دكتر هادى انصارى
1.33K subscribers
10.1K photos
2.49K videos
64 files
2.19K links
از نقطه نظرات و انتقادات شما با كمال خوشرويى استقبال مى گردد.
@drhadiansari
Download Telegram
تا هنگامی که #گیلاس با بند باریکش به #درخت متصل است؛
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.

🔹#باد، باعث طراوتش میشود،
🔹#آب، باعث رشدش میشود،
🔹و #آفتاب، به او پختگی و کمال میبخشد.

🔸اما …
به محض پاره شدن آن بند؛
🔸و جدا شدن از درخت،

🔸آب، باعث #گندیدگی؛
🔸باد باعث #پلاسیدگی؛
🔸و آفتاب باعث #پوسیدگی
🔸و ازبین رفتن #طراوتش میشود!

💠بنده بودن یعنی همین،
یعنی بند به #خدا بودن،
که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در فساد ما مؤثر خواهند بود.

#پول، #قدرت، #شهرت، #زیبایی، #زيارت خانه خدا، قضاوت و ….
تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.

اتصالتان با خدای #بزرگ مستدام باد.🌹


……………………………
@drhadiansarii
#مراسم نخل برداری #یزد
شهر تاریخی یزد ، در قدیم دو نخل بسیار بزرگ داشته که یکی از آنها، در میدان
#امیرچخماق و دیگری در میدان شهید #بهشتی( مجاهدین سابق) نگهداری می شده است و هر ساله #آذین بندی نخل را با همکاری مردم و حتی زرتشتیان از روز پنجم ماه #محرم، شروع و تا ظهر عاشورا ادامه می دادند.
اصولا، مراسم تزیین و آماده سازی نخلها برای ایام محرم توسط فراخوان اهل محل یا آبادی صورت می گرفت و رسم داشتند که چند روز پیش از آغاز محرم، آیین هایی را برای گردآوری این کمکهای مردمی انجام دهند. مردم نیز از یک تکه طناب گرفته تا پارچه های گران قیمت، #خنجر، #دشنه، #چراغ، #آیینه، #زنگوله، #سپر و سایر #زیورآلات، برای آذین بندی هرچه باشکوه تر نخل کمک کرده و به میدان های محل تحویل می دادند. حتی #درخت هم وقف می کردند تا در زمان کهنسالی درخت از چوب آن برای #مرمت نخل استفاده شود.
در شهر جهانی یزد از ظهر روز #عاشورا ، عزاداران دسته ‌دسته‌ به قصد عزاداری و همکاری در نخل گردانی به میدان ‌های یزد می‌روند. انبوه مردم نیز از کوچک و بزرگ، تمام فضای میدان ‌ها و پشت بام ‌های اطراف را پُر کرده تا حدی که رفت و آمد از میان آنها بسیار دشوار می باشد.
در روز عاشورا ، شور و غوغایی وصف ناپذیر به وجود می‌آید. #امام _حسین(ع) کشته شده و باید پیکرش را بر دوش گرفت. مردم؛ آشفته‌ حال، پا برهنه و گریه کنان، به سمت نخل می‌دوند. مردان جوان و تنومند به زیر نخل رفته و سر دستگیره ‌ها را بر بالشتک ‌های پارچه‌ای روی شانه ‌های خود قرار می دهند. تعداد نخل‌ گردانان هم، به بزرگی و وزن نخل بستگی دارد. بچه ‌ها نیز خود را از بین چوب بست وسط به بالا رسانده و با کشیدن طنابها، زنگ های بزرگ و پرطنین را به صدا در می‌ آورند.
رسم جالب دیگری که این اواخر در برخی مناطق رواج پیدا کرده است؛ تهیه نخل کوچکی برای نوجوانان می‌ باشد تا آن را پیشاپیش نخل بزرگ به حرکت درآورند و به عظمت و شکوه نخل برداری بیفزایند. البته این امر، آنها را برای رفتن به زیر نخل بزرگ در سالهای آینده نیز آماده می کند و تمرین خوبی برایشان می شود.
سپس سردسته نخل‌ کشان با صدای بلند،« #خبردار» می‌ گوید و زمان شروع حرکت نخل را اعلام می کند. جوانان نخل ‌بردار نیز با دومین هشدار سردسته خود، نخل را از زمین بلند می‌کنند و آن لحظه است که اشک از چشمان هزاران عزادار جاری و #آه و #ناله از دلشان بر می خیزد. این نخل عظیم و باشکوه، همراه با فریاد« یا حسین‌» بر روی شانه جوانان همچون کشتی بر روی دریای موّاج به حرکت در می ‌آید و می چرخد و می چرخد و می چرخد...
این بزرگ هیکل عرفانی، توسط یک مرد سیاهپوش که بر روی چوب بست جبهه پیشین نخل نشسته یا چند قدم جلوتر از نخل می رود، هدایت می شود و یک یا دو نفر سیاهپوش دیگر، در تمام مسیر حرکت #نخل، #قرآن و #چاووشی خوانده و سنج می‌زنند. گروه اصلی #سنج‌زن نیز با عَلم‌کشان و بیرق‌داران، جلوتر از نخل گردانان حرکت کرده و به همراه آن دو سیاه پوش، سنج می‌زنند.
یکی از روضه‌ خوان ‌ها هم در حالی که دستار از سر برداشته و صورتش برافروخته است، رو به نخل، عقب عقب می رود و ذکر مصیبت می‌ خواند. نخل، آرام آرام حرکت می‌کند. برق #آفتاب سوزان بر آیینه‌ ها، شمشیرها و پولک‌ ها می‌تابد و آنها را در این داغ شریک می کند. با حرکت نخل ، #پارچه ‌ها و #دستمال های رنگارنگ و منگله‌ های آویخته بر آن، به لرزه و جنبش در می آیند.

پس از گرداندن نخل ، در غروب عاشورا به برگزاری مراسم #شام غریبان پرداخته و در پایان مراسم، نخل را به جایگاه خود در میدان یا #حسینیه برمی‌گردانند. سپس، بابای نخل یا نخل بند و متولی نخل ، زیورهای #نفیس و ارزشمند نخل را باز کرده و به خانه برده و تا محرم سال بعد از آنها نگهداری می‌کند. البته پوشش سیاه نخل‌ ها، تا آخر محرم یا صفر همچنان باقی می ماند و باز نمی شود.

___________
@drhadiansarii
*طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه #کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرف های مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.*

*روز #عاشورا چگونه گذشت؟*
*در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعت ها تنظیم کرده ایم.*

*۵:۴۷ اذان صبح*

*امام علیه السلام بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»*
*طرف مقابل نيز نماز را به امامت #عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.*

*حدود ساعت۶*
*امام حسین علیه السلام دستور داد تا اطراف #خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند*

*طلوع #آفتاب*
*کمی بعد از طلوع آفتاب امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام علیه السلام نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه ی مقابل از امام علیه السلام پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام علیه السلام حدوداً نیم ساعت طول کشده است*

*حدود ساعت ۸*
*بعد از سخنرانی امام علیه السلام چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» آقای قرآن خوانهای کوفه بود(الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.*
*بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.*
*بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.*

*حدود ساعت ۹*
*روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام علیه السلام رها کرد و خطاب به لشکریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده است.)*

*حدود ساعت ۱۰*
*بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین علیه السلام نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.*
*بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین علیه السلام حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند.*
*همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌ علیه السلام حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت.بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام علیه السلام را تیر باران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام علیه السلام تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح،آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است.*
*اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام علیه السلام او رادعا كرد.
_________
@drhadiansari
🔷🔶شعر يک #کودک سياه #پوست:

When I born, I black When I grow up, I black When I born, I black When I grow up, I black When I go in Sun, I black When I scared, I black When I sick, I black And when I die, I still black And you white fellow When you born, you pink When you grow up, you white When you go in sun, you red When you cold, you blue When you scared, you yellow When you sick, you green And when you die, you grey And you calling me colored

وقتی به #دنيا ميام، #سياهم وقتی بزرگ ميشم، سياهم وقتی ميرم زير #آفتاب، سياهم وقتی می #ترسم، سياهم وقتی #مريض ميشم، سياهم وقتی می #ميرم، هنوزم سياهم و تو، آدم #سفيد: وقتی به دنيا ميای، صورتی ای وقتی بزرگ می شی، #سفيدی وقتی میری زير آفتاب، #قرمزی وقتی #سردت می شه، #آبی ای وقتی می #ترسی، #زردی وقتی #مريض می شی، #سبزی و وقتی می #ميری، #خاکستری ای و تو به من می گی #رنگين پوست...

(برای این #شعر در #سازمان _ملل پنج دقیقه دست زدند.)
………………………………
@drhadiansarii
مانند #مورچه باشیم 🔹

مورچه‌ها ٤ #منطق فوق العاده‌ دارند که می‌تواند برای استراتژیست‌ها #الهام بخش باشد.

«یک مورچه هرگز #تسلیم نمی شود»

اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقف‌شان کنید به دنبال راه دیگری می‌گردند . بالا می‌روند، پایین می‌روند، دور می‌زنند.
آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه می‌دهند. چه منطق قدرتمندی؛ هرگز از جست و جوی راهی که تو را به #مقصد مورد نظر می‌رساند دست نکش.

«مورچه‌ها کل #تابستان را #زمستانی می‌اندیشند»

نمی‌توان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است . پس مورچه‌ها وسط تابستان در حال جمع آوری غذای زمستانشان هستند .
آینده نگری اصل مهمی است و باید در تابستان فکر طوفان را هم کرد . باید همچنان که از #آفتاب و #شن لذت می برید به فکر #سنگ و #صخره هم باشید.

«مورچه‌ها کل #زمستان را مثبت می‌اندیشند»

در طول زمستان مورچه‌ها به خود یادآور می‌شوند که این دوران زیاد طول نمی‌کشد‌؛ به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت‌. و در اولین روز #گرم‌، مورچه‌ها بیرون می‌آیند . اگر دوباره #سرد شد آنها برمی‌گردند زیر ، ولی باز در اولین روز گرم بیرون می‌آیند . آنها برای بیرون آمدن نمی‌توانند زیاد منتظر بمانند.

«هر چه قدر که در توانش باشد در #تابستان براي #زمستان جمع ميكند»

مورچه اندازه نميشناسند. تا آخرين حد توان خود براي جمع كردن #غذا تلاش ميكنند. به واقع ميتوان گفت راندمان ١٠٠درصدي فقط مربوط به مورچه هاست.

مانند یک مورچه #منطقی باشیم و مانند مورچه #بزرگ بیندیشیم و مانند مورچه ها #تلاش كنيم!




……………………………
@drhadiansarii
#صحن آستانه طرح تازه‌ای دارد و از مهم‌ترین ویژگی‌هایش این است که در چهار فصل سال ، طلوع #آفتاب مستقیماً بر #قبر مبارک می‌تابد و در نقطه‌ای معین، در #زمستان و #تابستان رسیدن خورشید به نیمهٔ آسمان #نجف در آن‌جا می‌شود. صحن دو طبقهٔ چهارگوش دارد. پیرامون صحن #حجره‌هایی بنا گردیده و روبه‌روی هر حجره ایوانکی است که تا اوایل نیمهٔ دوم سدهٔ دوازدهم و اوایل سدهٔ چهاردهم خورشیدی ساکنانش را مهتران #علمای امامیه تشکیل می‌دادند، و صحن، مرکز دانشگاه بزرگ جهان تشیع بود. تمامی دیوارها و سقف ایوان حجره‌ها ، با بهترین کاشی‌های #اصفهان تزیین گشته و با گذشت زمان کاشی‌هایش تجدید گردیده ‌است. در سده‌های گذشته تعمیراتی در صحن انجام شده‌است.
مساحت کل حرم ۱۳٬۲۴۴ متر مربع و مساحت صحن ۴۲۱۹ متر مربع است که حدود یک‌سوم کل حرم را شامل می‌شود.
گرچه تمام لحظات حضور در این بارگاه از روحانیت ویژه ای برخوردار است لیکن هنگام طلوع آفتاب و #غروب آن را می توان از زیباترین لحظات این فضای پر روح بشمار آورد!
اللهم أرزقنا زیارته في شهر رمضان المبارک


………………………………………
@drhadiansarii