ادامه #پرسش_و_پاسخ
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان
*پرسش:
با سلام و احترام!
در خصوص پرسش و پاسخ مربوط به رابطه بین باورهای دینی و سلامت روان چند نکته ای را خدمت شما و سایر عزیزان عرض میکنم:
آنچه که جنابعالی گفته بودید _یعنی عدم رابطه بین این دو عامل در مطالعات متاآنالیز_ به نظرم بیشتر در نوع گرایش ییرونی به دین از دیدگاه گوردون آلپورت دیده می شود و نه گرایش درونی به دین. یعنی اگر دین ابزار و وسیله ای برای رسیدن به اهداف ثانویه سیاسی و اجتماعی و... شود کمکی به سلامت روان نخواهد کرد. مشکلی که متاسفانه در جامعه ما هم کم نیست. اما اگر دین به حس معنویت بیشتر کمک کند و موجب معنا دادن به زندگی شود می تواند از طرف دیگر در ارتقاء سلامت روان هم موثر باشد.
مروری کوتاه به نظریه گوردون آلپورت:
آلپورت دو نوع جهت گیری در مذهب را بررسی کرد: افراد با جهت گیری مذهبی درونی ضمن درونی سازی ارزش های دینی، مذهب را به مثابه هدف در نظر می گیرند. در حالیکه افراد با جهت گیری مذهبی بیرونی، دین را صرفاً وسیله ای برای نیل به اهداف دیگر در نظر می گیرند (آلپورت و راس1967، از فولتون، نقل از رحیمی نژاد 1373).
مذهب ممکن است برای رسیدن به مقام کسب مقبولیت در خانواده و یا جامعه، بالابردن اعتماد به نفس یا توجیه اعمال، مورد استفاده قرار گیرد. مذهب در چنین موردی دیگر عمل وحدت بخشیدن و معنادادن به زندگی را انجام نمی دهد. لذا در زندگی این گونه افراد هیچ گونه معنایی وجود ندارد. انسان موقعی معنا را می فهمد که وحدت داشته باشد وقتی در کثرت است اصلاً معنا را نمی فهمد .در این موارد مذهب یک دفاع علیه واقعیت است و در اصل یک ساختمان نوروتیک است نه عامل افزایش سلامت [اما] جهت گیری مذهبی درونی در واقع یک تعهّد انگیزشی فراگیر است، تعهدی است برانگیزاننده و سرچشمه تمام تفکرات وحالات و رفتارخارجی فرد می باشد. آلپورت معتقد است فرد بی دین و بی ایمان نمی تواند بدون اعتقاد واقعی به مبانی مذهبی، صرفاً به جهت بهره مندی از سلامت روانی، ادعای دینداری بکند (آلپورت، نقل از نجم عراقی 1379).
اخیراً نظریه آلپورت در زمینه جهت گیری دینی بیرونی به دو مقوله «اجتماعی» و «شخصی» بسط یافته است. طبق این تقسیم بندی افراد دارای جهت گیری مذهبی بیرونیِ اجتماعی از مذهب جهت نیل به اهداف اجتماعی سود می جویند در حالیکه در جهت گیری مذهبی بیرونیِ شخصی افراد جهت کسب امنیت فردی استفاده می کنند (گورساچ، مکمرسون، ک. پاتریک 1989، ازفولتون 1997، از رحیمی نژاد1377) .
نتیجه اینکه آلپورت معتقد است که برای رسیدن به شخصیت بالغ (سالم) یک دینداری عمیق لازم است (رمضانی، نوابی نژاد، بوالهری 1379).
موفق و سربلند باشید.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
از همراهی تان سپاسگزارم
در کانال گذاشته خواهد شد
پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان
*پرسش:
با سلام و احترام!
در خصوص پرسش و پاسخ مربوط به رابطه بین باورهای دینی و سلامت روان چند نکته ای را خدمت شما و سایر عزیزان عرض میکنم:
آنچه که جنابعالی گفته بودید _یعنی عدم رابطه بین این دو عامل در مطالعات متاآنالیز_ به نظرم بیشتر در نوع گرایش ییرونی به دین از دیدگاه گوردون آلپورت دیده می شود و نه گرایش درونی به دین. یعنی اگر دین ابزار و وسیله ای برای رسیدن به اهداف ثانویه سیاسی و اجتماعی و... شود کمکی به سلامت روان نخواهد کرد. مشکلی که متاسفانه در جامعه ما هم کم نیست. اما اگر دین به حس معنویت بیشتر کمک کند و موجب معنا دادن به زندگی شود می تواند از طرف دیگر در ارتقاء سلامت روان هم موثر باشد.
مروری کوتاه به نظریه گوردون آلپورت:
آلپورت دو نوع جهت گیری در مذهب را بررسی کرد: افراد با جهت گیری مذهبی درونی ضمن درونی سازی ارزش های دینی، مذهب را به مثابه هدف در نظر می گیرند. در حالیکه افراد با جهت گیری مذهبی بیرونی، دین را صرفاً وسیله ای برای نیل به اهداف دیگر در نظر می گیرند (آلپورت و راس1967، از فولتون، نقل از رحیمی نژاد 1373).
مذهب ممکن است برای رسیدن به مقام کسب مقبولیت در خانواده و یا جامعه، بالابردن اعتماد به نفس یا توجیه اعمال، مورد استفاده قرار گیرد. مذهب در چنین موردی دیگر عمل وحدت بخشیدن و معنادادن به زندگی را انجام نمی دهد. لذا در زندگی این گونه افراد هیچ گونه معنایی وجود ندارد. انسان موقعی معنا را می فهمد که وحدت داشته باشد وقتی در کثرت است اصلاً معنا را نمی فهمد .در این موارد مذهب یک دفاع علیه واقعیت است و در اصل یک ساختمان نوروتیک است نه عامل افزایش سلامت [اما] جهت گیری مذهبی درونی در واقع یک تعهّد انگیزشی فراگیر است، تعهدی است برانگیزاننده و سرچشمه تمام تفکرات وحالات و رفتارخارجی فرد می باشد. آلپورت معتقد است فرد بی دین و بی ایمان نمی تواند بدون اعتقاد واقعی به مبانی مذهبی، صرفاً به جهت بهره مندی از سلامت روانی، ادعای دینداری بکند (آلپورت، نقل از نجم عراقی 1379).
اخیراً نظریه آلپورت در زمینه جهت گیری دینی بیرونی به دو مقوله «اجتماعی» و «شخصی» بسط یافته است. طبق این تقسیم بندی افراد دارای جهت گیری مذهبی بیرونیِ اجتماعی از مذهب جهت نیل به اهداف اجتماعی سود می جویند در حالیکه در جهت گیری مذهبی بیرونیِ شخصی افراد جهت کسب امنیت فردی استفاده می کنند (گورساچ، مکمرسون، ک. پاتریک 1989، ازفولتون 1997، از رحیمی نژاد1377) .
نتیجه اینکه آلپورت معتقد است که برای رسیدن به شخصیت بالغ (سالم) یک دینداری عمیق لازم است (رمضانی، نوابی نژاد، بوالهری 1379).
موفق و سربلند باشید.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
از همراهی تان سپاسگزارم
در کانال گذاشته خواهد شد
پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
ادامه #پرسش_و_پاسخ
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان
*نظر یکی از خوانندگان :
دوست گرامی، درود برشما؛
در پاسخ #دکترسرگلزایی به رابطه ی "باورهای دینی" و "آرامش روانی" اشاره شده است. با شناختی که از ایشان دارم در فرصتی "غیر مجازی" و البته "آزاد"، ابعاد موضوع خیلی گسترده تر از این پاسخ "تلگرامی" ایشان است. به علاوه در دو ضمیمه ی ارسالی شما بعنوان سند دفاع تان کوچکترین اشاره ای به کلیت مبحث این ارتباط نیست. در یک مورد کیس ریپورتی ازبیماران سرطانی/و حتما اند استیج/هست که به هیچ وجه در برگیرنده فحوای مبحث کوتاه دکتر نیست. و در موارد دیگر متاآنالیزهای ارائه شده بیش از پرداختن به "دین" آن هم دینی که با یکصدو بیست هزارتومان کفاره ی روزه خرید و فروش می شود!!، به جایگاه اسپیریچوالیتی و مفهوم سلامتی (هلث) می پردازد که جناب دکتر سرگلزایی بارها و بارها آن را در کارگاه هایشان مطرح نموده اند. جان کلام اینکه کاش می شد این مباحث در فضایی غیر مجازی و با حضور اساتید فلسفه ی دین و اخلاق و با نگاهی به آرای تاریخ شکل گیری همین مبحث و ادامه ی آن___مثلن از آرای که گور و یاسپرس تا سکولارهای مدرن و معاصر پرداخت و به راحتی اثبات نمود که آری؛ آرامش روانی در صورتی با باورهای دینی همبستگی معنا دار پیدا می کند که تمام این "واژه"ها با آرای "زبان"شناسانی چون ویتگنشتاین، سوسور، لکان و...... هم_خوانی شود. زبان، جمع این دو را در فضای مجازی زیباتر از آن چه جناب دکتر گفت، برنمی تابد.
*بیماران سرطانی با هر چیزی--تاکید می کنم--با هر چیزی که کوچکترین نوید رهایی شان را از "رنج"بدهد، "هم-خوانی" می کنند. ترجیع بند دکتر آرامش روانی و رابطه ی آن با باورهای دینی در "هیاهو" زندگی و زنده ماندن است. اگر در این "هیاهو" چنین متا آنالیزهایی دارید آدرس بدهید. ما که جستیم. یافت می نشود...........
@drsargolzaei
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان
*نظر یکی از خوانندگان :
دوست گرامی، درود برشما؛
در پاسخ #دکترسرگلزایی به رابطه ی "باورهای دینی" و "آرامش روانی" اشاره شده است. با شناختی که از ایشان دارم در فرصتی "غیر مجازی" و البته "آزاد"، ابعاد موضوع خیلی گسترده تر از این پاسخ "تلگرامی" ایشان است. به علاوه در دو ضمیمه ی ارسالی شما بعنوان سند دفاع تان کوچکترین اشاره ای به کلیت مبحث این ارتباط نیست. در یک مورد کیس ریپورتی ازبیماران سرطانی/و حتما اند استیج/هست که به هیچ وجه در برگیرنده فحوای مبحث کوتاه دکتر نیست. و در موارد دیگر متاآنالیزهای ارائه شده بیش از پرداختن به "دین" آن هم دینی که با یکصدو بیست هزارتومان کفاره ی روزه خرید و فروش می شود!!، به جایگاه اسپیریچوالیتی و مفهوم سلامتی (هلث) می پردازد که جناب دکتر سرگلزایی بارها و بارها آن را در کارگاه هایشان مطرح نموده اند. جان کلام اینکه کاش می شد این مباحث در فضایی غیر مجازی و با حضور اساتید فلسفه ی دین و اخلاق و با نگاهی به آرای تاریخ شکل گیری همین مبحث و ادامه ی آن___مثلن از آرای که گور و یاسپرس تا سکولارهای مدرن و معاصر پرداخت و به راحتی اثبات نمود که آری؛ آرامش روانی در صورتی با باورهای دینی همبستگی معنا دار پیدا می کند که تمام این "واژه"ها با آرای "زبان"شناسانی چون ویتگنشتاین، سوسور، لکان و...... هم_خوانی شود. زبان، جمع این دو را در فضای مجازی زیباتر از آن چه جناب دکتر گفت، برنمی تابد.
*بیماران سرطانی با هر چیزی--تاکید می کنم--با هر چیزی که کوچکترین نوید رهایی شان را از "رنج"بدهد، "هم-خوانی" می کنند. ترجیع بند دکتر آرامش روانی و رابطه ی آن با باورهای دینی در "هیاهو" زندگی و زنده ماندن است. اگر در این "هیاهو" چنین متا آنالیزهایی دارید آدرس بدهید. ما که جستیم. یافت می نشود...........
@drsargolzaei
#مقاله
#فتیشیسم_سرمایه_سالاری
کارل #مارکس (فیلسوف، تاریخدان و اقتصاددان نابغه ی آلمانی) اعتقاد داشت که در نظام سرمایه سالاری (کاپیتالسیم) کالا ها تبدیل به "فتیش" می شوند. کلمه ی فتیش به معنای بت است: شیئی بی جان که مردمان بدوی باور داشتند روحی الهی در آن حلول کرده و آن را می پرستیدند! در جامعه ی کاپیتالیست (پول محور) کالاها به گونه ای مورد پرستش قرار می گیرند! کالا نه به سبب کارکردی که دارد بلکه به خودی خود دارای اصالت است! کالاها دیگر "طریقیت" ندارند بلکه "موضوعیت" دارند! یعنی حاوی نام و نشانی هستند که به خودی خود احترام برانگیز است و ما نه به سبب نیاز به کارکرد یک کفش، گوشی تلفن یا اتوموبیل بلکه به سبب "پرستیژ" برای کالاها پول می پردازیم. به خریدهای سالیانه ی خود نگاهی بیندازید. اگر سبد کالای شما با پرستیژ کالاها پر می شود تا کارکرد آنها یعنی در تار عنکبوت "خدای جامعه ی سرمایه داری" گرفتار شده اید!
