دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.4K subscribers
1.85K photos
101 videos
165 files
3.32K links
Download Telegram
داستان پینوکیو را همه تان شنیده اید. ژپتو (ژوپیتر) عروسکی چوبی می سازد شبیه عروسک های خیمه شب بازی ولی فراموش می کند نخ های آن را نصب کند و این عروسک به نوعی صاحب "اختیار" می شود (پیکنو به زبان لاتین یعنی دم بریده).
وقتی ژپتوی پیر می خوابد پری مهربان به سراغ پینوکیو می آید و به او جان می دهد. (شب ، تاریکی و پری مهربان ماهیت مادینه روانی یا آنیمایی دارند و معنای کلمه آنیما نیز جان یا حیات است).
این گونه است که وقتی ژپتوی پیر از خواب برمی خیزد عروسک ناتمام خود را می بیند که از درو دیوار بالا می رود و کارگاه نجاری اش را به هم می ریزد. ژپتو پسرکی سر به راه می خواهد بنابراین برای پینوکیو کیف و کتاب و کفش و کلاه مدرسه می خرد و او را روانه مدرسه می کند اما در راه مدرسه روباه مکار و گربه نره در کمین کودکانند. (گربه نره نماد غریزه است و روباه نماد طمع می باشد و این دو از دیدگاه روانشناسی تحلیلی نماد سایه یا shadow هستند).
روباه و گربه بارها پینوکیو را فریب می دهند. یک بار با وسوسه سیرک، یک بار با وسوسه شهر بازی، یک بار با طمع جنگلی که در آن پول ها را می کارند و درخت پول سبز می شود و پینوکیو در این مسیر بارها هر چه دارد می بازد و به صفر می رسد:
چه خوش آن قماربازی که بباخت هر چه بودش
بماند هیچش الا هوس قمار دیگر
نقطه اوج داستان هنگامی است که پینوکیو با مدد فرشته مهربان از فریب روباه و گربه رهایی می یابد و به خانه برمی گردد اما ژپتو (ژوپیتر/یهوه) را در خانه نمی یابد به ناچار برای یافتن گمشده اش به سفری دیگر رو می آورد: سفری دریایی ( دریا هم نماد پوزیدون است که سایه زئوس / ژوپیتر است و هم نماد ناخودآگاهی) و پینوکیو در این سفر "یونس وار" به شکم ماهی فرو می رود ( ماهی نماد دیونیزوس است و در عین حال شکم ماهی نماد ظلماتی است که خضر آب حیات در آن می یابد و سیری انفسی پس از سیر آفاقی را نشان می دهد) و این بار پینوکیو با پدر به خانه برمی گردد و از خلقت خود فراتر می رود و "انسان" می شود!
"کارلا کلودی" نویسنده ایتالیایی در داستان پینوکیو تمام مراحل سفر قهرمانی و آرکه تایپ های یونگی را به کار می گیرد تا در پس داستانی به ظاهر کودکانه و جذاب درس زندگی برونی و درونی را "سینه به سینه" انتقال دهد.


دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
drsargolzaei.com
telegram.me/drsargolzaei
Relaxation training, sensory awareness
بر مبنای کتاب رفتاردرمانی بالینی، Davison+Goldfried،ترجمه فرهام ماهر، به نشر
یادداشت هفته:انتظار کشیدن زیر درخت کاج

مردی که روبه رویم نشسته بود از شدت مصرف هروئین بارها به دار و درخت خورده بود و پیشانی اش زخم های متعددی داشت. از بس که کبریت را در حالت از خود بی خودی زیر زرورق نگه داشته بود انگشتانش سوخته بودند و در میانه گفتگو بارها به چرت نشئه فرو می رفت و وقتی سر برمی داشت می گفت: "گوشم با شماست آقای دکتر!"
با همه این تفاصیل به طور مکرر تأکید می کرد که "من معتاد نیستم دکتر، من گاهی تفریحی با دوستانم مصرف می کنم، این خانم زیادی حساس است !"
به خانم "زیادی حساس" که همراه این "بیمار" آمده بود گفتم: "شما چه نسبتی با ایشان دارید؟" ، خانم پاسخ داد که قرار است وقتی که این آقا درمان شد نامزد شوند! همه دوستان و بستگان این خانم او را از این رابطه بر حذر داشته بودند ولی این خانم اصرار داشت که "خوش بین" است و به نیمه پر لیوان نگاه می کند بنابراین امید دارد که این جناب پس از ترک کردن می تواند همسفر او در یک زندگی سالم باشد!

یک بار به مراجعی شبیه این خانم گفته بودم اگر زیر درخت کاج نشسته باشی و منتظر فرو افتادن گلابی باشی خوش بین نیستی ساده لوح هستی!
اگر با نگاه کردن به شکوفه های درخت گلابی بتوانی طعم گلابی رسیده شیرین آبدار را در ذهن مجسم کنی خوش بین هستی، اما اگر تصور می کنی با نشستن زیر درخت کاج قرار است گلابی روی سرت بیفتد خیال باف و خودفریب هستی!

نظر این خانم این بود که آدم های زیادی از گودال اعتیاد به مواد مخدر بیرون آمده اند بنابراین او نامزد آینده اش را کاجی نمیدید که قرار است گلابی شود، بنابراین از این نظر حق با این خانم بود من دچار "سفسطه استعاره" (metaphor fallacy) شده بودم، به قول "ژان پل سارتر" فیلسوف فرانسوی: " انسان هست آنچه که نیست و نیست آنچه که هست!" و به قول "جبران خلیل جبران" نقاش و نویسنده لبنانی : " اگر از گذشته یک قدیس و آینده یک جانی خبر داشتی خود را نه فروتر از آن و نه بهتر از این می دانستی!" هر دو راست می گویند، انسان یک "بالقوه" است که گاهی 180 درجه تغییر مسیر می دهد: شمربن ذی الجوشن شهید زنده جنگ صفین است و حربن یزید ریاحی سردار سپاه عبیدالله بن زیاد، اما حر اولین کسی است که در کربلا در رکاب حسین بن علی جان می بازد و شمر آن کسی است که حسین بن علی را سر می برد!
از این نمونه ها در افسانه و تاریخ و زندگی روزانه کم ندیده ایم اما ما بر اساس "قاعده ها" مهره می چینیم، نه بر اساس استثناها! بنا کردن زندگی زناشویی با فردی که اختلال شخصیت و اعتیاد و انکار در او محرز است با این فرض که او بهبود می یابد و بازگشت نمی کند و فردی مسئول و متعهد خواهد شد سرمایه گذاری بر اساس استثنائات است نه قواعد!
استدلال این خانم و کسانی شبیه ایشان این است که آنها با فداکاری و ایثار و عشق "احتمال آماری" این "معجزه" را بالا می برند. از نظر آنها عشق کیمیایی است که می تواند مس را طلا کند:
از محبت خارها گل می شود
از محبت سرکه ها مل می شود
اما تجربه من در نزدیک به بیست سال رواندرمانگری این بوده که بیشتر بیمارانی که از اعتیاد رهایی می یابند کسانی هستند که اختلال شخصیت شدیدی ندارند و حتی آن هنگام که دچار اعتیاد هستند تلاش می کنند به تعهدات و مسئولیت هایشان پایبند بمانند، کسانی که با انکار و دلیل تراشی خود و دیگران را فریب نمی دهند. بر خلاف تصور این خانم عشق و فداکاری یک نامزد یا همسر عامل اصلی و تعیین کننده در بهبودی یک معتاد نبوده است!
من سال ها در انواع مراکز درمانی از کلینیک های دولتی و رایگان گرفته تا کلینیک های خصوصی، از بیمارستان روانپزشکی گرفته تا بهکده ها (Therapeutic Community) با بیماران دچار اعتیاد کار کرده ام و مطمئن هستم که جمع بندی من دچار سوگیری در غربال مراجعان (Selection Bias) نیست. راستی موضوع اصلی این یادداشت قرار نبود "اعتیاد" باشد، قرار بود " انتظار کشیدن زیر درخت کاج" باشد! "اعتیاد" فقط یک مثال بود، بقیه مثال ها را شما پیدا کنید، ما دست جمعی زیر درخت کاج نشسته ایم!

دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
drsargolzaei.com
telegram.me/drsargolzaei
آمار دروغ نمی گوید!

اعداد و ارقام زندگي را براي انسان "قابل اندازه گيري" و "قابل مديريت" مي كنند. ضرب المثلي در تفكر نقاد وجود دارد كه "آنچه قابل اندازه گيري نباشد، قابل مديريت نيست!" بنابراين آمار مبناي مديريت است.
آمار، تصويري عيني و روشن از اوضاع و احوال به دست ما مي دهد. مثلا وقتي مي گوييم احمد با ١٧٥ سانتي متر قد، ٩٥ كيلوگرم وزن دارد، هر فرد مطلعي با تقسيم كردن ١/٧٥ به مجذور ٩٥ خواهد فهميد كه احمد فردي "تن- درست" نيست و در معرض بيماريهاي قلبي- عروقي قرار دارد.
همينطور هم وقتي مي گوييم كل فروش نفت ايران از هنگام ملي شدن صنعت نفت به اين طرف (شصت سال) برابر با يك هزار ميليارد دلار بوده، در حالي كه ژاپني ها ساليانه پنج هزار ميليارد دلار ثروت توليد مي كنند (كتاب اقتدارگرايي ايراني در عصر قاجار- مقدمه- دكتر محمود سريع القلم) هر فرد دانايي خواهد فهميد كه ژاپني ها بدون داشتن نفت و گاز، نسبت به ايراني ها كه بزرگترين مخازن نفت و گاز دنيا را در اختيار دارند، در رفاه بيشتري زندگي مي كنند. همچنين وقتي مي گوييم جمعيت ايران در سي سال گذشته دو برابر شده است، اما جمعيت زندانيان ايران در سي سال گذشته ده برابر شده است (كتاب ناگفته ها- حسن نراقي- نشر اختران)، هر فرد بي طرفي خواهد دانست كه در سي سال گذشته رشد فرهنگي ايران منفي بوده است و طبعا اگر "اهل درد" باشد نمي تواند روزگار به خوشي سپري كند.
اما اين كه آمار و اعداد دروغ نمي گويند به اين معنا نيست كه كسي هم نمي تواند با آمار دروغ بگويد؛ اتفاقا دروغگو هاي بزرگ اين روزها معمولا با استفاده از آمار دروغ مي گويند!
مثلا من با گفتن اين كه بهمن بلندقامت ترين فرد قبيله ي ماست، مي توانم اين نتيجه را در ذهن مخاطب ايجاد كنم كه بهمن شايسته ترين فرد براي رهبري اين قبيله است؛ حتي گفتن اين كه قد بهمن ١٩٥ سانتي متر است سندي براي صحه گذاشتن بر بلندبالا بودن بهمن است. من مي توانم با نگفتن اين كه بهمن ٩٠ سال سن دارد و از پنج سال پيش علايم اختلال مشاعر (دمانس) در او ايجاد شده و به دليل از كار افتادگي كبد، ديسك كمر، آرتروز زانوها، و وابستگي به ترياك نيازمند به پرستاري دايمي است، تصويري غير واقعي از بهمن در ذهن شما ايجاد كنم!
در سطح كلان نيز ما مي توانيم با آمار دروغ بگوييم. مثلا در اتحاد جماهير شوروي گفته مي شد ما زنداني سياسي نداريم، بنابراين در كشور ما آزادي بيان وجود دارد؛ در حاليكه در آن حكومت به دگرانديشان و معترضان اجتماعي برچسب "بيماري رواني" زده مي شد و آن ها را به "ندامتگاه هايي اعزام مي كردند" كه بر سر در آنها تابلوي "آسايشگاه رواني" نصب شده بود!
وقتي به دانشجويانم مي گويم نيجريه در سال ٢٠١٠ بالاترين نرخ رشد اقتصادي را داشته است تعجب مي كنند، آنگاه برايشان راجع به "نرخ رشد اقتصادي" سخن مي گويم و تازه در مي يابند كه نرخ رشد اقتصادي ساليانه ي بزرگترين قدرت هاي اقتصادي دنيا هيچگاه در رده هاي بالاي جدول نخواهد بود.
اين روزها كه مردم "اهل حساب و كتاب" شده اند، دنبال "دو كلمه حرف حساب" مي گردند و اعتقاد دارند كه "حساب، حساب است و كاكا برادر!"، دروغگوها هم حواسشان جمع است كه به جاي شعر، با اعداد دروغ بگويند. پس بايد بيشتر حواس مان را جمع كنيم كه به "حساب ما" به بهشت نروند!
قربون حواس جمع!

دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
telegram.me/drsargolzaei

drsargolzaei.com
ذهن همان گفتمان است؛گفتمان جدید ذهن جدید می آفریند!

دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک

telegram.me/drdargolzaei
اخلاق ریسمانی است که انسان آزاد داوطلبانه به دست و پای خود می بندد تا دیگران به او اعتماد کنند و در حضور او احساس امنیت نمایند.

دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
telegram.me/drsargolzaei

drsargolzaei.com