#قرائت_روزانه_قرآن_کریم
👇جزء 6/سوره مائده/صفحه 115
👈بهمراه خلاصه تفسیر این صفحه
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
👇جزء 6/سوره مائده/صفحه 115
👈بهمراه خلاصه تفسیر این صفحه
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
دولت ظهور
#اخلاق_عملی 👇👇صبر(10)👇👇 👇عادت به گناه👇 نکتهی مهمی که در این بحث وجود دارد، این است که گاهی انسان معصیتکار به گناه عادت میکند. اگر کسی به ارتکاب گناه عادت کرد، ترک گناه برای او بسیار دشوار خواهد شد. 👈حال، پرسش پیشِ رو این است که اگر اسلام دین آسانی…
#اخلاق_عملی
👇👇صبر(11)👇👇
👇اقسام مردم از نظر واکنش در سختیها👇
واکنش انسانها در مواجهه با سختیها و ناملایمات، از چهار حالت خارج نیست و هر یک از انسانها در یکی از این درجات قرار دارند:
👇دستهی اول: بیصبران
👈گروه اول کسانیاند که وقتی بلا و مشکلی به آنها میرسد، اصلاً صبر نمیکنند؛ بلکه جزع و فزع کرده و به سرعت واکنش نشان میدهند.
روشن است که بسیاری از مردم در این مرحله قرار دارند و باید به آنها توصیه کرد:
سعادت با شکیبایی بوَد یار/ز بیصبری به رسوایی کشد کار
👇دستهی دوم: متظاهران به صبر (مُتَصَبِّران)
👈دستهی دوم کسانی هستند که در مواجهه با سختیها، در ظاهر هیچ واکنشی نشان نمیدهند؛ اما در باطن به شدت متلاطم و مضطرب هستند و آشوب درونی دارند.
این گروه به رغمداشتن نگرانی روحی، به شدت از بروز آن خودداری میکنند. به عبارت دیگر، دستهی دوم صفت تسلیم را دارند؛ ولی تسلیم ظاهری، نه باطنی او قلبی.
اینها به ظاهر در برابر ناملایمات به وجود آمده تسلیماند؛ ولی در باطن ناراحت و نگران اند و بهطور حتم از وقوع بلاها هیچ رضایتی ندارند.
👈واکنش نشانندادن این گروه احتمال دارد به چند علت باشد:
۱.احتمال اول این است که شاید جزع و فزع خود را بینتیجه میدانند؛ یعنی دریافتهاند بلایی که به آن دچار شدهاند، با جزع و فزع از بین نمیرود و جبران نیز نمیشود؛ مثلاً میدانند که داد و فریادِ شخصِ بلادیده مصیبت را کم نمیکند، انسان متوفا را بر نمیگرداند، باغ خشکشده را طراوت نمیبخشد، درد را از بیمار برطرف نمیکند و همینطور، سختیهای دیگری که به شخص میرسد، در اثر نالهوزاری جبران نمیشود؛ برای همین، این شخص در ظاهر تسلیم است.
آیهی قرآن کریم در اینباره چنین است: «سَواءٌ عَلَینا أ جَزِعنا أم صَبَرنا مَا لَنا مِن مَّحیصٍ»؛ بر ما یکسان است چه بیتابی کنیم، چه شکیبایی. هیچ راه گریزی برای ما نیست.
۲. ممکن است تسلیم ظاهری این گروه به منظور ریا و نشاندادن صفت صبر به دیگران باشد؛ یعنی طوری نشان میدهند که مردم گمان کنند آنان اشخاصی صبورند.
۳. همچنین احتمال دارد از روی داشتن حیا و روحیهی خجالت باشد؛ یعنی این گروه بهسبب نگرانی از جلب توجه دیگران و انگشتنماشدن بین مردم، خود را تسلیم نشان میدهند.
۴. گاهی هم ممکن است از سرِ ترس از نقص و رسوایی بین مردم و قرارگرفتن در معرض انتقاد و تذکر دیگران، صبر را به خود تحمیل میکنند.
👇دستهی سوم: صبورانِ مشتاقِ راضی
گروه دیگر کسانی هستند که در مواجهه با بلا، نه در ظاهر جزعوفزع میکنند و نه در باطن.
اینان هم در ظاهر تسلیماند و هم در باطن و صبر در وجودشان رسوخ کرده است؛ در نتیجه شوق به بلا هم در وجودشان ایجاد میشود و از واقعشدن مصیبت خشنود و راضی هستند.
اینان با برقراری آرامش باطنی، صبر را در اعماق وجود خود نهادینه کردهاند و اعضا و جوارحشان نیز تحت تأثیر صبر باطنی قرار گرفته و رفتارشان صبورانه شده است؛ لذا در درون خود، شوق به وقوع بلا و رضایتِ از آن دارند.
بنابراین، دستهی سوم نهتنها هنگام مواجهه با بلا، در ظاهر و باطن تسلیماند، بلکه مشتاق وقوع بلا هم هستند.
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
👇👇صبر(11)👇👇
👇اقسام مردم از نظر واکنش در سختیها👇
واکنش انسانها در مواجهه با سختیها و ناملایمات، از چهار حالت خارج نیست و هر یک از انسانها در یکی از این درجات قرار دارند:
👇دستهی اول: بیصبران
👈گروه اول کسانیاند که وقتی بلا و مشکلی به آنها میرسد، اصلاً صبر نمیکنند؛ بلکه جزع و فزع کرده و به سرعت واکنش نشان میدهند.
روشن است که بسیاری از مردم در این مرحله قرار دارند و باید به آنها توصیه کرد:
سعادت با شکیبایی بوَد یار/ز بیصبری به رسوایی کشد کار
👇دستهی دوم: متظاهران به صبر (مُتَصَبِّران)
👈دستهی دوم کسانی هستند که در مواجهه با سختیها، در ظاهر هیچ واکنشی نشان نمیدهند؛ اما در باطن به شدت متلاطم و مضطرب هستند و آشوب درونی دارند.
این گروه به رغمداشتن نگرانی روحی، به شدت از بروز آن خودداری میکنند. به عبارت دیگر، دستهی دوم صفت تسلیم را دارند؛ ولی تسلیم ظاهری، نه باطنی او قلبی.
اینها به ظاهر در برابر ناملایمات به وجود آمده تسلیماند؛ ولی در باطن ناراحت و نگران اند و بهطور حتم از وقوع بلاها هیچ رضایتی ندارند.
👈واکنش نشانندادن این گروه احتمال دارد به چند علت باشد:
۱.احتمال اول این است که شاید جزع و فزع خود را بینتیجه میدانند؛ یعنی دریافتهاند بلایی که به آن دچار شدهاند، با جزع و فزع از بین نمیرود و جبران نیز نمیشود؛ مثلاً میدانند که داد و فریادِ شخصِ بلادیده مصیبت را کم نمیکند، انسان متوفا را بر نمیگرداند، باغ خشکشده را طراوت نمیبخشد، درد را از بیمار برطرف نمیکند و همینطور، سختیهای دیگری که به شخص میرسد، در اثر نالهوزاری جبران نمیشود؛ برای همین، این شخص در ظاهر تسلیم است.
آیهی قرآن کریم در اینباره چنین است: «سَواءٌ عَلَینا أ جَزِعنا أم صَبَرنا مَا لَنا مِن مَّحیصٍ»؛ بر ما یکسان است چه بیتابی کنیم، چه شکیبایی. هیچ راه گریزی برای ما نیست.
۲. ممکن است تسلیم ظاهری این گروه به منظور ریا و نشاندادن صفت صبر به دیگران باشد؛ یعنی طوری نشان میدهند که مردم گمان کنند آنان اشخاصی صبورند.
۳. همچنین احتمال دارد از روی داشتن حیا و روحیهی خجالت باشد؛ یعنی این گروه بهسبب نگرانی از جلب توجه دیگران و انگشتنماشدن بین مردم، خود را تسلیم نشان میدهند.
۴. گاهی هم ممکن است از سرِ ترس از نقص و رسوایی بین مردم و قرارگرفتن در معرض انتقاد و تذکر دیگران، صبر را به خود تحمیل میکنند.
👇دستهی سوم: صبورانِ مشتاقِ راضی
گروه دیگر کسانی هستند که در مواجهه با بلا، نه در ظاهر جزعوفزع میکنند و نه در باطن.
اینان هم در ظاهر تسلیماند و هم در باطن و صبر در وجودشان رسوخ کرده است؛ در نتیجه شوق به بلا هم در وجودشان ایجاد میشود و از واقعشدن مصیبت خشنود و راضی هستند.
اینان با برقراری آرامش باطنی، صبر را در اعماق وجود خود نهادینه کردهاند و اعضا و جوارحشان نیز تحت تأثیر صبر باطنی قرار گرفته و رفتارشان صبورانه شده است؛ لذا در درون خود، شوق به وقوع بلا و رضایتِ از آن دارند.
بنابراین، دستهی سوم نهتنها هنگام مواجهه با بلا، در ظاهر و باطن تسلیماند، بلکه مشتاق وقوع بلا هم هستند.
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
Forwarded from دولت ظهور
#سخنی_با_شما
سلام بر عزیزان
👈👈با توجه به منظم نمودن مطالب کانال و بهره برداری بیشتر شما از مطالب کانال
👈فصل اول کانال مستندظهور نسخه آمریکایی(قسمت اول تا پنجاه)
👈فصل دوم کانال اثبات خدا
""مستند جذاب مسیر روشنایی""
👈فصل سوم کانال(اثبات شیعه)
""مناظرات واقعی شبهای پیشاور"
بین عالم شیعه و عالمان سنی
👈فصل چهارم کانال(اعجازعلمی قرآن) ""اثبات علم قرآن و نهج البلاغه پس از 1400 سال""
👈فصل پنجم کانال (اعجاز عددی قرآن بسیار شگفت انگیز)
👈فصل ششم کانال ( علائم و نمادهای شیطانی در زندگی روزمره)
👈فصل هفتم کانال ( مردم در هرم اهداف صهیونیست )
بارگذاری گردید%
👇فصل های زیر جستجو شود👇
فصل اول کانال دولت ظهور
(مستند ظهور : 52 پیام)
فصل دوم کانال دولت ظهور
(اثبات خدا : 13 پیام)
فصل سوم کانال دولت ظهور
(اثبات شیعه : 44 پیام)
فصل چهارم کانال دولت ظهور
(اعجاز علمی قرآن :90 پیام)
فصل پنجم کانال دولت ظهور
(اعجاز عددی قرآن :50 پیام)
فصل ششم کانال دولت ظهور
(نمادهای شیطان پرستی :50 پیام)
فصل هفتم کانال دولت ظهور
(صهیونیست : 36 پیام)
باتشکر
""خادم کانال""
👉@doolate_zohor
سلام بر عزیزان
👈👈با توجه به منظم نمودن مطالب کانال و بهره برداری بیشتر شما از مطالب کانال
👈فصل اول کانال مستندظهور نسخه آمریکایی(قسمت اول تا پنجاه)
👈فصل دوم کانال اثبات خدا
""مستند جذاب مسیر روشنایی""
👈فصل سوم کانال(اثبات شیعه)
""مناظرات واقعی شبهای پیشاور"
بین عالم شیعه و عالمان سنی
👈فصل چهارم کانال(اعجازعلمی قرآن) ""اثبات علم قرآن و نهج البلاغه پس از 1400 سال""
👈فصل پنجم کانال (اعجاز عددی قرآن بسیار شگفت انگیز)
👈فصل ششم کانال ( علائم و نمادهای شیطانی در زندگی روزمره)
👈فصل هفتم کانال ( مردم در هرم اهداف صهیونیست )
بارگذاری گردید%
👇فصل های زیر جستجو شود👇
فصل اول کانال دولت ظهور
(مستند ظهور : 52 پیام)
فصل دوم کانال دولت ظهور
(اثبات خدا : 13 پیام)
فصل سوم کانال دولت ظهور
(اثبات شیعه : 44 پیام)
فصل چهارم کانال دولت ظهور
(اعجاز علمی قرآن :90 پیام)
فصل پنجم کانال دولت ظهور
(اعجاز عددی قرآن :50 پیام)
فصل ششم کانال دولت ظهور
(نمادهای شیطان پرستی :50 پیام)
فصل هفتم کانال دولت ظهور
(صهیونیست : 36 پیام)
باتشکر
""خادم کانال""
👉@doolate_zohor
Telegram
دولت ظهور
#فصل_اول_کانال_دولت_ظهور
👇مستند ظهور نسخه آمریکایی👇
👈دانلود پر بیننده ترین مستند یوتیوب «ظهور یا arrival» که 50 قسمت میباشد را ارسال میکنیم.
👈 این اثر توسط دو فیلمساز مستقل (نوریگا و ارکنار) ساخته شده که مجموعه ای از مصاحبه ها مقالات و مدارکی تکان دهنده…
👇مستند ظهور نسخه آمریکایی👇
👈دانلود پر بیننده ترین مستند یوتیوب «ظهور یا arrival» که 50 قسمت میباشد را ارسال میکنیم.
👈 این اثر توسط دو فیلمساز مستقل (نوریگا و ارکنار) ساخته شده که مجموعه ای از مصاحبه ها مقالات و مدارکی تکان دهنده…
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
👇نشـــــانه ها👇
پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده را هم دیده ام. نمیدانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم. ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده. لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشی.
بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد. یکی دو هفته بعد از بهبودی من پدرم در اثر یک سانحه مصدوم شد و چند روز بعد دار فانی را وداع گفت.
خیلی ناراحت بودم اما یاد حرف عموی خدابیامرزم افتادم که گفت: این باغ برای من و پدرت هست و به زودی به ما ملحق میشود. در یکی از روزهای دوران نقاهت به شهرستان دوران کودکی و نوجوانی سر زدم و سراغ مسجد قدیمی محل رفتم و یاد و خاطرات کودکی و نوجوانی برایم تداعی شد.
یکی از پیرمردهای قدیمی مسجد را دیدم. سلام و علیک کردیم و برای نماز وارد مسجد شدیم. یکباره یاد صحنه هایی افتادم که از حساب و کتاب اعمال دیده بودم.
یاد آن پیرمردی که به من تهمت زده بود و بخاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید. این افکار و صحنه ناراحتی آن پیرمرد همینطور در مقابل چشمانم بود.
با خودم گفتم: باید پیگیری کنم و ببینم این ماجرا تا چه حد صحت دارد. هر چند میدانستم که مانند بقیه موارد این هم واقعی هست. اما دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شد را از نزدیک ببینم. با آن پیرمرد گفتم: فلانی رو یادتون هست؟ همونکه چهار سال پیش مرحوم شد؟
گفت: بله، خدا نور به قبرش بباره.
چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی سر و صدا کار خیر میکرد. آدم درستی بود.
مثل اون حاجی کم پیدا میشه. گفتم: بله اما خبر داری این بنده خدا چیزی تو این شهر وقف کرده؟ مسجد، حسینیه؟! گفت: نمیدونم. ولی فلانی خیلی باهاش رفیق بود ا نه حتماً خبر داره.
الان هم توی مسجد نشسته. بعد از نماز سراغ همان شخص رفتیم. ذکر خیر آن مرحوم شد و سوالم را دوباره پرسیدم.
این بنده خدا چیزی وقف کرده؟ این پیرمرد گفت: خدا رحمتش کنه. دوست نداشت کسی خبردار بشه اماچون از دنیا رفته بشما میگویم. ایشان به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت: این حسبنیه رو میبینی که اینجا ساخته شده؟
همان حاج آقا که ذکر خیرش و کردی این حسینیه رو ساخت و وقف کرد. نمیدونی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد. الان هم داریم بنایی میکنیم و دیوار حسینیه رو بر میداریم و ملحقش میکنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر بشه.
من بدون اینکه چیزی بگم جواب سوالم را گرفتم. بعد از نماز سری به حسینه ام زدم و برگشتم. شب با همسرم صحبت میکردیم. خیلی از مواردی که برای من پیش آمده بود باور نکردنی نبود.
بعد به همسرم که ماه چهار بارداری را پشت سر گذاشته بودم: راستی خانم من قبل از اینکه بیمارستان بروم با هم سونوگرافی رفتیم و گفتند که بچه ما پسر است. درسته؟! گفت: آره برگه اش رو دارم. کمی سکوت کردم و با لبخند به خانمم گفتم: اما اون لحظه آخر به من گفتند: بخاطر دعاهای همسرت و دختری که تو راه داری شفاعت شدی.
به همسرم گفتم: این هم یک نشانه است. اگه این بچه دختر بودمعلوم میشه که تمام این ماجراها صحیح بوده. در پاییز همان سال دخترم بدنیا آمد.
اما جدای از این موارد تنها چیزی که پس از بازگشت ترس شدیدی در من ایجاد میکرد و تا چند سال مرا اذیت میکرد ترس از حضور در قبرستان بود!
من صداهای وحشتناکی می شنیدم که خیلی دلهره آور و ترسناک بود. اما این مسئله اصلا در کنار مزار شهدا اتفاق نمی افتادـ در آنجا آرامش بود و روح معنویت که در وجود انسانها پخش میشد. لذا برای مدتی به قبرستان نرفتم و بعد از آن فقط صبح های جمعه راهی مزار دوستان و آشنایان می شدم.
👈ادامه دارد....
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
👇نشـــــانه ها👇
پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده را هم دیده ام. نمیدانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم. ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده. لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشی.
بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد. یکی دو هفته بعد از بهبودی من پدرم در اثر یک سانحه مصدوم شد و چند روز بعد دار فانی را وداع گفت.
خیلی ناراحت بودم اما یاد حرف عموی خدابیامرزم افتادم که گفت: این باغ برای من و پدرت هست و به زودی به ما ملحق میشود. در یکی از روزهای دوران نقاهت به شهرستان دوران کودکی و نوجوانی سر زدم و سراغ مسجد قدیمی محل رفتم و یاد و خاطرات کودکی و نوجوانی برایم تداعی شد.
یکی از پیرمردهای قدیمی مسجد را دیدم. سلام و علیک کردیم و برای نماز وارد مسجد شدیم. یکباره یاد صحنه هایی افتادم که از حساب و کتاب اعمال دیده بودم.
یاد آن پیرمردی که به من تهمت زده بود و بخاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید. این افکار و صحنه ناراحتی آن پیرمرد همینطور در مقابل چشمانم بود.
با خودم گفتم: باید پیگیری کنم و ببینم این ماجرا تا چه حد صحت دارد. هر چند میدانستم که مانند بقیه موارد این هم واقعی هست. اما دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شد را از نزدیک ببینم. با آن پیرمرد گفتم: فلانی رو یادتون هست؟ همونکه چهار سال پیش مرحوم شد؟
گفت: بله، خدا نور به قبرش بباره.
چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی سر و صدا کار خیر میکرد. آدم درستی بود.
مثل اون حاجی کم پیدا میشه. گفتم: بله اما خبر داری این بنده خدا چیزی تو این شهر وقف کرده؟ مسجد، حسینیه؟! گفت: نمیدونم. ولی فلانی خیلی باهاش رفیق بود ا نه حتماً خبر داره.
الان هم توی مسجد نشسته. بعد از نماز سراغ همان شخص رفتیم. ذکر خیر آن مرحوم شد و سوالم را دوباره پرسیدم.
این بنده خدا چیزی وقف کرده؟ این پیرمرد گفت: خدا رحمتش کنه. دوست نداشت کسی خبردار بشه اماچون از دنیا رفته بشما میگویم. ایشان به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت: این حسبنیه رو میبینی که اینجا ساخته شده؟
همان حاج آقا که ذکر خیرش و کردی این حسینیه رو ساخت و وقف کرد. نمیدونی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد. الان هم داریم بنایی میکنیم و دیوار حسینیه رو بر میداریم و ملحقش میکنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر بشه.
من بدون اینکه چیزی بگم جواب سوالم را گرفتم. بعد از نماز سری به حسینه ام زدم و برگشتم. شب با همسرم صحبت میکردیم. خیلی از مواردی که برای من پیش آمده بود باور نکردنی نبود.
