جامعه‌شناسی افق‌نگر ـ دکتر احمد بخارایی
4.02K subscribers
69 photos
21 videos
1 file
692 links
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei

www.dr-bokharaei.com

Ahmad Bokharaei, Sociologist
Download Telegram
❇️ فراز و فرود نشاط اجتماعی

💬
گفت‌وگوی احمد بخارایی با روزنامه‌ی شرق، شماره ۳۲۴۱

🗓 سه‌شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۷

#احمد_بخارایی #جامعه #زندگی #نقد_اجتماعی

📑 قسمت‌هایی از این گفت‌وگو:

نشانه‌های پنج‌گانه‌ی کم‌نشاطی اجتماعی در ایران شامل مصرف مواد مخدر صنعتی نشاط‌آور بین جوانان، خودکشی، مصرف بی‌رویه الکل، جوک‌کردن و تمسخر و بالاخره گردش‌های بی‌هدف و افراطی مانند پاساژگردی و بیهوده دورزدن

مهم‌ترین شاخص نشاط اجتماعی رضایت از زندگی است. سازمانی مثل سازمان جهانی بهداشت که ایران را در رتبه 109 قرار می‌دهد، عمدتا ابعاد روان‌شاختی مانند استرس و افسردگی را در ‌نظر می‌گیرد.

بین احساس محرومیت و وجود محرومیت تفاوت وجود دارد.
در جامعه‌ی ما طبقه‌ی نوظهوری در چند دهه ی اخیر به‌واسطه‌ی رانت‌ اخیر پا به صحنه گذاشتند و شکاف طبقاتی زیادی بین مردم ایجاد شد.

یکی دیگر از عوامل عدم رضایت از زندگی و به دنبال آن نبود نشاط در جامعه، رفاه ناقص عمومی است؛ مثلاً کدام خانم پس از طلاق می‌تواند مطمئن باشد جامعه و قانون از او حمایت می‌کند.

در این یک سال یک سیر صعودی بی‌کاری، تورم، گران‌شدن کالا و به دنبال آن افزایش بی‌اعتمادی را داشتیم. مردم در این شرایط غمگین‌تر خواهند بود. داراها در این شرایط آسیب نمی‌بینند، آنها همیشه سوار موج هستند، اما کسانی که ندارند وقتی قیمت‌ها افزایش پیدا می‌کند ارزش دارایی‌هایشان کمتر و اختلاف طبقاتی بیشتر و بیشتر می‌شود و احساس محرومیت و به دنبال آن احساس نارضایتی از زندگی می‌کنند.

تا حدودی و در سطح ماجرا برنامه‌های اجتماعی مثل کنسرت‌ها و جشن‌ها می‌تواند نشاط جوان شهری را اندکی افزایش دهد، اما کوتاه‌مدت و به محض اینکه از کنسرت خارج شود، وقتی چشمش را باز می‌کند و در شهر راه می‌رود، دوباره بازمی‌گردد به حال اولیه خود. این موارد مثل مُسکن است برای گروه‌های شهری، اما ایران 80‌ میلیونی داستانش پیچیده‌تر است. این‌طور نسخه‌پیچیدن‌ها دم‌دستی است و شاید یک تا دو درصد تأثیر داشته باشد.

👈 متن کامل گفت‌وگو
❇️ زندگی شبانه برای ایجاد نشاط اجتماعی در جامعه، یک ضرورت است

📰 گزارش روزنامه‌ی ایران از طرح حیات شبانه پایتخت

🗓 سه‌شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۸

#احمد_بخارایی #جامعه #نشاط_اجتماعی #ایران #زندگی_شبانه #حیات_شبانه

👈 نمایش گزارش
گفته‌های احمد بخارایی:

… عمدتاً جوامعی که ساختار محافظه‌کارانه دارند در مقابل نوآوری و اصلاحات مقاومت کرده و تلاش می‌کنند تا نظم سابق بهم نریزد اما این حالت در جامعه‌ی ما به شکل حاد و تشدیدشده مشاهده می‌شود و باید از دید آسیب‌شناسانه به آن پرداخت …

… در جامعه‌ی ما یک نظارت شبه امنیتی و اطلاعاتی وجود دارد و هر پیشنهاد و نوآوری در این قالب و چارچوب تحلیل می‌شود …

… در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی نگاه کارشناسی وجود ندارد. آسیب‌های اجتماعی را کارشناسان اجتماعی و جامعه‌شناسان باید تحلیل کنند اما ۹۹ درصد آنها یا دچار ناتوانی و ناامیدی شده یا سکوت کرده‌اند و منفعل عمل می‌کنند …

… نشاط اجتماعی تنها به معنای سفر و شلوغی جاده‌ها یا میهمانی‌های خانوادگی نیست. این موارد در فرم و قالب فرهنگی ما جا دارد. معنای واقعی نشاط در جامعه، امید به آینده و رضایت از زندگی است …

… یکی از راه‌کارهای افزایش هر چند اندک نشاط اجتماعی، همین موضوع «حیات شبانه» است. ما باید آدم‌ها را از محیط‌های بسته بیرون بیاوریم و اجازه دهیم فضای دوستی در سطح خیابان و جامعه حتی در دل شب و در مکان‌های تفریحی شکل بگیرد. چون اگر این شرایط را فراهم نکنیم، فضای زیرزمینی شکل می‌گیرد و در نبود نظارت‌های رسمی، هنجارشکنی و آسیب‌های اجتماعی بی‌پرده و قوی و وسیع‌تر از شکل معمول اتفاق می‌افتد …

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) و یا با درج پیوند پست و کانال «جامعه‌شناسی افق‌نگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🖌 من ویروس #کرونا هستم!(۱) | اپیزود نخست

🗓 یک‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹

من ویروس کرونا مسافری از چین که با تور #سیاست به ایران آمدم. «چگونه» آمدنم هرچه بود به سهولت انجام شد.
احتمالاً از #ووهان با ماهان، حدود چهار ماه پیش در دی نودوهشت، برای گشت‌وگذار به سرزمین شما قدم گذاشتم و حدود دو ماه به سهولت و بدون منع و حذر در راهپیمایی‌ها و اجتماعات و #انتخابات، گشت‌وگذار کردم. شما و مدعیان‌تان را اندکی عجیب یافتم. پس از دوم اسفند و پس از انتخابات #مجلس بود که صدای بگیر و ببند به گوشم رسید اما نوشدارو پس از مرگ سهراب بود. پس از آن هم به سختی به سفرم در کشورتان ادامه دادم تا امروز که پایان فروردین نودونه است و می‌خواهم در اردیبهشت ماه با فراغت بال به مسافرت ادامه دهم. طبیعتِ بسیاری از ما ویروس‌ها اشغال جایگاه فرماندهی سلول و صدور دستورات غلطی است که به بیماری و بسا مرگ می‌انجامد. ما به بدن‌های ضعیف حمله می‌کنیم تا آن‌ها بدانند خود مسئول مرگ‌شان هستند و اگر نمی‌توانند سالم زندگی کنند پس محکوم به سفر زود هنگام ابدی هستند. من آمدم تا گفته باشم اجتماع آدمیان در یک شهر و کشور و نیز در این کره‌ی خاکی تابع همین اصل است که: درست بی‌اندیش و درست رفتار کن و خود و پیرامون و جامعه‌ات را از ویروس‌های مرگ‌بار پاک کن و الاّ محکوم به مرگ هستی چه آنی و چه تدریجی! بله این‌جا ایران است. این‌که چگونه وارد این‌جا شدم موضوع دیگری است. اما نمی‌دانم چرا برخی که مرا در همان ابتدا دیده بودند اجازه نداشتند علنی کنند. نمی‌دانم این داستان بیست‌و‌دوم بهمن سال نود‌وهشت و این حکایت انتخابات مجلس در دوم اسفند همان سال چقدر می‌توانست مهم باشد که تلاش می‌شد من را پنهان نگه دارند! از سوی دیگر برخی که به سراغ‌شان رفته‌بودم با عجز و ناله از من درخواست می‌کردند که رهایشان کنم اما با شرمندگی و با زبان بی‌زبانی به آنها می‌گفتم که آمدنم دست من بوده اما رفتنم به خواست و اراده و آگاهی کسانی بستگی دارد که شمایان در همان بیست‌و‌دوم بهمن و دوم اسفند بر سر دست‌هایتان بلندشان کرده‌اید. اما گاه احساس می‌کردم صدایم را کم‌تر کسی می‌شنود و آن دسته که می‌شنوند یا اهل مماشات هستند یا صدای‌شان به جایی نمی‌رسد. نمی‌خواهم گذشته را کالبدشکافی کنم که هر چه بود گذشت. مهم «آینده» است. من بالاخره رخت برخواهم بست و روزی نه چندان دور از شما خداحافظی خواهم کرد اما در ایرانِ شما بسا «چهار» احساس پس از رفتنم جان بگیرد. نخستین آنها «احساس دل‌تنگی» است. می‌دانید چرا می‌گویم: «دل‌تنگی»؟ دل‌تنگی زمانی حس می‌شود که ذهن در آغوش «دل» آرام گیرد و ذهن هم که «واقعیت» را در خود جای می‌دهد. من یک «واقعیت» هستم اما دردناک و می‌پذیرم که آسیب‌تان رسانده‌ام و از این جهت سرافکنده‌ام. اما بسا پس از رفتنم دست‌های شما، «هوایم» را در آغوش بگیرند و دلتنگم شوند. می‌پرسید: چگونه؟ … زمانی که از آمدنم آگاه شدید و شنیدید که #کووید۱۹، بی‌رحم است خود را #قرنطینه کردید اما آیا از خودتان پرسیدید که من به کدام «جمع» و به کدام «جسم»ی می‌توانم آسیب غیر قابل ترمیم برسانم؟ برایم دردناک بود که به اجتماعات آسیب‌پذیر و قشرهای فقیر هجوم ببرم و نیز برایم اسف‌بار بود که جسم‌های ضعیف را مورد حمله‌ی کشنده قرار دهم. از این که به کمپ‌های ترک اعتیاد یا جمع #معتادان یا به میان سلول‌های #زندانیان که فشرده در یک بند کوچک و سرخورده و خشم‌ناک بودند و کار من برای نفوذ، آسان بود می‌رفتم غم‌بار بودم. چهره‌های نگران و منتظر و درمانده‌ی آنان را هیچ‌گاه نمی‌توانم فراموش کنم. همواره با خود می‌اندیشیدم که این مردمان که «#زندگی» را کم‌تر تجربه کرده‌اند و گاه تلاش‌شان فقط برای «زنده» ماندن بوده است و این‌ها که در این زندگی کوتاه، دست‌شان از بسیاری فرصت‌ها برای رشد و خوب‌زیستن کوتاه بوده است و این‌هایی که به اندازه‌ی کافی مورد بی‌مهری روزگار، واقع و «قربانی» نظام متحد #قدرت و #ثروت شده‌اند حالا چرا باز هم باید مورد حمله‌ی من قرار گیرند و چرا افرادی که خوب‌تر خورده‌اند و خوب‌تر گشت‌وگذار کرده‌اند و خوب‌تر در این مارپیچ زمانه هنرنمایی کرده‌اند و خوب‌تر چریده‌اند، دستم به آنها کم‌تر می‌رسد؟ از این اسف‌بارتر این‌که در وانفسای حمله به زندانیان مجبور بودم گاه بدن‌ انسان‌هایی را لمس کنم که برای مردمان‌شان جان‌فشانی کرده‌بودند و می‌شنیدم گفته‌می‌شد که «امنیتی» هستند. چقدر روح‌های بزرگی داشتند … | ادامه 👉

«اگر با نگاه من هم‌سو هستید لطفاً ـ با درج منبع ـ بازنشر کنید.»

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال forward شود یا با درج پیوند پست و کانال «جامعه‌شناسی افق‌نگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
#درنگ | نسبت زندگی و آگاهی!👆

| پنج‌شنبه ۹ دی ۱۴۰۰

#زندگی

| دیدگاه شما:👇
https://t.me/drbokharaei

| Instagram | YouTube | Site |
| تحلیلی از خانم دکتر #فریبا_نظری (#جامعه‌شناس) پیرامون #حجاب اجباری: … دختر، زیر تابوت پدر …!

| یک‌شنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲

🟢🟢 « آیا ایرانیان، به پایان حجاب اجباری رسیده‌اند؟»

🔵 در خبرها خواندیم که شاعر و نویسنده‌ی خاطره‌ساز ایران، #احمدرضا_احمدی از میان ما رخت بربست و اندوهی بر فضای فرهنگی ایران برجای گذاشت. گویا مرگ انسان‌های نیک‌اندیش و نیک‌گفتار نیز، سبب حرکتی نو و بارقه‌ی امید برای تغییر و تحول است، هم‌چون زندگی و کردار ایشان.
امروز بدرقه‌ی پیکر این هنرمند از محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در #پایتخت با حضور دوست‌داران ایشان و اهل هنر و خانواده‌ی محترم‌شان انجام شد‌. آن‌چه توجه مرا بخود فراخواند، حضور دختر استاد یعنی #ماهوراحمدی و تعداد زیادی از زنان مشایعت کننده‌ی پیکر ایشان بدون حجاب اجباری در این مراسم بود. آن‌هم در یکی از حساس‌ترین مراکز فرهنگی و هنری ریشه‌دار این سرزمین که تاریخ تأسیس آن به پیش‌از انقلاب سال ۵۷ می‌رسد. 
حضور بدون حجاب اجباری ماهور احمدی و همراهی او در بلند کردن تابوت پیکر پدر که همواره در مراسم و آیین خاکسپاری؛ در انحصار مردان بوده است، در کسوت میزبان این مراسم؛ کنشی متفاوت از هنجارهای گفتمان رسمی جامعه‌ی ماست.
و این نویدبخش پیش‌بردن مطالبات انسانی بدور از جنسیت زدگی زنان و مردانی است که آگاهانه خواستار زدودن کلیشه‌های جنسیتی و هژمونی سلطه و اجبار و نبود آزادی هستند.
بنظر گویا این رخداد بر پایان #حجاب‌اجباری در این سرزمین، اشارتی نزدیک دارد و آنانی را که معتقد و دوستدار حجاب هستند، با قلب و اندیشه‌ای آرام و بدون دغدغه، به ایرانی برای همه‌ی ایرانیان امیدوارتر می‌سازد. دغدغه‌ای از جنس پایمال نمودن حقوق هم‌وطنانی که سال‌هاست نتوانسته‌اند مانند اینان، آن گونه که می‌خواهند انتخاب و زندگی کنند.
🌿🌿 و این یکی از برکات مطالبه‌ی #زن‌زندگی‌آزادی است...
بایدکه ایمان بیاوریم به آغاز فصلی گرم و سبز ...

✍️ فریبا نظری
۲۲ تیر ۱۴۰۲


#زن‌زندگی‌آزادی
#زندگی_معمولی
#حجاب‌اجباری
#گفتمان‌رسمی
#احمدرضا‌احمدی
#کانون_پرورش_فکری‌_کودکان‌و‌نوجوانان

https://t.me/Sociologyofsocialgroups/1017

⚠️ بازپخش پست‌ها در هرجا، مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.

| دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | Site |