پویش ملی دوباره دانشگاه
2.13K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
451 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
🔻 نقدی بر حال دانشگاه
🔻 در دانشگاهی که علوم‌انسانی ضعیف باشد، کل جامعه ضعیف می‌شود

🔻 مصطفی ملکیان در نشست میز مطالعات اجتماعی علم، فناوری و نوآوری که در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور برگزار شد، وضعیت کنونی دانشگاه‌های ایران را نقد کرد. بخشی از گفتار وی را می‌خوانید:

از دانشگاه انتظار می‌رود که برای سه گروه کارکرد داشته باشد: «جامعه»، «مدیران و مسئولان سیاست‌گذار جامعه» و «استادان و دانشجویان». اگر دانشگاه نتواند در این سه جایگاه وضعیت را بهبود ببخشد، از کارکرد خود فاصله گرفته است. معتقدم چهارده عامل در ایران، دانشگاه را از کارکرد خود دور کرده است:

🔹دانشگاه‌های‌ ما با فرض پرورش متخصصانی که بتوانند متکفل شغل و حرفه شوند، پدید آمده‌اند. این در حالی است که دانشگاه‌ فقط برای پرورش متصدیان مشاغل به وجود نیامده و مهم‌تر از آن برای «رشد فرهنگ» ایجاد شده‌اند، اما ما متأسفانه هیچ‌گونه تعلیم فرهیختگی در دانشگاه‌های‌مان نداریم.

🔹 بسنده کردن به آموزش حرفه و شغل در دانشگاه‌ها، مشکل دیگر ما است. این در حالی است که در کنار تخصص باید «اخلاق» و «هنر زندگی» را نیز به دانشجویان آموزش داد و نمی‌توان صرفاً بر تخصص بسنده کرد.

🔹 پیوند نداشتن آنچه در دانشگاه‌ها تعلیم داده می‌شود با نیازهای واقعی جامعه، مشکل دیگر دانشگاه است.

🔹مشکل بعدی داشتن توتم و تابو است؛ یعنی، اموری که آنقدر مقدس‌اند که نمی‌توان به آن نزدیک شد و اموری که آنقدر محرم‌اند که نمی‌توان به آن نزدیک شد. داشتن توتم و تابو، دانشگاه را مضمحل می‌کند. دانشگاه وقتی دانشگاه است که هیچ توتم و تابویی نداشته باشد.

🔹مشکل دیگر، توتم و تابو در خود دپارتمان دانشگاه است که برخی استادان از موضوعات و پروژه‌های جدید استقبال نمی‌کنند. دپارتمان‌های ما بیشتر به «موزه‌های علم» شبیه‌اند تا «آزمایشگاه‌های علم». چون خود استادان هم توتم و تابو دارند و اجازه نمی‌دهند برخی موضوعات جدید به دانشگاه وارد شود؛ چون از حوزه تخصص و علاقه‌شان خارج است.

🔹 مشکل دیگر دانشگاه‌هایمان این است که به دانشجویان در خصوص داد و ستد علوم و مرزشان با دیگر علوم دید نمی‌دهند. نتیجه این امر، نگاه تمسخرآمیز استادان و دانشجویان به دیگر رشته‌های علمی است؛ چون نمی‌دانند چقدر وام‌دار آن علوم هستند و مورد دیگر، نشناختن مرزهای علوم است و نتیجه آن رعایت نکردن متدولوژی است. معتقدم، ما با اغتشاش و آشوب متدولوژیک در پژوهش‌هایمان مواجهیم.

🔹 تکیه دانشجویان به حافظه به جای «فهم» از دیگر مشکلات آکادمی ما است. وقتی به جای «فهم» بر حافظه متکی شویم، به جای تفکر به تقلید متوسل می‌شویم.

🔹 بی‌التفاتی عجیب دانشگاه‌های ما به علوم‌انسانی از اساسی‌ترین مشکلات ما است. در دانشگاهی که علوم‌انسانی ضعیف باشد، تنها دانشگاه ضعیف نمی‌شود، کل جامعه ضعیف می‌شود.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم. برای تأیید بیانیه پویش ملی دوباره دانشگاه به آدرس تارنمای زیر مراجعه بفرمایید.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پیشگفتار دکتر کوروش صفوی بر کتاب «نظریه‌های معنی‌شناسی واژگانی» اثر گيررتس. ارسال شده توسط دکتر غلامرضا اکرمی. پویش ملی دوباره دانشگاه حرکتی است برای اصلاح سیاستهای علمی کشور. www.dobaredaneshgah.ir
🔻 چرا به "وزارت علوم و فرهیختگی" و "وزارت سلامت" نیاز داریم؟
🔻 مجتبی عمادی
🔹 هنگامی که یک شرکت بخواهد با یک ادغام افقی (horizontal integration) رشد کند، به دنبال کسب یک شرکت مشابه در همان صنعت است. اهداف ادغام افقی عبارتند از: افزایش اندازه شرکت، تنوع در ارایه محصولات یا خدمات شرکت، دستیابی به مقیاس اقتصادی، کاهش رقابت، افزایش قدرت چانه زنی یا دسترسی به مشتریان یا بازارهای جدید. برخی از نمونه های بزرگ یک ادغام افقی عبارتند از: خرید ZS Pharma (شرکت فعال در حوزه بیوتكنولوژی) توسط AstraZeneca در سال 2015 و تصاحب اینستاگرام توسط فیس بوک (رسانه های اجتماعی) در 2012 و خرید Pixar (شرکت رسانه ای سرگرمی) توسط دیزنی در سال 2006. ضعف ها و محدودیت های ادغام افقی عبارتند از:
1. اکثریت ادغام ها و خرید ها ارزش ایجاد نمی کنند؛
2. پیاده سازی یک استراتژی یکپارچه سازی افقی آسان نیست؛
3. ادغام و اکتساب اغلب موفق به تولید سود پیش بینی شده نیستند؛
4. ادغام می تواند این شرکت را در مقابل قانون ضد انحصار قرار دهد.
🔹 یک شرکت که به دنبال دستیابی به یکپارچگی عمودی (vertical integration) است، به دنبال کسب یک شرکت است که در فرآیند تولید همان صنعت فعالیت می کند. اهداف ادغام عمودی عبارتند از: تقویت زنجیره عرضه، کاهش هزینه های تولید، اکتساب سود های بالادست یا پایین دست، یا دسترسی به کانال های توزیع پایین دست. برای انجام این کار، یک شرکت دیگر شرکتی را که قبل یا بعد از آن در فرآیند زنجیره تامین است، تصاحب می کند. اغلب، منطق پشت ادغام این است که افزایش همکاری ایجاد شده توسط ادغام شرکت ها منتج به کارآمد ترشدن آنها در مقایسه با زمانی‏که منفرد عمل می کردند، می شود. برخی از نمونه های بزرگ ادغام عمودی شامل خرید تولید کننده گوشی های هوشمند موتورولا توسط گوگل در سال 2011 است. هنگامی که به ادغام عمودی می پردازیم، یک شرکت می تواند به یکپارچه سازی عمودی رو به جلو یا یکپارچه سازی عمودی رو به عقب، ادغام را به انجام رساند. یکپارچگی عمودی رو به عقب زمانی اتفاق می افتد که یک شرکت تصمیم به داشتن یک شرکت دیگر می گیرد که یک محصول ورودی برای محصول شرکت اکتساب کننده محسوب می شود. یک مثال از این دست آن است که یک تولید کننده خودرو یک شرکت تولید تایر را خریداری کند. یکپارچگی عمودی رو به جلو هنگامی رخ می دهد که یک شرکت تصمیم به کنترل فرآیند پس از تولید می گیرد. یک مثال از این دست آن است که همان تولید کننده خودرو یک نمایندگی خودرو را بدست آورد. معایب یکپارچگی عمودی عبارتند از:
1. کیفیت کالا که قبلا توسط منابع خارجی عرضه می شد، ممکن است به دلیل عدم رقابت، کاهش یابد.
2. انعطاف پذیری برای افزایش یا کاهش تولید مواد خام یا اجزاء اولیه ممکن است از بین برود زیرا ممکن است شرکت برای حفظ میزان تولید در مقیاس اقتصادی بدانها احتیاج داشته باشد.
3. این امر می تواند برای حفظ قابلیت های اصلی شرکت دشوار باشد زیرا تمرکز بر تلفیق واحدهای جدید است.
4. ادغام می تواند این شرکت را در مقابل قانون ضد انحصار قرار دهد.
🔹 با مراجعه به ماده یک "‌قانون تشکیل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی" مصوب مهر ماه 1364 در ارتباط با ضرورت تشکیل آن وزارتخانه به "تحقق بندهای 4 و 12 و 13 اصل سوم و آن قسمت از اهداف اصل 29 قانون اساسی جمهوری اسلامی" و "استفاده مطلوب و هماهنگ از امکانات پزشکی کشور در جهت تأمین و تعمیم بهداشت و درمان و بهزیستی و آموزش و پژوهش‌پزشکی" اشاره شده است. بر اساس قانون مذکور و اصلاحات آن، "تدوين و ارائه سياستها، تعيين خط مشي ها و نيز برنامه ريزي براي فعاليتهاي مربوط به تربيت نيروي انساني گروه پزشكي پژوهش ، خدمات بهداشتي، درماني، دارويي، بهزيستي و تأمين اجتماعي"، " تعيين رشته ها و مقاطع تحقيقي مورد نياز كشور و اجراي برنامه هاي تربيت نيروي انساني گروه پزشكي در جهت نيل به خودكفايي"، "انجام تحقيقات بنيادي و كاربردي در جميع رشته هاي پزشكي و زمينه هاي بهداشتي و درماني"، "برنامه ريزي به منظور توزيع متناسب و عادلانه نيروي انساني و ساير امكانات"، " فراهم نمودن تسهيلات لازم براي برخورداري همگان از خدمات درماني"، " تأمين منابع مالي"، " تعيين و اعلام استانداردها"، " صدور، تمديد و لغو موقت يا دائم پروانه"، "انجام نظارت و كنترل كيفي مواد و تعيين ضوابط و مقررات لازم"، " تعيين مباني محاسبه هزينه هاي خدمات تشخيصي و درماني،دارويي، بهزيستي"، " تعيين ضوابط مربوط به ارزيابي، نظارت و كنترل بر برنامه ها و خدمات واحدها و مؤسسات آموزش و پژوهشي ، بهداشتي، درماني و بهزيستي و انجام اين ماموریت براساس استانداردهاي مربوطه"، به آن وزارتخانه محول شده است.
🔹 طرح تشکیل این وزارتخانه و انفکاک آموزش پزشکی از وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت در زمانی به انجام می رسد که وزرای بهداری (آقای دکتر مرندی- رئیس فعلی فرهنگستان علوم پزشکی) و فرهنگ و آموزش عالی (آقای دکتر فاضل- رئیس فعلی سازمان نظام پزشکی) هر دو پزشک هستند! با توجه مقدمه قانون اساسی کشور مبنی بر "نفی هر گونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی" و بندهای ششم و نهم اصل سوم، و بندهای پنجم تا هفتم اصل چهل و سوم، در همان زمان، تشکیل چنین وزارتخانه ای با وظایف و اختیارات فوق الذکر با قانون اساسی تعارض داشته است. در حال حاضر نیز با عنایت به نسخه اولیه "لایحه مدیریت تعارض منافع ("عبارت است از تعارض منافع شخصی افراد با انجام بی‌طرفانه و بدون تبعیض وظایف و اختیارات قانونی آنها")" -که توسط معاونت حقوقی ریاست جمهوری تهیه شده است- و قانون "ضد انحصاری شرمن" (Sherman Antitrust Act-1890)، "کلایتون" (Clayton Antitrust Act-1914)، "سلر-کفاور" (Celler-Kefauver Act-1950) در ایالات متحده آمریکا و مواد 101 و 102 پیمان نامه کاری اتحادیه اروپا (Treaty on the Functioning of the European Union-2007) جهت جلوگیری از ایجاد امتیازهای انحصاری، کارتل ها، تک صدایی (مونوپلی) و بر قرار شدن رقابت پذیری اقتصادی، عدالت اجتماعی و مواهب آن، وجود این وزراتخانه که مصداق کامل ادغام های عمودی و افقی است، با تمامی این قوانین در تعارض است. متاسفانه در این وزارتخانه، سلامت که عبارت است از "رفاه بدنی، روانی و اجتماعی" به "درمان" فروکاهیده شده است. بعلاوه، با توجه به قوانین ذکر شده در ارتباط با "تشکیل" و "تشکیلات و وظایف" وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و ادغام افقی آن وزارتخانه و "سازمان نظام پزشکی"، نظارت پذیری و شفافیت واقعی نتوانسته است شکل بگیرد. همچنین با توجه به "حکایت فیل و کوران سنایی درحدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه" و "حکایت فیل و تاریکی در مثنوی معنوی مولوی" و تحولات علمی که اواخر قرن بیستم شروع شده اند و منجر به وقوع چهارمین انقلاب تکنولوژی شده اند، تجزیه گرایی جای خود را به جامع نگری داده است. به عنوان نمونه ای از ضرورت توجه به جامع نگری در حوزه زیست پزشکی می توان به "New Biology for the 21st Century" که توسط شورای پژوهشی ملی آمریکا در سال 2009 تهیه شده است مراجعه نمود. جدا نمودن آموزش پزشکی از وزارت "فرهنگ و آموزش عالی" چونان جدایی شاخه ای از ریشه و ساقه یک درخت واحد بوده است. بعلاوه، از منظر تئوری سازمان نیز، پست های سازمانی چندگانه واحد در وزارتخانه های "علوم، تحقیقات و فناوری" و "بهداشت، درمان، و آموزش پزشکی" وجود دارد که علاوه بر هزینه های عدم همگرایی و برنامه ریزی جامع و منسجم در امر آموزش، پژوهش و تربیت نیروی انسانی، دارای هزینه های فراوان مستقیم و غیر مستقیم در بخش های اداری و سازمانی است که ناقض بندهای چهار و داوزده اصل سوم قانون اساسی است. بر اساس آنچه ذکر گردید، به نظر می رسد که ضرورت دارد تا شاخه جدا شده علم پزشکی به درخت واحد علوم (وزارت "علوم، تحقیقات و فناوری" فعلی و وزارت "علوم و فرهیختگی" آینده)بپیوندد و جهت تحقق بند 12 اصل سوم و اهداف اصل 29 قانون اساسی و سلامت از دیدگاه "سازمان جهانی سلامت (WHO) "وزرات سلامت" تشکیل شود.

مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻آموزش عالی به کجا می رود؟
🔻محمد امین قانعی راد (منبع: خبرگزاری مهر، همراه با تلخیص)

🔹اگر قرار است آموزش عالی به جایی برود در وهلۀ اول باید «چهار ستون بدنش سالم باشد». در شرایط کنونی، آموزش عالی پای رفتن ندارد زیرا به نهادهای بیرون از خودش وابسته است؛ بنابراین با کدام پا می تواند جایی برود؟ نهادهای دیگر هستند که با تعیین سیاست ها و برنامه ها برایش تعیین می کنند کجا باید برود.
🔹دوم، علاوه بر اینکه پا ندارد، عقل درست و حسابی هم ندارد: آموزش عالی ایران، عقل نامنسجم و چندپاره دارد. بخشی از آن در ستاد انقلاب فرهنگی است، بخشی در مجمع تشخیص مصلحت، بخشی در شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری، بخشی در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، بخشی در .... و یک کمی از آن هم پیشِ وزیر علوم. اگر بلند شود تا راه برود دچار تلو تلو می شود و به زمین می خورد. یک پاره عقل، دنبال اسلامی کردن آموزش عالی است و یکی دیگر دنبال تجاری کردن آن.

🔹سوم، این آموزش عالی عیالوار است و زن و بچه زیاد دارد. حدود 2700 دانشگاه و چهار میلیون دانشجو دارد. نزدیک صد هزار دانشجوی دکترا دارد؛ گاه در دانشگاه هایی که استادش را ندارد از رسالۀ دکتری با نمرة بسیار عالی دفاع می شود. خب کسی که عیالوار است باید فکر نان زن و بچه هم باشد. آموزش عالی فکر این است که بودجۀ دانشگاه ها را به لطایف الحیل حتی با فروش کالای نداشته یا مال غیر به دولت و صنعت و مردم و دانشجویان تأمین کند؛ حقوق استاد و کارمندش را بدهد و ... .

