دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
#یادداشت_هفته
#پیش_شرط_گفتگوی_تمدنها
 

۱- نزدیک به بیست سال پیش، زمانی که پروژه "گفتگوی تمدن ها" در ایران راه اندازی شده بود و سازمان ها و ستادها و بودجه هایی نیز برای این پروژه اختصاص یافته بودند، من در چند سخنرانی این مسأله را مطرح کردم که ورود به گفتگوی تمدن ها مقدماتی دارد که ما هنوز آن مقدمات را طی نکرده ایم. چگونه ممکن است ما با یک استاد ژاپنی ذن بودیسم یا یک مربی نپالی ویپاسانا به گفتگو بنشینیم در حالی که هنوز در رساله های عَمَلیه فقهی ما "کافر" در کنار "بول" و "غائط" در فهرست نجاسات قرار دارد!! در آن زمان می گفتم پیش از آن که ما به جهانیان اعلام کنیم که برای گفتگو با شما آماده ایم باید به یک "گفتگوی درونی" بپردازیم و تکلیف خودمان را با مباحثی چون"دین اقلی و دین اکثری" ؛ "ذاتی و عرضی در دین" و "دین اخلاق محور و دین مناسک محور" روشن کنیم.

۲- پیش از این هم در مقاله ای با عنوان #دین_واخلاق به این موضوع پرداخته بودم که گفتگوی تمدن ها تنها در یک "گفتمان برون دینی" مقدور است زیرا اگر قرار باشد هر یک از گفتگو کنندگان در "موضع ایمان" قرار داشته باشد هر نقد و پرسشی می تواند "وضعیت امن این مومن را ناامن کند و نتیجه ناامنی هم به طور طبیعی ترس و خشم است، بنابراین تعجبی ندارد که فرد مؤمن در برابر فرد پرسشگر دچار واکنش "گریز - ستیز" گردد. دیگر این که گفتگوی حقیقی زمانی به وقوع می پیوندد که شما در "جایگاه دانندگی" نباشید بلکه پژوهشگر و جستجوگر و طالب دانایی باشید. هنگامی که دو طرف گفتگو خود را در موضع "حق" می دانند و در مقام وعظ و پند و درس قرار دارند ما به جای "دیالوگ"، دو منولوگ موازی را داریم که تا بی نهایت پیش می روند و هرگز به هم نمی رسند. 

۳- دیدیم که پروژه گفتگوی تمدن ها "تبخیر" شد و بذر آن تحویل به جوانه ای  نشد که حداقل یکی از دلایل این "دولت مستعجل"، جهشی پیش رفتن و "پریدن از مقدمات" بود. شاید اکنون زمان آن است که به این مقدمات بپردازیم تا زمانی باز "طالع اگر مدد دهد" و بذر "گفتگوی تمدن ها" به بازار آید زمین مان مستعد جوانه زدن این بذر باشد. 

به این دلیل پیشنهاد می کنم کتاب #ظلم_جهل_و_برزخیان_زمین (نجواها و فریادها در برخورد فرهنگ ها) نوشته محمد قائد (انتشارات طرح نو) را بخوانید. این کتاب به تفصیل به زمینه های ضروری برای گفتگوی ثمربخش بین اهالی خاورمیانه و تمدن غرب پرداخته است.
 
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com

 http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ghaed.jpg
#پرسش_و_پاسخ

*‏پرسش:

با سلام،
با توجه به اینکه ما در نظام سرمایه داری زندگی می کنیم و برامون این امکان وجود داره که از "درآمد حاصل از سرمایه" زندگیمون رو بچرخونیم، آیا باز هم "کار" به خودی خود برای ما "اصالت" داره؟ و برای کسی که سرمایه ی کافی داره، آیا داشتن "شغل" و اختصاص دادن زمانش به اون ارزش و امتیاز محسوب میشه؟


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام
کتاب #خوشی_ها_ومصائب_کار نوشته آلن دوباتن ترجمه شده توسط مهرناز مصباح، انتشارات به نگار به تفصیل به این موضوع پرداخته است.

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

#ازفریاد_تا_ترور عنوان فیلمی به کارگردانی منصور تهرانی که سال ۱۳۵۹ در ایران تولید شد.
این فیلم مضمونی اجتماعی داشت و ابتدا قرار بود نام آن «سه یار دبستانی» باشد. از کمتر از یک ماه پس از اکران، این فیلم توقیف شد.
عمدهٔ شهرت این فیلم بابت سرود متن فیلم با عنوان #یار_دبستانی است. یار دبستانی بعدها در جریان اعتراضات جنبش دانشجویی به سرود رسمی این جنبش و نمادی برای مبارزه علیه استبداد تبدیل شد.

 فریدون فروغی ترانهٔ یار دبستانی را برای فیلم از فریاد تا ترور به کارگردانی منصور تهرانی اجرا کرده بود که در تیتراژ فیلم استفاده شود. در حالی  که هنوز هیچ منع رسمی‌ای برای فعالیت فروغی اعلام نشده بود، به تهرانی خبر می‌دهند که باید صدای فروغی را از تیتراژ فیلم‌اش حذف کند. در نتیجه جمشید جم خواندن این ترانه را به عهده می‌گیرد. ترانه ای که زنده‌یاد فریدون فروغی خوانده بودند بعد از فوت ایشان،  در یک سی‌دی در مراسم ختم او در دسترس مردم قرار گرفت و تا پیش از آن کسی آن را نشنیده بود. 