برخلاف آنچه "مذهب سرمایه داری" تبلیغ می کند ما در دنیایی با امکانات نامحدود زندگی نمی کنیم! در زمینی که ما زندگی می کنیم امکانات و منابع محدودند و هرگاه ما چیزی بیش از نیاز مصرف می کنیم حقی از کسی در جایی که ممکن است هرگز ندانیم ضایع می شود. در کنار هر کاخ صدها کوخ می رویند و برای این که کسی در جایی از دنیا سوار بر اتوموبیل هشت سیلندر به ماه عسل برود باید در جای دیگری از دنیا آتش جنگی بی معنا روشن شود!
آنقدر "واعظان بی عمل" راجع به قناعت سخن گفته اند و خود مرسدس بنز سوار شده اند که هرگاه از قناعت می گوییم مردم کهیر می زنند! آنقدر ارزش ها مورد استفاده ی ابزاری قرار گرفته اند که بازگویی از آنها بسیاری از مخاطبان را دلزده می کند!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#فتیشیسم_سرمایه_سالاری
کارل #مارکس (فیلسوف، تاریخدان و اقتصاددان نابغه ی آلمانی) اعتقاد داشت که در نظام سرمایه سالاری (کاپیتالسیم) کالا ها تبدیل به "فتیش" می شوند. کلمه ی فتیش به معنای بت است: شیئی بی جان که مردمان بدوی باور داشتند روحی الهی در آن حلول کرده و آن را می پرستیدند! در جامعه ی کاپیتالیست (پول محور) کالاها به گونه ای مورد پرستش قرار می گیرند! کالا نه به سبب کارکردی که دارد بلکه به خودی خود دارای اصالت است! کالاها دیگر "طریقیت" ندارند بلکه "موضوعیت" دارند! یعنی حاوی نام و نشانی هستند که به خودی خود احترام برانگیز است و ما نه به سبب نیاز به کارکرد یک کفش، گوشی تلفن یا اتوموبیل بلکه به سبب "پرستیژ" برای کالاها پول می پردازیم. به خریدهای سالیانه ی خود نگاهی بیندازید. اگر سبد کالای شما با پرستیژ کالاها پر می شود تا کارکرد آنها یعنی در تار عنکبوت "خدای جامعه ی سرمایه داری" گرفتار شده اید!
برخلاف آنچه "مذهب سرمایه داری" تبلیغ می کند ما در دنیایی با امکانات نامحدود زندگی نمی کنیم! در زمینی که ما زندگی می کنیم امکانات و منابع محدودند و هرگاه ما چیزی بیش از نیاز مصرف می کنیم حقی از کسی در جایی که ممکن است هرگز ندانیم ضایع می شود. در کنار هر کاخ صدها کوخ می رویند و برای این که کسی در جایی از دنیا سوار بر اتوموبیل هشت سیلندر به ماه عسل برود باید در جای دیگری از دنیا آتش جنگی بی معنا روشن شود!
آنقدر "واعظان بی عمل" راجع به قناعت سخن گفته اند و خود مرسدس بنز سوار شده اند که هرگاه از قناعت می گوییم مردم کهیر می زنند! آنقدر ارزش ها مورد استفاده ی ابزاری قرار گرفته اند که بازگویی از آنها بسیاری از مخاطبان را دلزده می کند!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
دکتر سرگلزایی عزیز
من به اتفاق گروهی از دانشجویان دکتری روانشناسی در حال تهیه محصولات آموزشی هستیم. بخش مربوط به من آموزش تفکر نقاد است. خوشحال خواهم شد اگر در این زمینه منبعی می شناسید (خصوصا بسیار علاقه مند هستم که از میان آثار خود شما باشد) به من معرفی کنید.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
من در زمینهٔ تفکر نقّاد کتابی نوشته ام با عنوان #ده_سؤال_بی_جواب (انتشارات همنشین)؛ در این کتاب به طور غیر مستقیم با طرح سؤال و چالش، به فعّال کردن تفکّر نقّاد در مخاطب پرداخته ام. در کتاب #بفرمایید_نوبت_شماست (نشر بهار سبز) هم که کتاب مهارت های زندگی بری نوجوانان است، فصلی را دربارهٔ تفکر نقّاد نوشته ام. هر دو کتاب را همراه با سایر آثار من می توانید از طریق مؤسسهٔ آفتاب مهر (02188109349) تهیه فرمایید.
کتاب های «مغلطه» (جمی وایت- نشر ققنوس)، «مغالطات» (ریچارد پاول - انتشارات شهرتاش)، «بازی اندیشه» (لیزا هاگلوند- کتابسرای تندیس)، «انتخاب های هوشمندانه» (هوارد رایفا- اندیشکده صنعت و فن آوری) و «درس های درست اندیشیدن» (ادوارد دو بنو- نشر آمه) همه کتاب های مفیدی در حوزهٔ تفکّر نقّاد هستند.
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
دکتر سرگلزایی عزیز
من به اتفاق گروهی از دانشجویان دکتری روانشناسی در حال تهیه محصولات آموزشی هستیم. بخش مربوط به من آموزش تفکر نقاد است. خوشحال خواهم شد اگر در این زمینه منبعی می شناسید (خصوصا بسیار علاقه مند هستم که از میان آثار خود شما باشد) به من معرفی کنید.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
من در زمینهٔ تفکر نقّاد کتابی نوشته ام با عنوان #ده_سؤال_بی_جواب (انتشارات همنشین)؛ در این کتاب به طور غیر مستقیم با طرح سؤال و چالش، به فعّال کردن تفکّر نقّاد در مخاطب پرداخته ام. در کتاب #بفرمایید_نوبت_شماست (نشر بهار سبز) هم که کتاب مهارت های زندگی بری نوجوانان است، فصلی را دربارهٔ تفکر نقّاد نوشته ام. هر دو کتاب را همراه با سایر آثار من می توانید از طریق مؤسسهٔ آفتاب مهر (02188109349) تهیه فرمایید.
کتاب های «مغلطه» (جمی وایت- نشر ققنوس)، «مغالطات» (ریچارد پاول - انتشارات شهرتاش)، «بازی اندیشه» (لیزا هاگلوند- کتابسرای تندیس)، «انتخاب های هوشمندانه» (هوارد رایفا- اندیشکده صنعت و فن آوری) و «درس های درست اندیشیدن» (ادوارد دو بنو- نشر آمه) همه کتاب های مفیدی در حوزهٔ تفکّر نقّاد هستند.
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیزم
استاد در رابطه با تصمیم گیری و تردید در تصمیم گیری که متعاقبا منجر به اهمال کاری و تصمیم نگرفتن میشه چه کتاب و منبعی رو معرفی می کنید؟؟ و همچنین در رابطه با تفکر نقاد هم اگه میشه کتابی رو معرفی کنید و اینکه این دو موضوع آیا مرتبط به هم هستن یا نه؟؟
با سپاس
شاد و مانا باشید
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
در زمینهٔ تردید در تصمیم گیری کتاب the Achievement Habit نوشتهٔ برنارد روث کتاب مفیدی است. این کتاب توسط آقای سید سجاد متولیان با نام عادت دستیابی ترجمه شده ولی هنوز از زیر چاپ بیرون نیامده است. دربارهٔ تفکر نقّاد کتاب های «شش کلاه فکر کردن» و «درس های درست اندیشیدن» ادوارد دو بنو و کتاب «مغلطه» جمی وایت (نشر ققنوس) و «مغالطات» ریچارد پاول/لیندا الدر (انتشارات شهرتاش) کتاب های مفیدی هستند.
گاهی اوقات ما «تفکر زائد» را با «تفکر نقّاد» اشتباه می گیریم. تفکر زائد تلاشی است بی ثمر برای تبدیل جهان غیر قابل پیش بینی به جهانی قابل پیش بینی و امن؛ امّا تفکر نقاد تلاشی است ثمربخش برای پیشگیری از خودفریبی و فریب خوردن. تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیزم
استاد در رابطه با تصمیم گیری و تردید در تصمیم گیری که متعاقبا منجر به اهمال کاری و تصمیم نگرفتن میشه چه کتاب و منبعی رو معرفی می کنید؟؟ و همچنین در رابطه با تفکر نقاد هم اگه میشه کتابی رو معرفی کنید و اینکه این دو موضوع آیا مرتبط به هم هستن یا نه؟؟
با سپاس
شاد و مانا باشید
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
در زمینهٔ تردید در تصمیم گیری کتاب the Achievement Habit نوشتهٔ برنارد روث کتاب مفیدی است. این کتاب توسط آقای سید سجاد متولیان با نام عادت دستیابی ترجمه شده ولی هنوز از زیر چاپ بیرون نیامده است. دربارهٔ تفکر نقّاد کتاب های «شش کلاه فکر کردن» و «درس های درست اندیشیدن» ادوارد دو بنو و کتاب «مغلطه» جمی وایت (نشر ققنوس) و «مغالطات» ریچارد پاول/لیندا الدر (انتشارات شهرتاش) کتاب های مفیدی هستند.
گاهی اوقات ما «تفکر زائد» را با «تفکر نقّاد» اشتباه می گیریم. تفکر زائد تلاشی است بی ثمر برای تبدیل جهان غیر قابل پیش بینی به جهانی قابل پیش بینی و امن؛ امّا تفکر نقاد تلاشی است ثمربخش برای پیشگیری از خودفریبی و فریب خوردن. تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
کارگاه خودشناسی:
سایکودرام یا نمایش روانی روشی در درمان است که بر محور آفرینش خویشتن از طریق ایفای نقش قرار دارد.پایه گذار سایکودرام ژاکوب لوی مورنو اعتقاد داشت که هویت ما تحت تاثیر نقشی است که در سناریوهای از پیش تعیین شده زندگی به ما محول شده است و ما با تکرار این نقش ها آنقدر با آنها همذات پنداری می کنیم که به تدریج خلاقیت و شهامت خود را از دست میدهیم. در سایکودرام هیچکس بازیگر و هیچکس تماشاگر نیست. تمام شرکت کنندگان در یک گروه سایکودرام وارد سناریویی نمایشی می شوند و در همان حال تماشاگر فعال نقش های دیگران هستند و به آنها بازخورد می دهند. در سایکودرام مساله ها ،دغدغه ها و گره های زندگی را در قالب نمایش در می آوریم و با درگیر شدن در این نمایش ها به شناخت بهتری از آنچه که هستیم و آنچه که میتوانیم باشیم می رسیم.
دکتر محمدرضا سرگلزایی ۲۸/ ۳/ ۹۶
سایکودرام یا نمایش روانی روشی در درمان است که بر محور آفرینش خویشتن از طریق ایفای نقش قرار دارد.پایه گذار سایکودرام ژاکوب لوی مورنو اعتقاد داشت که هویت ما تحت تاثیر نقشی است که در سناریوهای از پیش تعیین شده زندگی به ما محول شده است و ما با تکرار این نقش ها آنقدر با آنها همذات پنداری می کنیم که به تدریج خلاقیت و شهامت خود را از دست میدهیم. در سایکودرام هیچکس بازیگر و هیچکس تماشاگر نیست. تمام شرکت کنندگان در یک گروه سایکودرام وارد سناریویی نمایشی می شوند و در همان حال تماشاگر فعال نقش های دیگران هستند و به آنها بازخورد می دهند. در سایکودرام مساله ها ،دغدغه ها و گره های زندگی را در قالب نمایش در می آوریم و با درگیر شدن در این نمایش ها به شناخت بهتری از آنچه که هستیم و آنچه که میتوانیم باشیم می رسیم.
دکتر محمدرضا سرگلزایی ۲۸/ ۳/ ۹۶
#معرفی_کتاب
#قلعه_حیوانات
نویسنده: جورج اورول
مترجم: محمد فیروزبخت
انتشارات: گلشایی- 1362
مزرعهٔ حیوانات (به نگلیسی: Animal Farm) که در ایران به نام قلعهٔ حیوانات نیز شناخته شده است، رمانی به زبان انگلیسی و نوشته ٔجُرج اُوروِل است. این رمان در طول جنگ جهانی دوم نوشته و در سال ۱۹۴۵ میلادی در انگلستان منتشر شد، ولی در اواخر دههٔ ۱۹۵۰۰ میلادی به شهرت رسید. مزرعهٔ حیوانات دربارهٔ گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمان گرایانه و انقلابی، صاحب مزرعه (آقای جونز) را از مزرعهاش فراری میدهند تا خود ادارهٔ مزرعه را به دست گرفته و «برابری» و «رفاه» را در جامعهٔ خود برقرار سازند. رهبری این جنبش را گروهی از خوکها به دست دارند، ولی پس از مدتی این گروه جدید نیز به رهبری خوکی به نام ناپلئون همچون آقای جونز به بهرهکشی از حیوانات مزرعه میپردازند و هرگونه مخالفتی را سرکوب میکنند.
معروفترین جملهٔ این کتاب «همهٔ حیوانات باهم برابرند، امّا برخی برابرترند» است که در زبان انگلیسی بهصورت یک ضربالمثل و جملهای کنایهآمیز درآمدهاست. همچنین جملهٔ زیر از جملاتِ مفهومیِ این کتاب است:
«همیشه خوکها تصمیم میگرفتند، سایر حیوانات هرگز نمیتوانستند تصمیمی اتخاذ کنند ولی رأی دادن را یادگرفته بودند.»
جورج اورول بهعنوان یک سوسیال-دموکرات در جریان جنگ داخلی اسپانیا با سیاستهای حکومت سوسیالیستی شوروی آشنا شده بود و از پاکسازیهای خشونت آمیز دوران ژوزف استالین- که با نام پاکسازی بزرگ شناخته میشود- خشمگین بود. وی با نگارش این رُمان از استبداد طبقهٔ حاکم شوروی به سختی انتقاد کرد و معتقد بود نظام شوروی به یک دیکتاتوری بدل گشته و بر پایهٔ کیش شخصیت بنا شده است.
@destabilizei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AnimalFarm.jpg
#قلعه_حیوانات
نویسنده: جورج اورول
مترجم: محمد فیروزبخت
انتشارات: گلشایی- 1362
مزرعهٔ حیوانات (به نگلیسی: Animal Farm) که در ایران به نام قلعهٔ حیوانات نیز شناخته شده است، رمانی به زبان انگلیسی و نوشته ٔجُرج اُوروِل است. این رمان در طول جنگ جهانی دوم نوشته و در سال ۱۹۴۵ میلادی در انگلستان منتشر شد، ولی در اواخر دههٔ ۱۹۵۰۰ میلادی به شهرت رسید. مزرعهٔ حیوانات دربارهٔ گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمان گرایانه و انقلابی، صاحب مزرعه (آقای جونز) را از مزرعهاش فراری میدهند تا خود ادارهٔ مزرعه را به دست گرفته و «برابری» و «رفاه» را در جامعهٔ خود برقرار سازند. رهبری این جنبش را گروهی از خوکها به دست دارند، ولی پس از مدتی این گروه جدید نیز به رهبری خوکی به نام ناپلئون همچون آقای جونز به بهرهکشی از حیوانات مزرعه میپردازند و هرگونه مخالفتی را سرکوب میکنند.
معروفترین جملهٔ این کتاب «همهٔ حیوانات باهم برابرند، امّا برخی برابرترند» است که در زبان انگلیسی بهصورت یک ضربالمثل و جملهای کنایهآمیز درآمدهاست. همچنین جملهٔ زیر از جملاتِ مفهومیِ این کتاب است:
«همیشه خوکها تصمیم میگرفتند، سایر حیوانات هرگز نمیتوانستند تصمیمی اتخاذ کنند ولی رأی دادن را یادگرفته بودند.»
جورج اورول بهعنوان یک سوسیال-دموکرات در جریان جنگ داخلی اسپانیا با سیاستهای حکومت سوسیالیستی شوروی آشنا شده بود و از پاکسازیهای خشونت آمیز دوران ژوزف استالین- که با نام پاکسازی بزرگ شناخته میشود- خشمگین بود. وی با نگارش این رُمان از استبداد طبقهٔ حاکم شوروی به سختی انتقاد کرد و معتقد بود نظام شوروی به یک دیکتاتوری بدل گشته و بر پایهٔ کیش شخصیت بنا شده است.
@destabilizei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AnimalFarm.jpg
#چشم_تاریخ
#سیمون_دوبووآر (به فرانسوی: Simone De Beauvoir) (۹ ژانویه، ۱۹۰۸–۱۴ آوریل ۱۹۸۶) فیلسوف و نویسندهٔ فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود که در ۹ ژانویه، ۱۹۰۸ در پاریس در خانوادهای بورژوا به دنیا آمد. بووُآر در یک خانوادهٔ بورژوای کاتولیک به دنیا آمد و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات و فلسفه، به تحصیل ریاضیات در Institut Catholique و زبان و ادبیات در مؤسسهٔ سنت مارین و پس از آن فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت. وی در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسهٔ اکول نورمالپاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت. با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به تدریس فلسفه میپرداختند، او تصمیم گرفت مدرّس فلسفه شود و در آزمونی که به این منظور گذراند، با ژان پل سارتر آشنا شد. بووار و سارتر هر دو در ۱۹۲۹ در این آزمون شرکت کردند، سارتر رتبهٔ اول و بووار رتبهٔ دوم را کسب کرد. با این وجود، بووار صاحب عنوان جوان ترین پذیرفتهشدهٔ این آزمون تا آن زمان شد. بووُآر به عنوان مادر فمینیسمِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته میشود. معروفترین اثر وی جنس دوم (عنوان اصلی:
Le Deuxième Sexe)
نام دارد که در سال ۱۹۴۹ نوشته شدهاست. این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شدهاست میپردازد. پس از آنکه این کتاب چند سال پس از چاپ فرانسه، به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شد، به عنوان مانیفست فمینیسم شناخته شد. هنگامی که در سال 1960 #جمیله_بوپاشا دختر مبارز الجزایری به جرم عضویت در جبههٔ آزادیبخش الجزایر توسط اشغالگران فرانسوی زندانی شد و تحت شکنجه قرار گرفت سیمون دوبوآر کمیته ای را برای نجات او از شکنجه تشکیل داد که اَمه سزار و ژان پل سارتر نیز عضو آن بودند. فعالیت این کمیته باعث شد که جمیله بوپاشا از زندان حسین دی الجزایر به زندانی در فرانسه منتقل شود، از شکنجه نجات پیدا کند و حکم اعدام او لغو شود. در سال 1962 سیمون دوبوآر همراه با ژیزل حلیمی وکیل جمیله کتاب «جمیله بوپاشا» را نوشت، پیکاسو تصویری از این دختر مبارز نقاشی کرد و لوئیجی نونو آهنگساز ایتالیایی آهنگ «زندگی و عشق» را به افتخار او ساخت. در همین سال فرانسه به استعمار 130 سالهٔ الجزایر پایان داد و جمیله نیز از زندان آزاد شد.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/SimoneDeBeauvoir.jpg
#سیمون_دوبووآر (به فرانسوی: Simone De Beauvoir) (۹ ژانویه، ۱۹۰۸–۱۴ آوریل ۱۹۸۶) فیلسوف و نویسندهٔ فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود که در ۹ ژانویه، ۱۹۰۸ در پاریس در خانوادهای بورژوا به دنیا آمد. بووُآر در یک خانوادهٔ بورژوای کاتولیک به دنیا آمد و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات و فلسفه، به تحصیل ریاضیات در Institut Catholique و زبان و ادبیات در مؤسسهٔ سنت مارین و پس از آن فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت. وی در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسهٔ اکول نورمالپاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت. با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به تدریس فلسفه میپرداختند، او تصمیم گرفت مدرّس فلسفه شود و در آزمونی که به این منظور گذراند، با ژان پل سارتر آشنا شد. بووار و سارتر هر دو در ۱۹۲۹ در این آزمون شرکت کردند، سارتر رتبهٔ اول و بووار رتبهٔ دوم را کسب کرد. با این وجود، بووار صاحب عنوان جوان ترین پذیرفتهشدهٔ این آزمون تا آن زمان شد. بووُآر به عنوان مادر فمینیسمِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته میشود. معروفترین اثر وی جنس دوم (عنوان اصلی:
Le Deuxième Sexe)
نام دارد که در سال ۱۹۴۹ نوشته شدهاست. این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شدهاست میپردازد. پس از آنکه این کتاب چند سال پس از چاپ فرانسه، به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شد، به عنوان مانیفست فمینیسم شناخته شد. هنگامی که در سال 1960 #جمیله_بوپاشا دختر مبارز الجزایری به جرم عضویت در جبههٔ آزادیبخش الجزایر توسط اشغالگران فرانسوی زندانی شد و تحت شکنجه قرار گرفت سیمون دوبوآر کمیته ای را برای نجات او از شکنجه تشکیل داد که اَمه سزار و ژان پل سارتر نیز عضو آن بودند. فعالیت این کمیته باعث شد که جمیله بوپاشا از زندان حسین دی الجزایر به زندانی در فرانسه منتقل شود، از شکنجه نجات پیدا کند و حکم اعدام او لغو شود. در سال 1962 سیمون دوبوآر همراه با ژیزل حلیمی وکیل جمیله کتاب «جمیله بوپاشا» را نوشت، پیکاسو تصویری از این دختر مبارز نقاشی کرد و لوئیجی نونو آهنگساز ایتالیایی آهنگ «زندگی و عشق» را به افتخار او ساخت. در همین سال فرانسه به استعمار 130 سالهٔ الجزایر پایان داد و جمیله نیز از زندان آزاد شد.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/SimoneDeBeauvoir.jpg
ادامه #پرسش_و_پاسخ
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان
*پرسش:
سلام استاد ارجمند
1_ طبق آراء روانکاوان شهیری چون کارل #یونگ و #ویکتور_فرانکل و نئویونگین ها آرامش روحی و روانی، رابطه مستقیم با تفرد یافتن و ایجاد معنایی شخصی و متمایز در زندگی دارد که با توجه به هر دوره ای از گروه سن روانی، پس از کسب معنای مربوطه، توسعه یافته و نیاز به معنایی در مراحل بعد را دارد.
2_ مذاهب نیز در اعصار مختلف، از انسان اولیه تا اکنون در تلاش بوده اند که پاسخی جامع در خور نیاز زمانه شان به انسان نیازمند معنا دهند تا خیالش را از ارزشمندی و معناداری زندگی فردی اش راحت کنند.
3_ تحلیل رابطه جرم و جنایت به نسبت جمعیت به عنوان یک شاخص در سنجش سلامت و آرامش روحی و روانی جامعه در کشور هایی به ظاهر مذهبی و به ظاهر غیر مذهبی نشان از این دارد که به ظاهر غیر مذهبی ها (سوئد، نروژ، ژاپن و...) دارای سلامت روحی و روانی بیشتر نسبت به کشورهای ظاهرا مذهبی (عربستان، افغانستان و ...) دارند.
4_ نتیجه:
4_1_ لزوما مذهبی و یا غیر مذهبی بودن منجر به سلامت روحی و روانی نمی شود آنچه ارجحیت دارد دستیابی به معنایی شخصی و تفرد یافتن در انسانی است که به ظاهر مذهبی یا غیر مذهبی است و می توان چهار حالت زیر را استخراج کرد
مذهبی + تفرد یافتگی و معناداری = سلامت روحی وروانی
غیر مذهبی + عدم تفرد یافتگی و معناداری = عدم سلامت روحی و روانی
مذهبی + عدم تفرد یافتگی و معناداری = عدم سلامت روحی و روانی
غیر مذهبی + تفردیافتگی و معناداری = سلامت روحی و روانی
4_2_ انسان و جوامع غیرمذهبی در تهدید و خطر این موضوع قرار دارند که بواسطه در تماس نبودن با محیط اجتماعی معنوی منکر وجود معنایی برای زندگی شوند و درد کشند.
انسان و جوامع مذهبی در تهدید و خطر این موضوع قرار دارند که بواسطه در تماس بودن با محیط اجتماعی معنوی تلاشی برای کسب معنای شخصی و تفرد یافتگی نکنند و درد کشند.
انسان غیر مذهبی فرصت این را دارد که در همان محیط فکری خود تجربه معنوی و تفرد یافتگی داشته باشد.
انسان مذهبی فرصت این را دارد که بواسطه تجربه مذهبی غنای معنوی و تفرد یافتگی بیشتری پیدا کند.
نتیجه پایانی: آنچه از خوی انسانی و شواهد تاریخی و آماری جوامع پیداست اینست که انسان زیست یافته در جامعه غیر مذهبی همواره بواسطه نیازمندی انسان به معنا در تلاش بوده است که در جستجوی معنا باشد و انسان زیست یافته در جامعه مذهبی به واسطه در دسترس بودن معنا احساس نیاز کمتری به جستجوی معنا داشته است و این تفاوت احساس نیازمندی در این دو گونه جوامع موجب تفاوت معنادار سلامت و آرامش روحی و روانی شده است
بقول سعدی:
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
دکتر سرگلزایی عزیز، من و تمام کسانی که پیگیر مطالب کانال هستیم پیمانه نیاز خودمان را از هوشیاری شما پر میکنیم
سپاس بیکران
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام و سپاس از عنایت شما
نظرات تان در کانال به اشتراک گذاشته خواهند شد
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان
*پرسش:
سلام استاد ارجمند
1_ طبق آراء روانکاوان شهیری چون کارل #یونگ و #ویکتور_فرانکل و نئویونگین ها آرامش روحی و روانی، رابطه مستقیم با تفرد یافتن و ایجاد معنایی شخصی و متمایز در زندگی دارد که با توجه به هر دوره ای از گروه سن روانی، پس از کسب معنای مربوطه، توسعه یافته و نیاز به معنایی در مراحل بعد را دارد.
2_ مذاهب نیز در اعصار مختلف، از انسان اولیه تا اکنون در تلاش بوده اند که پاسخی جامع در خور نیاز زمانه شان به انسان نیازمند معنا دهند تا خیالش را از ارزشمندی و معناداری زندگی فردی اش راحت کنند.
3_ تحلیل رابطه جرم و جنایت به نسبت جمعیت به عنوان یک شاخص در سنجش سلامت و آرامش روحی و روانی جامعه در کشور هایی به ظاهر مذهبی و به ظاهر غیر مذهبی نشان از این دارد که به ظاهر غیر مذهبی ها (سوئد، نروژ، ژاپن و...) دارای سلامت روحی و روانی بیشتر نسبت به کشورهای ظاهرا مذهبی (عربستان، افغانستان و ...) دارند.
4_ نتیجه:
4_1_ لزوما مذهبی و یا غیر مذهبی بودن منجر به سلامت روحی و روانی نمی شود آنچه ارجحیت دارد دستیابی به معنایی شخصی و تفرد یافتن در انسانی است که به ظاهر مذهبی یا غیر مذهبی است و می توان چهار حالت زیر را استخراج کرد
مذهبی + تفرد یافتگی و معناداری = سلامت روحی وروانی
غیر مذهبی + عدم تفرد یافتگی و معناداری = عدم سلامت روحی و روانی
مذهبی + عدم تفرد یافتگی و معناداری = عدم سلامت روحی و روانی
غیر مذهبی + تفردیافتگی و معناداری = سلامت روحی و روانی
4_2_ انسان و جوامع غیرمذهبی در تهدید و خطر این موضوع قرار دارند که بواسطه در تماس نبودن با محیط اجتماعی معنوی منکر وجود معنایی برای زندگی شوند و درد کشند.
انسان و جوامع مذهبی در تهدید و خطر این موضوع قرار دارند که بواسطه در تماس بودن با محیط اجتماعی معنوی تلاشی برای کسب معنای شخصی و تفرد یافتگی نکنند و درد کشند.
انسان غیر مذهبی فرصت این را دارد که در همان محیط فکری خود تجربه معنوی و تفرد یافتگی داشته باشد.
انسان مذهبی فرصت این را دارد که بواسطه تجربه مذهبی غنای معنوی و تفرد یافتگی بیشتری پیدا کند.
نتیجه پایانی: آنچه از خوی انسانی و شواهد تاریخی و آماری جوامع پیداست اینست که انسان زیست یافته در جامعه غیر مذهبی همواره بواسطه نیازمندی انسان به معنا در تلاش بوده است که در جستجوی معنا باشد و انسان زیست یافته در جامعه مذهبی به واسطه در دسترس بودن معنا احساس نیاز کمتری به جستجوی معنا داشته است و این تفاوت احساس نیازمندی در این دو گونه جوامع موجب تفاوت معنادار سلامت و آرامش روحی و روانی شده است
بقول سعدی:
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
دکتر سرگلزایی عزیز، من و تمام کسانی که پیگیر مطالب کانال هستیم پیمانه نیاز خودمان را از هوشیاری شما پر میکنیم
سپاس بیکران
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام و سپاس از عنایت شما
نظرات تان در کانال به اشتراک گذاشته خواهند شد
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#استقلالی_هستی_یا_پرسپولیسی؟
هر بار که شهرآورد پایتخت یا مسابقه دو تیم استقلال و پرسپولیس برگزار می شود گروه زیادی از طرفداران این دو تیم به شور می افتند، از رجز خوانی های پیش از مسابقه گرفته تا سوت زدن ها و هو کردن های حین فوتبال و بالاخره جشن و پایکوبی هواداران تیم برنده پس از مسابقه با شکل و شمایلی کلیشه ای در هر بار داربی پایتخت تکرار می شود، بسته به این که کدام تیم برده باشد، پس از مسابقه گروهی با شال های آبی یا قرمز به خیابان ها می ریزند، بوق می زنند و شلوغ می کنند. بخش زیادی از این پایکوبان خیابانی نه به شکل حرفه ای فوتبالیست هستند و نه حتی به شکل منظم ورزشکارند بسیاری از آن ها هم جوانانی هستند که در حوزه های شغلی، اقتصادی و حتی عاطفی دچار مشکلات عدیده ای هستند که پیروزی هیچ کدام از این تیم ها هیچ کمکی به حل مشکلات آن ها و بهبود کیفیت زندگی شان نمی کند پس این همه شور و شعف چه دلیلی دارد؟
اول - "آکسل هونت"
(Axel Honneth)
فیلسوف آلمانی و استاد دانشگاه فرانکفورت می گوید یکی از دلایل هر رابطه اجتماعی تلاش برای "بازشناسی هویت" است، انسان با عضویت در گروه های اجتماعی علاوه بر این که در جستجوی دریافت حمایت است در جستجوی "کسب هویت" (Recognition) نیز هست. برای کسی که نتوانسته است از طریق کار موثر، هویت اجتماعی خود را به اثبات برساند استقلالی یا پرسپولیسی بودن تلاشی است برای اثبات وجود و هویتش به خودش و دیگران. در یادداشت دیگری با عنوان #خالکوبی_خودزنی_هویت ، به شیوه دیگری از کسب هویت از طریق حکاکی نمادها بر بدن پرداخته ام.
دوم - #کارن_هورنای روانکاو آلمانی اعتقاد دارد که "نظام تفاخر اجتماعی" یک تصویر ایده آل ایجاد می کند که مردم آن جامعه تلاش می کنند به آن نزدیک شوند، این تصویر که توسط رسانه ها ترویج می شود نمونه ای از قدرت، ثروت و شهرت است. پوشش خبری مستمر راجع به جزئیات زندگی ستاره های فوتبال و سینما و بزرگ نمایی جایگاه مقامات سیاسی باعث می شود که ما برای شبیه شدن به آن ها تلاش کنیم و نسبت به آن ها ترکیبی از احساسات ستایش و حسادت را داشته باشیم. از آنجا که رسیدن به این جایگاه برای اغلب مردم ناممکن است، این مردم تبدیل به پرستش کنندگان پرتعارض سوپر استارهای موسیقی، سینما، ورزش و سیاست می شوند. این پرستش گران از طرفی دچار از "خود بیگانگی" می شوند و ارتباط شان با توانایی ها، استعدادها، ضعف ها و شرایط واقعی زندگی شان کمرنگ می شود و از سویی با راه افتادن به دنبال این بت های بازاری، احساس "تقرب و تشبه" به آن ها می کنند. چنین مردمی برای پیروزی بت های رسانه ای چنان دست افشان و پای کوبان می شوند که گویی سهمی از آن پیروزی به این ها خواهد رسید. در واقع این هواداران زندگی ایده آل خود را از طریق وکلایشان انجام می دهند و از قدرت و درخشش و شکوه سوپر استارهایی که به وکالت این ها افسانه ای زندگی می کنند لذت می برند: وصف العیش، نصف العیش!
پیش از این در یادداشت #نظام_تفاخر راجع به نظریه کارن هورنای نوشته ام و در یادداشت #بتهای_خودفروش_و_بت_پرستان_خیانتکار نیز راجع به احساسات متعارض هواداران سوپر استارها به تفصیل نوشته ام.
در فیلم سینمایی
"Fifteen Million Merits"
از مجموعه آینه سیاه، ساخته "چارلی بروکر" به شکلی نمادین تصویری از این بت سازی رسانه ای و نظام تفاخر نمایش داده شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#استقلالی_هستی_یا_پرسپولیسی؟
هر بار که شهرآورد پایتخت یا مسابقه دو تیم استقلال و پرسپولیس برگزار می شود گروه زیادی از طرفداران این دو تیم به شور می افتند، از رجز خوانی های پیش از مسابقه گرفته تا سوت زدن ها و هو کردن های حین فوتبال و بالاخره جشن و پایکوبی هواداران تیم برنده پس از مسابقه با شکل و شمایلی کلیشه ای در هر بار داربی پایتخت تکرار می شود، بسته به این که کدام تیم برده باشد، پس از مسابقه گروهی با شال های آبی یا قرمز به خیابان ها می ریزند، بوق می زنند و شلوغ می کنند. بخش زیادی از این پایکوبان خیابانی نه به شکل حرفه ای فوتبالیست هستند و نه حتی به شکل منظم ورزشکارند بسیاری از آن ها هم جوانانی هستند که در حوزه های شغلی، اقتصادی و حتی عاطفی دچار مشکلات عدیده ای هستند که پیروزی هیچ کدام از این تیم ها هیچ کمکی به حل مشکلات آن ها و بهبود کیفیت زندگی شان نمی کند پس این همه شور و شعف چه دلیلی دارد؟
اول - "آکسل هونت"
(Axel Honneth)
فیلسوف آلمانی و استاد دانشگاه فرانکفورت می گوید یکی از دلایل هر رابطه اجتماعی تلاش برای "بازشناسی هویت" است، انسان با عضویت در گروه های اجتماعی علاوه بر این که در جستجوی دریافت حمایت است در جستجوی "کسب هویت" (Recognition) نیز هست. برای کسی که نتوانسته است از طریق کار موثر، هویت اجتماعی خود را به اثبات برساند استقلالی یا پرسپولیسی بودن تلاشی است برای اثبات وجود و هویتش به خودش و دیگران. در یادداشت دیگری با عنوان #خالکوبی_خودزنی_هویت ، به شیوه دیگری از کسب هویت از طریق حکاکی نمادها بر بدن پرداخته ام.
دوم - #کارن_هورنای روانکاو آلمانی اعتقاد دارد که "نظام تفاخر اجتماعی" یک تصویر ایده آل ایجاد می کند که مردم آن جامعه تلاش می کنند به آن نزدیک شوند، این تصویر که توسط رسانه ها ترویج می شود نمونه ای از قدرت، ثروت و شهرت است. پوشش خبری مستمر راجع به جزئیات زندگی ستاره های فوتبال و سینما و بزرگ نمایی جایگاه مقامات سیاسی باعث می شود که ما برای شبیه شدن به آن ها تلاش کنیم و نسبت به آن ها ترکیبی از احساسات ستایش و حسادت را داشته باشیم. از آنجا که رسیدن به این جایگاه برای اغلب مردم ناممکن است، این مردم تبدیل به پرستش کنندگان پرتعارض سوپر استارهای موسیقی، سینما، ورزش و سیاست می شوند. این پرستش گران از طرفی دچار از "خود بیگانگی" می شوند و ارتباط شان با توانایی ها، استعدادها، ضعف ها و شرایط واقعی زندگی شان کمرنگ می شود و از سویی با راه افتادن به دنبال این بت های بازاری، احساس "تقرب و تشبه" به آن ها می کنند. چنین مردمی برای پیروزی بت های رسانه ای چنان دست افشان و پای کوبان می شوند که گویی سهمی از آن پیروزی به این ها خواهد رسید. در واقع این هواداران زندگی ایده آل خود را از طریق وکلایشان انجام می دهند و از قدرت و درخشش و شکوه سوپر استارهایی که به وکالت این ها افسانه ای زندگی می کنند لذت می برند: وصف العیش، نصف العیش!
پیش از این در یادداشت #نظام_تفاخر راجع به نظریه کارن هورنای نوشته ام و در یادداشت #بتهای_خودفروش_و_بت_پرستان_خیانتکار نیز راجع به احساسات متعارض هواداران سوپر استارها به تفصیل نوشته ام.
در فیلم سینمایی
"Fifteen Million Merits"
از مجموعه آینه سیاه، ساخته "چارلی بروکر" به شکلی نمادین تصویری از این بت سازی رسانه ای و نظام تفاخر نمایش داده شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#چشم_تاریخ
#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیم نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب میشود.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg
#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیم نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب میشود.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg
ادامه #پرسش_و_پاسخ
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان
*ایمیل1:
سلام و ادب خدمت جناب دکتر
وعرض تشکر برای مطالب اندیشمندانه و تخصصی که با اعضای کانالتان به اشتراک میگذارید.
در خصوص پرسش و پاسخ مربوط به رابطه بین باورهای دینی و سلامت روان مطلبی را عرض می کنم.
موضوع پایان نامه بنده "رابطه بین احساس رضایت ودین درونی" در مقطع ارشد و "اثر دین درونی بر کاهش اضطراب" در رساله مقطع دکتری در دانشگاه "سنت ژوزف" بود.
همبستگی مثبت قابل توجهی بین "احساس رضایت و دین بیرونی" وجود ندارد.
عناصر دین بیرونی:
۱. حضور در نماز روز یکشنبه درکلیسا یا روز جمعه در نماز جمعه
۲.پوشش حجاب برای زن مسلمان یا مسیحی وظاهر دینی برای مرد مثل ریش یا کلاه
۳.رعایت حدود شرعی رابطه برای مسلمان مثل دست ندادن و برای مسیحی مثل در آغوش نگرفتن
و دقیقا رابطه مثبت معنی دار بین "کاهش میزان اضطراب و افزایش دین درونی" وجود دارد.
عناصر دین درونی:
۱.گذشت مادّی و معنوی
۲.محبت کلامی، رفتاری،
۳.توجه به خدا و رضایت او
۴.صرف وقت روزانه برای محاسبه کارها و جبران خطاها
باتشکر
*ایمیل 2 :
با عرض سلام و ارادت
در رابطه با پایان نامه دانشگاه "سنت ژوزف"
مطالعات همبستگی و مقایسه ای گرچه بخاطر محدودیت روش آزمایشی، بعنوان روشهای علمی مورد استفاده و استناد قرار می گیرند اماچون هدف علم کشف رابطه ی علی معلولی بین پدیده هاست در استفاده و تعمیم نتایج این مطالعات باید احتیاط کرد.
مشکل و چالش دیگر این مطالعات تعریف عملیاتی، دقیق و کنترل متغیرهای تاثیرگذار است.
با در نظرگرفتن این موضوع، تعریف دین بیرونی و درونی و ویژگی های نمونه های دیندار درونی و بیرونی و روش نمونه گیری احتیاج به دقت و حساسیت بالایی دارد.
یک نکته دیگر
در "کاهش نشانه های اضطراب در اثر دین درونی" هم می توان گرایش به دین را هم ناشی از اضطراب دانست؛ در واقع ممکن است اضطراب گرایش افراد به دین را ایجاد کرده باشد.
باتشکر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
از همراهی شما سپاسگزارم.
در کانال به اشتراک گذاشته خواهد شد
T.me/drsargolzaei
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان
*ایمیل1:
سلام و ادب خدمت جناب دکتر
وعرض تشکر برای مطالب اندیشمندانه و تخصصی که با اعضای کانالتان به اشتراک میگذارید.
در خصوص پرسش و پاسخ مربوط به رابطه بین باورهای دینی و سلامت روان مطلبی را عرض می کنم.
موضوع پایان نامه بنده "رابطه بین احساس رضایت ودین درونی" در مقطع ارشد و "اثر دین درونی بر کاهش اضطراب" در رساله مقطع دکتری در دانشگاه "سنت ژوزف" بود.
همبستگی مثبت قابل توجهی بین "احساس رضایت و دین بیرونی" وجود ندارد.
عناصر دین بیرونی:
۱. حضور در نماز روز یکشنبه درکلیسا یا روز جمعه در نماز جمعه
۲.پوشش حجاب برای زن مسلمان یا مسیحی وظاهر دینی برای مرد مثل ریش یا کلاه
۳.رعایت حدود شرعی رابطه برای مسلمان مثل دست ندادن و برای مسیحی مثل در آغوش نگرفتن
و دقیقا رابطه مثبت معنی دار بین "کاهش میزان اضطراب و افزایش دین درونی" وجود دارد.
عناصر دین درونی:
۱.گذشت مادّی و معنوی
۲.محبت کلامی، رفتاری،
۳.توجه به خدا و رضایت او
۴.صرف وقت روزانه برای محاسبه کارها و جبران خطاها
باتشکر
*ایمیل 2 :
با عرض سلام و ارادت
در رابطه با پایان نامه دانشگاه "سنت ژوزف"
مطالعات همبستگی و مقایسه ای گرچه بخاطر محدودیت روش آزمایشی، بعنوان روشهای علمی مورد استفاده و استناد قرار می گیرند اماچون هدف علم کشف رابطه ی علی معلولی بین پدیده هاست در استفاده و تعمیم نتایج این مطالعات باید احتیاط کرد.
مشکل و چالش دیگر این مطالعات تعریف عملیاتی، دقیق و کنترل متغیرهای تاثیرگذار است.
با در نظرگرفتن این موضوع، تعریف دین بیرونی و درونی و ویژگی های نمونه های دیندار درونی و بیرونی و روش نمونه گیری احتیاج به دقت و حساسیت بالایی دارد.
یک نکته دیگر
در "کاهش نشانه های اضطراب در اثر دین درونی" هم می توان گرایش به دین را هم ناشی از اضطراب دانست؛ در واقع ممکن است اضطراب گرایش افراد به دین را ایجاد کرده باشد.
باتشکر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
از همراهی شما سپاسگزارم.
در کانال به اشتراک گذاشته خواهد شد
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#مقاله
#خوشبختی
آدم ﻫﺎ ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ از ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ دارﻧﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺣﺮﻓﻪ ي روانﭘﺰﺷﻜﻲ ام، ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪه ام ﻛﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺮﺧﻮرداري از ﻳﻚ ﺣﺎلِ ﺧﻮب ﺑﺎدوام.
وﻗﺘﻲ ﺣﺎلِ ﺧﻮﺑﻲ دارﻳﻢ، ﻳﺎ ﺑﻪ زﺑﺎن روانﭘﺰﺷﻜﻲ «ﺧُﻠﻖﻣﺎن ﺑﺎﻻﺳﺖ»، رواﺑﻂﻣﺎن ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﺑﻬﺘﺮ ﻣﻲﺷﻮد، ﺷﺎﻛﺮ و ﺳﭙﺎسﮔﺰار ﻧﻌﻤﺖﻫﺎي زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ، از آنﭼﻪ دارﻳﻢ، ﻟﺬت ﻣﻲﺑﺮﻳﻢ و از آنﭼﻪ ﻧﺪارﻳﻢ، ﻛﻢﺗﺮ ﻣﻲرﻧﺠﻴﻢ.
ﺑﺨﺸﻲ از ﺑﺮﺧﻮرداري از ﺣﺎل ﺧﻮب ﺑﺎدوام، ﺑﻪ ژنﻫﺎي ﻣﺎ ﻣﺮﺑﻮط اﺳﺖ. ﻫﺮﻛﺪام از ﻣﺎ ﺑﺎ ﻳﻚ «ﻣﺨﺰن ژﻧﻲ» ﺑﻪ دﻧﻴﺎ ﻣﻲآﻳﻴﻢ ﻛﻪ در زﻧﺪﮔﻲﻣﺎن، ﻧﻘﺶ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻤﻲ ﺑﺎزي ﻣﻲﻛﻨﺪ. ژن ﻫﺎي ﻣﺎ، ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻗﻴﺎﻓﻪ و ﭼﻪ ﻫﻴﻜﻠﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، رﻧﮓ ﭘﻮﺳﺖ، ﻣﻮ و ﭼﺸﻤﺎن ﻣﺎ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﺮ ﭼﺎق ﻳﺎ ﻻﻏﺮ ﺑﻮدنﻣﺎن ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﮔﺬارﻧﺪ، آﺳﻴﺐ ﭘﺬﻳﺮيﻣﺎن در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﻴﻤﺎري ﻫﺎ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﺣﺘﻲ در اﻳﻦ ﻛﻪ اﺣﺘﻤﺎل ﭼﻪ ﻧﻮع ﻣﺮﮔﻲ در ﻣﺎ ﺑﻴﺶﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻢ ﻣﺆﺛﺮﻧﺪ!
ﺑﺮﺧﻼف ﺷﻌﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﻣﺮوز ﻣﺪ ﺷﺪه اﻧﺪ و در رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺗﻜﺮار ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ «ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺎ در دﺳﺖ ﺧﻮدﻣﺎن اﺳﺖ»، ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻧﺸﺎن داده اﻧﺪ ﻛﻪ «ﺑﺨﺸﻲ از ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺎ، در دﺳﺖ ﺧﻮدﻣﺎن اﺳﺖ و ﻧﻪ ﺗﻤﺎم آن!»
ﻋﻠﻢ ﻧﺸﺎن داده ﻛﻪ اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲﻫﺎي زﻳﺎدي دارﻧﺪ. آﻧﺎن ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺳﻮار ﺑﺮ ﻳﻚ ﺧﺎﻧﻪ ي ﭘﺮﻧﺪه، ﺑﻪ آﺳﻤﺎن ﺑﺮوﻧﺪ و ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ در ﻋﻤﻖ درﻳﺎﻫﺎ، ﺑﻪ ﻛﺎوش ﺑﭙﺮدازﻧﺪ؛ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺧﻮد را در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﻴﻤﺎري ﻫﺎي زﻳﺎدي واﻛﺴﻴﻨﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ آن ﻫﺎ ﻣﺒﺘﻼ ﻧﺸﻮﻧﺪ؛ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ از اﻳﻦ ﺳﻮي دﻧﻴﺎ، ﺑﻪ آن ﺳﻮي دﻧﻴﺎ در ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﭘﻴﺎم ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ و... اﻣﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠﻢ ﻫﻢ ﻧﺸﺎن داده ﻛﻪ اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲﻫﺎي زﻳﺎدي ﻫﻢ دارﻧﺪ!
ﺑﺴﻴﺎري از ﻛﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪﻧﻈﺮ ﺳﺎده ﻣﻲرﺳﺪ، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﺮاي اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎر دﺷﻮار ﺑﺎﺷﺪ: ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي ﻳﻚ ﻓﺮد، ﺧﻮاب رﻓﺘﻦ، ﻛﺎري ﺑﻲﻧﻬﺎﻳﺖ دﺷﻮار ﻣﻲﺷﻮد، او ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ در رﺧﺘﺨﻮاب ﺑﺎ ﺧﻮد ﻛﻠﻨﺠﺎر ﻣﻲرود وﻟﻲ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪﺧﻮاب ﺑﺮود! اﻓﺮاد زﻳﺎدي ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﺨﺖ در ﺗﻼش اﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ رژﻳﻢ ﻏﺬاﻳﻲ ﺧﻮد را ﻛﻨﺘﺮل ﻛﻨﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﺎ وﺟﻮد ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺟﺪي و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﻳﺰي ﻣﺪاوم، در رﻋﺎﻳﺖ رژﻳﻢﺷﺎن ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻲﺧﻮرﻧﺪ!
«اراده ي ﻣﺎ»، ﺑﺴﻴﺎري از اوﻗﺎت دﭼﺎر ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻲﺷﻮد: ﻫﻴﭻ ﻓﺮدي ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ «اراده ﻛﻨﺪ» و ﻋﻴﻨﻜﺶ را ﻛﻨﺎر ﺑﮕﺬارد، ﻫﻴﭻ ﻓﺮدي ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ «اراده ﻛﻨﺪ» و وﺳﻮاس ﺷﺴﺖوﺷﻮ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻴﭻ ﻓﺮدي ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ «اراده ﻛﻨﺪ» و ﻛﻢﺧﻮﻧﻲ ﺧﻮد را رﻓﻊ ﻛﻨﺪ!
«اراده» ﺑﺮاي ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﺴﺎﺋﻞ، ﺷﺮط ﻻزم اﺳﺖ اﻣﺎ ﺷﺮط ﻛﺎﻓﻲ ﻧﻴﺴﺖ. درﺳﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﻴﺰ از ﭼﻮب ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه وﻟﻲ آن ﻣﻴﺰ «ﻓﻘﻂ از ﭼﻮب» ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ! در ﻛﻨﺎر ﭼﻮب، ﻣﻴﺦ، ﺳﻨﺒﺎده، ﭼﺴﺐ، رﻧﺪه، اره، ﭼﻜﺶ و رﻧﮓ ﻫﻢ ﻻزم اﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﻴﺰ، ﻣﻴﺰ ﺷﻮد.
ﺷﻌﺎرﻫﺎي ﻋﺎﻣﻪﭘﺴﻨﺪ ﺑﺮﺧﻲ از ﻣﺪﻋﻴﺎن ﺷﺎدﻣﺎﻧﻲ و ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد اﻓﺮاد زﻳﺎدي ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑﺎور ﺑﺮﺳﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻫﺮ ﻋﻴﺒﻲ را اﺻﻼح ﻛﻨﻨﺪ! ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﺣﺎل ﺧﻮب، ﭼﺎره اي ﺟﺰ ﻣﺼﺮف داروي ﻣﻨﺎﺳﺐ وﺟﻮد ﻧﺪارد. ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﺣﺎل ﺧﻮب، ﭼﺎره اي ﺟﺰ ﺳﺎل ﻫﺎ روان درﻣﺎﻧﻲ وﺟﻮد ﻧﺪارد. ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﺣﺎل ﺧﻮب، ﺑﺎﻳﺪ «ﻣﻌﺎﻳﻨﻪ ي ﭘﺰﺷﻜﻲ» ﺷﻮﻳﺪ! ﺑﺴﻴﺎري از ﻛﺞ ﺧﻠﻘﻲﻫﺎ و ﺑﺪﺣﺎﻟﻲﻫﺎي ﻣﺎ، ﻧﺎﺷﻲ از ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻫﻮرﻣﻮﻧﻲ ﻳﺎ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ژن اﺳﺖ. ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻧﻤﻲﺗﻮان از راه ﻫﺎي ﺳﺮﻳﻊ و ﻣﻴﺎنﺑﺮ، ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ رﺳﻴﺪ. ﺷﺮﻛﺖ در ﻳﻚ «ﺳﻤﻴﻨﺎر ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ»، ﻧﻮشداروي ﻫﻤﻪ ي ﻣﺸﻜﻼت ﻧﻴﺴﺖ! ﺧﺎﻧﻤﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ از ﻋﺎدت ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ دﭼﺎر ﻏﻢ و اﻧﺪوه، ﺑﻲﺣﻮﺻﻠﮕﻲ، ﻛﻢﺧﻠﻘﻲ و زودرﻧﺠﻲ ﻣﻲﺷﻮد، ﻧﻴﺎز ﺑﻪ درﻣﺎن ﻃﺒﻲ دارد ﻧﻪ ﺳﻤﻴﻨﺎر ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ! ﻧﻮﺟﻮاﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ «اﺧﺘﻼل ﺑﻴﺶﻓﻌﺎﻟﻲ»، دﭼﺎر اﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ اﺳﺖ، ﻧﻴﺎز ﺑﻪ درﻣﺎن روانﭘﺰﺷﻜﻲ دارد ﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﻚ «ﻣﺘﺨﺼﺺ اراده»!
ﺑﻪﻫﻮش ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﻲ «آﮔﻬﻲﻫﺎ» ﺑﻪ ﺟﺎي «آﮔﺎﻫﻲ» ﻣﻲﻧﺸﻴﻨﻨﺪ!
داروﻫﺎي ﻣﺎﻫﻮاره اي ﺗﺮك اﻋﺘﻴﺎد و ﺳﻤﻴﻨﺎرﻫﺎي روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ در ﻫﻴﭻ داﻧﺸﮕﺎﻫﻲ درس روان ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻧﺨﻮاﻧﺪه اﻧﺪ، ﺑﻴﺶ از آن ﻛﻪ ﺑﻪ درد ﻣﺎ ﺑﺨﻮرﻧﺪ، ﺑﻪ درد ﻓﺮوﺷﻨﺪﮔﺎنﺷﺎن ﻣﻲﺧﻮرﻧﺪ!
آﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺣﺎﺿﺮﻳﺪ ﺳﻮار ﻫﻮاﭘﻴﻤﺎﻳﻲ ﺷﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺧﻠﺒﺎن آن، از ﻫﻴﭻ آﻣﻮزﺷﮕﺎه ﺧﻠﺒﺎﻧﻲ ﻣﺠﻮز ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ، ﻫﻴﭻﺟﺎ دوره ﻧﺪﻳﺪه و ﻫﻴﭻﺟﺎ آزﻣﻮن و اﻣﺘﺤﺎن ﻧﺪاده اﺳﺖ؟!
ﻫﻴﭻﻛﺲ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﺳﻮار ﺷﺪن ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻫﻮاﭘﻴﻤﺎﻳﻲ ﻧﻴﺴﺖ!
ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺳﻼﻣﺖ ﺟﺴﻢ و ﺟﺎنﻣﺎن را ﺑﻪدﺳﺖ «ﻣﺘﺨﺼﺼﺎن ﺑﺎزي ﺑﺎ ﻛﻠﻤﺎت» ﺑﺴﭙﺎرﻳﻢ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮدﺷﺎن ﺷﺎﻫﺪ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻮدن روش ﺧﻮدﺷﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ؟!
ﺑﺮاي رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ، آن ﻗﺪر ﻋﺠﻠﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺳﻮار ﻫﺮ اﺗﻮﺑﻮﺳﻲ ﻛﻪ از راه ﻣﻲرﺳﺪ، ﺑﺸﻮﻳد!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#خوشبختی
آدم ﻫﺎ ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ از ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ دارﻧﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺣﺮﻓﻪ ي روانﭘﺰﺷﻜﻲ ام، ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪه ام ﻛﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺮﺧﻮرداري از ﻳﻚ ﺣﺎلِ ﺧﻮب ﺑﺎدوام.
وﻗﺘﻲ ﺣﺎلِ ﺧﻮﺑﻲ دارﻳﻢ، ﻳﺎ ﺑﻪ زﺑﺎن روانﭘﺰﺷﻜﻲ «ﺧُﻠﻖﻣﺎن ﺑﺎﻻﺳﺖ»، رواﺑﻂﻣﺎن ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﺑﻬﺘﺮ ﻣﻲﺷﻮد، ﺷﺎﻛﺮ و ﺳﭙﺎسﮔﺰار ﻧﻌﻤﺖﻫﺎي زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ، از آنﭼﻪ دارﻳﻢ، ﻟﺬت ﻣﻲﺑﺮﻳﻢ و از آنﭼﻪ ﻧﺪارﻳﻢ، ﻛﻢﺗﺮ ﻣﻲرﻧﺠﻴﻢ.
ﺑﺨﺸﻲ از ﺑﺮﺧﻮرداري از ﺣﺎل ﺧﻮب ﺑﺎدوام، ﺑﻪ ژنﻫﺎي ﻣﺎ ﻣﺮﺑﻮط اﺳﺖ. ﻫﺮﻛﺪام از ﻣﺎ ﺑﺎ ﻳﻚ «ﻣﺨﺰن ژﻧﻲ» ﺑﻪ دﻧﻴﺎ ﻣﻲآﻳﻴﻢ ﻛﻪ در زﻧﺪﮔﻲﻣﺎن، ﻧﻘﺶ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻤﻲ ﺑﺎزي ﻣﻲﻛﻨﺪ. ژن ﻫﺎي ﻣﺎ، ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻗﻴﺎﻓﻪ و ﭼﻪ ﻫﻴﻜﻠﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، رﻧﮓ ﭘﻮﺳﺖ، ﻣﻮ و ﭼﺸﻤﺎن ﻣﺎ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﺮ ﭼﺎق ﻳﺎ ﻻﻏﺮ ﺑﻮدنﻣﺎن ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﮔﺬارﻧﺪ، آﺳﻴﺐ ﭘﺬﻳﺮيﻣﺎن در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﻴﻤﺎري ﻫﺎ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﺣﺘﻲ در اﻳﻦ ﻛﻪ اﺣﺘﻤﺎل ﭼﻪ ﻧﻮع ﻣﺮﮔﻲ در ﻣﺎ ﺑﻴﺶﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻢ ﻣﺆﺛﺮﻧﺪ!
ﺑﺮﺧﻼف ﺷﻌﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﻣﺮوز ﻣﺪ ﺷﺪه اﻧﺪ و در رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺗﻜﺮار ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ «ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺎ در دﺳﺖ ﺧﻮدﻣﺎن اﺳﺖ»، ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻧﺸﺎن داده اﻧﺪ ﻛﻪ «ﺑﺨﺸﻲ از ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺎ، در دﺳﺖ ﺧﻮدﻣﺎن اﺳﺖ و ﻧﻪ ﺗﻤﺎم آن!»
ﻋﻠﻢ ﻧﺸﺎن داده ﻛﻪ اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲﻫﺎي زﻳﺎدي دارﻧﺪ. آﻧﺎن ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺳﻮار ﺑﺮ ﻳﻚ ﺧﺎﻧﻪ ي ﭘﺮﻧﺪه، ﺑﻪ آﺳﻤﺎن ﺑﺮوﻧﺪ و ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ در ﻋﻤﻖ درﻳﺎﻫﺎ، ﺑﻪ ﻛﺎوش ﺑﭙﺮدازﻧﺪ؛ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺧﻮد را در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﻴﻤﺎري ﻫﺎي زﻳﺎدي واﻛﺴﻴﻨﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ آن ﻫﺎ ﻣﺒﺘﻼ ﻧﺸﻮﻧﺪ؛ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ از اﻳﻦ ﺳﻮي دﻧﻴﺎ، ﺑﻪ آن ﺳﻮي دﻧﻴﺎ در ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﭘﻴﺎم ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ و... اﻣﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠﻢ ﻫﻢ ﻧﺸﺎن داده ﻛﻪ اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲﻫﺎي زﻳﺎدي ﻫﻢ دارﻧﺪ!
ﺑﺴﻴﺎري از ﻛﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪﻧﻈﺮ ﺳﺎده ﻣﻲرﺳﺪ، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﺮاي اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎر دﺷﻮار ﺑﺎﺷﺪ: ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي ﻳﻚ ﻓﺮد، ﺧﻮاب رﻓﺘﻦ، ﻛﺎري ﺑﻲﻧﻬﺎﻳﺖ دﺷﻮار ﻣﻲﺷﻮد، او ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ در رﺧﺘﺨﻮاب ﺑﺎ ﺧﻮد ﻛﻠﻨﺠﺎر ﻣﻲرود وﻟﻲ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪﺧﻮاب ﺑﺮود! اﻓﺮاد زﻳﺎدي ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﺨﺖ در ﺗﻼش اﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ رژﻳﻢ ﻏﺬاﻳﻲ ﺧﻮد را ﻛﻨﺘﺮل ﻛﻨﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﺎ وﺟﻮد ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺟﺪي و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﻳﺰي ﻣﺪاوم، در رﻋﺎﻳﺖ رژﻳﻢﺷﺎن ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻲﺧﻮرﻧﺪ!
«اراده ي ﻣﺎ»، ﺑﺴﻴﺎري از اوﻗﺎت دﭼﺎر ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻲﺷﻮد: ﻫﻴﭻ ﻓﺮدي ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ «اراده ﻛﻨﺪ» و ﻋﻴﻨﻜﺶ را ﻛﻨﺎر ﺑﮕﺬارد، ﻫﻴﭻ ﻓﺮدي ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ «اراده ﻛﻨﺪ» و وﺳﻮاس ﺷﺴﺖوﺷﻮ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻴﭻ ﻓﺮدي ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ «اراده ﻛﻨﺪ» و ﻛﻢﺧﻮﻧﻲ ﺧﻮد را رﻓﻊ ﻛﻨﺪ!
«اراده» ﺑﺮاي ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﺴﺎﺋﻞ، ﺷﺮط ﻻزم اﺳﺖ اﻣﺎ ﺷﺮط ﻛﺎﻓﻲ ﻧﻴﺴﺖ. درﺳﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﻴﺰ از ﭼﻮب ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه وﻟﻲ آن ﻣﻴﺰ «ﻓﻘﻂ از ﭼﻮب» ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ! در ﻛﻨﺎر ﭼﻮب، ﻣﻴﺦ، ﺳﻨﺒﺎده، ﭼﺴﺐ، رﻧﺪه، اره، ﭼﻜﺶ و رﻧﮓ ﻫﻢ ﻻزم اﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﻴﺰ، ﻣﻴﺰ ﺷﻮد.
ﺷﻌﺎرﻫﺎي ﻋﺎﻣﻪﭘﺴﻨﺪ ﺑﺮﺧﻲ از ﻣﺪﻋﻴﺎن ﺷﺎدﻣﺎﻧﻲ و ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد اﻓﺮاد زﻳﺎدي ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑﺎور ﺑﺮﺳﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻫﺮ ﻋﻴﺒﻲ را اﺻﻼح ﻛﻨﻨﺪ! ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﺣﺎل ﺧﻮب، ﭼﺎره اي ﺟﺰ ﻣﺼﺮف داروي ﻣﻨﺎﺳﺐ وﺟﻮد ﻧﺪارد. ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﺣﺎل ﺧﻮب، ﭼﺎره اي ﺟﺰ ﺳﺎل ﻫﺎ روان درﻣﺎﻧﻲ وﺟﻮد ﻧﺪارد. ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﺣﺎل ﺧﻮب، ﺑﺎﻳﺪ «ﻣﻌﺎﻳﻨﻪ ي ﭘﺰﺷﻜﻲ» ﺷﻮﻳﺪ! ﺑﺴﻴﺎري از ﻛﺞ ﺧﻠﻘﻲﻫﺎ و ﺑﺪﺣﺎﻟﻲﻫﺎي ﻣﺎ، ﻧﺎﺷﻲ از ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻫﻮرﻣﻮﻧﻲ ﻳﺎ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ژن اﺳﺖ. ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻧﻤﻲﺗﻮان از راه ﻫﺎي ﺳﺮﻳﻊ و ﻣﻴﺎنﺑﺮ، ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ رﺳﻴﺪ. ﺷﺮﻛﺖ در ﻳﻚ «ﺳﻤﻴﻨﺎر ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ»، ﻧﻮشداروي ﻫﻤﻪ ي ﻣﺸﻜﻼت ﻧﻴﺴﺖ! ﺧﺎﻧﻤﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ از ﻋﺎدت ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ دﭼﺎر ﻏﻢ و اﻧﺪوه، ﺑﻲﺣﻮﺻﻠﮕﻲ، ﻛﻢﺧﻠﻘﻲ و زودرﻧﺠﻲ ﻣﻲﺷﻮد، ﻧﻴﺎز ﺑﻪ درﻣﺎن ﻃﺒﻲ دارد ﻧﻪ ﺳﻤﻴﻨﺎر ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ! ﻧﻮﺟﻮاﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ «اﺧﺘﻼل ﺑﻴﺶﻓﻌﺎﻟﻲ»، دﭼﺎر اﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ اﺳﺖ، ﻧﻴﺎز ﺑﻪ درﻣﺎن روانﭘﺰﺷﻜﻲ دارد ﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﻚ «ﻣﺘﺨﺼﺺ اراده»!
ﺑﻪﻫﻮش ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﻲ «آﮔﻬﻲﻫﺎ» ﺑﻪ ﺟﺎي «آﮔﺎﻫﻲ» ﻣﻲﻧﺸﻴﻨﻨﺪ!
داروﻫﺎي ﻣﺎﻫﻮاره اي ﺗﺮك اﻋﺘﻴﺎد و ﺳﻤﻴﻨﺎرﻫﺎي روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ در ﻫﻴﭻ داﻧﺸﮕﺎﻫﻲ درس روان ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻧﺨﻮاﻧﺪه اﻧﺪ، ﺑﻴﺶ از آن ﻛﻪ ﺑﻪ درد ﻣﺎ ﺑﺨﻮرﻧﺪ، ﺑﻪ درد ﻓﺮوﺷﻨﺪﮔﺎنﺷﺎن ﻣﻲﺧﻮرﻧﺪ!
آﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺣﺎﺿﺮﻳﺪ ﺳﻮار ﻫﻮاﭘﻴﻤﺎﻳﻲ ﺷﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺧﻠﺒﺎن آن، از ﻫﻴﭻ آﻣﻮزﺷﮕﺎه ﺧﻠﺒﺎﻧﻲ ﻣﺠﻮز ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ، ﻫﻴﭻﺟﺎ دوره ﻧﺪﻳﺪه و ﻫﻴﭻﺟﺎ آزﻣﻮن و اﻣﺘﺤﺎن ﻧﺪاده اﺳﺖ؟!
ﻫﻴﭻﻛﺲ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﺳﻮار ﺷﺪن ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻫﻮاﭘﻴﻤﺎﻳﻲ ﻧﻴﺴﺖ!
ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺳﻼﻣﺖ ﺟﺴﻢ و ﺟﺎنﻣﺎن را ﺑﻪدﺳﺖ «ﻣﺘﺨﺼﺼﺎن ﺑﺎزي ﺑﺎ ﻛﻠﻤﺎت» ﺑﺴﭙﺎرﻳﻢ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮدﺷﺎن ﺷﺎﻫﺪ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻮدن روش ﺧﻮدﺷﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ؟!
ﺑﺮاي رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ، آن ﻗﺪر ﻋﺠﻠﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺳﻮار ﻫﺮ اﺗﻮﺑﻮﺳﻲ ﻛﻪ از راه ﻣﻲرﺳﺪ، ﺑﺸﻮﻳد!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
#روابط_زناشویی_و_جنسی
*پرسش1:
جناب دکتر، من و همسرم حدود یک سال هست که مطالب کانال مفید شما رو دنبال میکنیم، همسر من علیرغم اینکه نسبت به مشاور مقاومت نشون میده اما به شکل واضح شما رو قبول داره، مشکل ما حدود شش ماه پیش شروع شد که من اتفاقی متوجه شدم ایشون توی تلگرام عضو گروه های نامناسب جنسی هستند و درگیر چت های نامناسب تر با مرد و زن این گروه. کمتر از یک سال از عقدمون گذشته بود و من به شدت احساس شکست میکردم، اول عکس العملم خشم همراه با غم بی نهایت شدید بود . طی چند روزی که من حال خرابی داشتم همسرم مدام گریه میکرد و پیام و نامه میداد که غلط کردم و متوجه نبودم که چه آسیبی دارم به زندگیم میزنم و فکر میکردم چون همه مردها اینجوری هستن منم میتونم اینکارو بکنم اما مقالات دکتر سرگلزایی رو خوندم و اعتراف میکنم درگیر روابط خارج زناشویی شدم و هرجور که بخوای جبران میکنم چون به اشتباهم پی بردم! من هم بعد از چند روز که آرومترم شدم خودم پا پیش گذاشتم و گفتم اگه مشکلی هست مربوط به هردومونه باهم میریم مشاور منم کمک میکنم که این مشکل حل بشه ما هنوز اول راهیم، یه جلسه رفتیم خدمت مشاور اما ایشون راضی نشد ادامه بده گفت خوشم نیومده و حرف که میزد من می پیچوندم بحث رو! !! اما من فکر میکردم اوضاع بهتر شده. اون خط تلگرام رو پاک کرد و همه چی عادی بود تا اینکه چند روز پیش دوباره تلگرام اون خط رو نصب کرد، بعد از اعتراض من که چرا دوباره؟ گفت اصن من سکس چت دوست دارم! خیلی هم طبیعیه اگه تو مشکل داری برو پیش مشاور خودتو درمان کن، هر مشاوری و حتی آن مشاوری که قبولش داری گفته این اصلا مشکلی نیست خیلیم طبیعیه! الان در اوج بلاتکلیفی ام، از طرفی فکر میکنم دفعه اول آسون بخشیدم و از طرفی از هر عکس العملی که این اوضاع رو بدتر کنه میترسم. لطفا کمکم کنید من چطور باید با این قضیه برخورد کنم و اگه ممکنه باز هم مطالب در مورد اینطور روابط توی کانال بذارید چون میدونم همسرم میخونه و ممکنه تاثیر داشته باشه. ممنون
*پرسش 2:
با توجه به اینکه با زوجین طلاق کار می کنم مساله ای که در بعضی از زوجین میبینم رو می خواستم مطرح کنم. شکایت خانمها این است که در حین سکس آقا از خانم می خواد که در مورد بدن خانم های اقوام نزدیک و یا دوستان خانوادگی صحبت کند و یا سناریوی یک سکس سه نفره رو بسازند و خانم هم باید در این سناریو نقش ایفا کند. اگر اطلاعاتی را در مورد علت ها و درمان این مساله در اختیارم بگذارید و یا کتابی رو در این زمینه ها معرفی بفرمایید ممنون می شم.
*پاسخ #دکترسرگلزایی به هر دو پرسش به صورت فایل صوتی ارائه شده است.
T.me/drsargolzaei
#روابط_زناشویی_و_جنسی
*پرسش1:
جناب دکتر، من و همسرم حدود یک سال هست که مطالب کانال مفید شما رو دنبال میکنیم، همسر من علیرغم اینکه نسبت به مشاور مقاومت نشون میده اما به شکل واضح شما رو قبول داره، مشکل ما حدود شش ماه پیش شروع شد که من اتفاقی متوجه شدم ایشون توی تلگرام عضو گروه های نامناسب جنسی هستند و درگیر چت های نامناسب تر با مرد و زن این گروه. کمتر از یک سال از عقدمون گذشته بود و من به شدت احساس شکست میکردم، اول عکس العملم خشم همراه با غم بی نهایت شدید بود . طی چند روزی که من حال خرابی داشتم همسرم مدام گریه میکرد و پیام و نامه میداد که غلط کردم و متوجه نبودم که چه آسیبی دارم به زندگیم میزنم و فکر میکردم چون همه مردها اینجوری هستن منم میتونم اینکارو بکنم اما مقالات دکتر سرگلزایی رو خوندم و اعتراف میکنم درگیر روابط خارج زناشویی شدم و هرجور که بخوای جبران میکنم چون به اشتباهم پی بردم! من هم بعد از چند روز که آرومترم شدم خودم پا پیش گذاشتم و گفتم اگه مشکلی هست مربوط به هردومونه باهم میریم مشاور منم کمک میکنم که این مشکل حل بشه ما هنوز اول راهیم، یه جلسه رفتیم خدمت مشاور اما ایشون راضی نشد ادامه بده گفت خوشم نیومده و حرف که میزد من می پیچوندم بحث رو! !! اما من فکر میکردم اوضاع بهتر شده. اون خط تلگرام رو پاک کرد و همه چی عادی بود تا اینکه چند روز پیش دوباره تلگرام اون خط رو نصب کرد، بعد از اعتراض من که چرا دوباره؟ گفت اصن من سکس چت دوست دارم! خیلی هم طبیعیه اگه تو مشکل داری برو پیش مشاور خودتو درمان کن، هر مشاوری و حتی آن مشاوری که قبولش داری گفته این اصلا مشکلی نیست خیلیم طبیعیه! الان در اوج بلاتکلیفی ام، از طرفی فکر میکنم دفعه اول آسون بخشیدم و از طرفی از هر عکس العملی که این اوضاع رو بدتر کنه میترسم. لطفا کمکم کنید من چطور باید با این قضیه برخورد کنم و اگه ممکنه باز هم مطالب در مورد اینطور روابط توی کانال بذارید چون میدونم همسرم میخونه و ممکنه تاثیر داشته باشه. ممنون
*پرسش 2:
با توجه به اینکه با زوجین طلاق کار می کنم مساله ای که در بعضی از زوجین میبینم رو می خواستم مطرح کنم. شکایت خانمها این است که در حین سکس آقا از خانم می خواد که در مورد بدن خانم های اقوام نزدیک و یا دوستان خانوادگی صحبت کند و یا سناریوی یک سکس سه نفره رو بسازند و خانم هم باید در این سناریو نقش ایفا کند. اگر اطلاعاتی را در مورد علت ها و درمان این مساله در اختیارم بگذارید و یا کتابی رو در این زمینه ها معرفی بفرمایید ممنون می شم.
*پاسخ #دکترسرگلزایی به هر دو پرسش به صورت فایل صوتی ارائه شده است.
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#معرفی_کتاب
#رفتیم_بیرون_سیگار_بکشیم_هفده_سال_طول_کشید
نویسنده: داستان هایی از هفت نویسنده معاصر روس
مترجم: آبتین گلکار
انتشارات: نشر چشمه
* * *
کتاب "رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید" مجموعه ای است از نُه داستان کوتاه از هفت نویسندهٔ معاصر روس. این مجموعه که نام یکی از نُه داستان را روی خود دارد ما را با فضای فکری و اجتماعی روسیهٔ معاصر آشنا می کند، فضایی که طبعاً نه شبیه فضای فکری داستایوسکی و تولستوی است و نه شبیه فضای فکری ماکسیم گورکی و میخائیل بولگاکف و با این حال فضایی روسی است.
جهانی شدن (Globalization) گرچه فضای فکری و اجتماعی مناطق مختلف جهان را به هم شبیه کرده است ولی در عین حال فرهنگ های مختلف رنگارنگی خود را به دلیل حفظ یک ته مایهٔ بومی حفظ می کنند و این امر را در این مجموعه داستان روسی می توانیم بیابیم. بعضی از داستان ها چنان تحت تاثیر جهانی شدن بومی زدایی شده اند که چیزی از فضای روسیه با خود ندارند در حالی که برخی دیگر از داستان ها آنقدر بومی هستند که فقط در روسیه قابل وقوع هستند و نه در هیچ جای دیگر!
جدا از ماجرای جهانی شدن و حفظ یا از دست دادن ته مایهٔ بومی، این کتاب حاوی داستان هایی عمیق و تاثیر گذار است.
اولین داستان کتاب - دختر بخارا - نوشته لودمیلا اولیتسکایا است و داستانی است از تفاوت نگاه "نرینه روانی" (آنیموسی) و نگاه "مادینه روانی" (آنیمایی). در این داستان زوج جوان عاشقی وارد شهر می شوند. دیمیتری پزشک جوان ارتش با دختری ازبک ازدواج کرده و به شهر آبا و اجدادیش در روسیه برگشته است. دیمیتری که علاوه بر مرد بودن، هم جرّاح است هم سرگرد ارتش سمبل زندگی و نگاه نرینه روانی (آنیموسی) است و دختر ازبک که مردم محله او را با نام شهرش "بخارا" صدا می زنند سمبل زندگی و نگاه مادینه روانی (آنیمایی) است.
زمانی که این دو صاحب فرزندی می شوند که دچار "سندرم داون" است این تفاوت نگاه آشکار می شود.
دیمیتری که جانش با جاه طلبی، قدرت خواهی و کمال طلبی آنیموسی عجین است نمی تواند این "نقص" را بپذیرد، در حالی که "بخارا" با صبوری، پذیرش و انعطاف آنیمایی خود "میلوچکای" کوچک را نه همچون یک "نقص" بلکه همچون یک "امانت" و یا حتی "موهبت" می بیند و زندگیش را وقف او می کند. اشاره به موضوع "زایندگی" و"نازایی" در این داستان قرائت یونگی "آنیموسی - آنیمایی" را برای فهم روانکاوانهٔ داستان تقویت می کند.
داستان "پالتو سیاه" دیگر داستان این مجموعه است که موضوعی روان شناسانه دارد: خودکشی. در این داستان سورئال، "لودمیلا پتروشفسکایا" فضای "پس از خودکشی" را ترسیم می کند و تصویری خیالی ترسیم می کند که گرچه فارغ از گفتمان مذهبی است اما همچون یک گفتمان مذهبی تحریمی علیه خودکشی را درون خود دارد. گرچه این نگاه "ارزشداورانه" می تواند مورد نقد قرار گیرد ولی خلاقیت نویسنده در خلق یک قصه با هدف درمانی می تواند الگویی باشد برای روان درمانگرانی که مایلند از قصه گویی برای اقناع و اغنای ذهن مراجع شان بهره ببرند.
قصهٔ "رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید" ماجرای جوانی شاعر مسلک و به تعبیر "شینودا بولن" دیونیزوسی است که در موقعیتی نسبت به یک جمع کلّه شق گردن کلفت "آرسی" دچار احساسات حقارت می شود. این احساس حقارت سبب می شود که گیتار و دفتر شعرش را کنار بگذارد و وارد باشگاه بدن سازی شود و سپس در دوگانگی فرهنگی - روانی بین دنیای دیونیزوسی و دنیای آرسی قرار گیرد. این داستان می تواند تلنگری باشد برای تأمّلات جدّی در حوزه های هویّت، اصالت و فرهنگ.
در مجموع قصه های این کتاب این قابلیت را دارند که موضوع بحث های روانکاوانه قرار بگیرند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RussianStories.jpg
#رفتیم_بیرون_سیگار_بکشیم_هفده_سال_طول_کشید
نویسنده: داستان هایی از هفت نویسنده معاصر روس
مترجم: آبتین گلکار
انتشارات: نشر چشمه
* * *
کتاب "رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید" مجموعه ای است از نُه داستان کوتاه از هفت نویسندهٔ معاصر روس. این مجموعه که نام یکی از نُه داستان را روی خود دارد ما را با فضای فکری و اجتماعی روسیهٔ معاصر آشنا می کند، فضایی که طبعاً نه شبیه فضای فکری داستایوسکی و تولستوی است و نه شبیه فضای فکری ماکسیم گورکی و میخائیل بولگاکف و با این حال فضایی روسی است.
جهانی شدن (Globalization) گرچه فضای فکری و اجتماعی مناطق مختلف جهان را به هم شبیه کرده است ولی در عین حال فرهنگ های مختلف رنگارنگی خود را به دلیل حفظ یک ته مایهٔ بومی حفظ می کنند و این امر را در این مجموعه داستان روسی می توانیم بیابیم. بعضی از داستان ها چنان تحت تاثیر جهانی شدن بومی زدایی شده اند که چیزی از فضای روسیه با خود ندارند در حالی که برخی دیگر از داستان ها آنقدر بومی هستند که فقط در روسیه قابل وقوع هستند و نه در هیچ جای دیگر!
جدا از ماجرای جهانی شدن و حفظ یا از دست دادن ته مایهٔ بومی، این کتاب حاوی داستان هایی عمیق و تاثیر گذار است.
اولین داستان کتاب - دختر بخارا - نوشته لودمیلا اولیتسکایا است و داستانی است از تفاوت نگاه "نرینه روانی" (آنیموسی) و نگاه "مادینه روانی" (آنیمایی). در این داستان زوج جوان عاشقی وارد شهر می شوند. دیمیتری پزشک جوان ارتش با دختری ازبک ازدواج کرده و به شهر آبا و اجدادیش در روسیه برگشته است. دیمیتری که علاوه بر مرد بودن، هم جرّاح است هم سرگرد ارتش سمبل زندگی و نگاه نرینه روانی (آنیموسی) است و دختر ازبک که مردم محله او را با نام شهرش "بخارا" صدا می زنند سمبل زندگی و نگاه مادینه روانی (آنیمایی) است.
زمانی که این دو صاحب فرزندی می شوند که دچار "سندرم داون" است این تفاوت نگاه آشکار می شود.
دیمیتری که جانش با جاه طلبی، قدرت خواهی و کمال طلبی آنیموسی عجین است نمی تواند این "نقص" را بپذیرد، در حالی که "بخارا" با صبوری، پذیرش و انعطاف آنیمایی خود "میلوچکای" کوچک را نه همچون یک "نقص" بلکه همچون یک "امانت" و یا حتی "موهبت" می بیند و زندگیش را وقف او می کند. اشاره به موضوع "زایندگی" و"نازایی" در این داستان قرائت یونگی "آنیموسی - آنیمایی" را برای فهم روانکاوانهٔ داستان تقویت می کند.
داستان "پالتو سیاه" دیگر داستان این مجموعه است که موضوعی روان شناسانه دارد: خودکشی. در این داستان سورئال، "لودمیلا پتروشفسکایا" فضای "پس از خودکشی" را ترسیم می کند و تصویری خیالی ترسیم می کند که گرچه فارغ از گفتمان مذهبی است اما همچون یک گفتمان مذهبی تحریمی علیه خودکشی را درون خود دارد. گرچه این نگاه "ارزشداورانه" می تواند مورد نقد قرار گیرد ولی خلاقیت نویسنده در خلق یک قصه با هدف درمانی می تواند الگویی باشد برای روان درمانگرانی که مایلند از قصه گویی برای اقناع و اغنای ذهن مراجع شان بهره ببرند.
قصهٔ "رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید" ماجرای جوانی شاعر مسلک و به تعبیر "شینودا بولن" دیونیزوسی است که در موقعیتی نسبت به یک جمع کلّه شق گردن کلفت "آرسی" دچار احساسات حقارت می شود. این احساس حقارت سبب می شود که گیتار و دفتر شعرش را کنار بگذارد و وارد باشگاه بدن سازی شود و سپس در دوگانگی فرهنگی - روانی بین دنیای دیونیزوسی و دنیای آرسی قرار گیرد. این داستان می تواند تلنگری باشد برای تأمّلات جدّی در حوزه های هویّت، اصالت و فرهنگ.
در مجموع قصه های این کتاب این قابلیت را دارند که موضوع بحث های روانکاوانه قرار بگیرند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RussianStories.jpg
#چشم_تاریخ
امان الله خان دُرّاني با پيروزي در جنگ با انگليسي هاي كمپاني هند شرقي به نوعي پايه گذار پادشاهي درّاني ها در #افغانستان بود و در سال 1298 شمسي استقلال افغانستان را اعلام نمود . امان الله خان با سفر به اروپا به فكر متجدّد كردن افغانستان افتاد و از جمله كارهاي او ايجاد مدارس جديد و كشف حجاب زنان بود. بعدها پادشاهي به نادرخان دُرّاني رسيد و فرزند او محمد ظاهر خان معروف به #ظاهرشاه آخرين پادشاه افغانستان بود كه با كودتاي داوود خان (قائم مقام و شوهر خواهرش) از سلطنت خلع شد و تا پايان عمر مقيم ايتاليا بود. داوود خان كه با كودتا قدرت را به دست گرفته بود خود قرباني كودتاي افسران كمونيست شد و همراه با خانواده اش در بمباران كاخ حكومتي به دست نيروي هوايي افغانستان كشته شد. شاخه هاي خلق و پرچم از حزب دموكراتيك خلق افغانستان پس از سقوط خاندان درّاني قدرت را به دست گرفتند و نور محمد تره كي، حفيظ الله امين، ببرك كارمل و نجيب الله خان رهبران اين احزاب كمونيست به ترتيب رؤساي دولت شدند. كمونيست ها (يا به قول افغان ها خلقي ها) مرتكب اشتباه بزرگی شدند و براي سركوب مخالفان شان از ارتش سرخ شوروي تقاضاي كمك كردند. در 25 آذر 1358 هجري شمسي ارتش سرخ شوروي در اقدامي نسنجيده كشور افغانستان را اشغال كرد و تا 8 ارديبهشت 1371 شمسي (نزديك به 13 سال) به اين اشغال ادامه داد. در دوران ریاست جمهوری محمد نجیب الله یکی از افسران نیروی هوایی افغانستان برای همراهی در یک سفر فضایی سازمان فضایی شوروی انتخاب شد. در این برنامهٔ نمادین «عبدالاحد موهمند» همراه با دو فضانورد روس به ایستگاه فضایی میر سفر کرد و نه روز در آن ایستگاه به سر برد. این سفر از 29 آگوست تا 7 سپتامبر 1988 طول کشید. عبدالاحد موهمند اکنون ساکن اشتوتگارت آلمان است.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AbdulAhadMohmand.jpg
امان الله خان دُرّاني با پيروزي در جنگ با انگليسي هاي كمپاني هند شرقي به نوعي پايه گذار پادشاهي درّاني ها در #افغانستان بود و در سال 1298 شمسي استقلال افغانستان را اعلام نمود . امان الله خان با سفر به اروپا به فكر متجدّد كردن افغانستان افتاد و از جمله كارهاي او ايجاد مدارس جديد و كشف حجاب زنان بود. بعدها پادشاهي به نادرخان دُرّاني رسيد و فرزند او محمد ظاهر خان معروف به #ظاهرشاه آخرين پادشاه افغانستان بود كه با كودتاي داوود خان (قائم مقام و شوهر خواهرش) از سلطنت خلع شد و تا پايان عمر مقيم ايتاليا بود. داوود خان كه با كودتا قدرت را به دست گرفته بود خود قرباني كودتاي افسران كمونيست شد و همراه با خانواده اش در بمباران كاخ حكومتي به دست نيروي هوايي افغانستان كشته شد. شاخه هاي خلق و پرچم از حزب دموكراتيك خلق افغانستان پس از سقوط خاندان درّاني قدرت را به دست گرفتند و نور محمد تره كي، حفيظ الله امين، ببرك كارمل و نجيب الله خان رهبران اين احزاب كمونيست به ترتيب رؤساي دولت شدند. كمونيست ها (يا به قول افغان ها خلقي ها) مرتكب اشتباه بزرگی شدند و براي سركوب مخالفان شان از ارتش سرخ شوروي تقاضاي كمك كردند. در 25 آذر 1358 هجري شمسي ارتش سرخ شوروي در اقدامي نسنجيده كشور افغانستان را اشغال كرد و تا 8 ارديبهشت 1371 شمسي (نزديك به 13 سال) به اين اشغال ادامه داد. در دوران ریاست جمهوری محمد نجیب الله یکی از افسران نیروی هوایی افغانستان برای همراهی در یک سفر فضایی سازمان فضایی شوروی انتخاب شد. در این برنامهٔ نمادین «عبدالاحد موهمند» همراه با دو فضانورد روس به ایستگاه فضایی میر سفر کرد و نه روز در آن ایستگاه به سر برد. این سفر از 29 آگوست تا 7 سپتامبر 1988 طول کشید. عبدالاحد موهمند اکنون ساکن اشتوتگارت آلمان است.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AbdulAhadMohmand.jpg