🔻توسعه علم با رویکردی غیرعلمی در ایران: مطالعۀ موردی: نظام پاداش دهی رسمی
🔻وحید احسانی و سیّدمحمّدباقر نجفی
🔹در این مقاله ابتدا با مرور منابع مستند علمی نشان داده شده که از حدود 50 سال پیش، نتایج حاصل از پژوهش های معتبر ثابت کرده است که مشوّق/محرّک های بیرونی (شامل مشوّق های مالی) در بهترین حالت می توانند در فعّالیّت های ساده ای که نیازمند به کارگرفتن توانایی های ذهنی (به ویژه خلاقیّت) نیستند، سرعت و کمیّت انجام کار توسّط کارکنان را بهبود بخشند، امّا در مقابل، در خصوص فعّالیّت هایی که مستلزم کاربرد مهارتهای ذهنی هستند، این نوع مشوّق ها نه تنها عملکرد فعّالان (کارکنان) را بهبود نمی بخشند، بلکه کیفیت انجام کارها را تنزّل می دهند.
🔹این در حالیست که سیاست گذاران و تصمیم سازان نظام آموزش و پژوهش کشور طی دهه های اخیر تلاش کرده اند از طریق محرّک/مشّوق های بیرونی (شامل اجبار و مشوّق های مالی) فعّالان نظام آموزش و پژوهش کشور (پژوهشگران، اعضای هیأت علمی، دانشجویان تحصیلات تکمیلی و غیره) را به فعّالیّت بیشتر واداشته و از این طریق نظام آموزش و پژوهش کشور را توسعه دهند.
🔹در بخش دوّم مقاله، با تأکید بر «نظام پاداش دهی رسمی به کار گرفته شده در نظام آموزش و پژوهش کشور» به یک تناقض بسیار تأمل برانگیز در این نظام پرداخته شده که طی آن سیاست گذاران و برنامه ریزان نظام آموزش و پژوهش از یک سو، پژوهشگران (اعضای هیأت علمی و غیره) را به شدّت به انتشار مقاله در مجلات معتبر (بر اساس شاخص های علم سنجی مربوطه) سوق داده و به افزایش تعداد مقالات منتشر شده در این دسته مجلات افتخار می کنند امّا از سوی دیگر، در فرآیند تصمیم سازی برای نظام آموزش و پژوهش، به یافته های پژوهشی مربوطه ای که در معتبرترین مجلات علمی منتشر شده اند هیچ وقعی ننهاده، حتّی بر خلاف آنها تصمیم گیری می کنند.
🔹در بخش سوّم مقاله، بر اساس مسیر تاریخی که نظام آموزش و پژوهش کشور تا بدین مرحله طی کرده است، سناریوهای اصلی پیش روی این نظام تشریح شده و روند تغییرات آتی (با تأکید بر نظام پاداش دهی رسمی به اعمال شده در آن) در صورت حرکت در جهت هر یک از این سناریوها مورد بررسی قرار گرفته است.
🔹در پایان، بر اساس محتوی و یافته های مقاله نتیجه گرفته شده است که :
1- نظام پاداش دهی رسمی به کارگرفته شده در نظام آموزش و پژوهش کشور «غیرعلمی» (در تضاد با یافته های معتبر علمی-پژوهشی) است. این مسئله حاکی از آن است که فرآیند سیاستگذاری و برنامه ریزی در نظام آموزش و پژوهش کشور مبتنی بر علم و دانش (دانش بنیان) نیست. وقتی سیاستها و تصمیمات اتّخاذ شده در «نظام آموزش و پژوهش» مبتنی بر «علم و دانش» نباشد، اوّلاً، می توان نتیجه گرفت که هیچ بخش دیگری از جامعه (اقتصاد، فرهنگ، سیاست و غیره) نیز دانش بنیان نیست و ثانیاً، نمی توان انتظار داشت مجموعه فعّالیّت های این نظام آموزش و پژوهش -که خود بر اساس علم و دانش اداره نمیشود- بتواند در دانش بنیان شدن اقتصاد و جامعه ایفای نقش کند.
2- اصلاح سازوکار پاداش دهی رسمی نظام آموزش و پژوهش کشور صرفاً در صورتی متصوّر است که این اصلاح خرد در قالب جزئی از یک اصلاح کلان و بنیادی جهت فاصله گرفتن از مسیر «نفت بنیان» و نزدیک شدن به مسیر «دانش بنیان» محقق شده باشد. دستیابی به این هدف خود مستلزم آن است که جامعه (شامل سیاستگذاران و مدیران نظام آموزش و پژوهش) از غرور و افتخار کردن به رشد شاخصهای کمّی نظام آموزش و پژوهش دست برداشته و به "وضعی که در آن به سر میبریم و به فقری که به آن دچاریم" تذکّر پیدا کند.
مقالۀ بالا، در فصلنامۀ اقتصاد و جامعه پذیرش و در نوبت چاپ قرار گرفته است. باوجود این متن کامل نسخۀ زودآیند آن قابل جستجو و دریافت است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻وحید احسانی و سیّدمحمّدباقر نجفی
🔹در این مقاله ابتدا با مرور منابع مستند علمی نشان داده شده که از حدود 50 سال پیش، نتایج حاصل از پژوهش های معتبر ثابت کرده است که مشوّق/محرّک های بیرونی (شامل مشوّق های مالی) در بهترین حالت می توانند در فعّالیّت های ساده ای که نیازمند به کارگرفتن توانایی های ذهنی (به ویژه خلاقیّت) نیستند، سرعت و کمیّت انجام کار توسّط کارکنان را بهبود بخشند، امّا در مقابل، در خصوص فعّالیّت هایی که مستلزم کاربرد مهارتهای ذهنی هستند، این نوع مشوّق ها نه تنها عملکرد فعّالان (کارکنان) را بهبود نمی بخشند، بلکه کیفیت انجام کارها را تنزّل می دهند.
🔹این در حالیست که سیاست گذاران و تصمیم سازان نظام آموزش و پژوهش کشور طی دهه های اخیر تلاش کرده اند از طریق محرّک/مشّوق های بیرونی (شامل اجبار و مشوّق های مالی) فعّالان نظام آموزش و پژوهش کشور (پژوهشگران، اعضای هیأت علمی، دانشجویان تحصیلات تکمیلی و غیره) را به فعّالیّت بیشتر واداشته و از این طریق نظام آموزش و پژوهش کشور را توسعه دهند.
🔹در بخش دوّم مقاله، با تأکید بر «نظام پاداش دهی رسمی به کار گرفته شده در نظام آموزش و پژوهش کشور» به یک تناقض بسیار تأمل برانگیز در این نظام پرداخته شده که طی آن سیاست گذاران و برنامه ریزان نظام آموزش و پژوهش از یک سو، پژوهشگران (اعضای هیأت علمی و غیره) را به شدّت به انتشار مقاله در مجلات معتبر (بر اساس شاخص های علم سنجی مربوطه) سوق داده و به افزایش تعداد مقالات منتشر شده در این دسته مجلات افتخار می کنند امّا از سوی دیگر، در فرآیند تصمیم سازی برای نظام آموزش و پژوهش، به یافته های پژوهشی مربوطه ای که در معتبرترین مجلات علمی منتشر شده اند هیچ وقعی ننهاده، حتّی بر خلاف آنها تصمیم گیری می کنند.
🔹در بخش سوّم مقاله، بر اساس مسیر تاریخی که نظام آموزش و پژوهش کشور تا بدین مرحله طی کرده است، سناریوهای اصلی پیش روی این نظام تشریح شده و روند تغییرات آتی (با تأکید بر نظام پاداش دهی رسمی به اعمال شده در آن) در صورت حرکت در جهت هر یک از این سناریوها مورد بررسی قرار گرفته است.
🔹در پایان، بر اساس محتوی و یافته های مقاله نتیجه گرفته شده است که :
1- نظام پاداش دهی رسمی به کارگرفته شده در نظام آموزش و پژوهش کشور «غیرعلمی» (در تضاد با یافته های معتبر علمی-پژوهشی) است. این مسئله حاکی از آن است که فرآیند سیاستگذاری و برنامه ریزی در نظام آموزش و پژوهش کشور مبتنی بر علم و دانش (دانش بنیان) نیست. وقتی سیاستها و تصمیمات اتّخاذ شده در «نظام آموزش و پژوهش» مبتنی بر «علم و دانش» نباشد، اوّلاً، می توان نتیجه گرفت که هیچ بخش دیگری از جامعه (اقتصاد، فرهنگ، سیاست و غیره) نیز دانش بنیان نیست و ثانیاً، نمی توان انتظار داشت مجموعه فعّالیّت های این نظام آموزش و پژوهش -که خود بر اساس علم و دانش اداره نمیشود- بتواند در دانش بنیان شدن اقتصاد و جامعه ایفای نقش کند.
2- اصلاح سازوکار پاداش دهی رسمی نظام آموزش و پژوهش کشور صرفاً در صورتی متصوّر است که این اصلاح خرد در قالب جزئی از یک اصلاح کلان و بنیادی جهت فاصله گرفتن از مسیر «نفت بنیان» و نزدیک شدن به مسیر «دانش بنیان» محقق شده باشد. دستیابی به این هدف خود مستلزم آن است که جامعه (شامل سیاستگذاران و مدیران نظام آموزش و پژوهش) از غرور و افتخار کردن به رشد شاخصهای کمّی نظام آموزش و پژوهش دست برداشته و به "وضعی که در آن به سر میبریم و به فقری که به آن دچاریم" تذکّر پیدا کند.
مقالۀ بالا، در فصلنامۀ اقتصاد و جامعه پذیرش و در نوبت چاپ قرار گرفته است. باوجود این متن کامل نسخۀ زودآیند آن قابل جستجو و دریافت است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
👥 گفتگو با دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان
🔸دانشگاه و زندگی روزمره 🔸 روزنامه اطلاعات، 24 اردیبهشت 97
✅ اگر دانشگاه نتوانسته باشد ردپايي در زندگي روزمره ما از خود به جا بگذارد، به واقع بايد گفت هنوز دانشگاه ايراني شكل نگرفته است.
✅ دانشگاه زماني به شکل یک نهاد محلي و بومي درمی آید كه با روالها و رويههاي زندگي روزمره مردم درآميزد.
✅ مسئلهمندي دانشگاه و زندگي روزمره ايراني از درون پيوندهای ميان «هویت معاصر» و «تشخص بخشی» شكل گرفته است:
🔻در دوره قاجار و پهلوي اول، يكي از مهمترين راهبردهاي درباريان، ملاكان و گروههاي فرادست اجتماعي براي معاصر شدن يا امروزي بودن، کسب تحصيلات دانشگاهي جديد بود. [بعد از انقلاب این روند از طبقات بالای اجتماعی به همه توده ها سرایت کرد] به گونه ای که بعد از انقلاب اسلامي، ايرانيها شايد بيش از تمام ملتهاي دنيا براي گسترش آموزش عالي سرمايهگذاري كردهاند.
🔻تكيه و تأكيد دانشآموختگان بر نوشتن القاب دانشگاهي آنها يا خطاب كردن آنها با اين القاب، يكي از نشانههاي آشكار عملكرد هويتبخش دانشگاه در موقعيتهاي تعامل زندگي روزمره ماست. کشور با تکثیر دانشگاه ها، نوعي عطش منزلت را در جامعه و زندگي روزمره همه ايرانيان برافروخته است.
✅ دانشگاه صرفا کارخانه تولید کالایی به نام کتاب، علم یا مقاله نیست، بلکه خانوادهای است که در آن از طریق تجربههای عاطفی و دانشهای جدید میآموزیم که «انسانی زیستن» به شیوه معاصر چه و چگونه باید باشد.