🔹چهارم اینکه آموزش عالی ایران نمی تواند جایی برود چون اخلاقش فاسد است و جایی راهش نمی دهند! دانشگاه و آموزش عالی ما دچار فساد علمی و پژوهشی است. وقتی روبروی دانشگاه در میدان انقلاب حرکت می کنید از تبلیغات سمعی و بصری دربارۀ فروش پایان نامه و مقاله احساس شرم می کنید. فرایندی که از دانشگاه ها شروع شد و دامنش به «بنگاه های دانش بنیان تولید دانش» یا همان شرکت های تقلبی پایان نامه فروشی کشیده شد؛ بعضاً با کارگزاری اساتید و اعضای هیئت علمی، و به خصوص دانش آموختگان و دانشجویان دکترا.

🔹پنجمین موضوع وابستگی آموزش عالی به اسطورۀ «شتاب علمی» است. اسطوره ها در ساختن رفتارهای فردی، نهادی و اجتماعی بسیار مؤثر هستند. تا موقعی که اسطورة شتاب علمی- به معنای رشد تعداد مقالات چاپ شده در هر سال نسبت به سال قبل- در آموزش عالی ایران وجود دارد، مدیران آموزش عالی فقط تلاش می کنند این شتاب را حفظ کنند.

🔹تداوم روند کنونی چیزی نیست جز بیش از پیش مقاله نوشتن توسط کارگزاران نهادی که دارای پاهای بسته ای است، عقل بسامانی ندارد، عیالوار است، پول دوست است، اخلاقش فاسد است و پاره ای از اهالی آن ابایی ندارند که اموال دیگران را به سرقت برند و در بازار تولید دانش به نام محصولات اوریجینال خود به پول نزدیک کنند. این مسیر نامطلوبی است که جریان در حال رشدی در آموزش عالی ایران شتابان و سرخوش در پیش گرفته است!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. برای تأیید بیانیه پویش به نشانی تارنمای زیر مراجعه بفرمایید.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 دکترها، مهندس ها و دیگران...
🔻 عصر ایران: سعید منصور افشار

🔹 کافی است اخبار مربوط به مشکلات رکود اقتصادی، خشکسالی و کم آبی، تصادفات جاده ای و ... را به کناری بگذاریم، آنگاه چشم مان به روی معضل نه چندان دیرینه ای به نام «بیکاری فارغ التحصیلان» مراکز آموزش عالی روشن خواهد شد.
آمارها می گوید که در حال حاضر بیش از یک میلیون جوان تحصیل کرده و دارای مدرک دانشگاهی بیکار هستند که بیشتر آنان در رشته هایی مانند علوم کامپیوتر، محیط زیست، هنر، علوم معماری، عمران و کشاورزی و جنگلداری مدرک فارغ التحصیلی دارند.
🔹 سوال این است که چگونه به این مرحله رسیدیم؟!
روشن است که توسعه کیفی و کمی آموزش عالی در کشور باید در چارچوب استراتژی توسعه کلان آن تببین و سازماندهی شود، به عبارت دیگر اگر کشوری به عناوین مختلف مثلا به دلیل مزیت های رقابتی و دیگر دلایل گوناگون از جمله کمبود آب، برنامه های راهبردی توسعه اش را بر بنیان صنعت IT یا توریسم یا صنعت حمل و نقل و ... قرار می دهد، بدیهی است که باید سازماندهی و ظرفیت دانشگاه هایش را هم بر مبنای همان رشته بنیان بگذارد.
🔹 اگر کشوری صنایع فولاد یا نساجی ورشکسته دارد، چه لزومی دارد که دانشگاه هایش در این بخش متخصص تربیت کند؟ یا اگر کشوری به دلیل خشکسالی و کمبود شدید آب نمی تواند کشاورزی و دامپروری را در ابعاد بزرگتر ادامه دهد، چه لزومی دارد متخصص کشاورزی - آن هم با دانش قدیمی- تربیت کند؟
از سوی دیگر به دلیل عدم توجه برخی مسؤولان کشور به مبحث توسعه همه جانبه، در سه دهه اخیر مراکز آموزش عالی به طرز غیرمنطقی گسترش کمّی پیدا کرده اند و گویا در حال حاضر بیش از 2300 مرکز آموزشی در حال فعالیت هستند. بدیهی است که تأمین هیأت علمی با تجربه، تجهیزات آزمایشگاهی، امکانات کارگاهی و فضای آموزشی برای این تعداد بسیار مشکل است و اصولا معلوم نیست که با چه معیار و منطقی مسؤولان تصمیم گرفته اند مدام به تعداد مراکز به اصطلاح آموزش عالی بیفزایند؟ نتیجه این اقدام شتابزده و احساسی همان افت فاحش کیفیت آموزشی خواهد بود.
🔹 بی دلیل نیست که همین الان کشور ما با خیل وسیعی از فارغ التحصیلانی مواجه شده که فاقد مهارت های لازم هستند و حداقل استانداردهای مورد پذیرش دانشگاه های معتبر جهان در آن رعایت نمی شود. بیشتر مراکز آموزش عالی تبدیل شده اند به مرکز صدور مدرک لیسانس، فوق لیسانس و دکتری. جالب تر اینکه در شروع سال تحصیلی جدید برخی مسؤولان وزارت علوم اعلام کرده اند که دهها هزار صندلی خالی در دانشگاه ها وجود دارد و حتی آگهی هایی در روزنامه ها منتشر شد که با پرداخت پول و شهریه دانشگاه و بدون کنکور وارد شوید!
🔹 باید خطاب به مسؤولان و دلسوزان آینده ایران گفت: بهتر است جلوی فاجعه را همین امروز بگیرید، مگر می شود در کشوری که هنوز نتوانسته سیستم آموزش و پرورش نخ نما شده خود را به روز کند و به جز چند دانشگاه انگشت شمار، بقیه مراکز آموزش عالی صدها هزار جوان مدرک دار بدون مهارت روانه جامعه می کند، بیش از 70 هزار دانشجوی دوره دکتری داشت؟! واقعاً با کدام امکانات؟ با کدام هیأت علمی و استاد؟
🔹 چه افتخاری دارد که هزاران مدرک دار دکتر را روانه جامعه کنیم که حتی نتوانند نیم ساعت سخنرانی علمی به زبان انگلیسی یا حتی فارسی بدون نوشته انجام دهند؟
🔹 چه افتخاری دارد که هزاران مدرک دار به اصطلاح مهندس را تحویل جامعه دهیم در صورتی که از طراحی، محاسبه و نظارت به نقشه و اجرای یک ساختمان پنج طبقه یا یک پل و یا طراحی یک مدار عاجزند؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم شیوه رندی و مستی نرود از پیشم
زهد رندان نوآموخته راهی به دِهیست من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس حافظ راز خود و عارف وقت خویشم

همکار مکرم سلام
🔹همان‌طور که مکرر شنیده‌ایم و می‌دانیم، گذرگاه توسعه یافتگی ایران نه تنها در مواردی صعب‌العبور شده است، بلکه خطر ابرچالش‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی میهن عزیزمان را تهدید می‌کند. در این میان، اشاره به رسالت‌های فراموش‌شده دانشگاه، توضیح واضحات است و ملال‌آور.

🔹پویش ملی دوباره دانشگاه، بدون آنکه به انجمن، نهاد، صنف یا حزب خاصی وابسته باشد، از سوی گروهی از اعضای هیات علمی جوان کشور راه‌اندازی شد تا ضمن انجام وظیفه میهنی، اجتماعی و دینی، زمینه‌های اصلاح سیاست‌های حاکم بر وزارت علوم را فراهم آورد. بعد از چهار ماه فعالیت، بیش از 1200 نفر از اساتید دانشگاه از این پویش حمایت کرده اند، که در کنار تعداد کثیری عضو هیات علمی استادیار و مربی، بیش از 60 استاد تمام و بیش از 170 دانشیار متن نامه را مورد تأیید قرار داده اند. صاحب نظران بزرگی چون دکتر خسرو باقری، دکتر مهدی گلشنی، دکتر نعمت اله فاضلی، دکتر محمود مهر محمدی، سیدحسن داوری اردکانی از جمله حامیانی هستند که اجازه داده اند نام آنها منتشر شود. خوشبختانه برخی از پیام‌های منتشر شده از سوی کانال پویش، چندین هزار بار دیده شده اند که در یک مورد (کوچ علم از دانشگاه) این رقم به بالای دویست هزار بار رسید.

🔹پیش‌بینی می‌شد که اساتید علوم انسانی و هنر به طور عام و اساتید علوم تربیتی، علوم اجتماعی، الهیات، معارف، ادبیات و مانند آن به طور خاص از این پویش بیش از دیگران حمایت کنند، در حالی که در کمال شگفتی اساتید فنی و مهندسی و علوم پایه در این خصوص پیشی گرفتند. با عنایت به بازخوردهای دریافتی، به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلایل عدم تأیید نامه پویش، از سوی اساتیدی که به وضعیت موجود نقد دارند به قرار زیر است:
ظن سیاسی‌کاری نسبت به بانیان پویش؛
محافظه کاری که ظاهراً در دانشگاه‌ها بیداد می کند؛
ناامیدی نسبت به اثربخشی چنین حرکت های مدنی.

🔹با وجود این، پویش بنا به این فرمایش حضرت امیر (ع) که در طریق هدایت نباید از کمى پویندگانش وحشت کرد (خطبه 201) به گفتمان انتقادی خود ادامه خواهد داد. امیدواریم این تلاش اندک در کنار تلاش‌های بزرگ علمی و عملی دیگر دغدغه‌مندان این آب و خاک، در درازمدت تأثیر خود را بر جای بگذارد و در کمترین حالت مصداقی از «وَ مَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» (یس/17) باشد.

🔹در پایان به سبب حمایت از پویشی که بانیان بی‌نام و نشان آن را نمی‌شناختید، سپاسگزاری می‌کنیم و برای همه اساتید صدیق کشور خیر جاودان مسئلت داریم. ان شا الله بتوانیم امانت‌دار خوبی بوده و پیام پویش را به بهترین شکل به سیاست‌گذاران ابلاغ کنیم. تقاضای ما این است که به همکاران خود که با دست خالی و بدون پشتوانه رسانه‌ای و سیاسی این مهم را پی گیری می‌کنند، بار دیگر اعتماد کرده و در ایام باقی مانده تا پایان سال 96، دیگر همکاران دانشگاهی را برای تأیید بیانیه پویش دعوت فرمایید.

از بند نصیب خویش برخیز دربند نصیب دیگران باش
در کوی قلندری چو سیمرغ می‌باش بنام و بی نشان باش
عطار ز مدعی بپرهیز رو گوشه ‌نشین و در میان باش

💢 با احترام و دعای خیر: حسین اسکندری؛ استادیار فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه بجنورد
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 چرا ما حرف مفت می‌زنیم ؟
🔻 گزیده از سخنان استاد ملکیان درباره یاوه گویی که می توان آنها را به رفتار دانشگاهی نسبت داد

🔹نخست اینکه در تمدن مدرن سخن گفتن، علامت برتری است. یکی از ویژگی‌های ماهوی فرهنگی مدرنیته این است که برای سخن ارزش قائل است، نه برای سکوت. بنابراین مدرنیته بی‌معنایی (non sense) را رواج داده است، زیرا برای نفس سخن گفتن ارزش قائل است. در حالی سکوت یکی از ویژگی‌های فرزانگان در دوران گذشته بود.

🔹 پدیده اجتماعی بعدی که سبب رواج یاوه‌گویی می‌شود، سیطره کمیت بر کیفیت در دوران ما است. در چنین روزگاری افراد به جای حرف درست (توجه به کیفیت)، زیاد حرف می‌زنند (توجه به کمیت) . قرآن می‌گوید: «لیبْلُوکُمْ أیُّکُمْ أحْسنُ عملًا» (سوره ملک، آیه ٢) یعنی خدا می‌آزماید که کدام کار بهتر می‌کنید، نه اینکه کدام یک کار بیشتری می‌کند یعنی نگفته است«ایکم اکثر عملا» یعنی قرآن برای کیفیت عمل ارزش قائل است نه کمیت آن.

🔹 عامل اجتماعی دیگر رواج حرف مفت، تقدم اتیکت (آداب معاشرت) بر اتیکس (ethics، اخلاق) است. میان آداب معاشرت و اخلاق تمایز هست و هر دو ضرورت دارد. اما هنگام تعارض این دو باید اخلاق را بر آداب معاشرت ترجیح داد. متاسفانه امروز آداب معاشرت بر اخلاق تقدم یافته و به همین خاطر افراد برای رعایت ادب و احترام، به حرف مفت گوش می‌کنند.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻دانشمند یا دانشچی؟ مسأله این است. حسین اسکندری، دانشگاه بجنورد .
🔹دکتر مهدی رجبعلی پور، سال 79، در حاشیه یک همایش در دانشگاه خلیج فارس، گفته بودند که ما ریاضی‌دان نیستیم، ریاضی‌چی هستیم؛ تعبیری که بدون شک، خود این استاد برجسته و صاحب‌نام را در بر نمی‌گرفت. با تغییر سیاست‌های وزارت علوم، این تعبیر معنای عمیق‌تر و مصادیق بیشتری پیدا کرد؛ به‌گونه‌ای که تکثیر ریاضی‌چی، شیمی‌چی، فیزیک چی و در یک کلام دانش‌چی در صدر اهداف آموزش عالی قرار گرفت.

🔹نسبت دانش با دانشمند، نسبت وجودی است. دانش در نفس دانشمند مستقر است؛ جهان‌بینی او را تغییر می دهد؛ او را در مقابل خدا و خلق خدا خاضع می‌کند؛ بهجت درونی و اخلاق‌مداری را برای او به ارمغان می‌آورد؛ و مسئولیت او را نسبت به زیست‌بوم‌های طبیعی و اجتماعی افزایش می‌دهد. در حالی که نسبت دانش با دانش‌چی، نسبت ابزاری است؛ مثل نسبت گاری با گاری‌چی. دانش صرفاً ابزاری است برای کسب درآمد بیشتر، سلطه بیشتر، موقعیت اجتماعی بالاتر، پست‌های بالاتر، القاب فریبنده‌تر و ...

🔹به یاد دارم که زنده یاد استاد محمدعلی کاردان، تا چه اندازه از ترجمه کتاب وزین «سیطره کمّیت و علائم آخر زمان» نوشته رنه گنون فیلسوف شهیر فرانسوی، خشنود بود. گنون در این کتاب به کمّیت‌گرایی و سلطة آمار و نمودار به عنوان معیاری برای پیشرفت و توسعه حمله می‌کند. به اعتقاد او، ما خدا را صرفاً بر اساس صفات کیفی می‌شناسیم؛ بنابراین، هرجا «کیفیت» معیار باشد، می‌توان امور متعالی و ارزشی را جستجو کرد و هرجا عدد و کمّیت سیطره پیدا کند، باید منتظر سقوط ارزش‌های متعالی و اخلاقی بود.

🔹دانش در وجود «دانشمند» بر کیفیت دلالت دارد و در نزد «دانش‌چی» بر کمّیت. سیاست‌های غلط وزارت علوم در سال‌های اخیر، اساساً بر افزایش کمّی تولیدات علمی و به تبع آن افزایش تعداد دانشچیان استوار بوده است. از نظر وزارت علوم دانشمند در اغلب اوقات کسی است که مقالات پراستناد بیشتری داشته باشد؛ علی‌الخصوص اگر پایگاه استنادی تامسون رویترز گواهی‌نامه دانشمند برتر بودن وی را امضا کند. دانشمندی با چهارصد مقاله بین‌المللی که به ازای هر صد مقاله یک مشکل از این کشور را حل نکرده است، آیا واقعاً دانشمند است؟ جای شگفتی است که چراغ عقلانیت در وزارت علوم آنقدر کم‌سو شده است که افراد «مقاله‌مند» را با «دانشمند» اشتباه می‌گیرد. بدیهی است که این بحث معدود دانشمندان واقعی پرکار و پرمقاله را در بر نمی‌گیرد.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. برای تأیید بیانیه پویش به نشانی تارنمای زیر مراجعه بفرمایید.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻دانشگاه‌های بی مسئولیت
🔻دکتر محمد فاضلی: دانشگاه شهید بهشتی، سخنرانی در جمع معاونان فرهنگی دانشگاه‌ها
🔻گزینش و ویرایش: پویش ملی دوباره دانشگاه

🔹سایت دانشگاه ملبورن را نگاه کنید! می گوید من یک engaging university هستم که نسبت به حل مسائل ایالت که اصلی‌ترین آن آب است، تعهد دارم. می‌گوید در ده سال گذشته چقدر روی آب ایالت کار کرده‌ام و دستاوردهای آن چه بوده است.

