دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.89K photos
112 videos
175 files
3.38K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر

احتراما مقاله شما در مورد پوپولیسم رو در کانال تلگرامتون خوندم و از اونجا که اونجا امکان پیام دایرکت به شما نبود از طریق ایمیل مزاحمتون شدم.


با بعضی از قسمتهای حرفهای شما در مورد پوپولیسم موافقم اما معتقدم خود ضدیت با " پوپولیسم" هم دچار نوعی "پوپولیسم" شده! :) واضح تر عرض می کنم:

درست است که قشر نخبه و تحصیلکرده خیلی وقتها بهتر از عوام الناس بیسواد مسایل را متوجه می شوند اما همیشه هم اینطور نیست ؛ مثالهای فراوانی در تاریخ ایران و جهان وجود داره که نشون میده این تحصیلکردگان بوده اند که دچار جو پذیری از احساسات هیجانی شده اند و عوام عاقلانه رفتار کرده اند ...

بسیاری از مثالهایی که شما بیان کرده اید نیز نیز با زیرکی و یا اگر ناراحت میشین بگم با بی توجهی , توده های کمتر تحصیلکرده رو به نادانی متهم کرده : مثلا همین کنترل جمعیت : لطفا شما یک تحقیق آکادمیک ( و فقط یک تحقیق) به من نشون بدین که در اون ضرر سکته های مغزی ایسکمیک ناشی از قرصهای ضد بارداری ( اعم از بار مالی که ایجاد می کنه و روزهای از کارافتادگی یک خانم شاغل در اثر استروک ایسکمیک) را در برابر منافع مادی ناشی از کنترل جمعیت نشون داده باشه  ( قرصهای ضد بارداری : جزو ریسک فاکتورهای ماژور استروکهای ایسکمیک است) .. و این تنها یک مثاله .. و همچنین باز فقط و فقط یک تحقیق آکادمیک و دانشگاهی را به من نشون بدین که در اون بار مالی ناشی از کانسر پستان در جمعیت زنانی که بچه کم به دنیا می آورند در مقابل افرادی که بچه زیاد دارند بررسی شده باشد ( همانطور که می دانید بچه کم آوردن و کم شیر دادن یک ریسک فاکتور قوی برای کانسر پستان است) . بنابراین می بینیم که در پس بسیاری از سخنان ضد پوپولیسم , خود پوپولیسم عمیق تری بدون پشتوانه ی مقالات علمی و آکادمیک قرار دارد..

نکته ی خنده دار تر قضیه این است که در جامعه ی ما بسیاری از افرادی که خودشان از پوپولیسم می نالند صرفا در رشته ی خودشان این موضوع صادق است . مثلا یک فردی استاد دانشکده کشاورزی است و از کم توجهی زارعان به شیوه های نوین کشاورزی می نالد اما خودش موقع بیماری , داروی گیاهی مصرف می کند!


و به عنوان یک مثال دیگر از شکست ژستهای ضد پوپولیستی عرض کنم که : در مکزیکوسیتی سالها پیش برای رفع آلودگی هوا طرح زوج و فرد پلاک خودرو مطرح شد ( کارشناس درس خوانده موافق و مردم یا پوپول عوام مخالف بودند)... بعد از چند سال شکست مفتضحانه این طرح خود را نشان داد و کارشناسان اقرار کردند که این طرح باعث افزایش آلودگی هوا شده است. چرا؟؟؟؟ چون افراد ماشین دوم خریده بودند که بتوانند با آن در روزهای مخالف تردد کنند و این ماشین دوم اغلب یک اتوموبیل دست دوم و فرسوده بود که هوا را بیشتر از اتوموبیل اولی آلوده می کرد... و جریان جلو و عقب کشیدن ساعتها که کمیسیون انرژی اتحادیه ی اروپا چند ماه قبل گزارش جامع خود را ارایه داد و در آن خاطر نشان کرد که دهها سال جلو و عقب کشیدن ساعتها در ابتدای بهار و پاییز , هیچگونه تغییر قابل توجهی از لحاظ آماری بر میزان مصرف انرژی نگذاشته است. و آن وقت در جامعه ی ما طرفداران این موضوع بدون استناد به یک تحقیق آماری مخالفان را به پوپولیسم متهم کرده و می کنند.


و تازه جناب دکتر ! اینها صرفا  تعداد محدودی مثالهای آکادمیک اشتباه بودن ادعاعای ضد پوپولیسم بود... و در جامعه ی ما که اینقدر ضد پوپولیستها خراب کرده اند که اصلا جایی برای این حرفها نمی ماند : از استاد دانشگاهی که زحمت تحقیق دانشجویش را به اسم خودش رد می کند تا دهها مثال دیگر واقعا آبرویی برای قشر نخبه و تحصیلکرده نگذاشته که اگر فرد سالمی مثل جنابعالی قسمتی از حرفهایشان در مورد پوپولیسم خوب بود هم کسی گوش بدهد زیاده جسارت است.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از مشارکت تان سپاسگزارم.

دیدگاه تان در کانال به اشتراک گذاشته خواهد شد.

از مخاطبان کانال دعوت می کنم در این گفتگو شرکت کنند.

سبز باشید
T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#بحران_میانسالی

پرسش:

سلام آقای دکتر

ممنون از انتشار مطالب همیشه مفیدتان
سوالی برایم پیش آمده، آیا بحران میانسالی برای همه افراد اتفاق ميفتد؟ اگر آری، آیا همه شان به این بحران آگاهی دارند؟ اگر آری، از آنجا که عموما مسایل را در بستر اقتصاد میبینم آیا مواردی همچون بحران میانسالی برای افراد فرودست از نظر اقتصادی  رخ ميدهد؟( به نظرم امکان آگاهی از سوي آنان بعید است که وجود داشته باشد) چون فکر میکنم این گروه چنان درگیر نیازهای اولیه هستند که فرصتی برای پرداختن به خود ندارند و قطعا مشکلات روحی خود را به مشکلات معیشتی شان مرتبط میدانند( که این نتیجه گیری درست هم هست)پس توجه به سلامت روان و مسایل روانشناسی خاص کسانی ميشود که به مراحل بالای هرم مازلو رسیده اند؟


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

کسانی که در سطوح پایین تر هرم مازلو هستند نیز درگیر مسائلی در حوزه های امنیت، عشق و احترام هستند؛ بنابراین آنها هم مخاطب موضوعات روانشناختی هستند؛ امّا درگیری با موضوع «بحران وجودی میانسالی» خاص کسانی است که نیازهای مربوط به بقا، امنیت و عشق برایشان تأمین شده است. به همین دلیل برای رسیدن به طبقات بالای رشد مازلو بستری از توسعهٔ اجتماعی-اقتصادی ضروری است.

بنده در مقالهٔ «هرم مازلو و توسعهٔ فرهنگی» که در بخش مقالات روان شناسی اجتماعی سایتdrsargolzaei.com در دسترس است در این زمینه توضیح داده ام.

سبز باشید

T.me/drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
🍀🌺
🔸هر دوره ثبت‌نامی ده جلسه است.
🔸همچنین گروه‌درمانی به شکل متناوب تکرار می‌شود.
🔸زمان: یکشنبه‌ ها(15/30تا17/30)
ظرفیت باقیمانده ۳ نفر
فرصت ثبت نام فقط تا پنجشنبه ۱۵ آذر
☎️: ۸۸۱۰۹۳۴۹
🍀💐
@aftabemehr
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #اسکار_و_خانم_صورتی
نویسنده: #اریک_امانوئل_اشمیت
مترجم: مهتاب صبوری
ناشر: بازتاب نگار

"مرگ یک کودک باور مرا به خداوند ، غیر ممکن می سازد " یکی از جمله های مشهور داستایوفسکی است . مرگ روایتی ناخوشایند از هستی را به تصویر می کشد ، ناشناخته ای نامانوس ، سیاه رنگ ، متعفن و چرکین ، بد اخلاق و اخمو ، گوشه ای چمباته زده و در انتظار طعمه ای دیگر ، خرناس می کشد . این نگاه عادتی اکثر آدم ها به مرگ است . اما از دیدگاه یک فیلسوف پدیده اضطراب آوری چون مرگ می تواند معنایی متفاوت داشته باشد . شبیه به همین کتاب " اسکار و خانم صورتی " که در آن اریک امانوئل اشمیت فیلسوف و نمایشنامه نویس فرانسوی ، آن را این بار به عنوان وجه متضاد و متقابل زندگی تفسیر نمی کند ، معنای دیگری به مرگ می بخشد و از میرایی بستری می سازد تا قهرمان داستان زندگی را با تمام وجود در 12 روز باقیمانده بفهمد و زیست کند .
"خدا " در داستان کوتاه امانوئل اشمیت نقش مهمی را بازی می کند . کودک 10 ساله ای به نام اسکار که سرطان دارد ، روزی به طور اتفاقی مکالمه پدر و مادرش با پزشک بیمارستان را می شنوند .او متوجه می شود که بیماری اش درمان ناپذیر است و فرصت چندانی برای ادامه زندگی ندارد . اسکار ابتدا به پزشک ، پدر و مادر و خدا خشم می ورزد ، اما بعد از مدتی به پیشنهاد مامان صورتی که پرستار کودکان است و همیشه یونیفرم صورتی می پوشد ، تصمیم می گیرد در این روزهای باقیمانده هر روز برای خدا نامه بنویسد . این نامه ها باورهای اسکار را نسبت به مرگ ، رنج و قطعیت ها تغییر می دهد و شهامت کافی برای زندگی کردن به اندازه تمام عمر را در این مدت کوتاه پیدا می کند .
امانوئل اشمیت در وب سایت شخصی اش نوشته است :
" وقتی کودک بودم زمان زیادی را در بیمارستان سپری کردم ، البته نه به عنوان بیمار ، بلکه به عنوان دستیار پدرم که فیزیوتراپ کودکان مبتلا به فلج مغزی بود . ترس تنها دستاورد نخستین ملاقات هایم با کودکان بیمار بود . ترس از بچه هایی که با دیگران متفاوت بودند ، ترس از بیماری و ترس از مرگ . هفته ها طول کشید تا کودکان بخش به دوستان صمیمی من تبدیل شدند . به تدریج در دنیایی بزرگ شدم که در آن پدیده های عادی و رایج زندگی ، غیر عادی به شمار می آمدند ، اهالی این سرزمین با زبان دیگری با هم سخن می گفتند و دنیا را به گونه ای دیگر تفسیر می کردند . آنجا بیماری و مرگ برای همه ملموس و مانوس بود و سلامتی و زندگی بدون رنج و درد ، مفاهیم و واژه هایی نا آشنا و غریب محسوب می شدند .

درآن سال ها مرگ با من هم به سرعت مانوس شد ، انگار سال ها می شناختمش، مثل یک دوست صمیمی یا همسایه ای مهربان هر روز برایم دست تکان می داد و به من لبخند می زد . آن بیمارانی که من در این سال ها ملاقات کردم هم به سرعت با زندگی جدیدشان سازگار شده بودند و از آن لذت هم می بردند .
تاملات من در این سال ها و سال های بعد ، نقطه عطفی برای نوشتن کتاب " اسکار و خانم صورتی " شد .من می دانستم که موضوع بیماری و مرگ کودکان ، یک سوژه ناخوشایند و حتی یک تابو است . در داستان من اسکار به همان خدایی نامه می نویسد که داستایوفسکی از آن نا امید شده است ، اما مامان صورتی پس از مرگ اسکار به خدا نامه می نویسد و از او به خاطر حضور اسکار در زندگی اش قدر دانی می کند . نوشتن نامه برای خدا ، تمرین خوبی بود برای این که اسکار تفاوت میان آنچه ذاتی است و آنچه عرض و غیر حقیقی است را از هم تشخیص دهد و میان پدیده های مادی و معنوی تمایز قائل شود . در این 12 روز ، دنیای ذهنی اسکار تغییر کرد و نامه نگاری او به خدا توانایی تحمل و متانت در برابر ناشناخته ها را به او بخشید ، اسکار و مامان صورتی متوجه شد ند ، سوالات مهم همچنان به صورت یک سوال و راز باقی خواهند ماند .
این پسر بچه کوچک ، برای من و میلیون ها نفر دیگر به عنوان یک قهرمان باقی خواهد ماند ، او شهامت تحمل و پذیرش آنچه را که نمی توانست تغییر دهد را پیدا کرد و هر گونه احساس ترحم یا داستان سرایی هایی که می خواستند آخر قصه را خوش یا تراژیک تمام کنند نپذیرفت . امیدوارم روزی که در موقعیت اسکار قرار بگیرم چنین شهامتی را برای مواجه با " عدم قطعیت ها " به دست آورم و درسی را که از پسرک آموخته ام را فراموش نکنم .

#مریم_بهریان
دانشجوی دکتری روان‌شناسی

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/1932383.jpg
"دوره آموزشی روان شناسی بازاریابی و تبلیغات"

مدرس: دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی

تماس: ۲۲۱۱۵۱۷۹ - ۸۸۶۸۷۱۲۶ - ۰۹۹۰۹۴۵۶۳۸۶


@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

اولين مدرسه دخترانه ی ایرانی، توسط بي‌بي‌خانم وزير اف (استرآبادی) با نام دبستان دوشيزگان در سال ۱۲۸۵ شمسی هم‌زمان با انقلاب مشروطه تأسیس شد. این مدرسه در خانه شخصی بی‌بی‌خانم برپا شد. به این دلیل که الگوی این مدرسه آموزش و پرورش کشورهای اروپایی بود تأسیس این مدرسه از طرف روحانيونی چون شيخ فضل‌اللّه نوری و سيدعلي شوشتری با مخالفت شديدی روبه رو شد و آن ها تأسيس چنين مدارسی را «مايه وحشت و حيرت رؤسا و ائمه جماعت و قاطبه مقدسين و متدينين» دانستند. 

با تمام این مشکلات اولین مدرسه دخترانه ایران کار خود را با این اعلان در روزنامه ها آغاز کرد: «مدرسه جدید موسوم به دبستان دوشیزگان نزدیک دروازه قدیم محمدیه بازارچه حاجی محمد محسن افتتاح شده است. از برای افتتاح این مدرسه پنج معلمه تعیین شده است که هر کدام یک درس می‌دهند ... بر حسب قوه هر دختر و خانمی این علوم تدریس می‌شود. به علاوه اتاقی هم معین شده است که در آن جا هنرهای دستی، از قبیل کاموا دوزی، زر دوزی، خامه دوزی، خیاطی و غیره تعلیم می‌شود. تمام معلمان از طایفه اناثیه (مونث) هستند و به غیر از یک پیرمرد قاپوچی (فرّاش) مردی در این مدرسه نخواهد بود. شاگرد از هفت الی دوازده سال قبول می‌شود. اتاق ابتدایی ماهی پانزده قران، اتاق علمی ماهی 25 قران. به فقرا تخفیف داده می‌شود. هردو نفر شاگرد یک نفر مجاناً قبول می‌شود. امید است که در وطن عزیز ما هزاران از این مدارس افتتاح شود.»

با کودتا علیه مشروطه و به دنبال فضای بسته سیاسی٬ برخی از افراد که مخالف تحصیل زنان بودند، مدرسه را مرکز فساد خواندند و به آن حمله کردند. از خاطرات افضل وزیری دختر بی‌بی‌خانم نقل شده است که یکی از روحانیان در حرم شاهزاده عبدالعظیم بر سر منبر گفته بود "بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز شده است."

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Girls'School.jpg
#پوپولیسم
#پرسش_و_پاسخ

"نظر دکتر مریم بهنیا از مخاطبان کانال در مورد مطلب پرسش و پاسخ درباره پوپولیسم"

مقاله پوپولیسم:
https://t.me/drsargolzaei/3007

لینک پرسش‌
و پاسخ:
https://t.me/drsargolzaei/3170


موضوع پوپولیسم و تعریف و مصادیق آن و همچنین لزوم کنترل جمعیت در یک جامعه را به عهده ی متخصصین و صاحب نظران علوم مربوطه می گذارم.

اما با توجه به عوارض و تبعات بارداری های ناخواسته که ملاک مهمی در انتخاب روش های جلوگیری از بارداری در افراد است ذکر نکاتی را مفید می دانم.

اصولا مطالعه ی "بررسی ضرر سکته های مغزی ایسکمیک ناشی از قرص های ضد بارداری در برابر منافع مادی ناشی از کنترل جمعیت" فاقد ارزش لازم و کافی برای انجام دادن است. چرا که در درجه ی اول تنظیم خانواده و استفاده از روش های جلوگیری از بارداری یک حق و انتخاب شخصی و مربوط به حوزه ی حریم شخصی افراد است و کسی تحت هیچ عنوانی حق دخالت در آن را ندارد.

با عنایت به این که گزاره های علمی واجد خاصیت ابطال پذیری هستند، نکات زیر را با ذکر منابع آن ها مفید می دانم.
به نقل از Youman's Neurological Surgery:
ریسک فاکتورهای مهم در بروز ترومبوزهای شریانی عروق مغزی پرفشاری خون، دیابت، استعمال سیگار، مصرف زیاد مشروبات الکلی است.
هرچند در کتاب مرجع نرولوژی برادلی قرص های جلوگیری از بارداری در لیست عوامل خطر ساز ترومبوزهای شریانی عروق مغزی ذکر شده است در کتاب مرجع نازایی سپیروف آمده است که مصرف قرص های جلوگیری با دوز پایین (که امروزه مورد استفاده هستند) در زنان جوان سالم غیرسیگاری با افزایش چشمگیری در خطر بروز ترومبوز شریان های مغزی همراه نیست.
در هیچ یک از منابع فوق از قرص های جلوگیری در لیست عوامل ماژور در ایجاد ترومبوزهای شریانی مغز صحبتی به میان نیامده است
با توجه به این که ترومبوز شریان های مغزی اصولا در این گروه از جمعیت شیوع پایینی دارد، این عارضه اهمیت بالینی ندارد و بار اقتصادی ناشی از آن نیز قابل چشم پوشی است. خصوصا که قرص های جلوگیری از بارداری با بهبود چشم گیر دیسمنوره (درد قاعدگی) نقش به سزایی در کاهش ساعات غیبت زنان از کار و فعالیت های اجتماعی بازی می کند.
دیسمنوره که شیوع آن در کتاب مرجع طب زنان نواک 60 در صد ذکر شده، و هر ماه گریبانگیر عده ی قابل توجهی از زنان در سنین باروری و فعالیت اجتماعی است از مهم ترین و شایع ترین علل تجویز مرخصی استعلاجی است.
به نسبت ترومبوزهای شریانی، نقش قرص های جلوگیری از بارداری در ایجاد ترومبوزهای وریدی شناخته شده تر است. ترومبوآمبولی وریدی از علل مهم مرگ و میر مادران در دوران بارداری و دوران پس از زایمان است. شیوع این عارضه در بارداری و پس از زایمان 60 -120 در ده هزار گزارش شده. حال آن که شیوع این عارضه با قرص های جلوگیری از بارداری با دوز پایین 10-20 در ده هزار گزارش شده و حتی با قرص های با دوز بالا (که امروزه مورد مصرفی به منظور جلوگیری از بارداری ندارند) نیز 30 -100 بوده و همچنان از بارداری کمتر است.
لذا به نظر می رسد با در نظر گرفتن جمیع شرایط مادی و غیرمادی منجمله بار روانی بارداری های ناخواسته برای خانواده ها و فرزندان ناخواسته که به راحتی هم قابل سنجش نیست، جلوگیری از این پدیده از اهم وظایف کادر بهداشتی درمانی باشد و به این منظور استفاده از قرص های جلوگیری از بارداری با دوز کم در زنان جوان سالم غیر سیگاری ایمن و مناسب است

در مورد مقایسه ی ارتباط تعداد بارداری ها با ریسک ابتلا به سرطان پستان مطالعات زیادی صورت گرفته و می گیرد و نتایج متفاوتی نیز به دست آمده است.
تاثیر مثبت بالا بودن سن مادر در بارداری اول در افزایش احتمال ابتلا به سرطان پستان (اغلب بالاتر از 35 ذکر شده) مورد توافق اکثر صاحب نظران است.
در تحقیقات بسیاری که در جهت تشخیص زودرس، مهار و درمان سرطان پستان صورت گرفته و در جریان است، نتایج مهمی به دست آمده است و راهکارها و پروتکل هایی نیز معرفی شده است. اما با توجه به هزینه ها و تبعات بهداشتی و روانی و مادی فرزندان متعدد برای خانواده ها و جامعه، هیچگاه و تحت هیچ شرایطی زایمان های متعدد به عنوان راهکاری برای مهار این بیماری توصیه نشده است.

دکتر مریم‌ بهنیا - متخصص زنان‌ و زایمان

T.me/drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
پنجشنبه و جمعه ۲۹ و ۳۰ آذر
ساعت ۹ صبح تا ۱۳
هزینه ۲۸۰۰۰۰تومان
نام نویسی : ۸۸۱۰۹۳۴۹-۰۲۱ ☎️
@aftabemehr
#شعر
#آخر_شاهنامه

باز هم رستم و سیمرغ
علیه معصومیت سهراب
هم پیمان شده اند
بی چاره تهمینه!

#دکتر‌محمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#تطهیر

شهر آلوده است
به نجابت کپک زده، بکارت ترمیمی، شرافت سفارشی!
صدا را خاموش کن
سیما را تیره کن
بگذار نفس بکشیم!

#دکتر‌محمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
کاپلان خوانی با تدریس دکترسرگلزایی
اختلالات اضطرابی فصل9کاپلان
سه شنبه 20و27 آذر
تلفن:88063547 تلگرام: 09033204498
گروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
کارگاه روانکاوی مبتنی بر تحلیل رویا
دکتر سرگلزایی
روزهای دوشنبه از 26 آذر
تلفن: 88063547 تلگرام:09033204498
عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
#مقاله
#ناخودآگاه_جمعی_خرده_بورژواها
قسمت اول

مقدمه:
گرچه اولين بار اصطلاح«ناخودآگاه جمعي» را دكتر كارل گوستاو #يونگ -روانپزشك و اسطوره شناس سوئيسي- وضع كرد ولي پيش از او و هم زمان با او نظريه پردازان زيادي به موضوع «روان جمعي» با اصطلاحات ديگري اشاره كردند. چيزي كه يونگ به اين مقوله اضافه كرد مطرح كردن «امكان رها شدن از اسارت روان جمعي» بود: انساني كه مراحل تفَرد (individuation) را طي كند از زنجيره هاي نامرئي روان جمعي (mass psyche) رها مي گردد.
چيزي كه بين يونگ و صاحب نظران دیگر متفاوت بود، ديدگاه آن ها درباره محتواي ناخودآگاه جمعی بود. «گئورگ ويلهلم #هگل» مرحله تاريخي (روح تاریخ) را محتواي ناخودآگاه جمعي مي دانست، #كارل_ماركس طبقه اقتصادي را و #ژاك_لاكان زبان را، در حالي كه نگاه يونگ به ناخودآگاه جمعي نگاهي «اسطوره اي» بود كه به وضوح در تحليل او از علَت دو جنگ جهاني  دیده می شود (كتاب يونگ و سياست: ولاديمير والتر اوداینیک- نشر ني)
در اين مقاله مي خواهم نه با ديدگاه يونگي كه با ديدگاه ماركس به مصداقي از ناخودآگاه جمعي بپردازم: ناخودآگاه جمعي خرده بورژواها!

مفهوم طبقه:
ازديدگاه ماركس، دو طبقه اصلي و دو طبقه فرعي در ساختار اقتصادي-اجتماعي قابل تشخيص هستند. طبقات اصلي عبارتند از طبقه بورژا و طبقه پرولتاريا. 
طبقه پرولتاريا، شامل افرادي است كه كار مي كنند و ازحاصل كار خود در حدَ نيازهاي ضروري زندگي بهره مند مي شوند. امَا اين افراد از آن جا كه صاحب منابع اقتصادي (معدن، مزرعه، زمين ساختماني) و ابزارهاي اقتصادي (كارخانه، ماشين) نيستند تعيين كننده «شرايط كار» نيستند بلكه كساني كه صاحب منابع و ابزارهاي اقتصادي هستند «شرايط كاري» را تعيين مي كنند و طبعاً اين افراد شرايط كار را به گونه اي تعيين مي كنند كه بيشترين سهم را از «ارزش افزوده» ببرند و حداقل سهم را به طبقه پرولتاريا بپردازند. اين افراد را بورژوا مي ناميم. 
اما علاوه بر دو طبقه اصلي پرولتاريا و بورژوا، دو طبقه فرعي نيز وجود دارند. يكي طبقه خرده بورژوا و ديگري طبقه لمپن پرولتاريا.

خرده بورژواها درمرز ميان بورژواها و پرولتاريا قرار مي گيرند. آن ها از كارگري به «سركارگري» ارتقاء يافته اند (چه به لحاظ بالارفتن درآمد و چه به لحاظ اجتماعي) و در واقع واسطه اي هستند بين بورژوا (صاحب كارخانه- صاحب زمين) و پرولتاريا (كارگران).

آخرين طبقه نيز لمپن پرولتاريا است. اين افراد از نظر مالي در سطح پاييني قرار دارند و از اين نظر به طبقه پرولتاريا نزديك هستند اما برخلاف طبقه پرولتاريا  به كاري كه ارزش افزوده ايجاد كند اشتغال ندارند و اغلب مشغول كارهاي گروهي وتيمي نيز نيستند و در نتيجه برخلاف پرولتاريا فاقد «هويت جمعي» هستند. كساني كه شغل هاي كاذب يا غير قانوني دارند (گداها- جيب برها- شرَخرها-خرده فروشان مواد مخدر- روسپي ها) جزو طبقه لمپن پرولتاریا قرار دارند. به عقيده ماركس اين گروه (لمپن پرولتاريا) برخلاف طبقه پرولتاريا،  نقش «ضد انقلابي» دارند يعني مانع حركت طبقه كارگر براي تشكيل يك جامعه سوسياليستي مي گردند. آن ها به دليل فقدان هویت گروهی و فقدان آگاهی طبقاتی با قيمت پايين خود را مي فروشند بنابراين طبقه ی بورژوا از اين طبقه براي سركوب طبقه پرولتاريا استفاده مي كند.

روان شناسي خورده بورژواها:
دراين مقاله مي خواهم به روانشناسي خرده بورژواها بپردازم: طبقه اي كه خاستگاهش در طبقه پرولتارياست و چشم اندازش در طبقه بورژوا بنابراين هميشه گرفتاركشمكش دروني (تعارض) است.
مطرح كردن اين ماجرا در اين مقاله از اين جهت برايم مهم بود كه اغلب مراجعان به رواندرمانگرها از طبقه خرده بورژوا هستند و گرچه آن ها تعارض هایشان را در سطح كاملاً فردي و خانوادگي مطرح مي كنند اما لازم است رواندرمانگران به اين مسأله آگاهي داشته باشند كه ريشه عميق اغلب تعارضات اين افراد سطح ناخودآگاه جمعي طبقاتي آن هاست.
 بورژواها فاقد هم حسي با طبقه كارگر هستند. آن ها نسبت به طبقه پرولتاريا يا دلسوزي ندارند بلكه به آن ها «نگاه ابزاري» دارند. ممكن است حتي در تامين معاش و رفاه آن ها تلاش كنند اما نه به سبب «درك انساني شرايط زندگي آن ها» بلكه به سبب اين كه مي خواهند از اين طريق انگيزه و همكاري آن ها را در زمينه توليد و خدمات بالا ببرند اما دراين زمينه نظريه بورژوا اين است: «مواظب باشيد بيش از ظرفيت شان به آن ها ندهيد، جنبه اش را ندارند، هار مي شوند!». 
اما يك خرده بورژوا با طبقه پايين تر از خودش (چه پرولتاريا و چه حتي لمپن پرولتاريا) هم حسي (sympathy) دارد،

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

T.me/drsargolzaei
#مقاله
#ناخودآگاه_جمعی_خرده_بورژواها
قسمت دوم

زيرا خود خاستگاه (ريشه) در آن طبقه دارد بنابراين نمي تواند رنج اين طبقه را تحمل كند اما از آن سو حشر و نشر با طبقه بورژوا، آرزوهاي او را ارتقاء داده و او نمي تواند شرايط زندگي خود را بپذيرد. از اين رو چشم انداز او رسيدن به طبقه بورژواست اما «بي رحمي» بورژوا را ندارد. نه با «قناعت» كارگري مي تواند چارچوب زندگي خود را ببندد نه با «بي رحمي بورژوازي» مي تواند كوله بار خود را ببندد! با ديدن قصرها و اتوموبيل هاي گرانقيمت بورژواها آه حسرت مي كشد و با ديدن پشت خميده فقرا اشك غم در چشمانش جمع مي شود!
خرده بورژوا نيز مانند لمپن پرولتاريا فاقد هويت جمعي است. هويت او با «رقابت با همگنان» شكل مي گيرد نه با «همبستگي» بنابراين او نيز مانند طبقه لمپن پرولتاريا خود را ارزان مي فروشد. گفتمان «مأمورم و معذورم» در بين اين طبقه شايع است با اين تفاوت كه لمپن ها به دليل سطح پايين تر اقتصادی و فرهنگی اغلب درباره خود فروشي خود احساس گناه و پشيماني نيز ندارند اما خرده بورژوا همان زمان كه خود را مي فروشد احساس گناه و پشيماني مي كند! نتيجه اين كه خرده بورژوا سرشار از خشم است. گاهي اين خشم را درون فكني (introjection) مي كند و احساس بي كفايتي و بي عرضگي به او دست مي دهد و افسرده مي شود و گاهي اين خشم را فرافكني (projection) مي كند و نسبت به كساني كه در موضع قدرت قرار دارند دچار خشم و نفرت مي شود بنابراين حركت هايي كه خاستگاه خرده بورژوازي دارند آكنده از تمايل ناخودآگاه به تخريب هستند و گرايشات ميليشيايي دارند (به عنوان نمونه در تاريخ معاصر مي توان به اقدامات تروريستي فدائيان اسلام و چریک های چپ اشاره كرد). 
خرده بورژواها در زمينه مذهب نيز دچار تعارضات عميقي هستند. مذهب براي پرولتاريا  همان افيوني ست كه كارل #ماركس مي گفت بنابراين پرولتاريا معتاد اين افيون است و كمتر پيش مي آيد كه در زمينه مصرف افيونش دو دلي داشته باشد. ازآن سو بورژواها در عمل كاملاً سكولار هستند و نام هر آئيني را يدك بكشند در عمل تنها به منافع خود فكر مي كنند و بس! اما خرده بورژوا با موضوع مذهب درگيري دروني دارد. نه مي تواند با اين افيون آرام گيرد و نه مي تواند همچون بورژوا از آن استفاده ابزاري كند بنابراين خرده بورژوا دچار دغدغه ها ي عميق هستی شناختي و اخلاقي است، نه به بندر آرامي مي رسد و نه مي تواند دست از قايقراني بكشد و تسليم امواج شود: كتاب مي خواند، گفتگو مي كند، كنجكاوي مي كند و خودكاوي و خودسرزنش سازي دارد.

آينده يك خرده بورژوا:
چه خرده بورژوا بر احساساتش غالب شود و براي رسيدن به چشم اندازهاي بورژوایی پا روي هم حسي عاطفي و دغدغه هاي اخلاقيش بگذارد و بتواند خود را تا حد بورژواها بالا بكشد و چه از آن سو پا روي منافع اقتصاديش بگذارد و شرايط مالي مشابه طبقه پرولتاريا پيداكند تا پايان عمر درگير تعارض و كشمكش دروني خواهد بود. ممكن است استفاده دائمي از داروهاي روانگرا يا الكل و مواد او را آرام كند يا عضويت در يك فرقه ديني جدید به او آرامش دهد امّا هميشه آتش زير خاكستر است ولی بسته به اين كه به كدام طبقه بپیوندد نسل بعدي او خصلت هاي جمعي آن طبقه را مي پذيرند و از تعارض رها مي شوند. اما اگر خرده بورژوا در همین طبقه باقي بماند نسل بعدي او نيز سرنوشتي مشابه را به ارث مي برند.

تفَرد، حقيقت يا افسانه؟ :
همان طور كه در مقدمه مقاله گفتم، كارل گوستاو #يونگ، با مطرح كردن موضوع تفَرد امكان رهایي از جبر روان جمعي را مطرح مي كند. از آن جا كه ديدگاه يونگ صبغه ای «ليبراليستي» (فرد- محور) دارد و از اساس با ديدگاه هاي «سوسياليستي» (جامعه- محور) غير قابل جمع است اين نظريه او را نمي توانيم در سيستم زباني ماركسيستي تأئيد يا رد نماييم. از ديدگاه سوسياليستي، فرد سالم در يك نظام اقتصادي بيمار (كاپيتاليسم) غير قابل تحقق است بنابراين،نه تنها فرایند تفَرد كه کلیّت بحث سلامت روان زیر مجموعهٔ نظام اقتصادي- اجتماعي است.

وجه مثبت تعارض! :
گرچه تعارض همچون آتشي سوزان فرد دچار را مي سوزاند اما همين تعارض جنبه مثبتي نيز دارد: خودآگاهي! همان طور كه شما به حضور بدن تان زمانی آگاه مي شويد كه دچار درد جسماني باشيد، به حضور تمامَيت «خود»تان نيز تنها در شرايط كشمكش دروني آگاه مي شويد. بنابراين خرده بورژوا همان طو ر كه محكوم به تعارض است مشمول خود آگاهی است. بورژوا، پرولتاريا و لمپن پرولتاريا «نوعاً» فاقد خودآگاهي اند و رفتاري مكانيكي وماشين وار دارند اما خرده بورژوا بودن فرد را دغدغه مند و در عين حال عصيانگر، غير قابل پيش بيني و غير مكانيكي مي كند. 
هنگامي كه #آلبركامو مي گويد: «عصيان مي كنم، پس هستم» و #ژان_پل_سارتر مي گويد: «انسان بودن يعني دغدغه داشتن» خرده بورژوا را توصيف مي كنند!

#دكترمحمدرضاسرگلزايي_روانپزشک

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#پوپولیسم

لینک مقاله پوپولیسم:
https://t.me/drsargolzaei/3007

لینک پرسش و پاسخ:
https://t.me/drsargolzaei/3170

نقد پرسش و پاسخ پوپولیست و ضد پوپولیست

متن پرسش ارسالی حاوی مدعای کلی "هر کسی که تحصیل کرده است، تفکر علمی دارد"است که اساساً صادق نیست. 

در ادامه در بررسی مدعای مطرح شده در رابطه با ارائه مطالب یک سویه و پوپولیستی از سوی دکتر سرگلزایی موضوعات زیر مطرح است:

متن ارجاعی این ادعا یعنی پرسش و پاسخ تک فرزندی، از سوی دکتر سرگلزایی به مطالعاتی اشاره دارد که نشانگر نبود شواهد علمی دال بر بیشتر بودن "اختلالات روانشناختی" در تک فرزندها در مقایسه با فرزاندان بیشتر است و نه ارائه شواهدی دال بر احتمال به وجود آمدن یا نیامدن مشکلات مدیکال برای مادر. حتی اگر علم، شواهدی دال بر احتمال بالاتر ابتلا به سرطال در مادران کم فرزند را تایید کند، به نظر این امری غیر اخلاقی خواهد بود که مبنای تصمیم گیری یک زن برای فرزند آوری اش تنها کم کردن ریسک ابتلا به سرطان پستان باشد.  

تا کنون تحقیقات بیشماری نشان داده اند که عواملی چون؛ ویژگی های شخصیتی (مانند؛ کمال گرایی، روان رنجور خویی)،ابتلا به اختلالات روانشناختی (مانند، اختلالات خلقی، اضطرابی، سایکوز،اختلالات شخصیت)،  شیوه های فرزندپروری (مستبد، طرد کننده وغاقل)، وضعیت اقتصادی نامناسب، عدم وجود حمایت اجتماعی، و در نهایت وضعیت نابسامان جغرافیایی والدین، می تواند به عنوان ریسک فاکتورهایی جهت ابتلای فرزندان به اختلالات روانشناختی عمل کند (تتی، 2011؛ ری آپرت، 2013؛ کیف، 2011) و علیرغم اهمیت این موضوع و تحمیل هزینه های هنگفت مالی و معنوی در سطح فردی و اجتماعی، لحاظ کردن آن در تصمیم گیری های اقدام به فرزند آوری به ندرت مورد توجه قرار می گیرد و اغلب زوجین بدون مشورت با کارشناسان روانشناسی و روانپزشکی  با استناد بر گفته ی بزرگترها "دیگه دیر میشه بچه بیارید" و یا "یکی دیگه بیاریم بچه مون تنها میشه" و یا " تبلیغات فرزندآوری" اقدام به فرزندآوری می کنند که هیچ کدام مبنای علمی ندارد. 

 دکتر سرگلزایی نه تنها توده را متهم به نادانی نمی کند بلکه برخی افراد تحصیل کرده را به دلیل بیان نظر شخصی به جای نظر علمی و مبتنی بر شواهد متهم به شیوع تفکر سلیقه ای و شخصی و پوپولیستی می کنند.

در ادامه در بیان ادله صحت نظرات عموم در رابطه با طرح زوج و فرد و نادرست بودن نظرات کارشناسان در مکزیک پرسش های زیر مطرح می شود که:

آیا دلایل مخالفت مردم در مکزیک به خاطر سخت شدن تردّد بواسطه زوج و فرد شدن بوده است یا اینکه آنها از قبل می دانستند این طرح به خاطر استفاده از ماشین دوم فرسوده شکست خواهد خورد؟ (به نظر اولین قسمت محتمل تر می آید)

یکی از نشانه های برخورد علمی با مسائل ابطال پذیری آن است. طبق متن، کارشناسان پس از ارزیابی اقرار به اشتباه خود کرده اند این نشان دهنده ارزیابی و باطل کردن فرضیه ی پیشین و تفکر علمی است .

در نهایت باید گفت، اگر همه نظرات شخصی مردم راجع به درمان دیابت را جمع می زدیم احتمال زنده ماندن بیماران دیابتی امری بعید بود، مگر با نظر جمع متخصین حوزه مربوطه.

