دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.76K photos
97 videos
153 files
3.24K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

جناب آقای دکتر سرگلزایی عزیز

ابتدا سپاسگزارم برای دوره اندیشه مولانا و دوم به خودم تبریک می گویم که بالاخره موفق شدم از محضر شما استفاده کنم. برای منی که از اول ذوب در ولایت نبوده و به قول شما شیفته حضرت مولانا نبودم، بسیار روشنگرانه بود. اما سوالی که برای من باقی ماند، آن ویژگی است که اثر مثنوی معنوی دارد که باعث شده که ۸۰۰ سال نه تنها ماندگار شده بلکه شهرتی جهانی پیدا کند. صرفنظر از هنرمندی و علم مولانا در خلق این اثر، ویژگی دیگری در مولانا یا کلام مثنوی وجود دارد که آن را این چنین جذاب کرده است؟ البته این موضوع تنها در مورد مثنوی یا مولانا برای من مبهم نیست، بلکه در مورد شاهنامه و فردوسی یا خیام، حافظ و حتی آثار ماندگار غرب یا شرق هم هست. چه مکانیزمی، چه اتفاقی، چه پروسه ای منجر به خلق چنین آثاری می شود؟ هرچند خالقان این آثار هر یک دارای علم، تجربه و داستانهای منحصر به فردی در زندگی خود بوده اند که شاید برآیند همه آنها باعث خلق آن اثر ماندگار شده ولی من فکر می کنم همه آنها یک ویژگی مشترک، یک Essence خاص دارند که آنها را برای سال ها و قرن ها و نزد مردمی از همه قشر جذاب و جاودانه می کند. آیا اشتباه می کنم؟ اگرنه! برای یافتن آن چه باید کرد؟

پشاپیش از حسن توجه تان سپاسگزارم و قطعا از پاسختان لذت خواهم برد.

ارادتمند همیشگی


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

ممنونم که در کلاس شرکت کردید و خوشحالم که کلاس را روشنگر یافتید.

از حیث روان شناسی تحلیلی یونگ ذهن انسان ها گرایش های مشترک ناخودآگاهی دارند که باعث می شوند در  زمان، مکان و فرهنگ های مختلف پدیده های مشترکی برای انسان ها جذّاب باشند و همین منجر به ماندگاری آن پدیده ها می گردند. یونگ این گرایشات مشترک ناخودآگاه را «آرکی تایپ» نامید. هنرمند ماندگار کسی است که اثرش را بر مبنای این گرایش های ناخودآگاه جمعی بنا می کند.

کتاب پیوست به اختصار به نظرات یونگ دربارهٔ هنر می پردازد.

سبز باشید


http://Instagram.com/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام جناب دکتر سرگلزایی، استاد گرامی

 قبل از هر چیز از شما استاد فرزانه بخاطر سخنان روشنگرانه تشکر میکنم. همیشه از سخنرانی ها و مطالب ارزشمندتان بسیار استفاده میکنم و لذت میبرم. فایلهای صوتی مربوط به کارگاه " اندیشه مولانا" را گوش کردم. این اولین باری بود که بعد از اتمام سخنان شما نه تنها حال خوبی نداشتم بلکه احساس کردم روح و روانم با خاک یکسان شد. احساس کردم بخشی از باورهای درونیم ویران شد و حس تنهایی و بلاتکلیفی بدی بهم دست داد. هرچه سعی کردم نقد های شما را با استدلالها و تجربیات خودم رد کنم و به یک آرامش نسبی برسم نشد. جناب دکتر من در زندگیم سعی کردم واقع گرا باشم و شیوه زندگی و تصمیمات مهم زندگیم بر پایه عقل، استدلال و قواعد بوده وفکر میکنم در زمینه خود کنترلی و خویشتن داری تا حد زیادی موفق بودم  ولی برای موفقیت در خودکنترلی، برای گذر از بسیاری از شرایط سخت و نا مطلوب در جهان بیرون به باورهای ذهنی و انتزاعی درونی خودم پنام میبرم به دنیای پنهان احساس، عشق، شهود و متافیزیک. و واقعا این شیوه به من در آرامش پیدا کردن و تجدید قوا خیلی کمک کرده، یکی از شخصیتهای مورد علاقه من مولانا ست و من دوست داشتم مولانا رو اونطوری که در کتاب ملت عشق توصیف شده باور کنم و سرم را بر بالش نرم و دلنشین این باور بگذارم. ولی بعد از نقد شما احساس میکنم دارم خلع سلاح میشم. جناب دکتر من تا حدودی با بیو گرافی شما آشنا هستم (با شما هم دانشگاهی بودم) تا حدودی سیر تحول باور ناپذیر اندیشه های شما را حس کرده ام اما همیشه این سوال برام مطرح بود که چطور میتوانید با این نگاه واقع گرایانه و منتقد و شکاک به همه مقدسات و ذهنیات، در این دنیای پر از رنج و پر از جهل تاب بیاورید و این تنهایی و تراژدی عظیم رو با متانت بپذیرید!!!

شما در ویران کردن خوش باوریها و آشفته کردن خوابهای خرگوشی استادید.

افکارم به هم ریخته. خودم رو به شکل یک بت پرست و شما رو به صورت یک بت شکن تصور کردم. لطف بفرمایید منو در بازیابی خودم راهنمایی فرمایید.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

ممنونم که در کلاس ها شرکت می کنید و امیدوارم نقدهای بنده بستری برای رویشی نو فراهم کنند.

اسطوره سازی و بت تراشی از گرایش های ذاتی ذهن باستانی ماست. انسان ها در جستجوی اَبَرانسان خدای گونه، افسانه هایی را به افراد برجسته نسبت می دهند و آنها را عابدانه ستایش می کنند. از شخصیت های تاریخی همچون کورش گرفته تا شخصیت های علمی همچون یونگ و نخبگان ادبیات همچون مولانا همه دستمایهٔ این اسطوره سازی می شوند. چه زمانی که افسانه های منسوب به کورش را نقد می کنم، چه در کلاس هایی که اندیشه های فروید و یونگ و مولانا را نقد می کنم دوستانی دچار همین وضعیت ناخوشایند می شوند، چه برسد به وقتی که نهادها و افرادی را نقد می کنم که نقد آنها خط قرمز مذهبی- سیاسی است و مشارکت در این نقدها نه تنها «اضطراب جدایی» از مأمن در ما ایجاد می کند که ترس از عقوبت های این جهانی و آن جهانی را هم برمی انگیزد. همانطور که یووال نوح هراری در کتاب «انسان خدای گونه» شرح می دهد «اومانیسم» هم قابلیّتی مذهبی دارد. ایمان آوردن به فضیلت هایی انسانی و این جهانی چون عدالت و آزادی (که مفاهیمی انتزاعی همچون خدا هستند) به ما احساس رسالت و شجاعت یک متدیّن را می دهد و «جهاد» در راه دریدن حجاب جهل و شکستن زنجیرهای ظلم همان کیفیّتی را در ما ایجاد می کند که هر مجاهد مؤمنی در جهاد دینی خود آن را کشف می کند. بنابراین هجرت از تفکر باستانی و عرفانی به تفکر مدنی و نقّاد، تجربهٔ روانشناختی بنده را تغییر نداده است، تنها مدّتی باید فشار عبور از «کانال زایمانی» این کوچ فکری را تاب آورد.

سبز باشید

http://Instagram.com/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

استاد عزیز سلام.

امیدوارم شاد و سلامت باشید

بنده در کلاسهای شما در انجمن هیپنوتیزم  بارها  تلمذ کرده ام و مدیون شما هستیم.اخیرا در کتاب انسان و سمبول هایش جمله ای از یونگ خواندم که فکر مرا مشغول کرده است. ایشان مطرح کرده اند که اعتقادی به  هیپنوتراپی ندارند چون  سمبول های آشکار شده در هیپنوز با تلقین درمانگر ایجاد میشود نه از طریق کاری که ناخودآگاه بیمار بطور آزاد و خودبه خود انجام می دهد . در بررسی های بعدی متوجه شدم اکثر یونگی های معاصر اعتقادی به هیپنوز ندارند.و این با علاقه ای که به یونگ دارم برای من تضاد ایجاد کرده است!.از طرف دیگر کسی چون اریکسون همواره بر حفظ آزادی بیمار در محیط هیپنوز تاکید دارند.آیا میتوان نظر اریکسون را بنوعی  حفظ و نجات هیپنوز در کنار دیدگاه های یونگ برای کسی که بخواهد از هردو بهره ببرد،دانست؟

از لطف و دانش بی دریغ شما ممنونم


پاسخ #دکترسرگلزایی:

سلام و احترام

لازم است به زمان این اظهار نظر یونگ دقت بفرمایید. یونگ نیز مانند فروید هیپنوتیزم را در دو مکتب هیپنوتیزمی آن روزگار (مکتب سالپتریر و مکتب نانسی) آموخته بود. این دو مکتب با تمام اختلافاتی که داشتند یک وجه مشترک مهم داشتند: هیپنوتیزم آنها تلقینی بود، نه تفتیشی. بنابراین الگوی هیپنوتیزمی آنان با نظام روان شناسی رفتاری-شناختی هماهنگی داشت نه با نظام روان پویشی و تحلیلی.

طبیعی است که با چنین تلقی ای از هیپنوتیزم فروید و یونگ هیپنوتیزم را رها کردند. ولی خود یونگ ابداع کننده ی روشی بود که ابتدا نام آن را Active Imagination و بعدها Transcendental Function گذاشت. این روش چیزی نبود جز یک هیپنوتیزم تفتیشی!

با این توضیح من تصور می کنم که هیپنوتیزم جزئی همیشگی از درمان فروید و یونگ بود، با این تفاوت که آنان نام آن را هیپنوتیزم نمی گذاشتند زیرا این نام در آن زمان متعلق به روشی بود که در پاریس و نانسی تعریف دیگری پیدا کرده بود.

تندرست و "سبز" باشید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

drsargolzaei.com
کاپلان خوانی با تدریس دکترسرگلزایی
اختلالات شخصیت فصل22کاپلان
سه شنبه9و16بهمن1397
تلفن:88063547 تلگرام: 09033204498
گروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
گروه درمانی کاربردی
تحلیلگر دکترسرگلزایی
سه شنبه ها ساعت 19تا21
شروع از 9بهمن 1397
88063547 - 09033204498(تلگرام)
گروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #اضطراب_موقعیت
نویسنده : #آلن_دوباتن
مترجم : سید حسن رضوی
ناشر : نشر ملیکان

" دو داستان عشقی بزرگ ، زندگی هر فردی را معمولا با خود درگیر می کند " این جمله را آلن دوباتن فیلسوف سویسی ساکن بریتانیا می گوید و براین باور است : " علاوه بر این که ما همواره در جستجوی عشق و شیفتگی جنسی هستیم ، از جهان نیز انتظار دریافت عشق داریم که این عشق بسیار اسرار آمیز تر و شرم آور تر است . جدیت داستان دوم به هیچ وجه کمتر از داستان اول نیست ، درد و شکست در آن هم به هیچ وجه کمتر نیست . در داستان دوم هم شکست عشقی وجود دارد . "

آلن دوباتن در کتاب اضطراب موقعیت ( Status Anxiety) ، راوی موقعیت انسان امروز در برابر جهان شده و مفهوم جهانی اضطراب را که به ندرت به صورت مستقیم مورد توجه قرار گرفته را ارزیابی و موشکافی می کند .
اضطراب نشات گرفته از این که : دیگران درباره ما چگونه فکر می کنند ؟ چرا نادیده گرفته شدن از سوی دیگری با سقوط در احساس بی ارزشی همراه است ؟ رنج و هیاهوی بی پایان بشر قرار است به چه هدفی ختم شود ؟ چرا باید این همه اضطراب را که محصول حرص طلبی و جاه طلبی های تمام نشدنی است را تحمل کنیم ؟
در واقع کتاب بر شیوع اضطراب در جوامع مدرن می پردازد و به ما گوشزد می کند ، به رغم افزایش شگفت انگیز ثروت ، انباشت غذا و دانش ، بالا رفتن سطح رفاه زندگی ، امنیت ، تسهیلات درمانی و بهداشتی و امکانات مادی ، سطح اضطراب کاهش پیدا نکرده و بالعکس به همان اندازه میزان اضطراب بالا تر نیز رفته و به نظر می رسد ما برای تحمل کردن خود بیش از هر زمانی به تایید و محبت دیگران نیاز پیدا کرده ایم . در هیاهوی لذت ها و امکانات ، به راحتی از مسخره شدن آشفته می شویم ، آرزوی تحسین ریاکارانه و چاپلوسانه دیگران را داریم و اظهار نظرهای مبنی بر این که بی اهمیت هستیم ، زخم هایی بر ما می زند که هر روز عمیق تر می شود .
الن دوباتن فیلسوف 49 ساله سوئیسی در مصاحبه ای می گوید :" هدف من از نوشتن کتاب اضطراب موقعیت ، ارائه تعریف جامعی از این بیماری جهان شمول و کمک به حل مسئله بود ." اضطراب موقعیت " وضعیتی است که پیر و جوان نمی شناسد ، غنی و فقیر هم ندارد و در عصر حاضر ممکن است هر کسی را درگیر کند . حتی خود من هم با آن مواجه شدم و بسیاری از دوستان نزدیکم و افرادی مانند بیل گیتس را هم می شناسم که به اضطراب موقعیت مبتلا شده اند .
در حقیق فرقی ندارد برنده یا بازنده باشی ، ما همواره نگران موقعیتی هستیم که در جهان داریم ، چرا که اغلب افراد بسته به جایگاهی که در جهان داریم برای مان ارزش قائل می شوند و به ما محبت می کنند . گویی ایگو یا خود پنداره ما تنها با نظرات دیگران تغذیه می شود و جان می گیرد یا بهتر بگویم مثل بادکنک باد می شود و به شدت نسبت به نادیده گرفتن ها و طرد شدن ها ، آسیب پذیر است . "
دوباتن توضیح می دهد : " اضطراب موقعیت در زمانه حاضر نسبت به هر عصر و دوره ای ، وضعیتی وخیم تر و نیاز به توجه بیشتر پیدا کرده است . چرا که امکان دست یابی بشر امروز به امکاناتی (پول ، ارتباط جنسی ، تفریح و حرفه مناسب ) بیشتر از هر زمانی فراهم گشته و انسان این دوره با مقایسه خودش با دیگران مستعد دریافت احساس ناکام کننده بازنده بودن قرار می گیرد .
از دیدگاه این فیلسوف معاصر و مشهور ، در حقیقت گروه مرجع یا همان گروهی از مردم که فکر می کنیم به ما شباهت دارند در عصر امروز به شدت وسعت یافته و ما تنها زمانی می توانیم خودمان را خوشبخت بدانیم که به اندازه آن ها داشته باشیم .

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/37472.jpg
ادامه #معرفی_کتاب

آلن دوباتن تنها به تعریف و بازنمایی نشانه های بیماری یا بررسی علل و ریشه های آن اکتفا نمی کند و ما را با غم و ترس بر گرفته از بیماری شایع عصر حاضر تنها نمی گذارد . او در بخش دوم کتاب راه حل هایی را برای کنار آمدن با "اضطراب موقعیت "ارائه می دهد . از مردم گریزی های هوشمندانه می گوید و با استناد به نظرات فلاسفه به ما می آموزد ، به جای تکیه بر نظرات عمومی که عمدتا بر پایه احساسات ، عامه پسندی ، سطحی نگری و تعصب است به انتقاد به جا از رفتارمان روی بیاوریم و راه منطقی را برای خود قضاوتی در پیش بگیریم .
هنر تراژدی و کمدی از دیگر تکنیک هایی است که دوباتن به ما می آموزد تا به کمک آن ها مصائب و رنج های دیگران را تاب بیاوریم و در برابر مصیبت های خودمان نیز فروتن باشیم . او از فلسفه ، مذهب ، ادبیات ، اقتصاد ، سیاست و هنر بهره می جوید و از نظریات ودیدگاه های نویسندگان ، دانشمندان و فلاسفه ای همچون ، آدام اسمیت ، دیوید هیوم ، توماس هابز ، ژان ژاک روسو ، مارکس ، جورج برنارد شو ، تولستوی ، شارل بودلر بهره می گیرد تا زندگی انسان امروز را که با تمام دستاوردهایش فاقد شور و اشتیاق و معنی شده را رنگ و رو و معنایی تازه هر چند تلخ و تراژیک ، ببخشد تا نتیجه شکست آنقدر بر دوشمان احساس سنگینی نکند . دوباتن به نقل از سنکا ، فیلسوف معروف مکتب رواقی گری می گوید : " چرا فقط باید برای بخش هایی از موقعیت ها در دنیا گریست ، وقتی باید برای کل این دنیا اشک بریزیم . "

#مریم_بهریان
دانشجوی دکتری روان‌شناسی

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/37472.jpg
#چشم_تاریخ

پس از استقلال هندوستان، #محمدعلی_جناح که در مسیر انقلاب در کنار مهاتما #گاندی و #جواهر_لعل_نهرو قرار داشت پا دریک کفش کرد که مسلمانان #هند باید سرزمین مستقلی داشته باشند. هرچه گاندی تلاش کرد او را قانع کند که هند یک کشور متحد بماند و مسلمانان نیز در کنار سایر اقوام و مذاهب در مدیریت هند نقش داشته باشند محمد علی جناح نپذیرفت و بالاخره ایالت های مسلمان نشین هند تجزیه شدند و #بنگلادش و #پاکستان را به وجود آوردند. قصه ی پاکستان اما، داستانی شنیدنی است. مسلمانان که هندوها را «نجس» می دانستند سرزمین مستقل خود را «پاکستان» نامیدند. پاکستان اولین کشوری بود که حکومت آن «جمهوری اسلامی» نام گرفت (پس از پاکستان، به ترتیب #موریتانی، #ایران و #افغانستان و #گامبیا جمهوری اسلامی نام گرفتند)، امّا هندوستان با جمعیتی چند مذهبی (به ترتیب جمعیتی هندو، مسلمان، جین، بودایی، مسیحی، سیک) صاحب حکومتی «سکولار» شد. هندوستان «سکولار» امروز جزو نمونه های موفق دموکراسی در جهان است و «جمهوری اسلامی پاکستان» نمونه ای از  عدم مدارا و خشونت مذهبی است. 

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Jinnah_with_Gandhi_1.jpg
#شعر
#یه_روز_خوب_میاد...

روزی باز خواهی گشت
روزی باز خواهم گشت
و رویای آشفته مان تعبیر خواهد شد
و "نفرین آفرودیت" دامن کابوس های تلخ مان را خواهد گرفت

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#رسالت

می روم در این بیراهه ی ابدی
گم می شوم در مه
دل می سپارم به سراب
می میرم در رمل های صحرا
متولد می شوم در قاصدک ها
گوش کن مرا...

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#هاناآرنت_کارل_یاسپرز_ومسئوليت_سیاسی -قسمت اول

#هاناآرنت در سال ۱۹۰۶ در یک خانواده یهودی آلمانی متولد شد و از سال ۱۹۲۴ به تحصیل در رشته فلسفه در دانشگاه های ماربورگ، فرایبورگ و هایدلبرگ پرداخت و شاگرد مارتین #هایدگر، ادموند هوسرل و کارل #یاسپرز بود که هر کدام نقش برجسته ای در اگزیستانسیالیسم آلمانی و پدیدارشناسی داشتند. رساله دکتری فلسفه هانا آرنت "مفهوم عشق در دیدگاه سنت آگوستین" بود که زیر نظر کارل یاسپرز روانپزشک-فیلسوف آلمانی انجام گرفته بود.
کارل یاسپرز هم در سال ۱۸۸۳ در آلمان متولد شده بود و در ۱۹۰۸ تحصیلات طب خود را در دانشگاه هایدلبرگ تمام کرده بود و در همان سال وارد تحصیلات روانپزشکی در همان دانشگاه شد. یاسپرز در ۱۹۱۳ کتاب "آسیب شناسی روانی عمومی" را نوشت که نگاهی پدیدار شناسانه به تجربه بیماری روانی است. پس از آن یاسپرز به فلسفه علاقمند شد. ابتدا به تدریس روان شناسی در دانشکده فلسفه هادلبرگ پرداخت و از سال ۱۹۲۱ کار بالینی را رها کرد و وارد حوزه فلسفه شد.
در سال ۱۹۳۳ #نازی ها در #آلمان روی کار آمدند و سیاست یهودی ستیزی را آغاز کردند. "گونتر اشترن" همسر هانا آرنت همان سال به پاریس گریخت اما هانا آرنت تصمیم گرفت که در برلین بماند و به مبارزه با نازی ها بپردازد. دستگیری وی توسط "گشتاپو" (پلیس سیاسی نازی ها) و بازجویی یک هفته ای اش او را به این نتیجه رساند که نمی تواند در درون آلمان به مبارزه با نازی ها ادامه دهد بنابراین پس از آزادی از زندان ابتدا به پراگ، سپس به ژنو و در نهایت به پاریس گریخت و در آن جا در کنار فعالیت های پژوهشی خود به مبارزه فکری و اجتماعی علیه نازی ها ادامه داد. وقتی آلمان هیتلری فرانسه را اشغال کرد هانا آرنت به لیسبون و سپس به نیویورک گریخت. 
مارتین هایدگر که زمانی استاد راهنمای هانا آرنت بود و دوره ای نیز روابط عاشقانه با آرنت داشت مسیر دیگری را طی کرد. او به نازی ها پیوست و رئیس دانشگاه فرایبورگ شد و قوانینی  را که حکومت نازی بر ضد استادان یهودی وضع کرده بود به اجرا گذاشت و از جمله استاد خودش ادموند هوسرل را از دانشگاه اخراج کرد.
کارل یاسپرز یهودی نبود ولی از آن جا که با "گرترود مایر"  یهودی ازدواج کرده بود نازی ها او را دارای "تمایلات یهودی" تشخیص دادند و در سال ۱۹۳۷ از دانشگاه اخراج کردند و انتشار نوشته های او را هم ممنوع کردند. یاسپرز اما علیرغم تهدید به اعزام به اردوگاه های کار اجباری تا پایان جنگ و سقوط نازی ها در آلمان ماند و پس از جنگ در ۱۹۴۸ به بازل (سوییس) مهاجرت کرد و به تدریس فلسفه ادامه داد.
هم هانا آرنت و هم کارل یاسپرز پس از جنگ به بحث فلسفی و روان شناسی جنایات نازی ها پرداختند. آن ها سعی کردند به این سؤال پاسخ دهند که چگونه مردم در مقابل نظام ها فاشیستی و توتالیتاریست تسلیم می شوند و به آن ها اجازه می دهند دست به جنایات سازمان یافته بزنند. آرنت در این زمینه دو مقاله نوشت: "گناه سازمان یافته و مسئولیت جهانی" (۱۹۴۵)  و "مسئولیت فردی در یک نظام دیکتاتوری" (۱۹۶۴). یاسپرز هم مقاله ای نوشت تحت عنوان "جستاری در گناه آلمان ها" (۱۹۴۷).
هانا آرنت چند الگوی شایع در بین جنایتکاران نازی پیدا کرد. یکی از آن ها الگوی "مهره یک سازمان" (cog-theory) بود، الگوی کسانی که خود را پیچ و مهره یک سازمان می دانستند و مطیع اوامر مافوق بودند. آن ها اعتقاد داشتند شغلی به آن ها محوّل شده و آن ها به وظایف شغلی شان عمل می کنند و اگر آن ها به این وظیفه عمل نکنند فرد دیگری آن مأموریت را انجام خواهد داد و فرقی در نتیجه ایجاد نخواهد شد! این الگوی جنایت های "آدولف #آیشمن" بود که قبلا در یادداشت دیگری تحت عنوان #کارمند_شریف_اداره_سلاخی به این الگو پرداخته ام. الگوی دیگر جنایتکاران نازی، الگوی #هاینریش_هیملر فرمانده اس اس (سپاه سیاسی-نظامی #هیتلر) بود که قبلأ در #چشم_تاریخ او را معرفی کرده ام. الگوی هیملر الگوی یک "مرد خانواده" بود: "چنین مردی به خاطر حقوق ماهانه، تأمین زندگی خود و امنیت و آرامش زن و فرزندانش حاضر بود اعتقادات، شرف و شأن انسانی خود را زیر پا بگذارد، حاکم شدن امر خصوصی بر امر عمومی به او اجازه می داد که از قید مسئولیت اعمال خود یکسره آزاد باشد." چنین الگویی امروزه در جامعه ما نیز به وفور به چشم می خورد: من فقط مسئول خانواده خودم هستم! 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#هاناآرنت_کارل_یاسپرز_ومسئوليت_سیاسی -قسمت دوم

همدستی بین تکنوکرات هایی که با الگوی "کارمند مطیع" و "پدر خانواده" به مدیریت سازمانی جنایات می پرداختند و "اوباشی که از جنایت و خشونت" لذت می بردند منجر به رویش ماشین عظیم کشتار #هیتلر و سوختن زندگی میلیون ها انسان شد. راجع به این اوباش هم در مقاله #یونگ_و_فاشیسم" مختصری نوشته ام.
در این بین، کسانی هم با سکوت در برابر جنایات نازی ها به "شرّ کهتر" تن دادند و "حسابگری شخصی" را جایگزین "مسئولیت مدنی" کردند، همان الگوی "ما نه سر پیازیم، نه ته پیاز!" که در فرهنگ ایرانی هم بسیار شایع است. 
کارل یاسپرز در مقاله اش موضوع "گناه سیاسی" را مطرح کرد:  همه اعضاء جامعه مسئول شیوه حکومت جامعه اند و هر کس که از این مسئولیت مدنی شانه خالی کند در "گناه سیاسی" حکومت شریک و مقصر است.
هانا آرنت در نهایت به کسانی پرداخت که حتی با وجود خطر مرگ، از همکاری، تسلیم و سکوت در برابر جنایات حکومت خودداری کردند. آرنت تأکید می کند که این افراد ضرورتاً تحصیلکرده نبودند یا بینش فلسفی نداشتند:
"پیش شرط این گونه داوری هوش بسیار زیاد یا تجزیه و تحلیل پیچیده مضامین و مفاهیم نیست بلکه صرفاً استعداد رویارویی بی پرده با خویش است یعنی گرایش به درگیر شدن در گفتگویی بی صدا میان من و خودم، گفتگویی که از زمان سقراط و افلاطون معمولأ آن را تفکّر می نامیم. آنان که مستعد اندیشیدن اند، اهل تردید و شک اند، در مسایل دقت و ریزبینی دارند و شخصاً تصمیم می گیرند، در چنین هنگامه هایی اخلاقی عمل می کنند.
اگر علاقمندید در این زمینه بیشتر مطالعه کنید صفحات 33 تا 53 کتاب "هانا آرنت - نوشه دیوید واتسون - ترجمه فاطمه ولیانی - انتشارات هرمس" را پیشنهاد می کنم.
نسل کشی لهستانی ها، رومانیایی ها و یهودی ها توسط نازی ها و جنایات آن ها علیه دگراندیشان و معترضان تنها فاجعه انسانی تاریخ نیست. نسل کشی سرخپوستان آمریکا توسط مهاجران سفید پوست، نسل کشی ارامنه توسط ترک های عثمانی و نسل کشی مسلمانان بوسنی توسط صرب ها از حیث شدّت و وسعت با جنایات آلمان ها در دوران نازی ها قابل مقایسه اند اما از آن جا که مردم آلمان مردمی باسواد و متمدّن و وارث کانت، شوپنهاور، نیچه، گوته، هگل و نیز باخ و بتهون و صدها فیلسوف و ادیب و هنرمند بی نظیر بودند تحلیل روان شناختی و فلسفی آنچه توسط آنان اتفاق افتاد به فهم شکل گیری استبداد، فاشیسم، توتالیتاریسم و جنایات سازمان یافته در جامعه امروزی بیشتر کمک می کند.
آگاهی به فرایندها برای مدیریت فرایندها ضروری است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
۳ جلسه ۴ ساعتی
دوشنبه ها ۲۹ بهمن ۶ و ۱۳ اسفند ساعت ۹ صبح تا ۱۳
شهریه : ۴۳۰۰۰۰ تومان
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
Forwarded from آفتاب مهر
💐دوره آموزشی "رفتار جنسی"💐
پنجشنبه و جمعه ۱۱ و ۱۲ بهمن ساعت ۹ صبح تا ۱۳
موضوعات:
🥀سکس از منظر :
🔸زیست شناسی
🔸روان شناسی
🔸جامعه شناسی
🌺هزینه : ۲۸۰۰۰۰ تومان
نام نویسی ☎️ ۰۲۱-۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر امیدوارم حالتون خوب باشه. از صمیم قلب بابت فداکاری هایی که بدون هیچ چشم داشتی برای آگاهی بخشی جامعه انجام میدهید سپاسگزارم .

سوال اول: اینکه با توجه به توسعه علم روان شناسی، جامعه شناسی، فلسفه و سایر حوزه ها چرا روز به روز شاهد افزایش بی اخلاقی، سطحی نگری، بی ارزشی و پوچ گرایی بشر هستیم؟

دوم: آینده رشته مشاوره و جایگاه مشاوران رو چطور ارزیابی میکنید و آیا علم مشاوره و روان شناسی تاکنون ثمر بخش بوده هست؟

سوم: یک دانشجو ی مشاوره برای اینکه بتواند کارآیی لازم را داشته باشد در چه حوزه هایی لازم است مطالعه داشته باشد و چه کار گاه هایی رو شرکت کند؟

چهارم: نظرتون رو در مورد شهید مطهری وکتاب های ایشان بفرمایید.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل- کتاب های زیر به شما کمک خواهند کرد  که به مطالب روان شناسی نگاهی وسیع تر و بین رشته ای داشته باشید:

۱- کتاب تاریخ روان شناسی: هرگنهان- ترجمهٔ یحیی سیدمحمدی- انتشارات ارسباران

۲- کتاب انسان خردمند: یووال نوح هراری- ترجمهٔ نیک گرگین- انتشارات فرهنگ نشر معاصر

۳- کتاب تکامل و رفتار انسان: جان کارترایت- ترجمهٔ بهزاد سروری خراشاد- انتشارات جهاد دانشگاهی

۴- کتاب انسان خدای گونه: یووال نوح هراری- ترجمهٔ زهرا عالی- انتشارات فرهنگ نشر معاصر

دوّم- برای مطالعه راجع به تئوری و تکنیک های روان درمانگری کتاب های زیر را پیشنهاد می کنم:

۱- هنر روان درمانی- نوشتهٔ آنتونی استور- ترجمهٔ دکتر آذردخت مفیدی - انتشارات کتاب ارجمند

۲- فنون شناخت درمانی- نوشتهٔ رابرت لیهی - ترجمهٔ دکتر لادن فتی - انتشارات دانژه

۳- نظریه های روان درمانی ـ پروچاسکا/نورکراس- ترجمه یحیی سیدمحمدی- انتشارات روان

۴- رفتاردرمانی بالینی- نوشتهٔ دیویسون/گلدفرید- ترجمهٔ فرهاد ماهر- انتشارات بهنشر

۵- بعد از سلام چه می گویید؟ نوشته اریک برن- ترجمه مهدی قره چه داغی- انتشارات البرز/پیکان

سوّم- کارگاه های تئوری انتخاب و واقعیت درمانی آقای دکتر علی صاحبی و تحلیل رفتار متقابل و تیپ شناسی بنده را شرکت کنید برایتان مفید هستند.

چهارم- مرحوم مرتضی مطهری از اغلب آخوندها باسوادتر و منطقی تر بودند ولی نخواستند یا نتوانستند از منظر وسیع برون-دینی هم نگاهی به زندگی و جهان داشته باشند.