بعد به همسرم که ماه چهار بارداری را پشت سر گذاشته بودم: راستی خانم من قبل از اینکه بیمارستان بروم با هم سونوگرافی رفتیم و گفتند که بچه ما پسر است. درسته؟! گفت: آره برگه اش رو دارم. کمی سکوت کردم و با لبخند به خانمم گفتم: اما اون لحظه آخر به من گفتند: بخاطر دعاهای همسرت و دختری که تو راه داری شفاعت شدی.
به همسرم گفتم: این هم یک نشانه است. اگه این بچه دختر بودمعلوم میشه که تمام این ماجراها صحیح بوده. در پاییز همان سال دخترم بدنیا آمد.
اما جدای از این موارد تنها چیزی که پس از بازگشت ترس شدیدی در من ایجاد میکرد و تا چند سال مرا اذیت میکرد ترس از حضور در قبرستان بود!
من صداهای وحشتناکی می شنیدم که خیلی دلهره آور و ترسناک بود. اما این مسئله اصلا در کنار مزار شهدا اتفاق نمی افتادـ در آنجا آرامش بود و روح معنویت که در وجود انسانها پخش میشد. لذا برای مدتی به قبرستان نرفتم و بعد از آن فقط صبح های جمعه راهی مزار دوستان و آشنایان می شدم.
👈ادامه دارد....
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#آخرالزمان (11)
👈دینداران آخرالزمان
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
👈دینداران آخرالزمان
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
Forwarded from دولت ظهور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👆👆👆👆👆
#دعای_فرج_دسته_جمعی
👈هر شب راس ساعت 22
👈یه گوشه تنها بشین و 4 دقیقه برا امام زمان عج وقت بذار
👉@doolate_zohor
#دعای_فرج_دسته_جمعی
👈هر شب راس ساعت 22
👈یه گوشه تنها بشین و 4 دقیقه برا امام زمان عج وقت بذار
👉@doolate_zohor
#قرائت_روزانه_قرآن_کریم
👇جزء 6/سوره مائده/صفحه 116
👈بهمراه خلاصه تفسیر این صفحه
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
👇جزء 6/سوره مائده/صفحه 116
👈بهمراه خلاصه تفسیر این صفحه
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#تاملی_بر_علائم_حتمی_ظهور
👇مکان قیام یمانی👇
روایات متعددی، مکان قیام یمانی ومحل پیدایش جنبش او را یمن دانسته اند که عبارت اند از:
از امام باقر (علیه السلام) چنین روایت شده:
... هنگام خروج سفیانی از شام وخروج یمانی از یمن وفرو رفتن در سرزمین بیداء.
امام صادق (علیه السلام) نیز در پاسخ این سؤال که قائم شما چه زمانی قیام می کنند، فرمودند:
... هنگام خروج سفیانی از شام وخروج یمانی از یمن وفرو رفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء.
آن حضرت در حدیث دیگری فرموده اند:
قیام یمانی از یمن هم راه با پرچم های سفید خواهد بود.
در کتاب کمال الدین به تصحیح مرحوم غفاری نیز حدیثی از امام باقر (علیه السلام) به این صورت نقل شده است:
... واز نشانه های خروج امام مهدی (عجّل الله فرجه) خروج سفیانی از شام وخروج یمانی [از یمن] وندادهنده ای است که از آسمان ندا می دهد.
روایت دیگری که احتمالاً مضمون یاد
شده را تأیید می کند، این حدیث امام باقر (علیه السلام) است:
وقیام مردی از خاندان عمویم زید در یمن.
آن حضرت در حدیث دیگری فرموده اند:
... سپس منصور یمانی هم راه سپاهیانش به سوی آن ها روانه می شود.
در هفتمین روایت، محل قیام شخصی که چشمان سفیانی را از کاسه در می آورد، صنعا معرفی شده است.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:
کجا وچگونه سفیانی خروج می کند در صورتی که آن کس که چشم او را از کاسه در می آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است.
همان طور که گذشت، شخصیت یاد شده به قرینه سایر روایاتی که از هم زمانی ودرگیری یمانی با سفیانی یاد کرده اند، همان یمانی است. علاوه بر آن، برای تأیید این موضوع می توان از روایاتی که در منابع اهل سنّت آمده وبه خروج قحطانی از یمن تصریح کرده است نیز بهره برد.
روایات یاد شده گرچه از نظر سند قابل خدشه هستند اما به نظر می رسد با توجه به مجموع آن ها می توان به این اطمینان رسید که آغاز قیام یمانی از یمن است.
برخی از نویسندگان بر این باورند که واژه «یمانی» به تنهایی علاوه بر دلالت بر انتساب این شخصیت به یمن، بر آغاز جنبش او از یمن نیز دلالت می کند. لذا هم چنان که بر اساس متفاهم عرفی قیام خراسانی به معنای قیام شخصی خراسانی از خراسان است، قیام یمانی نیز به معنای قیام مردی یمنی از یمن است.
به تعبیر دیگر، اطلاق واژه یمانی به شخصیت مورد نظر صرفاً بیان تابعیت او نیست بلکه محل قیام او نیز هست. بر این اساس، از تمامی روایاتی که بر قیام یمانی دلالت داشتند، می توان به شروع قیام از یمن نیز پی برد.
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
👇مکان قیام یمانی👇
روایات متعددی، مکان قیام یمانی ومحل پیدایش جنبش او را یمن دانسته اند که عبارت اند از:
از امام باقر (علیه السلام) چنین روایت شده:
... هنگام خروج سفیانی از شام وخروج یمانی از یمن وفرو رفتن در سرزمین بیداء.
امام صادق (علیه السلام) نیز در پاسخ این سؤال که قائم شما چه زمانی قیام می کنند، فرمودند:
... هنگام خروج سفیانی از شام وخروج یمانی از یمن وفرو رفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء.
آن حضرت در حدیث دیگری فرموده اند:
قیام یمانی از یمن هم راه با پرچم های سفید خواهد بود.
در کتاب کمال الدین به تصحیح مرحوم غفاری نیز حدیثی از امام باقر (علیه السلام) به این صورت نقل شده است:
... واز نشانه های خروج امام مهدی (عجّل الله فرجه) خروج سفیانی از شام وخروج یمانی [از یمن] وندادهنده ای است که از آسمان ندا می دهد.
روایت دیگری که احتمالاً مضمون یاد
شده را تأیید می کند، این حدیث امام باقر (علیه السلام) است:
وقیام مردی از خاندان عمویم زید در یمن.
آن حضرت در حدیث دیگری فرموده اند:
... سپس منصور یمانی هم راه سپاهیانش به سوی آن ها روانه می شود.
در هفتمین روایت، محل قیام شخصی که چشمان سفیانی را از کاسه در می آورد، صنعا معرفی شده است.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:
کجا وچگونه سفیانی خروج می کند در صورتی که آن کس که چشم او را از کاسه در می آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است.
همان طور که گذشت، شخصیت یاد شده به قرینه سایر روایاتی که از هم زمانی ودرگیری یمانی با سفیانی یاد کرده اند، همان یمانی است. علاوه بر آن، برای تأیید این موضوع می توان از روایاتی که در منابع اهل سنّت آمده وبه خروج قحطانی از یمن تصریح کرده است نیز بهره برد.
روایات یاد شده گرچه از نظر سند قابل خدشه هستند اما به نظر می رسد با توجه به مجموع آن ها می توان به این اطمینان رسید که آغاز قیام یمانی از یمن است.
برخی از نویسندگان بر این باورند که واژه «یمانی» به تنهایی علاوه بر دلالت بر انتساب این شخصیت به یمن، بر آغاز جنبش او از یمن نیز دلالت می کند. لذا هم چنان که بر اساس متفاهم عرفی قیام خراسانی به معنای قیام شخصی خراسانی از خراسان است، قیام یمانی نیز به معنای قیام مردی یمنی از یمن است.
به تعبیر دیگر، اطلاق واژه یمانی به شخصیت مورد نظر صرفاً بیان تابعیت او نیست بلکه محل قیام او نیز هست. بر این اساس، از تمامی روایاتی که بر قیام یمانی دلالت داشتند، می توان به شروع قیام از یمن نیز پی برد.
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
Forwarded from دولت ظهور
#سخنی_با_شما
سلام بر عزیزان
👈👈با توجه به منظم نمودن مطالب کانال و بهره برداری بیشتر شما از مطالب کانال
👈فصل اول کانال مستندظهور نسخه آمریکایی(قسمت اول تا پنجاه)
👈فصل دوم کانال اثبات خدا
""مستند جذاب مسیر روشنایی""
👈فصل سوم کانال(اثبات شیعه)
""مناظرات واقعی شبهای پیشاور"
بین عالم شیعه و عالمان سنی
👈فصل چهارم کانال(اعجازعلمی قرآن) ""اثبات علم قرآن و نهج البلاغه پس از 1400 سال""
👈فصل پنجم کانال (اعجاز عددی قرآن بسیار شگفت انگیز)
👈فصل ششم کانال ( علائم و نمادهای شیطانی در زندگی روزمره)
👈فصل هفتم کانال ( مردم در هرم اهداف صهیونیست )
بارگذاری گردید%
👇فصل های زیر جستجو شود👇
فصل اول کانال دولت ظهور
(مستند ظهور : 52 پیام)
فصل دوم کانال دولت ظهور
(اثبات خدا : 13 پیام)
فصل سوم کانال دولت ظهور
(اثبات شیعه : 44 پیام)
فصل چهارم کانال دولت ظهور
(اعجاز علمی قرآن :90 پیام)
فصل پنجم کانال دولت ظهور
(اعجاز عددی قرآن :50 پیام)
فصل ششم کانال دولت ظهور
(نمادهای شیطان پرستی :50 پیام)
فصل هفتم کانال دولت ظهور
(صهیونیست : 36 پیام)
باتشکر
""خادم کانال""
👉@doolate_zohor
سلام بر عزیزان
👈👈با توجه به منظم نمودن مطالب کانال و بهره برداری بیشتر شما از مطالب کانال
👈فصل اول کانال مستندظهور نسخه آمریکایی(قسمت اول تا پنجاه)
👈فصل دوم کانال اثبات خدا
""مستند جذاب مسیر روشنایی""
👈فصل سوم کانال(اثبات شیعه)
""مناظرات واقعی شبهای پیشاور"
بین عالم شیعه و عالمان سنی
👈فصل چهارم کانال(اعجازعلمی قرآن) ""اثبات علم قرآن و نهج البلاغه پس از 1400 سال""
👈فصل پنجم کانال (اعجاز عددی قرآن بسیار شگفت انگیز)
👈فصل ششم کانال ( علائم و نمادهای شیطانی در زندگی روزمره)
👈فصل هفتم کانال ( مردم در هرم اهداف صهیونیست )
بارگذاری گردید%
👇فصل های زیر جستجو شود👇
فصل اول کانال دولت ظهور
(مستند ظهور : 52 پیام)
فصل دوم کانال دولت ظهور
(اثبات خدا : 13 پیام)
فصل سوم کانال دولت ظهور
(اثبات شیعه : 44 پیام)
فصل چهارم کانال دولت ظهور
(اعجاز علمی قرآن :90 پیام)
فصل پنجم کانال دولت ظهور
(اعجاز عددی قرآن :50 پیام)
فصل ششم کانال دولت ظهور
(نمادهای شیطان پرستی :50 پیام)
فصل هفتم کانال دولت ظهور
(صهیونیست : 36 پیام)
باتشکر
""خادم کانال""
👉@doolate_zohor
Telegram
دولت ظهور
#فصل_اول_کانال_دولت_ظهور
👇مستند ظهور نسخه آمریکایی👇
👈دانلود پر بیننده ترین مستند یوتیوب «ظهور یا arrival» که 50 قسمت میباشد را ارسال میکنیم.
👈 این اثر توسط دو فیلمساز مستقل (نوریگا و ارکنار) ساخته شده که مجموعه ای از مصاحبه ها مقالات و مدارکی تکان دهنده…
👇مستند ظهور نسخه آمریکایی👇
👈دانلود پر بیننده ترین مستند یوتیوب «ظهور یا arrival» که 50 قسمت میباشد را ارسال میکنیم.
👈 این اثر توسط دو فیلمساز مستقل (نوریگا و ارکنار) ساخته شده که مجموعه ای از مصاحبه ها مقالات و مدارکی تکان دهنده…
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
👇مدافعـان حـــــــرم (1)👇
دیگر یقین داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است. در روزگاری که خبری از شهادت نبود چطور باید این حرف را ثابت میکردم. برای همین چیزی نگفتم. اما هر روز که برخی همکارانم را در اداره میدیدم یقین داشتم یک شهید را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات میکنم.
اما چطور این اتفاق می افتد؟ آیا جنگی در راه است!؟ چهار ماه بعد از عمل جراحی و اوایل مهر ماه ۱۳۹۴ بود که در اداره اعلام شد کسانی که علاقه مند بحضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند.
جنب و جوشی در میان همکاران افتاد. آنها که فکرش را میکردم همگی ثبت نام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا همراه آنها پس از دوره آموزشی تکمیلی راهی سوریه شوم. آخرین شهر مهم در شمال سوریه یعنی شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن باید آزاد میشد.
نیروهای ما در منطقه مستقر شدند و کار آغاز شد. چند مرحله عملیات انجام شد و ارتباط تروریستها با ترکیه قطع شد. محاصره شهر حلب کامل شد. مرتب از خدا میخواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم. هیچ علاقه ای بحضور در دنیا نداشتم.
مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم. من دیده بودم که شهدا در آنسوی هستی چه جایگاهی دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم. کارهایم را انجام دادم. وصیت نامه و مسائلی که فکر میکردم باید جبران کنم انجام شد.
آماده رفتن شدم. بیاد دارم که قبل از اعزام خیلی مشکل داشتم. با رفتن من موافقت نمی شد و ... اما با یاری خدا تمام کارها حل شد. ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد. یعنی خیلی مراقبت از اعمالم انجام میدادم تا خدا نکرده دل کسی را نرنجانم حق الناس بر گردنم نماند.
دیگر از آن شوخیها و سر کار گذاشتنها و... خبری نبود. یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم. یکی از آنها گفت: شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه مرگ پیدا کردید و ... خلاصه خیلی اصرار کردند که برایشان تعریف کنم. اما قبول نکردم.
من برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند. لذا تصمیم داشتم که دیگر برای کسی حرف نزنم. جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و علی شاهسنایی و ... مرا به یکی از اتاقهای مقر بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی.
من هم کمی از ماجرا را گفتم. رفقای من خیلی منقلب شدند. خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت. فردای آنروز در یکی از عملیاتها به عنوان خط شکن حضور داشتم. در حین عملیات مجروح شدم و افتادم.
جراحت من سطحی بود اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم. هیچ حرکتی نمی توانستم انجام دهم. کسی هم نمی توانست به من نزدیک شود.
شهادتین را گفتم. در این لحظات منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیر انداز تکفیری بشهادت برسم. در این شرایط بحرانی عبدالمهدی کاظمی و جواد محمدی خودشان را بخطر انداختند و جلو آمدند. آنها خیلی سریع مرا به سنگر منتقل کردندـ خیلی از این کار ناراحت شدم. گفتم: برای چی این کار را کردید؟
ممکن بود همه مارو بزنند. جواد محمدی گفت : تو باید بمانی و بگویی که در آن سوی هستی چه دیدی. چند روز بعد باز این افراد در جلسه ای خصوصی از من خواستند که برایشان از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم. گفتم چند نفری از شما فردا شهید می شوید.
سکوتی عجیب در آن جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردند که من سکوت نکنم. حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصیف نبود. من همه آنچه را دیده بودم را گفتم. از طرفی برای خودم نگران بودم. نکند من دو جمع اینها نباشم. اما نه. ان شاء الله هستم.
جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم. در آخر گفت: چه چیزی بیش از همه در آنطرف به درد ما میخورد؟ گفتم: بعد از اهمیت به نماز با نیت الهی و خالصانه هر چه میتوانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید.
روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهار نظری کرده بود که برای غربی ها خوراک خوبی ایجاد شد. خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند. جواد محمدی مطلب همان مسئول را به من نشان داد و گفت: می بینی؟ پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا می رود و میگویند شهید شد!
👈ادامه دارد...
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
👇مدافعـان حـــــــرم (1)👇
دیگر یقین داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است. در روزگاری که خبری از شهادت نبود چطور باید این حرف را ثابت میکردم. برای همین چیزی نگفتم. اما هر روز که برخی همکارانم را در اداره میدیدم یقین داشتم یک شهید را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات میکنم.
اما چطور این اتفاق می افتد؟ آیا جنگی در راه است!؟ چهار ماه بعد از عمل جراحی و اوایل مهر ماه ۱۳۹۴ بود که در اداره اعلام شد کسانی که علاقه مند بحضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند.
جنب و جوشی در میان همکاران افتاد. آنها که فکرش را میکردم همگی ثبت نام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا همراه آنها پس از دوره آموزشی تکمیلی راهی سوریه شوم. آخرین شهر مهم در شمال سوریه یعنی شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن باید آزاد میشد.
نیروهای ما در منطقه مستقر شدند و کار آغاز شد. چند مرحله عملیات انجام شد و ارتباط تروریستها با ترکیه قطع شد. محاصره شهر حلب کامل شد. مرتب از خدا میخواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم. هیچ علاقه ای بحضور در دنیا نداشتم.
مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم. من دیده بودم که شهدا در آنسوی هستی چه جایگاهی دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم. کارهایم را انجام دادم. وصیت نامه و مسائلی که فکر میکردم باید جبران کنم انجام شد.
آماده رفتن شدم. بیاد دارم که قبل از اعزام خیلی مشکل داشتم. با رفتن من موافقت نمی شد و ... اما با یاری خدا تمام کارها حل شد. ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد. یعنی خیلی مراقبت از اعمالم انجام میدادم تا خدا نکرده دل کسی را نرنجانم حق الناس بر گردنم نماند.
دیگر از آن شوخیها و سر کار گذاشتنها و... خبری نبود. یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم. یکی از آنها گفت: شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه مرگ پیدا کردید و ... خلاصه خیلی اصرار کردند که برایشان تعریف کنم. اما قبول نکردم.
من برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند. لذا تصمیم داشتم که دیگر برای کسی حرف نزنم. جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و علی شاهسنایی و ... مرا به یکی از اتاقهای مقر بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی.
من هم کمی از ماجرا را گفتم. رفقای من خیلی منقلب شدند. خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت. فردای آنروز در یکی از عملیاتها به عنوان خط شکن حضور داشتم. در حین عملیات مجروح شدم و افتادم.
جراحت من سطحی بود اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم. هیچ حرکتی نمی توانستم انجام دهم. کسی هم نمی توانست به من نزدیک شود.
شهادتین را گفتم. در این لحظات منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیر انداز تکفیری بشهادت برسم. در این شرایط بحرانی عبدالمهدی کاظمی و جواد محمدی خودشان را بخطر انداختند و جلو آمدند. آنها خیلی سریع مرا به سنگر منتقل کردندـ خیلی از این کار ناراحت شدم. گفتم: برای چی این کار را کردید؟
ممکن بود همه مارو بزنند. جواد محمدی گفت : تو باید بمانی و بگویی که در آن سوی هستی چه دیدی. چند روز بعد باز این افراد در جلسه ای خصوصی از من خواستند که برایشان از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم. گفتم چند نفری از شما فردا شهید می شوید.
سکوتی عجیب در آن جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردند که من سکوت نکنم. حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصیف نبود. من همه آنچه را دیده بودم را گفتم. از طرفی برای خودم نگران بودم. نکند من دو جمع اینها نباشم. اما نه. ان شاء الله هستم.
جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم. در آخر گفت: چه چیزی بیش از همه در آنطرف به درد ما میخورد؟ گفتم: بعد از اهمیت به نماز با نیت الهی و خالصانه هر چه میتوانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید.
روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهار نظری کرده بود که برای غربی ها خوراک خوبی ایجاد شد. خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند. جواد محمدی مطلب همان مسئول را به من نشان داد و گفت: می بینی؟ پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا می رود و میگویند شهید شد!
👈ادامه دارد...
👉@doolate_zohor
👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor