Doostdaran_freudianassociation
43 subscribers
706 photos
116 videos
33 links
کارگروه دوستداران انجمن فرویدی

تماس با دفتر انجمن فرویدی به ریاست دکتر میترا کدیور
تنها روانکاو ایرانی عضو انجمن جهانی روانکاوی
☎️021_22025937

@freudianassociation
Download Telegram
@doostdaran_freudianassociation

در پسیکوز نام پدر طرد شده و به جای این دال هیچ چیز نیست، فقط یک حفره است.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation در پسیکوز نام پدر طرد شده و به جای این دال هیچ چیز نیست، فقط یک حفره است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
بنابراین مساله این نیست که آیا پدر شخصی قوی است یا ضعیف، آیا او مهربان است یا نه.بلکه مساله اینجاست که آیا پدر در رابطه با عملکرد سمبولیکی که باید اشغال کند قابل اعتبار است یا نه. و از آنجا که در کمپلکس ادیپ مادر نیز مقام شامخی را داراست مساله همچنین اینجاست که آیا مادر در رابطه با نظم سمبولیکی که پدر متجلی است قابل اعتبار است یا نه. این بدان معناست که در هر مورد کلینیکی باید پدر واقعی را از پدر سمبولیک جدا کرد. لکان در مورد این پارادوکس بسیار تاکید می کرد و آن اینکه وقتی پدری در زندگی واقعی کارش ایجاد یا دفاع از قانون است ممکن است در سطح سمبولیک پدر بی کفایتی باشد. بکرات دیده شده که پدر یک پسیکوتیک یک قانون گذار یا یک نظامی و یا یک متعصب مذهبی بوده است. اعتقاد پدر بر اینکه خود او واقعا تجلی قانون و نظم است از یک طرف و رفتار او در کمپلکس ادیپ از طرف دیگر ممکن است باعث شود که کودک او را یک دروغگو بداند و ایده آل بی نقصی او را صرفا چیزی تصوری فرض کند. از آنجایی که تاثیر یک دال وابسته به حقیقت است، نام پدر ممکن است در این مورد کاملا بی اثر باشد. به نظر لکان سبب شناسی پسیکوز را می توان با چنین بی کفایتی عملکرد سمبولیک پدر توضیح داد. در پسیکوز نام پدر طرد شده و به جای این دال هیچ چیز نیست، فقط یک حفره است. سوژه پسیکوتیک این دال را به کلی دور انداخته است. او نام پدر را اصلا باور ندارد. آنچه در این جایگاه بوده قابل اعتبار نبوده است.در واقع پسیکوتیک آن ارضای اولیه ای را که ابژه دیگری بودن برای او به همراه می آورده است هرگز ترک نکرده است. متافور پدری شکست خورده است.

برگرفته از کتاب: #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم دکتر #میترا_کدیور

#میترا_کدیور
#انجمن_فرویدی
#متافور_پدری
#پسیکوز
#ابژه

انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» @doostdaran_freudianassociation 💬👇
نویسنده: مرجان پشت مشهدی
مطلب مر بوط به دکتر صنعتی «دانش کاربردی: «مردم ما با دروغ زندگی می کنند و دروغ را دوست دارند»» را که خواندم این از ذهنم گذشت که شرم و حیا هم چیز خوبی است و یاد این گفته خانم دکتر افتادم: «…التفات کنید که واپس زده های قرن بیست و یکم تا چه حد با واپس زده های اواخر قرن نوزدهم تفاوت دارند.»[۱] چه فرقی هست بین کسی که دروغ را می گوید و کسی که «در ستایش دروغ» مطلب می نویسد؟ البته چندان هم تعجب آور نیست وقتی استاد از دروغ بگوید و شاگرد هم دو مصاحبه «درباره دروغ و دروغ‌گویی» و «در ستایش راستی یا دفاع از ناراستی؟» انجام دهد و اتفاقاً یکی از آنها با روزنامه «اعتماد» باشد که می نویسد «فروید چگونه به ایران آمد» آن هم توسط کسی که «فرویدی نیست»، کسی که با زبان خود اذعان می کند: «بسیاری از نظریه‌های او را هم نمی‌پذیرم. من نه داستان اودیپ فروید را جهانشمول می‌دانم و نه غریزه‌ی مرگ و بسیار چیزهایی دیگر را.»[۲] واقعاً این تقارن ها شما را متعجب نمی کند؟ نمی پرسید چرا آدم هایی که با هم حشر و نشر دارند و به همدیگر تعارف روانکاو بودن می زنند، باید هر دو راجع به یک موضوع مصاحبه کنند؟ درس های کلاس های عرصه فرویدی به خاطرم می آید: «ناخودآگاه بیرون است»[۳]، «دال های تکرار شونده»… چه خوب گفته اند که: «از کوزه همان برون تراود که در اوست».


