پویش ملی دوباره دانشگاه
2.15K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
446 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
‼️ به نام علم، علیه علم!
👈 خطاب به مسئولان سازمان برنامه و بودجه، وزارت عتف و تمام متولّیان نظام علم، آموزش و پژوهش کشور؛
✍️ وحید احسانی

بالاخره علم و پژوهش خوب است یا بد؟! پژوهش کنیم یا نکنیم؟! اگر پژوهش کردیم، گزارش آن را منتشر کنیم یا نکنیم؟!

حدود یک سال است که کتابم در سازمان برنامه‌وبودجه کشور خاک می‌خورد!

آن هم چه کتابی؟! کتابی که عصارۀ رسالۀ دکتری و یک طرح پژوهشی است!

چه رساله‌ای؟! رساله‌ای که از آن 8 مقالۀ علمی منتشر شد! [1]

چه مقاله‌هایی؟! مقاله‌هایی که مورد توجه استادان رشته قرار گرفتند و موجب شدند برای سخنرانی در چند همایش، جشنواره و امثال آن دعوت شوم، آن هم در کنار استادان شناخته‌شده و باسابقه‌ای مانند دکتر مقصود فراستخواه (استاد تمام مؤسسه برنامه‌ریزی آموزش عالی وزارت عتف)، دکتر رحمت الله فتّاحی (استاد تمام علم اطّلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه مشهد) و غیره! [2]. همچنین، مقاله‌هایی که دو نفر از داورهای آنها، بعد از تعیین تکلیف مقاله، با من تماس گرفتند و پیشنهاد ملاقات دادند و این دوستی و ارتباط همچنان ادامه دارد.

چه طرح پژوهشی‌ای؟! طرحی دربارۀ موضوعی مهم (اثربخشی علم و پژوهش در کشور) که از آن 6 مقالۀ علمی منتشر شد، مقاله‌هایی که حاوی حرف‌های مهمّی بودند و بازخوردهای خوبی گرفتند [1].

کتابی که پیش از این، استادانی مانند دکتر رحمت‌الله فتّاحی (استاد تمام دانشگاه فردوسی)، دکتر فرشاد مؤمنی (استاد تمام دانشگاه علّامه)، دکتر مرتضی کوکبی (استاد تمام دانشگاه چمران) و غیره آن را خوانده و تأیید کرده‌اند، همچنین، برخی انتشارات وزین کشور پیشنهاد انتشار آن را دادند امّا چون طرح پژوهشی مربوط، مورد حمایت سازمان برنامه و بودجه بوده است، اوّل باید به انتشارات همان سازمان ارائه می‌شد، آنها هم یکسال است که آن را پیش خود نگه داشته‌اند؛ نه منتشرش می‌کنند و نه اجازه می‌دهند خودمان منتشرش کنیم!

پس از پیگیری‌های فراوان، بالاخره دوستی به من گفت که «گویا صلاح نمی‌دانند این کتاب منتشر شود!». صحّت و سقم این قول به کنار؛ آنچه قطعی است این است که در عمل و با هر نیّتی که بوده، کتاب پیش آنها محبوس شده است!

چرا؟! چون گفته‌ام «به جای حرکت در مسیر اقتصادِ دانش‌بنیان، داریم در مسیر شبهِ‌دانش نفت‌بنیان حرکت می‌کنیم»!

اتّفاقاً این نوع رفتار در نهادهایی که نام علم و پژوهش را یدک می‌کشند، اثبات ادّعای من است!

عنوان کتابم این است: از «شبهِ‌دانشِ نفت‌بنیان» تا «اقتصاد دانش‌بنیان»!

از عنوان کتاب مشخص است که در آن، البته با استناد به شواهد، آمار و استدلال‌های متعدّد، نشان داده‌ام که مسیری که نظام علم، آموزش و پژوهش کشور ما دارد در آن حرکت می‌کند، بیشتر مسیر «شبهِ‌دانشِ ‌نفت‌بنیان» است تا مسیر «اقتصاد دانش‌بنیان»!

البته، اصل حرف کتاب ناظر بر تغییرات و اقداماتی است که برای قرار گرفتن‌مان در مسیر «اقتصاد دانش‌بنیان» باید انجام دهیم، یعنی حتّی آن کسانی هم که اصرار دارند «نقد حتماً باید همراه با راهکار باشد»، برای جلوگیری از انتشار این کتاب بهانه‌ای ندارند.

خب، اگر «شبه‌دانش نفت‌بنیان» نبود که در آن جلو انتشار یک کتاب علمی گرفته نمی‌شد!

در علم «درست و غلط» نداریم؛ «مستند و غیرمستند»، «روش‌مند و غیرروش‌مند» و «مستدل و غیرمستدل» داریم، این کتاب برآیند یک رسالۀ دکتراست که داوری شده و نمرۀ 9/19 اخذ کرده است، یک طرح پژوهشی که تکمیل، تحویل و تأیید شده است و 14 مقالۀ علمی که همگی داوری، تأیید و منتشر شده‌اند، یعنی نمی‌تواند «غیرمستند، غیرروش‌مند و غیرمستدل» باشد. بالفرض اگر هم باشد، باز هم اثبات ادّعای کتاب است!

بله، ممکن است اشتباه باشد، امّا به هر حال کار علمی است و باید اجازه پیدا کند که به فضای گفتگوی علمی وارد شود و مورد نقد و گفتگو قرار گیرد؛ اگر کسانی فکر می‌کنند اشتباه است، می‌توانند بر آن ردّیه و امثال آن بنویسند.

دست‌اندرکارانِ سازمان برنامه و بودجه کشور! بر اساس چه منطق و عقلانیتی جلوی انتشار کتابی را می‌گیرید که سازمان مطبوع خودتان پیشنهادۀ طرح پژوهشی‌اش را تصویب، گزارشش را تأیید و هزینه‌اش را پرداخت کرده‌ است؟!

چطور می‌توانید هم عنوان‌های علمی و تخصصی را یدک بکشید، هم به‌عنوان متخصص در مجامع علمی شرکت و سخنرانی کنید، هم از سفرۀ نظام علم و پژوهش ارتزاق کنید و هم در عین حال، جلوی انتشار یک اثر علمی را بگیرید که حاصل صرف توان و عمرگذاشتن یکی از جوانان همین سرزمین و فارغ‌التّحصیلان نظام آموزشی همین کشور است؟! خودتان قضاوت کنید، آیا برای حرکت‌دادن جامعه در مسیر اقتصاد دانش‌بنیان تلاش می‌کنید یا برای ارتزاق از «شبه‌دانشِ نفت‌بنیان» نقش بازی می‌کنید؟!

جناب دکتر زلفی‌گل! وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری ...

ادامۀ یادداشت

💢
پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
یکی از بد ترین بیراهه های ما این دانشگاه سازی بی حساب و کتاب و هزینه کردن برای تربیت یک ارتش لیسانسه بی سواد و بدون مهارت بوده؛ آلمان الگوی خوبیه، در ١٣ سالگی در یک امتحان سراسری همه تقسیم به ٣ گروه میشن دسته اول میرن گیمنازیوم و آماده میشن برای دانشگاه، گروه ٢ میرن Realschule و ‏در صورت موفقیت آکادمیک امکان ورود به دانشگاه دارند. گروه ٣ میره Hauptschule و آموزش های مهارتی با کیفیت دریافت میکنند. یکی از ارکان موفقیت صنعتی و اقتصادی آلمان تکنیسین و کارگرهای ماهری هستند که با بهره‌وری و کیفیت کار مثال زدنی حتی با هزینه ساعتی ٣۵-۴٠ یورو رقابت پذیر هستند.



_Ali Kolahi_


@uttweet
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تازه برخی پی بردند که مقاله مند را جای دانشمند به ما غالب کردند!

انتقاد تند به وزیر و وزارت علوم.
https://t.me/dobarehdaneshgah/904
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قابل توجه مدعیان عدالت و ولایت حضرت امیر علیه السلام:

به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است؛ و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت تر است. نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
نظام دانش ما دانش‌بنیان نیست
وحید احسانی
نظام دانش ما دانش‌بنیان نیست!

دانش‌بنیان یعنی علم و تخصص مبنای تصمیم‌گیری باشد.

نظام علم ما می‌خواهد اقتصاد و جامعه را دانش‌بنیان کند؛ امّا درون خودش، علم، دانش و تخصص مبنای تصمیم‌گیری نیستند!

یکی از تخصصی‌ترین تصمیم‌ها، تصمیم‌گیری دربارۀ ارتقاء رتبۀ اعضای هیئت علمی است امّا در هیئت‌های ممیزۀ ما، یک استاد فیزیک دربارۀ ارتقاء یک استادیار تربیت‌بدنی حق رأی دارد!

مسیری که ما در آن قرار داریم، بیشتر مسیر «شبه‌دانش نفت‌بنیان» است تا مسیر «اقتصاد دانش‌بنیان»! به جای اینکه با محور قراردادن دانش، اقتصادمان را از نفتی‌بودن خارج کنیم، با اتّکاء به رانت نفت، ویترینی از نمادهای شبه‌دانشی ایجاد کرده‌ایم و به آنها افتخار می‌کنیم!

لایحه برنامه هفتم نشان می‌دهد که متأسفانه هنوز نمی‌خواهیم مسائل اصلی‌مان را ببینیم.

باز هم بر تعداد مقالات تأکید شده است؛ دستیابی به رتبه ۱۲؛ اصلاً فرض کنیم به رتبۀ اوّل رسیدیم، خب که چه؟! بعد با چه چیزی می‌خواهیم خودمان را مشغول کنیم؟!

سخنرانی دکتر وحید احسانی در نشست جایگاه علم و فناوری در تحقق برنامه‌های توسعه کشور 20 تیر 402

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دانشجویان یک دانشگاه دولتی، در پایان نيمسال، اتاقهای خوابگاه را اینطور رها کردند!

احتمالا هنگام ترک دانشگاه، در چمدان دانشجویان چه بوده است:
کتاب؟
لپ تاپ؟
مدرک؟
گواهی چاپ مقاله؟
فرهنگ و ادب؟
مسئولیت پذیری؟
آداب شهروندی؟
...

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توسط این مؤسسه ۱۰هزار مدرک تحصیلی جعلی صادر شده است که بخشی از آن مطابق گزارش مذکور برای مدیران محترم دولتی، نمایندگان خدوم مجلس و اعضای معزز شورای شهر بوده است!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from هر ایرانی، یک «شهروند درجه ۱» (Seyed Yaser Banihashemi)
✍🏼 استعفا نامه

سید یاسر بنی‌هاشمی
عضو هیئت علمی مستعفی دانشگاه فردوسی مشهد
سی‌ام مرداد ماه ۱۴۰۲

(بخش ۱ از ۳)

فردا سه‌شنبه ۳۱ مرداد ماه، آخرین روز حضور ۸ سالۀ من در دانشگاه فردوسی مشهد، بعنوان عضو هیئت علمی تمام‌وقت است. به همین مناسبت لازم دیدم، داستان حضورم در دانشگاه را و اینکه چرا بعد از ۸ سال به استعفا انجامید، روایت کنم.

انگار همین دیروز بود. خانه‌مان یک خیابان با دانشگاه فردوسی فاصله داشت و آرزویم این بود که همانجا قبول شوم. کنکور دادم و رتبه‌ام خوب شد. اولین انتخابم مهندسی عمران فردوسی بود و همانجا هم قبول شدم. بعد از دورۀ کارشناسی تصمیم گرفتم ابتدا سربازی‌ام را بروم و بعد در کنکور ارشد شرکت کنم و همین تصمیم مسیر زندگی‌ام را تغییر داد؛ چرا که در دورۀ سربازی با رشتۀ مدیریت ساخت آشنا شدم و احساس کردم نسبت به سایر گرایش‌های مهندسی عمران، خیلی با روحیات و علائقم سازگارتر است.

بلافاصله بعد از اتمام سربازی، آزمون کارشناسی ارشد را دادم و با رتبۀ ۱۲ کشوری، در رشتۀ مدیریت پروژه و ساخت دانشگاه تربیت مدرس مشغول به تحصیل شدم. چون از سال دوم کارشناسی در پروژه‌های مختلف کار کرده بودم، درس‌ها برایم خیلی شیرین بود. از طرفی بدلیل روحیات خودم و دغدغه‌های اجتماعی که داشتم، همان اوایل دورۀ ارشد تصمیم گرفتم دوره‌های ارشد و دکتری را طوری بخوانم که بتوانم استاد دانشگاه شوم و از این طریق، علاوه بر ارتباط با نسل جوان، اثرگذاری اجتماعی‌ام را هم ارتقاء بدهم. در دورۀ ارشد، علاوه بر ۳۲ واحد دروس رشتۀ تخصصی و کسب رتبۀ اول در بین هم‌دوره‌ای‌ها، ۱۴ واحد دروس صلاحیت مدرسی را هم در دانشگاه تربیت مدرس گذراندم که بسیار برایم لذتبخش بود.

اواخر دورۀ ارشد، بطور کاملا اتفاقی، از طریق یکی از دوستان قدیمی که دانشجوی دکتری عمران فردوسی بود، مطلع شدم که دانشگاه فردوسی برای رشتۀ مدیریت ساخت که آن زمان تازه تأسیس شده بود، به واجدین شرایط بورس خارج می‌دهد. با استفاده از سهمیۀ شاگرد اولی، توانستم در سال ۸۹ بورس اعزام به خارج بگیرم و تحصیلات دکترایم را در دانشگاه سیدنی استرالیا آغاز کنم. گرچه بیشتر دانشجویان بورسیه، عجله‌ای برای اتمام درس و برگشت به کشور در کوتاه مدت نداشتند و معمولا بین ۴ تا ۵ سال ماندن در خارج از کشور رویه‌ای عرفی بود، اما من آنجا حس ماهی بیرون افتاده از آب را داشتم و دوست داشتم هر چه سریعتر به ایران برگردم و خدمتم در دانشگاه را آغاز کنم. بنابراین، تلاش کردم در کوتاه‌ترین زمان و با بهترین کیفیت ممکن درسم را تمام کنم و بعد از سه سال و نیم تز را دفاع کردم و برگشتم.

از جمله دستاوردهای سه سال و نیم تحصیلم در مقطع دکتری، می‌توانم به موارد زیر اشاره کنم:
- تز دکترای من جزو بهترین‌ها بود و با اینکه در زمان نسبتا کوتاهی آن را به اتمام رساندم، اما بسیار مورد توجه داوران که هر سه از بهترین‌های دنیا در زمینۀ کاری من بودند قرار گرفت؛
- پروفسور رالف مولر که نفر اول در زمینۀ کاری من در دنیاست و استاد دانشگاهی در نروژ است گفته بود این جزو بهترین تزهایی بوده که تا بحال خوانده‌ام و توصیه می‌کنم حتما به مسابقات بین‌المللی تزهای برتر ارسال شود؛
- پروفسور شانکار سانکاران که جزو اساتید بسیار شناخته شده در زمینۀ کاری من است و استاد دانشگاه UTS استرالیاست، توصیه کرده بود مقالات تز به ژورنال‌های تراز اول مدیریت ساخت ارسال شود و درخواست کرده بود نسخۀ نهایی تز را برایش بفرستم تا بعنوان الگو برای دانشجویان دکترایش استفاده کند؛
- از بین حدود ۵۰ دانشجوی دکترای دانشکدۀ مهندسی عمران دانشگاه سیدنی، تنها کسی بودم که در رقابت با سایر دانشجویان، سه سال پیاپی توانستم برای رفتن به کنفرانس بین‌المللی فاند بگیرم؛ سال اول امریکا، سال دوم انگلیس، و سال سوم ژاپن؛
- در سال ۲۰۱۲، موضوع تزم در مسابقۀ Research Conversazione که در دانشکدۀ مهندسی عمران دانشگاه سیدنی برگزار شد، بعنوان تز برتر انتخاب شد؛
- در سال ۲۰۱۴، مقاله‌ام در کنفرانس بسیار معتبر PICMET که در ژاپن برگزار شد، بعنوان مقالۀ برتر انتخاب گردید.
Forwarded from هر ایرانی، یک «شهروند درجه ۱» (Seyed Yaser Banihashemi)
✍️ استعفا نامه

(بخش ۲ از ۳)

از اواخر تابستان ۹۳ که به ایران برگشتم، تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد را بعنوان استاد مدعو آغاز کردم و بعد از طی مراحل قانونی، اواخر تابستان ۹۴ عضو هیئت علمی دانشگاه شدم. از همان ابتدا، مهمترین دغدغه‌ام این بود که چطور می‌توانم یک دانشگاهیِ ارزش‌آفرین برای جامعه باشم و تلاش کردم در همین مسیر گام بردارم. اما تجربۀ این ۸ سال نشان داد، دانشگاه محیط مناسبی برای شکوفایی فردی و اجتماعی من نیست؛ به دلایل زیر:

۱- هم براساس تجارب کاری گذشته و هم بنابر تست‌های شخصیت‌شناسی، تیپ شخصیتی من بیشتر مدیریتی و کارآفرینی‌ست تا پژوهش‌گری. برای یک تیپ شخصیتی ENTJ (یکی از تیپ‌های تست MBTI)، خیلی سخت است که پشت میز بنشیند و کتاب و مقاله بنویسد. تجارب گذشته‌ام نشان می‌دهد، علاقه و استعداد من در ایده‌پردازی، تیم‌سازی و رهبری‌ست و هر گاه در چنین موقعیت‌هایی قرار گرفته‌ام، هم خودم از کارم بسیار لذت برده‌ام، و هم نتایج بسیار درخشانی گرفته‌ام. بنابراین، حضور من در دانشگاه مثل همان ماهی‌ای‌ست که بقول اینشتین، بخواهیم توانمندی‌اش در بالا رفتن از درخت را بسنجیم. در همه جای دنیا، مهمترین مأموریت یک عضو هیئت علمی، کار پژوهشی‌ست. بنابراین، لزومی ندارد من خودم را در موقعیتی قرار دهم که علاقه‌ای به آن ندارم. لذا از 3 سال پیش در این فکر بودم که موقعیت کاری‌ام را طوری تغییر دهم که با روحیاتم تناسب بیشتری داشته باشد. توصیۀ همیشگی من به دانشجویانم این بوده که سعی کنید کاری را انتخاب کنید که برای فرا رسیدن صبح شنبه و رفتن سر کار لحظه‌شماری کنید. در چند سال اول نسبت به دانشگاه دقیقا همین حس را داشتم، اما در 2-3 سال اخیر، و بخصوص به‌دنبال اتفاقات یک سال اخیر، این حس کاملا در من از بین رفته است؛ لذا احساس کردم زمان آن فرا رسیده است که خودم، توصیه‌ام به دانشجویان را عملی کنم؛