🔹در کدام سایت دانشگاه‌های ایران یک بیانیه محلی داریم که گفته باشد نسبت به این استان و شهرستان و این مردم متعهد هستم و این کارها را برای بهبود این وضعیت انجام داده‌ام؟ در کدامیک از مدل‌های ما برای تخصیص گرنت، کار کردن برای مردم محلی یک شاخص بوده است؟ مثلا اگر یک استاد در جمع مردم محلی سخنرانی کرد تا آنها را نسبت به یک پدیده ناخوشایند آگاه کند، یا اگر کسی در دانشگاه مازندارن برای احیای تالاب‌ها و یا نجات پرندگان مهاجر کار کرد، آیا در نظام آموزشی و پژوهشی ما امتیاز دارد؟ یا اینکه می‌گوییم بهتر بود که به جای این کارها دو تا مقاله می‌نوشت؟ دانشگاهی که تعداد اعضای هیات علمی آن از هزار تا می‌رسد به دو هزارتا، و تعداد دانشجویانش از شش هزار تا می‌شود ده هزار تا، ولی فقر و آسیب در محیط محلی آن افزایش پیدا می‌کند این دانشگاه بی‌مسئولیت است.

🔹اگر یک استاد در یک سمن (NGO) برای بهبود کسب و کارهای محلی کار کرد امتیاز دارد؟ یا اینکه می‌گوییم انگشتت را بگذار روی این دستگاه تا مشخص شود که صبح چه وقت آمده‌اید و غروب چه وقت رفته‌اید؟

🔹اگر از فردا صبح همه اساتید دانشگاه‌های ما برای شش ماه سر کار نروند، اجتماع محلی احساس نمی‌کند چیزی کم شده است؛ در حالی که اگر نانواها یک روز این کار را بکنند همه متوجه می‌شوند. چراکه پرداختن به ماموریت‌های محلی در نظام دانشگاهی ما تعریف نشده است. آیا دانشگاه محل گفتگو و مراجعه رسانه‌ها، فعالان مدنی، احزاب سیاسی، شرکت‌های خصوصی، اتاق بازرگانی و ... است؟ یا اینکه بدون نیاز به دانشگاه کارشان را پیش می‌برند و حداکثر از بین اساتید یکی دو نفر را یارگیری می‌کنند؟ شأن حضور دانشگاه در محل به صرف افراد است یا به خاطر شأن حقوقی و سازمانی آن؟

🔹در جایی که دانشکده کشاورزی داریم و در همانجا بیشترین مصرف کود و سم را هم داریم، و ابتلا به سرطان گوارش حاصل از آن هم زیاد است، این دانشکده کاندیدای بی‌مسئولیتی است. در جایی ریزگرد داریم و در سی سال گذشته، در پایان‌نامه‌ها، مقاله‌ها، طرح‌های پژوهشی، و رشته‌های دانشگاه محلی آن، اثری از ریزگرد نیست. این دانشگاه فکر کرده است که فقط باید مقاله تولید کند تا نرخ رشد مقالات بین‌المللی ما در ژورنال‌های ISI افزایش پیدا کند. باید به مسئولیت اجتماعی چنین دانشگاهی شک کرد.

🔹مدل ارزیابی دانشگاه‌های ما می‌تواند تغییر کند. نپرسیم چند مقاله به چند زبان نوشته‌اید، بپرسیم چقدر موثر بوده‌اید؟ اجتماع محلی فقط درد مسائل را درک می‌کند، این دانشگاه است که باید مسأله را شناسایی کند و راهکار ارائه دهد. هدف نهایی دانشگاه، در کنار تعهدات جهانی و ملی، ارتقا کیفیت زندگی شهروندان است.


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. برای تأیید بیانیه پویش به نشانی تارنمای زیر مراجعه فرمایید.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻آموزش عالی: رعیت پروری یا شهروندپروری؟

🔻دکتر نعمت الله فاضلی (16 اسفند، 1396، زنجان)
🔻گزینش از کانال دکتر نعمت الله فاضلی/عنوان اصلی: مساله شهروندی و آموزش عالی در ایران معاصر


🔶 شهروندی از منظر فرهنگی یک ظرفیت وجودی و مجموعه ای از قابلیت ها و توانایی ها برای زیستن در جهان معاصر است که از درون موقعیت های زندگی بدست می آید.

🔶 شهروندی به معنای مشارکت، فعالیت و تفکر مستقل، به رسمیت شناخته شدن خویشتن های تاریخی و امکان دیده شدن برای همگان است.

🔶 در موقعیت شهروندی، تک تک مردم از طریق فعالیت ها، خلاقیت و عاملیت هایشان قدرت را تولید می کنند.

در دوران مدرن همه نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای تغییر وضعیت مردم از رعیت به تابعیت و سپس به شهروندی شکل گرفته اند، که مهمترین آن آموزش عالی است.

🔶 بحران ساختاری دانشگاه در ایران، ناتوانی آن در پرورش انسان است.

🔶 نظام آموزش عالی ما توانایی پرورش شهروند را ندارد:

🔶 در دوران معاصر، دانشگاه و علم جدید برای ما مبتنی بر نوعی توسعه ذهنی بوده است نه توسعه اجتماعی، اخلاقی و عاطفی.

🔶 هدف دانشگاه های ما توسعه شناختی، افزایش اطلاعات، تکنیک ها و مهارت ها بوده است، نه پرورش انسان دانشگاهی. در حالی که آموزش لیبرال آموزشی مدنی و مبتنی بر آزادی، استقلال و تفکر انتقادی بود.

🔶 مدل فرهنگی علم در ایران معاصر مدلی انسان زدا و انسان ستیز است.

🔶 دانشگاه های ما دانشگاه توزیعی بوده اند نه دانشگاه های مبتنی بر خلاقیت و خلق دانش.


🔶دانشگاه های ما از لحاظ سازوکارهای اداری، آموزشی و زندگی دانشگاهی استقلال نهادی ندارند.

🔶 دانشگاه زمانی می تواند شهروند پرور باشد که ... خواهان پرورش شهروندانی مسئول، پرسشگر، مستقل و آزاد باشد نه رعیت و پیرو.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. برای تأیید بیانیه پویش به نشانی تارنمای زیر مراجعه فرمایید.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 من از دانشگاه پول، شهرت و حیثیت اجتماعی می‌خواهم!

🔻 مصطفی ملکیان

گزینش و ویرایش: پویش ملی دوباره دانشگاه

🔹 نانوایی را در نظر بگیرید که در ذهن و ضمیر او این است که من نان می‌پزم تا به هرکه پول پرداخت آن را داشت، تحویل دهم. اگر این نانوا به این چشم به نانوایی نگاه کند، او به چشم یک شغل (Occupation) به آن نگاه کرده است. اما نانوای دیگری می‌گوید آیا جامعه می‌تواند نانش را از جای دیگری غیر از نانوایی تهیه کند؟ پس من نان می پزم تا یکی از نیازهای جامعه را برآورده کنم. البته ایده‌آل من این است که جامعه پول آن را پرداخت کند، اما اگر به کسی برخورد کردم که پول نداشت، نان را از او دریغ نمی کنم؛ چون از جای دیگری غیر از نانوایی نمی تواند نان تهیه کند. این دیدگاه حرفه ای است (professional). اولی نانوایی را به عنوان منفعت فردی و دومی به عنوان کارکرد اجتماعی می نگرد.

🔹 استاد دانشگاهی را در نظر بگیرید که می گوید هرکه پول پرداخت کند من به او فیزیک یاد می دهم. اما دیگری می گوید آیا جامعه به غیر از فیزیک دانان، می تواند نیاز خود به فیزیک را از جای دیگری تأمین کند؟ ... فرق است بین استادی که آمده است آنچه را که دارد به دانشگاه بدهد، و استادی که می خواهد آنچه را که ندارد از دانشگاه بگیرد. استادی پیش خود می گوید عمری زحمت کشیده‌ام، علمی، قدرت تفکری، فهمی و تجربه‌ای، حاصل کرده‌ام. حال آمده‌ام این چهارتا را در اختیار دانشگاه قرار دهم. البته ایده‌آل من آن است که دانشگاه پول آن را به من بپردازد. ولی استاد دانشگاه دوم می‌گوید من پول، شهرت و حیثیت اجتماعی ندارم و باید دانشگاه آنها را به من بدهد. استاد دانشگاهی که مثل کارمند اداری عمل می کند، استاد دانشگاه موفقی نیست. دانشگاه موظف است که نیاز جامعه به علم را برآورده کند؛ اگرچه در همه موارد پولی پرداخت نشود. متاسفانه این نوع نگاه در دانشگاه های ما وجود ندارد.

🔹 [بخش عمده این اتفاق به خاطر سیاست‌ها و خط‌‌مشی‌های نادرستی است که به دانشگاه‌ها و اساتید تحمیل شده است. نظام ارتقاء در آموزش عالی کشور به گونه ای تنظیم شده است که اساتید دانشگاه را از نگاه حرفه‌ای دور کرده و به سمت دیدگاه شغلی کشانده است؛ به گونه‌ای که بخش قابل توجهی از اساتید دانشگاه، کارکرد و رسالت اجتماعی خویش را کنار نهاده و فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و اجرایی خود را صرفاً بر اساس منافع شخصی و میزان امتیازآوری آنها تنظیم کرده‌اند.]

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻تفاوت عالم بودن و معلم بودن

🔻استاد مصطفی ملکیان (سخنرانى در افتتاح ميز مطالعات اجتماعى علم)
گزینش و ویرایش: پویش ملی دوباره دانشگاه

🔹دانشگاه وقتی دانشگاه است که آموزش، پرورش و پژوهش را با یکدیگر داشته باشند. از یک نکته نباید غفلت کرد که اگر استادی در پژوهش قوی است، معنایش این نیست که یک معلم قوی نیز هست. و اگر استادی معلمی قوی است، معنایش این نیست که در پژوهش نیز قوی است. این دو، دو شأن متفاوت است. من فراوان اساتیدی می‌شناسم که در پژوهش قوی هستند- به این تعبیر که دارای مقالاتی هستند- اما وقتی از شاگردانشان بپرسید، مشخص می‌شود که یک کلمه نمی‌توانند به شاگردانشان یاد بدهند. عالم بودن یک حرف است و معلم بودن یک حرف دیگر. البته که یک معلم خوب باید عالم باشد، اما لزوماً هر عالمی، معلم خوبی نیست. خیلی‌ها هستند که پژوهشگرند، عالمند، متفکرند اما قدرت القاء مطلب ندارند. بنابراین نباید حکم کل دانشگاه را به اجزای آن تسری داد. دانشگاه هم محل آموزش است و هم محل پژوهش، اما این بدان معنا نیست که همه اساتید باید هم آموزشگر خوبی باشند و هم پژوهشگر خوب.

🔹من نمی‌توانم توی سر دانشجویان بزنم که چرا از این استاد اظهار نارضایتی می کنند؛ چراکه ایشان چهل و هفت paper نوشته‌اند. چهل و هفت paper [در بهترین حالت] فقط نشان‌دهنده این است که ایشان پژوهشگر خوبی است، اما آموزشگر خوبی نیست. عکس این حالت نیز صحیح است. هستند اساتیدی که استادان خیلی خوبی هستند به دانشجویان چنان که باید و شاید تعلیم می‌کنند، اما paper ننوشته‌اند. در این 26 سالی که در دانشگاه‌ها بوده‌ام، فراوان برخورده‌ام که دانشجویان از استادی ناراضی بوده‌اند و وقتی رجوع می‌کردند به مقامات بالاتر، می‌گفتند شما تعداد paper های ایشان را ببینید. تعداد paper غیر از این است که ایشان معلم خوبی است. ما نمی‌توانیم بپذیریم که هرکه paper خوب می‌نویسد، معلم خوبی است؛ اصلا و ابدا. آنهم چه paper هایی! خودمان می‌دانیم این paper ها چگونه در ژورنال‌ها چاپ می‌شود. آنهم یک نان قرض دادن‌های عجیب و غریب! من در مجله‌ای که مدیر و مسئول آن هستم، صاحب امتیازش هستم، سردبیرش هستم مقاله تو را منتشر می‌کنم و تو هم مقاله مرا در مجله‌ات چاپ کن! این را که ما می‌دانیم. چرا سر خودمان را کلاه بگذاریم؟


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
⭕️ فوران کلام های بی مصرف و اژدهاکشی
دکتر مجتبی لشکربلوکی (شبکه استراتژیست) دانشجویان و دانش آموختگان علوم انسانی مرتب از زوایای مختلف در حال تحلیل هستند، یکبار وبر در میان است، یکبار پارسونز، بار دیگر فوکو و یکبار هابرماس یا دورکیم. از هر حادثه سیاسی، پدیده اجتماعی یا روند اقتصادی در ایران ده ها تحلیل بیرون می آید. اما به هیچ سوال موجود کشور واقعا نمی توانند پاسخ بدهد. آن ها برای بیان دردها زبان گویایی دارند اما برای درمان، هیچ راهکار روشنی ارایه نمی دهند. جامعه دچار «فوران کلام های بی مصرف» است. خسته از مفاهیمی که معلوم نیست به چه دردی می خورند؟ در عین فوران، هیچ کس هیچ راهی نمی تواند نشان دهد. در جمع دوستان یا جمع های خانوادگی پیش آمده که شما از همه بهتر می توانید بگویید که چرا چنین شد، بعد می گویند خوب حالا چه باید کرد؟ در این جاست که با دیگران فرقی نمی کنيد (برداشتی آزاد از نوشته دکتر غلامرضا کاشی، سیاست پژوه و جامعه شناس معاصر).

⭕️ تحلیل و تجویز راهبردی:
چه شد که ما دچار فوران کلام های بی مصرف شدیم؟ دیدگاه های زیای در این مورد وجود دارد. به سه مورد از آن ها اشاره می کنم. نمی گویم که این دیدگاه ها درستند. بلکه فقط شما را به تامل فرامی خوانم.
1-نخوت علمی: از ابتدا کار دانشگاهی به عنوان یک کار شیک تعریف شد. آن ها نشستند در برج عاج و گفتند که دیگران به اندازه ما نمی دانند. آنهایی که در دولت و صنعت هستند باید بیایند و نزد ما زانو بزنند و علم بیاموزند. در صورتی که اشتباه بزرگ این بود که تجربه را بسیار کم اهمیت پنداشتند.

2-واردات مساله، صادرات مقاله: چرا پژوهش های ما به اندازه کافی به مسایل جاری مردم و موضوعات اصلی کشور نمی پردازند؟ چرا میلیاردها تومانی که در دانشگاه ها به اساتید برای هدایت پروژه های کارشناسی ارشد و دکتری می دهند تقریبا هیچ مساله اساسی را از کشور حل نمی کند؟ چون ما حتی برخی مسائل مان را هم از خارج وارد می کنیم. برای اینکه مقالات ما چاپ شود. می رویم روندهای پژوهشی دنیا را بررسی می کنیم و سپس موضوعاتی را کار می کنیم که به مذاق آنان خوش بیاید و مقالات ما را چاپ کنند. تجارت خوبی است: وارادات مساله از خارج و صادرات مقاله به خارج. سرمان را هم بالا می گیریم که ما بالاترین رشد علمی را در جهان داریم. یکی از فریب کارانه ترین، آمارها همین است. خودمان هم باورمان شده است. هر ساله هزاران رساله ارشد و دکتری تدوین و دفاع می شوند. کدامیک توانسته اند برای بحران های پنج گانه 1- بیکاری و بیکارگی، 2- بی آبی، 3- ازدواج (بحران جنسی)، 4- بی صداقتی (دروغ) و 5- نظام کشورداری و تدبیر یک گام ملموس و بلند بردارند؟

3-علم بی ربط: شاید یک داستان طنز بهترین شیوه انتقال مطلب باشد. روزی یک ایرانی به چین میرود و رشته اژدهاکشی می خواند و به ایران بر می‌گردد. متوجه می شود که برای این رشته، بازار کار وجود ندارد. دانشگاهی برای این رشته ایجاد می کند و 100 نفر پذیرش می کند. این 100 نفر بعد از گرفتن مدرک لیسانس متوجه میشوند که بازار کاری برای این رشته وجود ندارد. این شخص به این نتیجه می رسد که دوباره این 100 نفر را پذیرش کند و مدرک فوق لیسانس بدهد. دوباره وارد جامعه می شوند و باز هم بازار کار وجود ندارد. استاد محترم با فکری بکر مساله را حل می کند: آن ها را به عنوان استاد برای تدریس رشته اژدهاکشی در دانشگاه‌ استخدام می شوند و این داستان همچنان ادامه پیدا می کند.
پروفسور ناصر فکوهی معتقد است: «دانشگاه ما روبه‌نابودی و خودکشی آرام است و این نظام با انواع داروهای مسکن مانند مقالات آی.اس.آی و شرکت در کنگره‌های بین‌المللی خود را تسکین می‌دهد».
چه می توان کرد؟
1-شجاعانه اژدهاکشی را تعطیل کنیم. یعنی رشته‌هایی که بیکار (فارغ التحصیل مازاد بر تقاضای بازار کار) تولید می کند را متوقف کنیم.
2-دروس دانشگاهی را از فیلتر کاربردی بودن برای دنیای امروز بگذارنیم. برخی از دروس ما طراحی شده 40 سال پیش هستند.
3-در همه رشته های دانشگاهی دروس تجویزی و طراحی را اضافه کنیم: حل مساله، تفکر خلاق، سیاست گذاری و ...
4-معیار دروغین آی.اس.آی را کنار بگذاریم.
5-مسایل خودمان را حل کنیم و نه مسایل دیگران را. مسایل پایان نامه ها باید به تایید بخش خصوصی یا دولتی برسد.
6-معیار ارتقا اساتید را مسایل حل شده بگذاریم و نه مقالات چاپ شده.
7- معیار استادی را صرف دانش آکادمیک ندانیم، اساتید کارکشته تجربی را نیز به رسمیت بشناسیم. صرف کلمه دکتری نشاندهنده دانش نیست.
شاید شما با هیچکدام از تجویزهای بالا موافق نباشید. اشکالی ندارد. فقط همین مساله را بپذیریم که ایران سرشار از مساله هاست و در چنین موقعیت خطیری دانشگاه های ما باید بخشی از راه حل باشند و نه خود مساله.

بر شانه تمام اساتیدم خاضعانه بوسه می زنم. اما باید واقعیت های تلخ را گفت و شنید و به اقدام برخاست.

http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻آسیب‌ها یا موانع ده‌گانۀ دانشگاه در ایران

🔻مصطفی ملکیان (مراسم افتتاحیه میز مطالعات اجتماعی علم، فناوری و نوآوری)

🔻پیاده سازی: فاطمه مرتضوی (سایت بردار-کاربردی سازی علوم انسانی)
گزینش و ویرایش: پویش ملی دوباره دانشگاه

🔹مانع اول از نظر وی خطایی است که دانشگاه‌ها در تربیت نیروی کار بدون توجه به فرهنگ انجام می‌دهند.

🔹مانع دوم تربیت نیروی انسانی در دانشگاه تنها براساس یک علم است و تعلیم و تعلم «هنر زندگی» و «اخلاق» مغفول می‌افتد.

🔹مانع سوم فقدان پیوند آنچه در دانشگاه آموخته می‌شود با نیازهای واقعی جامعه است. نیاز جامعه، صرفا نیاز به تامین نیروی کار برای سازمان‌ها و ادارات و آنچه نیاز مستقیم سیاست‌گذاران محسوب می‌شود، نیست. گرچه آن هم جزئی از نیاز جامعه است، اما نیاز به شاعر، مصلح اجتماعی، روشنفکر و رمان‌نویس نیز در زمرۀ نیازهای جامعه است که هیچ سازمان و اداره‌ای اشاره مستقیم به آن نمی‌کند.

🔹مانع چهارم تاکید بر تدین به جای اخلاقیات است.

🔹مانع پنجم ایدئولوژیک شدن یا بودن فرآیند کشف حقیقت در کشور است. از نظر ملکیان کشف حقیقت به عنوان فرآیند پیشرفت علمی نمی‌تواند با نظریۀ آشکارگی حقیقت تجمیع شود. کشف حقیقت، مستلزم نظریۀ مبتنی بر ناآشکارگی حقیقت است.

🔹مانع ششم تعیین برخی موضوعات و مسائل به صورتی که آنقدر مقدس یا مُحَرَم باشند که نتوان به آن نزدیک شد. ملکیان برای توضیح مقدسات و محرمات، تعابیر «توتم» و «تابو» را به کار می‌برد. وی معتقد بود این توتم‌ها و تابوها نه تنها از بیرون دانشگاه، بلکه گاهی درون خود دانشگاهیان نیز وجود دارد: توجه، تاکید و تمرکز بر مکاتب یا نظریاتی خاص و تغافل از نظریات یا اندیشمندان رقیب یا جایگزین.

🔹مانع هفتم، تحقیر و انکار رشته‌های دانشگاهی نسبت به همدیگر است. ملکیان توضیح داد افراد هر رشته نیاز دارند به صورتی کلی با جایگاه رشته‌های خود در نظام علم، ارتباط رشتۀ خود با سایر رشته‌ها و وامداری رشته‌های خود از سایر رشته‌ها آشنا باشند و سپس در مرحلۀ بعد به مرزها و تمایزات رشتۀ علمی خود واقف شوند (نگاه از چشم پرنده).

🔹مانع هشتم، اتکای نظام آموزشی دانشگاه بر قوۀ «حافظه» به جای «فاهمه» است که منجر به تربیت مقلد در مقابل متفکر و جست‌وجوگر شده است.

🔹مانع نهم، تاکید بر «آموزش» و «پژوهش» و غفلت از «پرورش» است. بین «معلم بودن» و «عالِم بودن» بودن باید تفکیک قائل شد. فردی که در پژوهش دارای قوت است و عالِم خوبی محسوب می‌شود، الزاما معلم خوبی نیست؛ نکته‌ای که نظام دانشگاه ما به آن کاملا بی‌التفات است.

🔹مانع دهم، تفکیک میان مفاهیم «شغل» و «حرفه» است. وی این تفکیک را از مفاهیم جامعه‌شناسی کار دانست، با این تصریح که «فرق هست بین استادی که آمده چیزی را که دانشگاه می‌خواهد به آن بدهد (رفع نیاز علم)؛ و استادی که آمده تا چیزی را که ندارد از دانشگاه کسب کند (مثل اعتبار، پول و شهرت)». استاد اول به کار خودش به عنوان «حرفه» می نگرد و استاد دوم به عنوان «شغل». دانشگاه امروز در حال تولید نیروهایی برای «شغل»های جامعه است.


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
هر چه بگندد نمکش می‌زنند!
دکتر حسین آخانی (استاد دانشگاه تهران-اقتباس از کانال دغدغه های محیط زیستی و دانشگاهی)
امروز برای یک کار پژوهشی در مورد جنس نمدار یا زیرفون در ایران (Tilia) مقالات منتشره را چک می‌کردم. جهت اطلاع خوانندگان غیر گیاهشناس عرض کنم که بر اساس منابع معتبر مانند فلورا ایرانیکا در جنگل‌های شمال یک گونه از جنس نمدار گزارش شده است.
در سال 2012 دو مقاله در خصوص این جنس در ایران منتشر شده است. بر اساس آنچه در این مقالات منعکس شده است، یکی از آنها در تاریخ 19 آوریل 2011 به مجله گیاهشناسی ایران فرستاده شده است. دو نویسنده اول این مقاله از گیاهشناسان باغ گیاهشناسی نوشهر هستند. مقاله دوم در تاریخ 24 اوت سال 2011 به مجله سیستماتیک و تکامل گیاهی (Plant Systematics and Evolution) ارسال شده است. این مقاله پنج نویسنده دارد که بیشتر آنها هم در دانشگاه‌های شهرهای شمالی مشغولند. اما آنچه در هر دو مقاله مشترک است نویسنده آخر مقاله است. ایشان از گیاهشناسان صاحب نام موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور است.
جامعه گیاهشناسی ایران جامعه بزرگی نیست. بدون شک هر دو گروه از کار هم خبر داشته‌اند. تازه فرض را بر این بگیریم که به طور تصادفی دو تیم تحقیقاتی عاشق درختان نمدار شده‌اند و اصلا بی خبر از هم مشغول این تحقیق شده‌اند. اما نویسنده آخر که نامش در هر دو مشترک است باید در هر دو تحقیق نقشی در حد مشاور و یا راهنما داشته باشد. باز جالب است بدانید که تاریخ پذیرش این مقالات با هم 33 روز فاصله دارند. مقاله مجله ایرانی در تاریخ 21 فوریه 2012 و مقاله چاپ شده در مجله خارجی در تاریخ 26 ژانویه همان سال پذیرش شده است. ولی این مقاله در تاریخ 11 مارس 2012 یعنی 20 روز بعد از پذیرش مقاله مجله ایرانی به صورت آنلاین در اختیار بوده است. با این حال با مطالعه مقدمه منتشر شده در مقاله مجله ایرانی متوجه می‌شوید که آنها آن را دیده و با نتایج آن توافقی ندارند.
آنچه در این دو مقاله دیده می‌شود بی شباهت با رقابت‌های سیاسی و فسادهای اقتصادی موجود در کشور نیست که دودش به چشم سرزمین و مردم ایران رفته است. حضور نام مشترک هم نشان می‌دهد که در این دعواها افرادی هستند که کاری به این جناح و آن جناح ندارند و به گونه‌ای با هر دو شریکند. این گونه مقاله نویسی از نظر من هیچ ارزشی برای علم گیاهشناسی ندارد و اینجانب به نتایج هیچکدام اعتمادی ندارم.
درد بزرگ آن است که به دلیل مدیریت‌های سیاسی و ناآشنا به علم عده‌ای بر امکانات علمی و پژوهشی کشور مسلط شده‌اند و عده‌ای هم سیاستگذاری علم را به عهده گرفته‌اند که فکر می‌کنند انتشار مقاله یعنی تولید علم. اینگونه مقاله بازی اگر چه برای ارتقای دوستان دانشگاهی و مدرک گیری دانشجویان کارآیی دارد ولی دردی از علم را حل نمی‌کند. اگر حل می‌کرد در موسسه‌ای که بزرگترین موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور است و هر روز گیاهشناسانش پُز کشف گونه‌های جدید را می‌دهند، محققانش از کشت گیاهان مهاجم و خطرناکی چون کهور آمریکایی و اکالیپتوس دفاع نمی‌کردند و لااقل برای بومی سازی فضای سبز کشور کاری کرده بودند.
پژوهش یکی از با ارزش‌ترین دستاوردهای بشری است که صداقت و درستکاری اساس آن است. معلمی را حتی با شغل انبیا یکی دانسته‌اند. راهنمایی و راهبری پژوهش وظیفه سنگینی است. کسی که نامش استاد راهنما و یا مشاور است و اجازه می‌دهد مقاله‌ای منتشر و نام وی هم به عنوان نویسنده در آن مقاله منتشر شود اگر در جریان مراحل تحقیق نباشد و آن مقاله را مانند موارد بالا نخوانده باشد نه تنها سودی برای علم ندارد که فقط ننگش برایش می‌ماند. متاسفانه انتشار مقالات اینچنینی در کشور کم نیست و شمار زیادی از همکاران ما به چنین مقاله بازی‌ها و مقاله سازی‌هایی آلوده شده‌اند. وقتی پژوهشگران، معلمان و دانشجویان این سرزمین وجدان و ابتدایی‌ترین اصول اخلاقی را به خاطر شمارش تعداد مقالاتشان زیر پا می‌کنند، دیگر از دلال ارز، فعالان اقتصادی و سیاست بازان چه انتظاری است که منافع کشور را قربانی منافع شخصی خود نکنند. وضعیت کشور ما امروز مصداق همان مثل معروف «هر چه بگندد نمکش می‌زنند» است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
آمارها نشان می دهد هر چه بیشتر کار پژوهشی انجام داده و مقاله تولید کرده ایم، به همان نسبت از فناوری (شاخص ثبت اختراعات -آنچه به بهبود زندگی مردم و رشد GDP نزدیکتر است) فاصله گرفته ایم!
🔻 فلسفه و هدف عامل وحدت آموزش عالی
🔻 دکتر مجتبی عمادی

🔹 فلسفه، تلاشی است ذهنی، عقلی و استدلالی برای درک واقعیت های جهان هستی. به عبارتی می توان فلسفه را اندیشیدن نامید؛ اندیشیدن درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که با آنها مواجه هستیم. از منظر دلوز و گتاری -فلاسفه فرانسوی- فلسفه، "هنر تشکیل و ابداع و ساخت مفاهیم است". فلسفه را می توان عمل و تلاشی برای نیل به فرزانگی دانست.
هدف نیز عبارت است از ایده ای در مورد آینده برای نیل به نتیجه ای غایی یا دستاوردی مورد انتظار. جهت رسیدن به هدف نیز نیاز به برنامه ریزی بلند مدت وجود دارد که آن را استراتژی می نامیم.
🔹 وزارت علوم بر خلاف وزارت بهداشت فاقد فلسفه، هدف و استراتژی مورد قبول جامعه است و تا زمانیکه این موضوع به قوت خود باقی است، نمی توان به وحدت آموزش عالی اندیشید. اعضای محترم هیات علمی هر یک به نوبه خود به نوعی در نوشته های خود به این موضوع اشاره داشته اند: آقای دکتر زلفی گل با : "دانش توانا، اقتصاد دانا و رونق مانا"، آقای دکتر لشکر بلوکی با "فوران کلام های بی مصرف و اژدهاکشی"، آقای دکتر محمد فاضلی با "دانشگاههای بی مسئولیت"، آقای دکتر داود سوری با "اختلالات نظام انگیزشی تولید علم"، آقای (دکتر) محمد تقی براتی با "تحصیل بی حاصل"، آقای دکتر فرهاد نیلی با "جای خالی آموزش"، آقای دکتر ناصر باقری مقدم با "ضرورت اصلاحات ساختاری"، آقای دکتر سید محمد امین قانعی راد با "نیاز به گفتمان و سیاستی تازه برای «بازاریابی دانشگاه» در دولت دوازدهم"، آقای دکتر علی نقی مشایخی با "منظومه توسعه و پیشرفت علمی"، آقای دکتر حسین اسکندری با "وزارت علوم و علم ناتمام"، آقای دکتر نوری دلویی با "آموزش ما از بنیاد بیمار است"، آقای دکتر محمد صادق افراسیابی با "باسوادان بیسواد، دستاورد یک انحراف آموزشی"، و بنده نیز با "دانشگاه اقتدار آفرین" (کلیه نوشته ها در gleam.ir موجود است).
🔹 نگاهی به مستندات ادغام ارایه شده از سوی "مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی" معاونت آموزشی وزارت بهداشت (فایل پیوست) نشان از فلسفه، هدف و استراتژی است: دانشکده های پزشکی دارای "مسئولیت اجتماعی" در ارایه خدمات به اجتماع هستند. به عبارتی، جامعه انتظار دارد خروجی های دانشکده های پزشکی توانایی تشخیص صحیح و درمان بیماری ها را داشته باشند. در نوشتاری در "گلیم" (ارایه مدلی مبتنی بر آموزش پزشکی و حوزوی جهت تحول در حوزه علوم زیستی) اشاره شد که دو صنف در کشورمان به تربیت می پردازند و خروجی های آنها محصل یا آموزش دیده نیستند (تفاوت میان تحصیل، آموزش و تربیت). متاسفانه در بسیاری از رشته های دانشگاهی در وزارت علوم به علت فقدان فلسفه، هدف و استراتژی، 60% فارغ التحصیلان وارد مشاغلی می شوند که با مدرک دانشگاهی آنها انطباق ندارد!
🔹 پیشنهاد مشخص آن است که با تفکری نمایی و جامع درباره فلسفه و هدف هر یک از رشته های دانشگاهی مبتنی بر پیشرفت های فناوری در قرن بیست و یکم و نیازهای حال و آینده کشور و جهان (glocalization) بازنگری جدی و به روز شونده ای با حضور ذینفعان صورت گیرد تا شاهد مرتبط شدن هر چه سریعتر رشد کمی مقالات و جهش علمی حاصل از آن (شاخص های علم سنجی) با شاخص های توسعه ای، اقتصادی و رفاهی جامعه باشیم (برای مطالعه بیشتر به فایل پیوست با عنوان "شاخص های مختلف اقتصادی، اجتماعی، رفاهی با شاخص های علم سنجی ارتباط مستقیم دارد" نگاه کنید). همانند فلسفه و تکوین موجودات زنده و تکامل که فرایندی دایمی است، بازنگری و به روزشوندگی رشته های دانشگاهی نیز فرایندی دایمی است که مبتنی بر نیازهای حال و آینده می بایستی صورت گیرد.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah