همواره در سفرهايم به #عراق سعى براين دارم كه به ديدار #مراجع وبزرگان وبيوت اصيل #روحانى حوزه رفته وديدار تازه نمايم. در ادامه دیدارهایم در ماه مبارک #رمضان که به #نجف اشرف مشرف شده بودم ، به ديدار از بيت والامقام علامه #بحر العلوم رفته وبا شخصيت هاى اين خاندان ديدار نمودم.
خاندان بحرالعلوم؛ از سادات #حسنی و عالمان #شیعی امامی قرن دوازدهم تا چهاردهم قمری در #ایران و عراق بشمار آمده که این خاندانِ مشهور به علم و ادب، به سید محمدمهدی #طباطبائی _بروجردی، معروف به سید #بحرالعلوم، ویا علامه بحر العلوم میرسد. این خانواده، در اواخر قرن یازدهم قمری از #بروجرد به عراق هجرت کرده و در #کربلا و #نجف ساکن شدند.
نیاکان آل بحرالعلوم، نخست در سرزمین #حجاز و عراق و بعضی از شهرهای عربی دیگر میزیستند و بر اثر ستم حاکمان #اموی و #عباسی بر #سادات و شیعیان، در حال کوچ دائمی بودند. از اینرو در نیمه قرن سوم قمری به ایران که در آن سادات از امنیت بیشتری برخوردار بودند، پناه آوردند و نخست در #اصفهان و پس از آن در بروجرد ماندگار شدند. در اوایل قرن ۱۲ق/۱۸م، بسیاری از اینان به قصد تحصیل علوم دینی یا زیارت به عراق رفته و در عتبات بهویژه نجف و کربلا اقامت گزیدند و دیگر بازنگشتند.
شخصیتهای علمی برجسته ای در این خاندان در دو قرن اخیر ، به ظهور آمدند که پس از علامه سید #مهدی بحر العلوم ، شخصیتهای والای دیگری همچون سید #محمد رضا بحر العلوم ،سید #حسین بحر العلوم ، سید #محمد تقی بحر العلوم ، سید #علی بحر العلوم ، سید #ابراهیم بحر العلوم ،سید #محمد بحر العلوم ،سید #جعفر بحر العلوم ، سید #حسن بحر العلوم ، سید #محمد مهدی بحر العلوم ، سید #مهدی بحر العلوم ، سید #محمد علی بحر العلوم ، سید #علی بحر العلوم ،سید #محمد تقی بحر العلوم ومرحوم علامه سید #محمد بحر العلوم را می توان نام برد که اینجانب ، دو شخصیت اخیر را توفیق درک محضرشان را داشتم.
هرگاه که به این خانه واصطلاحا #بیرونی گام می نهم ، در ودیوار این مکان مبارک ، یاد آور شخصیت والامقام مرحوم علامه آیة الله سید #محمد بحر العلوم بوده وصدای آن بزرگ با مطالب تاریخی از حوزه وشخصیتهای آن ، پند واندرزهایش ، ظرافت های سخنش و...همه وهمه از برابر دیدگانم عبور کرده وصدای پر مهرش ، در گوشم #طنین انداز است .
مرحوم آیة الله #علامه دکتر سید محمد بحر العلوم ، علاوه بر ریشه در تباری والا مقام وعلمی ، حکیمانه وهوشیارانه وبا زیرکی تمام از همه این سرمایه های اندوخته در خود ، بهره گرفت وبه شخصیتی سیاسی واجتماعی و#حوزوی و#دانشگاهی تبدیل گردید.
او که پس از فرو پاشی نظام #بعث در سال ۲۰۰۳ میلادی ، پس از سالها هجرت ودوری از وطن وتلاش های بی وقفه ، برای سرنگونی این رژیم سفاک به عراق گام نهاد ،نخستین ریاست #مجلس حکم عراق را برای دو بار بر دوش کشید .
وی که لحظه ای آرام نمی گرفت ، درواپسین سالهای عمر با برکت خود ، دست به اقدامی اساسی زد و#دانشگاه ( #العَلَمین ) را که بر گرفته از نام شیخ #طوسی وعلامه سید #مهدی بحر العلوم بود را در #علوم سیاسی ، به عنوان نخستین #دانشکده ومرکز علمی در این راستا ، در نجف اشرف بوجود آورد.
این بزرگ سرانجام در ۱۸ فروردین سال ۱۳۹۴ ،پس از سپری کردن عمری در حدود نه دهه ، جان به جان آفرین تسلیم نمود وپیکر مبارکش را در #مسجد ( مرکز العلمین ) بخاک سپردند که تا روحش ، همچنان ناظر بر تلاش های شبانه روزی او در این مرکز وپرورش نسل آینده ساز عراق آباد وپیشرفته ، همراه با امنیت وآرامش باشد.
آرزویی که وی برای دستیابی به آن ، چندین دهه از عمر با برکت خود را صرف نمود.
هنوز جاى خالى اين شخصيت در نجف وعراق مشهود است ، وبدون تردید جایگزینی برای وی بزودی بوجود نخواهد آمد. ساعتی را در این بیت والا ودر خدمت آیات سید #محمد علی بحر العلوم ( فرزند علامه) وسید #جعفر حکیم ، نواده ایشان وفرزند #شهید والامقام مرحوم آیة الله سید #عبد الصاحب حکیم ، که خود فرزند مرحوم آیة الله العظمی سید #محسن حکیم بشمار می رفت ، سپری کرده واز محضر این دو بزرگ که هرکدام از استوانه های علمی #حوزه هزار ساله نجف اشرف بشمار می آیند ، سپری کردیم وخاطرات زیبای گذشته این بیت را تجدید نمودیم. در پايان با ذكر #صلوات وخاندن #فاتحه بر روح گسترده بزرگان از بيت بحر العلوم وبيت والاى حكيم كه به هم پيوسته اند ، مجلس را ترك نمودم.
………………………………
@drhadiansarii
خاندان بحرالعلوم؛ از سادات #حسنی و عالمان #شیعی امامی قرن دوازدهم تا چهاردهم قمری در #ایران و عراق بشمار آمده که این خاندانِ مشهور به علم و ادب، به سید محمدمهدی #طباطبائی _بروجردی، معروف به سید #بحرالعلوم، ویا علامه بحر العلوم میرسد. این خانواده، در اواخر قرن یازدهم قمری از #بروجرد به عراق هجرت کرده و در #کربلا و #نجف ساکن شدند.
نیاکان آل بحرالعلوم، نخست در سرزمین #حجاز و عراق و بعضی از شهرهای عربی دیگر میزیستند و بر اثر ستم حاکمان #اموی و #عباسی بر #سادات و شیعیان، در حال کوچ دائمی بودند. از اینرو در نیمه قرن سوم قمری به ایران که در آن سادات از امنیت بیشتری برخوردار بودند، پناه آوردند و نخست در #اصفهان و پس از آن در بروجرد ماندگار شدند. در اوایل قرن ۱۲ق/۱۸م، بسیاری از اینان به قصد تحصیل علوم دینی یا زیارت به عراق رفته و در عتبات بهویژه نجف و کربلا اقامت گزیدند و دیگر بازنگشتند.
شخصیتهای علمی برجسته ای در این خاندان در دو قرن اخیر ، به ظهور آمدند که پس از علامه سید #مهدی بحر العلوم ، شخصیتهای والای دیگری همچون سید #محمد رضا بحر العلوم ،سید #حسین بحر العلوم ، سید #محمد تقی بحر العلوم ، سید #علی بحر العلوم ، سید #ابراهیم بحر العلوم ،سید #محمد بحر العلوم ،سید #جعفر بحر العلوم ، سید #حسن بحر العلوم ، سید #محمد مهدی بحر العلوم ، سید #مهدی بحر العلوم ، سید #محمد علی بحر العلوم ، سید #علی بحر العلوم ،سید #محمد تقی بحر العلوم ومرحوم علامه سید #محمد بحر العلوم را می توان نام برد که اینجانب ، دو شخصیت اخیر را توفیق درک محضرشان را داشتم.
هرگاه که به این خانه واصطلاحا #بیرونی گام می نهم ، در ودیوار این مکان مبارک ، یاد آور شخصیت والامقام مرحوم علامه آیة الله سید #محمد بحر العلوم بوده وصدای آن بزرگ با مطالب تاریخی از حوزه وشخصیتهای آن ، پند واندرزهایش ، ظرافت های سخنش و...همه وهمه از برابر دیدگانم عبور کرده وصدای پر مهرش ، در گوشم #طنین انداز است .
مرحوم آیة الله #علامه دکتر سید محمد بحر العلوم ، علاوه بر ریشه در تباری والا مقام وعلمی ، حکیمانه وهوشیارانه وبا زیرکی تمام از همه این سرمایه های اندوخته در خود ، بهره گرفت وبه شخصیتی سیاسی واجتماعی و#حوزوی و#دانشگاهی تبدیل گردید.
او که پس از فرو پاشی نظام #بعث در سال ۲۰۰۳ میلادی ، پس از سالها هجرت ودوری از وطن وتلاش های بی وقفه ، برای سرنگونی این رژیم سفاک به عراق گام نهاد ،نخستین ریاست #مجلس حکم عراق را برای دو بار بر دوش کشید .
وی که لحظه ای آرام نمی گرفت ، درواپسین سالهای عمر با برکت خود ، دست به اقدامی اساسی زد و#دانشگاه ( #العَلَمین ) را که بر گرفته از نام شیخ #طوسی وعلامه سید #مهدی بحر العلوم بود را در #علوم سیاسی ، به عنوان نخستین #دانشکده ومرکز علمی در این راستا ، در نجف اشرف بوجود آورد.
این بزرگ سرانجام در ۱۸ فروردین سال ۱۳۹۴ ،پس از سپری کردن عمری در حدود نه دهه ، جان به جان آفرین تسلیم نمود وپیکر مبارکش را در #مسجد ( مرکز العلمین ) بخاک سپردند که تا روحش ، همچنان ناظر بر تلاش های شبانه روزی او در این مرکز وپرورش نسل آینده ساز عراق آباد وپیشرفته ، همراه با امنیت وآرامش باشد.
آرزویی که وی برای دستیابی به آن ، چندین دهه از عمر با برکت خود را صرف نمود.
