#معرفی_کتاب
#رفتیم_بیرون_سیگار_بکشیم_هفده_سال_طول_کشید
نویسنده: داستان هایی از هفت نویسنده معاصر روس
مترجم: آبتین گلکار
انتشارات: نشر چشمه
* * *
کتاب "رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید" مجموعه ای است از نُه داستان کوتاه از هفت نویسندهٔ معاصر روس. این مجموعه که نام یکی از نُه داستان را روی خود دارد ما را با فضای فکری و اجتماعی روسیهٔ معاصر آشنا می کند، فضایی که طبعاً نه شبیه فضای فکری داستایوسکی و تولستوی است و نه شبیه فضای فکری ماکسیم گورکی و میخائیل بولگاکف و با این حال فضایی روسی است.
جهانی شدن (Globalization) گرچه فضای فکری و اجتماعی مناطق مختلف جهان را به هم شبیه کرده است ولی در عین حال فرهنگ های مختلف رنگارنگی خود را به دلیل حفظ یک ته مایهٔ بومی حفظ می کنند و این امر را در این مجموعه داستان روسی می توانیم بیابیم. بعضی از داستان ها چنان تحت تاثیر جهانی شدن بومی زدایی شده اند که چیزی از فضای روسیه با خود ندارند در حالی که برخی دیگر از داستان ها آنقدر بومی هستند که فقط در روسیه قابل وقوع هستند و نه در هیچ جای دیگر!
جدا از ماجرای جهانی شدن و حفظ یا از دست دادن ته مایهٔ بومی، این کتاب حاوی داستان هایی عمیق و تاثیر گذار است.
اولین داستان کتاب - دختر بخارا - نوشته لودمیلا اولیتسکایا است و داستانی است از تفاوت نگاه "نرینه روانی" (آنیموسی) و نگاه "مادینه روانی" (آنیمایی). در این داستان زوج جوان عاشقی وارد شهر می شوند. دیمیتری پزشک جوان ارتش با دختری ازبک ازدواج کرده و به شهر آبا و اجدادیش در روسیه برگشته است. دیمیتری که علاوه بر مرد بودن، هم جرّاح است هم سرگرد ارتش سمبل زندگی و نگاه نرینه روانی (آنیموسی) است و دختر ازبک که مردم محله او را با نام شهرش "بخارا" صدا می زنند سمبل زندگی و نگاه مادینه روانی (آنیمایی) است.
زمانی که این دو صاحب فرزندی می شوند که دچار "سندرم داون" است این تفاوت نگاه آشکار می شود.
دیمیتری که جانش با جاه طلبی، قدرت خواهی و کمال طلبی آنیموسی عجین است نمی تواند این "نقص" را بپذیرد، در حالی که "بخارا" با صبوری، پذیرش و انعطاف آنیمایی خود "میلوچکای" کوچک را نه همچون یک "نقص" بلکه همچون یک "امانت" و یا حتی "موهبت" می بیند و زندگیش را وقف او می کند. اشاره به موضوع "زایندگی" و"نازایی" در این داستان قرائت یونگی "آنیموسی - آنیمایی" را برای فهم روانکاوانهٔ داستان تقویت می کند.
داستان "پالتو سیاه" دیگر داستان این مجموعه است که موضوعی روان شناسانه دارد: خودکشی. در این داستان سورئال، "لودمیلا پتروشفسکایا" فضای "پس از خودکشی" را ترسیم می کند و تصویری خیالی ترسیم می کند که گرچه فارغ از گفتمان مذهبی است اما همچون یک گفتمان مذهبی تحریمی علیه خودکشی را درون خود دارد. گرچه این نگاه "ارزشداورانه" می تواند مورد نقد قرار گیرد ولی خلاقیت نویسنده در خلق یک قصه با هدف درمانی می تواند الگویی باشد برای روان درمانگرانی که مایلند از قصه گویی برای اقناع و اغنای ذهن مراجع شان بهره ببرند.
قصهٔ "رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید" ماجرای جوانی شاعر مسلک و به تعبیر "شینودا بولن" دیونیزوسی است که در موقعیتی نسبت به یک جمع کلّه شق گردن کلفت "آرسی" دچار احساسات حقارت می شود. این احساس حقارت سبب می شود که گیتار و دفتر شعرش را کنار بگذارد و وارد باشگاه بدن سازی شود و سپس در دوگانگی فرهنگی - روانی بین دنیای دیونیزوسی و دنیای آرسی قرار گیرد. این داستان می تواند تلنگری باشد برای تأمّلات جدّی در حوزه های هویّت، اصالت و فرهنگ.
در مجموع قصه های این کتاب این قابلیت را دارند که موضوع بحث های روانکاوانه قرار بگیرند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RussianStories.jpg
#رفتیم_بیرون_سیگار_بکشیم_هفده_سال_طول_کشید
نویسنده: داستان هایی از هفت نویسنده معاصر روس
مترجم: آبتین گلکار
انتشارات: نشر چشمه
* * *
کتاب "رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید" مجموعه ای است از نُه داستان کوتاه از هفت نویسندهٔ معاصر روس. این مجموعه که نام یکی از نُه داستان را روی خود دارد ما را با فضای فکری و اجتماعی روسیهٔ معاصر آشنا می کند، فضایی که طبعاً نه شبیه فضای فکری داستایوسکی و تولستوی است و نه شبیه فضای فکری ماکسیم گورکی و میخائیل بولگاکف و با این حال فضایی روسی است.
جهانی شدن (Globalization) گرچه فضای فکری و اجتماعی مناطق مختلف جهان را به هم شبیه کرده است ولی در عین حال فرهنگ های مختلف رنگارنگی خود را به دلیل حفظ یک ته مایهٔ بومی حفظ می کنند و این امر را در این مجموعه داستان روسی می توانیم بیابیم. بعضی از داستان ها چنان تحت تاثیر جهانی شدن بومی زدایی شده اند که چیزی از فضای روسیه با خود ندارند در حالی که برخی دیگر از داستان ها آنقدر بومی هستند که فقط در روسیه قابل وقوع هستند و نه در هیچ جای دیگر!
جدا از ماجرای جهانی شدن و حفظ یا از دست دادن ته مایهٔ بومی، این کتاب حاوی داستان هایی عمیق و تاثیر گذار است.
اولین داستان کتاب - دختر بخارا - نوشته لودمیلا اولیتسکایا است و داستانی است از تفاوت نگاه "نرینه روانی" (آنیموسی) و نگاه "مادینه روانی" (آنیمایی). در این داستان زوج جوان عاشقی وارد شهر می شوند. دیمیتری پزشک جوان ارتش با دختری ازبک ازدواج کرده و به شهر آبا و اجدادیش در روسیه برگشته است. دیمیتری که علاوه بر مرد بودن، هم جرّاح است هم سرگرد ارتش سمبل زندگی و نگاه نرینه روانی (آنیموسی) است و دختر ازبک که مردم محله او را با نام شهرش "بخارا" صدا می زنند سمبل زندگی و نگاه مادینه روانی (آنیمایی) است.
زمانی که این دو صاحب فرزندی می شوند که دچار "سندرم داون" است این تفاوت نگاه آشکار می شود.
دیمیتری که جانش با جاه طلبی، قدرت خواهی و کمال طلبی آنیموسی عجین است نمی تواند این "نقص" را بپذیرد، در حالی که "بخارا" با صبوری، پذیرش و انعطاف آنیمایی خود "میلوچکای" کوچک را نه همچون یک "نقص" بلکه همچون یک "امانت" و یا حتی "موهبت" می بیند و زندگیش را وقف او می کند. اشاره به موضوع "زایندگی" و"نازایی" در این داستان قرائت یونگی "آنیموسی - آنیمایی" را برای فهم روانکاوانهٔ داستان تقویت می کند.
داستان "پالتو سیاه" دیگر داستان این مجموعه است که موضوعی روان شناسانه دارد: خودکشی. در این داستان سورئال، "لودمیلا پتروشفسکایا" فضای "پس از خودکشی" را ترسیم می کند و تصویری خیالی ترسیم می کند که گرچه فارغ از گفتمان مذهبی است اما همچون یک گفتمان مذهبی تحریمی علیه خودکشی را درون خود دارد. گرچه این نگاه "ارزشداورانه" می تواند مورد نقد قرار گیرد ولی خلاقیت نویسنده در خلق یک قصه با هدف درمانی می تواند الگویی باشد برای روان درمانگرانی که مایلند از قصه گویی برای اقناع و اغنای ذهن مراجع شان بهره ببرند.
قصهٔ "رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید" ماجرای جوانی شاعر مسلک و به تعبیر "شینودا بولن" دیونیزوسی است که در موقعیتی نسبت به یک جمع کلّه شق گردن کلفت "آرسی" دچار احساسات حقارت می شود. این احساس حقارت سبب می شود که گیتار و دفتر شعرش را کنار بگذارد و وارد باشگاه بدن سازی شود و سپس در دوگانگی فرهنگی - روانی بین دنیای دیونیزوسی و دنیای آرسی قرار گیرد. این داستان می تواند تلنگری باشد برای تأمّلات جدّی در حوزه های هویّت، اصالت و فرهنگ.
