دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.89K photos
112 videos
174 files
3.38K links
Download Telegram
#مقاله
#دیس‌توپیای_سرمایه‌داری

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

در تابستان 1989 مقاله ای با عنوان "پایان تاریخ؟" در نشریه "نشنال اینترست" به چاپ رسید. نویسنده آن "فرانسیس فوکویاما" اعلام کرد که #لیبرالیسم، #کمونیسم را شکست داده است و دوران جدیدی آغاز شده است که با محوریت "حقوق بشر" ، نظام سیاسی "لیبرال دموکراسی" و نظام اقتصادی #کاپیتالیسم تعریف می شود.
یک سال بعد، زمانی که کتاب "پایان تاریخ و آخرین انسان" از همین نویسنده به چاپ رسید علامت سئوال از عنوان آن حذف شده بود! فوکویاما (دکترای افتصاد سیاسی و آمریکایی ژاپنی تبار) با اشاره به نظریه #هگل، در این کتاب کوشید تا آنچه را که پس از فروپاشی دیوار برلین رخ میداد به مثابه فرارسیدن پایان تاریخ توصیف کند.
دیدگاه فرانسیس فوکویاما که مورد استقبال "نومحافظه کاران" قرار گرفت سخن از "پایان ایدئولوژی" می گفت، ایدئولوژی هایی که به دنبال ساختن یک "آرمانشهر" و خلق یک "انسان نو" هستند.
دیدگاه فوکویاما این بود که همین جامعه موجود لیبرال دموکراسی (فرهنگ و تمدن سرمایه داری غربی) همان آرمانشهری است که در انتظار آن بودیم و این انسان، آخرین انسان است و هر حرکتی از این نقطه ما را نه به سوی آرمانشهر (اتوپیا) ، بلکه به سوی جهنم زمینی (دیس توپیا) خواهد برد!
یک دهه پس از کتاب فوکویاما، "توماس پیکتی" اقتصاددان فرانسوی، کتاب "سرمایه در قرن بیست و یکم" را نوشت. "پیکتی" با ارائه آماری از تبعیض و نابرابری در جهان نشان داد که جهانی که "کاپیتالیسم" با شعار "لیبرال دموکراسی" خلق کرده است همان "دیس توپیایی" است که ما را از آن ترسانده اند!
"پیکتی" که برخی او را مارکس دوم نامیده اند ثابت کرده است که افزایش این شکاف طبقاتی موجودیت نهادهای دموکراتیک را به شدت به مخاطره می افکند و همانطور که سالهای سال مارکسیست ها می گفتند "لیبرال دموکراسی" یک پارادوکس است، یعنی در لیبرالیسم سرمایه داری امکان تحقق دموکراسی وجود ندارد.
از دیدگاه "توماس پیکتی" هرگاه نرخ سود سرمایه از رشد اقتصادی کشوری بالاتر برود نابرابری افزایش می یابد و این افزایش نابرابری باعث افزایش بی ثباتی، ناامنی، جنگ و تزلزل دموکراسی خواهد شد. "پیکتی" دو راهکار برای پیشگیری و درمان این خطر پیشنهاد میکند: اولی وضع "مالیات بر ثروت" و دومی وضع "مالیات بین المللی" برای جلوگیری از فرارهای مالیاتی شرکت های عظیم چند ملیتی است.
به عقیده من، در کشور ما که نابرابری به شدت در حال افزایش است توجه به هشدارهای "توماس پیکتی" ضروری است.

کتاب "سرمایه در قرن بیست و یکم" با ترجمه علی صباغی و محمدرضا فرهادی پور توسط "نشر آمه" منتشر شده است. انتشارات" نقد فرهنگ" هم همین کتاب را با ترجمه "اصلان قودجانی" منتشر نموده است.

@drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #سرشت_راستین_انسان
نویسنده: #اریک_فروم
ترجمه: #فیروز_جاوید
انتشارات: اختران - چاپ دوم - ۱۳۸۶
* * *
شاید در مورد هیچ فیلسوفی به اندازه ای که در مورد #کارل_مارکس (Karl Marx) مطلب نوشته شده و اندیشه های او تحلیل، نقد و بررسی شده اند قلم زده نشده باشد. اما یکی از روان ترین این نوشته ها، کتاب "سرشت راستین انسان" نوشته "اریک فروم" (Erich From) روان شناس و روانکاو بلند آوازهٔ آمریکایی - آلمانی تبار است. هر چه باشد اریک فروم به ساده نویسی و برای عموم نوشتن معروف است.
او که اکثراً در آثارش می کوشید تا ارتباط متقابل روان‌شناسی و جامعه را شرح دهد و معتقد بود که با به ‌کار بستن اصول روانکاوی، به عنوان علاج مشکلات و بیماری‌های فرهنگیِ بشر، راهی به سوی تحقّق یک "جامعهٔ معقول" و متعادل از لحاظ روانی خواهد یافت در این کتاب به ریشه های تفکر خودش در مورد جامعه و انسان پرداخته که بسیاری از این تفکراتش از دیدگاه های "وجودگرایی اومانیستی" مارکس نشات گرفته است.
از دیدگاه فروم و بسیاری دیگر از اندیشمندان، آرا و عقاید "مارکس" آنطور که باید درک نشده است و وی سعی دارد در این کتاب مارکس واقعی و نظریاتش را با تاکید بر جنبه های اومانیستی (انسان گرایانه) مارکس تا جایی که ممکن است به شیوه ای روان به مخاطب عرضه کند. از نظر مارکس تحقق کامل انسانیت فرد و رهایی اش از بند نیروهای اجتماعی که او را به اسارت می گیرند، مستلزم شناخت این نیروها و تغییرات اجتماعی مبتنی بر این شناخت است.
همچنان که فروم در فصل "بیگانگی" کتاب "سرشت راستین انسان" می گوید:
«او دغدغهٔ آزاد سازی انسان را از آن نوع کاری دارد که او را بردهٔ اشیا می کند. درست مثل "کی یِر کِگور" فیلسوف دانمارکی ، مارکس نیز دغدغهٔ رستگاری فرد را داشت. نقد او از جامعه سرمایه داری نه از شیوه توزیع درآمد بلکه از "شیوه تولید" است؛ از این که فردیّت را تباه می کند و انسان را به بردگی می کشاند؛ و نه فقط سرمایه دار، بلکه این خود نظام سرمایه داری است که انسان - چه کارگر و چه سرمایه دار - را به وسیلهٔ اشیا و وضعیتی که ساختهٔ خودشان است، به بردگی می کشاند. »

#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی

@drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#مدرسه_ناموس_طوبی_آزموده

اولین مدرسه دخترانه توسط خانم بی‌بی‌خانم استرآبادی (وزیرف) به نام دبستان دوشیزگان در ۱۲۸۵ شمسی (یک سال قبل از مدرسه ناموس) در تهران تأسیس شد. اما به دلیل حملات بسیاری که به آن شد، این مدرسه تنها برای مدت کوتاهی پابرجا بود. در نتیجه «طوبی آزموده» دست به کار شد و مدرسه‌ای را در منزل شخصی خود تأسیس کرد. طوبی آزموده در شرایطی زنگ مدرسه ناموس را در خانه خود در خیابان سنگلج، به صدا درمی‌آورد که #شیخ_فضل‌الله_نوری فتوا داده بود که «تأسیس مدارس دختران مخالف با شرع اسلام است».
مدرسه ناموس چند سال بعد از تأسیس به خیابان فرمانفرما و بعد از آن به محل بزرگتری در خیابان شاهپور (حافظ فعلی) منتقل شد. در این زمان مدرسه ناموس به قدری توسعه یافته بود که به صورت یکی از مهم‌ترین و مجهزترین مدارس متوسطه تهران درآمد و تا پایان دوره دبیرستان آموزش دختران را تأمین می‌کرد، به طوری که در ۱۳۰۷ شمسی اولین گروهِ دیپلمه مدرسه ناموس فارغ‌التحصیل شدند. سری اول فارغ التحصیلان این مدرسه شامل خانم‌ها توران آزموده، فخرعظمی ارغنون، بی‌بی‌خانم خلوتی، گیلان خانم، فرخنده خانم و مهرانور سمیعی بودند.
طوبی آزموده علاوه بر دایر کردن مدارس دختران، کلاس‌های اکابر را نیز جهت جذب زنان مسن تر دایر نمود. مردانی که در این فعالیت‌ها به وی کمک می‌کردند، عبارت بودند از: سیدجوادخان سرتیپ، میرزاحسن رشدیه، نصیرالدوله و ادیب الدوله. طوبی آزموده برای خنثی کردن مخالفت ها و تبلیغات امثال شیخ فضل‌الله نوری و عامه مردم، از شیوه‌های مختلفی استفاده می‌کرد. او تکلیف کرده بود کتاب‌های مذهبی و قرآن در همهٔ کلاس ها تدریس کنند. همین‌طور عبارات و کلمات قصار بزرگان دین با کمک دو تن از شاگردانش بر دیوارهای مدرسه را برای توجه هر چه بیشتر مردم نصب می‌کرد. او با ترتیب دادن مجالس روضه‌خوانی یک یا دو بار در سال تبلیغات مخالفان تحصیل دختران را خنثی می‌کرد. به این شکل مدرسه دخترانه ناموس توانست پابرجا باقی بماند.

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#واکاوای_حریم‌خصوصی_به‌لحاظ_‌روانشناسی

گفت و گوی علی ورامینی (ماهنامه مدیریت ارتباط) با #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
بخش اوّل (قسمت اول)

مقدمه: کنجکاوی در ذات بشر است و همین مساله باعث شده تا دست به اکتشافات بزرگ بزند. این ویژگی تا زمانی مفید است که کنجکاوی ما به کسی صدمه نزند، امّا زمانی که کنجکاوی ما باعث تجاوز به حریم دیگر افراد می شود و آنها را آزار می دهد می تواند نوعی اختلال رفتاری محسوب شود. برای واکاوی بیشتر در رابطه با حریم خصوصی و نسبت آن با روان شناسی به سراغ دکتر محمّدرضا سرگلزایی رفتیم. این روانپزشک معتقد است که ما دیگر غریزه ی طبیعی نداریم و غریزه های ما توسط رسانه، تکنولوژی وساختار قدرت دستکاری شده است. سرگلزایی معتقد است که میل وافر ایرانی ها به عضویت در شبکه های اجتماعی تنها به خاطر میل به سرک کشیدن در حریم خصوصی دیگران نیست، بلکه بسته بودن فضاهای اجتماعی واقعی باعث این پدیده شده است.

به لحاظ روانشناختی نیاز به حریم خصوصی از چه زمانی در انسان شکل می گیرد؟ اساساً این نیاز در انسان چگونه شکل می­گیرد؟

اریک فروم، فیلسوف و روانکاو آلمانی نظرش این است که مهم‌ترین کشمکش انسان، کشمکش بین امنیت و آزادی است. وقتی که آدم در شرایط ناامن قرار می‌گیرد و ترس و اضطراب پیدا می‌کند، مهم‌ترین چیزی که می‌خواهد امنیت است؛ وقتی در شرایط امن قرار می‌گیرد و کاملا خیالش راحت می‌شود، مهم‌ترین چیزی که می‌خواهد آزادی است. وقتی که انسان در شرایط ناامن قرار می‌گیرد اضطراب او را اذیت می‌کند، پس او به دنبال نظم است، به دنبال چارچوب و ثبات است؛ ولی وقتی در شرایط کاملاً امن قرار می‌گیرد، آن وقت دچار روزمرّگی و یکنواختی می‌شود و اشتیاق به تنوّع و آزادی و ساختارشکنی در او سربرمی کشد. به همین دلیل است که شما می‌بینید در کشورهایی که در آنها ناامنی بیشتر است، ‌مردم بیشتر خشن می‌شوند چون خشونت ثمره‌ی اضطراب است در حالی که در کشورهایی که توسعه‌یافته هستند و شرایط امن و باثباتی دارند، ملال و افسردگی بیشتر می‌شود و این ملال و افسردگی گاهی اوقات حتی منجر به اقدام به خودکشی می‌شود یا شکل شایع‌تر واکنش به ملال این است که در این جوامع مصرف مواد بالا می رود.
این ماجرای حریم خصوصی هم در واقع باز به همین تضاد میان امنیت و آزادی برمی‌گردد؛ یعنی معمولاً ما در شرایط ناامن نیازمان به حریم خصوصی کمتر می‌شود برای اینکه یکی از چیزهایی که به ما امنیت، آرامش و ثبات می‌دهد این است که در جمع باشیم. در ابتدای تولد هم که ما در شرایط ناامنی قرار داریم و هیچ کدام از نیازهای خودمان را نمی‌توانیم برآورده کنیم اساساً چیزی تحت‌عنوان نیاز به حریم خصوصی در ذهن ما شکل نمی‌گیرد و بچه‌ها نیاز زیادی دارند به این که در آغوش گرفته بشوند، به مادر، پدر و یا به سایر مراقبینشان بچسبند و اساساً چسبندگی یا clinging دارند و به محض این که جدا می‌شوند دچار اضطراب می‌شوند به‌خصوص در زمانی که مغز بچه آنقدر رشد کرده که می‌تواند متوجه بشود که الآن مادر در کنارش نیست، اضطراب جدایی شدیدی پیدا می‌کند. این اضطراب جدایی از حدود 6 ماهگی آرام‌آرام شروع می‌شود و در 9 تا 10 ماهگی به‌صورت شایع همه‌ی بچه‌های نرمال دچار Separation anxiety یا اضطراب جدایی می‌شوند که در این سن این اضطراب اختلال محسوب نمی‌شود، اضطراب جدایی طبیعی محسوب می‌شود و تا 2-3 سالگی هم ادامه پیدا می‌کند و بعد از 2-3 سالگی اگر بچه احساس امنیت پیدا کند که پدر و مادرش در دسترس هستند و جای دوری نمی‌روند و حواسشان به من هست، آن وقت آرام آرام شروع می‌کند به فاصله گرفتن از آنها و شروع می‌کند به این که آزادی را تجربه کند و دوست دارد از بغل پدر و مادر فاصله بگیرد؛ ولی همچنان نیاز به حریم خصوصی تا زمان نوجوانی برای کسی مطرح نیست و بچه‌ها از این که پدر و مادر کیف‌شان را وارسی کنند، آنها را مدرسه ببرند، ازشان سؤال کنند و اتاقشان را مرتب کنند هیچ ناراحت نمی‌شوند تا دوران نوجوانی که آن وقت چون تکلیف رشدی دوران نوجوانی استقلال و خودبسندگی است، نوجوان‌ها برای این که استقلال خودشان را به خودشان و دیگران اثبات کنند، آزادی برایشان مهم‌تر از امنیت می‌شود و این باعث می‌شود که نوجوان‌ها هم رفتارهای پرخطر بیشتری انجام بدهند و هم ترجیح بدهند که از پدر، مادر و از خانواده دور شوند و با دوستان شان بیرون بچرخند، بیرون رفتن را به درخانه‌ ماندن ترجیح می‌دهند، فاصله گرفتن از والدین برایشان جذابیت پیدا می‌کند و با والدین و سلیقه ها و ارزش های والدین لج‌بازی می‌کنند.

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#واکاوای_حریم‌خصوصی_به‌لحاظ_‌روانشناسی

گفت و گوی علی ورامینی (ماهنامه مدیریت ارتباط) با #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
بخش اوّل (قسمت دوم)

همان‌طور که Separation anxiety یا اضطراب جدایی در 9-10 ماهگی تا 2 سالگی کاملاً طبیعی محسوب می‌شود و آن را اختلال محسوب نمی‌کنیم ؛ در دوره‌ی نوجوانی هم که همزمان با بلوغ جنسی و سرعت رشد بدن و احساس قدرت در نوجوان است، این استقلال‌طلبی افراطی و این ماجراجویی ، خطرپذیری و ریسک کردن را اختلال محسوب نمی‌کنیم بلکه بحران طبیعی نوجوانی محسوب می‌شود. اما همان‌طور که در کودک از دوران Separation anxiety طبیعی که بگذرد و همچنان بچه به مادر و پدر بچسبد اختلال محسوب می‌شود، اگر بحران نوجوانی هم ادامه پیدا بکند و به تعبیری فرد دچار وضعیت «نوجوانی ابدی» شود که همیشه به‌دنبال ماجراجویی و تجربه‌های جدید است، دنبال شغل عوض کردن، رشته ی تحصیلی عوض کردن، محلّه عوض کردن، شهر عوض کردن و دوست عوض کردن باشد، این وضعیت نوجوانی ابدی ـ که درواقع یک بحران نوجوانی طول‌کشنده است ـ به‌عنوان بحران هویت می‌تواند اختلال محسوب شود. بنابراین آدم‌ها در شرایط امن بیشتر به‌دنبال حریم خصوصی هستند و وقتی که شرایط ناامن می‌شود این حریم خصوصی دوباره کوچک می‌شود و آدم‌ها دوست دارند در کنار همدم و مصاحبی باشند تا این که تنها باشند.

ادامه ی مصاحبه را شنبه آینده در همین کانال خواهید خواند.

@drsargolzaei
كارگاه مشترك پاياني با عنوان
بعد از سلام چه مي گوييد؟ چگونه خودتان و كسب و كارتان را اثر گذار معرفي كنيد.
سه شنبه يكم اسفند ماه (ساعت 14 تا 20، مجموعا 6 ساعت)

مبلغ: 150.000 تومان

ثبت نام تا تاریخ ١٨ بهمن با تخفیف 120.000 تومان خواهد بود.

مدرسين :
دكتر محمد رضا سرگلزايي
دكتر سيد ايمان ايرانمنش

آنچه در این دوره خواهید آموخت:

١- ديالكتيك انساني
٢-بند بازي بين كشف و خلق خود و ديگري
٣-خود ابرازي اجتماعي، فرهنگي و معنوي
٤-معرفي خود-برند (presentation skills)
٥-فنون روانشناسي در مصاحبه شغلي مؤثر

جهت کسب اطلاعات بیشتر روزهای شنبه تا چهارشنبه از ساعت ١٧ تا ١٩ با شماره 09383250979 تماس حاصل فرمایید.
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با درود خدمت شما آقای سرگلزایی؛ بنده دانشجوی رشتهٔ ریاضیات محض هستم، از مطالب کانال شما بسیار لذت میبرم.
به عنوان یک دانشجو سؤالی ذهن مرا درگیر کرده که آیا واقعاً برای این که شخصی پژوهشگر موفقی در زمینه کاری خود باشد باید سختی فراوانی اعم از روانی یا جسمانی بکشد یا خیر. منظور بنده این است که اگر مثلاً روزی دیدم که در راحتی به سر میبرم آیا باید به فکر این باشم که خود را در شرایط سخت قرار دهم؟
سپاسگزارم از پاسخ گویی شما

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
در کشورهای توسعه نیافته، مدیریت ها «پژوهش-محور» نیستند، بنابراین پژوهش هنوز تبدیل به یک حرفه نشده است، لذا پژوهشگران با فداکاری و گذشتن از منافع فردی به کار پژوهشی می پردازند؛ ولی در کشورهای توسعه یافته که مدیریت، صنعت و تجارت پژوهش-محور هستند پژوهشگری یک حرفه و بیزینس است و الزامی وجود ندارد که پژوهشگر از نیازهای جسمی و روانی خود بگذرد و رنج و مشقّت بکشد.

تندرست و شادکام باشید.

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام خدمت استاد محترم و تشکر از مطالب ارزنده ای که به اشتراک می گذارید.
امروز با دخترم که حدود هشت سال دارد به پارک کتاب تهران رفتیم و او از من خواست که کتب مربوط به داستان های شاهنامه را برای او بخرم. امّا این سوال برایم پیش آمد که در برخی مطالب کانال به نظرم علت برخی عقب ماندگی های توسعه ای مان را مربوط به داستانهای اساطیری بیان شده بود و تفکر کار گروهی و داستان های پرورش تفکر را بیشتر توصیه می کنید البته این استنباط من است. در صورت امکان راهنمایی بفرمایید.

با تشکر و سپاس

پاسخ #دکترسرگلزایی

با سلام و احترام
رضا براهنی کتابی دارد با نام «تاریخ مذکّر» که آن را در کانال گذاشته ایم، در این کتاب تحلیلی تاریخی-اجتماعی راجع به شاهنامه و مقایسهٔ آن با تراژدی های یونان ارائه شده است که بسیار موشکافانه است. بیشترداستان های شاهنامه نمادین (سمبولیک) هستند و درک درست آنها نیازمند رمزگشایی است، همچنان که بنده در سه مقاله، داستان ضحّاک را بازخوانی و رمزگشایی کرده ام. کودکان دبستانی بیشتر نیازمند داستان های رئال (واقع گرا) هستند تا ارتباط شان را با محیط پیرامونی شان بهبود بخشند. داستان هایی همچون «قصه های من و بابام» اریش اُزِر (انتشارات فاطمی) و «قصه های مجید» هوشنگ مرادی کرمانی (انتشارات معین) کتاب های مناسب تری برای کودکان دبستانی هستند. با این حال عرض من این نیست که اگر کودکی علاقمند به قصه های شاهنامه است مانع مطالعهٔ او شویم، عرض من این است که ما به کودکان مان کتاب های واقع گرا پیشنهاد کنیم.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام خدمت استاد عزیز، با تشکر از مطالب عالی و کاربردی و مفیدتون در کانال.
یک سوال دارم که نمی دونم با توجه به سواد ناقصم در خصوص روانپزشکی چگونه مطرح کنم.
سوالم در مورد "من" یا هویت در انسانها یا همان چیزی که تو تحقیر شدن از بین می رود! نمی دونم با تفرد یونگ ارتباطی دارد یا نه؟
من هر چی به دور و برم نگاه می کنم یا خودم رو کند و کاو می کنم می بینم که اغلب رفتارهای انسان به خاطر حفاظت از این من هست! ببخشید که دارم نظریه پردازی می کنم! در واقع این یک نظر است و اطلاعات روانپزشکی و روانشناسی من در حد همون اطلاعات پزشکی و پراکنده از این ور و اونور هست! به خاطر همین می خواستم از شما بپرسم که این چیزی که من میگم تو روانپزشکی چگونه مطرح میشه، و می بینم که متاسفانه در ایران هم این من کاذب خیلی زیاده! اگر می شود توضیح کامل بدهید و حتما کتاب یا کتاب های لازم رو در این مورد معرفی کنید.
پیشاپیش از لطفتون ممنونم.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
#هویّت (identity) عبارت است از تعریفی که ما دربارهٔ خودمان داریم. این تعریف اجزاء عینی دارد (مثل قد، وزن و وابستگی های نَسَبی) و اجزاء ذهنی دارد (مثل آرمان ها، رؤیا ها و وابستگی های مذهبی و سیاسی). همانطور که باور ما راجع به هر موضوعی بخش بین الاذهانی دارد، باور ما راجع به خودمان نیز جزئی بین الاذهانی دارد که تنها در بستر فرهنگی می توان راجع به آن قضاوت کرد لذا مفهوم «من کاذب» برای من شفّاف نیست.
امّا نیاز انسان به حفاظت از خود (صیانت نفس) یک نیاز غریزی است. بسته به این که «من» برای ما چگونه تعریف شود و «قلمرو» آن چگونه تعیین گردد واکنش های دفاعی ما کمیّت و کیفیّت متفاوتی پیدا می کنند. طبعاً کسانی که باورهای محکم تری دارند و بیشتر با باورهاشان همانندسازی می کنند نسبت به تعرّض به قلمرو باورهاشان (از جمله باورهایشان راجع به خودشان) دفاعی تر رفتار می کنند.
از نظر #کارل_گوستاو_یونگ، در دوران اجتماعی شدن «هویّت اجتماعی» یا Persona در ما شکل می گیرد و در دوران #تفرّد ما به این هویّت شک می کنیم و به جستجوی «هویّت وجودی» یاexistential مان برمی آییم. البته یونگ از واژهٔ Spiritual استفاده می کند ولی بنده واژهٔ existential را ترجیح می دهم.
ممنونم که مرا در تأملات تان شریک کردید.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
روانشناسی تجربه عاشقانه
⚫️مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
🕗زمان: شنبه‌ها 14 بهمن، 5 و 12 اسفند.
☎️اطلاعات بیشتر و ثبت نام:

https://goo.gl/EWYcma

@souroshmolana
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▶️ تماشا کنید: پاره ای از درسگفتار "روانشناسی تحربه عارفانه"

🔴در این ویدیو دکتر سرگلزایی دو رویکرد فلسفی در رابطه با عشق را با تمثیلی از مولانا بیان می کند.

@souroshmolana
#مقاله
#کلیسا_در_برابر_علم

✍️#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

وقتی #نیکولاس_کوپرنیک (1473-1543) در کتاب خود (تحولات اجسام سماوی) ثابت کرد که خورشید مرکز منظومه شمسی است و زمین به دور خورشید می گردد "جان کالوین" رهبر مذهبی پروتستان ها گفت: "زمین ثابت است و هرگز حرکت نخواهد کرد و پرسید چه کسی جرأت خواهد کرد اقتدار کوپرنیک را برتر از اقتدار روح القدس بداند؟!" خوشبختانه کتاب کوپرنیک پس از مرگ او منتشر شد بنابراین متدینین نتوانستند به او آسیبی بزنند اما همین جان کالوین رهبر پروتستان ها دستور داد آناتومیست مشهور مایکل سروتوس (1511-1553) را به عنوان مجازات در آتش بسوزانند زیرا او سرزمین مقدس (فلسطین) را بیابانی لم یزرع توصیف کرده بود (که واقعا هم چنین بود) و بنابراین توصیف کتاب مقدس را از آن به عنوان سرزمین "شیر و عسل" نقض کرده بود!
وقتی #گالیله در سال 1609 تلسکوپ پیشرفته ای ساخت که نسبت به تلسکوپ های قبل دقیق تر بود چهار قمر سیاره مشتری را کشف کرد. معنای این کشف این بود که بر خلاف ادعای کلیسا در منظومه شمسی بیش از هفت جرم سماوی وجود دارد (هفت عدد مقدس! مقاله #همه_چیز_از_فیثاغورث_شروع_شد را در همین کانال بخوانید).
اغلب متدینین قبول نکردند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند زیرا معتقد بودند انجام این عمل کفر آمیز است! برخی از متدینین هم که حاضر شدند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند پدیده های مشاهده شده را تصدیق کردند ولی گفتند این اشیای جدید اصلا در آسمان نیستند آنها توهم های بینایی هستند که خود تلسکوپ آنها را ایجاد میکند!
گالیله توسط کلیسا (که آن زمان حکومت را اداره می کرد) بازداشت شد و مورد تفتیش (بازجویی و شکنجه) قرار گرفت و وادار شد نتیجه گیری های علمی خود را تکذیب کند تا در آتش سوزانده نشود ولی محکوم به این شد که تمام سال های باقی مانده عمر خود را در بازداشت خانگی به سر برد.
گالیله پس از 8 سال حصر خانگی در سال 1642 درگذشت. در 31 اکتبر 1992 کلیسای کاتولیک در یک بیانیه رسمی "خطاهای گالیله را بخشید" !!!

منبع: کتاب تاریخ روانشناسی هرگنهال - ترجمه یحیی سید محمدی انتشارات ارسباران - فصل چهارم

@drsargolzaei
⚫️🔴⚫️ قابل توجه مخاطبان درسگفتار «روانشناسی تجربه عاشقانه»

در صورت تمایل به شرکت در این درسگفتار نهایتا تا فردا (چهارشنبه 11 بهمن ماه) ثبت نام خود را قطعی کنند. دوستان توجه داشته باشند که در صورت به حد نصاب نرسیدن این کلاس لغو خواهد شد.
برای اطلاعات بیشتر و ثبت به نام لینک زیر مراجعه کنید.

https://goo.gl/EWYcma
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #نان_سال‌های_جوانی
نویسنده: #هاینریش_بُل
ترجمه: محمّد اسماعیل زاده
انتشارات: چشمه - چاپ ششم - ۱۳۹۰
* * *
گرسنگی‌ قیمت ها را به من‌ یاد داد
"هاینریش‌ بُل"

هاینریش‌ بُل (Heinrich Böll) نويسنده رمان‌ها، نمايش نامه‌ها و داستان‌های كوتاه واقع‌گرايانه اجتماعی و انتقادی است و سعی کرده تا در نوشته هایش انسان‌هایی را به تصویر بکشد که فرودست هستند و بالطبع بیشتر گرفتار ناهنجاری‌های اجتماعی می‌شوند.
رمان "نان سالهای جوانی" که با عنوان "نان آن سال ها" نیز در ایران انتشار شده است، روایتی است از گرسنگی بعد از سال های جنگ جهانی دوّم. ماجرای جوانی است به نام "والتر فندریچ" که در فقر‌ زندگی ‌‌می‌کند و برای مقابله با این فقر و گرسنگی دست به کارهای زیادی می زند و حتی کتاب های‌ پدرش‌ را نیز‌ برای خریدن نان می فروشد. سپس از روستا به شهر آمده و نهایتاً تعمیر کاری ماشین های لباس شویی را به عنوان شغل خود انتخاب می کند.
فندریچ پسر فقیری است که همواره گرسنه بوده است و از فقرش سخن می گوید. راوی داستان که خود فندریچ است طوری از نان حرف می زند که انگار تمام جهان حول محور نان می چرخد. حتی زمانی که به شهر آمد و وضع مالی اش بهتر شد، چشمش از نان سیر نشد، نان برای فندریش اهمیت فراوانی پیدا کرده بود به طوری که حتی زمانی که دستمزد نسبتا خوبی هم می گرفت از نانوایی به تعداد زیادی، بهترین و خوشمزه ترین نان ها را می خرید. او نان ها را نمی خورد و تنها به تماشای آنها می نشیند و قبل از کپک زدن به آشپزخانه صاحبخانه اش می برد تا سرانجام خورده شوند. در این رمان تصویر قحطی و گرسنگی در سال های پس از جنگ با جریانی عاشقانه درهم می آمیزد.
شاید مکالمه زیر که‌ بین فندریچ و دختر صاحب کارش انجام‌ می گیرد بتواند کمی‌ از حال و هوای داستان را منتقل کند:
"گفتم یک بار دیگر لیست های حقوق را نگاه کن، لیست‌هایی را که تو می نوشتی؛ بلند و آن گونه که آدم شعرهای مذهبی را می خواند با احساس، اسم آن‌ها را با صدای بلند بخوان و بعد از هر اسم بگو : مرا ببخش و بعداً اسم‌ها را جمع بزن، تعداد اسم ها را ضربدر هزار نان بکن، نتیجه را دوباره در هزار ضرب کن. آنوقت از تعداد نفرین‌ها و فحش هایی که توی حساب بانکی پدرت جمع شده اند، اطلاع پیدا خواهی کرد.»
صميميّتی که در لحن راوی‌های داستان های "بُل" وجود دارد و پرهيز از واژه‌پردازی های زیاد، داستان‌های بُل را دلنشين و جذاب كرده است. خود وی در یک گفتگوی رادیویی نظرش‌ را در مورد یک اثر ادبی چنین‌ می‌گوید:
"فرق يك اثر ادبی با بيانيه‌های سياسی و كليسايی اين است كه نويسنده هميشه دودل است و اين دودلی را آشكارا با خواننده در ميان می‌گذارد. ترديد نسبت به خودش و حتی كارش. نويسنده و اثر او نبايد به يك اسطوره تبديل شوند. نويسنده بايد با آدم‌های عادی جامعه هم‌تراز باشد".

#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی

@drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#محمد‌علی_شاه_قاجار

محمدعلی‌شاه قاجار (۱۲۵۱–۱۳۰۴ خورشیدی) ششمین پادشاه از سلسله قاجار و از مخالفان #مشروطه است كه به سبب به توپ بستن مجلس شوراى ملى شهرت دارد. وی از ۲۸ دی 1285 تا ۲۲ تیر ۱۲۸۸ پادشاه ايران بود.
او تحت تعلیم و تربیت آموزگار روسی خود، سرگی مارکوویچ شابشال (ملقب به ادیب‌السلطان) زبان و فرهنگ روسی را آموخت. شابشال نفوذ زیادی بر محمدعلی میرزا داشت و او را علاقه‌مند به روسیه کرد.
محمدعلی شاه در روز تاجگذاری‌اش نمایندگان مجلس شورای ملی را دعوت نکرد. هم‌چنین زمانی که حکم سلطنت مشروطه را نزدش آوردند، از امضای آن خودداری کرد. او از امضاکردن متمّم قانون اساسی مشروطه هم خودداری کرد، ولی با اعتراضات سراسری مردم به‌ناچار آن را امضاء کرد، هرچند دشمنی‌اش با مشروطیت ادامه یافت. پس از آن به ستیز با مشروطه‌خواهان پرداخت و پس از چندی کش و قوس سرانجام شمشیر را از رو بسته و به کمک ولادیمیر لیاخوف روس، دستور به توپ‌بستن مجلس شورای ملی را داد. در سال ۱۲۸۷ خورشیدی (۱۳۲۶ قمری)، محمدعلیشاه قاجار پس از آن که با مشروطه‌خواهان و مجلس از مخالفت درآمد، مرکز فرماندهی خود را در باغشاه قرار داد، در باغشاه ملک‌الممتکلمین و میرزا جهانگیرخان از رهبران مشروطه را به قتل رساند و بسیاری از مشروطه‌خواهان را به زندان انداخت. در این دوران که به استبداد صغیر معروف است محمدعلی شاه و #شیخ‌فضل‌الله‌نوری به شدت در مقابل مشروطه ایستادگی کردند.
در تاریخ ۲۲ تیر ۱۲۸۸ خورشیدی محمدعلی‌شاه پس از فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان، به سفارت روسیه در تهران پناهنده و در آن‌جا متحصن شد. نهایتاً توسط مجلس عالی از مقام سلطنت خلع و مجبور به ترک ایران شد. مجلس عالی پسر ۱۲ساله‌اش احمد (شاه ) را به سلطنت منصوب کرد و برای محمدعلی میرزا نیز مقرری برابر ۱۰۰ تومان در هر ماه در نظر گرفت. وی پس از مدتی با کمک روس‌ها در صدد بازگشت به ایران و کسب مجدد قدرت برآمد که شکست خورد. سپس به روسیه بازگشت و مقرری‌اش از سوی دولت ایران نیز قطع شد.
محمدعلی شاه همچون بیشتر شاهان قاجار خود را باورمند به دین و باورهای اسلامی می‌نمایاند. او تعدادی از روحانیون را در دربار خود مقام داده بود و از ایشان در مقابل روحانیون مشروطه خواه استفاده می‌کرد و با برخی ازایشان مانند شیخ فضل ا... نوری پیوندهای نزدیکی داشت. او همچنین مردی به شدت خرافاتی بود و انجام بسیاری از کارهایش را به فال و استخاره می‌سپرد. استخاره‌های محمدعلی‌شاه مشهور است. او به ویژه به یکی از علمای تهران به نام میرزا ابوطالب زنجانی اعتقاد داشت و تمام تصمیمات خود از قبیل عزل و نصب وزرا و سرکوب مخالفان را بر اساس پاسخ‌هایی می‌گرفت که میرزا ابوطالب پس از استخاره به وی اعلام می‌کرد.

به انتخاب: #سروش_سرگلزایی

@drsargolzaei
سوپرویژن تربیت رواندرمانگر
ناظر بالینی دکترسرگلزایی
از 23 بهمن (روزهای دوشنبه از 17تا19)
ثبت نام تلفنی👇
09123336716 - 88063547
ثبت نام تلگرامی 👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGJYPeKZi3XTGg
.