هنوز جاى خالى اين شخصيت در نجف وعراق مشهود است ، وبدون تردید جایگزینی برای وی بزودی بوجود نخواهد آمد. ساعتی را در این بیت والا ودر خدمت آیات سید #محمد علی بحر العلوم ( فرزند علامه) وسید #جعفر حکیم ، نواده ایشان وفرزند #شهید والامقام مرحوم آیة الله سید #عبد الصاحب حکیم ، که خود فرزند مرحوم آیة الله العظمی سید #محسن حکیم بشمار می رفت ، سپری کرده واز محضر این دو بزرگ که هرکدام از استوانه های علمی #حوزه هزار ساله نجف اشرف بشمار می آیند ، سپری کردیم وخاطرات زیبای گذشته این بیت را تجدید نمودیم. در پايان با ذكر #صلوات وخاندن #فاتحه بر روح گسترده بزرگان از بيت بحر العلوم وبيت والاى حكيم كه به هم پيوسته اند ، مجلس را ترك نمودم.
………………………………
@drhadiansarii
در ديدار از #مركز العلمين در عيد #غدير سال ١٣٩٣ شمسى
وبا حضور #مرحوم #علامه بحر العلوم و#سید محمد حسین بحر العلوم
…………………
@drhadiansarii
وبا حضور #مرحوم #علامه بحر العلوم و#سید محمد حسین بحر العلوم
…………………
@drhadiansarii
🔹پاسخ درباره عبدالله بن جعفر و قصاص از ابن ملجم که اخیرا بخلاف در فضای مجازی وبرای آلوده ساختن اذهان مردم وشیعیان واهانت به روحانیت منتشر گردیده بود.
🔴🔴🔴
در آخرین روزهای ماه رمضان، روایتی در سطحی گسترده در فضای مجازی منتشر شد که حاکی از رفتاری شگفتانگیز با ابنملجم به عنوان مجازات جنایت او در قتل امیر مؤمنان(ع) بود؛ آنهم با انتساب به عبدالله بن جعفر، فرزند جعفر طیار و برادرزادة امام علی(ع) و همسر حضرت زینب. در این گفتار، آن روایت را به بررسی میگذاریم.
مجلسی و برخی از مورخان نقل کردهاند که عبدالله بن جعفر، سیخ گداخته در دو چشم ابنملجم کشید و ابن ملجم میگفت: «بزرگوار و خجسته است خدایی که انسان را از پارهای خون بسته آفرید.» سپس عبدالله دستور داد دو دست و دو پای او را قطع کردند؛ اما بعد که عبدالله دستور داد زبان او را ببرند، بیتابی کرد. گفتندش: «در دو چشمت سیخ آتشین کشیدند و دو دست و دو پایت را بریدند و بیتابی نکردی، ولی از بریدن زبان، بیتابی میکنی؟» گفت: «ای نادانان! من از بریدن زبان، بیتابی نکردهام، بلکه من دوست ندارم به اندازة لحظاتی معدود نیز در دنیا زندگی کنم و در آن لحظات، ذکر خدا نگویم.»
پس زبانش را بریدند و او را به آتش سوختند! (بحار، ج۴۲، ص۳۰۶؛ نیز گزارشی نزدیک به آن در مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۴۳۴)
در کنار روایت بالا، روایت ذیل را نیز بخوانیم:
امام صادق(ع) از پدرش امام باقر(ع) روایت کرده است که وقتی ابنملجم را پس از ضربتزدن به امامعلی(ع) دستگیر کردند، امام فرمود: «این اسیر را نگاه دارید و آب و غذایش را بدهید و با او رفتاری نیکو داشته باشید (اطعموه و اسقوه و احسنوا اساره). اگر من زنده ماندم، خود بهتر میدانم که با او چه کنم. اگر خواستم، قصاص میکنم و اگر خواستم، عفو میکنم و اگر خواستم، مصالحه میکنم. اگر از دنیا رفتم، کار به دست شماست.اگر خواستید او را بکشید، مثلهاش مکنید.»
در دنباله نیز گزارش اعدام ابنملجم آمده و در آن نه هیچ نامی از عبدالله بن جعفر هست و نه هیچ ذکری از آن شکنجهها در حق ابنملجم، بلکه در آن تصریح شده است که برای قصاص، فقط با یک ضربه شمشیر، گردنش را زدند.
این روایت در منبع بسیار کهن قربالاسناد (تألیف ابوالعباس حمیری، از اصحاب امامین جواد و هادی (علیهماالسلام، قرن سوم) آمده است (صص۴ـ۱۴۳؛ نیز بنگرید به بحار، ج۴۲، ص۳۰۲) و به جهات متعدد، بر روایت اول ترجیح دارد؛ زیرا:
۱- از امامصادق(ع) و امامباقر(ع) نقل شده است؛ که با صرفنظر از مقام عصمت آن دو، از نسل امامعلی(ع) و از خاندان اویند و طبیعی است که از حوادث مربوط به شهادت پدربزرگشان آگاهتر از دیگران باشند.
۲- ثانیاً این روایت با وصیت امامعلی(ع) در نهی از مثله کردن و بریدن اعضای ابنملجم سازگار است؛ و لازمة روایت اول آن است که امامین حسنین(ع) و دیگر بازماندگان امامعلی(ع) هم وصیت مکرر و مؤکد آن حضرت را زیر پا نهاده باشند و هم مستند این وصیت، یعنی نهی رسول اکرم(ص) از مثله کردن را ـ هرچند سگ گزنده باشد: «فلا تمثلوا بالرجل، فانّی سمعتُ رسولالله(ص) یقول: ایّاکم و المُثله و لو بالکلب العقور». (نهجالبلاغه، صبحی صالح، بخش وصایا و نامهها، ش۴۷)
۳- اگر روایت حاکی از مثله کردن ابنملجم درست بود، مسلماً دشمنان اهل بیت ـ از امویان و وابستگانشانـ بارها آن را به عنوان عملی برخلاف سنت رسول(ص) و مخالف شرع، به رخ امامین حسنین(ع) و دیگر اهل بیت میکشیدند و از سرزنش حسنین ع به دلیل رفتارشان با ابنملجم، چشم نمیپوشیدند، همچنانکه عبد الله بن جعفر را نیز از سرزنش وجز اینها رها نمی ساختند.
۴- هر کس عبدالله بن جعفر را بشناسد، میداند که وی بهرغم دلیریهایش در میدان جنگ، مردی باگذشت و صلحجو بود و حتی پس از حادثة کربلا و قتل عام دو سه فرزندش و آنهمه از عزیزانش به دست سپاه یزید، باز میکوشید کشمکش میان مردم مدینه و دستگاه حکومت کاهش یابد ، با رفتاری که با ابنملجم میگویند داشته، ناپذیرفتنیتر مینماید.
۵- در روایت اول آمده است که ابنملجم، عبدالله را «برادرزادة من» خطاب کرد. (بحار، ج۴۲، ص۳۰۶) و چنین سخنی علیالقاعده وقتی میتواند معقول باشد که عبدالله کمسالتر از ابنملجم باشد. درحالی که عبدالله در آن هنگام بیش از ۴۰ سال داشته و مسلماً از ابنملجم مسنتر بوده است.
۶- از همة اینها گذشته، وقتی دو روایت مختلف دربارة چگونگی قصاص از ابنملجم نقل شده، چه دلیلی دارد که روایت دوم را ندیده بگیریم و روایت اول را مسلّم فرض کنیم و بر پایة آن، عبدالله بن جعفر را محکوم کنیم.
………………………………
@drhadiansarii
🔴🔴🔴
در آخرین روزهای ماه رمضان، روایتی در سطحی گسترده در فضای مجازی منتشر شد که حاکی از رفتاری شگفتانگیز با ابنملجم به عنوان مجازات جنایت او در قتل امیر مؤمنان(ع) بود؛ آنهم با انتساب به عبدالله بن جعفر، فرزند جعفر طیار و برادرزادة امام علی(ع) و همسر حضرت زینب. در این گفتار، آن روایت را به بررسی میگذاریم.
مجلسی و برخی از مورخان نقل کردهاند که عبدالله بن جعفر، سیخ گداخته در دو چشم ابنملجم کشید و ابن ملجم میگفت: «بزرگوار و خجسته است خدایی که انسان را از پارهای خون بسته آفرید.» سپس عبدالله دستور داد دو دست و دو پای او را قطع کردند؛ اما بعد که عبدالله دستور داد زبان او را ببرند، بیتابی کرد. گفتندش: «در دو چشمت سیخ آتشین کشیدند و دو دست و دو پایت را بریدند و بیتابی نکردی، ولی از بریدن زبان، بیتابی میکنی؟» گفت: «ای نادانان! من از بریدن زبان، بیتابی نکردهام، بلکه من دوست ندارم به اندازة لحظاتی معدود نیز در دنیا زندگی کنم و در آن لحظات، ذکر خدا نگویم.»
پس زبانش را بریدند و او را به آتش سوختند! (بحار، ج۴۲، ص۳۰۶؛ نیز گزارشی نزدیک به آن در مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۴۳۴)
در کنار روایت بالا، روایت ذیل را نیز بخوانیم:
امام صادق(ع) از پدرش امام باقر(ع) روایت کرده است که وقتی ابنملجم را پس از ضربتزدن به امامعلی(ع) دستگیر کردند، امام فرمود: «این اسیر را نگاه دارید و آب و غذایش را بدهید و با او رفتاری نیکو داشته باشید (اطعموه و اسقوه و احسنوا اساره). اگر من زنده ماندم، خود بهتر میدانم که با او چه کنم. اگر خواستم، قصاص میکنم و اگر خواستم، عفو میکنم و اگر خواستم، مصالحه میکنم. اگر از دنیا رفتم، کار به دست شماست.اگر خواستید او را بکشید، مثلهاش مکنید.»
در دنباله نیز گزارش اعدام ابنملجم آمده و در آن نه هیچ نامی از عبدالله بن جعفر هست و نه هیچ ذکری از آن شکنجهها در حق ابنملجم، بلکه در آن تصریح شده است که برای قصاص، فقط با یک ضربه شمشیر، گردنش را زدند.
این روایت در منبع بسیار کهن قربالاسناد (تألیف ابوالعباس حمیری، از اصحاب امامین جواد و هادی (علیهماالسلام، قرن سوم) آمده است (صص۴ـ۱۴۳؛ نیز بنگرید به بحار، ج۴۲، ص۳۰۲) و به جهات متعدد، بر روایت اول ترجیح دارد؛ زیرا:
۱- از امامصادق(ع) و امامباقر(ع) نقل شده است؛ که با صرفنظر از مقام عصمت آن دو، از نسل امامعلی(ع) و از خاندان اویند و طبیعی است که از حوادث مربوط به شهادت پدربزرگشان آگاهتر از دیگران باشند.
۲- ثانیاً این روایت با وصیت امامعلی(ع) در نهی از مثله کردن و بریدن اعضای ابنملجم سازگار است؛ و لازمة روایت اول آن است که امامین حسنین(ع) و دیگر بازماندگان امامعلی(ع) هم وصیت مکرر و مؤکد آن حضرت را زیر پا نهاده باشند و هم مستند این وصیت، یعنی نهی رسول اکرم(ص) از مثله کردن را ـ هرچند سگ گزنده باشد: «فلا تمثلوا بالرجل، فانّی سمعتُ رسولالله(ص) یقول: ایّاکم و المُثله و لو بالکلب العقور». (نهجالبلاغه، صبحی صالح، بخش وصایا و نامهها، ش۴۷)
۳- اگر روایت حاکی از مثله کردن ابنملجم درست بود، مسلماً دشمنان اهل بیت ـ از امویان و وابستگانشانـ بارها آن را به عنوان عملی برخلاف سنت رسول(ص) و مخالف شرع، به رخ امامین حسنین(ع) و دیگر اهل بیت میکشیدند و از سرزنش حسنین ع به دلیل رفتارشان با ابنملجم، چشم نمیپوشیدند، همچنانکه عبد الله بن جعفر را نیز از سرزنش وجز اینها رها نمی ساختند.
۴- هر کس عبدالله بن جعفر را بشناسد، میداند که وی بهرغم دلیریهایش در میدان جنگ، مردی باگذشت و صلحجو بود و حتی پس از حادثة کربلا و قتل عام دو سه فرزندش و آنهمه از عزیزانش به دست سپاه یزید، باز میکوشید کشمکش میان مردم مدینه و دستگاه حکومت کاهش یابد ، با رفتاری که با ابنملجم میگویند داشته، ناپذیرفتنیتر مینماید.
۵- در روایت اول آمده است که ابنملجم، عبدالله را «برادرزادة من» خطاب کرد. (بحار، ج۴۲، ص۳۰۶) و چنین سخنی علیالقاعده وقتی میتواند معقول باشد که عبدالله کمسالتر از ابنملجم باشد. درحالی که عبدالله در آن هنگام بیش از ۴۰ سال داشته و مسلماً از ابنملجم مسنتر بوده است.
۶- از همة اینها گذشته، وقتی دو روایت مختلف دربارة چگونگی قصاص از ابنملجم نقل شده، چه دلیلی دارد که روایت دوم را ندیده بگیریم و روایت اول را مسلّم فرض کنیم و بر پایة آن، عبدالله بن جعفر را محکوم کنیم.
………………………………
@drhadiansarii
چند نکته
الف- بنظر می رسد روایت اول را نخست خوارج جعل کردهاند تا از ابنملجم یک قهرمان الهی بسازند که حتی پس از سختترین آسیبها به چشم و دست و پاهای او، همچنان نطق و شعور خود را حفظ کرده و همواره در ذکر خدا بوده است. و بعدها کسانی از هواداران سادهلوح امامعلی(ع) که از سر دشمنی با ابنملجم، دلشان میخواسته او به مرگی همراه بدترین شکنجهها مرده باشد، روایت برساختة خوارج را بیتوجه به هدف آن فرقه و نقطهضعفهای آن روایت، گرفته و در کنار روایت دوم نقل کردهاند. طبیعت قصهپسند و افسانهجوی عامه نیز که میخواهند حوادث را خیلی غلیظتر از آنچه بوده بدانند و عرضه کنند، در نشر این روایات، نقش مهمی دارد.
ب) مجلسی روایت مفصل دیگری هم دربارة شهادت امامعلی(ع) و چگونگی قصاص از قاتل او به وسیلة حسنین(ع) و مردم آورده که با اندک تأمل میتوان دریافت نقاط ضعف آن بسیار بیش از روایت اول است و اگر لازم باشد، در گفتار دیگری به آن خواهم پرداخت. و البته در این روایت، عبدالله بن جعفر نقشی در عملیات مربوط به اجرای قصاص ندارد.
ج) امامعلی(ع) در مقام عرضة یک عمل اخلاقی به فرزندانش فرمود: «و ان اعف فالعفو لی قربه و هو لکم حسنه، فاعفوا الا تحبّون ان یغفر الله لکم: اگر من ابنملجم را عفو کنم، عفو برای من موجب تقرّب به خدا و برای شما حسنه است. شما نیز او را عفو کنید و ببخشید. آیا دوست ندارید که خدا شما را ببخشد؟» (نهجالبلاغه، بخش وصایا و نامهها، شمارة ۲۳) امامحسن(ع) نیز در مقام عفو از گناهکاران چنان بود که حتی حاضر نشد نام کسی را که به او زهر خورانیده و موجب شهادتش شده بود، ببرد تا وی را بشناسند و مجازات کنند. (طبقات، ابنسعد، ج۶، صص۷ـ۳۸۶)
با این دو مقدمه، مسلّم میشود که نه امامعلی(ع) مایل به قصاص از ابنملجم بود و نه وصی او و عضو ارشد بازماندگانش، یعنی امامحسن(ع)؛ اما اینکه امامحسن(ع) خود را ناگزیر به اعدام ابن ملجم دید، به دلیل آن بود که پس از شهادت امامعلی(ع) به دست یکی از خوارج، نفرت و کینهای که مردم نسبت به این فرقه داشتند، به اوج رسید؛ و هر لحظه بیم آن میرفت که مردم خشمگین خودسرانه بریزند و خوارج را قتلعام کنند؛ و این با خواستة امامعلی(ع) کاملاً در تضاد بود که دستور داده بود پس از او حتی با خوارج نجنگند: «لا تقاتلوا الخوارج بعدی» (نهجالبلاغه، خطبة ۶۱) و قتل امیر مؤمنان(ع) را بهانة کشتار و خونریزی قرار ندهند: «لا الفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضا تقولون قُتل امیرالمؤمنین.» (نهجالبلاغه، بخش وصایا و نامهها، ش۴۷) لذا برای آنکه از شدت هیجان لجامگسیختة اجتماعی کاسته شود و حوادث مرگبار روی ندهد، هم امامعلی(ع) و هم امامحسن(ع) تنها راه را در این دیدند که ابنملجم اعدام و به مردم گفته شود که مجرم به مجازات خود رسیده و ماجرا خاتمه یافته و دیگر نباید کسی را تعقیب و مجازات کرد. و حتی چنانکه امام علی(ع) خواسته بود، نباید با خوارج جنگ کرد. (نهجالبلاغه، خطبة ۶۱)
***توجه
این مطلب از آن نویسنده ای است که به علت خطاهای فراوان او در نوشتارها وحتی در این نوشتار واهانت به عبد الله بن جعفر ، پس از تصحیح نوشته ها وخطاهای او ، وبرای جلوگیری از اشاعه نام نویسنده
وخدای ناکرده غیبت نمودنش ، به این نوشتار که ضرورت انتشار آن در فضای مجازی وجود دارد ، بسنده نمودم.
……………………
@drhadiansarii
الف- بنظر می رسد روایت اول را نخست خوارج جعل کردهاند تا از ابنملجم یک قهرمان الهی بسازند که حتی پس از سختترین آسیبها به چشم و دست و پاهای او، همچنان نطق و شعور خود را حفظ کرده و همواره در ذکر خدا بوده است. و بعدها کسانی از هواداران سادهلوح امامعلی(ع) که از سر دشمنی با ابنملجم، دلشان میخواسته او به مرگی همراه بدترین شکنجهها مرده باشد، روایت برساختة خوارج را بیتوجه به هدف آن فرقه و نقطهضعفهای آن روایت، گرفته و در کنار روایت دوم نقل کردهاند. طبیعت قصهپسند و افسانهجوی عامه نیز که میخواهند حوادث را خیلی غلیظتر از آنچه بوده بدانند و عرضه کنند، در نشر این روایات، نقش مهمی دارد.
ب) مجلسی روایت مفصل دیگری هم دربارة شهادت امامعلی(ع) و چگونگی قصاص از قاتل او به وسیلة حسنین(ع) و مردم آورده که با اندک تأمل میتوان دریافت نقاط ضعف آن بسیار بیش از روایت اول است و اگر لازم باشد، در گفتار دیگری به آن خواهم پرداخت. و البته در این روایت، عبدالله بن جعفر نقشی در عملیات مربوط به اجرای قصاص ندارد.
ج) امامعلی(ع) در مقام عرضة یک عمل اخلاقی به فرزندانش فرمود: «و ان اعف فالعفو لی قربه و هو لکم حسنه، فاعفوا الا تحبّون ان یغفر الله لکم: اگر من ابنملجم را عفو کنم، عفو برای من موجب تقرّب به خدا و برای شما حسنه است. شما نیز او را عفو کنید و ببخشید. آیا دوست ندارید که خدا شما را ببخشد؟» (نهجالبلاغه، بخش وصایا و نامهها، شمارة ۲۳) امامحسن(ع) نیز در مقام عفو از گناهکاران چنان بود که حتی حاضر نشد نام کسی را که به او زهر خورانیده و موجب شهادتش شده بود، ببرد تا وی را بشناسند و مجازات کنند. (طبقات، ابنسعد، ج۶، صص۷ـ۳۸۶)
با این دو مقدمه، مسلّم میشود که نه امامعلی(ع) مایل به قصاص از ابنملجم بود و نه وصی او و عضو ارشد بازماندگانش، یعنی امامحسن(ع)؛ اما اینکه امامحسن(ع) خود را ناگزیر به اعدام ابن ملجم دید، به دلیل آن بود که پس از شهادت امامعلی(ع) به دست یکی از خوارج، نفرت و کینهای که مردم نسبت به این فرقه داشتند، به اوج رسید؛ و هر لحظه بیم آن میرفت که مردم خشمگین خودسرانه بریزند و خوارج را قتلعام کنند؛ و این با خواستة امامعلی(ع) کاملاً در تضاد بود که دستور داده بود پس از او حتی با خوارج نجنگند: «لا تقاتلوا الخوارج بعدی» (نهجالبلاغه، خطبة ۶۱) و قتل امیر مؤمنان(ع) را بهانة کشتار و خونریزی قرار ندهند: «لا الفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضا تقولون قُتل امیرالمؤمنین.» (نهجالبلاغه، بخش وصایا و نامهها، ش۴۷) لذا برای آنکه از شدت هیجان لجامگسیختة اجتماعی کاسته شود و حوادث مرگبار روی ندهد، هم امامعلی(ع) و هم امامحسن(ع) تنها راه را در این دیدند که ابنملجم اعدام و به مردم گفته شود که مجرم به مجازات خود رسیده و ماجرا خاتمه یافته و دیگر نباید کسی را تعقیب و مجازات کرد. و حتی چنانکه امام علی(ع) خواسته بود، نباید با خوارج جنگ کرد. (نهجالبلاغه، خطبة ۶۱)
***توجه
این مطلب از آن نویسنده ای است که به علت خطاهای فراوان او در نوشتارها وحتی در این نوشتار واهانت به عبد الله بن جعفر ، پس از تصحیح نوشته ها وخطاهای او ، وبرای جلوگیری از اشاعه نام نویسنده
وخدای ناکرده غیبت نمودنش ، به این نوشتار که ضرورت انتشار آن در فضای مجازی وجود دارد ، بسنده نمودم.
……………………
@drhadiansarii
#امامت ، هویت مذهب حقًه #تشیع🔹🔹🔹
بخش اول 🔴
امامت اساساً هویت مذهب حقه تشیع است. مهمترین تفاوت #شیعه و سایر فرق اسلامی، #امامت است. از نظر شیعه امامت، استمرار #نبوت و جانشینی پیامبر است. #پیامبر اسلام شارع و آورنده دین هستند و امامان ما حافظان #دین هستند و این حفاظت در استمرار نبوت اتفاق می افتد.
دیگران راجع به امامت بحث #خلافت و حکومت سیاسی دارند و از نظر آنها امام کسی است که حاکم امت باشد. بنابراین بحث ما حکومت نیست و امامت مترادف با حکومت نیست. حکومت شأنی از شئون امام است.
امام #حسین تا امام #عسکری شرایط با آنها همراه نبود که به حکومت برسند ولی امامت آنها به قوت خود باقی است.
برای اینکه در این مورد صحبت کنیم باید اول در مورد تشیع صحبت کنیم. مراد از تشیع چیست و این تشیع از چه زمانی پیدا شده است. دیگران هم که وقتی قلم می زنند و کتاب می نویسند مطالبی را بیان می کنند که با اصول تاریخی منافات دارد. مثلا شیعه را مولود #صفویه یا #آل بویه عنوان می کنند. کسی که این افتخار برایش حاصل شده که شیعه #علی ابن ابی طالب باشد باید بداند که تاریخچه پیدایش شیعه از چه زمانی بوده است.
بحث را از اینجا شروع می کنیم که در بحث های کلامی و تاریخی شیعه را به سه شکل معرفی کرده اند. یک شیعه #سیاسی داریم، یک تشیع #ولایی داریم و یکی هم تشیع #اعتقادی داریم. بروز و ظهور تشیع در صحنه اجتماع به سه شکل است.
الف - تشیع سیاسی به کسانی می گویند که به مبانی فکری شیعه اعتقادی ندارند و اصلاً از آن مطلع هم نیستند ولی در یک جهت گیری سیاسی دم از #رهبری اهل بیت می زنند. چون رویکرد آنها سیاسی است اسم آنها را تشیع سیاسی می گذاریم. اینها نه به عنوان اینکه امامان از طرف خدا منصوب اند و اصلاً نصب الهی را اعتقاد ندارند فقط رهبری این گروه را پذیرفته اند چون اینها دارند با بنیاد ظلم مبارزه می کنند.
از بین ائمه هم با کسانی میانه دارند که قائم به #سیف بوده اند. یعنی در وجود امیرالمومنین ع ، امام حسن مجتبی ع و سیدالشهدا ع . آنها در وجود امام #سجاد ع به عنوان پذیرش امام توقف می کنند. بعد از ایشان، #زید ابن علی فرزند امام #زین العابدین ع را به عنوان امام قبول می کنند و ۴ امامی اند و به آنها #زیدیه می گویند. مبنای تفکر آنها سیاسی است و از نظر اعتقادی و کلامی طرفدار #معتزله هستند و از نظر فقهی تابع فقه #ابوحنیفه اند. گرایش آنها به اهل بیت صرفاً پذیرش آنها به عنوان رهبری در مبارزه با ظلم است. والا نه اعتقاد و نه دین خود را از اهل بیت نگرفته اند.
زید ابن علی ، ادعایی برای امامت نداشتند و دیگران خود را به این شخصیت بزرگوار منسوب کردند. در بین تمام مبارزات سیاسی مبارزات جناب #زید مورد تایید ائمه ما هم بوده است
…………………………
@drhadiansarii
بخش اول 🔴
امامت اساساً هویت مذهب حقه تشیع است. مهمترین تفاوت #شیعه و سایر فرق اسلامی، #امامت است. از نظر شیعه امامت، استمرار #نبوت و جانشینی پیامبر است. #پیامبر اسلام شارع و آورنده دین هستند و امامان ما حافظان #دین هستند و این حفاظت در استمرار نبوت اتفاق می افتد.
دیگران راجع به امامت بحث #خلافت و حکومت سیاسی دارند و از نظر آنها امام کسی است که حاکم امت باشد. بنابراین بحث ما حکومت نیست و امامت مترادف با حکومت نیست. حکومت شأنی از شئون امام است.
امام #حسین تا امام #عسکری شرایط با آنها همراه نبود که به حکومت برسند ولی امامت آنها به قوت خود باقی است.
برای اینکه در این مورد صحبت کنیم باید اول در مورد تشیع صحبت کنیم. مراد از تشیع چیست و این تشیع از چه زمانی پیدا شده است. دیگران هم که وقتی قلم می زنند و کتاب می نویسند مطالبی را بیان می کنند که با اصول تاریخی منافات دارد. مثلا شیعه را مولود #صفویه یا #آل بویه عنوان می کنند. کسی که این افتخار برایش حاصل شده که شیعه #علی ابن ابی طالب باشد باید بداند که تاریخچه پیدایش شیعه از چه زمانی بوده است.
بحث را از اینجا شروع می کنیم که در بحث های کلامی و تاریخی شیعه را به سه شکل معرفی کرده اند. یک شیعه #سیاسی داریم، یک تشیع #ولایی داریم و یکی هم تشیع #اعتقادی داریم. بروز و ظهور تشیع در صحنه اجتماع به سه شکل است.
الف - تشیع سیاسی به کسانی می گویند که به مبانی فکری شیعه اعتقادی ندارند و اصلاً از آن مطلع هم نیستند ولی در یک جهت گیری سیاسی دم از #رهبری اهل بیت می زنند. چون رویکرد آنها سیاسی است اسم آنها را تشیع سیاسی می گذاریم. اینها نه به عنوان اینکه امامان از طرف خدا منصوب اند و اصلاً نصب الهی را اعتقاد ندارند فقط رهبری این گروه را پذیرفته اند چون اینها دارند با بنیاد ظلم مبارزه می کنند.
از بین ائمه هم با کسانی میانه دارند که قائم به #سیف بوده اند. یعنی در وجود امیرالمومنین ع ، امام حسن مجتبی ع و سیدالشهدا ع . آنها در وجود امام #سجاد ع به عنوان پذیرش امام توقف می کنند. بعد از ایشان، #زید ابن علی فرزند امام #زین العابدین ع را به عنوان امام قبول می کنند و ۴ امامی اند و به آنها #زیدیه می گویند. مبنای تفکر آنها سیاسی است و از نظر اعتقادی و کلامی طرفدار #معتزله هستند و از نظر فقهی تابع فقه #ابوحنیفه اند. گرایش آنها به اهل بیت صرفاً پذیرش آنها به عنوان رهبری در مبارزه با ظلم است. والا نه اعتقاد و نه دین خود را از اهل بیت نگرفته اند.
زید ابن علی ، ادعایی برای امامت نداشتند و دیگران خود را به این شخصیت بزرگوار منسوب کردند. در بین تمام مبارزات سیاسی مبارزات جناب #زید مورد تایید ائمه ما هم بوده است
…………………………
@drhadiansarii
#امامت ، هویت مذهب حقًه #تشیع 🔹🔹🔹
بخش دوم 🔴
شکل دوم از تشیع، تشیع #ولایی و محبتی است. اینها کسانی هستند که فقط اهل بیت را دوست دارند و به استناد روایاتی که از پیامبر در فضائل و مناقب اهل بیت صادر شده و اینکه هر کس اینها را دوست داشته باشد چه موقعیتی پیدا می کند، شیفته #اهل بیت از جهت مودت هستند و الزاماً به طرف اطاعت نرفته اند.
در رابطه با امام دو مسئله وجود دارد یکی «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوالامر منکم» بحث اطاعت از امام مطرح است و یکی «لااسئلکم علیه اجرا الا موده فی القربی» که به استناد #قرآن محبت و مودت اهل بیت مطرح است. این دو تا با هم است. این طایفه #تشیع ولایی کسانی هستند که فقط اهل بیت را دوست دارند.
از جمله کسانی که دارای تشیع ولایی است رهبر یکی از فرق فقهی اهل سنت، امام #شافعی است و خود شافعی ها هم در بین مذاهب اهل سنت از ارادتمندان اهل بیت هستند. در #مدینه هم می بینید که برخی از اهل #تسنن برای عرض ارادت و زیارت به ساحت اهل بیت می آیند.
امام شافعی در اظهار ولایت و محبت نسبت به اهل بیت نکات و جملاتی دارد. این آدم در طول تاریخ متهم به #رافضی بودن شده است. بیان او این است «نحن فضلنا علیا فاننا روافض بالتفضیل عند ذوی الجه» ما علی(ع) را بر دیگران برتری می دهیم و نزد جاهلان رافضی تمام عیار هستیم.
از خود شافعی هست که «إن کَانَ حُبُّ الوَلِیِّ رَفضاً فإنَّنی أرفَضُ العِبادَ» یعنی اگر محبت #علی (که دوست خداست) دلیل بر رفض و بی دینی است، #دنیا بدانند که من بی دین ترین مردمانم.
یعنی می خواهد بگوید که من خیلی علی(ع) را دوست دارم. این مسئله برای او منشا خطر شد. در دوران خلافت #بنی عباس او را دستگیر کردند. خلیفه عباسی دید او فقط به اهل بیت علاقه دارد و هیچ وابستگی دیگری به اهل بیت ندارد فلذا او را مورد محبت قرار دادند و او را آزاد کردند و هزار درهم به او دادند. او هم یک شعر گفت که «مَا الرِّفْضُ دِینِی وَلَا إِعْتِقَادِی. لٰکِنْ تَوَلَّیْتُ غَیْرَ شَکٍّ» یعنی ارادت من به اهل بیت نه جنبه #دینی دارد و نه جنبه #اعتقادی، ولی به بدون تردید اینها را دوست دارم.
به اینها #تشیع ولایی می گویند. الان هم در جهان می بینید افرادی را که اعتقادات #تشیع را ندارند ولی نسبت به اهل بیت اظهار خضوع و ارادت دارند.
ما نه با شیعیان #ولایی کار داریم و نه با شیعیان #سیاسی. بلکه ما با دسته سوم سر و کار داریم به نام #تشیع _اعتقادی.
…………………………
@drhadiansarii
بخش دوم 🔴
شکل دوم از تشیع، تشیع #ولایی و محبتی است. اینها کسانی هستند که فقط اهل بیت را دوست دارند و به استناد روایاتی که از پیامبر در فضائل و مناقب اهل بیت صادر شده و اینکه هر کس اینها را دوست داشته باشد چه موقعیتی پیدا می کند، شیفته #اهل بیت از جهت مودت هستند و الزاماً به طرف اطاعت نرفته اند.
در رابطه با امام دو مسئله وجود دارد یکی «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوالامر منکم» بحث اطاعت از امام مطرح است و یکی «لااسئلکم علیه اجرا الا موده فی القربی» که به استناد #قرآن محبت و مودت اهل بیت مطرح است. این دو تا با هم است. این طایفه #تشیع ولایی کسانی هستند که فقط اهل بیت را دوست دارند.
از جمله کسانی که دارای تشیع ولایی است رهبر یکی از فرق فقهی اهل سنت، امام #شافعی است و خود شافعی ها هم در بین مذاهب اهل سنت از ارادتمندان اهل بیت هستند. در #مدینه هم می بینید که برخی از اهل #تسنن برای عرض ارادت و زیارت به ساحت اهل بیت می آیند.
امام شافعی در اظهار ولایت و محبت نسبت به اهل بیت نکات و جملاتی دارد. این آدم در طول تاریخ متهم به #رافضی بودن شده است. بیان او این است «نحن فضلنا علیا فاننا روافض بالتفضیل عند ذوی الجه» ما علی(ع) را بر دیگران برتری می دهیم و نزد جاهلان رافضی تمام عیار هستیم.
از خود شافعی هست که «إن کَانَ حُبُّ الوَلِیِّ رَفضاً فإنَّنی أرفَضُ العِبادَ» یعنی اگر محبت #علی (که دوست خداست) دلیل بر رفض و بی دینی است، #دنیا بدانند که من بی دین ترین مردمانم.
یعنی می خواهد بگوید که من خیلی علی(ع) را دوست دارم. این مسئله برای او منشا خطر شد. در دوران خلافت #بنی عباس او را دستگیر کردند. خلیفه عباسی دید او فقط به اهل بیت علاقه دارد و هیچ وابستگی دیگری به اهل بیت ندارد فلذا او را مورد محبت قرار دادند و او را آزاد کردند و هزار درهم به او دادند. او هم یک شعر گفت که «مَا الرِّفْضُ دِینِی وَلَا إِعْتِقَادِی. لٰکِنْ تَوَلَّیْتُ غَیْرَ شَکٍّ» یعنی ارادت من به اهل بیت نه جنبه #دینی دارد و نه جنبه #اعتقادی، ولی به بدون تردید اینها را دوست دارم.
به اینها #تشیع ولایی می گویند. الان هم در جهان می بینید افرادی را که اعتقادات #تشیع را ندارند ولی نسبت به اهل بیت اظهار خضوع و ارادت دارند.
ما نه با شیعیان #ولایی کار داریم و نه با شیعیان #سیاسی. بلکه ما با دسته سوم سر و کار داریم به نام #تشیع _اعتقادی.
…………………………
@drhadiansarii
#امامت ، هویت مذهب حقًه #تشیع 🔹🔹🔹
بخش سوم 🔴
تشیع از باب تفعل است و به معنای قبول پیروی و اطاعت است. پس اگر کسی #شیعه است نمی تواند فقط ادعا کند من #علی(ع) را دوست دارم. اصلاً شیعه بودن به معنی پیروی کردن و اطاعت کردن است. لذا شیعه در لغت به معنی اتباع و پیروان است.
اما از نظر اصطلاحی وقتی می گوییم شیعه یکی از #مذاهب اسلامی است به امیرالمومنین ع منتسب می شود. شیعه علی یعنی «قد غلب هذا الاسم (شیعه) علی من یتولی علیا و اهل بیته، حتی صار اسما لهم خاصا» یعنی این نام یعنی شیعه غالب شده و علم گردیده بر هر کسی که قائل به #ولایت علی (ع) و اهل بیت نشان است، تا جائی که کلمه شیعه «مختص» به ایشان شده است.
#شیعه کیست؟ «الشیعیة الذی إذا اختلف الناس عن رسول الله اخذوا بقول علی» یعنی اگر مردم در تفسیر سنت و فرمایشات #رسول اکرم ص اختلاف می کردند، شیعه کسانی اند که این اختلاف را به استناد قول علی(ع) حل می کردند. در ادامه روایت دارد که اگر در بیان حضرت #امیرالمومنین ع اختلاف می کردند به بیان امام #جعفر صادق ع مراجعه می کردند.
بنابراین ما با این #طایفه و این معنا از شیعه سرو کار داریم. تشیع اعتقادی که اعتقاداتش و جهان بینی اش را که در حوزه #عقل نظری است و ایدئولوژی اش را که در حوزه عقل عملی است همه را از امیرالمومنین ع از ابتدا تا وجود نازنین حضرت #حجت ع گرفته است.
حال این سوال مطرح است که شیعه اعتقادی از چه زمانی پیدا شده و تاریحچه پیدایش آن چیست؟
ما چند قول را مطرح می کنیم :
یک قول این است که می گویند تشیع از زمان #سقیفه به جود آمده است.
به رغم تلاش های #پیامبر ص برای بیان جانشین خودشان و حفظ ارکان اسلام، متاسفانه سقیفه بعد از #رحلت پیامبر به وقوع پیوست. امر خدا بر زمین ماند و خاندان پیامبر خانه نشین شدند و دیگران در اثر تلاش های خود و متقاعد کردن امت سر کار آمدند و خلیفه شدند. منتهی خلیفه منصوب از سوی مردم.
در آن زمان عده ای بودند که با منتخب مردم در سقیفه بیعت نکردند که از جمله دوازده نفر اند. #طبرسی نقل می کند از امام صادق ع سوال شد هنگامی که سقیفه تشکیل شد آیا کسی از اصحاب اعتراض نکرد؟ حضرت فرمودند دوازده نفر از جمله #خالد بن سعید بن عاص -و او مردی از #بنیامیه بود- و #سلمان فارسی، و #ابوذر غفاری، و #مقداد بن اسود، و #عمار بن یاسر، و #بریده اسلمی. و اما از انصار عبارت بودند از: #ابوالهیثم بن التیهان، و #سهل، و #عثمان - دو فرزند #حنیف - و #خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین، و #ابی بن کعب و #ابوایوب انصاری.
اینها بیعت نکردند و در تبعیت از #علی(ع) باقی ماندند. هر گاه در دوران سقیفه می خواستند از این عده یاد کنند می گفتند اینها #شیعیان علی(ع) هستند. به همین جهت می گویند پیدایش شیعه از عصر سقیفه بوده است.
……………………………
@drhadiansarii
بخش سوم 🔴
تشیع از باب تفعل است و به معنای قبول پیروی و اطاعت است. پس اگر کسی #شیعه است نمی تواند فقط ادعا کند من #علی(ع) را دوست دارم. اصلاً شیعه بودن به معنی پیروی کردن و اطاعت کردن است. لذا شیعه در لغت به معنی اتباع و پیروان است.
اما از نظر اصطلاحی وقتی می گوییم شیعه یکی از #مذاهب اسلامی است به امیرالمومنین ع منتسب می شود. شیعه علی یعنی «قد غلب هذا الاسم (شیعه) علی من یتولی علیا و اهل بیته، حتی صار اسما لهم خاصا» یعنی این نام یعنی شیعه غالب شده و علم گردیده بر هر کسی که قائل به #ولایت علی (ع) و اهل بیت نشان است، تا جائی که کلمه شیعه «مختص» به ایشان شده است.
#شیعه کیست؟ «الشیعیة الذی إذا اختلف الناس عن رسول الله اخذوا بقول علی» یعنی اگر مردم در تفسیر سنت و فرمایشات #رسول اکرم ص اختلاف می کردند، شیعه کسانی اند که این اختلاف را به استناد قول علی(ع) حل می کردند. در ادامه روایت دارد که اگر در بیان حضرت #امیرالمومنین ع اختلاف می کردند به بیان امام #جعفر صادق ع مراجعه می کردند.
بنابراین ما با این #طایفه و این معنا از شیعه سرو کار داریم. تشیع اعتقادی که اعتقاداتش و جهان بینی اش را که در حوزه #عقل نظری است و ایدئولوژی اش را که در حوزه عقل عملی است همه را از امیرالمومنین ع از ابتدا تا وجود نازنین حضرت #حجت ع گرفته است.
حال این سوال مطرح است که شیعه اعتقادی از چه زمانی پیدا شده و تاریحچه پیدایش آن چیست؟
ما چند قول را مطرح می کنیم :
یک قول این است که می گویند تشیع از زمان #سقیفه به جود آمده است.
به رغم تلاش های #پیامبر ص برای بیان جانشین خودشان و حفظ ارکان اسلام، متاسفانه سقیفه بعد از #رحلت پیامبر به وقوع پیوست. امر خدا بر زمین ماند و خاندان پیامبر خانه نشین شدند و دیگران در اثر تلاش های خود و متقاعد کردن امت سر کار آمدند و خلیفه شدند. منتهی خلیفه منصوب از سوی مردم.
در آن زمان عده ای بودند که با منتخب مردم در سقیفه بیعت نکردند که از جمله دوازده نفر اند. #طبرسی نقل می کند از امام صادق ع سوال شد هنگامی که سقیفه تشکیل شد آیا کسی از اصحاب اعتراض نکرد؟ حضرت فرمودند دوازده نفر از جمله #خالد بن سعید بن عاص -و او مردی از #بنیامیه بود- و #سلمان فارسی، و #ابوذر غفاری، و #مقداد بن اسود، و #عمار بن یاسر، و #بریده اسلمی. و اما از انصار عبارت بودند از: #ابوالهیثم بن التیهان، و #سهل، و #عثمان - دو فرزند #حنیف - و #خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین، و #ابی بن کعب و #ابوایوب انصاری.
اینها بیعت نکردند و در تبعیت از #علی(ع) باقی ماندند. هر گاه در دوران سقیفه می خواستند از این عده یاد کنند می گفتند اینها #شیعیان علی(ع) هستند. به همین جهت می گویند پیدایش شیعه از عصر سقیفه بوده است.
……………………………
@drhadiansarii
#امامت ، هویت مذهب حقًه #تشیع 🔹🔹🔹
بخش چهارم 🔴
قول دوم این است که می گویند پیدایش تشیع به اواخر حکومت #عثمان باز می گردد. عثمان با شخصیتی به نام #عبدالله ابن سبا مواجه شد که عبدالله مورد تهمت است که می گویند #یهودی بود که مسلمان شد و برای انتقام گیری از #خیبر و جنگ هایی که مسلمین در صدر اسلام علیه یهودی ها کردند، او #مسلمان شد و بخشی از عقاید یهودیت و بخشی از عقاید اسلامی را با هم آمیخت و رهبری علی ابن ابی طالب ع را مطرح کرد تا بتوانند به اسلام ضربه بزنند. این یکی از تهمت های ناروایی است که به #شیعه می زنند.
می گویند که نظریه پرداز این قول کسی است به نام #سیف ابن عمر. او شیعه را مولود افکار عبدالله #سبا قرار می دهد و می گوید او این فرقه و مذهب را تاسیس کرده است. ما اختلافات زیادی با #سباییه داریم و هرگز آنها نمی توانند مبداء و مظهر شیعه باشند.
علامه #عسکری در رابطه با ناقل این روایت که شیعه به عبدالله سبا باز می گردد، می گوید این روایت را سیف ابن عمر نقل کرده است. او اولاً #زندیق است.
دوم اینکه در بین رجال متهم است که در جعل حدیث قهار است. لذا قابل اعتماد نیست. #طه حسین در کتاب #علی و #بنون می گوید بعد از بررسی داستان مربوط به عبدالله سبا، او فردی است خیالی. لذا موجودیت او زیر سوال است.
بنابراین نظر دوم در مورد پیدایش شیعه این بود.
اما نظریه سوم
می گوید پیدایش #تشیع اعتقادی به حادثه #فتنه _الدار برمی گردد. خلیفه سوم کشته می شود و به تحریک دو نفر از اشخاصی که اسمشان در تاریخ هست به قصد خونخواهی عثمان جنگی بزرگ در مقابل امیرالمومنین ع راه می اندازند. نوک پیکان این قضیه #طلحه و #زبیر هستند. می گویند آنهایی که در جنگ #جمل در رکاب امیرالمومنین ع بودند، شیعه علی ابن ابی طالب ع هستند. پس می گویند #شیعه در #جنگ جمل پیدا شده است.
نظریه بعدی که وجود دارد این است که می گویند پیدایش شیعیان اعتقادی به مسئله #حکمیت باز می گردد. جنگ #علی(ع) با #معاویه در جنگ #صفین است. در این #جنگ وقتی کار در حال اتمام است با دسیسه #قران به سر نیزه زدن باعث شد که یک عده که دارای یک جمود فکری بودند و الان هم عده ای از آنها هستند، اینها دست از جنگ برداشتند و امیرالمومنین ع را تهدید کردند که اگر بخواهی #جنگ را ادامه دهی خودت را می کشیم. لذا حضرت را وادار کردند که از جنگ دست بردارد.
طرفین توافق کردند که حکمیت برقرار شود. امیرالمومنین ع #مالک را می خواست نماینده خود کند، آنها امیرالمومنین ع را وادار کردند که ابوموسی #اشعری باشد. امیرالمومنین ع در چهار سال حکومت خود نیز مبسوط الید نبود و نمی توانست خیلی از کارها را انجام دهد. #شریح قاضی را که حضرت برکنار کردند، تحت فشار مجبور شدند او را بازگردانند. اتفاق حکمیت زاینده جنگ دیگری بود به نام #جنگ _نهروان.
لذا این نظریه می گوید که شیعه #اعتقادی از زمانی شکل گرفت که علی(ع) در تقابل با #نهروانیان قرار گرفت.
یکی از علائم #شیعه این است که می گویند #انگشتر در دست راست باشد. دلیل این مسئله چیست؟ دلیل همین قصه حکمیت است. چون #عمروعاص انگشتر را از دست راست گرفت و به دست چپ کرد و یکی از علامت های مومن این است که انگشتر در دست راست داشته باشد که تقابل با قضیه #حکمیت داشته باشد.
نظریه پنجم تاریخی در پیدایش تشیع است که می گویند در پی شهادت #سیدالشهدا و عدم همیاری #امت با ایشان بعد از ندامت انها، گروهی به خونخواهی سیدالشهدا ع در مقابل حکومت #شام ایستادگی کردند که #توابین و گروه دیگری به رهبری #مختار بودند. می گویند تشیع همه آنهایی بودند که در رکاب مختار به قصد خونخواهی حضرت سیدالشهدا ع با حکومت شام تقابل کردند و تمام قاتلان # کربلا را به هلاکت رساندند.
اما حرف ما چیز دیگری است که به استناد روایات وقتی آیه شریفه در سوره مبارکه شعری آیه ۲۱۴ نازل شد، «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» ای #پیامبر اول رسالت خود را به قوم و خویش خود ابلاغ کن. این یعنی در سال سوم #بعثت. در آن دعوت جملات زیبایی بیان می کنند که فرمودند هیچ کس به اندازه من برای خویش و قوم اش خیرخواه نبوده است. من پیامبر خدا هستم و رسالت خود را بیان کردند.
بعد فرمودند چه کسی حاضر است به من کمک کند تا بعد از من #وارث و #برادر و #وزیر و #وصی و #خلیفه من باشد؟ آنها همه بزرگان #قریش بودند و قبول نداشتند. امیرالمومنین ع بلند شدند و ایستادند. سه بار این اتفاق افتاد و آنگاه که امیرالمومنین ع برای بار سوم اعلام آمادگی کردند، پیامبر فرمود «إِنَّ هَذَا #أَخِی وَ #وَصِیی وَ #خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا» یعنی این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.
این روایت در سیره #ابن هشام، #تاریخ بیهقی، #تاریخ طبری و #ابن اثیر آمده است. یعنی در سال سوم #بعثت بحث تشیع مطرح بوده است.
……………………………………
@drhadian
بخش چهارم 🔴
قول دوم این است که می گویند پیدایش تشیع به اواخر حکومت #عثمان باز می گردد. عثمان با شخصیتی به نام #عبدالله ابن سبا مواجه شد که عبدالله مورد تهمت است که می گویند #یهودی بود که مسلمان شد و برای انتقام گیری از #خیبر و جنگ هایی که مسلمین در صدر اسلام علیه یهودی ها کردند، او #مسلمان شد و بخشی از عقاید یهودیت و بخشی از عقاید اسلامی را با هم آمیخت و رهبری علی ابن ابی طالب ع را مطرح کرد تا بتوانند به اسلام ضربه بزنند. این یکی از تهمت های ناروایی است که به #شیعه می زنند.
می گویند که نظریه پرداز این قول کسی است به نام #سیف ابن عمر. او شیعه را مولود افکار عبدالله #سبا قرار می دهد و می گوید او این فرقه و مذهب را تاسیس کرده است. ما اختلافات زیادی با #سباییه داریم و هرگز آنها نمی توانند مبداء و مظهر شیعه باشند.
علامه #عسکری در رابطه با ناقل این روایت که شیعه به عبدالله سبا باز می گردد، می گوید این روایت را سیف ابن عمر نقل کرده است. او اولاً #زندیق است.
دوم اینکه در بین رجال متهم است که در جعل حدیث قهار است. لذا قابل اعتماد نیست. #طه حسین در کتاب #علی و #بنون می گوید بعد از بررسی داستان مربوط به عبدالله سبا، او فردی است خیالی. لذا موجودیت او زیر سوال است.
بنابراین نظر دوم در مورد پیدایش شیعه این بود.
اما نظریه سوم
می گوید پیدایش #تشیع اعتقادی به حادثه #فتنه _الدار برمی گردد. خلیفه سوم کشته می شود و به تحریک دو نفر از اشخاصی که اسمشان در تاریخ هست به قصد خونخواهی عثمان جنگی بزرگ در مقابل امیرالمومنین ع راه می اندازند. نوک پیکان این قضیه #طلحه و #زبیر هستند. می گویند آنهایی که در جنگ #جمل در رکاب امیرالمومنین ع بودند، شیعه علی ابن ابی طالب ع هستند. پس می گویند #شیعه در #جنگ جمل پیدا شده است.
نظریه بعدی که وجود دارد این است که می گویند پیدایش شیعیان اعتقادی به مسئله #حکمیت باز می گردد. جنگ #علی(ع) با #معاویه در جنگ #صفین است. در این #جنگ وقتی کار در حال اتمام است با دسیسه #قران به سر نیزه زدن باعث شد که یک عده که دارای یک جمود فکری بودند و الان هم عده ای از آنها هستند، اینها دست از جنگ برداشتند و امیرالمومنین ع را تهدید کردند که اگر بخواهی #جنگ را ادامه دهی خودت را می کشیم. لذا حضرت را وادار کردند که از جنگ دست بردارد.
طرفین توافق کردند که حکمیت برقرار شود. امیرالمومنین ع #مالک را می خواست نماینده خود کند، آنها امیرالمومنین ع را وادار کردند که ابوموسی #اشعری باشد. امیرالمومنین ع در چهار سال حکومت خود نیز مبسوط الید نبود و نمی توانست خیلی از کارها را انجام دهد. #شریح قاضی را که حضرت برکنار کردند، تحت فشار مجبور شدند او را بازگردانند. اتفاق حکمیت زاینده جنگ دیگری بود به نام #جنگ _نهروان.
لذا این نظریه می گوید که شیعه #اعتقادی از زمانی شکل گرفت که علی(ع) در تقابل با #نهروانیان قرار گرفت.
یکی از علائم #شیعه این است که می گویند #انگشتر در دست راست باشد. دلیل این مسئله چیست؟ دلیل همین قصه حکمیت است. چون #عمروعاص انگشتر را از دست راست گرفت و به دست چپ کرد و یکی از علامت های مومن این است که انگشتر در دست راست داشته باشد که تقابل با قضیه #حکمیت داشته باشد.
نظریه پنجم تاریخی در پیدایش تشیع است که می گویند در پی شهادت #سیدالشهدا و عدم همیاری #امت با ایشان بعد از ندامت انها، گروهی به خونخواهی سیدالشهدا ع در مقابل حکومت #شام ایستادگی کردند که #توابین و گروه دیگری به رهبری #مختار بودند. می گویند تشیع همه آنهایی بودند که در رکاب مختار به قصد خونخواهی حضرت سیدالشهدا ع با حکومت شام تقابل کردند و تمام قاتلان # کربلا را به هلاکت رساندند.
اما حرف ما چیز دیگری است که به استناد روایات وقتی آیه شریفه در سوره مبارکه شعری آیه ۲۱۴ نازل شد، «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» ای #پیامبر اول رسالت خود را به قوم و خویش خود ابلاغ کن. این یعنی در سال سوم #بعثت. در آن دعوت جملات زیبایی بیان می کنند که فرمودند هیچ کس به اندازه من برای خویش و قوم اش خیرخواه نبوده است. من پیامبر خدا هستم و رسالت خود را بیان کردند.
بعد فرمودند چه کسی حاضر است به من کمک کند تا بعد از من #وارث و #برادر و #وزیر و #وصی و #خلیفه من باشد؟ آنها همه بزرگان #قریش بودند و قبول نداشتند. امیرالمومنین ع بلند شدند و ایستادند. سه بار این اتفاق افتاد و آنگاه که امیرالمومنین ع برای بار سوم اعلام آمادگی کردند، پیامبر فرمود «إِنَّ هَذَا #أَخِی وَ #وَصِیی وَ #خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا» یعنی این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.
این روایت در سیره #ابن هشام، #تاریخ بیهقی، #تاریخ طبری و #ابن اثیر آمده است. یعنی در سال سوم #بعثت بحث تشیع مطرح بوده است.
……………………………………
@drhadian
#روحانی کارآفرین درگذشت
انتظار نداریم یک روحانی را در قامت #تاجر و تولیدکننده ببینیم. دور از ذهن است که بر کرسی هیأت مدیره چند شرکت، روحانی پرتلاشی ببینیم که دغدغهاش #صادرات است. مگر میشود یک روحانی تولیدکننده و صنعتگر باشد؟ «حاج سید #صادق سبزواری» اما یک روحانی #تاجر، #صنعتگر ،#کارآفرین و #صادرکننده بود.
خبر درگذشت بنیانگذار شرکت «#کاچیران» را شنیدم که چرخش زندگی خیلیها را چرخانده و خواهد چرخاند. روحانی با معرفتی که هم درس #دین خوانده و هم درس #زندگی داده.
حاج سید صادق سبزواری که یکی از پیشگامان تولید #چرخ _خیاطی #ایران شناخته میشود، در سال 1305 در شهر #اهواز به دنیا آمد. پدر ایشان یکی از وارد کنندگان چرخ خیاطی در ایران بود و در بازار به سختکوشی و تلاش شهرت داشت. پس از آن که #قانون کشف #حجاب در ایران اجرایی شد، خانواده سبزواری ایران را به مقصد #عراق ترک و در دیار غربت کارگاه فروش و تعمیر چرخ خیاطی دایر کردند. این کارگاه تا میانههای دهه 1320 در عراق دایر بود اما پس از آنکه راه بازگشت شان به ایران هموار شد،فعالیتش را متوقف کردند.
سید صادق سبزواری در عراق هم طلبگی کرد و هم کسب وکار آموخت و زمانی که همراه با خانواده به ایران بازگشت، «بازرگاني سيدصادق سبزواري» را تأسیس کرد. این شرکت به عنوان نمایندگی انحصاري شركت #سوئدی «#هسكوارنا»سالها در ایران فعال بود تا اینکه انقلاب شد و #روحانی کارآفرین همراه با گروهی از واردکنندگان چرخ خیاطی مجال راه اندازی شركت كارخانجات چرخ خياطي ايران- كاچيران- را پیدا کردند.
به دلیل مشکلاتی که در دهه 60 پیش روی تولیدکنندگان قرار داشت، آغاز به کار خط تولید شرکت 15 سال زمان برد تا اینکه در سال 1374 به راه افتاد.
#کاچیران از آن روزها تا هنوز چرخش چرخیده و نه تنها به چندصد #کارگر رزق و روزی داده که چرخ زندگی هزاران نفر را نیز گردانده است.
در تمام این سالها پشت #چرخ کاچیران یک روحانی بوده که کارآفرینی را به مثابه دینداری با ارزش میدانسته. حالا او نیست و باید #تلاش کنیم تا یادش را زنده نگه داریم و از #میراث فکری با ارزشش دفاع کنیم.
☑️ محسن جلال پور
آری او نیست ، امًا یادگارانش که هرکدام در مکتب #پدر بیش از پنج دهه را پشت سر گزارده اند ، مصمم وپرتلاش ، در راه پدر #گام برداشته وامید دارند که گام در گام پدر #کارآفرین خود قرار داده وبه پیش رانند.
🔹دکتر هادی انصاری
…………………………
@drhadiansarii
انتظار نداریم یک روحانی را در قامت #تاجر و تولیدکننده ببینیم. دور از ذهن است که بر کرسی هیأت مدیره چند شرکت، روحانی پرتلاشی ببینیم که دغدغهاش #صادرات است. مگر میشود یک روحانی تولیدکننده و صنعتگر باشد؟ «حاج سید #صادق سبزواری» اما یک روحانی #تاجر، #صنعتگر ،#کارآفرین و #صادرکننده بود.
خبر درگذشت بنیانگذار شرکت «#کاچیران» را شنیدم که چرخش زندگی خیلیها را چرخانده و خواهد چرخاند. روحانی با معرفتی که هم درس #دین خوانده و هم درس #زندگی داده.
حاج سید صادق سبزواری که یکی از پیشگامان تولید #چرخ _خیاطی #ایران شناخته میشود، در سال 1305 در شهر #اهواز به دنیا آمد. پدر ایشان یکی از وارد کنندگان چرخ خیاطی در ایران بود و در بازار به سختکوشی و تلاش شهرت داشت. پس از آن که #قانون کشف #حجاب در ایران اجرایی شد، خانواده سبزواری ایران را به مقصد #عراق ترک و در دیار غربت کارگاه فروش و تعمیر چرخ خیاطی دایر کردند. این کارگاه تا میانههای دهه 1320 در عراق دایر بود اما پس از آنکه راه بازگشت شان به ایران هموار شد،فعالیتش را متوقف کردند.
سید صادق سبزواری در عراق هم طلبگی کرد و هم کسب وکار آموخت و زمانی که همراه با خانواده به ایران بازگشت، «بازرگاني سيدصادق سبزواري» را تأسیس کرد. این شرکت به عنوان نمایندگی انحصاري شركت #سوئدی «#هسكوارنا»سالها در ایران فعال بود تا اینکه انقلاب شد و #روحانی کارآفرین همراه با گروهی از واردکنندگان چرخ خیاطی مجال راه اندازی شركت كارخانجات چرخ خياطي ايران- كاچيران- را پیدا کردند.
به دلیل مشکلاتی که در دهه 60 پیش روی تولیدکنندگان قرار داشت، آغاز به کار خط تولید شرکت 15 سال زمان برد تا اینکه در سال 1374 به راه افتاد.
#کاچیران از آن روزها تا هنوز چرخش چرخیده و نه تنها به چندصد #کارگر رزق و روزی داده که چرخ زندگی هزاران نفر را نیز گردانده است.
در تمام این سالها پشت #چرخ کاچیران یک روحانی بوده که کارآفرینی را به مثابه دینداری با ارزش میدانسته. حالا او نیست و باید #تلاش کنیم تا یادش را زنده نگه داریم و از #میراث فکری با ارزشش دفاع کنیم.
☑️ محسن جلال پور
آری او نیست ، امًا یادگارانش که هرکدام در مکتب #پدر بیش از پنج دهه را پشت سر گزارده اند ، مصمم وپرتلاش ، در راه پدر #گام برداشته وامید دارند که گام در گام پدر #کارآفرین خود قرار داده وبه پیش رانند.
🔹دکتر هادی انصاری
…………………………
@drhadiansarii
تخريب #بقيع🔹
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان #اسلام که در #مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت.
🔴در سال ۱۳۴۴ق. همه آثار تاریخی این قبرستان به فتوای شیخ عبدالله بلیهد، قاضی القضاة #سعودی، به بهانه #شرک و بدعت بودنِ زیارت قبور در هشتم #شوال این سال ویران شد.
✅بنای قبور به باور بیشتر مسلمانان #شیعه و #سنی بر خلاف اعتقادات وهابی، با اصول و معتقدات اسلامی در تضاد نیست و زیارت قبور بزرگان دین و مزار مؤمنان یک عمل مستحب و در سنت اسلامی دارای پیشینه است. اماکن و بناهای مذهبی در بقیع، افزون بر وجهه مذهبی، وجهه تاریخی نیز داشتند و برای مسلمانان نشانگر هویت تاریخی آنان بودند.
واکنشها به تخریب
مردم #آذربایجان، #شوروی، #ازبکستان، #ترکمنستان، #ایران، #ترکیه، #افغانستان، #عراق، #چین، #مغولستان، #هند و مناطقی از #روسیه در نامهها و مکاتبات بسیار، ضمن اظهار تأسف و محکومیت، به فرجام ویرانی مرقد نبوی هشدار دادند.
☝️دولتها
دولت هاي مسلمان علیه این اقدام اعتراض کردند و برخی دولت ها از جمله دولت ایران، سفر به #حجاز را بر شهروندان خود ممنوع کرد. حکومت #ایران هیئتی رسمی را به حجاز فرستاد تا گزارشی از وضعیت حرمین و بقیع تهیه کند. دولت #هند نیز هیئتی به #مکه فرستاد تا شدیداً به این اقدام اعتراض کند.
دولت ایران روز ۱۶ صفر سال ۱۳۴۴ق. را به مناسبت هتک حرمت به بقیع، عزای عمومی اعلان کرد و آیة الله #مدرس در مجلس ایران تلاشهایی را برای مقابله با این عمل آغاز کرد. #مجلس ایران کمیسیونی را برای بررسی موضوع تشکیل داد
❇️عالمان اسلامی
سید #ابوالحسن اصفهانی و دیگر عالمان دینی و بزرگان #نجف و #قم علیه #وهابیان موضع تند گرفتند. آوردهاند که گزارش ویرانی آرامگاههای بقیع، گریه آیت الله #حائری، بنیانگذار حوزه علمیه #قم، را بر منبر درس برانگیخت و او درس خود را تعطیل کرد و بازار قم نیز تعطیل شد. و آیت الله #بروجردی، نماینده خود، محمدتقی #طالقانی (آل احمد)، را برای بررسی امور به مدینه فرستاد. در کنفرانس اسلامی کراچی نیز عالمانی چون محمد حسین #کاشف الغطاء و محمد تقی طالقانی، نماینده آیت الله بروجردی، با نماینده سعودیان گفتوگو نمودند و بر لزوم بازسازی آرامگاههای بقیع تأکید کردند.
سید محسن #امین برای بررسی اوضاع به حجاز رفت و نتیجه تحقیق خود را در کتاب کشف الارتیاب به مسلمانان عرضه کرد. همچنین شماری از فقیهان به لزوم بنای مجدد بارگاههای بقیع فتوا دادند.
⏳پس از تخریب
حدود چهل سال پس از واقعه، حکومت سعودی بر اثر تلاشها و پیگیرییهای #شیعیان عراق به رهبری مرحوم آية الله کاشف الغطاء و پیگیریهای #امیر اعلم، #سفیر ایران در حجاز، سایبانی کنار این مقابر مطهر ساخت و راهی سنگچین برای عبور و مرور افراد در بقیع ایجاد کرد. نیز دیوار بقیع در دوران ملک #فهد بن عبدالعزیز بازسازی گشت و سپس در سالهای ۱۴۱۸-۱۴۱۹ق. مسیرهای درون بقیع برای رفت و آمد زائران سنگفرش شد.
🌀 امروزه ادارهای موسوم به اداره امر به معروف و نهی از منکر نزدیک در اصلی بقیع مستقر شده است که از نزدیکی زائران به قبور و تبرک جستن به انها پیشگیری می کند.
___________
@drhadiansarii
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان #اسلام که در #مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت.
🔴در سال ۱۳۴۴ق. همه آثار تاریخی این قبرستان به فتوای شیخ عبدالله بلیهد، قاضی القضاة #سعودی، به بهانه #شرک و بدعت بودنِ زیارت قبور در هشتم #شوال این سال ویران شد.
✅بنای قبور به باور بیشتر مسلمانان #شیعه و #سنی بر خلاف اعتقادات وهابی، با اصول و معتقدات اسلامی در تضاد نیست و زیارت قبور بزرگان دین و مزار مؤمنان یک عمل مستحب و در سنت اسلامی دارای پیشینه است. اماکن و بناهای مذهبی در بقیع، افزون بر وجهه مذهبی، وجهه تاریخی نیز داشتند و برای مسلمانان نشانگر هویت تاریخی آنان بودند.
واکنشها به تخریب
مردم #آذربایجان، #شوروی، #ازبکستان، #ترکمنستان، #ایران، #ترکیه، #افغانستان، #عراق، #چین، #مغولستان، #هند و مناطقی از #روسیه در نامهها و مکاتبات بسیار، ضمن اظهار تأسف و محکومیت، به فرجام ویرانی مرقد نبوی هشدار دادند.
☝️دولتها
دولت هاي مسلمان علیه این اقدام اعتراض کردند و برخی دولت ها از جمله دولت ایران، سفر به #حجاز را بر شهروندان خود ممنوع کرد. حکومت #ایران هیئتی رسمی را به حجاز فرستاد تا گزارشی از وضعیت حرمین و بقیع تهیه کند. دولت #هند نیز هیئتی به #مکه فرستاد تا شدیداً به این اقدام اعتراض کند.
دولت ایران روز ۱۶ صفر سال ۱۳۴۴ق. را به مناسبت هتک حرمت به بقیع، عزای عمومی اعلان کرد و آیة الله #مدرس در مجلس ایران تلاشهایی را برای مقابله با این عمل آغاز کرد. #مجلس ایران کمیسیونی را برای بررسی موضوع تشکیل داد
❇️عالمان اسلامی
سید #ابوالحسن اصفهانی و دیگر عالمان دینی و بزرگان #نجف و #قم علیه #وهابیان موضع تند گرفتند. آوردهاند که گزارش ویرانی آرامگاههای بقیع، گریه آیت الله #حائری، بنیانگذار حوزه علمیه #قم، را بر منبر درس برانگیخت و او درس خود را تعطیل کرد و بازار قم نیز تعطیل شد. و آیت الله #بروجردی، نماینده خود، محمدتقی #طالقانی (آل احمد)، را برای بررسی امور به مدینه فرستاد. در کنفرانس اسلامی کراچی نیز عالمانی چون محمد حسین #کاشف الغطاء و محمد تقی طالقانی، نماینده آیت الله بروجردی، با نماینده سعودیان گفتوگو نمودند و بر لزوم بازسازی آرامگاههای بقیع تأکید کردند.
سید محسن #امین برای بررسی اوضاع به حجاز رفت و نتیجه تحقیق خود را در کتاب کشف الارتیاب به مسلمانان عرضه کرد. همچنین شماری از فقیهان به لزوم بنای مجدد بارگاههای بقیع فتوا دادند.
⏳پس از تخریب
حدود چهل سال پس از واقعه، حکومت سعودی بر اثر تلاشها و پیگیرییهای #شیعیان عراق به رهبری مرحوم آية الله کاشف الغطاء و پیگیریهای #امیر اعلم، #سفیر ایران در حجاز، سایبانی کنار این مقابر مطهر ساخت و راهی سنگچین برای عبور و مرور افراد در بقیع ایجاد کرد. نیز دیوار بقیع در دوران ملک #فهد بن عبدالعزیز بازسازی گشت و سپس در سالهای ۱۴۱۸-۱۴۱۹ق. مسیرهای درون بقیع برای رفت و آمد زائران سنگفرش شد.
🌀 امروزه ادارهای موسوم به اداره امر به معروف و نهی از منکر نزدیک در اصلی بقیع مستقر شده است که از نزدیکی زائران به قبور و تبرک جستن به انها پیشگیری می کند.
___________
@drhadiansarii
#زادروز_نویسنده
بیست و یکم ژوئن
#ژان_پل_سارتر
«میدانی، بنای دوست داشتن کسی را گذاشتن، کار بزرگی است. باید نیرو، کنجکاوی، نابینایی داشت.»
……………………
@drhadiansarii
بیست و یکم ژوئن
#ژان_پل_سارتر
«میدانی، بنای دوست داشتن کسی را گذاشتن، کار بزرگی است. باید نیرو، کنجکاوی، نابینایی داشت.»
……………………
@drhadiansarii
Forwarded from دكتر هادى انصارى
#زادروز_نویسنده
بیست و یکم ژوئن
#ژان_پل_سارتر
نویسنده و فیلسوف
کوتاه از #سارتر
1_سارتر در 21 ژوئن 1905 در پاریس به دنیا آمد. در کودکی چشم راستش دچار آب مروارید شد، به تدریج انحراف به خارج پیدا کرد و قدرت بیناییش را از دست داد.
2_سارتر در سال 1924 در امتحان ورودی از 35 نفر قبول شده در " دانشسرای عالی" نفر هفتم شد، اماچهار سال بعد در امتحانات نهایی رشته فلسفه مردود میشود. دلیل رد شدن نیز عقیده سارتر در مورد فلسفه بود. او عقیده داشت "فلسفه فهمیدنی است، نه حفظ کردنی."
3_در سال 1929 در امتحانات نهایی فلسفه دانشگاه سوربن سارتر با سیمون دوبووار آشنا شد و روابط عاشقانه و دوستانه ی خاصی را تا پایان عمر با او برقرار کرد.
4_سارتر از کودکی در پی کسب شهرت بود. به همین دلیل به نویسندگی روی آورد. با این همه مدتهای مدیدی نوشتههایش یکی پس از دیگری از سوی ناشران بازگشت داده میشدند. اما در سال 1938 و با نگارش نخستین رمان فلسفیاش با نام "تهوع"به شهرتی فراگیر دست یافت.
5_در سال 1964جایزه ادبی نوبل به سارتر تعلق گرفت، ولی او از پذیرفتن این جایزه خودداری کرد. او در نامهای که به آکادمی نوبل نوشت توضیح داد که نمیتواند جایزه را بپذیرد و نمیخواهد که هرگز نامش در فهرست دریافتکنندگان آن جایزه قرار گیرد. سارتر بهعنوان یک نویسنده نمیخواست نامش با سازمانی مرتبط گردد.
6_از سال 1973 سارتر تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داده بود و دیگر قادر به نوشتن نبود، با این همه او سعی میکرد با انجام مصاحبهها، دیدارها و حضور در مراسم کماکان چهرهای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد.
7_ژان پل سارتر در روز 15 آوریل 1980 در سن 75سالگی در بیمارستان بروسه پاریس در پی خیز ریوی از دنیا رفت. او حتی تا پایان عمر یک چهره سرشناس جهانی باقیماند؛ خبر درگذشت او به سرعت در سراسر جهان پخش شد و حدود 50 هزار نفر در پاریس در مراسم خاکسپاری اش شرکت کردند.
………………………
@drhadiansarii
بیست و یکم ژوئن
#ژان_پل_سارتر
نویسنده و فیلسوف
کوتاه از #سارتر
1_سارتر در 21 ژوئن 1905 در پاریس به دنیا آمد. در کودکی چشم راستش دچار آب مروارید شد، به تدریج انحراف به خارج پیدا کرد و قدرت بیناییش را از دست داد.
2_سارتر در سال 1924 در امتحان ورودی از 35 نفر قبول شده در " دانشسرای عالی" نفر هفتم شد، اماچهار سال بعد در امتحانات نهایی رشته فلسفه مردود میشود. دلیل رد شدن نیز عقیده سارتر در مورد فلسفه بود. او عقیده داشت "فلسفه فهمیدنی است، نه حفظ کردنی."
3_در سال 1929 در امتحانات نهایی فلسفه دانشگاه سوربن سارتر با سیمون دوبووار آشنا شد و روابط عاشقانه و دوستانه ی خاصی را تا پایان عمر با او برقرار کرد.
4_سارتر از کودکی در پی کسب شهرت بود. به همین دلیل به نویسندگی روی آورد. با این همه مدتهای مدیدی نوشتههایش یکی پس از دیگری از سوی ناشران بازگشت داده میشدند. اما در سال 1938 و با نگارش نخستین رمان فلسفیاش با نام "تهوع"به شهرتی فراگیر دست یافت.
5_در سال 1964جایزه ادبی نوبل به سارتر تعلق گرفت، ولی او از پذیرفتن این جایزه خودداری کرد. او در نامهای که به آکادمی نوبل نوشت توضیح داد که نمیتواند جایزه را بپذیرد و نمیخواهد که هرگز نامش در فهرست دریافتکنندگان آن جایزه قرار گیرد. سارتر بهعنوان یک نویسنده نمیخواست نامش با سازمانی مرتبط گردد.
6_از سال 1973 سارتر تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داده بود و دیگر قادر به نوشتن نبود، با این همه او سعی میکرد با انجام مصاحبهها، دیدارها و حضور در مراسم کماکان چهرهای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد.
7_ژان پل سارتر در روز 15 آوریل 1980 در سن 75سالگی در بیمارستان بروسه پاریس در پی خیز ریوی از دنیا رفت. او حتی تا پایان عمر یک چهره سرشناس جهانی باقیماند؛ خبر درگذشت او به سرعت در سراسر جهان پخش شد و حدود 50 هزار نفر در پاریس در مراسم خاکسپاری اش شرکت کردند.
………………………
@drhadiansarii
"حال بهتری خواهیم داشت"
اگر دست برداریم از فردی که #لیاقت محبت ندارد
دشمنی که ارزش #جنگیدن ندارد
حقی که ارزش #گرفتن ندارد
و فکری که ارزش #اندیشیدن ندارد...
………………………
@drhadiansarii
اگر دست برداریم از فردی که #لیاقت محبت ندارد
دشمنی که ارزش #جنگیدن ندارد
حقی که ارزش #گرفتن ندارد
و فکری که ارزش #اندیشیدن ندارد...
………………………
@drhadiansarii