#شعر
#قصههای_ناتمام
این دفتر سفید
تا کنون مردان زیادی را
به زهدان خود فروبلعیده
نامشان جاودانه باد
شاعران گمنام قصههای ناتمام...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وبسایت:
http://Drsargolzaei.com
#قصههای_ناتمام
این دفتر سفید
تا کنون مردان زیادی را
به زهدان خود فروبلعیده
نامشان جاودانه باد
شاعران گمنام قصههای ناتمام...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وبسایت:
http://Drsargolzaei.com
Forwarded from Cafe sz
وقتی بهم پیام داد از روستاشون رفته بودم. دیدم یه اکانت ناشناس واسم یه نامهی بلند بالا نوشته:«آقای سرگلزایی سلام. من ساکن همون روستاییم که شما این هفته مهمانش بودین و یک دختر بیست سالهام. تمام مدتی که پیش ما مهمان بودین صفحهتون رو دنبال میکردم. خوشحالم که بهتون خوش گذشته و اینقدر فرهنگ ما را دوست داشتین اما! اما شما اینجا مهمان بودین و از این فرهنگ فقط رقص و آواز و موسیقی به شما رسید! میدانید هر وقت از فرهنگ ما تعریف میکردین انگار کسی خنجری به سینه ی من فرو میکرد! میدانید چرا؟ چون در کنار این چیزهایی که شما دیدین چیزهای دیگری هم هست! چیزهایی مثل اینکه من اجازه ندارم عاشق بشم. من یک بار عاشق شدم و با تمام مراقبت هایی که کردم خواهر فهمید و به پدرمان گفت. میدانید چه شد؟ چند هفته دانشگاه نرفتم و کتک خوردم! آرزو میکردم به دانشگاه برگردم، تا زمانی بتوانم از این روستا و این فرهنگ خلاص بشم اما حالا باید با پسر عمویم ازدواج کنم! چون پدرمان به غریبهها اعتماد ندارد. آقای سرگلزایی فرهنگ ما اون چیزی نبود که شما دیدین! کاش بود اما نیست. لطفا از زیبایی اینجا ننویسید.»
وقتی خوندنم تموم شد به لباس محلی ای که از اونجا آورده بودم خیره شدم و از خودم پرسیدم:«پس کجا حال آدمها خوبه؟»
📝سهیل سرگلزایی و دختر
📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
وقتی خوندنم تموم شد به لباس محلی ای که از اونجا آورده بودم خیره شدم و از خودم پرسیدم:«پس کجا حال آدمها خوبه؟»
📝سهیل سرگلزایی و دختر
📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
Telegram
Cafe sz
این خاک مال ماست :عکسها و سفرنامه های سهیل و دوربینش ، موسیقی و ادبیات🌿☮️
instagram: soheil.sz
ارتباط با من:
@soheil_sargolzayi
instagram: soheil.sz
ارتباط با من:
@soheil_sargolzayi
مقاله
#مقاله
#ذهن_زبانمند_و_کهنالگوها
پژوهشهای زیستشناسان تکاملی نشان میدهد که انسان و پسر عموهای زیستیاش حدود 1.5 میلیون سال پیش، از نیای مشترکشان منشعب شدهاند. مزیت رقابتی پریماتهای (میمون ریختهای) اخیر نسبت به نیای مشترکشان از طریق مکانیزم «انتخاب طبیعی» منجر به انقراض نیای مشترک شد و میمون ریختهای فعلی با تمام تفاوتهاشان، با الگوی زندگی مشابهی به زندگیشان ادامه دادند. اما یک «جهش ژنی» (موتاسیون) دیگر که حدود 200 تا 300 هزار سال قبل رخ داد، سرنوشت انسان را از عموزادههای زیستیاش کاملا جدا کرد. موتاسیون اخیر منجر به این شد که بخشی از مغز انسان نوین (هموساپینس ساپینس) از عموزادههایش کاملا بزرگتر باشد. این بخش مغز، «لوب پرهفرونتال» (پیشپیشانی) نام دارد.
تمام آنچه «روان انسانی» مینامیم که کاملا کارکردی متفاوت از عملکرد سیستم عصبی سایر حیوانات دارد، محصول عمل همین قطعهی پیشپیشانی (پره فرونتال) مغز است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به اینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#مقاله
#ذهن_زبانمند_و_کهنالگوها
پژوهشهای زیستشناسان تکاملی نشان میدهد که انسان و پسر عموهای زیستیاش حدود 1.5 میلیون سال پیش، از نیای مشترکشان منشعب شدهاند. مزیت رقابتی پریماتهای (میمون ریختهای) اخیر نسبت به نیای مشترکشان از طریق مکانیزم «انتخاب طبیعی» منجر به انقراض نیای مشترک شد و میمون ریختهای فعلی با تمام تفاوتهاشان، با الگوی زندگی مشابهی به زندگیشان ادامه دادند. اما یک «جهش ژنی» (موتاسیون) دیگر که حدود 200 تا 300 هزار سال قبل رخ داد، سرنوشت انسان را از عموزادههای زیستیاش کاملا جدا کرد. موتاسیون اخیر منجر به این شد که بخشی از مغز انسان نوین (هموساپینس ساپینس) از عموزادههایش کاملا بزرگتر باشد. این بخش مغز، «لوب پرهفرونتال» (پیشپیشانی) نام دارد.
تمام آنچه «روان انسانی» مینامیم که کاملا کارکردی متفاوت از عملکرد سیستم عصبی سایر حیوانات دارد، محصول عمل همین قطعهی پیشپیشانی (پره فرونتال) مغز است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به اینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
ذهن زبانمند و کهنالگوها
ذهن زبانمند و کهنالگوها - پژوهشهای زیستشناسان تکاملی نشان میدهد که انسان و پسر عموهای زیستیاش حدود 1.5 میلیون سال پیش، از نیای مشترکشان منشعب شده
پرسش و پاسخ
#پرسش_و_پاسخ
#زنانگی_و_مردانگی
❓پرسش:
«سیمون دوبوار» میگوید :«ما زن به دنیا نمیآییم بلکه زن میشویم»؛ این ایدهای است که توسط بسیاری از متفکران حوزهٔ جنسیت دنبال میشود. به نظر شما چه میزان از تفاوتهای بین زن و مرد طبیعی و چه میزان آن ساختهٔ فرهنگ و جامعه است؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
هورمونهای زنانه و مردانه با هم متفاوت هستند و این هورمونها بر عملکرد مغز نیز تأثیر دارند. البته در هر دو جنس هم همهٔ هورمونها وجود دارند. اینطور نیست که در یک جنس یک هورمون صفر باشد و فقط در دیگری موجود باشد. تفاوتِ بین دو جنس، در میزان وجود هر یک از هورمونها است. این هورمونها درعواطف و واکنشهای آدمها اثرمیگذارند. مثلا میزان هورمون «پرولاکتین» (هورمون شیردهی) در زنها بیشتر از مردان است. تحقیقات زیادی بر روی حیوانات نشان دادهاست که هرچه پرولاکتین در بدن حیوانی بالاتر میرود وقت بیشتری را صرف بچهها میکند.
اگر پرولاکتین در بدن یک حیوان ماده تولیدنشود او بچههای خودش را رها میکند و میرود. با اینحال سطح پرولاکتین بین زنان هم خیلی متفاوت است؛ زنانی که باردار میشوند، زایمان و شیردهی دارند، پرولاکتین بالاتری دارند. زنی که سهبار زایمان کردهاست نسبت به زنی که یک بار زایمان کرده، پرولاکتین بالاتری دارد. سطح پرولاکتین بین مردان هم متفاوت است. پس وقتی در مورد این صحبت میکنیم که زنان بیشتر تمایل به پرستاری و مراقبت دارند میبینیم که این دلایلی هورمونی دارد. در مقابل مردان هورمون «تستوسترون» دارند که عضلات را محکم و ذهن را هم رقابتی میکند. یعنی ذهن برای جنگیدن و برای رقابتهای بدنی آماده میشود. پس امکان بروز رفتارهای تهاجمی، رقابتی و پرخاشگرانه در مردان بیشتر از زنان است. اما در مورد مردان هم یک وضعیت طیفی وجود دارد؛ یعنی تستوسترون در برخی مردان هزار نانوگرم در دسیلیتر است و در مردانی دیگر ممکن است صدنانوگرم در دسیلیتر باشد. اینجاست که یک مرد ممکن است در تمام طول زندگیش کتککاری نکرده باشد و برادر او که در همان محله زندگی میکند و در همان خانواده تربیت شدهاست بارها و بارها به خاطر این که با مردم دعوا کردهاست،به بازداشتگاه رفته باشد. بنابراین ما در مورد زن و مرد نوعی و کلی صحبت میکنیم و میگوییم تستوسترون در مردها و پرولاکتین در زنها بیشتر است. ولی باز در بین زنان و مردان یک وضعیت طیفی وجود دارد.
ویژگیهایی هم هست که کاملا تحت تأثیر فرهنگ است مثلاً برای شخمزدن با گاوآهن حتما عضلات مردانه از عضلات زنانه مناسبتر است ولی رانندگیکردن، بویژه با ماشینهای امروزی که فرمان هیدرولیک دارند، اصلاً ربطی به زور زدن ندارد. حالا اگر افراد در یک جامعه تصور کنند که مردها نسبت به زنها دستفرمان بهتری دارند یا اینکه مردها برای رانندگی و زنها برای کار با لباسشویی آفریده شدهاند، اشتباه است. چون هر دو جا باید دکمهای را فشار دهی و ماشینی را روشن کنی. اینجاست که نقش فرهنگ و باورها بهمیان میآید و میبینیم بسیاری از تفاوتهایی که فکر میکنیم تفاوت زنانگی و مردانگی است، ریشه در فرهنگ دارند. این که در کشور ما زنان نمیتوانند کاندید ریاستجمهوری شوند یا اجازه ندارند گواهینامهٔ موتورسواری بگیرند ربطی به هورمونها ندارد!
بنابراین بهتر است نگاهی جامع داشتهباشیم و بهجای این که یا از این طرف بام بیفتیم و یا از آن طرف؛ یعنی یا بگوییم زنانگی و مردانگی کاملاً بیولوژیک است یا در نقطهٔ مقابل بگوییم که اصلاً کسی زن آفریده نمیشود و اصلاً کسی مرد آفریده نمیشود، فکر کنیم که درجاتی از ویژگیهای ما کاملاً بیولوژیک هستند و بخشهایی هم از هویت و خصوصیات ما فرهنگی و اجتماعی هستند.
«برگرفته از مصاحبه دکتر سرگلزایی با «ماهنامه زنان امروز» – خرداد۱۳۹۷
#پرسش_و_پاسخ
#زنانگی_و_مردانگی
❓پرسش:
«سیمون دوبوار» میگوید :«ما زن به دنیا نمیآییم بلکه زن میشویم»؛ این ایدهای است که توسط بسیاری از متفکران حوزهٔ جنسیت دنبال میشود. به نظر شما چه میزان از تفاوتهای بین زن و مرد طبیعی و چه میزان آن ساختهٔ فرهنگ و جامعه است؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
هورمونهای زنانه و مردانه با هم متفاوت هستند و این هورمونها بر عملکرد مغز نیز تأثیر دارند. البته در هر دو جنس هم همهٔ هورمونها وجود دارند. اینطور نیست که در یک جنس یک هورمون صفر باشد و فقط در دیگری موجود باشد. تفاوتِ بین دو جنس، در میزان وجود هر یک از هورمونها است. این هورمونها درعواطف و واکنشهای آدمها اثرمیگذارند. مثلا میزان هورمون «پرولاکتین» (هورمون شیردهی) در زنها بیشتر از مردان است. تحقیقات زیادی بر روی حیوانات نشان دادهاست که هرچه پرولاکتین در بدن حیوانی بالاتر میرود وقت بیشتری را صرف بچهها میکند.
اگر پرولاکتین در بدن یک حیوان ماده تولیدنشود او بچههای خودش را رها میکند و میرود. با اینحال سطح پرولاکتین بین زنان هم خیلی متفاوت است؛ زنانی که باردار میشوند، زایمان و شیردهی دارند، پرولاکتین بالاتری دارند. زنی که سهبار زایمان کردهاست نسبت به زنی که یک بار زایمان کرده، پرولاکتین بالاتری دارد. سطح پرولاکتین بین مردان هم متفاوت است. پس وقتی در مورد این صحبت میکنیم که زنان بیشتر تمایل به پرستاری و مراقبت دارند میبینیم که این دلایلی هورمونی دارد. در مقابل مردان هورمون «تستوسترون» دارند که عضلات را محکم و ذهن را هم رقابتی میکند. یعنی ذهن برای جنگیدن و برای رقابتهای بدنی آماده میشود. پس امکان بروز رفتارهای تهاجمی، رقابتی و پرخاشگرانه در مردان بیشتر از زنان است. اما در مورد مردان هم یک وضعیت طیفی وجود دارد؛ یعنی تستوسترون در برخی مردان هزار نانوگرم در دسیلیتر است و در مردانی دیگر ممکن است صدنانوگرم در دسیلیتر باشد. اینجاست که یک مرد ممکن است در تمام طول زندگیش کتککاری نکرده باشد و برادر او که در همان محله زندگی میکند و در همان خانواده تربیت شدهاست بارها و بارها به خاطر این که با مردم دعوا کردهاست،به بازداشتگاه رفته باشد. بنابراین ما در مورد زن و مرد نوعی و کلی صحبت میکنیم و میگوییم تستوسترون در مردها و پرولاکتین در زنها بیشتر است. ولی باز در بین زنان و مردان یک وضعیت طیفی وجود دارد.
ویژگیهایی هم هست که کاملا تحت تأثیر فرهنگ است مثلاً برای شخمزدن با گاوآهن حتما عضلات مردانه از عضلات زنانه مناسبتر است ولی رانندگیکردن، بویژه با ماشینهای امروزی که فرمان هیدرولیک دارند، اصلاً ربطی به زور زدن ندارد. حالا اگر افراد در یک جامعه تصور کنند که مردها نسبت به زنها دستفرمان بهتری دارند یا اینکه مردها برای رانندگی و زنها برای کار با لباسشویی آفریده شدهاند، اشتباه است. چون هر دو جا باید دکمهای را فشار دهی و ماشینی را روشن کنی. اینجاست که نقش فرهنگ و باورها بهمیان میآید و میبینیم بسیاری از تفاوتهایی که فکر میکنیم تفاوت زنانگی و مردانگی است، ریشه در فرهنگ دارند. این که در کشور ما زنان نمیتوانند کاندید ریاستجمهوری شوند یا اجازه ندارند گواهینامهٔ موتورسواری بگیرند ربطی به هورمونها ندارد!
بنابراین بهتر است نگاهی جامع داشتهباشیم و بهجای این که یا از این طرف بام بیفتیم و یا از آن طرف؛ یعنی یا بگوییم زنانگی و مردانگی کاملاً بیولوژیک است یا در نقطهٔ مقابل بگوییم که اصلاً کسی زن آفریده نمیشود و اصلاً کسی مرد آفریده نمیشود، فکر کنیم که درجاتی از ویژگیهای ما کاملاً بیولوژیک هستند و بخشهایی هم از هویت و خصوصیات ما فرهنگی و اجتماعی هستند.
«برگرفته از مصاحبه دکتر سرگلزایی با «ماهنامه زنان امروز» – خرداد۱۳۹۷
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
زنانگی و مردانگی
پرسش و پاسخ: زنانگی و مردانگی - هورمونهای زنانه و مردانه با هم متفاوت هستند و این هورمونها بر عملکرد مغز نیز تأثیر دارند. البته در هر دو جنس هم همهٔ هورم
پرسش و پاسخ
#پرسش_و_پاسخ
#فرهنگ_از_دیدگاه_روانشناسی
❓پرسش:
سلام جناب دکتر سرگلزایی عزیز
ضمن تشکر و قدردانی از شکیبایی و حسننیت حضرتعالی، خواستم، در خصوص این نظریه فروید که: در جوامع بشری، فرهنگ حاصل منع جنسی در انسان بوده،
استدعا دارم توضیحاتی ایفاد فرمائید.
با تقدیم ارادات.
.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
برخلاف فروید که به دنبال یافتن «شاه کلید» برای تحلیل مسائل انسانی بود بنده همچون یونگ به «دسته کلید» قائلم،
لذا گمان میکنم برای فهم فرهنگ، دیدگاههای روانشناسان «فرویدومارکسیست» همچون «اریک فروم» و نیز
دیدگاههای روانشناسان «اپیستمولوژیک ژنتیک» همچون «ژان پیاژه» را نیز در نظر داشت.
سبز باشید.
#پرسش_و_پاسخ
#فرهنگ_از_دیدگاه_روانشناسی
❓پرسش:
سلام جناب دکتر سرگلزایی عزیز
ضمن تشکر و قدردانی از شکیبایی و حسننیت حضرتعالی، خواستم، در خصوص این نظریه فروید که: در جوامع بشری، فرهنگ حاصل منع جنسی در انسان بوده،
استدعا دارم توضیحاتی ایفاد فرمائید.
با تقدیم ارادات.
.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
برخلاف فروید که به دنبال یافتن «شاه کلید» برای تحلیل مسائل انسانی بود بنده همچون یونگ به «دسته کلید» قائلم،
لذا گمان میکنم برای فهم فرهنگ، دیدگاههای روانشناسان «فرویدومارکسیست» همچون «اریک فروم» و نیز
دیدگاههای روانشناسان «اپیستمولوژیک ژنتیک» همچون «ژان پیاژه» را نیز در نظر داشت.
سبز باشید.
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#مقاله
#بوی_ماه_مهر
مدرسه ها باز شده اند. میلیون ها کودک ایرانی هر روز صبح زودتر از آن چه "غریزه طلب می کند" از خواب برمی خیزند و بسیار طولانی تر از آن چه حوصله ی کودکی بر می تابد بر نیمکت ها جا خشک می کنند. من ایام تحصیل را مرور می کنم و تلخ و شیرین هایش را باز می چشم. در سن 44 سالگی دریافتم که عارضه ی ستون مهره هایم ناشی از این است که در تمام سال های تحصیل، معلم "تربیت بدنی" راجع به "درست نشستن" و "درست راه رفتن" کلمه ای با ما سخن نگفت! وقتی در سرزمین های عربی چرخیدم فهمیدم آن چه معلم عربی به ما آموخت به درد ارتباط گرفتن با هیچ عرب زبانی در دنیای معاصر نمی خورد! وقتی دیدم سوری ها "مجید" را "مژید" تلفظ می کنند و عراقی ها در ابتدای قصه هاشان می گویند "چان یا ما چان" و عبدالحلیم حافظ در ابتدی شعر "المقهی" نزار قبانی به جای "جلست" می گوید "گلست" فهمیدم برخلاف تأکید معلم عربی مان عرب زبان ها امروز چ و ژ و گ هم دارند! از افسوس ها بگذریم: یاد معلم تاریخ مان به خیر وقتی که خطر می کرد و در کلاس درس می گفت کجاهای کتاب تاریخ مان دروغ است، زنده باشی معلم دلاور حتی اگر تن تو در خاک است. تمام کتاب هایم تقدیم به تو معلم ادبیات سال اول راهنمایی که آن روز کتاب هایم را پشت ویترین کتابفروشی ها می دیدی و یادت به خیر معلم دیکته ی دوم دبستان که به من 19 دادی که یادم بماند نقطه ها را سر جایشان بگذارم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#بوی_ماه_مهر
مدرسه ها باز شده اند. میلیون ها کودک ایرانی هر روز صبح زودتر از آن چه "غریزه طلب می کند" از خواب برمی خیزند و بسیار طولانی تر از آن چه حوصله ی کودکی بر می تابد بر نیمکت ها جا خشک می کنند. من ایام تحصیل را مرور می کنم و تلخ و شیرین هایش را باز می چشم. در سن 44 سالگی دریافتم که عارضه ی ستون مهره هایم ناشی از این است که در تمام سال های تحصیل، معلم "تربیت بدنی" راجع به "درست نشستن" و "درست راه رفتن" کلمه ای با ما سخن نگفت! وقتی در سرزمین های عربی چرخیدم فهمیدم آن چه معلم عربی به ما آموخت به درد ارتباط گرفتن با هیچ عرب زبانی در دنیای معاصر نمی خورد! وقتی دیدم سوری ها "مجید" را "مژید" تلفظ می کنند و عراقی ها در ابتدای قصه هاشان می گویند "چان یا ما چان" و عبدالحلیم حافظ در ابتدی شعر "المقهی" نزار قبانی به جای "جلست" می گوید "گلست" فهمیدم برخلاف تأکید معلم عربی مان عرب زبان ها امروز چ و ژ و گ هم دارند! از افسوس ها بگذریم: یاد معلم تاریخ مان به خیر وقتی که خطر می کرد و در کلاس درس می گفت کجاهای کتاب تاریخ مان دروغ است، زنده باشی معلم دلاور حتی اگر تن تو در خاک است. تمام کتاب هایم تقدیم به تو معلم ادبیات سال اول راهنمایی که آن روز کتاب هایم را پشت ویترین کتابفروشی ها می دیدی و یادت به خیر معلم دیکته ی دوم دبستان که به من 19 دادی که یادم بماند نقطه ها را سر جایشان بگذارم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
Forwarded from آفتاب مهر
مشخصات فیلم:
Beautiful is a South Korean film, director Juhn Jai-hong
موضوع گفتگو:
اسطوره شناسی: اسطوره پوزیدون و مدوزا
تحلیل رفتار: مثلث کارپمن
روانکاوی: مکانیزم دفاعی همانند سازی با فرافکنی
روانپزشکی: سندرم کلرآمبو/ پرخوری عصبی/وسواس بد شکلی بدن.