@drsargolzaei 

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/faryad.jpg
انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی ایران برگزار می کند

دوره بررسی اختلالات شخصیت

(خود شیفته، ضد اجتماعی، مرزی، نمایشی، وسواسی، دوری گزین، پارانوئید و ...)

بر اساس درسنامه روانپزشکی کاپلان و سادوک

محتوای دوره:
1- سبب شناسی
2- علامت شناسی
3- طبقه بندی
4- درمان

با تدریس #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک


زمان برگزاری: روزهای 28 فروردین، 4، 11 و 18 اردیبهشت 1396 طی 8 ساعت
(این دوره دوشنبه ها از ساعت 15 تا 17 برگزار می شود)

محل برگزاری: میدان ونک، خیابان ملاصدرا، شیخ بهایی شمالی، کوچه خلیلی شهانقی، پلاک 12

88032039
09123336716

@drsargolzaei
#مقاله
#پدیده_انکار

وقتی در روانشناسی راجع به انکار صحبت می کنیم، منظورمان فرایندی ست که اغلب ما انسانها دچار آن هستیم و معنی آن این است که سعی می کنیم به خودمان دروغ بگوییم!  اغلب آدم ها بارها به خودشان دروغ می گویند، چرا؟! چون گاهی اوقات حقیقت دردناک است، تاب تحمل آن را نداریم، پس ترجیح می دهیم همچون کبک سر در برف فرو کنیم و تصور کنیم شکارچیان ما را نمی بینند! پدیده ی انکار البته گاهی به ما کمک می کند. مثلا بسیاری از انسان ها اگر قرار بود واقعیت غیر قابل اجتناب "مرگ" را همیشه به یاد داشته باشند قادر به ادامه ی حیات نبودند و دچار اضطراب دائمی میشدند. اما خیلی وقت ها پدیده ی انکار بسیار خطرناک است. مثلا فرد از ترس این که نکند بیماری خطرناکی داشته باشد حاضر به آزمایش دادن نیست و خود را قانع می کند که "من خیلی هم سالمم و این دکترها عادت دارند الکی مردم را بترسانند!"
انکار، باعث می شود که چنین بیماری وقت طلایی درمان را از دست بدهد. شما چه مواردی از انکار را می شناسید؟

انکار به عنوان یک بلای جمعی

گاهی اوقات انکار پدیده ای فردی نیست بلکه یک گروه در توافقی ناخوداگاه دچار یک انکار جمعی می شوند! مثلا مردم یک شهر کشنده بودن آلودگی هوا را انکار می کنند و چنان به زندگی خود ادامه می دهند که گویی اعداد و ارقام مربوط به خطر، اعدادی بی ربط به زندگی آنها هستند! یا مردم یک کشور مضرات ناشی از مواجهه ی دائمی با پارازیت های ماهواره ای را نادیده می گیرند، چنان که انگار این عوارض و خطرات قصه هایی مهمل هستند! وقتی انکار بصورت یک پدیده ی گروهی رخ می دهد عوارض و هزینه های بیشتری هم ایجاد می کند

معرفی یک کتاب خوب

خوشبختانه چند وقتی است کتاب جامع و مفیدی در زمینه ی انکار به فارسی منتشر شده است. این کتاب #کوری_خودخواسته نام دارد و توسط "مارگارت هفرنان" نوشته شده است. نویسنده ی کتاب، موشکافانه به بررسی پدیده ی انکار پرداخته و نقش این پدیده را در گرفتاری های بزرگ تاریخ معاصر نشان داده است. خانم هفرنان ابتدا گستردگی پدیده ی انکار را در زندگی های شخصی ما نشان داده و سپس نقش آن را در حوادثی همچون فاجعه ی نیروگاه اتمی چرنوبیل، بحران وال استریت و فجایع زندان هایی همچون ابوغریب اثبات می نماید. خواندن این کتاب را قویأ پیشنهاد می کنم. این کتاب توسط خانم دکتر اقدس صفری به فارسی برگردانده شده و انتشارات سرور کیان آن را منتشر کرده است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/WillfulBlindness.jpg
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

سلام آقای دکتر 
امیدوارم خداوند شما رو حفظ کنه که در راه رشد و آگاهی مردم کشورم و من قدم برمی دارید . من سوالی از خدمتتون داشتم و اون این هست که دلیل وجود یه الگوی تکرار شونده در روابط عاطفی چی هست. من احساس می کنم که در ذهن خودم یه داستان عشقی دارم که خواسته و ناخواسته  در واقعیت اونو پیاده می کنم و جذب کسانی میشم که نقش مکمل داستان ذهنم رو پیاده کنند: داستان جوانی که از طرف کنار گذاشته میشه و انتخاب نمیشه. این اشکال داستان ذهنمه یا حس حقارتی است که در وجودم هست؟

 
*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
ممنونم که نوشته هایم را می خوانید.

بله، همانطور که رابرت اشترنبرگ در کتاب #قصه_عشق (انتشارات رشد) نوشته است هرکدام از ما در عشق، یک الگوی دراماتیک داریم و عواطف عاشقانهٔ ما در مقابل کسانی به کار می افتند که بازیگران نقش مکمّل قصهٔ ما باشند. این قصه ها تحت تأثیر تجربیات اوّلیه در ذهن ما شکل می گیرند. این تجارب می توانند ناشی از همانندسازی با والدین (و گاهی لجاجت با والدین) یا تروماها و زخم های روانی شکل بگیرند یا حتی تحت تأثیر قصه ها و فیلم های سینما و تلویزیون ایجاد شوند، همانطور که در مقالهٔ #روانشناسی_قصه_محور هم به آن پرداخته ام. اریک برن هم در کتاب «بعد از سلام چه می گویید؟» (نشر پیکان) به تفصیل به نقش قصه ها در شکل گیری روابط ما پرداخته است.

به امید فردایی سبز

Telegram.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ


*پرسش:

با سلام حضور  شما استاد گرامی
بنده از طریق کانال و سایتتان اندیشه ها و کاوش های شما را به قدر وسعم دنبال می کنم و  از این که شما را یافتم خرسندم و شما را مایه امیدواری می بینم.

در قسمت چهارم #در_درون_کعبه_رسم_قبله_نیست به #نیچه و فروپاشی روانی او اشاره کرده اید و اگر درست فهیمده باشم  این فروپاشی را ناشی از ناتوانی نیچه از انتقال دنیای آپولونی به دنیای دیونیزوسی می دانید. 
چرا نیچه نتوانست این کار را بکند؟ #مولانا در دوره اول زندگی اش یک عالم دینی، یک مسلمان و یک معتقد به خدا بود آیا می توان گفت که اعتقاد به خدا یک وجه آپولونی است؟ من اینگونه می فهمم که دنیای آپولونی با برونگرایی و تحلیل علمی و عینی مسائل مشخص می شود و انسان آپولونی یک ماتریالیست است!

آیا مولانا واقعا با واقعیت عریان زندگی و حرمانی فلج کننده  مواجه شد آنچنان که نیچه؟ آیا مولانا به خداناباوری رسید؟ 

این حرمان چگونه و چقدر باشد که منجر به فروپاشی روانی نگردد و فرد را به "اوج پختگی اش" برساند؟

آیا فیلسوفی سراغ دارید که به دنیای دیونیزوسی رسیده باشد؟ لطفاً معرفی بفرمایید تفاوت نیچه و #کانت در این زمینه در چیست؟

آیا یک ناخداباور می تواند به دنیای دیونیزوسی برگردد؟ من  اینگونه می پندارم یکی از ویژگی ها، و شاید پیش نیازهای دنیای دیونیزوسی اعتقاد به خدا باشد و یک خدا ناباور پیوند های خودش را با دنیای دیونیزوسی قطع کرده است!

لطفاً، در صورت امکان و فرصت، بنده را راهنمایی بفرمایید. 

آیا نیچه می توانست دچار فرو پاشی روانی نشود؟! یاد #صادق_هدایت می افتم به نظرم می رسد هدایت در زمانه ای افتاده بود که راهی جز پایان دادن به زندگی اش نداشت. هدایت باید چه طور این بار این همه دانش یا دانایی را تحمل می کرد و تاب می آورد؟

باتشکر 


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
ممنونم که نوشته های مرا می خوانید.

اوّل- آپولونی یا دیونیزوسی بودن را بنده از منظر «فرم تفکر» در نظر گرفته ام و حضرتعالی از منظر «محتوای تفکر» و این باعث تفاوت برداشت ما شده است. خدا باوری و خدا ناباوری در محتوای تفکر قرار می گیرند در حالی که آپولونی و دیونیزوسی بودن را من مترادف با کارکرد روانی «فکری-حُکمی thinking-judging» و کارکرد روانی «احساسی-پذیرنده feeling-perceiving» گرفته ام. با این طبقه بندی، #دکارت یک #آپولون خدا باور است در حالی که #راسل یک آپولون خداناباور است و از آن سو #حافظ یک #دیونیزوس خدا باور است در حالی که ابوالعلاء معرّی یک فیلسوف دیونیزوسی خداناباور است.

دوّم- نیچه یک شخصیت آپولونی با سایهٔ دیونیزوسی عمیق بود در حالی که امانوئل کانت یک شخصیت تماماً آپولونی بود بنابراین دچار تعارض روانی نبود. مولانا در بحران میانسالی به دیونیزوس خود «آری» گفت ولی نیچه علیرغم این که در کتاب زرتشت خود آری گویی به دیونیزوس را تجویز کرد، خود نتوانست به دیونیزوس خود آری بگوید و دچار فروپاشی شد. شاید نقش #شمس تبریزی همین بود که شهامت آری گویی به دیونیزوس را به مولانا داد، در حالی که نیچه چنین کسی را در کنار خود نداشت.

سوّم ـ دربارهٔ صادق هدایت می توانید کتاب #صادق_هدایت_تاریخ_و_تراژدی را بخوانید. این کتاب را رضا جاوید نوشته و نشر نی منتشر ساخته است. من پژوهش مستقلی دربارهٔ صادق هدایت انجام نداده ام بنابراین خودم را شایستهٔ اظهار نظر راجع به ایشان نمی دانم.

سبز باشید

Telegram.me/drsargolzaei
#مقاله
#کارمند_شریف_اداره_سلاخی!

ابتدا اسرای لهستانی را به اردوگاه های کار اجباری می فرستاند. بعد نوبت به یهودی ها رسید. زن و مرد در این اردوگاه ها به کار طاقت فرسا می پرداختند و حداقل جیره غذایی را دریافت می کردند. وقتی بیمار و ناتوان می شدند به "حمام" فرستاده می شدند. در این حمام ها گاز سمی استنشاق می کردند و ظرف چند دقیقه بدون صرف فشنگ جان می دادند. سپس جنازه ها را در کوره ها می سوزاندند، "تمیز ترین" شکل کشتار! 
چه کسی این سیستم "تمیز" را راهبری می کرد؟ "آدولف #آیشمن" مهندس آلمانی که مأمور طراحی سیستم "راه حل نهایی"
(Final Solution)
شده بود.
وقتی در ۱۹۴۵ متفقین برلین را محاصره کرده بودند #هیتلر خودکشی کرد، اما هیتلر به تنهایی جنایات خود را سازماندهی نمی کرد، جمعی از "نوابغ آلمان" با او همراهی می کردند: گوبلز، گورینگ، هیملر و آیشمن نمونه هایی از این "نوابغ مومن به پیشوا" بودند. بخشی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه شدند ولی تعدادی از آنها به نقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سال ها به زندگی مخفی ادامه دادند. آیشمن جزو آنان بود. او سال ها پس از پایان جنگ دستگیر شد و به "اورشلیم" فرستاده شد.
پژوهشگران برجسته ای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند. آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بی گناه را مدیریت کرده چگونه است.
یکی از معروف ترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسی کرد #هانا_آرنت بود. هانا آرنت (۱۹۷۵- ۱۹۰۶) دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر "کارل یاسپرز" روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ کرد. پس از به قدرت رسیدن نازی ها مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت. او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود. هانا آرنت در زمان محاکمه آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات می نوشت که بعدأ در کتاب "آیشمن در اورشلیم" جمع آوری و منتشر شدند.
نتیجه تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود:

* آیشمن هیچگونه بیماری روانی نداشت. او نه نسبت به لهستانی ها و نه نسبت به یهودیان هیچ خاطره بد یا کینه ای نداشت.
* آیشمن در تمام سال های مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانون مند، وظیفه شناس و "نمونه" بود!
* آیشمن هیچ سابقه شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان به عنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناخته می شد!
* آیشمن اعتقاد داشت که به عنوان یک "تکنوکرات" به "وظایفش" عمل کرده است، "سیستمی" که در آن کار می کرد "مأموریتی" را به او محول کرده بود و او هم به بهترین نحو مأموریت را "مهندسی" کرده بود!

در جنایات بزرگ و نظام مند، به دنبال شخصیت های ضد اجتماعی
(Antisocial Personality)
نگردید، شاگرد اول هایی با معدل بالا و نمره انضباط بیست بدنه ماشین های سرکوب را می سازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفه شناس و مطیع را به "انجام وظیفه" مکلّف می کنند!
جنایت های سازمان یافته و کلان زمانی محقق می شوند که "جنایت" تبدیل به "وظیفه" شود!
شعبده رهبران توتالیتر همچون هیتلر، استالین و مائو این است که جنایت را تبدیل به تکلیف می کنند!


#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب
#مرگ_کسب_و_کار_من_است

نویسنده: روبر مرل
ترجمه: احمد شاملو
ناشر: انتشارات نگاه - چاپ نهم ۱۳۹۳

#روبرمرل نویسنده فرانسوی که خود در دوران جنگ جهانی دوم زندگی کرده و در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان نازی مدتی در زندان آلمان ها به سر برده است در این رمان به کاوشی پدیدار شناختی درباره جلادان و دژخیمان نظام #فاشیست هیتلری پرداخته است.
شخصیت اصلی این رمان که خود راوی داستان است، طراح و فرمانده اردوگاه آشویتز بوده است، اردوگاهی که آلمان ها پس از اشغال لهستان در منطقه آشویتز لهستان بنا کردند و طرح نسل کشی یهودیان را در این اردوگاه به اجرا درآوردند.
قطارهای حامل هزاران یهودی وارد اردوگاه آشویتز می شدند و سالن های عظیمی که "حمام" نامید می شدند از این اسیران انباشته می شدند، به سرعت گاز سمی حمام ها را پر می کرد و سالن  ها به همان سرعتی که پر شده بودند خالی می شدند، جنازه ها وارد کوره های جسد سوزی می شدند و در اندک زمانی هزاران انسان "به اقتصادی ترین و تمیزترین شکل" محو می شدند!
پیش از این در یادداشتی به عنوان #کارمند_شریف_اداره_سلاخی راجع به "آدولف #آیشمن" که یکی از فرماندهان این اردوگاه های مرگ بود مختصری نوشته بودم، آیشمن نه یک جنایتکار حرفه ای بود و نه یک بیمار روانی، او "مؤمنانه" از پیشوایی اطاعت می کرد که شعار "امپراتوری مقدس" سر می داد و ملّت آلمان را ملّت برگزیده ای می دانست که رسالت ساختن جهانی بهتر را بر دوش دارند. صدها نفر مثل آیشمن مؤمنان مطیعی بودند که اطاعت بی چون و چرا از پیشوا را فریضه ای ملّی و مذهبی می دانستند و باور داشتند که شرافتی بالاتر از این اطاعت نیست!
راوی داستان "مرگ کسب و کار من است" یکی از همین مؤمنان  است. روبر مرل با ظرافتی استثنائی توانسته حالات درونی چنین کسانی را درک کند و بدون جانبداری ما را به تماشای احوالات روانی آنان ببرد. حفظ این بی طرفی پژوهشگرانه آنقدر دور از انتظار بوده است که احمد شاملو که خود این کتاب را ترجمه کرده در مقدمه کتاب بر روبرمرل خرده گرفته است و حتی او را متهم کرده که "گویی آقای مرل قصد دارد با مقصر جلوه دادن سردمداران حکومت های توتالیتر، جلادان و مأموران اجرایی را از فجایع شان تبرئه کند".
ولی من گمان نمی کنم روبر مرل قصد تبرئه جنایتکاران اردوگاه های مرگ را داشته است. به گمان من بار جنایات سازمان  یافته در نظام های توتالیتر (تمامیت خواه) بین چند گروه افراد متفاوت تقسیم می شود: یک گروه رهبران کاریزماتیک که دچار خودشیفتگی بیمارگونه و در عین حال برخوردار از نبوغ مدیریتی هستند. گروه دوم اراذل و اوباشی که از قساوت و خشونت لذت می برند و زیر پرچم پیشوا و نظام مقدس او هویّت و مرتبت اجتماعی پیدا می کنند، راجع به این گروه در یادداشتی با عنوان #یونگ_و_فاشیسم مختصری نوشته ام.
گروه سوم "کاسب مسلکانی" هستند که برای دریافت امکانات و مزایا و یا پرهیز از به خطر افتادن منافع شان با آرمان های پیشوا و کنش های ماشین جنایت او همراهی می کنند. راجع به این کاسب مسلکان نان به نرخ روزخور هم در یادداشت های #مدیریت_به_سبک_آپارتاید و #پنکه_ای_که_فقط_خودش_را_خنک_میکند مطالبی نوشته ام، و اما چهارمین پایه ماشین جنایات فاشیست ها گروهی هستند که به آرمان های پیشوا ایمان می آورند و مؤمنانه خود را فدای رسالت "مقدس" او می کنند. این افراد برخلاف گروه اوباش هیچ سابقه ای از بزهکاری و خشونت ندارند و برخلاف گروه کاسب مسلک هیچ کیسه ای نیز ندوخته اند، کارنامه آنها پر از وظیفه شناسی، انضباط، ایثار و ساده زیستی است اما تمام وظیفه شناسی، فداکاری، اخلاص و رشادت آنها در خدمت جنایت پیشه ترین نظام ها قرار می گیرد! روبر مرل در این کتاب عمیق و تکان دهنده سعی کرده است ما را به بازدید از زوایای تاریک و پنهان روان این گروه ببرد و به عقیده من موفق شده است.
شاید بتوان گفت روبر مرل در این کتاب به همان هدفی توفیق یافته است که #هانا_آرنت در کتاب "آیشمن در اورشلیم" در پی آن بوده است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RobertMerle.jpg
#چشم_تاریخ

#ژرژ_سورل : Georges Sorel ۱۸۴۷ – ۱۹۲۲ فیلسوف فرانسوی و نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود. سورل به جامعهٔ آرمانی یا اتوپیا باور نداشت و اعتقاد داشت که "موانعی در ذات زندگی" مانع از تحقّق یک جهان آرمانی است. این اعتقاد، سورل را از مارکسیست هایی که به تحقّق جامعهٔ آرمانی سوسیالیستی باور داشتند متمایز می کرد. با وجود این ژرژ سورل به انقلاب سوسیالیستی باور داشت زیرا انقلاب را راهی برای پیشرفت اخلاقی می دانست؛ سورل می گوید: «تنها زمانی که برای تکان دادن جهان مبارزه می‌کنیم به پیشرفت اخلاقی نائل می‌آییم و همین هم کافی است. در شرایط فعلی مبارزه علیه بورژوازی به رشد احساسات و اخلاقیاتی کمک می‌کند که هم بالنده است و هم در بورژوازی غایب است. به این ترتیب مبارزه علیه بورژوازی پیشاپیش و قبل از هر چیز دیگری یک مسألهٔ اخلاقی است. جنگی که پرولتاریا باید علیه اربابانش برپا کند برای پرورش احساسات متعالی درونی مناسب است.»

در رُمان برجستهٔ #خانواده_تیبو که قبلاً در بخش معرفی کتاب کانال معرفی کرده ام ژاک (فرزند کوچک خانوادهٔ تیبو) به این معنا با انقلابی گری به رشد اخلاقی می رسد.

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/GeorgesSorel.jpg
توضیحاتی درباره
کارگاه روانشناسی قصه محور و هیپنوتیزم قصه

گفتگو درباره این که چرا و چگونه قصه‎ها در روند زندگی ما تأثیر می‎گذارند شروع بحث این کارگاه است.
پس از آن به نظریه پردازانی می‎پردازیم که تحت تأثیر قصه‎ها نظریه پردازی کردند یا از قصه‎گویی برای درمان استفاده کردند.
پس از آن به قصه‎های فرهنگ خودمان می‎پردازیم و مثنوی مولوی را محور گفتگو راجع به َآنها قرار می‎دهیم و سپس تلاش می‎کنیم تمرین کنیم تا با اهداف درمانی مشخص در قصه‎های موجود تغییر ایجاد کنیم یا قصه‎های جدیدی را جایگزین قصه‎های قبلی نماییم.