دکتر محمد صنعتی: توده ابزار سنجش دروغ ندارد

 تهمینه توسی:در آستانه انتخابات غالبا دروغ ها و دروغ پردازی ها بزرگ و بزرگ تر می شود تا بتوان افکار عمومی را به شکلی هدایت کرد. سیاستمداران می دانند که در آستانه انتخابات و برای تهییج توده مردم باید دروغ گفت. محمد صنعتی روانشناس بر این باور است که با توجه به ساختار روانشناسی اجتماعی مردم ایران هر چه دروغ بزرگتر باشد بیشتر بر دل مردم خواهد نشست. او بر این باور است که چه بخواهیم و چه نخواهیم دروغ در انتخابات و برای سیاستمداران کارکردهای مثبتی به دنبال دارد که گاه اخلاق سیاسی را در برهه ای ضعیف می کند….

 

این روزها برخی کاندیدهای ریاست جمهوری در ارایه گزارش های خود به آمار و اعدادی اشاره می کنند که فهم صحت آن از سوی توده مردم نیز دشوار است.
اعداد و ارقامی که گویا قرار است با چاشنی دروغ همین چند روز پیش روی باقی مانده تا انتخابات مردم را دل خوش نگه دارند.
صنعتی درباره اینکه دروغ سیاسی در جامعه می تواند چه تبعاتی در بر داشته باشد به فرهیختگان می گوید: «هر چه دروغ بزرگ تر باشد تاثیر گذار تر است. گوبلز مشاور تبلیغاتی هیتلر هم قبلا همین را گفته بود بنابراین تردیدی نیست که بخش عمده ای از مردم دروغ هایی را که خیلی جدی و محکم گفته می شود باور می کنند و مطمئن باشید به صرف اینکه دیگری بگوید که این دروغ است آنچه فردی با تحکم و یقین مطرح کرده دیگر عوض نمی شود و البته بستگی دارد که طرف مقابل تا چه میزان با قدرت و استقلال بتواند در مقابل جریان دروغگویی تحلیل ارایه دهد.»
به گفته صنعتی مردم ما با دروغ زندگی می کنند و دروغ را دوست دارند و از واقعیت فرار می کنند، ویژه واقعیتی که نمی توانند آن را تغییر دهند و خودشان را عاجز می دانند از ایحاد هرگونه تحول و تغییر در آن.

منبع: #سایت_انجمن_فرویدی

عنوان۱: از کوزه همان برون تراود که در اوست
عنوان۲: دانش کاربردی: «مردم ما با دروغ زندگی می کنند و دروغ را دوست دارند»
....

#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#دکتر_مرجان_پشت_مشهدی
#صنعتی #دروغ #سیاستمدار #هیتلر
#انتخابات #ریاست_جمهوری

ویدئو:
#استاکر
#تارکوفسکی

انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

به ندرت کسی از این منتقدان لای یک کتاب آنالیتیک را باز کرده است؛ و اگر هم کرده باشد، فراتر از مقاومت اولیه در تماس با این متریال جدید نرفته اند.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation به ندرت کسی از این منتقدان لای یک کتاب آنالیتیک را باز کرده است؛ و اگر هم کرده باشد، فراتر از مقاومت اولیه در تماس با این متریال جدید نرفته اند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
شما می‌شنوید که مردم نظرات متنوعی در مورد آن ابراز می‌کنند که در اکثر موارد با قطعیت ادا می‌شود. این امری کاملاً معمول است که این قضاوت‌ها، تحقیرآمیز یا اغلب اشتباه یا حداقل مثل مورد قبل سرگرم کننده باشد. اگر شما آن‌قدر بی احتیاط باشید که این حقیقت را فاش کنید که چیزی در مورد موضوع می‌دانید، آن‌ها متفقاً به شما حمله خواهند کرد، از شما اطلاعات و توضیحات خواهند خواست و خیلی زود شما متقاعد می‌شوید که این قضاوت‌های سخت، بدون پایه‌ای از دانش است و به ندرت کسی از این منتقدان لای یک کتاب آنالیتیک را باز کرده است، و اگر هم کرده باشد، فراتر از مقاومت اولیه در تماس با این متریال جدید نرفته اند.
و احتمالاً از شما انتظار می‌رود معرفی‌ای در مورد سایکوآنالیز ارائه کنید که حاوی دستورالعمل‌هایی نیز در مورد بحث‌هایی باشد که می‌توانید برای تصحیح این خطاهای آشکار در مورد آنالیز از آن‌ها استفاده کنید، چه کتاب‌هایی برای به دست آوردن اطلاعات دقیق‌تر پیشنهاد می‌کنید، یا حتی چه مثال‌هایی می‌توانید از مطالعه یا تجربه خود در بحث ارائه دهید که این نگرش جمعی را تغییر دهد. من باید از شما خواهش کنم که هیچ یک از این کارها را انجام ندهید. بی فایده خواهد بود. بهترین کار برای شما این است که دانش برتر خود را کاملاً مخفی نگه دارید. اگر این کار میسر نبود خود را به این محدود کنید که بگویید تا جایی که می‌دانید روانکاوی یک شاخه‌ی خاص از دانش است که فهم آن و ابراز نظر در مورد آن بسیار مشکل است زیرا که به موضوعات بسیار جدی می‌پردازد...


برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید:
سخنرانی‌های آشنایی با روانکاوی
سخنرانی ۳۴
توضیحات، کاربردها و راهکارها
زیگموند فروید (۱۹۳۳)

#منتقدان_روانکاوی #روانکاوی_وحشی #فروید #روانکاوی #میترا_کدیور

انتخاب متن و عکس: مهدی ربیعی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

تفاوت جنسی نه قابل فروکاستن به طبیعت است و نه فرهنگ، بلکه در نقطه برخورد آنها ظهور می یابد.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation تفاوت جنسی نه قابل فروکاستن به طبیعت است و نه فرهنگ، بلکه در نقطه برخورد آنها ظهور می یابد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
لکان و تفاوت جـنسی
نویسنده: شان هومر
ترجمه: مهرداد نیک بین

بگذارید در آخر نگاهی بیندازیم به آنچه که مطمئنا بحث برانگیزترین و مشاجره آمیزترین حوزه روانکاوی لکانی است: مفهوم پردازی سـکـسوالیته زنانه. شعارهای تحریک برانگیز لکان مانند ” زن وجود ندارد” و “چیزی تحت عنوان رابطه بین دو جنس وجود ندارد” با خشم و غضب از یکسو و دفاعیات ممتد و پرحرارت از سوئی دیگر روبرو شده است . تفکر لکان درباره سکسوالیته زنانه به دو فاز اصلی تفکیک میگردد : در فاز اول ، او تمایز جنسی را بر اساس مفهوم ذَکَر تبیین کرد که در اینجا لکان با درنظرداشتن تفکر فرویدی نوآوری پراهمیتی را بوجود می آورد. برای فروید مسئله تفاوت جنسی حول ” عقده اختگی” دور میزد ، یعنی حول اینکه آیا فرد دارای قضیب هست یا نیست . برعکس، برای لکان اختگی فرایندی نمادین (symbolic) است که دربرگیرنده انقطاع ِ (cut off) نه قضیب بلکه ژوئیسانس و نیز بازشناسی فقدان (lack) می باشد. برای بازنمائی این فقدان سوژه دو راه حل در پیش دارد – “داشتن” یا “بودن” ذکر (Adams 1966b). بر اساس لکان ، مردانگی (masculinity) دربرگیرنده پُز یا وانمودِ داشتن ذکر است، درحالی که زنانگی(feminity) بالماسکهء بودن فالوس است. دومین فاز تفکر لکان درباره تفاوت جنسی برگرفته از یکی از سمینارهای آخر او ، سمینار XX – Encore: درباره سکسوالیته زنانه ، محدوده های عشق و دانش (معرفت) ۱۹۷۲-۳ ، میباشد که به “ساختارهای هویت یابی جـنسی ” (structures of s.e.xuation) میپردازد . در این فاز متاخر ، لکان مردانگی و زنانگی را به عنوان ساختارهائی درنظر میگیرد که هم برای مردان و هم زنان قابل دستیابی هستند و به بیولوژی فرد ربطی ندارند ، بلکه آنچه که ساختارهای زنانه و مردانه را معین میسازد ، نوع ژوئیسانسی است که فرد قادر به احراز آن است – آنچیزی که لکان آنرا ژوئیسانس فالیک (ذَکَری) و ژوئیسانس غیر (A) می نامد.

Encore : تئوری جنس مند شدن (s.e.xuation)

لکان در تحلیلهای اولیه اش درباره تفاوت جنـسی کوشیده بود تا روانکاوی را از ذات گرائی و هنجارسازی دگرجنـسگرایانه اش با تبدیل [تئوری] اختگی و غبطه قضیب فروید به [تئوری] ذکر به مثابه دال فقدان ، رها سازد. درحالی که مفهوم تظاهر به ماغیر در خصوص تحلیل بازنمائی زنان بسیار پربار بود (نک. “after Lacan”) ، اما مسئله آرزومندی زنانه کاملا بی پاسخ باقی مانده بود . در سالهای ۱۹۷۲-۳ به این موضوع – آنچه میتواند درخصوص آرزومندی زنانه گفته شود – در سمینارش با نام Encore بازمیگردد . در این سمینار لکان این ایده را که زنانگی و مردانگی از لحاظ بیولوژیک داده و مسجّل نیستند را بیشتر بسط میدهد، اما دو موضع سوژگانی “جنس مند” را معین میکند که هم برای مردان و هم زنان قابل دستیابی اند . آنچه در این سمینار اهمیت دارد [توضیح این نکته است که] زنانگی و مردانگی نه بسادگی در رابطه با فالوس ، بلکه در نوع ژوئیسانسی که برای هر موضع قابل دستیابی است ، تعریف میشوند . بنابراین ، تفاوت جنـسی بمثابه تفاوت بین دو جنس ِ مجزا تعیین نمیشوند ، بلکه در نتیجه ی موضع فرد در رابطه با ژوئیسانس تعین می یابد .
Encore معمولا بعنوان واپسین اظهارات لکان درباره سـکـسوالیته زنانه خوانده شده است ، اما این تمامی تصویر نیست . سمینار XX تامل گسترده ای را درباره طبیعت عشق ، ژوئیسانس و محدوده های معرفت (knowledge) ارائه میکند . تفاوت جنـسی در اینجا از این نظر اهمیت دارد که از نظرگاه روانکاوی حدّ نهائی معرفت است . تفاوت جنـسی نه قابل فروکاستن به طبیعت است و نه فرهنگ بلکه در نقطه برخورد آنها ظهور می یابد . این بدین معنا نیست که هویت جنـسی حاصل جمع عناصر طبیعی (بیولوژیکی) و عناصر اجتماعی (دلالت ها) است ، بلکه بیش از آن ، چیزی است که بیرون از وحدت آن دو می ایستد . آنچه لکان در اینجا بر آن اصرار می ورزد این است که تمامی ساختارها ، چه متعلق به سوژه یا ساحت نمادین ، الزاما ناکامل اند ؛ همیشه تعدادی عناصر مشروط (وابسته) بیرون باقی می مانند ، استثنائی بر قاعده …


برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.

#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #سکسوالیته #عقده_اختگی #زنانگی #مردانگی #هويت_جنسی #تفاوت_جنسی #فالوس #بالماسکه #ژوئی_سانس #ژوئيسانس #ساحت_نمادین #سوژه
#دکتر_میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
#نه_به_تحريف_فرويد

انتخاب تصوير و متن : ربابه ايلخانی زاده

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

بسیاری از روانکاوان هیچ وقت نتوانستند از مقوله مقاومت فراتر بروند؛ چه در عرصه تئوریک چه در عرصه عملی.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation بسیاری از روانکاوان هیچ وقت نتوانستند از مقوله مقاومت فراتر بروند؛ چه در عرصه تئوریک چه در عرصه عملی. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
کسانی که اینجا هستند در واقع از نظر ما می بایست دارای یک خصیصه اساسی باشند و آن هم اشتیاق است. یکی از طرقی که با آن می توان میزان اشتیاق را سنجید این است که شخص حاضر باشد برای تحقق بخشیدن به اشتیاقش از خود مایه بگذارد و این مایه گذاشتن صور متعدد دارد، مایه گذاشتن از وقت، مایه گذاشتن از انرژی، از پول و مهم تر از همه مایه گذاشتن از وجود. به خاطر همین است که کسانی نمی توانند یا نمی خواهند از وقتشان مایه بگذارند به نوعی حذف می کنیم، کسانی را که نمی خواهند از انرژی شان مایه بگذارند حذف می کنیم، اینها کسانی هستند که سعی دارند دانش را از طریق اسمز فرا بگیرند یعنی حاضر نیستند خودشان سهمی را داشته باشند. کسانی هستند مرتبا در این جلسه، آن جلسه یا این کنفرانس آن کنفرانس شرکت می کنند ولی وقتی از خودشان خواسته می شود که حالا لازم است چند تا کتاب بخوانید، تمایلی ندارند. ما برای اینکه متوجه شویم این اشتیاق وجود دارد، قطعا یک ثبت نامی داریم، و کسانی هستند که مایل نیستند از پولشان مایه بگذارند بالطبع این تعداد هم حذف می شوند. بنابراین اگر کسی نتواند از وقت، از انرژی و از پولش مایه بگذارد، قطعا قادر نیست که از وجودش هم مایه بگذارد.در نتیجه کار کردن با این اشخاص آب در هاون سابیدن است و اضافه کردن او به جمعیتی که قادر به مایه گذاشتن از خودش است باعث می شود که کار یک رکود کلی پیدا کرده و به نتیجه نهایی خود نرسد یا به آن لطمه وارد شود. عدم تمایل یا عدم توانایی در مایه گذاشتن از وجود آن فاکتوری است که توده دوم و سوم را از جمعیت اول جدا می کند. علاوه بر این عوامل مایه گذاشتن از منیت هم است. به عنوان مثال کسی که جزء توده سوم است( در آنالیز است ولی تمایلی به شرکت در این کلاس ها ندارد.) نمونه ای می آورم از شخصی در آنالیز بود و تلاش بی دریغی برای تشکیل کلاس های قبلی در انجمن روانشناسی کرد و از آنجایی که این کلاس ‌ها عملا تشکیل شد می توانیم بگوییم در تلاش خودش موفق بود.
منتها وقتی این کلاس‌ها تشکیل شد بهانه آورد که به دلیل مشغله زیاد نمی‌تواند در این کلاس‌ها شرکت کند. برای من شکی باقی نبود که او حاضر نیست با دانشجویانش یا با همکاران جوان‌ترش روی یک نیمکت بنشیند و در این کلاس‌ها شرکت کند و این منیت اوست که به او این اجازه را نمی‌دهد. شکی نیست که قابلیت مایه گذاشتن از وجود یک قابلیت مادرزادی نیست و بستگی به شرایط و اوضاع و احوال دارد. در عین حال یک موضوع انتزاعی هم نیست و می‌باید که در چهارچوب دیالکتیک ناخودآگاه مورد ارزیابی قرار بگیرد. به خاطر همین هم است که من این کلاس‌ها را با مطالعه این پدیده آغاز می‌کنم. با مطالعه پدیده مایه گذاشتن از خود که باید در چهارچوب دیالکتیک ناخودآگاه انجام بگیرد. طبیعی است که در اینجا واژه مقاومت یا resistance به ذهن ما خطور کند. تصور نمی‌کنم هیچ واژه ای به اندازه «مقاومت» در ادبیات روانکاوی و روانکاوانه تکرار شده باشد و همین طور تصور نمی‌کنم هیچ واژه‌ای مبهم‌تر از آن در این ادبیات وجود داشته باشد. هرکس بر اساس مقاومت‌های شخصی خود تعبیری از کلمه مقاومت دارد و آن را به گونه خاصی به کار می‌برد تا جایی که تنها اثر دختر فروید (آنا فروید) منحصر به مطالعه بر روی انواع و اقسام مقاومت‌ها می‌شود و این اثر در بعضی از محافل و مکاتب روانکاوی به چنان شهرت و محبوبیتی می‌رسد که کل آثار پدر را که یک انسیکلوپدی واقعی در روانکاوی است تحت الشعاع قرار می‌دهد. پس می‌بینیم که مقاومت چه نقش عظیمی را به عهده دارد. می‌توان گفت که بسیاری از روانکاوان هیچ وقت نتوانستند از مقوله مقاومت فراتر بروند چه در عرصه تئوریک و چه در عرصه عملی و از نظر من گیر کردن در مقوله مقاومت خودش یک مقاومت در برابر بدنه عظیم تئوری روانکاوی است یعنی مقاومت روانکاو در مقابل روانکاوی، مقاومت مکاتب روانکاوی در مقابل روانکاوی. به خاطر بیاوریم که لکان اعلام کرده که تنها مقاومتی که در روانکاوی وجود دارد از طرف روانکاو است و این موضوعی است که جای غور و تفحص و بحث و گفتگوی بسیاری دارد که به آن خواهیم پرداخت. فروید خیلی زود به مقوله مقاومت رسید و به آن پرداخت. تقریباً از اولین آثارش می‌شود این واژه را جدا کرد و تا مدت‌ها هم در آثارش می‌توان آن را دنبال کرد. فروید از دو نوع مقاومت صحبت می‌کرد. مقاومت بیمار در جریان روانکاوی و مقاومت جامعه در مقابل روانکاوی. 

برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی

#فروید #لکان #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی #اشتیاق #روانکاو #روانکاوی #مقاومت #آنالیز

انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation باید «ای ایران» زمانه ی خود را سرود. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
باید «ای ایران» زمانه ی خود را سرود

نقدِ بازارِ جهان بنگر و آزارِ جهان
(حسین دهباشی)

یک:

ماجرا این است که در شهریور ۱۳۲۰ ایران به شکل سریع و ناباورانه‌ای اشغال می‌شود. ارتش بی‌آنکه مقاومت چندانی کند از هم می‌پاشد و رضاشاه از ایران تبعید شده و روس و انگلیس بر جان و مال و ناموس ایرانیان مستولی می‌شوند.

در همین ایام روزی مرحوم استاد حسین‌گل‌گلاب از بازار تهران که می‌گذرد و می‌بیند که چندتن از سربازان متفقین، مست و لایعقل، مزاحم همسر مردی شده‌اند و چون او اعتراض کرده به سختی جلوی رهگذران کتک‌اش می‌زنند و خاک‌مال‌اش می‌کنند… مرد و همسرش التماس می‌کردند که کسی کمک‌شان کنند و هیچ‌کس جرات نداشت. حتی پاسبان‌ها از فرط ترس و شاید شرم سرشان را پایین انداخته و راه کج می‌کردند تا مجبور به دخالت نباشند.

مرحوم گل‌گلاب که ترس و تحقیر بی‌اندازه هموطنان‌اش را به چشم می‌بیند، ساعتی بعد، پریشان و درمانده به خانه دوستِ هنرمندش استاد روح‌‌اله‌خالقی می‌رود. و لبالب از خشم ماجرا را می‌گوید.

ناگهان اتفاق عجیبی می‌افتد. با جوشیدن آن غرور شکسته‌شده، به‌یکباره چیزی در قالب شعری بی‌نظیر فوران می‌کند. همانجا انگار کلمه به کلمه شعر “ای‌ایران” به حسین‌گل‌گلاب الهام شده و روح‌اله خالقی نیز خط به خط برایش موسیقی می‌نویسد!

ابیات و اصواتی جادوانه خلق می‌شوند یکی از دیگری گداخته‌تر، لبریز و لب‌سوز و لب‌دوزتر و دلنشین‌تر…

ایران ای خرّم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت در دل نپرورم
از آب و خاک و مهرِ تو سرشته شد گِلم
مهر اگر برون رود گِلی شود دلم…

باری، می‌گویند آن دو هنرمندِ شوریده و میهن‌دوست، آن روز و در جریان خلق “ای‌ایران” آن‌قدر گریه می‌کنند که عاقبت از حال می‌روند… در عوض‌اش امّا، سرودی نازنین و شورآفرین و بی‌همتا از دل برآمده و تا خدا خدایی می‌کند و ایران هست، جاودانه می‌شود.

دو:

گفتن ندارد که این‌روزها خیلی از ما تحقیر می‌شویم. خیلی وقت‌ها را ظلم را می‌بینیم و از فرط ترس صدایمان در نمی‌آید. خیلی‌هایمان کارد به استخوان‌مان رسیده اما فریاد نمی‌زنیم. خشم دارد خفه‌مان می‌کند اما دور از جانِ شما که این مطلب را می‌خوانی خفه‌خون گرفته‌‌ایم. زمین خورده‌ایم. زخمِ زبان خورده و گاه می‌زنیم. خیلی‌هایمان از اسب افتاده‌ایم. از اصل چطور؟

چه کار بکنیم؟ به کجای این شبِ تیره بیاویزیم قبای ژنده خود را؟ چهل سال از انقلاب گذشته. کهن‌سالان آن‌سال‌ها دیگر مرده‌اند. جوانان‌اش پیر شده‌اند. کودکان‌اش جوانی را طی کرده‌اند. و جوانان و کودکان این دوره مدام می‌پرسند این بود حاصلِ آرمان‌هایِ شما؟ چه باید گفت؟ چه باید کرد؟

من می‌گویم، دست‌کم باید دید. دست‌کم باید گفت. ثمره همین تحقیرها، ثمره همین جان‌کندن‌ها و همین جانزدن‌ها است که جان‌مایه میهن‌دوستی نسل‌های بعد می‌شود. مبادا این شعله خاموش بشود؟

اتفاقا در اوج همین ناامیدی، همین بی‌پناهی است که باید از بازارِ روزگار گذشت. باید ای‌ایرانِ زمانه خود را سرود.

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه‌بس این سودوزیان ما را بس!


منبع: برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
...
#ایران #جاودانه
#ای_ایران #حسین_گل_گلاب
#گل_نرگس #مهربانی #وفاداری
#ظلم #ترس #فریاد
#دیار_عاشقی_هایم
#همایون_شجریان

انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

آدمها در هر ساختاری می توانند ژوئی سانس ها و سمپتوم های ساختار های دیگر را داشته باشند.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation آدمها در هر ساختاری می توانند ژوئی سانس ها و سمپتوم های ساختار های دیگر را داشته باشند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
ابسسیونل بدبخت فقط می تواند زنی را “بخواهد” که مرد دیگری هم او را “بخواهد” یا حداقل ابسسیونل ما فرض را بر این بگذارد که مرد دیگری هم او را “می خواهد”. در نتیجه وجود فضله ریزه در جایگاه “مردی که فرض می شود بخواهد!” از نان شب هم برای ابسسیونل واجبتر می شود.
“مرد” فرض کردن آن فضله ریزه – که بیشتر شبیه یک پرنده گوشتخوار است با قابلیت چرخش ۳۶۰ درجه ای گردنش – البته چیزی در حد یک جوک بی مزه است اگر… اگر ندانیم فالوس ابسسیونل در واقع در کجای او جای گرفته!
توده ی لزج ژوئی سانس سرگینی یک ابسسیونل نکروفیل: آن چهار اسب درشگه از هم جدائی ناپذیرند وگرنه درشگه از جای خود تکان نخواهد خورد! سمپتوم چهار نفره ای که برای هر چهار نفر ژوئی سانس بهمراه دارد!
هرگز فکرش را نمی کردید که بسترگستری هم ژوئی سانس داشته باشد! با اینهمه “نظر بازی” یا همان voyeurism خودمان یکی از انواع پرورژن کاملاً شناخته شده است!
در کامنتی که یکی از شاگردانم در جواب به جلسه چهارم روانکاوی در اکستانسیون این سلسله مطالب به عنوان متریال تازه آورده بود او از خودش پرسیده بود که آیا آن “بیچاره” فقط نوروتیک است؟ سوالی که شاگرد دیگرم آن را برجسته کرده بود.
موضوع اینجاست که این طبقه بندی نوروز و پسیکوز و پرورژن فقط یک طبقه بندی ساختاری است و آدمها در هر ساختاری می توانند ژوئی سانس ها و سمپتوم های ساختارهای دیگر را داشته باشند....

منبع: جدیدترین معجون جادوگری “صن-هما-فر” – بخش هشت؛ #سایت_انجمن_فرویدی

#میترا_کدیور #روانکاوی_اکستانسیون #لکان #ساختار #ابسسیونل #سمپتوم #نوروز #پسیکوز #پرورژن

انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی

@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation

فرضیه لاکان این بود که فرآیند هویت یابی فرد ابتدا با تفکیک خود از محیط پیرامون رخ می دهد.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation فرضیه لاکان این بود که فرآیند هویت یابی فرد ابتدا با تفکیک خود از محیط پیرامون رخ می دهد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
لاکان و آوار فلسفی
نویسنده: مهدی ملک
مقدمه :
در پنج مقاله به هم پیوسته سعی بر نگاهی گذراست به مفاهیم اصلی و کلید واژه‌های اساسی اندیشه «ژاک لاکان» – بزرگ‌ترین اندیشمند روانکاوی پسافرویدی – و در پایان تحلیلی فلسفی از نقش آرای او در فرو ریختن تابوهای فلسفه کلاسیک. در چهار مقاله اول سعی بر توضیحی موجز از سه ساحت معروف «خیالی»، «نمادین» و «واقعی» است و مقاله چهارم اختصاص به توصیفی گذرا از این نکته است که چگونه برخی از مهم‌ترین پایه‌های فلسفه کلاسیک مثل «کوگیتوی دکارتی» یا «اخلاق کانتی» در مواجهه با مغناطیس اندیشه لاکان دچار بحران می‌شوند.
١-امر خیالی (The Imaginary Order )
در دو دهه ابتدایی قرن بیستم «پدیدار شناسی» از مجموعه آثار و تفکرات «ادموند هوسرل» به وجود آمد. «هوسرل» در پدیدار شناسی معتقد بود «چیزها» یا «ابژه‌های» جهان بدون وجود آگاهی ما موجود نیستند. بنابراین از هر آنچه بیرون از ادراک ماست باید چشم پوشی کرد. این چشم پوشی که «هوسرل» تحت عنوان «فروکاست پدیدار شناسانه» (Phenomenological Reduction) از آن نام می‌برد در واقع فرایندی است که در آن ما جهان بیرون را به اندازه ظرف آگاهی خود فرو می‌کاهیم. از سویی دیگر یک دهه بعد «مارتین هایدگر» – شاگرد هوسرل – و سپس «سارتر» تفکیکی میان «سوژه» و «اگو = ego» قائل شدند. این تفاوت اساسی این بود که به قول سارتر خود آگاهی هیچ است اما «اگو» ابژه‌ای است در جهانی که سوژه درک می‌کند. در ادامه می‌بینیم که شروع اندیشه لاکان در ارائه و تعریف «امر خیالی» چگونه به این دو ایده فلسفی وابسته است.
در ١٩۴٩ لاکان با کاوش در مسائل مربوط به خودآگاهی و تلفیق آن با ایده‌های روانشناسی تجربی به نتیجه جالبی رسید. پیش از این سال «کوگیتو»ی دکارتی (من می‌اندیشم پس هستم) با آرای «هایدگر» مبنی بر این که سوژه همواره سوژه اندیشمند و آگاه نیست از اعتبار افتاده بود. فرضیه لاکان این بود که فرایند هویت یابی فرد ابتدا با تفکیک خود از محیط پیرامون رخ می‌دهد.
 از نظر لاکان «اگو» در این لحظه بیگانگی – شیفتگی کودک با تصویر خود است که ساخته می شود. کارکرد اگوی شکل گرفته کارکردی «غلط پندارانه» – Mis-Recognition – است که بر تصویر توهم آمیز تمامیت و یکپارچگی استوار است یا به بیانی دیگر اگو بر عدم پذیرش حقیقت چند پارگی و بیگانه شدگی اصرار می‌ورزد. مفهوم دیگر گفتار بالا این است که فرد برای وجود داشتن بر تصویری استوار است که در عین حال با او یکی نیست و برای وجود باید از سوی دیگری به رسمیت شناخته شود. سوژه تصویر یا دیگری بزرگ (زبان، ملیت، مذهب، پیشوا و …) را کامل و توپر پنداشته و بنابراین مدام سعی می‌کند تا با آن یکی شود و مدام هم شکست می‌خورد. همین بیگانگی و چیزی کم داشتن و خلأ عنصر برسازنده سوژه است.

برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.

#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #خیالی #نمادین #واقعی #دکارت #هگل #هایدگر #سارتر #اگو #بیگانگی #دیگری_بزرگ #ابژه #هویت #سوژه #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی

Music : Hans Zimmer
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation

روانکاوی تجربه سوژه است.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation روانکاوی تجربه سوژه است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
روانکاوی تجربه سوژه است و این مهم ترین نکته است. این تجربه چگونه آغاز می شود؟ در ابتدای کار همیشه یک درخواست درمان وجود دارد (یک درخواست تراپوتیک) که این درخواست منتج از یک درد و رنج درونی است. این رنج یک رنج روحی است و خود متقاضی هم این را می داند حتی اگر بازتاب های جسمی داشته باشد که اغلب هم دارد. در ابتدای کار پس یک درخواست درمان وجود دارد ولی خیلی زود تبدیل به یک تفحص می شود. می توان این تفحص را تفحص حقیقت نامید، تفحص حقیقت اشتیاق. در عین حال می‌توانیم همان طور که میلر گفته است در مورد همه این واژه ها تردید داشته باشیم، در مورد واژه تفحص، اشتیاق، حقیقت و ... اما نمی توان در مورد آنچه که در نهایت کار بدست می آید تردید کرد. آنچه در نهایت کار بدست می آید به نظر لکان وجود زدایی[۱] است که درواقع می توانیم بگوییم یک توهم زدایی واقعی است. توجه کنیم که وجود زدایی با بی وجودی [۲] کاملا متفاوت است. پیشوند de در فرانسه به معنی برداشتن، گرفتن، تخلیه کردن، به هم زدن است و در این نئولوژیسم لکان نوعی گرفتن، برداشتن و تخلیه کردن و برهم زدن وجود را القا می‌کند که به خوبی کاری که در روانکاوی انجام می‌گیرد را نشان می دهد. در واقع روانکاوی بادکنک imaginaire را سوراخ می‌کند و وجودی را که در آن سرمایه گذاری شده خالی میکند، از بسیاری از چیزها جز صورتکی باقی نمی گذارد، و تمام ظواهر را که جزء وجود نیستند و حتی در نقطه مقابل آن هستند به عدم می کشاند. در واقع می توان گفت روانکاوی کشف کردن هیچ است، هیچی که در پس تمام ظواهر و تمام صورتک ها است و بالماسکه هیستریک این را به بهترین نحو به نمایش می گذارد.در پس بالماسکه هیستریک هیچ است.

برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی

#روانکاوی #میترا_کدیور #لکان #سوژه #اشتیاق #تفحص #حقیقت #هیستریک

انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

«هوای دیگری در ما نگنجد / در این سر بیش از این سودا نگنجد»

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «هوای دیگری در ما نگنجد / در این سر بیش از این سودا نگنجد» @doostdaran_freudianassociation 💬👇
نویسنده: مهدی رفیع
تعدّی لکان به آثار هنری آن گونه که ژان- میشل راباته نیز در کتاب خود، ژاک لکان: روان کاوی و سوژه ی ادبیات (۲۰۰۱)، نشان داده است همواره معطوف به یورشی خلاقانه به رابطه ی بس گانه میان روان کاوی و هنرها است. تا جایی که خود روان کاوی به منزله ی نوعی هنر «خوب گفتنِ» وجود در کنار دیگر هنرها قرار می گیرد. روان کاوی با کشف علیت روانی مبتنی بر «عاملیت حرف در ناخودآگاه» به کشف ماشین های میل گر می رسد. دلوز کشف مفهوم ماشین را به فروید نسبت می دهد. بر این اساس ناخودآگاه، جهانی از ماشین های میل گر است که از دید گتاری “تولید” می کند. لکان این تولیدات را سوژه ناخودآگاه می نامد. این سوژه است که ابژه ی دانش روان کاوی است، سوژه ای که حقیقت اش از اعماق امر واقع معلق است و «منتظر پاسخی است از امر واقع» تا به مدد حقیقت اشتیاق اش یا همان ابژه یa کوچک از مَدّ دریای بی ته دال ها عبور کند. و این ارزش وجودی او را می سازد، آن چه سهروردی ها و عین القضات ها را از خیل بزدلانی جدا می کند که برای اندکی بیش تر ماندن و داشتن، تن به هر زبونی ای می دهند. به این دلیل است که اخلاق روان کاوی حقیقی، اخلاق داشتن نیست، و اخلاق هیستریکِ محرومیت نیز نه، بلکه نوعی اخلاق فقر است که نمونه ی اعلای آن را در عرفان اسلامی می توان مشاهده کرد:«حافظا، در کنج فقر و خلوت شب های تار/تا بود وردت دعا و درس قرآن، غم مخور»(حافظ، ۱۳۸۶: ۳۴۵)

این جاست که «می گویم هر چه بادا باد» عین القضات همدانی در تمهیدات معنای خود را می یابد: «کی باشد که از ادبار خود برهیم؟! و هنوز دور است و اَرجُو که عن قریب میسّر شود» (عین القضات همدانی، ۱۳۷۷: ۳۵۴). روان کاوی علمی است درباره ی هوا، هوایی که راه به خدا می برد. «من عرف نفسه فقد عرف ربه. آن که امّاره نامش کرده اند او مطمئنه است» (شمس تبریزی، ۱۳۷۷: ۷۶)؛ دانشی درباره هوا شناسی. اما هوا هست تا هوا. مانند وقتی که نجم دایه گفت: «هوای دیگری در ما نگنجد/در این سر بیش از این سودا نگنجد»(نجم رازی، ۱۳۸۴: ۱۹۷) یا در آن لحظات ناب معدودی از لبریخته ها که رویایی رویایی تر بود وقتی که رویایی نبود: «در هیئتِ هوا/ دائم مراقبت ام می کند/او هست /هر جا هوا که هست/نه می گریزم می خواهم/ نه می توانم بگریزم/ناچار در هوای او هر چیز/ مثل هوا زیبا می گردد/ من شکل عطر خودم می شوم/گل شکل عطر خودش می شود/ و اوست دوست/ وقتی هوا مجسمه ای از اوست» (یدالله رویایی، ۱۳۷۱: ۱۱)

منبع: برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#دکتر_میترا_کدیور

نقاشی رنگ روغن از جواد فیروزمند

انتخاب تصویر و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

آنالیست زمانی مطمئن می شود که تعبیری که ارائه کرده درست بوده، که به دنبال آن چیز دیگری ایجاد شود.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