از نظر "اریش فروم" بنیادی ترین دلواپسی بشر، #تنهایی_اگزیستانسیال است، یعنی آگاهی از جدا بودن (Separateness) "خواستگاه همه اضطراب ها" است و ما با روش های مختلفی سعی در حل این مسئله داریم:
۱- آفرینش گری یا سازندگی
۲- وضیعت های شورمندانه و سرمستانه
۳- همرنگی با رسوم و باورهای گروه و جامعه
اما نکته اینجاست که فروم همه این تلاش ها را "نابسنده و مایوس کننده" می داند، و پاسخ کامل و یا به عبارتی دیگر "راضی کننده ترین پاسخ " را، در دستیابی به یگانگی بین فردی، در پیوستن به انسانی دیگر و در #عشق می داند.
عشق جدا بودن ما را از میان نمی برد زیرا این مسئله یکی از مسلمات هستی است و می توان با آن روبرو شد، ولی نمی توان آن را زدود و محو کرد. عشق بهترین شیوه ی ما برای مقابله و کنار آمدن با درد جدا بودن است.
فروم مسیر تکاملی عشق را به این صورت بیان می کند:
۱- اوان کودکی : فرد به این دلیل هست که مورد عشق قرار بگیرد.
۲- هشت تا ده سالگی: آگاهی از این که فرد عشق را با فعالیت خود پدید می آورد.
۳- غلبه بر خودمداری: نیاز دیگری به اندازه نیاز خودش اهمیت پیدا می کند.
۴-کم کم مفهوم عشق از "مورد عشق بودن" به "عشق ورزیدن" تغییر می کند.
فروم "مورد عشق بودن" را با "وابستگی" یکی می داند که در آن تا زمانی که فرد کوچک، درمانده یا "خوب" بماند، با "مورد عشق بودن" پاداش می گیرد.
در حالی که عشق ورزیدن وضعیتی قدرتمندانه و موثر است.
عشق کودکانه : از این قانون پیروی می کند که "دوست دارم چون دوستم دارند."
عشق بالغانه: "دوستم دارند چون دوست دارم"
عشق رشد نایافته: "دوستت دارم چون به تو نیاز دارم"
عشق بالغانه: "به تو نیاز دارم چون دوستت دارم"
برگرفته از کتاب روان درمانی اگزیستانسیال
نوشته اروین یالوم
گردآورنده: علی محمدی
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
۱- آفرینش گری یا سازندگی
۲- وضیعت های شورمندانه و سرمستانه
۳- همرنگی با رسوم و باورهای گروه و جامعه
اما نکته اینجاست که فروم همه این تلاش ها را "نابسنده و مایوس کننده" می داند، و پاسخ کامل و یا به عبارتی دیگر "راضی کننده ترین پاسخ " را، در دستیابی به یگانگی بین فردی، در پیوستن به انسانی دیگر و در #عشق می داند.
عشق جدا بودن ما را از میان نمی برد زیرا این مسئله یکی از مسلمات هستی است و می توان با آن روبرو شد، ولی نمی توان آن را زدود و محو کرد. عشق بهترین شیوه ی ما برای مقابله و کنار آمدن با درد جدا بودن است.
فروم مسیر تکاملی عشق را به این صورت بیان می کند:
۱- اوان کودکی : فرد به این دلیل هست که مورد عشق قرار بگیرد.
۲- هشت تا ده سالگی: آگاهی از این که فرد عشق را با فعالیت خود پدید می آورد.
۳- غلبه بر خودمداری: نیاز دیگری به اندازه نیاز خودش اهمیت پیدا می کند.
۴-کم کم مفهوم عشق از "مورد عشق بودن" به "عشق ورزیدن" تغییر می کند.
فروم "مورد عشق بودن" را با "وابستگی" یکی می داند که در آن تا زمانی که فرد کوچک، درمانده یا "خوب" بماند، با "مورد عشق بودن" پاداش می گیرد.
در حالی که عشق ورزیدن وضعیتی قدرتمندانه و موثر است.
عشق کودکانه : از این قانون پیروی می کند که "دوست دارم چون دوستم دارند."
عشق بالغانه: "دوستم دارند چون دوست دارم"
عشق رشد نایافته: "دوستت دارم چون به تو نیاز دارم"
عشق بالغانه: "به تو نیاز دارم چون دوستت دارم"
برگرفته از کتاب روان درمانی اگزیستانسیال
نوشته اروین یالوم
گردآورنده: علی محمدی
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw