💡هزاران استعداد و توانایی از کمبودهایی که داریم ریشه می گیرند
آدلر به خاطر ایده “ترتیب تولد” یا جایگاه هر کس در خانواده، شهرت دارد. به عنوان مثال چون فرزندان کم سن و سال خانواده از همه کوچک تر هستند و قدرت کمتری دارند بیشتر اوقات سعی می کنند “از سایر اعضای خانواده پیشی گرفته و توانمندترین فرد خانواده باشند” هر کودکی در دوره رشد به یک دو راهی می رسد که در اینجا با به منظور رسیدن به جسارت و قدرت بیشتر به سمت تقلید از بزرگترها هدایت می شود یا اینکه آگاهانه تظاهر به ضعف می کند تا توجه و کمک بزرگترها را به سمت خودش جلب کند.
خلاصه اینکه هر کودکی به شیوه ای رشد پیدا می کند که به بهترین نحو ممکن بتواند کمبودهایش را جبران کند، به عقیده آدلر “هزاران استعداد و توانایی از کمبودهایی که داریم ریشه می گیرند“. اشتیاق شدید به مورد توجه قرار گرفتن درست همان موقعی ظاهر می شود که احساس حقارت می کنیم.
یک تربیت خوب باید به شیوه ای باشد که این احساس حقارت را از میان ببرد و در نتیجه این نیاز غیرعادی در انسان شکل نگیرد که به بهای لگدکوب کردن خود و دیگران به اهدافش برسد. چیزی که اهمیت دارد این است که آیا ما کمبودمان را به عنوان یک مشکل می شناسیم یا خیر!
تلاش روان انسان برای نفی احساس حقارت معمولاً به کل زندگی فرد شکل می دهد و شخص برای جبران این کمبود بعضی وقت ها به هر کاری دست می زند. آدلر برای این مفهوم، واژه ای را ابداع کرده است که به “عقده حقارت” مشهور است.
اگر چه یک عقده ممکن است شخص را منزوی یا کناره جو کند به همان نسبت باعث می شود که او برای جبران این نقص بیش از حد تلاش کند تا در کارهایش موفق شود و در صورت شکست، فوق العاده غمگین خواهد شد. این همان “قدرت طلبی بیمارگونه” است که هزینه آن را دیگران و در کل جامعه باید بپردازند.
📚منبع: کتاب شناخت ماهیت انسان نوشته آلفرد آدلر
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
آدلر به خاطر ایده “ترتیب تولد” یا جایگاه هر کس در خانواده، شهرت دارد. به عنوان مثال چون فرزندان کم سن و سال خانواده از همه کوچک تر هستند و قدرت کمتری دارند بیشتر اوقات سعی می کنند “از سایر اعضای خانواده پیشی گرفته و توانمندترین فرد خانواده باشند” هر کودکی در دوره رشد به یک دو راهی می رسد که در اینجا با به منظور رسیدن به جسارت و قدرت بیشتر به سمت تقلید از بزرگترها هدایت می شود یا اینکه آگاهانه تظاهر به ضعف می کند تا توجه و کمک بزرگترها را به سمت خودش جلب کند.
خلاصه اینکه هر کودکی به شیوه ای رشد پیدا می کند که به بهترین نحو ممکن بتواند کمبودهایش را جبران کند، به عقیده آدلر “هزاران استعداد و توانایی از کمبودهایی که داریم ریشه می گیرند“. اشتیاق شدید به مورد توجه قرار گرفتن درست همان موقعی ظاهر می شود که احساس حقارت می کنیم.
یک تربیت خوب باید به شیوه ای باشد که این احساس حقارت را از میان ببرد و در نتیجه این نیاز غیرعادی در انسان شکل نگیرد که به بهای لگدکوب کردن خود و دیگران به اهدافش برسد. چیزی که اهمیت دارد این است که آیا ما کمبودمان را به عنوان یک مشکل می شناسیم یا خیر!
تلاش روان انسان برای نفی احساس حقارت معمولاً به کل زندگی فرد شکل می دهد و شخص برای جبران این کمبود بعضی وقت ها به هر کاری دست می زند. آدلر برای این مفهوم، واژه ای را ابداع کرده است که به “عقده حقارت” مشهور است.
اگر چه یک عقده ممکن است شخص را منزوی یا کناره جو کند به همان نسبت باعث می شود که او برای جبران این نقص بیش از حد تلاش کند تا در کارهایش موفق شود و در صورت شکست، فوق العاده غمگین خواهد شد. این همان “قدرت طلبی بیمارگونه” است که هزینه آن را دیگران و در کل جامعه باید بپردازند.
📚منبع: کتاب شناخت ماهیت انسان نوشته آلفرد آدلر
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
#سخن_روان
سخت ترین کار جهان، آزاد کردن اسیرانی است که به زنجیرهای خود عشق میورزند و آنها را می پرستند
#فرانسوا_ولتر
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
سخت ترین کار جهان، آزاد کردن اسیرانی است که به زنجیرهای خود عشق میورزند و آنها را می پرستند
#فرانسوا_ولتر
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
#شعر_روان
در اندرون من خستهدل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
#حافظ
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
در اندرون من خستهدل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
#حافظ
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
ایگو چیست؟#مقاله
🔸برای اینکه خودت را بهتر بشناسی باید آشناییزدایی کنی. یعنی دید و دریافت از خود و هستی را دگرگون کنی. باید خود را از همهی تصورات و تصدیقاتی که به آنها (خود) میگویی، رها کنی. مفاهیمی در سر تو هست که به تو هویتی کاذب میدهد. باید خودت را از این مفاهیم کاذب رها کنی. تو با فکرها و احساساتت همذات پنداری میکنی باید از این همذات پنداریها و احساسات رها شوی. این خود غیر واقعی همان ایگو است. ایگو کاری ندارد جز تولید رنج برای تو در زندگی.
برای مطالعه ادامه مقاله اینجا بزنید
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
🔸برای اینکه خودت را بهتر بشناسی باید آشناییزدایی کنی. یعنی دید و دریافت از خود و هستی را دگرگون کنی. باید خود را از همهی تصورات و تصدیقاتی که به آنها (خود) میگویی، رها کنی. مفاهیمی در سر تو هست که به تو هویتی کاذب میدهد. باید خودت را از این مفاهیم کاذب رها کنی. تو با فکرها و احساساتت همذات پنداری میکنی باید از این همذات پنداریها و احساسات رها شوی. این خود غیر واقعی همان ایگو است. ایگو کاری ندارد جز تولید رنج برای تو در زندگی.
برای مطالعه ادامه مقاله اینجا بزنید
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡افسردگی
📣برنامه لایو با حضور #دکتر_مهدیه_اسدی_مقدم
⏳زمان : سه شنبه، ۲۷ مهرماه، ساعت ۱۰ شب
📲برای تماشای این برنامه به پیج دکتر مهدیه اسدی مقدم بروید 👇👇👇
https://instagram.com/drmahdiyehasadi?utm_medium=copy_link
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
📣برنامه لایو با حضور #دکتر_مهدیه_اسدی_مقدم
⏳زمان : سه شنبه، ۲۷ مهرماه، ساعت ۱۰ شب
📲برای تماشای این برنامه به پیج دکتر مهدیه اسدی مقدم بروید 👇👇👇
https://instagram.com/drmahdiyehasadi?utm_medium=copy_link
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
#شعر_روان
بيرون ز تو نيست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هرآنچه خواهي كه توئي
#مولانا
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
بيرون ز تو نيست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هرآنچه خواهي كه توئي
#مولانا
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡در مورد اختلال هراس یا فوبی اجتماعی چه چیزی می دانید؟
🔸ویژگی اصلی فوبی اجتماعی ترس غیرمنطقی و شدید از این است که رفتار فرد در موقعیت اجتماعی مورد تمسخر یا انتقاد دیگران قرار گیرد. افراد مبتلا به این اختلال می دانند که ترسشان غیرمنطقی است، با این حال نمی توانند جلوی نگرانی خود را از اینکه دیگران مشغول بررسی دقیق آنها هستند، بگیرند.
🔸خیلی از افراد قبل از سخنرانی برای یک گروه، ظاهر شدن برای اجرای موسیقی، یا شرکت کردن در مسابقه ی ورزشی یا بازی، عصبی می شوند یا می ترسند. اما افراد مبتلا به فوبی اجتماعی، نه تنها در این موقعیت ها، بلکه تقریبا در تمام موقعیتهایی که که دیگران آنها را مشاهده می کنند، دچار اضطراب زیادی می شوند.
🔸 با اینکه افراد مبتلا به فوبی اجتماعی به صورت افراطی از اینگونه موقعیت های اجتماعی اجتناب می کنند، اما موقعیت هایی وجود دارند که در آنها چاره ای ندارند، وقتی این حالت روی می دهد در اثر اضطراب فلج می شوند. افراد مبتلا به فوبی اجتماعی از موقعیت هایی چون سخنرانی در حضور دیگران، ترس های متعددی دارند. آنها می ترسند کاری انجام دهند یا چیزی بگویند که شرمنده شوند، می ترسند ذهنشان تهی شود. نگرانند که نتوانند به سخنرانی ادامه دهند، مطلب بی معنی یا احمقانه ای بگویند، یا علائم اضطراب مانند لرزیدن نشان دهند.
🔸حتی اگر ترس های این افراد تایید نشوند و عملکرد آنها به آرامی صورت گیرد، نسبت به توانایی خود در عملکرد مناسب در این گونه موقعیت ها تردید دارند، در نتیجه می ترسند که دیگران در آینده توقع بیشتری از آنها داشته باشند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
🔸ویژگی اصلی فوبی اجتماعی ترس غیرمنطقی و شدید از این است که رفتار فرد در موقعیت اجتماعی مورد تمسخر یا انتقاد دیگران قرار گیرد. افراد مبتلا به این اختلال می دانند که ترسشان غیرمنطقی است، با این حال نمی توانند جلوی نگرانی خود را از اینکه دیگران مشغول بررسی دقیق آنها هستند، بگیرند.
