دور نوشت‌ها - علی تقی‌پور رینه
363 subscribers
138 photos
17 videos
1 file
218 links
با سه هشتگ می نویسم

#برگی_از_تاریخ

#روز_نوشت

#معرفی_کتاب

آیدی ادمین علی تقی پور
https://t.me/alireyneh63
Download Telegram
نگاهی به رمان هویت از میلان کوندرا

ما با جهان بیشتر به واسطه‌ی آدم‌های مشخصی در زندگی‌یمان گره می‌خوریم که فقدان یا تغییر این افراد ممکن است رابطه ما با جهان را دگرگون و معنای آن را نیز در نزد ما متحول گرداند.

گاهی از دست دادن بعضی از انسان‌ها زمان را برای ما سنگین و تحمل ناپذیر می‌کند و گاهی هم حضور بعضی‌ها زمان و بارهستی را سبک و تحمل پذیر.

هنر بارز میلان کوندرا در آثارش این است که، ذهن خواننده را با استعارات و ظرافت های فلسفی نگاه‌ش نسبت به این وابستگی به درستی هوشیار می‌کند.به عبارت دیگر کوندرا نقش دیگری در تغییر کیفیت هستی ما در جهان را به زیبای به تصویر می‌کشد.

رمان هویت گرچه داستان ساده‌ای دارد ولی کوندرا آن را بهانه‌ای می‌کند تا روایت خود از مفهوم متزلزل هویت در نزد آدمی را به تصویر بکشد؛ هویتی که به شکل اضطراب انگیزی وابسته به دیگری در حال تغییر است .

در روابط همسران،همیشه تغییر یکی از زوجین از این جهت ممکن است وحشتناک باشد که ناخواسته جهان زوج دیگر و عشقی که آن‌ها را بهم گره زده را نیز دست‌خوش تغییر کند، چرا که همسران یکی از واسطه‌ های اصلی هستند، در روابطه انسان با جهان و معنای که به آن می‌دهد.

#معرفی_کتاب
#رمان_هویت
#میلان_کوندرا

🆔@dourneveshtha
نیچه و مسئله خیر و شر

♦️نیچه در مورد مسئله خیر و شر دیدگاه جالبی دارد؛ او می‌گوید تا پیش از عصر مدرن و شناخت علمی انسان از جهان با ابزار آلات جدید،ما طبیعت را بسیار ساده می دیدیم و متاثر از این نگاه‌مان مفاهیم ساده‌ای نیز برای تبیین آن خلق کردیم که به دلیل اجماعی که برسر آنها حاصل شد تبدیل به حقایق مطلقی گشته‌اند برای نسل‌های بعد و بسیاری از این حقایق در قالب مذهب،فلسفه و اخلاق به عصر ما نیز راه یافتند.

♦️به عنوان مثال،ما انسان‌ها تا پیش از این عصر تا این اندازه ابزارآلات دقیق برای سنجش مواد در طبیعت نداشتیم و این وسایل تا این حد فراگیر و همگانی نبودند.به عنوان یک مثل ساده بشر دماسنج نداشت تا به وسیله آن اختلاف دما را دقیق بسنجد برای همین اکثر چیزها را با دو مفهوم سرد و گرم توصیف می کرد همینطور در مورد ارتفاع که آنرا با بلند و کوتاه یا پایین و بالا توصیف می کرد و فاصله را با کلمات دور و نزدیک و غیره

♦️به عبارت ساده تر همه چیز را با تضادش می فهمیدیم و توصیف می‌کردیم و با مدد آن در ساحت زبان نیز استعاراتی بکار می‌بردیم که به تدریج وارد ساحت منطق و خرد گردید.

♦️همین برداشت ساده‌ ما از طبیعت که همه چیز را با تضادش توصیف می‌کرد باعث شد در ذهن‌مان مفاهیم متضاد مطلق شکل بگیرد مانند «خوب و بد»،«خیر و شر » و «حقیقت و نا حقیقت » و غیره..

♦️اما امروزه ما بسیار دقیق‌تر به جهان نگاه می‌کنیم و می‌دانیم آب منفی ۵ درجه متضاد آب مثبت ۵۰ درجه نیست بلکه بین آنها اختلاف درجاتی وجود دارد؛ به همین ترتیب برای پایین و‌ بالا ، دور و نزدیک و مفاهیم دیگری از این دست درجاتی برای توصیف داریم که دیگر متکی به مفاهیم متضاد مطلق غیرقابل جمع گذشته نیست.


♦️نیچه می‌گوید مفاهیم «خیر و شر » نیز متاثر از این شناخت کمی، دقیق و علمی ما از جهان دستخوش تغییر قرار گرفته اند؛ ما به تدریج آموخته‌ایم که باید انگاره های قدیمی را تغییر دهیم و امروزه می‌دانیم که،خیر همان شر است با درجه نفع بیشتر و ضرر کمتر برای ما،شر همان خیر است با درجه نفع کمتر و ضرر بیشتر برای ما،و ممکن است چیزی که برای ما شر است برای دیگری خیر باشد.

♦️اما چرا ما همچنان از این واژه ها استفاده می کنیم و دنیا را با این‌ مفاهیم متضاد تبیین و تشریح می‌کنیم؟

♦️دلیلش ساده است،چون بسیاری از این مفاهیم از دنیای مذهب و سنت قرن‌هاست وارد ساحت اخلاق شده اند و ما به اشتباه گمان می‌کنیم اینها ندای وجدان ما هستند و در همه زمان ها و بین همه انسان‌ها ثابت اند،در صورتی که باورهای پیشینیان یا خوانش آنها از جهان خودشان بوده که چون بر سرآن توافق نظر وجود داشته همچون حقیقتی مطلق تصور شدند،در ذهن ما نیز متاثر از همه میراثی که از گذشته به ما به ارث رسیده دائما تکرار می شود و با غرایز و خواست‌های ما در جنگ و جدال قرار می‌گیرد.

♦️نیچه می‌گوید متاسفانه در اروپا، فلاسفه بی خدا نیر بر مبنای اخلاقی عمل می کنندکه برآمده از آموزه‌های دین یهودیت و مسیحیت بوده است.

♦️این فلاسفه همه چیز را مورد شک و تردید قرار می دهند به جز مبانی این اخلاق ها را، چرا که جرات حمله به این مبانی و سرچشمه های اخلاقی را نداشته‌اند و دست به تبارشناسی این‌ باورها نزده‌اند و دائما آنها را به اشکال مختلفی بازتولید کرده اند همچون مبانی اخلاق کانت... و نتوانستند اخلاق جدیدی پدید آورند.

پی نوشت :نیچه مخالف اخلاق نبود بلکه مخالف اخلاق مسیحیت بود چون آن‌را برگرفته از اخلاق یهودیت می دانست و در آن نشانه های کین خواهی ،بندگی و حقارت قوم یهود را می دید که زندگی و شادی انسان را نفی می‌کند،البته بحث مفصلی است

#روز_نوشت

🆔@dourneveshtha
نگاهی به کتاب دوران کودکی از ماگسیم کورکی

جذابیت و ماندگاری آثار ماکسیم گورکی شاید ازهمان رنجی می آید که به او اصالت داده، رنجی که چنان با زندگی انسان پیوند خورده که می توان آن را بخشی از ذات انسان دانست.هرجا انسانی زیسته، رنج را نیز به شکلی تجربه کرده.رضا براهنی در شعری می گوید:
«چرا چهره های رنج کشیده این همه اصالت دارند؟
عیسی ،حسین ،داوینچی ،داستایوسکی ، مادرِ گورکی
و زنی که زور می دهد تا بچه اش به دنیا بیاید
و همه چیز نشان می دهد که سرِ زا خواهد رفت
این چهره ها به ذات انسان نزدیک ترند»

گورکی اما در مقابل رنجی که تحمل می کرده تنها منفعل و پذیرا نبود. او با تمام هنرش به روایت و ترسیم آن پرداخته است،رنج های که بیادآوری اش نیز برای او رنج و آزرده خاطری به همرا داشته است،در همین کتاب «دوران کودکی» می گوید:

«وقتی این پستی های مشمئز کننده زندگی وحشیانه روسی را به یاد می آورم گاهی از خود می پرسم آیا سخن گفتن از این چیزها به زحمت اش می آرزد؟
هربار با اطمینان خاطر به خود پاسخ می دهم آری می آرزد زیرا این حقیقت و واقعیت سخت جان ناپاکی است که تا امروز گورش را گم نکرده است.این همان حقیقتی است که باید تا ریشه اش شناخت و دانست تا بتوان آن را ازخاطره روح انسان و از زندگی سخت ما زدود»

گورکی اولین رنج زندگی اش را پس از مرگ پدر در کودکی تجربه کرد، زمانی که به همراه مادرش مجبور به بازگشت به خانه پدربزرگ خود شد جای که طعم کتک های بی رحمانه پدربزرگ و «شلاق فقر» را چشید.خانه ای که خود می گفت همواره در آن احساس می کرد می خواهند بیرون اش اندازند.

فقرچنان دست و پاگیرشان بود که از کودکی نارضایتی در قلبش ریشه دواند، بزرگتر که شد خیابان به زندگی اش مفهومی داد که هرگز در خانه تجربه نکرده بود، خیابان به او «زندگی مستقل» بخشید.خانه و مدرسه از او انسان مطیع و سربه‌زیر می خواست، تنبیه بزرگترها از او می خواست که «از آب آرام تر و از علف متواضع تر» باشد.

گورکی گرچه رنج را روایت می کند و از خشم های لحظه ای که بر او چیره می شدند سخن می گوید،ولی هرگز با قلمش نفرت نمی ورزد، او در اعماق رنج و خشونت زندگی روح های سالمی را می بیند که می توانند بر این رنج ها فائق‌ایند و همین برایش دلگرم کننده وامیدبخش بود و انگیزه ای بود برای نوشتن.

در توصیف نسبت رنج با زندگی پابرهنگان روسی می گوید:«مردم روسیه بر اثر فقر و تنگ دستی،غصه خوردن را وسیله تفریح خود قرار داده اند و همچنان که کودکان با بازیچه خود بازی می کنند وآنان نیز با مصیبت و اندوه خود ور می روند و کمتر اتفاق می افتد که از بدبخت بودن شرم داشته باشند.درمیان زندگی پرمشقت و یک نواختشان مصیبت هم خودش جشنی است و آتش سوزی تفریحشان می شود همچنان که در یک چهره بی رنگ و بو و عادی، جای زخم هم حکم زینتی را دارد»

#معرفی_کتاب
#دوران_کودکی
#ماکسیم_گورکی

🆔@dourneveshtha
نگاهی به کتاب در جستجوی نان از ماکسیم گورکی

در ستایش از ماکسیم گورکی می‌توان به استعداد هنری‌ای در او اشاره کرد که، خود او در توصیف چارلز دیکنز بکاربرده بود یعنی « هنر دشوار دوست داشتنی کردن اشخاص» و اتفاقات.

آثار گورکی علی‌رغم آنکه شرح و تصویری از زندگی سخت طبقات محروم جامعه روسیه است اما آثاری تیره و ناامید کننده نیستند؛او در سخت‌ترین موقعیت‌های زندگی،از دریچه‌ای زندگی را روایت می‌کند و شخصیت‌ها دخیل در آن را به تصویر می‌کشد که شخصیت ها همدلی‌برانگیز و زندگی، دوست داشتنی و قابل تحمل جلوه‌ می‌کند.

در جستجو‌ی نان او به دوره‌ای از زندگی خود می‌پردازد که شور و اشتیاق مطالعه کتاب به او قدرت و اعتماد به نفسی بخشیده بود که تحمل سختی ها زندگی را برای او آسان می‌کرد.او با کتاب خود را شریک جهانی می‌دید که «انگیزه خوب شدن و شهامت داشتن»را در او تقویت می کرد.

درس بزرگ زندگی برای او این بود که فقرا برخلاف اربابان، آموزگار و مدرسه ندارند تا به آنها از پیش درس‌های زندگی را آموزش دهند و از اینرو باید خود آنها به زندگی خوب گوش فرادهند تا درس‌هایش را به آنها بیاموزاند.

گورکی پس از آنکه لذت کتاب خواندن را کشف کرد، با اشتیاق عجیبی به مطالعه آثار مشهور ادبی جهان پرداخت و همین باعث شد نگاه او به محیط و جامعه پیرامونش دگرگون شود.

هرچه بیشتر می‌خواند، در او میلی ریشه دار تر می‌گشت تا زندگی و محیط اطرافش را به روایت خویش درآورد و همین میل او را وامی‌داشت حرف ها و حکمت‌های آموزنده زندگی را که در زبان روزمره مردم عادی جامعه جاری بود را همچون درس،صدقه‌ و کمکی به خود بنگرد،چرا که به مدد آنها می‌توانست زندگی را روایت کند و از این‌رو است که در آثار گورکی،گویی این خود طبقات محروم روسیه‌ اند که به واسطه او دست به روایت خویش می‌‌زنند و تصویر واقعی تر از خود به دست می‌دهند‌ و راز محبوبیت گورکی نیز می‌تواند در همین باشد.

#معرفی_کتاب
#در_جستجوی_نان
#ماکسیم_گورکی

🆔@dourneveshtha
نگاهی به کتاب در برابر استبداد از تیموتی اسنایدر

✍🏿علی تقی پور

تیموتی اسنایدر مورخ بنام آمریکای، پس از اینکه دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد پستی در صفحه فیسبوک ‎اش منتشر کرد که مورد استقبال زیادی قرار گرفت و بعدها این پست را با شرح و بسطی بیشتر به عنوان یک کتاب کوچک با نام «در برابر استبداد و بیست درس قرن بیستم» منتشر کرد.

اسنایدر که متخصص تاریخ اروپای شرقی است به دلیل آشنایی با نظام های استبدادی، مشابهت های تاریخی ‏ای را بین جامعه آمریکا و کشورهای اروپایی که گرفتار استبداد و نظام های توتالیتر شده‎اند مشاهده می کند و در کتاب‎اش از خطر افول ارزش های دموکراتیک و ظهور شکلی از استبداد در آمریکا سخن می گوید.

اسنایدر معتقد است جامعه آمریکا بعد از سقوط کمونیسم، به ایده «پایان تاریخ» باورمند شد و نوعی سیاست جبر تاریخی را پذیرفت که باعث شد نسل جدید آمریکا، ملتی بدون تاریخ پرورش یابد؛ ملتی که به تجربیات تاریخی کشورهای دیگر بی توجه گشته و نتوانسته ارزش های لیبرال دمکراتیک خود را که همواره در مواجه با خطر فاشیسم، نازیسم و کمونیسم دست به بازشناسی و حفظ آن می زد در غیاب این نیروها به درستی بشناسد و آن‎را حفظ کند.

اسنایدر در سیاست های تبلیغاتی ترامپ نشانه هایی از ناسیونالیسمی می‎بیند که احزاب فاشیست و نازیست اروپایی در گذشته به مدد تکیه بر آن، موفق به اغوای مردم خود شده بودند و درنهایت پس از پیروزی دموکراتیک و کسب قدرت، با ایجاد شرایط اضطراری، اقدام به نابودی نهادهای دموکراتیک خود کردند.

ناسیونالیسمی که با میهن دوستی تضاد ماهوی دارد. «ناسیونالیست ما را تشویق می کند که بدترین حالت ممکن خودمان باشیم و بعد به ما می گوید که بهترین هستیم... میهن‎دوست خواهان آن است که ملت به آرمان‎هایش برسد که یعنی از ما می خواهد بهترین حالت خودمان باشیم» نه چیزی که اکنون هستیم.


اسنایدر از خطر «سیاست ازلیَت» صحبت می کند، سیاستی که بعد از اغمایِ ناشی از ایده پایان تاریخ، در کمین جامعه آمریکا نشسته است. سیاستی که «دغدغه گذشته را دارد، ولی به شکلی خودشیفته،ر ها از هرگونه دغدغه واقعیت ها»ست،سیاستی که «مشتاق لحظاتی در گذشته است که هرگز در واقعیت نیامده اند». سیاستی که دونالد ترامپ در کمپین‎های انتخاباتی‎اش از آمریکای مقتدر در گذشته ترسیم می کند و وعده بازگشت به آن افتخارات را می دهد.

اسنایدر معتقد است تضعیف آگاهی تاریخی جامعه و ترویج سیاست ازلیَت که خوانشی غیر واقعی از گذشته است، باعث می شود که جامعه انگیزه اصلاح خویش را از دست دهد، « و از آن جا که ملت به موجب فضیلت ذاتی و نه پتانسیل آتی تعریف می شود، سیاست به تفکیک خیر و شر تبدیل می شود، به جای آن که بحث بر سر راه حل های ممکن برای مسائل واقعی باشد.»

اسنایدر با تکیه بر دانش تاریخی اش از نظام های خودکامه در قرن بیستم، می کوشد بیست درس تاریخی را به زبان ساده برای مردم آمریکا بازگو کند تا بتواند آنها را نسبت خطرات پیشرو آگاه گرداند.

#معرفی_کتاب
#در_برابر_استبداد
#تیموتی_اسنایدر

🆔@dourneveshtha
یک خاطره از مشروطه


1️⃣یکی از خاطراتی که در رفتارشناسی برخی روشنفکران مشروطه میشه بهش توجه کرد خاطره میرزا حسن رشدیه از شلاق خوردن سیدهاشم قندی بازاری تهرانه

2️⃣قضیه از این قراره که،روسیه درگیر جنگ با ژاپن بود و قحطی باعث شده بود واردات قند و شکر از روسیه به ایران کاهش پیدا کنه و قیمت قند بالا بره که طبیعی بود.

3️⃣احمدخان علا الدوله حاکم تهران معروف ترین بازاری تهران سیدهاشم قندی و پسرش رو احضار می‌کنه و مثل مسئولین الان ما بهشون میگه قیمت رو بیارین پایین.

4️⃣اونا هم هرچی میگن قیمت دست ما نیست به حضرت عباس به گوش حاکم نمیره و دستور میده شلاقشون بزنن. اونم نه یه بازاری معمولی رو ،یه بازاری که محبوب بود و چندین مسجد ساخته بود سنش بیشتر از ۸۰ سال بود.

5️⃣خلاصه بازار شلوغ میشه و شهر بهم میریزه و شورشی آغاز میشه که دو روحانی تهران،بهبهانی و طباطبای رو در کنار بازاری ها قرار میده و اتحادی شکل میگیره که سرآغاز پراتیک جنبش مشروطه میشه،البته سرآغار تئوریک و فکری جنبش از مدت ها قبل شکل گرفته بود

5️⃣نکته جالبش رفتار دوستمون آقا میرزا حسن رشدیه است که مدارسش یکی از اصلی ترین پایگاه های مخالفت با عین الدوله نخست وزیر وقت بود،رشدیه میگه من با توجه به نفوذم در دربار می‌تونستم خیلی راحت جلوی احضار و شلاق خوردن سید هاشم رو بگیریم، ولی نگرفتم تا خشم مردم و بازاریان بیشتر بشه تا بر علیه حاکم قیام کنن

📌لینک

#برگی_از_تاریخ

🆔@dourneveshtha
یک خاطره از مشروطه

1️⃣خیلی ها نهضت مشروطه رو با خواست عدالتخانه میشناسن
ولی عموما نمی‌دونن این خواست چقدر اتفاقی در مطالبات متحصنین در حرم شاه عبدالعظیم وارد شد و بعد شیش ماه تبدیل به مطالبه اصلی مشروطه خواهان شد.