مدرس: #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
زمان‎برگزاری: سه‎شنبه‎ها از ساعت16تا18 از 29فروردین

88032039
09123336716

@drsargolzaei
Dust in the wind lyrics - Kansas_-677678893
<unknown>
#آهنگ
#Dust_in_the_wind
کاری از گروه کنزس
ترانه سرا: کری لیوگرن
@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

#رابرت_موگابه (زاده ۲۱ فوریه۱۹۲۴)، رئیس‌ جمهور نود و دو ساله ی زیمبابوه است. او رهبر دولت این کشور از آغاز استقلال زیمبابوه از بریتانیا در سال ۱۹۸۰ تاکنون بوده‌است. رابرت موگابه، به ‌دلیل سیاست ‌های اقتصادی و سرکوب مخالفان سیاسی‌ اش، همواره تحت انتقاد محافل جهانی قرار داشته‌ است. موگابه در سوم اوت ۲۰۱۳ در انتخابات ریاست‌ جمهوری با ۶۱ درصد آرا پیروز و برای هفتمین بار رئیس‌جمهور زیمبابوه شد. در این دوره، مورگان چانگیرای، نخست‌وزیر زیمبابوه و رهبر حزب جنبش برای تغییر دموکراتیک، که رقیب اصلی موگابه به شمار می‌رفت، نزدیک به ۳۴ درصد آرا را کسب کرد. پس از انتخابات، چانگیرای نتایج اعلام‌شده را نپذیرفت و گفت این آرا را در دادگاه به چالش خواهد گرفت. گروه موسوم به حامیان انتخابات زیمبابوه، بزرگترین گروه داخلیِ ناظر بر انتخابات این کشور، معتقد بود که انحرافات جدی در این انتخابات صورت گرفته‌است و اتحادیه اروپا درمورد انحراف و تقلب در انتخابات زیمبابوه ابراز نگرانی کرد.
در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۸ نیز موگابه و چانگیرای هر دو به دور دوم راه یافتند، اما پس از انتشار گزارش ‌هایی مبنی بر فشار بر طرفداران حزب جنبش برای تغییر دموکراتیک و کشته شدن شماری از آنان، مورگان چانگیرای از ادامهٔ رقابت صرف‌نظر کرد.
در سال ۲۰۱۳ و در جشن تولد ۸۹ سالگی ‌اش، موگابه، ضمن رد گزارش‌هایی مبنی بر اوضاع جسمانیِ بدش، مأموریت خود در ادارهٔ زیمبابوه را «آسمانی» توصیف کرد. گریس همسر موگابه که 41 سال از خودش جوان تر است، به‌دلیل خریدهای اروپایی ‌اش «گوچی گریس» خوانده شده و مورد انتقاد قرار گرفته‌است. 

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RobertMugabe.jpg
#چشم_تاریخ

#نلسون_ماندلا (زاده  ۱۹۱۸ - درگذشته  ۲۰۱۳) نخستین رئیس جمهورآفریقای جنوبی است که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد. وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجستهٔ مخالف #آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود. او به خاطر فعالیت‌ های مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد. مبارزه مسلحانه بخشی جدایی‌ناپذیر از مبارزه علیه آپارتاید بود. ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلح‌طلبی را در پیش گرفت، و این امر منجر به تسهیل انتقال آفریقای جنوبی به سمت دموکراسی‌ای شد که نماینده تمامی قشرهای مردم باشد.
نلسون ماندلا در زمان دستگیری خود، در سال ۱۹۶۲، عضو برجسته کمیته مرکزی حزب کمونیست آفریقای جنوبی بود. 
ماندلا در طول ۲۷ سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره روبن سپری کرد، مشهورترین چهرهٔ مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد. گرچه رژیم آپارتاید و طرفدارانش وی و کنگره ملی آفریقا را کمونیست و تروریست می‌دانند.

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/NelsonMandela.jpg
#یادداشت_هفته
#بگو_بخند!

"سهیل عنایت الله" دانشمند برجسته علوم اجتماعی است که در رشته های آینده پژوهی در علوم سیاسی و کلان تاریخ در فلسفه تحصیل کرده است. سهیل عنایت الله زاده لاهور پاکستان است ولی در حال حاضر ساکن ایالت هاوایی آمریکاست. عنایت الله در سال ۲۰۰۹ مقاله ای نوشت که در نشریات معتبری همچون "نشریه بررسی منافع ملی هند" ، "نشریه مطالعات اقتصادی استرالیا" و "ژورنال آینده پژوهی" منتشر شد. عنایت الله در این مقاله با تحلیل راهبردهای موجود به این نتیجه رسیده است که امکان شکست طالبان در افغانستان از طریق نظامی وجود ندارد بلکه برای شکست آنها باید بر راهبردهای رسانه ای تمرکز شود. راهبردی که او پیشنهاد کرده است نامشروع جلوه دادن طالبان با استفاده از #جوک است.
شاید در برخی شرایط زمانی - مکانی تحلیل سهیل عنایت الله کاربرد داشته باشد ولی گویا در شرایطی کاملا برعکس عمل می کند. مثلأ یکی از عوامل شکست جمهوری خواهان در انتخابات سال ۲۰۰۸ آمریکا را برنامه تلویزیونی Jon Stewart و Will Ferrell می دانستند. این دو کمدین معروف در برنامه های خود به تقلید و تمسخر جورج بوش می پرداختند. برخی تحلیل گران بر این عقیده بودند که این برنامه های تلویزیونی باعث شده بود که دیگر کسی نتواند جورج بوش و حزب او را جدی بگیرد اما کمتر از یک دهه بعد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نتایج معکوسی را نشان داد، "ترامپ" با وجود نشان دادن اغراق آمیز مسخره ترین رفتارها برنده انتخابات شد. نمی دانم راهکار پیشنهادی "سهیل عنایت الله" درباره طالبان افغانستان به ثمر بنشیند یا نه، ولی به نظرمی رسد در کشور ما جوک ساختن راجع به هیچ فرد و نهادی نمی تواند در "کنش اجتماعی" ما تأثیر بگذارد، گویا بخش بزرگی از ایرانیان (اگر بتوان به چنین واژه ای باور داشت) علاقه مند به "شرایط مسخره" اند و هر چه موقعیت اجتماعی احمقانه تر و مسخره تر باشد کمتر تمایل به تغییر دادن آن دارند.

پی نوشت:
آنچه از "سهیل عنایت الله" نقل شد از فصل سیزدهم کتاب او با نام "آینده پژوهی با روش تحلیلی لایه ای علّت ها" است. این کتاب عنایت الله و همکارانش توسط اندیشگاه علم و صنعت جهان معاصر به فارسی منتشر شده است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#چشم_تاریخ

#جبهه_ملی دوّم در سال ۱۳۳۹ تشکیل شد و پس از آن جهان پهلوان #تختی وارد فعالیت سیاسی شد. شورای مرکزی‌ این جبهه از شخصیت‌های مختلف سیاسی باسابقه مانند مهندس #بازرگان و #آیت‌الله_طالقانی و #دکترسحابی دعوت کرد. شخصیت‌هایی هم مانند دکتر کریم سنجابی و دکتر آزرم از حزب ایران و داریوش فروهر از حزب ملت ایران به این شورا پیوستند. در شورای جبهه ملّی کمیته‌های مختلفی تشکیل شد، از جمله کمیته دانشگاه، بازار، محلات و ورزشکاران. این کمیته‌ها فعالیت‌های تشکیلاتی می‌کردند. جهان پهلوان غلامرضا تختی مسؤول کمیتهٔ ورزشکاران بودند. تختی نسبت به منافع ملّی حساس بود و هر کجا که منافع ملّی مطرح بود با جرأت دفاع می‌کرد.

@drsargolzaei 

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/takhti.jpg
#پرسش_و_پاسخ


*پرسش:

سلام آقای دکتر
وقت بخیر
خداقوت
با توجه به مطالبی که تو کانالتون منتشر کردید، به این نتیجه رسیدم که فرد ممکنه خداباور یا خدا ناباور باشه و همچنین ممکنه آپولونی یا دیونیزوسی باشه و از شخصیت آپولونی به شخصیت دیونیزوسی تغییر کنه.
حالا چند سوال برای من پیش اومده:

1- آیا تنها تغییر ممکن برای آدم ها همین تغییر از شخصیت آپولونی به دیونیزوسیه که تو کانال مورد بحث قرار گرفته یا تغییرات دیگه هم ممکنه، مثلا یک شخصیت دیونیزوسی خداناباور تبدیل شه به شخصیت آپولونی خداباور؟

2- نشونه بارز این تغییرات چیه؟ من برداشتم این بود که یکی از فرق های اصلی یا حداقل نمود تفاوت های دو تیپ شخصیتی آپولونی و دیونیزوسی در میزان اعتقادشون به شرایع دینه. این درسته؟

3- آیا تغییر شخصیت در برهه خاصی اتفاق میفته؟ مثلا در میانسالی، یا من هم که 28 سالمه میتونم همچین تغییری رو تجربه کنم؟

4- آیا این تغییر تنها یکبار برای هر فرد اتفاق میفته؟ یا میتونه نوسانی باشه و شخصیت به دفعات از آپولونی به دیونیزوسی و بالعکس تغییر کنه؟


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام و احترام
1- بله، تغییرات خیلی متنوّع تر و وسیع تراز این دوگانهٔ آپولو-دیونیزوسی هستند. مثلاً یک زن پرسفونی ممکن است پس از مادر شدن دیمیتر شود و یک زن دیمیتری ممکن است پس از بزرگ شدن فرزندانش هِستیا شود. تعارض بین آپولون و دیونیزوس را #نیچه تعارض اصلی انسان می دانست ولی #یونگ اعتقاد دارد که نیچه راجع به کشمکش روانی شخصی اش سخن گفته است و شاید آن را تعمیم داده است.

2- آپولونی ها قانونمند هستند ولی لزوماً این قانون، قانون شرع نیست بلکه ممکن است قانون راهنمایی رانندگی یا قانون بهداشتی باشد.

3- وقتی می گوییم «بحران میانسالی» منظورمان میانسالی تقویمی نیست بلکه «میانهٔ» زندگی زیستی-اجتماعی و زندگی معنوی-وجودی است.

4- تغییرات می توانند یکطرفه باشند، می توانند ارتجاعی باشند و می توانند پاندولی باشند.

تندرست باشید

Telegram.me/drsargolzaei
#مقاله
#تا_ندانی_که_سخن_عین_صواب_است_مگوی

#سعدی شیرازی در کتاب گرانقدر «گلستان» حکایت مردی را آورده است که دچار ناراحتی چشم شد و برای معالجه‌ی آن به «بیطار» (دامپزشک) مراجعه کرد. بیطار هم از همان دوا که در چشم چارپایان می‌ریخت، در چشم او ریخت و او نابینا شد. بیمار از دامپزشک شکایت کرد و ماجرا به دادگاه کشید. قاضی حکم داد که :«بر او هیچ تاوان نیست که اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.» و در نهایت، سعدی از حکایت چنین نتیجه می‌گیرد که:

بوریا باف اگر چه بافنده‌ ست
نبرندش به کارگاهِ حریر

«پیتر دراکر» (Peter Drucker) نظریه پرداز مدیریت می ‌گوید «مدیریت خوب، یعنی انجام کارهای محدود ولی کیفی‌تر»
آدم های زیادی هستند که به خود اجازه می‌دهند در مورد همه چیز اظهار نظر کنند. آنها جسته و گریخته چیزهای زیادی می‌دانند اما هرگز در یک زمینه کارشناس نشده‌اند چرا که خواسته‌اند در همه امور کارشناس باشند. گرچه مصاحبت با چنین افرادی ممکن است خوشایند و مفید باشد اما مشورت جدی با چنین افرادی و سپردن تصمیم گیری خود به رأی آنان تفاوتی با مراجعه‌ی آن بیمار به بیطار ندارد. شاید راه معتبری برای آزمودن این که می‌توانید به کسی به عنوان کارشناس اعتماد کنید این است که او در پاسخ به سؤالات زیادی که مربوط به تخصص او نیست به راحتی می گوید: «نمی‌دانم»
برخلاف همه کاره‌ها که از هر نوع مشاوره‌ای که با آنها شود استقبال می‌کنند. کارشناسان هیچ علاقه‌ای به وارد شدن درحوزه‌هایی که از آن اطلاع کافی ندارند، نشان نمی‌دهند.
نکته‌ی جالب توجه این است که تنها فارغ التحصیلی از یک دانشگاه باعث نمی‌شود ما برخوردمان با مسائل کارشناسانه باشد. برخورد کارشناسانه نیاز به «اخلاق کارشناسانه» دارد. اخلاقی که ما را مجاب سازد با صراحت و صداقت به نادانی‌هایمان اعتراف کنیم و سعی نکنیم خود را عالم دهر و دانای کل نشان دهیم. افراد زیادی را می‌بینیم که علیرغم این که تحصیلات علمی دارند، «رویکرد علمی» در زندگی و مناسبات اجتماعی‌شان نفوذ نکرده است. آنان نیز هم چون «عمه خانم‌های همه کاره» (Agony Aunts)
وارد همه کار می‌شوند. 
سیاستمدارانی که در مورد هنر نظر می‌دهند، مهندسینی که در مورد مسائل حقوقی خود را صاحب نظر می دانند و جراحان مغزی که بیماران روانپزشکی را قبول می‌کنند، همه افرادی تحصیلکرده‌اند ولی تمایل عوامانه ی خود را برای دانای مطلق بودن کنترل نکرده‌اند. 
حکایت می‌کنند که بزرگمهر، دانشمند ایرانی عصر ساسانی روزهایی را بر تختگاهی چند پله بالاتر از مردم می‌نشست و به سؤالات علمی مردم پاسخ می‌داد. پیرزنی پیش آمد و چندین سؤال پرسید و بزرگمهر حکیم در پاسخ به همه آن سوؤالات «نمی‌دانم» گفت. پیرزن با عصبانیت گفت: «اگر نمی‌دانی پس چرا سه پله بالاتر از ما نشسته ای؟!» بزرگمهر پاسخ داد: «به اندازه‌ای که بیش از شما می‌دانم بالاتر نشسته‌ام، اگر قرار بود به اندازه‌ی نمی‌دانم‌هایم بالاتر بنشینم باید تختگاهی برایم می‌ساختند که پلکانش تا آسمان کشیده شده باشد.» آنگاه بزرگمهر افزود: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده‌اند.»
همه ما نیاز به شهامت بزرگمهر داریم، نیاز به این که به کاستی‌ها و ناتوانی‌هامان اعتراف کنیم حتی اگر کسانی به این دلیل ارزش ما را زیر سؤال ببرند. 
سعدی شیرازی در جایی دیگر از «گلستان» می‌گوید:

تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی

ظریفی می‌گفت: «اگر قرار بود همین سخن سعدی را ملاک قرار دهیم، جهان را چه سکوتی در برمی‌گرفت»

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

جناب آقای #دکترسرگلزایی
با سلام و عرض ادب
و همچنین تبریک سال نو 

پاراگراف پایانی شما در پاسخ به فردی که در مورد مقاله پیتر سینگر سوال کرده بود برای من تعجب برانگیز بود وبه نظرم با خط فکری شما ناسازگار بود.
در این پاراگراف فرموده اید:
"راستی حدّ «ملوماً محسوراً» کجاست؟ اینجاست که اختلاف تفسیر ابوذر غفّاری و مروان اموی و اختلاف سبک حکومتی علی و معاویه پیش می آید."

واقعا به نظر شما اختلاف ابوذر و مروان اختلاف تفسیری بوده است؟
اگر اینگونه باشد حد و مرز بین حق و باطل کجاست؟
در آیات مورد بحث، حد دقیق انفاق مشخص نشده و با توصیفاتی کیفی بیان شده است اما در دین بجز انفاق بحث خمس و زکات را هم داریم که حد و مرز آن بصورت دقیق مشخص شده است.

در آیه فوق الذکر هم درست است که ید مغلوله و ملومأ محسورأ توصیفاتی کیفی هستند و توصیفات کیفی همواره تفسیر پذیر هستند اما آنچنان هم گنگ و مبهم نیستند که ابوذر و مروان یا علی و معاویه در یک ردیف قرار بگیرند.

آیا اگر مروان بخشی از ثروت فراوانش را که در تفسیر ابن ابی الحدید ذکر شده انفاق می کرد ملومأ محسورأ می شد؟

اگر معاویه کاخ خضرا را نمی ساخت ملومأ محسورأ محسوب می شد؟

در اسلام میزان انفاق به انتخاب فرد واگذار شده است و فکر می کنم هر کس که عرفأ عاقل باشد و سفیه نباشد کم و بیش می تواند تشخیص بدهد که فاصله بین ید مغلوله و ملومأ محسورأ حداقل برای شخص خودش کجاست. 

ایام به کام باد


*پاسخ:

از تذکر شما سپاسگزارم، حق با شماست.

Telegram.me/drsargolzaei