🔸خیلی از افراد قبل از سخنرانی برای یک گروه، ظاهر شدن برای اجرای موسیقی، یا شرکت کردن در مسابقه ی ورزشی یا بازی، عصبی می شوند یا می ترسند. اما افراد مبتلا به فوبی اجتماعی، نه تنها در این موقعیت ها، بلکه تقریبا در تمام موقعیتهایی که که دیگران آنها را مشاهده می کنند، دچار اضطراب زیادی می شوند.
🔸 با اینکه افراد مبتلا به فوبی اجتماعی به صورت افراطی از اینگونه موقعیت های اجتماعی اجتناب می کنند، اما موقعیت هایی وجود دارند که در آنها چاره ای ندارند، وقتی این حالت روی می دهد در اثر اضطراب فلج می شوند. افراد مبتلا به فوبی اجتماعی از موقعیت هایی چون سخنرانی در حضور دیگران، ترس های متعددی دارند. آنها می ترسند کاری انجام دهند یا چیزی بگویند که شرمنده شوند، می ترسند ذهنشان تهی شود. نگرانند که نتوانند به سخنرانی ادامه دهند، مطلب بی معنی یا احمقانه ای بگویند، یا علائم اضطراب مانند لرزیدن نشان دهند.
🔸حتی اگر ترس های این افراد تایید نشوند و عملکرد آنها به آرامی صورت گیرد، نسبت به توانایی خود در عملکرد مناسب در این گونه موقعیت ها تردید دارند، در نتیجه می ترسند که دیگران در آینده توقع بیشتری از آنها داشته باشند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡پارادوکس عجیب و جالبی وجود دارد بعد از اینکه خودم را همانگونه که هستم پذیرفتم، آنگاه میتوانم تغییر کنم.
#کارل_راجرز
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
#کارل_راجرز
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡رابطه با آدمهای خاکستری
✍یادداشتی از آرش نراقی
🔸 یکی از تجربه های دردناک زندگی این است که فرد دلبسته آدمهای خاکستری شود. آدمهای خاکستری همیشه تو را در وضعیت تعلیق نگه می دارند: نه به تو دل می دهند و نه می گذارند که از آنها دل بکنی. تو را در میانه زمین و هوا معلق می خواهند. تا وقتی که تو را دل داده خود می یابند با تو سرد و با فاصله اند و تا احساس می کنند که از آنها دل می کنی با تو گرم و نزدیک می شوند- اما فقط تا آنجا که بدانند رشته را نمی گسلی و از چنگ شان نمی گریزی. به تو دل نمی دهند اما مانع دل کندت می شوند.
بعضی از این آدم های خاکستری خودشان بلاتکلیف و معلق اند، یعنی تکلیف خودشان را با خودشان نمی دانند، و این سردرگمی و پادرهوایی را در روابط عاطفی شان با تو بازمی تابانند. گاهی هم دچار نوعی بیماری روانی اند- ملغمه آشفته ای از عدم اعتماد به نفس و اعتماد به نفس مفرط. یعنی چندان به خود اعتماد به نفس دارند که تو را مفتون خود کنند، اما چندان به خود بی اعتمادند که به محبت ات پاسخ درخور بدهند. تو را در فضای خاکستری رابطه معلق نگه می دارند تا شهد عشقی را که نثارشان می کنی بمکند، اما چیزی از جان شان برایت مایه نگذارند.
آدمهای خاکستری خواسته یا ناخواسته تمام خون عاطفه ات را می نوشند اما بر مرده ات فاتحه هم نمی خوانند. لحظه های تلخ زندگی شان را با تو تقسیم می کنند، اما خوشی های شان را با دیگران شریک می شوند. با جذابیت های شان آرام آرام به دورت تار می تنند، و تا به خود می آیی خود را گرفتار دام شان می یابی. ته دل می دانی که شهدت را می نوشند و تفاله ات را تف می کنند، اما برای بی مهری هایشان مدام بهانه می تراشی. می دانی که وضعیت هرگز بهتر نمی شود، اما مدام برای آنها عذر و برای خودت امیدهای واهی می تراشی. آنقدر می مانی تا بپوسی.
عشق آدم را آسیب پذیر می کند، و آدمهای خاکستری دقیقا از همان نقطه آسیب پذیر است که دست شان را تا آرنج در قلبت فرو می کنند. این رابطه ها عشق نیست، بیماری است- نوعی اعتیاد ویرانگر است. و اگر کسی در این دام بلا افتاد باید هوار بزند و از دیگران برای نجات جان اش کمک بخواهد. هرچه بیشتر در این دام بمانی، گرفتارتر می شوی. از آدمهای خاکستری باید مثل طاعون گریخت.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
✍یادداشتی از آرش نراقی
🔸 یکی از تجربه های دردناک زندگی این است که فرد دلبسته آدمهای خاکستری شود. آدمهای خاکستری همیشه تو را در وضعیت تعلیق نگه می دارند: نه به تو دل می دهند و نه می گذارند که از آنها دل بکنی. تو را در میانه زمین و هوا معلق می خواهند. تا وقتی که تو را دل داده خود می یابند با تو سرد و با فاصله اند و تا احساس می کنند که از آنها دل می کنی با تو گرم و نزدیک می شوند- اما فقط تا آنجا که بدانند رشته را نمی گسلی و از چنگ شان نمی گریزی. به تو دل نمی دهند اما مانع دل کندت می شوند.
بعضی از این آدم های خاکستری خودشان بلاتکلیف و معلق اند، یعنی تکلیف خودشان را با خودشان نمی دانند، و این سردرگمی و پادرهوایی را در روابط عاطفی شان با تو بازمی تابانند. گاهی هم دچار نوعی بیماری روانی اند- ملغمه آشفته ای از عدم اعتماد به نفس و اعتماد به نفس مفرط. یعنی چندان به خود اعتماد به نفس دارند که تو را مفتون خود کنند، اما چندان به خود بی اعتمادند که به محبت ات پاسخ درخور بدهند. تو را در فضای خاکستری رابطه معلق نگه می دارند تا شهد عشقی را که نثارشان می کنی بمکند، اما چیزی از جان شان برایت مایه نگذارند.
آدمهای خاکستری خواسته یا ناخواسته تمام خون عاطفه ات را می نوشند اما بر مرده ات فاتحه هم نمی خوانند. لحظه های تلخ زندگی شان را با تو تقسیم می کنند، اما خوشی های شان را با دیگران شریک می شوند. با جذابیت های شان آرام آرام به دورت تار می تنند، و تا به خود می آیی خود را گرفتار دام شان می یابی. ته دل می دانی که شهدت را می نوشند و تفاله ات را تف می کنند، اما برای بی مهری هایشان مدام بهانه می تراشی. می دانی که وضعیت هرگز بهتر نمی شود، اما مدام برای آنها عذر و برای خودت امیدهای واهی می تراشی. آنقدر می مانی تا بپوسی.
عشق آدم را آسیب پذیر می کند، و آدمهای خاکستری دقیقا از همان نقطه آسیب پذیر است که دست شان را تا آرنج در قلبت فرو می کنند. این رابطه ها عشق نیست، بیماری است- نوعی اعتیاد ویرانگر است. و اگر کسی در این دام بلا افتاد باید هوار بزند و از دیگران برای نجات جان اش کمک بخواهد. هرچه بیشتر در این دام بمانی، گرفتارتر می شوی. از آدمهای خاکستری باید مثل طاعون گریخت.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡اختلال OCD ناشی از یک ترس شدید و عمیق است که فرد قادر به خنثی کردن آن به شیوههای معمول نیست. OCD میتواند اختلال ترس و وسواس از میکروب، بلندی، کثیفی یا تمیزی یا هر چیز دیگری باشد. این اختلال وسواس شدید همراه با ترس در رابطه نیز هست. فرد دچار اضطراب دائما از خودش میپرسد: آیا او دوستم دارد؟ آیا من در رابطه درستی هستم؟ آیا او مرا ترک میکند؟ آیا به من خیانت میکند؟ آیا او مریض است؟
کسی که دائما به دنبال تائید علاقه شماست و همیشه این پرسش را مطرح میکند که «آیا دوستم داری یا نه؟» و اگر او هرگز علاقه شما را باور نمیکند، نسبت به ادامه رابطه وحشت دارد و دوست داشتن را نمیپذیرد به اختلال OCD دچار است. به احتمال زیاد اکنون برایتان تشخیص عشق واقعی و عشق بیمارگونه آسانتر شده است.
کسی که شما را تحت فشار علاقه خود قرار میدهد، سعی میکند شما را به بهانه عشق کنترل کند، شک و ترسهایش را به حساب علاقه میگذارد، از شما انتظار دارد همیشه در حال و هوای عاشقی باشید، به حریم خصوصی تان احترام نمیگذارد، خودش را صاحب و مالک شما میداند و دائما به دنبال تائید شماست یک عاشق واقعی نیست. بدون شک در یک رابطه عاشقانه ناسالم شما از تنها چیزی که اصلا لذت نمیبرید همان چیزهایی است که به اسم عشق به شما داده می شود.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
کسی که دائما به دنبال تائید علاقه شماست و همیشه این پرسش را مطرح میکند که «آیا دوستم داری یا نه؟» و اگر او هرگز علاقه شما را باور نمیکند، نسبت به ادامه رابطه وحشت دارد و دوست داشتن را نمیپذیرد به اختلال OCD دچار است. به احتمال زیاد اکنون برایتان تشخیص عشق واقعی و عشق بیمارگونه آسانتر شده است.
کسی که شما را تحت فشار علاقه خود قرار میدهد، سعی میکند شما را به بهانه عشق کنترل کند، شک و ترسهایش را به حساب علاقه میگذارد، از شما انتظار دارد همیشه در حال و هوای عاشقی باشید، به حریم خصوصی تان احترام نمیگذارد، خودش را صاحب و مالک شما میداند و دائما به دنبال تائید شماست یک عاشق واقعی نیست. بدون شک در یک رابطه عاشقانه ناسالم شما از تنها چیزی که اصلا لذت نمیبرید همان چیزهایی است که به اسم عشق به شما داده می شود.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡فقرا درد نمیکشند؟!
تحقیقات روانشناسی جدیدی که توسط پژوهشگران دانشگاه دنور در ایالات متحده انجام شده نشان میدهد که افراد فقیر کمتر مستعد درد هستند.
به گزارش سرویس خواندنیهای انتخاب به نقل از سایکوپست، یک مطالعه جدید، شواهدی را ارائه میدهد که افراد طبقه پایین را نسبت به درد جسمی کمتر حساس نشان میدهد و این موضوع میتواند بر مراقبتهای پزشکی و توصیههای درمانی آنها تأثیر بگذارد. این یافتهها در مجله روانشناسی اجتماعی تجربی منتشر شده است.
کوین سامرز پژوهشگر ارشد این مطالعه و دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه دنور و عضو آزمایشگاه تشخیص اجتماعی لوید، میگوید: "آمارهای بهداشت ملی نشان میدهد که افراد ثروتمند بیشتر از افراد فقیر به دنبال درمان دردهای خود هستند. "
کوین سامرز، نویسنده این مطالعه ادامه میدهد:"در این کار، هدف ما درک بهتر این نکته بود که چگونه کلیشهها میتوانند به چنین نابرابریهای اجتماعی - اقتصادی (SES) در مراقبتهای بهداشتی منجر شوند. "
بسیاری از راهکارهای قبلی به منظور درک بهتر عواملی بود که ممکن است زمینه ساز این اختلافات در درک درد باشند که در سطح ساختاری (عدم دسترسی به مراقبتهای بهداشتی با کیفیت یا بیمه) و سطح سلامت بیمار (پایبندی به رژیمهای درمانی، ورزش، سیگار نکشیدن) متمرکز شده بود. با این حال، کار کمی روی سوگیریهای احتمالی در سطح دریافت کننده (به عنوان مثال، کلیشهها یا سوگیریهای ارائه دهندگان خدمات پزشکی) متمرکز شده است که ممکن است به توضیح تفاوتهای درمانی کمک کند. "
سامرز توضیح داد: "تیم تحقیقاتی ما در درک چگونگی تأثیر سوگیریهای سطح ادراک کننده بر نابرابریهای دنیای واقعی تخصص دارد و بنابراین ما از این لنز برای درک بهتر درمان نسبی دردهای افراد با SES پایین استفاده کردیم. "
در ۱۰ آزمایش، با مجموع ۱۵۸۴ شرکت کننده، محققان پیوسته دریافتند که افراد فقیر احساس درد کمتری میکنند. محققان دریافتند افرادی که دارای مشاغل کم درآمد (مانند ظرفشویی) هستند نسبت به افرادی که دارای شغل پردرآمد هستند (مانند پزشک بودن) حساسیت کمتری نسبت به درد دارند. در مقایسه با افراد خیالی که دارای موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالا بودند، وضعیت اجتماعی، اقتصادی پایین نسبت به درد کمتر حساس بود.
سامرز گفت: "ما دریافتیم که اثرات حساسیت به درد ما در قضاوتهای افراد سفید و سیاه و مردان و زنان عمومیت یافته است. "
محققان همچنین مکانیسم بالقوهای را در زیر این درک مغرضانه از حساسیت به درد پیدا کردند. افراد فقیر در مقایسه با افراد ثروتمند، سختیهای بیشتری را در زندگی تجربه کرده اند، که به نوبه خود با کاهش درک حساسیت به درد همراه بوده است.
تصورات مغرضانه از حساسیت به درد نیز پیامدهای نگران کنندهای دارد. سامرز و تیم او دریافتند که شرکت کنندگان فقیر نسبت به همتایان ثروتمند خود وجود دارد که در نتیجه نیاز به درمان کمتری برای تسکین درد ناشی از جراحات مختلف دارند. این تأثیر حتی در بین نمونهای از ارائه دهندگان خدمات پزشکی مشاهده شد.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
تحقیقات روانشناسی جدیدی که توسط پژوهشگران دانشگاه دنور در ایالات متحده انجام شده نشان میدهد که افراد فقیر کمتر مستعد درد هستند.
به گزارش سرویس خواندنیهای انتخاب به نقل از سایکوپست، یک مطالعه جدید، شواهدی را ارائه میدهد که افراد طبقه پایین را نسبت به درد جسمی کمتر حساس نشان میدهد و این موضوع میتواند بر مراقبتهای پزشکی و توصیههای درمانی آنها تأثیر بگذارد. این یافتهها در مجله روانشناسی اجتماعی تجربی منتشر شده است.
کوین سامرز پژوهشگر ارشد این مطالعه و دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه دنور و عضو آزمایشگاه تشخیص اجتماعی لوید، میگوید: "آمارهای بهداشت ملی نشان میدهد که افراد ثروتمند بیشتر از افراد فقیر به دنبال درمان دردهای خود هستند. "
کوین سامرز، نویسنده این مطالعه ادامه میدهد:"در این کار، هدف ما درک بهتر این نکته بود که چگونه کلیشهها میتوانند به چنین نابرابریهای اجتماعی - اقتصادی (SES) در مراقبتهای بهداشتی منجر شوند. "
بسیاری از راهکارهای قبلی به منظور درک بهتر عواملی بود که ممکن است زمینه ساز این اختلافات در درک درد باشند که در سطح ساختاری (عدم دسترسی به مراقبتهای بهداشتی با کیفیت یا بیمه) و سطح سلامت بیمار (پایبندی به رژیمهای درمانی، ورزش، سیگار نکشیدن) متمرکز شده بود. با این حال، کار کمی روی سوگیریهای احتمالی در سطح دریافت کننده (به عنوان مثال، کلیشهها یا سوگیریهای ارائه دهندگان خدمات پزشکی) متمرکز شده است که ممکن است به توضیح تفاوتهای درمانی کمک کند. "
سامرز توضیح داد: "تیم تحقیقاتی ما در درک چگونگی تأثیر سوگیریهای سطح ادراک کننده بر نابرابریهای دنیای واقعی تخصص دارد و بنابراین ما از این لنز برای درک بهتر درمان نسبی دردهای افراد با SES پایین استفاده کردیم. "
در ۱۰ آزمایش، با مجموع ۱۵۸۴ شرکت کننده، محققان پیوسته دریافتند که افراد فقیر احساس درد کمتری میکنند. محققان دریافتند افرادی که دارای مشاغل کم درآمد (مانند ظرفشویی) هستند نسبت به افرادی که دارای شغل پردرآمد هستند (مانند پزشک بودن) حساسیت کمتری نسبت به درد دارند. در مقایسه با افراد خیالی که دارای موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالا بودند، وضعیت اجتماعی، اقتصادی پایین نسبت به درد کمتر حساس بود.
سامرز گفت: "ما دریافتیم که اثرات حساسیت به درد ما در قضاوتهای افراد سفید و سیاه و مردان و زنان عمومیت یافته است. "
محققان همچنین مکانیسم بالقوهای را در زیر این درک مغرضانه از حساسیت به درد پیدا کردند. افراد فقیر در مقایسه با افراد ثروتمند، سختیهای بیشتری را در زندگی تجربه کرده اند، که به نوبه خود با کاهش درک حساسیت به درد همراه بوده است.
تصورات مغرضانه از حساسیت به درد نیز پیامدهای نگران کنندهای دارد. سامرز و تیم او دریافتند که شرکت کنندگان فقیر نسبت به همتایان ثروتمند خود وجود دارد که در نتیجه نیاز به درمان کمتری برای تسکین درد ناشی از جراحات مختلف دارند. این تأثیر حتی در بین نمونهای از ارائه دهندگان خدمات پزشکی مشاهده شد.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡افرادی که روزانه بیش از ۷ ساعت وقت آزاد دارند، کمتر راضی و شاد هستند
همه ما دوست داریم در روز کمی اوقات فراغت داشته باشیم، اما به نظر میرسد که داشتن بیش از حد آن در واقع خوب نیست چراکه به گفته محققان سبب نارضایتی، خستگی و بیحوصلگی میشود.
به گزارش روزنامه دیلی میل، بر اساس نتایج یک مطالعه جدید ، افراد اگر روزانه بیش از هفت ساعت وقت آزاد داشته باشند، کمتر خوشحال و راضی هستند.
تحقیقات محققان انجمن روانشناسی آمریکا نشان داد پس از دو ساعت زمان آزاد، احساس سلامتی و رضایت افراد افزایش می یابد، اما پس از پنج ساعت این خصیصه ها کاهش یافتند.
«ماریسا شریف» نویسنده اصلی این مطالعه، می گوید: مردم اغلب از مشغله زیاد شکایت دارند و اظهار تمایل بیشتری برای برخورداری از اوقات فراغت می کنند، اما آیا زمان آزاد بیشتر در واقع با شادی بیشتر ارتباط دارد؟
وی افزود: ما دریافتیم کمبود ساعات فراغت در روز به بروز استرس بیشتر و رفاه ذهنی کمتر منجر می شود، درحالی که داشتن زمان آزاد بسیار کم، بد است داشتن اوقات فراغت بیشتر نیز همیشه خوب نیست.
در این مطالعه، محققان داده های مربوط به ۲۱ هزار و ۷۳۶ آمریکایی را که در فاصله زمانی سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳ در یک نظر سنجی در مورد استفاده بهینه از زمان در آمریکا شرکت کرده بودند، تجزیه و تحلیل کردند.
آنها شرح مفصلی از آنچه در طول یک دوره ۲۴ ساعته انجام می دادند و نیز احساس رفاه خود گزارش کردند. به طور تصادفی به آنها ۱۵ دقیقه، سه ساعت و نیم یا هفت ساعت زمان آزاد اختصاص یافت و از آنها خواسته شد میزان لذت، شادی و رضایت خود را ثبت کنند. نتیجه این بررسی نشان داد، افراد گروه میانی که سه ساعت و نیم اوقات فراغت داشتند از بالاترین میزان رضایت و احساس سلامت برخوردار بودند.
در آزمایش دوم محققان نقش بالقوه بهره وری این افراد را بررسی کردند. نتیجه این آزمایش نیز نشان داد میزان بهره وری آنها پس از دو ساعت شروع به صعود می کرد، اما پس از پنج ساعت کاهش می یافت.
نتایج هر دو این آزمایش نشان داد که داشتن اوقات فراغت زیادی در روز نه تنها خوشحالی و رضایت به بار نمی آورد بلکه موجب بروز احساس خستگی و بی حوصلگی نیز می شود. این مطالعات نشان دادند که احساس سلامتی و خوشحالی افراد پس از دو ساعت زمان آزاد در روز افزایش، اما این احساس پس از پنج ساعت زمان فراغت کاهش می یابد.
نتایج این مطالعه در مجله Journal of Personality and Social Psychology منتشر شده است.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
همه ما دوست داریم در روز کمی اوقات فراغت داشته باشیم، اما به نظر میرسد که داشتن بیش از حد آن در واقع خوب نیست چراکه به گفته محققان سبب نارضایتی، خستگی و بیحوصلگی میشود.
به گزارش روزنامه دیلی میل، بر اساس نتایج یک مطالعه جدید ، افراد اگر روزانه بیش از هفت ساعت وقت آزاد داشته باشند، کمتر خوشحال و راضی هستند.
تحقیقات محققان انجمن روانشناسی آمریکا نشان داد پس از دو ساعت زمان آزاد، احساس سلامتی و رضایت افراد افزایش می یابد، اما پس از پنج ساعت این خصیصه ها کاهش یافتند.
«ماریسا شریف» نویسنده اصلی این مطالعه، می گوید: مردم اغلب از مشغله زیاد شکایت دارند و اظهار تمایل بیشتری برای برخورداری از اوقات فراغت می کنند، اما آیا زمان آزاد بیشتر در واقع با شادی بیشتر ارتباط دارد؟
وی افزود: ما دریافتیم کمبود ساعات فراغت در روز به بروز استرس بیشتر و رفاه ذهنی کمتر منجر می شود، درحالی که داشتن زمان آزاد بسیار کم، بد است داشتن اوقات فراغت بیشتر نیز همیشه خوب نیست.
در این مطالعه، محققان داده های مربوط به ۲۱ هزار و ۷۳۶ آمریکایی را که در فاصله زمانی سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳ در یک نظر سنجی در مورد استفاده بهینه از زمان در آمریکا شرکت کرده بودند، تجزیه و تحلیل کردند.
آنها شرح مفصلی از آنچه در طول یک دوره ۲۴ ساعته انجام می دادند و نیز احساس رفاه خود گزارش کردند. به طور تصادفی به آنها ۱۵ دقیقه، سه ساعت و نیم یا هفت ساعت زمان آزاد اختصاص یافت و از آنها خواسته شد میزان لذت، شادی و رضایت خود را ثبت کنند. نتیجه این بررسی نشان داد، افراد گروه میانی که سه ساعت و نیم اوقات فراغت داشتند از بالاترین میزان رضایت و احساس سلامت برخوردار بودند.
در آزمایش دوم محققان نقش بالقوه بهره وری این افراد را بررسی کردند. نتیجه این آزمایش نیز نشان داد میزان بهره وری آنها پس از دو ساعت شروع به صعود می کرد، اما پس از پنج ساعت کاهش می یافت.
نتایج هر دو این آزمایش نشان داد که داشتن اوقات فراغت زیادی در روز نه تنها خوشحالی و رضایت به بار نمی آورد بلکه موجب بروز احساس خستگی و بی حوصلگی نیز می شود. این مطالعات نشان دادند که احساس سلامتی و خوشحالی افراد پس از دو ساعت زمان آزاد در روز افزایش، اما این احساس پس از پنج ساعت زمان فراغت کاهش می یابد.
نتایج این مطالعه در مجله Journal of Personality and Social Psychology منتشر شده است.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡ادراک زنان و مردان از رابطه عاشقانه متفاوت است!
یک مطالعه جدید از سوی پژوهشگران دانشگاه آکسفورد نشان میداد که ماهیت و نوع ارتباط زن و مرد تفاوتهایی جدی با یکدیگر دارد. در حالی که زنان و مردان روابط نزدیک برقرار میکنند، به نظر میرسد پویایی این روابط کاملاً متفاوت است. یک مطالعه منتشر شده در Adaptive Human Behavior and Physiology تفاوت روابط عاشقانه زن و مرد را روشن میکند.
ایجاد پیوندهای نزدیک با دیگران بخش لاینفک از انسان بودن است. از نقطه نظر تکاملی، مردم برای زنده ماندن و تولید مثل به روابط امن و حمایتی نیاز دارند. خواه یک رابطه عاشقانه باشد یا یک دوستی نزدیک، ویژگیهای خاصی وجود دارد که مشخصه روابط صمیمی است.
دکتر رابین ام دانبر، استاد روانشناسی تکاملی در دانشگاه آکسفورد، توضیح داد: "طی چندین سال مطالعه روابط، ما به طور فزایندهای از تفاوتهای جنسیتی بسیار سازگار در مهارتهای اجتماعی آگاه شده بودیم. "
محققان متذکر شدند که یکی از ویژگیهای مشترک بین زن و مرد، روابط نزدیک است. افراد تمایل دارند با افرادی که مانند آنها هستند رابطه برقرار کنند. همچنین شواهد نشان میدهد که شباهت برای برخی از صفات بیش از سایرین اهمیت دارد، اما مشخص نیست که این صفات چگونه ممکن است در روابط زن و مرد متفاوت باشند. دانبر و همکارانش تلاش کردند خصوصیات صمیمیت را در روابط پشتیبانی کنند و اختلافات جنسیتی را که ممکن است در این میان نقش بازی کند از بین ببرند.
محققان ۲۶۰ شرکت کننده در سنین ۱۸ تا ۸۰ سال را برای تکمیل یک پرسشنامه آنلاین که از آنها در مورد روابط نزدیک آنها پرسیده شده بود، استخدام کردند. شرکت کنندگان مقیاسهایی را برای ارزیابی سطح صمیمیت در روابط عاشقانه و روابط دوستانه صحیح خود تکمیل کردند. آنها همچنین به خود، شرکای خود و بهترین دوستان خود، با توجه به ۱۳ ویژگی (به عنوان مثال، هوش، مهربانی، ورزشکاری) امتیاز دادند.
مطابق با تحقیقات قبلی، روابط عاشقانه و بهترین دوستیها از نظر ویژگیهای مشابه بیشتر از آنچه در صورت توزیع دادهها به طور تصادفی توزیع میشد، این ایده را پشتیبانی میکند که افراد با کسانی رابطه برقرار میکنند که تصور میکنند شبیه آنها است.
در مرحله بعدی، محققان بررسی کردند که چگونه شباهت هر صفت در سطح صمیمیت در یک رابطه معین تأثیر دارد. جالب اینجاست که اختلافات جنسیتی پدیدار شد.
برای روابط عاشقانه، زنان بیشتر از مردان به دنبال شباهت در همسران بودند. زنان وقتی صمیمیت روابط عاشقانه خود را بیشتر ارزیابی میکنند که از نظر مالی، وابستگی، برون رفتگی و مهربانی شباهت بیشتری به همسر داشته باشند. از نظر مردان صمیمیت روابط عاشقانه آنها با شباهت شریک زندگی در هیچ یک از صفات ارتباط معناداری نداشت.
دانبار به PsyPost گفت: "علیرغم همه شباهتها، دو جنس در دنیای اجتماعی نسبتاً متفاوتی زندگی میکنند. آنها علایق مختلف و سبکهای مختلف اجتماعی دارند که البته بر یکدیگر برتری ندارند، اما این بدان معناست که هر دو جنس باید از این موضوع آگاه باشند. "
دانبار و همکارانش خاطرنشان کردند که این اختلافات میتواند بیانگر این واقعیت باشد که زنان ترجیح میدهند معاشرت یک به یک داشته باشند در حالی که مردان ترجیح میدهند در گروهی از دوستان معاشرت کنند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
یک مطالعه جدید از سوی پژوهشگران دانشگاه آکسفورد نشان میداد که ماهیت و نوع ارتباط زن و مرد تفاوتهایی جدی با یکدیگر دارد. در حالی که زنان و مردان روابط نزدیک برقرار میکنند، به نظر میرسد پویایی این روابط کاملاً متفاوت است. یک مطالعه منتشر شده در Adaptive Human Behavior and Physiology تفاوت روابط عاشقانه زن و مرد را روشن میکند.
ایجاد پیوندهای نزدیک با دیگران بخش لاینفک از انسان بودن است. از نقطه نظر تکاملی، مردم برای زنده ماندن و تولید مثل به روابط امن و حمایتی نیاز دارند. خواه یک رابطه عاشقانه باشد یا یک دوستی نزدیک، ویژگیهای خاصی وجود دارد که مشخصه روابط صمیمی است.
دکتر رابین ام دانبر، استاد روانشناسی تکاملی در دانشگاه آکسفورد، توضیح داد: "طی چندین سال مطالعه روابط، ما به طور فزایندهای از تفاوتهای جنسیتی بسیار سازگار در مهارتهای اجتماعی آگاه شده بودیم. "
محققان متذکر شدند که یکی از ویژگیهای مشترک بین زن و مرد، روابط نزدیک است. افراد تمایل دارند با افرادی که مانند آنها هستند رابطه برقرار کنند. همچنین شواهد نشان میدهد که شباهت برای برخی از صفات بیش از سایرین اهمیت دارد، اما مشخص نیست که این صفات چگونه ممکن است در روابط زن و مرد متفاوت باشند. دانبر و همکارانش تلاش کردند خصوصیات صمیمیت را در روابط پشتیبانی کنند و اختلافات جنسیتی را که ممکن است در این میان نقش بازی کند از بین ببرند.
محققان ۲۶۰ شرکت کننده در سنین ۱۸ تا ۸۰ سال را برای تکمیل یک پرسشنامه آنلاین که از آنها در مورد روابط نزدیک آنها پرسیده شده بود، استخدام کردند. شرکت کنندگان مقیاسهایی را برای ارزیابی سطح صمیمیت در روابط عاشقانه و روابط دوستانه صحیح خود تکمیل کردند. آنها همچنین به خود، شرکای خود و بهترین دوستان خود، با توجه به ۱۳ ویژگی (به عنوان مثال، هوش، مهربانی، ورزشکاری) امتیاز دادند.
