دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.78K photos
97 videos
154 files
3.25K links
Download Telegram
🌸کارگاه آموزشی" تحلیل رویا "

کاوش دردنیای ژرف واسرارآمیزخواب و رویا (تئوری وعملی)

🔸دکترمحمدرضاسرگلزایی

چهارشنبه 1 اسفند (ساعت15الی20)
ادامه سه شنبه 14خرداد عصر

تخفیف ثبت نام 25 بهمن
36024048
09392296778
@astanemehr
سجاد24،کلاتیانی7،پلاک128
پوستر ترکی برای نشست شنبه ۹ فوریه‌ی ۲۰۱۹ برابر با ۲۰ بهمن ماه سال ۱۳۹۷

ادبی اُتوروم: مئولانا
کُنوشماجی‌لار
دکتر محمدرضا سرگلزایی
پرفسور عدنان کارا اسماعیل‌اوغلو
دوزنلمه یری: آنکارا فارسچا اُرِتیم مرکزی
سعدی اینستیتیو تمثیلجلیغی
۹ شوبات ۲۰۱۹
آکشام ساهات
۱۷
@souroshmolana
#یادداشت_هفته
#کارمند_شریف_اداره_سلاخی!

ابتدا اسرای لهستانی را به اردوگاه های کار اجباری می فرستاند. بعد نوبت به یهودی ها رسید. زن و مرد در این اردوگاه ها به کار طاقت فرسا می پرداختند و حداقل جیره غذایی را دریافت می کردند. وقتی بیمار و ناتوان می شدند به "حمام" فرستاده می شدند. در این حمام ها گاز سمی استنشاق می کردند و ظرف چند دقیقه بدون صرف فشنگ جان می دادند. سپس جنازه ها را در کوره ها می سوزاندند، "تمیز ترین" شکل کشتار! 
چه کسی این سیستم "تمیز" را راهبری می کرد؟ "آدولف #آیشمن" مهندس آلمانی که مأمور طراحی سیستم "راه حل نهایی"
(Final Solution)
شده بود.
وقتی در ۱۹۴۵ متفقین برلین را محاصره کرده بودند #هیتلر خودکشی کرد، اما هیتلر به تنهایی جنایات خود را سازماندهی نمی کرد، جمعی از "نوابغ آلمان" با او همراهی می کردند: گوبلز، گورینگ، هیملر و آیشمن نمونه هایی از این "نوابغ مومن به پیشوا" بودند. بخشی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه شدند ولی تعدادی از آنها به نقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سال ها به زندگی مخفی ادامه دادند. آیشمن جزو آنان بود. او سال ها پس از پایان جنگ دستگیر شد و به "اورشلیم" فرستاده شد.
پژوهشگران برجسته ای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند. آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بی گناه را مدیریت کرده چگونه است.
یکی از معروف ترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسی کرد #هانا_آرنت بود. هانا آرنت (۱۹۷۵- ۱۹۰۶) دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر "کارل یاسپرز" روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ کرد. پس از به قدرت رسیدن نازی ها مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت. او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود. هانا آرنت در زمان محاکمه آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات می نوشت که بعدأ در کتاب "آیشمن در اورشلیم" جمع آوری و منتشر شدند.
نتیجه تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود:

* آیشمن هیچگونه بیماری روانی نداشت. او نه نسبت به لهستانی ها و نه نسبت به یهودیان هیچ خاطره بد یا کینه ای نداشت.
* آیشمن در تمام سال های مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانون مند، وظیفه شناس و "نمونه" بود!
* آیشمن هیچ سابقه شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان به عنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناخته می شد!
* آیشمن اعتقاد داشت که به عنوان یک "تکنوکرات" به "وظایفش" عمل کرده است، "سیستمی" که در آن کار می کرد "مأموریتی" را به او محول کرده بود و او هم به بهترین نحو مأموریت را "مهندسی" کرده بود!

در جنایات بزرگ و نظام مند، به دنبال شخصیت های ضد اجتماعی
(Antisocial Personality)
نگردید، شاگرد اول هایی با معدل بالا و نمره انضباط بیست بدنه ماشین های سرکوب را می سازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفه شناس و مطیع را به "انجام وظیفه" مکلّف می کنند!
جنایت های سازمان یافته و کلان زمانی محقق می شوند که "جنایت" تبدیل به "وظیفه" شود!
شعبده رهبران توتالیتر همچون هیتلر، استالین و مائو این است که جنایت را تبدیل به تکلیف می کنند!


#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
drsargolzaei.com
👈 بخش پایانی از مجموعه کارگاههای مهارت های زندگی دکتر سرگلزایی در مرکز آرن | کارگاه دو روزۀ مهارت " همدلی " ؛ " ارتباط موثر " و " مدیریت روابط بین فردی " | 2 و 3 اسفند 97 | به مدت 8 ساعت | با ارائۀ گواهینامۀ معتبر آموزشی

👈 ساعات برگزاری :
📌پنج شنبه دوم اسفند از ساعت 4 تا 8 عصر
📌 جمعه سوم اسفند از ساعت 9 تا 13 ظهر

👈 ثبت نام در کارگاه : @aren_admin
👈 مرکز جامع آرن : @arencenter
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

درود و ارادت

بنظرتون چرا روشنفکری حرف و عمل اول را در جهان نمیزند!!؟


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این که ممکن است تعریف ما از روشنفکری یکسان نباشد. بنده در یادداشت «روشنفکر کیست؟» به اختصار به تعاریف مختلف روشنفکری پرداخته ام. اگر روشنفکری را «تعهّد به نقد» تعریف کنیم با جریانی مواجه هستیم که از دوران رنسانس تبدیل به یک «هویّت» و «رسالت»  شد. لذا با در نظر داشتن این که نود درصد از تاریخ گونهٔ ما در عصر شکار و میوه چینی (تفکر جادویی) گذشته و نه درصد دیگر از تاریخ گونهٔ ما در عصر کشاورزی (عصر مذهب) گذشته و بخش اعظم میراث فرهنگی بشر در ساحت ادبیات و هنر متعلّق به این دوران هاست نمی توان انتظار داشت باورهای عصر مدرنیسم و پُست مدرنیسم از جمله روشنفکری حرف اوّل را در جهان بزند.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام و درود بر شما استاد گرامی

استاد در مورد شیوه های کتابخوانی یک سوال برام پیش اومده البته اطلاع دارم که در یک پرسش و پاسخ دیگه این سوالو ازتون کردن ولی سوال من یه خورده متفاوت تره.

من میخواستم بدونم شما چطوری کتاب ها رو طبقه بندی میکنید یا میخونید؟ یا بهتره بگم تا الان از چه روشی استفاده کردین؟ من یک تازه وارد در رشته روانشناسی هستم و میدونم که یک رشته ی بسیار بسیار وسیعه که تا آخر عمرم مطالعه کنی تموم نمیشه. ولی این که چطور مطالعه کنم نمیدونم. احساس میکنم بخاطر وسواسی که دارم یا شایدم کمال گرایی باشه که دوست دارم به نحو احسن انجامش بدم.

 میخواستم بدونم مثلا شما برای طبقه بندی اول میاین کتابای یک نویسنده خاص رو میخونین و تموم میکنین بعد میرین روی یک نویسنده دیگه؟ مثلا اول کتابای فروید بعد یونگ و غیره. یا اینکه موضوع خاصی رو میخونین و اون کتابای مربوط بهش رو از دیدگاه نویسنده های مختلف مطالعه میکنین؟

ممنون از توجهتون.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل در باب شماـ از آنجا که می فرمایید در روان شناسی تازه وارد هستید پیشنهاد می کنم ابتدا بر درسنامه های دانشگاهی متمرکز شوید. ویژگی درسنامه های دانشگاهی این است که توسط گروهی از نویسندگان تهیه می شوند، سلیقه ای و سوگیرانه نیستند، به طور سیستماتیک مورد نقد و بازنگری قرار می گیرند و مولتی دیسیپلینری (چند دیدگاهی) هستند. سپس در مسیر مطالعهٔ درسنامه ها، مباحثی که علاقه تان را برمی انگیزد را مشخص کنید و در آن زمینه ها به مطالعهٔ خارج از درسنامه ها بپردازید. برای من تعجب بر انگیز است که دانشجویان روان شناسی پیش از آن که درسنامه های جامع خود را به کرّات مطالعه کنند و بر مطالب آنها «محیط شوند» به مطالعهٔ کتاب های اروین یالوم یا زیگموند فروید می پردازند، در نتیجه به جای داشتن یک نقشهٔ ذهنی کلان از روان شناسی دچار نظریه زدگی ، فرقه گرایی و تعصّب می شوند!

دوّم در باب من- بنده روش سیستماتیزه ای برای مطالعه ندارم. بخش زیادی از کتاب هایی که می خوانم توسط دوستان اهل مطالعه و صاحب نظر به من پیشنهاد می گردند و بخش دیگری هم محصول کتابفروشی-گردی (پرسه زدن لابلای کتاب ها) هستند که «کیفیتی هِرمِسی» دارد. تعامل حجم زیاد مطالعه، جستجوی گسترده و  Perceiving هِرمِسی (که دهها سال است استمرار دارد) و ذهن Judging  آپولونی منجر به این شده که کتاب های متنوّعی که در حوزه های پراکنده خوانده ام در ذهنم مرتب و طبقه بندی شده هستند.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#سخنرانی
#سایه_و_پرسونای_جمعی_ایرانیان

سخنرانی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) به مناسبت رونمایی از کتاب «سایه سازمانی»

در «کوچه کتاب» انتشارات «روان شناسی و هنر» - آذرماه ۱۳۹۶

قسمت سوم

لینک قسمت دوم:
https://t.me/drsargolzaei/3390

خُب، می‌دانید که فروید بود که روان‌نژندی را معرفی کرد و مهم‌ترین کمپلکسی که در سایه­ آدم‌ها دید، کمپلکس جنسی بود. علتش این بود که در زمانه­ او، در حدود سال 1900 میلادی، در شهر وین عصر ویکتوریایی و قبل از جنگ جهانی اوّل، طبقه ی بورژوا برای خودپارساپنداری، خودشان را پدیده‌های غیرجنسی در نظر می‌گرفتند. البته همه آدم‌ها، کارگرهای باراندازها، ملاح‌ها، ملوان‌ها و... از این ادعاها نداشتند، اما اشراف، طبقه بورژوا (که مراجعان مطب زیگموند فروید بودند) لباس‌های بلندی می‌پوشیدند که کلی تور داشت و کلی چین داشت؛ به نوعی انگار بدن خود را پنهان یا انکار می‌کردند. می‌خواستند بگویند ما روشنفکریم، به این معنا که آگاهی ما اینجا نیست، آگاهی ما در این بالا ایستاده است، یعنی یک نوع خودمقدس‌پنداری سکولار. قبل از آن در قرون وسطی، پاپ ، کاردینال ها و اسقف ها از این ادعاهای مبالغه‌آمیز ابلهانه داشتند که فکر می‌کردند چون سخنگوی کلیسا هستند، آگاهی شان آن بالاهاست. در دوره رنسانس یک‌سری فیلسوفان Rationalist (فیلسوفان اصالت عقلی) این را دوباره یک جور دیگر مُد کردند و ادعا کردند که ما انسان‌ها می‌توانیم عقل فارغ از بدن داشته باشیم. رنه دکارت اسمش را گذاشت  Intuition یا شهود که الآن هم این واژه ( البته بدون فهم عمیق دکارتی ) در جامعه ی ما خیلی مد است، مردم با هم راجع به شهودشان صحبت می‌کنند و می‌گویند، شهود من، بصیرت من، مکاشفه من، اشراق من! می‌گویند، این آدم، آدم خوبی نیست. می‌پرسی، از کجا فهمیدی؟ و او می‌گوید حسّم به من می‌گوید. در گروه‌درمانی من خیلی این اتفاق می‌افتد. یک آدمی پنج دقیقه درباره زندگی‌اش صحبت می‌کند و بعد از بین اعضای گروه یک نفر می‌گوید، به نظر من شما به خواهر بزرگ‌تان حسودی می‌کنید. او می‌گوید: « من که اصلا ًدرباره خواهرم چیزی نگفتم. مگر من اصلاً گفتم خواهر دارم یا ندارم؟!» و او که ادعای شهود دارد می‌گوید: «حسّ شهودی من به من این را گفته است!». بعد من می‌گویم: « شهود تو؟! آخر یک ادله‌ای یا شواهدی بگو! Evidence تو چیست؟! » می‌گوید: «شهود که اوویدنس و شواهد ندارد! شما دارید عقلانی نگاه می‌کنید. شهود فراتر از عقل است! » بله، من دارم عقلانی نگاه می‌کنم، عقلی که محدودیت‌های خودش را می‌فهمد. تو داری «فرافکنی» می کنی بدون این که خطاپذیری این نحوه ی تفکر را بدانی.

به‌هرحال مردم بورژآ و آدم‌های به اصطلاح آن موقع فرهیخته و اشرافی، می‌خواستند نشان بدهند که ما چنین زیست فرا جسمانی ای داریم، بنابراین بدن خود را، مخصوصاً غرایز جنسی خود را، انکار می‌کردند. و وقتی اینها به فروید مراجعه می‌کردند (کارگرهای بارانداز که به فروید مراجعه نمی‌کردند، اینها نزد فروید می‌رفتند) فروید می‌دید که محتوای رؤیاها و خواب‌هایشان پر از اِلِمان­های جنسی است. در انگاره‌هایشان پر از اِلِمان­های جنسی است، در جلسات روانکاوی می گویند و می گویند ولی وقتی می‌خواهد صحبت‌شان به سکس برسد، ناگهان به سراغ یک چیز دیگر می‌روند. راجع به هر چیز حرف می‌زنند و وقتی به سکس می‌رسد، سراغ چیز دیگر می‌روند.

فروید آنجا فهمید که چقدر مشکلات اینها ناشی از این است که سرکوب سکس دارند. اما فروید دچار یک اشتباه شد، آن اشتباهش این بود که فکر کرد مردم همان‌هایی هستند که مراجعین مطبش هستند. این ایراد را من از فروید نمی‌گیرم، این اشکال را اریک فروم از فروید می‌گیرد که یک فیلسوف و روانکاو  برجسته است. او گفت، فروید دچار این اشتباه شد که مردمی را که اطرافش می‌دید به همه انسان‌ها تعمیم داد و به این نتیجه رسید که اساسا تمدن باعث روان‌نژندی می‌شود، چرا که تمدن با سرکوب جنسی همراه است. فروید در کتاب «توتم و تابو» و «تمدن و ناخوشایندی‌های آن» و در کتاب «موسی و یکتاپرستی» این را بارها و بارهاگفته است. بعد‌ها یونگ گفت، نه! این مسئله بستگی به این دارد که ما در کدام تمدن به‌سر می‌بریم. در یک تمدن ممکن است سرکوب شکم داشته باشیم و عقده ما می‌شود عقده شکم. در یک تمدن ممکن است سرکوب پول داشته باشیم و عقده ما می‌شود عقده پول. پس آدم‌ها عقده‌های متعددی دارند، پس سایه همه آدم‌ها و همه تمدن‌ها یکسان نیست و این خلاصه‌ای از روان­نژندی است. اما اکنون وقتی می‌خواهیم همین را به یک سازمان بزرگی که کشور است، تعمیم بدهیم، این ماجرا چگونه است؟ آیا می‌شود یک کشور پرسونا داشته باشد؟ پرسونا یا نقاب داشته باشد؟ شما می‌توانید از پرسونا در یک کشور مثال بزنید؟ می‌خواهیم یک‌ذره ملموس‌تر بگوییم.