 

مریم اسدی

روان درمانگر کودک
دانشجوی دکتری روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی

Andrea E Reupert, Darryl J Maybery and Nicholas M Kowalenko. (2013). Children whose parents have a mental illness: prevalence, need and treatment

Med J Aust 2013; 199 (3 Suppl): S7-S9. || doi: 10.5694/mja11.11200

Kiff, C. J., Lengua, L. J., & Zalewski, M. (2011). Nature and nurturing: parenting in the context of child temperament. Clinical child and family psychology review, 14(3), 251-301.

Teti DM, Cole PM. (2011). Parenting at risk: new perspectives, new approaches. J Fam Psychol.

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#پوپولیسم

لینک مقاله پوپولیسم:
https://t.me/drsargolzaei/3007

لینک پرسش و پاسخ:
https://t.me/drsargolzaei/3170

با سلام خدمت استاد عزیز دکتر سرگلزایی و سپاس از رایگان بخشی دانش و بینش وسیعتان

در پرسش و پاسخ در مورد پوپولیسم یکی از خوانندگان کانال گفته بود که روشنفکران ایرانی خود گرفتار نوعی پوپولیسم هستند و برای اثبات این مدعا مثالهایی را ذکر کرده بود. اگر منظور ایشان این است که برای رد یا قبول یک امر بهتر است مزایا و معایب آن هر دو ذکر شود و نهایتا در مجموع نسبت به آن امر تصمیم گیری شود با ایشان موافقم. اما حتی در نوشته خود این مخاطب عزیز چنین امری مشاهده نمیشود. فرض کنیم قرص ضد بارداری ریسک فاکتور استروک ایسکمیک باشد و یا تعداد کم زایمان ریسک فاکتور سرطان پستان باشد. آیا این امر دلیل کافی برای مصرف نکردن قرص ضد بارداری یا توجیه کننده زایمانهای متعدد است؟ آیا نباید منافع و مضار هر کدام در نظر گرفته شود و بعد با توجه به کفه سنگین تر ترازو تصمیم گیری شود؟ با روش استدلالی این خواننده محترم باید به همگان توصیه نمود که سعی کنند هر چه بیشتر چاق شوند زیرا از معدود مزایای چاقی آنست که استخوانهای افراد چاق بدلیل تحمل دایمی وزن بالا کمتر دچار پوکی میشوند و بنابراین افراد چاق کمتر به عارضه استیوپروز مبتلا میشوند! 

Reference:

BONE chapter

Orthodontics, principles and techniques

Graber TM, et al

2011, Elsevier publications

اگر بنا بر همین یک دلیل توصیه به چاقی کنیم، حال با افزایش خطر بیماریهای قلبی عروقی و ...بر اثر چاقی چه کنیم؟

بگذریم از اینکه در بسیاری از امور بدلیل کمبود امکانات، مشکلات نمونه گیری، ملاحظات اخلاقی و ...نمیتوان 

Randomized controlled clinical trial 

انجام داد و صرف اینکه چنین تحقیقی در زمینه ای وجود ندارد نمیتوان تصمیم گیری در آن مورد را به تعویق انداخت و باید بر اساس مجموع اطلاعاتی که تا آن زمان در آن زمینه وجود دارد تصمیم گیری نمود، چه بسا گذشت زمان و پیشرفت علم و تجربه بشری در آینده نشان دهد که گاهی به خطا رفته ایم

فراموش نکنیم که فقط "دیکته نانوشته" است که غلط املایی ندارد...

ارادتمند

دکتر حسن نوروزی

متخصص ارتودنسی

T.me/dsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#یادگیری_هیجانی_مغز

پرسش:

با سلام خدمت استاد محترم 

یک سوال برای من پیش آمده است از آنجایی که بر اساس مطالعات جدید آمیگدال نقش موثری در یادگیری نشان می دهد، چرا بیشتر مطالعات بر عدم ایجاد ترس در اموزش تاکید دارند، آیا ترس باعث فعال شدن آمیگدال نمی شود و نمی تواند در تثبیت یادگیری موثر باشد؟ 

با احترام فراوان و تشکر از حوصله و صبرتان در پاسخ به سوالات... 


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

در یادگیری های با محور آمیگدال، سرعت و واکنش کلیشه ای بر دقت و خلاقیت غلبه دارند، در حالی که در یادگیری های با محور کورتکس، دقت و خلاقیت مهم تر از سرعت هستند. بنابراین به دلیل پیچیدگی و عدم قطعیت در دنیای معاصر، یادگیری های با محور هیجان (آمیگدالی) روز به روز ارزش کمتری پیدا کرده و خواهند کرد. پیشنهاد می کنم کتاب «تفکر سریع و کُند» دانیل کانمن را بخوانید.

سبز باشید 

T.me/drsargolzaei
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"نمونه ای از کارگاه تحلیل‌ رویا"

مدرس: د‌کتر‌محمدرضا سرگلزایی

انجمن‌ هیپنوتیزم‌ بالینی‌ ایران

@drsargolzaei
کارگاه روانکاوی مبتنی بر تحلیل رویا
دکتر سرگلزایی
روزهای دوشنبه از 26 آذر
تلفن: 88063547 تلگرام:09033204498
عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
"دوره آموزشی روان شناسی بازاریابی و تبلیغات"

مدرس: دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی

۲۲ و ۲۳ آذر
ساعت ۹ الی ۱۳

تماس: ۲۲۱۱۵۱۷۹ - ۸۸۶۸۷۱۲۶ - ۰۹۹۰۹۴۵۶۳۸۶


@drsargolzaei