مطابق با تحقیقات قبلی، روابط عاشقانه و بهترین دوستیها از نظر ویژگیهای مشابه بیشتر از آنچه در صورت توزیع دادهها به طور تصادفی توزیع میشد، این ایده را پشتیبانی میکند که افراد با کسانی رابطه برقرار میکنند که تصور میکنند شبیه آنها است.
در مرحله بعدی، محققان بررسی کردند که چگونه شباهت هر صفت در سطح صمیمیت در یک رابطه معین تأثیر دارد. جالب اینجاست که اختلافات جنسیتی پدیدار شد.
برای روابط عاشقانه، زنان بیشتر از مردان به دنبال شباهت در همسران بودند. زنان وقتی صمیمیت روابط عاشقانه خود را بیشتر ارزیابی میکنند که از نظر مالی، وابستگی، برون رفتگی و مهربانی شباهت بیشتری به همسر داشته باشند. از نظر مردان صمیمیت روابط عاشقانه آنها با شباهت شریک زندگی در هیچ یک از صفات ارتباط معناداری نداشت.
دانبار به PsyPost گفت: "علیرغم همه شباهتها، دو جنس در دنیای اجتماعی نسبتاً متفاوتی زندگی میکنند. آنها علایق مختلف و سبکهای مختلف اجتماعی دارند که البته بر یکدیگر برتری ندارند، اما این بدان معناست که هر دو جنس باید از این موضوع آگاه باشند. "
دانبار و همکارانش خاطرنشان کردند که این اختلافات میتواند بیانگر این واقعیت باشد که زنان ترجیح میدهند معاشرت یک به یک داشته باشند در حالی که مردان ترجیح میدهند در گروهی از دوستان معاشرت کنند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡روانشناسی افرادی که ماسک نمیزنند
گروهی از پژوهشگران دانشگاه اج هیل انگلستان به بررسی این موضوع پرداخته اند که آیا ماسک نزدن افراد طی همه گیری کرونا دلیل روانشناحتی خاصی دارد یا خیر. این پژوهش روانشناسی نتایجی جالب توجه داشت.
به گزارش سرویس خواندنیهای انتخاب، در حالی که دنیا مشتاقانه منتظر پایان دادن به همه گیری با کمک واکسنهای کرونا است، همچنان استفاده مکرر از ماسک، میتواند برای جلوگیری از انتقال ویروس در جهان مفید باشد. اگرچه بسیاری از مردم از ماسک استفاده میکنند و از توصیههای بهداشت عمومی پیروی میکنند، اما برخی از آنها از ماسک استفاده نمیکنند و معتقدند که استفاده از ماسک چندان لازم نیست.
حدود یک سال است که استفاده از ماسک و رعایت فاصله اجتماعی، برای بسیاری از مردم جهان یک عادت مهم تلقی میشود، اما انطباق با شرایط دوران کرونا برای برخی از افراد چندان ساده نبوده است. عوامل مختلفی از جمله سطح درآمد، وابستگی های سیاسی و جنسیت با این موضوع که افراد ماسک و فاصله اجتماعی را انتخاب میکنند، ارتباط دارد. با این حال، روانشناسی میتواند به نوعی توضیح دهد که چرا تفاوتهای رفتاری برای استفاده از ماسک رخ میدهد.
تحقیقات گذشته نشان داده است که عوامل روانشناختی مانند درک فرد از خطر و گرایش به رفتار مخاطره آمیز بر پایبندی به رفتارهای سلامتی تأثیر میگذارد. این موضوع اکنون در همه گیری کنونی مشاهده شده است، درواقع ممکن است یک توضیح روانشناختی برای این عدم رعایت بهداشت وجود داشته باشد: پدیده "واکنش روانشناختی". این پدیده ای روانشناختی است که بر اساس آن مردم به شدت اعتقاد دارند که واجد آزادی عمل در رفتار خود هستند و وقتی این آزادی به هر وسیلهای تهدید میشود احساسات منفی را تجربه میکنند و بنابراین برای بازگرداندن آن انگیزه میگیرند.
این بدان معناست که وقتی به آنها گفته میشود از ماسک استفاده کنید و از نظر اجتماعی فاصله داشته باشید، برخی از افراد ممکن است حس کنند که رفتار مستقل آنها در معرض تهدید است. سپس خشم و احساسات منفی دیگر به دنبال آن میآیند. برای کاهش این احساسات ناراحت کننده، این افراد ممکن است سعی کنند با رعایت نکردن توصیههای اجباری، آزادی خود را بازیابند.
همانطور که روانشناسی میتواند به شما توضیح دهد که چرا مردم ممکن است ماسک را رد کنند، همچنین میتواند راهنمایی در مورد نحوه پذیرش ماسک را به مردم ارائه دهد. درواقع با استفاده از تکنیکهای مختلف روانشناسی اجتماعی میتوان برای ترغیب مردم به پیروی از توصیههای بهداشتی مانند استفاده از ماسک، فاصله گرفتن از اجتماع و قرنطینه کردن خود استفاده کرد.
یکی از روشهای اصلی، ایجاد اطمینان بین مردم در این خصوص است که ماسک واقعا موثر است. درواقع مردم باید برای پیروی از توصیههای بهداشتی باید اطلاعات دقیق و منطقی دریافت کنند. اطلاع رسانی در شبکههای اجتماعی نیز میتواند مفید باشد. یک مقاله جدید نیز نتیجه گرفته است که اعمال اجبار و جریمه به مردم برای ماسک زدن کمک نمیکند و حتی ممکن است منجر به دافعه شود.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
گروهی از پژوهشگران دانشگاه اج هیل انگلستان به بررسی این موضوع پرداخته اند که آیا ماسک نزدن افراد طی همه گیری کرونا دلیل روانشناحتی خاصی دارد یا خیر. این پژوهش روانشناسی نتایجی جالب توجه داشت.
به گزارش سرویس خواندنیهای انتخاب، در حالی که دنیا مشتاقانه منتظر پایان دادن به همه گیری با کمک واکسنهای کرونا است، همچنان استفاده مکرر از ماسک، میتواند برای جلوگیری از انتقال ویروس در جهان مفید باشد. اگرچه بسیاری از مردم از ماسک استفاده میکنند و از توصیههای بهداشت عمومی پیروی میکنند، اما برخی از آنها از ماسک استفاده نمیکنند و معتقدند که استفاده از ماسک چندان لازم نیست.
حدود یک سال است که استفاده از ماسک و رعایت فاصله اجتماعی، برای بسیاری از مردم جهان یک عادت مهم تلقی میشود، اما انطباق با شرایط دوران کرونا برای برخی از افراد چندان ساده نبوده است. عوامل مختلفی از جمله سطح درآمد، وابستگی های سیاسی و جنسیت با این موضوع که افراد ماسک و فاصله اجتماعی را انتخاب میکنند، ارتباط دارد. با این حال، روانشناسی میتواند به نوعی توضیح دهد که چرا تفاوتهای رفتاری برای استفاده از ماسک رخ میدهد.
تحقیقات گذشته نشان داده است که عوامل روانشناختی مانند درک فرد از خطر و گرایش به رفتار مخاطره آمیز بر پایبندی به رفتارهای سلامتی تأثیر میگذارد. این موضوع اکنون در همه گیری کنونی مشاهده شده است، درواقع ممکن است یک توضیح روانشناختی برای این عدم رعایت بهداشت وجود داشته باشد: پدیده "واکنش روانشناختی". این پدیده ای روانشناختی است که بر اساس آن مردم به شدت اعتقاد دارند که واجد آزادی عمل در رفتار خود هستند و وقتی این آزادی به هر وسیلهای تهدید میشود احساسات منفی را تجربه میکنند و بنابراین برای بازگرداندن آن انگیزه میگیرند.
این بدان معناست که وقتی به آنها گفته میشود از ماسک استفاده کنید و از نظر اجتماعی فاصله داشته باشید، برخی از افراد ممکن است حس کنند که رفتار مستقل آنها در معرض تهدید است. سپس خشم و احساسات منفی دیگر به دنبال آن میآیند. برای کاهش این احساسات ناراحت کننده، این افراد ممکن است سعی کنند با رعایت نکردن توصیههای اجباری، آزادی خود را بازیابند.
همانطور که روانشناسی میتواند به شما توضیح دهد که چرا مردم ممکن است ماسک را رد کنند، همچنین میتواند راهنمایی در مورد نحوه پذیرش ماسک را به مردم ارائه دهد. درواقع با استفاده از تکنیکهای مختلف روانشناسی اجتماعی میتوان برای ترغیب مردم به پیروی از توصیههای بهداشتی مانند استفاده از ماسک، فاصله گرفتن از اجتماع و قرنطینه کردن خود استفاده کرد.
یکی از روشهای اصلی، ایجاد اطمینان بین مردم در این خصوص است که ماسک واقعا موثر است. درواقع مردم باید برای پیروی از توصیههای بهداشتی باید اطلاعات دقیق و منطقی دریافت کنند. اطلاع رسانی در شبکههای اجتماعی نیز میتواند مفید باشد. یک مقاله جدید نیز نتیجه گرفته است که اعمال اجبار و جریمه به مردم برای ماسک زدن کمک نمیکند و حتی ممکن است منجر به دافعه شود.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡خشونت خانگی چه تاثیری بر نوجوانان دارد؟
🔸بررسیهای یک مطالعه کیفی حاکی از این است که طبق تجربیات نوجوانان، مشکلات اقتصادی و اجتماعی نقش مهمی در بروز خشونت خانگی دارند و این موضوع به طور محسوس توسط آنها قابل درک است.
مطالعات مختلف در ایران نشان داده است که میزان شیوع خشونتهای خانگی بهویژه خشونتهای کلامی و روانی بالا بوده و روند افزایشی دارد. به نظر میرسد علیرغم آمار بالای شیوع خشونت خانگی، این مسئله در کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است. طبق بررسیها، عدم گزارشدهی و انتشار اطلاعات نادرست و مبهم در مورد جنبههای مختلف خشونت خانگی، خود چالشی بزرگ در مقابله با آن بوده است.
ضرورت پرداختن به این مسئله از آنجا ناشی میشود که اندیشمندان قرن حاضر را «عصر کودکان» نامیدهاند و تأکید دارند که محیط خانه باید برای آنها امنترین مکان باشد؛ در حالی که خشونت خانگی میتواند این محیط را برای کودکان و نوجوانان بسیار آسیبزا کند.
فرزندان خانواده بهویژه نوجوانان یکی از مهمترین قربانیان خشونت خانگی هستند که علیرغم آسیبپذیری، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. با توجه به همین موضوع؛ پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی قزوین با انجام یک مطالعه کیفی به تبیین تجربیات نوجوانان درباره خشونت خانگی پرداختند تا با درک عمیقتر جنبههای مختلف این معضل اجتماعی، بتوان در راستای کاهش آن اقدامات لازم را انجام داد.
نتایج این مطالعه نشان داد که بیتوجهی والدین به احساسات و نگرانیهای فرزندان در زمان خشونت خانگی، زمینهساز تجربیات ناخوشایند در زندگی آنهاست. بهطوریکه نوجوانان واکنشهای متفاوت روحی- روانی و رفتاری از خود نشان داده و درد و رنج بسیاری را تحمل میکنند. طبق تجربیات نوجوانان، مشکلات اقتصادی و اجتماعی نقش مهمی در بروز خشونت خانگی داشت و بهطور محسوس توسط نوجوانان قابل درک بود.
بر اساس یافتههای این مطالعه، نوجوانانی که تجربه خشونت خانگی داشتند، گرایش زیادی به رفتارهای پرخطر داشته و علیرغم میل باطنی، نسبت به مسؤولیتهای اجتماعی خود، بهویژه امر تحصیل بیتفاوت شده و افت تحصیلی بیشتری را تجربه میکردند و این موضوع میتواند آسیبهای جبرانناپذیری بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی ایشان داشته و زندگی آینده آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
مسأله مهم دیگر واکنشهای معلمین و مسؤولین مدرسه نسبت به مشکلات خانوادگی نوجوانان بود. این واکنشها، نه تنها کمکی به بهبود شرایط روحی نوجوانان نمیکرد؛ بلکه باعث مضاعف شدن مشکلات آنها نیز میشد.
نتایج به دستآمده از این تحقیق، اهمیت توجه والدین به حضور فرزندان در زمان خشونت خانگی و تبعات ناشی از آن را نشان میدهد.
بر اساس یافتههای این مطالعه، پژوهشگران این تحقیق پیشنهاد میکنند که مسؤولین حوزههای اجتماعی، علل مؤثر در خشونت خانگی را شناخته و برنامههای آموزشی و اجرایی را در راستای کاهش این معضل اجتماعی تنظیم و اجرا کنند. همچنین والدین نیز در زمینه پیامدهای خشونت خانگی در زندگی فرزندان، آگاهی لازم را کسب کنند.
نتایج این پروژه تحقیقاتی با عنوان «تبیین تجربیات نوجوانان از مشاجرات والدین در خانواده» در پایگاه نتایج پژوهشهای سلامت کشور منتشر شده و زهرا حسین خانی و زهرا علی نسایی؛ پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی قزوین در انجام آن مشارکت داشتند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
🔸بررسیهای یک مطالعه کیفی حاکی از این است که طبق تجربیات نوجوانان، مشکلات اقتصادی و اجتماعی نقش مهمی در بروز خشونت خانگی دارند و این موضوع به طور محسوس توسط آنها قابل درک است.
مطالعات مختلف در ایران نشان داده است که میزان شیوع خشونتهای خانگی بهویژه خشونتهای کلامی و روانی بالا بوده و روند افزایشی دارد. به نظر میرسد علیرغم آمار بالای شیوع خشونت خانگی، این مسئله در کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است. طبق بررسیها، عدم گزارشدهی و انتشار اطلاعات نادرست و مبهم در مورد جنبههای مختلف خشونت خانگی، خود چالشی بزرگ در مقابله با آن بوده است.
ضرورت پرداختن به این مسئله از آنجا ناشی میشود که اندیشمندان قرن حاضر را «عصر کودکان» نامیدهاند و تأکید دارند که محیط خانه باید برای آنها امنترین مکان باشد؛ در حالی که خشونت خانگی میتواند این محیط را برای کودکان و نوجوانان بسیار آسیبزا کند.
فرزندان خانواده بهویژه نوجوانان یکی از مهمترین قربانیان خشونت خانگی هستند که علیرغم آسیبپذیری، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. با توجه به همین موضوع؛ پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی قزوین با انجام یک مطالعه کیفی به تبیین تجربیات نوجوانان درباره خشونت خانگی پرداختند تا با درک عمیقتر جنبههای مختلف این معضل اجتماعی، بتوان در راستای کاهش آن اقدامات لازم را انجام داد.
نتایج این مطالعه نشان داد که بیتوجهی والدین به احساسات و نگرانیهای فرزندان در زمان خشونت خانگی، زمینهساز تجربیات ناخوشایند در زندگی آنهاست. بهطوریکه نوجوانان واکنشهای متفاوت روحی- روانی و رفتاری از خود نشان داده و درد و رنج بسیاری را تحمل میکنند. طبق تجربیات نوجوانان، مشکلات اقتصادی و اجتماعی نقش مهمی در بروز خشونت خانگی داشت و بهطور محسوس توسط نوجوانان قابل درک بود.
بر اساس یافتههای این مطالعه، نوجوانانی که تجربه خشونت خانگی داشتند، گرایش زیادی به رفتارهای پرخطر داشته و علیرغم میل باطنی، نسبت به مسؤولیتهای اجتماعی خود، بهویژه امر تحصیل بیتفاوت شده و افت تحصیلی بیشتری را تجربه میکردند و این موضوع میتواند آسیبهای جبرانناپذیری بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی ایشان داشته و زندگی آینده آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
مسأله مهم دیگر واکنشهای معلمین و مسؤولین مدرسه نسبت به مشکلات خانوادگی نوجوانان بود. این واکنشها، نه تنها کمکی به بهبود شرایط روحی نوجوانان نمیکرد؛ بلکه باعث مضاعف شدن مشکلات آنها نیز میشد.
نتایج به دستآمده از این تحقیق، اهمیت توجه والدین به حضور فرزندان در زمان خشونت خانگی و تبعات ناشی از آن را نشان میدهد.
بر اساس یافتههای این مطالعه، پژوهشگران این تحقیق پیشنهاد میکنند که مسؤولین حوزههای اجتماعی، علل مؤثر در خشونت خانگی را شناخته و برنامههای آموزشی و اجرایی را در راستای کاهش این معضل اجتماعی تنظیم و اجرا کنند. همچنین والدین نیز در زمینه پیامدهای خشونت خانگی در زندگی فرزندان، آگاهی لازم را کسب کنند.
نتایج این پروژه تحقیقاتی با عنوان «تبیین تجربیات نوجوانان از مشاجرات والدین در خانواده» در پایگاه نتایج پژوهشهای سلامت کشور منتشر شده و زهرا حسین خانی و زهرا علی نسایی؛ پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی قزوین در انجام آن مشارکت داشتند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡تحریک مغناطیسی مغز راهی برای تقویت حافظه
🔸نتایج یک مطالعه جدید نشان میدهد که تحریک مغناطیسی با فرکانس پایین در قسمت خاصی از مغز، شکل گیری خاطرات حافظه اپیزودیک را افزایش میدهد.
افزایش سن، زوال عقل و آسیب مغزی میتواند ظرفیت خاطرات جدید (خاطرات ما از تجارب شخصی خود) ر ا کاهش دهد، عارضه ای که کارشناسان آن را حافظه اپیزودیک می نامند. محققان در یک پژوهش به بررسی تاثیر پالس های الکتریکی بر قسمت های خاصی از مغز پرداختند که موجب بهبود حافظه اپیزودیک میشود.
این گروه با تاکید برا اینکه برای تایید این یافته نیاز به تحقیقات بیشتری است، معتقدند این کشف میتواند راهی برای بهبود حافظه در افراد مبتلا به بیماریهایی مانند زوال عقل ارائه دهد.
حافظه اپیزودیک یا حافظه رویدادی (Episodic memory) خاطره شخص از یک واقعه خاص است. از آنجا که هر فرد دیدگاه و تجربه متفاوتی از یک واقعه دارد، خاطره اپیزودیک وی از آن واقعه بی نظیر است. حافظه اپیزودیک دستهای از حافظه بلند مدت است که شامل به خاطر سپردن رویدادها، موقعیتها و تجربیات خاص است.
حافظه اپیزودیک همچنین به ما این امکان را می دهد که روزانه به طور موثری عمل کنیم، از به خاطر سپردن جایی که تلفن خود را قرار داده ایم تا مواد غذایی مورد نیاز برای خرید در سفر.
توانایی ایجاد خاطرات جدید به تدریج با افزایش سن کاهش می یابد، اما آسیب مغزی و شرایطی مانند بیماری آلزایمر میتواند منجر به از دست دادن شدید و ناتوان کننده حافظه دوره ای افراد شود. برخی از داروهای تجویزی می توانند به بهبود حافظه در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر کمک کنند، اما اثرات آنها محدود و کوتاه مدت است.
به تازگی گروهی از محققان به رهبری دانشگاه گلاسکو در انگلستان دریافتند که می توان با استفاده از پالس های مغناطیسی راه جدیدی برای تقویت حافظه اپیزودیک دست یافت. این تیم در حال تحقیق درباره پدیده ای بودند که به فراموشی اختیاری معروف است و متوجه شدند که احتمالا پالس های مغناطیسی کند حافظه را تقویت می کند.
آنها از فناوری مستقیمی به نام تحریک مغناطیسی فرا جمجمه ای مکرر برای رساندن پالس ها به سمت چپ پیشانی داوطلبان، در منطقه ای به نام قشر پیش پیشانی خلفی جانبی (DLPFC) استفاده کردند.
آنها نتایج خود را در مجله PLOS Biology گزارش کرده اند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
🔸نتایج یک مطالعه جدید نشان میدهد که تحریک مغناطیسی با فرکانس پایین در قسمت خاصی از مغز، شکل گیری خاطرات حافظه اپیزودیک را افزایش میدهد.
افزایش سن، زوال عقل و آسیب مغزی میتواند ظرفیت خاطرات جدید (خاطرات ما از تجارب شخصی خود) ر ا کاهش دهد، عارضه ای که کارشناسان آن را حافظه اپیزودیک می نامند. محققان در یک پژوهش به بررسی تاثیر پالس های الکتریکی بر قسمت های خاصی از مغز پرداختند که موجب بهبود حافظه اپیزودیک میشود.
این گروه با تاکید برا اینکه برای تایید این یافته نیاز به تحقیقات بیشتری است، معتقدند این کشف میتواند راهی برای بهبود حافظه در افراد مبتلا به بیماریهایی مانند زوال عقل ارائه دهد.
حافظه اپیزودیک یا حافظه رویدادی (Episodic memory) خاطره شخص از یک واقعه خاص است. از آنجا که هر فرد دیدگاه و تجربه متفاوتی از یک واقعه دارد، خاطره اپیزودیک وی از آن واقعه بی نظیر است. حافظه اپیزودیک دستهای از حافظه بلند مدت است که شامل به خاطر سپردن رویدادها، موقعیتها و تجربیات خاص است.
حافظه اپیزودیک همچنین به ما این امکان را می دهد که روزانه به طور موثری عمل کنیم، از به خاطر سپردن جایی که تلفن خود را قرار داده ایم تا مواد غذایی مورد نیاز برای خرید در سفر.
توانایی ایجاد خاطرات جدید به تدریج با افزایش سن کاهش می یابد، اما آسیب مغزی و شرایطی مانند بیماری آلزایمر میتواند منجر به از دست دادن شدید و ناتوان کننده حافظه دوره ای افراد شود. برخی از داروهای تجویزی می توانند به بهبود حافظه در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر کمک کنند، اما اثرات آنها محدود و کوتاه مدت است.
به تازگی گروهی از محققان به رهبری دانشگاه گلاسکو در انگلستان دریافتند که می توان با استفاده از پالس های مغناطیسی راه جدیدی برای تقویت حافظه اپیزودیک دست یافت. این تیم در حال تحقیق درباره پدیده ای بودند که به فراموشی اختیاری معروف است و متوجه شدند که احتمالا پالس های مغناطیسی کند حافظه را تقویت می کند.
آنها از فناوری مستقیمی به نام تحریک مغناطیسی فرا جمجمه ای مکرر برای رساندن پالس ها به سمت چپ پیشانی داوطلبان، در منطقه ای به نام قشر پیش پیشانی خلفی جانبی (DLPFC) استفاده کردند.
آنها نتایج خود را در مجله PLOS Biology گزارش کرده اند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡هورمون عشق در کودکان طلاق کمتر است
🔸طبق یک مطالعه که در نشریه روانشناسی منتشر شده، سطح هورمون اکسیتوسین که به هورمون عشق معروف است در افرادی که در کودکی والدینشان از هم جدا شدهاند، کمتر از سایرین است.
طبق یک مطالعه که در دانشگاه Baylor انجام شده و در Journal of Comparative Psycholgy منتشر شده، سطح هورمون اکسیتوسین در افرادی که وقتی کودک بودند والدینشان جدا شدهاند، کمتر از سایرین است.
در واقع این مطالعه ارتباط میان اکسیتوسین، تجارب ابتدای زندگی و پیامدهای آن تجارب پس از بالغ شدن را میسنجد. در این مطالعه، ۱۲۸ فرد ۱۸ تا ۶۲ ساله که والدین ۲۷.۳ درصد از آنها در کودکی - به طور میانگین در ۹ سالگیشان - جدا شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند.
اکسیتوسین هورمونی است که در مغز ترشح شده و هنگام تجارب پیوندی مانند زایمان و در آغوشگرفتن آزاد میشود. مطالعات قبلی نشان دادهاند که این هورمون در رفتارهای اجتماعی و پیوندهای احساسی در ابتدای زندگی نقش مهمی دارد. همچنین، ارتباط این هورمون با دلبستگی و اضطراب نشان داده شده است.
پرسشها در مورد ویژگیهای والدینشان مانند عاطفه، حفاظت، بیتفاوتی، کنترل بیش از حد و سوءاستفاده و همچنین، ویژگیهای خودشان مانند اعتماد به نفس، ناراحتی از نزدیکی، نیاز به تأیید، روابط و مراقبت از آنها بود. پس از پر کردن پرسشنامه، نمونههای ادرار پرسش شوندگان جمعآوری شد و غلظت اکسیتوسین در آنها مورد آزمایش قرار گرفت.
سطح اکسیتوسین در ادرار افرادی که کودکیشان با تجربه طلاق والدین همراه بود، کمتر بود. این افراد در پرسشنامه، به طور قابل توجهی سطح مراقبت والدینشان از آنها را کمتر و سطح بیتفاوتی والدینشان را بیشتر از افراد دیگر ارزیابی کرده بودند.
این افراد اعتماد به نفس را کمتر، ناراحتی از نزدیکی را بیشتر و احساس امنیت در روابط را کمتر از دیگران ارزیابی کرده بودند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
🔸طبق یک مطالعه که در نشریه روانشناسی منتشر شده، سطح هورمون اکسیتوسین که به هورمون عشق معروف است در افرادی که در کودکی والدینشان از هم جدا شدهاند، کمتر از سایرین است.
طبق یک مطالعه که در دانشگاه Baylor انجام شده و در Journal of Comparative Psycholgy منتشر شده، سطح هورمون اکسیتوسین در افرادی که وقتی کودک بودند والدینشان جدا شدهاند، کمتر از سایرین است.
در واقع این مطالعه ارتباط میان اکسیتوسین، تجارب ابتدای زندگی و پیامدهای آن تجارب پس از بالغ شدن را میسنجد. در این مطالعه، ۱۲۸ فرد ۱۸ تا ۶۲ ساله که والدین ۲۷.۳ درصد از آنها در کودکی - به طور میانگین در ۹ سالگیشان - جدا شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند.
اکسیتوسین هورمونی است که در مغز ترشح شده و هنگام تجارب پیوندی مانند زایمان و در آغوشگرفتن آزاد میشود. مطالعات قبلی نشان دادهاند که این هورمون در رفتارهای اجتماعی و پیوندهای احساسی در ابتدای زندگی نقش مهمی دارد. همچنین، ارتباط این هورمون با دلبستگی و اضطراب نشان داده شده است.
پرسشها در مورد ویژگیهای والدینشان مانند عاطفه، حفاظت، بیتفاوتی، کنترل بیش از حد و سوءاستفاده و همچنین، ویژگیهای خودشان مانند اعتماد به نفس، ناراحتی از نزدیکی، نیاز به تأیید، روابط و مراقبت از آنها بود. پس از پر کردن پرسشنامه، نمونههای ادرار پرسش شوندگان جمعآوری شد و غلظت اکسیتوسین در آنها مورد آزمایش قرار گرفت.
سطح اکسیتوسین در ادرار افرادی که کودکیشان با تجربه طلاق والدین همراه بود، کمتر بود. این افراد در پرسشنامه، به طور قابل توجهی سطح مراقبت والدینشان از آنها را کمتر و سطح بیتفاوتی والدینشان را بیشتر از افراد دیگر ارزیابی کرده بودند.
این افراد اعتماد به نفس را کمتر، ناراحتی از نزدیکی را بیشتر و احساس امنیت در روابط را کمتر از دیگران ارزیابی کرده بودند.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
💡غصه خوردن شما را میکشد
🔸محققان انگلیسی در جدیدترین یافتههای خود دریافتند که تعداد دفعات ایجاد مشکلات عاطفی و زمان وقوع آن باعث به خطر افتادن سلامت فرد شده و مرگ زودرس را در فرد بیمار تا 134درصد افزایش میدهد.
افسردگی و اختلال اضطراب جزء انواع اصلی مشکلات عاطفی است که به اختلالات خلقی نیز معروف است. در سراسر جهان، افسردگی برجستهترین مشکل سلامت روان به حساب میآید و پسازآن اضطراب قرار دارد.
بر اساس تحقیقاتی که پژوهشگران انستیتوی ملی تحقیقات بهداشتی مادسلی با همکاری مرکز تحقیقات زیست پزشکی (Biomedical Research Centre) و شورای تحقیقات پزشکی (Medical Research Council) انجام دادند، مشخص میشود که علائم محرک عاطفی در افسردگی و اضطراب با افزایش مرگومیر همراه است.
این محققان با بررسی دادههای 3 هزار و 1 شرکتکننده از شورای تحقیقات پزشکی، گروه ملی بررسی سلامت و توسعه، رابطهای قوی بین مشکلات عاطفی و مرگومیر افراد پیدا کردند.
این شرکتکنندگان، گروهی از افرادی بودند که طی یک هفته در سال 1946 میلادی در انگلیس، ولز و اسکاتلند به دنیا آمدند و طی یک دوره 68 ساله 24 بار از طریق پرسشنامهها و ارزیابیها مورد پیگیری و بررسی قرار گرفتند.
لازم به توضیح است که این پژوهشگران مشکلات عاطفی این افراد را در چهار دوره زمانی از نوجوانی تا اواخر بزرگسالی، از سنین 13 تا 53 سالگی، موردبررسی قراردادند و دادههای مرگ و میر این افراد را از طریق ثبت ملی از سنین 53 سالگی تا 68 سالگی ارزیابی کردند.
نتایج این تحقیقات مشخص میکند که تعداد دفعاتی که شخص در طول زندگی خود دچار مشکلات عاطفی شده با مرگ زودرس مرتبط بوده است. میزان مرگ و میر زودرس برای افرادی که مشکلات عاطفی را 1 بار، 2 بار یا 3 تا 4 بار تجربه کردهاند، در مقایسه با افرادی که هیچگاه مشکلات عاطفی را تجربه نداشتهاند، به ترتیب 76٪، 87٪ و 134٪ افزایش داشته است.
بااینحال، به نظر میرسد که زمان بروز مشکلات عاطفی نیز مهم است، یعنی مشکلات عاطفی در کدام دوره زمانی زندگی فرد اتفاق میافتد. درواقع مشکلات عاطفی که در دوره کودکی یا نوجوانی برای فرد رخ میدهد با مشکلات عاطفی که در دوره بزرگسالی ایجاد میشود، تأثیرات متفاوتی خواهد داشت.
محققان بررسی كردند كه آیا این ارتباطات را میتوان با عادات و رفتارهای مرتبط با سلامتی فرد مانند سیگار كشیدن، فعالیت بدنی، مشروبات الكلی و رژیم غذایی و شاخصهای سلامتی مانند وضعیت سلامتی جسمانی، عملکرد ریهها، میزان تپش قلب در حالت استراحت و فشارخون و عوامل كودكی مانند سلامت کودک و تجربیات نامطلوب دوران کودکی توضیح داد یا نه؟
قابلتوجه است، تأثیرات مخرب افسردگی و اضطراب در افرادی که در موارد متعدد با مشکلات عاطفی روبرو بودهاند و بهشدت از عادات و رفتارهای مرتبط با سلامتی دوره بزرگسالی و شاخصهای بهداشتی آن صدمهدیدهاند، در مقایسه با افرادی که در یکزمان واحد دچار چندین مشکل عاطفی شده و آنها را در یکزمان تجربه کردهاند، کمتر بوده است.
محققان معتقدند كه این امر نشان میدهد كه مسیرهای توضیحی در مورد مرگومیر بسته به سوابق عاطفی فرد میتواند متفاوت باشد، بهعنوانمثال، رفتارهای بهداشتی برای افراد دارای مشکلات عاطفی مزمن نقش توضیحی بیشتری دارند.
دکتر گما آرچر (Gemma Archer) دانشیار پژوهشکده روانپزشکی، روانشناسی و علوم اعصاب کالج کینگ لندن و از محققان این پروژه تحقیقاتی، در این رابطه میگوید: «این نشان میدهد سلامت جسمی ضعیف ممکن است ارتباط بین مشکلات عاطفی و مرگ و میر، بهویژه در اواخر دوره زندگی را نشان داده و شاید از طریق دادههای شاخصههای روانی آن را توضیح دهد.
برعكس، مشكلات عاطفی در اوایل دوره زندگی احتمالاً منجر به ایجاد رفتارهای مضر بهداشتی مانند سیگار کشیدن و کم کردن سطح فعالیتهای بدنی شود که درنهایت سلامتی فرد را تحت تأثیر قرار داده و موجبات مرگ را فراهم میسازد.»
او در ادامه توضیحاتش گفت: «در ضمن، ما متوجه شدیم که وابستگیها تا حد زیادی توسط عوامل مختلف در بزرگسالی و مخالف دوران کودکی توضیح داده میشوند که نشان میدهد بهتر است سیاستهای لازم برای کاهش تعامل بین سلامت روحی و جسمی در دوره بزرگسالی موردتوجه قرار گیرد. پیشازاین به دوران کودکی و اوایل زندگی نسبت به دوره بزرگسالی توجه بیشتری میشد.»
محققان در این پروژه به بررسی توضیحات مناسب در این رابطه پرداختند و دریافتند این عوامل با توجه به مدتزمان و علائم، متفاوت هستند. تحقیقات بعدی در این رابطه میتواند به شناسایی نقاط مداخله کمک کرده و تاریخچه علائم عاطفی را در نظر بگیرد و درنهایت نقاط تاریک بیشتری را در این زمینه روشن سازد.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi
🔸محققان انگلیسی در جدیدترین یافتههای خود دریافتند که تعداد دفعات ایجاد مشکلات عاطفی و زمان وقوع آن باعث به خطر افتادن سلامت فرد شده و مرگ زودرس را در فرد بیمار تا 134درصد افزایش میدهد.
افسردگی و اختلال اضطراب جزء انواع اصلی مشکلات عاطفی است که به اختلالات خلقی نیز معروف است. در سراسر جهان، افسردگی برجستهترین مشکل سلامت روان به حساب میآید و پسازآن اضطراب قرار دارد.
بر اساس تحقیقاتی که پژوهشگران انستیتوی ملی تحقیقات بهداشتی مادسلی با همکاری مرکز تحقیقات زیست پزشکی (Biomedical Research Centre) و شورای تحقیقات پزشکی (Medical Research Council) انجام دادند، مشخص میشود که علائم محرک عاطفی در افسردگی و اضطراب با افزایش مرگومیر همراه است.
این محققان با بررسی دادههای 3 هزار و 1 شرکتکننده از شورای تحقیقات پزشکی، گروه ملی بررسی سلامت و توسعه، رابطهای قوی بین مشکلات عاطفی و مرگومیر افراد پیدا کردند.
این شرکتکنندگان، گروهی از افرادی بودند که طی یک هفته در سال 1946 میلادی در انگلیس، ولز و اسکاتلند به دنیا آمدند و طی یک دوره 68 ساله 24 بار از طریق پرسشنامهها و ارزیابیها مورد پیگیری و بررسی قرار گرفتند.
لازم به توضیح است که این پژوهشگران مشکلات عاطفی این افراد را در چهار دوره زمانی از نوجوانی تا اواخر بزرگسالی، از سنین 13 تا 53 سالگی، موردبررسی قراردادند و دادههای مرگ و میر این افراد را از طریق ثبت ملی از سنین 53 سالگی تا 68 سالگی ارزیابی کردند.
نتایج این تحقیقات مشخص میکند که تعداد دفعاتی که شخص در طول زندگی خود دچار مشکلات عاطفی شده با مرگ زودرس مرتبط بوده است. میزان مرگ و میر زودرس برای افرادی که مشکلات عاطفی را 1 بار، 2 بار یا 3 تا 4 بار تجربه کردهاند، در مقایسه با افرادی که هیچگاه مشکلات عاطفی را تجربه نداشتهاند، به ترتیب 76٪، 87٪ و 134٪ افزایش داشته است.
بااینحال، به نظر میرسد که زمان بروز مشکلات عاطفی نیز مهم است، یعنی مشکلات عاطفی در کدام دوره زمانی زندگی فرد اتفاق میافتد. درواقع مشکلات عاطفی که در دوره کودکی یا نوجوانی برای فرد رخ میدهد با مشکلات عاطفی که در دوره بزرگسالی ایجاد میشود، تأثیرات متفاوتی خواهد داشت.
محققان بررسی كردند كه آیا این ارتباطات را میتوان با عادات و رفتارهای مرتبط با سلامتی فرد مانند سیگار كشیدن، فعالیت بدنی، مشروبات الكلی و رژیم غذایی و شاخصهای سلامتی مانند وضعیت سلامتی جسمانی، عملکرد ریهها، میزان تپش قلب در حالت استراحت و فشارخون و عوامل كودكی مانند سلامت کودک و تجربیات نامطلوب دوران کودکی توضیح داد یا نه؟
قابلتوجه است، تأثیرات مخرب افسردگی و اضطراب در افرادی که در موارد متعدد با مشکلات عاطفی روبرو بودهاند و بهشدت از عادات و رفتارهای مرتبط با سلامتی دوره بزرگسالی و شاخصهای بهداشتی آن صدمهدیدهاند، در مقایسه با افرادی که در یکزمان واحد دچار چندین مشکل عاطفی شده و آنها را در یکزمان تجربه کردهاند، کمتر بوده است.
محققان معتقدند كه این امر نشان میدهد كه مسیرهای توضیحی در مورد مرگومیر بسته به سوابق عاطفی فرد میتواند متفاوت باشد، بهعنوانمثال، رفتارهای بهداشتی برای افراد دارای مشکلات عاطفی مزمن نقش توضیحی بیشتری دارند.
دکتر گما آرچر (Gemma Archer) دانشیار پژوهشکده روانپزشکی، روانشناسی و علوم اعصاب کالج کینگ لندن و از محققان این پروژه تحقیقاتی، در این رابطه میگوید: «این نشان میدهد سلامت جسمی ضعیف ممکن است ارتباط بین مشکلات عاطفی و مرگ و میر، بهویژه در اواخر دوره زندگی را نشان داده و شاید از طریق دادههای شاخصههای روانی آن را توضیح دهد.
برعكس، مشكلات عاطفی در اوایل دوره زندگی احتمالاً منجر به ایجاد رفتارهای مضر بهداشتی مانند سیگار کشیدن و کم کردن سطح فعالیتهای بدنی شود که درنهایت سلامتی فرد را تحت تأثیر قرار داده و موجبات مرگ را فراهم میسازد.»
او در ادامه توضیحاتش گفت: «در ضمن، ما متوجه شدیم که وابستگیها تا حد زیادی توسط عوامل مختلف در بزرگسالی و مخالف دوران کودکی توضیح داده میشوند که نشان میدهد بهتر است سیاستهای لازم برای کاهش تعامل بین سلامت روحی و جسمی در دوره بزرگسالی موردتوجه قرار گیرد. پیشازاین به دوران کودکی و اوایل زندگی نسبت به دوره بزرگسالی توجه بیشتری میشد.»
محققان در این پروژه به بررسی توضیحات مناسب در این رابطه پرداختند و دریافتند این عوامل با توجه به مدتزمان و علائم، متفاوت هستند. تحقیقات بعدی در این رابطه میتواند به شناسایی نقاط مداخله کمک کرده و تاریخچه علائم عاطفی را در نظر بگیرد و درنهایت نقاط تاریک بیشتری را در این زمینه روشن سازد.
🔷دکتر مهدیه اسدی مقدم
🔶روانشناس بالینی
🆔 @drmahdiyehasadi