مخاطبین: هنر نزد ایرانیان است و بس.


#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#تاریخ_هنر

پرسش:

با سلام و احترام فراوان

آقای دکتر بشر در سیر تکاملی تاریخی خود نشان داده که برای آفرینش ، نابودی مهم ترین قدم است.

با توجه به بحران های دنیای امروز و نظریه های  کریس هارمن در کتاب انقلاب در قرن 21 (به این موضوع اشاره کرده بود ، که می توانیم از مانداب های راکد ، زمین های چاک چاک ، خاک های پر از مواد سمی و ... متوجه شویم که بشر نیاز به دگرگونی دارد ) آیا می توانیم بگوییم انسان ها در طول تاریخ  سیر قهقرایی را به اسم تغییرات و پیشرفت طی کرده اند و به نوعی دچار همان بی خردی جمعی شده اند؟

و این که به نظر شما هنر را  هم مثل آفرینش خدایان  در دوران پیش مدرن ، می توان بُتِ دورهٔ پُست مدرن به شمار آورد؟

این که آثار هنری هم می توانند مانند خدایان، ما را به جاودانگی امیدوار کنند و رهایی بخش اضطراب ناشی از پوچی بشر باشند.   

سپاس از توجه تون


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل- پاسخ به این پرسش که آیا بشر به سوی خردمندی پیش می رود یا در حال بازتولید بی خردی است موضوعی است که در فلسفهٔ تاریخ و در فرا-تاریخ (متا هیستوری) به آن پرداخته می شود. از منظر فلسفهٔ تاریخ هگل و مارکس انسان به سمت خِرَد و آزادی بیشتر پیش می رود، از منظر متاهیستوری یووال نوح هراری نیز انسان به سمت خلق هوشی برتر از خود و سپردن هدایت خود به دست او می رود. 

بر اساس چنین تفکری سالها پیش نوشته بودم «خدا در آینده جای دارد!».

حتماً در مقابل چنین نظریه پردازانی نقدهای جدّی و نظرات مخالفی هم وجود دارند.

دوّم- بر اساس دیدگاهی فُرمالیستی، بنده هنر را فرم و مِدیا (رسانه) می دانم تا محتوا. بنابراین هنر می تواند بت تراش باشد، می تواند بت شکن باشد. همیشه هنر امید و آرامش ایجاد نمی کند، هنر می تواند پوچی و اضطراب را نیز بسط دهد. 

هنر ابزار نافذ انتقال پیام است و جایگزین فلسفه نیست.

سبز باشید   

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

درود و ارادت استاد سرگلزایی عزیز. وقت به خیر. امیدوارم سلامت و شاد باشید. 

استاد امکانش هست دو لیست کتاب در کانال و سایتتون ارائه بفرمایید. 

یک لیست از کل کتاب‌هایی که از نظر شما بهتر است جهت ارتقا سلامت روان مطالعه نمود. 

و یک لیست که هر سال آپدیت شود، کتاب‌های نشر جدید. 

بی نهایت سپاس از لطف و بزرگواری شما استاد فرزانه.

تندرست و شاد و پیروز باشید


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

بنده مجموعهٔ کتاب های اریک برن، ادوارد دو بونو، آلن دو باتن و دیوید برنز را برای ارتقاء سلامت روان مفید می دانم.

از کتاب هایی که در سال 1397 منتشر شدند و بنده خواندم مجموعه کتاب های یووال نوح هراری را مهم تر و مفید تر از بقیه دیدم.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
Forwarded from آفتاب مهر
🥀🥀🔸
💐پنجشنبه و جمعه ۹و ۱۰ اسفند ۹۷
🔸ساعت ۹ صبح تا ۱۳
🔸هزینه ۲۸۰۰۰۰ تومان
🔸نام نویسی: ۸۸۱۰۹۳۴۹-۰۲۱ ☎️
@aftabemehr
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #مغالطات ( هنر فریب و اعمال نفوذ ذهنی )
نویسندگان : #دکتر_ریچارد_پاول و #دکتر_لیندا_الدر
ترجمه : دکتر اکبر سلطانی –مریم آقازاده
ناشر : شهر تاش

شاید برای تان عجیب باشد اگر بدانید که ذهن ما به شدت مستعد فریفتن و فریب خوردن است . به باور دکتر ریچارد پاول ذهن بشر، نه نقشه راهنمایی طبیعی و ذاتی برای دست یابی به حقیقت دارد و نه به طور ذاتی ، به حقیقت گویی و حقیقت پرستی علاقه مند است . از طرفی دیگر فردی در دنیا وجود ندارد که با ذهنی مجهز به ابزار نقد و پرسشگری متولد شده باشد ، نقد گریزی ، تعصب ورزی و جزم اندیشی در سپرده ژنی گونه انسان وجود دارد و گرایش به پرستش اسطوره های نقد ناپذیر به نوعی میراث ذهن باستانی انسان به شمار می رود .
از این رو چنین شیوه اندیشیدن که شبیه به شیوه فکری همه انسان ها در مراحل رشد اولیه است ، خاک حاصلخیزی را برای رویش و و رشد ابر انسان ها و اسطوره ها و در مقابل آن ها بت پرستان و اسطوره پرستان فراهم می کند . بنابراین تعجبی ندارد روایت هایی از سرگذشت طبقه فقیر و قربانی که همواره مورد سواستفاده و تجاوز اغنیا و دیکتاتور ها قرار می گیرند ، کتاب تاریخ را پر کند و منطق رسانه ها چیزی جز منطق جعلی و آمیخته به سفسطه قدرت طلبان و ثروت اندوزان نباشد .
دکتر ریچارد پاول و دکتر لیندا الدر در کتاب " مغالطات " با معرفی انواع حیله های ذهنی و تله های تفکر در تلاش هستند تا جایی که امکان دارد از اعمال نفوذ تفکر خودخواهانه بر تفکر ساده لوحانه پیشگیری کنند .
کتاب مغالطات ، علاوه بر این که 44 مغالطه را برای پیروزی در مشاجرات ارائه می دهد ، چگونگی خود فریبی ذهن را نیز تشریح می کند و در حقیقت نویسندگان این کتاب سیستم ذهنی خود فریبی را در مغلطه گر ها و اعمال نفوذ کننده ها به تصویر می کشند .
آن ها معتقدند : باید بپذیریم اکثر جوامع در جهان ، ماهیتی غیر انتقادی دارند و تنازع همیشگی بر سر قدرت و ثروت ، استفاده از ابزاری برای شکل دهی باورهای عمومی با استدلال های جعلی و عوام فریبانه را فراهم می کند . بسیاری از اعمال نفوذ کننده ها و ابر قدرت ها در این فرآیند ها خود را فریب می دهند ، در غیر اینصورت قادر به تحمل خود نخواهند بود . بنابراین در جهانی که خود فریبی و فریفتن دیگران ماهیتی غیر ارادی و ذاتی دارد ، آموزش تفکر انتقادی و تشخیص مغلطه ها و تله های ذهنی از همان سنین اولیه کودکی ، نیاز اساسی محسوب شده و جامعه را از خود محوری به سوی دیگری محوری سوق می دهد .

ریچارد پاول و لیندا الدر ، مغالطه ها را تدابیر کسب نفوذ و ثروت در میان افراد برتری طلب دانسته و معتقدند رسانه ها همواره از این تدابیر تغذیه می شوند و در جهانی که ما همواره در معرض حمله ویروس های رسانه ای قرار داریم ، آشنایی با مغالطه هایی همچون " تعمیم " ، " تملق " ، "پهلوان پنبه " ، " مصادره به مطلوب " ، " حمله شخصی " ، " توسل به عواطف ، ترس ، قدرت و دانش " و ده ها مغلطه دیگر از معدود روش های واکسینه شدن در برابر مبتلا شدن جامعه به بیماری های فرهنگی انسان ها است .
بخشی از کتاب " مغالطات " نیز به تشریح سخنرانی های صاحبان قدرت و رسانه در جوامع مختلف پرداخته است . نویسندگان پس از معرفی مغالطه های رایج و پر کاربرد ، از مخاطبان می خواهند تا تمرینی بر آنچه آموخته اند ، انجام دهند و مغالطه های مطرح شده در سخنرانی ها را از حقیقت تفکیک کنند .
در پایان مولفان کتاب به ما هشدار می دهند تا از خطر یافتن مغالطه ها فقط در افکار و گفتمان رقیب پرهیز کرده و تله های ذهنی را در خود نیز بیابیم . آن ها بر این باورند ، استفاده از ابزار حیله برای فریفتن ذهن فقط مخصوص دشمنان و رقیبان یا قدرت طلبان نیست ما همواره مستعد خود فریبی و مغلطه کردن هستیم و تنها با خود کاوی مداوم ذهن است که می توان تا حدودی آلاینده های تفکر را از ذهن زدود .
خواندن این کتاب به تمام افرادی که می خواهند آدم خودشان باشند و به اهداف شخصی شان دست پیدا کرده و از پس نقاب ها و ظواهر ، سرنوشت خود و جامعه شان را تغییر دهند ، توصیه می شود .

#مریم_بهریان
دانشجوی دکتری روان‌شناسی

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/---1038--439558-photo_2016-09-08_14-04-18.jpg
Forwarded from آفتاب مهر
🥀🥀🔸
💐پنجشنبه و جمعه ۹و ۱۰ اسفند ۹۷
🔸ساعت ۹ صبح تا ۱۳
🔸هزینه ۲۸۰۰۰۰ تومان
🔸نام نویسی: ۸۸۱۰۹۳۴۹-۰۲۱ ☎️
@aftabemehr
#چشم_تاریخ

واژه «کودتا» (به فرانسوی: coup d'état) از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شده است. زمانی که یک اقلّیت که طبق قانون نمی توانند قدرت را در دست داشته باشند با در دست داشتن فرماندهی نیروهای نظامی، دولت قانونی را برکنار می کنند یا رأی اکثریت را وتو (نقض) می کنند اصطلاح کودتا را به کار می بریم. 

کودتای بیست و هشت مرداد  کودتایی بود که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا علیه دولت محمد #مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. دکتر مصدق در روز ۲۹ مرداد  بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. شاه که به  رم گریخته بود بازگشت. مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکایی و اروپائی شروع شد که در آخر به قرارداد کنسرسیوم منجر شد. 

یکی از اعدامیان پس از کودتا #مرتضی_کیوان بود. مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی بود. وی اولین ویراستار ایرانی و پایه‌گذار انجمن ادبی شمع سوخته بود. وی به ادبیات روسیه تسلط داشت و مطالب زیادی درباره آن نوشت. مدیریت داخلی مجله «بانو»، دبیری مجله جهان نو و عضویت در هیات تحریریه مجله کبوتر صلح در دهه ۱۳۲۰ و آغاز دهه ۱۳۳۰ از عمده مسئولیتهای فرهنگی و روزنامه‌نگاری او بود. کیوان همنشین برجستگان شعر و ادب آن دوره ایران بود و صمیمی‌ترین دوست او احمد #شاملو بود. 

این شعر را شاملو برای مرتضی و پوری (پوران سلطانی، همسر مرتضی) سروده بود:

سال بد ، سال باد ،سال اشک، سال شک
سال روزهای دراز و استقامت های کم، سالی که غرور گدایی کرد
سال پست، سال درد، سال عزا
سال اشک پوری، سال خون مرتضی ...

@drsargolzaei

www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/SaleKhooneMorteza.jpg
#سخنرانی
#سایه_و_پرسونای_جمعی_ایرانیان

سخنرانی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) به مناسبت رونمایی از کتاب «سایه سازمانی»

در «کوچه کتاب» انتشارات «روان شناسی و هنر» - آذرماه ۱۳۹۶

قسمت چهارم

لینک قسمت سوم
https://t.me/drsargolzaei/3400

سرگلزایی: بله مانند هنر نزد ایرانیان است و بس... ما ملت آگاه در جهان بالاترین آمار مرگ‌ومیر تصادف جاده‌ای را داریم، یکی از آن هنرهایی که نزد ایرانیان است و بس!

مخاطبین: پرسونای معنوی

دکتر سرگلزایی: بله، پرسونای ملّت شریف.  اگر سقراط در بین ما بود، از ما می‌پرسید، وقتی شما می‌گویید ملت شریف، شریف را تعریف کنید. شریف یعنی چه؟ شرافت یعنی چه؟ برای همین به سقراط گفتند جام شوکران را بنوشد.

سقراط حرف‌های عجیبی می‌زد. می‌گفت: لطفاً شما شرافت را تعریف کنید؟ برای مثال می‌رفت به سنای آتن، بعد یکی می‌گفت شرافت ملی ما حکم می‌کند که وارد جنگ با اسپارت شویم. سقراط می‌گفت، آقای سناتوری که می‌گویی شرافت ملی ما حکم می‌کند، به من بگو شرافت می‌تواند قید ملیت بگیرد یا نمی‌تواند؟ مثلا آیا شرافت آتنی با شرافت هندی متفاوت است؟ بگو شرافت هندی با شرافت آتنی چه فرقی دارد؟ اگر تفاوت ندارد پس شرافت ملی معنا ندارد. باید بگویی شرافت، شرافت ما حکم می‌کند. و حالا به ما بگو شرافت یعنی چه؟ می‌گویی شرافت حکم می‌کند، مگر شرافت می‌تواند فاعل فعل حکم کردن باشد؟ حکم کردن یک فعلی است که نیاز به فاعل دارد. شرافت چگونه حکم می‌کند؟ حکمش را چطور به شما گفته است؟ آیا ما می‌توانیم از شرافت بپرسیم که اگر هزینه جنگ این‌قدر شود، باز هم حکم می‌کند، یا حکم نمی‌کند؟ اینجا بود که به او گفتند شما خرمگس هستید و بعد گفتند جام شوکران را بنوش. برای سقراط هم «حکم خودکشی» صادر کردند!

وقتی می‌گوییم ملت شریف ایران، خب، شما  سراغ آمارها می‌روید، ملت ایران نسبت به ملت افغانستان، یا ملت عربستان چگونه ثابت کرده که شریف‌تر است؟ دقیقا همان‌هایی که ما تحقیرشان می‌کنیم یا به آنها توهین می‌کنیم. می‌بینید وقتی می‌گویند «خیلج عربی»، چقدر خشم داریم و عصبانی می‌شویم، درحالی‌که وقتی می‌گوییم «خلیج فارس»، خودمان داریم به زبان عربی حرف می‌زنیم، خلیج واژه‌ای عربی است، فارس هم واژه عربی است. اگر قومیت‌مان برای ما مهم باشد، پس باید بگوییم «آبراهه پارس». با خدا به زبان عربی حرف می‌زنیم، نماز و دعای ما به زبان عربی است، ژن عرب ها را پاس می داریم و فرزندان آنها را «سید» یعنی آقا و ارباب خطاب می کنیم، به «آبراه پارس» هم می‌گوییم «خلیج فارس» ولی از عرب ها نفرت داریم! چرا؟! چون عرب ها هزار سال پیش به ما حمله کردند و سرزمین ما را فتح کردند؟! کشورگشایی رذیلت است؟ پس چرا به فتوحات کوروش و کمبوجیه افتخار می کنیم؟! مگر در طول این قرون چند تا عرب در ایران مستقر شدند و شمشیر بالای سر ما ملّت دلاور گرفتند که با خدا به عربی صحبت کردیم و هشتاد درصد واژه هایمان عربی شد؟! عرب برای ما شده سایه و ما یک پرسونا داریم، ملت شریف خداجو. ما مردم شریف غریب نواز نه به همسایگان شمال شرقی مان احترام می گذاریم، نه به همسایه های جنوب غربی مان! به اهالی افغانستان پوزخند می‌زنیم و با تحقیر آنها را «افغانی» خطاب می کنیم و برای اهالی عربستان هم که چنگ و دندان نشان می‌دهیم. یعنی ما یک سازمانیم با یک پرسونا و این پرسونا یک سایه دارد که با همسایگان نزدیک خودش دچار مسئله است، دچار مشکل است و هر مشکلی که درون  خودش دارد ( از خشونت گرفته تا جزم اندیشی ) به آنها فرافکنی می‌کند.

 حال سراغ آمار می‌رویم و مانند سقراط می‌پرسیم، شرافت به معنای چیست؟ برای مثال اگر یک ملتی خشونتش کم باشد شرافت دارد؟ بعد آمار خشونت در ایران را با پنج کشور دیگر مقایسه می‌کنیم. مثال، نسبت آمار زندانی به جمعیت،در کشور ایران دو برابر ترکیه است. جای دور هم نمی‌رویم، اصلا با بلژیک و زلاندنو هم مقایسه نمی‌کنیم. نسبت زندانی‌های ما به جمعیت کشور، دو برابر کشور ترکیه و سه برابر میانگین جهان است. در زندان‌های ما دو برابر ظرفیت‌شان زندانی وجود دارد. آمار پرونده‌های قضایی ایران در سال، دو برابر آمار پرونده‌های هندوستان است با جمعیتی دوازده برابر ما! نمی‌دانم ما چطور ملت شریفی هستیم که همدیگر را کتک می‌زنیم، حق همدیگر را می‌خوریم، این همه در زندان هستیم. خب، این یعنی پرسونا و سایه.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
Los Hermanos
Bia & Lhasa
#آهنگ
#برادران

اجرای زیبای آهنگ تاریخی برادران ساخته اتاهوالپا یوپانکی توسط لهاسا و بیا کرایگر

ترجمه قسمتی از این ترانه جاودانه یادگار چپ های امریکای لاتین

... و چنین می‌رویم ، خو کرده به تنهایی
یکدیگر را در دنیا گم کرده
باز پیدا می‌کنیم
و چنین یکدیگر را بازمی‌شناسیم با نگاهی از دور
با ترانه‌هایی که می‌سراییم
و می رویم
با مردگانی که درونمان داریم
تاکسی جای نماند .
و می رویم با معشوقه‌ای بس زیبا
که نامش آزادی ست.

@drsargolzaei
#شعر
#اگزیستانسیالیسم

مردن آسان ترین انتخاب است
و زندگی مهیب!
بیا بر ترس مهار زنیم
و به زندگی بنشینیم
تکراری و پوچ!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#تقویم_تاریخ

من ناگزیر از روزه داری
تو مجبور به شکار
او در جبر اطعام
عقربه ها هر یک در سیّاره ای می دوند
ساعت بر دیوار ما نشسته!
من در ربذه
تو در نخجیر
او در کوفه
ساعت بر دیوار!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#پنکه_ای_که_فقط_خودش_را_خنک_میکند

گیر کرده ام که چه کاری درست است! وقتی روزنامه نگارها و اصحاب رسانه برای مصاحبه به سراغم می آیند نمی دانم وظیفه ی من چیست. می دانم که حرف هایم را سانسور می کنند. از یک طرف به خودم می گویم حتی اگر نصف حرف هایم را به گوش مخاطب برسانند باید راضی باشم چرا که سایت شخصی و کانال تلگرام من که بیش از چهار پنج هزار خواننده ندارد. خوانندگان سایت و کانال من هم که خودشان افراد تحصیل کرده و فرهنگی هستند. اما این هفته نامه ها و روزنامه ها صدها هزار خواننده دارند، آن هم از اقشار مختلف. این گونه خودم را راضی می کنم که با آن ها مصاحبه کنم.

معمولأ بر سر این که "لطفا سانسور نکنید!" با آن ها حرف می زنم. پاسخ شان این است که اگر سانسور نکنیم تعطیل مان می کنند، تعطیلی یک رسانه مستقل به نفع فرهنگ ملی ماست؟! شما راضی به بیکار شدن ده ها مطبوعاتی و روزنامه نگار هستید؟!

این گونه است که کوتاه می آیم. من آن چه بر حق می دانم و "داروی فرهنگ بیمار" است نسخه می کنم و می پذیرم که یک پاراگراف از مقاله یا مصاحبه من هم حذف شود. چاره چیست؟! من که نباید صفر- صد باشم!

اما گاهی وقتی مقاله یا مصاحبه در می آید می بینم فقط حذف نکرده اند، تحریفش هم کرده اند! آن طور تحریف شده که نه تنها مخاطب پیام من را نمی گیرد که گاهی پیام معکوس از آن می گیرد! 

قبلأ در مقاله ای با نام "دین و اخلاق" که اکنون در سایت هم موجود است راجع به مصاحبه ام با مجله ای که متعلق به یک نهاد مذهبی است و تحریف عجیب و غریب آن نوشته بودم.

هفته پیش همین داستان در مصاحبه ام با یک هفته نامه پزشکی تکرار شد. مصاحبه من چنان تحریف شده چاپ شد که مخاطب نه تنها پیام من را دریافت نمی کند که پیامی معکوس از آن دریافت می کند! با خواندن مطلبی که نام من را بر خود داشت جا خوردم!

ترس از عواقب چاپ حقایق آن قدر زیاد شده است که رسانه از "خودسانسوری" به "تحریف" رسیده است!

بیچاره مردمی که قرار است توسط این رسانه ها آگاه شوند !

نمی دانم کسانی که هم و غم شان این است که "سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند" و نگران این اند که "زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد" اصلأ چرا کار رسانه ای و مطبوعاتی را انتخاب کرده اند؟! مگر شغل کم است؟! از پیمان کاری و بساز بفروشی گرفته تا واردات لباس و لوازم آرایش؛ چرا باید کسی پرچم آگاه سازی را بر دوش گیرد که حاضر نیست هزینه آن را بپردازد؟! 

به دوست مطبوعاتچی ام می گویم شجاعت که از حد بگذرد به حماقت می رسد و احتیاط که از حد بگذرد سر از بزدلی در می آورد! اگر مهم ترین اولویت مطبوعات این باشد که "آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه!" و نهایت چشم انداز آنها "حفظ خودشان" باشد همچون پنکه ای می مانند که فقط می چرخد تا خودش را خنک کند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
drsargolzaei.com
Forwarded from آفتاب مهر
۳ جلسه ۴ ساعتی
دوشنبه ها ۲۹ بهمن ۶ و ۱۳ اسفند ساعت ۹ صبح تا ۱۳
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
سخنرانی و رونمایی از کتاب "جنون قدرت و قدرت نامشروع" نوشته دکتر محمدرضا سرگلزایی

جمعه سوم اسفند ماه
ساعت ۱۷ تا ۱۹
دبیر نشست: آرش رمضانی

آدرس: مشهد، بین وکیل آباد ۱۸ و ۲۰ پلاک ۳۸۶ ،مجموعه فرهنگی نشر چشمه دلشدگان

تماس: ۰۹۱۵۲۳۰۸۱۰۴ - ۳۸۶۷۸۵۸۷

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و سپاس بیکران از اینکه بی دریغ علم و دانش خود را در اختیار افراد تشنه آموختن می گذارید.

باتوجه به اینکه امروزه در کانال ها و شبکه های مختلف اجتماعی، شاهد آموزش های مختلف روان شناسی هستیم، با مطلبی برخورد کردم که خواستم نظر شما بزرگوار را نیز در این رابطه جویا بشوم. در کانال یکی از اساتید روان شناسی ذکر شده بود: در دوران هیجانات مثبت رابطه عاطفی، نباید جوگیر شویم و فکر کنیم، خودمان یا طرف مقابل مان می توانیم کاملاً تغییر کنیم. عشق قابلیت این را دارد که آدم ها را عوض کند اما فقط و فقط برای یک مدت و احتمالاً این تغییرات ماندگار نخواهد بود!

این نظر تاحدی می تواند واقعیت داشته باشد و از طرفی نیز دلسردکننده است چرا که هیچ انسانی کامل نیست و من معتقدم هدف روابط عاطفی، علی الخصوص رابطه ای که قرار باشد به ازدواج ختم شود، همین رشد و بلوغ ها است و اینکه افراد با ارتباط شان بزرگ می شوند.

از شما سپاسگذار خواهم بود نظر تحلیلی خود را در این زمینه مطرح بفرمایید.

با آرزوی سلامتی


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

من با ایشان موافقم.

اگر «هدف آرمانی» زندگی را رشد و ارتقای روانی-معنوی بدانیم، برای «ازدواج آرمانی» نیز می توانیم همین غایت را تعریف کنیم، 

ولی اگر بخواهیم غایتی واقع بینانه، کاربردی و عملیاتی برای ازدواج مناسب تعریف کنیم بنده«همکوشی» را ترجیح می دهم.

پیشنهاد می کنم مقالهٔ «ازدواج بد، طلاق خوب» بنده را در بخش مقالات سایت drsargolzaei.com و مصاحبهٔ «تنهایی ات را بپذیر» بنده را در بخش مصاحبه های همان سایت بخوانید. علاوه بر این می توانید فایل های صوتی «ازدواج و زوج درمانی» بنده را هم از مؤسسهٔ آفتاب مهر تهیه فرمایید. تلفن این مؤسسه 88109349 است.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com