پنجم- پرسش اوّل تان پیش فرض هایی دارد که قابل اثبات نیستند. ابتدا باید تعاریف عملیاتی از پوچ گرایی، سطحی نگری، بی ارزشی و بی اخلاقی داشته باشیم، پس از آن بر اساس این ملاک های عملیاتی، آمار و اطلاعات جمع آوری کنیم. سپس مطالعات همبستگی انجام دهیم تا بتوانیم مسأله را با نگاه علمی و عینی بشناسیم. لطفاً اگر به چنین مطالعاتی دسترسی دارید برای بنده ارسال کنید.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

Drsargolzaei.com
 #پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و احترام حضور آقای دکتر سرگلزایی

بنده دانشجوی ادبیات در مقطع دکتری هستم. با توجه به علاقه به مباحث نظریه یونگ و قابلیت تحلیل آثار ادبی بر اساس این نظریه ، مشتاق هستم پایان نامه خود را در این حوزه و مشخصأ بر روی فرآیند تفرد مبتنی بر نظریه یونگ کار کنم. البته چند سالی است که تمرکز مطالعاتی را بر آثار یونگ و یونگی ها قرار داده ام . می خواستم از حضرتعالی بپرسم که شما متن و متونی را در حوزه ادبیات اعم از رمان و شعر و غیره پیشنهاد می فرمایید که بهتر می تواند بر اساس فرآیند تفرد تحلیل شود؟ یا بهتر بتوان روی آن کار کرد؟
اگر منابع مطالعاتی دیگری هم مد نظرتان است ممنون میشم لطف بفرمایید
بسیار سپاسگزارم  


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

منطق الطیر فرید الدین عطار، داستان قلعه ی ذات الصّور هشربا در انتهای مثنوی مولانا و غزل «سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد» حافظ را با خوانش یونگی می توان  همان فرایند تفرّد دانست. در ادبیّات جهان نیز داستان پینوکیو کارلا کلودی، رمان کیمیاگر پائولو کوئیلو و رمان های سیذارتا و دمیان هرمان هسه مصادیق واضح فرایند تفرّد هستند. 
در مقاله ی "یونگ: سینما و ادبیات" که در کانال و سایت drsargolzaei.com در دسترس است، مفصّل تر به مصادیق نظریّه ی یونگ در ادبیّات داستانی پرداخته ام.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

Drsargolzaei.com
کاپلان خوانی با تدریس دکترسرگلزایی
اختلالات شخصیت فصل22کاپلان
سه شنبه9و16بهمن1397
تلفن:88063547 تلگرام: 09033204498
گروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGJhDfzo2dbpBA
مبلغ سمینار : 390.000 تومان
ثبت نام با تخفیف تا 10 بهمن: 320.000 تومان

شما در این دوره خواهید آموخت:
1- زنانگی و مردانگی از اسطوره تا علم
2- اقتصاد و فرهنگ: شکل گیری پارادایم ها
3- پیش نویس زندگی و نقش های جنسیتی: بازدارنده ها و رانشگر ها
4- روانشناسی و آسیب شناسی تفکر قالبی، تعصب و تبعیض
5- عوامل شکل گیری، تشدید و تضعیف تبعیض جنسی
6- استراتژیهای کاهش تعصب و تبعیض جنسی

برای ثبت نام، کسب اطلاعات بیشتر می توانید از ساعت 15 الی 19 بجز روزهای تعطیل با شماره ۰۹۳۸۳۲۵۰۹۷۹ تماس بگیرید.

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر امیدوارم حالتون خوب باشه. خسته نباشید جانانه بنده را بابت تمام انرژی که در راستای آگاه سازی مردم میذارین پذیرا باشید .سوالی که از محضر ارزشمند شما دارم این هستش که دیدگاه شخص شما در مورد مابعدالطبیعه و دنیای پس از مرگ  و بطور کلی آفرینش و خدا چی هستش؟ آیا واقعا با استناد به علم و محدودیت های علم و تناقضاتی که در این زمینه وجود دارد میتوان با یقین گفت دنیای پس از مرگی وجود ندارد؟ ضمنا منابعی رو که نظریه تکامل رو اثبات کرده معرفی نمایید با تشکر.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

۱- علم وجود خداوند متشخّص و زندگی بعد از مرگ را انکار نمی کند، 

فقط در این باب سکوت می کند و البته تفکر نقّاد براهین متألهین را «ناکافی» می داند. 

۲- مبنای تفکر علمی یقین نیست، بلکه شک و پرسش است.

۳- کتاب «تکامل و رفتار انسان» نوشتهٔ جان کارت رایت انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد کتاب ارزشمندی در حوزهٔ تکامل است.

از محبّتی که به بنده و عنایتی که به نوشته هایم دارید سپاسگزارم.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

Drsargolzaei.com