🔶 نگاهی به سیستم آموزشی کشور
🖋 جلیل صحرایی، عضو هیات علمی دانشگاه رازی
💠 وصف دانشجویان امروزی در کلاس درس:
۱- دانشجویی آدامس می جود و با بی توجهی به تذکر داده شده از سوی استاد ادامه می دهد.
۲- دانشجویی موبایل خود را جهت شارژ کردن به پریز دم در ورودی کلاس روی رادیاتور شوفاژ قرار می دهد.
۳- دانشجویی دو پای خود را به سمت صندلی جلو دراز و بر روی آن قرار می دهد.
۴- دانشجویی با اسکن از درس مربوطه از روی موبایل بدان توجه می کند و جهت شرکت در فعالیت کلاسی از روی آن به خواندن درس مبادرت می نماید.
۵- دو دانشجو سرشان را بر روی صندلی مجاور گذاشته و با بی توجهی نسبت به درس در حال لا لا هستند.
۶- دانشجویی چتر خود را باز کرده و برای خشک شدن در گوشه ای از کلاس قرار می دهد.
۷- دیر آمدن دانشجویان به کلاس و عدم رعایت نظم و انضباط از سوی آنان امری عادی شده است.
🔹 شاید با تجربه ای که از کلاس های درس در این سال ها داریم موارد عدیده ای را بتوان به لیست فوق اضافه نمود.
🔹 آنچه را از آموزهای فرهنگی و دینی آموخته ایم کلاس مکانی مقدس است و شایسته احترام و تکریم، اما چرا برخی از دانشجویانی که مراحل مختلفی از تحصیل را سپری نموده اند بدان توجه ندارند و یا کم توجه هستند.
🔹 چه اتفاقی برای نظام آموزشی و مدارس ما پیش آمده است که حداقل های تعلیم و تربیت از سوی برخی از دانش آموزان رعایت نمی شود؟ و از آموزش های لازم بی بهره هستند به طوری که ۹۰ درصد دانش آموزان راه یافته به دانشگاه قادر نیستند به طور صحیح قلم را در دست بگیرند و بدیهی است بسیار بد خط نیز می باشند.
🔹 آیا دانشجویان امروزی با دانشجوی ۴۰ و ۵۰ سال پیش قابل مقایسه هستند؟ اگر جواب منفی است که هست، چرا؟
🔹 عموم دانشجویان قبل از انقلاب و چند سال اول انقلاب از قابلیت های چشمگیری برخوردار بودند، به طوری که از سواد کافی برخوردار بودند، ادب و روابط صحیح اجتماعی را رعایت می کردند، دارای تفکر سیاسی بودند و موازین اخلاقی را نیز رعایت می کردند. آیا دانشجویان امروزی اینگونه هستند؟
🔹 با کمال تاسف از امسال در برخی از رشته ها مانند فیزیک که مشکل ترین رشته علوم پایه است دانشجویان بدون شرکت در کنکور به دانشگاه راه پیدا کرده اند!
🔹 سئوالی که مطرح است اینکه آیا می توان به نمرات دروس دانش آموزان در دبیرستان ها اعتماد کرد که بر اساس آن بتوان دانشجو پذیرش نمود؟
🔹 برخی از دانشجویانی که از سد کنکور عبور نموده اند به لحاظ علمی و اخلاقی فوق العاده ضعیف هستند و صلاحیت لازم را برای دانشجو شدن ندارند حال چه انتظاری می توان از این قبیل دانشجویان داشت؟
🔹 آیا تهاجم فرهنگی و نفوذ دشمن باعث شده که با این قبیل دانشجویان مواجه شویم یا بی توجهی مسئولین تعلیم و تربیت کشور؟ آیا نباید به موازین تعلیم و تربیت حساس بود و آیا نباید درصدد تغییر جدی در نظام آموزشی کشور باشیم؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 جلیل صحرایی، عضو هیات علمی دانشگاه رازی
💠 وصف دانشجویان امروزی در کلاس درس:
۱- دانشجویی آدامس می جود و با بی توجهی به تذکر داده شده از سوی استاد ادامه می دهد.
۲- دانشجویی موبایل خود را جهت شارژ کردن به پریز دم در ورودی کلاس روی رادیاتور شوفاژ قرار می دهد.
۳- دانشجویی دو پای خود را به سمت صندلی جلو دراز و بر روی آن قرار می دهد.
۴- دانشجویی با اسکن از درس مربوطه از روی موبایل بدان توجه می کند و جهت شرکت در فعالیت کلاسی از روی آن به خواندن درس مبادرت می نماید.
۵- دو دانشجو سرشان را بر روی صندلی مجاور گذاشته و با بی توجهی نسبت به درس در حال لا لا هستند.
۶- دانشجویی چتر خود را باز کرده و برای خشک شدن در گوشه ای از کلاس قرار می دهد.
۷- دیر آمدن دانشجویان به کلاس و عدم رعایت نظم و انضباط از سوی آنان امری عادی شده است.
🔹 شاید با تجربه ای که از کلاس های درس در این سال ها داریم موارد عدیده ای را بتوان به لیست فوق اضافه نمود.
🔹 آنچه را از آموزهای فرهنگی و دینی آموخته ایم کلاس مکانی مقدس است و شایسته احترام و تکریم، اما چرا برخی از دانشجویانی که مراحل مختلفی از تحصیل را سپری نموده اند بدان توجه ندارند و یا کم توجه هستند.
🔹 چه اتفاقی برای نظام آموزشی و مدارس ما پیش آمده است که حداقل های تعلیم و تربیت از سوی برخی از دانش آموزان رعایت نمی شود؟ و از آموزش های لازم بی بهره هستند به طوری که ۹۰ درصد دانش آموزان راه یافته به دانشگاه قادر نیستند به طور صحیح قلم را در دست بگیرند و بدیهی است بسیار بد خط نیز می باشند.
🔹 آیا دانشجویان امروزی با دانشجوی ۴۰ و ۵۰ سال پیش قابل مقایسه هستند؟ اگر جواب منفی است که هست، چرا؟
🔹 عموم دانشجویان قبل از انقلاب و چند سال اول انقلاب از قابلیت های چشمگیری برخوردار بودند، به طوری که از سواد کافی برخوردار بودند، ادب و روابط صحیح اجتماعی را رعایت می کردند، دارای تفکر سیاسی بودند و موازین اخلاقی را نیز رعایت می کردند. آیا دانشجویان امروزی اینگونه هستند؟
🔹 با کمال تاسف از امسال در برخی از رشته ها مانند فیزیک که مشکل ترین رشته علوم پایه است دانشجویان بدون شرکت در کنکور به دانشگاه راه پیدا کرده اند!
🔹 سئوالی که مطرح است اینکه آیا می توان به نمرات دروس دانش آموزان در دبیرستان ها اعتماد کرد که بر اساس آن بتوان دانشجو پذیرش نمود؟
🔹 برخی از دانشجویانی که از سد کنکور عبور نموده اند به لحاظ علمی و اخلاقی فوق العاده ضعیف هستند و صلاحیت لازم را برای دانشجو شدن ندارند حال چه انتظاری می توان از این قبیل دانشجویان داشت؟
🔹 آیا تهاجم فرهنگی و نفوذ دشمن باعث شده که با این قبیل دانشجویان مواجه شویم یا بی توجهی مسئولین تعلیم و تربیت کشور؟ آیا نباید به موازین تعلیم و تربیت حساس بود و آیا نباید درصدد تغییر جدی در نظام آموزشی کشور باشیم؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
💠 مملکت فقط با پزشکی و مهندسی اداره نمی شود!
💠 استاد شفیعی کدکنی --- دانشگاه تهران، ۲۱ آبان ۱۳۹۸
🔹 آیا ما می توانیم صاحب نظریه و تئوری باشیم؟ و چرا نباشیم؟ یقین دارم در دانشگاه شریف یا دانشکده فنی خودمان (تهران) – البته بقیه دانشگاه ها را انکار نمی کنم، یا نمی خواهم که جایگاه علمی آنها را پایین بیاورم، اطلاع ندارم- استادان و دانشجویانی داریم که سر سوزنی از هاروارد و کمبریج و آکسفورد و پریستون کم ندارند. می توانیم در کنگره های علمی دانشمند علمی بفرستیم که سخنرانی کند و مورد توجه و تقدیر دانشمندان تراز اول دنیا قرار گیرد. اما در علوم انسانی صفرالکف هستیم. هیچی نیستیم. پزشک خوب ایرانی از هیچ پزشک فرنگی درجه اول کم ندارد و اگر کم دارد به خاطر وسایل و ابزار و ... است. در پزشکی و مانند آن وضعمان خوب است و می تواند بهتر هم باشد. اما در علوم انسانی صفر هستیم، خالی، مثل کف دست من. باید در این زمینه کار کنیم. مملکت فقط با پزشکی و مهندسی اداره نمی شود. یک مملکت در آینده دراز مدت به آن معنایی که کشورهایی چون ژاپن و آلمان به جهان نگاه می کنند، علوم انسانی هیچ کمتر از علوم پزشکی و تجربی نیست. ما همینطور که در نمونه هایی از این دست علوم، افراد برجسته داریم مثل آن دختر که بزرگترین ریاضی دان جهان بود و از همین دانشگاه شریف درآمده بود، نیازمند افراد برجسته در علوم انسانی هستیم.
🔹 من نمی خواهم دولت را نکوهش کنم ... دولت الان آمده است، مثلاً توی کدکن ما شعبه دانشگاه آزاد باز می کند. در آنجا مثلا دکترای فلسفه کانت می دهند، اگرچه در این مثال من مسخره می کنم، ولی عملاً همینجوری است. با کدام استاد کانت درس می دهی؟ تو می دانی کانت یعنی چه؟ استاد کانت ایرانی یعنی کی؟ ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم بسیار فقیریم. کنگره های ما را ببینید، در مورد ابن سینا باشد همان ها صحبت می کنند، کانت باشد همان ها صحبت می کنند، ویتگناشتاین باشد همان ها صحبت می کنند. تاریخ ابن هیثم باشد همینطور و .... خیلی شرم آور است، مرتب فراخوان می دهند ... مثلا فراخوان می دهند که از الان تا 15 روز دیگر در مورد تنقیح المناظر ابن هیثم مقاله دهید ... یک خانم خانه دار که آشپزی اش را کرده است، بچه اش را هم شیر داده است ... می گوید چه عیبی دارد، من هم در این فراخوان شرکت می کنم... می رود آنجا می نشیند چای می خورد ... این فراخوان ها خیلی شرم آور است. محال است که در کمبریج و آکسفورد فراخوانی هایی پیدا کنید. فراخوان یعنی چه؟ این کریستریکتیک کشور ماست! خانم آشپز و یک عده آدم بیکار فلان و بامان چیزی می نویسند ... کدام متخصص؟
🔹 ما الان آدمی که تمام شفا را تدریس کند نداریم؟ بی خود می گویند؟ ... چیزی هم گفته می شود در حوزه حرافی و انشا است. در زادگاه ابن سینا، چنین کسی نداریم. در بقیه موارد نیز اینگونه است. دولت بی نهایت باید در توسعه عناوین علوم انسانی جلوگیری کند. همه دانشگاه ها نباید همه رشته ها را داشته باشند. ما باید برای متخصص ابن سینا، یک دانشگاه، متخصص سهروردی یک دانشگاه، برای کانت یک دانشگاه داشته باشیم ... در دانشگاه تربیت حیدریه و نیشابور ما، متخصص کانت کجاست که شما دوره دکتری دایر می کنید؟ خجالت دارد! این کاغذها را دست بچه ها می دهیم که چی؟ ما صد سال دیگر اگر فردی را داشته باشیم که بتواند در یک کنگره بین المللی درباره مثلا کانت سخنرانی کند و برایش دست بزنند باید کلاهمان را به هوا بیاندازیم. همه روستاها دانشگاه دارند و دکترا، دانشگاه ها در همه رشته ها استاد دارند. ما باید به جوانان جهت دهیم، جهت علاقه آنها را کشف کنیم، حتی به آنها بورس داخل یا خارج بدهیم، تا یک مساله معینی را به سبک فرنگیان، مته به خشخاش بگذارند، به اعماقش بروند و بتوانند در یک کنگره بین امللی در یک موضوع معین، سخنرانی کنند و ... همه از سخنرانی این ایرانی تقدیر کنند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💠 استاد شفیعی کدکنی --- دانشگاه تهران، ۲۱ آبان ۱۳۹۸
🔹 آیا ما می توانیم صاحب نظریه و تئوری باشیم؟ و چرا نباشیم؟ یقین دارم در دانشگاه شریف یا دانشکده فنی خودمان (تهران) – البته بقیه دانشگاه ها را انکار نمی کنم، یا نمی خواهم که جایگاه علمی آنها را پایین بیاورم، اطلاع ندارم- استادان و دانشجویانی داریم که سر سوزنی از هاروارد و کمبریج و آکسفورد و پریستون کم ندارند. می توانیم در کنگره های علمی دانشمند علمی بفرستیم که سخنرانی کند و مورد توجه و تقدیر دانشمندان تراز اول دنیا قرار گیرد. اما در علوم انسانی صفرالکف هستیم. هیچی نیستیم. پزشک خوب ایرانی از هیچ پزشک فرنگی درجه اول کم ندارد و اگر کم دارد به خاطر وسایل و ابزار و ... است. در پزشکی و مانند آن وضعمان خوب است و می تواند بهتر هم باشد. اما در علوم انسانی صفر هستیم، خالی، مثل کف دست من. باید در این زمینه کار کنیم. مملکت فقط با پزشکی و مهندسی اداره نمی شود. یک مملکت در آینده دراز مدت به آن معنایی که کشورهایی چون ژاپن و آلمان به جهان نگاه می کنند، علوم انسانی هیچ کمتر از علوم پزشکی و تجربی نیست. ما همینطور که در نمونه هایی از این دست علوم، افراد برجسته داریم مثل آن دختر که بزرگترین ریاضی دان جهان بود و از همین دانشگاه شریف درآمده بود، نیازمند افراد برجسته در علوم انسانی هستیم.
🔹 من نمی خواهم دولت را نکوهش کنم ... دولت الان آمده است، مثلاً توی کدکن ما شعبه دانشگاه آزاد باز می کند. در آنجا مثلا دکترای فلسفه کانت می دهند، اگرچه در این مثال من مسخره می کنم، ولی عملاً همینجوری است. با کدام استاد کانت درس می دهی؟ تو می دانی کانت یعنی چه؟ استاد کانت ایرانی یعنی کی؟ ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم بسیار فقیریم. کنگره های ما را ببینید، در مورد ابن سینا باشد همان ها صحبت می کنند، کانت باشد همان ها صحبت می کنند، ویتگناشتاین باشد همان ها صحبت می کنند. تاریخ ابن هیثم باشد همینطور و .... خیلی شرم آور است، مرتب فراخوان می دهند ... مثلا فراخوان می دهند که از الان تا 15 روز دیگر در مورد تنقیح المناظر ابن هیثم مقاله دهید ... یک خانم خانه دار که آشپزی اش را کرده است، بچه اش را هم شیر داده است ... می گوید چه عیبی دارد، من هم در این فراخوان شرکت می کنم... می رود آنجا می نشیند چای می خورد ... این فراخوان ها خیلی شرم آور است. محال است که در کمبریج و آکسفورد فراخوانی هایی پیدا کنید. فراخوان یعنی چه؟ این کریستریکتیک کشور ماست! خانم آشپز و یک عده آدم بیکار فلان و بامان چیزی می نویسند ... کدام متخصص؟
🔹 ما الان آدمی که تمام شفا را تدریس کند نداریم؟ بی خود می گویند؟ ... چیزی هم گفته می شود در حوزه حرافی و انشا است. در زادگاه ابن سینا، چنین کسی نداریم. در بقیه موارد نیز اینگونه است. دولت بی نهایت باید در توسعه عناوین علوم انسانی جلوگیری کند. همه دانشگاه ها نباید همه رشته ها را داشته باشند. ما باید برای متخصص ابن سینا، یک دانشگاه، متخصص سهروردی یک دانشگاه، برای کانت یک دانشگاه داشته باشیم ... در دانشگاه تربیت حیدریه و نیشابور ما، متخصص کانت کجاست که شما دوره دکتری دایر می کنید؟ خجالت دارد! این کاغذها را دست بچه ها می دهیم که چی؟ ما صد سال دیگر اگر فردی را داشته باشیم که بتواند در یک کنگره بین المللی درباره مثلا کانت سخنرانی کند و برایش دست بزنند باید کلاهمان را به هوا بیاندازیم. همه روستاها دانشگاه دارند و دکترا، دانشگاه ها در همه رشته ها استاد دارند. ما باید به جوانان جهت دهیم، جهت علاقه آنها را کشف کنیم، حتی به آنها بورس داخل یا خارج بدهیم، تا یک مساله معینی را به سبک فرنگیان، مته به خشخاش بگذارند، به اعماقش بروند و بتوانند در یک کنگره بین امللی در یک موضوع معین، سخنرانی کنند و ... همه از سخنرانی این ایرانی تقدیر کنند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔸 اگر مجلۀ نیچر را یکی از ویترینهای آثار علمی دنیا فرض کنیم، این نمودار نشان میدهد که علم در سال 2019 کاری است از بنیان «گروهی». دیگر خبری از مقالههای تکنفره نیست، ضمن اینکه نویسندهها نیز چندملیتی هستند. گویا علم آنقدر پیچیده شده است که دیگر خبری از «علامهها»، از مکانیک «نیوتنی» و نسبیت «انیشتنی» نیست. علم امری «توزیع شده» است و نزد کس خاصی نیست. شمارۀ اخیر مجلۀ نیچر به مناسبت صد و پنجاهمین سال انتشارش حاوی مطالب جالبی است که اینفوگرافی فوق یکی از آنهاست.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
سوءاستفاده از اقتدارِ دانشگاهی.pdf
541.6 KB
🔸 این نوشتار کوتاه به وضوح نشان می دهد که نظام دانشگاهی، چگونه به شکل طنزآمیز، رفتارهای غیراخلاقی برخی نویسندگانِ وطنی را اخلاقی نشان می دهد!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
ضرورت توسعه و ترویج علوم انسانی
مصطفی ملکیان
🔸 ضرورت توسعه و ترویج علوم انسانی
🔹 سخنرانی استاد ملکیان در یزد، تالار علّامه حکیمی، آبان 98
🔹 منبع: کانال مصطفی ملکیان
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔹 سخنرانی استاد ملکیان در یزد، تالار علّامه حکیمی، آبان 98
🔹 منبع: کانال مصطفی ملکیان
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
فرهنگ حاکم بر دانشگاه در ایران بتواره است
در همایش «چرایی و چیستی کار فرهنگی در دانشگاه» مطرح شد؛
□ دکتر مقصود فراستخواه: دانشگاه در ایران فرهنگ رهاییبخشی ندارد بلکه نهاد جبران کننده است؛ مثلاً ما احزاب نداریم پس جنبش دانشجویی هزینۀ فعالیت سیاسی را میپردازد.
□ دکتر نعمتالله فاضلی: فرهنگ دانشگاهی باید مبتنی بر فقدان نظم سلسله مراتبی باشد؛ مثلاً نباید وزیر علوم شأنی بالاتر از استاد، یا استاد شأنی بالاتر از دانشجو داشته باشد. در نگاه تجاری، دانشگاه باید فرآوردهمحور باشد اما در نگاه فرهنگ دانشگاهی، دانشگاه محل فرآیند است و نباید برونداد داشته باشد.
□ دکتر آرش حیدری: تربیت انسان آکادمیک به معنای برگزاری کارگاه آموزشی نیست، تربیت انسان آکادمیک به معنای هستی درونماندگار فرهنگی دانشگاه است. این مفهوم از معماری کلاس درس را شامل میشود تا شبکۀ بروکراتیک حاکم بر دانشگاه.
□ دکتر مهدی فیض: کار فرهنگی یعنی سرمایهگذاری کردن بر روی قوای ادراک، احساس، تفکر، خواست، تدبیر، اراده و تخلق.
در Rabnews.ir/11974 بخوانید.
@Rabnews
در همایش «چرایی و چیستی کار فرهنگی در دانشگاه» مطرح شد؛
□ دکتر مقصود فراستخواه: دانشگاه در ایران فرهنگ رهاییبخشی ندارد بلکه نهاد جبران کننده است؛ مثلاً ما احزاب نداریم پس جنبش دانشجویی هزینۀ فعالیت سیاسی را میپردازد.
□ دکتر نعمتالله فاضلی: فرهنگ دانشگاهی باید مبتنی بر فقدان نظم سلسله مراتبی باشد؛ مثلاً نباید وزیر علوم شأنی بالاتر از استاد، یا استاد شأنی بالاتر از دانشجو داشته باشد. در نگاه تجاری، دانشگاه باید فرآوردهمحور باشد اما در نگاه فرهنگ دانشگاهی، دانشگاه محل فرآیند است و نباید برونداد داشته باشد.
□ دکتر آرش حیدری: تربیت انسان آکادمیک به معنای برگزاری کارگاه آموزشی نیست، تربیت انسان آکادمیک به معنای هستی درونماندگار فرهنگی دانشگاه است. این مفهوم از معماری کلاس درس را شامل میشود تا شبکۀ بروکراتیک حاکم بر دانشگاه.
□ دکتر مهدی فیض: کار فرهنگی یعنی سرمایهگذاری کردن بر روی قوای ادراک، احساس، تفکر، خواست، تدبیر، اراده و تخلق.
در Rabnews.ir/11974 بخوانید.
@Rabnews
اضمحلال مفهوم دانشجو
محمدرضا پویافر
🔹طی سالهای گذشته حجم تأثیر سیاستهای نادرست در مورد توسعه کمّی و مدیریت آموزش عالی آن قدر زیاد بوده که یکی از اثرات آن، فرو ریختن مرز دانشجو و غیر دانشجو- مانند فرو ریختن تدریجی مرز دانشگاه از حوزه های دیگری همچون بازار، سیاست، دین و مانند آن – بوده است.
در حال حاضر ایران سومین جمعیت فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، یکی از بالاترین نسبت های دانشجو به جمعیت دیپلمه و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های تقلب علمی را بین کشورهای مختلف داراست.
توسعه کمّی آموزش عالی در مقاطع مختلف تحصیلی، همراه با تأسیس دانشگاه های جدید و ظرفیت های خالی زیاد در مناطق مختلف موجب شده تا هر آنکس که تا دیروز قصد یا شایستگی دانشجو شدن نداشته، برای مزایای مختلف مالی، مدیریتی و حتی پرستیژ اجتماعی وارد دانشگاه شود.
🔹امروز ایران جمعیت زیادی دارد که نام دانشجو را حمل می کنند. آنها کاسبان، کارمندان، ورزشکاران، نظامیان، هنرمندانی هستند که با وجود داشتن پیشه و اشتغال خاص، دوست دارند دانشجو بشوند، مدرک دانشگاهی بگیرند، پستی به دست بیاورند، کمی به حقوقشان اضافه شود، یا این که فقط بتوانند با مدرک دانشگاهی برای خود جایگاه اجتماعی ظاهریِ بهتری دست و پا کنند. آنها شغل های ارزشمندی برای نیازهای اجتماعی گوناگون دارند، اما با این وجود در پی تصاحبِ نام «دانشجو» هستند. اشتباهی که با اصالت دادن به تحصیل دانشگاهی در همه رده های اجرایی، در نگاه مدیران و سیاسیون سطح اول کشور وجود دارد و در سطح جامعه هم رسوخ کرده است.
🔹بنابراین دیگر ما با یک گروه متمایز با یک فرهنگ خاص – فرهنگ دانشجویی- مواجه نیستیم؛ چرا که این روزها تقریباً همه دانشجو هستند یا می توانند دانشجو باشند. پس دانشجو بودن هیچ وجه تمایز بارزی در منشِ رفتاری، مشیِ فکری و تقیدات اخلاقی با دیگرانِ بیرون از دیوارهای دانشگاه ندارد.
چنین انسانی به دست ساختارِ سیاستگذاریهای بیماری اجتماعی، از درون تهی شده و تنها پوستهای با برچسب دانشجو را بر تن خود حمل می کند. این پوستهی تهی تاب تحمل فشارها و نهیب های درون و بیرون دانشگاهی برای بیان و مطالبه حق را ندارد. اصلا نه حوصله و نه میل و نه توانِ این بیان و مطالبه را ندارد. او درگیر تمام شدن دوره تحصیلی و گرفتن مدرک دانشگاهیاش برای رسیدن به چند هزار تومان اضافه حقوق، ارتقای پست سازمانی یا ژشتی جلوِ دیگران است. هیچ کدام از اینها با عمیق شدن در رشته تخصصی، کنجکاوی و ماجراجویی برای دانش و فریاد زدن در راه آنچه درست می داند تطابق ندارد. پس منطقی است که دانشجوی امروز «یکی از دیگران» باشد. یکی از دیگران بودن، به خودیِ خود بد نیست، شاید در بسیاری از موارد نشانه همدلی و یکرنگی با جامعه ای است که فرد در آن زندگی می کند. اما در مسیرِ به ابتذال کشیده شدن و اضمحلال مفهوم «دانشجو»، آنچه رخ می دهد، تن دادن دانشگاه – یعنی نهادِ علم و پایگاهِ تفکرِ انتقادی در جامعه- به قواعدِ تعامل و بلکه معامله در بیرون از دانشگاه است.