با تحلیل دکتر محمدرضاسرگلزایی
جمعه ۵ مهر ساعت ۱۷/۳۰ تا ۲۱/۳۰
ثبت نام الزامیست:☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
Beautiful is a South Korean film, director Juhn Jai-hong
موضوع گفتگو:
اسطوره شناسی: اسطوره پوزیدون و مدوزا
تحلیل رفتار: مثلث کارپمن
روانکاوی: مکانیزم دفاعی همانند سازی با فرافکنی
روانپزشکی: سندرم کلرآمبو/ پرخوری عصبی/وسواس بد شکلی بدن.
با تحلیل دکتر محمدرضاسرگلزایی
جمعه ۵ مهر ساعت ۱۷/۳۰ تا ۲۱/۳۰
ثبت نام الزامیست:☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#شکنجه_سفید_در_مدارس!
اگر فرزندمان از مدرسه به خانه بیاید و بگوید معلمم گوش مرا پیچانده یا ناظم مدرسه بر سر من فریاد کشیده است بلافاصله واکنش نشان می دهیم، چرا که سلامت جسمی و روانی فرزندمان برایمان مهم است اما اگر فرزند ده ساله ما برایمان بگوید که معلمش ساعت ها راجع به "فشار قبر" برایش صحبت کرده است، کمتر ممکن است معترض و شاکی شویم چرا که "حساسیت زدایی" شده ایم و عمق ترس و وحشتی که چنین روایاتی برای یک کودک دبستانی ایجاد می کنند را درک نمی کنیم. افراد زیادی را می بینم که پول هنگفتی صرف می کنند تا فرزندان شان را در مدارسی ثبت نام کنند که صاحب شهرت و آوازه اند ولی در آن مدارس به یکی از دو صورت زیر (یا به هر دو صورت) فرزندان ما تحت "شکنجه سفید" قرار می گیرند:
یک دسته از این آموزشگاه ها به دلیل درصد بالای قبولی #تیزهوشان و کنکور "برند" شده اند و دسته دیگر به دلیل "ویترین مذهبی شان" و خانواده ها برای تامین سعادت دنیوی و اخروی فرزندان شان برای ثبت نام در این شکنجه گاه های پر زرق و برق با یکدیگر رقابت می کنند!
آن وقت کودک دبستانی ما مجبور است از هشت نه سالگی تحت استرس آزمون های دوره ای ماراتون وار قرار گیرد یا شنونده قصه های وحشت آور خدای کینه توزی باشد که بی حجاب ها را از تک تک تارهای مویشان آویزان می کند!
با چنین انتخاب هایی عجیب نیست که مجبوریم یک روان درمانی دائمی را نیز در کنار برنامه مدرسه "برند" به فرزندان مان هدیه دهیم!
هر چقدر هم که آمار فارغ التحصیلان بیکار و ناامید دانشگاه ها بالا می رود، پدر و مادرها دست از رقابت بر سر ورود فرزندان شان به دانشگاه ها بر نمی دارند، گویی هشدارهای خلق را تقلیدشان بر باد داد در این هنگامه پر سر و صدای رقص و آواز #خر_برفت_و_خر_برفت_و_خر_برفت به گوش کسی نمی رسد!
پدر، مادر، ما متهمیم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
۱۳ آبان ۹۶ - #روز_دانش_آموز
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#شکنجه_سفید_در_مدارس!
اگر فرزندمان از مدرسه به خانه بیاید و بگوید معلمم گوش مرا پیچانده یا ناظم مدرسه بر سر من فریاد کشیده است بلافاصله واکنش نشان می دهیم، چرا که سلامت جسمی و روانی فرزندمان برایمان مهم است اما اگر فرزند ده ساله ما برایمان بگوید که معلمش ساعت ها راجع به "فشار قبر" برایش صحبت کرده است، کمتر ممکن است معترض و شاکی شویم چرا که "حساسیت زدایی" شده ایم و عمق ترس و وحشتی که چنین روایاتی برای یک کودک دبستانی ایجاد می کنند را درک نمی کنیم. افراد زیادی را می بینم که پول هنگفتی صرف می کنند تا فرزندان شان را در مدارسی ثبت نام کنند که صاحب شهرت و آوازه اند ولی در آن مدارس به یکی از دو صورت زیر (یا به هر دو صورت) فرزندان ما تحت "شکنجه سفید" قرار می گیرند:
یک دسته از این آموزشگاه ها به دلیل درصد بالای قبولی #تیزهوشان و کنکور "برند" شده اند و دسته دیگر به دلیل "ویترین مذهبی شان" و خانواده ها برای تامین سعادت دنیوی و اخروی فرزندان شان برای ثبت نام در این شکنجه گاه های پر زرق و برق با یکدیگر رقابت می کنند!
آن وقت کودک دبستانی ما مجبور است از هشت نه سالگی تحت استرس آزمون های دوره ای ماراتون وار قرار گیرد یا شنونده قصه های وحشت آور خدای کینه توزی باشد که بی حجاب ها را از تک تک تارهای مویشان آویزان می کند!
با چنین انتخاب هایی عجیب نیست که مجبوریم یک روان درمانی دائمی را نیز در کنار برنامه مدرسه "برند" به فرزندان مان هدیه دهیم!
هر چقدر هم که آمار فارغ التحصیلان بیکار و ناامید دانشگاه ها بالا می رود، پدر و مادرها دست از رقابت بر سر ورود فرزندان شان به دانشگاه ها بر نمی دارند، گویی هشدارهای خلق را تقلیدشان بر باد داد در این هنگامه پر سر و صدای رقص و آواز #خر_برفت_و_خر_برفت_و_خر_برفت به گوش کسی نمی رسد!
پدر، مادر، ما متهمیم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
۱۳ آبان ۹۶ - #روز_دانش_آموز
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
Forwarded from کارگاههای مرکز تخصصی آرامینتا
🛎مرکز تخصصی آرامینتا برگزار میکند:
🔴دوره آموزشی
اضطراب از سبب شناسی تا درمان
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
🥇سرفصل های دوره:
اضطراب زیستی
اضطراب از منظر رفتاری
اضطراب از منظر روانکاوی
اضطراب از منظر اجتماعی
📜ارائه گواهی معتبر
💢زمان برگزاری: ۴ و ۵ مهر ۱۳۹۸
💢ساعت ۸:۳۰ الی ۱۲:۳۰
🌐اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
☎️ 02188687126
☎️ 02122115179
📱09909456386
@Aramintaa 👈🏻 لینک کانال تلگرام
🔴دوره آموزشی
اضطراب از سبب شناسی تا درمان
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
🥇سرفصل های دوره:
اضطراب زیستی
اضطراب از منظر رفتاری
اضطراب از منظر روانکاوی
اضطراب از منظر اجتماعی
📜ارائه گواهی معتبر
💢زمان برگزاری: ۴ و ۵ مهر ۱۳۹۸
💢ساعت ۸:۳۰ الی ۱۲:۳۰
🌐اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
☎️ 02188687126
☎️ 02122115179
📱09909456386
@Aramintaa 👈🏻 لینک کانال تلگرام
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#لطفا_به_کودکانتان_رحم_کنید
قسمت اول
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
مریم یازده ساله است و در کلاس پنجم ابتدایی یکی از پرآوازه ترین مدارس تهران درس می خواند. تکالیف درسی چند روزش را مرور می کنیم: معلّم ریاضی جمع کسرهای مرکّب را از او خواسته است، معلّم علوم تعاریف نزدیک بینی، دوربینی، آستیگماتیسم، آب مروارید و کوررنگی را از او خواسته است. معلّم فارسی (در واقع عربی!) از او انتظار دارد ریشه های متفاوت واژه های به ظاهر مشابهی همچون «الغاء» و «غالی» را بشناسد (واژه هایی که در زبان محاوره فارسی کاربرد زیادی ندارند)، معلّم دینی می خواهد مریم تفاوت های نماز جمعه و سایر نمازهای دو رکعتی را بداند و معلّم پرورشی (که این روزها معلم مشاور نامیده می شود) از مریم خواسته سر بریدهٔ شهید حُجَجی را نقاشی کند!
فقط یک سوّم سال تحصیلی گذشته و اینها هم توقّعات و تکالیف دو سه روزِ مریم است. فراموش نکنید که مریم یازده سال دارد و نیاز به بازی، تفریح و معاشرت با اعضای خانواده و فامیل هم دارد. مریم صبح خیلی زود به مدرسه می رود و تا دو بعد از ظهر در مدرسه است، عملاً تا به خانه برسد و تکالیف خود را شروع کند 4 بعد از ظهر است و او علاوه بر خستگی روز، بار سنگین تکالیف فردا را هم به دوش دارد.
طبعاً نه قدرت یادگیری یک کودک یازده ساله، نه توان جسمی او و نه وقتی که در اختیار دارد برای یادگیری این همه مطلب و انجام تکالیف مربوطه کافی نیست. راه حل چیست؟ برادر بزرگ مریم راجع به بیماری های چشم برایش می نویسد، خواهر بزرگ مریم سر شهید حججی را برایش نقاشی می کند، پدر مریم با دشواری برای مریم توضیح می دهد که ریشه «غالی»، «غلو» است در حالیکه ریشه «الغاء»، «لغو» است (چون مریم باب های ثلاثی مزید را نخوانده است فهم اینکه چگونه لغو تبدیل به الغاء می شود امکان ندارد و چون مریم اسم فاعل را نخوانده است این که چگونه و چرا غلو تبدیل به غالی می شود غیر ممکن است!). مادر مریم هم باید راجع به نماز جمعه (که هرگز نرفته است!) تحقیق کند و برای مریم راجع به آن توضیح دهد!
تمام خانواده باید دست به دست هم بدهند تا تکالیف هر روزهٔ مریم به سرانجام برسد و مریم دست خالی به مدرسه نرود! و این در حالی است که علیرغم این که این مدرسه برای ثبت نام مریم هر سال پولی برابر با حقوق کامل یک سال یک کارگر دریافت می کند، مرتب دانش آموزان و خانواده هاشان را تهدید به اخراج می کند!
مریم هر روز که به مدرسه می رود می داند که تکالیفش با تلاش جمعی خانواده به ثمر رسیده است ولی نمی داند که این ماجرا برای تمام همکلاسانش اتفاق افتاده است. مریم گمان می کند فقط خود اوست که نمی تواند این همه اطلاعات را هضم و پردازش کند و به خاطر بسپارد. مریم تصور می کند همکلاسانش می توانند و فقط خود اوست که نمی تواند! می دانید چرا مریم این گونه فکر می کند؟ چون در مدرسه، همه باید نقش بازی کنند و تظاهر کنند تکالیف را خودشان انجام داده اند! معلّمان هم در این تظاهر شرکت می کنند!
معلّم مشاوره می داند که قاعدتاً این سرهای بریده شده توسط کودکان یازده ساله کشیده نشده اند ولی به خودش دروغ می گوید و باور دارد که با این پروژهٔ نقاشی، توانسته «ارزش» ها را ترویج کند!
نه تنها مریم بلکه تمام دانش آموزان مدرسهٔ گران قیمتِ پرآوازه دچار احساس حقارت، اعتماد به نفس پایین و تظاهر و ریاکاری می شوند. نتیجهٔ این تظاهر و ریاکاری نیز عزّت نفس پایین است.
حالا خود این اعتماد به نفس پایین، سیکل معیوبی ایجاد می کند که باعث می شود مریم دیگر به اندازهٔ توانایی خودش نیز تکالیفش را انجام ندهد. وِردِ کلام مریم «نمی توانم، یاد نمی گیرم» شده است.
