه ولیانی» از انتشارات هرمس بخوانید.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام و درود و وقت‌بخیر خدمت شما دکتر عزیز امیدوارم خوب و سلامت باشید.

به تازگی موفق شدم کتاب شیرین شخصیت‌سالم را مطالعه کنم، در این کتاب صحبت از هماهنگی با طبیعت و پذیرش و تسلیم در مورد زن هست.

سوال من این هست وقتی از پذیرش صحبت می‌کنیم متعلَّق آن چیست؟ 

از سوی دیگر در ویدئویی، از استعداد ازدواج و مادر بودن سخن گفتید که بنا به آن همه زنان استعداد آن را ندارند.

با توجه به دو مطلب بالا؛ آیا بخشی از طبیعت زن که نیاز به پذیرش دارد، تن‌دادن به ازدواج و زندگی‌مشترک و پس از آن فرزندآوری هست؟ و این‌که در سیر واکاوی درونی چه سوالی را باید از خودم بپرسم تا متوجه شوم عدم‌تمایل من به ازدواج به شکل متعارف و داشتن فرزند متاثر از تاریخچه تربیتی من و با روان درمانی ممکن است تغییر کند یا این‌که مربوط به استعداد در این زمینه هست و یا این‌که مساله انتخاب میان دو سبک زندگی هست؟

البته متوجه درهم‌تنیدگی مفهوم تربیت و استعداد هستم.

سپاس فراوان برای هم‌عصر بودن با شما.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

آن‌چه در کتاب «شخصیت‌سالم» در باب زنانگی و مردانگی نوشته بودم بسیار مختصر و یک‌جانبه (بر اساس نظریات پایه‌گذاران روان‌کاوی) بود، لذا در چاپ بعدی آن کتاب این فصل را حذف کرده‌ام و فصول جدیدی را جایگزین آن کرده‌ام. 

کتاب بازبینی‌شده منتظر مجوز ارشاد است.

در سخنرانی مفصلی که در همین ماه خواهم داشت در این زمینه به تفصیل صحبت خواهم کرد. فایل صوتی آن در کانال تلگرام قرار خواهد گرفت و اگر سرعت اینترنت پایین نباشد لایو آن هم برای مدت 24 ساعت در صفحهٔ اینستاگرام بنده باقی خواهد بود.

سبز باشید

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
"نگاه فلسفی"

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی

جایگاه فلسفه و نسبت آن با مذهب، علم و هنر
۱، ۲، ۸ و ۹ اسفند‌ماه
ساعت ۹ تا ۱۳
@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
بدلیل استقبال فراوان شما نمایش فیلم" ژوکر " ساعت ۳ تا ۷ عصر پنجشنبه ۲۶ دیماه نیز برگزار میشود .
با تحلیل دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک .
ثبت نام : 88109349
@aftabemehr
insta: aftabemehr_