Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation سمپتوم بنیادی نفس حرف زدن است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم دوره اول(۱۰خرداد۱۳۸۰)
از کلاس های عرصه فرویدی_مکتب لکان
زکریان معتقد است که در متن تقاضا برای روانکاوی که در آن سوژه میخواهد حرف بزند تا سمپتومش بر طرف شود، تمام پارادوکس سوژه نهفته است. در واقع چطور ممکن است که حرف زدن باعث از بین رفتن سمپتوم بشود، در حالی که سمپتوم بنیادی نفس حرف زدن است، یعنی قرار داشتن در قلمرو کلام؟ با چنین تعریفی سوژه پسیکوتیک را میتوان نرمال تلقی کرد زیرا که از این سمپتوم بنیادی رنج نمیبرد. با این همه سوژههای پسیکوتیکی هستند که درخواست روانکاوی میکنند. به نظر میشل سیلوستر سمپتوم پسیکوتیک این است که نزد او دلالت یا Signification در حال تعلیق است. این دلالت معلق و تهدیدآمیز هرگز قادر نیست که به سرانجامی برسد چون یک دال اساسی یعنی «نام پدر» غایب است. سوژه پسیکوتیک در نتیجه دست به ایجاد یک متافور جایگزین میزند، متافوری که جایگزین نام پدر میگردد. با این ترتیب میتوان صحبت از سمپتوم جایگزین نزد پسیکوتیک کرد. بدبخت کسی که سمپتومی ندارد، از سمپتوم نمیتوان صرف نظر کرد، حتی نرمالیته خودش یک سمپتوم است و شاید خطرناکترین آنها. بنابراین اگر سمپتوم الزامی است در جریان یک روانکاوی چه بر سر آن میآید و پایان کار به کجا میکشد؟ لکان در سمینار RSI میگوید: «من سمپتوم را این گونه تعریف میکنم: روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، آن گونه که ناخودآگاه او را تعیین میکند». روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، این تعریف سمپتوم است. تعریف سمپتوم به عنوان صور مختلف لذت بردن یا ژوئیسانس به این معنی است که سمپتوم در نفس خودش حاوی «غیرقابل درمان» است. زیرا که به هر صورت و به هر شکل بالاخره نوعی ژوئیسانس باقی میماند، اگرچه که اشکال مختلف ژوئیسانس دارای ارزشهای مساوی نیستند. پس اگر برای سوژه در جریان روانکاوی چیزی در ارتباط با سمپتوم تغییر میکند آن چیز در نحوه لذت بردن سوژه است. وقتی که کسی به روانکاو مراجعه میکند، درخواست درمان دارد، تقاضای روانکاوی میکند، در واقع او به دنبال دانش است، دانش آنالیست و نه دانش ناخودآگاه خودش. در حقیقت از این دومی یعنی دانش ناخودآگاه خودش هیچ چیز نمیخواهد بداند. از این دانشی که در جایگاه حقیقت قرار گرفته و او با زحمت زیاد سعی میکند که از آن حذر کند و آن را با کمال دقت در پشت سمپتومش مخفی میکند.
این دانش یک شقاق است، یک شکاف است که او از این که سوژه آن باشد امتناع میورزد، از آن احساس گناه میکند، سعی در حذر کردن، پوشاندن، انکار کردن این دانش به قیمت درد و رنج فراوان دارد و این امر او را وادار میکند که از اشتیاق خود صرف نظر کرده و به ژوئیسانس سمپتوم پناه ببرد. از طریق درخواست، درخواست از آنالیست، درخواست از دانش فرض شده او، رابطهای با دانش برقرار میشود، رابطه با دال، با Signifier ، و به این ترتیب است که سوژه وارد عشق انتقال میشود، وارد Transferance میشود. انتقال شرط لازم برای انجام یک روانکاوی است ولی نه شرط کافی آن...
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #روانکاوی #سوژه #سمپتوم #دال #متافور #نرمالیته #ژوئی_سانس #ناخودآگاه #انتقال
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
از کلاس های عرصه فرویدی_مکتب لکان
زکریان معتقد است که در متن تقاضا برای روانکاوی که در آن سوژه میخواهد حرف بزند تا سمپتومش بر طرف شود، تمام پارادوکس سوژه نهفته است. در واقع چطور ممکن است که حرف زدن باعث از بین رفتن سمپتوم بشود، در حالی که سمپتوم بنیادی نفس حرف زدن است، یعنی قرار داشتن در قلمرو کلام؟ با چنین تعریفی سوژه پسیکوتیک را میتوان نرمال تلقی کرد زیرا که از این سمپتوم بنیادی رنج نمیبرد. با این همه سوژههای پسیکوتیکی هستند که درخواست روانکاوی میکنند. به نظر میشل سیلوستر سمپتوم پسیکوتیک این است که نزد او دلالت یا Signification در حال تعلیق است. این دلالت معلق و تهدیدآمیز هرگز قادر نیست که به سرانجامی برسد چون یک دال اساسی یعنی «نام پدر» غایب است. سوژه پسیکوتیک در نتیجه دست به ایجاد یک متافور جایگزین میزند، متافوری که جایگزین نام پدر میگردد. با این ترتیب میتوان صحبت از سمپتوم جایگزین نزد پسیکوتیک کرد. بدبخت کسی که سمپتومی ندارد، از سمپتوم نمیتوان صرف نظر کرد، حتی نرمالیته خودش یک سمپتوم است و شاید خطرناکترین آنها. بنابراین اگر سمپتوم الزامی است در جریان یک روانکاوی چه بر سر آن میآید و پایان کار به کجا میکشد؟ لکان در سمینار RSI میگوید: «من سمپتوم را این گونه تعریف میکنم: روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، آن گونه که ناخودآگاه او را تعیین میکند». روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، این تعریف سمپتوم است. تعریف سمپتوم به عنوان صور مختلف لذت بردن یا ژوئیسانس به این معنی است که سمپتوم در نفس خودش حاوی «غیرقابل درمان» است. زیرا که به هر صورت و به هر شکل بالاخره نوعی ژوئیسانس باقی میماند، اگرچه که اشکال مختلف ژوئیسانس دارای ارزشهای مساوی نیستند. پس اگر برای سوژه در جریان روانکاوی چیزی در ارتباط با سمپتوم تغییر میکند آن چیز در نحوه لذت بردن سوژه است. وقتی که کسی به روانکاو مراجعه میکند، درخواست درمان دارد، تقاضای روانکاوی میکند، در واقع او به دنبال دانش است، دانش آنالیست و نه دانش ناخودآگاه خودش. در حقیقت از این دومی یعنی دانش ناخودآگاه خودش هیچ چیز نمیخواهد بداند. از این دانشی که در جایگاه حقیقت قرار گرفته و او با زحمت زیاد سعی میکند که از آن حذر کند و آن را با کمال دقت در پشت سمپتومش مخفی میکند.
این دانش یک شقاق است، یک شکاف است که او از این که سوژه آن باشد امتناع میورزد، از آن احساس گناه میکند، سعی در حذر کردن، پوشاندن، انکار کردن این دانش به قیمت درد و رنج فراوان دارد و این امر او را وادار میکند که از اشتیاق خود صرف نظر کرده و به ژوئیسانس سمپتوم پناه ببرد. از طریق درخواست، درخواست از آنالیست، درخواست از دانش فرض شده او، رابطهای با دانش برقرار میشود، رابطه با دال، با Signifier ، و به این ترتیب است که سوژه وارد عشق انتقال میشود، وارد Transferance میشود. انتقال شرط لازم برای انجام یک روانکاوی است ولی نه شرط کافی آن...
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #روانکاوی #سوژه #سمپتوم #دال #متافور #نرمالیته #ژوئی_سانس #ناخودآگاه #انتقال
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
«ژویی سانس مشترک خیلی بیشتر از اهداف مشترک آدم ها را به هم پیوند می دهد.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
«ژویی سانس مشترک خیلی بیشتر از اهداف مشترک آدم ها را به هم پیوند می دهد.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «ژویی سانس مشترک خیلی بیشتر از اهداف مشترک آدم ها را به هم پیوند می دهد.» @doostdaran_freudianassociation 💬👇
از کوزه همان برون تراود که در اوست
نویسنده: مرجان پشت مشهدی
....
جالب است که چه چیزهایی در صحبت های آقای دکتر «تکرار» می شود: «متاسفانه گاهی هم وارونه صحبت کردن خریدار دارد. …حمید عنایت … میگفت که: اگر میخواهی لغتسازی کنی مهم نیست که چه لغتی میسازی و معادل میآوری، مهم آن است که به هنگام استفاده محکم و قاطع آن را به کار ببری؛ مخاطب شما فکر میکند که این لغت در کتاب لغت هم بوده و او بلد نیست. متاسفانه در اینجا هر کس قاطعتر و محکمتر صحبت کند مخاطب بیشتری کسب میکند، نه آنکه منطقیتر صحبت کند. چون قرار نیست تحلیل کنند، وقتی از در بیرون آمدند یا صحبت تو را پذیرفتهاند و یا نپذیرفتهاند، و این بستگی دارد به آنکه تو چقدر با قاطعیت حرفت را زده باشی.»..و چقدر این نگاه را به مردم داشتن معنادار است و البته این عطش برای جمع کردن «مخاطب بیشتری» که «قرار نیست تحلیل کنند».
آیا حرف فروید این نبوده که آنچه در ناخودآگاه هر آدمی می گذرد در تمام اعمال او حتی «اعمال بی هدفش»..جاری می شود؟ «… نه تنها در من ‘وجود دارد’ بلکه گاهی از من به بیرون ‘سر می زند’»..آیا روانکاوی در تمام تحقیقاتش ثابت نکرده که هیچ عمل تصادفی وجود ندارد و آدم ها اگر کاری را می کنند از جایی می آید که «نیت مندی»..هست؟ و اتفاقاً بر عکس جناب صنعتی من فکر می کنم که مردم آنقدرها هم … نیستند. اگر کسی دروغ شما را باور می کند، منفعتی در آن باور دارد نه اینکه نمی داند شما دروغ گفته اید، آخر از «ناخودآگاه به ناخودآگاه یک راه مستقیم هست»..و این فقط یک «همدستی» است وگرنه «آدم ها در ناخودآگاهشان همه چیز را می دانند»..و برای همین است که «ناخودآگاه همیشه کار خودش را می کند».. «بخصوص اگر این یک آش نوروتیک باشد»..
آن مردمی هم که شما ازشان حرف می زنید سرشان کلاه نمی رود. همانطور که دکتر کدیور می گویند: «ژویی سانس مشترک خیلی بیشتر از اهداف مشترک آدم ها را به هم پیوند می دهد.»...
برای مطالعه کل مقاله به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#دروغ #اهداف #تبانی #فساد #نیات #ژویسانس_مشترک #گروه_بندی
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
نویسنده: مرجان پشت مشهدی
....
جالب است که چه چیزهایی در صحبت های آقای دکتر «تکرار» می شود: «متاسفانه گاهی هم وارونه صحبت کردن خریدار دارد. …حمید عنایت … میگفت که: اگر میخواهی لغتسازی کنی مهم نیست که چه لغتی میسازی و معادل میآوری، مهم آن است که به هنگام استفاده محکم و قاطع آن را به کار ببری؛ مخاطب شما فکر میکند که این لغت در کتاب لغت هم بوده و او بلد نیست. متاسفانه در اینجا هر کس قاطعتر و محکمتر صحبت کند مخاطب بیشتری کسب میکند، نه آنکه منطقیتر صحبت کند. چون قرار نیست تحلیل کنند، وقتی از در بیرون آمدند یا صحبت تو را پذیرفتهاند و یا نپذیرفتهاند، و این بستگی دارد به آنکه تو چقدر با قاطعیت حرفت را زده باشی.»..و چقدر این نگاه را به مردم داشتن معنادار است و البته این عطش برای جمع کردن «مخاطب بیشتری» که «قرار نیست تحلیل کنند».
آیا حرف فروید این نبوده که آنچه در ناخودآگاه هر آدمی می گذرد در تمام اعمال او حتی «اعمال بی هدفش»..جاری می شود؟ «… نه تنها در من ‘وجود دارد’ بلکه گاهی از من به بیرون ‘سر می زند’»..آیا روانکاوی در تمام تحقیقاتش ثابت نکرده که هیچ عمل تصادفی وجود ندارد و آدم ها اگر کاری را می کنند از جایی می آید که «نیت مندی»..هست؟ و اتفاقاً بر عکس جناب صنعتی من فکر می کنم که مردم آنقدرها هم … نیستند. اگر کسی دروغ شما را باور می کند، منفعتی در آن باور دارد نه اینکه نمی داند شما دروغ گفته اید، آخر از «ناخودآگاه به ناخودآگاه یک راه مستقیم هست»..و این فقط یک «همدستی» است وگرنه «آدم ها در ناخودآگاهشان همه چیز را می دانند»..و برای همین است که «ناخودآگاه همیشه کار خودش را می کند».. «بخصوص اگر این یک آش نوروتیک باشد»..
آن مردمی هم که شما ازشان حرف می زنید سرشان کلاه نمی رود. همانطور که دکتر کدیور می گویند: «ژویی سانس مشترک خیلی بیشتر از اهداف مشترک آدم ها را به هم پیوند می دهد.»...
برای مطالعه کل مقاله به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#دروغ #اهداف #تبانی #فساد #نیات #ژویسانس_مشترک #گروه_بندی
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
روانکاوی به یک سوژه اجازه می دهد تا آنچه را باعث شده عاشق شود، یا آنچه میل او به دیگری را به وجود آورده، قاب بندی و بیان کند.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
روانکاوی به یک سوژه اجازه می دهد تا آنچه را باعث شده عاشق شود، یا آنچه میل او به دیگری را به وجود آورده، قاب بندی و بیان کند.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation روانکاوی به یک سوژه اجازه می دهد تا آنچه را باعث شده عاشق شود، یا آنچه میل او به دیگری را به وجود آورده، قاب بندی و بیان کند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
نویسنده: ژک الن میلر
ترجمه: محسن منجی
عشق در روانکاوی انتقال نامیده میشود.
خودِ مفهوم عشق؛ آنچه این مفهوم را در روانکاوی مسألهدار میکند، زیر سلطهی مفهوم و پروبلماتیک انتقال است. از این منظر ظاهراً عشق چیزی جز یک جابهجایی، جز یک اشتباه نیست. من کسی را دوست دارم چون فرد دیگری را دوست دارم. به همین دلیل است که در روانکاوی عشق با یک عدمِ اصالت معین و قطعی، مشخص میشود. حتا بهنظر میرسد روانکاوی از عشق ارزش زدایی میکند، بهنظر میرسد روانکاوی به نوعی موجب تنزلِ مقامِ زندگی عاشقانه میشود. تجربهی عشق چیزی همچون گم کردنِ خود در یک هزارتو است. عشق خصلتی هزارتویی دارد. فرد در مسیرهای عشق راه خود را پیدا نمیکند؛ فرد خودش را پیدا نمیکند.
باوجود این، روانکاوی راه عشق را در پیش میگیرد. هیچ تحلیل یا روانکاویای بدون انتقال نمیتواند وجود داشته باشد. آن توصیهی تکنیکیِ روانکاوان پست-فرویدی را به یادآورید که طبق آن روانکاو از عمل تفسیر تا زمان به وجود آمدن انتقال خودداری میکند.
عمل روانکاو خودش به خصلت اتوماتیک و خودکار عشق مشروعیت میدهد و آن را بهکار میگیرد. عشق مبتنی بر انتقال به صورت منظم، در وضعیت روانکاوانه پدیدار میشود. عنصر جدیدی که روانکاوی به پروبلماتیک عشق اضافه میکند دقیقا ایده و مفهوم خصلت اتوماتیک عشق است. دوست داشته شدن برای روانکاو بودن کافی است.
در عشق عنصری پیشامدی( امکانِ خاص) وجود دارد. عشق، متکی بر مواجهههایی شانسی است، با استفاده از اصطلاحات ارسطو میتوان گفت: در عشق نوعی بخت (tyche) وجود دارد، «مواجههای شانسی». اما روانکاوی به عنصر ضروری دیگری هم در عشق مشروعیت میبخشد، عنصریکه در تقابل با شانس است :مکانیسم خودکار عشق(“automaton” ، واجد چنین معانیای هم هست:ماشین، ماشینوارگی، خود-عملگری، خودکاری، و البته نوعی بیاحساسی. م. م)
بزرگترین اکتشافات روانکاوی در مورد عشق به این قلمروتعلق دارند.روانکاوی به یک سوژه اجازه میدهد تا آنچه را باعث شده عاشق شود، یا آنچه میل او به دیگری را به وجود آورده، قاببندی و بیان کند. فروید این علت را «شرط عشق» مینامید.(Liebes Bedingung)
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#انتقال #عشق #عاشق #اکتشاف #مواجهه #بخت
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
موزیک ویدئو: آثار ونگوگ
@doostdaran_freudianassociation
ترجمه: محسن منجی
عشق در روانکاوی انتقال نامیده میشود.
خودِ مفهوم عشق؛ آنچه این مفهوم را در روانکاوی مسألهدار میکند، زیر سلطهی مفهوم و پروبلماتیک انتقال است. از این منظر ظاهراً عشق چیزی جز یک جابهجایی، جز یک اشتباه نیست. من کسی را دوست دارم چون فرد دیگری را دوست دارم. به همین دلیل است که در روانکاوی عشق با یک عدمِ اصالت معین و قطعی، مشخص میشود. حتا بهنظر میرسد روانکاوی از عشق ارزش زدایی میکند، بهنظر میرسد روانکاوی به نوعی موجب تنزلِ مقامِ زندگی عاشقانه میشود. تجربهی عشق چیزی همچون گم کردنِ خود در یک هزارتو است. عشق خصلتی هزارتویی دارد. فرد در مسیرهای عشق راه خود را پیدا نمیکند؛ فرد خودش را پیدا نمیکند.
باوجود این، روانکاوی راه عشق را در پیش میگیرد. هیچ تحلیل یا روانکاویای بدون انتقال نمیتواند وجود داشته باشد. آن توصیهی تکنیکیِ روانکاوان پست-فرویدی را به یادآورید که طبق آن روانکاو از عمل تفسیر تا زمان به وجود آمدن انتقال خودداری میکند.
عمل روانکاو خودش به خصلت اتوماتیک و خودکار عشق مشروعیت میدهد و آن را بهکار میگیرد. عشق مبتنی بر انتقال به صورت منظم، در وضعیت روانکاوانه پدیدار میشود. عنصر جدیدی که روانکاوی به پروبلماتیک عشق اضافه میکند دقیقا ایده و مفهوم خصلت اتوماتیک عشق است. دوست داشته شدن برای روانکاو بودن کافی است.
در عشق عنصری پیشامدی( امکانِ خاص) وجود دارد. عشق، متکی بر مواجهههایی شانسی است، با استفاده از اصطلاحات ارسطو میتوان گفت: در عشق نوعی بخت (tyche) وجود دارد، «مواجههای شانسی». اما روانکاوی به عنصر ضروری دیگری هم در عشق مشروعیت میبخشد، عنصریکه در تقابل با شانس است :مکانیسم خودکار عشق(“automaton” ، واجد چنین معانیای هم هست:ماشین، ماشینوارگی، خود-عملگری، خودکاری، و البته نوعی بیاحساسی. م. م)
بزرگترین اکتشافات روانکاوی در مورد عشق به این قلمروتعلق دارند.روانکاوی به یک سوژه اجازه میدهد تا آنچه را باعث شده عاشق شود، یا آنچه میل او به دیگری را به وجود آورده، قاببندی و بیان کند. فروید این علت را «شرط عشق» مینامید.(Liebes Bedingung)
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#انتقال #عشق #عاشق #اکتشاف #مواجهه #بخت
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
موزیک ویدئو: آثار ونگوگ
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
رؤیایی که در جریان روانکاوی تعریف می شود درونه آشکار رؤیاست.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
رؤیایی که در جریان روانکاوی تعریف می شود درونه آشکار رؤیاست.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation رؤیایی که در جریان روانکاوی تعریف می شود درونه آشکار رؤیاست. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه هفتم دوره اول (۱۲ تیر ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
.....
از آنجایی که در زمان فروید هم افراد از مطالعه و خواندن گریزان بودند، فروید خلاصهای از آنچه در کتاب تعبیر رؤیا نوشته بیان میکند. او معتقد است آنهایی هم که این کتاب (تعبیر رؤیا) را خواندهاند بیشتر دچار سردرگمی شدهاند و بقیه آنهایی هم که همیشه همه چیز را سرسری میخوانند از کتاب فقط عبارت Wish fulfillment را گرفتهاند که به سادگی به خاطر سپرده میشود و به سادگی هم مورد سوء استفاده قرار میگیرد. جالب است که توجه کنیم که هنوز هم بعد از یک قرن همان وضعیت حکمفرماست و در بر همان پاشنه میچرخد. و هرکس از این خوان یغما لقمهای میبرد و از آن لقمه برای خود سفرهای میگسترد و شکمی سیر میکند. فروید در مورد رؤیا معتقد است که آن چه را از رؤیا به خاطر میآوریم، یعنی درونه آشکار رؤیا را، میتوان به اجزایش تقسیم کرد و هر جزء را با استفاده از فرایند تداعی آزاد در رابطه با افکار پنهانی که آن را به وجود آوردهاند قرارداد یعنی Latent dream thoughts افکار پنهانی رؤیا. رؤیایی که در جریان روانکاوی تعریف میشود درونه آشکار رؤیاست. برای آن که بفهمیم چه افکار پنهانی رؤیا را به وجود آورده اند، فروید میگوید میشود درونه آشکار را به اجزایش تقسیم کرد و در مورد هرکدام که تداعی آزاد انجام بگیرد ما را به افکار پنهانی که آن را ساخته هدایت میکند. این اجزا کم کم به هم بافته میشوند و نهایتاً شبکهای از افکار به وجود میآورند. و در اثر این تحلیل است که درونه آشکار رؤیا که در ابتدا بی معنی به نظر میرسید و غیر قابل فهم بود حالا ما را به افکار پنهانی که سازنده آن بوده هدایت میکند و رؤیا معنا دار میشود. کار رؤیا Dream work آن است که افکار پنهانی را تبدیل به درونه آشکار رؤیا کند یعنی عکس آنچه که در جریان تحلیل رؤیا انجام میشود. در تحلیل رؤیا ما درونه آشکار را به افکار پنهانی هدایت میکنیم ولی کار رؤیا که در ناخودآگاه انجام گرفته افکار پنهانی را تبدیل به درونه آشکار رؤیا میکند. تمام اعوجاجی که باعث میشود رؤیا چنین ظاهر شگفت انگیزی داشته باشد محصول همین کار رؤیاست.
.......
برای مطالعه متن کامل به
#سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #رؤیا #تعبیر_رؤیا #تداعی_آزاد #ناخودآگاه #تحلیل_رؤیا #کار_رؤیا #درونه_آشکار_رؤیا #افکار_پنهانی #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
ویدئو : هشت و نیم / فدریکو فلینی
انتخاب ويدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
.....
از آنجایی که در زمان فروید هم افراد از مطالعه و خواندن گریزان بودند، فروید خلاصهای از آنچه در کتاب تعبیر رؤیا نوشته بیان میکند. او معتقد است آنهایی هم که این کتاب (تعبیر رؤیا) را خواندهاند بیشتر دچار سردرگمی شدهاند و بقیه آنهایی هم که همیشه همه چیز را سرسری میخوانند از کتاب فقط عبارت Wish fulfillment را گرفتهاند که به سادگی به خاطر سپرده میشود و به سادگی هم مورد سوء استفاده قرار میگیرد. جالب است که توجه کنیم که هنوز هم بعد از یک قرن همان وضعیت حکمفرماست و در بر همان پاشنه میچرخد. و هرکس از این خوان یغما لقمهای میبرد و از آن لقمه برای خود سفرهای میگسترد و شکمی سیر میکند. فروید در مورد رؤیا معتقد است که آن چه را از رؤیا به خاطر میآوریم، یعنی درونه آشکار رؤیا را، میتوان به اجزایش تقسیم کرد و هر جزء را با استفاده از فرایند تداعی آزاد در رابطه با افکار پنهانی که آن را به وجود آوردهاند قرارداد یعنی Latent dream thoughts افکار پنهانی رؤیا. رؤیایی که در جریان روانکاوی تعریف میشود درونه آشکار رؤیاست. برای آن که بفهمیم چه افکار پنهانی رؤیا را به وجود آورده اند، فروید میگوید میشود درونه آشکار را به اجزایش تقسیم کرد و در مورد هرکدام که تداعی آزاد انجام بگیرد ما را به افکار پنهانی که آن را ساخته هدایت میکند. این اجزا کم کم به هم بافته میشوند و نهایتاً شبکهای از افکار به وجود میآورند. و در اثر این تحلیل است که درونه آشکار رؤیا که در ابتدا بی معنی به نظر میرسید و غیر قابل فهم بود حالا ما را به افکار پنهانی که سازنده آن بوده هدایت میکند و رؤیا معنا دار میشود. کار رؤیا Dream work آن است که افکار پنهانی را تبدیل به درونه آشکار رؤیا کند یعنی عکس آنچه که در جریان تحلیل رؤیا انجام میشود. در تحلیل رؤیا ما درونه آشکار را به افکار پنهانی هدایت میکنیم ولی کار رؤیا که در ناخودآگاه انجام گرفته افکار پنهانی را تبدیل به درونه آشکار رؤیا میکند. تمام اعوجاجی که باعث میشود رؤیا چنین ظاهر شگفت انگیزی داشته باشد محصول همین کار رؤیاست.
.......
برای مطالعه متن کامل به
#سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #رؤیا #تعبیر_رؤیا #تداعی_آزاد #ناخودآگاه #تحلیل_رؤیا #کار_رؤیا #درونه_آشکار_رؤیا #افکار_پنهانی #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
ویدئو : هشت و نیم / فدریکو فلینی
انتخاب ويدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
از نظر روانکاوی سلامت روانی نداریم.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
از نظر روانکاوی سلامت روانی نداریم.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation از نظر روانکاوی سلامت روانی نداریم. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
از نظر روانکاوی سلامت روانی نداریم تأکید کردهام که سمپتوم ضروری است و هر بشری سمپتومی دارد و سمپتوم یک راه نجات، یک راه چاره است که در آن بعد واقع توسط بعد سمبولیک احاطه میشود و این وقتی است که بعد سمبولیک درست کار میکند. سمپتوم نوروتیک بر اساس نوع خاصی است و سمپتوم پسیکوتیک، چون بعد سمبولیک درست کار نمیکند، نوع دیگری است که حالا به آن خواهیم پرداخت. ولی بالاخره برای این که بشر بتواند جوری با بعد واقع کنار بیاید، نیاز به سمپتوم دارد. حالا بر این اساس که این سمپتوم از نام پدر استفاده کرده باشد یا نکرده باشد، طبیعت ساختاری افراد فرق میکند. برای فروید اصلاً چیزی به نام reality testing وجود ندارد. در روانکاوی چیزی به نام reality وجود ندارد. خوب است که شما به همان مقاله «واقعیت و عینیت در روانکاوی» مراجعه کنید. از دست دادن احساس reality در نوروز و پسیکوز، که در هر دو مختل است، زمانی نوشته شده است که هنوز فروید به چیزی به عنوان سلامت روانی معتقد بوده است. امروز که ما به چنین چیزی معتقد نیستیم. یعنی در همه مردم reality testing مختل است. و در روانکاوی اصل بر این است که از درون فانتاسم با واقعیت برخورد میکنیم. هر کسی از درون فانتاسم خودش با واقعیت برخورد میکند. پس این reality testing یک کریتری است که در روانکاوی اصلاً ارزشی ندارد.
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #روانکاوی #سمپتوم #سمبولیک #نوروتیک #فانتاسم #واقعیت #عینیت
انتخاب متن وتصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #روانکاوی #سمپتوم #سمبولیک #نوروتیک #فانتاسم #واقعیت #عینیت
انتخاب متن وتصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
از همان زمان من با قاطعیت تاکید کردم که پدیده های اولیه، اولیه تر از آنچه که زیربنای کل ساختمان هذیان است، نیستند.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
از همان زمان من با قاطعیت تاکید کردم که پدیده های اولیه، اولیه تر از آنچه که زیربنای کل ساختمان هذیان است، نیستند.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation از همان زمان من با قاطعیت تاکید کردم که پدیده های اولیه، اولیه تر از آنچه که زیربنای کل ساختمان هذیان است، نیستند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
«از همان زمان من با قاطعیت تأکید کردم که پدیدههای اولیه، اولیهتر از آنچه که، زیربنای کل ساختمان هذیان است، نیستند.
[…] ساختارهای مشابهی در ترکیب، انگیزش و مضمون سازی پدیدههای اولیه وجود دارد. به عبارت دیگر همیشه همان نیروی نظام دهنده است که در داخل هذیان عمل میکند. چه قسمتهایی از آن را درنظر بگیریم، چه تمام آن را».
«اهمیت پدیدههای اولیه یا عنصری در این نیست که یک هسته آغازین، یک نقطه انگلی، بنا به گفته کلرامبو، در داخل شخصیت باشد که سوژه برای دربرگرفتن آن و لفاف دادن به آن یک واکنش فیبری انجام دهد و در عین حال آن را تلفیق کند، یعنی آنطور که بارها گفته شده آن را تشریح کند. هذیان»، [از پدیده اولیه] «استنتاج نشده، بلکه منتج از همان نیروی سازنده است، هذیان خود یک پدیده عنصری است. مفهوم عنصر را در اینجا نمیتوان به جز مفهوم ساختار درنظر گرفت، ساختار متمایزشده، غیرقابل کاهش به چیز دیگر جز به خودش».
«این قلمرو ساختار آن چنان عمیقاً ناشناخته مانده است، که تمام گفتاری را که درباره آن صحبت میکردم که در پیرامون پارانویاست، نشانههای این عدم شناخت را با خود دارد. این آزمونی است که میتوانید در جریان مطالعه فروید و تقریباً تمام مؤلفین داشته باشید – صفحات و حتی گاهی اوقات فصلهای کاملی به پارانویا اختصاص داده شده است، آنها را از بافت متن خارج کنید، با صدای بلند بخوانید، تحسین برانگیزترین شرحها را راجع به رفتار همه آدمها در آنها خواهید یافت. کم مانده آنچه را که هم اکنون برای شما از تعریف کرپلین در مورد پارانویا خواندم، رفتار نرمال را توصیف کند. این پارادوکس را بدون وقفه خواهید یافت، حتی نزد مؤلفین آنالیست، وقتی که آنها خود را در سطحی قرار میدهند که آن را Pattern نامیدم، کلمهای که تسلطش بر تئوری روانکاوی کاملاً جدید است، ولیکن از خیلی وقت پیش به حالت بالقوه وجود داشته است». [تمام تلاش لکان اینجا این است که آنچه که الان درحال حاضر کاملاً جا افتاده، در روانپزشکی و در بسیاری مکاتب روانکاوی، اینکه همهاش صحبت از این است که دنبال یکسری رفتارها بگردند، دنبال یکسری اندیسها باشند، دنبال یکسری نشانهها، فلان علامت باید وجود داشته باشد در فلان مدت، این حرکت، این عمل، اینها را با هم دیگر جمع کنیم و یک تشخیصی بگذاریم و صحبت همهاش از Pattern است، از رفتار است.
منبع: درسنامههای #دکتر_کدیور: ادامه سمینار سوم لکان: پسیکوزها
جلسه چهارم دوره دوم (۸ آبان ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی – مکتب لکان
#سایکوز #لکان #رفتارهای_اولیه #پارانویا
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
[…] ساختارهای مشابهی در ترکیب، انگیزش و مضمون سازی پدیدههای اولیه وجود دارد. به عبارت دیگر همیشه همان نیروی نظام دهنده است که در داخل هذیان عمل میکند. چه قسمتهایی از آن را درنظر بگیریم، چه تمام آن را».
«اهمیت پدیدههای اولیه یا عنصری در این نیست که یک هسته آغازین، یک نقطه انگلی، بنا به گفته کلرامبو، در داخل شخصیت باشد که سوژه برای دربرگرفتن آن و لفاف دادن به آن یک واکنش فیبری انجام دهد و در عین حال آن را تلفیق کند، یعنی آنطور که بارها گفته شده آن را تشریح کند. هذیان»، [از پدیده اولیه] «استنتاج نشده، بلکه منتج از همان نیروی سازنده است، هذیان خود یک پدیده عنصری است. مفهوم عنصر را در اینجا نمیتوان به جز مفهوم ساختار درنظر گرفت، ساختار متمایزشده، غیرقابل کاهش به چیز دیگر جز به خودش».
«این قلمرو ساختار آن چنان عمیقاً ناشناخته مانده است، که تمام گفتاری را که درباره آن صحبت میکردم که در پیرامون پارانویاست، نشانههای این عدم شناخت را با خود دارد. این آزمونی است که میتوانید در جریان مطالعه فروید و تقریباً تمام مؤلفین داشته باشید – صفحات و حتی گاهی اوقات فصلهای کاملی به پارانویا اختصاص داده شده است، آنها را از بافت متن خارج کنید، با صدای بلند بخوانید، تحسین برانگیزترین شرحها را راجع به رفتار همه آدمها در آنها خواهید یافت. کم مانده آنچه را که هم اکنون برای شما از تعریف کرپلین در مورد پارانویا خواندم، رفتار نرمال را توصیف کند. این پارادوکس را بدون وقفه خواهید یافت، حتی نزد مؤلفین آنالیست، وقتی که آنها خود را در سطحی قرار میدهند که آن را Pattern نامیدم، کلمهای که تسلطش بر تئوری روانکاوی کاملاً جدید است، ولیکن از خیلی وقت پیش به حالت بالقوه وجود داشته است». [تمام تلاش لکان اینجا این است که آنچه که الان درحال حاضر کاملاً جا افتاده، در روانپزشکی و در بسیاری مکاتب روانکاوی، اینکه همهاش صحبت از این است که دنبال یکسری رفتارها بگردند، دنبال یکسری اندیسها باشند، دنبال یکسری نشانهها، فلان علامت باید وجود داشته باشد در فلان مدت، این حرکت، این عمل، اینها را با هم دیگر جمع کنیم و یک تشخیصی بگذاریم و صحبت همهاش از Pattern است، از رفتار است.
منبع: درسنامههای #دکتر_کدیور: ادامه سمینار سوم لکان: پسیکوزها
جلسه چهارم دوره دوم (۸ آبان ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی – مکتب لکان
#سایکوز #لکان #رفتارهای_اولیه #پارانویا
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
می توان گفت امکانی برای روان شناسی عشق در همان بار نخستی که سوژه، ابژه ی عشقش را می بیند وجود دارد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
می توان گفت امکانی برای روان شناسی عشق در همان بار نخستی که سوژه، ابژه ی عشقش را می بیند وجود دارد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation می توان گفت امکانی برای روان شناسی عشق در همان بار نخستی که سوژه، ابژه ی عشقش را می بیند وجود دارد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
نویسنده: ژاک آلن میلر
ترجمه: محسن منجی
مطالعات فروید درباب روانشناسی عشق،حول تعیّن مشخص و جزئیِ شرط عشق در سوژههایی معین میچرخد، تقریباً چیزی از جنس یک فرمول ریاضی. برای مثال، مردی که تنها قادر است به همسر مردی دیگر میل بورزد. چنین الزامی میتواند صورتهای مختلفی به خود بگیرد: همچون مردی که تنها قادر است به یک زن ازدواج کردهی وفادار میل بورزد، یا به زنی بیوفا که تمایل دارد با «همهی x»هایی که مرد اند رابطهای نامشروع برقرار کند. اثرات حسادتی که سوژه از آن رنج میبرد از همینجا نشأت میگیرد، اثراتی که روانکاو بهمثابهی جزئی از خودِ جذابیت زن، همانطور که از طریق موقعیت ناخودآگاهِ جذابیت او متعین شدهاند، برای ما آشکارشان میسازد.
اگرچه فرد هرازگاهی شرطهای عشق و شرطهای میل را بهصورتی جدای از هم مشاهده میکند، باوجود این Liebe اصطلاحیست که هم عشق و هم میل را پوشش میدهد. بنابراین، فروید گونهای از مرد را مجزا میکند، مردی که آنجا که میل میورزد نمیتواند عشق بورزد و جایی که عشق میورزد نمیتواند میل بورزد. با دستورالعملی مشابه دستورالعمل شرطهای عشق، میتوان گفت امکانی برای روانشناسی عشق در همان بار نخستی که سوژه ابژهی عشقش را میبیند وجود دارد؛ در همان لحظهای که با شرط عشقاش طوری مواجه میشود که گویا پیشامد و ضرورت به صورتی ناگهانی درکنار یکدیگر قرارگرفتهاند. اگر ورتر دیوانهوار عاشق شارلوت شد، این عشق از آنجا ناشی میشد که ورتر شارلوت را در لحظهای دیده بود که او به گروهی از بچههای کوچک غذا میداد ،شارلوتی که نقش مادری را برآورده میکرد که به آنها غذا میدهد.[۱] در اینجا، مواجههای پیشامدی شرطهای ضروری عاشقشدنِ سوژه را تحقق میبخشند.
ادامه دارد...
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#روان_شناسی_عشق #فروید #فرمول_ریاضی
#وفادار #بی_وفا #مشروع #نامشروع #حسادت #رنج
#عشق #میل #بار_نخست #شرط_عشق #مواجه #ورتر
#شارلوت #مادر #غذا #دوستداران_میترا
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
ویدئو: سریال از یاد رفته ها قسمت ۳
موسیقی: علیرضا قربانی
@doostdaran_freudianassociation
ترجمه: محسن منجی
مطالعات فروید درباب روانشناسی عشق،حول تعیّن مشخص و جزئیِ شرط عشق در سوژههایی معین میچرخد، تقریباً چیزی از جنس یک فرمول ریاضی. برای مثال، مردی که تنها قادر است به همسر مردی دیگر میل بورزد. چنین الزامی میتواند صورتهای مختلفی به خود بگیرد: همچون مردی که تنها قادر است به یک زن ازدواج کردهی وفادار میل بورزد، یا به زنی بیوفا که تمایل دارد با «همهی x»هایی که مرد اند رابطهای نامشروع برقرار کند. اثرات حسادتی که سوژه از آن رنج میبرد از همینجا نشأت میگیرد، اثراتی که روانکاو بهمثابهی جزئی از خودِ جذابیت زن، همانطور که از طریق موقعیت ناخودآگاهِ جذابیت او متعین شدهاند، برای ما آشکارشان میسازد.
اگرچه فرد هرازگاهی شرطهای عشق و شرطهای میل را بهصورتی جدای از هم مشاهده میکند، باوجود این Liebe اصطلاحیست که هم عشق و هم میل را پوشش میدهد. بنابراین، فروید گونهای از مرد را مجزا میکند، مردی که آنجا که میل میورزد نمیتواند عشق بورزد و جایی که عشق میورزد نمیتواند میل بورزد. با دستورالعملی مشابه دستورالعمل شرطهای عشق، میتوان گفت امکانی برای روانشناسی عشق در همان بار نخستی که سوژه ابژهی عشقش را میبیند وجود دارد؛ در همان لحظهای که با شرط عشقاش طوری مواجه میشود که گویا پیشامد و ضرورت به صورتی ناگهانی درکنار یکدیگر قرارگرفتهاند. اگر ورتر دیوانهوار عاشق شارلوت شد، این عشق از آنجا ناشی میشد که ورتر شارلوت را در لحظهای دیده بود که او به گروهی از بچههای کوچک غذا میداد ،شارلوتی که نقش مادری را برآورده میکرد که به آنها غذا میدهد.[۱] در اینجا، مواجههای پیشامدی شرطهای ضروری عاشقشدنِ سوژه را تحقق میبخشند.
ادامه دارد...
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#روان_شناسی_عشق #فروید #فرمول_ریاضی
#وفادار #بی_وفا #مشروع #نامشروع #حسادت #رنج
#عشق #میل #بار_نخست #شرط_عشق #مواجه #ورتر
#شارلوت #مادر #غذا #دوستداران_میترا
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
ویدئو: سریال از یاد رفته ها قسمت ۳
موسیقی: علیرضا قربانی
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
در جریان یک روانکاوی، شخص بارها و بارها بر می گردد به یک رؤیا و هر بار یک فکر پنهانی دیگر را به ظهور می گذارد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
در جریان یک روانکاوی، شخص بارها و بارها بر می گردد به یک رؤیا و هر بار یک فکر پنهانی دیگر را به ظهور می گذارد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation در جریان یک روانکاوی، شخص بارها و بارها بر می گردد به یک رؤیا و هر بار یک فکر پنهانی دیگر را به ظهور می گذارد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه هفتم دوره اول (۱۲ تیر ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
.....
در جریان یک روانکاوی شخص بارها و بارها بر میگردد به یک رؤیا و هر بار یک فکر پنهانی دیگری را به ظهور میگذارد. کار دیگری که این «کار رؤیا» میکند، یک جابجایی عظیم در افکار زیربنایی تولید میکند یعنی که آنچه که عمدتاً از اهمیت کمتری برخوردار بوده است و در حواشی قرار داشته است حالا در مرکزیت قرار میگیرد، و آن افکاری که به اصطلاح از اهمیت بیشتری برخوردار بودند و عمده بودند، حالا به حواشی میروند. برای اینکه چنین جابجایی میسر باشد بایست انرژی اتصالی یا آن نیروگذاری روانی بتواند بدون تغییر از افکار مهم به افکار بی اهمیت انتقال پیدا کند. این جابجایی انرژی، این جابجایی از افکار مهم به افکار بی اهمیت اگر در حوزه خودآگاه صورت بگیرد منجر به faulty thinking میشود یعنی تفکر اشتباه. باز دیدیم که در جریان لطیفههایی که برایتان گفتم faulty thinking اتفاق میافتد. در بعضیهایشان. فروید معتقد است که کار رؤیا تماماً در ناخودآگاه انجام میگیرد و تکوین یک رؤیا در سه مرحله صورت میگیرد. این سه مرحله چه بودند؟ اول که گفتیم آن بقایای افکار روز قبل که دارای انرژی اتصالی زیادی بودند و به اصطلاح processing نشده بودند و ممکن بوده است خواب را دچار اغتشاش بکنند، اینها در حوزه پیشآگاه هستند، حالا به ناخودآگاه منتقل میشوند، این مرحله اول. دوم، کار رؤیا که تمام آن در ناخودآگاه انجام میگیرد. کار رؤیا یعنی این که این بقایای افکار را با یک آرزویی که در ناخودآگاه وجود دارد همه را با هم پیوند بدهد. افکار پنهانی را همانطور که گفتیم هر چه را که نقاط اتصال دارند روی هم جمع کند، متراکم کند و رؤیا را بدهد بیرون. آنچه را که در حواشی بود حالا در مرکز باشد و آنچه را که در مرکز بود به حواشی برود و همه اینها کار رؤیا است. آنجا انجام میشود و بعداً بازگشت رؤیا regression به منطقه ادراک حسی. از پیشآگاه رفت به ناخودآگاه، آنجا کار رویش انجام شد، از ناخودآگاه برگشت به ادراک حسی. این در سه مرحله.
.......
برای مطالعه متن کامل به
#سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #رؤیا #تعبیر_رؤیا #تداعی_آزاد #پیش_آگاه #ناخودآگاه #ادراک_حسی #تحلیل_رؤیا #کار_رؤیا #افکار_پنهانی #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
ویدئو : هامون / داریوش مهرجویی
انتخاب ويدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
.....
در جریان یک روانکاوی شخص بارها و بارها بر میگردد به یک رؤیا و هر بار یک فکر پنهانی دیگری را به ظهور میگذارد. کار دیگری که این «کار رؤیا» میکند، یک جابجایی عظیم در افکار زیربنایی تولید میکند یعنی که آنچه که عمدتاً از اهمیت کمتری برخوردار بوده است و در حواشی قرار داشته است حالا در مرکزیت قرار میگیرد، و آن افکاری که به اصطلاح از اهمیت بیشتری برخوردار بودند و عمده بودند، حالا به حواشی میروند. برای اینکه چنین جابجایی میسر باشد بایست انرژی اتصالی یا آن نیروگذاری روانی بتواند بدون تغییر از افکار مهم به افکار بی اهمیت انتقال پیدا کند. این جابجایی انرژی، این جابجایی از افکار مهم به افکار بی اهمیت اگر در حوزه خودآگاه صورت بگیرد منجر به faulty thinking میشود یعنی تفکر اشتباه. باز دیدیم که در جریان لطیفههایی که برایتان گفتم faulty thinking اتفاق میافتد. در بعضیهایشان. فروید معتقد است که کار رؤیا تماماً در ناخودآگاه انجام میگیرد و تکوین یک رؤیا در سه مرحله صورت میگیرد. این سه مرحله چه بودند؟ اول که گفتیم آن بقایای افکار روز قبل که دارای انرژی اتصالی زیادی بودند و به اصطلاح processing نشده بودند و ممکن بوده است خواب را دچار اغتشاش بکنند، اینها در حوزه پیشآگاه هستند، حالا به ناخودآگاه منتقل میشوند، این مرحله اول. دوم، کار رؤیا که تمام آن در ناخودآگاه انجام میگیرد. کار رؤیا یعنی این که این بقایای افکار را با یک آرزویی که در ناخودآگاه وجود دارد همه را با هم پیوند بدهد. افکار پنهانی را همانطور که گفتیم هر چه را که نقاط اتصال دارند روی هم جمع کند، متراکم کند و رؤیا را بدهد بیرون. آنچه را که در حواشی بود حالا در مرکز باشد و آنچه را که در مرکز بود به حواشی برود و همه اینها کار رؤیا است. آنجا انجام میشود و بعداً بازگشت رؤیا regression به منطقه ادراک حسی. از پیشآگاه رفت به ناخودآگاه، آنجا کار رویش انجام شد، از ناخودآگاه برگشت به ادراک حسی. این در سه مرحله.
.......
برای مطالعه متن کامل به
#سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #رؤیا #تعبیر_رؤیا #تداعی_آزاد #پیش_آگاه #ناخودآگاه #ادراک_حسی #تحلیل_رؤیا #کار_رؤیا #افکار_پنهانی #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
ویدئو : هامون / داریوش مهرجویی
انتخاب ويدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
نهایت رضایت مندی و خرسندی برای بشر این است که خودش ایده آل خودش بشود.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
نهایت رضایت مندی و خرسندی برای بشر این است که خودش ایده آل خودش بشود.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation نهایت رضایت مندی و خرسندی برای بشر این است که خودش ایده آل خودش بشود. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
Sinthome (سنتوم)
یک اصطلاح قدیمی است. قبل از آنکه سمپتوم به شکلی که هست نوشته بشود، سنتوم نوشته میشده است. اما وقتی راجع به معالجه پسیکوز صحبت کردیم، گفتیم برای لکان دو نوع سمپتوم وجود دارد. یکی سمپتوم نوروتیک و یکی سمپتوم پسیکوتیک، و او سمپتوم پسیکوتیک را سنتوم مینامد. درواقع در پایان روانکاوی سمپتوم نوروتیک تبدیل به سنتوم پسیکوتیک میشود ( شبیه به آن میشود). یعنی چیزی است که تماماً در بعد واقع است. در معالجه پسیکوز گفتم که باید سنتوم پسیکوتیک تبدیل به سمپتوم نوروتیک بشود، یعنی چیزی که تماماً در بعد واقع است با یک پوشش سمبولیک پوشیده میشود. حال در پایان روانکاویِ یک آدم نوروتیک پوشش سمپتوم به کلی از بین میرود و آنچه که باقی میماند، به طور خالص در بعد واقع است. هویت سازی (Identification) با این سنتومِ بوجود آمده، برای لکان، پایان روانکاوی است. این Identificationرا که او بکار میبرد، اشارهاش به موضوع Identification در IPA است که گفتیم آنها معتقد هستند پایان روانکاوی همانندسازی با ایگوی Ego آنالیست است، که لکان اصلاً آنرا قبول ندارد و اینجا میگوید که همانندسازی با سنتوم رخ میدهد.
یعنی در نهایت همان چیزی که در مقاله «نارسیسیسم» خواندیم و گفتیم که در آخر شخص ایدهآل خودش میشود. همانکه فروید میگوید: نهایت رضایت مندی و خرسندی برای بشر این است که خودش ایدهآل خودش بشود. همان چیزی که بوده و از دست داده است، و حالا همانندسازی با سنتوم یعنی اینکه برای How to do و What to do با آنچه که هست کنار بیاید، و بجای آنکه در زندگی مرتب اینجا و آنجا بدنبال ایدهآلهایی باشد، هنر زندگی کردن با خودش را با آنچه که هست به دست بیاورد و با خودش کنار بیاید و یکبار دیگر خودش ایدهآل خودش بشود. خب، نکته مشترک در تمام این قانون سازیها و تعریفها این بوده است که پایان آنالیز تغییری است در موقعیت ذهنی آنالیزان، و یک تغییر مشابه در موقعیت آنالیست، یعنی از دست دادن آنالیست.
برای مطالعه بیشتر متن به #سایت_انجمن_فرویدی، درسنامه های دکتر کدیور: پایان روانکاوی و عمل مراجعه شود.
#میترا_کدیور #سنتوم #سمپتوم #نوروتیک #پسیکوتیک #سمبولیک #بعد_واقع
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
یک اصطلاح قدیمی است. قبل از آنکه سمپتوم به شکلی که هست نوشته بشود، سنتوم نوشته میشده است. اما وقتی راجع به معالجه پسیکوز صحبت کردیم، گفتیم برای لکان دو نوع سمپتوم وجود دارد. یکی سمپتوم نوروتیک و یکی سمپتوم پسیکوتیک، و او سمپتوم پسیکوتیک را سنتوم مینامد. درواقع در پایان روانکاوی سمپتوم نوروتیک تبدیل به سنتوم پسیکوتیک میشود ( شبیه به آن میشود). یعنی چیزی است که تماماً در بعد واقع است. در معالجه پسیکوز گفتم که باید سنتوم پسیکوتیک تبدیل به سمپتوم نوروتیک بشود، یعنی چیزی که تماماً در بعد واقع است با یک پوشش سمبولیک پوشیده میشود. حال در پایان روانکاویِ یک آدم نوروتیک پوشش سمپتوم به کلی از بین میرود و آنچه که باقی میماند، به طور خالص در بعد واقع است. هویت سازی (Identification) با این سنتومِ بوجود آمده، برای لکان، پایان روانکاوی است. این Identificationرا که او بکار میبرد، اشارهاش به موضوع Identification در IPA است که گفتیم آنها معتقد هستند پایان روانکاوی همانندسازی با ایگوی Ego آنالیست است، که لکان اصلاً آنرا قبول ندارد و اینجا میگوید که همانندسازی با سنتوم رخ میدهد.
یعنی در نهایت همان چیزی که در مقاله «نارسیسیسم» خواندیم و گفتیم که در آخر شخص ایدهآل خودش میشود. همانکه فروید میگوید: نهایت رضایت مندی و خرسندی برای بشر این است که خودش ایدهآل خودش بشود. همان چیزی که بوده و از دست داده است، و حالا همانندسازی با سنتوم یعنی اینکه برای How to do و What to do با آنچه که هست کنار بیاید، و بجای آنکه در زندگی مرتب اینجا و آنجا بدنبال ایدهآلهایی باشد، هنر زندگی کردن با خودش را با آنچه که هست به دست بیاورد و با خودش کنار بیاید و یکبار دیگر خودش ایدهآل خودش بشود. خب، نکته مشترک در تمام این قانون سازیها و تعریفها این بوده است که پایان آنالیز تغییری است در موقعیت ذهنی آنالیزان، و یک تغییر مشابه در موقعیت آنالیست، یعنی از دست دادن آنالیست.
برای مطالعه بیشتر متن به #سایت_انجمن_فرویدی، درسنامه های دکتر کدیور: پایان روانکاوی و عمل مراجعه شود.
#میترا_کدیور #سنتوم #سمپتوم #نوروتیک #پسیکوتیک #سمبولیک #بعد_واقع
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
او تنها کسی است که به نقطه بی بازگشت "نه ترس، نه غم، نه رحم" رسیده.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
او تنها کسی است که به نقطه بی بازگشت "نه ترس، نه غم، نه رحم" رسیده.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation او تنها کسی است که به نقطه بی بازگشت "نه ترس، نه غم، نه رحم" رسیده. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
ریاست محترم قوه قضاییه
من تا پایان عمر به زندان خواهم رفت ولی هرگز از رسوا کردن قضات مافیائی دست برنخواهم داشت
دکتر میترا کدیور...
Word Is Mightier than Sword💫
✧
نشریۀ الکترونیکی انجمن فرویدی یک روانکاوی در ملاء عام جامعۀ ایرانی است...
بله تنها نشریه روانکاوی در ملاء عام دنیا، زیرا سردبیر آن تنها روانکاوی است که بخشی از یک کنگره را به نام او نامگذاری کرده اند، زیرا او تنها کسی است که به نقطه بی بازگشت “نه ترس نه غم نه رحم” رسیده، تنها کسی که در این نقطه است و هنوز در قید حیات است.
اگر شک دارید از مافیای مازندرانی های قوۀ قضاییه بپرسید!
....
و من عاشق این “ملاء عام” هستم، درست مثل لکان که در موردش می گفتند “عادت داشت رخت های کثیف روانکاوی را – تو بخوان IPA را – در ملاء عام بشوید”!
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#دکتر_میترا_کدیور☀️
#مقاومت
#ایران #وطن
#انتخابات_۱۴۰۰
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#انجمن_فرویدی
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#دوستداران_میترا
🎼 وطن (علیرضا عصار)
...
ساخت کلیپ و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
من تا پایان عمر به زندان خواهم رفت ولی هرگز از رسوا کردن قضات مافیائی دست برنخواهم داشت
دکتر میترا کدیور...
Word Is Mightier than Sword💫
✧
نشریۀ الکترونیکی انجمن فرویدی یک روانکاوی در ملاء عام جامعۀ ایرانی است...
بله تنها نشریه روانکاوی در ملاء عام دنیا، زیرا سردبیر آن تنها روانکاوی است که بخشی از یک کنگره را به نام او نامگذاری کرده اند، زیرا او تنها کسی است که به نقطه بی بازگشت “نه ترس نه غم نه رحم” رسیده، تنها کسی که در این نقطه است و هنوز در قید حیات است.
اگر شک دارید از مافیای مازندرانی های قوۀ قضاییه بپرسید!
....
و من عاشق این “ملاء عام” هستم، درست مثل لکان که در موردش می گفتند “عادت داشت رخت های کثیف روانکاوی را – تو بخوان IPA را – در ملاء عام بشوید”!
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#دکتر_میترا_کدیور☀️
#مقاومت
#ایران #وطن
#انتخابات_۱۴۰۰
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#انجمن_فرویدی
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#دوستداران_میترا
🎼 وطن (علیرضا عصار)
...
ساخت کلیپ و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
همه چیز قابل گفتن نیست، چرا که در بعد حقیقت یک کل وجود ندارد؛ در واقع، هیچ حقیقتی نیست که کاملاً برحق باشد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
همه چیز قابل گفتن نیست، چرا که در بعد حقیقت یک کل وجود ندارد؛ در واقع، هیچ حقیقتی نیست که کاملاً برحق باشد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