🔸 یکی از انتظاراتی که میتوان از «انسان دانشگاهی» داشت این است که او بتواند دانشهایی را که فرا میگیرد، همچون نوعی شعور یا معرفت هدایتکننده زندگی درآورد. این در حالی است که مطالعات اخیر در زمینه اجتماعی در ایران نشان میدهد که روند آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، مصرف الکل، خشونت و سایر نابهنجاریهای رفتاری و اجتماعی در حال گسترش در میان گروههای دانشجویی و دانش آموخته دانشگاهی است. [یعنی دانشگاه ها در تربیت انسان دانشگاهی موفق نبوده اند].
🔸اگرچه افراد تحصیلکرده کم و بیش با آگاهیها و باورهایی مواجه میشوند که به آنها کمک میکند بتوانند منش یا شخصیتی کم و بیش متفاوت از دیگران را ارائه کنند، اما میزان و چگونگی درونی کردن این دانش ها به مراتب کمتر از آن چیزی است که بتواند راهنما و راهگشای اصلی در تمامی موقعیتهای زندگی روزمره باشد.
🔻 دانشگاه، جایگاه ویژهای در شکل دادن فرهیختگی اجتماعی برعهده دارد اما ما هنوز با این عملکرد یا کارکرد ویژه دانشگاه آشنایی و آگاهی کافی نداریم.
🔸استفاده تکنیکی و ابزاری از نهاد دانشگاه باعث شده که نوع رشته تحصیلی در منزلت بخشی اجتماعی مؤثر باشد؛ در موقعیتهای زندگی روزمره، نوع رشتهها مانند نوع مدارک تحصیلی تاثیر عمیقی بر کیفیت تعاملات روزمره ما میگذارد.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
🔸دانشگاه و زندگی روزمره 🔸 روزنامه اطلاعات، 24 اردیبهشت 97
✅ اگر دانشگاه نتوانسته باشد ردپايي در زندگي روزمره ما از خود به جا بگذارد، به واقع بايد گفت هنوز دانشگاه ايراني شكل نگرفته است.
✅ دانشگاه زماني به شکل یک نهاد محلي و بومي درمی آید كه با روالها و رويههاي زندگي روزمره مردم درآميزد.
✅ مسئلهمندي دانشگاه و زندگي روزمره ايراني از درون پيوندهای ميان «هویت معاصر» و «تشخص بخشی» شكل گرفته است:
🔻در دوره قاجار و پهلوي اول، يكي از مهمترين راهبردهاي درباريان، ملاكان و گروههاي فرادست اجتماعي براي معاصر شدن يا امروزي بودن، کسب تحصيلات دانشگاهي جديد بود. [بعد از انقلاب این روند از طبقات بالای اجتماعی به همه توده ها سرایت کرد] به گونه ای که بعد از انقلاب اسلامي، ايرانيها شايد بيش از تمام ملتهاي دنيا براي گسترش آموزش عالي سرمايهگذاري كردهاند.
🔻تكيه و تأكيد دانشآموختگان بر نوشتن القاب دانشگاهي آنها يا خطاب كردن آنها با اين القاب، يكي از نشانههاي آشكار عملكرد هويتبخش دانشگاه در موقعيتهاي تعامل زندگي روزمره ماست. کشور با تکثیر دانشگاه ها، نوعي عطش منزلت را در جامعه و زندگي روزمره همه ايرانيان برافروخته است.
✅ دانشگاه صرفا کارخانه تولید کالایی به نام کتاب، علم یا مقاله نیست، بلکه خانوادهای است که در آن از طریق تجربههای عاطفی و دانشهای جدید میآموزیم که «انسانی زیستن» به شیوه معاصر چه و چگونه باید باشد.
🔸 یکی از انتظاراتی که میتوان از «انسان دانشگاهی» داشت این است که او بتواند دانشهایی را که فرا میگیرد، همچون نوعی شعور یا معرفت هدایتکننده زندگی درآورد. این در حالی است که مطالعات اخیر در زمینه اجتماعی در ایران نشان میدهد که روند آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، مصرف الکل، خشونت و سایر نابهنجاریهای رفتاری و اجتماعی در حال گسترش در میان گروههای دانشجویی و دانش آموخته دانشگاهی است. [یعنی دانشگاه ها در تربیت انسان دانشگاهی موفق نبوده اند].
🔸اگرچه افراد تحصیلکرده کم و بیش با آگاهیها و باورهایی مواجه میشوند که به آنها کمک میکند بتوانند منش یا شخصیتی کم و بیش متفاوت از دیگران را ارائه کنند، اما میزان و چگونگی درونی کردن این دانش ها به مراتب کمتر از آن چیزی است که بتواند راهنما و راهگشای اصلی در تمامی موقعیتهای زندگی روزمره باشد.
🔻 دانشگاه، جایگاه ویژهای در شکل دادن فرهیختگی اجتماعی برعهده دارد اما ما هنوز با این عملکرد یا کارکرد ویژه دانشگاه آشنایی و آگاهی کافی نداریم.
🔸استفاده تکنیکی و ابزاری از نهاد دانشگاه باعث شده که نوع رشته تحصیلی در منزلت بخشی اجتماعی مؤثر باشد؛ در موقعیتهای زندگی روزمره، نوع رشتهها مانند نوع مدارک تحصیلی تاثیر عمیقی بر کیفیت تعاملات روزمره ما میگذارد.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔻درشتنمایی کاستیها و آسیبهای دانشگاه برای امروز ما ضروری است
🔻گفتار دکتر مهدی گلشنی در نشست نقد و بررسی کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» در خبرگزاری ایکنا - ۲۶فروردین۱۳۹۷
🔸یونانیان قدیم علم را با هدف فهم طبیعت دنبال میکردند. آنها اولین اندیشمندانی بودند که در پی حیرت از سازوکار طبیعت، آن را موضوع مطالعۀ خود قرار دادند و دست به تولید علم طبیعی زدند. اما در جهان اسلام اهدافی که از کسب علم دنبال میشد، افزایش یافت. برای مسلمانان شناخت طبیعت، نه برای طبیعت بلکه بهعنوان تجلی صنع الاهی و همچنین بهمنظور استفادۀ مشروع از امکاناتی که خداوند در طبیعت برای انسان به ودیعه نهاده ارزش تلقی میشد. در سدههای میانه و حتی سالهای آغازین علم جدید نیز همین منوال ادامه داشت اما در قرن نوزدهم علم وارد مرحلۀ جدیدی شد. در این دوره اگرچه شناخت طبیعت همچنان ارزشمند بود اما کسب قدرت و ثروت نیز به اهداف علمآموزی اضافه شد و رفتهرفته با کمرنگ کردن اهداف قبلی به هدف اصلی بدل گشت. این روند چندان توسعه یافت که روند غالب دانشگاههای جهان شد تا بیشترین بودجهها در مراکز علمی صرف پروژههای نظامی گردد.
🔸نهاد دانشگاه در ایران نیز براساس الگوهای غربی شکل گرفت اما بهتعبیر دکتر مهدی گلشنی امروز برداشت این نهاد از علم دچار انحراف جدی است. به دید او، علمآموزی در دانشگاه ایران نه بهدنبال شناخت طبیعت است، نه شناخت آفریدۀ الاهی برایش ارزشی دارد و نه مانند الگوی غربیاش، سودای قدرت و ثروت در سر میپروراند. او معتقد است بر فضای دانشگاه آشوب فکری حاکم است زیرا در آن، علم انسانی از علم طبیعی بهدرستی تفکیک نشده است و روشها و شاخصههای مهندسی در علوم انسانی نیز بهکار گرفته میشود. ازاینرو، شأن علوم انسانی در دانشگاه روشن نیست.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
🔻گفتار دکتر مهدی گلشنی در نشست نقد و بررسی کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» در خبرگزاری ایکنا - ۲۶فروردین۱۳۹۷
🔸یونانیان قدیم علم را با هدف فهم طبیعت دنبال میکردند. آنها اولین اندیشمندانی بودند که در پی حیرت از سازوکار طبیعت، آن را موضوع مطالعۀ خود قرار دادند و دست به تولید علم طبیعی زدند. اما در جهان اسلام اهدافی که از کسب علم دنبال میشد، افزایش یافت. برای مسلمانان شناخت طبیعت، نه برای طبیعت بلکه بهعنوان تجلی صنع الاهی و همچنین بهمنظور استفادۀ مشروع از امکاناتی که خداوند در طبیعت برای انسان به ودیعه نهاده ارزش تلقی میشد. در سدههای میانه و حتی سالهای آغازین علم جدید نیز همین منوال ادامه داشت اما در قرن نوزدهم علم وارد مرحلۀ جدیدی شد. در این دوره اگرچه شناخت طبیعت همچنان ارزشمند بود اما کسب قدرت و ثروت نیز به اهداف علمآموزی اضافه شد و رفتهرفته با کمرنگ کردن اهداف قبلی به هدف اصلی بدل گشت. این روند چندان توسعه یافت که روند غالب دانشگاههای جهان شد تا بیشترین بودجهها در مراکز علمی صرف پروژههای نظامی گردد.
🔸نهاد دانشگاه در ایران نیز براساس الگوهای غربی شکل گرفت اما بهتعبیر دکتر مهدی گلشنی امروز برداشت این نهاد از علم دچار انحراف جدی است. به دید او، علمآموزی در دانشگاه ایران نه بهدنبال شناخت طبیعت است، نه شناخت آفریدۀ الاهی برایش ارزشی دارد و نه مانند الگوی غربیاش، سودای قدرت و ثروت در سر میپروراند. او معتقد است بر فضای دانشگاه آشوب فکری حاکم است زیرا در آن، علم انسانی از علم طبیعی بهدرستی تفکیک نشده است و روشها و شاخصههای مهندسی در علوم انسانی نیز بهکار گرفته میشود. ازاینرو، شأن علوم انسانی در دانشگاه روشن نیست.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from دانشگاه نو
تاکید مهم رهبر معظم انقلاب به وزارت علوم:
تولید مقاله نباید در مسیر ارتقای علمی اساتید اصل و ضابطه قرار گیرد
1397/3/20
👇👇
@daneshgaheno
تولید مقاله نباید در مسیر ارتقای علمی اساتید اصل و ضابطه قرار گیرد
1397/3/20
👇👇
@daneshgaheno
▪️فرهنگ
🔻دو بافرهنگ، یکی در چین و دیگری در تگزاس، زبان یکدیگر را بهتر می فهمند، تا دو برادر که از فرهنگ بی بهره اند. اگر اداره امور جهان به کسانی که دارای فرهنگ بودند، واگذار می شد بی شک دنیایی غیر از آنچه داریم، می داشتیم . ریشه بسیاری از سو تفاهم ها، بسیاری از اختلافات ها، بی فرهنگی است، چون فرهنگ نباشد، غریزه ها و شهوت ها در رابطه بین بشر و بشر ، حکمفرما می شوند ، غریزه ها و شهوات همواره از سودجویی و خودپرستی پیروی می کنند.
تخصص در رشته ای از رشته های معارف بشری کافی نیست که کسی با فرهنگ شود، فرهنگ ثمره و نتیجه دانش است، نه خود آن: ممکن است در وجود کسی نابارور بماند، مانند ( درخت نر ). با دانشان بی فرهنگ در دنیا کم نبوده اند: و از آن جمله اند همه قاضیان بی اعتنا به حق، همه سیاست مداران بی اعتنا به انسانیت؛ همه دانشوران دیو سیرت.
🔻در همین زندگی روزمره به کسانی برمی خوریم که طبیبی برجسته، ادیبی عالی قدر ، یا مهندسی نام آوراند، اما در نگاه آنان برق آدمیت نیست،
در خلق و شیوه زندگی و سلوک آنان نشانه ای از فرهنگ دیده نمی شود ، اینان دانش را به کار می بندند ، با همان روحیه که نعل بند از فن نعل بندی خود استفاده می کند. برعکس، هستند کسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارد، یا خیلی کم دارند، روح آنان مایه ای از فرهنگ در خود نهفته یعنی به حد تشخیص نیک از بد، صواب از خطا رسیده. در وجود اینان، همان درس های زندگی با آموزش مکتب خانه، یا نصیحت پدر، تبدیل به فرهنگ شده است.
ممکن است دانش بتواند بی کمک فرهنگ بشر را به پیشرفت های شگفت مادی نایل کند، ممکن است یک دانشمند بی فرهنگ نیز از جهتی سودمند واقع شوند، ولی سرانجام چه؟ چنین دانشی برای جامعه پیشرفت می آورد اما حل مشکل نمی آورد. دانش ابرها هستند و فرهنگ باران ، اگر ابر به بارش نیفتد، وجودش ثمربخش نخواهد شد. آیا جامعه با فرهنگ بدان معناست که همه افراد آن از نعمت سواد برخوردار باشند؟ نه، سواد همان گونه که اشاره شد، مواد خام فرهنگ است، نه خود آن، ولو همه مردم یک کشور به سواد دست یابند، تا زمانی که راهی در وجود آنان بسوی فرهنگ گشوده نشده، تغییر حادث در وضع و روحیه آنان، جزیی و ظاهری خواهد بود، تاثیری در ماهیت زندگی آنان نخواهد داشت حتی گاهی ممکن است اثر سو بنهد. هرگونه سواد دوای درد نیست باید همواره از سواد ثمره و نتیجه ای انتظار داشت .
🔻تجلی فرهنگ در وجود مان آن گونه است که بینش را وسیع تر می کند انسان را نسبت به انسانیت خود آگاه تر می سازد، بینش و لطافت طبع و تساهل را می پروراند، مقامات او در برابر خودپرستی و تعصب و بدگویی می افزاید، خلاصه که شخص انسان تر می شود. روح کاغذ پرستی و دیپلم طلبی بزرگترین ضربه را، در سراسر جهان به فرهنگ زده است. در عوض آنکه به شخصیت شخص توجه شود، به کاغذی توجه می شود که شخص در دست دارد. مثل آستین بهلول، این کاغذ است که بر صدر می نشیند حقوق می گیرد ، مرجعیت دارد، نه خود انسان.
🔻یکی دیگر از دشمن های بزرگ فرهنگ ،" کوره سوادی " و " تحصیل ناقص " دوره عالی است. غالبا بی فرهنگان، در میان کسانی یافت می شوند که معلومات ناقص فرا گرفته اند: همه مطالعه آنان محدود به چند جزوه دانشکده بوده و توانسته اند ورقه ای برای خود دست و پا کنند. اینان چون خود را باسواد می پندارند ، پر شده اند از ادعا و تظاهر و نام خویشتن را " روشنفکر " می گذارند. باسواد نشده اند، در حالی که صفا و سادگی بی سوادی را هم از دست داده اند ، معجون ترشیده ای شده اند که نه سرکه ، سرکه است نه شراب، شراب .
🔻مسئله فرهنگ هم فردی است، هم ملی هم جهانی. بعد از عقب ماندگی و فقر، بزرگ ترین مسئله دنیای امروز، همین مسئله است. صلح و سعادت آینده جهان به همان اندازه که به اقتصاد وابسته است، به فرهنگ نیز متکی است. وقتی همه عوامل موجود ، زور، تهدید، پول و سیاست ، از حل مسائل جهان عاجز ماند، فرهنگ باید پای به میان نهد، اگر گره ها گشودنی بود، سرانجام بدست آن گشوده خواهد شد، اگر گشودنی نبود، دلیل بر آن است که فرهنگ شکست خورده، رمق خود را از دست داده و دخالت مردان با فرهنگ در اداره امور جهان تا به حد هراس انگیزی کاهش یافته است .
محمدعلی_اسلامی_ندوشن
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
🔻دو بافرهنگ، یکی در چین و دیگری در تگزاس، زبان یکدیگر را بهتر می فهمند، تا دو برادر که از فرهنگ بی بهره اند. اگر اداره امور جهان به کسانی که دارای فرهنگ بودند، واگذار می شد بی شک دنیایی غیر از آنچه داریم، می داشتیم . ریشه بسیاری از سو تفاهم ها، بسیاری از اختلافات ها، بی فرهنگی است، چون فرهنگ نباشد، غریزه ها و شهوت ها در رابطه بین بشر و بشر ، حکمفرما می شوند ، غریزه ها و شهوات همواره از سودجویی و خودپرستی پیروی می کنند.
تخصص در رشته ای از رشته های معارف بشری کافی نیست که کسی با فرهنگ شود، فرهنگ ثمره و نتیجه دانش است، نه خود آن: ممکن است در وجود کسی نابارور بماند، مانند ( درخت نر ). با دانشان بی فرهنگ در دنیا کم نبوده اند: و از آن جمله اند همه قاضیان بی اعتنا به حق، همه سیاست مداران بی اعتنا به انسانیت؛ همه دانشوران دیو سیرت.
🔻در همین زندگی روزمره به کسانی برمی خوریم که طبیبی برجسته، ادیبی عالی قدر ، یا مهندسی نام آوراند، اما در نگاه آنان برق آدمیت نیست،
در خلق و شیوه زندگی و سلوک آنان نشانه ای از فرهنگ دیده نمی شود ، اینان دانش را به کار می بندند ، با همان روحیه که نعل بند از فن نعل بندی خود استفاده می کند. برعکس، هستند کسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارد، یا خیلی کم دارند، روح آنان مایه ای از فرهنگ در خود نهفته یعنی به حد تشخیص نیک از بد، صواب از خطا رسیده. در وجود اینان، همان درس های زندگی با آموزش مکتب خانه، یا نصیحت پدر، تبدیل به فرهنگ شده است.
ممکن است دانش بتواند بی کمک فرهنگ بشر را به پیشرفت های شگفت مادی نایل کند، ممکن است یک دانشمند بی فرهنگ نیز از جهتی سودمند واقع شوند، ولی سرانجام چه؟ چنین دانشی برای جامعه پیشرفت می آورد اما حل مشکل نمی آورد. دانش ابرها هستند و فرهنگ باران ، اگر ابر به بارش نیفتد، وجودش ثمربخش نخواهد شد. آیا جامعه با فرهنگ بدان معناست که همه افراد آن از نعمت سواد برخوردار باشند؟ نه، سواد همان گونه که اشاره شد، مواد خام فرهنگ است، نه خود آن، ولو همه مردم یک کشور به سواد دست یابند، تا زمانی که راهی در وجود آنان بسوی فرهنگ گشوده نشده، تغییر حادث در وضع و روحیه آنان، جزیی و ظاهری خواهد بود، تاثیری در ماهیت زندگی آنان نخواهد داشت حتی گاهی ممکن است اثر سو بنهد. هرگونه سواد دوای درد نیست باید همواره از سواد ثمره و نتیجه ای انتظار داشت .
🔻تجلی فرهنگ در وجود مان آن گونه است که بینش را وسیع تر می کند انسان را نسبت به انسانیت خود آگاه تر می سازد، بینش و لطافت طبع و تساهل را می پروراند، مقامات او در برابر خودپرستی و تعصب و بدگویی می افزاید، خلاصه که شخص انسان تر می شود. روح کاغذ پرستی و دیپلم طلبی بزرگترین ضربه را، در سراسر جهان به فرهنگ زده است. در عوض آنکه به شخصیت شخص توجه شود، به کاغذی توجه می شود که شخص در دست دارد. مثل آستین بهلول، این کاغذ است که بر صدر می نشیند حقوق می گیرد ، مرجعیت دارد، نه خود انسان.
🔻یکی دیگر از دشمن های بزرگ فرهنگ ،" کوره سوادی " و " تحصیل ناقص " دوره عالی است. غالبا بی فرهنگان، در میان کسانی یافت می شوند که معلومات ناقص فرا گرفته اند: همه مطالعه آنان محدود به چند جزوه دانشکده بوده و توانسته اند ورقه ای برای خود دست و پا کنند. اینان چون خود را باسواد می پندارند ، پر شده اند از ادعا و تظاهر و نام خویشتن را " روشنفکر " می گذارند. باسواد نشده اند، در حالی که صفا و سادگی بی سوادی را هم از دست داده اند ، معجون ترشیده ای شده اند که نه سرکه ، سرکه است نه شراب، شراب .
🔻مسئله فرهنگ هم فردی است، هم ملی هم جهانی. بعد از عقب ماندگی و فقر، بزرگ ترین مسئله دنیای امروز، همین مسئله است. صلح و سعادت آینده جهان به همان اندازه که به اقتصاد وابسته است، به فرهنگ نیز متکی است. وقتی همه عوامل موجود ، زور، تهدید، پول و سیاست ، از حل مسائل جهان عاجز ماند، فرهنگ باید پای به میان نهد، اگر گره ها گشودنی بود، سرانجام بدست آن گشوده خواهد شد، اگر گشودنی نبود، دلیل بر آن است که فرهنگ شکست خورده، رمق خود را از دست داده و دخالت مردان با فرهنگ در اداره امور جهان تا به حد هراس انگیزی کاهش یافته است .
محمدعلی_اسلامی_ندوشن
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
A. Khorsand:
جهان پیراست و بی بنیاد / ازین فرهادکش فریاد!
استادان بزرگی را در یکی دو دهه اخیر از دست داده ام؛ فقدان هر کدامشان خلائی است جبران ناکردنی! از رفتن بعضی از آنها قلبم شکسته شد؛ مثل استاد و معلم آموزش و اخلاق مرحوم دکتر علیمحد کاردان! اما رفتن دکتر قانعی راد اندوهی غریب و جانکاه بر جانم انداخته است! سنگینی این کوچ به دیار باقی چنان است که احساس می کنم کاملا فروريخته ام! احساس می کنم ملت پشتوانه فکری و معرفتی خود را از دست داده است! به معنای حقیقی کلمه استاد بود، استغنای طبع داشت؛ مرد بود و منتقد؛ جنسش اصل بود؛ اصلِ اصل! در سال 87 افتخار این را داشتم که کتاب «علوم انسانی و ماهیت تمدن سازی» رامشترکا منتشر کنیم؛ در آن کتاب مبحثی وجود دارد با عنوان «علوم انسانی، ذهن جامعه»؛ ایشان قلبا باور داشت که علوم انسانی مغز و ذهن هدایتگر جامعه است و تمام دشواریها و دشخواریهای ما از خلا این ذهن هدایتگر اجتماعی ناشی می شود. در مبحث «علوم انسانی، ذهن جامعه» به نحو بسیار استادانه ای بین علوم انسانی، جامعه و فرهنگ پل زده است (مانند آثار بسیار ارزنده دیگرش)؛ معتقد بود: تكوين علوم انساني واكنش فكري نخبگان جامعه به چالش نظم و بحرانهاي اجتماعي و واكنش انديشهاي خود جامعه براي دفاع از حدود خود بود و نخبگان فكري تنها حاملان اين واكنش بودند. استاد قانعی راد زحمات و مرارت های زیادی برای علوم انسانی و اجتماعی اين مرز و بوم کشید؛ عاشق ایران و فرهنگ ایرانی بود؛ معتقد بود، نخبه واقعی کسی است که بماند و با شرایط بجنگد نه اینکه دَر برود! به عقیده من، استاد برای علوم انسانی و اجتماعی ایران «ترازی» شده بود؛ خودش به معیاری تبدیل شده بود! سرمایه بی نظیر و بی بدیلی را ازدست داده ایم؛ در هر جلسه ای، هر جا که می خواستیم تني چند از اندیشمندان ممتاز در علوم انسانی و اجتماعی کشور را دعوت کنیم، اولین نفری که به ذهن ما می رسید استاد قانعی راد بود! آخرین باری که با ایشان سعادت گفتگو داشتم، اردیبهشت ماه بود؛ در دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه؛ در جلسه نقد کتاب ارزشمند استاد فراستخواه (که وجود نازنینشان بی بلا و وبی گزند باشد)، با عنوان «گاه وبیگاهی دانشگاه در ایران». در آن جلسه با آن روحیه و طبع طنزی که داشت برگشت به شوخی به من گفت «تو که سوء سابقه پژوهشی خوبی دارید چرا به موسسه .... کمک نمی کنید»! ایشان اهل قلم بود؛ انشاالله که با پیغمبران و صالحان الهی محشور گردد. پایان این سخن با سعدی است! شاید آرامبخش و التیام بخش دلها باشد:
یک چند به کودکی به استاد شدیم؛
یکچند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر خاک شدیم!
با آرزوي بقای عمر برای سایر عزیزان و استادان فرهیخته این مرز و بوم! انشالله
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
جهان پیراست و بی بنیاد / ازین فرهادکش فریاد!
استادان بزرگی را در یکی دو دهه اخیر از دست داده ام؛ فقدان هر کدامشان خلائی است جبران ناکردنی! از رفتن بعضی از آنها قلبم شکسته شد؛ مثل استاد و معلم آموزش و اخلاق مرحوم دکتر علیمحد کاردان! اما رفتن دکتر قانعی راد اندوهی غریب و جانکاه بر جانم انداخته است! سنگینی این کوچ به دیار باقی چنان است که احساس می کنم کاملا فروريخته ام! احساس می کنم ملت پشتوانه فکری و معرفتی خود را از دست داده است! به معنای حقیقی کلمه استاد بود، استغنای طبع داشت؛ مرد بود و منتقد؛ جنسش اصل بود؛ اصلِ اصل! در سال 87 افتخار این را داشتم که کتاب «علوم انسانی و ماهیت تمدن سازی» رامشترکا منتشر کنیم؛ در آن کتاب مبحثی وجود دارد با عنوان «علوم انسانی، ذهن جامعه»؛ ایشان قلبا باور داشت که علوم انسانی مغز و ذهن هدایتگر جامعه است و تمام دشواریها و دشخواریهای ما از خلا این ذهن هدایتگر اجتماعی ناشی می شود. در مبحث «علوم انسانی، ذهن جامعه» به نحو بسیار استادانه ای بین علوم انسانی، جامعه و فرهنگ پل زده است (مانند آثار بسیار ارزنده دیگرش)؛ معتقد بود: تكوين علوم انساني واكنش فكري نخبگان جامعه به چالش نظم و بحرانهاي اجتماعي و واكنش انديشهاي خود جامعه براي دفاع از حدود خود بود و نخبگان فكري تنها حاملان اين واكنش بودند. استاد قانعی راد زحمات و مرارت های زیادی برای علوم انسانی و اجتماعی اين مرز و بوم کشید؛ عاشق ایران و فرهنگ ایرانی بود؛ معتقد بود، نخبه واقعی کسی است که بماند و با شرایط بجنگد نه اینکه دَر برود! به عقیده من، استاد برای علوم انسانی و اجتماعی ایران «ترازی» شده بود؛ خودش به معیاری تبدیل شده بود! سرمایه بی نظیر و بی بدیلی را ازدست داده ایم؛ در هر جلسه ای، هر جا که می خواستیم تني چند از اندیشمندان ممتاز در علوم انسانی و اجتماعی کشور را دعوت کنیم، اولین نفری که به ذهن ما می رسید استاد قانعی راد بود! آخرین باری که با ایشان سعادت گفتگو داشتم، اردیبهشت ماه بود؛ در دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه؛ در جلسه نقد کتاب ارزشمند استاد فراستخواه (که وجود نازنینشان بی بلا و وبی گزند باشد)، با عنوان «گاه وبیگاهی دانشگاه در ایران». در آن جلسه با آن روحیه و طبع طنزی که داشت برگشت به شوخی به من گفت «تو که سوء سابقه پژوهشی خوبی دارید چرا به موسسه .... کمک نمی کنید»! ایشان اهل قلم بود؛ انشاالله که با پیغمبران و صالحان الهی محشور گردد. پایان این سخن با سعدی است! شاید آرامبخش و التیام بخش دلها باشد:
یک چند به کودکی به استاد شدیم؛
یکچند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر خاک شدیم!
با آرزوي بقای عمر برای سایر عزیزان و استادان فرهیخته این مرز و بوم! انشالله
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
https://www.msrt.ir/fa/news/39827/%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
آیین نامه ارتقای استادان دانشگاه ها بازنگری و اصلاح می شود - وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
دکترعبدالرضا باقری قائم مقام وزیرعلوم گفت: کارگروهی در وزارت علوم تشکیل شده که با توجه به نکاتی که مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با...
Forwarded from آینده
اصلی ترین عامل برتری آمریکا بر جهان کدام است!؟
فرید زکریا، تحلیلگر معروف آمریکایی در کتاب "جهان پسا آمریکایی" که در سال 2008 در آمریکا منتشر کرد نظام آموزش عالی آمریکا را اصلی ترین عامل برتری آمریکا در جهان میداند و مینویسد:
🌅"آموزش عالی ، بهترین صنعت آمریکا در جهان است. آمریکا با پنج درصد جمعیت دنیا، در صحنه آموزش عالی برتری مطلق دارد و 68 درصد از پنجاه دانشگاه برتر جهان متعلق به این کشور است مزیت آمریکا در هیچ حوزه دیگری تا این حد قاطع نیست. آمریکا 2/6 درصد از تولید ناخالص خود را صرف سرمایه گذاری بر روی آموزش عالی میکند ، این در حالی است که اروپا 1/2 درصد و ژاپن 1/1 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف آموزش عالی میکنند .
🌅از سوی دیگر ، آمریکا جذاب ترین مقصد برای دانشجویان خارجی است تا جایی که 30 درصد کل دانشجویان خارجی در جهان در آمریکا تحصیل میکنند . اما سیستم آموزشی امریکا چه تفاوتی با دیگر سیستم های آموزشی در دنیا دارد !!؟
🌅نظام آموزشی آمریکا سخت گیری چندانی در مورد حفظ کردن دروس ندارد بلکه در پرورش قابلیت های نقادی ذهن ، که لازمه موفقیت در زندگی است ، عملکرد برجسته ای دارد . سایر نظامهای آموزشی امتحان پس دادن یاد میدهند !!، در حالی که سیستم آموزشی آمریکا ، تفکر کردن را می آموزد .!!
🌅چنین کیفیتی روشن میکند که چرا آمریکا در این حد ، مخترع و ماجراجو و خطر پذیر تربیت میکند !!
🌅در آمریکا، مردم این امکان را می یابند که جسارت بورزند!! ، چالشگر قدرت باشند !!، زمین بخورند و دوباره به پا خیزند!! . این آمریکاست ونه ژاپن که دهها برنده جایزه نوبل پرورش داده است !!.
🌅وزیر آموزش عالی سنگاپور در تشریح تفاوت بین نظام آموزشی کشورش با آمریکا چنین می گوید :
👈🏻"ما هر دو به شایسته سالاری پای بندیم . در امریکا به شایسته سالاری استعدادها بها میدهند و در سنگاپور به شایسته سالاری در آزمونها!! .
👈🏻در آمریکا راه حداکثر بهره برداری از استعدادهای انسانها را میدانند!!.خلاقیت ، کنجکاوی ماجراجویی و بلند نظری ، همه از شاخصه های سیستم آموزشی آمریکاست!! ...
🌅" ژاپن اخیرا کوشیده است تا با حذف کلاسهای اجباری روز شنبه و افزودن بر ساعات مطالعات عمومی که شاگردان و آموزگاران میتوانند در آن علایق خاص خود را دنبال کنند انعطاف پذیری نظام آموزشی خود را ارتقا بخشد .
🌅فرهنگ آمریکا ، مشکل گشایی ، پرسش گرایی در برابر قدرت و نو اندیشی را ارج می نهد و به آن بال و پر میدهد . انسانها را برای شکست خوردن آزاد میگذارد!! و سپس فرصتهای دوباره و سه باره در اختیار آنها قرار میدهد این فرهنگ ، مشوق انسانهای خود جوش و استثنایی است !!.
🌅اینها همه عوامل پایین به بالا هستند و امریه های دولتی از خلق آن عاجزند!!."
جهان پسا امریکایی
فرید زکریا https://t.me/A_pajhohi
فرید زکریا، تحلیلگر معروف آمریکایی در کتاب "جهان پسا آمریکایی" که در سال 2008 در آمریکا منتشر کرد نظام آموزش عالی آمریکا را اصلی ترین عامل برتری آمریکا در جهان میداند و مینویسد:
🌅"آموزش عالی ، بهترین صنعت آمریکا در جهان است. آمریکا با پنج درصد جمعیت دنیا، در صحنه آموزش عالی برتری مطلق دارد و 68 درصد از پنجاه دانشگاه برتر جهان متعلق به این کشور است مزیت آمریکا در هیچ حوزه دیگری تا این حد قاطع نیست. آمریکا 2/6 درصد از تولید ناخالص خود را صرف سرمایه گذاری بر روی آموزش عالی میکند ، این در حالی است که اروپا 1/2 درصد و ژاپن 1/1 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف آموزش عالی میکنند .
🌅از سوی دیگر ، آمریکا جذاب ترین مقصد برای دانشجویان خارجی است تا جایی که 30 درصد کل دانشجویان خارجی در جهان در آمریکا تحصیل میکنند . اما سیستم آموزشی امریکا چه تفاوتی با دیگر سیستم های آموزشی در دنیا دارد !!؟
🌅نظام آموزشی آمریکا سخت گیری چندانی در مورد حفظ کردن دروس ندارد بلکه در پرورش قابلیت های نقادی ذهن ، که لازمه موفقیت در زندگی است ، عملکرد برجسته ای دارد . سایر نظامهای آموزشی امتحان پس دادن یاد میدهند !!، در حالی که سیستم آموزشی آمریکا ، تفکر کردن را می آموزد .!!
🌅چنین کیفیتی روشن میکند که چرا آمریکا در این حد ، مخترع و ماجراجو و خطر پذیر تربیت میکند !!
🌅در آمریکا، مردم این امکان را می یابند که جسارت بورزند!! ، چالشگر قدرت باشند !!، زمین بخورند و دوباره به پا خیزند!! . این آمریکاست ونه ژاپن که دهها برنده جایزه نوبل پرورش داده است !!.
🌅وزیر آموزش عالی سنگاپور در تشریح تفاوت بین نظام آموزشی کشورش با آمریکا چنین می گوید :
👈🏻"ما هر دو به شایسته سالاری پای بندیم . در امریکا به شایسته سالاری استعدادها بها میدهند و در سنگاپور به شایسته سالاری در آزمونها!! .
👈🏻در آمریکا راه حداکثر بهره برداری از استعدادهای انسانها را میدانند!!.خلاقیت ، کنجکاوی ماجراجویی و بلند نظری ، همه از شاخصه های سیستم آموزشی آمریکاست!! ...
🌅" ژاپن اخیرا کوشیده است تا با حذف کلاسهای اجباری روز شنبه و افزودن بر ساعات مطالعات عمومی که شاگردان و آموزگاران میتوانند در آن علایق خاص خود را دنبال کنند انعطاف پذیری نظام آموزشی خود را ارتقا بخشد .
🌅فرهنگ آمریکا ، مشکل گشایی ، پرسش گرایی در برابر قدرت و نو اندیشی را ارج می نهد و به آن بال و پر میدهد . انسانها را برای شکست خوردن آزاد میگذارد!! و سپس فرصتهای دوباره و سه باره در اختیار آنها قرار میدهد این فرهنگ ، مشوق انسانهای خود جوش و استثنایی است !!.
🌅اینها همه عوامل پایین به بالا هستند و امریه های دولتی از خلق آن عاجزند!!."
جهان پسا امریکایی
فرید زکریا https://t.me/A_pajhohi
Forwarded from دکتر مهدی گلشنی
📜 پویش حمایت از دکتر مهدی گلشنی
✍️ حمایت از تداوم بهرهمندی از دکتر مهدی گلشنی، استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف و چهره ماندگار فیزیک خطاب به وزیر محترم علوم
🖌حمایت کنید:
fa.petitions24.com/dr_golshani
✍️ حمایت از تداوم بهرهمندی از دکتر مهدی گلشنی، استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف و چهره ماندگار فیزیک خطاب به وزیر محترم علوم
🖌حمایت کنید:
fa.petitions24.com/dr_golshani
ما مثل نیجریه و کشورهای آفریقایی میشویم!؟
استاد مهدی محقق (برنامه شوکران)
🔻 نظام علمی ما نظام غیرپویا است. به علت اینکه از فرنگیها یاد گرفتیم درسها را واحدی کنیم.
🔻 چندین سال در مدرسه علمیه نواب معمم بودم و هر روز چشممان به استادهایمان میافتاد و ارتباط ما، ارتباط پدر و فرزند بود ولی در نظام جدید میبینیم شاگرد میخواهد یک سؤال از استاد بکند، استاد میگوید من وقت ندارم و رها میکند! علم در همچین محیطی زایندگی پیدا نمیکند.
🔻 در اروپا تا وقتیکه استاد خودش میتواند درس بدهد ولو اینکه با ویلچر او را به دانشگاه بیاوردند از او استفاده میکنند. ولی اینجا یک استاد را بازنشسته میکنند! خود من از وقتی بازنشسته شدم 30 سال تدریس کردم. در دانشگاه مکگیل کانادا و در دانشگاه بینالمللی مالزی و آکسفورد درس دادم. چرا باید در مملکت خودمان ما را محروم کنند؟
🔻 متأسفانه سنت مملکت ما این هست که «أُولو الفضلِ، فی أوطانهم، غرباءُ» صاحبان فضل در وطن خود غریب هستند. من عضو فرهنگستان مصر هستم!
🔻 به جای تشویق، بیمهریهای زیادی دیدم. مثلاً بعد از انقلاب گفتند دکتر محقق در خارج از ایران، اسلام آریامهری درس داده است! در حالی که کتاب حاج ملاهادی سبزواری را با کمک ایزوتسو ترجمه کردیم و در نیویورک چاپ شد؛ بعد از 800 سال، این اولین کتابی بود که از عالم اسلام به غرب رفت.
🔻 محمدبنزکریای رازی میگوید: «سر اینکه متاخرین باسوادتر از متقدمین هستند، این است که متاخرین «علم گذشته» را یاد میگیرند و یک چیزی بر آن میافزایند و سرّ پیشرفت علوم، همین است.» اما متاسفانه [در ایران کنونی] ما هر دانشمندی که از دنیا میرود - اعم از اینکه روحانی باشد یا استاد دانشگاه – میگوییم دیگر جانشینی برای او نیست!
🔻 این نقیصه ما را با خطر و بحران فراموشی حکمت مواجه نخواهد کرد؟ چرا. استاد فروزانفر که استاد خود ما بود، یا استاد جلالالدین همایی زمانی که از این دنیا رفتند، دیگر جانشینی نداشتند، در حالی که باید جانشین داشته باشند و جانشینشان باید چیزی هم بر علم آنان اضافه کند تا علم دائما در ترقی و تزاید باشد. بحران جانشینی عالمان، چشمانداز خطرناکی است.
🔻 مملکتی که بزرگترین دانشمندان را در تمام علوم تربیت میکرده، یکمرتبه راکد میشود و اولیای علمی آن باید این را در نظر داشته باشند. این یعنی چه که کشور ما به لحاظ علمی تبدیل بشود به بیابانی بیآب و علف؛ مثل نیجریه و کشورهای آفریقایی.
🔻 دچار ضعف و خودباختگی در برابر فرهنگ غربی هستیم. باید به میراث اصیل گذشته توجه کنیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پویش ملی دوباره دانشگاه
استاد مهدی محقق (برنامه شوکران)
🔻 نظام علمی ما نظام غیرپویا است. به علت اینکه از فرنگیها یاد گرفتیم درسها را واحدی کنیم.
🔻 چندین سال در مدرسه علمیه نواب معمم بودم و هر روز چشممان به استادهایمان میافتاد و ارتباط ما، ارتباط پدر و فرزند بود ولی در نظام جدید میبینیم شاگرد میخواهد یک سؤال از استاد بکند، استاد میگوید من وقت ندارم و رها میکند! علم در همچین محیطی زایندگی پیدا نمیکند.
🔻 در اروپا تا وقتیکه استاد خودش میتواند درس بدهد ولو اینکه با ویلچر او را به دانشگاه بیاوردند از او استفاده میکنند. ولی اینجا یک استاد را بازنشسته میکنند! خود من از وقتی بازنشسته شدم 30 سال تدریس کردم. در دانشگاه مکگیل کانادا و در دانشگاه بینالمللی مالزی و آکسفورد درس دادم. چرا باید در مملکت خودمان ما را محروم کنند؟
🔻 متأسفانه سنت مملکت ما این هست که «أُولو الفضلِ، فی أوطانهم، غرباءُ» صاحبان فضل در وطن خود غریب هستند. من عضو فرهنگستان مصر هستم!
🔻 به جای تشویق، بیمهریهای زیادی دیدم. مثلاً بعد از انقلاب گفتند دکتر محقق در خارج از ایران، اسلام آریامهری درس داده است! در حالی که کتاب حاج ملاهادی سبزواری را با کمک ایزوتسو ترجمه کردیم و در نیویورک چاپ شد؛ بعد از 800 سال، این اولین کتابی بود که از عالم اسلام به غرب رفت.
🔻 محمدبنزکریای رازی میگوید: «سر اینکه متاخرین باسوادتر از متقدمین هستند، این است که متاخرین «علم گذشته» را یاد میگیرند و یک چیزی بر آن میافزایند و سرّ پیشرفت علوم، همین است.» اما متاسفانه [در ایران کنونی] ما هر دانشمندی که از دنیا میرود - اعم از اینکه روحانی باشد یا استاد دانشگاه – میگوییم دیگر جانشینی برای او نیست!
🔻 این نقیصه ما را با خطر و بحران فراموشی حکمت مواجه نخواهد کرد؟ چرا. استاد فروزانفر که استاد خود ما بود، یا استاد جلالالدین همایی زمانی که از این دنیا رفتند، دیگر جانشینی نداشتند، در حالی که باید جانشین داشته باشند و جانشینشان باید چیزی هم بر علم آنان اضافه کند تا علم دائما در ترقی و تزاید باشد. بحران جانشینی عالمان، چشمانداز خطرناکی است.
🔻 مملکتی که بزرگترین دانشمندان را در تمام علوم تربیت میکرده، یکمرتبه راکد میشود و اولیای علمی آن باید این را در نظر داشته باشند. این یعنی چه که کشور ما به لحاظ علمی تبدیل بشود به بیابانی بیآب و علف؛ مثل نیجریه و کشورهای آفریقایی.
🔻 دچار ضعف و خودباختگی در برابر فرهنگ غربی هستیم. باید به میراث اصیل گذشته توجه کنیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پویش ملی دوباره دانشگاه
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
▪️وزارت علوم مانع تحقیر ما در دنیا شود!
▪️دکتر غلامحسین ریاضی- رئیس دپارتمان بیوشیمی ibb دانشگاه تهران
▪️برگرفته از گفتگو با تابناک
🔻در حال حاضر، جامعه علمی کشورمان در دنیا به دو شکل تحقیر میشود: یا اعتبار علمی ما را به دلیل فرسوده بودن تجهیرات آزمایشگاهها پایین ارزیابی میکنند و مقالاتمان را چاپ نمیکنند، یا اینکه به سختی زیر بار چاپ آنها در ژورنالها میروند.
🔻وزارت علوم به جای لیست سیاه، نشریه دایر کند. وزارت علوم میتواند ژورنال داخلی معتبری با داوران خارجی تعیین کند تا دانشجویان ملزم نباشند در ژورنالهای آمریکایی و اروپایی مقاله ارایه کنند. همچنین قانون سنوات ظلم به دانشجویان است و مطلوب دانشگاهها هم نیست. دانشجو به من میگوید از ترس سنوات و اخراج از دانشگاه شبها خوابم نمیبرد، زیرا به پایان کار تحقیقاتی رسیده، ولی ممکن است از دانشگاه اخراج شود.
🔻مدیران یکی از شرکتهای انتشاراتی بعد از بازدید از آزمایشگاههای دانشگاه تهران، اعلام کردند که دیگر نمیتوانیم مقالات شما را چاپ کنیم، زیرا دستگاههای آزمایشگاههای دانشگاه تهران، آنقدر قدیمی است که قابلیت شناسایی دقیق از سابجکت را ندارد و در نتیجه، تمام دیتاهای شما با نوعی خطا همراه است و نتایجی که از این خطاها میگیرید، از اصل مسأله [مورد پژوهش] بزرگتر است.
🔻پنجاه سال است که در دانشگاه تهران از سانتریفوژ "بکمن" استفاده میشود که شاید این دستگاهها برای موزه علوم گزینه مناسبی باشند.
🔻یکی از مشکلات ما با شرکتها این است که از ابتدای تحریمها مواد قلابی به ما میدهند. آنها مواد را از پاکستان میآورند و با گچ مخلوط میکنند و به آزمایشگاههای ما میدهند.
🔻ضوابط و شرایط پرداخت گرنت را به ۲۰ سال پیش برگردانید. زمان مرحوم هاشمی، گرنت هر دانشجوی دکترا یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بود که این رقم اکنون به یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان رسیده که ناکافی است.
🔻شرایط نامطلوب که اگر نگوییم به توقف رشد علمی کشور منجر شده یا خواهد شد، دورنمایی تاریک در این خصوص ترسیم میکند و آسیبهای فراوانی به دنبال خواهد داشت.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پویش ملی دوباره دانشگاه
▪️دکتر غلامحسین ریاضی- رئیس دپارتمان بیوشیمی ibb دانشگاه تهران
▪️برگرفته از گفتگو با تابناک
🔻در حال حاضر، جامعه علمی کشورمان در دنیا به دو شکل تحقیر میشود: یا اعتبار علمی ما را به دلیل فرسوده بودن تجهیرات آزمایشگاهها پایین ارزیابی میکنند و مقالاتمان را چاپ نمیکنند، یا اینکه به سختی زیر بار چاپ آنها در ژورنالها میروند.
🔻وزارت علوم به جای لیست سیاه، نشریه دایر کند. وزارت علوم میتواند ژورنال داخلی معتبری با داوران خارجی تعیین کند تا دانشجویان ملزم نباشند در ژورنالهای آمریکایی و اروپایی مقاله ارایه کنند. همچنین قانون سنوات ظلم به دانشجویان است و مطلوب دانشگاهها هم نیست. دانشجو به من میگوید از ترس سنوات و اخراج از دانشگاه شبها خوابم نمیبرد، زیرا به پایان کار تحقیقاتی رسیده، ولی ممکن است از دانشگاه اخراج شود.
🔻مدیران یکی از شرکتهای انتشاراتی بعد از بازدید از آزمایشگاههای دانشگاه تهران، اعلام کردند که دیگر نمیتوانیم مقالات شما را چاپ کنیم، زیرا دستگاههای آزمایشگاههای دانشگاه تهران، آنقدر قدیمی است که قابلیت شناسایی دقیق از سابجکت را ندارد و در نتیجه، تمام دیتاهای شما با نوعی خطا همراه است و نتایجی که از این خطاها میگیرید، از اصل مسأله [مورد پژوهش] بزرگتر است.
🔻پنجاه سال است که در دانشگاه تهران از سانتریفوژ "بکمن" استفاده میشود که شاید این دستگاهها برای موزه علوم گزینه مناسبی باشند.
🔻یکی از مشکلات ما با شرکتها این است که از ابتدای تحریمها مواد قلابی به ما میدهند. آنها مواد را از پاکستان میآورند و با گچ مخلوط میکنند و به آزمایشگاههای ما میدهند.
🔻ضوابط و شرایط پرداخت گرنت را به ۲۰ سال پیش برگردانید. زمان مرحوم هاشمی، گرنت هر دانشجوی دکترا یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بود که این رقم اکنون به یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان رسیده که ناکافی است.
🔻شرایط نامطلوب که اگر نگوییم به توقف رشد علمی کشور منجر شده یا خواهد شد، دورنمایی تاریک در این خصوص ترسیم میکند و آسیبهای فراوانی به دنبال خواهد داشت.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پویش ملی دوباره دانشگاه
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from تحلیل اجتماعی (shafagh)
ارتقای زودرس و استادی نارس
✍ دکتر_آیت_میرزایی
موسسات آموزش عالی در ایران بیش از آنکه به استادی این و آن نیاز داشته باشند، به پاسداشت حقیقتجویی بهمثابه غایت علم نیازمندند. اما رواج علمبازی به شیوه جویندگان استادی، به غایت از این حقیقتجویی فاصله دارد. «هشت سال برای خودم فرصت گذاشتهام که از درجه استادیاری به استادی برسم»، این بخشی از سخنان یک عضو هیات علمی در یکی از دانشگاههای ایران در آغاز بازی استاد شدن بود. این تازهکارِ جوینده استادی، به امید استاد شدن همه را داشت، همه جا بود. هرجا سفره امتیازآوری پهن بود، بر سر آن بود. آییننامههای وزارت علوم را از بر بود. امتیازات مدیریتی، فرهنگی، علمی و... همه را میدانست. او که از هر شگردی برای استاد شدن بهره میبرد، هیچ پست ربط و بیربطی را در نمی کرد. می گفت: «اگر استادی را بگیری همه مزایا به سوی تو میآیند. اما استادیار باشی نه پایاننامه میتوانی بگیری نه کلاسِ در خوری، نه پستی و مقامی، هرچند از نظر علمی قوی باشی»، پس هر طور میتوانی باید «زود استاد شوی.» از خوشاقبالی، دولتش یار بود و با فراهم آمدن اسباب قدرت و کسب مدیریت بر شتاب استاد شدن افزود و از بهره انتصابی مدیریت سود فراوان برد. عضو همه نوع کمیسیون، شورا و هیاتی شد. خیلی زود بر کرسی ریاست نشست و ارتقای خودش و دیگران را مدیریت میکرد. نامش بر پایان هر نامهای بود. مجلهای راهاندازی کرد، خودش شد سردبیرش. سپس مجله دوم را و عضو تحریریه مجلات دیگر هم شد. همهچیز مینوشت، همه جا مینوشت. البته به مدد دانشجویان بیمزد و مواجب. در راهنمایی، مشاوره و داوری پایاننامهها حد و مرزی نمیشناخت. خوب میدانست هر پایاننامه مزایای مادی و معنوی وافری دارد. هر دانشجویی موظف بود مقالهای را با رعایت اولویت، مزین به نام وی کند وگرنه اذن دفاع نمییافت. به مدد تعهدنامهها و آییننامهها، دانشجو موظف بود ایدههایش را به نام استاد راهنما به عنوان مالک اصلی (نویسنده اول) مقاله چاپ کند. باران امتیاز بود که از هر سو بر جوینده استادی باریدن گرفت. جوینده استادی کثیرالانتشار بود، اما کم مطالعه. گذر به استادی، فرصتی برای مطالعه و آموختن باقی نمیگذاشت و پروژه استاد شدن همه وقت وی را میگرفت تا اینکه بالاخره زودتر از برنامهاش «گذر از استادیاری به استادی را کمی بالاتر از 40سالگی جشن گرفت.» آنچه آمد روایتی مختصر از شیوه خاص گذر به استادی در مراکز آموزش عالی ایران در روزگار ماست. روایتی از «ارتقای زودرس و استادی نارس.» روایتی که در هر موسسه آموزشی و پژوهشی بیش و کم وجود دارد. توشه این راه «شعبدهبازی با آییننامههای ارتقا»ی وزارت علوم و کمی «بند و بست» بوروکراتیک و داشتن روحیه فرصتطلبی و مصلحتبینی است. نباید فراموش کرد که همنشینی با قدرت و نشستن بر مسند مدیریت و ریاست بر شتاب «ارتقای زودرس» و نیل به «استادی نارس» میافزاید. پایان این راه، تولید استادانی اغلب نارس است. در این راه، استاد شدن هدف اصلی و حقیقتجویی هدف فرعی است. در این راه بازی با علم تا جایی ارزش دارد که به کار استاد شدن آید. اگرچه استاد میشوی اما صاحبنظر نمیشوی. بیدلیل نیست که بر خیل استادان افزوده میشود اما صاحبنظر نداریم. اما راه دیگری هم هست و البته همواره جویندگانی داشته است و آن راه جویندگان علم با هدف حقیقتجویی است؛ راهی سخت، دشوار و ناهموار با پیچیدگیهای خاص خود. غایت این مسیر ارتقا نیست، انتهای این مسیر روشن نیست. جشن پایانی هم ندارد، چون پایانی ندارد. در این مسیر میل به حقیقتجویی مجالی برای استاد شدن یا میل به قدرت و کسب مدیریت باقی نمیگذارد. استادی موضوعی فرعی است که اگر محقق شود همراه با پختگی، شایستگی و احترام در میان اجتماع علمی است. اگر ارتقایی هم باشد ماهیتا با ارتقای علمی از طریق بند و بست و همنشینی با قدرت و نشستن بر مسند مدیریت و ریاست و بازی با آییننامهها متفاوت است. هستند کسانی که حقیقتجویی را فدای مصلحتبینی و فرصتطلبی نمیکنند. آکادمی ایرانی باید میدان تعامل این پویندگان حقیقت باشد نه میدان بازی آن جویندگان استادی. بخشی از این بازی سراسری ارتقای زودرس استادان نارس در نظام آموزش عالی ما ناشی از تمرکزگرایی شدید در وزارت علوم و فقدان استقلال نهادهای علمی و نقش تسهیلکننده همین آییننامههای فراگیر ارتقا در وزارت علوم است. در این بازی استاد شدن، نباید نقش آییننامههای ارتقای وزارت علوم را نادیده گرفت. تمرکز منابع، فرصتها و مزایا در رتبه استادی بر میل به این بازی افزوده است. اکنون بازی استادشدن به یک بازی سراسری و فراگیر در همه مراکز آموزشی و پژوهشی ایران تبدیل شده است. در این راه جویندگان استادی، «غایت علم» یعنی «حقیقتجویی» را وانهادهاند.
http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
✍ دکتر_آیت_میرزایی
موسسات آموزش عالی در ایران بیش از آنکه به استادی این و آن نیاز داشته باشند، به پاسداشت حقیقتجویی بهمثابه غایت علم نیازمندند. اما رواج علمبازی به شیوه جویندگان استادی، به غایت از این حقیقتجویی فاصله دارد. «هشت سال برای خودم فرصت گذاشتهام که از درجه استادیاری به استادی برسم»، این بخشی از سخنان یک عضو هیات علمی در یکی از دانشگاههای ایران در آغاز بازی استاد شدن بود. این تازهکارِ جوینده استادی، به امید استاد شدن همه را داشت، همه جا بود. هرجا سفره امتیازآوری پهن بود، بر سر آن بود. آییننامههای وزارت علوم را از بر بود. امتیازات مدیریتی، فرهنگی، علمی و... همه را میدانست. او که از هر شگردی برای استاد شدن بهره میبرد، هیچ پست ربط و بیربطی را در نمی کرد. می گفت: «اگر استادی را بگیری همه مزایا به سوی تو میآیند. اما استادیار باشی نه پایاننامه میتوانی بگیری نه کلاسِ در خوری، نه پستی و مقامی، هرچند از نظر علمی قوی باشی»، پس هر طور میتوانی باید «زود استاد شوی.» از خوشاقبالی، دولتش یار بود و با فراهم آمدن اسباب قدرت و کسب مدیریت بر شتاب استاد شدن افزود و از بهره انتصابی مدیریت سود فراوان برد. عضو همه نوع کمیسیون، شورا و هیاتی شد. خیلی زود بر کرسی ریاست نشست و ارتقای خودش و دیگران را مدیریت میکرد. نامش بر پایان هر نامهای بود. مجلهای راهاندازی کرد، خودش شد سردبیرش. سپس مجله دوم را و عضو تحریریه مجلات دیگر هم شد. همهچیز مینوشت، همه جا مینوشت. البته به مدد دانشجویان بیمزد و مواجب. در راهنمایی، مشاوره و داوری پایاننامهها حد و مرزی نمیشناخت. خوب میدانست هر پایاننامه مزایای مادی و معنوی وافری دارد. هر دانشجویی موظف بود مقالهای را با رعایت اولویت، مزین به نام وی کند وگرنه اذن دفاع نمییافت. به مدد تعهدنامهها و آییننامهها، دانشجو موظف بود ایدههایش را به نام استاد راهنما به عنوان مالک اصلی (نویسنده اول) مقاله چاپ کند. باران امتیاز بود که از هر سو بر جوینده استادی باریدن گرفت. جوینده استادی کثیرالانتشار بود، اما کم مطالعه. گذر به استادی، فرصتی برای مطالعه و آموختن باقی نمیگذاشت و پروژه استاد شدن همه وقت وی را میگرفت تا اینکه بالاخره زودتر از برنامهاش «گذر از استادیاری به استادی را کمی بالاتر از 40سالگی جشن گرفت.» آنچه آمد روایتی مختصر از شیوه خاص گذر به استادی در مراکز آموزش عالی ایران در روزگار ماست. روایتی از «ارتقای زودرس و استادی نارس.» روایتی که در هر موسسه آموزشی و پژوهشی بیش و کم وجود دارد. توشه این راه «شعبدهبازی با آییننامههای ارتقا»ی وزارت علوم و کمی «بند و بست» بوروکراتیک و داشتن روحیه فرصتطلبی و مصلحتبینی است. نباید فراموش کرد که همنشینی با قدرت و نشستن بر مسند مدیریت و ریاست بر شتاب «ارتقای زودرس» و نیل به «استادی نارس» میافزاید. پایان این راه، تولید استادانی اغلب نارس است. در این راه، استاد شدن هدف اصلی و حقیقتجویی هدف فرعی است. در این راه بازی با علم تا جایی ارزش دارد که به کار استاد شدن آید. اگرچه استاد میشوی اما صاحبنظر نمیشوی. بیدلیل نیست که بر خیل استادان افزوده میشود اما صاحبنظر نداریم. اما راه دیگری هم هست و البته همواره جویندگانی داشته است و آن راه جویندگان علم با هدف حقیقتجویی است؛ راهی سخت، دشوار و ناهموار با پیچیدگیهای خاص خود. غایت این مسیر ارتقا نیست، انتهای این مسیر روشن نیست. جشن پایانی هم ندارد، چون پایانی ندارد. در این مسیر میل به حقیقتجویی مجالی برای استاد شدن یا میل به قدرت و کسب مدیریت باقی نمیگذارد. استادی موضوعی فرعی است که اگر محقق شود همراه با پختگی، شایستگی و احترام در میان اجتماع علمی است. اگر ارتقایی هم باشد ماهیتا با ارتقای علمی از طریق بند و بست و همنشینی با قدرت و نشستن بر مسند مدیریت و ریاست و بازی با آییننامهها متفاوت است. هستند کسانی که حقیقتجویی را فدای مصلحتبینی و فرصتطلبی نمیکنند. آکادمی ایرانی باید میدان تعامل این پویندگان حقیقت باشد نه میدان بازی آن جویندگان استادی. بخشی از این بازی سراسری ارتقای زودرس استادان نارس در نظام آموزش عالی ما ناشی از تمرکزگرایی شدید در وزارت علوم و فقدان استقلال نهادهای علمی و نقش تسهیلکننده همین آییننامههای فراگیر ارتقا در وزارت علوم است. در این بازی استاد شدن، نباید نقش آییننامههای ارتقای وزارت علوم را نادیده گرفت. تمرکز منابع، فرصتها و مزایا در رتبه استادی بر میل به این بازی افزوده است. اکنون بازی استادشدن به یک بازی سراسری و فراگیر در همه مراکز آموزشی و پژوهشی ایران تبدیل شده است. در این راه جویندگان استادی، «غایت علم» یعنی «حقیقتجویی» را وانهادهاند.
http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
Telegram
تحلیل اجتماعی
http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
Forwarded from دکتر نعمت الله فاضلی
@DrNematallahFazeli
👥 گفتگوی دکتر نعمت الله فاضلی و دکتر آیت اللهی با موضوع
🔸 چگونگی تعاملات جهانی ایران در زمینه علم🔸
✅ شبکه چهار سیما، برنامه زاویه
✅ امشب (یازدهم مهرماه 97)، ساعت 21:15
https://www.instagram.com/p/BodwBcnB-q_/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=n58i90y8dj46
👥 گفتگوی دکتر نعمت الله فاضلی و دکتر آیت اللهی با موضوع
🔸 چگونگی تعاملات جهانی ایران در زمینه علم🔸
✅ شبکه چهار سیما، برنامه زاویه
✅ امشب (یازدهم مهرماه 97)، ساعت 21:15
https://www.instagram.com/p/BodwBcnB-q_/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=n58i90y8dj46
Instagram
کانال رسمی دکتر نعمت اله فاضلی
گفتگوي دكتر نعمت الله فاضلي و دكتر آيت اللهي، امشب، برنامه زاويه
Forwarded from حامیان علیه تقلب و فریب علمی
✅به علت گسترش بیرویه رشتههای دانشگاهی وافزایش فارغالتحصیلان بیکار ،بازار رشتههای حقوق ،کودک یاری، مامایی، روانشناسی، زمین شناسی جغرافیا و... اشباع شدهاند
🔶سیدمحمدجواد ابطحی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با اشاره به سوال خود از وزیر علوم، تحقیقات و فناوری که در دستور کار صحن علنی مجلس قرار گرفته است، گفت: سوال مشترک من از وزیر علوم در خصوص گسترش بیرویه رشتههای دانشگاهی بدون توجه به بازار کار است.
🔹گسترش رشتههای دانشگاهی؛ افزایش فارغالتحصیلان بیکار
بسیاری از رشتههای دانشگاهی بدون توجه به نیاز بازار کار گسترش پیدا کردهاند در حالیکه این عملکرد باعث افزایش فارغالتحصیلان بیکار در سالهای اخیر شده است.
🔹بیکار ماندن دانشگاهرفتهها پیامد اجرای سیاستها و برنامههای اشتباه دستگاههای ذیربط
مساله بیکار ماندن دانشگاهرفتهها مربوط به امروز و دیروز نیست، بلکه پیامد اجرای سیاستها و برنامههای اشتباه دستگاههای ذیربط در طول دهههای گذشته است که ثمره چنین نگرش و اقداماتی، ایجاد جمعیت بیشماری از جوانان دختر و پسر است که چند سال از عمر ارزشمند جوانیشان را به امید ساختن آینده بهتر از لحاظ شغلی و موقعیت اجتماعی در دانشگاهها و موسسات مختلف آموزشی سپری کردهاند و هماکنون که وارد جامعه شده اند نمیتوانند در مشاغل مرتبط با رشتههای دانشگاهی خود مشغول شوند.
🔹 توسعه دانشگاهها ضرورت ندارد
گسترش واحدهای دانشگاههای آزاد، علمی کاربردی، پیام نور و غیر انتفاعی باعث افزایش تعداد فارغ التحصیلان بیکار شد
این نماینده مردم در مجلس با بیان اینکه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تحت فشارهای وارد شده با به کارگیری سیاستهای غلط بدون توجه به نیازهای بازار کار و جامعه رشتههای دانشگاهی را گسترش داد، خاطرنشان کرد: گسترش واحدهای دانشگاههای آزاد، علمی کاربردی، پیام نور و غیر انتفاعی باعث افزایش تعداد فارغ التحصیلان بیکار شد.
🔹بازار رشتههای کودک یاری، مامایی، روانشناسی، حقوق، زمین شناسی جغرافیا و... اشباع شدهاند
بازار رشتههای کودک یاری، مامایی، روانشناسی، حقوق، زمین شناسی جغرافیا و... اشباع شدهاند و کشش دانشجو بیشتر را ندارد، استخدام در بخش دولتی ممنوع است و بخش خصوص نیز به دلیل رکورد اقتصادی توانایی جذب فارغالتحصیلان را ندارد.
🔹اجرای طرح آمایش آموزشی عالی میتواند در کاهش تعداد فارغ التحصیلان بیکار نقش موثری دارد
اجرای طرح آمایش آموزشی عالی میتواند در کاهش تعداد فارغ التحصیلان بیکار نقش موثری دارد اگرچه براساس گزارشهای ارائه شده توسط معاون آموزشی وزارت علوم این طرح در سالهای اخیر در حال اجرا است اما بهتر است در این مسیر از نظرات کارشناسان مرکز پژوهش ها نیز استفاده شود.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ادامه داد: بیکاری فارغالتحصیلان در سالهای اخیر از اهمیت خاصی برخوردار شده و تبدیل به یک چالش اساسی شده است./خانه ملت
@nofaking
🔶سیدمحمدجواد ابطحی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با اشاره به سوال خود از وزیر علوم، تحقیقات و فناوری که در دستور کار صحن علنی مجلس قرار گرفته است، گفت: سوال مشترک من از وزیر علوم در خصوص گسترش بیرویه رشتههای دانشگاهی بدون توجه به بازار کار است.
🔹گسترش رشتههای دانشگاهی؛ افزایش فارغالتحصیلان بیکار
بسیاری از رشتههای دانشگاهی بدون توجه به نیاز بازار کار گسترش پیدا کردهاند در حالیکه این عملکرد باعث افزایش فارغالتحصیلان بیکار در سالهای اخیر شده است.
🔹بیکار ماندن دانشگاهرفتهها پیامد اجرای سیاستها و برنامههای اشتباه دستگاههای ذیربط
مساله بیکار ماندن دانشگاهرفتهها مربوط به امروز و دیروز نیست، بلکه پیامد اجرای سیاستها و برنامههای اشتباه دستگاههای ذیربط در طول دهههای گذشته است که ثمره چنین نگرش و اقداماتی، ایجاد جمعیت بیشماری از جوانان دختر و پسر است که چند سال از عمر ارزشمند جوانیشان را به امید ساختن آینده بهتر از لحاظ شغلی و موقعیت اجتماعی در دانشگاهها و موسسات مختلف آموزشی سپری کردهاند و هماکنون که وارد جامعه شده اند نمیتوانند در مشاغل مرتبط با رشتههای دانشگاهی خود مشغول شوند.
🔹 توسعه دانشگاهها ضرورت ندارد
گسترش واحدهای دانشگاههای آزاد، علمی کاربردی، پیام نور و غیر انتفاعی باعث افزایش تعداد فارغ التحصیلان بیکار شد
این نماینده مردم در مجلس با بیان اینکه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تحت فشارهای وارد شده با به کارگیری سیاستهای غلط بدون توجه به نیازهای بازار کار و جامعه رشتههای دانشگاهی را گسترش داد، خاطرنشان کرد: گسترش واحدهای دانشگاههای آزاد، علمی کاربردی، پیام نور و غیر انتفاعی باعث افزایش تعداد فارغ التحصیلان بیکار شد.
🔹بازار رشتههای کودک یاری، مامایی، روانشناسی، حقوق، زمین شناسی جغرافیا و... اشباع شدهاند
بازار رشتههای کودک یاری، مامایی، روانشناسی، حقوق، زمین شناسی جغرافیا و... اشباع شدهاند و کشش دانشجو بیشتر را ندارد، استخدام در بخش دولتی ممنوع است و بخش خصوص نیز به دلیل رکورد اقتصادی توانایی جذب فارغالتحصیلان را ندارد.
🔹اجرای طرح آمایش آموزشی عالی میتواند در کاهش تعداد فارغ التحصیلان بیکار نقش موثری دارد
اجرای طرح آمایش آموزشی عالی میتواند در کاهش تعداد فارغ التحصیلان بیکار نقش موثری دارد اگرچه براساس گزارشهای ارائه شده توسط معاون آموزشی وزارت علوم این طرح در سالهای اخیر در حال اجرا است اما بهتر است در این مسیر از نظرات کارشناسان مرکز پژوهش ها نیز استفاده شود.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ادامه داد: بیکاری فارغالتحصیلان در سالهای اخیر از اهمیت خاصی برخوردار شده و تبدیل به یک چالش اساسی شده است./خانه ملت
@nofaking
به مناسبت ۱۹ مهر، هفتاد و نهمین زادروز دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
اقتباس از مقالهی «این استاد استثنائی است»، مجلهی اندیشهی پویا نوشتهی دکتر مهدی فیروزیان، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
... او آمیزهای است از هنر، دانش، اخلاق. یا از دیدی دیگر: کوشش (برای آموختن)، روش (برای جستن و یافتن و نقد و بررسی) و منش (برای رفتار فردی و اجتماعی). البته شفیعیکدکنی امروز تنها یک پژوهشگر، استاد دانشگاه یا شاعر نیست. او بهشایستگی به نمادی از فرهنگ و هنر ایران تبدیل شده است و از سرمایههای ملی ماست.
شفیعی کدکنی دورههای آموزشی استثنائیای را گذرانده و طبیعی است که در جایگاه آموزگار هم به گونهای استثنائی رفتار کند. کدام استاد دانشگاهی را میشناسید که هرگز به دبستان و دبیرستان نرفته باشد؟ شفیعی برخلاف ما بهجای اتلاف عمر در یک سیستم آموزشی بیمار و بیجان، از شیوهی آموزشِ ازمیانرفتهی پیشینیان بهره برده و ادبیات عرب و بلاغت اسلامی را در مکتب کسانی چون ادیب نیشابوری آموخته است. تا مرتبهی اجتهاد در حوزههای علمیهی خراسان، با کسب فیض از بزرگانی چون آیتالله هاشم قزوینی، آیتالله حسین سبزواری، آیتالله محمدکاظم دامغانی، تحصیل کرده و در دانشگاه از استادانی مانند فروزانفر و خانلری راز و رمزهای هنر و دانش ادبیات را فراگرفته و درست در روزی که در شهریور 1348 از پایاننامهی دکتری خود دفاع کرده به پیشنهاد همان استادان و با قید «احترامی به فضیلت» به استادی دانشگاه تهران پذیرفته شده است.
شیوهی آموزگاری شفیعی کدکنی بر کتاب و یادداشت استوار نشده است و او مانند استادش فروزانفر، همواره با تکیه بر حافظهای حیرتانگیز با دستِ خالی (ولی در اصل با دستِ پر) به کلاس میرود. هنگام درس گفتن، حتی در همین سن، بیشتر میایستد. از دانشجویان میخواهد که بپرسند و او درس خود را در چهارچوبِ پاسخ به آنان میدهد. هرچه بیشتر بپرسید بیشتر بهره خواهید برد. با اینکه به معنی واقعی کلمه «علامه» است و کمتر پیش میآید چیزی را حتی در جزئیترین مسائل نداند، از گفتنِ «نمیدانم» نمیهراسد.
استاد ما یادگاری زنده از روزگاری است که دانش و دانشگاه هنوز شأنی داشت. امروز با گسترش کمّی دانشگاهها و افزایش بسیارِ شمار دانشجویان، سقوط کیفی استاد و دانشجو را بهروشنی میبینیم. در چنین روزگاری که هرکس با گرفتن مدرکی که ارزش معنوی آن از ارزش مادی کاغذِ همان مدرک کمتر است، و با رزومهای ساختهشده از مقالاتی پر از «ایسم»های بیمعنی که ارزششان باز از آن مدرک یادشده نیز فروتر است (و بیشتر آنها را هم دانشجویان بینوا نوشتهاند)، «استاد» میشود و دانشجویان را ناچار میکند کتابی را که خود با ترفندِ «چسب و قیچی» از کتابهای دیگران برای خود «ساخته است» بخرند و بخوانند و مدام به مقالهی بیسروتهی که باز به کمکِ ناخواستهی دیگران نوشته ارجاع میدهد، دیدن و تنها دیدنِ مردی دانشمند چون شفیعیکدکنی رویدادی فرخنده است؛ کسی که بیش از 40 کتاب گرانسنگ نوشته که برخی از آنها یگانه مرجع عالی در حوزهی تحقیقاتی خاص خود هستند، و با اینهمه تا آنجا که میتواند میکوشد از آنها یاد نکند. در کلاس نظم او خواندن از هر دیوانی آزاد است جز دفترهای شعر او. او بهگونهای باورنکردنی از هر گونه ستایشی دربارهی خود بیزاری میجوید. با همین منش است که سخنان او دربارهی میراث عرفانی بوسعید و عطار بر دل مینشیند. او برخلاف برخی داعیهداران فرهنگ و ادب، ارزشهای اخلاقی بازتابیافته در متون کهن را در رفتار خود نشان میدهد، نه در گفتار.
یک بار دانشجویی از ﺍو درباره اسکندر مقدونی پرسید و استاد ﺿﻤﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ، یادی کرد از یکی از شعرهای معروف ملکالشعرای بهار و چند بیت آن را خواند:
زﺍﻥ ﭘﺲ ﮐﻪ ﺯ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻭ ﺍﺧﻼﻑ ﻟﻌﯿﻨﺶ
ﯾﮏ ﻗﺮﻥ ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ ﺑﻼﯾﺎ ﻭ ﻣﺤﻦ ﺭﺍ
ﻧﺎﮔﻪ ﻭﺯﺵ ﺧﺸﻢ ﺩﻫﺎﻗﯿﻦ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ
ﺍﺯ ﺑﺎﻍ ﻭﻃﻦ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﺯﺍﻍ ﻭ ﺯﻏﻦ ﺭﺍ ...
ایران بوَد آن چشمه صافی که بهتدریج
بگرفته لجن تا گلو و زیر ذقن را
بالجمله محال است که مشاطه تدبیر
از چهره این پیر برَد چین و شکن را
جز آن که سراپای جوان گردد و جوید
در وادیِ اصلاح رهِ تازه شدن را ...
بعد گفت ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﺮ ﺑﺎﺷﻪ؟ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻼﺱ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ. ﺍﺳﺘﺎﺩ گفت ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﺩﻩ ﺑﯿﺘﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺑﺨﻮﻧﻪ؟ ﺑﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ. ﭘﻨﺞ ﺑﯿﺖ؟ ﺑﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ.
ﯾﮏ ﺑﯿﺖ؟ کلاس همچنان در سکوت بود. ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖﻫﺎ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪ ﻭ
گفت: «ﺍﯼ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﺎئن...»
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پویش ملی دوباره دانشگاه
اقتباس از مقالهی «این استاد استثنائی است»، مجلهی اندیشهی پویا نوشتهی دکتر مهدی فیروزیان، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
... او آمیزهای است از هنر، دانش، اخلاق. یا از دیدی دیگر: کوشش (برای آموختن)، روش (برای جستن و یافتن و نقد و بررسی) و منش (برای رفتار فردی و اجتماعی). البته شفیعیکدکنی امروز تنها یک پژوهشگر، استاد دانشگاه یا شاعر نیست. او بهشایستگی به نمادی از فرهنگ و هنر ایران تبدیل شده است و از سرمایههای ملی ماست.
شفیعی کدکنی دورههای آموزشی استثنائیای را گذرانده و طبیعی است که در جایگاه آموزگار هم به گونهای استثنائی رفتار کند. کدام استاد دانشگاهی را میشناسید که هرگز به دبستان و دبیرستان نرفته باشد؟ شفیعی برخلاف ما بهجای اتلاف عمر در یک سیستم آموزشی بیمار و بیجان، از شیوهی آموزشِ ازمیانرفتهی پیشینیان بهره برده و ادبیات عرب و بلاغت اسلامی را در مکتب کسانی چون ادیب نیشابوری آموخته است. تا مرتبهی اجتهاد در حوزههای علمیهی خراسان، با کسب فیض از بزرگانی چون آیتالله هاشم قزوینی، آیتالله حسین سبزواری، آیتالله محمدکاظم دامغانی، تحصیل کرده و در دانشگاه از استادانی مانند فروزانفر و خانلری راز و رمزهای هنر و دانش ادبیات را فراگرفته و درست در روزی که در شهریور 1348 از پایاننامهی دکتری خود دفاع کرده به پیشنهاد همان استادان و با قید «احترامی به فضیلت» به استادی دانشگاه تهران پذیرفته شده است.
شیوهی آموزگاری شفیعی کدکنی بر کتاب و یادداشت استوار نشده است و او مانند استادش فروزانفر، همواره با تکیه بر حافظهای حیرتانگیز با دستِ خالی (ولی در اصل با دستِ پر) به کلاس میرود. هنگام درس گفتن، حتی در همین سن، بیشتر میایستد. از دانشجویان میخواهد که بپرسند و او درس خود را در چهارچوبِ پاسخ به آنان میدهد. هرچه بیشتر بپرسید بیشتر بهره خواهید برد. با اینکه به معنی واقعی کلمه «علامه» است و کمتر پیش میآید چیزی را حتی در جزئیترین مسائل نداند، از گفتنِ «نمیدانم» نمیهراسد.
استاد ما یادگاری زنده از روزگاری است که دانش و دانشگاه هنوز شأنی داشت. امروز با گسترش کمّی دانشگاهها و افزایش بسیارِ شمار دانشجویان، سقوط کیفی استاد و دانشجو را بهروشنی میبینیم. در چنین روزگاری که هرکس با گرفتن مدرکی که ارزش معنوی آن از ارزش مادی کاغذِ همان مدرک کمتر است، و با رزومهای ساختهشده از مقالاتی پر از «ایسم»های بیمعنی که ارزششان باز از آن مدرک یادشده نیز فروتر است (و بیشتر آنها را هم دانشجویان بینوا نوشتهاند)، «استاد» میشود و دانشجویان را ناچار میکند کتابی را که خود با ترفندِ «چسب و قیچی» از کتابهای دیگران برای خود «ساخته است» بخرند و بخوانند و مدام به مقالهی بیسروتهی که باز به کمکِ ناخواستهی دیگران نوشته ارجاع میدهد، دیدن و تنها دیدنِ مردی دانشمند چون شفیعیکدکنی رویدادی فرخنده است؛ کسی که بیش از 40 کتاب گرانسنگ نوشته که برخی از آنها یگانه مرجع عالی در حوزهی تحقیقاتی خاص خود هستند، و با اینهمه تا آنجا که میتواند میکوشد از آنها یاد نکند. در کلاس نظم او خواندن از هر دیوانی آزاد است جز دفترهای شعر او. او بهگونهای باورنکردنی از هر گونه ستایشی دربارهی خود بیزاری میجوید. با همین منش است که سخنان او دربارهی میراث عرفانی بوسعید و عطار بر دل مینشیند. او برخلاف برخی داعیهداران فرهنگ و ادب، ارزشهای اخلاقی بازتابیافته در متون کهن را در رفتار خود نشان میدهد، نه در گفتار.
یک بار دانشجویی از ﺍو درباره اسکندر مقدونی پرسید و استاد ﺿﻤﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ، یادی کرد از یکی از شعرهای معروف ملکالشعرای بهار و چند بیت آن را خواند:
زﺍﻥ ﭘﺲ ﮐﻪ ﺯ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻭ ﺍﺧﻼﻑ ﻟﻌﯿﻨﺶ
ﯾﮏ ﻗﺮﻥ ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ ﺑﻼﯾﺎ ﻭ ﻣﺤﻦ ﺭﺍ
ﻧﺎﮔﻪ ﻭﺯﺵ ﺧﺸﻢ ﺩﻫﺎﻗﯿﻦ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ
ﺍﺯ ﺑﺎﻍ ﻭﻃﻦ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﺯﺍﻍ ﻭ ﺯﻏﻦ ﺭﺍ ...
ایران بوَد آن چشمه صافی که بهتدریج
بگرفته لجن تا گلو و زیر ذقن را
بالجمله محال است که مشاطه تدبیر
از چهره این پیر برَد چین و شکن را
جز آن که سراپای جوان گردد و جوید
در وادیِ اصلاح رهِ تازه شدن را ...
بعد گفت ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﺮ ﺑﺎﺷﻪ؟ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻼﺱ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ. ﺍﺳﺘﺎﺩ گفت ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﺩﻩ ﺑﯿﺘﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺑﺨﻮﻧﻪ؟ ﺑﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ. ﭘﻨﺞ ﺑﯿﺖ؟ ﺑﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ.
ﯾﮏ ﺑﯿﺖ؟ کلاس همچنان در سکوت بود. ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖﻫﺎ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪ ﻭ
گفت: «ﺍﯼ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﺎئن...»
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پویش ملی دوباره دانشگاه
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from حامیان علیه تقلب و فریب علمی
یک مقاله ارزشمند با 21 نویسنده توسط گروهی از محققان داخلی،
همیشه بهترین کارها با روحیه همکاری تیمی زاده می شود.
@nofaking
همیشه بهترین کارها با روحیه همکاری تیمی زاده می شود.
@nofaking