@drsargolzaei
#لطفا_به_کودکانتان_رحم_کنید
قسمت اول
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
مریم یازده ساله است و در کلاس پنجم ابتدایی یکی از پرآوازه ترین مدارس تهران درس می خواند. تکالیف درسی چند روزش را مرور می کنیم: معلّم ریاضی جمع کسرهای مرکّب را از او خواسته است، معلّم علوم تعاریف نزدیک بینی، دوربینی، آستیگماتیسم، آب مروارید و کوررنگی را از او خواسته است. معلّم فارسی (در واقع عربی!) از او انتظار دارد ریشه های متفاوت واژه های به ظاهر مشابهی همچون «الغاء» و «غالی» را بشناسد (واژه هایی که در زبان محاوره فارسی کاربرد زیادی ندارند)، معلّم دینی می خواهد مریم تفاوت های نماز جمعه و سایر نمازهای دو رکعتی را بداند و معلّم پرورشی (که این روزها معلم مشاور نامیده می شود) از مریم خواسته سر بریدهٔ شهید حُجَجی را نقاشی کند!
فقط یک سوّم سال تحصیلی گذشته و اینها هم توقّعات و تکالیف دو سه روزِ مریم است. فراموش نکنید که مریم یازده سال دارد و نیاز به بازی، تفریح و معاشرت با اعضای خانواده و فامیل هم دارد. مریم صبح خیلی زود به مدرسه می رود و تا دو بعد از ظهر در مدرسه است، عملاً تا به خانه برسد و تکالیف خود را شروع کند 4 بعد از ظهر است و او علاوه بر خستگی روز، بار سنگین تکالیف فردا را هم به دوش دارد.
طبعاً نه قدرت یادگیری یک کودک یازده ساله، نه توان جسمی او و نه وقتی که در اختیار دارد برای یادگیری این همه مطلب و انجام تکالیف مربوطه کافی نیست. راه حل چیست؟ برادر بزرگ مریم راجع به بیماری های چشم برایش می نویسد، خواهر بزرگ مریم سر شهید حججی را برایش نقاشی می کند، پدر مریم با دشواری برای مریم توضیح می دهد که ریشه «غالی»، «غلو» است در حالیکه ریشه «الغاء»، «لغو» است (چون مریم باب های ثلاثی مزید را نخوانده است فهم اینکه چگونه لغو تبدیل به الغاء می شود امکان ندارد و چون مریم اسم فاعل را نخوانده است این که چگونه و چرا غلو تبدیل به غالی می شود غیر ممکن است!). مادر مریم هم باید راجع به نماز جمعه (که هرگز نرفته است!) تحقیق کند و برای مریم راجع به آن توضیح دهد!
تمام خانواده باید دست به دست هم بدهند تا تکالیف هر روزهٔ مریم به سرانجام برسد و مریم دست خالی به مدرسه نرود! و این در حالی است که علیرغم این که این مدرسه برای ثبت نام مریم هر سال پولی برابر با حقوق کامل یک سال یک کارگر دریافت می کند، مرتب دانش آموزان و خانواده هاشان را تهدید به اخراج می کند!
مریم هر روز که به مدرسه می رود می داند که تکالیفش با تلاش جمعی خانواده به ثمر رسیده است ولی نمی داند که این ماجرا برای تمام همکلاسانش اتفاق افتاده است. مریم گمان می کند فقط خود اوست که نمی تواند این همه اطلاعات را هضم و پردازش کند و به خاطر بسپارد. مریم تصور می کند همکلاسانش می توانند و فقط خود اوست که نمی تواند! می دانید چرا مریم این گونه فکر می کند؟ چون در مدرسه، همه باید نقش بازی کنند و تظاهر کنند تکالیف را خودشان انجام داده اند! معلّمان هم در این تظاهر شرکت می کنند!
معلّم مشاوره می داند که قاعدتاً این سرهای بریده شده توسط کودکان یازده ساله کشیده نشده اند ولی به خودش دروغ می گوید و باور دارد که با این پروژهٔ نقاشی، توانسته «ارزش» ها را ترویج کند!
نه تنها مریم بلکه تمام دانش آموزان مدرسهٔ گران قیمتِ پرآوازه دچار احساس حقارت، اعتماد به نفس پایین و تظاهر و ریاکاری می شوند. نتیجهٔ این تظاهر و ریاکاری نیز عزّت نفس پایین است.
حالا خود این اعتماد به نفس پایین، سیکل معیوبی ایجاد می کند که باعث می شود مریم دیگر به اندازهٔ توانایی خودش نیز تکالیفش را انجام ندهد. وِردِ کلام مریم «نمی توانم، یاد نمی گیرم» شده است.
@drsargolzaei
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#لطفا_به_کودکانتان_رحم_کنید
قسمت دوم
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
تا اینجا فقط به خود مریم پرداختیم. تکالیف هر روزه ای که مریم از مدرسهٔ گران قیمت پرآوازه با خودش به خانه می آورد استرس مضاعفی بر استرس کلّی خانواده می افزاید. پدر، مادر، خواهر و برادر مریم هرکدام تکالیف کاری و استرس های جسمی و روانی خاص خود را دارند و حالا هر روز باید تنش ناشی از تکالیف درسی مریم را هم به دوش بکشند. این سیکل معیوب در تمام خانواده ها باز تولید می شود!
بگذریم که بعضی از این خانواده ها در تعطیلات آخر هفته هم، وقت خودشان و مریم را با کلاس موسیقی و کلاس زبان انباشته تر می کنند و تصور می کنند با این کار فرزندشان چند بُعدی و همه جانبه فرهیخته می شود!
نمی توانم بگویم در این نظام بیمار، خانواده ها هستند که این مدارس را بازتولید می کنند یا گردش مالی هنگفت و تبلیغات وسیع این مدارس است که بیماری فکری خانواده ها را بازتولید می کنند. به گمان من در این چرخهٔ معیوب، مدرسه و خانواده هر دو در عین حال که نقش جلّاد را به عهده دارند نقش قربانی را هم به دوش می کشند. معلّمان و مدیران این مدارس هم می گویند این الگو محصول توقّعات خانواده هاست. خانواده هایی که انتظار دارند فرزندانشان در کنکور تیزهوشان یا در امتحان ورودی سایر مدارس گرانقیمت پر آوازه قبول شوند و اگر مدارس در جهت این توقعات پیش نروند رقبای آنها گوی سبقت را می ربایند. بنابراین پدران و مادران، معلّمان و مدارس را تحت فشار می گذارند و مدارس و معلّمان هم متقابلاً پدران و مادران را! براین مبناست که می گویم خانواده و مدرسه، هم نقش جلّاد را بازی می کنند و هم نقش قربانی را. تنها کسانی که قربانی بی گناه این نظام تفاخر، رقابت کور و نمایش تظاهر و ریاکاری هستند فرزندان ما هستند که بیماری های فرهنگی و اجتماعی ما، حال و آیندهٔ آنها را به تاراج می برند.
@drsargolzaei
#لطفا_به_کودکانتان_رحم_کنید
قسمت دوم
✍#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
تا اینجا فقط به خود مریم پرداختیم. تکالیف هر روزه ای که مریم از مدرسهٔ گران قیمت پرآوازه با خودش به خانه می آورد استرس مضاعفی بر استرس کلّی خانواده می افزاید. پدر، مادر، خواهر و برادر مریم هرکدام تکالیف کاری و استرس های جسمی و روانی خاص خود را دارند و حالا هر روز باید تنش ناشی از تکالیف درسی مریم را هم به دوش بکشند. این سیکل معیوب در تمام خانواده ها باز تولید می شود!
بگذریم که بعضی از این خانواده ها در تعطیلات آخر هفته هم، وقت خودشان و مریم را با کلاس موسیقی و کلاس زبان انباشته تر می کنند و تصور می کنند با این کار فرزندشان چند بُعدی و همه جانبه فرهیخته می شود!
نمی توانم بگویم در این نظام بیمار، خانواده ها هستند که این مدارس را بازتولید می کنند یا گردش مالی هنگفت و تبلیغات وسیع این مدارس است که بیماری فکری خانواده ها را بازتولید می کنند. به گمان من در این چرخهٔ معیوب، مدرسه و خانواده هر دو در عین حال که نقش جلّاد را به عهده دارند نقش قربانی را هم به دوش می کشند. معلّمان و مدیران این مدارس هم می گویند این الگو محصول توقّعات خانواده هاست. خانواده هایی که انتظار دارند فرزندانشان در کنکور تیزهوشان یا در امتحان ورودی سایر مدارس گرانقیمت پر آوازه قبول شوند و اگر مدارس در جهت این توقعات پیش نروند رقبای آنها گوی سبقت را می ربایند. بنابراین پدران و مادران، معلّمان و مدارس را تحت فشار می گذارند و مدارس و معلّمان هم متقابلاً پدران و مادران را! براین مبناست که می گویم خانواده و مدرسه، هم نقش جلّاد را بازی می کنند و هم نقش قربانی را. تنها کسانی که قربانی بی گناه این نظام تفاخر، رقابت کور و نمایش تظاهر و ریاکاری هستند فرزندان ما هستند که بیماری های فرهنگی و اجتماعی ما، حال و آیندهٔ آنها را به تاراج می برند.
@drsargolzaei
معرفی کتاب
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #روانشناسی_زبان
نوشته: #جین_اچسون Aichison, J
ترجمه: دکتر عبدالخلیل حاجتی
انتشارات امیرکبیر - ۱۳۶۴
پژوهشهای زیستشناسان تکاملی نشان میدهد که انسان و پسر عموهای زیستیاش حدود 1.5 میلیون سال پیش از نیای مشترکشان منشعب شدهاند. مزیت رقابتی پریماتهای (میمون ریخت ها) اخیر نسبت به نیای مشترکشان از طریق مکانیزم “انتخاب طبیعی” منجر به انقراض نیای مشترک شد و میمون ریخت های فعلی با تمام تفاوت ها شان، با الگوی زندگی مشابهی به زندگی شان ادامه دادند. اما یک جهش ژنی (موتاسیون) دیگر که حدود 200 تا 300 هزار سال قبل رخ داد، سرنوشت انسان را از عموزاده های زیستی اش کاملا جدا کرد. موتاسیون اخیر منجر به این شد که بخشی از مغز انسان نوین (هموساپینس ساپینس) از عموزاده هایش کاملا بزرگ تر باشد. این بخش مغز، لوب پره فرونتال (پیش پیشانی) نام دارد.
تمام آنچه “روان انسانی” می نامیم که کاملا کارکردی متفاوت از عملکرد سیستم عصبی سایر حیوانات دارد، محصول عمل همین قطعه ی پیش پیشانی (پره فرونتال) مغز است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید: (برای ورود به سایت نیاز به فیلترشکن میباشد)
از اینجا بخوانید
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #روانشناسی_زبان
نوشته: #جین_اچسون Aichison, J
ترجمه: دکتر عبدالخلیل حاجتی
انتشارات امیرکبیر - ۱۳۶۴
پژوهشهای زیستشناسان تکاملی نشان میدهد که انسان و پسر عموهای زیستیاش حدود 1.5 میلیون سال پیش از نیای مشترکشان منشعب شدهاند. مزیت رقابتی پریماتهای (میمون ریخت ها) اخیر نسبت به نیای مشترکشان از طریق مکانیزم “انتخاب طبیعی” منجر به انقراض نیای مشترک شد و میمون ریخت های فعلی با تمام تفاوت ها شان، با الگوی زندگی مشابهی به زندگی شان ادامه دادند. اما یک جهش ژنی (موتاسیون) دیگر که حدود 200 تا 300 هزار سال قبل رخ داد، سرنوشت انسان را از عموزاده های زیستی اش کاملا جدا کرد. موتاسیون اخیر منجر به این شد که بخشی از مغز انسان نوین (هموساپینس ساپینس) از عموزاده هایش کاملا بزرگ تر باشد. این بخش مغز، لوب پره فرونتال (پیش پیشانی) نام دارد.
تمام آنچه “روان انسانی” می نامیم که کاملا کارکردی متفاوت از عملکرد سیستم عصبی سایر حیوانات دارد، محصول عمل همین قطعه ی پیش پیشانی (پره فرونتال) مغز است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید: (برای ورود به سایت نیاز به فیلترشکن میباشد)
از اینجا بخوانید
Forwarded from آفتاب مهر
دی وی دی تصویری کلاسهای دکتر سرگلزایی در مرکز جامع آرن.
تلفن تماس برای تهیه در تهران، آفتاب مهر :
☎️88109349
@ aftabemehr
insta: aftabemehr_
تلفن تماس برای تهیه در تهران، آفتاب مهر :
☎️88109349
@ aftabemehr
insta: aftabemehr_
#شعر
#بحری!
کشتی ما لنگر انداخته
ساحل است که بادبان برافراشته
تقدیر سندباد را رها نمی کند!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه اشعار دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#بحری!
کشتی ما لنگر انداخته
ساحل است که بادبان برافراشته
تقدیر سندباد را رها نمی کند!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه اشعار دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#شعر
#یک_داستان_عاشقانه!
در آفتاب دراز کشیدهای و دستانت را میلیسی
گردنت را با پاهایت میخارانی
پا روی دم بغل دستیت میگذاری و جیغش را در میآوری
اخبار را برایت میخوانم از روزنامهی صبح شهر
سبیلهایت را تکان میدهی، دور پاهایم میپیچی و میروی
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وبسایت:
drsargolzaei.com
#یک_داستان_عاشقانه!
در آفتاب دراز کشیدهای و دستانت را میلیسی
گردنت را با پاهایت میخارانی
پا روی دم بغل دستیت میگذاری و جیغش را در میآوری
اخبار را برایت میخوانم از روزنامهی صبح شهر
سبیلهایت را تکان میدهی، دور پاهایم میپیچی و میروی
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وبسایت:
drsargolzaei.com
#شعر
#عروج
هرچه در آینه نگاه کنی
بالهایت را نمیبینی
در چشمان من خیره شو
اکنون گاه پرواز است...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وبسایت:
http://drsargolzaei.com
#عروج
هرچه در آینه نگاه کنی
بالهایت را نمیبینی
در چشمان من خیره شو
اکنون گاه پرواز است...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وبسایت:
http://drsargolzaei.com
Forwarded from Cafe sz
دلمون میخواد حرف بزنیم ولی ترسمون میاد! میگیم نکنه یه چی بگیم ، یکی بشنوه و اذهان تشویش بشه! با خودمون میگیم نکنه هر چی از دهنمون در میاد کذب باشه و بشه نشر اکاذیب. اونها که نمیدونن ما با چشمهای خودمون دیدیم! مثلا الان دلمون میخواد بگیم این پرچم چه خوب جایی نشسته! اصلا دلمون خنک شد اینجا دیدیمش. هر وقت با ابهت توی بزرگراه های تهرون باد توی موهاش میفته کفری میشیم! هر وقت توی هتلهای پنج ستاره کنار پرچم اجنبیها میبینیمش خونمون به جوش میاد. این جاش همین جاست. دقیقا زیر سایهی با ابهتش زندگی این شکلیه. بدون آب شیرین. بدون بنزین. بدون خونه. بدون شناسنامه. بدون حق! زیر سایهی این سه رنگ لوس، بچهها واسه لباس شستن باید برن تا رودخانهای که تمساح داره! تمساح واقعی! دلمون میخواد حرف بزنیم ولی ترسمون میگیره! ترسمون میگیره کسی گوشش پیش ما نباشه. به خودش گفتیم:«چیه؟ چرا باد تو غبغبت نیست؟! چرا خودت رو زدی به موش مردگی؟» خودش رو جمع و جور کرد و از خجالت سه رنگش سرخ شد. پرچمه رو میگم.
📸سهیل سرگلزایی 📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
📸سهیل سرگلزایی 📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
مقاله
#مقاله
#فروید_و_چهار_نظریه_در_باب_خشونت!
«زیگموند فروید»، پایهگذار پسیکوآنالیز، در طول دوره حیات علمیاش چهار نظریه مختلف در باب خشونت پیشنهاد کرد.
از آنجا که جامعه اینجا و اکنون ما سخت درگیر خشونت است، شاید جا داشتهباشد که تحلیل «پایهگذار روانکاوی» را در باب خشونت بازخوانی کنیم:
خشونت و خودشیفتگی
در اولین نظریه، فروید خشونت را محصول خودشیفتگی (Narcissism) دانست. از نظر فروید، «لیبیدو» (اشتیاق زندگی) دو شکل دارد: «لیبیدوی شیئی» و «لیبیدوی خودشیفتگی». اشتیاق انسان به آنچه بیرون از خود ادراک میکند (Object) ناشی از «لیبیدوی شیی» است و عشق انسان به خود محصول «لیبیدوی خودشیفتگی» است.
در این نظریه، هرچیز که «خودشیفتگی» انسان را مورد تهدید قراردهد خشم انسان را بر میانگیزد. وقتی در تحقیقات «الیزابت کابلر راس» مرگشناس و سوگشناس بزرگ میبینیم که اولین واکنش انسانها به مرگ قریبالوقوعاشان (خبر بیماری غیرقابل درمان) – پس از خروج از شوک و کرختی – خشم است، متوجه میشویم که فروید در این نظریه، حداقل بخشی از حقیقت را بیان کردهاست. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که:
«اگر خودشیفتگی مهمترین عامل خشونت است چرا در کودکان که علیالقاعده «خودمحوری» (ego centrism) بیشتر است (طبق نظر «ژان پیاژه») خشونت کمتر از بزرگسالان تظاهر میکند؟»
پاسخهای مختلفی میتوان به این پرسش داد... .
برای مطالعه ادامه مطب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#مقاله
#فروید_و_چهار_نظریه_در_باب_خشونت!
«زیگموند فروید»، پایهگذار پسیکوآنالیز، در طول دوره حیات علمیاش چهار نظریه مختلف در باب خشونت پیشنهاد کرد.
از آنجا که جامعه اینجا و اکنون ما سخت درگیر خشونت است، شاید جا داشتهباشد که تحلیل «پایهگذار روانکاوی» را در باب خشونت بازخوانی کنیم:
خشونت و خودشیفتگی
در اولین نظریه، فروید خشونت را محصول خودشیفتگی (Narcissism) دانست. از نظر فروید، «لیبیدو» (اشتیاق زندگی) دو شکل دارد: «لیبیدوی شیئی» و «لیبیدوی خودشیفتگی». اشتیاق انسان به آنچه بیرون از خود ادراک میکند (Object) ناشی از «لیبیدوی شیی» است و عشق انسان به خود محصول «لیبیدوی خودشیفتگی» است.
در این نظریه، هرچیز که «خودشیفتگی» انسان را مورد تهدید قراردهد خشم انسان را بر میانگیزد. وقتی در تحقیقات «الیزابت کابلر راس» مرگشناس و سوگشناس بزرگ میبینیم که اولین واکنش انسانها به مرگ قریبالوقوعاشان (خبر بیماری غیرقابل درمان) – پس از خروج از شوک و کرختی – خشم است، متوجه میشویم که فروید در این نظریه، حداقل بخشی از حقیقت را بیان کردهاست. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که:
«اگر خودشیفتگی مهمترین عامل خشونت است چرا در کودکان که علیالقاعده «خودمحوری» (ego centrism) بیشتر است (طبق نظر «ژان پیاژه») خشونت کمتر از بزرگسالان تظاهر میکند؟»
پاسخهای مختلفی میتوان به این پرسش داد... .
برای مطالعه ادامه مطب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
Forwarded from مرکز تخصصی هیپنوتیزم اریکسونی، انالپی و هیپنوآنالیز
کارگاه عملی درمان تحلیلی - رفتاری اهمال کاری
مدرس و درمانگر دکتر سرگلزایی
روزهای سه شنبه از ساعت 17:30 تا 19
هزینه کارگاه 600 هزار تومن
88063547 - 09023336716
telegram: @www_hypnosis_ir
09033204498
instagram: www_hypnosis_ir
مدرس و درمانگر دکتر سرگلزایی
روزهای سه شنبه از ساعت 17:30 تا 19
هزینه کارگاه 600 هزار تومن
88063547 - 09023336716
telegram: @www_hypnosis_ir
09033204498
instagram: www_hypnosis_ir