در مجموع قصه های این کتاب این قابلیت را دارند که موضوع بحث های روانکاوانه قرار بگیرند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RussianStories.jpg
#چشم_تاریخ
امان الله خان دُرّاني با پيروزي در جنگ با انگليسي هاي كمپاني هند شرقي به نوعي پايه گذار پادشاهي درّاني ها در #افغانستان بود و در سال 1298 شمسي استقلال افغانستان را اعلام نمود . امان الله خان با سفر به اروپا به فكر متجدّد كردن افغانستان افتاد و از جمله كارهاي او ايجاد مدارس جديد و كشف حجاب زنان بود. بعدها پادشاهي به نادرخان دُرّاني رسيد و فرزند او محمد ظاهر خان معروف به #ظاهرشاه آخرين پادشاه افغانستان بود كه با كودتاي داوود خان (قائم مقام و شوهر خواهرش) از سلطنت خلع شد و تا پايان عمر مقيم ايتاليا بود. داوود خان كه با كودتا قدرت را به دست گرفته بود خود قرباني كودتاي افسران كمونيست شد و همراه با خانواده اش در بمباران كاخ حكومتي به دست نيروي هوايي افغانستان كشته شد. شاخه هاي خلق و پرچم از حزب دموكراتيك خلق افغانستان پس از سقوط خاندان درّاني قدرت را به دست گرفتند و نور محمد تره كي، حفيظ الله امين، ببرك كارمل و نجيب الله خان رهبران اين احزاب كمونيست به ترتيب رؤساي دولت شدند. كمونيست ها (يا به قول افغان ها خلقي ها) مرتكب اشتباه بزرگی شدند و براي سركوب مخالفان شان از ارتش سرخ شوروي تقاضاي كمك كردند. در 25 آذر 1358 هجري شمسي ارتش سرخ شوروي در اقدامي نسنجيده كشور افغانستان را اشغال كرد و تا 8 ارديبهشت 1371 شمسي (نزديك به 13 سال) به اين اشغال ادامه داد. در دوران ریاست جمهوری محمد نجیب الله یکی از افسران نیروی هوایی افغانستان برای همراهی در یک سفر فضایی سازمان فضایی شوروی انتخاب شد. در این برنامهٔ نمادین «عبدالاحد موهمند» همراه با دو فضانورد روس به ایستگاه فضایی میر سفر کرد و نه روز در آن ایستگاه به سر برد. این سفر از 29 آگوست تا 7 سپتامبر 1988 طول کشید. عبدالاحد موهمند اکنون ساکن اشتوتگارت آلمان است.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AbdulAhadMohmand.jpg
امان الله خان دُرّاني با پيروزي در جنگ با انگليسي هاي كمپاني هند شرقي به نوعي پايه گذار پادشاهي درّاني ها در #افغانستان بود و در سال 1298 شمسي استقلال افغانستان را اعلام نمود . امان الله خان با سفر به اروپا به فكر متجدّد كردن افغانستان افتاد و از جمله كارهاي او ايجاد مدارس جديد و كشف حجاب زنان بود. بعدها پادشاهي به نادرخان دُرّاني رسيد و فرزند او محمد ظاهر خان معروف به #ظاهرشاه آخرين پادشاه افغانستان بود كه با كودتاي داوود خان (قائم مقام و شوهر خواهرش) از سلطنت خلع شد و تا پايان عمر مقيم ايتاليا بود. داوود خان كه با كودتا قدرت را به دست گرفته بود خود قرباني كودتاي افسران كمونيست شد و همراه با خانواده اش در بمباران كاخ حكومتي به دست نيروي هوايي افغانستان كشته شد. شاخه هاي خلق و پرچم از حزب دموكراتيك خلق افغانستان پس از سقوط خاندان درّاني قدرت را به دست گرفتند و نور محمد تره كي، حفيظ الله امين، ببرك كارمل و نجيب الله خان رهبران اين احزاب كمونيست به ترتيب رؤساي دولت شدند. كمونيست ها (يا به قول افغان ها خلقي ها) مرتكب اشتباه بزرگی شدند و براي سركوب مخالفان شان از ارتش سرخ شوروي تقاضاي كمك كردند. در 25 آذر 1358 هجري شمسي ارتش سرخ شوروي در اقدامي نسنجيده كشور افغانستان را اشغال كرد و تا 8 ارديبهشت 1371 شمسي (نزديك به 13 سال) به اين اشغال ادامه داد. در دوران ریاست جمهوری محمد نجیب الله یکی از افسران نیروی هوایی افغانستان برای همراهی در یک سفر فضایی سازمان فضایی شوروی انتخاب شد. در این برنامهٔ نمادین «عبدالاحد موهمند» همراه با دو فضانورد روس به ایستگاه فضایی میر سفر کرد و نه روز در آن ایستگاه به سر برد. این سفر از 29 آگوست تا 7 سپتامبر 1988 طول کشید. عبدالاحد موهمند اکنون ساکن اشتوتگارت آلمان است.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AbdulAhadMohmand.jpg
#یادداشت_هفته
#در_اسارت_مانیفست!
ایمیلی دریافت می کنم:
"چرا مطالب تان را در کانال و سایت می گذارید؟ می توانید مطالب تان را در کلاس هایتان درس بدهید.
چرا به سؤالات پاسخ می دهید؟
می توانید در مطب تان بنشینید و به سؤالات مراجعان تان پاسخ دهید."
به ایمیل پاسخ می دهم، پاسخی که به نوعی "مانیفست" من است، ولی از خودم می پرسم: "نکند گیر مانیفست خودت افتاده ای؟ مگر آنطرفی ها در مانیفست خودشان گیر نکرده اند؟ آن ها هم احساس وظیفه می کنند، شاید!"
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#در_اسارت_مانیفست!
ایمیلی دریافت می کنم:
"چرا مطالب تان را در کانال و سایت می گذارید؟ می توانید مطالب تان را در کلاس هایتان درس بدهید.
چرا به سؤالات پاسخ می دهید؟
می توانید در مطب تان بنشینید و به سؤالات مراجعان تان پاسخ دهید."
به ایمیل پاسخ می دهم، پاسخی که به نوعی "مانیفست" من است، ولی از خودم می پرسم: "نکند گیر مانیفست خودت افتاده ای؟ مگر آنطرفی ها در مانیفست خودشان گیر نکرده اند؟ آن ها هم احساس وظیفه می کنند، شاید!"
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#چشم_تاریخ
دکتر خلیل ثقفی (#اعلمالدوله) (۱۲۴۱-۱۳۲۳ خورشیدی) پزشک، سیاستمدار، نویسنده و مترجم دوره قاجار و یکی از نخستین دانش آموختگان رشته پزشکی جدید در ایران بود. او پزشکیِ سنّتی را از پدرش حاج میرزا عبدالباقی اعتضادالاطباء از پزشکان سنّتی آن دوره، آموخته بود. در سال ۱۲۵۹ در رشته طب در #دارالفنون مشغول به تحصیل شد و سه سال بعد موفق به دریافت نشان علمی گردید و بعنوان مدرس در دارالفنون به تدریس پرداخت. در ۱۲۶۵ به عنوان پزشک در وزارت امور خارجه استخدام گردید و یک سال بعد با دریافت نشان طلا از دارالفنون فارغالتحصیل شد. احتمالاً وی نخستین دانشآموخته ایرانی رشته پزشکی در داخل کشور بود که «دکتر» خوانده شد. دکتر ثقفی در ۱۲۷۳ به توصیه دکتر تولوزان، پزشک مخصوص #ناصرالدین_شاه قاجار، برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی عازم پاریس شد، تولوزان شخصاً اجازه عزیمت او را از شاه گرفت. وی از ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۷ در پاریس و مدتی نیز در وین درس خواند. در ۱۲۷۶ نشان علمی و عنوان شوالیه را از دولت فرانسه گرفت و در ۱۲۷۷ به ایران بازگشت. دکتر ثقفی پس از بازگشت به ایران به همراه هیئتی برای معالجه شاهزاده ملک منصورمیرزا شعاعالسلطنه، فرزند مظفرالدین شاه قاجار، به آلمان اعزام شد. او پس از بازگشت از این سفر، به عنوان پزشک مخصوص مظفرالدین شاه برگزیده شد و در اغلب سفرهای شاه همراه او بود. در سال ۱۲۸۱ شاه لقب اعلمالدوله را به وی اعطا کرد. گفته شده است که همزمان با خیزش مردمی در اوایل انقلاب #مشروطه، اخبار و وقایع را اعلم الدوله به اطلاع مظفرالدین شاه میرسانده و در جهت دهی نظر شاه مؤثر بوده ،حتی گفته شده است که فرمان مشروطه را ثقفی به شاه دیکته کرده است. پس از مرگ مظفرالدین شاه جانشین او محمدعلی شاه برای بیاعتبارکردن امضای فرمان مشروطیت دستور داد تا گواهی اختلال مشاعر مظفرالدین شاه را در هنگام امضای فرمان مشروطیت تهیه کنند و به تأیید پزشکان دربار برسانند، اما ثقفی از امضای این گواهینامه امتناع کرد و پس از توقیف اموالش به فرانسه گریخت و در آنجا با ایجاد انجمن ایران جوان به مبارزه و مخالفت با استبداد صغیر ادامه داد. ثقفی پس از فتح تهران و فرار محمّدعلی شاه به تهران مراجعت کرد و اولین رئیس بلدیّه (شهرداری) تهران شد. پس از سه سال اعلم الدوله ثقفی سرکنسول ایران در سوئیس شد. اعلمالدوله چهل سال دوّم عمر خود را بیشتر مصروف طبابت، تألیف و ترجمه نمود و در ۷ فروردین ۱۳۲۳ در تهران فوت نمود و در امام زاده عبدالله شهرری دفن گردید.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/KhalilSaghafi.jpg
دکتر خلیل ثقفی (#اعلمالدوله) (۱۲۴۱-۱۳۲۳ خورشیدی) پزشک، سیاستمدار، نویسنده و مترجم دوره قاجار و یکی از نخستین دانش آموختگان رشته پزشکی جدید در ایران بود. او پزشکیِ سنّتی را از پدرش حاج میرزا عبدالباقی اعتضادالاطباء از پزشکان سنّتی آن دوره، آموخته بود. در سال ۱۲۵۹ در رشته طب در #دارالفنون مشغول به تحصیل شد و سه سال بعد موفق به دریافت نشان علمی گردید و بعنوان مدرس در دارالفنون به تدریس پرداخت. در ۱۲۶۵ به عنوان پزشک در وزارت امور خارجه استخدام گردید و یک سال بعد با دریافت نشان طلا از دارالفنون فارغالتحصیل شد. احتمالاً وی نخستین دانشآموخته ایرانی رشته پزشکی در داخل کشور بود که «دکتر» خوانده شد. دکتر ثقفی در ۱۲۷۳ به توصیه دکتر تولوزان، پزشک مخصوص #ناصرالدین_شاه قاجار، برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی عازم پاریس شد، تولوزان شخصاً اجازه عزیمت او را از شاه گرفت. وی از ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۷ در پاریس و مدتی نیز در وین درس خواند. در ۱۲۷۶ نشان علمی و عنوان شوالیه را از دولت فرانسه گرفت و در ۱۲۷۷ به ایران بازگشت. دکتر ثقفی پس از بازگشت به ایران به همراه هیئتی برای معالجه شاهزاده ملک منصورمیرزا شعاعالسلطنه، فرزند مظفرالدین شاه قاجار، به آلمان اعزام شد. او پس از بازگشت از این سفر، به عنوان پزشک مخصوص مظفرالدین شاه برگزیده شد و در اغلب سفرهای شاه همراه او بود. در سال ۱۲۸۱ شاه لقب اعلمالدوله را به وی اعطا کرد. گفته شده است که همزمان با خیزش مردمی در اوایل انقلاب #مشروطه، اخبار و وقایع را اعلم الدوله به اطلاع مظفرالدین شاه میرسانده و در جهت دهی نظر شاه مؤثر بوده ،حتی گفته شده است که فرمان مشروطه را ثقفی به شاه دیکته کرده است. پس از مرگ مظفرالدین شاه جانشین او محمدعلی شاه برای بیاعتبارکردن امضای فرمان مشروطیت دستور داد تا گواهی اختلال مشاعر مظفرالدین شاه را در هنگام امضای فرمان مشروطیت تهیه کنند و به تأیید پزشکان دربار برسانند، اما ثقفی از امضای این گواهینامه امتناع کرد و پس از توقیف اموالش به فرانسه گریخت و در آنجا با ایجاد انجمن ایران جوان به مبارزه و مخالفت با استبداد صغیر ادامه داد. ثقفی پس از فتح تهران و فرار محمّدعلی شاه به تهران مراجعت کرد و اولین رئیس بلدیّه (شهرداری) تهران شد. پس از سه سال اعلم الدوله ثقفی سرکنسول ایران در سوئیس شد. اعلمالدوله چهل سال دوّم عمر خود را بیشتر مصروف طبابت، تألیف و ترجمه نمود و در ۷ فروردین ۱۳۲۳ در تهران فوت نمود و در امام زاده عبدالله شهرری دفن گردید.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/KhalilSaghafi.jpg
#مقاله
#شکرانه_را_که_چشم_تو_روی_بتان_ندید!
فرانسیس بیکن (۱۶۲۶- ۱۵۶۱) فیلسوف و سیاستمدار برجسته بریتانیایی چهار منبع خطا در تفکر بشری را با عنوان "چهار بت" طبقه بندی کرد:
- بت های غار idols of the cave
- بت های قبیله idols of the tribe
- بت های بازاری idols of marketplace
- بت های نمایشی idols of the theater
* بت های غار، سوگیری هایی هستند که از تجربه شخصی ناشی می شوند مثلا اگر منزل و محل کار شما در منطقه ای از شهر واقع شده باشد که در آن منطقه پرخاشگری و بزهکاری فراوان است شما آمار پرخاشگری و بزهکاری را بیش از حد واقعی تخمین می زنید.
* بت های قبیله، سوگیری هایی هستند که از ماهیت انسان ناشی می شوند مثلا چون انسان زمین زیر پای خود را ثابت ادراک می کند و خورشید را در آسمان در حال حرکت می بیند هزاران سال تصور می کرد که خورشید به دور زمین می گردد.
* بت های بازاری، سوگیری های ناشی از معنای سنتی کلمات هستند. مثلا رواج ترکیب "قول مردانه" تلویحأ این سوگیری را ایجاد می کند که مردان به تعهدات خود بیش از زنان پایبندند.
* بت های نمایشی، سوگیری ناشی از پذیرش کورکورانه فرامین مراجع قدرت یا اکثریت جامعه است. مثلا وقتی بخش زیادی از جامعه مدل لباس خاصی را به تن می کنند شما هم به پوشیدن آن مدل لباس گرایش بیشتری پیدا می کنید.
توجه به مدل "چهار بت" بیکن به ما کمک می کند که از فرو افتادن در برخی از این گودال ها پیشگیری کنیم.
مثلا توجه به ارقام و آمار کمک می کند که گرفتار سوگیری های ناشی از تجربه شخصی نشویم، فلسفه تحلیلی کمک می کند که گرفتار افسون واژه ها نگردیم، دانستن "اپیستمولوژی ژنتیک" باعث می شود که نواقص شناختی مان را بهتر بشناسیم و دانستن "روانشناسی اجتماعی" کمک می کند که در بند زنجیرهای نهادهای قدرت و افسون تقلید از جمع گرفتار نمانیم.
پی نوشت: منظور از اپیستمولوژی ژنتیک رویکردی است که ژان پیاژه زیست شناس، زبان شناس و روان شناس سوئیسی پایه گذاری کرد. این روش بستر زیستی (بیولوژیک) شناخت انسانی را مطالعه می کند و به ما یاری می رساند که بفهمیم ذهن رشد نیافته و ذهن رشد یافته چه تفاوت هایی در دریافت و پردازش اطلاعات دارند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#شکرانه_را_که_چشم_تو_روی_بتان_ندید!
فرانسیس بیکن (۱۶۲۶- ۱۵۶۱) فیلسوف و سیاستمدار برجسته بریتانیایی چهار منبع خطا در تفکر بشری را با عنوان "چهار بت" طبقه بندی کرد:
- بت های غار idols of the cave
- بت های قبیله idols of the tribe
- بت های بازاری idols of marketplace
- بت های نمایشی idols of the theater
* بت های غار، سوگیری هایی هستند که از تجربه شخصی ناشی می شوند مثلا اگر منزل و محل کار شما در منطقه ای از شهر واقع شده باشد که در آن منطقه پرخاشگری و بزهکاری فراوان است شما آمار پرخاشگری و بزهکاری را بیش از حد واقعی تخمین می زنید.
* بت های قبیله، سوگیری هایی هستند که از ماهیت انسان ناشی می شوند مثلا چون انسان زمین زیر پای خود را ثابت ادراک می کند و خورشید را در آسمان در حال حرکت می بیند هزاران سال تصور می کرد که خورشید به دور زمین می گردد.
* بت های بازاری، سوگیری های ناشی از معنای سنتی کلمات هستند. مثلا رواج ترکیب "قول مردانه" تلویحأ این سوگیری را ایجاد می کند که مردان به تعهدات خود بیش از زنان پایبندند.
* بت های نمایشی، سوگیری ناشی از پذیرش کورکورانه فرامین مراجع قدرت یا اکثریت جامعه است. مثلا وقتی بخش زیادی از جامعه مدل لباس خاصی را به تن می کنند شما هم به پوشیدن آن مدل لباس گرایش بیشتری پیدا می کنید.
توجه به مدل "چهار بت" بیکن به ما کمک می کند که از فرو افتادن در برخی از این گودال ها پیشگیری کنیم.
مثلا توجه به ارقام و آمار کمک می کند که گرفتار سوگیری های ناشی از تجربه شخصی نشویم، فلسفه تحلیلی کمک می کند که گرفتار افسون واژه ها نگردیم، دانستن "اپیستمولوژی ژنتیک" باعث می شود که نواقص شناختی مان را بهتر بشناسیم و دانستن "روانشناسی اجتماعی" کمک می کند که در بند زنجیرهای نهادهای قدرت و افسون تقلید از جمع گرفتار نمانیم.
پی نوشت: منظور از اپیستمولوژی ژنتیک رویکردی است که ژان پیاژه زیست شناس، زبان شناس و روان شناس سوئیسی پایه گذاری کرد. این روش بستر زیستی (بیولوژیک) شناخت انسانی را مطالعه می کند و به ما یاری می رساند که بفهمیم ذهن رشد نیافته و ذهن رشد یافته چه تفاوت هایی در دریافت و پردازش اطلاعات دارند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
سلام جناب دکتر
میشه در مورد تفاوت عواطف و احساسات توضیح بدید؟ اکثرا به جای هم استفاده میشند و همچنین اگر کتاب یا مقاله ی دقیقی که به این موضوع پرداخته رو میشناسید بهم معرفی کنید ممنون میشم
زنده باشید
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
کارل گوستاو #یونگ در سخنرانی خود در کالج تاویستاک لندن گفته است عواطف، احساساتی هستند که بروز جسمانی دارند و احساسات، عواطفی هستند که فاقد بعد جسمانی اند. (کتاب اصول نظری و شیوهٔ روان شناسی تحلیلی- ترجمهٔ دکتر فرزین رضاعی- انتشارات کتاب ارجمند)
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
سلام جناب دکتر
میشه در مورد تفاوت عواطف و احساسات توضیح بدید؟ اکثرا به جای هم استفاده میشند و همچنین اگر کتاب یا مقاله ی دقیقی که به این موضوع پرداخته رو میشناسید بهم معرفی کنید ممنون میشم
زنده باشید
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
کارل گوستاو #یونگ در سخنرانی خود در کالج تاویستاک لندن گفته است عواطف، احساساتی هستند که بروز جسمانی دارند و احساسات، عواطفی هستند که فاقد بعد جسمانی اند. (کتاب اصول نظری و شیوهٔ روان شناسی تحلیلی- ترجمهٔ دکتر فرزین رضاعی- انتشارات کتاب ارجمند)
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
با عرض سلام خدمت جناب آقای دکتر سرگلزایی
چند وقتی است برایم این سوال پیش آمده که آیا می شود مطالب مختلف و به طور خاص یک زبان خارجی را به کمک ناخودآگاه و بدون طی کردن روش های معمول یادگیری زبان، یاد گرفت؟ آیا ناخود آگاه چنین قدرتی دارد؟
همچنین در صورت امکان اگر کتاب یا مقاله یا هر منبع دیگری را در این زمینه مفید می دانید معرفی فرمایید.
با تشکر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
خیر، چنین روش هایی فقط در حوزهٔ «شبهِ روان شناسیِ بازاری» مطرح شده اند و ترفندهایی تبلیغاتی هستند. محتوای ناخودآگاه که در روانکاوی راجع به آن صحبت می شود موضوعات ممنوعه (تابوها) و زخم های روانی ما هستند که برای اجتناب از درد کشیدن، آنها را به وسیلهٔ «مکانیزم های دفاعی» از آگاهی خود پس می زنیم.
بنابراین ناخودآگاه یک مغز اضافی، یک آلترناتیو یادگیری یا یک چراغ جادوی برآوردن حاجات نیست. یادگیری یک زبان خارجی نیاز به متد یادگیری مناسب و تمرین زیاد دارد، گرچه میزان این تمرین بستگی به استعداد ما در این زمینه (هوش زبانی) دارد.
پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
با عرض سلام خدمت جناب آقای دکتر سرگلزایی
چند وقتی است برایم این سوال پیش آمده که آیا می شود مطالب مختلف و به طور خاص یک زبان خارجی را به کمک ناخودآگاه و بدون طی کردن روش های معمول یادگیری زبان، یاد گرفت؟ آیا ناخود آگاه چنین قدرتی دارد؟
همچنین در صورت امکان اگر کتاب یا مقاله یا هر منبع دیگری را در این زمینه مفید می دانید معرفی فرمایید.
با تشکر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
خیر، چنین روش هایی فقط در حوزهٔ «شبهِ روان شناسیِ بازاری» مطرح شده اند و ترفندهایی تبلیغاتی هستند. محتوای ناخودآگاه که در روانکاوی راجع به آن صحبت می شود موضوعات ممنوعه (تابوها) و زخم های روانی ما هستند که برای اجتناب از درد کشیدن، آنها را به وسیلهٔ «مکانیزم های دفاعی» از آگاهی خود پس می زنیم.
بنابراین ناخودآگاه یک مغز اضافی، یک آلترناتیو یادگیری یا یک چراغ جادوی برآوردن حاجات نیست. یادگیری یک زبان خارجی نیاز به متد یادگیری مناسب و تمرین زیاد دارد، گرچه میزان این تمرین بستگی به استعداد ما در این زمینه (هوش زبانی) دارد.
پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#معرفی_کتاب
#انسان_و_سمبولهایش
نویسنده: کارل گوستاو یونگ و همکاران
ترجمه: ابوطالب صارمی
انتشارات: امیرکبیر-1352
* * *
"این کتاب میراث یونگ برای عامه کتابخوان است"
'جان فریمن'
پس از این که مصاحبه جان فریمن با دکتر "کارل گوستاو یونگ" (Carl Gustav Jung) روانپزشک و روانکاو سوئیسی در سال ۱۹۵۹ موفقیت آمیز از آب در آمد، وی به درخواست یک موسسه انتشاراتی دوباره عازم زوریخ شد و #یونگ را متقاعد کرد که کتابی درباره عقاید و اندیشه های بنیادی خود برای عموم بنویسد که در نهایت با همکاری گروهی چند نفر از نزدیک ترین شاگردانش این کتاب به رشته تحریر درآمد.
- فصل اول به نام "آشنایی با ناخودآگاه" توسط خود یونگ نوشته شد و فصول بعدی به ترتیب توسط همکارانش نوشته شدند:
- فصل دوم : "اساطیر باستانی و انسان امروز" نوشته "ژوزف ال هندرسن"
- فصل سوم: "فرایند فردیت" نوشته "ماری لوییز فون فرانتس"
- فصل چهارم: "سمبولیسم در هنرهای بصری" نوشته "آنی یلا فه"
- فصل پنجم: "سمبل ها در یک تحلیل فردی" نوشته "یولانده یاکوبی"
- نتیجه: "علم و ناخودآگاه" نوشته "ماری لوییز فون فرانتس
"کارل گوستاو یونگ" کتاب های متعددی به رشته تحریر درآورده است اما در بیشتر این کتاب ها به سختی می توان به رشته منسجمی از اندیشه های یونگ دست یافت، اما کتاب "انسان و سمبول هایش" یکی از کتاب هایی است که می توان به اکثر عقاید و اندیشه های یونگ به صورت منسجم تری دست یافت. همچنین سعی شده تا جای ممکن به صورت زبانی ساده و با شرح و بسطی که برای همگان مفید و قابل درک باشد نوشته شود.
یونگ و همکارانش در این کتاب به بررسی "رابطه انسان با ناخودآگاهش" می پردازند و این که چگونه ما از طریق رویا با ناخودآگاهمان ارتباط برقرار می کنیم و در سراسر کتاب به اهمیت رویاهایی که می بینیم تاکید می شود.
یونگ نیز به مانند فروید معتقد بود که بسیاری از رویاها نقش "جبرانی" دارند و در واقع بیشتر یک واکنش روانی به امیال و آرزوهای برآورده نشده هستند که بدین طریق توسط رویا به خودآگاه منتقل می شوند. اما موضوع موقعی متفاوت می شود که رویاهای ما "تکراری" باشد، یا رویاهایی شدیدا "عاطفی و پر هیجان" باشند، در این صورت ما دیگر نمی توانیم تنها به تداعی ها و تجربه های شخصی بیننده رویا اکتفا کنیم. در این جا است که یونگ مفهوم "کهن الگوها" (Archetype) را به میان می آورد و چنین تعریف می کند:
"کهن الگوها در حقیقت روند (Trend) غریزی هستند و همان قدر مشخصند که انگیزه پرندگان در ساختن آشیانه، یا انگیزه مورچگان در تشکیل اجتماعات منظم"
در جای دیگری می گوید:
"درست همان طور که بدن مانند موزه اندام هایی است که هر یک از آن ها دارای یک تاریخ تحول طولانی است، باید انتظار داشت که ذهن نیز به همان طریق تشکیل شده باشد، و مثل بدنی که به آن تعلق دارد حتما تاریخچه ای دارد."
در مجموع پس از خواندن این کتاب شما به طور کلی با روش تحلیل اسطوره ها، شماری از آثار هنری و رویاها، به روش یونگ آشنا خواهید شد و شناخت قابل توجهی نسبت به روان انسان و فرایند رشد از دیدگاه یونگ خواهید رسید.
در پایان باید اشاره کرد که خواننده این کتاب بهتر است با این پیش فرض به استقبال این کتاب برود که به بیشتر نظریه های یونگ در این کتاب نقدهای جدی از دیدگاه علمی وارد است. اما همان طور که "فون فرانتس" در انتهای کتاب اشاره می کند این افکار خلاق از این جهت ارزشمند هستند که مثل کلید به انسان کمک می کنند که روابط ناشناخته بین حقایق را عریان سازند و در عین حال به نگرش خودآگاه متوازن تر و وسیع تری دست یابند .
از آنجا که ترجمهٔ ابوطالب صارمی نسبت به ترجمه های دیگر این کتاب ترجمهٔ صحیح تری است و این ترجمه بیش از چهل سال است که تجدید چاپ نشده است، فایل PDF این ترجمه در کانال قرار می گیرد.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Jung2.jpg
#انسان_و_سمبولهایش
نویسنده: کارل گوستاو یونگ و همکاران
ترجمه: ابوطالب صارمی
انتشارات: امیرکبیر-1352
* * *
"این کتاب میراث یونگ برای عامه کتابخوان است"
'جان فریمن'
پس از این که مصاحبه جان فریمن با دکتر "کارل گوستاو یونگ" (Carl Gustav Jung) روانپزشک و روانکاو سوئیسی در سال ۱۹۵۹ موفقیت آمیز از آب در آمد، وی به درخواست یک موسسه انتشاراتی دوباره عازم زوریخ شد و #یونگ را متقاعد کرد که کتابی درباره عقاید و اندیشه های بنیادی خود برای عموم بنویسد که در نهایت با همکاری گروهی چند نفر از نزدیک ترین شاگردانش این کتاب به رشته تحریر درآمد.
- فصل اول به نام "آشنایی با ناخودآگاه" توسط خود یونگ نوشته شد و فصول بعدی به ترتیب توسط همکارانش نوشته شدند:
- فصل دوم : "اساطیر باستانی و انسان امروز" نوشته "ژوزف ال هندرسن"
- فصل سوم: "فرایند فردیت" نوشته "ماری لوییز فون فرانتس"
- فصل چهارم: "سمبولیسم در هنرهای بصری" نوشته "آنی یلا فه"
- فصل پنجم: "سمبل ها در یک تحلیل فردی" نوشته "یولانده یاکوبی"
- نتیجه: "علم و ناخودآگاه" نوشته "ماری لوییز فون فرانتس
"کارل گوستاو یونگ" کتاب های متعددی به رشته تحریر درآورده است اما در بیشتر این کتاب ها به سختی می توان به رشته منسجمی از اندیشه های یونگ دست یافت، اما کتاب "انسان و سمبول هایش" یکی از کتاب هایی است که می توان به اکثر عقاید و اندیشه های یونگ به صورت منسجم تری دست یافت. همچنین سعی شده تا جای ممکن به صورت زبانی ساده و با شرح و بسطی که برای همگان مفید و قابل درک باشد نوشته شود.
یونگ و همکارانش در این کتاب به بررسی "رابطه انسان با ناخودآگاهش" می پردازند و این که چگونه ما از طریق رویا با ناخودآگاهمان ارتباط برقرار می کنیم و در سراسر کتاب به اهمیت رویاهایی که می بینیم تاکید می شود.
یونگ نیز به مانند فروید معتقد بود که بسیاری از رویاها نقش "جبرانی" دارند و در واقع بیشتر یک واکنش روانی به امیال و آرزوهای برآورده نشده هستند که بدین طریق توسط رویا به خودآگاه منتقل می شوند. اما موضوع موقعی متفاوت می شود که رویاهای ما "تکراری" باشد، یا رویاهایی شدیدا "عاطفی و پر هیجان" باشند، در این صورت ما دیگر نمی توانیم تنها به تداعی ها و تجربه های شخصی بیننده رویا اکتفا کنیم. در این جا است که یونگ مفهوم "کهن الگوها" (Archetype) را به میان می آورد و چنین تعریف می کند:
"کهن الگوها در حقیقت روند (Trend) غریزی هستند و همان قدر مشخصند که انگیزه پرندگان در ساختن آشیانه، یا انگیزه مورچگان در تشکیل اجتماعات منظم"
در جای دیگری می گوید:
"درست همان طور که بدن مانند موزه اندام هایی است که هر یک از آن ها دارای یک تاریخ تحول طولانی است، باید انتظار داشت که ذهن نیز به همان طریق تشکیل شده باشد، و مثل بدنی که به آن تعلق دارد حتما تاریخچه ای دارد."
در مجموع پس از خواندن این کتاب شما به طور کلی با روش تحلیل اسطوره ها، شماری از آثار هنری و رویاها، به روش یونگ آشنا خواهید شد و شناخت قابل توجهی نسبت به روان انسان و فرایند رشد از دیدگاه یونگ خواهید رسید.
در پایان باید اشاره کرد که خواننده این کتاب بهتر است با این پیش فرض به استقبال این کتاب برود که به بیشتر نظریه های یونگ در این کتاب نقدهای جدی از دیدگاه علمی وارد است. اما همان طور که "فون فرانتس" در انتهای کتاب اشاره می کند این افکار خلاق از این جهت ارزشمند هستند که مثل کلید به انسان کمک می کنند که روابط ناشناخته بین حقایق را عریان سازند و در عین حال به نگرش خودآگاه متوازن تر و وسیع تری دست یابند .
از آنجا که ترجمهٔ ابوطالب صارمی نسبت به ترجمه های دیگر این کتاب ترجمهٔ صحیح تری است و این ترجمه بیش از چهل سال است که تجدید چاپ نشده است، فایل PDF این ترجمه در کانال قرار می گیرد.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Jung2.jpg
#چشم_تاریخ
#پاپ_پیوس_دوازدهم یکی از پاپ های کلیسای کاتولیک رم بود که در رم به دنیا آمد و از ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۸ میلادی پاپ بود. پیوس دوازدهم در سال ۱۹۳۹ و همزمان با آغاز #جنگ_جهانی_دوم به مقام «پاپ اعظم» انتخاب شد و تا سال ۱۹۵۸ در این سمت باقی ماند. پیوس دوازدهم در جریان جنگ جهانی دوّم، از امضاء بیانیهٔ متّفقین در نکوهش نسلکشی و یهودستیزی آلمان نازی خودداری کرد، به این سبب برخی منتقدین به وی لقب «پاپ هیتلر» داده اند امّا کلیسای کاتولیک بارها ادعا کرده است که پاپ پیوس به یهودیان بسیاری پناه داده و آنها را در کلیساها و صومعه ها مخفی کرده بود و به ادعای واتیکان به این خاطر از #هیتلر انتقاد نکرده است که میترسیده موجبات خشونت و برخوردهای غیرانسانی و سختگیرانه بیشتری را فراهم سازد. در سال ۲۰۰۷ میلادی، ۱۵ کاردینال و ۱۵ اسقف اعظم واتیکان با اکثریت آرا، لقب «قدّیس» را به پاپ پیوس دوازدهم اعطا کردند. قِدّیس، لقبی مقدس در کلیسای کاتولیک است که بر مبنای آن لقب «مقدس» به نام فرد تقدیس شده، پیشوند میگردد. برای قدیس معرفی کردن فردی در کلیسای کاتولیک، باید (به باور کلیسا) معجزهای از فرد مورد نظر، به کلیسا اثبات شود. با انجام فرایند Beatification (آمرزش) و اعطای مقام قدّیس کلیسای کاتولیک اعلام می کند که این فرد وارد بهشت شده است!