🔹بنابراین همزمان با اضمحلال مفهوم دانشجو، مفهوم دانشگاه است که از درون تهی می شود. در این مسیر دانشگاه به هنجارها و ارزشهای بازار، سیاست یا سایر حوزه های دیگرِ غیر دانشگاهی آلوده شده و وجوه تمایز فرهنگ دانشگاهی در مسیر اضمحلال قرار می گیرد.
🔸 ۱۶ آذر روز دانشجو بود. روز دانشجویانی که وقایع محیط شان برایشان مهم بود. اما سیاستهای سالهای گذشته در مورد توسعه کمّی آموزش عالی موجب شده تا همزمان با تکثیرِ پوسته و عنوان دانشجو، دانش-جو بودن و فریادگری در نتیجه این دانش-جویی کمیاب و کمیابتر شود. آنها امروز یکی از دیگران هستند، همان دیگرانی که از فاجعه جوک می سازند و برای منافع خود به هر سرقت، زد و بند و دروغی رضایت می دهند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
محمدرضا پویافر
🔹طی سالهای گذشته حجم تأثیر سیاستهای نادرست در مورد توسعه کمّی و مدیریت آموزش عالی آن قدر زیاد بوده که یکی از اثرات آن، فرو ریختن مرز دانشجو و غیر دانشجو- مانند فرو ریختن تدریجی مرز دانشگاه از حوزه های دیگری همچون بازار، سیاست، دین و مانند آن – بوده است.
در حال حاضر ایران سومین جمعیت فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، یکی از بالاترین نسبت های دانشجو به جمعیت دیپلمه و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های تقلب علمی را بین کشورهای مختلف داراست.
توسعه کمّی آموزش عالی در مقاطع مختلف تحصیلی، همراه با تأسیس دانشگاه های جدید و ظرفیت های خالی زیاد در مناطق مختلف موجب شده تا هر آنکس که تا دیروز قصد یا شایستگی دانشجو شدن نداشته، برای مزایای مختلف مالی، مدیریتی و حتی پرستیژ اجتماعی وارد دانشگاه شود.
🔹امروز ایران جمعیت زیادی دارد که نام دانشجو را حمل می کنند. آنها کاسبان، کارمندان، ورزشکاران، نظامیان، هنرمندانی هستند که با وجود داشتن پیشه و اشتغال خاص، دوست دارند دانشجو بشوند، مدرک دانشگاهی بگیرند، پستی به دست بیاورند، کمی به حقوقشان اضافه شود، یا این که فقط بتوانند با مدرک دانشگاهی برای خود جایگاه اجتماعی ظاهریِ بهتری دست و پا کنند. آنها شغل های ارزشمندی برای نیازهای اجتماعی گوناگون دارند، اما با این وجود در پی تصاحبِ نام «دانشجو» هستند. اشتباهی که با اصالت دادن به تحصیل دانشگاهی در همه رده های اجرایی، در نگاه مدیران و سیاسیون سطح اول کشور وجود دارد و در سطح جامعه هم رسوخ کرده است.
🔹بنابراین دیگر ما با یک گروه متمایز با یک فرهنگ خاص – فرهنگ دانشجویی- مواجه نیستیم؛ چرا که این روزها تقریباً همه دانشجو هستند یا می توانند دانشجو باشند. پس دانشجو بودن هیچ وجه تمایز بارزی در منشِ رفتاری، مشیِ فکری و تقیدات اخلاقی با دیگرانِ بیرون از دیوارهای دانشگاه ندارد.
چنین انسانی به دست ساختارِ سیاستگذاریهای بیماری اجتماعی، از درون تهی شده و تنها پوستهای با برچسب دانشجو را بر تن خود حمل می کند. این پوستهی تهی تاب تحمل فشارها و نهیب های درون و بیرون دانشگاهی برای بیان و مطالبه حق را ندارد. اصلا نه حوصله و نه میل و نه توانِ این بیان و مطالبه را ندارد. او درگیر تمام شدن دوره تحصیلی و گرفتن مدرک دانشگاهیاش برای رسیدن به چند هزار تومان اضافه حقوق، ارتقای پست سازمانی یا ژشتی جلوِ دیگران است. هیچ کدام از اینها با عمیق شدن در رشته تخصصی، کنجکاوی و ماجراجویی برای دانش و فریاد زدن در راه آنچه درست می داند تطابق ندارد. پس منطقی است که دانشجوی امروز «یکی از دیگران» باشد. یکی از دیگران بودن، به خودیِ خود بد نیست، شاید در بسیاری از موارد نشانه همدلی و یکرنگی با جامعه ای است که فرد در آن زندگی می کند. اما در مسیرِ به ابتذال کشیده شدن و اضمحلال مفهوم «دانشجو»، آنچه رخ می دهد، تن دادن دانشگاه – یعنی نهادِ علم و پایگاهِ تفکرِ انتقادی در جامعه- به قواعدِ تعامل و بلکه معامله در بیرون از دانشگاه است.
🔹بنابراین همزمان با اضمحلال مفهوم دانشجو، مفهوم دانشگاه است که از درون تهی می شود. در این مسیر دانشگاه به هنجارها و ارزشهای بازار، سیاست یا سایر حوزه های دیگرِ غیر دانشگاهی آلوده شده و وجوه تمایز فرهنگ دانشگاهی در مسیر اضمحلال قرار می گیرد.
🔸 ۱۶ آذر روز دانشجو بود. روز دانشجویانی که وقایع محیط شان برایشان مهم بود. اما سیاستهای سالهای گذشته در مورد توسعه کمّی آموزش عالی موجب شده تا همزمان با تکثیرِ پوسته و عنوان دانشجو، دانش-جو بودن و فریادگری در نتیجه این دانش-جویی کمیاب و کمیابتر شود. آنها امروز یکی از دیگران هستند، همان دیگرانی که از فاجعه جوک می سازند و برای منافع خود به هر سرقت، زد و بند و دروغی رضایت می دهند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from دکتر نعمت الله فاضلی
@DrNematallahFazeli
🎵 📝 فایل صوتی و گزارش مكتوب سخنرانی دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان
🔶 چرا و چگونه فرهنگ دانشگاهی در حاشیه مانده است؟🔶
🔹دومین همايش ملي فرهنگ دانشگاهي🔹
✅ 6 آذر 98،دانشگاه بیرجند
✅ حجم فایل: 16.3MB، زمان: 70 دقیقه
🔵 دکتر فاضلی در این سخنرانی به این پرسش پاسخ می دهد که منظور از به حاشیه رانده شدن فرهنگ دانشگاهی چیست و چرا این فرهنگ در ایران معاصر به حاشیه رانده شده است؟
✅ پرورش یافتن و بالنده شدن انسان هسته مرکزی فرهنگ دانشگاهی است.
🔻مفهوم فرهنگ دانشگاهی، مفهومی معاصر است و با ایده دانشگاه در جهان معاصر پیوند دارد.
🔻این مفهوم ناظر به معنا و کیفیت دانشگاه است.
🔻این مفهوم اشاره به نوع پیوند ما با دانش دارد.
✅ به حاشیه رانده شده فرهنگ دانشگاهی یعنی:
🔻در فضای دانشگاه، تامل کردن، اندیشیدن، یادگیری، دقت کردن و پرسیدن جایگاه کانونی ندارند.
🔻دانشگاه فضایی برای خود تحقق بخشی و شکل دادن وجود انسان ها نیست.
🔻ساختار معنایی دانشگاه از بودن و شدن به داشتن تغییر کرده است.
🔻در دانشگاه آزادی فکر وجود ندارد و تفاوت ها به رسمیت شناخته نمی شود.
✅چرا فرهنگ دانشگاهى در ایران به حاشیه رانده شده است؟
🔶ما به لحاظ تاریخی در ایران معاصر دانشگاه را برای پرورش انسان نخواسته ایم.
🔻از دارالفنون به بعد ایرانیان از دانشگاه و آموزش مطالبه انسان نکرده اند، بلکه قدرت و پول و تکنولوژی را خواسته اند.
🔶اقتصاد و سیاست بعنوان دو بدیل قدرتمند به دانشگاه هجوم آورده اند.
https://bit.ly/2s99QqU
🎵 📝 فایل صوتی و گزارش مكتوب سخنرانی دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان
🔶 چرا و چگونه فرهنگ دانشگاهی در حاشیه مانده است؟🔶
🔹دومین همايش ملي فرهنگ دانشگاهي🔹
✅ 6 آذر 98،دانشگاه بیرجند
✅ حجم فایل: 16.3MB، زمان: 70 دقیقه
🔵 دکتر فاضلی در این سخنرانی به این پرسش پاسخ می دهد که منظور از به حاشیه رانده شدن فرهنگ دانشگاهی چیست و چرا این فرهنگ در ایران معاصر به حاشیه رانده شده است؟
✅ پرورش یافتن و بالنده شدن انسان هسته مرکزی فرهنگ دانشگاهی است.
🔻مفهوم فرهنگ دانشگاهی، مفهومی معاصر است و با ایده دانشگاه در جهان معاصر پیوند دارد.
🔻این مفهوم ناظر به معنا و کیفیت دانشگاه است.
🔻این مفهوم اشاره به نوع پیوند ما با دانش دارد.
✅ به حاشیه رانده شده فرهنگ دانشگاهی یعنی:
🔻در فضای دانشگاه، تامل کردن، اندیشیدن، یادگیری، دقت کردن و پرسیدن جایگاه کانونی ندارند.
🔻دانشگاه فضایی برای خود تحقق بخشی و شکل دادن وجود انسان ها نیست.
🔻ساختار معنایی دانشگاه از بودن و شدن به داشتن تغییر کرده است.
🔻در دانشگاه آزادی فکر وجود ندارد و تفاوت ها به رسمیت شناخته نمی شود.
✅چرا فرهنگ دانشگاهى در ایران به حاشیه رانده شده است؟
🔶ما به لحاظ تاریخی در ایران معاصر دانشگاه را برای پرورش انسان نخواسته ایم.
🔻از دارالفنون به بعد ایرانیان از دانشگاه و آموزش مطالبه انسان نکرده اند، بلکه قدرت و پول و تکنولوژی را خواسته اند.
🔶اقتصاد و سیاست بعنوان دو بدیل قدرتمند به دانشگاه هجوم آورده اند.
https://bit.ly/2s99QqU
ایرنا
جامعه شناس: دانشگاه برای همرنگ جماعت شدن نیست
بیرجند - ایرنا - عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: دانشگاه جایی برای همرنگ جماعت شدن نیست بلکه فضایی است که در آن آزادی را تجربه میکنیم.
🔶 آسیبشناسی دانشگاهها
🖋 علی سرزعیم (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی )
🔹 اگر دیدید در دانشکدهها، سمینارهای تخصصی هر چند ماه یک بار برگزار میشود ولی انجمنهای اسلامی هر یکی دو هفته از یک شخصیت دعوت میکنند تا در مورد یک موضوع صحبت کنند باید دانست یک جای کار میلنگد. وقتی عرصه نقد و نقادی در امور تخصصی در دانشکدهها تعطیل است ولی بازار روشنفکری داغ، میتوان حدس زد که دانشگاه نقش درست خود را ایفا نمیکند.
🔹 نقش درست یک استاد دانشگاه چیست؟ اکثر افراد تصور میکنند که وظیفه اصلی یک استاد دانشگاه تدریس است ولی در کشورهای پیشرفته تدریس واجب برای یک استاد معمولا اندک است (یک یا دو درس در ترم) و مابقی وقت خود را به پژوهش اختصاص میدهد. دانشکدههای تخصصی محل ارزیابی و نقد ادعاهایی است که در جامعه مطرح میشود نه فقط تدریس، نمره دادن و حضور و غیاب. اینکه یک شخص در جمع انبوه دانشجویان در رشتههای مختلف ادعاهای گوناگونی را یک سویه مطرح کند بیشتر به منبر مساجد شبیه است نه دانشگاههای مدرن. فراموش نشود که منبر مساجد نیز محل طرح موضوعات اخلاقی و دینی است که روی آن اتفاق نظر هست وگرنه موضوعات چالشی فقهی در حوزهها همراه با بحث و جدل مطرح میشود.
🔹 امروزه در دانشکدههای کشورهای پیشرفته اگر سمیناری هست و لیست سخنرانان ارائه میشود بلافاصله لیست پنل یا گروهی که قرار است حرفهای او را نیز نقد کنند ارائه میگردد. ناقدها قبلا نوشتههای سخنران را خواندهاند و به همین دلیل ناقدها از جاهای مختلف دعوت میشوند و الزامی نیست که فقط از درون دانشکده یا دانشگاهی باشند که قرار است در آن سمینار برگزار شود.
🔹 سمینارهای بدون ناقد و سخنرانیهای یک سویه بیشتر منبر مسجد هستند نه سمینارهای علمی دانشگاههای مدرن و نه حتی حوزههای علمیه سنتی. در چنین آشوبناکی زمینهای البته عجیب نیست که جامعهشناس آن در مورد اقتصاد صحبت کند و استاد علوم سیاسی در مورد نظام سلامت و فرمانده نظامی در مورد سیاست خارجی. هویت مشوش ما ایرانیان که میان عناصر ایرانی-اسلامی-مدرن سرگردان است در این بازار آشفته، آشفتهتر میشود.
🔹پدیده تاسفبار دیگر فعالیتهای سیاسی دانشجویی است. دانشجویی که تازه از دبیرستان آمده و به صرف خواندن چند کتاب و شنیدن چند سخنرانی و حضور در چند جلسه میخواهد سکاندار سیاست کشور باشد. در کشورهای توسعهیافته احزاب جاافتاده میداندار سیاست هستند و سیاست حرفه تمام وقت عدهای میگردد که به لحاظ سن و تجربه زندگی به پختگی رسیدهاند. شاید صدراعظم یا نخست وزیری احیانا از جوانان انتخاب شود اما میانگین فعالان سیاسی را افراد جامعه تشکیل میدهند زیرا نمیتوان در مورد حیات و معیشت یک جامعه ریسک کرد و زمام را به فرد بی تجربه سپرد. معمولا تلاش میشود شجاعت و بیباکی جوانان با تجربه و پختگی افراد پیر ترکیب شود تا خردمندی جسورانهای حاصل شود. در کشور ما احزاب منفعل هستند یا به انفعال کشیده شدهاند و به جای میتینگهای حزبی و جلسات و کنگرههای پرشور احزاب، نشستها و تظاهراتهای دانشجویی رونق یافته است.
🔹 دانشجویانی که عجیب نیست اقدامات نادرستی کنند یا شعارهای خامی سَر دهند ولی هزینه آن به دوش جامعه افتد. اشغال لانه جاسوسی را که فراموش نکردهایم!
✅ باید سیطره سیاست بر دانشگاه کوتاه شود و دانشگاه به جایگاه اصلی خود که فعالیت علمی و نقادی علمی و تربیت جوانان این دیار است بازگردد. تجربه 40 ساله که نه تجربه 50 سال اخیر نشان داده که از فعالیتهای دانشجویی و روشنفکری خیر بلندمدتی نصیب جامعه ایران نشده و نمیشود و تنها از فعالیت سخت و جانکاه علمی است که شاید مرهمی بر انبوه زخمهای این دیار گذاشته شود.
منبع: کانال شبکۀ توسعه
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 علی سرزعیم (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی )
🔹 اگر دیدید در دانشکدهها، سمینارهای تخصصی هر چند ماه یک بار برگزار میشود ولی انجمنهای اسلامی هر یکی دو هفته از یک شخصیت دعوت میکنند تا در مورد یک موضوع صحبت کنند باید دانست یک جای کار میلنگد. وقتی عرصه نقد و نقادی در امور تخصصی در دانشکدهها تعطیل است ولی بازار روشنفکری داغ، میتوان حدس زد که دانشگاه نقش درست خود را ایفا نمیکند.
🔹 نقش درست یک استاد دانشگاه چیست؟ اکثر افراد تصور میکنند که وظیفه اصلی یک استاد دانشگاه تدریس است ولی در کشورهای پیشرفته تدریس واجب برای یک استاد معمولا اندک است (یک یا دو درس در ترم) و مابقی وقت خود را به پژوهش اختصاص میدهد. دانشکدههای تخصصی محل ارزیابی و نقد ادعاهایی است که در جامعه مطرح میشود نه فقط تدریس، نمره دادن و حضور و غیاب. اینکه یک شخص در جمع انبوه دانشجویان در رشتههای مختلف ادعاهای گوناگونی را یک سویه مطرح کند بیشتر به منبر مساجد شبیه است نه دانشگاههای مدرن. فراموش نشود که منبر مساجد نیز محل طرح موضوعات اخلاقی و دینی است که روی آن اتفاق نظر هست وگرنه موضوعات چالشی فقهی در حوزهها همراه با بحث و جدل مطرح میشود.
🔹 امروزه در دانشکدههای کشورهای پیشرفته اگر سمیناری هست و لیست سخنرانان ارائه میشود بلافاصله لیست پنل یا گروهی که قرار است حرفهای او را نیز نقد کنند ارائه میگردد. ناقدها قبلا نوشتههای سخنران را خواندهاند و به همین دلیل ناقدها از جاهای مختلف دعوت میشوند و الزامی نیست که فقط از درون دانشکده یا دانشگاهی باشند که قرار است در آن سمینار برگزار شود.
🔹 سمینارهای بدون ناقد و سخنرانیهای یک سویه بیشتر منبر مسجد هستند نه سمینارهای علمی دانشگاههای مدرن و نه حتی حوزههای علمیه سنتی. در چنین آشوبناکی زمینهای البته عجیب نیست که جامعهشناس آن در مورد اقتصاد صحبت کند و استاد علوم سیاسی در مورد نظام سلامت و فرمانده نظامی در مورد سیاست خارجی. هویت مشوش ما ایرانیان که میان عناصر ایرانی-اسلامی-مدرن سرگردان است در این بازار آشفته، آشفتهتر میشود.
🔹پدیده تاسفبار دیگر فعالیتهای سیاسی دانشجویی است. دانشجویی که تازه از دبیرستان آمده و به صرف خواندن چند کتاب و شنیدن چند سخنرانی و حضور در چند جلسه میخواهد سکاندار سیاست کشور باشد. در کشورهای توسعهیافته احزاب جاافتاده میداندار سیاست هستند و سیاست حرفه تمام وقت عدهای میگردد که به لحاظ سن و تجربه زندگی به پختگی رسیدهاند. شاید صدراعظم یا نخست وزیری احیانا از جوانان انتخاب شود اما میانگین فعالان سیاسی را افراد جامعه تشکیل میدهند زیرا نمیتوان در مورد حیات و معیشت یک جامعه ریسک کرد و زمام را به فرد بی تجربه سپرد. معمولا تلاش میشود شجاعت و بیباکی جوانان با تجربه و پختگی افراد پیر ترکیب شود تا خردمندی جسورانهای حاصل شود. در کشور ما احزاب منفعل هستند یا به انفعال کشیده شدهاند و به جای میتینگهای حزبی و جلسات و کنگرههای پرشور احزاب، نشستها و تظاهراتهای دانشجویی رونق یافته است.
🔹 دانشجویانی که عجیب نیست اقدامات نادرستی کنند یا شعارهای خامی سَر دهند ولی هزینه آن به دوش جامعه افتد. اشغال لانه جاسوسی را که فراموش نکردهایم!
✅ باید سیطره سیاست بر دانشگاه کوتاه شود و دانشگاه به جایگاه اصلی خود که فعالیت علمی و نقادی علمی و تربیت جوانان این دیار است بازگردد. تجربه 40 ساله که نه تجربه 50 سال اخیر نشان داده که از فعالیتهای دانشجویی و روشنفکری خیر بلندمدتی نصیب جامعه ایران نشده و نمیشود و تنها از فعالیت سخت و جانکاه علمی است که شاید مرهمی بر انبوه زخمهای این دیار گذاشته شود.
منبع: کانال شبکۀ توسعه
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا نمی توانیم همپای موشک، خودرو بسازیم؟
چرا دانشگاه های ما چنین است؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
چرا دانشگاه های ما چنین است؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from دکتر رضا محمدی چابکی
🔹سالی یک مقاله!
✅ در سالهای اخیر رقابت احمقانه برای انتشار مقالات علمی که بعضاً منجر به مقالهسازی و انواع بداخلاقیهای آکادمیک میشود، سکه رایج فعالیتهای دانشگاهی شده است. این در حالی است که انتشار یک مقاله علمی معتبر و تأثیرگذار با توجه به نوع رشته علمی، چهبسا نتیجه تلاش علمی چندساله یک پژوهشگر باشد. بسیاری از بزرگان علمی جهان و ایران، در تمام طول فعالیتهای آکادمیک خود تعداد انگشتشماری مقاله یا کتاب منتشر کرده ولی تحول شگرفی بر جریان علمی حوزه پژوهشی خود گذاشتهاند. امروزه در کشور ما برخی پژوهشگرنماها به انتشار هفتهای یک مقاله ظاهراً علمی (هرچند بیفایده) افتخار میکنند و معالأسف از سوی مسئولان و مدیران، بهعنوان الگوی پژوهشگر برتر معرفی میشوند.
✅ اخیراً یک استاد دانشگاه در UCL پیشنهاد داده است که برای ارتقای کیفیت مقالات آکادمیک، دانشگاهها محدودیت تعداد چاپ مقاله در سال را اعمال کنند: پیشنهاد خودش تنها یک مقاله در سال به ازای هر محقق دانشگاهی است:
@DrMohammadiChaboki
https://www.timeshighereducation.com/news/restrict-researchers-one-paper-ayear-says-ucl-professor
✅ در سالهای اخیر رقابت احمقانه برای انتشار مقالات علمی که بعضاً منجر به مقالهسازی و انواع بداخلاقیهای آکادمیک میشود، سکه رایج فعالیتهای دانشگاهی شده است. این در حالی است که انتشار یک مقاله علمی معتبر و تأثیرگذار با توجه به نوع رشته علمی، چهبسا نتیجه تلاش علمی چندساله یک پژوهشگر باشد. بسیاری از بزرگان علمی جهان و ایران، در تمام طول فعالیتهای آکادمیک خود تعداد انگشتشماری مقاله یا کتاب منتشر کرده ولی تحول شگرفی بر جریان علمی حوزه پژوهشی خود گذاشتهاند. امروزه در کشور ما برخی پژوهشگرنماها به انتشار هفتهای یک مقاله ظاهراً علمی (هرچند بیفایده) افتخار میکنند و معالأسف از سوی مسئولان و مدیران، بهعنوان الگوی پژوهشگر برتر معرفی میشوند.
✅ اخیراً یک استاد دانشگاه در UCL پیشنهاد داده است که برای ارتقای کیفیت مقالات آکادمیک، دانشگاهها محدودیت تعداد چاپ مقاله در سال را اعمال کنند: پیشنهاد خودش تنها یک مقاله در سال به ازای هر محقق دانشگاهی است:
@DrMohammadiChaboki
https://www.timeshighereducation.com/news/restrict-researchers-one-paper-ayear-says-ucl-professor
Times Higher Education (THE)
Restrict researchers to one paper a year, says UCL professor
Uta Frith says limit would force academics to focus on quality over quantity
✅ سلطۀ «آمارشناسان» در دانشکدههای علوم انسانی و اجتماعی
🖋 وحید احسانی
🔹 دانشجویان و به ویژه فارغالتّحصیلان رشتههای انسانی-اجتماعی احتمالاً به خوبی میدانند که بیشتر جلسات مصاحبۀ مربوط به این رشتهها (پذیرش دانشجوی دکتری، جذب هیأت علمی و غیره)، حول محور محفوظات آماری میچرخد و لذا «آمارشناسان» به شکل فزآیندهای دارند جای «جامعهشناسان»، «روانشناسان»، «انسانشناسان»، «مردمشناسان» و غیره را میگیرند.
🔹 یک فارغالتّحصیل آمار که ساعاتی قبل از برگزاری جلسۀ مصاحبه با استفاده از سایت ویکیپدیا اطّلاعاتی عمومی و کلّی دربارۀ رشتههای «جامعهشناسی» و امثال آن به دست آورده باشد، در مقایسه با فارغالتّحصیلان رشتههای مورد نظر که حداقلهای آماری لازم را نیز بلد باشند، شانس بسیار بیشتری برای قبولی دارد.
🔹 بسیاری از ما برای استفاده از منوی تنظیمات تلویزیون هیچ مشکلی نداریم، امّا اگر در جلسۀ مصاحبه از ما بپرسند که مثلاً «روش تنظیم روشنایی صفحۀ تلویزیون چگونه است؟» نمیتوانیم از حفظ و با جزئیات توضیح دهیم. به همین ترتیب، در جلسات مصاحبۀ مورد نظر نیز، آن دسته از فارغالتّحصیلان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی که با نرمافزارهای آماری مربوطه کار کرده و اگر نیاز شود، با ساعتی وقت گذاشتن میتوانند دوباره به خوبی از آن نرمافزارها استفاده کنند، به شدّت با مشکل مواجه خواهندشد.
🔹 یکی از استادان ما در دورۀ دکتری (رشتۀ ترویج و آموزش کشاورزی که ماهیّتش بیشتر انسانی-اجتماعی است تا فنّی-مهندسی) تعریف کرد که هنگام دفاع از رسالهاش در یکی از دانشگاههای خوب آلمان از او ایراد گرفتهاند که «چرا تحلیلهای آماری پژوهشت را خودت انجام دادهای؟ مگر نمیدانستی که باید دادههای خامت را به متخصصان آمار داده و نتایج تحلیل و بررسیهای آماری را از آنها تحویل بگیری؟». استاد ما با اعتماد به نفس بالایی به آنها پاسخ داده بود که «حالا من خودم بلد بودم و خودم انجام دادم، مگر اشکالی دارد؟». داوران به او گفته بودند که «این وقتی را که صرف یاد گرفتن و انجام عملیات آماری کردهای باید به چیزهای دیگری اختصاص میدادی. پس تخصصگرایی برای چیست؟ به جای این کار، میتوانستی ابعاد دیگری از مسئله را نیز بررسی کنی، یا مطالعات آزاد داشتهباشی یا حتّی تفریح کنی که ذهنت باز شود نه این که زمان و انرژیات را صرف کاری کنی که کسان دیگری برای انجام دادن آن تربیت شدهاند».
🔹 به نظر میرسد، محیط دانشگاهی کشور به جای «مسئله-محور» بودن، «ابزار-محور» شدهاست. مانند تعمیرکاری که به جای این که اوّل ببیند مشکل چیست و بعد به دنبال ابزار مناسب برای رفع مشکل بگردد، اوّل پیشرفتهترین و پرطمطراقترین ابزاری که به بازار آمدهاست را انتخاب میکند و بعد به دنبال پیچی میگردد که بتواند به بهانۀ آن پیچ، ابزار مورد نظر را به کار گرفته و فخر بفروشد!
🔹 نگارنده، از رسالۀ دکترایم 6 مقالۀ علمی-پژوهشی منتشر کردم (مقالههایی که لااقل به زعم خودم، بر خلاف روال رایج در کشور، مسئله-محور و تأثیر-مدار هستند و گزارش بسیاری از آنها در سایت و کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه منتشر شدهاست) که نرمافزار بهکاررفته در تمامی آنها «اکسل» و روش آماری نیز رسم نمودارهای «روند تغییرات رتبۀ کشورها بر اساس شاخصهای مختلف در طول زمان» بودهاست. در مجلات علمی معتبری مانند نیچر نیز چنین مقالاتی مشاهده کردهام با وجود این، بیشتر استادانی که این را میشنوند، خیلی بهشان بر میخورد؛ گویی «مایۀ فخر و مباهات آنها» را زیر سئوال بردهباشم!
🔹 استادانی که به هر دلیل، هیچ نظر (نظریه پیشکششان!)، سخنرانی یا یادداشتی ندارند که نظر دو نفر عاقل را به خود جلب کردهباشد، مجبورند از محفوظات آماری و نرمافزاری خود غولهایی درست کنند تا بتوانند بگویند ما «حقمان است که با سایرین فرق داشته و از موقعیّت و جایگاه بهتری برخوردار باشیم»!
🔹 مسلّماً، آزمونهای آماری و نرمافزارهای مربوطه میتوانند امکانات و ابزار بسیار مفیدی باشند، به شرط آن که به جای خود و در راستای «شناخت و حلّ مسائل» از آنها استفاده شود، نه به عنوان دستاویزی که با آنها بخواهیم بر روی «خلاءهای خود و مسئلهگریزیمان» سرپوش بگذاریم!
🔹 از طرف دیگر، مراکز علمی و پژوهشی کشور (حتّی مراکز مرتبط با علوم انسانی و اجتماعی) چندان به «اهل فکر و اندیشه» نیازی نداشته و چه بسا از چنین افرادی اجتناب ورزند. این مراکز بیشتر به آمارشناسانی احتیاج دارند که بتوانند بیسروصدا فقط مقاله نوشته و گزارشهای آماری تهیه کنند!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 وحید احسانی
🔹 دانشجویان و به ویژه فارغالتّحصیلان رشتههای انسانی-اجتماعی احتمالاً به خوبی میدانند که بیشتر جلسات مصاحبۀ مربوط به این رشتهها (پذیرش دانشجوی دکتری، جذب هیأت علمی و غیره)، حول محور محفوظات آماری میچرخد و لذا «آمارشناسان» به شکل فزآیندهای دارند جای «جامعهشناسان»، «روانشناسان»، «انسانشناسان»، «مردمشناسان» و غیره را میگیرند.
🔹 یک فارغالتّحصیل آمار که ساعاتی قبل از برگزاری جلسۀ مصاحبه با استفاده از سایت ویکیپدیا اطّلاعاتی عمومی و کلّی دربارۀ رشتههای «جامعهشناسی» و امثال آن به دست آورده باشد، در مقایسه با فارغالتّحصیلان رشتههای مورد نظر که حداقلهای آماری لازم را نیز بلد باشند، شانس بسیار بیشتری برای قبولی دارد.
🔹 بسیاری از ما برای استفاده از منوی تنظیمات تلویزیون هیچ مشکلی نداریم، امّا اگر در جلسۀ مصاحبه از ما بپرسند که مثلاً «روش تنظیم روشنایی صفحۀ تلویزیون چگونه است؟» نمیتوانیم از حفظ و با جزئیات توضیح دهیم. به همین ترتیب، در جلسات مصاحبۀ مورد نظر نیز، آن دسته از فارغالتّحصیلان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی که با نرمافزارهای آماری مربوطه کار کرده و اگر نیاز شود، با ساعتی وقت گذاشتن میتوانند دوباره به خوبی از آن نرمافزارها استفاده کنند، به شدّت با مشکل مواجه خواهندشد.
🔹 یکی از استادان ما در دورۀ دکتری (رشتۀ ترویج و آموزش کشاورزی که ماهیّتش بیشتر انسانی-اجتماعی است تا فنّی-مهندسی) تعریف کرد که هنگام دفاع از رسالهاش در یکی از دانشگاههای خوب آلمان از او ایراد گرفتهاند که «چرا تحلیلهای آماری پژوهشت را خودت انجام دادهای؟ مگر نمیدانستی که باید دادههای خامت را به متخصصان آمار داده و نتایج تحلیل و بررسیهای آماری را از آنها تحویل بگیری؟». استاد ما با اعتماد به نفس بالایی به آنها پاسخ داده بود که «حالا من خودم بلد بودم و خودم انجام دادم، مگر اشکالی دارد؟». داوران به او گفته بودند که «این وقتی را که صرف یاد گرفتن و انجام عملیات آماری کردهای باید به چیزهای دیگری اختصاص میدادی. پس تخصصگرایی برای چیست؟ به جای این کار، میتوانستی ابعاد دیگری از مسئله را نیز بررسی کنی، یا مطالعات آزاد داشتهباشی یا حتّی تفریح کنی که ذهنت باز شود نه این که زمان و انرژیات را صرف کاری کنی که کسان دیگری برای انجام دادن آن تربیت شدهاند».
🔹 به نظر میرسد، محیط دانشگاهی کشور به جای «مسئله-محور» بودن، «ابزار-محور» شدهاست. مانند تعمیرکاری که به جای این که اوّل ببیند مشکل چیست و بعد به دنبال ابزار مناسب برای رفع مشکل بگردد، اوّل پیشرفتهترین و پرطمطراقترین ابزاری که به بازار آمدهاست را انتخاب میکند و بعد به دنبال پیچی میگردد که بتواند به بهانۀ آن پیچ، ابزار مورد نظر را به کار گرفته و فخر بفروشد!
🔹 نگارنده، از رسالۀ دکترایم 6 مقالۀ علمی-پژوهشی منتشر کردم (مقالههایی که لااقل به زعم خودم، بر خلاف روال رایج در کشور، مسئله-محور و تأثیر-مدار هستند و گزارش بسیاری از آنها در سایت و کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه منتشر شدهاست) که نرمافزار بهکاررفته در تمامی آنها «اکسل» و روش آماری نیز رسم نمودارهای «روند تغییرات رتبۀ کشورها بر اساس شاخصهای مختلف در طول زمان» بودهاست. در مجلات علمی معتبری مانند نیچر نیز چنین مقالاتی مشاهده کردهام با وجود این، بیشتر استادانی که این را میشنوند، خیلی بهشان بر میخورد؛ گویی «مایۀ فخر و مباهات آنها» را زیر سئوال بردهباشم!
🔹 استادانی که به هر دلیل، هیچ نظر (نظریه پیشکششان!)، سخنرانی یا یادداشتی ندارند که نظر دو نفر عاقل را به خود جلب کردهباشد، مجبورند از محفوظات آماری و نرمافزاری خود غولهایی درست کنند تا بتوانند بگویند ما «حقمان است که با سایرین فرق داشته و از موقعیّت و جایگاه بهتری برخوردار باشیم»!
🔹 مسلّماً، آزمونهای آماری و نرمافزارهای مربوطه میتوانند امکانات و ابزار بسیار مفیدی باشند، به شرط آن که به جای خود و در راستای «شناخت و حلّ مسائل» از آنها استفاده شود، نه به عنوان دستاویزی که با آنها بخواهیم بر روی «خلاءهای خود و مسئلهگریزیمان» سرپوش بگذاریم!
🔹 از طرف دیگر، مراکز علمی و پژوهشی کشور (حتّی مراکز مرتبط با علوم انسانی و اجتماعی) چندان به «اهل فکر و اندیشه» نیازی نداشته و چه بسا از چنین افرادی اجتناب ورزند. این مراکز بیشتر به آمارشناسانی احتیاج دارند که بتوانند بیسروصدا فقط مقاله نوشته و گزارشهای آماری تهیه کنند!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
✅ «نورث»: یک دیوانۀ به تمام معنا!
🖋 وحید احسانی
🔹داگلاس سیسیل نورث، استاد اقتصاد دانشگاه های استنفورد، کمبریج و واشنگتن، نظریهپرداز توسعه و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصادی بود. او چهل سال تمام بر روی یک پرسش واحد مطالعه و پژوهش کرد. پرسشی دال بر این که «علّت این همه تفاوت در سرنوشت جوامع مختلف چیست؟». در بدو تاریخ، میان شیوۀ زندگی، رفاه، امکانات و رضایت انسانهایی که در اقصا نقاط کرۀ زمین زندگی میکردند، تفاوت چندانی وجود نداشتهاست، پس چرا با گذشت زمان، جوامع انسانی مختلف در مسیرهای بسیار متفاوتی حرکت کردند که موجب شده در حال حاضر برخی از آنها بسیار مرفّه و توسعهیافته و برخی دیگر بسیار فقیر و عقبمانده باشند؟ مگر همگی انسان نبوده و نیستند و مگر در نقطۀ صفرْ همگی آنها در شرایط یکسانی شروع نکردهاند، پس چرا شرایط کنونی آنها این قدر متفاوت شدهاست؟
🔹نورث دیوانه بود چون برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش، لازم نبود این همه زمان، سرمایه و انرژی صَرف کند، کافی بود به همراه یک مترجم به ایران سفر کرده و در همان نقطهای که پایش به خاک ایران میرسید، از اوّلین ایرانیای که میدید تمام پرسشهایش را بپرسد! چه در فرودگاه، چه در ترمینال، چه در بندر، چه لب مرز، چه در گمرگ، چه در تاکسی، چه در اتوبوس، چه در حوزۀ علمیه، چه در دانشگاه، چه در صدا و سیما و چه در هر کجای دیگری که حوصلهاش را داشت، فقط کافی بود از نزدیکترین فردی که میدید سئوال کند تا پاسخ تمام پرسشهایش را بگیرد! به همین سادگی!
🔹نه تنها نورث، بلکه کسانی که به او جایزۀ نوبل دادند، مسئولان دانشگاههایی که او را استخدام کردند، دانشجویانی که پای درسش نشستند و حتّی همۀ کسانی که آثارش را مطالعه کرده و میکنند هم دیوانه هستند! زیرا به یک دیوانه جایزۀ نوبل دادهاند، یا یک دیوانه را به عنوان استاد استخدام کردهاند یا آثار یک دیوانه را مطالعه میکنند! آیا با وجود اشخاصی که پاسخ همۀ پرسشها را میدانند، نشانۀ دیوانگی نیست که کسی بخواهد با صرف سالها وقت و انرژی، خودش به پاسخ برسد؟!
🔹علاوه بر کسانی که بدانها اشاره شد، تمام مردم آمریکا هم دیوانه هستند، آنها از طریق اوقاف و کمکهای خیریه و داوطلبانه، بیشتر بودجۀ دانشگاه هاروارد (که بودجهاش حدود سه برابر کل بودجۀ وزارت علوم ایران است) را تأمین میکنند؛ که چه بشود؟! که دیوانگانی مثل نورث آنجا پدر خودشان را در بیاورند تا به پاسخ پرسشهایشان برسند! پرسشهایی که پاسخ همۀ آنها در جیب بغل تمام ایرانیان آماده و مهیّا است!
🔹در میان ایرانیان هم دیوانگانی داریم. یکی از شاخصترین آنها همایون کاتوزیان است. کسی که از سن 14 سالگی مطالعۀ جدّی و عمیق دربارۀ ایران و مسائل و مشکلاتش را آغاز کرد، در «اقتصاد»، «جامعهشناسی»، «علومسیاسی»، «تاریخ» و «ادبیات» صاحبنظر شد، نظریات علمی جدیدی ارائه داد و دانشیار دانشگاه آکسفورد گردید، چه حماقت مسخرهای!
🔹ایرانیانی مانند همایون کاتوزیان، داریوش شایگان، سیّد جواد طباطبایی، احمد اشرف، علی میرسپاسی، بیژن عبدالکریمی، محسن رنانی، مصطفی ملکیان و غیره، حتّی از نورث هم دیوانهتر هستند! اگر نورث برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش نیاز داشت به ایران سفر کرده و مترجمی اختیار کند، این گروه اخیر شبانه روز در کنار علّامههای همهچیزدان زیستهاند و به جای اینکه از آنها بپرسند و یادبگیرند، بیخود و بیجهت به مطالعه و پژوهش پرداختهاند! خسرالدّنیا و الآخره!
🔹بر خلاف مردم کوچه و خیابان که بخش عمدهای از آنها با «تخصص گرایی» هیچ میانهای نداشته و در هر کاری دخالت میکنند، بیشتر دانشگاهیان «تخصص گرا» هستند. یعنی اگر با یک استاد شیمی در مورد یک مبحث ریاضی یا مکانیک صحبت کنید، حتما به شما پاسخ میدهد که «تخصصم این نیست، باید از متخصصش بپرسی»، حتّی ممکن است از همان استاد شیمیست پرسشهایی دربارۀ شیمی بپرسید و همان پاسخ را بشنوید، چرا که هر علمی مانند شیمی، هزاران شاخه و زیرشاخه دارد. در این میان، یک استثناء وجود دارد: «مسائل و مشکلات جامعه و چگونگی اصلاح آنها». از میان 80 هزار عضو هیأت علمی دانشگاهی ما، کسانی که برای درک ماهیّت، چرایی و چگونگی درمان مسائل جامعه، احساس نیاز کنند که به آثار صاحبنظران مربوطه (چه داخلی و چه خارجی) سری بزنند بسیار اندک هستند. از نگاه آنها، گویی همۀ مسائل و موضوعات «تخصصی» محسوب میشوند الّا «مسائل جامعه»!
به امید سر عقل آمدن نورث، کاتوزیان و امثال آنها!
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد،
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 وحید احسانی
🔹داگلاس سیسیل نورث، استاد اقتصاد دانشگاه های استنفورد، کمبریج و واشنگتن، نظریهپرداز توسعه و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصادی بود. او چهل سال تمام بر روی یک پرسش واحد مطالعه و پژوهش کرد. پرسشی دال بر این که «علّت این همه تفاوت در سرنوشت جوامع مختلف چیست؟». در بدو تاریخ، میان شیوۀ زندگی، رفاه، امکانات و رضایت انسانهایی که در اقصا نقاط کرۀ زمین زندگی میکردند، تفاوت چندانی وجود نداشتهاست، پس چرا با گذشت زمان، جوامع انسانی مختلف در مسیرهای بسیار متفاوتی حرکت کردند که موجب شده در حال حاضر برخی از آنها بسیار مرفّه و توسعهیافته و برخی دیگر بسیار فقیر و عقبمانده باشند؟ مگر همگی انسان نبوده و نیستند و مگر در نقطۀ صفرْ همگی آنها در شرایط یکسانی شروع نکردهاند، پس چرا شرایط کنونی آنها این قدر متفاوت شدهاست؟
🔹نورث دیوانه بود چون برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش، لازم نبود این همه زمان، سرمایه و انرژی صَرف کند، کافی بود به همراه یک مترجم به ایران سفر کرده و در همان نقطهای که پایش به خاک ایران میرسید، از اوّلین ایرانیای که میدید تمام پرسشهایش را بپرسد! چه در فرودگاه، چه در ترمینال، چه در بندر، چه لب مرز، چه در گمرگ، چه در تاکسی، چه در اتوبوس، چه در حوزۀ علمیه، چه در دانشگاه، چه در صدا و سیما و چه در هر کجای دیگری که حوصلهاش را داشت، فقط کافی بود از نزدیکترین فردی که میدید سئوال کند تا پاسخ تمام پرسشهایش را بگیرد! به همین سادگی!
🔹نه تنها نورث، بلکه کسانی که به او جایزۀ نوبل دادند، مسئولان دانشگاههایی که او را استخدام کردند، دانشجویانی که پای درسش نشستند و حتّی همۀ کسانی که آثارش را مطالعه کرده و میکنند هم دیوانه هستند! زیرا به یک دیوانه جایزۀ نوبل دادهاند، یا یک دیوانه را به عنوان استاد استخدام کردهاند یا آثار یک دیوانه را مطالعه میکنند! آیا با وجود اشخاصی که پاسخ همۀ پرسشها را میدانند، نشانۀ دیوانگی نیست که کسی بخواهد با صرف سالها وقت و انرژی، خودش به پاسخ برسد؟!
🔹علاوه بر کسانی که بدانها اشاره شد، تمام مردم آمریکا هم دیوانه هستند، آنها از طریق اوقاف و کمکهای خیریه و داوطلبانه، بیشتر بودجۀ دانشگاه هاروارد (که بودجهاش حدود سه برابر کل بودجۀ وزارت علوم ایران است) را تأمین میکنند؛ که چه بشود؟! که دیوانگانی مثل نورث آنجا پدر خودشان را در بیاورند تا به پاسخ پرسشهایشان برسند! پرسشهایی که پاسخ همۀ آنها در جیب بغل تمام ایرانیان آماده و مهیّا است!
🔹در میان ایرانیان هم دیوانگانی داریم. یکی از شاخصترین آنها همایون کاتوزیان است. کسی که از سن 14 سالگی مطالعۀ جدّی و عمیق دربارۀ ایران و مسائل و مشکلاتش را آغاز کرد، در «اقتصاد»، «جامعهشناسی»، «علومسیاسی»، «تاریخ» و «ادبیات» صاحبنظر شد، نظریات علمی جدیدی ارائه داد و دانشیار دانشگاه آکسفورد گردید، چه حماقت مسخرهای!
🔹ایرانیانی مانند همایون کاتوزیان، داریوش شایگان، سیّد جواد طباطبایی، احمد اشرف، علی میرسپاسی، بیژن عبدالکریمی، محسن رنانی، مصطفی ملکیان و غیره، حتّی از نورث هم دیوانهتر هستند! اگر نورث برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش نیاز داشت به ایران سفر کرده و مترجمی اختیار کند، این گروه اخیر شبانه روز در کنار علّامههای همهچیزدان زیستهاند و به جای اینکه از آنها بپرسند و یادبگیرند، بیخود و بیجهت به مطالعه و پژوهش پرداختهاند! خسرالدّنیا و الآخره!
🔹بر خلاف مردم کوچه و خیابان که بخش عمدهای از آنها با «تخصص گرایی» هیچ میانهای نداشته و در هر کاری دخالت میکنند، بیشتر دانشگاهیان «تخصص گرا» هستند. یعنی اگر با یک استاد شیمی در مورد یک مبحث ریاضی یا مکانیک صحبت کنید، حتما به شما پاسخ میدهد که «تخصصم این نیست، باید از متخصصش بپرسی»، حتّی ممکن است از همان استاد شیمیست پرسشهایی دربارۀ شیمی بپرسید و همان پاسخ را بشنوید، چرا که هر علمی مانند شیمی، هزاران شاخه و زیرشاخه دارد. در این میان، یک استثناء وجود دارد: «مسائل و مشکلات جامعه و چگونگی اصلاح آنها». از میان 80 هزار عضو هیأت علمی دانشگاهی ما، کسانی که برای درک ماهیّت، چرایی و چگونگی درمان مسائل جامعه، احساس نیاز کنند که به آثار صاحبنظران مربوطه (چه داخلی و چه خارجی) سری بزنند بسیار اندک هستند. از نگاه آنها، گویی همۀ مسائل و موضوعات «تخصصی» محسوب میشوند الّا «مسائل جامعه»!
به امید سر عقل آمدن نورث، کاتوزیان و امثال آنها!
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد،
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
عصر ایران؛ مهرداد خدیر
انتخاب از پویش دوباره دانشگاه
در دولت جدید لبنان (به ریاست و نخست وزیری حسان دیاب) که روز چهارشنبه معرفی شد، 6 تن از مجموع 20 وزیر کابینه زناند. همچنین برای نخستین بار در لبنان و کل کشورهای عربی یک خانم به عنوان وزیر دفاع انتخاب شده است. نمیتوان تنها به آمار دانشجویان زن و کارمندان زن استناد کرد. مهمتر از زن و تحصیلکرده و فعال مدنی بودن، احساس شکوفایی است. حتی اگر نمادین یا نمایشی باشد خبرهایی از این دست برای دیگران دلگرم کننده است.
این خانم ها برآمدۀ جامعه مدنی اند. یعنی در سطح جامعه فعال و شناخته شده بوده و حالا به دولت پیوسته اند. از این رو هویت و منبع مالی خود را به مقام دولتی گره نزده اند و اصطلاحاً آویزان نمی شوند و به مقام و منصب خود نمی چسبند و اگر احساس کنند برنامه های اصلی را انجام داده اند و کار خاص دیگری ندارند کنار می روند و به متن جامعه بازمی گردند و اگر هم ببینند نمی توانند کاری از پیش ببرند به همان جایی که بوده اند باز می گردند.
خانم وزیر دفاع که به عنوان معاون نخست وزیر هم منصوب شده 20 سال تجربه کار علمی و پژوهشی دارد. وزیر ورزش و جوانان نیز مدیریت مرکز آموزش و توانمند سازی توان یابان (معلولین) را بر عهده داشته است. وزیر دادگستری استاد دانشگاه قدیس بیروت است و وزیر کار در یک شرکت خصوصی فعال بوده است و وزیر امور مهاجرت نیز در عرصه رسانهها شناخته شده است.
مدارک دانشگاهی این وزیران هم جالب است. همه فارغ التحصیل دانشگاه های معتبرند نه دانشگاه های چون قارچ برآمده و به عنوان یک شخصیت دانشگاهی هم شناخته می شوند. همه ما دیده ایم که هم مجری یک برنامه خانوادگی در کنار آشپزخانه «آقای دکتر» خطاب می شود و هم گوینده تلویزیون. کیلو کیلو دکترا فروخته اند؛ دکترهایی که گاه از بیان یک جمله درست و حسابی انگلیسی هم برنمی آیند. اما مدارک و دانشگاه های آنان واقعی به نظر می رسد.
رشتههای دانشگاهی و مدارک آنان هم جالب است: خانم زینی لیسانس علوم اجتماعی دارد، خانم وزیر ورزش و جوانان هم، وزیر دادگستری و طبعا پرفسور حقوق است، خانم وزیر کار استاد دانشگاه هنرهای زیباست و خانم وزیر مهاجرت دکتری ادبیات فرانسه دارد. قصد مقایسه ندارم اما تنها یادآوری میکنم وزیر علوم ما دکتری علوم باغبانی دارد و عنوان کتابی که نوشته «کاشت، داشت و برداشت گردو» است. جامعۀ انسانی به مدیرانی که با علوم انسانی آشنا باشند و نه این که مدارک صوری گرفته باشند نیاز دارد. در ایران رشته های غیرفنی و غیرپزشکی عملا تحقیر شده اند و مدارک آنان بیشتر به کار ارتقای اداری کارمندان میآید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
انتخاب از پویش دوباره دانشگاه
در دولت جدید لبنان (به ریاست و نخست وزیری حسان دیاب) که روز چهارشنبه معرفی شد، 6 تن از مجموع 20 وزیر کابینه زناند. همچنین برای نخستین بار در لبنان و کل کشورهای عربی یک خانم به عنوان وزیر دفاع انتخاب شده است. نمیتوان تنها به آمار دانشجویان زن و کارمندان زن استناد کرد. مهمتر از زن و تحصیلکرده و فعال مدنی بودن، احساس شکوفایی است. حتی اگر نمادین یا نمایشی باشد خبرهایی از این دست برای دیگران دلگرم کننده است.
این خانم ها برآمدۀ جامعه مدنی اند. یعنی در سطح جامعه فعال و شناخته شده بوده و حالا به دولت پیوسته اند. از این رو هویت و منبع مالی خود را به مقام دولتی گره نزده اند و اصطلاحاً آویزان نمی شوند و به مقام و منصب خود نمی چسبند و اگر احساس کنند برنامه های اصلی را انجام داده اند و کار خاص دیگری ندارند کنار می روند و به متن جامعه بازمی گردند و اگر هم ببینند نمی توانند کاری از پیش ببرند به همان جایی که بوده اند باز می گردند.
خانم وزیر دفاع که به عنوان معاون نخست وزیر هم منصوب شده 20 سال تجربه کار علمی و پژوهشی دارد. وزیر ورزش و جوانان نیز مدیریت مرکز آموزش و توانمند سازی توان یابان (معلولین) را بر عهده داشته است. وزیر دادگستری استاد دانشگاه قدیس بیروت است و وزیر کار در یک شرکت خصوصی فعال بوده است و وزیر امور مهاجرت نیز در عرصه رسانهها شناخته شده است.
مدارک دانشگاهی این وزیران هم جالب است. همه فارغ التحصیل دانشگاه های معتبرند نه دانشگاه های چون قارچ برآمده و به عنوان یک شخصیت دانشگاهی هم شناخته می شوند. همه ما دیده ایم که هم مجری یک برنامه خانوادگی در کنار آشپزخانه «آقای دکتر» خطاب می شود و هم گوینده تلویزیون. کیلو کیلو دکترا فروخته اند؛ دکترهایی که گاه از بیان یک جمله درست و حسابی انگلیسی هم برنمی آیند. اما مدارک و دانشگاه های آنان واقعی به نظر می رسد.
رشتههای دانشگاهی و مدارک آنان هم جالب است: خانم زینی لیسانس علوم اجتماعی دارد، خانم وزیر ورزش و جوانان هم، وزیر دادگستری و طبعا پرفسور حقوق است، خانم وزیر کار استاد دانشگاه هنرهای زیباست و خانم وزیر مهاجرت دکتری ادبیات فرانسه دارد. قصد مقایسه ندارم اما تنها یادآوری میکنم وزیر علوم ما دکتری علوم باغبانی دارد و عنوان کتابی که نوشته «کاشت، داشت و برداشت گردو» است. جامعۀ انسانی به مدیرانی که با علوم انسانی آشنا باشند و نه این که مدارک صوری گرفته باشند نیاز دارد. در ایران رشته های غیرفنی و غیرپزشکی عملا تحقیر شده اند و مدارک آنان بیشتر به کار ارتقای اداری کارمندان میآید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
مسئولیت اجتماعی دانشگاه.pdf
590.6 KB
✅ دربارۀ «مسئولیت اجتماعی دانشگاهها»
🖋 وحید احسانی
📰 روزنامۀ اعتماد (یکشنبه، 6 بهمن 98)
🔹موضوعِ «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» یکی از مهمترین موضوعاتی است که شایسته است ذهن و همّت عملیمان را درگیر آن کنیم، زیرا این ظرفیت را دارد که ما را از خواب غفلت بیدار کرده و متوجه برخی مسائلی کند که دربارۀ آنها دچار «غفلت جمعی» شدهایم. به منظور جلوگیری از ضایع شدن قابلیّت این موضوع مهم در سیل امواج «سطحینگری»، «سادهانگاری» و «مواجهۀ کلیشهای و شعارگونه با مسائل»، در این نوشتار، به نسبت و فاصلۀ میان «فضای آموزش عالی ما» با موضوع «مسئولیت اجتماعی دانشگاهها» پرداخته شدهاست. ...
✔️ نسخۀ کامل این یادداشت (4500 کلمه) به سفارش فصلنامۀ روابط عمومی دانشگاه رازی تهیه شده و قرار بود در شمارۀ اخیر آن چاپ گردد، امّا به علّت تعطیلی فصلنامۀ مذکور، نسخۀ خلاصهشدۀ آن (2300 کلمه) در روزنامۀ اعتماد منتشر شد. نسخۀ منتشر شده در روزنامۀ اعتماد را میتوانید از اینجا و نسخۀ کامل را میتوانید در فایل پیوست مطالعه بفرمایید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 وحید احسانی
📰 روزنامۀ اعتماد (یکشنبه، 6 بهمن 98)
🔹موضوعِ «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» یکی از مهمترین موضوعاتی است که شایسته است ذهن و همّت عملیمان را درگیر آن کنیم، زیرا این ظرفیت را دارد که ما را از خواب غفلت بیدار کرده و متوجه برخی مسائلی کند که دربارۀ آنها دچار «غفلت جمعی» شدهایم. به منظور جلوگیری از ضایع شدن قابلیّت این موضوع مهم در سیل امواج «سطحینگری»، «سادهانگاری» و «مواجهۀ کلیشهای و شعارگونه با مسائل»، در این نوشتار، به نسبت و فاصلۀ میان «فضای آموزش عالی ما» با موضوع «مسئولیت اجتماعی دانشگاهها» پرداخته شدهاست. ...
✔️ نسخۀ کامل این یادداشت (4500 کلمه) به سفارش فصلنامۀ روابط عمومی دانشگاه رازی تهیه شده و قرار بود در شمارۀ اخیر آن چاپ گردد، امّا به علّت تعطیلی فصلنامۀ مذکور، نسخۀ خلاصهشدۀ آن (2300 کلمه) در روزنامۀ اعتماد منتشر شد. نسخۀ منتشر شده در روزنامۀ اعتماد را میتوانید از اینجا و نسخۀ کامل را میتوانید در فایل پیوست مطالعه بفرمایید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
در نشست نقدوبررسی کتاب فساد دانشگاهی؛
وزارت علوم باید این کتاب را بخواند
مسیری که وزارت علوم اجازه داده تا دانشگاههای ما آن را طی کنند، منجربه این وضعیت تأسفبار شده است؛ بنابراین این کتاب در حقیقت میتواند نقدی بر وزارت علوم تلقی شود. لذا باید وزارت علوم این کتاب را بخواند و در یک حرکت خودانتقادی، نشستهایی برای آن ترتیب دهد و خود را مورد یک بازبینی قرار دهد.
Rabnews.ir/12970
@Rabnews
وزارت علوم باید این کتاب را بخواند
مسیری که وزارت علوم اجازه داده تا دانشگاههای ما آن را طی کنند، منجربه این وضعیت تأسفبار شده است؛ بنابراین این کتاب در حقیقت میتواند نقدی بر وزارت علوم تلقی شود. لذا باید وزارت علوم این کتاب را بخواند و در یک حرکت خودانتقادی، نشستهایی برای آن ترتیب دهد و خود را مورد یک بازبینی قرار دهد.
Rabnews.ir/12970
@Rabnews
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
معرفی و نقد کتاب فساد دانشگاهی
داود حسینی هاشمزاده
دکتر محمدی
حسن محدثی گیلوایی
16 بهمن 98
نشست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
معرفی و نقد کتاب فساد دانشگاهی
داود حسینی هاشمزاده
دکتر محمدی
حسن محدثی گیلوایی
16 بهمن 98
نشست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
✅ رویای "پزشکی" به قیمت نابودی آموزش و پرورش
🖋فرهاد قنبری
⏺ اگر سری به مدارس سمپاد(خاص) که نخبه های نظام آموزشی کشور را در خود جمع کرده زده باشیم متوجه می شویم که چگونه رویای پزشک شدن تمام نظام آموزشی ما را تخریب کرده است و از بهترین استعدادهای کشور دانش آموزانی تک بعدی و پر از استرس تولید کرده است. در مدراس تیزهوشان کشور از همان کلاس هفتم دروسی شیمی و زیست و فیزیک و ریاضی با ساعات اضافی در چارت درسی دانش آموزان قرار گرفته و جا برای تاریخ و اجتماعی و ادبیات و هنر و ورزش روز به روز تنگتر می شود. در این مدارس به دانش آموزان اینگونه القا می شود که تنها راه سعادت و خوشبختی شما در کسب رتبه بالای کنکور در رشته علوم تجربی و قبولی در رشته های دندانپزشکی و پزشکی و داروسازی است.
⏺ تکینگی و خاص بودن رشته پزشکی باعث شده است که نظام آموزشی ایران از پایه ویران شده و دانش آموزان نخبه به افرادی تک بعدی که فقط مهارت تست زنی بالایی دارند تبدیل شوند و در این راه تمام استعدادهای خود را قربانی نمایند.
⏺ مافیای ویرانگر و نخبه کش کنکور که سالانه هزاران میلیارد تومان از درآمد خانوارها را با سودای کسب رتبه بالای کنکور و قبول شدن در رشته پزشکی به جیب می زند عامل اصلی شکل گیری چنین نگاهی در مدارس کشور است. مافیای کنکور با همکاری موسسات ضد فرهنگی مانند قلمچی و گاج و مدرسان و شریف و امثالهم و با همکاری کامل تلویزیون سالهاست که بر موج "ویژه سازی" از رشته پزشکی سوار شده است و با تبدیل آموزش و پرورش به بنگاه اقتصادی پرسود، نظام آموزشی کشور را به نظامی تهی و بی معنا تبدیل کرده و باعث شده است که صدهها هزار دانش آمور با سودای پزشک شدن و کسب ثروت استعداد خود را در راه تبدیل شدن به ربات های تست زن هدر دهند.
⏺ در سوی دیگر این تباهی آموزشی وزارت بهداشت و سیستم پذیرش دانشجو در رشته پزشکی قرار دارد. با اینکه سالیانه پذیرش دانشجو در رشته های مختلف به ویژه علوم انسانی به صورت فله ای و بدون توجه به بازار کار در حال گسترش است، در رشته پزشکی قضیه کاملا متفاوت است. پذیرش دانشجو در رشته های علوم پزشکی هیچگونه افزایشی نمی یابد و با اینکه همه رشته ها به صورت شبانه دانشجو می پذیرند هنوز در رشته پزشکی این اتفاق نمی افتد. این مسئله باعث شده است هنوز رشته پزشکی به عنوان رشته ای خاص در میان رشته های دانشگاهی نگریسته شود، به گونه ای که جامعه به پزشکان به چشم تنها نوابغ و نخبه های جامعه نگاه می کند که هر کسی توانایی و هوش، تحصیل آن را ندارد. مسئله ای که باعث شده دانش آموران صرفا دروسی مانند شیمی و ریاضی و زیست و فیزیک را دروس واقعی و علمی حساب کنند و اندک ساعات کلاس های تاریخ و اجتماعی و ادبیات و هنر را کلاس هایی بیهوده و وقت گیر تلقی نمایند.
⏺ آنچه در این بازار مکاره فراموش شده این واقعیت ساده و غم انگیز است که از میان نزدیک به یک میلیون دانش آموزی که سالیانه از نظام آموزش و پرورش کشور فارغ التحصیل می شوند در نهایت تعداد ناچیزی در حدود هزار و پانصد تا دوهزار نفر(یک هفتصدم فارغ التحصیلان) موفق به قبولی در رشته پزشکی می شوند و بقیه به مشاغل و رشته های دیگر و زندگی در اجتماع هدایت می شوند. انبوه نوجوانانی که به جای آموزش هنر و سیاست و ادبیات و تاریخ و فلسفه که در طول حیات خود مدام به آنها نیازمندند، دروسی را خوانده و تست هایی را زده اند که هیچگاه به آن احساس نیاز نخواهند کرد...
منبع: کانال خرمگس
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋فرهاد قنبری
⏺ اگر سری به مدارس سمپاد(خاص) که نخبه های نظام آموزشی کشور را در خود جمع کرده زده باشیم متوجه می شویم که چگونه رویای پزشک شدن تمام نظام آموزشی ما را تخریب کرده است و از بهترین استعدادهای کشور دانش آموزانی تک بعدی و پر از استرس تولید کرده است. در مدراس تیزهوشان کشور از همان کلاس هفتم دروسی شیمی و زیست و فیزیک و ریاضی با ساعات اضافی در چارت درسی دانش آموزان قرار گرفته و جا برای تاریخ و اجتماعی و ادبیات و هنر و ورزش روز به روز تنگتر می شود. در این مدارس به دانش آموزان اینگونه القا می شود که تنها راه سعادت و خوشبختی شما در کسب رتبه بالای کنکور در رشته علوم تجربی و قبولی در رشته های دندانپزشکی و پزشکی و داروسازی است.
⏺ تکینگی و خاص بودن رشته پزشکی باعث شده است که نظام آموزشی ایران از پایه ویران شده و دانش آموزان نخبه به افرادی تک بعدی که فقط مهارت تست زنی بالایی دارند تبدیل شوند و در این راه تمام استعدادهای خود را قربانی نمایند.
⏺ مافیای ویرانگر و نخبه کش کنکور که سالانه هزاران میلیارد تومان از درآمد خانوارها را با سودای کسب رتبه بالای کنکور و قبول شدن در رشته پزشکی به جیب می زند عامل اصلی شکل گیری چنین نگاهی در مدارس کشور است. مافیای کنکور با همکاری موسسات ضد فرهنگی مانند قلمچی و گاج و مدرسان و شریف و امثالهم و با همکاری کامل تلویزیون سالهاست که بر موج "ویژه سازی" از رشته پزشکی سوار شده است و با تبدیل آموزش و پرورش به بنگاه اقتصادی پرسود، نظام آموزشی کشور را به نظامی تهی و بی معنا تبدیل کرده و باعث شده است که صدهها هزار دانش آمور با سودای پزشک شدن و کسب ثروت استعداد خود را در راه تبدیل شدن به ربات های تست زن هدر دهند.
⏺ در سوی دیگر این تباهی آموزشی وزارت بهداشت و سیستم پذیرش دانشجو در رشته پزشکی قرار دارد. با اینکه سالیانه پذیرش دانشجو در رشته های مختلف به ویژه علوم انسانی به صورت فله ای و بدون توجه به بازار کار در حال گسترش است، در رشته پزشکی قضیه کاملا متفاوت است. پذیرش دانشجو در رشته های علوم پزشکی هیچگونه افزایشی نمی یابد و با اینکه همه رشته ها به صورت شبانه دانشجو می پذیرند هنوز در رشته پزشکی این اتفاق نمی افتد. این مسئله باعث شده است هنوز رشته پزشکی به عنوان رشته ای خاص در میان رشته های دانشگاهی نگریسته شود، به گونه ای که جامعه به پزشکان به چشم تنها نوابغ و نخبه های جامعه نگاه می کند که هر کسی توانایی و هوش، تحصیل آن را ندارد. مسئله ای که باعث شده دانش آموران صرفا دروسی مانند شیمی و ریاضی و زیست و فیزیک را دروس واقعی و علمی حساب کنند و اندک ساعات کلاس های تاریخ و اجتماعی و ادبیات و هنر را کلاس هایی بیهوده و وقت گیر تلقی نمایند.
⏺ آنچه در این بازار مکاره فراموش شده این واقعیت ساده و غم انگیز است که از میان نزدیک به یک میلیون دانش آموزی که سالیانه از نظام آموزش و پرورش کشور فارغ التحصیل می شوند در نهایت تعداد ناچیزی در حدود هزار و پانصد تا دوهزار نفر(یک هفتصدم فارغ التحصیلان) موفق به قبولی در رشته پزشکی می شوند و بقیه به مشاغل و رشته های دیگر و زندگی در اجتماع هدایت می شوند. انبوه نوجوانانی که به جای آموزش هنر و سیاست و ادبیات و تاریخ و فلسفه که در طول حیات خود مدام به آنها نیازمندند، دروسی را خوانده و تست هایی را زده اند که هیچگاه به آن احساس نیاز نخواهند کرد...
منبع: کانال خرمگس
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
💥 چرا کار دانشگاهی را رها کردم!؟
✍️ محمدرضا رئوفی (بخش اول)
با سلام خدمت تمام سروران عزیز و دوستان ارجمند
از آنجایی که بسیار عنوان می شد که چرا کار استادی دانشگاه در دانشگاه صنعتی اصفهان را رها کردم و قصد بازگشت به آن را هم ندارم، تصمیم گرفتم چند خطی در باره دلایل خود بنویسم. قصدم این نیست که بیانیه بدهم، و یا کسی را تخطئه کنم، چون من خود هفت سال در این سیستم کار کرده ام، و به اندازه هر شخص دیگری در باره آن مقصر یا بی تقصیرم. قصدم آن است که یک بار همه دلایلی که بارها و بارها روی آنها فکر کرده ام و گاه در باره آن با شما بزرگواران صحبت کرده ام را مکتوب کنم. اینها به واقع برای من دغدغه ذهنی است و نه مفاهیم مجردی که از روی روشنفکری یا بهانه گیری به آنها بپردازم. و اما دلایل اینجانب (به صورت پراکنده و متشتت)
1. در هفت سالی که در دانشگاه مشغول کار بودم، توصیه ام به دانشجویان عدم ادامه در مقاطع بالاتر تحصیلی (به خصوص در ایران) بود. دو بازخورد متفاوت ولی در حقیقت یکسان داشتم: فقط دو نفر از دانشجویان به حرفم گوش دادند، و بعد از چند وقت با من تماس گرفتند و بسیار از من تشکر کردند. بقیه بعد از چند سال پیش من می آمدند و اظهار پشیمانی می کردند از این که به حرفم گوش نکردند. تصور کنید کالایی را عرضه می کنید، ولی نخریدن آن را تبلیغ می کنید، و فقط کسانی که آن را نخریده اند از شما ممنون باشند؟ در طول این هفت سال هیچ کاری نکردم که اثر مثبتی داشته باشد. خود را گول می زنم اگر فکر کنم که وقتی در آن هفت سال حضورم نقشی مثبت نداشته، بعدا می تواند داشته باشد.
2. دانشگاه یک کار دولتی است، بنابراین حقوق آن از جیب مردم می آید، مردمی که هیچ گونه اختیاری در این که این پولها کجا خرج شود، چگونه خرح شود و هیچ نظارتی بر نحوه آن ندارند. مردمی که به آنان همیشه در مورد مفید بودن موارد استفاده پولشان در دولت دروغ گفته شده.
3. دانشگاه در حقیقت یک بوروکراسی ناکارآمد است که عمده وظیفه اش تربیت بوروکرات برای بوروکراسی های ناکارآمد دیگر است. اگر در رشته های فنی و مهندسی و پزشکی دانشگاه ها گاه نیروی متخصص به معنی حقیقی کلمه تربیت می کنند، در رشته های دیگر اکثر قریب به اتفاق نیروها برای بوروکرات شدن تربیت می شوند، یعنی برای کارهایی که مضر برای مملکت است.
4. مانند هر بوروکراسی دیگری، آن هم از نوع دولتی اش، دانشگاه پر است از
رانت طلبی، رقابت ها [و حتی حسادت ها]ی مریض، و دغدغه های ذهنی احمقانه و در عین حال احساس مهم بودن و مفید بودن و احساس دانشمند بود. این مسئله ای فراگیر در کل دنیاست، ولی سیستم ارزش گذاری به شدت بوروکراتیک اعمال شده در دانشگاه های ایران، این مسئله را شدت و حدت خاصی بخشیده است. برای من کار کردن در چنین محیطی بسیار سخت و شکنجه آور بود.
5. حتی در مورد تربیت متخصصین، با بودجه و هزینه بسیار کمتر می توان نتایج بسیار بهتری کسب کرد. مثلا در مورد آی تی، من افراد بسیار واردی سراغ دارم که اصلا تحصیلات دانشگاهی نداشته اند. از طرف دیگر، ما در کار خود چند سال گذشته، به شدت با کمبود نیروی فنی وارد مواجه بوده ایم، ولی عمدتا نیروهای تحصیل کرده مهندسی که برای مصاحبه می آمدند بیشتر ادعا داشتند تا تخصص.
6. کار تحقیقات آکادمیک در دنیا تبدیل به یک در و دکان، آن هم از نوعی ناصادق شده است. هر صنفی کارش توسط مشریانش سنجیده می شود، مگر کار آکادمیک که سنجشش توسط خود آن صنف انجام می گیرد. شما فرض کنید فردا بگویند که سنجش کار رستوران داران باید توسط خود رستوران داران انجام شود و مشتریان باید بی چون و چرا این ارزیابی را بپذیرند. فکر می کنید این مسئله چه قدر فساد به وجود می آورد؟ چرا آکادمی از این فساد مبرا باشد؟! حرفم در این است که این فساد خواسته و یا ناخواسته به وجود می آید و خیلی ربطی به این که افراد فاسد باشند یا نه ندارد...
ادامه دارد...
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
✍️ محمدرضا رئوفی (بخش اول)
با سلام خدمت تمام سروران عزیز و دوستان ارجمند
از آنجایی که بسیار عنوان می شد که چرا کار استادی دانشگاه در دانشگاه صنعتی اصفهان را رها کردم و قصد بازگشت به آن را هم ندارم، تصمیم گرفتم چند خطی در باره دلایل خود بنویسم. قصدم این نیست که بیانیه بدهم، و یا کسی را تخطئه کنم، چون من خود هفت سال در این سیستم کار کرده ام، و به اندازه هر شخص دیگری در باره آن مقصر یا بی تقصیرم. قصدم آن است که یک بار همه دلایلی که بارها و بارها روی آنها فکر کرده ام و گاه در باره آن با شما بزرگواران صحبت کرده ام را مکتوب کنم. اینها به واقع برای من دغدغه ذهنی است و نه مفاهیم مجردی که از روی روشنفکری یا بهانه گیری به آنها بپردازم. و اما دلایل اینجانب (به صورت پراکنده و متشتت)
1. در هفت سالی که در دانشگاه مشغول کار بودم، توصیه ام به دانشجویان عدم ادامه در مقاطع بالاتر تحصیلی (به خصوص در ایران) بود. دو بازخورد متفاوت ولی در حقیقت یکسان داشتم: فقط دو نفر از دانشجویان به حرفم گوش دادند، و بعد از چند وقت با من تماس گرفتند و بسیار از من تشکر کردند. بقیه بعد از چند سال پیش من می آمدند و اظهار پشیمانی می کردند از این که به حرفم گوش نکردند. تصور کنید کالایی را عرضه می کنید، ولی نخریدن آن را تبلیغ می کنید، و فقط کسانی که آن را نخریده اند از شما ممنون باشند؟ در طول این هفت سال هیچ کاری نکردم که اثر مثبتی داشته باشد. خود را گول می زنم اگر فکر کنم که وقتی در آن هفت سال حضورم نقشی مثبت نداشته، بعدا می تواند داشته باشد.
2. دانشگاه یک کار دولتی است، بنابراین حقوق آن از جیب مردم می آید، مردمی که هیچ گونه اختیاری در این که این پولها کجا خرج شود، چگونه خرح شود و هیچ نظارتی بر نحوه آن ندارند. مردمی که به آنان همیشه در مورد مفید بودن موارد استفاده پولشان در دولت دروغ گفته شده.
3. دانشگاه در حقیقت یک بوروکراسی ناکارآمد است که عمده وظیفه اش تربیت بوروکرات برای بوروکراسی های ناکارآمد دیگر است. اگر در رشته های فنی و مهندسی و پزشکی دانشگاه ها گاه نیروی متخصص به معنی حقیقی کلمه تربیت می کنند، در رشته های دیگر اکثر قریب به اتفاق نیروها برای بوروکرات شدن تربیت می شوند، یعنی برای کارهایی که مضر برای مملکت است.
4. مانند هر بوروکراسی دیگری، آن هم از نوع دولتی اش، دانشگاه پر است از
رانت طلبی، رقابت ها [و حتی حسادت ها]ی مریض، و دغدغه های ذهنی احمقانه و در عین حال احساس مهم بودن و مفید بودن و احساس دانشمند بود. این مسئله ای فراگیر در کل دنیاست، ولی سیستم ارزش گذاری به شدت بوروکراتیک اعمال شده در دانشگاه های ایران، این مسئله را شدت و حدت خاصی بخشیده است. برای من کار کردن در چنین محیطی بسیار سخت و شکنجه آور بود.
5. حتی در مورد تربیت متخصصین، با بودجه و هزینه بسیار کمتر می توان نتایج بسیار بهتری کسب کرد. مثلا در مورد آی تی، من افراد بسیار واردی سراغ دارم که اصلا تحصیلات دانشگاهی نداشته اند. از طرف دیگر، ما در کار خود چند سال گذشته، به شدت با کمبود نیروی فنی وارد مواجه بوده ایم، ولی عمدتا نیروهای تحصیل کرده مهندسی که برای مصاحبه می آمدند بیشتر ادعا داشتند تا تخصص.
6. کار تحقیقات آکادمیک در دنیا تبدیل به یک در و دکان، آن هم از نوعی ناصادق شده است. هر صنفی کارش توسط مشریانش سنجیده می شود، مگر کار آکادمیک که سنجشش توسط خود آن صنف انجام می گیرد. شما فرض کنید فردا بگویند که سنجش کار رستوران داران باید توسط خود رستوران داران انجام شود و مشتریان باید بی چون و چرا این ارزیابی را بپذیرند. فکر می کنید این مسئله چه قدر فساد به وجود می آورد؟ چرا آکادمی از این فساد مبرا باشد؟! حرفم در این است که این فساد خواسته و یا ناخواسته به وجود می آید و خیلی ربطی به این که افراد فاسد باشند یا نه ندارد...
ادامه دارد...
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com