دولت ظهور
209 subscribers
1.41K photos
1.1K videos
40 files
654 links
👇ادمین👇

@nazarat_doolate_zohor


👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇

instagram.com/doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در توییتر👇

twitter.com/doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در آپارات👇

aparat.com/doolate_zohor
Download Telegram
👆👆👆👆👆👆👆
#حدیث_صبحگاهی

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#قرائت_روزانه_قرآن_کریم

👇جزء 5/سوره نساء/صفحه 99

👈بهمراه خلاصه تفسیر این صفحه

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#سبک_زندگی

👇راههای دستیابی به تقوا 2👇

👇ارزش تقوا در نگاه اسلام

👈از سوی دیگر، خداوند متعادل در قرآن مجید 253 مرتبه، به این واژه‌ی سازنده و انسان‌ساز، اشاره نموده است، که بیانگر اهمیت و ارزش «تقوا» در پیشگاه الهی است.

👇رسول گرامی اسلام‌(ص) در مراسم حج در سرزمین «منی» خطاب به مسلمانان فرمود:

«ای مردم! بدانید که خدای شما یکی است، و پدرتان یکی، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب، نه سیاه پوست بر گندمگون، و نه گندمگون بر سیاه پوست، مگر به تقوا».
کنز العمال، ج 3، ص 93، ش 5652

حضرت امام رضا (ع) در این باره می‌فرماید:

«ایمان یک درجه‌ی برتر از اسلام است، و تقوا درجه‌اش از ایمان نیز بالاتر است».
اصول کافی، ج 2، ص 51، ح 2؛ باب فضل الایمان علی الاسلام.

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#دحوالارض

👇مَثَلِ امام مَثَلِ کعبه است👇

زمین به یمن وجود او (امام زمان) گسترده می‌شود و جان می‌گیرد...
تا کعبه از دل آب ظهور نکند، زمین غرق در اقیانوس ظلمت است.

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت

👇نجات یک انسان👇

همینطور که با ناراحتی کتاب اعمالم را ورق میزدم و با اعمال نابود شده مواجه میشدم یکباره دیدم بالای صفحه با خط درشت نوشته شده: نجات یک انسان

خوب بیاد داشتم که ماجرا چیست.
این کار خالصانه برای خدا بود. بخودم افتخار میکردم و گفتم: خدارا شکر این کار را واقعاً خالصانه برای خدا انجام دادم.

ماجرا از این قرار بود که یک روز در دوران جوانی با دوستانم برای تفریح و شنا کردن به اطراف سد زاینده رود رفتیم. رودخانه در آن دوران پر از آب بود و ماهم مشغول تفریح.

یکباره صدای جیغ زدن یک زن و فریادهای یک مرد همه را میخکوب کرد! یک پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا میزد، هیچکس هم جرأت نمیکرد داخل آب بپرد و بچه را نجات دهد.

من شنا و غریق نجات بلد بودم آماده شدم که به داخل آب بروم اما رفقایم مانع شدند! آنها میگفتند: اینجا نزدیک سد است و ممکن آب تو را به زیر بکشد و با خودش ببر. خطرناک است و...

اما یک لحظه با خودم گفتم: فقط برای خدا و پریدم توی آب. خدا رو شکر که توانستم این بچه را نجات بدهم. هر طور بود او را به ساحل آوردم و با کمک رفقا بیرون آمدیم.

پدر و مادرش حسابی از من تشکر کردند. خودم را خشک کردم و لباسم را عوض کردم. آماده رفتن شدیم.

خانواده این بچه شماره تماس و آدرس من را گرفتند.
این عمل خالصانه خیلی خوب در پیشگاه خدا ثبت شده بود. من هم خوشحال بودم. لااقل یک کار خوب با نیت الهی پیدا کردم.

می دانستم که گاهی وقتها یک عمل خوب با نیت خالص یک انسان را در آن اوضاع نجات می دهد. از اینکه این عمل خیلی بزرگ در نامه عملم نوشته شده بود فهمیدم کار مهمی کرده ام. اما یکباره مشاهده کردم که این عمل خالصانه هم در حال پاک شدن است!

با ناراحتی گفتم: مگه نگفتید فقط کارهایی که خالصانه برای خدا باشه حفظ میشه، خب من این کار رو فقط برای خدا انجام دادم.

پس چرا داره پاک میشه ؟! جوان پشت میز لبخندی زد و گفت: درست میگی اما شما در مسیر برگشت به سمت خانه با خودت چه گفتی؟

یکباره فیلم آن لحظات را دیدم. انگار نیت درونی من مشغول صحبت بود. من با خودم گفتم: خیلی کار مهمی کردم اگه جای پدر و مادر این بچه بودم به همه خبر میدادم که یک جوان بخاطر فرزند ما خودش رو به خطر انداخت.

اگه من جای مسئولین استان بودم یک هدیه حسابی تهیه میکردم و مراسم ویژه میگرفتم. اصلا باید روزنامه ها و خبرگزاریها با من مصاحبه کنند. من خیلی کار مهمی کردم.

فردای آنروز تمام این اتفاقات افتاد.
خبرگزاریها و روزنامه ها با من مصاحبه کردند. استاندار همراه با خانواده آن بچه به دیدنم آمد و یک هدیه حسابی برای من آوردند و ...

جوان پشت میز گفت: تو ابتدا برای رضا خدا این کار را کردی اما بعد خرابش کردی...
آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی . درسته؟

گفتم راست میگی. همه اینها درسته. بعد با حسرت گفتم: چیکار کنم؟!

دستم خالیه. جوان پشت میز گفت: خیلی ها کارشان را برای خدا انجام میدهند، اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند. بعضیها کارهای خالصانه رو در همان دنیا نابود میکنند!

👈ادامه دارد...

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
Forwarded from دولت ظهور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نیایش

👈زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه

👈کلیپ زیبا👉

👉@doolate_zohor
Forwarded from دولت ظهور
#سخنی_با_شما

سلام بر عزیزان

👈👈با توجه به منظم نمودن مطالب کانال و بهره برداری بیشتر شما از مطالب کانال

👈فصل اول کانال مستندظهور نسخه آمریکایی(قسمت اول تا پنجاه)

👈فصل دوم کانال اثبات خدا
""مستند جذاب مسیر روشنایی""

👈فصل سوم کانال(اثبات شیعه)
""مناظرات واقعی شبهای پیشاور"
بین عالم شیعه و عالمان سنی

👈فصل چهارم کانال(اعجازعلمی قرآن) ""اثبات علم قرآن و نهج البلاغه پس از 1400 سال""

👈فصل پنجم کانال (اعجاز عددی قرآن بسیار شگفت انگیز)

👈فصل ششم کانال ( علائم و نمادهای شیطانی در زندگی روزمره)

👈فصل هفتم کانال ( مردم در هرم اهداف صهیونیست )

بارگذاری گردید%

👇فصل های زیر جستجو شود👇

فصل اول کانال دولت ظهور
(مستند ظهور : 52 پیام)

فصل دوم کانال دولت ظهور
(اثبات خدا : 13 پیام)

فصل سوم کانال دولت ظهور
(اثبات شیعه : 44 پیام)

فصل چهارم کانال دولت ظهور
(اعجاز علمی قرآن :90 پیام)

فصل پنجم کانال دولت ظهور
(اعجاز عددی قرآن :50 پیام)

فصل ششم کانال دولت ظهور
(نمادهای شیطان پرستی :50 پیام)

فصل هفتم کانال دولت ظهور
(صهیونیست : 36 پیام)

باتشکر

""خادم کانال""

👉@doolate_zohor
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آخرالزمان

👈لایک دختر چادری ها

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#علائم_ظهور

👇خسف بیداء👇

👈امام علی علیه السلام فرمود: «مهدی دیدگانی جالب، مویی مجعد و خالی بر گونه دارد، و ابتدای قیامش از جانب شرق است.

در آن هنگام سفیانی نیز خروج می‌کند و به اندازه مدت حاملگی یک زن، یعنی نه ماه سلطنت می‌کند.

او در شام خروج می‌کند و مردم شام از وی اطاعت می‌کنند و جز یک عدّه که بر عقیده حق استوارند، خداوند آن‌ها را از پیوستن به او حفظ می‌کند. سفیانی با لشکری جرار به «بیداء» مدینه می‌آید.

وقتی به «بیداء» رسید، خدا او را به زمین فرو می‌برد (البته با لشکرش)

📚بحار الأنوار، ج۵۲، ص۲۵۲/ الغیبهْ للنعمانی، ص۳۰۴

و این است معنی این آیه شریفه: وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ.

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
Forwarded from دولت ظهور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👆👆👆👆👆
#دعای_فرج_دسته_جمعی

👈هر شب راس ساعت 22

👈یه گوشه تنها بشین و 4 دقیقه برا امام زمان عج وقت بذار

👉@doolate_zohor
Forwarded from دولت ظهور
👆👆👆👆👆👆👆
#حدیث_شبانگاهی

👉@doolate_zohor
👆👆👆👆👆👆👆
#حدیث_صبحگاهی

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#قرائت_روزانه_قرآن_کریم

👇جزء 5/سوره نساء/صفحه 100

👈بهمراه خلاصه تفسیر این صفحه

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
#دولت_ظهور

👇سابقه زنان عصر ظهور👇

👇۴. سمیه مادر عمار یاسر

او هفتمین نفری بود که به اسلام گروید وبه همین سبب بدترین شکنجه ها را بر او روا داشتند. گاهی که گذر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به عمار وپدر ومادرش می افتاد ومی دید که آنان در گرمای سوزان مکه روی زمین های داغ در حال شکنجه هستند، می فرمود: ای خاندان یاسر! صبر کنید؛ بدانید که وعده گاه شما بهشت است.
سرانجام سمیه با نیزه دژخیمی خونخوار چون ابو جهل به شهادت رسید واو نخستین زن شهید در اسلام است.

👇۵. امّ خالد

هنگامی که استاندار عراق، یوسف بن عمر، زید بن علی را در شهر کوفه به شهادت رسانید، دست امّ خالد را نیز به جرم تشیع وتمایل به قیام زید قطع کرد.
ابو بصیر می گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودیم که امّ خالد با دست بریده شده آمد، حضرت فرمود: «ای ابا بصیر! آیا میل داری سخن امّ خالد را بشنوی؟» عرض کردم: آری وبه آن شادمان می گردم. امّ خالد به نزد حضرت مشرّف شد وسخنانی عرضه داشت. من او را در کمال فصاحت وبلاغت یافتم. حضرت (علیه السلام) نیز در مسأله ولایت وبرائت از دشمنان با او سخن گفت...

👇۶. حبابه والبیه

شیخ طوسی وی را از اصحاب امام حسن (علیه السلام) شمرده است وابن داود او را از اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد وامام باقر (علیهم السلام) می داند. برخی دیگر ایشان را از اصحاب هشت امام معصوم - تا امام رضا (علیه السلام) - شمرده اند، هم چنین گفته شده است که امام رضا (علیه السلام)، ایشان را در پیراهن شخصی خود کفن کرد. سن او به هنگام مرگ بیش از ٢۴٠ سال بود. او دوبار به دوران جوانی بازگشت که یک بار با معجزه امام سجاد وبار دوم با معجزه امام هشتم بود واوست که هشت امام معصوم بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند.

حبابه والبیه می گوید:... به امیر مؤمنان عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد، دلیل امامت چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن سنگ ریزه را نزد من بیاور». آن را به حضور حضرت آوردم، علی (علیه السلام) با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به گونه ای که آن مهر بر آن سنگ، نقش بست وبه من فرمود: «ای حبابه! هرکس که مدّعی امامت شد وتوانست مانند من این سنگ را مهر کند، او امامی است که پیروی از او واجب است. امام کسی است که هرچیز را بخواهد، می داند».

من پی کار خود رفتم، تا امیر المؤمنین (علیه السلام) از دنیا رفت. آن گاه خدمت امام حسن (علیه السلام) آمدم که بر جای علی (علیه السلام) نشسته بود ومردم از او سؤال می کردند؛ چون مرا دید، فرمود:
«ای حبابه والبیه!» عرض کردم: بلی ای سرور من! فرمود: «آن چه همراه داری بیاور».
من آن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. آن بزرگوار، مانند علی (علیه السلام) با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به گونه ای که جای مهر بر آن نقش بست.
سپس به حضور امام حسین (علیه السلام) که در مسجد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) بود، آمدم مرا نزد خود خواند وخوشامد گفت وفرمود: «دلیل آن چه تو می خواهی موجود است. آیا نشانه امامت را می خواهی؟» گفتم: آری، ای آقای من! فرمود: «آن چه با خود داری بیاور»؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم؛ انگشترش را بر آن زد ومهرش بر آن نقش بست.
پس از امام حسین (علیه السلام)، خدمت امام سجاد (علیه السلام) رسیدم وبه قدری پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولی شده بود وصد وسیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع وسجود بود وبه من توجّهی نداشت. از دریافت نشانه امامت ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد وبه اشاره او جوانی ام برگشت. گفتم: ای آقای من! از دنیا چه اندازه گذشته وچه اندازه مانده است؟ فرمود: «نسبت به آن چه گذشته است، آری وآن چه مانده است نه» یعنی ما به گذشته علم داریم؛ امّا آینده از غیب است که غیر خدا آن را نمی داند ویا مصلحت نیست بگویم. آن گاه به من فرمود: «آن چه با خود داری بیاور». من آن سنگ را به حضرت دادم وحضرت مهر بر آن زد. پس از گذشت زمانی، به حضور امام باقر (علیه السلام) آمدم، آن حضرت نیز بر آن سنگ مهر زد. بعد از او نزد امام صادق (علیه السلام) آمدم وآن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طی شدن سال ها به حضور امام کاظم (علیه السلام) شرفیاب شدم؛ آن بزرگوار نیز بر آن مهر زد وبعد از او خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدم، مهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نه ماه زنده بود.

👇٧. قنواء دختر رشید هجری

هرچند در خصوص شخصیت این زن در کتاب های شیعه وسنّی، سخنی به میان نیامده است وبه اصطلاح مهمل است؛ ولی از جریانی که در خصوص شیوه اسارت وشهادت پدر بزرگوارش، به دست ابن زیاد به وقوع پیوست واو آن را نقل کرد، میزان صلابت وپایداری در عقیده وپای بندی او به اسلام وتشیع وعلاقه او به امیر المؤمنین (علیه السلام) آشکار می شود.
👇👇👇👇👇👇👇👇
ابو حیان بجلی می گوید: از قنواء دختر رشید هجری پرسیدم: از پدرت چه حدیث وروایتی شنیده ای؟ گفت: پدرم از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل کرد که آن حضرت فرمود: «ای رشید! صبر تو چگونه است، هنگامی که پسرخوانده بنی امیه (ابن زیاد) تو را به نزد خود بخواند ودو دست ودو پا وزبانت را قطع کند؟» عرض کردم: آیا پایان کارم بهشت است...؟ فرمود: «ای رشید! در دنیا وآخرت به همراه من هستی».

قنواء می گوید: به خدا سوگند، پس از مدتی ابن زیاد پدرم را احضار کرد واز او خواست تا از علی (علیه السلام) بیزاری بجوید؛ ولی او هرگز این کار را نکرد. ابن زیاد گفت: علی (علیه السلام) کیفیت قتل تو را چگونه توصیف کرده است؟ پدرم پاسخ داد: دوست من علی (علیه السلام) مرا چنین آگاه ساخت که تو مرا به بیزاری از علی (علیه السلام) می خوانی، ولی من اجابت نمی کنم؛ سپس دو دست ودو پا وزبانم را قطع می کنی. ابن زیاد گفت: به خدا سوگند، خلاف پیشگویی علی را در حق تو اجرا می کنم. آن گاه دستور داد دو دست ودو پایش را قطع کنند وزبانش را سالم باقی گذارند. قنواء می گوید: من پدرم را به دوش کشیدم ودر راه به او گفتم: ای پدر! آیا احساس درد وزجر می کنی؟ فرمود: خیر، فقط به مقدار فشاری که جمعیت بر من وارد کند، احساس ناراحتی می کنم. چون پدرم را برداشتم واز کاخ ابن زیاد بیرون بردم، مردم به گرد او جمع شدند. پدرم از فرصت استفاده کرد وگفت: قلم ودوات وکاغذ بیاورید تا برای شما حوادثی را بازگو کنم؛ ولی چون این خبر به ابن زیاد رسید، دستور داد زبانش را نیز قطع کنند وپدرم در همان شب به شهادت رسید.

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
Forwarded from دولت ظهور
#سخنی_با_شما

سلام بر عزیزان

👈👈با توجه به منظم نمودن مطالب کانال و بهره برداری بیشتر شما از مطالب کانال

👈فصل اول کانال مستندظهور نسخه آمریکایی(قسمت اول تا پنجاه)

👈فصل دوم کانال اثبات خدا
""مستند جذاب مسیر روشنایی""

👈فصل سوم کانال(اثبات شیعه)
""مناظرات واقعی شبهای پیشاور"
بین عالم شیعه و عالمان سنی

👈فصل چهارم کانال(اعجازعلمی قرآن) ""اثبات علم قرآن و نهج البلاغه پس از 1400 سال""

👈فصل پنجم کانال (اعجاز عددی قرآن بسیار شگفت انگیز)

👈فصل ششم کانال ( علائم و نمادهای شیطانی در زندگی روزمره)

👈فصل هفتم کانال ( مردم در هرم اهداف صهیونیست )

بارگذاری گردید%

👇فصل های زیر جستجو شود👇

فصل اول کانال دولت ظهور
(مستند ظهور : 52 پیام)

فصل دوم کانال دولت ظهور
(اثبات خدا : 13 پیام)

فصل سوم کانال دولت ظهور
(اثبات شیعه : 44 پیام)

فصل چهارم کانال دولت ظهور
(اعجاز علمی قرآن :90 پیام)

فصل پنجم کانال دولت ظهور
(اعجاز عددی قرآن :50 پیام)

فصل ششم کانال دولت ظهور
(نمادهای شیطان پرستی :50 پیام)

فصل هفتم کانال دولت ظهور
(صهیونیست : 36 پیام)

باتشکر

""خادم کانال""

👉@doolate_zohor
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت

👇سفر کــــــــــر بلا👇

حسابی به مشکل خورده بودم اعمال خوبم بخاطر شوخیهای بیش از حد و صحبتهای پشت سر مردم و غیبت ها و ... نابود میشد و اعمال زشت من باقی می ماند. البته وقتی یک کار خالصانه انجام داده بودم همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت میشد.

چرا که در قرآن آمده بود: « اِنَ الحَسنات یُذهِبنَ السَیئات»
کارهای خوب گناهان را پاک میکند (هودآیه ۱۴)

اما خیلی سخت بود. اینکه هر روز ما دقیق بررسی و حسابرسی می شد. اینکه کوچکترین اعمال ما مورد بررسی قرار میگرفت خیلی مشکل بود. همینطور که اعمال روزانه بررسی میشد به یکی از روزهای دوران جوانی رسیدیم. اواسط دهه هشتاد.

یکباره جوان پشت میز گفت: بدستور آقا ابا عبدالله علیه السلام پنج سال از اعمال شما را بخشیدیم. این پنج سال بدون حساب طی میشود.

با تعجب گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی میماند. نمیدانید چقدر خوشحال شدم.
اگر در آن شرایط بودید لذتی که من از شنیدن این خبر پیدا کردم را حس میکردید.

پنج سال بدون حساب و کتاب؟!
گفتم: علت این دستور آقا برای چه بود؟
همان لحظه ماجرا را نشان دادند. در دهه هشتاد و بعد از نابودی صدام بنده چندین بار توفیق یافتم که به سفر کربلا بروم. در یکی از این سفرها یک پیرمرد کر و لال در کاروان ما بود.

مدیر کاروان به من گفت: میتوانی این پیرمرد را مراقبت کنی و همراه او باشی؟ من هم مثل خیلی های دیگر دوست داشتم تنها به حرم بروم و با مولای خود خلوت داشته باشم اما با اکراه قبول کردم.

کار از آنچه فکر میکردم سخت تر بود. این پیرمرد هوش و حواس حسابی نداشت. او را کاملا مراقبت میکردم. اگر لحظه ای او را رها میکردم گم میشد.
خلاصه تمام سفر کربلای ما تحت الشعاع حضور این پیرمرد شد. این پیر مرد هر روز با من به حرم می آمد و برمیگشت. حضور قلب من کم شده بود. چون باید مراقب پیرمرد می بودم.

روز آخر قصد خرید یک لباس داشت. فروشنده وقتی فهمیدکه او متوجه نمیشود، قیمت را چند برابر گفت.
من جلو آمدم و گفتم: چی داری میگی؟ این آقا زائر مولاست. چرا اینطوری قیمت میدی؟ این لباس قیمتش خیلی کمتره.
خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم. باهم از مغازه بیرون آمدیم. من عصبانی و پیرمرد خوشحال بود.

با خودم گفتم: عجب دردسری برای خودمون درست کردیم. این دفعه کربلا اصلا به ما حال نداد. یکباره دیدم پیرمرد ایستاد روبروم برای من دعا کرد. جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان پنج سال تو را بخشیدند. باید در آن شرایط قرار میگرفتید تا بفهمید چقدر از این اتفاق خوشحال شدم. صدها برگه در کتاب اعمال من جلو رفت. اعمال خوب این سالها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود.

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نمادهای_شیطان_پرستی

👈چشم شیطان در آسمان کعبه

👉@doolate_zohor

👇صفحه رسمی دولت ظهور در اینستاگرام👇
instagram.com/doolate_zohor