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Hitler'sPope.jpg
#پاپ_پیوس_دوازدهم یکی از پاپ های کلیسای کاتولیک رم بود که در رم به دنیا آمد و از ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۸ میلادی پاپ بود. پیوس دوازدهم در سال ۱۹۳۹ و همزمان با آغاز #جنگ_جهانی_دوم به مقام «پاپ اعظم» انتخاب شد و تا سال ۱۹۵۸ در این سمت باقی ماند. پیوس دوازدهم در جریان جنگ جهانی دوّم، از امضاء بیانیهٔ متّفقین در نکوهش نسلکشی و یهودستیزی آلمان نازی خودداری کرد، به این سبب برخی منتقدین به وی لقب «پاپ هیتلر» داده اند امّا کلیسای کاتولیک بارها ادعا کرده است که پاپ پیوس به یهودیان بسیاری پناه داده و آنها را در کلیساها و صومعه ها مخفی کرده بود و به ادعای واتیکان به این خاطر از #هیتلر انتقاد نکرده است که میترسیده موجبات خشونت و برخوردهای غیرانسانی و سختگیرانه بیشتری را فراهم سازد. در سال ۲۰۰۷ میلادی، ۱۵ کاردینال و ۱۵ اسقف اعظم واتیکان با اکثریت آرا، لقب «قدّیس» را به پاپ پیوس دوازدهم اعطا کردند. قِدّیس، لقبی مقدس در کلیسای کاتولیک است که بر مبنای آن لقب «مقدس» به نام فرد تقدیس شده، پیشوند میگردد. برای قدیس معرفی کردن فردی در کلیسای کاتولیک، باید (به باور کلیسا) معجزهای از فرد مورد نظر، به کلیسا اثبات شود. با انجام فرایند Beatification (آمرزش) و اعطای مقام قدّیس کلیسای کاتولیک اعلام می کند که این فرد وارد بهشت شده است!
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Hitler'sPope.jpg
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
بادرود به شما استاد عزیز حتما این روزها در جریان قتل دختر کوچک آتنا قرار گرفته اید و با توجه به اینکه اغلب قاتل را بیمارروانی -جنسی مورد خطاب قرار می دهند، در یکی از گروهها فردی پرسید به راستی چطور می توان جلوی ایجاد و گسترش این بیماری را گرفت؟ به ذهنم رسید که از شما خواهش کنم این موضوع را از بعد روان شناسی اجتماعی مورد نقد قرار دهید و در این زمینه منابعی هم برای مطالعه ارائه بفرمایید . بسیار می تواند در این مقطع که گوش های همه به این موضوع حساس شده است موثر واقع شود . و دیگر اینکه استاد نازنین یک سوی دردناک این ماجرا خانواده ی فرد قاتل است که به نظر من اولین قربانیان بی گناه این جریان هستند ،خوب است توجه اجتماعی را هم به این سوی ماجرا جلب کنید. به همین جهت خواهش دارم دست به قلم ببرید و مثل همیشه یاریمان کنید. یک دنیا سپاس
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
اوّل - اطلاعات من برای تحلیل این موضوع کافی نیست.
من در صورتی می توانم در این زمینه نظر دهم که بتوانم با فرد مجرم مصاحبه ی ساختارمند روانپزشکی انجام دهم و از ایشان تست های ارزیابی هوش، شخصیت و سلامت روان و بویژه تست های فرافکن بگیرم.
دوّم - بر اساس یک پرونده نمی توان در زمینه ی روان شناسی اجتماعی تحلیلی ارائه داد. یک پرونده می تواند استثناء قاعده های یک جامعه باشد. تحلیل های روان شناسی اجتماعی باید بر اساس آمارهای کلان یک جامعه و مقایسۀ آن با جوامع دیگر صورت گیرد یا بر مبنای پژوهش های کنترل شده ای همچون پژوهش های استنلی میلگرام، فیلیپ زیمباردو و سولومون اَش.
اغلب تحلیل هایی که پس از چنین وقایع دردناکی صورت می گیرند دچر سوگیری های متعددند و تحت تاثیر فیلترهای شناختی-عاطفی هستند و فهم درستی از مساله به ما نمی دهند.
از اعتمادی که به من دارید ممنونم
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
بادرود به شما استاد عزیز حتما این روزها در جریان قتل دختر کوچک آتنا قرار گرفته اید و با توجه به اینکه اغلب قاتل را بیمارروانی -جنسی مورد خطاب قرار می دهند، در یکی از گروهها فردی پرسید به راستی چطور می توان جلوی ایجاد و گسترش این بیماری را گرفت؟ به ذهنم رسید که از شما خواهش کنم این موضوع را از بعد روان شناسی اجتماعی مورد نقد قرار دهید و در این زمینه منابعی هم برای مطالعه ارائه بفرمایید . بسیار می تواند در این مقطع که گوش های همه به این موضوع حساس شده است موثر واقع شود . و دیگر اینکه استاد نازنین یک سوی دردناک این ماجرا خانواده ی فرد قاتل است که به نظر من اولین قربانیان بی گناه این جریان هستند ،خوب است توجه اجتماعی را هم به این سوی ماجرا جلب کنید. به همین جهت خواهش دارم دست به قلم ببرید و مثل همیشه یاریمان کنید. یک دنیا سپاس
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
اوّل - اطلاعات من برای تحلیل این موضوع کافی نیست.
من در صورتی می توانم در این زمینه نظر دهم که بتوانم با فرد مجرم مصاحبه ی ساختارمند روانپزشکی انجام دهم و از ایشان تست های ارزیابی هوش، شخصیت و سلامت روان و بویژه تست های فرافکن بگیرم.
دوّم - بر اساس یک پرونده نمی توان در زمینه ی روان شناسی اجتماعی تحلیلی ارائه داد. یک پرونده می تواند استثناء قاعده های یک جامعه باشد. تحلیل های روان شناسی اجتماعی باید بر اساس آمارهای کلان یک جامعه و مقایسۀ آن با جوامع دیگر صورت گیرد یا بر مبنای پژوهش های کنترل شده ای همچون پژوهش های استنلی میلگرام، فیلیپ زیمباردو و سولومون اَش.
اغلب تحلیل هایی که پس از چنین وقایع دردناکی صورت می گیرند دچر سوگیری های متعددند و تحت تاثیر فیلترهای شناختی-عاطفی هستند و فهم درستی از مساله به ما نمی دهند.
از اعتمادی که به من دارید ممنونم
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#افسانه_سایکی
افسانهٔ پسیخه (یا سایکی یا پسیشه) یکی از داستان های اساطیری و نمادین یونان و روم باستان است که حداقل از این نظر که نام سایکی (psyche) معادل کلمه ی «روان» و پیشوند کلمات روان شناسی و روانپزشکی است باید مورد علاقه ی متخصصان حوزه ی سلامت روان قرار گیرد.
گرچه نخستین بار این افسانه در سدهٔ دوم میلادی توسط
Lucius Apuleius Madaurensis
فیلسوف افلاطونی در کتاب «استحاله» یا Metamorphoses روایت شدهاست، امّا قدمت این افسانه بدون شک به اعصار قبل از این دوران بازمیگردد. با بررسی این داستان اسطوره ای می توان فهمید که یونانیان و رومیان باستان (بخصوص افلاطونیان) چه دیدگاهی پیرامون روان داشته اند:
- اوّل : روان ریشه در مَتریال و مادهٔ فناپذیر دارد و اگر روان صرفاً در خاستگاه خودش بماند با مرگ از بین می رود. اما مقصد روان جاودانگی است که برای رسیدن به آن، آزمون های بسیار سختی را باید از سر بگذراند. پس همهٔ انسان ها واجد روان نامیرا نیستند و با پوسیدن جسم در خاک، روان نیز نابود می شود. تنها کسانی که از آزمون های دشوار عبور کنند واجد وجه نامیرا و جاودان می گردند. بنابراین بسته به اینکه از چه زاویه ای به روان نگاه کنیم (مبداء یا مقصد)، نگاه فیلسوف افلاطونی به روان می تواند ماتریالیستی یا غیرماتریالیستی باشد، شبیه همان چیزی که #مولانا سروده است :
تن زده اندر زمین چنگالها
می کشاند سوی بالا، بالها
و ملّاصدرا گفته است: «النّفسُ جسمانیّةُ الحُدوث، روحانیّةُ البَقاء» یعنی روان خاستگاهی جسمانی و بقائی روحانی دارد.
- دوّم: دعوت کننده ی پسیشه، کوپیدو، اَمور یا اِروس است، کار اروس وصل کردن و مأموریت او زاد و ولد است. این همان «لیبیدو» است که فروید آن را «ذاتِ روان» می داند. شاید اهمیت عشق در گفتمان و ادبیات عرفانی ریشه در همین اسطوره داشته باشد.
- سوّم: انسان کنجکاو است و میل به دانستن در او بر میل به امنیت و آسایش غلبه می کند و از خط قرمز «خدایان» عبور می کند: چه آدم و حوّا در افسانه های عِبری که میوه ممنوعه را خوردند و چه پسیشه در این افسانه که چراغ ممنوعه را افروخت از بهشت رانده شدند. گویا زمانی که انسان به اختیار و انتخاب خود آگاه می شود از درگاه خدایان رانده می شوند (هبوط). انسان در یک "معصومیت خوشایند کودکانه" متولد می شود ولی زمانی که میوه ممنوعه را می خورد و از حق انتخاب خود استفاده می کند از حلاوت بی خبری محروم می شود. او دیگر نمی تواند به شادکامی کودکانه برگردد، راهی برای بازگشت نیست.
برای بازخوانی افسانهٔ پیسشه (سایکی) و تحلیل مُفصّل آن می توانید مقالهٔ #افسانه_پسیشه_فلسفه_افلاطونی_و_درمانگر_یونگی را در بخش مقالات سایت drsargolzaei.com مطالعه بفرمایید.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#افسانه_سایکی
افسانهٔ پسیخه (یا سایکی یا پسیشه) یکی از داستان های اساطیری و نمادین یونان و روم باستان است که حداقل از این نظر که نام سایکی (psyche) معادل کلمه ی «روان» و پیشوند کلمات روان شناسی و روانپزشکی است باید مورد علاقه ی متخصصان حوزه ی سلامت روان قرار گیرد.
گرچه نخستین بار این افسانه در سدهٔ دوم میلادی توسط
Lucius Apuleius Madaurensis
فیلسوف افلاطونی در کتاب «استحاله» یا Metamorphoses روایت شدهاست، امّا قدمت این افسانه بدون شک به اعصار قبل از این دوران بازمیگردد. با بررسی این داستان اسطوره ای می توان فهمید که یونانیان و رومیان باستان (بخصوص افلاطونیان) چه دیدگاهی پیرامون روان داشته اند:
- اوّل : روان ریشه در مَتریال و مادهٔ فناپذیر دارد و اگر روان صرفاً در خاستگاه خودش بماند با مرگ از بین می رود. اما مقصد روان جاودانگی است که برای رسیدن به آن، آزمون های بسیار سختی را باید از سر بگذراند. پس همهٔ انسان ها واجد روان نامیرا نیستند و با پوسیدن جسم در خاک، روان نیز نابود می شود. تنها کسانی که از آزمون های دشوار عبور کنند واجد وجه نامیرا و جاودان می گردند. بنابراین بسته به اینکه از چه زاویه ای به روان نگاه کنیم (مبداء یا مقصد)، نگاه فیلسوف افلاطونی به روان می تواند ماتریالیستی یا غیرماتریالیستی باشد، شبیه همان چیزی که #مولانا سروده است :
تن زده اندر زمین چنگالها
می کشاند سوی بالا، بالها
و ملّاصدرا گفته است: «النّفسُ جسمانیّةُ الحُدوث، روحانیّةُ البَقاء» یعنی روان خاستگاهی جسمانی و بقائی روحانی دارد.
- دوّم: دعوت کننده ی پسیشه، کوپیدو، اَمور یا اِروس است، کار اروس وصل کردن و مأموریت او زاد و ولد است. این همان «لیبیدو» است که فروید آن را «ذاتِ روان» می داند. شاید اهمیت عشق در گفتمان و ادبیات عرفانی ریشه در همین اسطوره داشته باشد.
- سوّم: انسان کنجکاو است و میل به دانستن در او بر میل به امنیت و آسایش غلبه می کند و از خط قرمز «خدایان» عبور می کند: چه آدم و حوّا در افسانه های عِبری که میوه ممنوعه را خوردند و چه پسیشه در این افسانه که چراغ ممنوعه را افروخت از بهشت رانده شدند. گویا زمانی که انسان به اختیار و انتخاب خود آگاه می شود از درگاه خدایان رانده می شوند (هبوط). انسان در یک "معصومیت خوشایند کودکانه" متولد می شود ولی زمانی که میوه ممنوعه را می خورد و از حق انتخاب خود استفاده می کند از حلاوت بی خبری محروم می شود. او دیگر نمی تواند به شادکامی کودکانه برگردد، راهی برای بازگشت نیست.
برای بازخوانی افسانهٔ پیسشه (سایکی) و تحلیل مُفصّل آن می توانید مقالهٔ #افسانه_پسیشه_فلسفه_افلاطونی_و_درمانگر_یونگی را در بخش مقالات سایت drsargolzaei.com مطالعه بفرمایید.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
با عرض سلام خدمت استاد محترم
ضمن عرض تشكر از زحمات حضرتعالى. خواهشمندم تفاوت كاربردى درمانى كارل گوستاو #يونگ و ويليام #گلسر را توضيح بفرماييد.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
رویکرد یونگ را نمی توان یک صرفاً یک روش درمانی دانست، یونگ یک نگرش فلسفی ارائه می دهد. یونگ سعی می کند تبیینی روان شناسی از تجربهٔ دینی و تجارب فرافردی ارائه دهد و در این زمینه از میتولوژی گنوستیسیسم (Gnostic mythology)، فلسفهٔ هگل و پدیدار شناسی (ایده آلیسم آلمانی) بهره می برد. مطالعهٔ روان شناسی تحلیلی یونگ ما را درگیر مطالعهٔ ادبیات کهن مصری، یونانی، هندی و چینی، متون دینی ادیان ابراهیمی و آثار #گوته و #نیچه می کند.
بر خلاف رویکرد یونگ، رویکرد گلَسر رویکردی عملگرا و کاربردی است و به شکلی ساده سازی شده و گام به گام به درمانجو کمک می کند که نیازهای خود را بشناسد و شیوه های مؤثر و مسؤولانهٔ برآوردن آنها را کشف کند. گلسر نه وارد میتولوژی می شود، نه وارد فلسفه و در آثارش راجع به تجربهٔ دینی صحبتی نمی کند. به گمانم گلسر سکولار است.
شادکام باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
با عرض سلام خدمت استاد محترم
ضمن عرض تشكر از زحمات حضرتعالى. خواهشمندم تفاوت كاربردى درمانى كارل گوستاو #يونگ و ويليام #گلسر را توضيح بفرماييد.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
رویکرد یونگ را نمی توان یک صرفاً یک روش درمانی دانست، یونگ یک نگرش فلسفی ارائه می دهد. یونگ سعی می کند تبیینی روان شناسی از تجربهٔ دینی و تجارب فرافردی ارائه دهد و در این زمینه از میتولوژی گنوستیسیسم (Gnostic mythology)، فلسفهٔ هگل و پدیدار شناسی (ایده آلیسم آلمانی) بهره می برد. مطالعهٔ روان شناسی تحلیلی یونگ ما را درگیر مطالعهٔ ادبیات کهن مصری، یونانی، هندی و چینی، متون دینی ادیان ابراهیمی و آثار #گوته و #نیچه می کند.
بر خلاف رویکرد یونگ، رویکرد گلَسر رویکردی عملگرا و کاربردی است و به شکلی ساده سازی شده و گام به گام به درمانجو کمک می کند که نیازهای خود را بشناسد و شیوه های مؤثر و مسؤولانهٔ برآوردن آنها را کشف کند. گلسر نه وارد میتولوژی می شود، نه وارد فلسفه و در آثارش راجع به تجربهٔ دینی صحبتی نمی کند. به گمانم گلسر سکولار است.
شادکام باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#چشم_تاریخ
در سال ۱۹۱۰ وزیرمختار ایران در آمریکا از دولت آمریکا خواست که کارشناسی برای اصلاح امور مالی دولت نوپای مشروطه معرفی کند. #مورگان_شوستر با پیشنهاد دولت آمریکا در ۱۹۱۱ به ایران آمد و به اصلاح امور مالی ایران پرداخت. بسیاری از اصلاحات مالی ایران در تضاد با منافع دول انگلیس و روس بود. به این ترتیب روسیه و بریتانیا خواستار اخراج شوستر از ایران شدند. دولت روسیه در این مورد به دولت ایران اولتیماتوم (ضربالاجل) داد. مجلس شورای ملّی با تسلیم مخالفت کرد امّا ناصرالملک که نایبالسلطنه بود با استفاده از حق پادشاه مجلس را منحل کرد و دولت به استخدام شوستر پایان داد؛ با این حال نیروهای روس تبریز و زنجان و رشت را اشغال کردند و عدهای از اهالی را کشتند. حکم انفصال مورگان شوستر از خزانهداری کل ایران، شب کریسمس سال ۱۹۱۱ به وی ابلاغ شد و شوستر در اوایل سال ۱۹۱۲ ایران را ترک گفت. مورگان شوستر خاطرات مأموریت خود را در ایران در کتابی تحت عنوان اختناق ایران به رشته تحریر درآورده است.
#عارف_قزوینی، شاعر ملیگرا و مشروطه خواه قطعهای در این باره سرود:
ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود
جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود
گر رود شوستر از ایران، رود ایران بر باد
ای جوانان مگذارید که ایران برود
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MorganShuster.jpg
در سال ۱۹۱۰ وزیرمختار ایران در آمریکا از دولت آمریکا خواست که کارشناسی برای اصلاح امور مالی دولت نوپای مشروطه معرفی کند. #مورگان_شوستر با پیشنهاد دولت آمریکا در ۱۹۱۱ به ایران آمد و به اصلاح امور مالی ایران پرداخت. بسیاری از اصلاحات مالی ایران در تضاد با منافع دول انگلیس و روس بود. به این ترتیب روسیه و بریتانیا خواستار اخراج شوستر از ایران شدند. دولت روسیه در این مورد به دولت ایران اولتیماتوم (ضربالاجل) داد. مجلس شورای ملّی با تسلیم مخالفت کرد امّا ناصرالملک که نایبالسلطنه بود با استفاده از حق پادشاه مجلس را منحل کرد و دولت به استخدام شوستر پایان داد؛ با این حال نیروهای روس تبریز و زنجان و رشت را اشغال کردند و عدهای از اهالی را کشتند. حکم انفصال مورگان شوستر از خزانهداری کل ایران، شب کریسمس سال ۱۹۱۱ به وی ابلاغ شد و شوستر در اوایل سال ۱۹۱۲ ایران را ترک گفت. مورگان شوستر خاطرات مأموریت خود را در ایران در کتابی تحت عنوان اختناق ایران به رشته تحریر درآورده است.
#عارف_قزوینی، شاعر ملیگرا و مشروطه خواه قطعهای در این باره سرود:
ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود
جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود
گر رود شوستر از ایران، رود ایران بر باد
ای جوانان مگذارید که ایران برود
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MorganShuster.jpg
Forwarded from آفتاب مهر
دومین دوره کارگاه خودشناسی"گروه درمانی" بلند مدت یکساله
شنبه ها (۱۰صبح تا ۱۲) یا ( ۴تا۶ عصر) یا (۶ تا ۸ عصر )
شهریه هر ۱۰ جلسه ۶۵۰۰۰۰تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
شنبه ها (۱۰صبح تا ۱۲) یا ( ۴تا۶ عصر) یا (۶ تا ۸ عصر )
شهریه هر ۱۰ جلسه ۶۵۰۰۰۰تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#Synchronicity
از تعجب خشکم زد، خواننده ی ارمنی به زبان فارسی آواز می خواند! با همسفرم به دنبال "مسجد کبود ایروان" می گشتیم. از چهار راه خیابان "نالبندیان" که گذشتیم سمت راست، داخل پارک، کافه ای بود با چراغ های فلورسنت آبی و صدای موسیقی می آمد. خسته شده بودیم. گفتیم همین جا می نشینیم، یک نوشیدنی می خوریم و خستگی در می کنیم تا هنگام اذان مغرب به مسجد کبود برویم. وارد کافه که شدیم دیدیم موسیقی زنده است. مرد مو بوری گیتار می زد، مردی مو مشکی پیانو می نواخت و خانم جوانی می خواند. تا نشستیم آهنگ قبلی تمام شد و آهنگ جدیدی را شروع کردند، بلافاصله بعد از نشستن ما، یک آهنگ ایرانی بود: "خوابم یا بیدارم؟ تو با منی با من" جا خوردیم! یعنی به سرعت فهمیدند ما ایرانی هستیم و یک آهنگ ایرانی را شروع کردند؟! آهنگ زیبایی بود، قبلاً بارها شنیده بودم. زیر لب با خواننده همخوانی می کردم. آهنگ که تمام شد، کنجکاوی بی طاقتم کرد. با اینکه در این گونه موارد آدم کم رویی هستم، بلند شدم و جلوی سن رفتم، یک کلمه فارسی نمی دانستند! اصلاً هم نفهمیده بودند که ما ایرانی هستیم! طبق فهرست دفتر نت هاشان می خواندند و ورق به ورق پیش می رفتند و "تصادفاً" همزمان با ورود ما دفترچه ی نُت ها به تنها آواز ایرانی موجود در دفتر رسیده بود و آنها شروع به نواختن و خواندن کرده بودند. این خُنیاگران ناشناس مجرایی شده بودند تا Synchronicity رازآلود هستی ما را آنجا بنشاند! به "رضا" گفتم: "امشب قرار است همین جا بمانیم، راحت بنشین!" و نشستیم، برنامه ی آن شب مان را تغییر دادیم. به جای "مسجد آبی" در "کافه ی آبی" نشستیم...
برای خواندن داستان ها و اشعار #دکترسرگلزایی می توانید به بخش های #داستان و #شعر سایت drsargolzaei.com بروید.
@drsargolzaei
از تعجب خشکم زد، خواننده ی ارمنی به زبان فارسی آواز می خواند! با همسفرم به دنبال "مسجد کبود ایروان" می گشتیم. از چهار راه خیابان "نالبندیان" که گذشتیم سمت راست، داخل پارک، کافه ای بود با چراغ های فلورسنت آبی و صدای موسیقی می آمد. خسته شده بودیم. گفتیم همین جا می نشینیم، یک نوشیدنی می خوریم و خستگی در می کنیم تا هنگام اذان مغرب به مسجد کبود برویم. وارد کافه که شدیم دیدیم موسیقی زنده است. مرد مو بوری گیتار می زد، مردی مو مشکی پیانو می نواخت و خانم جوانی می خواند. تا نشستیم آهنگ قبلی تمام شد و آهنگ جدیدی را شروع کردند، بلافاصله بعد از نشستن ما، یک آهنگ ایرانی بود: "خوابم یا بیدارم؟ تو با منی با من" جا خوردیم! یعنی به سرعت فهمیدند ما ایرانی هستیم و یک آهنگ ایرانی را شروع کردند؟! آهنگ زیبایی بود، قبلاً بارها شنیده بودم. زیر لب با خواننده همخوانی می کردم. آهنگ که تمام شد، کنجکاوی بی طاقتم کرد. با اینکه در این گونه موارد آدم کم رویی هستم، بلند شدم و جلوی سن رفتم، یک کلمه فارسی نمی دانستند! اصلاً هم نفهمیده بودند که ما ایرانی هستیم! طبق فهرست دفتر نت هاشان می خواندند و ورق به ورق پیش می رفتند و "تصادفاً" همزمان با ورود ما دفترچه ی نُت ها به تنها آواز ایرانی موجود در دفتر رسیده بود و آنها شروع به نواختن و خواندن کرده بودند. این خُنیاگران ناشناس مجرایی شده بودند تا Synchronicity رازآلود هستی ما را آنجا بنشاند! به "رضا" گفتم: "امشب قرار است همین جا بمانیم، راحت بنشین!" و نشستیم، برنامه ی آن شب مان را تغییر دادیم. به جای "مسجد آبی" در "کافه ی آبی" نشستیم...
برای خواندن داستان ها و اشعار #دکترسرگلزایی می توانید به بخش های #داستان و #شعر سایت drsargolzaei.com بروید.
@drsargolzaei
#مقاله
#پیرمردی_با_رفتارهای_کودکانه
قسمت اول
بیمار مردی حدود 75 ساله بود که با همسرش به کلینیک بیمارستان مراجعه کرده بودند. پیرمرد ساکت نشسته بود و در حالی که لبخند نامتناسبی بر لب داشت و گاه خنده های بی جایی می کرد به گفته های همسرش که مشکلات او را شرح می داد گوش می کرد. مرد سالمند که مدت ها دچار فشار خون بود، سال گذشته دچار سکته مغزی شده بود. به دلیل این مشکل مدتی در بیمارستان بستری شده بود و سرانجام با بهبود تدریجی و در حالی که هنوز نیمی از بدنش دچار ضعف حرکتی بود به خانه رفته بود. پس از این سکته مغزی، جدا از نقص حرکتی ایجاد شده که توسط متخصص نورولوژی (مغز و اعصاب) درمان می شد، خانواده متوجه تغییرات قابل توجه در شخصیت و رفتار بیمار شده بودند، بیمار بسیار بی تفاوت و خونسرد شده بود، به نظافت و استحمام خود کاملاً بی توجه شده بود، علیرغم نا توانی های حرکتی که پیدا کرده بود دچار حالت هیجانی و شعف کودکانه ای شده بود، بدون توجه به موقعیت های اجتماعی به شوخی های زننده و گاهی رکیک می پرداخت و با صدای بلند می خندید ، با این حال هیجاناتش مثل بچه ها بسیار سطحی و زودگذر بودند و ممکن بود لحظاتی بعد نیز به دلیل بی اهمیتی زار زار گریه گریه کند، گاهی بدون توجه به حضور مهمانان در خانه با لباس زیر از اطاق بیرون می آمد و گاهی نیز تصمیمات خطرناکی می گرفت مثلا یکبار وقتی قصد پریدن از طبقه دوم ساختمان را داشت او را گرفته بودند. غذا خوردن مهار گسیخته ای پیدا کرده بود و گاهی چند بشقاب غذا را با سرعت و در حالی که مقداری از آن را بر لباسش می ریخت می خورد. در مورد تکانه های جنسی نیز دچار چنین حالت مهار گسیخته ای شده بود که باعث شرمندگی همسر و فرزندانش گشته بود. این تغییرات رفتاری و شخصیتی حتی بیش از ضعف حرکتی بیمار، موجب ناراحتی خانواده شده بود و باعث مراجعه آنها به روانپزشک گشته بود. در واقع همانطورکه اختلال ناشی از سکته در بعضی از قسمت های مغز باعث ناتوانی های حسی یا حرکتی می شود، این ضایعات در قسمت های دیگری از مغز باعث مشکلات روانپزشکی میگردند. مثلاً علائم این بیمار نشان دهنده گرفتار شدن لوب پیشانی مغز او در نتیجه سکته بودند که به این علائم سندرم لوب پیشانی می گوییم. گاهی متعاقب سکته های مغزی افسردگی یا اختلال تفکر یا دیگر علائم روانپزشکی به وجودمی آیند. در این موارد اغلب ضرورت می یابد که در کنار درمان مربوط به عامل ایجاد کننده ضایعه، درمان روانپزشکی خاص آن علائم نیز صورت گیرد. درمواردی سکته های مغزی و ضایعات عروقی مغز باعث از دست رفتن قوای شناختی فرد مثل حافظه، محاسبه، طرح ریزی و انجام اعمال اجرایی، شناخت و تکلم می شوند که در این صورت بیمار دچار دمانس ناشی از ضایعه عروقی مغز است. البته دمانس علل و علائم مختلفی دارد. شایع ترین نوع دمانس که دمانس «الزهایمر» نامیده میشود در اثر تغییراتی در آرایش سلولی و رسوب موادی در بافت مغزی به وجود می آید.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#پیرمردی_با_رفتارهای_کودکانه
قسمت اول
بیمار مردی حدود 75 ساله بود که با همسرش به کلینیک بیمارستان مراجعه کرده بودند. پیرمرد ساکت نشسته بود و در حالی که لبخند نامتناسبی بر لب داشت و گاه خنده های بی جایی می کرد به گفته های همسرش که مشکلات او را شرح می داد گوش می کرد. مرد سالمند که مدت ها دچار فشار خون بود، سال گذشته دچار سکته مغزی شده بود. به دلیل این مشکل مدتی در بیمارستان بستری شده بود و سرانجام با بهبود تدریجی و در حالی که هنوز نیمی از بدنش دچار ضعف حرکتی بود به خانه رفته بود. پس از این سکته مغزی، جدا از نقص حرکتی ایجاد شده که توسط متخصص نورولوژی (مغز و اعصاب) درمان می شد، خانواده متوجه تغییرات قابل توجه در شخصیت و رفتار بیمار شده بودند، بیمار بسیار بی تفاوت و خونسرد شده بود، به نظافت و استحمام خود کاملاً بی توجه شده بود، علیرغم نا توانی های حرکتی که پیدا کرده بود دچار حالت هیجانی و شعف کودکانه ای شده بود، بدون توجه به موقعیت های اجتماعی به شوخی های زننده و گاهی رکیک می پرداخت و با صدای بلند می خندید ، با این حال هیجاناتش مثل بچه ها بسیار سطحی و زودگذر بودند و ممکن بود لحظاتی بعد نیز به دلیل بی اهمیتی زار زار گریه گریه کند، گاهی بدون توجه به حضور مهمانان در خانه با لباس زیر از اطاق بیرون می آمد و گاهی نیز تصمیمات خطرناکی می گرفت مثلا یکبار وقتی قصد پریدن از طبقه دوم ساختمان را داشت او را گرفته بودند. غذا خوردن مهار گسیخته ای پیدا کرده بود و گاهی چند بشقاب غذا را با سرعت و در حالی که مقداری از آن را بر لباسش می ریخت می خورد. در مورد تکانه های جنسی نیز دچار چنین حالت مهار گسیخته ای شده بود که باعث شرمندگی همسر و فرزندانش گشته بود. این تغییرات رفتاری و شخصیتی حتی بیش از ضعف حرکتی بیمار، موجب ناراحتی خانواده شده بود و باعث مراجعه آنها به روانپزشک گشته بود. در واقع همانطورکه اختلال ناشی از سکته در بعضی از قسمت های مغز باعث ناتوانی های حسی یا حرکتی می شود، این ضایعات در قسمت های دیگری از مغز باعث مشکلات روانپزشکی میگردند. مثلاً علائم این بیمار نشان دهنده گرفتار شدن لوب پیشانی مغز او در نتیجه سکته بودند که به این علائم سندرم لوب پیشانی می گوییم. گاهی متعاقب سکته های مغزی افسردگی یا اختلال تفکر یا دیگر علائم روانپزشکی به وجودمی آیند. در این موارد اغلب ضرورت می یابد که در کنار درمان مربوط به عامل ایجاد کننده ضایعه، درمان روانپزشکی خاص آن علائم نیز صورت گیرد. درمواردی سکته های مغزی و ضایعات عروقی مغز باعث از دست رفتن قوای شناختی فرد مثل حافظه، محاسبه، طرح ریزی و انجام اعمال اجرایی، شناخت و تکلم می شوند که در این صورت بیمار دچار دمانس ناشی از ضایعه عروقی مغز است. البته دمانس علل و علائم مختلفی دارد. شایع ترین نوع دمانس که دمانس «الزهایمر» نامیده میشود در اثر تغییراتی در آرایش سلولی و رسوب موادی در بافت مغزی به وجود می آید.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#مقاله
#پیرمردی_با_رفتارهای_کودکانه
قسمت دوم
آلزهایمر که بیشتر در زنان دیده می شود اساس ژنتیک دارد و درمان آن در حال پیشرفت است. دمانس عروقی در درجه دوّم شیوع قرار دارد و بیشتر در مردان و افرادی که دچار فشار خون، چربی خون بالا و دیابت هستند رخ می دهد. بسیاری از دمانس ها با علائم روانپزشکی شروع می شوند. به این صورت که بیمار علائمی مثل شدت یافتن خصوصیات شخصیتی قبلی، رفتارهای وسواسی، اضطراب، تحریک پذیری و خشم بیجا، رفتار بی ملاحظه و بی مبالات، پرحرفی و افسانه سازی و بالاخره سطحی و زودگذر شدن هیجانات را قبل از فرارسیدن قابل توجه اختلالات شناختی مثل اشکال در حافظه، تکلم وکارهای عملی نشان می دهد. مراجعه بموقع، تشخیص سریع، و درمان صحیح می تواند در بهبود بیماری تاثیر قابل توجهی داشته باشد. بنابراین بسیار مهم است که خانواده ها نسبت به تغییرات خلق، شخصیت و رفتار افراد مسن حساس باشند و در این مورد با پزشکان مشورت کنند. درمواردی نیز علائم روانپزشکی که متعاقب سکته های مغزی و سایر بیماری های ناتوان کننده پیش می آیند ممکن است ناشی از مشکل بیمار برای انطباق با شرایط جدید زندگی همراه با ناتوانی ها و درد و رنج های بیماریش باشد. بیمار ممکن است با درک کردن این مسأله که بسیاری از توانایی هایش کاهش یافته، مدت ها باید دستورات دارویی ورژیم غذایی خاصی را رعایت کند و دیگر نمی تواند طبق میل و سلیقه خود به زندگی و تفریحات مورد علاقه اش بپردازد، دچار افسردگی، اضطراب، گاهی خشم و پرخاشگری و تحریک پذیری و گاهی هم انکار بیماری و ناتوانی و عدم همکاری با دستورات درمانی شود. در توانبخشی روانی به این بیماران کمک می شود که شرایط جدید زندگی شان را به عنوان یک واقعیت بپذیرند و به جای انکار و نادیده گرفتن بیماری ها و ناتوانی هایشان به شیوه جدید زندگی همراه با قابلیت ها و امکانات فعلی شان تطابق پیدا کنند. گاهی ممکن است تیم روانپزشکی برای خانواده ی این بیماران جلسات «گروه درمانی» تشکیل دهند. در این جلسات ضمن اینکه گروه، یک محیط حمایتی برای هر فرد ایجاد می کند، بحث مشترک در مورد مسائل مربوط به مراقبت دائمی از یک سالمند دچار دمانس، مشاهده ی ناتوانی ها و درد و رنج های بیمار و بیان احساسات و عواطف مربوطه باعث تخلیه هیجانات و درک این مطلب می شود که افراد زیادی دارای مشکلات مشابه هستند و لذا تحمل این مشکلات برای خانواده ی بیمار آسان تر می شود. درمواردی نیز روانپزشک تصمیم می گیرد که برای درمان اضطراب، افسردگی یا اختلالات شناختی و رفتاری بیمار برای وی دارو تجویز کند. طبعاً در هر مورد تصمیم گیری براساس نوع بیماری و شرایط هر بیمار می تواند متفاوت باشد. درباره ی سالمندی که شرح حال او را خواندید ضمن آموزش و راهنمایی خانواده، داروهایی تجویز کردم که به او کمک می کردند از بی قراری، رفتار آشفته و بی مبالاتی رهایی یابد و تغییرات مکرر و آزار دهنده هیجانات و خلقش کنترل شوند. این کار علاوه بر اینکه مقدار زیادی از مشکلات پیرمرد را رفع کرد، آشفتگی، خشم و شرمساری خانواده بیمار را نیز که ناشی از رفتارهای او بود از بین برد و به آنها کمک کرد که با آرامش و صبوری بیشتری از پدر بیمارشان مراقبت کنند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
(بخشی از کتاب #وقتی_که_باید_به_روانپزشک_مراجعه_کنید)
@drsargolzaei
#پیرمردی_با_رفتارهای_کودکانه
قسمت دوم
آلزهایمر که بیشتر در زنان دیده می شود اساس ژنتیک دارد و درمان آن در حال پیشرفت است. دمانس عروقی در درجه دوّم شیوع قرار دارد و بیشتر در مردان و افرادی که دچار فشار خون، چربی خون بالا و دیابت هستند رخ می دهد. بسیاری از دمانس ها با علائم روانپزشکی شروع می شوند. به این صورت که بیمار علائمی مثل شدت یافتن خصوصیات شخصیتی قبلی، رفتارهای وسواسی، اضطراب، تحریک پذیری و خشم بیجا، رفتار بی ملاحظه و بی مبالات، پرحرفی و افسانه سازی و بالاخره سطحی و زودگذر شدن هیجانات را قبل از فرارسیدن قابل توجه اختلالات شناختی مثل اشکال در حافظه، تکلم وکارهای عملی نشان می دهد. مراجعه بموقع، تشخیص سریع، و درمان صحیح می تواند در بهبود بیماری تاثیر قابل توجهی داشته باشد. بنابراین بسیار مهم است که خانواده ها نسبت به تغییرات خلق، شخصیت و رفتار افراد مسن حساس باشند و در این مورد با پزشکان مشورت کنند. درمواردی نیز علائم روانپزشکی که متعاقب سکته های مغزی و سایر بیماری های ناتوان کننده پیش می آیند ممکن است ناشی از مشکل بیمار برای انطباق با شرایط جدید زندگی همراه با ناتوانی ها و درد و رنج های بیماریش باشد. بیمار ممکن است با درک کردن این مسأله که بسیاری از توانایی هایش کاهش یافته، مدت ها باید دستورات دارویی ورژیم غذایی خاصی را رعایت کند و دیگر نمی تواند طبق میل و سلیقه خود به زندگی و تفریحات مورد علاقه اش بپردازد، دچار افسردگی، اضطراب، گاهی خشم و پرخاشگری و تحریک پذیری و گاهی هم انکار بیماری و ناتوانی و عدم همکاری با دستورات درمانی شود. در توانبخشی روانی به این بیماران کمک می شود که شرایط جدید زندگی شان را به عنوان یک واقعیت بپذیرند و به جای انکار و نادیده گرفتن بیماری ها و ناتوانی هایشان به شیوه جدید زندگی همراه با قابلیت ها و امکانات فعلی شان تطابق پیدا کنند. گاهی ممکن است تیم روانپزشکی برای خانواده ی این بیماران جلسات «گروه درمانی» تشکیل دهند. در این جلسات ضمن اینکه گروه، یک محیط حمایتی برای هر فرد ایجاد می کند، بحث مشترک در مورد مسائل مربوط به مراقبت دائمی از یک سالمند دچار دمانس، مشاهده ی ناتوانی ها و درد و رنج های بیمار و بیان احساسات و عواطف مربوطه باعث تخلیه هیجانات و درک این مطلب می شود که افراد زیادی دارای مشکلات مشابه هستند و لذا تحمل این مشکلات برای خانواده ی بیمار آسان تر می شود. درمواردی نیز روانپزشک تصمیم می گیرد که برای درمان اضطراب، افسردگی یا اختلالات شناختی و رفتاری بیمار برای وی دارو تجویز کند. طبعاً در هر مورد تصمیم گیری براساس نوع بیماری و شرایط هر بیمار می تواند متفاوت باشد. درباره ی سالمندی که شرح حال او را خواندید ضمن آموزش و راهنمایی خانواده، داروهایی تجویز کردم که به او کمک می کردند از بی قراری، رفتار آشفته و بی مبالاتی رهایی یابد و تغییرات مکرر و آزار دهنده هیجانات و خلقش کنترل شوند. این کار علاوه بر اینکه مقدار زیادی از مشکلات پیرمرد را رفع کرد، آشفتگی، خشم و شرمساری خانواده بیمار را نیز که ناشی از رفتارهای او بود از بین برد و به آنها کمک کرد که با آرامش و صبوری بیشتری از پدر بیمارشان مراقبت کنند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
(بخشی از کتاب #وقتی_که_باید_به_روانپزشک_مراجعه_کنید)
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
با سلام
مي توان گفت اعضاي گروه هايي مثل داعش و طالبان شخصيت ضد اجتماعي دارند؟ به جز روان درماني و داروهايي مثل
Olanzapine و Quetiapine و Risperidone
راه ديگري هم هست؟ ميتوان از SSRI ها هم استفاده كرد؟
باتشكر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
ما بر اساس تصاویر رسانه ای نمی توانیم تشخیص روانپزشکی بگذاریم و دارو تجویز کنیم.
رسانه ها نه تصویری صحیح به ما می دهند نه تصویری دقیق.
به نظر من داعش اساساً یک پدیدهٔ رسانه ای است و نمایشی است برای همسو کردن افکار عمومی جهان با منافع حکومت های میلیتاریست، داعش یک پروژهٔ عظیم فریب عمومی است، چیزی در حدّ پروژهٔ نمایشی سفر آپولو 11 به ماه.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
با سلام
مي توان گفت اعضاي گروه هايي مثل داعش و طالبان شخصيت ضد اجتماعي دارند؟ به جز روان درماني و داروهايي مثل
Olanzapine و Quetiapine و Risperidone
راه ديگري هم هست؟ ميتوان از SSRI ها هم استفاده كرد؟
باتشكر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
ما بر اساس تصاویر رسانه ای نمی توانیم تشخیص روانپزشکی بگذاریم و دارو تجویز کنیم.
رسانه ها نه تصویری صحیح به ما می دهند نه تصویری دقیق.
به نظر من داعش اساساً یک پدیدهٔ رسانه ای است و نمایشی است برای همسو کردن افکار عمومی جهان با منافع حکومت های میلیتاریست، داعش یک پروژهٔ عظیم فریب عمومی است، چیزی در حدّ پروژهٔ نمایشی سفر آپولو 11 به ماه.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei