دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.9K photos
114 videos
176 files
3.39K links
Download Telegram
#مقاله
#کلیسا_دربرابر_علم

✍️ #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

وقتی نیکولاس #کوپرنیک (1473-1543) در کتاب خود (تحولات اجسام سماوی) ثابت کرد که خورشید مرکز منظومه شمسی است و زمین به دور خورشید می گردد "جان کالوین" رهبر مذهبی پروتستان ها گفت: "زمین ثابت است و هرگز حرکت نخواهد کرد و پرسید چه کسی جرأت خواهد کرد اقتدار کوپرنیک را برتر از اقتدار روح القدس بداند؟!" خوشبختانه کتاب کوپرنیک پس از مرگ او منتشر شد بنابراین متدینین نتوانستند به او آسیبی بزنند اما همین جان کالوین رهبر پروتستان ها دستور داد آناتومیست مشهور، مایکل سروتوس (1511-1553) را به عنوان مجازات در آتش بسوزانند زیرا او سرزمین مقدس (فلسطین) را بیابانی لم یزرع توصیف کرده بود (که واقعا هم چنین بود) و بنابراین توصیف کتاب مقدس را از آن به عنوان سرزمین "شیر و عسل" نقض کرده بود!

وقتی #گالیله در سال 1609 تلسکوپ پیشرفته ای ساخت که نسبت به تلسکوپ های قبل دقیق تر بود چهار قمر سیاره مشتری را کشف کرد. معنای این کشف این بود که بر خلاف ادعای کلیسا در منظومه شمسی بیش از هفت جرم سماوی وجود دارد (هفت عدد مقدس! مقاله #همه_چیز_از_فیثاغورث_شروع_شد را در کانال و سایت بخوانید) اغلب متدینین قبول نکردند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند زیرا معتقد بودند انجام این عمل کفر آمیز است! برخی از متدینین هم که حاضر شدند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند پدیده های مشاهده شده را تصدیق کردند ولی گفتند این اشیای جدید اصلأ در آسمان نیستند آن ها توهم های بینایی هستند که خود تلسکوپ آن ها را ایجاد می کند!

گالیله توسط کلیسا (که آن زمان حکومت را اداره می کرد) بازداشت شد و مورد تفتیش (بازجویی و شکنجه) قرار گرفت و وادار شد نتیجه گیری های علمی خود را تکذیب کند تا در آتش سوزانده نشود ولی محکوم به این شد که تمام سال های باقی مانده عمر خود را در بازداشت خانگی به سر برد.

گالیله پس از 8 سال حصر خانگی در سال 1642 درگذشت. در 31 اکتبر 1992 کلیسای کاتولیک در یک بیانیه رسمی "خطاهای گالیله را بخشید" !!!

منبع: کتاب تاریخ روانشناسی هرگنهال - ترجمه یحیی سید محمدی انتشارات ارسباران - فصل چهارم

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #دوبلینی‌ها
نویسنده: #جیمز_جویس
ترجمه: محمد علی صفریان و صالح حسینی
انتشارات: نیلوفر - چاپ سوم - ۱۳۸۳
* * *
"جیمز جویس" نویسنده ایرلندی و متولد دوبلین، یکی از بزرگترین نویسندگان سده بیستم بود که گرچه آثارش از تعداد انگشتان دست کمتر می‌باشند، لیکن تأثیر آنها بر توسعهٔ ادبیات مدرن و پُست مدرن انکار ناپذیر است. وی داستان‌های خود را به شیوهٔ "سیال ذهن" می‌نوشت و از جمله اوّلین نویسنده هایی بود که از این شیوه استفاده کردند.
اوّلین اثرش "دوبلینی‌ها" مجموعه داستان‌های کوتاهی است درباره دوبلین و مردمش که گاهی آن را داستانی بلند و با درون‌مایه‌ای یگانه تلقی می‌کنند. وی به سیزده زبان آشنایی داشت و دست کم به ایتالیایی و فرانسه مسلّط بود.
چند نکته هستند که همواره در آثار "جویس" دیده می شوند: استفاده از طنز و کنایه، استفاده از اساطیر و متون کتاب های مقدس. به نظر بسیاری از منتقدان ادبی هر کس که بتواند معنا و مفهوم این اشاره ها را درک کند به لذتی در مطالعه و خواندن رمان می رسد که شاید از آن به بعد در هیچ اثر دیگری به آن دست نیابد. در واقع جویس را باید مهندس کلمات خواند ، این لقب از نگاه بسیار عمیق او به زبان و کلمات نشأت می گیرد.
جویس در عین حال که نویسنده ای مدرن و آوانگارد بوده ، نویسنده ای متعهد نیز بوده که نگاهی واقع گرایانه به مسائل داشته است. جويس هنگام نوشتن "دوبليني ها" به همسرش گفت مي خواهد براي هموطنانش وجدان خلق كند و هنگام خواندن دوبليني ها مي بينيم كه بيراه هم نمي گفته است . اين مجموعه داستان، آينه ای تمام نما از مردمي است كه از تعهدات انساني خود دور شده اند.
مجموعه داستان "دوبليني ها" شامل پانزده داستان كوتاه است كه در سال ۱۹۱۴ به سبك ناتوراليسم نوشته شد. ناتورالیسم یا طبیعت گرایی جنبشی ادبی است که در قرن نوزدهم در فرانسه شکل گرفت و برخلاف رومانتیسیسم، احساسات «مقدّس» انسانی را محور داستان قرار نمی دهد بلکه به جبر طبیعت و محیط و تأثیر آنها بر قهرمان داستان می پردازد.
داستان ها همه در مورد زندگي اهالي دوبلين است . مردمی كه دچار تعصب هستند، تبديل به آدم هايي منزوي ، سرخورده و اغلب دغل باز شده اند.
شخصیت اصلی در سه داستان آغاز اين مجموعه يعني "خواهران"، "برخورد" و "عربی"، نوجوانی است كه از آلوده شدن به آفت هاي محيط اطراف خود در هراسی دايم بسر می برد. اما کم کم كه پيش تر می رويم، گويی شخصيت قهرمان داستان هم رشد مي كند و اصولاً در تمام اين مجموعه يك شخصيت است كه خواننده شاهد درك قدم به قدم او از دنياي اطرافش است تا به داستان "مردگان" می رسیم که اوج و مکمل داستان های پیش از خودش هست.
اگر می خواهید که از لایه های عمیق داستان "دوبلینی ها" و به طور کلی تمام آثار جویس لذت ببرید بهتر است آشنایی نسبی با اساطیر داشته باشید یا کتابی در مورد نشانه شناسی اساطیر هنگام خواندن داستان کنار دستتان باشد که موقع لزوم به آن مراجعه کنید.

#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

@drsargolzaei

http://axnegar.fahares.com/axnegar/ReftBHgnq99M7S/6550744.jpg
#چشم_تاریخ
#دوران_ترور_یا_عصر_وحشت

پس از پیروزی انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ و برقراری رژیم جدید، جدال برای کسب قدرت بین گروه‌های رقیب ادامه یافت. به طوری که در نخستین روزهای انقلاب، احزاب و گروه‌های سیاسی متعددی با یکدیگر مبارزه می‌کردند که مهمترین آنها عبارت بودند از:

سلطنت طلبان: که بیهوده می‌کوشیدند لویی شانزدهم را همچنان بصورت یک پادشاه مستبد و صاحب اختیار مطلق حفظ کنند.

اعتدالیون: که هدف آنان استقرار حکومت مشروطه سطنتی، مشابه انگلستان، و تدوین قانون اساسی بود.

ژیروندن‌ها (جمهوریخواهان میانه رو): که خواستار برپایی مسالمت آمیز حکومت جمهوری و برچیده شدن نظام پادشاهی مطلقه بودند. بیشتر اعضای ژیروندن‌ها از ولایت ژیروند بودند.

ژاکوبن‌ها (جمهوریخواهان تندرو): که خواستار واژگونی نظام موجود بطور خشونت بار توسط یک انقلاب و اعلام جمهوری بودند. ژاکوبن‌ها چون در صومعه ژاکوبوس (دومینیکن) واقع در خیابان سن ژاک پاریس گرد هم می‌آمدند بدین نام مشهور شدند.

تاریخ دانان آغاز دوره ترور را ۵ سپتامبر ۱۷۹۳ می‌دانند. ژاکوبن‌های تندرو و انقلابی، به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر، قدرت را به دست گرفتند. این دوره ۱۰ ماه به درازا انجامید. ژاکوبن‌ها، ژیروندن‌ها را از مجلس کنوانسیون بیرون کردند و دو کمیتۀ "نجات ملی"و "امنیت عمومی" را برگزیدند. این دو بزودی به قدرت مخوفی بدل شدند و مجلس را بازیچۀ دست خود کردند تا از آن راه، قوانین ظالمانه را تصویب کند. مجمع ملی ۱۷۹۳ قانون مهمی به نام «قانون مظنونان» را به تصویب رساند که طبق آن هر کس مورد سوء ظن قرار می‌گرفت تحت تعقیب واقع می‌شد. در دوره ترور، ۲۲ تن از ژیروندن‌های انقلابی در دادگاه‌های انقلاب محاکمه و اعدام شدند و بسیاری از مردان انقلابی دیگر نیز، یکی پس از دیگری به تیغ گیوتین سپرده شدند که از جمله آنها ژرژ دانتون، رهبر انقلابی و قهرمان دفاع از حقوق طبقات فقیر را باید نام برد.

یکی دیگر از محکومان، لاووازیه، شیمیدان پرآوازه بود که برای انجام آزمایش‌های علمی خود تقاضای مهلت نمود ولی یکی از قضات پاسخ داد: "جمهوری انقلابی فرانسه دیگر شیمی‌دان نیاز ندارد". قربانیان کمیته نجات ملی را در حدود ۴۰ هزار نفر برآورد کرده‌اند و روبسپیر از مشهورترین مردان انقلاب و رهبر ژاکوبن‌ها، مظهر و هدایت کنندهٔ این ترورها شده بود. دوره وحشت و سرکوب، با دستگیری و اعدام خود روبسپیر با گیوتین به پایان رسید.

@drsargolzaei
drsargolzaei.com

http://axnegar.fahares.com/axnegar/xhjbmUhfCpruA1/6558364.jpg
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#کفش_ملی

محمّد رحیم متّقی ایروانی، کارآفرین و سرمایه‌دار ایرانی و بنیانگذار کفش ملّی بود.
رحيم ايرواني در سال 1299 در شیراز به دنیا آمد. وي در سال 1321 در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شد. او در دانشگاه با کمک دوستش عباس اردوبادي اقدام به انتشار اولين نشریهٔ دانشجويي دانشگاه تهران به نام "آئين دانشجويان" کرد. پس از پايان تحصيل در سال 1324 به آبادان رفت و شش ماه، به استخدام دادگستري در آمد. پس از آن پروانهٔ وکالت گرفت و به کار وکالت پرداخت. او بعد از چندین کار مختلف از جمله تأسیس کارخانه برق فسا، ساخت پاساژ استاندارد در شیراز و تجارت کفش، سرانجام تولید کفش را جایگزین واردات کفش کرد و بزرگترین صنعت کفش و چرم در ایران و خاورمیانه را در مدّت دو دهه شکل داد. او که ابتدا نمايندهٔ فروش شرکت معروف کفش سازی باتا در ایران بود و کفش هاي لاستيکي از اروپاي شرقي وارد مي کرد، پس از چند سال واردات کفش هاي گالش از چکسلواکي با خريد دو دستگاه ماشين تزريق مواد لاستيکي، نخستین تولید کفش را آغاز کرد. ايرواني با این کار قیمت گالش را از ده تومان به سه الی چهار تومان کاهش داده بود. او از سال 1336 تا 1357 بيش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم، و بيش از 300 فروشگاه زنجيره اي کفش ملی در سطح ايران تاسيس کرد. ایروانی توانسته بود به شوروي و اروپاي شرقي
پوتين صادر نمايد. مشهور است كه ارتش سرخ اتحاد جماهير سوسياليستي و مردان و زنان مجارستاني، لهستاني و رومانيايي به كفش ملّی علاقه نشان داده بودند.
محمدرحیم متقی ایروانی گروه صنعتی ملّی را که در اسفند ۱۳۳۰ بنا نهاده بود، با تقریباً ۱۰ هزار کارمند و کارگر و تولید چند میلیون جفت کفش در سال ۱۳۵۶، به یکی از موفق‌ترین گروه های صنعتی ایران در قرن بیستم تبدیل کرد. ایروانی پس از انقلاب و مصادره شرکت کفش ملّی، ابتدا کارخانهٔ کفش و چرم را در بوستون آمریکا تاسیس کرد و سپس در قاهره کارخانه کفش استاندارد را تاسیس کرد. رحیم ایروانی در سال ۱۳۴۳ شرکتی به نام شرکت کانون مشاوره اقتصادی را به منظور تربیت و پرورش ۲۲ کودک دو ماهه تا ۲ ساله بی سرپرست تاسیس کرد تا در آینده این کودکان با نام خانوادگی ایروانی پور مدیران بنگاه های صنعتی او بشوند. بنیانگذار صنعت کفش ایران در سال 1384 در لندن درگذشت.

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و عرض ادب خدمت شما

ممنون از مطالب مفیدی که در کانال منتشر می کنید
پرسشی از خدمت شما داشتم:
آیا بین هنر و بیماری های روانی ارتباطی وجود دارد؟ یا به عبارتی آیا بیماری های روانی به خلق هنر کمک می کنند یا نتیجه فرایند هنرمند شدن هستند؟ آیا برای هنرمند شدن باید بهای بیماری های روانی را پرداخت؟ اگر بیماری های روانی را درمان کنیم بخشی از خلاقیت را از دست می دهیم؟
از این جهت این پرسش را از شما دارم که من دچار بیماری های افسردگی,اختلال دو قطبی,اختلال وسواس/اجبار و اختلال بیش فعالی/کم توجهی هستم. چون یکی از استادهای ما گفته بیماری های روانی جز طبیعت هنرمند شدن هستند می ترسم خودم را درمان کنم. در زندگی رنج های زیادی را متحمل می شوم و احساس استرس,ترس,ناتوانی,عدم اعتماد به نفس و عدم عزت نفس دارم. من پنج سال هست که دانشجوی سینما هستم ولی در این سالها جرات خلق یک اثر را هم نداشته ام.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
هنرمندان روایتگر زندگی هستند، در قابی که مخاطب را عادت زدایی می کند.
بالطبع بخش بزرگی از زندگی، رنج و محرومیّت است، بنابراین هنرمندی که خود رنج را لمس کرده است صداقت و صمیمیت و اثرگذاری بیشتری دارد نسبت به هنرمند نازپرورده و نوازش شده، ولی این اصلاً به آن معنا نیست که یک هنرمند از درمان امتناع کند و در رنجی خودخواسته بماند!
بیماری روانی، نه شرط لازم برای هنرمند شدن است، نه شرط کافی.
حتمنِ حتماً از یک درمانگرِ حرفه ای کمک بگیرید.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام وعرض ادب و احترام فراوان به محضر شما استاد عزیز. قبل از طرح سوالاتم میخواستم بگم با اینکه آدم مذهبی هستم اما به شدت برای شما احترام قائلم ونوشته های شما رو دنبال می کنم و لذت میبرم از آزاد اندیشی شما. اولین سوالم اینه که برای کار درمان، هیپنوتیزم و ان ال پی چقدر کارایی دارن و برای تسلط در این حوزه چه کتابها و کارگاه هایی رو پیشنهاد می کنید؟ سوال دوم به نظر شما کدام رویکردها تو ایران برای درمان بیشتر جواب میدن؟ مستدام باشید

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
از محبّت و عنایتی که به بنده و نوشته هایم دارید سپاسگزارم.
اوّل- هیپنوتیزم و ان ال پی برای درمان اختلالات اضطرابی، اختلالات عادتی و اختلالات جنسی کارآیی بالایی دارند ولی برای درمان اختلالات سایکوتیک، اختلالات خُلقی، اختلالات شخصیت و اختلالات ارگانیک کارآیی اندکی دارند. برای آشنایی با هیپنوتیزم، کتاب های «هیپنوتیزم علمی نوین» ریچارد شروت، «یافته هایی در هیپنوتیزم» دیو اِلمان و «راهنمای تلقینات و استعارات هیپنوتیزمی» کوریدون هاموند و برای آشنایی با ان ال پی کتاب های «تغییرات سریع فردی با ان ال پی» ریچارد بندلر و جان گریندر و «معجزهٔ ارتباط و ان ال پی» جری ریچاردسون را بخوانید.

دوّم- فیلم کوتاهی در کانال تلگرام بنده وجود دارد که در ابتدای کلاس روان درمانی مبتنی بر کتاب سیناپسیس کاپلان-سادوک در انجمن هیپنوتیزم دربارهٔ ارجحیت رویکرد درمانی شناختی رفتاری، دلایلم را ذکر کرده ام.

سبز باشید

T.me/drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #یونگ_شناسی_کاربردی
نویسنده: #رابین_روبرتسون
ترجمه: ساره سرگلزایی
انتشارات: بنیاد فرهنگ زندگی
×××××××××××××××××××

این که چرا نظریات #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی اینقدر در ایران مورد استقبال قرار گرفته خود موضوعی است برای یک پژوهش. من تصوّر می کنم یکی از دلایل آن این است که جامعهٔ تحصیلکردهٔ ایرانی ضمن شک کردن به باورهای دینی سنّتی اش، همچنان در جستجوی پناهگاهی روحانی است و یونگ با ارائهٔ یک بینش مذهبی جدید، ما را از جهانی سرد و مکانیکی بیرون می کشد، جهانی که علم با تکیه بر شواهد از آن دفاع می کند. یونگ به جای این که همچون داروین، مارکس، فروید و آدلر ما را بازیچهٔ نیروهای کور غریزی ببیند ما را بازیگر نمایشی باشکوه و جاندار می بیند. یونگ گرچه ادیان سازمان یافته و قرائت های دینی مبتنی بر قطعیّت و یقین را ناکارآمد می داند امّا اعتقاد دارد که «ما موظفیم به بینش مذهبی جدیدی دست یابیم». خود یونگ بخش بزرگی از زندگیش را صرف کند و کاو در مذاهب موجود و کارآیی روان شناختی آنها می کند تا بتواند در تشکیل این بینش مذهبی جدید مشارکت کند. کتاب های روان شناسی و کیمیاگری، پاسخ به ایوب، روان شناسی کوندالینی یوگا، روان شناسی و دین، آیون و راز پیوند حاصل این جستجوی یونگ هستند که به فارسی نیز ترجمه شده اند.

مشکلی که برای مبتدیان در مطالعهٔ آثار یونگ وجود دارد حجم زیاد کتاب های او، تعدّد کتاب هایش و در بخشی از آثارش زبانی پیچیده است که تنها خوانندهٔ مسلط بر ادبیات روان شناسی و اسطوره شناسی می تواند این نوشته ها را هضم کند.
بنابراین خواندن کتابی که با حجم کم بتواند نقشه ای جامع و کلّی از نگاه یونگ به دست دهد نیاز اولیهٔ علاقمندان به مطالعه راجع به یونگ است.
به همین دلیل رابین روبرتسون کتابی نوشته که آن را Beginner's Guide to Jungian Psychology یا «راهنمای مبتدیان روان شناسی یونگی» نامیده است. این کتاب که توسط بنیاد فرهنگ زندگی با نام «یونگ شناسی کاربردی» منتشر شده است چند ویژگی مهم دارد:

اوّل این که بر خلاف اغلب کتاب هایی که راجع به یونگ منتشر شده اند این کتاب سعی کرده است به تمام اجزاء نظریهٔ یونگ بپردازد. اغلب نویسندگان بر روی بخش هایی همچون #سایه، #آنیما، #آنیموس یا سفر قهرمانی تأکید می کنند و بخش های دیگر نظریهٔ یونگ را نادیده می گذارند.

دوّم این که رابین روبرتسون با مشی تطبیقی به نظریات یونگ پرداخته است، به این معنا که دیدگاه های یونگ را در مقایسه با نظریه پردازان بزرگ دیگر شرح داده است. بخصوص روبرتسون سعی کرده است دیدگاه یونگ را با دیدگاه رفتارشناسان زیستی همچون پل مک لین و کنراد لورتز مقایسه کند.

این کتاب یکی از چند کتابی است که در ابتدای درسگفتارهای روان شناسی تحلیلی ام به دانش پژوهان پیشنهاد می کنم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#شورش_نان_در_تهران

شورش نان خیزش و اعتراض مردم تهران در روز ۱۷ آذر ۱۳۲۱ نسبت به قحطی مرگباری است که یکسال پس از اشغال نظامی ایران توسط متفقین، در ایران رخ داد.
کمبود نان و مواد غذایی یکی از پيامدهاي اقتصادي اشغال ایران توسط متفقین بود. نیروهای انگلیس و شوروی به مواد غذايي براي مصارف نيروهاي خود در ايران و ساير نقاط نياز داشتند و دولت ايران را وادار می کردند تا اين منابع اقتصادي را در اختيار ايشان بگذارد. بغیراز نقش متفقین در قحطی، تورم ناشی از چاپ بی رویّه اسکناس، کمبود کلی غلّه در کشور و مشکل حمل و نقل آن و احتکار خواربار مورد نیاز مردم از سوی برخی تجار، از جمله عوامل قحطی نان بود.
صبح روز ۱۷ آذر، دانش آموزان مدارس دارالفنون وايرانشهر در صفوف منظم با شعار «ما نان مي خواهيم » به طرف صحن مجلس دربهارستان روانه شدند. خبر اجتماع دانش آموزان در ميدان بهارستان در دانشگاه و ساير مدارس انتشار يافت و دانشجويان دانشگاه و ساير محصلين نيز کلاس هاي درس را ترک کردند و در بهارستان حضور يافتند. به دنبال اين تجمع، نمايندگان مجلس تالار جلسه را ترک کردند و داخل مردم شدند ولي عده اي از آنها حتي مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. عده اي از نمايندگان داوطلب شدند به دربار بروند و موضوع را با شاه در ميان بگذارند. تدريجاً اجتماع کنندگان در مجلس دست به تظاهرات خشونت آميز زده و به تخريب و شکستن در و پنجره و تابلوهاي نقاشي پرداختند.
در بعد از ظهر همان روز، دستجاتي با چوب و چماق به داخل خيابانها و به سوي منزل احمد قوام، نخست وزير سرازير شدند و پس از تخريب وسايل داخلي مغازه ها، به خيابان کاخ وارد شده و به خانه قوام السلطنه هجوم بردند. آنها ابتدا، اشياء نفيس و قيمتي در خانه قوام را به يغما بردند و بعد خانه را دستخوش حريق و آتش سوزي کردند.
در عصر ۱۷ آذر اولتيماتومي توسط سفيران شوروي، انگلستان و آمريکا تسليم دولت ايران شد که درآن تهدید شده بود که چون دولت ايران قادر نيست نظم شهر را حفظ کند و جان اتباع خارجه در تهران در خطر است، فردا صبح قشون متفقین تهران را اشغال خواهد کرد. محمدرضا پهلوی که به شدت نگران شده بود، با برکناری فرماندار نظامی تهران، سپهبد امیراحمدی را به عنوان فرماندار نظامی منصوب کرد و از او خواست امنیت را به هر قیمتی به تهران بازگرداند. به دستور سپهبد امیراحمدی و سرتیپ اعتماد مقدم رئیس شهربانی، ماموران نظامی بر روی مردم آتش گشودند که کشته و زخمی‌های زیادی بر جای گذاشت. بر اساس آمارهایی که بعدها منتشر شد در این درگیری‌ها در مجموع ۲۰ تن کشته، ۷۰۰ نفر زخمی و ۱۵۰ نفر بازداشت شدند.
سپهبد امیراحمدی ظرف مدت ۲۴ ساعت توانست شهر تهران را آرام کند. در همان روز به دستور قوام‌السلطنه روزنامه‌ها و مجلات توقیف شدند و از انتشار آنان جلوگیری شد و به کليه چاپخانه ها با تلفن دستور داده شد از چاپ روزنامه و فوق العاده به هر عنوان خودداري کنند.
در جریان این غائله محمدرضا شاه از قوام خواست تا از نخست وزیری استعفا دهد، اما قوام نپذیرفت و گفت من اعادۀ نظم خواهم کرد و تا مجلس به من رای عدم اعتماد ندهد، استعفا نخواهم کرد. هرچند دولت قوام در آن مقطع سقوط نکرد اما بالاخره فعالیت‌های شاه و دربار و دیگر مخالفان نتیجه داد و قوام‌السلطنه دو ماه بعد در ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ شمسی ناچار به استعفا شد.

به انتخاب: #سروش_سرگلزایی

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#لطفا_به_کودکانتان_رحم_کنید
قسمت اول

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

مریم یازده ساله است و در کلاس پنجم ابتدایی یکی از پرآوازه ترین مدارس تهران درس می خواند. تکالیف درسی چند روزش را مرور می کنیم: معلّم ریاضی جمع کسرهای مرکّب را از او خواسته است، معلّم علوم تعاریف نزدیک بینی، دوربینی، آستیگماتیسم، آب مروارید و کوررنگی را از او خواسته است. معلّم فارسی (در واقع عربی!) از او انتظار دارد ریشه های متفاوت واژه های به ظاهر مشابهی همچون «الغاء» و «غالی» را بشناسد (واژه هایی که در زبان محاوره فارسی کاربرد زیادی ندارند)، معلّم دینی می خواهد مریم تفاوت های نماز جمعه و سایر نمازهای دو رکعتی را بداند و معلّم پرورشی (که این روزها معلم مشاور نامیده می شود) از مریم خواسته سر بریدهٔ شهید حُجَجی را نقاشی کند!
فقط یک سوّم سال تحصیلی گذشته و اینها هم توقّعات و تکالیف دو سه روزِ مریم است. فراموش نکنید که مریم یازده سال دارد و نیاز به بازی، تفریح و معاشرت با اعضای خانواده و فامیل هم دارد. مریم صبح خیلی زود به مدرسه می رود و تا دو بعد از ظهر در مدرسه است، عملاً تا به خانه برسد و تکالیف خود را شروع کند 4 بعد از ظهر است و او علاوه بر خستگی روز، بار سنگین تکالیف فردا را هم به دوش دارد.
طبعاً نه قدرت یادگیری یک کودک یازده ساله، نه توان جسمی او و نه وقتی که در اختیار دارد برای یادگیری این همه مطلب و انجام تکالیف مربوطه کافی نیست. راه حل چیست؟ برادر بزرگ مریم راجع به بیماری های چشم برایش می نویسد، خواهر بزرگ مریم سر شهید حججی را برایش نقاشی می کند، پدر مریم با دشواری برای مریم توضیح می دهد که ریشه «غالی»، «غلو» است در حالیکه ریشه «الغاء»، «لغو» است (چون مریم باب های ثلاثی مزید را نخوانده است فهم اینکه چگونه لغو تبدیل به الغاء می شود امکان ندارد و چون مریم اسم فاعل را نخوانده است این که چگونه و چرا غلو تبدیل به غالی می شود غیر ممکن است!). مادر مریم هم باید راجع به نماز جمعه (که هرگز نرفته است!) تحقیق کند و برای مریم راجع به آن توضیح دهد!
تمام خانواده باید دست به دست هم بدهند تا تکالیف هر روزهٔ مریم به سرانجام برسد و مریم دست خالی به مدرسه نرود! و این در حالی است که علیرغم این که این مدرسه برای ثبت نام مریم هر سال پولی برابر با حقوق کامل یک سال یک کارگر دریافت می کند، مرتب دانش آموزان و خانواده هاشان را تهدید به اخراج می کند!
مریم هر روز که به مدرسه می رود می داند که تکالیفش با تلاش جمعی خانواده به ثمر رسیده است ولی نمی داند که این ماجرا برای تمام همکلاسانش اتفاق افتاده است. مریم گمان می کند فقط خود اوست که نمی تواند این همه اطلاعات را هضم و پردازش کند و به خاطر بسپارد. مریم تصور می کند همکلاسانش می توانند و فقط خود اوست که نمی تواند! می دانید چرا مریم این گونه فکر می کند؟ چون در مدرسه، همه باید نقش بازی کنند و تظاهر کنند تکالیف را خودشان انجام داده اند! معلّمان هم در این تظاهر شرکت می کنند!
معلّم مشاوره می داند که قاعدتاً این سرهای بریده شده توسط کودکان یازده ساله کشیده نشده اند ولی به خودش دروغ می گوید و باور دارد که با این پروژهٔ نقاشی، توانسته «ارزش» ها را ترویج کند!
نه تنها مریم بلکه تمام دانش آموزان مدرسهٔ گران قیمتِ پرآوازه دچار احساس حقارت، اعتماد به نفس پایین و تظاهر و ریاکاری می شوند. نتیجهٔ این تظاهر و ریاکاری نیز عزّت نفس پایین است.
حالا خود این اعتماد به نفس پایین، سیکل معیوبی ایجاد می کند که باعث می شود مریم دیگر به اندازهٔ توانایی خودش نیز تکالیفش را انجام ندهد. وِردِ کلام مریم «نمی توانم، یاد نمی گیرم» شده است.
@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#لطفا_به_کودکانتان_رحم_کنید
قسمت دوم

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

تا اینجا فقط به خود مریم پرداختیم. تکالیف هر روزه ای که مریم از مدرسهٔ گران قیمت پرآوازه با خودش به خانه می آورد استرس مضاعفی بر استرس کلّی خانواده می افزاید. پدر، مادر، خواهر و برادر مریم هرکدام تکالیف کاری و استرس های جسمی و روانی خاص خود را دارند و حالا هر روز باید تنش ناشی از تکالیف درسی مریم را هم به دوش بکشند. این سیکل معیوب در تمام خانواده ها باز تولید می شود!
بگذریم که بعضی از این خانواده ها در تعطیلات آخر هفته هم، وقت خودشان و مریم را با کلاس موسیقی و کلاس زبان انباشته تر می کنند و تصور می کنند با این کار فرزندشان چند بُعدی و همه جانبه فرهیخته می شود!
نمی توانم بگویم در این نظام بیمار، خانواده ها هستند که این مدارس را بازتولید می کنند یا گردش مالی هنگفت و تبلیغات وسیع این مدارس است که بیماری فکری خانواده ها را بازتولید می کنند. به گمان من در این چرخهٔ معیوب، مدرسه و خانواده هر دو در عین حال که نقش جلّاد را به عهده دارند نقش قربانی را هم به دوش می کشند. معلّمان و مدیران این مدارس هم می گویند این الگو محصول توقّعات خانواده هاست. خانواده هایی که انتظار دارند فرزندانشان در کنکور تیزهوشان یا در امتحان ورودی سایر مدارس گرانقیمت پر آوازه قبول شوند و اگر مدارس در جهت این توقعات پیش نروند رقبای آنها گوی سبقت را می ربایند. بنابراین پدران و مادران، معلّمان و مدارس را تحت فشار می گذارند و مدارس و معلّمان هم متقابلاً پدران و مادران را! براین مبناست که می گویم خانواده و مدرسه، هم نقش جلّاد را بازی می کنند و هم نقش قربانی را. تنها کسانی که قربانی بی گناه این نظام تفاخر، رقابت کور و نمایش تظاهر و ریاکاری هستند فرزندان ما هستند که بیماری های فرهنگی و اجتماعی ما، حال و آیندهٔ آنها را به تاراج می برند.

@drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#کودتا_در_شیلی

#سالوادور_آلنده در نوامبر 1970 رئیس جمهور شیلی شد. آلنده کاندید احزاب سوسیالیست و سندیکاهای کارگری شیلی بود. آلنده پزشک متخصص کودکان بود و شیوع بالای سوء تغذیه در کودکان کشورش را می شناخت بنابراین به مردم کشورش وعده داده بود که در صورت پیروزی در انتخابات، روزانه نیم لیتر شیر مجانی در میان همه کودکان زیر پانزده سال کشورش توزیع کند. شرکت نستله Nestle# (دوّمین تولید کنندهٔ بزرگ مواد غذایی در جهان) بر بازار شیر شیلی تسلّط داشت و از این راه سالانه ده ها میلیون دلار به دست می آورد. شرکت نستله کارخانه ها و قراردادهای انحصاری با گاوداری ها و توزیع کنندگان شیر داشت، بنابراین همکاری نستله برای تحقّق وعدهٔ آلنده ضروری بود. نستله علیرغم نفع اقتصادی اش حاضر نشد به دولت آلنده برای رفع سوء تغذیه در کودکان شیلی کمک کند! می دانید چرا؟
#ریچارد_نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا و #هنری_کسینجر وزیر خارجه اش تصمیم به ساقط کردن آلنده گرفته بودند چرا که از رشد سوسیالیسم و موفقیت برنامه های عدالت اجتماعی بیمناک بودند. بخشی از برنامه کسینجر برای ساقط کردن آلنده، کارشکنی در تحقّق وعده های او بود. شرکت نستله اجازه داد هزاران کودک شیلیایی در سوء تغذیه بمانند تا طرح هِنری کسینجر موفق شود! سالوادور آلنده در یازدهم سپتامبر 1973 در کودتایی که سازمان سیا ترتیب داده بود کشته شد و #آگوستو_پینوشه رهبر کودتا چند دهه حکومت نظامی سرکوبگر را در شیلی برقرار ساخت.

منبع: کتاب گفتگو با پسرم دربارهٔ گرسنگی در جهان
نویسنده: ژان زیگلر
ترجمه: مهدی ضرغامیان
ناشر: آفرینگان- 1389

@drsargolzaei
گروه درمانی (ویژه درمانجویان)
تحلیلگر: دکتر محمدرضا سرگلزایی
از 2 بهمن روزهای دوشنبه ساعت19تا21 طی10 جلسه دوساعتی
هزینه 650هزار تومن
ملاصدرا -شیخ بهایی شمالی -کوچه شهانقی- پلاک12
09123336716-88063547
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:
سلام خدا قوت. من OCD دارم برای درمان داروی SSRI خوردم بیماری شیفت به بایپولار میکس داد بیشتر بیقراری و افکار خودکشی داشتم. دارو SSRI قطع شد و اما دپاکین ادامه پیدا کرد. دکتر چون نمی تونم هیچ نوع SSRI بخورم چون بیقرار میشم و با داروی الانزاپین و ریسپریدون هم افزایش وزن پیدا میکنم و تاثیر چندانی نداره، وسواس با قدرت زیادی برگشته؛ به غیر از رفتار درمانی که دارم انجام میدم آیا شیوه درمانی دیگری برای درمان یا کنترل وسواس وجود داره و من چه کار کنم.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
«هاگوپ آکیسکال» نویسندهٔ بخش علائم بالینی اختلال خُلقی در درسنامهٔ جامع روانپزشکی کاپلان و سادوک اعتقاد دارد که کسانی که با داروهای ضدافسردگی مثل SSRI ها دچار شیفت به بایپولار می شوند زمینهٔ ژنتیک اختلال خلقی دو قطبی را دارند. به اعتقاد من حتی OCD در چنین بیمارانی نیاز به درمان BMD spectrum دارد، بنده این مطلب را در کنگرهٔ جهانی روانپزشکی 2002 یوکوهاما با پروفسور آکیسکال در میان گذاشتم و ایشان نظر مرا تأیید کردند. بنابراین حتماً علاوه بر درمان شناختی رفتاری نیاز به درمان دارویی هم دارید.
برخی داروهای درمان BMD اضافه وزن ایجاد نمی کنند
(مثل لاموترژین و توپیرامات) یا نسبت به اولانزاپین و دپاکین اضافه وزن کمتری ایجاد می کنند
(مثل کاربامازپین و گاباپنتین)؛ بنابراین حتماً ارتباط درمانی تان را با روانپزشک تان ادامه دهید تا داروی مناسب تر را برایتان تجویز کنند.
«دانیل سیگل» روانپزشک آمریکایی در کنتاب «چشم ذهن» ادعا کرده است که تمرینات «ذهن آگاهی» هم در کنترل BMD مؤثر هستند که البته این تمرینات هم زیرمجموعهٔ نسل سوّم درمان شناختی-رفتاری محسوب می شوند.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر.
دکتر زیبا کلام چندی پیش در مصاحبه ای ناسیونالیسم رو مسبب بسیاری از مشکلات در دنیا و بالاخص در کشورمان باعث افزایش نژادپرستی علیه اعراب می داند.
می خواستم نظر شما را به عنوان یک متفکر در این باره بدانم.
آیا وطن پرستی و ناسیونالیسم در نهایت منجر به نژاد پرستی و برای نوع بشر مضر است٬ یا خیر؟

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
اوّل-مرزبندی کشورها، یک مرزبندی قراردادی ، سیاسی و فاقد اصالت است. جدایی ایران-افغانستان نتیجهٔ جنگ هرات و حمایت استعمار انگلیس و سیدجمال الدین اسدآبادی از حاکم هرات بوده و جدایی ایران ـ آذربایجان نتیجهٔ حماقت فتحعلیشاه قاجار و عهدنامهٔ ننگین ترکمانچای بوده است، وقتی صحبت از عشق به ایران می کنیم آیا عشق ما هرات و باکو را هم شامل می شود یا نه؟ وقتی صحبت از ایرانیان می کنیم آیا اقوام تاجیک و ازبک را هم ایرانی در نظر می گیریم یا نه؟
دوّم- وطن پرستی ابزار کاپیتالیسم برای ایجاد جنگ های فاجعه آمیز بوده و فاشیست ها نیز با تکیه بر دو ستون مذهب و ملیّت توده ها را فریب می دهند. پیش نیاز صلح جهانی، انترناسیونالیسم و اومانیسم است.
سوّم- موج عرب ستیزی فعلی در ایران ، حاصل مطالعهٔ تاریخ یا تحلیل مصالح ملّی نیست بلکه جوّزدگی عوامانه ای است که دود آن به چشم ملّت های منطقه می رود و سود آن به جیب حکومت های فاشیست و میلیتاریست و تولیدکنندگان و دلّالان سلاح های مرگبار سرازیر می شود. نه آل سعود نمایندهٔ اعراب است و نه ما پارسیان پیش از حملهٔ اعراب هستیم، از حملهٔ اعراب چهارده قرن گذشته است، اگر ما به زبان عربی نیایش می کنیم مسؤول آن سعدابن ابی وقاص نیست!

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

ادامه پرسش قبل:

سپاسگزارم بابت پاسخگویی جنابعالی.
سوال اخر
اگر از علاقه حکومت ها برای استفاده ابزاری از وطن پرستی و ... گذر کنیم، در وضعیت ناپایدار کنونی جهان و رقابت بر سر منابع و همچنین خطر جنگ آیا همچنان دوری از مفاهیمی چون وطن پرستی را برای مردم یک کشور مفید می‌دانید؟
معتقدم هیچ چیزی از گذشتگان برای ما مایه ی فخر نیست، اما در یک جهان واقعی نه یک آرمان شهر، آموزش این مضامین به فرزندانمان تضمینی برای امنیت و رفاهشان در آینده خواهد بود یا خیر؟

پاسخ #دکترسرگلزایی:

سلام مجدّد
اوّل - وضعیت بی ثبات موجود جهان نتیجهٔ همین گرایشات نژادپرستانه ـ وطن پرستانه هستند، ادامهٔ این گرایشات و باورها ما را دجار «سیکل معیوب» و تشدید نابسامانی های موجود می سازد. تعهّد به آرمان ها برای زندگی در آرمانشهر نیست، برای برون رفت از ویرانشهر (دیستوپیا) موجود است.
دوّم - فرزندان ما با گرایشات وطن پرستانه آیندهٔ بهتری نخواهند داشت. در حال حاضر کشورهای خارجی نیستند که منافع جمعی ما را تهدید می کنند. اضمحلال فرهنگی، فساد اقتصادی، فاصلهٔ طبقاتی و رشد خشونت در جامعهٔ ما ریشهٔ برون مرزی ندارد. فرزندان ما نیاز دارند تفکّر نقّاد و اعتراض هدفمند را بیاموزند تا آیندهٔ بهتری را برای خود رقم بزنند.

پیروز باشید

T.me/drsargolzaei
روانشناسی تجربه عاشقانه
⚫️مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
🕗زمان: شنبه‌ها 14 بهمن، 5 و 12 اسفند.
☎️اطلاعات بیشتر و ثبت نام: 88253719

@souroshmolana
#مقاله
#دیس‌توپیای_سرمایه‌داری

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

در تابستان 1989 مقاله ای با عنوان "پایان تاریخ؟" در نشریه "نشنال اینترست" به چاپ رسید. نویسنده آن "فرانسیس فوکویاما" اعلام کرد که #لیبرالیسم، #کمونیسم را شکست داده است و دوران جدیدی آغاز شده است که با محوریت "حقوق بشر" ، نظام سیاسی "لیبرال دموکراسی" و نظام اقتصادی #کاپیتالیسم تعریف می شود.
یک سال بعد، زمانی که کتاب "پایان تاریخ و آخرین انسان" از همین نویسنده به چاپ رسید علامت سئوال از عنوان آن حذف شده بود! فوکویاما (دکترای افتصاد سیاسی و آمریکایی ژاپنی تبار) با اشاره به نظریه #هگل، در این کتاب کوشید تا آنچه را که پس از فروپاشی دیوار برلین رخ میداد به مثابه فرارسیدن پایان تاریخ توصیف کند.
دیدگاه فرانسیس فوکویاما که مورد استقبال "نومحافظه کاران" قرار گرفت سخن از "پایان ایدئولوژی" می گفت، ایدئولوژی هایی که به دنبال ساختن یک "آرمانشهر" و خلق یک "انسان نو" هستند.
دیدگاه فوکویاما این بود که همین جامعه موجود لیبرال دموکراسی (فرهنگ و تمدن سرمایه داری غربی) همان آرمانشهری است که در انتظار آن بودیم و این انسان، آخرین انسان است و هر حرکتی از این نقطه ما را نه به سوی آرمانشهر (اتوپیا) ، بلکه به سوی جهنم زمینی (دیس توپیا) خواهد برد!
یک دهه پس از کتاب فوکویاما، "توماس پیکتی" اقتصاددان فرانسوی، کتاب "سرمایه در قرن بیست و یکم" را نوشت. "پیکتی" با ارائه آماری از تبعیض و نابرابری در جهان نشان داد که جهانی که "کاپیتالیسم" با شعار "لیبرال دموکراسی" خلق کرده است همان "دیس توپیایی" است که ما را از آن ترسانده اند!
"پیکتی" که برخی او را مارکس دوم نامیده اند ثابت کرده است که افزایش این شکاف طبقاتی موجودیت نهادهای دموکراتیک را به شدت به مخاطره می افکند و همانطور که سالهای سال مارکسیست ها می گفتند "لیبرال دموکراسی" یک پارادوکس است، یعنی در لیبرالیسم سرمایه داری امکان تحقق دموکراسی وجود ندارد.
از دیدگاه "توماس پیکتی" هرگاه نرخ سود سرمایه از رشد اقتصادی کشوری بالاتر برود نابرابری افزایش می یابد و این افزایش نابرابری باعث افزایش بی ثباتی، ناامنی، جنگ و تزلزل دموکراسی خواهد شد. "پیکتی" دو راهکار برای پیشگیری و درمان این خطر پیشنهاد میکند: اولی وضع "مالیات بر ثروت" و دومی وضع "مالیات بین المللی" برای جلوگیری از فرارهای مالیاتی شرکت های عظیم چند ملیتی است.
به عقیده من، در کشور ما که نابرابری به شدت در حال افزایش است توجه به هشدارهای "توماس پیکتی" ضروری است.

کتاب "سرمایه در قرن بیست و یکم" با ترجمه علی صباغی و محمدرضا فرهادی پور توسط "نشر آمه" منتشر شده است. انتشارات" نقد فرهنگ" هم همین کتاب را با ترجمه "اصلان قودجانی" منتشر نموده است.

@drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #سرشت_راستین_انسان
نویسنده: #اریک_فروم
ترجمه: #فیروز_جاوید
انتشارات: اختران - چاپ دوم - ۱۳۸۶
* * *
شاید در مورد هیچ فیلسوفی به اندازه ای که در مورد #کارل_مارکس (Karl Marx) مطلب نوشته شده و اندیشه های او تحلیل، نقد و بررسی شده اند قلم زده نشده باشد. اما یکی از روان ترین این نوشته ها، کتاب "سرشت راستین انسان" نوشته "اریک فروم" (Erich From) روان شناس و روانکاو بلند آوازهٔ آمریکایی - آلمانی تبار است. هر چه باشد اریک فروم به ساده نویسی و برای عموم نوشتن معروف است.
او که اکثراً در آثارش می کوشید تا ارتباط متقابل روان‌شناسی و جامعه را شرح دهد و معتقد بود که با به ‌کار بستن اصول روانکاوی، به عنوان علاج مشکلات و بیماری‌های فرهنگیِ بشر، راهی به سوی تحقّق یک "جامعهٔ معقول" و متعادل از لحاظ روانی خواهد یافت در این کتاب به ریشه های تفکر خودش در مورد جامعه و انسان پرداخته که بسیاری از این تفکراتش از دیدگاه های "وجودگرایی اومانیستی" مارکس نشات گرفته است.
از دیدگاه فروم و بسیاری دیگر از اندیشمندان، آرا و عقاید "مارکس" آنطور که باید درک نشده است و وی سعی دارد در این کتاب مارکس واقعی و نظریاتش را با تاکید بر جنبه های اومانیستی (انسان گرایانه) مارکس تا جایی که ممکن است به شیوه ای روان به مخاطب عرضه کند. از نظر مارکس تحقق کامل انسانیت فرد و رهایی اش از بند نیروهای اجتماعی که او را به اسارت می گیرند، مستلزم شناخت این نیروها و تغییرات اجتماعی مبتنی بر این شناخت است.
همچنان که فروم در فصل "بیگانگی" کتاب "سرشت راستین انسان" می گوید:
«او دغدغهٔ آزاد سازی انسان را از آن نوع کاری دارد که او را بردهٔ اشیا می کند. درست مثل "کی یِر کِگور" فیلسوف دانمارکی ، مارکس نیز دغدغهٔ رستگاری فرد را داشت. نقد او از جامعه سرمایه داری نه از شیوه توزیع درآمد بلکه از "شیوه تولید" است؛ از این که فردیّت را تباه می کند و انسان را به بردگی می کشاند؛ و نه فقط سرمایه دار، بلکه این خود نظام سرمایه داری است که انسان - چه کارگر و چه سرمایه دار - را به وسیلهٔ اشیا و وضعیتی که ساختهٔ خودشان است، به بردگی می کشاند. »

#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی

@drsargolzaei