۲- علاوه بر مورد بالا، در این ۸ سال به این نتیجه رسیدم که کار پژوهشی در ایران بیشتر یک کالای لوکس است تا کاربردی. معتقدم سه عامل زیر چنین فاجعه‌ای را رقم زده است:

الف) دستگاه حکمرانی ما هنوز برای علم و دستاوردهای علمی اعتباری قائل نیست و به همین جهت، تصمیم‌گیری‌های نظام حکمرانی، از کلان‌ترین سطح آن در ردۀ ملی تا سطوح خُردتری مثل دانشگاه، براساس رویکردهای علمی نیست. به همین جهت، نظام دانشگاهی ما که کار اصلی‌اش باید تولید علم جهت خلق ارزش برای جامعه باشد، تبدیل به یک ویترین بزرگ و خوش آب و رنگ برای حاکمیت شده تا به نام تولید علم در تراز جهانی، با آن پز بدهد و برای خودش اعتبار جهانی دست و پا کند، بدون آنکه داده و ستاندۀ این سیستم عریض و طویل و دستاوردش برای جامعۀ ایرانی سنجیده شود. مقایسۀ شاخص‌های اقتصادی با شاخص‌های تولید علم در ۲۰ سال اخیر نشان می‌دهد که علیرغم رشد فزایندۀ تولید مقاله در دانشگاه‌های کشور، وضعیت اقتصادی و رفاه جامعه رو به افول بوده است؛

ب) رویکرد‌های غلط سیاسی و اقتصادی کشور که بخش عمدۀ آن زاییدۀ همان نگاه غیرعلمیِ پیش‌گفته در سطوح مختلف حکمرانی‌ست، دستگاه بروکراسی و نظام اقتصادی کشور را آنقدر عقب انداخته و دچار روزمرگی کرده است که توان و انگیزۀ جذب دستاوردهای علمی دانشگاه را از دست داده‌اند. خود من در همین ۸ سال اخیر، چندین طرح درون‌دانشگاهی و برون‌دانشگاهیِ شاخص و با کیفیت انجام دادم که متأسفانه علیرغم استقبال مدیران از نتایج طرح‌ها، از پیاده‌سازی طرح‌های پیشنهادی عاجز ماندند. نمونۀ دیگر آن، طرح جامع سیل بود که بدنبال سیل ویرانگر خوزستان در سال ۹۸، توسط تیم بزرگی از استادان دانشگاه‌های کشور، که من هم با افتخار سهم کوچکی در آن داشتم، تدوین شد، اما متأسفانه علیرغم زحمات زیاد و تلاش‌های بی‌منتی که دانشگاهیان عزیز انجام دادند، هیچوقت توصیه‌های آن به مرحلۀ پیاده‌سازی نرسید؛

ج) دو عامل پیش‌گفته،ِ نظام آموزش عالی کشور را به جای تمرکز بر حل مشکلات جامعه، به سمت طراحی یک سیستم معیوب، برای پر کردن همان ویترین پرطمطراق هدایت کرده، به طوری که استادان دانشگاه و دانشجویان را به سمت تولید مقاله برای دریافت پاداش بیشتر سوق داده است، و از آنجا که رسیدگی به مسائل جامعۀ ایرانی، دستاورد کمتری براساس سنجه‌های طراحی شده دارد، استادان و دانشجویان به سمت حل مسائلی می‌روند که در بهترین حالت، مشکلات جوامع توسعه‌یافته را حل می‌کند. آیا می‌توان استادان و دانشجویان را بخاطر اتخاذ چنین رویکردی سرزنش کرد؟ بنظر من خیر؛ زیرا این ساختار سیستم است که رفتار سیستم را شکل می‌دهد.
Forwarded from هر ایرانی، یک «شهروند درجه ۱» (Seyed Yaser Banihashemi)
✍️ استعفا نامه

(بخش ۳ از ۳)

۳- در طول این ۸ سال تمام سعیم این بود که وارد چرخۀ معیوب مقاله‌بازی نشوم و به جای آن، به انجام کارهایی بپردازم که نمود عملی در دانشگاه یا جامعه داشته باشد. از تهیۀ طرح تحول کالج دانشگاه گرفته، تا تدوین نظام یکپارچۀ مدیریت پروژۀ شهرداری مشهد، تدوین فرایند یکپارچۀ کارآموزی دانشجویان و فعالیت‌ها و برنامه‌های گسترده در دانشگاه سبز! اما افسوس که سیستم معیوب ما توان پیاده‌سازی و به ثمر نشاندن هیچیک از این کارها را نداشت و این بخش ماجرا هم مرا به شدت دچار سرخوردگی کرد!

مجموع دلایل بالا، و البته فضای سیاست‌زده و غیرعلمی‌ای که در یک سال اخیر بر دانشگاه‌ها حاکم شده است، باعث شد به این جمع‌بندی برسم که به حضور تمام‌وقتم در دانشگاه پایان بدهم. من از دانشگاه فقط عاشق کلاس رفتن و درس دادن هستم، که برای آن هم لازم نیست هیئت علمی تمام وقت باشم، بلکه با اشتغال به کار در صنعت، می‌توانم تجربیات خیلی دست اول‌تری را به دانشجویان عزیز منتقل کنم.

مطمئنا خاطرات خوش این ۸ سال تا پایان عمر همراهم خواهد بود. از تمامی همکاران و دانشجویان عزیزم در خانوادۀ بزرگ دانشگاه فردوسی مشهد که این خاطرات به یاد ماندنی را برایم رقم زدند صمیمانه سپاسگزارم و برای همگی آنها سلامتی و بهروزی آرزومندم و امیدوارم روزی فرا برسد که دانشگاه و نهاد علم در کشور عزیزمان ایران، به جایگاه والا و حقیقی خود نائل آید و همۀ ایرانیان از مواهب آن بهره‌مند گردند.
دربارۀ وضعیت فعلی دانشگاه‌ها!

بازنشر مقاله‌ای دربارۀ نسبت میان «جایگاه دانشمندان و نوآوران در جامعه» با «دانش‌بنیان‌شدن»؛ به مناسبت شرایط جدیدی که در دانشگاه ایجاد شده است (در واقع تشدید روال‌هایی که دهه‌هاست وجود داشته‌اند)

👇👇👇

از «بازیچۀ قدرت» تا «بنیانِ جامعه»: تحوّل جایگاه «دانشمندان و نوآوران» طی فرآیند «دانش‌بنیان‌شدن جوامع» و درس‌هایی برای ایران

وحید احسانی (دکتری توسعۀ کشاورزی)
سیّد محمّدباقر نجفی (استادیار گروه علوم اقتصادی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه رازی)
مرتضی کوکبی (استاد بازنشستۀ گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز)

سیاست‌نامه علم و فناوری (صاحب امتیاز: پژوهشکده سیاست‌گذاری دانشگاه صنعتی شریف)

چکیده
در دهه‌های اخیر، به موازات توجه جهانی به اهمیت ویژۀ دانش، در میان سیاست‌گذاران و مسئولان ایران نیز اجماعی در مورد اهمیت علم و دانش شکل گرفته است و همگی بر لزوم دانش‌بنیان‌شدن اقتصاد و جامعه تأکید دارند، اما فقدان شناخت صحیح وضع موجود و وضع مطلوب، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی برای دانش‌بنیان‌شدن ایران را با مشکلاتی مواجه کرده است. هدف پژوهش حاضر، کاستن از خلأ معرفتیِ موجود در این دو زمینه، گسترش شناخت پیش‌نیازهای نهادی تحقق جامعۀ دانش‌بنیان و بررسی یکی از روابط نهادی-علّی حاکم بر آن با تمرکز بر جایگاه دانشمندان و نوآوران در جامعه است. بدین منظور، با استفاده از چارچوب نظری نهادی و روش تاریخی-تطبیقی، نخست جایگاه دانشمندان و نوآوران کشورهای صنعتی پیش و پس از دانش‌بنیان‌شدن جامعه بررسی شده است و سپس با مقایسۀ این دو، تحول جایگاه دانشمندان و نوآوران این کشورها طی فرایند دانش‌بنیان‌شدن جامعه تبیین شده است. همچنین با استفاده از شواهد تاریخی، جایگاه دانشمندان و نوآوران در گذشتۀ ایران زمین (از پایان عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی تا پیروزی انقلاب اسلامی) بررسی شده است. یافته‌ها حاکی از آن بود که اولاً، تحقق بالاترین سطح امنیت و آزادی عمل برای دانشمندان و نوآوران یکی از ارکان اصلی دانش‌بنیان‌شدن جوامع صنعتی بوده است و ثانیاً، مسیر تاریخی طی شده در ایران، جامعه را به سمت فاصله گرفتن از وضع مطلوب سوق می دهد. ضروری است این نتایج اولاً، به رسمیت شناخته شود و ثانیاً، در سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و پایش‌های مربوطه لحاظ شوند.


خلاصه محتوای مقاله
در این مقاله با استفاده از شواهد تاریخی نشان داده شده است که در گذشته، چه در غرب و چه در ایران، چیزهایی از جنس «زور و نیروی نظامی» محور و بنیان جامعه بوده‌اند، یعنی نسبت به سایر ارکان جامعه آزادی عمل بیشتری داشته‌اند و سایر طبقات و ارکان جامعه مجبور بوده‌اند خود را با خواست و تصمیم «قدرتمندان و کسانی که قدرت نظامی را در اختیار دارند» تنظیم کنند.

همچنین، با استفاده از برخی شواهد نشان داده شده است که یکی از ارکان اصلیِ «دانش‌بنیان‌شدن» جوامعی که توانسته‌اند به این هدف دست پیدا کنند، آزادی، احترام و محوریت‌یافتن دانشمندان و نوآوران بوده است، به گونه‌ای که حتّی نهادهای پلیسی و نظامی نیز آن هم در مورد مسائل امنیّتی و تروریستی نمی‌توانند نظر و خواست خود را بر نهاد علم و دانش تحمیل کنند. بلکه در مقابل، ساختار، آرایش، سازمان‌یافتگی و فرهنگ جوامع دانش‌بنیان‌شده به گونه‌ایست که در آنها تمام ارکان جامعه (شامل نیروهای نظامی و امنیتی) مجبورند خود را با تشخیص نهاد علم تنظیم کنند.

فایل پی‌دی‌اف متن کامل مقاله

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
مناظره علمی شبه علم دانشگاهی: منشا و راه‌حل‌های مواجهه با آن در چارچوب آیین‌نامه برگزاری کرسی‌های نقد، نظریه‌پردازی و مناظره

https://ucccdsw.ut.ac.ir/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%B4%D8%A7-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87/


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغه‌مند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
📝 برای نجات دانشگاه چه کنیم؟

🔻نعمت الله فاضلی، ۱۷ شهریور ۱۴۰۲


نادر فتوره چی از همکاران و دوستان فرهیخته ام پرسیده اند: "در این فضای نابسامان و تامل برانگیز حاکم بر دانشگاه ها و آموزش عالی وظیفه ما چیست ؟"

🔻مقصود ایشان از ما، دانشگاهیان است. این پرسش را دیگر همکاران هم پرسیده اند.  کوتاه چند پیشنهاد می دهم.

🔶 ۱) پرسشگر شویم.  در حوزه عمومی و هر فضا و خرده فضایی که داریم بپرسیم. بپرسیم چرا حال نهاد دانشگاه وخیم  است و چه می توان کرد. نگذاریم وضع کنونی طبیعی و عادی یا اجتناب ناپذیر جلوه کند. نگذاریم تحقیر شویم. سکوت نکنیم. مسوولیت پذیر باشیم. حداقل نسبت به خانه و حرفه و رشته خود حساس باشیم.

🔻جامعه انتظار دارد دانشگاهیان در بهبود جامعه بکوشند. نمی توان انتظار داشت مردم مشکلات دانشگاه را حل کرده و بهبود ببخشند. اگر دانشگاهیان نتوانند خانه خودشان را مراقبت و محافظت کنند، در بهبود جامعه هم ناتوان خواهند بود.

🔶۲) مدنی شویم. نظام اداری دانشگاه در اختیار دانشگاهیان مستقل نیست، اما نهادهای مدنی و صنفی دانشگاهی خرده فضاهایی برای کنشگری و ایفای مسوولیت ماست.

🔻صدها انجمن های علمی و صنفی دانشگاهیان داریم که با تقویت و حمایت آنها می توان در برابر تهاجم و تعرض سیاسی به دانشگاه ایستاد. می دانیم که اکثریت مطلق انجمن های علمی و صنفی دانشگاهی بسیار ضعیف اند. عضو فعال این نهادها شویم و از طریق فعالیت های نهادی انسجام علمی و صنفی شان را تقویت کنیم.

🔶۳) شاکی شویم. بسیاری از رفتارهای تهاجمی و تخریبی علیه دانشگاه غیرقانونی است.  بسیاری از جذب هیات علمی ها، اخراج ها، فشارها و فرصت طلبی ها، وجه حقوقی و قانونی ندارد و می توان با شکایت به دستگاه های قضایی و حقوقی آنها را به چالش کشید. از ظرفیت های قانونی و حقوقی موجود برای دفاع از دانشگاه و دانشگاهیان استفاده کنیم.

🔶۴) نترسیم. بکوشیم که زیربار ارعاب و زور نرویم. فرصت طلبان و نااستادان را به چالش بکشیم. از استادان مستقل به هر شیوه ممکن حمایت کنیم.

🔶۵) بهترین باشیم. در ایفای نقش های مان به عنوان معلم، محقق و مولف دانشگاهی، نهایت سعی و کوشش مان را بکنیم که با بهترین کیفیت باشیم. این طور می توانیم مانع سرایت آلودگی و عفونت به بدنه دانشگاه شویم.

🔶۶) راوی شویم. تجربه ها و مشاهدات مان از نابهنجاری ها و آشفتگی ها و تعرض های سیاسی به نهاد دانشگاه را در حوزه عمومی بگوییم و بنویسیم. ژان پل سارتر قانون مهمی را کشف کرد و گفت "توصیف کردن، تغییر دادن است".  نگذاریم زشتی ها و درشتی ها زیر فرش پنهان بماند و پنهان کنند. راوی دردها و زخم ها بر تن دانشگاه شویم.

🔶۷) امیدوار باشیم. ارنست بلوخ در کتاب مشهورش "اصل امید" گفت امید یعنی "نه هنوز". هنوز و همیشه، ظرفیت هایی هست که شکوفا نشده و رهایی بخش و گره گشایند. مطمین باشیم که ظرفیت های بالقوه نهاد دانشگاه هنوز بالفعل نشده و با تکیه بر این ظرفیت ها می توان روزهای روشنی را امید داشت.

شرط تحقق آنچه گفتم این است که ما دانشگاهیان باور کنیم و بپذیریم که "ما" هستیم نه "من".  بپذیریم که سوار یک کشتی هستیم. اگر این کشتی غرق شود، همه غرق می شویم. بیاییم روح جمعی دانشگاه را درک و مسوولیت جمعی را پذیرا شویم. نخواهیم نظارگر این اوضاع بی سامان باشیم.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغه‌مند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
❗️کتابم! شهادتت مبارک!
✍️ وحید احسانی

چندی پیش طی یادداشتِ «به نام علم، علیه علم!» از مسئولان نهاد علم و پژوهش کشور گله‌مند شدم که چرا اجازه نمی‌دهند کتابم منتشر شود.

کتابی باعنوان «از شبه‌دانشِ نفت‌بنیان تا اقتصاد دانش‌بنیان» که حاصل رسالۀ دکتری‌ام و یک طرح پژوهشی است (مجموعاً ۸ سال مطالعه و پژوهش). کتاب را بیش‌از یک سال پیش به سازمان برنامه و بودجه کشور (حمایت‌کننده طرح پژوهشی و صاحب‌امتیاز کتاب) دادم که پس از بررسی، یا منتشر کنند یا اجازه دهند خودمان در انتشارات دیگری منتشر کنیم، امّا آن را پیش خود نگه داشته‌اند و هیچ پاسخی نمی‌دهد.

در پایان یادداشت خطاب به مسئولان سازمان برنامه و بودجه گفته بودم: «یا کتابم را منتشر کنید یا اجازه دهید خودمان در انتشارات دیگری منتشرش کنیم. ... فقط می‌خواهم حاصل زحماتم در دسترس عموم قرار گیرد؛ نهایتاً، اگر صرفاً فایلش را منتشر کنید که آزادانه در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد، زحمت و عرض دیگری نخواهم داشت!»

حالا فایل کتابم در فضای مجازی منتشر شده است و نمی‌دانم از این بابت خوشحال باشم یا ناراحت! نمی‌دانم منتشر کنندۀ فایل کتاب می‌خواسته به من لطف کند یا ضربه بزند!

پژوهشگر نیز مانند هر حرفه‌مند دیگری، از طریق فعالیت‌هایی که در عرصۀ حرفه‌ای خود دارد پیشرفت و درآمد کسب می‌کند. گزارش‌های پژوهشی (در قالب مقاله، کتاب و غیره) که از پژوهشگر منتشر می‌شوند کارنامک (رزومه) او را تشکیل می‌دهند و بر اساس آنهاست که می‌تواند جذب شود، درآمد کسب کند، ارتقاء یابد و زندگی‌اش را بچرخاند. انتشار مجازی فایل کتابم، آن هم کتابی که حاصل چندین سال مطالعه و پژوهش عمیق، جدّی، خیرخواهانه و امیدوارانه (امیدوار به ارائۀ درکی صحیح و راهگشا از وضعیت نظام آموزش و پژوهش کشور و راهکارهایی برای بهبود وضعیت) بوده است، به این معناست که امکان درج آنها در کارنامکم منتفی است و برای جذب، اشتغال و درآمدم هیچ کارکردی ندارد.

از سوی دیگر، بسیار خوشحالم که حاصل زحماتم بالاخره در دسترس عموم قرار گرفته است. اینکه می‌دیدم حاصل مطالعات، پژوهش و اندیشه‌ورزی‌ام دربارۀ مسائل مهم جامعه در دسترس عموم قرار ندارد برایم بسیار تلخ و رنج‌آور بود.

گویی کتابم شهید شده باشد! زیرا شهید خود را فدا می‌کند و از بهره‌های شخصی و دنیوی می‌گذرد تا جامعه به برخی اهداف متعالی (آگاهی، امنیت، آزادی و ...) برسد یا نزدیک شود. همچنین، کتاب من نیز مانند شهید زنده و اثرگذار است ولو اینکه در کتاب‌فروشی‌ها، کتابخانه‌ها، رزومه‌ها و غیره حضور نداشته باشد.

به نظرم، خوشحال‌شدن یک پژوهشگر از انتشار غیررسمی فایل کتابش، حاکی از شدّت بیماری نظام آموزش و پژوهش و مایۀ شرمندگی مسئولان ذیربط است (اگر بفهمند یا خود را به نفهمی نزنند!).

امیدوارم علاقه‌مندان، دغدغه‌مندان و خدا را چه دیده‌ای، شاید گوش شیطان کَر برخی از مسئولان نظام آموزش و پژوهش کشور این کتاب را مطالعه کنند؛ باشد که فایده‌ای هرچند کوچک داشته باشد.

از طریق لینک‌ زیر می‌توانید به فایل کتاب دسترسی پیدا کنید:

از «شبه‌دانشِ نفت‌بنیان» تا «اقتصاد دانش‌بنیان» (در تلگرام، در اینترنت)

لطفاً،چنانچه نقد و نظری داشتید، بی‌بهره‌ام نگذارید.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغه‌مند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
❗️نهادهای فرهنگی نیازمند فرهنگ‌سازی!
👈 دربارۀ علل ناکارآمدی نهادهای فرهنگی در دانشگاه‌ها و جامعه

📰 عصر ایران (۹ مهر ۱۴۰۲)
✍️ دکتر وحید احسانی و دکتر محمّدسجّاد صیدی

به عنوان کنشگر و دغدغه‌مند فرهنگی و بر اساس تجربۀ خود از فعالیت در مراکز و نهاهای فرهنگی، در این یادداشت برخی نکات مهمّی را که در این رابطه به ذهن‌مان می‌رسد مطرح کرده‌ایم.

ناکارآمدی نهادهای فرهنگی

در کشور ما نهادهای رسمی فراوان و متنوّعی ذیل عنوان کلّی فرهنگ ایجاد شده‌اند و به آنها بودجه تعلّق می‌گیرد امّا اثرگذاری قابل بیانی ندارند.

اوّلین گام برای حلّ مسئله، پذیرش مسئله است؛ تا زمانی که به ناکارآمدی نهادهای فرهنگی اعتراف نکنیم، حل این مسئله امکان‌پذیر نیست.

متأسفانه، عموم برنامه‌های نهادهای فرهنگی ما از سه حال خارج نیست:

۱. برنامه‌هایی با مشارکت فعال و آزادانۀ هم‌فکرانِ متولّیان نهادهای فرهنگی (مانند تبیین اهمّیت حجاب با حضور داوطلبانه و فعّال خانم‌های چادری)

۲. برنامه‌های بی‌مخاطب (مانند بسیاری از برنامه‌های صدا و سیما)

۳. برنامه‌هایی که سایر مخاطبان از طریق تحمیل‌های مستقیم یا غیرمستقیم مجبور می‌شوند شرکت کنند (امتیاز فرهنگی، نمرۀ انضباط و ...) و تأثیر مثبتی ندارد (تأثیر منفی دارد).

برنامه‌هایی که بتواند مخاطب متفاوت (دیگری) را جذب و روی آن تأثیر بگذارند هم وجود دارد امّا در حدّ استثناء و مصداق «النّادرُ کالمعدوم».

از منظری دیگر، گویی تنها کارکرد نهادهای فرهنگی این است که با برپایی برنامه‌هایی از سه نوع بالا، وانمود کنیم که اوضاع خوب و رو به بهبود است. ادّعا و نمایشی که با فرارسیدن مناسبت‌هایی مانند چهارشنبه‌سوری، شدّت کذب‌بودنش عیان می‌شود!

علل و راهکارهای اصلی

ناکارآمدی نهادهای فرهنگی نیز مانند هر مسئلۀ اجتماعی دیگر، تحت تأثیر عوامل گوناگون است امّا از این میان، یک عامل را می‌توان به عنوان عامل اصلی و ریشه‌ای معرّفی کرد: «نبود ارتباط».

انواع اثرگذاری روی سایر انسان‌ها را می‌توان به دو دستۀ کلّی تقسیم کرد: «تأثیرگذاری انضباطی» و «تأثیرگذاری فرهنگی» که هر دو به جای خود ضروری‌اند امّا ماهیّت و استلزامات کاملاً متفاوتی دارند.

تأثیرگذاری انضباطی بر قانون، زور و تحمیل مبتنی است. راننده‌ای که از چراغ‌قرمز عبور می‌کند باید جریمه شود و تخلّفات خطرناک‌تر باید توقیف خودرو و گواهینامه را به دنبال داشته باشد.

در مقابل، تأثیرگذاری فرهنگی مبنتی بر «ارتباط» است؛ به اندازه‌ای که با یک شخص ارتباط داشته باشیم، ممکن است بتوانیم روی او تأثیر هم بگذریم. میزان ارتباط ما با هر شخص، سقف امکان تأثیرگذاری ما بر او را تعیین می‌کند.

ارتباط مورد نیاز برای اثرگذاری فرهنگی، «ارتباطِ داوطلبانه، آزاد و دوستانه» است. در بزرگسالان، ارتباطی که بر اجبار ناشی از بهره‌مندی از برخی مزایا یا جلوگیری از دچارنشدن به برخی محدودیت‌ها باشد، برای اثرگذاری فرهنگی هیچ کارکرد مثبتی ندارد. این نوع ارتباط ممکن است در ظاهر به «ادای همراهی و اثرپذیری فرهنگی» بینجامد امّا در باطن، کینه و لجاجت به‌دنبال خواهد داشت.

نکتۀ بسیار مهم و تعیین‌کننده این است که ارتباطی که با هدف و نیّت اثرگذاری شکل گرفته باشد، ولو داوطلبانه، آزادانه و به‌ظاهر دوستانه باشد نیز برای کار و اثرگذاری فرهنگی کارکردی ندارد. با چنین ارتباطی، ممکن است مخاطب (در اینجا سوژه!) تا زمانی‌که متوجه نیت ما نشده است از ما تأثیراتی بپذیرد امّا به محض اینکه نگاه سوگیرانه و نیّت ما را متوجه شد (که قطعا متوجه خواهد شد) نسبت به باورها و ارزش‌های ما دچار لجاجت و جبهه‌گیری می‌شود.

فطرت انسان بسیار حسّاس و دقیق است و تفاوت «ارتباط دوستانه» را با «ارتباط به ظاهر دوستانه» خیلی خوب تشخیص و به آن واکنش نشان می‌دهد.

علّت اصلی ناکارآمدی نهادهای فرهنگی این است که با مخاطبان خود «ارتباط» ندارند، امّا چرا چنین است؟

«ارتباطِ دوستانۀ واقعی» فقط در چارچوب نگرشی امکان‌پذیر است که در آن ...

ادامۀ یادداشت:
نهادهای فرهنگی نیازمند فرهنگ‌سازی!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغه‌مند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️ مجتبی لشکربلوکی

🖊 از چاپیدن مقاله تا حل مساله


از دانشگاهیان قطع امید کرده‌‏ام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سال‌‏های اخیر دو گروه شده‏‌اند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغول‌اند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمی‌‏کنند که چه باید کرد. بی‌آنکه به عمل بیندیشند تصمیم می‏گیرند و اقدام می‌‏کنند. دانشگاه روز‌به‌روز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی می‏‌شود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمی‌‏دانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشک‏‌تر و هوایی آلوده‌‏تر و دل‌‏های پراکنده‌‏تر و خاطره‌‏های آزرده‌‏تر نباشد.
@sokhanranihaa
این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟
بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانش‌شناسی را نیز با هم مرور کنیم:

رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.

حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.

از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمی‌کنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟

هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.

در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟

در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟
یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!

.
🆔 @sokhanranihaa
🆔
@Dr_Lashkarbolouki
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تولید علم بدون جوامع علمی: دکتر سوزنچی استاد دانشگاه صنعتی شریف
دانشگاه در ایران و نوازنده های کشتی تایتانیک

✍️ دکتر ‌وحید کریمی پور (تلخیص )

شاید در هیچ دوره ای در تاریخ ایران معاصر، دانشگاه تا به این حد مورد تعرض و بی احترامی از سوی دولت قرار نگرفته است. فقر گسترده امکانات آموزشی و پژوهشی،‌ اعطای بی حساب و کتاب عناوین دانشگاهی به مسئولان دولتی در همه رده ها،‌ اظهارنظرهای بی پایه و اساس در باره علم و دانشگاه توسط افراد کم سواد، مرکزی کردن گزینش استاد و دانشجو در همه مقاطع ...، قطع همکاری با استادان به دلایل عمدتا غیرعلمی، انتصابات بی جا و پی در پی روسای دانشگاه ها توسط وزارت خانه ای که روز به روز بیشتر نشان می دهد درکی از دانشگاه ندارد و ده ها عامل دیگر همگی منجر به امواج سهمگین مهاجرت دانشجویان و استادان به خارج از کشور شده و ایران را از بهترین استعدادهای خود تهی می کند. همه این ها نشان دهنده این است که نهاد دانشگاه آرام آرام مثل یک کشتی بزرگ در حال غرق شدن در پهنه بیکران اقیانوس است.  در این میان عده ای  با اولین نشانه ها و تکان ها، از کشتی پیاده شده و به سواحلی رسیده اند که آن را امن می پندارند. بسیاری  دیگر نیز  سراسیمه به این سو و آن سو می دوند که خود را به اولین قایق های نجات برسانند و از کشتی پیاده شوند. گروهی از جوانان نیز بر تخته پاره های غربت شناورشده و با نگرانی به سرنوشت کشتی می نگرند تا شاید دوباره به آن بازگردند. در این میان صدها استاد دانشگاه هم اینجا و آنجا ...، با آرامش و امید به کلاس می روند، صادقانه و صمیمانه درس  می دهند، کتاب می نویسند، واژگان فارسی ابداع می کنند،  به دانشجوهای باقیمانده در ایران روش درست تحقیق را یاد می دهند، با حداقلِ حمایت های مادی یا حتی بدونِ آن به پژوهش در مرزهای دانشِ جهانی مشغولند و سعی می کنند که آخرین شعله های دانش و تحقیق را در دانشگاه زنده نگاه داشته،‌ به دانشجویان امید دهند، و ارجمندی نهاد دانشگاه را به همگان نشان دهند.  این ها همان نوازنده های روی عرصه کشتی تایتانیک هستند که در اوج آن همه اضطراب و سراسیمگی به امید آرام نگاهداشتن مسافران، تا آخرین لحظه  به نواختن ویولن ادامه دادند. با روندی که اغاز شده و به نظر می رسد هیچ گوش شنوایی هم در دولت و حکومت  برای شنیدن اخطارها و هشدارهای بی شمار دانشگاهیان وجود ندارد، بیم آن می رود که کشتیِ دانشگاه هم به آرامی همراه با نوازنده هایش به زیر آب فرو رود. دور باد که چنین شود، اما اگر شد،‌ خاطره این نوازنده ها برای ایران جدید و برای نسل های آینده باقی خواهد ماند ... امروزه کسی آن مسافرانِ دارا و ندار که سوار بر قایق های نجات خود را به ساحل رساندند، به یاد ندارد، اما نام آن هشت نوازنده که تا آخرین لحظه بر عرصه کشتی باقی ماندند در تاریخ جاودانه شده و گرامی داشته می شود. انان قهرمانان کشتی تایتانیک بودند.
https://en.wikipedia.org/wiki/Musicians_of_the_Titanic