جامعه‌شناسی افق‌نگر ـ دکتر احمد بخارایی
3.92K subscribers
68 photos
21 videos
1 file
680 links
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei

www.dr-bokharaei.com

Ahmad Bokharaei, Sociologist
Download Telegram
❇️ #شادی داریم، اما احساس شادی نه!

🗓 دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹

📰 گزارش روزنامه‌ی هم‌دلی درباره‌ی وضعیت شادکامی جامعه در گفت‌وگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، شماره‌ی ۱۵۰۸

👈 نمایش گزارش:
🔍 بخش‌هایی از گفته‌ی من:

… تفاوت وجود دارد میان «علت» و «دلیل». «دلیل» همان بُعد ذهنی است و «علت» بُعد بیرونی دارد. حالا یک فرد با توجه به علت‌های بیرونی در درون خودش شروع به تجزیه و تحلیل می‌کند و یک دلیلی برای خودش درست می‌کند، در این دلیل او نتیجه می‌گیرد و استدلال می‌کند که چقدر انسان بدبختی است. ‌این‌که آدم‌ها چرا با وجود علت‌های مشابه، استدلال‌های یکسان ندارند، گویای این موضوع است و می‌خواهم بگویم که از سطح خرد تا سطح کلان، یعنی از واحدی مانند گروه در سطح خرد، تا سازمان‌ها در سطح میانه و حکومت‌ها در سطح کلان به عنوان «علت» در تشدید #ناشادی مؤثر هستند. بنابراین در اینجا اگر عناصر تاریخی، فرهنگی و سیاسی را با یک‌دیگر جمع کنیم، در نتیجه‌گیری نهایی به این مرحله می‌رسیم که آمار شادکامی ما کاهش پیدا کرده است …

… شاید از نشانه‌های شاد بودن این‌ها باشند که آدم‌ها بخندند، غذای خوب بخورند و لذت ببرند. در کشور ما میزان مصرف نسبت به میانگین جهانی بالا است، ما این‌جا برعکس خیلی از جاهای دیگر میوه را کیلویی خریداری می‌کنیم، آجیل می‌شکنیم، مسافرت می‌رویم که سبب قفل شدن جاده‌های شمالی کشور می‌شود. ما از حوادث جوک می‌سازیم و آن را تعریف می‌کنیم و خنده‌های مستانه می‌کنیم، در همه این‌ها که گفتم ایران از خیلی از جاهای دنیا بالاتر است. اما چرا با وجود نشانه‌های #شادی، #احساس_شادی نیست؟ همانند تفاوت میان #فقر و احساس فقر، شادی هم با احساس شادی فرق می‌کند. در خیلی از مواقع همین احساس است که آدم‌ها را آزار می‌دهد …

… گاهی می‌بینید کسی که خانه‌ و زندگی‌ای به ارزش میلیاردها تومان هم دارد باز هم درگیر احساس فقر است. چرا؟ برای ‌این‌که او خودش را با دیگری می‌سنجد بعد احساس می‌کند آدم‌هایی که در نقطه‌ی بالاتری قرار گرفته‌اند شاید لزوماً از توانایی‌های بیشتری یا شایستگی‌های خاصی آن‌چنان برخوردار نیستند. آدم‌ها احساس می‌کنند آن‌کسی که بالاتر است آن‌طور نبوده که نان عرق جبین خود را بخورد و بعد در مقام مقایسه، دائم به خود می‌گوید من هم می‌توانستم مانند او شوم، پس «چرا نیستم؟» این «چرا نیستم» ناشی از همان احساس «#تبعیض» است که فرد را اذیت می‌کند.
چه چیزی «این چرا نیستم» و ‌این‌که چرا من مانند دیگری نیستم را تشدید می‌کند؟
عمدتاً این پدیده در نومیدی و نگرانی نسبت به پیرامون و آینده ریشه دارد. طبیعتاً بخشی از آن هم در سیاست‌گذاری برای یک #جامعه و حمایت‌های اجتماعی موجود در آن جامعه ریشه دارد. ‌این‌که فرد احساس کند وقتی بی‌کار شود دولت چقدر او را حمایت می‌کند؟ یا اگر درس خوانده است چند درصد امکان دارد شغل مورد نظر خود را پیدا کند، بسیار اهمیت دارد. در جامعه‌ای که تبعیض و فرصت‌های نابرابر مانند گزینش خودی و غیرخودی وجود داشته باشد، شرایط سخت می‌شود. البته در کنار «تبعیض» عوامل دیگری هم نقش دارند …

… وقتی ما احساس #هویت نکنیم نمی‌توانیم شاد باشیم. همین «ایرانی بودن» را در نظر بگیرید، امروزه واقعاً چقدر این «ایرانی بودن» به آدم‌ها وزن و احساس خوبی در داخل و خارج می‌دهد؟ ‌این‌که چرا #هویت_ملی تحدید و تهدید شده اهمیت دارد. تحدید این هویت سبب شده هویت ملی لاغر و لاغر‌تر شود، و تهدید یعنی ‌این‌که گاهی به این هویت هجوم آورده‌اند و آن را در برابر برخی ارزش‌های مذهبی قرار دادند. امروزه گاهی بر روی هر هویتی دست می‌گذارید می‌بینید که این‌ها لاغر و شکننده شده‌اند، آن‌وقت شما انتظار دارید جامعه ناشاد نباشد؟ …

⚠️ بازپخش پست‌ها با درج پیوند پست و کانال «جامعه‌شناسی افق‌نگر» انجام شود؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ خطر ظهور #پوپولیسم!

🗓 سه‌شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹

📰 گفت‌وگوی روزنامه‌ی ستاره‌ی صبح با #احمد_بخارایی درباره‌ی فروپاشی اجتماعی | منتشرشده در سه‌شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹

👈 نمایش گزارش:
بخش‌هایی از گفته‌ی من:

… نخست باید این نکته را یادآور شوم که در #جامعه‌شناسی مفاهیم و شاخص‌های اجتماعی ارتباطی تنگاتنگ با یک‌دیگر دارند. برای نمونه «#امید_به_آینده»، «#بی‌تفاوتی_اجتماعی» و «#همبستگی» ازجمله‌ی این شاخص‌ها هستند که در کنار یک‌دیگر معنا و مفهوم پیدا می‌کنند و نمی‌توان آنها را به شکل مستقل برای ارزیابی سلامت یک #جامعه به کار برد. توجه به این شاخص‌ها به ویژه در جوامع امروزی حائز اهمیت است. جوامعی مانند ایران که مرزهای ارتباطی در آن درنوردیده شده و بسیاری افراد تحصیل‌کرده هستند و از شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی استفاده می‌کنند، با یک منظومه‌ی پیچیده‌ی فکری و معرفتی و سطوح بالای انتظارات روبه‌رو هستند. اینجا است که «امید به آینده» تبدیل به یک شاخص مهم می‌شود و در پیوند با دیگر شاخص‌های اجتماعی مانند «بی‌تفاوتی اجتماعی» سرنوشت جامعه را رقم می‌زنند. زمانی که منافع فردی به منافع جمعی ترجیح داده می‌شود و افراد امیدشان به آینده کاهش پیدا می‌کند، فرآیندی رخ می‌دهد که اصطلاحاً آن را «#فروپاشی_اجتماعی» (نه فروپاشی سیاسی) نام‌گذاری می‌کنم. البته باید توجه داشت که فروپاشی اجتماعی مانند فروپاشی سیاسی به ناگهان رخ نمی‌دهد. #فروپاشی_سیاسی یک نوع سقوط است (مشابه سقوط رژیم پهلوی)؛ در حالی که فروپاشی اجتماعی نوعی خالی شدن جامعه از درون است …

… درواقع جامعه زنده است و به حیات فیزیکی خود ادامه می‌دهد، اما از درون خالی شده و نسبت به هویت و نقش خود دچار سردرگمی می‌شود …

… فروپاشی اجتماعی همان‌طور که گفتم روندی تدریجی دارد و این‌گونه نیست که وقتی می‌گوییم فروپاشی اجتماعی رخ داده، یعنی تمام پیوندهای اجتماعی دچار گسست شده است. در واقع فروپاشی اجتماعی هیچ‌گاه امری صددرصد نیست و در هر حال هستند افرادی که هم‌چنان پای‌بند به فرهنگ‌های سنتی خود هستند و #همبستگی_اجتماعی را در قالب سنت‌های پیشین خود ادامه می‌دهند. البته نکته‌ی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که این‌گونه همبستگی‌های اجتماعی، در جوامعی که مناسبات اجتماعی در آن‌ها رو به افول است، جدای از آن‌که درصد کمی از جامعه را در بر می‌گیرد، اما همان درصد کم هم به صورت گزینشی این همبستگی اجتماعی را از خود نشان می‌دهند. در حال حاضر اگر شما به جنوب تهران، شوش، دروازه غار و مناطق پایین‌تر بروید، خواهید دید که #فقر و درماندگی در این مناطق موج می‌زند، اما چرا کسی به آن‌ها کمک نمی‌کند؟ چرا آن جمعیتی که در زمان وقوع سیل یا زلزله یا هر بلای طبیعی دیگری همبستگی اجتماعی از خود نشان می‌دهد، همسایه‌ی درمانده و محیط‌های فقیرنشین شهر خود را رها کرده و کاری ندارد که کودکان کار و زنان بدسرپرست و درماندگان چگونه در بیخ گوش آن‌ها زندگی خود را سر می‌کنند؛ بنابراین درست است که در سطحی خرد و کوچک افرادی هم‌چنان منافع جمعی را به منافع فردی ترجیح می‌دهند، اما در کلیت جامعه این موضوع وجود ندارد …

… در هر جامعه‌ای افراد می‌بایست دارای #هویت باشند. این هویت ممکن است #جنسی، #قومی، #ملی یا #دینی باشد. فراموش نکنیم که هویت دینی بود که در سال ۵۷ به دلیل سرخوردگی خروش کرد؛ در نتیجه نمی‌شود انسان‌ها در خلأ به زندگی خود ادامه دهند. #بحران_هویت به دنبال خود سردرگمی و درنهایت «وادادگی اجتماعی» می‌آفریند. در چنین شرایطی افراد جامعه هم هستند و هم نیستند. هستند به این معنا که نفس می‌کشند، غذا می‌خورند، جسم و فکر و تاریخشان را با خودشان حمل می‌کنند و از یک طرف نیستند چون به لحاظ اجتماعی دچار سردرگمی‌اند و هویتی ندارند که با آن خود را تعریف کنند. وادادگی اگر سامان داده نشود و به #هم‌گرایی تبدیل نشود یک روز به شکل افسارگسیخته بروز خواهد کرد. این وضعیت شبیه ارکستر سمفونیکی است که در آن هر کسی ساز خودش را می‌زند و زمانی نواخته می‌شود که دیگر شاهد آهنگ دلنشین نخواهیم بود و آشفته‌بازاری از سازها ایجاد خواهد شد. در این شرایط پوپولیسم ظهور می‌کند و عده‌ای بر این موج وادادگی سواری می‌کنند. امروز رکود و رخوت موجود، جامعه را با پرسش‌های اخلاقی و فلسفی مواجه کرده است. نباید دل‌خوش به این بود که جامعه فقیر و درمانده‌ی کنونی علی‌رغم افزایش روزمره‌ی گرانی‌ها #اعتراض نمی‌کند؛ چراکه در صورت سامان‌ندادن به این وضعیت انرژی تجمیع‌شده در زیر پوست جامعه زمانی بروز می‌کند که دیگر دیر خواهد بود …

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |