#معرفی_کتاب
#گفت_و_گو_با_شیاطین
دیدار با هفت دیکتاتور
نویسنده: ریکاردو اُریزیو
ترجمه: خجسته کیهان
ناشر: انتشارات قطره-1395
"ریکاردو اُزیریو" خبرنگار ایتالیایی تصمیم گرفت به سراغ دیکتاتورهای ساقط شده برود و ببیند پس از سقوط چه برداشتی از عملکرد سال های استبداد و خودرأیی دارند.
"اُزیریو" هفت دیکتاتور را از چهار قاره جهان انتخاب کرد و به سراغ آن ها رفت. برخی از آن ها همچون بیوه میلوسویچ (قصّاب بوسنی) و بیوه انور خوجه (دیکتاتور آلبانی) و مارشال نوریه گا (دیکتاتور پاناما) در زندان بودند و برخی دیگر همچون عیدی امین (دیکتاتور خلع شده اوگاندا) و ژان کلود دوالیه (پادشاه فرار کرده هائیتی) در پناهندگی زندگی می کردند.
حتما انتظار دارید که این دیکتاتورهای شکست خورده که دستشان به خون بی گناهان آلوده بوده است و سوءاستفاده های کلان مالی از قدرت کرده اند پس از شکست، در زندان و در تبعیدگاه خود را سرزنش کنند و اظهار پشیمانی نمایند. ولی چنین نبود، هیچ کدام از این هفت نفر از عملکرد خود در قدرت پشیمان نبودند! همهٔ آن ها خود را منجی ملّت و کشورشان می دانستند و علت سقوط شان را قدرنشناسی ملّت یا توطئهٔ قدرت های بیگانه می دانستند. نکته جالب این که علاوه بر این که همهٔ آن ها خود را قهرمان ملّی می پنداشتند، برخی از آن ها خود را نماینده خدا در زمین می دانستند، از جمله ژان کلود دوالیه دیکتاتور هائیتی که خود را سیزدهمین حواری مسیح می دانست و نیز حاج عیدی امین دیکتاتور سفّاک اوگاندا که ادّعا می کرد که وحی دریافت می کرده و کشورش را بر اساس الهامات الهی مدیریت می کرده است!
کتاب ریکاردو اُزیریو با عنوان "گفتگو با شیاطین" اوّلین بار در 1383 توسط نشر قطره منتشر شد و اکنون پس از دوازده سال چاپ دوّم آن در اختیار کتابخوان ها قرار گرفته است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/TalkOfTheDevil.jpg
#گفت_و_گو_با_شیاطین
دیدار با هفت دیکتاتور
نویسنده: ریکاردو اُریزیو
ترجمه: خجسته کیهان
ناشر: انتشارات قطره-1395
"ریکاردو اُزیریو" خبرنگار ایتالیایی تصمیم گرفت به سراغ دیکتاتورهای ساقط شده برود و ببیند پس از سقوط چه برداشتی از عملکرد سال های استبداد و خودرأیی دارند.
"اُزیریو" هفت دیکتاتور را از چهار قاره جهان انتخاب کرد و به سراغ آن ها رفت. برخی از آن ها همچون بیوه میلوسویچ (قصّاب بوسنی) و بیوه انور خوجه (دیکتاتور آلبانی) و مارشال نوریه گا (دیکتاتور پاناما) در زندان بودند و برخی دیگر همچون عیدی امین (دیکتاتور خلع شده اوگاندا) و ژان کلود دوالیه (پادشاه فرار کرده هائیتی) در پناهندگی زندگی می کردند.
حتما انتظار دارید که این دیکتاتورهای شکست خورده که دستشان به خون بی گناهان آلوده بوده است و سوءاستفاده های کلان مالی از قدرت کرده اند پس از شکست، در زندان و در تبعیدگاه خود را سرزنش کنند و اظهار پشیمانی نمایند. ولی چنین نبود، هیچ کدام از این هفت نفر از عملکرد خود در قدرت پشیمان نبودند! همهٔ آن ها خود را منجی ملّت و کشورشان می دانستند و علت سقوط شان را قدرنشناسی ملّت یا توطئهٔ قدرت های بیگانه می دانستند. نکته جالب این که علاوه بر این که همهٔ آن ها خود را قهرمان ملّی می پنداشتند، برخی از آن ها خود را نماینده خدا در زمین می دانستند، از جمله ژان کلود دوالیه دیکتاتور هائیتی که خود را سیزدهمین حواری مسیح می دانست و نیز حاج عیدی امین دیکتاتور سفّاک اوگاندا که ادّعا می کرد که وحی دریافت می کرده و کشورش را بر اساس الهامات الهی مدیریت می کرده است!
کتاب ریکاردو اُزیریو با عنوان "گفتگو با شیاطین" اوّلین بار در 1383 توسط نشر قطره منتشر شد و اکنون پس از دوازده سال چاپ دوّم آن در اختیار کتابخوان ها قرار گرفته است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/TalkOfTheDevil.jpg
ادامه #پرسش_و_پاسخ راجع به مقاله #بازیهای_کامپیوتری_و_کودکان_ما
*خلاصه ای از محتوای سخنرانی "تد" با موضوع "بازیهای ویدئویی و عملکرد مغز"
سازمان "تد"، سازمانی است غیر انتفاعی با رسالت انتشار سریع ایده ها و دانش نو است. ( TED Talks)، پادکست ویدئویی روزانه ایست از کنفرانس های "تد" که در آن متفکران برتر دنیا در قالب سخنرانیهای 18 دقیقه ای به انتشار دانش خود در دامنه وسیعی از قلمرو علم می پردازند.
سخنرانی زیر در 19 نوامبر 2012، منتشر شد. سخنران خانم دفن باولیر، متخصص مغز است و به بررسی این موضوع می پردازد که "چگونه بازیهای با تم سریع روی مغز تاثیر میگذارند؟".
شاید شما هم با انبوهی از نظرات مخالف یا موافق در مورد تاثیرات مثبت با منفی بازیهای ویدئویی بر عملکرد مغز خصوصا فرزندانتان مواجه شده اید. ما در آزمایشگاه شناختی، تاثیر بازیهای
Action-packed shooter games
مانند بازی تک نفره
"Far cry"
که در آن شخصیت بازی در محیط بازی اکشن باید ماموریت هایی انجام دهد که نیاز به واکنش سریع دارد)، را توسط تکالیف مختلف شناختی، به صورت کمی سنجیدیم. و نظرهای رایج در مورد این تاثیرات را مورد آزمون قرار دادیم.
اولین نظر که شاید شما هم شنیده باشید این است که انجام دادن زیاد این بازیها منجر به کاهش دقت بینایی میشود. اما بررسیهای ما روی افرادی که به طور میانگین حدود 5، 10، 15 ساعت در هفته به انجام بازیهای ویدئویی می پرداختند نشان داد که درمقایسه با افراد عادی که بازی ویدئویی انجام نمی دهند دقت بینایی بسیار بهتری دارند به عنوان مثال می توانند نوشته های ریز روی برچسب دارو را بخوانند در صورتیکه افراد عادی بدون استفاده از ذره بین نمی توانند آن را بخوانند. علاوه بر این می توانند طیف طوسی را بخوبی تمیز دهند که این امر در رانندگی در مه به جلوگیری از تصادفات بسیار کمک خواهد کرد. مسئله مهم در این مطالعه این است که می توان از طریق انجام این بازی ها مغز افراد را پرورش داد تا دقت بینایی آنها افزایش یابد.
دومین موضوع شایع مورد بحث در مورد انجام این گونه بازیها، این است که باعث مشکلاتی در تمرکز و حواسپرتی می شود.اما آزمایشات ما چنین فرضیه ای را رد کرد. این افراد در تکالیف مربوط به تمرکز بسیار خوب عمل کردند. علاوه بر این نسبت به افراد عادی که قادر هستند روی 3 الی 4 کار (در اینجا منظور از کار، آیتمهای تکالیف شناختی است) به صورت همزمان تمرکز کنند، این افراد می توانند به صورت همزمان روی 6 تا 7 کار همزمان تمرکز کنند و بخوبی آن را انجام دهند. بنابراین برخلاف باور عموم این بازیها باعث کاهش تمرکز و ایجاد حواسپرتی نمی شوند. علاوه بر این در مطالعه ای دیگر، به بررسی تاثیر انجام این بازیها بر بهبود تکالیف چرخش ذهنی پرداختیم. افرادی که به مدت 15 ساعت ( نه در یک روز) در آزمایش ما به انجام بازی Action shooter پرداختند، نسبت به زمانی که این بازی را انجام نداده بودن بهبود چشمگیری در انجام تکلیف چرخش ذهنی نشان دادند که پس از 5 ماه بررسی این اثر باقیمانده بود.
چالش بزرگی که پیش روی ماست این است که، ما با پدیده ای مواجه هستیم که دارای اجزا بسیار مفیدی است که می توان از آن برای افزایش توانمندی های شناختی در حوزه توجه و تمرکز استفاده کرد، اما از آن سو با استفاده زمانی نابجا و گاها بافت نامناسب بازیها روبرو هستیم. صنعت بازی به دنبال جذب بیشتر مخاطب و بالا بردن تعداد افرادی است که بازی خاصی را خریداری کرده و برایش زمان صرف می کنند. در حالیکه نمی توان منکر اثرات درمانی و سودمند این بازی ها شد. شاید تمثیل کلم بروکلی و شکلات دراینجا جالب به نظر برسد. محتوای مفید این بازیها که روی عملکرد مغزی تاثیر مثبت دارند مانند کلم بروکلی است اما چه کسی کلم بروکلی را می گیرد و شکلات را رد می کند، و حاضر است بازیهای طراحی شده هدفمند را که خاص افزایش توانایی های شناختی طراحی شده اند را بازی کند. این بازیها در مقایسه با بازیهای اکشن و رقیب در صنعت بازی، متقاضی بسیار کمتری دارند.
گام مهم بعدی ما به عنوان دانشمندان حوزه مغز، ترکیب کلم بروکلی با شکلات است. هم خواص بروکلی حفظ شود هم جذابیت بازیها مخاطبین را جذب کند و ما به هدف غایی خود که افزایش توانمندیهای شناختی است برسیم.
مریم اسدی-دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
@drsargolzaei
*خلاصه ای از محتوای سخنرانی "تد" با موضوع "بازیهای ویدئویی و عملکرد مغز"
سازمان "تد"، سازمانی است غیر انتفاعی با رسالت انتشار سریع ایده ها و دانش نو است. ( TED Talks)، پادکست ویدئویی روزانه ایست از کنفرانس های "تد" که در آن متفکران برتر دنیا در قالب سخنرانیهای 18 دقیقه ای به انتشار دانش خود در دامنه وسیعی از قلمرو علم می پردازند.
سخنرانی زیر در 19 نوامبر 2012، منتشر شد. سخنران خانم دفن باولیر، متخصص مغز است و به بررسی این موضوع می پردازد که "چگونه بازیهای با تم سریع روی مغز تاثیر میگذارند؟".
شاید شما هم با انبوهی از نظرات مخالف یا موافق در مورد تاثیرات مثبت با منفی بازیهای ویدئویی بر عملکرد مغز خصوصا فرزندانتان مواجه شده اید. ما در آزمایشگاه شناختی، تاثیر بازیهای
Action-packed shooter games
مانند بازی تک نفره
"Far cry"
که در آن شخصیت بازی در محیط بازی اکشن باید ماموریت هایی انجام دهد که نیاز به واکنش سریع دارد)، را توسط تکالیف مختلف شناختی، به صورت کمی سنجیدیم. و نظرهای رایج در مورد این تاثیرات را مورد آزمون قرار دادیم.
اولین نظر که شاید شما هم شنیده باشید این است که انجام دادن زیاد این بازیها منجر به کاهش دقت بینایی میشود. اما بررسیهای ما روی افرادی که به طور میانگین حدود 5، 10، 15 ساعت در هفته به انجام بازیهای ویدئویی می پرداختند نشان داد که درمقایسه با افراد عادی که بازی ویدئویی انجام نمی دهند دقت بینایی بسیار بهتری دارند به عنوان مثال می توانند نوشته های ریز روی برچسب دارو را بخوانند در صورتیکه افراد عادی بدون استفاده از ذره بین نمی توانند آن را بخوانند. علاوه بر این می توانند طیف طوسی را بخوبی تمیز دهند که این امر در رانندگی در مه به جلوگیری از تصادفات بسیار کمک خواهد کرد. مسئله مهم در این مطالعه این است که می توان از طریق انجام این بازی ها مغز افراد را پرورش داد تا دقت بینایی آنها افزایش یابد.
دومین موضوع شایع مورد بحث در مورد انجام این گونه بازیها، این است که باعث مشکلاتی در تمرکز و حواسپرتی می شود.اما آزمایشات ما چنین فرضیه ای را رد کرد. این افراد در تکالیف مربوط به تمرکز بسیار خوب عمل کردند. علاوه بر این نسبت به افراد عادی که قادر هستند روی 3 الی 4 کار (در اینجا منظور از کار، آیتمهای تکالیف شناختی است) به صورت همزمان تمرکز کنند، این افراد می توانند به صورت همزمان روی 6 تا 7 کار همزمان تمرکز کنند و بخوبی آن را انجام دهند. بنابراین برخلاف باور عموم این بازیها باعث کاهش تمرکز و ایجاد حواسپرتی نمی شوند. علاوه بر این در مطالعه ای دیگر، به بررسی تاثیر انجام این بازیها بر بهبود تکالیف چرخش ذهنی پرداختیم. افرادی که به مدت 15 ساعت ( نه در یک روز) در آزمایش ما به انجام بازی Action shooter پرداختند، نسبت به زمانی که این بازی را انجام نداده بودن بهبود چشمگیری در انجام تکلیف چرخش ذهنی نشان دادند که پس از 5 ماه بررسی این اثر باقیمانده بود.
چالش بزرگی که پیش روی ماست این است که، ما با پدیده ای مواجه هستیم که دارای اجزا بسیار مفیدی است که می توان از آن برای افزایش توانمندی های شناختی در حوزه توجه و تمرکز استفاده کرد، اما از آن سو با استفاده زمانی نابجا و گاها بافت نامناسب بازیها روبرو هستیم. صنعت بازی به دنبال جذب بیشتر مخاطب و بالا بردن تعداد افرادی است که بازی خاصی را خریداری کرده و برایش زمان صرف می کنند. در حالیکه نمی توان منکر اثرات درمانی و سودمند این بازی ها شد. شاید تمثیل کلم بروکلی و شکلات دراینجا جالب به نظر برسد. محتوای مفید این بازیها که روی عملکرد مغزی تاثیر مثبت دارند مانند کلم بروکلی است اما چه کسی کلم بروکلی را می گیرد و شکلات را رد می کند، و حاضر است بازیهای طراحی شده هدفمند را که خاص افزایش توانایی های شناختی طراحی شده اند را بازی کند. این بازیها در مقایسه با بازیهای اکشن و رقیب در صنعت بازی، متقاضی بسیار کمتری دارند.
گام مهم بعدی ما به عنوان دانشمندان حوزه مغز، ترکیب کلم بروکلی با شکلات است. هم خواص بروکلی حفظ شود هم جذابیت بازیها مخاطبین را جذب کند و ما به هدف غایی خود که افزایش توانمندیهای شناختی است برسیم.
مریم اسدی-دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
@drsargolzaei
#چشم_تاریخ
بيش از يك سده خاندان علم و عوامل آنان بر #سيستان حكومت كردند، اميرحسين خزيمه علم فرزند حسام الدوله و داماد امير شوكت الملك كه وكيل دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود در سال 1330 شمسی خود را برای نمايندگی دوره هفدهم مجلس نيز كانديد كرد. صدور اعلاميه دولت دكتر محمد #مصدق مبنی بر آزادی انتخابات باعث می شود مردم سیستان امیدوار شوند که رای آن ها نتیجه ی انتخابات را مشخص خواهد کرد بخش زیادی از آن ها در انتخابات از میرزا ابراهیم شریفی روحانی سیستانی حمایت کردند اما اميرحسين خزيمه علم پيش از شروع انتخابات به كمك برادر زن خود، امير اسدالله علم، موفق می شود فرماندار و ساير رؤسای ادارات را از طرفداران خود انتخاب كند و به محل اعزام دارد. مردم كه از تصميمات مسؤلان دولتی نااميد می شوند، شروع به شكايت می كنند. كسبه، مغازه ها را تعطيل می كنند و عده ای از آنان در تلگرافخانه جمع مي شوند و تلگرام های بسياری به نخست وزير، وزارت كشور و #آيت_الله_كاشانی مخابره می نمايند اما پاسخی دریافت نمی کنند. سرانجام مردم سيستان٬ صبرو شكيبايی خويش را از دست می دهند و قيام می كنند و از صبح روز نوزده بهمن 1330 عده زيادی (بيش از ده هزار نفر) از طرفداران شريفی در خيابان ها اجتماع می كنند. در اين هنگام بين قيام كنندگان و طرفداران خزيمه علم درگيری های سختی به وجود می آيد كه تعدادی از هواداران دو طرف، فرماندار و بازرس قضايی كشته می شوند. سروان ادبايی فرمانده نظاميانی كه از فرماندار اجازه تيراندازی به مردم را گرفته بود، ابتدا به سينه كدخدای كرباسك تير می اندازد و او را می كشد، سپس به مردم تيراندازی می نمايد. براساس گزارش بازرسان اعزامی از مركز، در اين درگيری های خونين دوازده نفركشته و بيش از سی نفر زخمی می شوند.باقر شهيدی و رضا شريف بازرسان قضايی اعزامی از سوی نخست وزير، چنين گزارش می دهند: «علت عمده ی وقوع حوادث ناگوار نامبرده بدبختی و بيچارگی توده های مردم كشاورز اين سرزمين و عدم رضايت آنان از عمليات مأموران دولتی بخصوص آقای خزيمه علم است كه به نمايندگی دوره شانزدهم انتخاب شده بود كه به حقوق آنان تجاوز و تعدی می نمايند و همين عدم رضايت ها باعث گرديده بود كه در موقع مبارزه انتخاباتی تحت تأثير اين تبليغات بروند كه اگر وكيل آنان محلي و سيستاني باشد بدبختی های آنان را در نظر گرفته و با سعی و كوشش زياد و علاقمندی حتی الامكان آنان را از اين مصائب نجات دهد. در اين صورت انتظاری كه از نويد آزادی انتخابات داشته و اميدی كه بر آنان غلبه كرده بود كه در اين دوره می توانند وكيل حقيقی خود را انتخاب نمايند. وقتی مشاهده می كنند كه با تشكيل انجمن نظارت از طرف فرماندار و بازرس قضايی عملاً خلاف آن همه ندای آزادی ظاهری به هيچ يك از شكايات آنان ترتيب اثر داده نمي شود، احساسات آنان تحريك می گردد و به طوری كه جريان امر و گزارش های رسمی نشان می دهد اجتماع مردم و مخالفت آنان خصوصی و منحصر به عده معدودی نبود بلكه در سراسر سيستان عموميت داشت و چنانچه فرماندار تصميم دولت را مبني بر بي طرفی خود و آزادی انتخابات محترم می شمرد و افكار و احساسات عمومی را رعايت می كرد و بازرس قضايی نيز انجام وظيفه می نمود يقيناً چنين حوادث خونينی پيش آمد نمي كرد.»
افشار سيستانی ايرج: سيستان نامه، جلد 2، تهران: نشر مرغ آمين، چاپ اول-1369
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RiseOfSisten.jpg
بيش از يك سده خاندان علم و عوامل آنان بر #سيستان حكومت كردند، اميرحسين خزيمه علم فرزند حسام الدوله و داماد امير شوكت الملك كه وكيل دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود در سال 1330 شمسی خود را برای نمايندگی دوره هفدهم مجلس نيز كانديد كرد. صدور اعلاميه دولت دكتر محمد #مصدق مبنی بر آزادی انتخابات باعث می شود مردم سیستان امیدوار شوند که رای آن ها نتیجه ی انتخابات را مشخص خواهد کرد بخش زیادی از آن ها در انتخابات از میرزا ابراهیم شریفی روحانی سیستانی حمایت کردند اما اميرحسين خزيمه علم پيش از شروع انتخابات به كمك برادر زن خود، امير اسدالله علم، موفق می شود فرماندار و ساير رؤسای ادارات را از طرفداران خود انتخاب كند و به محل اعزام دارد. مردم كه از تصميمات مسؤلان دولتی نااميد می شوند، شروع به شكايت می كنند. كسبه، مغازه ها را تعطيل می كنند و عده ای از آنان در تلگرافخانه جمع مي شوند و تلگرام های بسياری به نخست وزير، وزارت كشور و #آيت_الله_كاشانی مخابره می نمايند اما پاسخی دریافت نمی کنند. سرانجام مردم سيستان٬ صبرو شكيبايی خويش را از دست می دهند و قيام می كنند و از صبح روز نوزده بهمن 1330 عده زيادی (بيش از ده هزار نفر) از طرفداران شريفی در خيابان ها اجتماع می كنند. در اين هنگام بين قيام كنندگان و طرفداران خزيمه علم درگيری های سختی به وجود می آيد كه تعدادی از هواداران دو طرف، فرماندار و بازرس قضايی كشته می شوند. سروان ادبايی فرمانده نظاميانی كه از فرماندار اجازه تيراندازی به مردم را گرفته بود، ابتدا به سينه كدخدای كرباسك تير می اندازد و او را می كشد، سپس به مردم تيراندازی می نمايد. براساس گزارش بازرسان اعزامی از مركز، در اين درگيری های خونين دوازده نفركشته و بيش از سی نفر زخمی می شوند.باقر شهيدی و رضا شريف بازرسان قضايی اعزامی از سوی نخست وزير، چنين گزارش می دهند: «علت عمده ی وقوع حوادث ناگوار نامبرده بدبختی و بيچارگی توده های مردم كشاورز اين سرزمين و عدم رضايت آنان از عمليات مأموران دولتی بخصوص آقای خزيمه علم است كه به نمايندگی دوره شانزدهم انتخاب شده بود كه به حقوق آنان تجاوز و تعدی می نمايند و همين عدم رضايت ها باعث گرديده بود كه در موقع مبارزه انتخاباتی تحت تأثير اين تبليغات بروند كه اگر وكيل آنان محلي و سيستاني باشد بدبختی های آنان را در نظر گرفته و با سعی و كوشش زياد و علاقمندی حتی الامكان آنان را از اين مصائب نجات دهد. در اين صورت انتظاری كه از نويد آزادی انتخابات داشته و اميدی كه بر آنان غلبه كرده بود كه در اين دوره می توانند وكيل حقيقی خود را انتخاب نمايند. وقتی مشاهده می كنند كه با تشكيل انجمن نظارت از طرف فرماندار و بازرس قضايی عملاً خلاف آن همه ندای آزادی ظاهری به هيچ يك از شكايات آنان ترتيب اثر داده نمي شود، احساسات آنان تحريك می گردد و به طوری كه جريان امر و گزارش های رسمی نشان می دهد اجتماع مردم و مخالفت آنان خصوصی و منحصر به عده معدودی نبود بلكه در سراسر سيستان عموميت داشت و چنانچه فرماندار تصميم دولت را مبني بر بي طرفی خود و آزادی انتخابات محترم می شمرد و افكار و احساسات عمومی را رعايت می كرد و بازرس قضايی نيز انجام وظيفه می نمود يقيناً چنين حوادث خونينی پيش آمد نمي كرد.»
افشار سيستانی ايرج: سيستان نامه، جلد 2، تهران: نشر مرغ آمين، چاپ اول-1369
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RiseOfSisten.jpg
#یادداشت_هفته
#زندانیان_امید_واهی!
بخش زیادی از مخالفان سوسیالیسم سرمایه دار نیستند، هیچ امید واقعی هم به سرمایه دار شدن آن ها وجود ندارد، آن ها به دلیل یک امید واهی طرفدار سرمایه داری هستند!
یکی از فریب های نظام سرمایه داری، ایجاد امیدهای واهی است. فیلم ها و داستان های زیادی توسط رسانه های مروج سرمایه داری ساخته می شوند که یک فرد فقیر بی خانمان همچون الیور تویست یا سارا کرو وارث ثروت عظیم یک سرمایه دار خیرخواه می شود. فیلم "راز" (که بارها با نگاه تأییدآمیز از تلویزیون رسمی کشور پخش شد) ارسال امواج به کائنات را برای ثروتمند شدن کافی می داند و بلیط های "بخت آزمایی" و قرعه کشی های مستمر بانک ها و شرکت های بزرگ کسانی را در کنار ماشین پر از پول (که با خرید چند بسته دستمال کاغذی یا حساب باز کردن در یک صندوق اعتباری مالک آن شده اند) نشان می دهند تا ثابت کنند که شما هم می توانید به راحتی عضو باشگاه ثروتمندان شوید و همچون آنان پول خرج کنید. پیام ضمنی این تبلیغات این است: "شما هم توی بازی هستید، پس بازی را به هم نزنید!".
سخنرانان انگیزشی و سمینارهای موفقیت هم نمایندگان دیگر این سیستم ترویج امیدهای واهی هستند. سخنرانان خنده رو و پر انرژی مثال هایی تکراری از کسانی که از کارگری به کارخانه داری رسیده اند و از دستفروشی به صاحب فروشگاه های زنجیره ای بودن ارتقا پیدا کردند در جیب شان دارند. آن ها "استثناء" را به جای "قاعده" می گذارند.
این که افراد نادری دچار "نبوغ" هستند دلیل نمی شود که ما امید داشته باشیم که ظرف چند ماه به یک زبان خارجی مسلط شویم یا در المپیک بعدی، چهار مدال طلای دو و میدانی را بر گردن مان بیاویزیم! در عرصه اقتصادی و مالی هم قطعأ نوابغی هستند که خارج از قاعده معمول کسب ثروت، رشد کرده اند و کارآفرین و ثروت آفرین هستند. اما این افراد، استثناء قاعده هستند. قاعده سرمایه داری "انباشت" و "تمرکز" است. سرمایه دار سهم بزرگ "ارزش افزوده" را صاحب می شود و حداقل سهم "ارزش افزوده" را به کارگر می دهد. بنابراین کارگر با حداقل امکانات زندگی می کند و اغلب برای رفع نیازهای اساسی اش مقروض است در حالی که سرمایه دار "آماس ثروت" را تجربه می کند و آن را برای آقازاده هایش به ارث می گذارد. در چنین شرایطی کاملا قابل انتظار است که کارگران دست به اعتراض بزنند، اعتصاب کنند، اجتماع کنند، متحد شوند و خواستار شرایط کاری عادلانه تر گردند. اما نظام سرمایه داری خود را از طریق "هژمونی فرهنگی" واکسینه می کند. قصه ها و فیلم ها به کارگر وعده بهشت می دهند. بهشت این جهانی از طریق برنده شدن در یک قرعه کشی یا بهشت آن جهانی از طریق رنج کشیدن و شکرگزار ماندن!
یک بار دیگر فیلم "میلیونر زاغه نشین" را ببینید . چند درصد از گرسنگان جهان وارث چنین فرصت معجزه آسایی شده اند؟! آن ها امیدوار می مانند، اطاعت می کنند، متحد نمی شوند، چرا باید خودشان را (که یک میلیونر بالقوه هستند!) برای اتحاد با دیگر کارگران به خطر بیاندازند؟!
"هژمونی فرهنگی" سرمایه دار ی کاری کرده است که کارگری که روزی دوازده ساعت رانندگی می کند تا بتواند اقساط اتومبیل مستعمل و مستهلک خودش را پرداخت کند با دیدن آقازاده ای که سوار بر اتوموبیل اشرافی است به جای خشمگین شدن و اعتراض به بی عدالتی، دچار شیدایی امید واهی می شود و به به و چه چه گویان خود را پشت فرمان آن اتوموبیل تصور می کند.
نه جان برادر تو هرگز مالک آن اتومبیل نخواهی بود، نه با برنده شدن در قرعه کشی حساب های قرض الحسنه و نه با اجابت آرزوهایی که نوشته ای و در چاه انداخته ای!
اول- درد جمعی ما، دوای فردی ندارد، تا اتحادیه و سندیکا و NGO و انجمن تشکیل ندهیم و منافع جمعی را بر منافع فردی ترجیح ندهیم در روی همین پاشنه خواهد چرخید.
دوم- تصمیم های افراد عاقل بر مبنای قاعده هاست نه استثناء ها! قاعده سرمایه داری "انباشت و تمرکز ثروت" است. تنها تغییر در سازمان اجتماعی است که می تواند "قاعده بازی" را عوض کند. اولین قدم در تغییر بازی، برقراری یک نظام دموکراتیک است، نظامی که بر پایه "مطبوعات سانسور نشده" و "صندوق رأی های غربال نشده" قرار دارد.
پی نوشت:
در مقالات #آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟ ، #من_امیدوارم و #گرامشی_هژمونی_فرودستان_پرستشگر به تعریف سوسیالیسم و هژمونی پرداخته ام و نیز در مقالات #شکاف_طبقاتی_بمب_ساعتی، #دیستوپیای_سرمایه_داری و #آزادی_و_تاریخ به نقد نظام سرمایه داری پرداخته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#زندانیان_امید_واهی!
بخش زیادی از مخالفان سوسیالیسم سرمایه دار نیستند، هیچ امید واقعی هم به سرمایه دار شدن آن ها وجود ندارد، آن ها به دلیل یک امید واهی طرفدار سرمایه داری هستند!
یکی از فریب های نظام سرمایه داری، ایجاد امیدهای واهی است. فیلم ها و داستان های زیادی توسط رسانه های مروج سرمایه داری ساخته می شوند که یک فرد فقیر بی خانمان همچون الیور تویست یا سارا کرو وارث ثروت عظیم یک سرمایه دار خیرخواه می شود. فیلم "راز" (که بارها با نگاه تأییدآمیز از تلویزیون رسمی کشور پخش شد) ارسال امواج به کائنات را برای ثروتمند شدن کافی می داند و بلیط های "بخت آزمایی" و قرعه کشی های مستمر بانک ها و شرکت های بزرگ کسانی را در کنار ماشین پر از پول (که با خرید چند بسته دستمال کاغذی یا حساب باز کردن در یک صندوق اعتباری مالک آن شده اند) نشان می دهند تا ثابت کنند که شما هم می توانید به راحتی عضو باشگاه ثروتمندان شوید و همچون آنان پول خرج کنید. پیام ضمنی این تبلیغات این است: "شما هم توی بازی هستید، پس بازی را به هم نزنید!".
سخنرانان انگیزشی و سمینارهای موفقیت هم نمایندگان دیگر این سیستم ترویج امیدهای واهی هستند. سخنرانان خنده رو و پر انرژی مثال هایی تکراری از کسانی که از کارگری به کارخانه داری رسیده اند و از دستفروشی به صاحب فروشگاه های زنجیره ای بودن ارتقا پیدا کردند در جیب شان دارند. آن ها "استثناء" را به جای "قاعده" می گذارند.
این که افراد نادری دچار "نبوغ" هستند دلیل نمی شود که ما امید داشته باشیم که ظرف چند ماه به یک زبان خارجی مسلط شویم یا در المپیک بعدی، چهار مدال طلای دو و میدانی را بر گردن مان بیاویزیم! در عرصه اقتصادی و مالی هم قطعأ نوابغی هستند که خارج از قاعده معمول کسب ثروت، رشد کرده اند و کارآفرین و ثروت آفرین هستند. اما این افراد، استثناء قاعده هستند. قاعده سرمایه داری "انباشت" و "تمرکز" است. سرمایه دار سهم بزرگ "ارزش افزوده" را صاحب می شود و حداقل سهم "ارزش افزوده" را به کارگر می دهد. بنابراین کارگر با حداقل امکانات زندگی می کند و اغلب برای رفع نیازهای اساسی اش مقروض است در حالی که سرمایه دار "آماس ثروت" را تجربه می کند و آن را برای آقازاده هایش به ارث می گذارد. در چنین شرایطی کاملا قابل انتظار است که کارگران دست به اعتراض بزنند، اعتصاب کنند، اجتماع کنند، متحد شوند و خواستار شرایط کاری عادلانه تر گردند. اما نظام سرمایه داری خود را از طریق "هژمونی فرهنگی" واکسینه می کند. قصه ها و فیلم ها به کارگر وعده بهشت می دهند. بهشت این جهانی از طریق برنده شدن در یک قرعه کشی یا بهشت آن جهانی از طریق رنج کشیدن و شکرگزار ماندن!
یک بار دیگر فیلم "میلیونر زاغه نشین" را ببینید . چند درصد از گرسنگان جهان وارث چنین فرصت معجزه آسایی شده اند؟! آن ها امیدوار می مانند، اطاعت می کنند، متحد نمی شوند، چرا باید خودشان را (که یک میلیونر بالقوه هستند!) برای اتحاد با دیگر کارگران به خطر بیاندازند؟!
"هژمونی فرهنگی" سرمایه دار ی کاری کرده است که کارگری که روزی دوازده ساعت رانندگی می کند تا بتواند اقساط اتومبیل مستعمل و مستهلک خودش را پرداخت کند با دیدن آقازاده ای که سوار بر اتوموبیل اشرافی است به جای خشمگین شدن و اعتراض به بی عدالتی، دچار شیدایی امید واهی می شود و به به و چه چه گویان خود را پشت فرمان آن اتوموبیل تصور می کند.
نه جان برادر تو هرگز مالک آن اتومبیل نخواهی بود، نه با برنده شدن در قرعه کشی حساب های قرض الحسنه و نه با اجابت آرزوهایی که نوشته ای و در چاه انداخته ای!
اول- درد جمعی ما، دوای فردی ندارد، تا اتحادیه و سندیکا و NGO و انجمن تشکیل ندهیم و منافع جمعی را بر منافع فردی ترجیح ندهیم در روی همین پاشنه خواهد چرخید.
دوم- تصمیم های افراد عاقل بر مبنای قاعده هاست نه استثناء ها! قاعده سرمایه داری "انباشت و تمرکز ثروت" است. تنها تغییر در سازمان اجتماعی است که می تواند "قاعده بازی" را عوض کند. اولین قدم در تغییر بازی، برقراری یک نظام دموکراتیک است، نظامی که بر پایه "مطبوعات سانسور نشده" و "صندوق رأی های غربال نشده" قرار دارد.
پی نوشت:
در مقالات #آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟ ، #من_امیدوارم و #گرامشی_هژمونی_فرودستان_پرستشگر به تعریف سوسیالیسم و هژمونی پرداخته ام و نیز در مقالات #شکاف_طبقاتی_بمب_ساعتی، #دیستوپیای_سرمایه_داری و #آزادی_و_تاریخ به نقد نظام سرمایه داری پرداخته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#چشم_تاریخ
در سال ۱۹۱۱ دودمان چینگ (خاندان سلطنتی #چین) سرنگون می گردد و ملی گراها حکومت چین را به دست می گیرند.
در سال ۱۹۲۱ حزب کمونیست در چین تشکیل می شود و مائوی جوان نیز یکی از موسسان آن است. ظرف سه دهه که بخشی از آن مصادف با جنگ جهانی بود حاکمیت چین به دست کمونیست ها می افتد و #مائو_تسه_تونگ میانسال تبدیل به رهبری کاریزماتیک می شود.
پس از به قدرت رسیدن، استبداد مائو شکوفا می شود. تمایل درونی مائو به "کیش شخصیت" (به قول فروید توتمیسم) از یک سو و مدح و ثنای دائمی وی از سوی افراد متملق یا وابسته از سوی دیگر باعث شد که مائو محور اصلی آئینی شود که گرچه خود را به کمونیسم منتسب می کرد اما هیچ شباهتی به افکار بنیانگذاران اصلی مارکسیسم کمونیسم نداشت!
به زودی کتاب سرخ مائو (خلاصه ای از رهنمودهای او) تبدیل به یک کتاب مقدس شد و قاب عکس او در تمام ادارات حتی منازل نصب شد.
آن گاه مائو به حذف رقبای سابقش همت گماشت. هر کس که رقیبی بالقوه برای او محسوب می شد گرفتار "حذف سیاسی" و حتی "حذف فیزیکی" می شد که "لیوشائوچی" و سپس "لین پیائو" دو نفر از آن ها بودند. همچنین مائو با به راه انداختن "انقلاب فرهنگی" و بسیج گروه های خشن شبه نظامی به نام "گاردهای سرخ" هر گونه دگر اندیشی و سبک متفاوت زندگی را سرکوب می کرد. مائو در سال 1976 مرد و میراث جنگ قدرت را برای جانشینانش باقی گذاشت.
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MaoZedong.jpg
در سال ۱۹۱۱ دودمان چینگ (خاندان سلطنتی #چین) سرنگون می گردد و ملی گراها حکومت چین را به دست می گیرند.
در سال ۱۹۲۱ حزب کمونیست در چین تشکیل می شود و مائوی جوان نیز یکی از موسسان آن است. ظرف سه دهه که بخشی از آن مصادف با جنگ جهانی بود حاکمیت چین به دست کمونیست ها می افتد و #مائو_تسه_تونگ میانسال تبدیل به رهبری کاریزماتیک می شود.
پس از به قدرت رسیدن، استبداد مائو شکوفا می شود. تمایل درونی مائو به "کیش شخصیت" (به قول فروید توتمیسم) از یک سو و مدح و ثنای دائمی وی از سوی افراد متملق یا وابسته از سوی دیگر باعث شد که مائو محور اصلی آئینی شود که گرچه خود را به کمونیسم منتسب می کرد اما هیچ شباهتی به افکار بنیانگذاران اصلی مارکسیسم کمونیسم نداشت!
به زودی کتاب سرخ مائو (خلاصه ای از رهنمودهای او) تبدیل به یک کتاب مقدس شد و قاب عکس او در تمام ادارات حتی منازل نصب شد.
آن گاه مائو به حذف رقبای سابقش همت گماشت. هر کس که رقیبی بالقوه برای او محسوب می شد گرفتار "حذف سیاسی" و حتی "حذف فیزیکی" می شد که "لیوشائوچی" و سپس "لین پیائو" دو نفر از آن ها بودند. همچنین مائو با به راه انداختن "انقلاب فرهنگی" و بسیج گروه های خشن شبه نظامی به نام "گاردهای سرخ" هر گونه دگر اندیشی و سبک متفاوت زندگی را سرکوب می کرد. مائو در سال 1976 مرد و میراث جنگ قدرت را برای جانشینانش باقی گذاشت.
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MaoZedong.jpg
#پرسش_و_پاسخ درباره مقاله #زندانیان_امید_واهی
*خدمت جناب آقای #دکترسرگلزایی سلام، ضمن تشکر از مطلبتون، سیستم و نظام سرمایه داری که متاسفانه جهان رو اداره میکنه و بر روح و جسم آدما از بدو تولد تا مرگ حاکم است و قواعد و تعاریف خودش رو چون مسلماتی بر ذهنها حقنه کرده و شک و تردیدی را خارج از چهارچوب های نقد تعریف شده خودش نمی پذیرد. متاسفانه امروز این سیستم با ابزار پول و و رسانه جایی برای هیچ سیستم جایگزینی باقی نگذاشته، و تنها در مدتی محدودی به مدد فلاسفه عملگرایی چون مارکس و انگلس حرکت های محدودی در جهت معرفی روش و منشی جایگزین انجام شد، به هر حال ممنون میشم اگر شما این موضوع رو بیشتر با مقالاتتون برای ما بررسی کنید و مخصوصا به تاثیرات سوء نظام کاپیتالیسم بر روح و روان آدمی و همچنین تناقضات موجود در سرشت انسان و این سیستم اشاره کنید لطفا.
با تشکر رحیمی
*با سلام و احترام
از عنایتی که به نوشته های بنده دارید سپاسگزارم.
دو کتاب بسیار ارزشمند و پژوهش محور در این زمینه به فارسی ترجمه و منتشر شده اند که بنده هر دو کتاب را در کانال تلگرامم معرّفی کرده ام :
اوّلی #تاوان_نابرابری است که از منظر جامعه شناسی نظام کاپیتالیسم را نقد می کند و دوّمی #بهای_سنگین_مادی_گرایی است که از منظر روان شناسی به نقد کاپیتالیسم می پردازد.
به عقیدهٔ من مطالعهٔ این دو کتاب هر فرد منصفی را به این نتیجه خواهد رساند که "سوسیال دموکراسی" نظامی سالم تر و کارآمدتر از کاپیتالیسم است، گرچه کاپیتالیسم مبتنی بر لیبرال دموکراسی به مراتب سالم تر از کاپیتالیسم مبتنی بر استبداد، فاشیسم و توتالیتاریسم است.
در مقالهٔ #آزادی_و_تاریخ به تفصیل به این موضوع پرداخته ام.
تندرست باشید
@drsargolzaei
*خدمت جناب آقای #دکترسرگلزایی سلام، ضمن تشکر از مطلبتون، سیستم و نظام سرمایه داری که متاسفانه جهان رو اداره میکنه و بر روح و جسم آدما از بدو تولد تا مرگ حاکم است و قواعد و تعاریف خودش رو چون مسلماتی بر ذهنها حقنه کرده و شک و تردیدی را خارج از چهارچوب های نقد تعریف شده خودش نمی پذیرد. متاسفانه امروز این سیستم با ابزار پول و و رسانه جایی برای هیچ سیستم جایگزینی باقی نگذاشته، و تنها در مدتی محدودی به مدد فلاسفه عملگرایی چون مارکس و انگلس حرکت های محدودی در جهت معرفی روش و منشی جایگزین انجام شد، به هر حال ممنون میشم اگر شما این موضوع رو بیشتر با مقالاتتون برای ما بررسی کنید و مخصوصا به تاثیرات سوء نظام کاپیتالیسم بر روح و روان آدمی و همچنین تناقضات موجود در سرشت انسان و این سیستم اشاره کنید لطفا.
با تشکر رحیمی
*با سلام و احترام
از عنایتی که به نوشته های بنده دارید سپاسگزارم.
دو کتاب بسیار ارزشمند و پژوهش محور در این زمینه به فارسی ترجمه و منتشر شده اند که بنده هر دو کتاب را در کانال تلگرامم معرّفی کرده ام :
اوّلی #تاوان_نابرابری است که از منظر جامعه شناسی نظام کاپیتالیسم را نقد می کند و دوّمی #بهای_سنگین_مادی_گرایی است که از منظر روان شناسی به نقد کاپیتالیسم می پردازد.
به عقیدهٔ من مطالعهٔ این دو کتاب هر فرد منصفی را به این نتیجه خواهد رساند که "سوسیال دموکراسی" نظامی سالم تر و کارآمدتر از کاپیتالیسم است، گرچه کاپیتالیسم مبتنی بر لیبرال دموکراسی به مراتب سالم تر از کاپیتالیسم مبتنی بر استبداد، فاشیسم و توتالیتاریسم است.
در مقالهٔ #آزادی_و_تاریخ به تفصیل به این موضوع پرداخته ام.
تندرست باشید
@drsargolzaei
#معرفی_کتاب
چاپ چهارم مجموعه کتاب های
#مهارتهای_زندگی
نوشته #دکترمحمدرضاسرگلزایی
انتشارات همنشین
تلفن مرکز پخش 09102012970
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/LifeSkills.jpg
چاپ چهارم مجموعه کتاب های
#مهارتهای_زندگی
نوشته #دکترمحمدرضاسرگلزایی
انتشارات همنشین
تلفن مرکز پخش 09102012970
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/LifeSkills.jpg
#مقاله
#خر_برفت_و_خر_برفت_و_خر_برفت
یکی از قصههای شیرین #مثنوی، داستان مردی است مسافر که در کاروانسرایی مهمان شد. الاغش را به طویله دار سپرد و خود وارد مهمانسرا شد. گروهی اوباش که پاتوقشان آن کاروانسرا بود تصمیم گرفتند شام آن شبشان را به خرج مهمان غریب صرف کنند. بنابراین نقشه کشیدند که الاغش را بدزدند و بفروشند، و با پولش آبگوشت مفتی بخورند. میخواندند و میرقصیدند با شعری که ترجیع بند آن این بود: «خر برفت و خر برفت و خر برفت»
دقایقی که گذشت سایر مهمانان کاروانسرا نیز تحت تاثیر آن جمع شروع به کف زدن و خواندن کردند، به تدریج اغلب مهمانان از جمله صاحب خر هم میخواندند و میرقصیدند. در همین حین یکی از اوباش به طویله رفت و به طویله دار گفت که صاحب الاغ تصمیم به فروختن خرش گرفته است و مرا مأمور کرده که الاغ را از تو تحویل بگیرم و برای فروش ببرم. طویله دار پرسید: «از کجا بدانم که راست میگویی؟» آن فرد پاسخ داد: «بیا و ببین که به مناسبت فروش الاغ جشنی گرفته است و میخواند که خر برفت و خر برفت و خر برفت.» طویله دار چون وارد مهمان سرا شد و صاحب الاغ را در حال رقصیدن و خواندن «خر برفت ...» دید گفتهی آن مرد را باور کرد و الاغ را بدو سپرد. آن شب اوباش آبگوشت لذیذی را به خرج مرد سادهلوحی خوردند که به سادگی «جو زده» شد و بی آن که بداند برای چه میخواند و میرقصد، خواند و رقصید. روز بعد بود که مهمان غریب بینوا دانست در جشن دشمنان خود میخوانده و میرقصیده است.
داستانهای مثنوی، داستان زندگی است. داستان ماست. انسانهای بسیار تحت تأثیر محیط تصمیماتی میگیرند که جز گرفتاری و حسرت نتیجهای برایشان ندارد.
چه بسیار پولمان را صرف خریدن چیزهایی میکنیم که نیازی به آنان نداریم ولی چون دیگران را در حال خرید مشتاقانه میبینیم ما نیز باور می کنیم که حتما ما نیز باید صاحب چنین کالایی باشیم!
چه بسیار عمرمان را صرف پیمودن راههایی میکنیم که راهروانِ بسیار دارند گرچه هیچ کدام از آن راهروان دلیل متقاعد کنندهای برای پیمودن آن راه ندارد؛ جز این که اگر صدها یا هزاران نفر در این راه طی طریق میکنند حتما این راه به آبادیِ خوش آب و هوایی میرسد، گر چه به فرمایش #خیام:
از جملهی رفتگانِ این راه دراز
بازآمدهای کو که به ما گوید راز؟!
به هوش باشیم که در این کاروانسرای دنیا، دزدان مکاری زندگی می کنند که مایلند به خرج ما سفرهشان را رنگین کنند. آنان چنان شیرین میخواندند و میرقصند که ما نیز «عقل نقاد» خود را به کناری مینهیم و بدون پرس و جو با آنان به دست افشانی و پایکوبی مشغول میگردیم. بدون این که بدانیم جشن آنان، عزای ماست!
خلق را تقلیدشان برباد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#خر_برفت_و_خر_برفت_و_خر_برفت
یکی از قصههای شیرین #مثنوی، داستان مردی است مسافر که در کاروانسرایی مهمان شد. الاغش را به طویله دار سپرد و خود وارد مهمانسرا شد. گروهی اوباش که پاتوقشان آن کاروانسرا بود تصمیم گرفتند شام آن شبشان را به خرج مهمان غریب صرف کنند. بنابراین نقشه کشیدند که الاغش را بدزدند و بفروشند، و با پولش آبگوشت مفتی بخورند. میخواندند و میرقصیدند با شعری که ترجیع بند آن این بود: «خر برفت و خر برفت و خر برفت»
دقایقی که گذشت سایر مهمانان کاروانسرا نیز تحت تاثیر آن جمع شروع به کف زدن و خواندن کردند، به تدریج اغلب مهمانان از جمله صاحب خر هم میخواندند و میرقصیدند. در همین حین یکی از اوباش به طویله رفت و به طویله دار گفت که صاحب الاغ تصمیم به فروختن خرش گرفته است و مرا مأمور کرده که الاغ را از تو تحویل بگیرم و برای فروش ببرم. طویله دار پرسید: «از کجا بدانم که راست میگویی؟» آن فرد پاسخ داد: «بیا و ببین که به مناسبت فروش الاغ جشنی گرفته است و میخواند که خر برفت و خر برفت و خر برفت.» طویله دار چون وارد مهمان سرا شد و صاحب الاغ را در حال رقصیدن و خواندن «خر برفت ...» دید گفتهی آن مرد را باور کرد و الاغ را بدو سپرد. آن شب اوباش آبگوشت لذیذی را به خرج مرد سادهلوحی خوردند که به سادگی «جو زده» شد و بی آن که بداند برای چه میخواند و میرقصد، خواند و رقصید. روز بعد بود که مهمان غریب بینوا دانست در جشن دشمنان خود میخوانده و میرقصیده است.
داستانهای مثنوی، داستان زندگی است. داستان ماست. انسانهای بسیار تحت تأثیر محیط تصمیماتی میگیرند که جز گرفتاری و حسرت نتیجهای برایشان ندارد.
چه بسیار پولمان را صرف خریدن چیزهایی میکنیم که نیازی به آنان نداریم ولی چون دیگران را در حال خرید مشتاقانه میبینیم ما نیز باور می کنیم که حتما ما نیز باید صاحب چنین کالایی باشیم!
چه بسیار عمرمان را صرف پیمودن راههایی میکنیم که راهروانِ بسیار دارند گرچه هیچ کدام از آن راهروان دلیل متقاعد کنندهای برای پیمودن آن راه ندارد؛ جز این که اگر صدها یا هزاران نفر در این راه طی طریق میکنند حتما این راه به آبادیِ خوش آب و هوایی میرسد، گر چه به فرمایش #خیام:
از جملهی رفتگانِ این راه دراز
بازآمدهای کو که به ما گوید راز؟!
به هوش باشیم که در این کاروانسرای دنیا، دزدان مکاری زندگی می کنند که مایلند به خرج ما سفرهشان را رنگین کنند. آنان چنان شیرین میخواندند و میرقصند که ما نیز «عقل نقاد» خود را به کناری مینهیم و بدون پرس و جو با آنان به دست افشانی و پایکوبی مشغول میگردیم. بدون این که بدانیم جشن آنان، عزای ماست!
خلق را تقلیدشان برباد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب
#ذن_در_هنر_نویسندگی
نویسنده: ری براد بری
مترجم: پرویز دوائی
ناشر: جهان کتاب - ۱۳۹۵
* * *
هر کس که عاشق "سینمای جدی" باشد نام فیلم سینمایی "فارنهایت - 451" را شنیده است. این فیلم را "فرانسوا تروفو" در سال ۱۹۶۷ ساخته است. وقتی که من کلاس چهارم دبستان بودم تلویزیون ایران این فیلم را با دوبله فارسی پخش کرد و من این فیلم تاثیر گذار را در حافظه ام حفظ کرده بودم تا ۷-۸ سال قبل که فرصت دوباره دیدن آن دست داد.
داستان فیلم راجع به جامعه ای است که در آن کتاب خواندن ممنوع است و شهروندان تشویق می شوند که اگر متوجه شدند کسی کتاب می خواند او را به پلیس امنیتی لو بدهند. بلافاصله پس از این که خبرچین ها راجع به یک کتابخوان خبر رسانی می کنند یک گروه با تجهیزاتی شبیه آتش نشان ها سر می رسند و کتاب های آن کتابخوان را به آتش می کشند. در این فیلم کسانی که
Fire man
نامیده می شوند بر خلاف معنای رایج Fire man، آتش نشان نیستند بلکه آتش افروز هستند و این واژگونی واژه ها ما را یاد "وزارت حقیقت" در کتاب 1984 #جورج_اورول می اندازد که کارش "تولید دروغ" است و "وزارت عشق" که کارش شکنجهٔ دگراندیشان است! فیلم فارنهایت ۴۵۱ از یک کتاب سوزی شروع می شود و سپس فیلم تماشاگر را به درون زندگی یکی از این مأموران کتاب سوزی به اسم "مونتاگ" می برد. "کلاریس" همسر مونتاگ قرص های آرام بخش مصرف می کند و برنامه های سطحی و مُهمل تلویزیونی تماشا می کند، در جامعه ای که کتاب خواندن جُرم است او یک شهروند نمونه است!
فیلم فارنهایت ۴۵۱ بر مبنای رُمانی ساخته شده است که "۴۵۱ درجه فارنهایت" نام دارد و توسط Ray Brad Bury نوشته شده است. "برادبری" نویسنده "فارنهایت ۴۵۱" فیلمنامهٔ فیلم "موبی دیک" را نیز نوشته است که توسط جان هیوستن تبدیل به فیلم شد و نیز حدود دویست و پنجاه قصهٔ چاپ شده دارد.
حتماً کنجکاو هستید که بدانید چنین نویسنده خلّاق و موفّقی چگونه قصه می سازد. کتاب "ذن در هنر نویسندگی" پاسخی است به کنجکاوی شما.
"ری براد بری" در هفتاد سالگی، پس از چند دهه قصه نویسی دست به قلم برده تا راجع به هنر قصه نویسی خود سخن بگوید. کتاب برادبری راجع به تجربه نویسندگی اش بیست سال پس از چاپ در آمریکا در ایران نیز به چاپ رسیده است و من چاپ چهارم این کتاب را در دست دارم.
در فصل اول این کتاب (کودک درون من) برادبری به این موضوع پرداخته که مهم ترین چیزی که او را نویسنده کرده این است که او توانسته کودک درون خود را زنده نگه دارد. حق با اوست. بر اساس آموزه های "تحلیل رفتار متقابل" (TA) که اریک برن پایه گذار آن است، کودک درون ما (Free child) کانون خلاقیت و "شور زندگی" در ماست (همان چیزی که فروید آن را Libido یا زیست مایه نامیده است) و عنصر اصلی هنر ، همین کودک آزاد درون ماست.
سپس ری برادبری در فصل دوم کتاب (رُمان دو پولی) راجع به دورانی از زندگیش که "۴۵۱ درجه فارنهایت" را نوشته است صحبت می کند. برای من که شیفتهٔ این فیلم سینمایی هستم خواندن راجع به فضایی که داستان این فیلم در آن متولد شده است جذاب بود. ولی اگر فرصت ندارید همهٔ فصول این کتاب را بخوانید پیشنهاد من این است که فصل ششم این کتاب را بخوانید: "اندر آداب نگهداری از فرشتهٔ الهام"، چرا که این فصل از کتاب راجع به همان چیزی صحبت می کند که در روان شناسی تحلیلی بسیار مهم است: "تفرّد یا Individuation". این که چگونه آن بخش یگانه و منحصر به فرد وجود انسانی مان را کشف و باور کنیم، پاسخی به سوال درباره "معنای زندگی من". به این لحاظ این فصل کتاب فقط به درد قصه نویس ها نمی خورد بلکه مخاطبان آن همه ما هستیم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/zen.jpg
#ذن_در_هنر_نویسندگی
نویسنده: ری براد بری
مترجم: پرویز دوائی
ناشر: جهان کتاب - ۱۳۹۵
* * *
هر کس که عاشق "سینمای جدی" باشد نام فیلم سینمایی "فارنهایت - 451" را شنیده است. این فیلم را "فرانسوا تروفو" در سال ۱۹۶۷ ساخته است. وقتی که من کلاس چهارم دبستان بودم تلویزیون ایران این فیلم را با دوبله فارسی پخش کرد و من این فیلم تاثیر گذار را در حافظه ام حفظ کرده بودم تا ۷-۸ سال قبل که فرصت دوباره دیدن آن دست داد.
داستان فیلم راجع به جامعه ای است که در آن کتاب خواندن ممنوع است و شهروندان تشویق می شوند که اگر متوجه شدند کسی کتاب می خواند او را به پلیس امنیتی لو بدهند. بلافاصله پس از این که خبرچین ها راجع به یک کتابخوان خبر رسانی می کنند یک گروه با تجهیزاتی شبیه آتش نشان ها سر می رسند و کتاب های آن کتابخوان را به آتش می کشند. در این فیلم کسانی که
Fire man
نامیده می شوند بر خلاف معنای رایج Fire man، آتش نشان نیستند بلکه آتش افروز هستند و این واژگونی واژه ها ما را یاد "وزارت حقیقت" در کتاب 1984 #جورج_اورول می اندازد که کارش "تولید دروغ" است و "وزارت عشق" که کارش شکنجهٔ دگراندیشان است! فیلم فارنهایت ۴۵۱ از یک کتاب سوزی شروع می شود و سپس فیلم تماشاگر را به درون زندگی یکی از این مأموران کتاب سوزی به اسم "مونتاگ" می برد. "کلاریس" همسر مونتاگ قرص های آرام بخش مصرف می کند و برنامه های سطحی و مُهمل تلویزیونی تماشا می کند، در جامعه ای که کتاب خواندن جُرم است او یک شهروند نمونه است!
فیلم فارنهایت ۴۵۱ بر مبنای رُمانی ساخته شده است که "۴۵۱ درجه فارنهایت" نام دارد و توسط Ray Brad Bury نوشته شده است. "برادبری" نویسنده "فارنهایت ۴۵۱" فیلمنامهٔ فیلم "موبی دیک" را نیز نوشته است که توسط جان هیوستن تبدیل به فیلم شد و نیز حدود دویست و پنجاه قصهٔ چاپ شده دارد.
حتماً کنجکاو هستید که بدانید چنین نویسنده خلّاق و موفّقی چگونه قصه می سازد. کتاب "ذن در هنر نویسندگی" پاسخی است به کنجکاوی شما.
"ری براد بری" در هفتاد سالگی، پس از چند دهه قصه نویسی دست به قلم برده تا راجع به هنر قصه نویسی خود سخن بگوید. کتاب برادبری راجع به تجربه نویسندگی اش بیست سال پس از چاپ در آمریکا در ایران نیز به چاپ رسیده است و من چاپ چهارم این کتاب را در دست دارم.
در فصل اول این کتاب (کودک درون من) برادبری به این موضوع پرداخته که مهم ترین چیزی که او را نویسنده کرده این است که او توانسته کودک درون خود را زنده نگه دارد. حق با اوست. بر اساس آموزه های "تحلیل رفتار متقابل" (TA) که اریک برن پایه گذار آن است، کودک درون ما (Free child) کانون خلاقیت و "شور زندگی" در ماست (همان چیزی که فروید آن را Libido یا زیست مایه نامیده است) و عنصر اصلی هنر ، همین کودک آزاد درون ماست.
سپس ری برادبری در فصل دوم کتاب (رُمان دو پولی) راجع به دورانی از زندگیش که "۴۵۱ درجه فارنهایت" را نوشته است صحبت می کند. برای من که شیفتهٔ این فیلم سینمایی هستم خواندن راجع به فضایی که داستان این فیلم در آن متولد شده است جذاب بود. ولی اگر فرصت ندارید همهٔ فصول این کتاب را بخوانید پیشنهاد من این است که فصل ششم این کتاب را بخوانید: "اندر آداب نگهداری از فرشتهٔ الهام"، چرا که این فصل از کتاب راجع به همان چیزی صحبت می کند که در روان شناسی تحلیلی بسیار مهم است: "تفرّد یا Individuation". این که چگونه آن بخش یگانه و منحصر به فرد وجود انسانی مان را کشف و باور کنیم، پاسخی به سوال درباره "معنای زندگی من". به این لحاظ این فصل کتاب فقط به درد قصه نویس ها نمی خورد بلکه مخاطبان آن همه ما هستیم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/zen.jpg
#چشم_تاریخ
واژه «کودتا» (به فرانسوی: coup d'état) از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شده است. زمانی که یک اقلّیت که طبق قانون نمی توانند قدرت را در دست داشته باشند با در دست داشتن فرماندهی نیروهای نظامی، دولت قانونی را برکنار می کنند یا رأی اکثریت را وتو (نقض) می کنند اصطلاح کودتا را به کار می بریم.
کودتای بیست و هشت مرداد کودتایی بود که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا علیه دولت محمد #مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. دکتر مصدق در روز ۲۹ مرداد بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. شاه که به رم گریخته بود بازگشت. مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکایی و اروپائی شروع شد که در آخر به قرارداد کنسرسیوم منجر شد.
یکی از اعدامیان پس از کودتا #مرتضی_کیوان بود. مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعال سیاسی بود. وی اولین ویراستار ایرانی و پایهگذار انجمن ادبی شمع سوخته بود. وی به ادبیات روسیه تسلط داشت و مطالب زیادی درباره آن نوشت. مدیریت داخلی مجله «بانو»، دبیری مجله جهان نو و عضویت در هیات تحریریه مجله کبوتر صلح در دهه ۱۳۲۰ و آغاز دهه ۱۳۳۰ از عمده مسئولیتهای فرهنگی و روزنامهنگاری او بود. کیوان همنشین برجستگان شعر و ادب آن دوره ایران بود و صمیمیترین دوست او احمد #شاملو بود.
این شعر را شاملو برای مرتضی و پوری (پوران سلطانی، همسر مرتضی) سروده بود:
سال بد ، سال باد ،سال اشک، سال شک
سال روزهای دراز و استقامت های کم، سالی که غرور گدایی کرد
سال پست، سال درد، سال عزا
سال اشک پوری، سال خون مرتضی ...
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/SaleKhooneMorteza.jpg
واژه «کودتا» (به فرانسوی: coup d'état) از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شده است. زمانی که یک اقلّیت که طبق قانون نمی توانند قدرت را در دست داشته باشند با در دست داشتن فرماندهی نیروهای نظامی، دولت قانونی را برکنار می کنند یا رأی اکثریت را وتو (نقض) می کنند اصطلاح کودتا را به کار می بریم.
کودتای بیست و هشت مرداد کودتایی بود که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا علیه دولت محمد #مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. دکتر مصدق در روز ۲۹ مرداد بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. شاه که به رم گریخته بود بازگشت. مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکایی و اروپائی شروع شد که در آخر به قرارداد کنسرسیوم منجر شد.
یکی از اعدامیان پس از کودتا #مرتضی_کیوان بود. مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعال سیاسی بود. وی اولین ویراستار ایرانی و پایهگذار انجمن ادبی شمع سوخته بود. وی به ادبیات روسیه تسلط داشت و مطالب زیادی درباره آن نوشت. مدیریت داخلی مجله «بانو»، دبیری مجله جهان نو و عضویت در هیات تحریریه مجله کبوتر صلح در دهه ۱۳۲۰ و آغاز دهه ۱۳۳۰ از عمده مسئولیتهای فرهنگی و روزنامهنگاری او بود. کیوان همنشین برجستگان شعر و ادب آن دوره ایران بود و صمیمیترین دوست او احمد #شاملو بود.
این شعر را شاملو برای مرتضی و پوری (پوران سلطانی، همسر مرتضی) سروده بود:
سال بد ، سال باد ،سال اشک، سال شک
سال روزهای دراز و استقامت های کم، سالی که غرور گدایی کرد
سال پست، سال درد، سال عزا
سال اشک پوری، سال خون مرتضی ...
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/SaleKhooneMorteza.jpg
#یادداشت_هفته
#مسابقه_ملی_من_ازتو_زرنگترم
دوستی داشتم که همه او را به زرنگی و رندیِ افراطی می شناختند، تا جایی که گمان می کردند هرجا سر و کلّه ی این آدم پیدا شود کاسه ای زیر نیم کاسه است و باید مراقب باشند کلاهی سرشان نرود. خود این فرد هم به گونه ای اغراق آمیز سعی می کرد تیز و زبل بودن خود را به رُخ بکشاند! وقتی مدّت بیشتری با او بودم یک بار خاطره ای برایم تعریف کرد که باعث شد ریشه ی این رفتار زننده ی او را دریابم:
وقتی دوستم به کودکستان یا سال های اوّل دبستان می رفت هر روز یک شکلات کیت کت با خودش به مدرسه می برد. او کیت کتش را هر روز با دوست بغلی اش نصف می کرد. یک روز دوستم به مادرش می گوید: "مامان برام دو تا کیت کت بخر که یکیشو بدم به سعید" و بعد به مادرش می گوید که هر روز کیت کتی که می برد را با سعید نصف می کند. واکنش مادر دوستم به این کوچولوی سخاوتمند این بود: "ای هالوی ساده لوح!" . لحن مادر و نگاه او به دوست کوچکم فهماند که خطای بزرگی انجام داده! این بود که تصمیم گرفت دیگر هالو نباشد و از فردا کیت کتش را تنهایی بخورد! یواشکی و بی سر و صدا و تا وقتی دوستش سر نرسیده! دوستم بعد از آن از کیت کت هایش دو برابر لذّت نبرد فقط از این لذّت برد که هالو نیست! و کم کم تلاش کرد به دیگران ثابت کند که نه تنها هالو نیست که بسیار هم تیز و زبل است!
ما به فرزندانمان یاد می دهیم که تنها بخورند و بیشتر بخورند و دارایی شان را قسمت نکنند و هالو و ساده دل نباشند، آنوقت دسته جمعی در جامعه ای زندگی می کنیم که بسیاری از مردم به هم با سوء ظن می نگرند و از بی اعتمادی و احساس انزوا و تنهایی رنج می برند و برای این که کلاهی سرشان نرود خودشان کلاه دیگران را برمی دارند و در این بازی "من ساده لوح نیستم" از هم سبقت می گیرند!
آن یکی در وقت استنجا بگفت
که مرا با بوی جنّت دار جُفت
گفت شخصی خوب وِرد آوردهای
لیک سوراخ دعا گم کردهای
این دعا چون وِرد بینی بود چون
وِرد بینی را تو آوردی به کون؟
رایحهٔ جنّت ز بینی یافت حُر
رایحهٔ جنّت کی آید از دُبُر؟!
ای تواضع برده پیش ابلهان
وی تکبّر برده تو پیش شهان
آن تکبّر بر خَسان خوبست و چُست
هین مرو معکوس، عکسش بندِ تُست
#مثنوی_مولوی- دفتر چهارم
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#مسابقه_ملی_من_ازتو_زرنگترم
دوستی داشتم که همه او را به زرنگی و رندیِ افراطی می شناختند، تا جایی که گمان می کردند هرجا سر و کلّه ی این آدم پیدا شود کاسه ای زیر نیم کاسه است و باید مراقب باشند کلاهی سرشان نرود. خود این فرد هم به گونه ای اغراق آمیز سعی می کرد تیز و زبل بودن خود را به رُخ بکشاند! وقتی مدّت بیشتری با او بودم یک بار خاطره ای برایم تعریف کرد که باعث شد ریشه ی این رفتار زننده ی او را دریابم:
وقتی دوستم به کودکستان یا سال های اوّل دبستان می رفت هر روز یک شکلات کیت کت با خودش به مدرسه می برد. او کیت کتش را هر روز با دوست بغلی اش نصف می کرد. یک روز دوستم به مادرش می گوید: "مامان برام دو تا کیت کت بخر که یکیشو بدم به سعید" و بعد به مادرش می گوید که هر روز کیت کتی که می برد را با سعید نصف می کند. واکنش مادر دوستم به این کوچولوی سخاوتمند این بود: "ای هالوی ساده لوح!" . لحن مادر و نگاه او به دوست کوچکم فهماند که خطای بزرگی انجام داده! این بود که تصمیم گرفت دیگر هالو نباشد و از فردا کیت کتش را تنهایی بخورد! یواشکی و بی سر و صدا و تا وقتی دوستش سر نرسیده! دوستم بعد از آن از کیت کت هایش دو برابر لذّت نبرد فقط از این لذّت برد که هالو نیست! و کم کم تلاش کرد به دیگران ثابت کند که نه تنها هالو نیست که بسیار هم تیز و زبل است!
ما به فرزندانمان یاد می دهیم که تنها بخورند و بیشتر بخورند و دارایی شان را قسمت نکنند و هالو و ساده دل نباشند، آنوقت دسته جمعی در جامعه ای زندگی می کنیم که بسیاری از مردم به هم با سوء ظن می نگرند و از بی اعتمادی و احساس انزوا و تنهایی رنج می برند و برای این که کلاهی سرشان نرود خودشان کلاه دیگران را برمی دارند و در این بازی "من ساده لوح نیستم" از هم سبقت می گیرند!
آن یکی در وقت استنجا بگفت
که مرا با بوی جنّت دار جُفت
گفت شخصی خوب وِرد آوردهای
لیک سوراخ دعا گم کردهای
این دعا چون وِرد بینی بود چون
وِرد بینی را تو آوردی به کون؟
رایحهٔ جنّت ز بینی یافت حُر
رایحهٔ جنّت کی آید از دُبُر؟!
ای تواضع برده پیش ابلهان
وی تکبّر برده تو پیش شهان
آن تکبّر بر خَسان خوبست و چُست
هین مرو معکوس، عکسش بندِ تُست
#مثنوی_مولوی- دفتر چهارم
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#چشم_تاریخ
#بهار_پراگ، دورهای از گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی در #چکسلواکی بود. این دوره از ۵ ژانویه، ۱۹۶۸ شروع شده و تا ۲۰ اوت همان سال ادامه داشت. این دوره وقتی به پایان رسید که اتحاد جماهیر #شوروی سوسیالیستی به همراه متحدینش به چکسلواکی حمله کردند. از اواسط دههٔ ۱۹۶۰، اعتراضات مردم چک و اسلواکی به حکومت موجود در چکسلواکی شدت گرفت. این اعتراضات منجر به منصوب شدن الکساندر دوبچک از سوی اصلاح طلبان به رهبری حزب کمونیست شد. دوبچک اصلاحاتی را که در وضعیت سیاسی موجود انجام داد سوسیالیسم با سیمای انسانی مینامید. اصلاحات دوبچک پشتیبانی و حمایت افراد جامعه از جمله طبقهٔ کارگر را برانگیخت. با این وجود، رهبری شوروی این اصلاحات را تهدیدی به تسلطش بر بلوک شرق، و حتی امنیت اتحاد شوروی، میدانست.
اقلیت قابل ملاحظهای در حزب حاکم، به خصوص در ردههای بالاتر رهبری، با هرگونه کاهش در کنترل حزب بر جامعه مخالف بودند و فعالانه به همراه شوروی برای برکناری اصلاح طلبان نقشه کشیدند. دورهٔ آزادی سیاسی در چکسلواکی در ۱۹۶۸، وقتیکه ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار سربازان پیمان ورشو و پنج الی هفت هزار تانک کشور را تصرف کردند، به پایان رسید. این اتفاق در شامگاه ۲۰ اوت روی داد. پس از این کودتا نظام تمامیّت خواه (توتالیتاریست) نزدیک به بیست سال در چکسلواکی حاکم بود که یکی از نتایج آن مهاجرت سیصد هزار تحصیلکرده و نخبه از این کشور بود. این دوره ی انحصار قدرت در طی انقلاب آرام 1989 به پایان رسید. انقلاب مخملی یا انقلاب آرام به انتقال قدرت غیر خشونتآمیز در چکسلواکی سابق گفته میشود. دورهٔ تحول و انتقال از ۱۷ نوامبر تا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ به طول انجامید.
در ۱۷ نوامبر ۱۹۸۹ پلیس ضد شورش تظاهرات دانشجویان را در پراگ سرکوب کرد. این رخداد باعث راهاندازی مجموعهای از تظاهرات از ۱۹ نوامبر تا پایان دسامبر شد. در ۲۰ نوامبر، جمعیت معترضان در پراگ به تقریباً پانصدهزار نفر رسید. در ۲۴ نوامبر، همهٔ سران حزب کمونیست از جمله دبیرکل آن استعفا کردند.
@drsargolaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/PrahaSpring.jpg
#بهار_پراگ، دورهای از گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی در #چکسلواکی بود. این دوره از ۵ ژانویه، ۱۹۶۸ شروع شده و تا ۲۰ اوت همان سال ادامه داشت. این دوره وقتی به پایان رسید که اتحاد جماهیر #شوروی سوسیالیستی به همراه متحدینش به چکسلواکی حمله کردند. از اواسط دههٔ ۱۹۶۰، اعتراضات مردم چک و اسلواکی به حکومت موجود در چکسلواکی شدت گرفت. این اعتراضات منجر به منصوب شدن الکساندر دوبچک از سوی اصلاح طلبان به رهبری حزب کمونیست شد. دوبچک اصلاحاتی را که در وضعیت سیاسی موجود انجام داد سوسیالیسم با سیمای انسانی مینامید. اصلاحات دوبچک پشتیبانی و حمایت افراد جامعه از جمله طبقهٔ کارگر را برانگیخت. با این وجود، رهبری شوروی این اصلاحات را تهدیدی به تسلطش بر بلوک شرق، و حتی امنیت اتحاد شوروی، میدانست.
اقلیت قابل ملاحظهای در حزب حاکم، به خصوص در ردههای بالاتر رهبری، با هرگونه کاهش در کنترل حزب بر جامعه مخالف بودند و فعالانه به همراه شوروی برای برکناری اصلاح طلبان نقشه کشیدند. دورهٔ آزادی سیاسی در چکسلواکی در ۱۹۶۸، وقتیکه ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار سربازان پیمان ورشو و پنج الی هفت هزار تانک کشور را تصرف کردند، به پایان رسید. این اتفاق در شامگاه ۲۰ اوت روی داد. پس از این کودتا نظام تمامیّت خواه (توتالیتاریست) نزدیک به بیست سال در چکسلواکی حاکم بود که یکی از نتایج آن مهاجرت سیصد هزار تحصیلکرده و نخبه از این کشور بود. این دوره ی انحصار قدرت در طی انقلاب آرام 1989 به پایان رسید. انقلاب مخملی یا انقلاب آرام به انتقال قدرت غیر خشونتآمیز در چکسلواکی سابق گفته میشود. دورهٔ تحول و انتقال از ۱۷ نوامبر تا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ به طول انجامید.
در ۱۷ نوامبر ۱۹۸۹ پلیس ضد شورش تظاهرات دانشجویان را در پراگ سرکوب کرد. این رخداد باعث راهاندازی مجموعهای از تظاهرات از ۱۹ نوامبر تا پایان دسامبر شد. در ۲۰ نوامبر، جمعیت معترضان در پراگ به تقریباً پانصدهزار نفر رسید. در ۲۴ نوامبر، همهٔ سران حزب کمونیست از جمله دبیرکل آن استعفا کردند.
@drsargolaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/PrahaSpring.jpg
#مقاله
#بیخوابی -قسمت اول
همه پزشکان بارها با مراجعانی مواجه شده اند که از بی خوابی شکایت می کنند. اغلب این افراد، ناآگاهانه تصور می کنند که تنها با گفتن این که دچار بی خوابی هستند پزشک باید برای آن ها یک دارو (به تصور آنها قرص خواب) تجویز کند ولی پزشکان می دانند که بی خوابی یک بیماری با یک داروی مشخص نیست بلکه بی خوابی فقط یک علامت است که باید علت آن را کشف شود و مورد درمان قرار گیرد. بعضی افرادی که از بی خوابی شاکی هستند در واقع دچار بی خوابی نیستند بلکه ممکن است به صورت طبیعی کم خواب باشند. بدین معنی که حداکثر با روزی 6 ساعت خواب کاملأ سرحالند در حالی که افراد پر خواب خود را نیازمند روزی حداقل 9 ساعت خواب می بینند. طبیعی است که اگر دو نفر که با هم زندگی می کنند- مثل یک زوج- یک نفرشان پرخواب و دیگری کم خواب باشد، فرد کم خواب ممکن است احساس کند که دچار بی خوابی بیمارگونه است چون با توجه به نیاز کمتر به خواب، نمی تواند در ساعات خاموش شدن چراغ به خواب رود و بسیار زودتر از هم اطاقی اش نیز از خواب بیدار می شود. یکی از مثال های کم خوابی طبیعی کم خوابی مرتبط با بالا رفتن سن است، بنابراین یک فرد سالمند نباید با مقایسه ساعت خواب خود با فرزندش خود را دچار بی خوابی بداند یا برعکس فرزندش را تنبل و پرخواب بنامد.
در برخی از موارد بی خوابی علامتی از یک بیماری جسمی است مثلأ بیمار دچار آرتروز و کمردرد مزمن ممکن است به دلیل درد (که معمولاً به هنگام خواب بیشتر خود را نشان می دهد) دچار بی خوابی هم باشد. بعضی از بیماران قلبی به هنگام دراز کشیدن یا به خواب رفتن دچار تنگی نفس می شوند، طبیعی است که این بیماران خواب راحتی نداشته باشند. در چنین مواردی برای درمان بی خوابی باید بیماری زمینه ای درمان شود. در بسیاری از این بیماران مصرف داروهای خواب آور نه تنها مفید نیست که ممکن است عوارضی نیز داشته باشد مثلأ در یک بیمار که به دلیل بیماری های تنفسی از خواب می پرد استفاده از داروهای خواب آور ممکن است باعث افت بیش از پیش عملکرد تنفسی شود و موجب خفگی بیمار گردد. در اکثر بیماری های روانپزشکی نیز خواب مختل می شود. مثلا بیماران افسرده اغلب دچار بی خوابی می شوند، ساعت ها پیش از دیگران بیدار می شوند و تا صبح، ساعت ها در بستر خود رنج می کشند. بیشتر بیماران مضطرب نیز دچار بی خوابی هستند. تشویش و دلواپسی باعث می شود که این بیماران ساعت ها در بستر جا به جا شوند اما به خواب نروند. بیمارانی که دچار اشکالات شناختی مغزی مثل دمانس هستند نیز خواب کمتری نسبت به افراد سالم دارند و در بیماران دچار مانیا و اسکیزوفرنی نیز بیمار کمتر از دیگران می خوابد. در بسیاری از بیماران ممکن است بی خوابی اولین شکایت باشد و تنها وقتی روانپزشک یک صحبت مفصَل با بیمار کرد مشخص می شود که بیمار مثلأ دچار افسردگی اساسی یا اضطراب منتشر است. در گروهی از بیماران بی خوابی ناشی از مشکلات تنفسی وابسته به خواب است. این بیماران در خواب دچار وقفه تنفسی یا آپنه می شوند و در نتیجه کمبود هوای تنفسی یا در نتیجه تقلایی که برای رفع آپنه می کنند از خواب می پرند. این روال در خواب این افراد مرتب تکرار می شود، در نتیجه این بیماران به محض این که به خواب می روند از خواب می پرند و در حالی که سراسر شب را در رختخواب خود بوده اند و به کم خوابی هم مبتلا نیستند در تمام شب خواب عمیقی نداشته اند. خیلی از بیماران ممکن است این تقلاهای شبانه را به خاطر نیاورند و تنها صبح هنگامی که بیدار می شوند دچار خستگی و سردرد هستند. تعدادی از این بیماران افراد چاقی هستند که با کاهش وزن مشکل شان حل می شود ولی برای برخی از این بیماران روش های درمانی پیچیده تری مورد نیاز می باشند که توسط متخصصان گوش و حلق و بینی انجام می شوند. بعضی از افراد هم به محض اینکه به خواب می روند دچار انقباضات عضلانی محکمی در پاهایشان می شوند و از خواب می پرند. این بیماران هم ممکن است خاطره ای از وقایع شبانه به یاد نیاورند و تنها همبسترشان بتواند در مورد پرش های مکرر پای آن ها شرح حال راهنمایی کننده ای به روانپزشک بدهد. در تعدادی از بیماران به جای پرش عضلات پا، مور مور شدن شدیدی رخ می دهد که بیمار ناچار از جا به جا کردن پاهایش می شود و درنتیجه خواب او آشفته می شود .
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#بیخوابی -قسمت اول
همه پزشکان بارها با مراجعانی مواجه شده اند که از بی خوابی شکایت می کنند. اغلب این افراد، ناآگاهانه تصور می کنند که تنها با گفتن این که دچار بی خوابی هستند پزشک باید برای آن ها یک دارو (به تصور آنها قرص خواب) تجویز کند ولی پزشکان می دانند که بی خوابی یک بیماری با یک داروی مشخص نیست بلکه بی خوابی فقط یک علامت است که باید علت آن را کشف شود و مورد درمان قرار گیرد. بعضی افرادی که از بی خوابی شاکی هستند در واقع دچار بی خوابی نیستند بلکه ممکن است به صورت طبیعی کم خواب باشند. بدین معنی که حداکثر با روزی 6 ساعت خواب کاملأ سرحالند در حالی که افراد پر خواب خود را نیازمند روزی حداقل 9 ساعت خواب می بینند. طبیعی است که اگر دو نفر که با هم زندگی می کنند- مثل یک زوج- یک نفرشان پرخواب و دیگری کم خواب باشد، فرد کم خواب ممکن است احساس کند که دچار بی خوابی بیمارگونه است چون با توجه به نیاز کمتر به خواب، نمی تواند در ساعات خاموش شدن چراغ به خواب رود و بسیار زودتر از هم اطاقی اش نیز از خواب بیدار می شود. یکی از مثال های کم خوابی طبیعی کم خوابی مرتبط با بالا رفتن سن است، بنابراین یک فرد سالمند نباید با مقایسه ساعت خواب خود با فرزندش خود را دچار بی خوابی بداند یا برعکس فرزندش را تنبل و پرخواب بنامد.
در برخی از موارد بی خوابی علامتی از یک بیماری جسمی است مثلأ بیمار دچار آرتروز و کمردرد مزمن ممکن است به دلیل درد (که معمولاً به هنگام خواب بیشتر خود را نشان می دهد) دچار بی خوابی هم باشد. بعضی از بیماران قلبی به هنگام دراز کشیدن یا به خواب رفتن دچار تنگی نفس می شوند، طبیعی است که این بیماران خواب راحتی نداشته باشند. در چنین مواردی برای درمان بی خوابی باید بیماری زمینه ای درمان شود. در بسیاری از این بیماران مصرف داروهای خواب آور نه تنها مفید نیست که ممکن است عوارضی نیز داشته باشد مثلأ در یک بیمار که به دلیل بیماری های تنفسی از خواب می پرد استفاده از داروهای خواب آور ممکن است باعث افت بیش از پیش عملکرد تنفسی شود و موجب خفگی بیمار گردد. در اکثر بیماری های روانپزشکی نیز خواب مختل می شود. مثلا بیماران افسرده اغلب دچار بی خوابی می شوند، ساعت ها پیش از دیگران بیدار می شوند و تا صبح، ساعت ها در بستر خود رنج می کشند. بیشتر بیماران مضطرب نیز دچار بی خوابی هستند. تشویش و دلواپسی باعث می شود که این بیماران ساعت ها در بستر جا به جا شوند اما به خواب نروند. بیمارانی که دچار اشکالات شناختی مغزی مثل دمانس هستند نیز خواب کمتری نسبت به افراد سالم دارند و در بیماران دچار مانیا و اسکیزوفرنی نیز بیمار کمتر از دیگران می خوابد. در بسیاری از بیماران ممکن است بی خوابی اولین شکایت باشد و تنها وقتی روانپزشک یک صحبت مفصَل با بیمار کرد مشخص می شود که بیمار مثلأ دچار افسردگی اساسی یا اضطراب منتشر است. در گروهی از بیماران بی خوابی ناشی از مشکلات تنفسی وابسته به خواب است. این بیماران در خواب دچار وقفه تنفسی یا آپنه می شوند و در نتیجه کمبود هوای تنفسی یا در نتیجه تقلایی که برای رفع آپنه می کنند از خواب می پرند. این روال در خواب این افراد مرتب تکرار می شود، در نتیجه این بیماران به محض این که به خواب می روند از خواب می پرند و در حالی که سراسر شب را در رختخواب خود بوده اند و به کم خوابی هم مبتلا نیستند در تمام شب خواب عمیقی نداشته اند. خیلی از بیماران ممکن است این تقلاهای شبانه را به خاطر نیاورند و تنها صبح هنگامی که بیدار می شوند دچار خستگی و سردرد هستند. تعدادی از این بیماران افراد چاقی هستند که با کاهش وزن مشکل شان حل می شود ولی برای برخی از این بیماران روش های درمانی پیچیده تری مورد نیاز می باشند که توسط متخصصان گوش و حلق و بینی انجام می شوند. بعضی از افراد هم به محض اینکه به خواب می روند دچار انقباضات عضلانی محکمی در پاهایشان می شوند و از خواب می پرند. این بیماران هم ممکن است خاطره ای از وقایع شبانه به یاد نیاورند و تنها همبسترشان بتواند در مورد پرش های مکرر پای آن ها شرح حال راهنمایی کننده ای به روانپزشک بدهد. در تعدادی از بیماران به جای پرش عضلات پا، مور مور شدن شدیدی رخ می دهد که بیمار ناچار از جا به جا کردن پاهایش می شود و درنتیجه خواب او آشفته می شود .
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#مقاله
#بیخوابی -قسمت دوم
بعضی از بیماران در مجموع، مقدار خواب طبیعی دارند اما مشکل شان این است که ریتم خواب شبانه روزی متفاوتی دارند. فرض کنید که به جای این که 12 شب خواب آلوده شوند و ساعت 7 صبح سرحال از خواب بیدار شوند، ریتم خواب شان از ساعت 3 شب شروع می شود و تا ساعت 10 صبح طول می کشد. در نتیجه با توجه به ساعت کاری معمول، این افراد که سعی می کنند زودتر بخوابند تا صبح بتوانند زودتر بیدار شوند 3-2 ساعت در رختخواب با بی خوابی در جدالند و صبح نیز خواب آلوده و کسل از خواب بیدار می شوند .
بنابراین وقتی فردی دچار بی خوابی است روانپزشک بررسی دقیقی انجام می دهد و براساس تشخیص علت بی خوابی تصمیم می گیرد و درمان می نماید.
گاهی بی خوابی علل ساده تری دارد. مثلأ بعضی افراد داروهایی می خورند که ایجاد بی خوابی می کنند و آن ها اطلاع ندارند که بی خوابی شان در اثر مصرف داروهاست. برای مثال بعضی داروهای ضد فشار خون، داروهای ضد آسم، داروهای ضد صرع، قرص های ضد بارداری، ترکیبات تیروئید و داروهای ضد افسردگی جدید ایجاد آشفتگی در خواب می کنند، بویژه وقتی این داروها بلافاصله قبل از خواب مصرف شوند احتمال این عارضه بیشتر است.
بعضی بیماران مدت ها از داروهایی استفاده کرده اند که یکی اثرات جانبی آن ها خواص خواب آوری بوده است و وقتی که به طور ناگهانی این داروها را قطع کرده اند دچار «بی خوابی برگشتی» شده اند.
یکی از موادی که ایجاد بی خوابی می کند کافئین است که در چای، قهوه، چای سبز، نوشابه های گازدار و شکلات مقادیر زیادی از آن وجود دارد. مصرف این مواد یکی دو ساعت قبل از خواب ممکن است علت بی خوابی باشد. بنابراین خیلی از افرادی که عادت دارند شب هنگام چای بنوشند، ممکن است نتوانند در ساعتی که مورد نظرشان است به خواب روند. این افراد با حذف نوشیدن چای شبانه خواهند توانست در ساعت مطلوب به خواب روند.
در مواردی نیز بی خوابی ناشی از عدم رعایت بهداشت خواب است و رعایت اصول بهداشت خواب به رفع آن کمک می کند. برخی از اصول بهداشت خواب بدین شرحند:
1- از محل خواب تان فقط برای خوابیدن استفاده کنید تا نسبت به آن محل، حالت شرطی برایتان به وجود آید بنابراین تلویزیون نگاه کردن و "چت کردن" (گفتگوی پیامکی یا اینترنتی) در رختخواب را کنار بگذارید.
2- قبل از خواب از مصرف هر نوع دارویی که بی خوابی می آورد و نیز مواد غذایی ایجاد کننده بی خوابی مثل چای و قهوه خودداری کنید. از طرفی مواد غذایی حاوی "تریپتوفان" مثل عسل، گردو، بادام، موز، کلم بروکلی و سویا کیفیت خواب را بهتر می کنند.
3- تحریکات فکری قبل از خواب ایجاد بی خوابی می کنند. طبیعی است که پس از تماشای یک فیلم هیجان انگیز و پرحادثه یا یک فیلم پورنوگرافیک خواب تان نبرد. مطالعه و موزیک آرام را می توان جانشین تماشای فیلم کرد.
یکی از افرادی که شاکی از این بود که مدتی است دچار بی خوابی است و یکی دو ساعت طول می کشد تا خوابش ببرد هر شب چند ساعت را به تماشای فیلم های مهیج گذرانده بود. طبیعی است که تحریک شدید نوری و صوتی از یک طرف و تحریک هیجانی و عاطفی از طرف دیگر باعث می شود که سیستم «آماده باش» بدن فعال شود. بدیهی است که پس از اینکه سیستم «بیدار باش» بدن را به حداکثر فعالیت رسانده ایم، نمی توان انتظار خواب را از بدن داشت.
4- برنامه فعالیت بدنی و ورزشی منظم، حمام گرم قبل از خواب (که دمای بدن را بالا ببرد) و روش های آرام سازی عضلانی (ریلکسیشن) نیز باعث بهبود وضع خواب می شوند.
5- سیگار کشیدن و استفاده از موادی مثل الکل و حشیش نیز باعث آشفتگی خواب می شوند لذا ترک برنامه ریزی شده این مواد نیز باعث بهبود وضع خواب می گردد.
بنابراین برای درمان بی خوابی باید بررسی کاملی توسط پزشک به عمل آید و پس از تشخیص علت بی خوابی، درمان خاص آن مسأله طرح ریزی شود. از هیچ پزشکی انتظار نداشته باشید که بلافاصله پس از شنیدن شکایت شما از بی خوابی دست به قلم ببرد و قرص خواب آور تجویز کند، چنین کاری به ضرر شماست.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#بیخوابی -قسمت دوم
بعضی از بیماران در مجموع، مقدار خواب طبیعی دارند اما مشکل شان این است که ریتم خواب شبانه روزی متفاوتی دارند. فرض کنید که به جای این که 12 شب خواب آلوده شوند و ساعت 7 صبح سرحال از خواب بیدار شوند، ریتم خواب شان از ساعت 3 شب شروع می شود و تا ساعت 10 صبح طول می کشد. در نتیجه با توجه به ساعت کاری معمول، این افراد که سعی می کنند زودتر بخوابند تا صبح بتوانند زودتر بیدار شوند 3-2 ساعت در رختخواب با بی خوابی در جدالند و صبح نیز خواب آلوده و کسل از خواب بیدار می شوند .
بنابراین وقتی فردی دچار بی خوابی است روانپزشک بررسی دقیقی انجام می دهد و براساس تشخیص علت بی خوابی تصمیم می گیرد و درمان می نماید.
گاهی بی خوابی علل ساده تری دارد. مثلأ بعضی افراد داروهایی می خورند که ایجاد بی خوابی می کنند و آن ها اطلاع ندارند که بی خوابی شان در اثر مصرف داروهاست. برای مثال بعضی داروهای ضد فشار خون، داروهای ضد آسم، داروهای ضد صرع، قرص های ضد بارداری، ترکیبات تیروئید و داروهای ضد افسردگی جدید ایجاد آشفتگی در خواب می کنند، بویژه وقتی این داروها بلافاصله قبل از خواب مصرف شوند احتمال این عارضه بیشتر است.
بعضی بیماران مدت ها از داروهایی استفاده کرده اند که یکی اثرات جانبی آن ها خواص خواب آوری بوده است و وقتی که به طور ناگهانی این داروها را قطع کرده اند دچار «بی خوابی برگشتی» شده اند.
یکی از موادی که ایجاد بی خوابی می کند کافئین است که در چای، قهوه، چای سبز، نوشابه های گازدار و شکلات مقادیر زیادی از آن وجود دارد. مصرف این مواد یکی دو ساعت قبل از خواب ممکن است علت بی خوابی باشد. بنابراین خیلی از افرادی که عادت دارند شب هنگام چای بنوشند، ممکن است نتوانند در ساعتی که مورد نظرشان است به خواب روند. این افراد با حذف نوشیدن چای شبانه خواهند توانست در ساعت مطلوب به خواب روند.
در مواردی نیز بی خوابی ناشی از عدم رعایت بهداشت خواب است و رعایت اصول بهداشت خواب به رفع آن کمک می کند. برخی از اصول بهداشت خواب بدین شرحند:
1- از محل خواب تان فقط برای خوابیدن استفاده کنید تا نسبت به آن محل، حالت شرطی برایتان به وجود آید بنابراین تلویزیون نگاه کردن و "چت کردن" (گفتگوی پیامکی یا اینترنتی) در رختخواب را کنار بگذارید.
2- قبل از خواب از مصرف هر نوع دارویی که بی خوابی می آورد و نیز مواد غذایی ایجاد کننده بی خوابی مثل چای و قهوه خودداری کنید. از طرفی مواد غذایی حاوی "تریپتوفان" مثل عسل، گردو، بادام، موز، کلم بروکلی و سویا کیفیت خواب را بهتر می کنند.
3- تحریکات فکری قبل از خواب ایجاد بی خوابی می کنند. طبیعی است که پس از تماشای یک فیلم هیجان انگیز و پرحادثه یا یک فیلم پورنوگرافیک خواب تان نبرد. مطالعه و موزیک آرام را می توان جانشین تماشای فیلم کرد.
یکی از افرادی که شاکی از این بود که مدتی است دچار بی خوابی است و یکی دو ساعت طول می کشد تا خوابش ببرد هر شب چند ساعت را به تماشای فیلم های مهیج گذرانده بود. طبیعی است که تحریک شدید نوری و صوتی از یک طرف و تحریک هیجانی و عاطفی از طرف دیگر باعث می شود که سیستم «آماده باش» بدن فعال شود. بدیهی است که پس از اینکه سیستم «بیدار باش» بدن را به حداکثر فعالیت رسانده ایم، نمی توان انتظار خواب را از بدن داشت.
4- برنامه فعالیت بدنی و ورزشی منظم، حمام گرم قبل از خواب (که دمای بدن را بالا ببرد) و روش های آرام سازی عضلانی (ریلکسیشن) نیز باعث بهبود وضع خواب می شوند.
5- سیگار کشیدن و استفاده از موادی مثل الکل و حشیش نیز باعث آشفتگی خواب می شوند لذا ترک برنامه ریزی شده این مواد نیز باعث بهبود وضع خواب می گردد.
بنابراین برای درمان بی خوابی باید بررسی کاملی توسط پزشک به عمل آید و پس از تشخیص علت بی خوابی، درمان خاص آن مسأله طرح ریزی شود. از هیچ پزشکی انتظار نداشته باشید که بلافاصله پس از شنیدن شکایت شما از بی خوابی دست به قلم ببرد و قرص خواب آور تجویز کند، چنین کاری به ضرر شماست.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
*درود بر شما بزرگوار
بنده چهل و هشت سالمه و همیشه یه عالمه ایده های پولساز و بکر دارم ولی عملی نمیکنم. کارم طراحی لباس و دوخت و اجرای کامل لباس و اکسسوار هستش. ولی از همین راه هم درآمد مناسبی ندارم. نمیدونم چیکار کنم و چه چیزی رو بررسی کنم. مثلا وسواسم رو، مدیریت زمان رو، مدیریت پول رو، ارتباطاتم رو این تلگرام و اینستاگرام و پینترس و ... و .... و البته شاید همه اش رو. درخواست عاجزانه کمک دارم از شما. راستی مطالب کانال شما رو پیگیرم و بسیار استفاده میکنم چراکه عجیب کاربردی هستن و همسو با شیوه زندگیم و تفکراتم. و تعدادی از کتابهاتون رو هم مطالعه کردم. بینهایت سپاسگزار شما هستم. و منتظر دریافت راهنمایی. پاینده و برقرار باشید.
بدرود.
*سلام و احترام
ممکنه یک اتوموبیل همه ی قطعاتش نو و سالم باشن فقط باتریش مستهلک شده باشه، این ماشین بدون هُل دادن راه نمیفته! ممکنه یه آدم ، ورزشکار و قوی باشه ولی فقط به خاطر تحریک کبدش توسط یه ویروس، چند هفته نتونه از جاش پا شه! مسائل روانی هم همینطور هستن: یک هنرمند خلّاق و توانمند (از حیث تکنیک) ممکنه به علّت خُلق پایین یا اضطراب بالا ماه ها نتونه یه اثر به بازار بده، یک نوجوون باهوش و مهربان ممکنه به خاطر نداشتن تمرکز کافی مدرسه رو ترک کنه، یک پزشک دانشمند و دلسوز ممکنه بخاطر ناتوانی در مدیریت روابطش با بیمارانش دچار مشکلات قانونی مکرّر بشه، این ها موارد نادری نیستند، آنقدر شایع هستند که ما از دیدن آن ها کمترین تعجّبی نمی کنیم. این که مسئله ی شما دقیقاً چیست نیاز به ارزشیابی بالینی داره. برای تشخیص گذاری و طرّاحی درمان در روانپزشکی باید سیر زندگی فرد، ضربه های روانی و تجارب عاطفیش، طرحواره ها و تیپ شخصیتیش و حتی شجره نامه ی ژنتیکیش با دقت مطالعه بشن. گاهی نیاز هست که برای موشکافی بیشتر تست های فرافکن یا بررسی رؤیاها یا پسرفت سنّی هیپنوتیزمی انجام بشه یا برای بررسی بیشتر عملکرد مغز تست های عصب روانشناختی گرفته بشن. لازم نیست یک معضل عظیم در شما وجود داشته باشه و یک درمان عجیب و غریب دریافت کنید. گاهی به دست آوردن یک مهارت به ظاهر کوچیک یا مصرف یک داروی مناسب یک تغییر عملکرد قابل توجه ایجاد می کنه.
تندرست و سربلند باشید
@drsargolzaei
*درود بر شما بزرگوار
بنده چهل و هشت سالمه و همیشه یه عالمه ایده های پولساز و بکر دارم ولی عملی نمیکنم. کارم طراحی لباس و دوخت و اجرای کامل لباس و اکسسوار هستش. ولی از همین راه هم درآمد مناسبی ندارم. نمیدونم چیکار کنم و چه چیزی رو بررسی کنم. مثلا وسواسم رو، مدیریت زمان رو، مدیریت پول رو، ارتباطاتم رو این تلگرام و اینستاگرام و پینترس و ... و .... و البته شاید همه اش رو. درخواست عاجزانه کمک دارم از شما. راستی مطالب کانال شما رو پیگیرم و بسیار استفاده میکنم چراکه عجیب کاربردی هستن و همسو با شیوه زندگیم و تفکراتم. و تعدادی از کتابهاتون رو هم مطالعه کردم. بینهایت سپاسگزار شما هستم. و منتظر دریافت راهنمایی. پاینده و برقرار باشید.
بدرود.
*سلام و احترام
ممکنه یک اتوموبیل همه ی قطعاتش نو و سالم باشن فقط باتریش مستهلک شده باشه، این ماشین بدون هُل دادن راه نمیفته! ممکنه یه آدم ، ورزشکار و قوی باشه ولی فقط به خاطر تحریک کبدش توسط یه ویروس، چند هفته نتونه از جاش پا شه! مسائل روانی هم همینطور هستن: یک هنرمند خلّاق و توانمند (از حیث تکنیک) ممکنه به علّت خُلق پایین یا اضطراب بالا ماه ها نتونه یه اثر به بازار بده، یک نوجوون باهوش و مهربان ممکنه به خاطر نداشتن تمرکز کافی مدرسه رو ترک کنه، یک پزشک دانشمند و دلسوز ممکنه بخاطر ناتوانی در مدیریت روابطش با بیمارانش دچار مشکلات قانونی مکرّر بشه، این ها موارد نادری نیستند، آنقدر شایع هستند که ما از دیدن آن ها کمترین تعجّبی نمی کنیم. این که مسئله ی شما دقیقاً چیست نیاز به ارزشیابی بالینی داره. برای تشخیص گذاری و طرّاحی درمان در روانپزشکی باید سیر زندگی فرد، ضربه های روانی و تجارب عاطفیش، طرحواره ها و تیپ شخصیتیش و حتی شجره نامه ی ژنتیکیش با دقت مطالعه بشن. گاهی نیاز هست که برای موشکافی بیشتر تست های فرافکن یا بررسی رؤیاها یا پسرفت سنّی هیپنوتیزمی انجام بشه یا برای بررسی بیشتر عملکرد مغز تست های عصب روانشناختی گرفته بشن. لازم نیست یک معضل عظیم در شما وجود داشته باشه و یک درمان عجیب و غریب دریافت کنید. گاهی به دست آوردن یک مهارت به ظاهر کوچیک یا مصرف یک داروی مناسب یک تغییر عملکرد قابل توجه ایجاد می کنه.
تندرست و سربلند باشید
@drsargolzaei
#مقاله
#افسانه_ایکاروس
افسانه پردازان یونانی داستان جوانی را نقل میکنند که به مدد بالهایی که از موم ساخته بود موفق میشود از زندانی که در میان جزیرهای واقع بود و هیچ راه فراری نداشت، پرواز کند و رهایی یابد. #ایکاروس که از فرار خود به وجد آمده بود وسوسه شد که بالاتر و بالاتر برود و در نهایت دچار این وسوسه شد که آنقدر بالا رود تا به خورشید برسد غافل از آن که چون به نزدیک خورشید برسد گرمای خورشید بال های مومی او را آب میکند. چنین شد که ایکاروس که نتوانست بر بلند پروازی خود غلبه کند از اوج آسمان فرو افتاد و به عمق اقیانوس فرو رفت.
داستان ایکاروس داستان غرور بشری است. داستان کسانی است که در کسب دانش و معرفت و فضیلت و قدرت به موفقیت میرسند دچار افسون موفقیت میشوند و غرور و خودشیفتگی باعث میگردد که به وهم همه چیز دانی و همه چیز توانی دچار شوند و این نقطه سقوط آن ها است.
حکایت میکنند که عیسی #مسیح روزی با گروهی مواجه شد که در کار آماده شدن برای سنگسار زنی به نام «ماریا ماگدانلا» بودند. این زن در روز مقدس تن فروشی کرده بود و از نظر آن قوم شایسته ی سخت ترین تنبیه بود. عیسی مسیح به آن قوم می گوید: «هرکس تا کنون گناه نکرده اولین سنگ را پرتاب کند.» طبیعی است که اغلب مردم خود را چندان بی گناه نمیدانستند که برای پرتاب اولین سنگ داوطلب شوند لذا پا پیش نگذاشتند. پیرمردی مقدس مآب و زاهد پیشه که خود را گناهکار نمیدانست قدم پیش نهاد تا اولین سنگ را پرتاب کند. در این وقت عیسی مسیح در گوش او نجوا کردند: «آیا کسی که خود را کاملأ بی گناه میداند دچار تکبر نیست؟ و آیا تکبر همان گناه بزرگی نبود که ابلیس بخاطر آن از درگاه خداوند طرد شد و ملعون گردید؟!» و سنگ از دست آن مرد به زمین افتاد
#لائوتزو حکیم چینی چنین گفته است که «هر چیز که به اوج خود برسد، ضد خود را ایجاد میکند!» او نیز سرنوشت ایکاروس را تمثیل کرده است. سرنوشت کسی که محدودیتهای بشری خود را نپذیرفته است و تصمیم گرفته به خورشید واصل شود و از این روست که در قعر تاریک اقیانوس فرو میغلتد.
اگر نتیجه سال ها عبادت و زهد و پرهیز و خدمات صادقانه ، خود بزرگ بینی و کبر و غرور گردد، انسان از اوج عبودیت به قعر شرک و خودشیفتگی سقوط میکند.
انسان های خود شیفته بت پرستانی هستند که به عکس خود که در آینه می بینند، سجده میکنند! و این همان نقطهای است که #پائولوکوئیلو داستان نویس برزیلی آن را چنین توصیف میکند: «فرشته تبدیل به ابر دژخیم میشود»
#میشل_دومونتی فیلسوف فرانسوی بزرگترین فضیلت را توجه به ضعف ها و محدودیت های بشریمان می دانست لذا در زندگینامه خود نوشت (اتوبیوگرافی) خود به جای آن که از رفتارهای قهرمانانه و مکاشفات و تأملات فیلسوفانه اش بگوید از اجابت مزاج و جزئیات زندگی پیش پا افتاده بشری خود میگوید! قطعاً دومونتی می دانسته که وضعیت اجابت مزاج و بدخوابی و بی کفایتی جسمی او آنقدر اهمیت ندارند که نسلهای آینده را به خواندن آن ها دعوت کند او با این کار و همچنین با مقایسه خود با بزی که در مزرعهاش میچریده میخواسته ما را از خواب شیرین خودشیفتگی بپراند.
اگر فراموش کنیم که بشری هستیم گرفتار محدودیت و ضعف و خطا پذیری، هر موفقیت و پیشرفتی می تواند جامی از باده غرور باشد و در چنین شرایطی انباشتگی موفقیتها نه تنها ما را به سمت سعادت پیش نخواهد برد که روزی ما را دچار بدمستی خواهد کرد. چنان که برای خود حقوق فرابشری قائل خواهیم شد.
این جاست که #حافظ هشدارمان میدهد:
حافظ، نه حد ماست چنین لافها زدن
پا از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#افسانه_ایکاروس
افسانه پردازان یونانی داستان جوانی را نقل میکنند که به مدد بالهایی که از موم ساخته بود موفق میشود از زندانی که در میان جزیرهای واقع بود و هیچ راه فراری نداشت، پرواز کند و رهایی یابد. #ایکاروس که از فرار خود به وجد آمده بود وسوسه شد که بالاتر و بالاتر برود و در نهایت دچار این وسوسه شد که آنقدر بالا رود تا به خورشید برسد غافل از آن که چون به نزدیک خورشید برسد گرمای خورشید بال های مومی او را آب میکند. چنین شد که ایکاروس که نتوانست بر بلند پروازی خود غلبه کند از اوج آسمان فرو افتاد و به عمق اقیانوس فرو رفت.
داستان ایکاروس داستان غرور بشری است. داستان کسانی است که در کسب دانش و معرفت و فضیلت و قدرت به موفقیت میرسند دچار افسون موفقیت میشوند و غرور و خودشیفتگی باعث میگردد که به وهم همه چیز دانی و همه چیز توانی دچار شوند و این نقطه سقوط آن ها است.
حکایت میکنند که عیسی #مسیح روزی با گروهی مواجه شد که در کار آماده شدن برای سنگسار زنی به نام «ماریا ماگدانلا» بودند. این زن در روز مقدس تن فروشی کرده بود و از نظر آن قوم شایسته ی سخت ترین تنبیه بود. عیسی مسیح به آن قوم می گوید: «هرکس تا کنون گناه نکرده اولین سنگ را پرتاب کند.» طبیعی است که اغلب مردم خود را چندان بی گناه نمیدانستند که برای پرتاب اولین سنگ داوطلب شوند لذا پا پیش نگذاشتند. پیرمردی مقدس مآب و زاهد پیشه که خود را گناهکار نمیدانست قدم پیش نهاد تا اولین سنگ را پرتاب کند. در این وقت عیسی مسیح در گوش او نجوا کردند: «آیا کسی که خود را کاملأ بی گناه میداند دچار تکبر نیست؟ و آیا تکبر همان گناه بزرگی نبود که ابلیس بخاطر آن از درگاه خداوند طرد شد و ملعون گردید؟!» و سنگ از دست آن مرد به زمین افتاد
#لائوتزو حکیم چینی چنین گفته است که «هر چیز که به اوج خود برسد، ضد خود را ایجاد میکند!» او نیز سرنوشت ایکاروس را تمثیل کرده است. سرنوشت کسی که محدودیتهای بشری خود را نپذیرفته است و تصمیم گرفته به خورشید واصل شود و از این روست که در قعر تاریک اقیانوس فرو میغلتد.
اگر نتیجه سال ها عبادت و زهد و پرهیز و خدمات صادقانه ، خود بزرگ بینی و کبر و غرور گردد، انسان از اوج عبودیت به قعر شرک و خودشیفتگی سقوط میکند.
انسان های خود شیفته بت پرستانی هستند که به عکس خود که در آینه می بینند، سجده میکنند! و این همان نقطهای است که #پائولوکوئیلو داستان نویس برزیلی آن را چنین توصیف میکند: «فرشته تبدیل به ابر دژخیم میشود»
#میشل_دومونتی فیلسوف فرانسوی بزرگترین فضیلت را توجه به ضعف ها و محدودیت های بشریمان می دانست لذا در زندگینامه خود نوشت (اتوبیوگرافی) خود به جای آن که از رفتارهای قهرمانانه و مکاشفات و تأملات فیلسوفانه اش بگوید از اجابت مزاج و جزئیات زندگی پیش پا افتاده بشری خود میگوید! قطعاً دومونتی می دانسته که وضعیت اجابت مزاج و بدخوابی و بی کفایتی جسمی او آنقدر اهمیت ندارند که نسلهای آینده را به خواندن آن ها دعوت کند او با این کار و همچنین با مقایسه خود با بزی که در مزرعهاش میچریده میخواسته ما را از خواب شیرین خودشیفتگی بپراند.
اگر فراموش کنیم که بشری هستیم گرفتار محدودیت و ضعف و خطا پذیری، هر موفقیت و پیشرفتی می تواند جامی از باده غرور باشد و در چنین شرایطی انباشتگی موفقیتها نه تنها ما را به سمت سعادت پیش نخواهد برد که روزی ما را دچار بدمستی خواهد کرد. چنان که برای خود حقوق فرابشری قائل خواهیم شد.
این جاست که #حافظ هشدارمان میدهد:
حافظ، نه حد ماست چنین لافها زدن
پا از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب
#پروانه_شدن
نویسنده: فرانسیسکو خیمنس
ترجمه: مریم فتاحی
ناشر: انتشارات میلکان - ۱۳۹۵
* * *
کتاب "پروانه شدن" سرگذشت دوران نوجوانی یک مهاجر مکزیکی است که به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرده اند. فرانسیسکو خیمنس در این اتوبیوگرافی ما را با دشواری های زندگی مهاجران آشنا می کند: فقر، بیماری، نداشتن بیمه و پشتیبانی، عدم تسلط به زبان و ترس دائمی از پیشداوری، تحقیر و مشکلات قانونی. گرچه رویدادهای این کتاب مربوط به چند دهه پیش (دهه ۱۹۶۰) هستند ولی به نظر نمی رسد جوهره تجربه مهاجرت و پناهندگی در این چند دهه تغییر بزرگی کرده باشد.
خواندن این کتاب از چند منظر می تواند جذاب و مفید باشد:
اول- شریک شدن در احساسات و تجربیات خانواده خیمنس به ما کمک می کند همدلی و درک بهتری از زندگی کسانی داشته باشیم که تن به تبعید خود خواسته می دهند. در جهانی که هر روز شعله های جنگ و بوران فقر هزاران نفر را وادار به این انتخاب می کند، همدلی و درک عمیق پدیده مهاجرت شاید کمک کند که جدی تر و عمیق تر به ریشه های جنگ و فقر بیاندیشیم.
دوم- دانستن این که فرصت ها و امکاناتی که داشتن شان برای اغلب ما پیش پا افتاده است برای هزاران نفر در جهان بالاتر از آرزوست باعث می شود چشم ها را بشوییم و جور دیگر فرصت هایی که در اختیار داریم را ببینیم. به خصوص با این منظور پیشنهاد می کنم این کتاب را به نوجوانان و جوانان هدیه دهید.
سوم- این کتاب توصیف جالب و دقیقی از ساختار اجتماعی و سیستم آموزش و پرورش آمریکا ارائه می دهد. گرچه این توصیف مربوط به چند دهه پیش است ولی همچنان حاوی ایده ها و رفتارهایی است که از ساختار آموزش و پرورش کشور ما جلوتر و کار آمدتر است. با این نگاه می توانیم ایده ها و الگوهای مفیدی را فراگیریم و قدمی به جلو برداریم.
نام کتاب به انگلیسی
Breaking through
بوده است که بهتر بود به "عبور از مانع" یا "پیشروی علیرغم موانع" ترجمه می شد ولی برای مترجم تصویر از پیله درآمدن پروانه را تداعی کرده و او این نام را برگزیده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com/images/PublicCategory/butterfly.jpg
#پروانه_شدن
نویسنده: فرانسیسکو خیمنس
ترجمه: مریم فتاحی
ناشر: انتشارات میلکان - ۱۳۹۵
* * *
کتاب "پروانه شدن" سرگذشت دوران نوجوانی یک مهاجر مکزیکی است که به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرده اند. فرانسیسکو خیمنس در این اتوبیوگرافی ما را با دشواری های زندگی مهاجران آشنا می کند: فقر، بیماری، نداشتن بیمه و پشتیبانی، عدم تسلط به زبان و ترس دائمی از پیشداوری، تحقیر و مشکلات قانونی. گرچه رویدادهای این کتاب مربوط به چند دهه پیش (دهه ۱۹۶۰) هستند ولی به نظر نمی رسد جوهره تجربه مهاجرت و پناهندگی در این چند دهه تغییر بزرگی کرده باشد.
خواندن این کتاب از چند منظر می تواند جذاب و مفید باشد:
اول- شریک شدن در احساسات و تجربیات خانواده خیمنس به ما کمک می کند همدلی و درک بهتری از زندگی کسانی داشته باشیم که تن به تبعید خود خواسته می دهند. در جهانی که هر روز شعله های جنگ و بوران فقر هزاران نفر را وادار به این انتخاب می کند، همدلی و درک عمیق پدیده مهاجرت شاید کمک کند که جدی تر و عمیق تر به ریشه های جنگ و فقر بیاندیشیم.
دوم- دانستن این که فرصت ها و امکاناتی که داشتن شان برای اغلب ما پیش پا افتاده است برای هزاران نفر در جهان بالاتر از آرزوست باعث می شود چشم ها را بشوییم و جور دیگر فرصت هایی که در اختیار داریم را ببینیم. به خصوص با این منظور پیشنهاد می کنم این کتاب را به نوجوانان و جوانان هدیه دهید.
سوم- این کتاب توصیف جالب و دقیقی از ساختار اجتماعی و سیستم آموزش و پرورش آمریکا ارائه می دهد. گرچه این توصیف مربوط به چند دهه پیش است ولی همچنان حاوی ایده ها و رفتارهایی است که از ساختار آموزش و پرورش کشور ما جلوتر و کار آمدتر است. با این نگاه می توانیم ایده ها و الگوهای مفیدی را فراگیریم و قدمی به جلو برداریم.
نام کتاب به انگلیسی
Breaking through
بوده است که بهتر بود به "عبور از مانع" یا "پیشروی علیرغم موانع" ترجمه می شد ولی برای مترجم تصویر از پیله درآمدن پروانه را تداعی کرده و او این نام را برگزیده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com/images/PublicCategory/butterfly.jpg
#چشم_تاریخ
#رضاخان، هنگامي كه نشانه های استحكام حكومت استبدادی خود را ديد، نيروهای وفادار خود را در برنامه نوسازی آمرانه از عرصه قدرت سياسی خارج ساخت. پشتيبانان نظامی و سياسی رضاخان يكی پس از ديگری يا كشته شدند يا خودكشی كردند:
#تيمورتاش، وزير دربار #رضاشاه، و سردار اسعد، وزير جنگی كه به واسطه نيروهای بختياری، كمك های ارزشمندی به حكومت مركزی كرده بود، هر دو در زندان كشته شدند.
فيروز #فرمانفرما، شاهزاده قاجار و دست راست رضاخان، در خانه اش خفه شد. #احمدقوام از ترس اتهام توطئه عليه شاه، به اروپا گريخت. داور، وزير عدليه، خودكشی كرد. تقی زاده از سمت خود (سفارت ايران در لندن) بركنار شد. #فرخی، شاعر تندرو حزب سوسياليست، و اسمعيل خان صولت الدوله قشقايی در بيمارستان يكی از زندان ها درگذشتند. تديّن به جرم اعتراض به اختلاف بودجه وزارت آموزش و وزارت جنگ، از كابينه اخراج شد و به زندان افتاد. علی دشتی كه در كسوت نويسندگی و روزنامه نگاری، برای رضاخان خدمات زيادی انجام داده بود، از مصونيت پارلمانی محروم و در يك آسايشگاه دولتی نگهداری شد.
#كسروی پس از صدور حكم برضد گروهی زميندار، خلع يد و از مقام قضاوت بركنار شد.
دكتر #مصدق در ملك شخصی خود (روستای احمدآباد) خانه نشين شد و محمدعلی فروغی (ذكاءالملك) تا كنار رفتن رضاشاه، صحنه سياست را ترك كرد. بسياری از روزنامه های مشروطه خواه تعطيل شدند و برای بقيه به دليل اعمال سانسور، رمقی نماند. در برابر حكومت خودكامه رضاخان، كمتر كسی از ميان روشنفكران، جرأت مخالفت فكری و عملی داشت. در ميان اسناد اسدی (نايب التوليهْ آستان قدس رضوی كه بعداً به دستور رضاشاه اعدام شد،) كاغذی كشف شد كه در آن #فروغی، شاه را «شير نر خونخواره ای» توصيف كرده بود كه در كف او غير تسليم و رضا چاره ای نيست !
· فوران، جان . .1388مقاومت شكننده تاريخ تحولات اجتماعي ايران. ترجمه احمد تدين. تهران: رسا
· عظيمی، فخرالدين . .1372بحران دموكراسي در ايران (1332ـ .1320). تهران: نشر البرز
· آبراهاميان، يرواند . .1378ايران بين دو انقلاب. ترجمه كاظم فيروزمند، حسن شمسآوری و محسن
مديرشانه چي. تهران: نشر مركز
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/rezakhan.jpg
#رضاخان، هنگامي كه نشانه های استحكام حكومت استبدادی خود را ديد، نيروهای وفادار خود را در برنامه نوسازی آمرانه از عرصه قدرت سياسی خارج ساخت. پشتيبانان نظامی و سياسی رضاخان يكی پس از ديگری يا كشته شدند يا خودكشی كردند:
#تيمورتاش، وزير دربار #رضاشاه، و سردار اسعد، وزير جنگی كه به واسطه نيروهای بختياری، كمك های ارزشمندی به حكومت مركزی كرده بود، هر دو در زندان كشته شدند.
فيروز #فرمانفرما، شاهزاده قاجار و دست راست رضاخان، در خانه اش خفه شد. #احمدقوام از ترس اتهام توطئه عليه شاه، به اروپا گريخت. داور، وزير عدليه، خودكشی كرد. تقی زاده از سمت خود (سفارت ايران در لندن) بركنار شد. #فرخی، شاعر تندرو حزب سوسياليست، و اسمعيل خان صولت الدوله قشقايی در بيمارستان يكی از زندان ها درگذشتند. تديّن به جرم اعتراض به اختلاف بودجه وزارت آموزش و وزارت جنگ، از كابينه اخراج شد و به زندان افتاد. علی دشتی كه در كسوت نويسندگی و روزنامه نگاری، برای رضاخان خدمات زيادی انجام داده بود، از مصونيت پارلمانی محروم و در يك آسايشگاه دولتی نگهداری شد.
#كسروی پس از صدور حكم برضد گروهی زميندار، خلع يد و از مقام قضاوت بركنار شد.
دكتر #مصدق در ملك شخصی خود (روستای احمدآباد) خانه نشين شد و محمدعلی فروغی (ذكاءالملك) تا كنار رفتن رضاشاه، صحنه سياست را ترك كرد. بسياری از روزنامه های مشروطه خواه تعطيل شدند و برای بقيه به دليل اعمال سانسور، رمقی نماند. در برابر حكومت خودكامه رضاخان، كمتر كسی از ميان روشنفكران، جرأت مخالفت فكری و عملی داشت. در ميان اسناد اسدی (نايب التوليهْ آستان قدس رضوی كه بعداً به دستور رضاشاه اعدام شد،) كاغذی كشف شد كه در آن #فروغی، شاه را «شير نر خونخواره ای» توصيف كرده بود كه در كف او غير تسليم و رضا چاره ای نيست !
· فوران، جان . .1388مقاومت شكننده تاريخ تحولات اجتماعي ايران. ترجمه احمد تدين. تهران: رسا
· عظيمی، فخرالدين . .1372بحران دموكراسي در ايران (1332ـ .1320). تهران: نشر البرز
· آبراهاميان، يرواند . .1378ايران بين دو انقلاب. ترجمه كاظم فيروزمند، حسن شمسآوری و محسن
مديرشانه چي. تهران: نشر مركز
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/rezakhan.jpg