✅ نگاهی به کتاب سیدضیا از صدرالدین الهی
"بر اثر روزنامهنویسی و تماسی که در مدت چند دهه با مصادر امور و اداره کنندگان مملکت حاصل کردم به این نتیجه رسیدیم در ایران تمام طبقات و تمام افراد بدون استثنا _ این که عرض می کنم بدون استثنا مبالغه نیست _همه طرفدار ظلم هستند، اختلاف بر سر این است که ظالم کی باشد. چیزی که هیچ وقت مورد توجه و مطرح نبوده، مصالح عمومی مملکت بود"
سیدضیا الدین طباطبایی-1342
رویایش این بود که دیکتاتور شود، یک "مقتدر مصلح" تا ایران را از شر شاهزادههای قاجار و پولدارهای فاسد نجات دهد، روزی که با کودتا به قدرت رسید دستور داد از بزرگ و کوچک «شاهزادگان مفتخور» قاجار و پولدارهای مملکت را حبس و حصر کنند از «سیاه حبشی تا سید قریشی ». عقبماندگی ایران را از چشم قاجارها میدید، افتخار ایران را میخواست ولی حفظ استقلال ایران را بدون کمک خارجی ممکن نمیدانست از اینرو حضور و دخالت خارجی در امور ایران را پذیرفته بود و معتقد بود تنها باید تلاش کنیم از یک توسری خور و "نوکر کسب تکلیف کن" بشویم یک طرف مشورت با آنها و این امر ممکن نیست جز با روی کار آمدن یک سیاستمدار مقتدر.
وقتی صدر از او می پرسد: چرا طرفدار انگلیسها هستید؟ با صراحت میگوید: از ترس است. «تاریخ سیصد ساله اخیر نشان داده انسان در دوستی با انگلستان ضرر می کند، اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی میشود» این نگاه به خارجی در او محصول تجربه سالهای فقر و بیپولی ایران در دوران جنگ جهانی اول بود، دورهای که قزاق و نظمیه همه جیره خور سفارتخانهای بودند.
سیاست را با حرفه روزنامه نگاری آغاز کرد و مقالات برایش حکم شمشیری را داشتند که با آن «بر صورت مخالفان» میکوبید. در دومین مجلس شورای ملی پس از فتح تهران، هنگامی که پدرش نیز نماینده مجلس بود، در روزنامه "رعد" اساس مردمی بودن مجلسی را که با 100 هزار رای برپاشده زیر سوال برد، مقالات تندش از تحمل فاتحین تهران خارج بود، به دستور یپرم خان ارمنی روزنامهاش توقیف شد. روزنامه را حربه و ابزار آدمی میدانست که به قدرت نرسیده و صاحب قدرت به روزنامه احتیاج ندارد، در دومین دستور پس از آنکه به قدرت رسید کلیه روزنامهها را توقیف کرد، حتی روزنامه خودش را، میگفت: همه روزنامه ها دم از آزادی میزنند ولی در دلشان از محمدعلی میرزا مستبدتر هستند.
18 سالش بود که در پی واقعه به توپ بستن مجلس طعم شیرین حمایت خارجی را چشید، به سفارت بلژیک پناه برد و علی رغم فشار وزارت خارجه ایران برای تحویل و محاکمه اش، با حمایت شارژدافر(کاردار) سفارت بلژیک در امان ماند و بعدها نیز ارتباط خود با سفارتهای خارجی را گسترش داد، قلم تندش که با آن میتوانست هر سیاست مداری را برنجاند دلیل خوبی بود تا هر سفارت خانهای بخواهد برای تامین منافعش در ایران به جلب نظر او نیز بکوشد.
چندین بار به فرنگ سفر کرد، در لحظه وقوع انقلاب 1917 روسیه در پتروگراد کانون انقلاب حضور داشت و آن چنان تحت تاثیر خطابههای انقلابیون روس قرار گرفته بود که کودتای خودش را نیز الگوبرداری شده از کودتا بلشویکها در انقلاب روسیه میدانستد اما کودتای بدون خونریزی، چرا که معتقد بود خونریزی با فرهنگ ایرانی سازگار نیست، میگفت: فردای کودتا اجازه ندادم خون هیچکس ریخته شود چرا که اگر در تهران کسی را به دار میاویختم در شهرهای دیگر هر ژاندارمی به خود اجازه میداد دست به قتل و غارت بزند "اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ بر آورند غلامان او درخت از بیخ"
کتاب سید ضیا که مجموعهای است از مصاحبههای صدرالدین الهی با سیدضیا الدین طباطبایی یزدی، در سالهای آخر عمرش در دهه چهل شمسی، گرچه به درستی تصویری جامعی از سیر وقایع و اتفاقات کودتای سوم اسفند 1299 به خواننده عرضه نمیکند ولی مطالب ارزشمندی دارد برای آشنا شدن با شخصیت و نوع نگاه یکی از سیاستمداران کمتر شناخته شده و صاحب نفوذ ایرانی. سیدضیا که بخاطر ارتباطهای وسیعش با انگلیسیها، یکی از مشهورترین شخصیتهای انگلوفیل در سیاست ایران است 13 سال آخر عمرش را تنها به کشاورزی پرداخت و به گفته خودش سیاست، این "زن لوند" را طلاق داد گرچه مشکل میتوانست دست از سرش بردارد.
#معرفی_کتاب
#سیدضیا
🆔@dourneveshtha
"بر اثر روزنامهنویسی و تماسی که در مدت چند دهه با مصادر امور و اداره کنندگان مملکت حاصل کردم به این نتیجه رسیدیم در ایران تمام طبقات و تمام افراد بدون استثنا _ این که عرض می کنم بدون استثنا مبالغه نیست _همه طرفدار ظلم هستند، اختلاف بر سر این است که ظالم کی باشد. چیزی که هیچ وقت مورد توجه و مطرح نبوده، مصالح عمومی مملکت بود"
سیدضیا الدین طباطبایی-1342
رویایش این بود که دیکتاتور شود، یک "مقتدر مصلح" تا ایران را از شر شاهزادههای قاجار و پولدارهای فاسد نجات دهد، روزی که با کودتا به قدرت رسید دستور داد از بزرگ و کوچک «شاهزادگان مفتخور» قاجار و پولدارهای مملکت را حبس و حصر کنند از «سیاه حبشی تا سید قریشی ». عقبماندگی ایران را از چشم قاجارها میدید، افتخار ایران را میخواست ولی حفظ استقلال ایران را بدون کمک خارجی ممکن نمیدانست از اینرو حضور و دخالت خارجی در امور ایران را پذیرفته بود و معتقد بود تنها باید تلاش کنیم از یک توسری خور و "نوکر کسب تکلیف کن" بشویم یک طرف مشورت با آنها و این امر ممکن نیست جز با روی کار آمدن یک سیاستمدار مقتدر.
وقتی صدر از او می پرسد: چرا طرفدار انگلیسها هستید؟ با صراحت میگوید: از ترس است. «تاریخ سیصد ساله اخیر نشان داده انسان در دوستی با انگلستان ضرر می کند، اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی میشود» این نگاه به خارجی در او محصول تجربه سالهای فقر و بیپولی ایران در دوران جنگ جهانی اول بود، دورهای که قزاق و نظمیه همه جیره خور سفارتخانهای بودند.
سیاست را با حرفه روزنامه نگاری آغاز کرد و مقالات برایش حکم شمشیری را داشتند که با آن «بر صورت مخالفان» میکوبید. در دومین مجلس شورای ملی پس از فتح تهران، هنگامی که پدرش نیز نماینده مجلس بود، در روزنامه "رعد" اساس مردمی بودن مجلسی را که با 100 هزار رای برپاشده زیر سوال برد، مقالات تندش از تحمل فاتحین تهران خارج بود، به دستور یپرم خان ارمنی روزنامهاش توقیف شد. روزنامه را حربه و ابزار آدمی میدانست که به قدرت نرسیده و صاحب قدرت به روزنامه احتیاج ندارد، در دومین دستور پس از آنکه به قدرت رسید کلیه روزنامهها را توقیف کرد، حتی روزنامه خودش را، میگفت: همه روزنامه ها دم از آزادی میزنند ولی در دلشان از محمدعلی میرزا مستبدتر هستند.
18 سالش بود که در پی واقعه به توپ بستن مجلس طعم شیرین حمایت خارجی را چشید، به سفارت بلژیک پناه برد و علی رغم فشار وزارت خارجه ایران برای تحویل و محاکمه اش، با حمایت شارژدافر(کاردار) سفارت بلژیک در امان ماند و بعدها نیز ارتباط خود با سفارتهای خارجی را گسترش داد، قلم تندش که با آن میتوانست هر سیاست مداری را برنجاند دلیل خوبی بود تا هر سفارت خانهای بخواهد برای تامین منافعش در ایران به جلب نظر او نیز بکوشد.
چندین بار به فرنگ سفر کرد، در لحظه وقوع انقلاب 1917 روسیه در پتروگراد کانون انقلاب حضور داشت و آن چنان تحت تاثیر خطابههای انقلابیون روس قرار گرفته بود که کودتای خودش را نیز الگوبرداری شده از کودتا بلشویکها در انقلاب روسیه میدانستد اما کودتای بدون خونریزی، چرا که معتقد بود خونریزی با فرهنگ ایرانی سازگار نیست، میگفت: فردای کودتا اجازه ندادم خون هیچکس ریخته شود چرا که اگر در تهران کسی را به دار میاویختم در شهرهای دیگر هر ژاندارمی به خود اجازه میداد دست به قتل و غارت بزند "اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ بر آورند غلامان او درخت از بیخ"
کتاب سید ضیا که مجموعهای است از مصاحبههای صدرالدین الهی با سیدضیا الدین طباطبایی یزدی، در سالهای آخر عمرش در دهه چهل شمسی، گرچه به درستی تصویری جامعی از سیر وقایع و اتفاقات کودتای سوم اسفند 1299 به خواننده عرضه نمیکند ولی مطالب ارزشمندی دارد برای آشنا شدن با شخصیت و نوع نگاه یکی از سیاستمداران کمتر شناخته شده و صاحب نفوذ ایرانی. سیدضیا که بخاطر ارتباطهای وسیعش با انگلیسیها، یکی از مشهورترین شخصیتهای انگلوفیل در سیاست ایران است 13 سال آخر عمرش را تنها به کشاورزی پرداخت و به گفته خودش سیاست، این "زن لوند" را طلاق داد گرچه مشکل میتوانست دست از سرش بردارد.
#معرفی_کتاب
#سیدضیا
🆔@dourneveshtha
✅نگاهی به کتاب خرمگس از اتل لیلیان وینیج
در عصر مدرن، ایمان های انقلابی، قاطع و آشتیناپذیر که نیروی محرکهی اکثر مبارزان راه آزادی بود همچون هر آنچه که سخت و استوار بود، دود شد و به هوا رفت.
رمان خرمگس که روزی الهام بخش بسیاری از انقلابیون راه آزادی بود دیگر برای انقلاب، برانگیزاننده نیست.
زیبایی اثر اما به خاطر سبک روایتش، عشق پنهان آرتور به جما و نگاه طنز آمیز آرتور به واقعیت های سخت اطرافش همچنان پابرجاست.
«..می دانم اگر شما که بازمانده اید به نحوی متحد باشید و ضربه ای سخت وارد آورید،حوادث بزرگی را رقم خواهید زد.اما من،مانند کودکی که برای گذراندن تعطیلات به سوی خانه حرکت می کند،شاداب و سبکبال به پای چوبه اعدام خواهم رفت.
من سهم کار خود را انجام داده ام،و این حکم مرگ شاهدی است گویا که آن را از روی وجدان انجام داده ام.
آنان مرا می کشند زیرا از من درهراسند،و آرزوی قلبی یک مرد بالاتر از این چه می تواند باشد؟»
#معرفی_کتاب
#رمان_خرمگس
#اتل_لیلیان_وینیچ
🆔@dourneveshtha
در عصر مدرن، ایمان های انقلابی، قاطع و آشتیناپذیر که نیروی محرکهی اکثر مبارزان راه آزادی بود همچون هر آنچه که سخت و استوار بود، دود شد و به هوا رفت.
رمان خرمگس که روزی الهام بخش بسیاری از انقلابیون راه آزادی بود دیگر برای انقلاب، برانگیزاننده نیست.
زیبایی اثر اما به خاطر سبک روایتش، عشق پنهان آرتور به جما و نگاه طنز آمیز آرتور به واقعیت های سخت اطرافش همچنان پابرجاست.
«..می دانم اگر شما که بازمانده اید به نحوی متحد باشید و ضربه ای سخت وارد آورید،حوادث بزرگی را رقم خواهید زد.اما من،مانند کودکی که برای گذراندن تعطیلات به سوی خانه حرکت می کند،شاداب و سبکبال به پای چوبه اعدام خواهم رفت.
من سهم کار خود را انجام داده ام،و این حکم مرگ شاهدی است گویا که آن را از روی وجدان انجام داده ام.
آنان مرا می کشند زیرا از من درهراسند،و آرزوی قلبی یک مرد بالاتر از این چه می تواند باشد؟»
#معرفی_کتاب
#رمان_خرمگس
#اتل_لیلیان_وینیچ
🆔@dourneveshtha
✅نگاهی به کتاب زایش تراژدی از نیچه
♦️همه ما لحظاتی از زندگی دچار حسی از ملال و پوچی میشیم؛دنیا برامون تهوع آور و وحشتناک بنظر میرسه و ناچارا برای تحمل این لحظات سخت به «رویا» پناه میبریم.
♦️«رویا» این قدرت رو به ما میده که تصاویری بی نقص از جهان خلق کنیم و خودمون رو در اون غرق کنیم،تصور یک روز خوب،یک زندگی بهتر،یک مسافرت رویائی و خیلی چیزهای دیگه...
♦️نیچه میگه هرچی ما در این «رویا»ها بیشتر غرق میشیم و به بالا پرواز میکنیم پایین در چشممون پستتر و بی ارزشتر میشه،و میلمون برای آشتی با واقعیت و زندگی در اون کمتر و کمتر میشه،به عبارتی جهان واقعیت رو بیشتر نفی میکنیم و ازش بیزار تر میشیم و برخی به نوعی بودیسم و نفی اراده رو میارن تا از همه رنجهای جهان خلاص بشن.
♦️نیچه اما میگه این راه حلها نه تنها هیچ دردی رو درمان نمیکنه بلکه حتی اراده ما برای زندگی روهم ازمون میگیره.
♦️نیچه معتقده ما برای رفع همین مشکله که به تجربه زندگی یونانی ها (پیش از سقراط)احتیاج داریم،اونها با اینکه جهان رو وحشتناک و خشن میدیدند ولی زندگی روهم تصدیق می کردند و مثل بودایی ها و شرقی ها اون رو نفی نکردن و به آرمان زهد و گوشهنشینی رو نیاوردن.
📌ادامه در استوری هایلات اینستاگرام
#معرفی_کتاب
#زایش_تراژدی
#فریدریش_نیچه
🆔@dourneveshtha
♦️همه ما لحظاتی از زندگی دچار حسی از ملال و پوچی میشیم؛دنیا برامون تهوع آور و وحشتناک بنظر میرسه و ناچارا برای تحمل این لحظات سخت به «رویا» پناه میبریم.
♦️«رویا» این قدرت رو به ما میده که تصاویری بی نقص از جهان خلق کنیم و خودمون رو در اون غرق کنیم،تصور یک روز خوب،یک زندگی بهتر،یک مسافرت رویائی و خیلی چیزهای دیگه...
♦️نیچه میگه هرچی ما در این «رویا»ها بیشتر غرق میشیم و به بالا پرواز میکنیم پایین در چشممون پستتر و بی ارزشتر میشه،و میلمون برای آشتی با واقعیت و زندگی در اون کمتر و کمتر میشه،به عبارتی جهان واقعیت رو بیشتر نفی میکنیم و ازش بیزار تر میشیم و برخی به نوعی بودیسم و نفی اراده رو میارن تا از همه رنجهای جهان خلاص بشن.
♦️نیچه اما میگه این راه حلها نه تنها هیچ دردی رو درمان نمیکنه بلکه حتی اراده ما برای زندگی روهم ازمون میگیره.
♦️نیچه معتقده ما برای رفع همین مشکله که به تجربه زندگی یونانی ها (پیش از سقراط)احتیاج داریم،اونها با اینکه جهان رو وحشتناک و خشن میدیدند ولی زندگی روهم تصدیق می کردند و مثل بودایی ها و شرقی ها اون رو نفی نکردن و به آرمان زهد و گوشهنشینی رو نیاوردن.
📌ادامه در استوری هایلات اینستاگرام
#معرفی_کتاب
#زایش_تراژدی
#فریدریش_نیچه
🆔@dourneveshtha
اولین رمانی بود که از بالزاک خوندم.
بالزاک پاکی، فداکاری و از خودگذشتگی عشق زنان رو با اخلاق مسیحی درکنارهم،در نفی و رد غریزه نفعپرستی شخصی به زیبایی به تصویر کشید.
نفع پرستی شخصی در جامعهای که کسب پول حرف اول رو میزنه باعث میشه انسان در نهایت به عشق پاک و تعهد خودشم پشت پا بزنه.
اخلاق مسیحی انگار بیش از خود مسیح،الهام گرفته از پاکی مریم مقدسه.
” جامعه ای که تعداد جرم و جنایت های فکری و زبانی در آن هر شب، بیش از آنی است که عدالت بتواند در دادگاه کیفر بدهد، جامعه ای که در آن حرفهای بامزه و نغز والاترین افکار را ترور میکنند و هیچکس تا همه چیز را روشن و درست نبیند، قوی به حساب نمی آید؛ و درست و روشن دیدن در آن، یعنی بی اعتقادی به احساسات، انسان ها و حتی اتفاقها و همه چیز.”
#اوژنی_گرانده
#اونوره_دوبالزاک
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
بالزاک پاکی، فداکاری و از خودگذشتگی عشق زنان رو با اخلاق مسیحی درکنارهم،در نفی و رد غریزه نفعپرستی شخصی به زیبایی به تصویر کشید.
نفع پرستی شخصی در جامعهای که کسب پول حرف اول رو میزنه باعث میشه انسان در نهایت به عشق پاک و تعهد خودشم پشت پا بزنه.
اخلاق مسیحی انگار بیش از خود مسیح،الهام گرفته از پاکی مریم مقدسه.
” جامعه ای که تعداد جرم و جنایت های فکری و زبانی در آن هر شب، بیش از آنی است که عدالت بتواند در دادگاه کیفر بدهد، جامعه ای که در آن حرفهای بامزه و نغز والاترین افکار را ترور میکنند و هیچکس تا همه چیز را روشن و درست نبیند، قوی به حساب نمی آید؛ و درست و روشن دیدن در آن، یعنی بی اعتقادی به احساسات، انسان ها و حتی اتفاقها و همه چیز.”
#اوژنی_گرانده
#اونوره_دوبالزاک
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
✅رمان دیگهای از بالزاک
♦️بالزاک فوقالعاده روایت میکنه. ادم واقعا از خوندن رمانهاش حس خوبی پیدا میکنه،قدرت همذاتپنداری عجیبی میده به شخصیتهای رمانش.
♦️ادم تشویق میشه جامعه قرن ۱۹ ام پاریس رو بیشتر بشناسه، جامعهای که ارزشهای طبقه اشراف وسرمایهدار چنان بر کل جامعه سیطره پیدا کرده که سعادتی جز تن دادن به این قواعد پرهزینه قابل تصور نیست.
♦️آدمها با پاکترین احساسات چنان زیر سلطه این ارزشها از انسانیت تهی میشن که خواننده رو شوکه میکنه.خود باباگوریو شخصیتی است که برتری ارزشهای اشرافی رو تمام و کمال پذیرفته ولی با ایثار پدرانه تلاش داره تا دخترانش به این سعادت دست پیدا کنن نه خودش و تمام تلاشش اینه که اونها خوش بخت بشن ولی...
«میدانید در اینجا چطور راه ترقی را طی میکنند؟
یا با نشان دادن استعداد و نبوغ از خود، یا با استفاده از فساد...
قدرت به دست فساد است؛زیرا استعداد در اشخاص خیلی نایاب است.
پس فساد سلاحی است بدست اشخاص کم استعداد و متوسط که تعداد آنها خیلی زیاد است و شما بُرندگی این اسلحه را همه جا احساس میکنید.»
#بابا_گوریو
#انوره_دوبالزاک
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
♦️بالزاک فوقالعاده روایت میکنه. ادم واقعا از خوندن رمانهاش حس خوبی پیدا میکنه،قدرت همذاتپنداری عجیبی میده به شخصیتهای رمانش.
♦️ادم تشویق میشه جامعه قرن ۱۹ ام پاریس رو بیشتر بشناسه، جامعهای که ارزشهای طبقه اشراف وسرمایهدار چنان بر کل جامعه سیطره پیدا کرده که سعادتی جز تن دادن به این قواعد پرهزینه قابل تصور نیست.
♦️آدمها با پاکترین احساسات چنان زیر سلطه این ارزشها از انسانیت تهی میشن که خواننده رو شوکه میکنه.خود باباگوریو شخصیتی است که برتری ارزشهای اشرافی رو تمام و کمال پذیرفته ولی با ایثار پدرانه تلاش داره تا دخترانش به این سعادت دست پیدا کنن نه خودش و تمام تلاشش اینه که اونها خوش بخت بشن ولی...
«میدانید در اینجا چطور راه ترقی را طی میکنند؟
یا با نشان دادن استعداد و نبوغ از خود، یا با استفاده از فساد...
قدرت به دست فساد است؛زیرا استعداد در اشخاص خیلی نایاب است.
پس فساد سلاحی است بدست اشخاص کم استعداد و متوسط که تعداد آنها خیلی زیاد است و شما بُرندگی این اسلحه را همه جا احساس میکنید.»
#بابا_گوریو
#انوره_دوبالزاک
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
✅نگاهی به رمان هویت از میلان کوندرا
ما با جهان بیشتر به واسطهی آدمهای مشخصی در زندگییمان گره میخوریم که فقدان یا تغییر این افراد ممکن است رابطه ما با جهان را دگرگون و معنای آن را نیز در نزد ما متحول گرداند.
گاهی از دست دادن بعضی از انسانها زمان را برای ما سنگین و تحمل ناپذیر میکند و گاهی هم حضور بعضیها زمان و بارهستی را سبک و تحمل پذیر.
هنر بارز میلان کوندرا در آثارش این است که، ذهن خواننده را با استعارات و ظرافت های فلسفی نگاهش نسبت به این وابستگی به درستی هوشیار میکند.به عبارت دیگر کوندرا نقش دیگری در تغییر کیفیت هستی ما در جهان را به زیبای به تصویر میکشد.
رمان هویت گرچه داستان سادهای دارد ولی کوندرا آن را بهانهای میکند تا روایت خود از مفهوم متزلزل هویت در نزد آدمی را به تصویر بکشد؛ هویتی که به شکل اضطراب انگیزی وابسته به دیگری در حال تغییر است .
در روابط همسران،همیشه تغییر یکی از زوجین از این جهت ممکن است وحشتناک باشد که ناخواسته جهان زوج دیگر و عشقی که آنها را بهم گره زده را نیز دستخوش تغییر کند، چرا که همسران یکی از واسطه های اصلی هستند، در روابطه انسان با جهان و معنای که به آن میدهد.
#معرفی_کتاب
#رمان_هویت
#میلان_کوندرا
🆔@dourneveshtha
ما با جهان بیشتر به واسطهی آدمهای مشخصی در زندگییمان گره میخوریم که فقدان یا تغییر این افراد ممکن است رابطه ما با جهان را دگرگون و معنای آن را نیز در نزد ما متحول گرداند.
گاهی از دست دادن بعضی از انسانها زمان را برای ما سنگین و تحمل ناپذیر میکند و گاهی هم حضور بعضیها زمان و بارهستی را سبک و تحمل پذیر.
هنر بارز میلان کوندرا در آثارش این است که، ذهن خواننده را با استعارات و ظرافت های فلسفی نگاهش نسبت به این وابستگی به درستی هوشیار میکند.به عبارت دیگر کوندرا نقش دیگری در تغییر کیفیت هستی ما در جهان را به زیبای به تصویر میکشد.
رمان هویت گرچه داستان سادهای دارد ولی کوندرا آن را بهانهای میکند تا روایت خود از مفهوم متزلزل هویت در نزد آدمی را به تصویر بکشد؛ هویتی که به شکل اضطراب انگیزی وابسته به دیگری در حال تغییر است .
در روابط همسران،همیشه تغییر یکی از زوجین از این جهت ممکن است وحشتناک باشد که ناخواسته جهان زوج دیگر و عشقی که آنها را بهم گره زده را نیز دستخوش تغییر کند، چرا که همسران یکی از واسطه های اصلی هستند، در روابطه انسان با جهان و معنای که به آن میدهد.
#معرفی_کتاب
#رمان_هویت
#میلان_کوندرا
🆔@dourneveshtha
✅نگاهی به کتاب دوران کودکی از ماگسیم کورکی
جذابیت و ماندگاری آثار ماکسیم گورکی شاید ازهمان رنجی می آید که به او اصالت داده، رنجی که چنان با زندگی انسان پیوند خورده که می توان آن را بخشی از ذات انسان دانست.هرجا انسانی زیسته، رنج را نیز به شکلی تجربه کرده.رضا براهنی در شعری می گوید:
«چرا چهره های رنج کشیده این همه اصالت دارند؟
عیسی ،حسین ،داوینچی ،داستایوسکی ، مادرِ گورکی
و زنی که زور می دهد تا بچه اش به دنیا بیاید
و همه چیز نشان می دهد که سرِ زا خواهد رفت
این چهره ها به ذات انسان نزدیک ترند»
گورکی اما در مقابل رنجی که تحمل می کرده تنها منفعل و پذیرا نبود. او با تمام هنرش به روایت و ترسیم آن پرداخته است،رنج های که بیادآوری اش نیز برای او رنج و آزرده خاطری به همرا داشته است،در همین کتاب «دوران کودکی» می گوید:
«وقتی این پستی های مشمئز کننده زندگی وحشیانه روسی را به یاد می آورم گاهی از خود می پرسم آیا سخن گفتن از این چیزها به زحمت اش می آرزد؟
هربار با اطمینان خاطر به خود پاسخ می دهم آری می آرزد زیرا این حقیقت و واقعیت سخت جان ناپاکی است که تا امروز گورش را گم نکرده است.این همان حقیقتی است که باید تا ریشه اش شناخت و دانست تا بتوان آن را ازخاطره روح انسان و از زندگی سخت ما زدود»
گورکی اولین رنج زندگی اش را پس از مرگ پدر در کودکی تجربه کرد، زمانی که به همراه مادرش مجبور به بازگشت به خانه پدربزرگ خود شد جای که طعم کتک های بی رحمانه پدربزرگ و «شلاق فقر» را چشید.خانه ای که خود می گفت همواره در آن احساس می کرد می خواهند بیرون اش اندازند.
فقرچنان دست و پاگیرشان بود که از کودکی نارضایتی در قلبش ریشه دواند، بزرگتر که شد خیابان به زندگی اش مفهومی داد که هرگز در خانه تجربه نکرده بود، خیابان به او «زندگی مستقل» بخشید.خانه و مدرسه از او انسان مطیع و سربهزیر می خواست، تنبیه بزرگترها از او می خواست که «از آب آرام تر و از علف متواضع تر» باشد.
گورکی گرچه رنج را روایت می کند و از خشم های لحظه ای که بر او چیره می شدند سخن می گوید،ولی هرگز با قلمش نفرت نمی ورزد، او در اعماق رنج و خشونت زندگی روح های سالمی را می بیند که می توانند بر این رنج ها فائقایند و همین برایش دلگرم کننده وامیدبخش بود و انگیزه ای بود برای نوشتن.
در توصیف نسبت رنج با زندگی پابرهنگان روسی می گوید:«مردم روسیه بر اثر فقر و تنگ دستی،غصه خوردن را وسیله تفریح خود قرار داده اند و همچنان که کودکان با بازیچه خود بازی می کنند وآنان نیز با مصیبت و اندوه خود ور می روند و کمتر اتفاق می افتد که از بدبخت بودن شرم داشته باشند.درمیان زندگی پرمشقت و یک نواختشان مصیبت هم خودش جشنی است و آتش سوزی تفریحشان می شود همچنان که در یک چهره بی رنگ و بو و عادی، جای زخم هم حکم زینتی را دارد»
#معرفی_کتاب
#دوران_کودکی
#ماکسیم_گورکی
🆔@dourneveshtha
جذابیت و ماندگاری آثار ماکسیم گورکی شاید ازهمان رنجی می آید که به او اصالت داده، رنجی که چنان با زندگی انسان پیوند خورده که می توان آن را بخشی از ذات انسان دانست.هرجا انسانی زیسته، رنج را نیز به شکلی تجربه کرده.رضا براهنی در شعری می گوید:
«چرا چهره های رنج کشیده این همه اصالت دارند؟
عیسی ،حسین ،داوینچی ،داستایوسکی ، مادرِ گورکی
و زنی که زور می دهد تا بچه اش به دنیا بیاید
و همه چیز نشان می دهد که سرِ زا خواهد رفت
این چهره ها به ذات انسان نزدیک ترند»
گورکی اما در مقابل رنجی که تحمل می کرده تنها منفعل و پذیرا نبود. او با تمام هنرش به روایت و ترسیم آن پرداخته است،رنج های که بیادآوری اش نیز برای او رنج و آزرده خاطری به همرا داشته است،در همین کتاب «دوران کودکی» می گوید:
«وقتی این پستی های مشمئز کننده زندگی وحشیانه روسی را به یاد می آورم گاهی از خود می پرسم آیا سخن گفتن از این چیزها به زحمت اش می آرزد؟
هربار با اطمینان خاطر به خود پاسخ می دهم آری می آرزد زیرا این حقیقت و واقعیت سخت جان ناپاکی است که تا امروز گورش را گم نکرده است.این همان حقیقتی است که باید تا ریشه اش شناخت و دانست تا بتوان آن را ازخاطره روح انسان و از زندگی سخت ما زدود»
گورکی اولین رنج زندگی اش را پس از مرگ پدر در کودکی تجربه کرد، زمانی که به همراه مادرش مجبور به بازگشت به خانه پدربزرگ خود شد جای که طعم کتک های بی رحمانه پدربزرگ و «شلاق فقر» را چشید.خانه ای که خود می گفت همواره در آن احساس می کرد می خواهند بیرون اش اندازند.
فقرچنان دست و پاگیرشان بود که از کودکی نارضایتی در قلبش ریشه دواند، بزرگتر که شد خیابان به زندگی اش مفهومی داد که هرگز در خانه تجربه نکرده بود، خیابان به او «زندگی مستقل» بخشید.خانه و مدرسه از او انسان مطیع و سربهزیر می خواست، تنبیه بزرگترها از او می خواست که «از آب آرام تر و از علف متواضع تر» باشد.
گورکی گرچه رنج را روایت می کند و از خشم های لحظه ای که بر او چیره می شدند سخن می گوید،ولی هرگز با قلمش نفرت نمی ورزد، او در اعماق رنج و خشونت زندگی روح های سالمی را می بیند که می توانند بر این رنج ها فائقایند و همین برایش دلگرم کننده وامیدبخش بود و انگیزه ای بود برای نوشتن.
در توصیف نسبت رنج با زندگی پابرهنگان روسی می گوید:«مردم روسیه بر اثر فقر و تنگ دستی،غصه خوردن را وسیله تفریح خود قرار داده اند و همچنان که کودکان با بازیچه خود بازی می کنند وآنان نیز با مصیبت و اندوه خود ور می روند و کمتر اتفاق می افتد که از بدبخت بودن شرم داشته باشند.درمیان زندگی پرمشقت و یک نواختشان مصیبت هم خودش جشنی است و آتش سوزی تفریحشان می شود همچنان که در یک چهره بی رنگ و بو و عادی، جای زخم هم حکم زینتی را دارد»
#معرفی_کتاب
#دوران_کودکی
#ماکسیم_گورکی
🆔@dourneveshtha
✅نگاهی به کتاب در جستجوی نان از ماکسیم گورکی
در ستایش از ماکسیم گورکی میتوان به استعداد هنریای در او اشاره کرد که، خود او در توصیف چارلز دیکنز بکاربرده بود یعنی « هنر دشوار دوست داشتنی کردن اشخاص» و اتفاقات.
آثار گورکی علیرغم آنکه شرح و تصویری از زندگی سخت طبقات محروم جامعه روسیه است اما آثاری تیره و ناامید کننده نیستند؛او در سختترین موقعیتهای زندگی،از دریچهای زندگی را روایت میکند و شخصیتها دخیل در آن را به تصویر میکشد که شخصیت ها همدلیبرانگیز و زندگی، دوست داشتنی و قابل تحمل جلوه میکند.
در جستجوی نان او به دورهای از زندگی خود میپردازد که شور و اشتیاق مطالعه کتاب به او قدرت و اعتماد به نفسی بخشیده بود که تحمل سختی ها زندگی را برای او آسان میکرد.او با کتاب خود را شریک جهانی میدید که «انگیزه خوب شدن و شهامت داشتن»را در او تقویت می کرد.
درس بزرگ زندگی برای او این بود که فقرا برخلاف اربابان، آموزگار و مدرسه ندارند تا به آنها از پیش درسهای زندگی را آموزش دهند و از اینرو باید خود آنها به زندگی خوب گوش فرادهند تا درسهایش را به آنها بیاموزاند.
گورکی پس از آنکه لذت کتاب خواندن را کشف کرد، با اشتیاق عجیبی به مطالعه آثار مشهور ادبی جهان پرداخت و همین باعث شد نگاه او به محیط و جامعه پیرامونش دگرگون شود.
هرچه بیشتر میخواند، در او میلی ریشه دار تر میگشت تا زندگی و محیط اطرافش را به روایت خویش درآورد و همین میل او را وامیداشت حرف ها و حکمتهای آموزنده زندگی را که در زبان روزمره مردم عادی جامعه جاری بود را همچون درس،صدقه و کمکی به خود بنگرد،چرا که به مدد آنها میتوانست زندگی را روایت کند و از اینرو است که در آثار گورکی،گویی این خود طبقات محروم روسیه اند که به واسطه او دست به روایت خویش میزنند و تصویر واقعی تر از خود به دست میدهند و راز محبوبیت گورکی نیز میتواند در همین باشد.
#معرفی_کتاب
#در_جستجوی_نان
#ماکسیم_گورکی
🆔@dourneveshtha
در ستایش از ماکسیم گورکی میتوان به استعداد هنریای در او اشاره کرد که، خود او در توصیف چارلز دیکنز بکاربرده بود یعنی « هنر دشوار دوست داشتنی کردن اشخاص» و اتفاقات.
آثار گورکی علیرغم آنکه شرح و تصویری از زندگی سخت طبقات محروم جامعه روسیه است اما آثاری تیره و ناامید کننده نیستند؛او در سختترین موقعیتهای زندگی،از دریچهای زندگی را روایت میکند و شخصیتها دخیل در آن را به تصویر میکشد که شخصیت ها همدلیبرانگیز و زندگی، دوست داشتنی و قابل تحمل جلوه میکند.
در جستجوی نان او به دورهای از زندگی خود میپردازد که شور و اشتیاق مطالعه کتاب به او قدرت و اعتماد به نفسی بخشیده بود که تحمل سختی ها زندگی را برای او آسان میکرد.او با کتاب خود را شریک جهانی میدید که «انگیزه خوب شدن و شهامت داشتن»را در او تقویت می کرد.
درس بزرگ زندگی برای او این بود که فقرا برخلاف اربابان، آموزگار و مدرسه ندارند تا به آنها از پیش درسهای زندگی را آموزش دهند و از اینرو باید خود آنها به زندگی خوب گوش فرادهند تا درسهایش را به آنها بیاموزاند.
گورکی پس از آنکه لذت کتاب خواندن را کشف کرد، با اشتیاق عجیبی به مطالعه آثار مشهور ادبی جهان پرداخت و همین باعث شد نگاه او به محیط و جامعه پیرامونش دگرگون شود.
هرچه بیشتر میخواند، در او میلی ریشه دار تر میگشت تا زندگی و محیط اطرافش را به روایت خویش درآورد و همین میل او را وامیداشت حرف ها و حکمتهای آموزنده زندگی را که در زبان روزمره مردم عادی جامعه جاری بود را همچون درس،صدقه و کمکی به خود بنگرد،چرا که به مدد آنها میتوانست زندگی را روایت کند و از اینرو است که در آثار گورکی،گویی این خود طبقات محروم روسیه اند که به واسطه او دست به روایت خویش میزنند و تصویر واقعی تر از خود به دست میدهند و راز محبوبیت گورکی نیز میتواند در همین باشد.
#معرفی_کتاب
#در_جستجوی_نان
#ماکسیم_گورکی
🆔@dourneveshtha
✅نگاهی به کتاب در برابر استبداد از تیموتی اسنایدر
✍🏿علی تقی پور
تیموتی اسنایدر مورخ بنام آمریکای، پس از اینکه دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد پستی در صفحه فیسبوک اش منتشر کرد که مورد استقبال زیادی قرار گرفت و بعدها این پست را با شرح و بسطی بیشتر به عنوان یک کتاب کوچک با نام «در برابر استبداد و بیست درس قرن بیستم» منتشر کرد.
اسنایدر که متخصص تاریخ اروپای شرقی است به دلیل آشنایی با نظام های استبدادی، مشابهت های تاریخی ای را بین جامعه آمریکا و کشورهای اروپایی که گرفتار استبداد و نظام های توتالیتر شدهاند مشاهده می کند و در کتاباش از خطر افول ارزش های دموکراتیک و ظهور شکلی از استبداد در آمریکا سخن می گوید.
اسنایدر معتقد است جامعه آمریکا بعد از سقوط کمونیسم، به ایده «پایان تاریخ» باورمند شد و نوعی سیاست جبر تاریخی را پذیرفت که باعث شد نسل جدید آمریکا، ملتی بدون تاریخ پرورش یابد؛ ملتی که به تجربیات تاریخی کشورهای دیگر بی توجه گشته و نتوانسته ارزش های لیبرال دمکراتیک خود را که همواره در مواجه با خطر فاشیسم، نازیسم و کمونیسم دست به بازشناسی و حفظ آن می زد در غیاب این نیروها به درستی بشناسد و آنرا حفظ کند.
اسنایدر در سیاست های تبلیغاتی ترامپ نشانه هایی از ناسیونالیسمی میبیند که احزاب فاشیست و نازیست اروپایی در گذشته به مدد تکیه بر آن، موفق به اغوای مردم خود شده بودند و درنهایت پس از پیروزی دموکراتیک و کسب قدرت، با ایجاد شرایط اضطراری، اقدام به نابودی نهادهای دموکراتیک خود کردند.
ناسیونالیسمی که با میهن دوستی تضاد ماهوی دارد. «ناسیونالیست ما را تشویق می کند که بدترین حالت ممکن خودمان باشیم و بعد به ما می گوید که بهترین هستیم... میهندوست خواهان آن است که ملت به آرمانهایش برسد که یعنی از ما می خواهد بهترین حالت خودمان باشیم» نه چیزی که اکنون هستیم.
اسنایدر از خطر «سیاست ازلیَت» صحبت می کند، سیاستی که بعد از اغمایِ ناشی از ایده پایان تاریخ، در کمین جامعه آمریکا نشسته است. سیاستی که «دغدغه گذشته را دارد، ولی به شکلی خودشیفته،ر ها از هرگونه دغدغه واقعیت ها»ست،سیاستی که «مشتاق لحظاتی در گذشته است که هرگز در واقعیت نیامده اند». سیاستی که دونالد ترامپ در کمپینهای انتخاباتیاش از آمریکای مقتدر در گذشته ترسیم می کند و وعده بازگشت به آن افتخارات را می دهد.
اسنایدر معتقد است تضعیف آگاهی تاریخی جامعه و ترویج سیاست ازلیَت که خوانشی غیر واقعی از گذشته است، باعث می شود که جامعه انگیزه اصلاح خویش را از دست دهد، « و از آن جا که ملت به موجب فضیلت ذاتی و نه پتانسیل آتی تعریف می شود، سیاست به تفکیک خیر و شر تبدیل می شود، به جای آن که بحث بر سر راه حل های ممکن برای مسائل واقعی باشد.»
اسنایدر با تکیه بر دانش تاریخی اش از نظام های خودکامه در قرن بیستم، می کوشد بیست درس تاریخی را به زبان ساده برای مردم آمریکا بازگو کند تا بتواند آنها را نسبت خطرات پیشرو آگاه گرداند.
#معرفی_کتاب
#در_برابر_استبداد
#تیموتی_اسنایدر
🆔@dourneveshtha
✍🏿علی تقی پور
تیموتی اسنایدر مورخ بنام آمریکای، پس از اینکه دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد پستی در صفحه فیسبوک اش منتشر کرد که مورد استقبال زیادی قرار گرفت و بعدها این پست را با شرح و بسطی بیشتر به عنوان یک کتاب کوچک با نام «در برابر استبداد و بیست درس قرن بیستم» منتشر کرد.
اسنایدر که متخصص تاریخ اروپای شرقی است به دلیل آشنایی با نظام های استبدادی، مشابهت های تاریخی ای را بین جامعه آمریکا و کشورهای اروپایی که گرفتار استبداد و نظام های توتالیتر شدهاند مشاهده می کند و در کتاباش از خطر افول ارزش های دموکراتیک و ظهور شکلی از استبداد در آمریکا سخن می گوید.
اسنایدر معتقد است جامعه آمریکا بعد از سقوط کمونیسم، به ایده «پایان تاریخ» باورمند شد و نوعی سیاست جبر تاریخی را پذیرفت که باعث شد نسل جدید آمریکا، ملتی بدون تاریخ پرورش یابد؛ ملتی که به تجربیات تاریخی کشورهای دیگر بی توجه گشته و نتوانسته ارزش های لیبرال دمکراتیک خود را که همواره در مواجه با خطر فاشیسم، نازیسم و کمونیسم دست به بازشناسی و حفظ آن می زد در غیاب این نیروها به درستی بشناسد و آنرا حفظ کند.
اسنایدر در سیاست های تبلیغاتی ترامپ نشانه هایی از ناسیونالیسمی میبیند که احزاب فاشیست و نازیست اروپایی در گذشته به مدد تکیه بر آن، موفق به اغوای مردم خود شده بودند و درنهایت پس از پیروزی دموکراتیک و کسب قدرت، با ایجاد شرایط اضطراری، اقدام به نابودی نهادهای دموکراتیک خود کردند.
ناسیونالیسمی که با میهن دوستی تضاد ماهوی دارد. «ناسیونالیست ما را تشویق می کند که بدترین حالت ممکن خودمان باشیم و بعد به ما می گوید که بهترین هستیم... میهندوست خواهان آن است که ملت به آرمانهایش برسد که یعنی از ما می خواهد بهترین حالت خودمان باشیم» نه چیزی که اکنون هستیم.
اسنایدر از خطر «سیاست ازلیَت» صحبت می کند، سیاستی که بعد از اغمایِ ناشی از ایده پایان تاریخ، در کمین جامعه آمریکا نشسته است. سیاستی که «دغدغه گذشته را دارد، ولی به شکلی خودشیفته،ر ها از هرگونه دغدغه واقعیت ها»ست،سیاستی که «مشتاق لحظاتی در گذشته است که هرگز در واقعیت نیامده اند». سیاستی که دونالد ترامپ در کمپینهای انتخاباتیاش از آمریکای مقتدر در گذشته ترسیم می کند و وعده بازگشت به آن افتخارات را می دهد.
اسنایدر معتقد است تضعیف آگاهی تاریخی جامعه و ترویج سیاست ازلیَت که خوانشی غیر واقعی از گذشته است، باعث می شود که جامعه انگیزه اصلاح خویش را از دست دهد، « و از آن جا که ملت به موجب فضیلت ذاتی و نه پتانسیل آتی تعریف می شود، سیاست به تفکیک خیر و شر تبدیل می شود، به جای آن که بحث بر سر راه حل های ممکن برای مسائل واقعی باشد.»
اسنایدر با تکیه بر دانش تاریخی اش از نظام های خودکامه در قرن بیستم، می کوشد بیست درس تاریخی را به زبان ساده برای مردم آمریکا بازگو کند تا بتواند آنها را نسبت خطرات پیشرو آگاه گرداند.
#معرفی_کتاب
#در_برابر_استبداد
#تیموتی_اسنایدر
🆔@dourneveshtha
Telegraph
نگاهی به کتاب در برابر استبداد از تیموتی اسنایدر
تیموتی اسنایدر مورخ بنام آمریکای، پس از اینکه دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد پستی در صفحه فیسبوک اش منتشر کرد که مورد استقبال زیادی قرار گرفت و بعدها این پست را با شرح و بسطی بیشتر به عنوان یک کتاب کوچک با نام «در برابر استبداد و بیست درس…
✅نگاهی به کتاب محمد بن سلمان از بن هوبارد
✍🏻#علی_تقیپور
«برای اداره صحرانشینان، باید خلق و خوی صحرانشینی داشت»
♦️ ۱۳ اوت ۱۹۸۵، زمانیکه محمد بن سلمان به دنیا آمد خوشبین ترین فرد خاندان سعودی نیز گمان نمیکرد که او روزی ولیعهد سرمایهدارترین کشور عربی خواهد شد؛ چرا که او ۶ امین فرزند ملک سلمان بود و خود ملک سلمان نیز ۲۵ امین پسر از ۳۶ پسر عبدالعزیز، اولین شاه سعودی بود و به لحاظ موقعیت خانوادگی شانس کمی داشت تا به این مقام برسد ولی از آنجا که نظام های استبدادی، دموکراسیِ تک نفره هستند، با انتخابشدن توسط ملک سلمان، به چنین موقعیتی دست پیدا کرد.
♦️در سال ۲۰۱۵ وقتی ملک عبدالله دوم درگذشت و ملک سلمان پادشاه سعودی شد برای اولین بار نام این شاهزاده جوان در رسانه ها و محافل سیاسی غربی شنیده شد و از اینرو کمتر شناختی از سابقه او وجود داشت و به گفته یکی از روزنامهنگاران: ما نمیدانیم او در گذشته چه کرده است تنها میدانیم چه نکرده است، او مدیریت هیچ شرکت بزرگی را برعهده نداشته، در هیچ عملیات نظامی نقشی نداشته، به دانشگاههای خارجی نرفته، زبان انگلیسی نیاموخته و در هیچ کشورغربی اقامت طولانی مدت نداشته است.
♦️ملک سلمان ابتدا برادر کوچکتر خود را ولیعهد اعلام کرد و سپس محمد بن نایب برادرزاده ی خود و اولین نوه عبدالعزیز را به جای او منصوب کرد. این انتخاب با استقبال بسیاری از کشورهای غربی و بخصوص آمریکا مواجه شد.
♦️محمد بننایف از سال ۲۰۰۳ برای مبارزه با تروریسم همکاری های نزدیکی با سازمان سیا داشت و از سوی غربیها چهره شناخته شده و قابل اعتمادی بود. او سیاست هایی در راه مبارزه با تروریسم در پیش گرفت که در جامعه سعودی نیز برای او محبوبیت آورد. او معتقد بود در راه مبارزه با تروریسم و افراطیگرایی اسلامی، باید مراقب بود بازداشت و کشتن یک مسلمان افراطی منجر به سربرآوردن چندین افراطی دیگر نشود و از اینرو برای حفظ منزلت اجتماعی خانوادههایی که فرزندانشان جذب گروههای تروریستی میشدند مقرر کرد اگر فرزندانشان به دست دولت کشته شدند نام آنها بهعنوان شهید در راه مبارزه با تروریسم قید شود و اگر بازداشت شدند از خانوادههای آنها حمایت مالی شود.
♦️دوره ولیعهدی محمد بننایف اما چندان دوام نیاورد و سرانجام با فشار عموزادهاش مجبور به استعفا شد و از سال ۲۰۱۷محمد بن سلمان به طور رسمی دومین چهره قدرتمند سعودی شد.
♦️بن سلمان برخلاف برادران بزرگترش در غرب تحصیل نکرد و برخلاف بسیاری از شاهزادگان سعودی علاقه چندانی هم برای سفرهای پر خرج خارجی در پاریس و لندن از خود نشان نمیداد و بیشتر اوقات فراغت خود را در صحراهای عربستان میگذراند و خلق وخوی تند صحرانشینی از خود نشان می داد و این ویژگی ها باعث شد در نزد پدر محبوب تر از برادران دیگر باشد ملک سلمان خلق و خوی تند و خشن او را می ستود و آن را لازمه حکمرانی به صحرانشینان عربستان می دانست.
♦️بسیاری از کارشناسان امور عربستان و حتی مخالفان داخلی بن سلمان در مواجه با او حسی دوگانه دارند. از طرفی ایستادگی او و قدرت تصمیم گیریاش در مقابل محافظه کاران مذهبی را می ستایند که باعث شده زنان و جوانان در عربستان شاهد تغییرات ملموسی در آزادی های اجتماعی باشند و از طرف دیگر سیاست حذف مخالفان سیاسی و جنگ یمن را دو اشتباه بزرگ او می دانند که نشان داده، این شاهزاده جوان در لحظات شکست توانایی تغییر استراتژی خود را ندارد و در صورتی که پادشاه شود این خصلت او برای عربستان و منطقه فجایع بزرگتری رقم خواهد زد.
♦️بن سلمان معتقد است عربستان بعد از سال۱۹۷۹ دچار عقبگرد گشته و بسیاری از آزادی های اجتماعی جامعه خود را تحت تاثیر ظهور اسلام گرایی تندرو در منطقه قربانی کرده و او آمده است تا با حذف افراطیان در عربستان و چه در منطقه، چهره اصیل و رحمانی اسلام را به جهانیان بشناساند.
♦️او سه دشمن برای اسلام متصور است
یک گروه های تندرو مانند القاعده و داعش
دوم جریان اخوانالمسلمین
و سوم حکومت ایدئولوژیک شیعی در ایران و تضعیف و حذف این سه دشمن را سیاست اصلی خود در منطقه می داند.
♦️ او برای اثبات مدعای خود، قوانین منع رانندگی زنان را لغو کرد، قانون حق قیمومیت را تغییر داد تا زنان بدون اذن همسران و پدران خود بتوانند ویزا بگیرند و از کشور خارج شوند و یک وزیر شیعی را وارد کابینه خود کرد و حق بازداشت را نیز از پلیس های مذهبی سلب کرد.نهاد پلیس مذهبی درعربستان بالاترین نشانه توافق وهمکاری روحانیت وهابی با خاندان سعودی است.
#معرفی_کتاب
#محمد_بن_سلمان
#بن_هوبارد
🆔@dourneveshtha
📌ادامه در لینک:https://bit.ly/2PFiJ4n
✍🏻#علی_تقیپور
«برای اداره صحرانشینان، باید خلق و خوی صحرانشینی داشت»
♦️ ۱۳ اوت ۱۹۸۵، زمانیکه محمد بن سلمان به دنیا آمد خوشبین ترین فرد خاندان سعودی نیز گمان نمیکرد که او روزی ولیعهد سرمایهدارترین کشور عربی خواهد شد؛ چرا که او ۶ امین فرزند ملک سلمان بود و خود ملک سلمان نیز ۲۵ امین پسر از ۳۶ پسر عبدالعزیز، اولین شاه سعودی بود و به لحاظ موقعیت خانوادگی شانس کمی داشت تا به این مقام برسد ولی از آنجا که نظام های استبدادی، دموکراسیِ تک نفره هستند، با انتخابشدن توسط ملک سلمان، به چنین موقعیتی دست پیدا کرد.
♦️در سال ۲۰۱۵ وقتی ملک عبدالله دوم درگذشت و ملک سلمان پادشاه سعودی شد برای اولین بار نام این شاهزاده جوان در رسانه ها و محافل سیاسی غربی شنیده شد و از اینرو کمتر شناختی از سابقه او وجود داشت و به گفته یکی از روزنامهنگاران: ما نمیدانیم او در گذشته چه کرده است تنها میدانیم چه نکرده است، او مدیریت هیچ شرکت بزرگی را برعهده نداشته، در هیچ عملیات نظامی نقشی نداشته، به دانشگاههای خارجی نرفته، زبان انگلیسی نیاموخته و در هیچ کشورغربی اقامت طولانی مدت نداشته است.
♦️ملک سلمان ابتدا برادر کوچکتر خود را ولیعهد اعلام کرد و سپس محمد بن نایب برادرزاده ی خود و اولین نوه عبدالعزیز را به جای او منصوب کرد. این انتخاب با استقبال بسیاری از کشورهای غربی و بخصوص آمریکا مواجه شد.
♦️محمد بننایف از سال ۲۰۰۳ برای مبارزه با تروریسم همکاری های نزدیکی با سازمان سیا داشت و از سوی غربیها چهره شناخته شده و قابل اعتمادی بود. او سیاست هایی در راه مبارزه با تروریسم در پیش گرفت که در جامعه سعودی نیز برای او محبوبیت آورد. او معتقد بود در راه مبارزه با تروریسم و افراطیگرایی اسلامی، باید مراقب بود بازداشت و کشتن یک مسلمان افراطی منجر به سربرآوردن چندین افراطی دیگر نشود و از اینرو برای حفظ منزلت اجتماعی خانوادههایی که فرزندانشان جذب گروههای تروریستی میشدند مقرر کرد اگر فرزندانشان به دست دولت کشته شدند نام آنها بهعنوان شهید در راه مبارزه با تروریسم قید شود و اگر بازداشت شدند از خانوادههای آنها حمایت مالی شود.
♦️دوره ولیعهدی محمد بننایف اما چندان دوام نیاورد و سرانجام با فشار عموزادهاش مجبور به استعفا شد و از سال ۲۰۱۷محمد بن سلمان به طور رسمی دومین چهره قدرتمند سعودی شد.
♦️بن سلمان برخلاف برادران بزرگترش در غرب تحصیل نکرد و برخلاف بسیاری از شاهزادگان سعودی علاقه چندانی هم برای سفرهای پر خرج خارجی در پاریس و لندن از خود نشان نمیداد و بیشتر اوقات فراغت خود را در صحراهای عربستان میگذراند و خلق وخوی تند صحرانشینی از خود نشان می داد و این ویژگی ها باعث شد در نزد پدر محبوب تر از برادران دیگر باشد ملک سلمان خلق و خوی تند و خشن او را می ستود و آن را لازمه حکمرانی به صحرانشینان عربستان می دانست.
♦️بسیاری از کارشناسان امور عربستان و حتی مخالفان داخلی بن سلمان در مواجه با او حسی دوگانه دارند. از طرفی ایستادگی او و قدرت تصمیم گیریاش در مقابل محافظه کاران مذهبی را می ستایند که باعث شده زنان و جوانان در عربستان شاهد تغییرات ملموسی در آزادی های اجتماعی باشند و از طرف دیگر سیاست حذف مخالفان سیاسی و جنگ یمن را دو اشتباه بزرگ او می دانند که نشان داده، این شاهزاده جوان در لحظات شکست توانایی تغییر استراتژی خود را ندارد و در صورتی که پادشاه شود این خصلت او برای عربستان و منطقه فجایع بزرگتری رقم خواهد زد.
♦️بن سلمان معتقد است عربستان بعد از سال۱۹۷۹ دچار عقبگرد گشته و بسیاری از آزادی های اجتماعی جامعه خود را تحت تاثیر ظهور اسلام گرایی تندرو در منطقه قربانی کرده و او آمده است تا با حذف افراطیان در عربستان و چه در منطقه، چهره اصیل و رحمانی اسلام را به جهانیان بشناساند.
♦️او سه دشمن برای اسلام متصور است
یک گروه های تندرو مانند القاعده و داعش
دوم جریان اخوانالمسلمین
و سوم حکومت ایدئولوژیک شیعی در ایران و تضعیف و حذف این سه دشمن را سیاست اصلی خود در منطقه می داند.
♦️ او برای اثبات مدعای خود، قوانین منع رانندگی زنان را لغو کرد، قانون حق قیمومیت را تغییر داد تا زنان بدون اذن همسران و پدران خود بتوانند ویزا بگیرند و از کشور خارج شوند و یک وزیر شیعی را وارد کابینه خود کرد و حق بازداشت را نیز از پلیس های مذهبی سلب کرد.نهاد پلیس مذهبی درعربستان بالاترین نشانه توافق وهمکاری روحانیت وهابی با خاندان سعودی است.
#معرفی_کتاب
#محمد_بن_سلمان
#بن_هوبارد
🆔@dourneveshtha
📌ادامه در لینک:https://bit.ly/2PFiJ4n
Telegraph
نگاهی به کتاب محمد بن سلمان از بن هوبارد
«برای اداره صحرانشینان، باید خلق و خوی صحرانشینی داشت» ۱۳ اوت ۱۹۸۵، زمانیکه محمد بن سلمان به دنیا آمد خوشبین ترین فرد خاندان سعودی نیز گمان نمیکرد که او روزی ولیعهد سرمایهدارترین کشور عربی خواهد شد؛ چرا که او ۶ امین فرزند ملک سلمان بود و خود ملک سلمان…
✅نگاهی به کتاب نیایش چرنوبیل از سوتلانا الکسیویچ
✍🏻#علی_تقیپور
«تلاش می کنم معیشت روح را بیابم، زندگی روزهای معمولی مردم عادی را»
♦️بسیاری نام چرنوبیل را شنیدهاند. برخی این فاجع را سرآغاز فروپاشی نظام ناکارآمد شوروی می دانند، فیلم ها و مستندات بسیاری از آن ساخته شده است که به ابعاد مختلف سیاسی و علمی این حادثه پرداخته، حادثه ای که بزرگترین فاجعه تکنولوژی در قرن بیستم شد و همچنان قربانی می گیرد.
♦️الکسیویچ-نویسنده بلاروس که در سال ۲۰۱۵ جایزه نوبل ادبیات را نیز در یافت کرده-برای روایت و ثبت تاریخ این فاجعه به سراغ سیاستمداران قدرتمند و دانشمندان و کارشناسان صاحب نظر نرفته است، تاریخی که او به دنبال روایت آن است «تاریخ احساسات انسانی»ست، «تاریخ روح» یک ملت در کشاکش جنگ ها و بحران ها؛ او تاریخ «زندگی های کوچک» را روایت می کند که در زمانه حوادث بزرگ به فراموشی سپرد شدهاند. از عشق یک روستایی به خانه ای که نمیخواهد آن را ترک کند، از تردید یک سرباز نسبت به عمل قهرمانهاش که نمیداند ایثار بود یا خودکشی، از مهر و امید مادرانی که دل به معجزه بستهاند تا فرزندان سالم به دنیا آورند.
♦️تاریخ شفاهی ای که او در ظرف بیست سال گردآوری کرده است تاریخ دلتنگی،سردرگمی و عشق و نفرت انسان هایی است که ناگهان در دنیای ناشفاف و ناشناختهی رادیواکتیو گرفتار آمدند، اسیر جنگی شدند که دشمناش نامرئی است. جنگی که تمامی ندارد، فتح و پیروزی در آن نیست. تاریخی که همه سوژه هایش «جعبه سیاه»های شدهاند که فاجعه را در تک تک سلول های خود ثبت شده دارند.
#معرفی_کتاب
#نیایش_چرنوبی
#سوتلانا_الکسیویچ
🆔@dourneveshtha
✍🏻#علی_تقیپور
«تلاش می کنم معیشت روح را بیابم، زندگی روزهای معمولی مردم عادی را»
♦️بسیاری نام چرنوبیل را شنیدهاند. برخی این فاجع را سرآغاز فروپاشی نظام ناکارآمد شوروی می دانند، فیلم ها و مستندات بسیاری از آن ساخته شده است که به ابعاد مختلف سیاسی و علمی این حادثه پرداخته، حادثه ای که بزرگترین فاجعه تکنولوژی در قرن بیستم شد و همچنان قربانی می گیرد.
♦️الکسیویچ-نویسنده بلاروس که در سال ۲۰۱۵ جایزه نوبل ادبیات را نیز در یافت کرده-برای روایت و ثبت تاریخ این فاجعه به سراغ سیاستمداران قدرتمند و دانشمندان و کارشناسان صاحب نظر نرفته است، تاریخی که او به دنبال روایت آن است «تاریخ احساسات انسانی»ست، «تاریخ روح» یک ملت در کشاکش جنگ ها و بحران ها؛ او تاریخ «زندگی های کوچک» را روایت می کند که در زمانه حوادث بزرگ به فراموشی سپرد شدهاند. از عشق یک روستایی به خانه ای که نمیخواهد آن را ترک کند، از تردید یک سرباز نسبت به عمل قهرمانهاش که نمیداند ایثار بود یا خودکشی، از مهر و امید مادرانی که دل به معجزه بستهاند تا فرزندان سالم به دنیا آورند.
♦️تاریخ شفاهی ای که او در ظرف بیست سال گردآوری کرده است تاریخ دلتنگی،سردرگمی و عشق و نفرت انسان هایی است که ناگهان در دنیای ناشفاف و ناشناختهی رادیواکتیو گرفتار آمدند، اسیر جنگی شدند که دشمناش نامرئی است. جنگی که تمامی ندارد، فتح و پیروزی در آن نیست. تاریخی که همه سوژه هایش «جعبه سیاه»های شدهاند که فاجعه را در تک تک سلول های خود ثبت شده دارند.
#معرفی_کتاب
#نیایش_چرنوبی
#سوتلانا_الکسیویچ
🆔@dourneveshtha
✅روایتی از ونزوئلا، جدال بی پایان دولت و اپوزیسیون؛ با نگاهی به کتاب فرمانده از روری کارول
#علی_تقیپور
«برای درک انقلاب ها و مشارکت کنندگانش، باید آنها را از نزدیک مشاهده و از فاصله دور قضاوت کرد» سیمون بولیوار
♦️هوگو چاوز چهار سالش بود که مبارزان دموکراتیکِ کشورش توانستند بعد از سالها مبارزه، مارکوس پرز خمینس دیکتاتور نظامی این کشور را در سال ۱۹۵۸ از قدرت خلع کنند و جمهوری دمکراتیکی را بدون دخالت نظامیان در سیاست، برکشور حاکم کنند. جمهوریای که علی رغم قوانین دموکراتیکاش، خیلی زود اسیر اُلیگارشی فاسدی گشت که کشور را به دو طبقه فقیر و غنی تقسیم کرد و بخش کثیری از طبقات فقیر را از مشارکت در فرآیندهای دموکراتیک کشور مأیوس و سرخورده کرد.
♦️هوگو چاوز ۱۶ سالش بود که به دلیل علاقه به بازی بیسبال وارد دانشکده افسری شد تا از آن طریق بتواند به پایتخت مهاجرت کند و با استفاده از امکانات ارتش به آرزوی ورزشی خودش جامه عمل بپوشاند. از سالها پیش ارتش این استراتژی را در پیش گرفته بود تا با جذب جوانان روستاییِ مناطق محروم، فرصت رشد و ترقی را برای آنها مهیا کند، جوانانی که به دلیل فقر امکان تحصیل در سطوح عالی را نداشتند.
♦️در ۲۲ اُمین سال زندگی چاوز، نفت ونزئولا ملی اعلام شد و درکنار آن کودتای نظامیان در کشورهای اطراف، ذهن او را به طور جدی درگیر سیاست کرد، در کتابخانه های ارتش مشغول مطالعه تاریخ آمریکای لاتین گشت و شیفتهی سیمین بولیوار رهبر مبارزات ضد استعماری شد و او را به عنوان الگو و اسطورهی خویش انتخاب کرد. چاوز گرچه تا سال ۱۹۹۹ از مارکس اثری نخوانده بود ولی جذب نظریات مارکسیست روسی پلوخانوف شده بود. در سفرش به پرو این فکر در ذهنش نقش بست که راه نجات ونزوئلا از این حکومت فاسد اُلیگارشیک که تحت نام دموکراسی لیبرال دست های آلوده خود را پنهان کرده چیزی نیست جز اتحاد سه نیرویِ نظامی گری،ملی گرایی و چپ گرایی.
♦️ورشکستگی اقتصاد ونزوئلا در پی کاهش قیمت نفت در سال۱۹۸۰، و اعتراضات گسترده مردم در پایتخت به ناکارآمدی و فساد دولتمردان، اراده او برای مداخله در شرایط سیاسی کشور را قوی تر کرد. چاوز متأثر از فضای سیاسی کشور رسالتی انقلابی را برای خود در نظر گرفت. در سال ۱۹۹۲ به کمک ارتش به عنوان یک نظامی انقلابی دست به کودتا زد و تلویزیون ملی را در اختیار گرفت و پیام خود خطاب به ملت رنج کشیدهی ونزوئلا را قرائت کرد، بسیاری از کسانی که از وضع نابسامان موجود به تنگ آمده بودند به این نظامی ۳۸ ساله پر شور و شجاع دل بستند ولی کودتای او شکست خورد و به ۳۰ سال حبس محکوم گشت.
♦️چاوز دو سال بعد از زندان آزاد شد و در اتحادی سیاسی با گروهی از دانشجویان،کارگران و روشنفکران به مبارزات سیاسی-مدنی با اُلیگارشی حاکم پرداخت. شجاعت و زبانِ گیرای او در جذب طبقات محروم باعث شد که گزینه اول نیروهای مترقی و مخالف وضع موجود در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۸گردد. او با وعده اصلاح قانون اساسی و تغییر هندسه سیاسی قدرت به نفع مردم و تأسیس جمهوری پنجم و پایان دادن به فساد موجود، موفق شد پیروزی چشم گیری حاصل کند و رئیس جمهور کشور شود.
♦️او بعد از پیروزی در انتخابات، اولین وعده خود را عملی کرد و قانون اساسی را ملغی اعلام کرد و در قانون اساسی جدید به شوراهای محلات و شهر و روستا قدرت تازه ای بخشید و رابطه مردم با دولت را تسهیل کرد. افزایش قدرت شوراها، تضعیف قدرت فرمانداری ها و شهرداری ها را درپی داشت و دولت مرکزی نیز توانست بر حوزه اختیارات خود بیافزاید. او به مدد شوراها طیف وسیعی از مردم عادی و ساکنان حلبی نشین حاشیه شهرها را وارد چرخه تصمیمگیری کشور کرد و به آنها عزت نفس از دست رفته شان را باز بخشید. زبان عامه پسند و قدرت همدلی چاوز با محرومین او را محبوب این طبقه محذوف کرد.
♦️چاوز از همان ابتدای ریاست جمهوری قدرت رسانه را دریافت و با حضور پیوسته در شبکه های تلویزیونی سعی داشت رابطه خود با مردم را هر روز مستحکم تر کند اما همین حضور پیوسته در رسانه و ادبیات توهینآمیزش نسبت به مخالفین جامعه را به شدت دوقطبی کرد. او مخالفان خود را مشتی بچه سوسول، مفلوک و بدبخت می نامید و تلاش می کرد با تهییج موافقان خود در مناطق محروم و تحریک مخالفان خود که بیشتر از طبقات متوسط شهری بودند، فضای سیاسی کشور را ملتهب و انقلابی جلوه دهد تا با اتخاذ تصمیم های عجولانه و انقلابی بتواند بر مدیران سابق کشور که اکثریت پست های دولتی و مدیریت شرکت های صنعتی را برعهده داشتند غلبه کند.
📌ادامه مطلب در لینک
#معرفی_کتاب
#فرمانده
#هوگو_چاوز
🆔@dourneveshtha
#علی_تقیپور
«برای درک انقلاب ها و مشارکت کنندگانش، باید آنها را از نزدیک مشاهده و از فاصله دور قضاوت کرد» سیمون بولیوار
♦️هوگو چاوز چهار سالش بود که مبارزان دموکراتیکِ کشورش توانستند بعد از سالها مبارزه، مارکوس پرز خمینس دیکتاتور نظامی این کشور را در سال ۱۹۵۸ از قدرت خلع کنند و جمهوری دمکراتیکی را بدون دخالت نظامیان در سیاست، برکشور حاکم کنند. جمهوریای که علی رغم قوانین دموکراتیکاش، خیلی زود اسیر اُلیگارشی فاسدی گشت که کشور را به دو طبقه فقیر و غنی تقسیم کرد و بخش کثیری از طبقات فقیر را از مشارکت در فرآیندهای دموکراتیک کشور مأیوس و سرخورده کرد.
♦️هوگو چاوز ۱۶ سالش بود که به دلیل علاقه به بازی بیسبال وارد دانشکده افسری شد تا از آن طریق بتواند به پایتخت مهاجرت کند و با استفاده از امکانات ارتش به آرزوی ورزشی خودش جامه عمل بپوشاند. از سالها پیش ارتش این استراتژی را در پیش گرفته بود تا با جذب جوانان روستاییِ مناطق محروم، فرصت رشد و ترقی را برای آنها مهیا کند، جوانانی که به دلیل فقر امکان تحصیل در سطوح عالی را نداشتند.
♦️در ۲۲ اُمین سال زندگی چاوز، نفت ونزئولا ملی اعلام شد و درکنار آن کودتای نظامیان در کشورهای اطراف، ذهن او را به طور جدی درگیر سیاست کرد، در کتابخانه های ارتش مشغول مطالعه تاریخ آمریکای لاتین گشت و شیفتهی سیمین بولیوار رهبر مبارزات ضد استعماری شد و او را به عنوان الگو و اسطورهی خویش انتخاب کرد. چاوز گرچه تا سال ۱۹۹۹ از مارکس اثری نخوانده بود ولی جذب نظریات مارکسیست روسی پلوخانوف شده بود. در سفرش به پرو این فکر در ذهنش نقش بست که راه نجات ونزوئلا از این حکومت فاسد اُلیگارشیک که تحت نام دموکراسی لیبرال دست های آلوده خود را پنهان کرده چیزی نیست جز اتحاد سه نیرویِ نظامی گری،ملی گرایی و چپ گرایی.
♦️ورشکستگی اقتصاد ونزوئلا در پی کاهش قیمت نفت در سال۱۹۸۰، و اعتراضات گسترده مردم در پایتخت به ناکارآمدی و فساد دولتمردان، اراده او برای مداخله در شرایط سیاسی کشور را قوی تر کرد. چاوز متأثر از فضای سیاسی کشور رسالتی انقلابی را برای خود در نظر گرفت. در سال ۱۹۹۲ به کمک ارتش به عنوان یک نظامی انقلابی دست به کودتا زد و تلویزیون ملی را در اختیار گرفت و پیام خود خطاب به ملت رنج کشیدهی ونزوئلا را قرائت کرد، بسیاری از کسانی که از وضع نابسامان موجود به تنگ آمده بودند به این نظامی ۳۸ ساله پر شور و شجاع دل بستند ولی کودتای او شکست خورد و به ۳۰ سال حبس محکوم گشت.
♦️چاوز دو سال بعد از زندان آزاد شد و در اتحادی سیاسی با گروهی از دانشجویان،کارگران و روشنفکران به مبارزات سیاسی-مدنی با اُلیگارشی حاکم پرداخت. شجاعت و زبانِ گیرای او در جذب طبقات محروم باعث شد که گزینه اول نیروهای مترقی و مخالف وضع موجود در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۸گردد. او با وعده اصلاح قانون اساسی و تغییر هندسه سیاسی قدرت به نفع مردم و تأسیس جمهوری پنجم و پایان دادن به فساد موجود، موفق شد پیروزی چشم گیری حاصل کند و رئیس جمهور کشور شود.
♦️او بعد از پیروزی در انتخابات، اولین وعده خود را عملی کرد و قانون اساسی را ملغی اعلام کرد و در قانون اساسی جدید به شوراهای محلات و شهر و روستا قدرت تازه ای بخشید و رابطه مردم با دولت را تسهیل کرد. افزایش قدرت شوراها، تضعیف قدرت فرمانداری ها و شهرداری ها را درپی داشت و دولت مرکزی نیز توانست بر حوزه اختیارات خود بیافزاید. او به مدد شوراها طیف وسیعی از مردم عادی و ساکنان حلبی نشین حاشیه شهرها را وارد چرخه تصمیمگیری کشور کرد و به آنها عزت نفس از دست رفته شان را باز بخشید. زبان عامه پسند و قدرت همدلی چاوز با محرومین او را محبوب این طبقه محذوف کرد.
♦️چاوز از همان ابتدای ریاست جمهوری قدرت رسانه را دریافت و با حضور پیوسته در شبکه های تلویزیونی سعی داشت رابطه خود با مردم را هر روز مستحکم تر کند اما همین حضور پیوسته در رسانه و ادبیات توهینآمیزش نسبت به مخالفین جامعه را به شدت دوقطبی کرد. او مخالفان خود را مشتی بچه سوسول، مفلوک و بدبخت می نامید و تلاش می کرد با تهییج موافقان خود در مناطق محروم و تحریک مخالفان خود که بیشتر از طبقات متوسط شهری بودند، فضای سیاسی کشور را ملتهب و انقلابی جلوه دهد تا با اتخاذ تصمیم های عجولانه و انقلابی بتواند بر مدیران سابق کشور که اکثریت پست های دولتی و مدیریت شرکت های صنعتی را برعهده داشتند غلبه کند.
📌ادامه مطلب در لینک
#معرفی_کتاب
#فرمانده
#هوگو_چاوز
🆔@dourneveshtha
Telegraph
روایتی از ونزوئلا، جدال بی پایان دولت و اپوزیسیون؛ با نگاهی به کتاب فرمانده از روری کارول
«برای درک انقلاب ها و مشارکت کنندگانش، باید آنها را از نزدیک مشاهده و از فاصله دور قضاوت کرد» سیمون بولیوار هوگو چاوز چهار سالش بود که مبارزان دموکراتیکِ کشورش توانستند بعد از سالها مبارزه، مارکوس پرز خمینس دیکتاتور نظامی این کشور را در سال ۱۹۵۸ از قدرت خلع…
✅نگاهی به کتاب "آنچه در اتاق اتفاق افتاد" از جان بولتون
✍🏿 #علی_تقیپور
«دانفورد از من پرسید آیا سیاست اعلامی دولت با عنوان فشار حداکثری واقعا می تواند رفتار ایران را تغییر دهد؟ پاسخ دادم برای رژیم کنونی تصور انجام چنین کاری تقریبا غیرممکن است و فقط تغییر رژیم در ایران می تواند درنهایت مانع از دست یابی ایران به سلاح اتمی شود»
♦️جان بولتون سیاستمدار۷۲ ساله جمهوری خواه، یکی از جنجالی ترین سیاستمداران آمریکاست که مخالفان سرسختی در حزب دموکرات دارد و به دلیل مواضع غیرآشتی جویان و غیرمنعطفش در برابر کشورهایی که او آنها را خطرات بالقوه برای ایالات متحده می داند، در عرصه بینالملل نیز به عنوان یک جنگ طلب تندرو شناخته می شود.
♦️بولتون که سابقه حضور در دولت های ریگان، بوش پدر و بوش پسر را در کارنامه خود داشت، گمان می کرد به دلیل همسویی نظراتش با ترامپ در مخالفت با سیاست خارجی اوباما، یکی از گزینه های اصلی دولت او برای پُست وزارت خارجه یا مشاورامنیت ملی است؛ اما تیم های انتقال قدرت تمایل چندانی برای حضور او در دولت نداشتند و در ابتدا از او دعوتی به عمل نیامد، ولی سرانجام پس از چندین مشاوره و گفتگو با شخص ترامپ، نظراتش مورد توجه او قرار گرفت و بعد از ۱۵ ماه با سمت مشاور امنیت ملی همراه با اختیار تام برای عزل و نصب کادرهای زیردستش، وارد کاخ سفید شد و این کتاب روایتی ست از ۱۸ ماه حضور او در دولت دونالد ترامپ، از ۹ آپریل ۲۰۱۸ تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۹.
♦️بولتون در همان ابتدای حضورش در دولت ترامپ، متوجه آشفتگی و بی برنامهگی بی سابقه در کاخ سفید می شود، مقامات خارجی به جای وزرات خارجه پیغام های خود را از طریق جرارد کوشنر داماد و مشاور ترامپ به او منتقل می کنند و ترامپ بسیاری از تصمیمات مهم را قبل از مشورت با مشاوران از طریق توییتر علنی می کند، اموری که با توجه به سابقه بولتون در دولت های پیشین برای او بی سابقه و تعجب برانگیز است. بولتون اما در ابتدا این ناهماهنگی ها را ناشی از پیروزی غیرمنتظره ترامپ و عدم آمادگی لازم تیم های انتقال قدرت می دانست که نتوانسته بودند انتخاب های درست و همسو با دولت داشته باشند و این مسئله باعث شده بود در ۱۵ ماه نخست، دولت در وضعیت تردید و ناتوانی برای تصمیم گیری و برنامه ریزی بلند مدت قرار بگیرد.
♦️۱۸ماه حضور در دولت ترامپ، به او آموخت که علیرغم همهی همسوییهایش با ترامپ نمیتواند حضور موثر و مفیدی داشته باشد چرا که ترامپ درک متفاوتی از جهان و نقش آمریکا در آن دارد که با تجربیات او همخوان نیست. او ترامپ را رئیس جمهوری می داند که تلاش دارد سیاست های امنیت ملی را با تکیه بر غریزه، روابط شخصی با سران کشورهای خارجی و با شوهای تلوزیونی پیش ببرد و بیشتر از سیاست گذاری به فرآیند ها تکیه دارد.
«آن طور که من طی این ماه جولای پرمسئله متوجه شدم، ترامپ به دنبال هیچ استراتژی بزرگ بین المللی، یا حتی مسیری با ثبات نبود. طرز فکرش مانند مجمع الجزایری از نقاط بود مانند معاملات املاک ومستغلات شخصی»
♦️بولتون، عجله و اشتیاق شدید ترامپ برای ملاقات با رهبران کره شمالی و ایران و حصول یک توافق با آنها، و اصرارش برای خروج نیروهای آمریکا از عراق، سوریه و افغانستان را برای پایان دادن به جنگ هایی که ترامپ آن را «جنگ های بی پایان» و «هزاران مایل دورتر»، در خاورمیانه می خواند، دو نقطه ضعف بزرگ ترامپ در سیاست خارجی می داند.
♦️بولتون بارها در مواجهی ترامپ با ایران و کره شمالی به سیاست های ریگان اشاره می کند و از ترامپ می خواهد بر سر تصمیمات خود محکم بایستد تا طرف مقابل سر خم کند و به هیچ وجه وارد پروسه های بی نتیجه و گامبهگام « عمل در مقابل عمل» و کاهش تحریم ها نشود او مذاکرات ترامپ با رهبر کره شمالی را بی فایده و نمایشی مضحک ارزیابی می کند که نتیجه ای جز افزایش نگرانی متحدان آمریکا در شرق آسیا نداشته است.
♦️بولتون اصرار ترامپ برای خروج و کاهش نیروها در خاورمیانه، برای پایان دادن به «جنگ های بی پایان» را سیاستی غلط میداند و معتقد است جنگی که آغازگرش ایالات متحده نبوده را نمیشود تنها با نظر آمریکا پایان داد و این خروج و کاهش نیروها، در بلند مدت منجر به تضعیف ایالات متحده و متحدانش و تقویت مخالفان منطقه ای آنها خواهد شد و بازگشت دوباره به این مناطق را بسیار پرهزینه تر خواهد کرد.
#معرفی_کتاب
#آنچه_در_اتاق_اتفاق_افتاد
#جان_بولتون
🆔@dourneveshtha
📌ادامه مطلب
✍🏿 #علی_تقیپور
«دانفورد از من پرسید آیا سیاست اعلامی دولت با عنوان فشار حداکثری واقعا می تواند رفتار ایران را تغییر دهد؟ پاسخ دادم برای رژیم کنونی تصور انجام چنین کاری تقریبا غیرممکن است و فقط تغییر رژیم در ایران می تواند درنهایت مانع از دست یابی ایران به سلاح اتمی شود»
♦️جان بولتون سیاستمدار۷۲ ساله جمهوری خواه، یکی از جنجالی ترین سیاستمداران آمریکاست که مخالفان سرسختی در حزب دموکرات دارد و به دلیل مواضع غیرآشتی جویان و غیرمنعطفش در برابر کشورهایی که او آنها را خطرات بالقوه برای ایالات متحده می داند، در عرصه بینالملل نیز به عنوان یک جنگ طلب تندرو شناخته می شود.
♦️بولتون که سابقه حضور در دولت های ریگان، بوش پدر و بوش پسر را در کارنامه خود داشت، گمان می کرد به دلیل همسویی نظراتش با ترامپ در مخالفت با سیاست خارجی اوباما، یکی از گزینه های اصلی دولت او برای پُست وزارت خارجه یا مشاورامنیت ملی است؛ اما تیم های انتقال قدرت تمایل چندانی برای حضور او در دولت نداشتند و در ابتدا از او دعوتی به عمل نیامد، ولی سرانجام پس از چندین مشاوره و گفتگو با شخص ترامپ، نظراتش مورد توجه او قرار گرفت و بعد از ۱۵ ماه با سمت مشاور امنیت ملی همراه با اختیار تام برای عزل و نصب کادرهای زیردستش، وارد کاخ سفید شد و این کتاب روایتی ست از ۱۸ ماه حضور او در دولت دونالد ترامپ، از ۹ آپریل ۲۰۱۸ تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۹.
♦️بولتون در همان ابتدای حضورش در دولت ترامپ، متوجه آشفتگی و بی برنامهگی بی سابقه در کاخ سفید می شود، مقامات خارجی به جای وزرات خارجه پیغام های خود را از طریق جرارد کوشنر داماد و مشاور ترامپ به او منتقل می کنند و ترامپ بسیاری از تصمیمات مهم را قبل از مشورت با مشاوران از طریق توییتر علنی می کند، اموری که با توجه به سابقه بولتون در دولت های پیشین برای او بی سابقه و تعجب برانگیز است. بولتون اما در ابتدا این ناهماهنگی ها را ناشی از پیروزی غیرمنتظره ترامپ و عدم آمادگی لازم تیم های انتقال قدرت می دانست که نتوانسته بودند انتخاب های درست و همسو با دولت داشته باشند و این مسئله باعث شده بود در ۱۵ ماه نخست، دولت در وضعیت تردید و ناتوانی برای تصمیم گیری و برنامه ریزی بلند مدت قرار بگیرد.
♦️۱۸ماه حضور در دولت ترامپ، به او آموخت که علیرغم همهی همسوییهایش با ترامپ نمیتواند حضور موثر و مفیدی داشته باشد چرا که ترامپ درک متفاوتی از جهان و نقش آمریکا در آن دارد که با تجربیات او همخوان نیست. او ترامپ را رئیس جمهوری می داند که تلاش دارد سیاست های امنیت ملی را با تکیه بر غریزه، روابط شخصی با سران کشورهای خارجی و با شوهای تلوزیونی پیش ببرد و بیشتر از سیاست گذاری به فرآیند ها تکیه دارد.
«آن طور که من طی این ماه جولای پرمسئله متوجه شدم، ترامپ به دنبال هیچ استراتژی بزرگ بین المللی، یا حتی مسیری با ثبات نبود. طرز فکرش مانند مجمع الجزایری از نقاط بود مانند معاملات املاک ومستغلات شخصی»
♦️بولتون، عجله و اشتیاق شدید ترامپ برای ملاقات با رهبران کره شمالی و ایران و حصول یک توافق با آنها، و اصرارش برای خروج نیروهای آمریکا از عراق، سوریه و افغانستان را برای پایان دادن به جنگ هایی که ترامپ آن را «جنگ های بی پایان» و «هزاران مایل دورتر»، در خاورمیانه می خواند، دو نقطه ضعف بزرگ ترامپ در سیاست خارجی می داند.
♦️بولتون بارها در مواجهی ترامپ با ایران و کره شمالی به سیاست های ریگان اشاره می کند و از ترامپ می خواهد بر سر تصمیمات خود محکم بایستد تا طرف مقابل سر خم کند و به هیچ وجه وارد پروسه های بی نتیجه و گامبهگام « عمل در مقابل عمل» و کاهش تحریم ها نشود او مذاکرات ترامپ با رهبر کره شمالی را بی فایده و نمایشی مضحک ارزیابی می کند که نتیجه ای جز افزایش نگرانی متحدان آمریکا در شرق آسیا نداشته است.
♦️بولتون اصرار ترامپ برای خروج و کاهش نیروها در خاورمیانه، برای پایان دادن به «جنگ های بی پایان» را سیاستی غلط میداند و معتقد است جنگی که آغازگرش ایالات متحده نبوده را نمیشود تنها با نظر آمریکا پایان داد و این خروج و کاهش نیروها، در بلند مدت منجر به تضعیف ایالات متحده و متحدانش و تقویت مخالفان منطقه ای آنها خواهد شد و بازگشت دوباره به این مناطق را بسیار پرهزینه تر خواهد کرد.
#معرفی_کتاب
#آنچه_در_اتاق_اتفاق_افتاد
#جان_بولتون
🆔@dourneveshtha
📌ادامه مطلب
Telegraph
نگاهی به کتاب "آنچه در اتاق اتفاق افتاد" از جان بولتون
«دانفورد از من پرسید آیا سیاست اعلامی دولت با عنوان فشار حداکثری واقعا می تواند رفتار ایران را تغییر دهد؟ پاسخ دادم برای رژیم کنونی تصور انجام چنین کاری تقریبا غیرممکن است و فقط تغییر رژیم در ایران می تواند درنهایت مانع از دست یابی ایران به سلاح اتمی شود»…
✅تاریخ،اما از نوع دیگر
وقتی کتابهای تاریخیای رو میخونی که، تاریخ رو همراه با تحلیلهای جامعه شناسی_سیاسی به آدم آموزش میدن،احساس میکنی داری مسئلهای رو با حل مسئلهاش همزمان باهم میخونی و این باعث میشه پیش از اینکه سوالات در ذهنت عمیق بشه و اندیشه شکل بگیره، به جواب ها علاقه پیدا میکنی و بیشتر از عقل و خرد، از قوه حافظه استفاده کنی تا داده ها رو ذخیره کنه و البته زودم از حافظه بلند مدتت محو میشه، چرا که همراه با چالش و تاملی دریافت نکردی دادهها رو.
خوبی کتابهای سویتلانا آلکسیویچ اینه که،روایت زندگی عادی و احساسات آدم ها رو در دوره های تاریخی مشخصی ثبت میکنه و خواننده میتونه عمق سرگردانی،چالش های تحلیلی و تنشهای احساسی آدم های اون زمان رو درک کنه و به واسطه این احساسات انسانی با مسئله تاریخی درگیر بشه.
تاریخ رو باید با احساسات یا روح زمانهاش درک کرد وگرنه روایت های کلان تاریخی همیشه متاثر از قدرت های زمانه نوشته شدن و بخشی از کلان روایت های قدرت مسلط اند.
سویتلانا آلکسیویچ در ابتدای کتاب مینویسه:«کسی احساسات را به تاریخ راه نمی دهد.اما من با چشمهای علوم انسانی به جهان مینگرم،نه با چشمهای تاریخ.من مبهوت انسانم »
این سومین کتابیاست که از این نویسنده دارم میخونم و عجیب ازش لذت میبرم و اگر به تاریخ شوروی علاقه دارین توصیه میکنم از دستش ندین.
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
وقتی کتابهای تاریخیای رو میخونی که، تاریخ رو همراه با تحلیلهای جامعه شناسی_سیاسی به آدم آموزش میدن،احساس میکنی داری مسئلهای رو با حل مسئلهاش همزمان باهم میخونی و این باعث میشه پیش از اینکه سوالات در ذهنت عمیق بشه و اندیشه شکل بگیره، به جواب ها علاقه پیدا میکنی و بیشتر از عقل و خرد، از قوه حافظه استفاده کنی تا داده ها رو ذخیره کنه و البته زودم از حافظه بلند مدتت محو میشه، چرا که همراه با چالش و تاملی دریافت نکردی دادهها رو.
خوبی کتابهای سویتلانا آلکسیویچ اینه که،روایت زندگی عادی و احساسات آدم ها رو در دوره های تاریخی مشخصی ثبت میکنه و خواننده میتونه عمق سرگردانی،چالش های تحلیلی و تنشهای احساسی آدم های اون زمان رو درک کنه و به واسطه این احساسات انسانی با مسئله تاریخی درگیر بشه.
تاریخ رو باید با احساسات یا روح زمانهاش درک کرد وگرنه روایت های کلان تاریخی همیشه متاثر از قدرت های زمانه نوشته شدن و بخشی از کلان روایت های قدرت مسلط اند.
سویتلانا آلکسیویچ در ابتدای کتاب مینویسه:«کسی احساسات را به تاریخ راه نمی دهد.اما من با چشمهای علوم انسانی به جهان مینگرم،نه با چشمهای تاریخ.من مبهوت انسانم »
این سومین کتابیاست که از این نویسنده دارم میخونم و عجیب ازش لذت میبرم و اگر به تاریخ شوروی علاقه دارین توصیه میکنم از دستش ندین.
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
barasie ketabe hugo chevez
Ali Taghi Pour
🎙معرفی کتاب فرمانده از روری کارول ـ قسمت اول
در این برنامۀ رادیو دنیا به بررسی کتاب فرمانده از روری کارول پرداختم که در مورد جدال بین اپوزیسیون و دولت چاوز در ونزوئلا ست. هفتۀ آینده می تونید ادامه بحث رو بشنوید.
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
در این برنامۀ رادیو دنیا به بررسی کتاب فرمانده از روری کارول پرداختم که در مورد جدال بین اپوزیسیون و دولت چاوز در ونزوئلا ست. هفتۀ آینده می تونید ادامه بحث رو بشنوید.
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
✅به بهانه مطالعه کتاب «رستگاری در خیابان» از امین بزرگیان
✍🏿علی تقی پور
♦️وقتی اصلاحات تزاری روسیه شکست خورد و نتیجه اصلاحات ظهور یک طبقه نورسیدهی فاسد شد، امید و انگیزه برای کار و تولید در جامعه روسیه از بین رفت. رشوه و قمار دو خصلت بارز طبقه متوسط شهری و زمین داران روسی شد و نهیلیسم ویژگی بسیاری از روشنفکران. رمان «نفوس مرده» نیکلای گوگول و «جن زدگان» داستایوفسکی توصیفی است از روسیه آن دوران.
♦️گسترش فساد و نا امیدی از اصلاحات حکومتی باعث شد اسلاویستها -که برای تغییر بیشتر تکیه به میراث فرهنگی و سنت های کهن روسی داشتند-در مقابل غربگراها سپر انداختند و غرب گرایان بعد از چندین دهه فاتح این جدال گفتمانی شدند. در غیاب جنبش ها و نیروهای عینی اسلاویست در عرصه سیاست روسیه، غربگرایان با روحیه رمانتیک و آرمان شهری مسیحیان ارتدوکس روسی به سرعت گره خوردند و پیکره اجتماعی عجیبی از دل جامعه روسیه سر برآورد، عقل انقلابی مدرن با روح کهن روسی، لویاتان سرکشی به جهان عرضه کرد که علی رغم خشونت عریان اش الگوی مطلوب ملل بسیاری گشت. سالها زمان سپری شد تا آشکار شود این لویاتان سرکش، ثمره معیوب فرشگردی است که استبداد تزاریسم کهن را تنها در قالب حزب کمونیسم جدیدی دوباره بازآفریده.
♦️انقلاب برای موفقیت همیشه نیاز به روحی انقلابی دارد که از دل داشته های فرهنگی پیشین ظهور می کند،گرچه انقلاب عقل مدرن دارد ولی در کالبد سنت و فرهنگ های کهنه است که می تواند جان بگیرد. آرمان و عقل مدرن ایرانی نیز در دو انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ از این کالبد کهن تغذیه کرد و نتیجه آن شد که یکی از قدیمی ترین نهادهای ایرانی، یعنی نهاد روحانیت در کالبد دولتی مدرن جان دوبارهای بگیرد و قدرت سیاسی را تصاحب کند.
♦️سلطنت طلبان اما تلاش دارند بار دیگر آرمان عقل مدرن را در کالبد نهاد کهن سلطنت، به شکل انقلابی احیا کنند و امروز این جدال کهن الگوهای ایرانی یعنی سلطنت و روحانیت، چنان در حال تغذیه و به تملک درآوردن میراثهاست که ناگزیر نیروهای دموکراسی خواه را مجاب کرده در کالبدی دیگر خانه گزینند، کالبدی مدرن ولی کم جان، بدون روحی به ارث رسیده از گذشته ای دور.
♦️باز اندیشی در مفهوم سیاست، جامعه مدنی، سلطه، تبعیض و بسیاری از کلیدواژه های مدرن نشانه ای ست از فهم ضرورت استقرار و تحکیم باورهای مشترک جمعی جدید برای ساخت آینده ای روشن؛ اگرچه نمی توان و نباید از گذشته تماما گسست، ولی می توان بین رویکرد معطوف به گذشته دور و نزدیک تفاوت قائل شد. گذشته در نظر نیروهای دموکراسی خواه امروز، چندان معطوف به گذشته ای دور نیست و بهعنوان مثال برای بازشناسی هویت خود همچون نیروهای انقلابی ۵۷ تکیه بر بازخوانی و بازتعریف قیام عاشورا دیگر ندارند.
♦️تکیه گاه نیروهای دموکراسی خواه امروز بیش از پیش، پرسش از اکنونیت است و چگونگی خروج از وضع فعلی، نه چگونگی بازگشت به عصری شکوهمند. دشواری مسئله دموکراسی خواهان امروز و تمایزشان با دو جریان دولت-محور روحانیت در قدرت و سلطنت طلبان جویای قدرت، دقیقا بر سر همین تکیه گاه هاست. پاسخ به پرسش از اکنونیت، مستلزم احیا فضای است که در آن همه نیروهای موجود، بازشناسی و به رسمیت شناخته شوند،همه مطرودین امکان سخن بیایند و بهروی همه حفره های تاریک نور افکنده شود تا «اکنونیت» بر ما شناخته شود.
♦️«سنت» های فکری فلسفی امروز بازخوانی می شوند نه برای برساختن هویت، بلکه برای شناخت ریشه های سلطه، تبعیض و خشونت در آنها. به مدد رویکردهای انتقادی عصر جدید دیگر گذشته نیز در انحصار بازنمایی های سنت از آن نیست و این رویکردی است که توان پالایش زبان و گفتمان ها را در جامعه مدنی قوت بخشیده است.
♦️خواندن کتاب رستگاری در خیابان از این جهت برای ما ضرورت می یابد که متنی است که ما را فرا می خواند تا سیاست را به مدد تجربه ارزشمند جنبش سبز به صورت انضمامی دوباره باز شناسیم و درهیاهوی این کهن الگوها و پدران اقتدارگرا سپرنیاندازیم. در شرایطی که اقتدارگرایان در پوزیسیون و اپوزیسیون به مدد پول و رسانه به دنبال حذف و طرد گروه های دیگر هستند تا بتوانند در قامت یگانه منجی جلوه کنند، بازخوانی تجربه جنبش سبز فرصتی است برای احیا یک اخلاق مدنی و حفظ همبستگی اجتماعی برای خلق امکان های سیاسی جدید.
♦️کتاب می کوشد با انضمامی کردن معنا ها از خلال مواجه با این رخداد و بازتعریف سیاست،شگردهای اقتدارگرایان در مواجهه غیر سیاسی با سیاست را آشکار کند و مردم را از خطر تبدیل شدن به یک شبه دولت برهاند تا آلترناتیو وضع موجود را دراحقاق حقوق عموی جامعه و آن چیزی که، برآینده افکارعمومی است بجویند، نه در شخص و جریان سیاسی خاصی.
#رستگاری_در_خیابان
#امین_بزرگیان
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
✍🏿علی تقی پور
♦️وقتی اصلاحات تزاری روسیه شکست خورد و نتیجه اصلاحات ظهور یک طبقه نورسیدهی فاسد شد، امید و انگیزه برای کار و تولید در جامعه روسیه از بین رفت. رشوه و قمار دو خصلت بارز طبقه متوسط شهری و زمین داران روسی شد و نهیلیسم ویژگی بسیاری از روشنفکران. رمان «نفوس مرده» نیکلای گوگول و «جن زدگان» داستایوفسکی توصیفی است از روسیه آن دوران.
♦️گسترش فساد و نا امیدی از اصلاحات حکومتی باعث شد اسلاویستها -که برای تغییر بیشتر تکیه به میراث فرهنگی و سنت های کهن روسی داشتند-در مقابل غربگراها سپر انداختند و غرب گرایان بعد از چندین دهه فاتح این جدال گفتمانی شدند. در غیاب جنبش ها و نیروهای عینی اسلاویست در عرصه سیاست روسیه، غربگرایان با روحیه رمانتیک و آرمان شهری مسیحیان ارتدوکس روسی به سرعت گره خوردند و پیکره اجتماعی عجیبی از دل جامعه روسیه سر برآورد، عقل انقلابی مدرن با روح کهن روسی، لویاتان سرکشی به جهان عرضه کرد که علی رغم خشونت عریان اش الگوی مطلوب ملل بسیاری گشت. سالها زمان سپری شد تا آشکار شود این لویاتان سرکش، ثمره معیوب فرشگردی است که استبداد تزاریسم کهن را تنها در قالب حزب کمونیسم جدیدی دوباره بازآفریده.
♦️انقلاب برای موفقیت همیشه نیاز به روحی انقلابی دارد که از دل داشته های فرهنگی پیشین ظهور می کند،گرچه انقلاب عقل مدرن دارد ولی در کالبد سنت و فرهنگ های کهنه است که می تواند جان بگیرد. آرمان و عقل مدرن ایرانی نیز در دو انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ از این کالبد کهن تغذیه کرد و نتیجه آن شد که یکی از قدیمی ترین نهادهای ایرانی، یعنی نهاد روحانیت در کالبد دولتی مدرن جان دوبارهای بگیرد و قدرت سیاسی را تصاحب کند.
♦️سلطنت طلبان اما تلاش دارند بار دیگر آرمان عقل مدرن را در کالبد نهاد کهن سلطنت، به شکل انقلابی احیا کنند و امروز این جدال کهن الگوهای ایرانی یعنی سلطنت و روحانیت، چنان در حال تغذیه و به تملک درآوردن میراثهاست که ناگزیر نیروهای دموکراسی خواه را مجاب کرده در کالبدی دیگر خانه گزینند، کالبدی مدرن ولی کم جان، بدون روحی به ارث رسیده از گذشته ای دور.
♦️باز اندیشی در مفهوم سیاست، جامعه مدنی، سلطه، تبعیض و بسیاری از کلیدواژه های مدرن نشانه ای ست از فهم ضرورت استقرار و تحکیم باورهای مشترک جمعی جدید برای ساخت آینده ای روشن؛ اگرچه نمی توان و نباید از گذشته تماما گسست، ولی می توان بین رویکرد معطوف به گذشته دور و نزدیک تفاوت قائل شد. گذشته در نظر نیروهای دموکراسی خواه امروز، چندان معطوف به گذشته ای دور نیست و بهعنوان مثال برای بازشناسی هویت خود همچون نیروهای انقلابی ۵۷ تکیه بر بازخوانی و بازتعریف قیام عاشورا دیگر ندارند.
♦️تکیه گاه نیروهای دموکراسی خواه امروز بیش از پیش، پرسش از اکنونیت است و چگونگی خروج از وضع فعلی، نه چگونگی بازگشت به عصری شکوهمند. دشواری مسئله دموکراسی خواهان امروز و تمایزشان با دو جریان دولت-محور روحانیت در قدرت و سلطنت طلبان جویای قدرت، دقیقا بر سر همین تکیه گاه هاست. پاسخ به پرسش از اکنونیت، مستلزم احیا فضای است که در آن همه نیروهای موجود، بازشناسی و به رسمیت شناخته شوند،همه مطرودین امکان سخن بیایند و بهروی همه حفره های تاریک نور افکنده شود تا «اکنونیت» بر ما شناخته شود.
♦️«سنت» های فکری فلسفی امروز بازخوانی می شوند نه برای برساختن هویت، بلکه برای شناخت ریشه های سلطه، تبعیض و خشونت در آنها. به مدد رویکردهای انتقادی عصر جدید دیگر گذشته نیز در انحصار بازنمایی های سنت از آن نیست و این رویکردی است که توان پالایش زبان و گفتمان ها را در جامعه مدنی قوت بخشیده است.
♦️خواندن کتاب رستگاری در خیابان از این جهت برای ما ضرورت می یابد که متنی است که ما را فرا می خواند تا سیاست را به مدد تجربه ارزشمند جنبش سبز به صورت انضمامی دوباره باز شناسیم و درهیاهوی این کهن الگوها و پدران اقتدارگرا سپرنیاندازیم. در شرایطی که اقتدارگرایان در پوزیسیون و اپوزیسیون به مدد پول و رسانه به دنبال حذف و طرد گروه های دیگر هستند تا بتوانند در قامت یگانه منجی جلوه کنند، بازخوانی تجربه جنبش سبز فرصتی است برای احیا یک اخلاق مدنی و حفظ همبستگی اجتماعی برای خلق امکان های سیاسی جدید.
♦️کتاب می کوشد با انضمامی کردن معنا ها از خلال مواجه با این رخداد و بازتعریف سیاست،شگردهای اقتدارگرایان در مواجهه غیر سیاسی با سیاست را آشکار کند و مردم را از خطر تبدیل شدن به یک شبه دولت برهاند تا آلترناتیو وضع موجود را دراحقاق حقوق عموی جامعه و آن چیزی که، برآینده افکارعمومی است بجویند، نه در شخص و جریان سیاسی خاصی.
#رستگاری_در_خیابان
#امین_بزرگیان
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
Instagram
Ali Taghipour
✅به بهانه مطالعه کتاب «رستگاری در خیابان» از امین بزرگیان ✍🏻#علی_تقیپور وقتی اصلاحات تزاری روسیه شکست خورد و نتیجه اصلاحات ظهور یک طبقه نورسیدهی فاسد شد، امید و انگیزه برای کار و تولید در جامعه روسیه از بین رفت. رشوه و قمار دو خصلت بارز طبقه متوسط شهری…
نگاهی به رمان در جستجوی زمان از دست رفته جلد سوم
✍🏻#علی_تقیپور
♦️به لطف دورکاری و در خانه ماندن،طرف گرمانت (۱و۲) رو امروز تموم کردم،وسط رمان خواندن همکارم زنگ زد میخواستم بگم بزار این بخش رمان تموم بشه بعد فایل رو برات میفرستم.
♦️این جلد کتاب کلا به جذابیت و خوبی دو جلد قبلی نیست،چون خیلی به مناسبات محافل و طبقه اشراف پرداخته،پروست خدابیامرز هم هیچ چیز رو از قلم نیانداخته بود،جوری با جزئیات نوشته که بعد هر مهمانی منم میخواستم از خستگی برم بخوابم از بس برخی از اشراف و مباحثشون حوصله سربر و سطحی بود،گرچه همیشه از ادبیات و شعر و هنر حرف میزدند ولی حسادتها و خودبرتر بینیهاشون خیلی خسته کننده بود.
♦️مرگ مادربزرگ پروست و توصیف بیماریش بخش غمانگیر و جالبی بود،پروست درک و توصیف دقیقی از حسادت و عشق داره و وقتی از روابط عشقی دو نفر مینویسه به ظرافتهای اشاره میکنه که بینظیره.
♦️اگر پروست زنده بود براش مینوشتم عموجان سنت رو بگو در متن رمان تا ما بفهمیم الان این حرفهای که میزنی و جاهای که رفتی مال چه دورهای از زندگی راوی کتابه
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
✍🏻#علی_تقیپور
♦️به لطف دورکاری و در خانه ماندن،طرف گرمانت (۱و۲) رو امروز تموم کردم،وسط رمان خواندن همکارم زنگ زد میخواستم بگم بزار این بخش رمان تموم بشه بعد فایل رو برات میفرستم.
♦️این جلد کتاب کلا به جذابیت و خوبی دو جلد قبلی نیست،چون خیلی به مناسبات محافل و طبقه اشراف پرداخته،پروست خدابیامرز هم هیچ چیز رو از قلم نیانداخته بود،جوری با جزئیات نوشته که بعد هر مهمانی منم میخواستم از خستگی برم بخوابم از بس برخی از اشراف و مباحثشون حوصله سربر و سطحی بود،گرچه همیشه از ادبیات و شعر و هنر حرف میزدند ولی حسادتها و خودبرتر بینیهاشون خیلی خسته کننده بود.
♦️مرگ مادربزرگ پروست و توصیف بیماریش بخش غمانگیر و جالبی بود،پروست درک و توصیف دقیقی از حسادت و عشق داره و وقتی از روابط عشقی دو نفر مینویسه به ظرافتهای اشاره میکنه که بینظیره.
♦️اگر پروست زنده بود براش مینوشتم عموجان سنت رو بگو در متن رمان تا ما بفهمیم الان این حرفهای که میزنی و جاهای که رفتی مال چه دورهای از زندگی راوی کتابه
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
Instagram
سدوم و عموره ،جلد چهارم رمان «جستجو»
♦️جلد چهار رمان جستجو روهم امروز تموم کردم،در طول این پنج روز کارم این شده بود که روی مبل دراز بکشم و کتاب بخونم و گاهی ایمیلهای شرکت رو جواب بدم.
♦️تجربه اینجور رمان خواندن خیلی بهتر از شبی دو ساعت خواندنه، ادم قشنگ در فضای رمان قرار میگیره،البته اگر فرصتش باشه.
♦️دیشب خواب دیدم در یک مدرسه قدیمی در انگلیس هستم که مدیر مدرسه اعلام کرد امروز مارسل پروست میاد در مورد رماننویسی صحبت کنه، من شاگرد اون مدرسه نبودم ولی وقتی پروست امد به همراهش رفتم به سمت کلاس،قیافهاش اصلا شبیه عکسش نبود، موهاش بور بود و قوی هیکل،هیچ شباهتی به پروست واقعی نداشت ولی برای من در خواب پروست بود،شاگردها باهم بحث میکردند که ازش بخوان در مورد چه رمانی صحبت کنه، اغلب رمان های که اسم میبردن رمانهای انگلیسی بود منم که اصلا از رمانهای انگلیسی خوشم نمیآمد به شدت عصبانی شدم،با خودم میگفتم انگلیسی های احمق هیچ درکی از رمان خوب ندارن،چندبار میخواستم بگم بذارین در مورد رمان خودش صحبت کنه ولی کلاس پر از هیاهو بود.
♦️پروست از دفتر مدیر بیرون امد تا نزدیک در کلاس رفت ولی مکثی کرد و بعد برگشت و از مدرسه رفت بیرون.
♦️در همون لحظه یادم امد پروست آخرعمر شخصیت غیراجتماعی پیدا کرده بود و انزوا رو بیشتر خوش داشت و پیش خودم گفتم لابد به همین خاطر از حرف زدن در جمع پشیمون شد،حس جالبی داشت خوابش
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
♦️جلد چهار رمان جستجو روهم امروز تموم کردم،در طول این پنج روز کارم این شده بود که روی مبل دراز بکشم و کتاب بخونم و گاهی ایمیلهای شرکت رو جواب بدم.
♦️تجربه اینجور رمان خواندن خیلی بهتر از شبی دو ساعت خواندنه، ادم قشنگ در فضای رمان قرار میگیره،البته اگر فرصتش باشه.
♦️دیشب خواب دیدم در یک مدرسه قدیمی در انگلیس هستم که مدیر مدرسه اعلام کرد امروز مارسل پروست میاد در مورد رماننویسی صحبت کنه، من شاگرد اون مدرسه نبودم ولی وقتی پروست امد به همراهش رفتم به سمت کلاس،قیافهاش اصلا شبیه عکسش نبود، موهاش بور بود و قوی هیکل،هیچ شباهتی به پروست واقعی نداشت ولی برای من در خواب پروست بود،شاگردها باهم بحث میکردند که ازش بخوان در مورد چه رمانی صحبت کنه، اغلب رمان های که اسم میبردن رمانهای انگلیسی بود منم که اصلا از رمانهای انگلیسی خوشم نمیآمد به شدت عصبانی شدم،با خودم میگفتم انگلیسی های احمق هیچ درکی از رمان خوب ندارن،چندبار میخواستم بگم بذارین در مورد رمان خودش صحبت کنه ولی کلاس پر از هیاهو بود.
♦️پروست از دفتر مدیر بیرون امد تا نزدیک در کلاس رفت ولی مکثی کرد و بعد برگشت و از مدرسه رفت بیرون.
♦️در همون لحظه یادم امد پروست آخرعمر شخصیت غیراجتماعی پیدا کرده بود و انزوا رو بیشتر خوش داشت و پیش خودم گفتم لابد به همین خاطر از حرف زدن در جمع پشیمون شد،حس جالبی داشت خوابش
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
جلد آخر رمان جستجو، زمان بازیافته
✍🏻#علی_تقیپور
♦️خواندن جلد آخر رمان «جستجو» امشب به پایان رسید و کار من با این بلندترین رمان جهان به پایان رسید؛ ولی پروستی در گوشهی ذهنم خانه کرده و گاهی با چشمان او و سبک روایتگریاش به گذشته و حال و آینده خود نگاه خواهم کرد،با همان صبوری و جزئینگری خاص او.
♦️تصور نمیکردم روزی رمانی به این بلندی بخوانم که داستان ویژهای نداشته باشد ولی از آن خوشم بیاید.
♦️تاثیر ماندگار رمان جستجو شاید ناشی از عادات ذهنیای است که پروست در طی این هفت جلد اثر به خواننده منتقل میکند؛عاداتی که شاید برای القای آن به ذهن راهی جز خواندن اثری این چنین بلند و همسفر شدن با تجربههای ذهنی خالق اثر وجود نداشته باشد.
♦️عاداتی خاص در نحوه نگریستن به زمان و خاطره و بیادآوری «من»های که در مکانها و زمانها مختلف دگرگون میشوند و به مدد حافظه با یکدیگر گره میخورند و به هستی ما را ژرفا میبخشند.
♦️در انتها باید به این نکته نیز اشاره کنم که در عصر شبکههای مجازی که ما با انبوه اطلاعات و تصویرها مواجه هستیم و ذهن ما به تعویض سریع موضوعات عادت کرده، خواندن رمانهای بلند سختتر از زمان های دیگر شده و البته شاید جذابیت و لذتاش نیز برای بسیاری در همین باشد،یعنی تلاش برای غلبه بر این عادات و نگریستن به زندگی از چشم عادات ذهنی متفاوت.
#معرفی_کتاب
#مارسل_پروست
#در_جستجو_زمان_از_دست_رفته
🆔@dourneveshtha
✍🏻#علی_تقیپور
♦️خواندن جلد آخر رمان «جستجو» امشب به پایان رسید و کار من با این بلندترین رمان جهان به پایان رسید؛ ولی پروستی در گوشهی ذهنم خانه کرده و گاهی با چشمان او و سبک روایتگریاش به گذشته و حال و آینده خود نگاه خواهم کرد،با همان صبوری و جزئینگری خاص او.
♦️تصور نمیکردم روزی رمانی به این بلندی بخوانم که داستان ویژهای نداشته باشد ولی از آن خوشم بیاید.
♦️تاثیر ماندگار رمان جستجو شاید ناشی از عادات ذهنیای است که پروست در طی این هفت جلد اثر به خواننده منتقل میکند؛عاداتی که شاید برای القای آن به ذهن راهی جز خواندن اثری این چنین بلند و همسفر شدن با تجربههای ذهنی خالق اثر وجود نداشته باشد.
♦️عاداتی خاص در نحوه نگریستن به زمان و خاطره و بیادآوری «من»های که در مکانها و زمانها مختلف دگرگون میشوند و به مدد حافظه با یکدیگر گره میخورند و به هستی ما را ژرفا میبخشند.
♦️در انتها باید به این نکته نیز اشاره کنم که در عصر شبکههای مجازی که ما با انبوه اطلاعات و تصویرها مواجه هستیم و ذهن ما به تعویض سریع موضوعات عادت کرده، خواندن رمانهای بلند سختتر از زمان های دیگر شده و البته شاید جذابیت و لذتاش نیز برای بسیاری در همین باشد،یعنی تلاش برای غلبه بر این عادات و نگریستن به زندگی از چشم عادات ذهنی متفاوت.
#معرفی_کتاب
#مارسل_پروست
#در_جستجو_زمان_از_دست_رفته
🆔@dourneveshtha
رمان شرق بهشت از جان اشتاینبک
✍🏻#علی_تقیپور
♦️بعد از اتمام رمان «جستجو» قصد نداشتم رمان بلند دیگری بخوانم.کتابی در مورد استبداد را نشان کرده بودم تا بخوانماش؛اما مشغلههای فکری اجازه نمیداد کتاب سخت و جدیای را شروع کنم.باز به رمان روآوردم تا حداقل معتاد کلابهاوس ،توییتر و اینستاگرام نشوم.وقت گذرانی زیاد در شبکههای مجازی تمرکز و آرامش را از آدم میگیرد و در انتها احساسات منفیای مثل حس بطالت و بیبرنامهگی را بجا میگذارد.
♦️بخاطر تجربیات بد گذشتهام برایم خیلی سخت بود تا رمان بلند غیرفرانسوی یا غیر روسی را انتخاب کنم،چون عموما نمیپسندم و به دشواری به پایان میبرم.با این وجود جرات کردم و رمان شرق بهشت را انتخاب کردم و خوشبختانه به راحتی و با لذت خواندماش.
♦️خواندن رمانهای اشتاین بک اصلا کار سختی نیست،هیچ پیچیدگیای در رمان وجود ندارد.انگار شما دارید سریال یا فیلم قدیمیای را میبینید.وقتی داشتم کتاب را میخواندم همیشه با سوالی درگیر بودم؛فیلمهای آمریکایی را شبیه رمانهای اشتاینبک میسازند یا اشتاینبک مثل فیلمهای آمریکایی رمان نوشته است؟:))منظورم بازنمایی المانهای است که با روح آمریکایی گره خورده.
♦️یکی از جذابیتهای ویژه رمانهای اشتاینبک سبک ناتوریالیستی خاص کارهای اوست،اکثر شخصیتهای رمان اسیر امیال یا سرنوشتی هستند که کمتر مجال گریزی از آن دارند. این ویژگی ادبیات ناتوریالیستی همیشه برایم جذاب بوده است.بسیاری رمان میخوانند تا از واقعیتهای سخت و سیاه زندگی به دنیای خیال و رویا پناه ببرند و از اینرو نمیپسندند که رمان نیز اسارتها ،اجبارها و سیاهیها را دوباره به آنها نشان دهد.ولی برای من جذابیتاش در این است که به ذهن یادآوری میکند در همین سیاهیها باید معنی برای زندگی ساخت نه در موقعیتی رویایی و بعضا دست نیافتنی.
♦️البته باید این نکته را هم ذکر کنم که رمان شرق بهشت مانند موشها و آدمها و خوشهای خشم اثر درخشانی نیست.
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha
✍🏻#علی_تقیپور
♦️بعد از اتمام رمان «جستجو» قصد نداشتم رمان بلند دیگری بخوانم.کتابی در مورد استبداد را نشان کرده بودم تا بخوانماش؛اما مشغلههای فکری اجازه نمیداد کتاب سخت و جدیای را شروع کنم.باز به رمان روآوردم تا حداقل معتاد کلابهاوس ،توییتر و اینستاگرام نشوم.وقت گذرانی زیاد در شبکههای مجازی تمرکز و آرامش را از آدم میگیرد و در انتها احساسات منفیای مثل حس بطالت و بیبرنامهگی را بجا میگذارد.
♦️بخاطر تجربیات بد گذشتهام برایم خیلی سخت بود تا رمان بلند غیرفرانسوی یا غیر روسی را انتخاب کنم،چون عموما نمیپسندم و به دشواری به پایان میبرم.با این وجود جرات کردم و رمان شرق بهشت را انتخاب کردم و خوشبختانه به راحتی و با لذت خواندماش.
♦️خواندن رمانهای اشتاین بک اصلا کار سختی نیست،هیچ پیچیدگیای در رمان وجود ندارد.انگار شما دارید سریال یا فیلم قدیمیای را میبینید.وقتی داشتم کتاب را میخواندم همیشه با سوالی درگیر بودم؛فیلمهای آمریکایی را شبیه رمانهای اشتاینبک میسازند یا اشتاینبک مثل فیلمهای آمریکایی رمان نوشته است؟:))منظورم بازنمایی المانهای است که با روح آمریکایی گره خورده.
♦️یکی از جذابیتهای ویژه رمانهای اشتاینبک سبک ناتوریالیستی خاص کارهای اوست،اکثر شخصیتهای رمان اسیر امیال یا سرنوشتی هستند که کمتر مجال گریزی از آن دارند. این ویژگی ادبیات ناتوریالیستی همیشه برایم جذاب بوده است.بسیاری رمان میخوانند تا از واقعیتهای سخت و سیاه زندگی به دنیای خیال و رویا پناه ببرند و از اینرو نمیپسندند که رمان نیز اسارتها ،اجبارها و سیاهیها را دوباره به آنها نشان دهد.ولی برای من جذابیتاش در این است که به ذهن یادآوری میکند در همین سیاهیها باید معنی برای زندگی ساخت نه در موقعیتی رویایی و بعضا دست نیافتنی.
♦️البته باید این نکته را هم ذکر کنم که رمان شرق بهشت مانند موشها و آدمها و خوشهای خشم اثر درخشانی نیست.
#معرفی_کتاب
🆔@dourneveshtha