2️⃣قضیه از این قراره که،بعد از شورشی که در قضیه قند پیش اومد و اتحاد قوی‌ای که بین بازاری ها و روحانیون برعلیه نخست وزیر،عین الدوله شکل گرفت، که اون رو سرآغاز پراتیک جنبش مشروطه می‌خونن،علما و بازاری ها یک ماه در حرم عبدالعظیم تحصن می‌کنن.


3️⃣مظفرالدین شاه که آدمی اهل تسامح و تجدد بود بسیار مریض بود و درباریان نمی‌گذاشتن خیلی در جریان امورات کشور قرار بگیره،بسیاری معتقد بودن اگر مطالبات متحصنین از طریق یکی از سفارت‌خانه ها به گوش شاه برسه، شاه پاسخ مطلوبی خواهد داد ،در نهایت بعد از کلی بحث با متحصنین،بهبهانی و طباطبای قانع میشن یحیی دولت آبادی که با سفیر عثمانی رابطه نزدیکی داره نامه مطالبات رو ببره سفارت و بده دست سفیر تا به شاه برسونه


4️⃣متن نامه مهرو موم شده بود اما دولت آبادی یه شیطنت میکنه داخل سفارت نامه رو باز میکنه میخونه تا بدون در مورد چی با سفیر می‌خواد حرف بزنه


5️⃣میگه نامه رو که باز کردم شوکه شدم همه خواست ها کوچیک و بیشتر شخصی و بی اهمیت بود۱-عزل علا الدوله حاکم تهران (خواست بازاری ها و روحانیت)۲- عزل نوز از گمرکات(خواست بازاری ها)۳-داده امنیت به متحصنین بعد از ورود به شهر ۴-بازگرداندن مدرسه خان مروی به اولاد حاجی میرزا حسن آشتیانی (مطالبه چند روحانی) ۵-تنبه عسگر گاریچی به خاطر شرارت هاش ۶-تجلیل از میرزا محمدرضا یکی از علمای کرمان که از طرف حاکم کرمان بهش بی احترامی شده بود(مطالبه روحانیون) ۷-حذف قیمت تمبر دولتی از مستمریات روحانیون(مطالبه روحانیون)

6️⃣خلاصه یحیی دولت آبادی اول منصرف میشه میگه اینها چی هستن من ببرم پیش سفیر آخه😕 ،یه دو دو تا چهارتا با خودش میکنه میگه من واسطه متحصنین هستم و درست نیست برگردم.در نهایت میره پیش سفیر،شانس میاره یک دفع سفیر ایتالیا میاد و سفیر عثمانی ازش خواهش میکنه چند دقیقه دیگه باهاش صحبت کنه.

7️⃣میره بیرون و بسرش میزنه یک مطالبه رو حذف کنه و یک مطالبه که صلاح کشور درش باشه اضافه کنه،مطالبه هفتم رو به مطالبه «قراردادی در اصلاح کلیه امور با رعایت حقوق علما» تغییر میده.

8️⃣سفیر مطالبات رو میخونه و میگه مطالبه هفتم روشن نیست بگین یک توضیح براش بنویسن،بنده خدا زرد میکنه میگه الان چی بگم به متحصنین، بگم خودم سرخود بدون اجازه شما یک مطالبه اضافه کردم😐

9️⃣برادرش رو میفرسته تا ماجرا رو به ملک المتکلمین که در جمع متحصنین بود بگه و ازش کمک بگیره، ملک الماکلمین هم که ادم روشنی بود خوشش میاد و مخ طباطبای رو میزنه و نامه ای برای توضیح بند هفتم به دولت آبادی میده تا به سفیر بده

0️⃣1️⃣در متن نامه، در توضیح بند هفتم چنین میاد:«مراد از قرارداد اصلاح کلیه امور تاسیس دیوان عدالتی است بر طبق شرع مقدس اسلام از روی کتاب و تشکیل یک مجلس مشورتخانه ملی برای اجرای قانون مساوات در تمام بلاد ایران که فرق بین وضیع و شریف گذارد نشود»شاه‌ام تایید می‌کنه و بعد از جشن پیروزی به اطلاع خیلی از مردم میرسه و خیلی از متحصنین بعد از اعلام موافقت شاه با مطالبه عدالتخانه آشنا میشن 😄

📌لینک

🆔@dourneveshtha
نگاهی به نهضت مشروطه از قلم درباریان ‌مخالف آن

#علی_تقی‌پور

«بعد از این باید نوکری محررهای آخوندها را بکنیم»

♦️خواندن تاریخ مشروطه از زاویه‌ای غیر از زوایه دید مشروطه خواهان جذابیت خاص خود را دارد. یکی از منابعی که به خوبی می‌توان ذهنیت درباریان مظفرالدین شاه در مورد قیام مشروطه را شناخت،نامه های میرزا محمدخان وکیل الدوله است که منشی مخصوص،وزیر تحریرات و ندیم مظفرالدین شاه بود.

♦️او در نامه هایش به طور مشخص از سه چیز در هول و هراس بود
اول،بی پولی خالی بودن صندوق دولت که باعث‌ شده بود بسیاری از درباریان و نظامیان پست های خود را رها کنند.
دوم، افتادن کارهای مملکت به دست ملاها و روضه خوانان.
سوم نقش سفارت انگلیس در تهیج معترضان و در پی آن گستاخ و بی پروا شدن مردم و بی احترامی مکرر آنها به شاه و شاهزادگان.

♦️او در نامه های که اکثرا برای میرزا علی اصغر خان اتابک در سویس و نریمان خان قوام السلطنه وزیر مختار (سفیر) ایران در اتریش نوشته است به شرحی از وقایع ایران می پردازد که خواندن آن خالی از لطف نیست و برخی نکات آن آموزنده است.

♦️او مکرر در نامه های که می‌نویسد از افزایش سطح مطالبات معترضین از عزل عین الدوله به خواست مشروطه و مجلس ملی سخن می‌گوید و به نقش سفارت انگلیس اشاره می‌کند، او معتقد است مطالبه مردم ،مشروطه و جمهوری نبوده و تنها خواهان عزل شاهزاده (عین الدوله ) بوده اند ولی در جریان تحصن در سفارت به یکباره متحول گشته‌اند.او در نامه به اتابک می‌نویسد:«حکایت ازدحام مردم در سفارت ساعت به ساعت در تزاید، و رسوائی و افتضاح بالاگرفته است و هر شب درس قانون می‌خوانند و همه اهل پلتیک و قانون شده اند و حرف های میزنند که آدم مات می‌ماند،مثلا میگویند،معنی تحت الفظ شاه این است:نماینده ملت،و در صورتیکه ملت کسی را نخواسته باشد آن شخص را در هیچ دول نماینده نخواهند شناخت و دیگر تمام حرف ها تمام است»

♦️او بارها در مورد دخالت انگلیسی ها و حمایت از متحصنین می نویسد:«ژارژ دافر (کاردار سفارت) با آن تجار معتبر واضح گفته است که اجازه دارم تا یک کرور تومان بدون تنزیل (نزول) به شماها بدهم که به کاسب و اصنافها که در اینجا پناهنده هستند و آذوقه ندارند در میان آنها هرکس بفرا خور کسب و اعتبار قسمت نمایند»

♦️در نامه‌ای دیگر به تحریک و گستاخ کردن مردم توسط سفارت انگلیس اشاره می‌کند و می نویسد:« ژارژ دافر صندلی خواسته بالای صندلی رفته و نطق مفصلی کرده و به مردم ترجمه کردند و اطمینان دادند که شما الان در تحت حمایت دولت انگلیس هستید و از احدی ترس و واهمه نداشته باشید و هرکسی هم در بیرونها حرفی بشما بگویید بزنید و نترسید، حتی اگر شاهزاده هم با شما طرف بشود بزنید و ریز بکنید. و ما از خدا می‌خواهیم که کسی با شما طرف شود و آنوقت توپ های دولت انگلیس که مستعد و حاضر است،سرازیر خواهد شد.»

♦️او پس از استقرار مجلس ملی درنامه ای به میرزا خان ابوالحسن معاضد السلطنه پیرنیا سرکنسول ایران در بادکوبه،از احوالات عجیب کشور و زیاده‌خواهی مشروطه خواهان سخن می گوید و از قدرت فزاینده علما و روضه خوانان گلایه می کند،«گفته‌اند باید تمام وزرا و حتی صدرالعظم باید از مشاغل خودشان استعفا بدهند آن وقت بحکم و اراده مجلس هرکس را بهر کاری که خواستند برقرار شود،که خیلی آب بردار است و خدا بکند که بی اصل باشد و یا بخیالات دور و درازی که دارند موفق نشوند والا بعد از این باید نوکری محررهای آخوندها را بکنیم...عجالتا بد اوضاعی است و به سید و ملا نمیتوان بلند حرف زد»

♦️او پیشنهاد می‌دهد گروهی تجمع بکنند و کتابچه(یا پلاکارد) های در دست بگیرند و بر روی آن بنویسند که ما از شاه و مملکت خود راضی هستیم و اگر دوباره مردم به سفارت انگلیس رفتند به انگلیسی ها بگویم مردم ما هستیم نه آنهای که ملاها اغوا کرده‌اند.او به طعنه می‌گوید امروزه این ملاها ها حرف های می‌زنند که ادم گمان می‌کند «سالها در مجلس پارلمنت بوده اند».

♦️او‌ از شایع سازی و دروغ پراکنی مشروطه خواهان می‌گوید که برای بهم ریختن شهرها به آن متوصل شده‌اند،در نامه به نریمان خان می نویسد،معترضین از زبان آقازادگان و بیگانگان تولید حرف می‌کنند و دولت توان تکذیب همه آنها را ندارد و اساسا اوضاع انقدر خراب است که این شایعات دیر به گوش مقامات میرسد:«در شهر انتشار دادند یک نفر کمپانی هولاندی (هلند) امتیاز ساخت ودایر کردن راه اهواز را خواسته و دولت پانزده کرور پول گرفته و به او واگذار می شود..و همچنین در مورد گمرک ایران گفتگوها انتشار دادند» ا‌و دست انگلیس را در پشت پرده این شایع‌پراکنی می بیند و دائما متذکر می‌شود:

📌ادامه در لینک:https://bit.ly/2DnuQAy

🆔@dourneveshtha
مشارکت در تصمیم گیری یا مدیریت و اداره کارخانه

♦️با مواضع اسماعیل بخشی هم‌دل و موافقم با یک نقد به مطالبه مدیریت کارگران بر کارخانه،بخشی گفته کارگران مدیریت را به عهده بگیرند که بنظر من بسیار مطالبه غلطی است.

♦️کارگران باید حق نظارت و کنترل در هئیت مدیره را داشته باشند نه خود مدیریت که تخصص و دانشی فراتر از تکنیک ها کاری و شناخت کارگری می‌خواهد.

♦️تجربه چین و روسیه در ده‌های انقلابی‌شان تجربه‌خوبی از شکست ایده مدیریت کارگران و مالکیت دولتی کامل است؛چرا که هزینه اشتباهات مدیریت را با بودجه عمومی کشور می‌پردازند و خیرجمعی کمتری دارد گرچه شاید برای کارگران هفت تپه بهتر باشد.

♦️وقتی مدیریت به دست کارگران غیرمتخصص واگذار شود اصل ایده‌ شورای ست که به زیر سوال می‌رود و به تدریج متاثر از فضای سیاسی کشور نگاه ایدئولوژیک هم بر مدیریت حاکم می‌شود.

♦️بازگشت مجدد کارخانه به دولت هم منجر به تحمیل هزینه زیاد به بودجه‌های عمومی کشور می‌شود.

♦️بنظر بهترین ایده خصوصی سازی مشروط با پذیرش کنترل و نظارت بیشتر کارگران است تا مخالفت سخت با کلیت خصوصی سازی

♦️آرنت که از مدافعان جدی شوراها بود در نقد حامیان این ایده می‌گوید:«اشتباه عظیم شوراها همیشه این بوده که مشارکت در امور همگانی را از مدیریت و اداره امور در جهت مصالح همگان بدرستی تمیز نداده اند.»


لینک نوشته اسماعیل بخشی

#روز_نوشت

🆔@dourneveshtha
نگاهی به کتاب محمد بن سلمان از بن هوبارد

✍🏻#علی_تقی‌پور

«برای اداره صحرانشینان، باید خلق و خوی صحرا‎نشینی داشت»

♦️ ۱۳ اوت ۱۹۸۵، زمانی‏که محمد بن سلمان به دنیا آمد خوش‎بین ترین فرد خاندان سعودی نیز گمان نمی‎کرد که او روزی ولیعهد سرمایه‎دارترین کشور عربی خواهد شد؛ چرا که او ۶ امین فرزند ملک سلمان بود و خود ملک سلمان نیز ۲۵ امین پسر از ۳۶ پسر عبدالعزیز، اولین شاه سعودی بود و به لحاظ موقعیت خانوادگی شانس کمی داشت تا به این مقام برسد ولی از آنجا که نظام های استبدادی، دموکراسیِ تک نفره هستند، با انتخاب‎شدن توسط ملک سلمان، به چنین موقعیتی دست پیدا کرد.

♦️در سال ۲۰۱۵ وقتی ملک عبدالله دوم درگذشت و ملک سلمان پادشاه سعودی شد برای اولین بار نام این شاهزاده جوان در رسانه ها و محافل سیاسی غربی شنیده شد و از اینرو کمتر شناختی از سابقه او وجود داشت و به گفته یکی از روزنامه‌نگاران: ما نمی‌دانیم او در گذشته چه کرده است تنها می‌دانیم چه نکرده‌ است، او مدیریت هیچ شرکت بزرگی را برعهده نداشته، در هیچ عملیات نظامی نقشی نداشته، به دانشگاه‌های خارجی نرفته، زبان انگلیسی نیاموخته و در هیچ کشورغربی اقامت طولانی مدت نداشته است.

♦️ملک سلمان ابتدا برادر کوچکتر خود را ولیعهد اعلام کرد و سپس محمد بن نایب برادرزاده‏ ی خود و اولین نوه عبدالعزیز را به جای او منصوب کرد. این انتخاب با استقبال بسیاری از کشورهای غربی و بخصوص آمریکا مواجه شد.

♦️محمد بن‎نایف از سال ۲۰۰۳ برای مبارزه با تروریسم همکاری های نزدیکی با سازمان سیا داشت و از سوی غربی‌ها چهره شناخته شده و قابل اعتمادی بود. او سیاست هایی در راه مبارزه با تروریسم در پیش گرفت که در جامعه سعودی نیز برای او محبوبیت آورد. او معتقد بود در راه مبارزه با تروریسم و افراطی‎گرایی اسلامی، باید مراقب بود بازداشت و کشتن یک مسلمان افراطی منجر به سر‎برآوردن چندین افراطی دیگر نشود و از اینرو برای حفظ منزلت اجتماعی خانواده‌هایی که فرزندان‎شان جذب گروه‌های تروریستی می‌شدند مقرر کرد اگر فرزندان‎شان به دست دولت کشته شدند نام آنها به‎عنوان شهید در راه مبارزه با تروریسم قید شود و اگر بازداشت شدند از خانواده‌های آنها حمایت مالی شود.

♦️دوره ولیعهدی محمد بن‎نایف اما چندان دوام نیاورد و سرانجام با فشار عموزاده‎اش مجبور به استعفا شد و از سال ۲۰۱۷محمد بن سلمان به طور رسمی دومین چهره قدرتمند سعودی شد.

♦️بن سلمان برخلاف برادران بزرگ‌ترش در غرب تحصیل نکرد و برخلاف بسیاری از شاهزادگان سعودی علاقه چندانی هم برای سفرهای پر خرج خارجی در پاریس و لندن از خود نشان نمی‌داد و بیشتر اوقات فراغت خود را در صحراهای عربستان ‌می‌‌گذراند و خلق و‎خوی تند صحرانشینی از خود نشان می داد و این ویژگی ها باعث شد در نزد پدر محبوب تر از برادران دیگر باشد ملک سلمان خلق و خوی تند و خشن او را می ستود و آن را لازمه حکمرانی به صحرا‎نشینان عربستان می دانست.

♦️بسیاری از کارشناسان امور عربستان و حتی مخالفان داخلی بن سلمان در مواجه با او حسی دوگانه دارند. از طرفی ایستادگی او و قدرت تصمیم گیری‎اش در مقابل محافظه کاران مذهبی را می ستایند که باعث شده زنان و جوانان در عربستان شاهد تغییرات ملموسی در آزادی های اجتماعی باشند و از طرف دیگر سیاست حذف مخالفان سیاسی و جنگ یمن را دو اشتباه بزرگ او می دانند که نشان داده، این شاهزاده جوان در لحظات شکست توانایی تغییر استراتژی خود را ندارد و در صورتی که پادشاه شود این خصلت او برای عربستان و منطقه فجایع بزرگتری رقم خواهد زد.

♦️بن سلمان معتقد است عربستان بعد از سال۱۹۷۹ دچار عقب‎گرد گشته و بسیاری از آزادی های اجتماعی جامعه خود را تحت تاثیر ظهور اسلام گرایی تندرو در منطقه قربانی کرده و او آمده است تا با حذف افراطیان در عربستان و چه در منطقه، چهره اصیل و رحمانی اسلام را به جهانیان بشناساند.

♦️او سه دشمن برای اسلام متصور است
یک گروه های تندرو مانند القاعده و داعش
دوم جریان اخوان‎المسلمین
و سوم حکومت ایدئولوژیک شیعی در ایران و تضعیف و حذف این سه دشمن را سیاست اصلی خود در منطقه می داند.

♦️ او برای اثبات مدعای خود، قوانین منع رانندگی زنان را لغو کرد، قانون حق قیمومیت را تغییر داد تا زنان بدون اذن همسران و پدران خود بتوانند ویزا بگیرند و از کشور خارج شوند و یک وزیر شیعی را وارد کابینه خود کرد و حق بازداشت را نیز از پلیس های مذهبی سلب کرد.نهاد پلیس مذهبی درعربستان بالاترین نشانه توافق وهمکاری روحانیت وهابی با خاندان سعودی است.


#معرفی_کتاب
#محمد_بن_سلمان
#بن_هوبارد

🆔@dourneveshtha

📌ادامه در لینک:https://bit.ly/2PFiJ4n
نگاهی به کتاب نیایش چرنوبیل از سوتلانا الکسیویچ

✍🏻
#علی_تقی‌پور

«تلاش می کنم معیشت روح را بیابم، زندگی روزهای معمولی مردم عادی را»

♦️بسیاری نام چرنوبیل را شنیده‎اند. برخی این فاجع را سرآغاز فروپاشی نظام ناکارآمد شوروی می دانند، فیلم ها و مستندات بسیاری از آن ساخته شده است که به ابعاد مختلف سیاسی و علمی این حادثه پرداخته، حادثه ای که بزرگترین فاجعه تکنولوژی در قرن بیستم شد و همچنان قربانی می گیرد.

♦️الکسیویچ-نویسنده بلاروس که در سال ۲۰۱۵ جایزه نوبل ادبیات را نیز در یافت کرده-برای روایت و ثبت تاریخ این فاجعه به سراغ سیاست‎مداران قدرتمند و دانشمندان و کارشناسان صاحب نظر نرفته است، تاریخی که او به دنبال روایت آن است «تاریخ احساسات انسانی»ست، «تاریخ روح» یک ملت در کشاکش جنگ ها و بحران ها؛ او تاریخ «زندگی های کوچک» را روایت می کند که در زمانه حوادث بزرگ به فراموشی سپرد شده‎اند. از عشق یک روستایی به خانه ای که نمی‎خواهد آن را ترک کند، از تردید یک سرباز نسبت به عمل قهرمانه‎اش که نمی‎داند ایثار بود یا خودکشی، از مهر و امید مادرانی که دل به معجزه بسته‎اند تا فرزندان سالم به دنیا آورند.

♦️تاریخ شفاهی ای که او در ظرف بیست سال گردآوری کرده است تاریخ دلتنگی،سردرگمی و عشق و نفرت انسان هایی است که ناگهان در دنیای ناشفاف و ناشناخته‎ی رادیواکتیو گرفتار آمدند، اسیر جنگی شدند که دشمن‎اش نامرئی است. جنگی که تمامی ندارد، فتح و پیروزی در آن نیست. تاریخی که همه سوژه هایش «جعبه سیاه»های شده‎اند که فاجعه را در تک تک سلول های خود ثبت شده دارند.

#معرفی_کتاب
#نیایش_چرنوبی
#سوتلانا_الکسیویچ

🆔@dourneveshtha
نوشیروانی و سرمایه داران نوظهور رانتی امروز

✍🏿علی تقی پور

♦️«بعد از تحریم‌ها سرمایه‌ها به سمت ما فرار کرد»، این عبارت تأمل برانگیزی ست که اخیرا یکی از سرمایه داران نوظهور رانتی و ۳۵ ساله، در توصیف شرایط مطلوب ایجاده شده بعد از تحریم به زبان آورده است. او معتقد است گروهی همچون او توانستند با اتکا به نبوغ و استعداد خود بازار را در روزهای پرتلاطم و آشفته بعد از تحریم به درستی تحلیل کنند و در بزنگاه‎های حساس سودهای کلانی به جیب بزنند.

♦️این قبیل سرمایه داران رانتی که یک شبه میلیاردها تومان به جیب زده‎اند چنان در دنیا توهم آلودی که زبان چرب و چاپلوسانه اطرافیان‎شان برای‌ آنها مهیا کرده غرق گشته‎اند که دیگر امتیازاتی را که به مدد رانت های اطلاعاتی و امنیتی شامل حالشان شده را تعبیر به نبوغ و استعداد تجاری خود می‌کنند.

♦️آری، سرمایه گاهی به سمت انسان فرار می‌کند، بخت و اقبال بخشی از بازی زندگی‌ست ولی حفظ سرمایه و هدایت آن نشان می‌دهد فرق هنر مردان عمل با مردان‎رانتی در کجاست، فرق مردانی که متکی به شرایط نا‎شفاف و فاسد هستند تا کسب سرمایه کنند و مردانی که به مدد تلاش و پشت کار خود سعی در خلق موقعیت‌ها دارند و البته در لحظاتی هم از بخت و اقبال نیز بهره می برند و بر سرمایه های خود می‎افزایند.

♦️یکی از این سرمایه‎دارانی که از بخت و اقبال کمال مطلوب را برد و بر سرمایه خود افزود و با خرج آن برای مردم، نام نیکی از خود برجای گذاشت سید حسن فلاح نوشیروانی است. جوانی که از یک خانواده روستایی برآمد و با ترک دیار خود دست تقدیر او را به خدمت در تجارت خانه‎ی یک تاجر یزدی کشاند و بعد از ۱۷ سال کسب تجربه توانست مستقلاً وارد دنیای تجارت شود. زبان آلمانی آموخت و شرکتی برای واردات تیر‎آهن و تجارت با اروپا تاسیس کرد.

♦️در سال ۱۳۳۵ بخت و اقبال به سراغش آمد، سه محموله آهن او از کانال سوئز گذشت و باقی محموله های آهن ایران به دلیل ملی شدن کانال سوئز و اختلاف بین مصر و انگلیس و فرانسه متوقف شد. کانال سوئز که سریع‌ترین مسیر تجاری دریایی بین آسیا و اروپا بود برای مدتی بسته شد.

♦️محموله آهن سیدحسین فلاح نوشیروانی حکم طلا را یافت و به معنی واقعی سرمایه‌‌ها به سمت او فرار کرد و ۲۰ میلیون تومان (معادل ۲ میلیون دلار) درآمد نصیب این تاجر کرد، این سرمایه هنگفت که به مدد بخت و اقبال نصیب او گشته بود به همراه دانش و پشتکاری که داشت یکی از پشتوانه های اصلی او در ارتقاء و گسترش تجارتش در آینده گردید.

♦️در سال ۱۳۵۰ که این تاجر سخت کوش در۶۹ سالگی درگذشت بیش از چهار پنجم (۴/۵) سرمایه های خود را خرج کارهای عامل المنفعه و خدمت به مردم کرد، پیشنهاد دولت برای انتخاب مرد سال را نپذیرفت و در افتتاح هیچ کدام از پروژه های خیریه‎ا‎ش اجازه نداد از او تقدیری شود. تا زمانی که زنده بود اجازه نداد در هیچ کدام از بناهای که با سرمایه او ساخته شده بود عکسی از او به نشانه تقدیر نصب گردد،به مکه نرفت و به آیت الله کوهستانی گفت تا وقتی می‌تواند با سرمایه‌اش فقر را از سر این مردم دور کند چه لزومی دارد پول خود را در سفر حج هزینه کند. از او خیرات و صالحات زیادی باقی مانده که از آن میان می توان به احداث دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، شیرخوارگاه و پرورشگاه، مدرسه فنی و حرفه‌ای، چهار دبستان ابتدایی، بانک خون در شهر بابل و احداث آب انبار در یزد و کمک به زلزله زدگان آمل و بندپی اشاره کرد.

♦️تفاوت بین سرمایه داران ملی همچون نوشیروانی و سرمایه داران رانتی امروزی را می توان در نگاه شان برای بهبود و ارتقا زندگی مردم درک کرد؛ رانت خواران امروز حفظ وضع موجود، که نتیجه اش تداوم فقر بدبختی مردم است را به چشم فرصتی برای مال اندوزی می نگرند و امثال نوشیرانی سرمایه های خود را وقف بهبود زندگی مردم می کنند.

نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار

نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین

📌منبع اطلاعت در مورد نوشیروانی برگفته از کتاب نوشیروانی مردی که هرگز نمی میرد از نوشین نوشیروانی است

#روز_نوشت
🆔@dourneveshtha
مشارکت در فعالیت های اجتماعی و غلبه بر حس‌ بی اعتمادی

📌علی تقی‌پور

♦️تیموتی اسنایدر در کتابش با عنوان «در برابر استبداد» نکته‌ای رو ذکر می‌کنه که فهمش بسیار ساده است ولی به همان میزان سادگیش در فهم ،پیاده کردنش در عمل بسیار مشکل و البته کاربردی و مفیده.

♦️اسنایدر میگه سیاست در نظام های استبدادی بسیار رازآلود، نا شفاف،تاریک و آلوده بنظر میرسه و از اونجای که هرفعالیتی در عرصه عمومی این جوامع ناخواسته با سیاست آغشته میشه، بسیاری به طور کل از مشارکت در فعالیت های اجتماعی که سیاسی هم نیستند،پرهیز می کنند و در نتیجه به همه کنش های اجتماعی حس بدبینی پیدا می کنن و مردم و جامعه به طور کل براشون به موجودات ناشناخته و غیرقابل اعتماد تبدیل میشن

♦️این بدبینی وقتی مسلط و فراگیر میشه باعث میشه «قابلیت اعتماد و یادگیری» در آدم های این جامعه تضعیف بشه، و در پی اون جامعه مدنی روز به روز ضعیف تر و ناتوان تر بشه.


♦️اسنایدر پیشنهاد میکنه در کارهای عمومی مثل فعالیت های خیره و چیزهای دیگه شبیه این حتما مشارکت کنید و‌ سعی کنید با گروهی از آدم ها کار مشترکی انجام بدین که در حلقه دوستان و نزدیکان شما نیستند تا اعتماد کردن در عرصه عمومی و یادگرفتن از دیگران رو تمرین کنید، برای اغلب ما فعالیت اجتماعی فقط با حلقه نزدیکان و دوستانمون ممکنه و با آدم های خارج از این حلقه، توان تفاهم و توافق نداریم .


♦️این حضور در عرصه عمومی و مشارکت در فعالیت های غیر سیاسی، تاثیرات سیاسی مهمی داره و باعث میشه از آشفتگی و رازآلودگی زندگی اجتماعی
در نظر ما کاسته بشه و تحقق سیاست دموکراتیک در آینده امر شدنی تری بشه.

♦️تا زمانی که آدم ها در عرصه عمومی باهم همکاری و کار مشترک جمعی نکنند دائما نسبت به یکدیگر بدبین هستند و نیرو و توان اجتماعی خودشون رو نادیده می‌گیرن و به دولت ها که میانجی اونها در مناسبت ها هستند وابسته میشن، اگر چه همزمان از همون دولت ها ناراضی هستند و دائما غر هم میزنند ولی خودشون رو ناتوان تر از اون احساس می‌کنن که چشم اندازی برای سیاست دموکراتیک و مردمی متصور باشن و در نهایت به استبداد موجود تن میدن، بخشی از این ناتوانی ریشه در نداشتن تجربه مشارکت در فعالیت اجتماعی با حلقه ای غیر از دوستان و نزدیکان فرد داره.

#روز_نوشت

🆔@dourneveshtha
روایتی از ونزوئلا، جدال بی پایان دولت و اپوزیسیون؛ با نگاهی به کتاب فرمانده از روری کارول

#علی_تقی‌پور

«برای درک انقلاب ها و مشارکت کنندگانش، باید آنها را از نزدیک مشاهده و از فاصله دور قضاوت کرد» سیمون بولیوار

♦️هوگو چاوز چهار سالش بود که مبارزان دموکراتیکِ کشورش توانستند بعد از سالها مبارزه، مارکوس پرز خمینس دیکتاتور نظامی این کشور را در سال ۱۹۵۸ از قدرت خلع کنند و جمهوری دمکراتیکی را بدون دخالت نظامیان در سیاست، برکشور حاکم کنند. جمهوری‎ای که علی رغم قوانین دموکراتیک‎اش، خیلی زود اسیر اُلیگارشی فاسدی گشت که کشور را به دو طبقه فقیر و غنی تقسیم کرد و بخش کثیری از طبقات فقیر را از مشارکت در فرآیندهای دموکراتیک کشور مأیوس و سرخورده کرد.

♦️هوگو چاوز ۱۶ سالش بود که به دلیل علاقه به بازی بیسبال وارد دانشکده افسری شد تا از آن طریق بتواند به پایتخت مهاجرت کند و با استفاده از امکانات ارتش به آرزوی ورزشی خودش جامه عمل بپوشاند. از سالها پیش ارتش این استراتژی را در پیش گرفته بود تا با جذب جوانان روستاییِ مناطق محروم، فرصت رشد و ترقی را برای آنها مهیا کند، جوانانی که به دلیل فقر امکان تحصیل در سطوح عالی را نداشتند.

♦️در ۲۲ اُمین سال زندگی چاوز، نفت ونزئولا ملی اعلام شد و درکنار آن کودتای نظامیان در کشورهای اطراف، ذهن او را به طور جدی درگیر سیاست کرد، در کتابخانه های ارتش مشغول مطالعه تاریخ آمریکای لاتین گشت و شیفته‎ی سیمین بولیوار رهبر مبارزات ضد استعماری شد و او را به عنوان الگو و اسطوره‎ی خویش انتخاب کرد. چاوز گرچه تا سال ۱۹۹۹ از مارکس اثری نخوانده بود ولی جذب نظریات مارکسیست روسی پلوخانوف شده بود. در سفرش به پرو این فکر در ذهنش نقش بست که راه نجات ونزوئلا از این حکومت فاسد اُلیگارشیک که تحت نام دموکراسی لیبرال دست های آلوده خود را پنهان کرده چیزی نیست جز اتحاد سه نیرویِ نظامی گری،ملی گرایی و چپ گرایی.

♦️ورشکستگی اقتصاد ونزوئلا در پی کاهش قیمت نفت در سال۱۹۸۰، و اعتراضات گسترده مردم در پایتخت به ناکارآمدی و فساد دولتمردان، اراده او برای مداخله در شرایط سیاسی کشور را قوی تر کرد. چاوز متأثر از فضای سیاسی کشور رسالتی انقلابی را برای خود در نظر گرفت. در سال ۱۹۹۲ به کمک ارتش به عنوان یک نظامی انقلابی دست به کودتا زد و تلویزیون ملی را در اختیار گرفت و پیام خود خطاب به ملت رنج کشیده‎ی ونزوئلا را قرائت کرد، بسیاری از کسانی که از وضع نابسامان موجود به تنگ آمده بودند به این نظامی ۳۸ ساله پر شور و شجاع دل بستند ولی کودتای او شکست خورد و به ۳۰ سال حبس محکوم گشت.

♦️چاوز دو سال بعد از زندان آزاد شد و در اتحادی سیاسی با گروهی از دانشجویان،کارگران و روشنفکران به مبارزات سیاسی-مدنی با اُلیگارشی حاکم پرداخت. شجاعت و زبانِ گیرای او در جذب طبقات محروم باعث شد که گزینه اول نیروهای مترقی و مخالف وضع موجود در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۸گردد. او با وعده اصلاح قانون اساسی و تغییر هندسه سیاسی قدرت به نفع مردم و تأسیس جمهوری پنجم و پایان دادن به فساد موجود، موفق شد پیروزی چشم گیری حاصل کند و رئیس جمهور کشور شود.

♦️او بعد از پیروزی در انتخابات، اولین وعده خود را عملی کرد و قانون اساسی را ملغی اعلام کرد و در قانون اساسی جدید به شوراهای محلات و شهر و روستا قدرت تازه ای بخشید و رابطه مردم با دولت را تسهیل کرد. افزایش قدرت شوراها، تضعیف قدرت فرمانداری ها و شهرداری ها را درپی داشت و دولت مرکزی نیز توانست بر حوزه اختیارات خود بیافزاید. او به مدد شوراها طیف وسیعی از مردم عادی و ساکنان حلبی نشین حاشیه شهرها را وارد چرخه تصمیمگیری کشور کرد و به آنها عزت نفس از دست رفته شان را باز بخشید. زبان عامه پسند و قدرت همدلی چاوز با محرومین او را محبوب این طبقه محذوف کرد.

♦️چاوز از همان ابتدای ریاست جمهوری قدرت رسانه را دریافت و با حضور پیوسته در شبکه های تلویزیونی سعی داشت رابطه خود با مردم را هر روز مستحکم تر کند اما همین حضور پیوسته در رسانه و ادبیات توهین‎آمیزش نسبت به مخالفین جامعه را به شدت دوقطبی کرد. او مخالفان خود را مشتی بچه سوسول، مفلوک و بدبخت می نامید و تلاش می کرد با تهییج موافقان خود در مناطق محروم و تحریک مخالفان خود که بیشتر از طبقات متوسط شهری بودند، فضای سیاسی کشور را ملتهب و انقلابی جلوه دهد تا با اتخاذ تصمیم های عجولانه و انقلابی بتواند بر مدیران سابق کشور که اکثریت پست های دولتی و مدیریت شرکت های صنعتی را برعهده داشتند غلبه کند.

📌ادامه مطلب در لینک

#معرفی_کتاب
#فرمانده
#هوگو_چاوز
🆔@dourneveshtha
چیره‌گی سیاست بر اخلاق؛مواجه با اعدام و تحریم

♦️سیاست در یک جامعه، تنها در یک شرایط ویژه می‌تواند بر معیارهای اخلاقی جامعه‌ای چیره شود و اخلاق را تابعی از خود گرداند، و آن زمانی است که فضای سیاسی کشور به شدت دوقطبی شود و ثانویتی قدرتمند حاکم شود؛ثانویتی که می تواند عقربه های قطب نمای اخلاقی کشور را به حرکت در آورد و درست و غلط اخلاقی را تابعی از خود کند.

♦️فضای پرشور و تلاطم دهه ۶۰ و موافقت و سکوت برخی از فعالین در قبال سیاست های حذفی و اعدام ها دسته جمعی،و یا فضای امروز کشور و همراهی برخی دیگر از فعالین با تحریم های ضد حقوق بشری و حتی جنگ، هر دو معلول چیرگی سیاست بر اخلاق است؛در فضای به شدت دوقطبی شده.

♦️نقد و قضاوت بر اعمال گذشته‌گان آسان است؛اما نگریستن بر اعمال خود، از دریچه تجربه های سخت پیشین،ضرورتی است که آسان محقق نمی شود.

#روز_نوشت

🆔@dourneveshtha
نگاهی به کتاب "آنچه در اتاق اتفاق افتاد" از جان بولتون

✍🏿 #علی_تقی‌پور

«دانفورد از من پرسید آیا سیاست اعلامی دولت با عنوان فشار حداکثری واقعا می تواند رفتار ایران را تغییر دهد؟ پاسخ دادم برای رژیم کنونی تصور انجام چنین کاری تقریبا غیرممکن است و فقط تغییر رژیم در ایران می تواند درنهایت مانع از دست یابی ایران به سلاح اتمی شود»

♦️جان بولتون سیاستمدار۷۲ ساله جمهوری خواه، یکی از جنجالی ترین سیاست‎مداران آمریکاست که مخالفان سرسختی در حزب دموکرات دارد و به دلیل مواضع غیر‎آشتی جویان و غیر‎منعطفش در برابر کشورهایی که او آنها را خطرات بالقوه برای ایالات متحده می داند، در عرصه بین‎الملل نیز به عنوان یک جنگ طلب تندرو شناخته می شود.

♦️بولتون که سابقه حضور در دولت های ریگان، بوش پدر و بوش پسر را در کارنامه خود داشت، گمان می کرد به دلیل همسویی نظراتش با ترامپ در مخالفت با سیاست خارجی اوباما، یکی از گزینه های اصلی دولت او برای پُست وزارت خارجه یا مشاور‎امنیت ملی است؛ اما تیم های انتقال قدرت تمایل چندانی برای حضور او در دولت نداشتند و در ابتدا از او دعوتی به عمل نیامد، ولی سرانجام پس از چندین مشاوره و گفتگو با شخص ترامپ، نظراتش مورد توجه او قرار گرفت و بعد از ۱۵ ماه با سمت مشاور امنیت ملی همراه با اختیار تام برای عزل و نصب کادرهای زیر‎دستش، وارد کاخ سفید شد و این کتاب روایتی ست از ۱۸ ماه حضور او در دولت دونالد ترامپ، از ۹ آپریل ۲۰۱۸ تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۹.

♦️بولتون در همان ابتدای حضورش در دولت ترامپ، متوجه آشفتگی و بی برنامه‎گی بی سابقه در کاخ سفید می شود، مقامات خارجی به جای وزرات خارجه پیغام های خود را از طریق جرارد کوشنر داماد و مشاور ترامپ به او منتقل می کنند و ترامپ بسیاری از تصمیمات مهم را قبل از مشورت با مشاوران از طریق توییتر علنی می کند، اموری که با توجه به سابقه بولتون در دولت های پیشین برای او بی سابقه و تعجب برانگیز است. بولتون اما در ابتدا این ناهماهنگی ها را ناشی از پیروزی غیر‎منتظره ترامپ و عدم آمادگی لازم تیم های انتقال قدرت می دانست که نتوانسته بودند انتخاب های درست و همسو با دولت داشته باشند و این مسئله باعث شده بود در ۱۵ ماه نخست، دولت در وضعیت تردید و ناتوانی برای تصمیم گیری و برنامه ریزی بلند مدت قرار بگیرد.

♦️۱۸ماه حضور در دولت ترامپ، به او آموخت که علی‎رغم همه‎ی همسویی‎هایش با ترامپ نمی‎تواند حضور موثر و مفیدی داشته باشد چرا که ترامپ درک متفاوتی از جهان و نقش آمریکا در آن دارد که با تجربیات او همخوان نیست. او ترامپ را رئیس جمهوری می داند که تلاش دارد سیاست های امنیت ملی را با تکیه بر غریزه، روابط شخصی با سران کشورهای خارجی و با شوهای تلوزیونی پیش ببرد و بیشتر از سیاست گذاری به فرآیند ها تکیه دارد.

«آن طور که من طی این ماه جولای پرمسئله متوجه شدم، ترامپ به دنبال هیچ استراتژی بزرگ بین المللی، یا حتی مسیری با ثبات نبود. طرز فکرش مانند مجمع الجزایری از نقاط بود مانند معاملات املاک ومستغلات شخصی»

♦️بولتون، عجله و اشتیاق شدید ترامپ برای ملاقات با رهبران کره شمالی و ایران و حصول یک توافق با آنها، و اصرارش برای خروج نیروهای آمریکا از عراق، سوریه و افغانستان را برای پایان دادن به جنگ هایی که ترامپ آن را «جنگ های بی پایان» و «هزاران مایل دورتر»، در خاورمیانه می خواند، دو نقطه ضعف بزرگ ترامپ در سیاست خارجی می داند.

♦️بولتون بارها در مواجه‎ی ترامپ با ایران و کره شمالی به سیاست های ریگان اشاره می کند و از ترامپ می خواهد بر سر تصمیمات خود محکم بایستد تا طرف مقابل سر خم کند و به هیچ وجه وارد پروسه های بی نتیجه و گام‎به‎گام « عمل در مقابل عمل» و کاهش تحریم ها نشود او مذاکرات ترامپ با رهبر کره شمالی را بی فایده و نمایشی مضحک ارزیابی می کند که نتیجه ای جز افزایش نگرانی متحدان آمریکا در شرق آسیا نداشته است.

♦️بولتون اصرار ترامپ برای خروج و کاهش نیروها در خاورمیانه، برای پایان دادن به «جنگ های بی پایان» را سیاستی غلط می‎داند و معتقد است جنگی که آغاز‎گرش ایالات متحده نبوده را نمی‎شود تنها با نظر آمریکا پایان داد و این خروج و کاهش نیروها، در بلند مدت منجر به تضعیف ایالات متحده و متحدانش و تقویت مخالفان منطقه ای آنها خواهد شد و بازگشت دوباره به این مناطق را بسیار پرهزینه تر خواهد کرد.

#معرفی_کتاب
#آنچه_در_اتاق_اتفاق_افتاد
#جان_بولتون

🆔@dourneveshtha
📌ادامه مطلب
مرده باد و زنده باد

✍🏾#علی_تقی‌پور

چو منصور از مراد آنان که بردارند* بر دارند**

*در “بردارند” اول،”بر” یعنی ثمره،میوه ..بردارند یعنی ثمره برده اند و به مراد رسیدند

**”بر دارند” دوم یعنی به دار آویخته شده‌اند

معنی بیت: آنها که مثل منصور حلاج به مرادشان رسیده‌اند به دار آویخته شده‌اند


♦️این دست پیام‌های عرفانی که می‌گوید: کسانی که به حقیقت رسیده اند یا خود سکوت اختیار کرده‌اند یا به نحوی ساکت شده اند؛پیام محوری اکثر اشعار اهل تصوف بوده، در مخالفت با متشرعین و روحانیون درباری که عمدتا از موضع بالا قصد تنبیه و هدایت مردم را داشتند و بسیار پرمدعا و پرگو بودند.

♦️جنبه مثبت این اشعار و آموزه ها این بود که با ساختن الگوهای رقیب و دست نایافتی از مردان خدا،از مدعیان پرشمار دین و شریعت مشروعیت زدای می‌کردند و یک حفاظ درونی یا ذهنی ایجاد می‌کردند تا عامه مردم مجذوب و مسحور این متشرعان حکومتی نشوند و آزادی خودشان را فدای پیروی بی‌چون و چرا از آنها، برای رسیدن به سعادت نکنند.

♦️و البته پیامد منفی‌ای هم داشت که نوعی «کمال گرایی افراطی» را در خصلت های فرهنگ ما نهادینه کرد که برخی اوقات مانع از واقع نگری و عقلانی اندیشیدن ما می‌شود.

♦️پیامد منفی این خصلت فرهنگی را بیشتر از همه می توانیم در عرصه سیاسی جستجو کنیم،این که ما هنوز بدنبال سیاستمداران بی عیب و نقص می‌گردیم یا از برخی چهره های سیاسی درگذشته، نمادهای بی‌بدیل از پاکی و صداقت و مردم دوستی می‌سازیم و آنها را در اوج کمالات مطلوب ترسیم می‌کنیم، خود بخشی از این خصلت دیرینه فرهنگی است.

♦️ما عموما فراینده ها و دوران‌های تاریخی را نه با ساختارها و سیستم ها بلکه با آشناترین مکانیزم تحلیلی خود یعنی سنجش کمالات شخصی و بعضا اخلاقی افراد بررسی می‌کنیم و برای همین نیز همچنان «مرده باد» و «زنده باد» ورد زبان ماست،از مرگ بر شاه یا فلانی، به رضا شاه یا فلانی روحت شاد دائما در نوسان‌ایم و این پدیده در ما ریشه‌ عمیق فرهنگی و تاریخی دارد.

#روز_نوشت

🆔@dourneveshtha
در این سال‌های خشم و نفرت، فعالین سیاسی بسیاری دیدم که جز افزودن برخشم مردم و تعمیق حس استیصال و ناامیدی هیچ چیز در چنته نداشته‌اند.

مهدی اما با تمام ظلم هایی که متحمل شد نیرو و انگیزه اش را هرگز از خشم و نفرت نگرفت و جز عشق به مردم چیزی از کلامش خارج نشد.

مهدی با زبانی مدنی و کلامی خیرخواهانه در کنار مردم ایستاده تا از رنج آنها بکاهد.

مهدی برای من همواره یک الگوی فعال مدنی سیاسی خیرخواه بوده، سرشار از عشق و امید به فردای ایران

#مهدی_حاجتی

🆔@dourneveshtha
سیاست تحمیل شکست های پی‌درپی

♦️خیلی ها این پرسش رو مطرح می کنن که چرا ج ا در این شرایطی که پشتوانه مردمی نداره و اوضاع اقتصادی‌ش خرابه انقدر دست به اعدام و جنایت می‌زنه و با مردم خودش لج میکنه.

♦️این رفتار از منظر ما معقول نمیاد، ولی در دوره استالین وقتی خطر جنگ جهانی پیش بینی میشد سیستم استالین دقیقا دست به همین رفتار زد

♦️در این نوع سرکوب برخلاف سرکوب های دوره شکل‌گیری ثبات انقلاب، لازم نیست کسی رو به کاری که کرده مجبور به اعتراف کرد،بلکه باید با ضربات پی درپی و پرونده سازی های دروغین، مقاومت جامعه رو درهم شکست،چون حزب و اپوزیسیونی در مرزها وجود نداره فقط شورش های توده ای که ممکنه دولت رو زمین بزنه .

♦️سازمان امنیت شوروی نزدیک ۷ سال این سیاست رو کاملا حساب شده بکار برد و نتیجه گرفت

♦️استالین معتقد بود اینکه در اوج دوران جنگ، مخالفان نتونستن به سبک انقلاب بلشویکی خودشون (که در اوضاع نابسامان جنگ جهانی اول دولت مرکزی رو شکست دادن با شورش مردم) قیام کنند و کشور حتی در جنگ هم پیروز بشه و فاتح برلین بشه، مدیون سیاست مشت آهنی اون دوره است،گرچه قربانی زیاد گرفت


♦️امنیتی ها دیگه دنبال تواب سازی نیستند فقط دنبال سناریوسازی و شکستن مقاومت ها اجتماعی و مردمی میرن،قربانی انتخاب می‌کنن تا مردم متحد بشن و بعد مقاومت رو درهم بشکنن،هدف تحمیل پی در پی شکست به جامعه است تا قدرت تجمیع اراده ها وجود نداشته باشه.

#روز_نوشت

🆔@dourneveshtha
استاوروگین یا ابلوموف؟نگاهی به توییتر فارسی

#علی_تقی‌پور

«فاشیسم کردار نفرت است وهر شکلی از نفرت،اگر وارد سیاست شود،یا راه فاشیسم راهموار،یا آنرا تثبیت می کند»
آلبرکامو

♦️فضای سیاسی غالب بر توییتر فارسی را می توان بر اساس شخصیت های رمان های روسی به‎ این شکل توصیف و خلاصه کرد، ابلوموف های که به‎روی کاناپه دراز کشیده‎اند و از زبان استاوروگین سخن می گویند.

♦️استاوروگین یکی از شخصیت های اصلی رمان جن زدگان داستایوفسکی ست، فردی صریح، شخصیتی کاریزماتیک و دارای قدرت رهبری؛ او مانع اخلاقی یا ترسی را در راه پیگیری خواست‎ها و امیالش نمی‎پذیرد و این بی‎قیدی و نترس بودن، جذابیت خاص و قدرت تاثیر گذاری و محبوبیت ویژه ای به او می‌بخشد و البته با وجود همه این ويژگی‌‎ها که از او یک سوژه انقلابی می سازد؛ خود او در عمل ابژه و ابزار دست فرد دیگری است که از نگاه داستایوفسکی یک روح شیطانی دارد.

♦️ابلوموف در اثر ایوان گنچاروف اما شخصیتی کاملا متضاد او است، لنین در یک سخنرانی در سال ۱۹۲۲ می گوید: «روسیه سه انقلاب را از سر گذرانده، و هنوز ابلوموف ها باقی اند ...».ابلوموف نه سوژه قدرتمندی است نه ابژه دست دیگری. او اساسا اسیر تنبلی ،بی تحرکی و رخوت خود است و جسم تنبل‎اش حتی غریزه نفع پرستی او را سرکوب کرده و هیچ انگیزه‎ی ساختن و طرح افکندن برای آینده ای که خود فاعل آن باشد را ندارد و از این حیث با کاربران توییتری مدنظر مشابهت دارد.

♦️بین توان واقعی کاربران توییتر در عرصه اجتماعی و اهدافی که از آن در فضای مجازی سخن می گویند یک فاصله بزرگ وجود دارد، فاصله ای به اندازه تضاد و دوری شخصیت استاوروگین از ابلوموف؛ فاصله ای که خود ناشی از فقدان نگاه راهبردی به سیاست است. قدرت در عرصه اجتماعی محصول تفاهم و همکاری نیروهای اجتماعی و جنبش ها است نه صرفا هم افزایی خشم توده ها؛ همکاری نیز مستلزم داشتن راهبرد و طرح عملی است که خود مشروط است به داشتن تحلیلی درست و فهمی مشترک از مناسبات قدرت های موجود چه در عرصه داخلی چه در سطح بین المللی.

♦️شعارهای رادیکال و هم افزایی خشم، نمی تواند جایگزین مناسبی برای فقدان تحلیل و سیاست راهبردی قرار گیرد. بدون سنجش درست از توان اجتماعی و بضاعت های واقعی، انتخاب اهداف ایده‎آل و مطلوب ممکن است به بی عملی و سرخوردگی مضاعف منتهی شود. به عبارت دیگر، آژیتاسیون‌های سیاسی به مدد رسانه های پرشمار، آن‎هم به شیوه‌های تهییجی و احساسی، پاسخ درخوری برای پرسش های سیاسی و معضلات واقعی موجود نیست و حتی می تواند فضا را چنان آکنده از خشم و هیجان کند که مشکلات واقعی و ریشه های آن فراموش گردند و حاشیه های سطحی، شخصی و هیجان انگیز به جای متن بغرنج ، پیچیده و واقعی مشکلات بنشیند.

♦️صدای مردم بودن با موج سواری بر خشم آنها یکی نیست، همانطور که همدلی با مردم با هم افزایی خشم یکی نیست، گرچه این موج سواری ها برای فعال سیاسی محبوبیت آور است ولی مقبول نیست چرا که معقول نیست و از رنج مردم نمی‎کاهد و فضا را هم بر شناخت ،تحلیل ،گفتگو و هم اندیشی موثر تنگ تر می کند. خشم مردم واقعی و به حق است ولی برای تغییر شرط کافی نیست.

♦️اقتضای تحقق یک سیاست موثر و راهبردی این است که فعالین سیاسی چندان متاثر از خشم اجتماعی توده ها قرار نگیرند که خشم در نظرشان ناخواسته معیار تشخیص سره از ناسره گردد و هر نظر یا سخنی که بازتاب دهنده‎ی خشم جامعه نباشد را بدون تأمل مردود شمارند و میزان خشم،میزان سنجش حقیقت سخن گردد و البته شرط عقل است که زبان مواجه با مردم رنج کشیده، باید زبان همدلی باشد.

#روز_نوشت

🆔@dourneveshtha
اگر بود امروز ۲۸ ساله‌ می‌شد

♦️اون شب رو خوب یادمه، شهر پر از لباس‌شخصی‌های موتور سوار شده بود، به صورت گروهی محله به محله سرک می‌کشیدن و «حیدر حیدر» می‌گفتن، یکی با صدای بلند داد می‌زد «حزب‌الله»، کل گروه‌شون می‌گفت «ماشالله». وقتی می‌شنیدن محله‌ای شعار «یا حسین میر‎حسین» داده سریع اعزام می‌شدن و وقتی از کنار جمعیت رد می‌شدن دنبال دستبند‎سبزها بودن تا ایست بدن و بازرسی‌شون کنن. تو چشمات نگاه می‌کردن «مرگ بر فتنه‌گر» می‌گفتن و با عربده ‎ها‎شون نفرت می‌پاشیدن تو صورتت، اسلحه و باتوم و گاز اشک‌آور دست اینها بود و وقتی می‌گفتن «نایست» و «گمشو خونه»،ناچار بودی که راه بیافتی و بری خونه. یه جاهایی کل چهار راه رو قرق می‌کردن و با باتوم در پیاده‎رو ها مردم رو نگه می‌داشتن و جیب‌ کاپشن و داخل کیف ها رو می‌‌گشتن.

♦️غروب با دوتا از دوستان رفته بودیم خیابون تا شعارهای جنبش سبز رو تکرار کنیم و نشون بدیم جنبش همچنان زنده است، آدم های مثل خودمون رو زیاد می‌دیدم جوون های سرگردونی که دنبال محله‌ای می‌گشتن که تجمعی شکل گرفته باشه. خیابون بعد انتخابات ۸۸ برامون حکم صحن دانشگاه رو پیدا کرده بود که می‌شد توش اعتراض کرد و بر‎علیه مسئولین شعار داد. هر تجمعی می‌رفتیم یکی دو تا هم دانشگاهی رو می دیدم، با وجود همه سرکوب ها فضا خیلی نشاط و امید داشت. ایستادگی رهبران جنبش و دوستان زندانی سبز روحیه عجیبی به همه داده بود راستش مهم نبود آخرش چی‌ میشه اینکه همه سر عهد خودشون ایستادن آدم رو عجیب دلگرم می‌کرد. همه معترضان رو انگار می‌شناختی حس همبستگی عجیبی بین معترضین بود. نیروی «امید» ده‌ها بار قوی‌‌تر از حس خشم و نفرت به آدم قدرت ادامه دادن می‌داد.

♦️اون شب‌هم گرچه تجمع بزرگی شکل نگرفت ولی همین که کلی آدم مثل خودت رو می‌دیدی که کوچه به کوچه قدم می‌زنن و دنبال یک فرصت هستن برای اعتراض و شعار دادن، حس رضایت خوبی پیدا می‌کردی.

♦️ساعت ده شب برگشتیم خونه،یکی پیام داد فیسبوک رو چک کن. پیام این بود: یکی از ورودی های جدید دانشگاه که نمی‌شناسی کشته شده. اول باور نکردم گفتم شایعه است. سایت‌های سبز رو چک کردم خبری نبود، دوباره پیگیر شدیم. یک وبلاگ پیدا کردیم شرحی از واقع رو نوشته بود ولی اسم کسی رو نیاورده بود. دوستی که خبر داده بود بار دوم جزئیات بیشتری داد. گفت دانشجویی که کشته شد اسمش بهنود رمضانی ه و الان تو سردخونه است. خبر متاسفانه درست بود.

♦️بهنود در چنگال یکی از این «حیدر،حیدر» گویان اسیر شد و زیر ضربات باتوم جان خودش رو از دست داد و هرگز به خانه برنگشت. هنوز بعد ده سال غم رو میشه در چهره مادرش دید، که اگر بود امروز ۲۸ ساله می‌شد اگر بود ... یادش گرامی🌹.

📌عکس هم مربوط به دهمین سالگرد تولد بهنود بعد اون تاریخه، که در اون خانواده و هم‎دانشگاهی های بهنود بر مزارش گرد هم اومدن.

🆔@dourneveshtha