پویش ملی دوباره دانشگاه
2.13K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
452 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
⁉️ آیا کرمانشاه دانشگاه دارد؟! کجاست و چگونه تقویتش کنیم؟
🖋 وحید احسانی

اگر اسم‌ها، عنوان‌ها و ادّعاها را کنار بگذاریم، «دانشگاه واقعی» کجاست؟ چه اتّفاقاتی باید در یک محل بیفتد که بتوانیم آن را «دانشگاه» بدانیم؟ بر این اساس، آیا استان کرمانشاه دانشگاه دارد؟! اگر پاسخ مثبت است، «دانشگاه کرمانشاه» کجاست و چگونه می‌توانیم آن را تقویت کنیم؟

طبق جدیدترین تعریف یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد)، «باسواد کسی است که بتواند با استفاده از خوانده‌ها و آموخته‌های خود، تغییر مثبتی در زندگی ایجاد کند.» بر اساس این تعریف، اگر در جایی دیدیم که بر خلاف سایر مکان‌ها، بهره‌وری آب مطلوب است، یا پسماندها مدیریت و بازیافت می‌شوند، یا عدّه‌ای فارغ از امتیاز، اجبار، مدرک و امثال آن، با علاقه دور هم جمع شده و درباره کتاب‌هایی که خوانده‌اند یا درباره بحثی که یک متخصص ارائه کرده‌است گفتگو می‌کنند، یا بهره‌وری انرژی خیلی بالاتر از میانگین کشور است، یا محیط زیست پاس داشته می‌شود، یا «استفاده از نایلون پلاستیکی» در حال کاهش است، یا فرآیند «توانمندسازی مستمندان» جریان دارد، یا تغییرات مثبت خلّاقانه رخ می‌دهد و امثال آنها، آنجا می‌تواند دانشگاه باشد.

به همین ترتیب، اگر بر سردر ورودی جایی، تابلوی بسیار بزرگی بود که با واژه «دانشگاه» آغاز می‌شد امّا از لحاظ موارد پیش‌گفته تفاوت محسوسی با سایر جاها نداشت، آنجا فقط «دانشگاه اسمی» است و نه «دانشگاه واقعی». دانشگاه‌های اسمی صرفاً به مثابه محلّه‌هایی هستند در کنار سایر محلّه‌های شهر. بنابراین، برای پاسخ دادن به اوّلین پرسش مطرح شده در عنوان نوشتار حاضر، باید ببینیم «آیا در استان کرمانشاه تغییرات مثبتی در حال رخ دادن هست یا نیست». پاسخ مثبت است؛ بله، در «زیر پوست شهر» تغییرات مثبت ارزشمندی در حال رخ دادن است. واژه «زیر پوست شهر» معمولاً درباره آسیب‌های اجتماعیِ پنهان (از چشم عموم مسئولان، رسانه‌ها و مردم) به کار برده می‌شود؛ امّا در زیر پوست شهر، فعل و انفعالات خوبی هم جریان دارد که به همان اندازه از چشم عموم مسئولان، رسانه‌ها و مردم پنهان هستند.

در برخی محلّه‌ها (شامل دانشگاه‌های اسمی)، برنامه‌های خودجوش و داوطلبانه فرهنگی-اجتماعی-مدنی (از نوع موارد پیش‌گفته یا غیر از آنها) جوانه زده‌اند. افزون بر این ها، در کرمانشاه وزنه‌های فرهنگی‌ای نیز وجود دارند؛ استادانی چون پرتو کرمانشاهی (علی اشرف نوبتی)، ایرج هندسی، میرجلال‌الدّین کزازی، منصور یاقوتی، علی لیمویی، یدالله عاطفی (آشفته)، محمّدعلی سلطانی، اردشیر کشاورز و بسیاری دیگر (شامل برخی از اعضای هیأت علمی دانشگاه‌های اسمی استان).

بله، کرمانشاه بی‌دانشگاه نیست، امّا دانشکده‌ها، گروه‌ها و استادانِ «دانشگاه کرمانشاه» در زیر پوست شهر (شامل دانشگاه‌های اسمی) پراکنده هستند. حال‌وروز «دانشگاه واقعی» و «دانشگاهیان واقعی» با حال‌وروز شهر و شهروندان ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی دارد، یعنی امکان ندارد دانشگاهِ واقعی رشد و دانشگاهیان واقعی پیشرفت کنند در حالی که وضعیت شهر و شهروندان روز به روز خراب‌تر می‌شود. در مقابل، حال‌وروز «دانشگاه اسمی» و «دانشگاهیان اسمی» به طور کامل از حال‌وروز شهر و شهروندان مستقل است؛ دانشگاه اسمی می‌تواند در حال گسترش و ارتقاء رتبه باشد در حالی که شهر در حال پس‌رفت است. به همین ترتیب، دانشگاهیان اسمی می‌توانند در حال افزایش تعداد مقالات خود، افزایش ارتفاع شاسی اتومبیل خود، افزایش مساحت خانه خود، افزایش تجمّلات زندگی، ارتقاء رتبه و امثال آن باشند در حالی که وضعیت شهروندان روز به روز در حال تنزّل است.

چگونه به تقویت «دانشگاه واقعی» کمک کنیم؟ اوّلاً، با مشارکت مسئولانه و آهسته‌وپیوسته با فعّالیت‌های فرهنگی-اجتماعی-مدنی‌ که به صورت خودجوش و داوطلبانه در زیر پوست شهر جوانه زده‌اند و ثانیاً، با مرتبط ساختن و هم‌افزا کردن این جوانه‌ها. هر یک از ما می‌توانیم به سهم خودمان تأثیرگذار و تعیین‌کننده باشیم؛ مولانا (علیه الرّحمه) من و شما را خطاب قرار داده و می‌فرماید:

تو نگو «همه به جنگ اند و ز صلح من چه آید؟!» / تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز // که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قد خوش، ز هزار قامت کوز (خمیده) ...

—————————————————————

این یادداشت با تأکید بر استان کرمانشاه تهیّه شده امّا محتوای آن محدودیت مکانی نداشته و قابل تعمیم به کل کشور است.

جهت مطالعۀ متن کامل یادداشت مورد نظر، لطفاً به پیوند زیر مراجعه فرمایید 👇
آیا کرمانشاه دانشگاه دارد؟! کجاست و چگونه تقویتش کنیم؟


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
☘️ زیر پوست دانشگاه
✍️ دکتر هدایت علوی‌تبار

🔅دکتر حسین پاینده (معرفی مقاله): مقاله‌ی «زیر پوست دانشگاه»، با عنوان فرعی «آسیب‌شناسی عملکرد اساتید در زمینه‌ی پایان‌نامه»، نوشته‌ی دکتر هدایت علوی تبار (دانشیار فلسفه در دانشگاه علامه طباطبائی) در نشریه‌ی روایت(شماره‌ی ۵، پاییز ۹۴) منتشر شد. مارکس جمله‌ی معروفی دارد با این مضمون که «فلاسفه تاکنون جهان را تفسیر کرده‌اند؛ سخن اما بر سر تغییر جهان است».

🔅این مقاله، به قلم یک فلسفه‌دان، با هدف تغییر وضعیت موجود در آکادمی ایرانی نوشته شده است. از این حیث، به گمان من، عملکردی کاملاً فلسفی دارد، اما به تأسی از فلسفه‌های فرصت‌طلبانه و عافیت‌جویانه‌ی رایج در فضای آکادمی ایرانی نوشته نشده است، فلسفه‌هایی که دانشگاه را تبدیل به قبرستانی می‌کنند که بارزترین ویژگی‌اش سکوت مرگ‌زده است.

🔅این مقاله از نگاه فلسفی‌ای پیروی می‌کند که مایل به کالبدشکافی فرهنگی جامعه‌ی ما و برملا کردن بیماری‌های ناپیدای فرهنگی است. از همه‌ی دانشجویان تحصیلات تکمیلی که با سخت‌کوشی به دوره‌ی فوق‌لیسانس یا دکتری راه یافتند، از همه‌ی اعضای جوان هیأت علمی که با تکیه بر شایستگی‌های پژوهشی خودشان به عضویت هیأت علمی درآمدند و هنوز باید سال‌ها در آکادمی ایرانی کار کنند، دعوت می‌کنم این مقاله را، با دقت و ژرف‌اندیشی درباره‌ی جزئیاتش، بخوانند. این مقاله حکم فراخوانی ضمنی برای تغییر وضعیت موجود در دانشگاه را دارد که در انتظار اجابت شدن است.

جهت مطالعۀ این مقاله لطفا به پیوند (لینک) زیر مراجعه بفرمایید 👇
زیر پوست دانشگاه؛ آسیب‌شناسی عملکرد اساتید در زمینۀ پایان‌نامه (PDF)

منبع: صدانت

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🎤صالح رشید حاجی خواجه لو، رئیس پژوهشکده سیاست‌پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت در گفتکو با خبرگزاری دانشجو:
☆ آئین‌نامه ارتقای اعضای هئیت‌ علمی؛ مقاله‌شماری یا شاگردپروری / انتشاراتی که نمایه می‌شوند؛ اما بن‌مایه ندارند.
◎ از یک بازه زمانی به بعد روند رشد مقالات بسیار افزایش یافته است. اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ دلیل آن را می‌توان در آیین‌نامه ارتقاء اعضای هیئت علمی و در نظر گرفتن امتیاز برای مقالات ISI دید.
◎ افزودن ماده ۵ به آیین‌نامه ارتقاء اعضای هیئت علمی و واگذار کردن بخشی از مسئولیت به دانشگاه‌ها به طوری که متناسب با ماموریت‌های خود، مصادیق و موارد فعالیت‌های پژوهشی خود را ذیل ماده ۳ آئین‌نامه که به فعالیت‌های پژوهشی و فناوری مربوط می‌شود، تعریف کنند، هر چند اقدام خوبی بوده است، اما تمام مسئله را حل نمی‌کند.
◎ فرایند ارتقای مرتبه علمی اساتید در ایران، بیشتر یک فرایند و سلسله مراتب اداری است تا علمی!
● برای ادامه این گزارش خواندنی، لینک زیر را دنبال کنید.

🌐 https://b2n.ir/724752
┏━━━━🎓
🆔 @HigherEducational97
┗━━
🔻 12 ابهام آیین‌نامه ارتقای اساتید
1. ترکیب بودن دو وزارت دانشگاهی؛ به این معنی که در فاکتور‌های ارتقای مرتبه اعضای هیات‌علمی «وزارت علوم و وزارت بهداشت» یکسان‌انگاری وجود دارد.
2. نگاه یکسان به همه دانشگاه‌ها؛ براساس عقیده بسیاری از اساتید، آیین‌نامه فعلی ارتقا، نگاه یکسانی به همه دانشگاه‌ها در حوزه‌های آموزشی و پژوهشی دارد.
3. عدم‌تفکیک مناطق جغرافیایی؛ یکی از چالش‌های اصلی این آیین‌نامه محسوب می‌شود.
4. ابهام در انتظارات جدی از اساتید؛ مشخص نیست با اجرای این آیین‌نامه، انتظارات هر بخش از اساتید چیست.
5. علاقه به ISI؛ امتیازات در نظر گرفته‌شده در این آیین‌نامه باعث علاقه اساتید به افزایش ارائه مقاله می‌شود.
6. وضعیت پیچیده تجاری‌سازی و تولید دانش؛ پرابهام‌ترین بخش آیین‌نامه ارتقاست که در آن امتیازات اساتیدی که به دنبال تجاری‌سازی طرح‌های خود هستند، وضعیت نامعلومی دارد.
7. میانبر پایان‌نامه‌ها؛ این مورد نیز در ماده ۳ آیین‌نامه ارتقا ابهامات خاص خود را دارد.
8. نبود ساختاری برای تنزل علمی اساتید،
9. افزایش گرایش افراد به انتحال علمی در مساله تقلب و سرقت علمی
10. ارتقای علمی اساتید همیشه مسئول
11. ضرورت درخواست عضو هیئت علمی برای ارتقاء
12. عدم تفاوت آیین‌نامه دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها نیز از ابهامات دیگر این این آیین نامه خواهد بود.






https://snn.ir/fa/news/858733/%DB%B1%DB%B0-%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%AF-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%DB%8C%D8%AF
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
‼️ ما سئوال نداریم، مسئله این است!
(گزیده‌ای از مصاحبۀ نشریۀ بسپار با دکتر رضا منصوری، تیر 99)

🔹 کمیسیون آموزش مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و ... در سیاست‌گذاری برای علم در کشور هم باید پیشقدم باشند امّا عملاً نشان داده شده که اینها در چند دهۀ اخیر نه تنها راهگشا نبوده‌اند که مانع رشد علمی کشور هم هستند!

🔹 ما 80 هزار عضو هیأت علمی داریم. اگر فقط یک درصد آنها یعنی 800 عضو هیأت علمی احساس نیاز کنند، برای حل مشکلات توانش را دارند. ممکن است به نظر بیاید که موانعی هست و مداخلاتی خواهد بود ولی به نظر من شدنی است.

🔹 ما اصلاً به «علم» به کلّی توجّهی نداریم. علم در ایرانِ بعد از انقلاب عملاً فقط تحمّل می‌شود. توجه کنید که ما رشد وسیعی در تعداد دانشگاه‌ها و مراکز عالی و ... داشته‌ایم، امّا علم فراتر از آموزش عالی است. آموزش عالی مثل مدرسه است. بله، ما مدارس را زیاد کردیم. می‌دانیم در دوران سلجوقیان و مغول و بعد از آن در ایران تعداد مدارس زیاد شد در حالیکه انحطاط علمی کشور در آن زمان اتّفاق افتاد.

🔹 بله، تعداد مقالات جدی به طور قابل توجّهی افزایش داشته‌است. ولی این همچنان تمرین است و ما هنوز مسئله نداریم! جامعۀ ما سئوالی ندارد. دانشگاه‌های ما سئوالی ندارند.

🔹 شما وقتی برای استخدام اساتید ویژگی‌های فلان و فلان تعریف می‌کنید، یعنی دارید جلوی ورود افراد خلّاق را می‌گیرید. دستورهایی می‌دهید که به نفع مملکت نیست. سازوکار دانشگاه را تضعیف و شرایط موجود را تحکیم می‌کنید.

🔹 دانشگاه‌های ما باید خود را بازتعریف کنند. ما نباید از شاخص شروع کنیم. شاخص‌ها فقط گاهی علامت بحران هستنتد.

🔹 پرسش مصاحبه‌گر: آقای دکتر، از این فاصلۀ خالی میان دانشگاه و صنعت همیشه صحبت می‌شود. راه حل چیست؟
پاسخ دکتر منصوری: دو قلّه را تصوّر کنید، نزدیک به هم با عمق درّۀ زیاد. یک قّله دانشگاه و دیگری صنعت است. هر کدام به دیگری می‌گوید «چرا نمی‌پری که به دیگری [من] برسی؟». امّا راه حل نه پریدن است و نه پل زدن. باید تا عمق دره پایین رفت و کم‌کم این فضا [ی خالی] را پر کرد. این درّه در اروپا و آمریکا باید بگویم در طول 400 سال پر شده‌است. از قرن 17. 40 سال است هر سیاستمداری می‌آید، قصدش ساخت پل است. با ایجاد دفاتر ارتباط با صنعت در دانشگاه و برعکس مشکل حل نمی‌شود.

🔹 در این که مهاجرت [نخبگان] رشد کرده و در اینکه تعداد کمتری بعد از فراغت از تحصیل به کشور بر می‌گردند، بله درست است. اگر در دهۀ 60 و 70، ده درصد برمی‌گشتند الان یک درصد هم نیستند. شرایط فرهنگی، سیاسی و ژئوپلتیکی و غیره در عدم برگشت مؤثّر است ولی من کاری به اینها ندارم! اصلاً فرض کنید که دانش‌آموخته‌های ایرانی خارج از کشور برگردند، برگردند که چه بکنند؟ کاری ندارند! ما در دانشگاه‌ها برایشان جایی نداریم. در پژوهشگاه‌هایمان برایشان جایی نداریم. صنعت که اصلاً توانایی استخدام اینها را ندارد. خب، برای چه برگردند؟! تنها امکان این است که سرمایه‌ای فراهم کنند و کارآفرین باشند.

🔹 قبل از انقلاب ما مدرسه‌های عالی داشتیم. اینها بعدا ادغام شدند و دانشگاه‌های مختلف فعلی مثل علّامه طباطبایی و خواجه نصیر طوسی و غیره هستند. مراکز آموزش عالی از جنس کالج‌ها بودند. یعنی دانش‌آموزان علاقه‌مند بیایند و چیز بیشتری یاد بگیرند. یعنی کتاب‌هایی وجود دارند که اساتید از روی آنها تدریس می‌کنند در این مدارس یا کالج‌ها و عملاً قرار نیست پرسشی طرح و پاسخ داده شود. در واقع پس از تغییر اسامی [مدرسه‌های عالی] به دانشگاه، هیچ تغییری در کارکرد اتّفاق نیفتاد. دانشگاه‌های ما کالج هستند، مدرسه هستند، دانش علمی موجود را آموزش می‌دهند، درست است دکتری می‌دهند، ولی تأکید همچنان آموزش است. یافتن و تعریف پرسش‌های اجتماعی و علمی و پیدا کردن جواب مطرح نیست. اینگونه است که فروکاهیده می‌شود به ارتباط صنعت با دانشگاه!

متن کامل مصاحبه را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه کنید 👇
ما سئوال نداریم، مسئله این است

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
ساحت آکادمیک و رویکرد انتقادی؛ چهار مواجهه کنشگران

دکتر سیدجواد میری

هر بار در ساحت آکادمیک اعتراضی کردم با چهار عنصر بنیادین مواجهه پیدا کردم که می‌توان آن‌ها را با مفاهیم ۱) ترس، ۲) بی‌تفاوتی، ۳) همدستی و ۴) حس رفاقت طبقه‌بندی کرد.
البته در نگاه اول این چهار مفهوم را می‌توان به ساحت روان‌شناختی تقلیل داد ولی یک جامعه‌شناس که در باب نهاد و سازمان و ساختارها و بروز کنش‌ها در این بسترها می‌اندیشد نمی‌تواند بحث خود را روان‌شناختی دنبال کند، بل آن‌ها را امری اجتماعی می‌بیند و از خود می‌پرسد چه دلائلی برای ترس اساتید در مواجهه با تبعیض و بی‌عدالتی و فساد وجود دارد؟‌ وجوه روان‌شناختی ترس کنشگران هر چه باشد با وجوه جامعه‌شناختی بروز ترس در سازمان متفاوت است و به ما نشان می‌دهد که مسند ریاست در بستر آکادمیک چگونه توانسته است سازماندهی صنفی در پژوهشگاه یا دانشگاه را خرد‌وخمیر کند که استاد دانشگاه خود را نتواند به‌مثابه یک صنف ببیند بل یک فرد بی‌پناه در برابر یک سازمان قدرتمند که هر لحظه می‌تواند فرد را یاغی و خاطی معرفی کند و تمامی قدرت ساختار را به خدمت خود درآورد و او را سرکوب و منکوب کند.
به سخن دیگر، بر خلاف گفته دکتر نعمت‌الله فاضلی که مدعی است بحث‌های میری شخصی است، مسائلی که در نقد ساختار آکادمیک انجام شد و عدم ورود اصحاب علوم انسانی به این مناقشه خود نشان از آن دارد که این مسئله قابل صورت‌بندی ذیل چهار مقوله ترس و بی‌تفاوتی و همدستی و حس رفاقت می‌باشد.
به‌عنوان مثال، علی محمد ایزدی بحثی دارد در باب تیپولوژی اجتماعی ایرانیان و در آن اشاره به تیپ رفاقتی می‌کند و این مفهوم او می‌تواند ما را در فهم عدم کنش اساتید دانشگاهی در مناقشات انتقادی یاری کند.
در گفت‌وگوهایی که با دکتر نعمت‌الله فاضلی و ... داشتم آن‌ها اشاره به این می‌کردند که بحث‌های [سیدجواد] میری مسائل شخصی است و آن‌ها در مسائل عمومی آکادمیک ورود می‌کنند؛ اما این صورتبندی به‌ظاهر موجه مشکلات بنیادین بسیاری دارد.
یکی از آن مشکلات این است که عاملیتِ کنشگر در بستر سازمان قابل تقلیل به امر شخصی نمی‌تواند باشد بل هر گونه امر شخصی او بخشی از جهان عمومی سازمان و نهاد و امر اجتماعی است که در بستر نهاد آموزش عالی رخ می‌دهد و برای تحلیل آن نمی‌توان از تمایز کاذب شخصی عمومی سود جست.
نکته دوم این است که در سازمان‌های ایرانی تیپ رفاقتی غلبه جدی بر روندها و رویه‌ها دارد و این سیطره صرفاً بر حوزه مراودات محدود نمی‌گردد بل دامنه نظر را هم می‌آلاید.
نکته سوم این است که از قضا ما باید بپرسیم به عنوان یک متفکر انتقادی چرا بی‌تفاوتی و همدستی و ترس بر دیگر رویکردها غلبه پیدا کرده است و پروسه اختگی آکادمیک چگونه برساخت شده است؟ اختگی آکادمیک یک مسئله شخصی در بستر آکادمیک ایرانی نیست بل یک پدیده عمومی در ساختار آموزش عالی ایران است که خود موجبات شکاف نظر و عمل را شکل داده است و در این شکاف ما افرادی داریم که در ساحت رتوریک رادیکال هستند ولی در اقلیم پراکسیس سودجویانه عمل می‌کنند و من این را بر حسب تجربه زیسته در پژوهشگاه وجدان کرده‌ام و این دسته از دانشگاهیان همواره مانند اسب تروآ رفتار می‌کنند و ضربات مهلکی در بزنگاه‌های تاریخی بر پیکر نحیف دانشگاه وارد کرده‌اند و می‌کنند.
به سخن دیگر، ما نیازمند بازخوانی این چهار مولفه از منظر جامعه‌شناختی (و نه روان‌شناختی) هستیم تا بتوانیم استراتژی‌های رهایی‌بخشی را بیافرینیم و گرفتار برسازندگان رتوریک رادیکال نشویم.
@Rabnews
Forwarded from Rabnews.ir
مک دونالد یا اکبرجوجه؟ مسئله این است!

دکتر علی سرزعیم، استادیار اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی

دستیار وزیر علوم با انتشار پستی از کشف بیش از ۳۰ هزار مدرک جعلی خبر داد! آن هم فقط در سال ۱۳۹۸ آن هم فقط در محدوده میدان انقلاب! تازه این آن مواردی است که کشف شده! عمق فاجعه را خودتان تخمین بزنید! کارشناسی ارشد ۲۵ میلیون و دکترا ۳۵ میلیون تومان.

نظام آموزش عالی ایران با مشکلات متعددی مواجه است که مدرک‌گرایی، افت کیفیت، پایان‌نامه و مدرک/مقاله‌فروشی از بارزترین نمودهای آن است. این وضعیت باعث شده برخی دانشگاهیان خصوصا جامعه‌شناسان تعبیر کالایی شدن آموزش عالی را بکار ببرند و آن را بهانه‌ای برای حمله به اقتصاد بازار کنند. اما آیا واقعا مساله این است؟ بیاییم دقیق‌تر به مسئله نگاه کنیم:

چندی قبل یکی از دوستان جامعه‌شناسم -دکتر عباس کاظمی- برای توصیف وضعیت تاسف‌بار آموزش عالی از تعبیر مک‌دونالدی شدن آموزش عالی استفاده کرد. تعبیر ایشان این بود که رستوران‌های زنجیره‌ای مک‌دونالد، غذای ارزان، کم‌کیفیت، در دسترس همه ارایه می‌کند و مورد اقبال اقشار طبقه متوسط و عموم جامعه است. درست مانند آموزش عالی ما که با فروش ارزان مدرک و بی‌کیفیت شدن آموزش و در دسترس قرار گرفتن آن برای همه، شده است یک مک‌دونالد جدید.

اگر بخواهیم از همین تشبیه برای نقد این دیدگاه استفاده کنیم باید پرسید راز اقبال عموم به مک دونالد چیست؟ چه چیزی موجب شده مردم از مک دونالد خرید کنند و از بسیاری از رستوران‌ها خرید نکنند؟ پاسخ تضمین کیفیت است. ایده مک دونالد آنست که به مشتریان تضمین دهد که در هر کجای دنیا شعبه آن وجود دارد همان کیفیت را دارد و این باعث می‌شود که شما به مک دونالد مراجعه کنی چون به حداقلی از کیفیت می‌توانی مطئمن باشی.

اگر مهم‌ترین مزیت مک‌دونالد تضمین کیفیت است آن وقت دیگر نمی‌توان وضعیت آشفته آموزش عالی ایران را به مک‌دونالد تشبیه کرد بلکه تشبیه بهتر اکبرجوجه است. در ایران همه رستوران‌ها مدعی‌اند که اکبرجوجه واقعی هستند! و هیچ کس واقعا نمی‌داند که چه کسی واقعاً درست می‌گوید. واقعا اکبر جوجه لذیذ است و دوست داشتنی. اما هیچ تضمینی نیست غذایی که از رستورانی که ادعا می کند اکبر جوجه است می‌گیریم کیفیت مطلوب را داشته باشد. لذا باید از اکبرجوجه شدن آموزش عالی سخن گفت نه مک‌دونالدی شدن آن.

اگر مسئله این است آن وقت شیوه تامین مالی آموزش عالی متهم اصلی نخواهد بود بلکه اتهام اصلی متوجه نهاد ناظر بر دانشگاه‌هاست. وزارت آموزش عالی باید نقشی مثل موسسه استاندارد ایفا کند که محصولات عرضه شده توسط دانشگاه‌ها، از حداقل استاندارد برخوردار باشد. روند لوث شدن مدارک تحصیلی به زمانی بر می‌گردد که شهریه‌دادن و دانشگاه‌های خصوصی رواج نداشت و سازمان مدیریت دولتی نقشی فوق‌فعال در اعطای مدرک تحصیلی به مدیران دولتی ایفا کرد. پس از آن دانشگاه آزاد به این نهضت پیوست و بعد دانشگاه‌های ممتاز ایران نیز دیدند که اگر نجنبند از این قافله عقب می‌مانند و شروع کردند به برگزاری دوره‌های آزاد و فروش مدرک ارشد و دکترا. تعریف نادرست و پوپولیستی مساله ممکن است از ما یک روشنفکر مردمی، شجاع، نقاد و دوست داشتنی ایجاد کند اما به حل اساسی «مساله واقعی» کمک نخواهد کرد.

تجویز راهبردی:
یکی از عناصر اصلی حکمرانی (کشورداری) خوب، قاعده‌گذاری، تنظیم‌گری و نظارت است. هرچه از کالا (مثلا پنیر) به سمت خدمات (مثلا آموزش) حرکت کنيم، مساله دشوارتر و پیچیده‌تر می‌شود. تسلط بر چنین کار پیچیده‌ای نیاز به تخصص، آشنایی با آخرین تجارب موفق و ناموفق جهانی و بکارگیری مشاورین کارکشته و تعامل بین رشته‌ای دارد. می‌خواهم روی فاکتور مشاورین دارای تخصص و تجربه تمرکز کنم. اگر مشاور کارکشته داخلی وجود ندارد، خوب بدیهی است که باید برویم سراغ مشاور کارکشته بین‌المللی! به جای آنکه سعی و خطا کنیم و پول بیت‌المال را بر باد بدهیم.

در ایران کسی ابا ندارد که برای یک پروژه فنی-مهندسی از خدمات مشاوره یک شرکت خارجی استفاده کند اما وقتی نوبت به حکمرانی می‌رسد، نیاز به آن انکار می‌شود یا جسارت انجام آن وجود ندارد. بلافاصله عده‌ای ندای وا اسلاما سر می‌دهند که چنین و چنان! در حالی که یک مشاور خارجی که فقط در یک مساله، بیست سال است که کار کرده، تجربه سی کشور دنیا را مرور کرده و خودش به پانزده کشور دنیا مشاوره داده، از تجربه، دانش، شهود و عمقی برخوردار است که ما هیچ گاه به آن نمی‌رسیم. آن چه خود داریم را ز بیگانه تمنا نمی‌کنیم. ولی آن چه نداریم را باید بپذیریم. برای این مقصود از بهترین و آخرین تجارب بشری استفاده کنیم و آن را با شرایط بومی و محلی خود ترکیب کنیم. می‌خواهیم علت توسعه‌نیافتگی خود را دریابیم باید شیوه حکمرانی (کشورداری) را صادقانه نقد کنیم.
@Rabnews
‼️ چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (1)
(با تأکید بر نظام آموزش عالی)

🖋 وحید احسانی

یادداشت حاضر با هدف و به امید افزایش کارآمدی و بهره‌وری فعّالیت‌های بی‌ثمر یا کم‌اثری که انجام می‌دهیم (با تأکید بر نظام آموزش عالی) و در چهار قسمت نوشته شده‌است.

قسمت اوّل: کلاه‌شرعی‌های رایج

در این قسمت، تلاش شده با زیرسئوال بردن توجیه‌های رایج و بر ملا کردن تناقضی که میان «مسلمان بودن» و «کنار آمدن با ناکارآمدی» وجود دارد، برای غلبه بر این معضلی که عموماً به آن عادت کرده‌ایم عزم و اراده‌ای شکل بگیرد (یا اگر چنین عزم و اراده‌ای وجود داشته، تقویت شود).

جامعۀ ما به شدّت دچار بیماری «ناکارآمدی» است. همۀ ما «ناکارآمدی جامعه» را با گوشت و پوست و استخوان‌مان درک می‌کنیم و بسیاری از اندیشمندان نیز بر این مهم تأکید کرده‌اند. به عنوان مثال، دکتر محمّد فاضلی بر «انباشت ناکارآمدی» تأکید داشته و توضیح می‌دهد: «همۀ شاخص‌ها نشان می‌دهد که ما بسیار ناکارآمد بوده‌ایم، از آب و محیط زیست و ریزگرد [گرفته]، تا وضعیّت حمل و نقل و اقتصاد و ...» [1]. دکتر محمود سریع‌القلم «ناکارآمدی» را «کانون ماهُوی» مجموعۀ مسائل و مشکلات کشور دانسته [2] و دکتر سعید لیلاز آن را «یکی از چهار بحران تمدّنی ایران» (بحران‌هایی که نه تنها مردم و نظام فعلی ایران، بلکه تمدّن تاریخی ایران را نیز تهدید می‌کنند) معرّفی می‌کند [3]. وقتی می‌گوییم کلّیت جامعۀ ما ناکارآمد است، یعنی کارهایی که عموم ما انجام می‌دهیم هم در نهایت ناکارآمد و بی‌ثمر هستند.

از سوی دیگر، جامعۀ ما یک جامعۀ به اصطلاح مذهبی است. درست است که به علّت تداخل «دین» با «حکومت‌داری»، «ریا» و «تظاهر به مذهبی بودن» هم رواج دارد، امّا به هر حال، بخش عمده‌ای از ایرانیان واقعاً معتقد هستند و برای آنها «عمل به دستورات دینی»، «اصول اخلاقی»، «گناه و ثواب»، «خشنودی یا عدم‌خشنودی پروردگار»، «بهشت و جهنّم» و امثال این ها اهمّیت زیادی دارد. خداوند در قرآن (آیۀ 188 سورۀ بقره) به صراحت می‌فرماید: «اموال یکدیگر را بین خود به باطل مخورید ...». استاد حسین الهی قمشه‌ای یکی از معانی این آیه را چنین توضیح می‌دهند: «باطل به معنی فاقد ارزش و اعتبار و واقعیت است. هر گونه مالی که به دست آید و برابر آن، یا کمی بیشتر از آن، خیر و امتیازاتی به جامعه باز نگردد آن [مال] باطل و حرام است» [4].

چند نفر از ما هست که قلباً باور داشته‌باشد که فواید اجتماعی ناشی از کار و شغلش واقعاً بیش از حقوق و دستمزدی است که بابت آن کار دریافت می‌کند؟! از میان ایرانیان معتقد و به اصطلاح مذهبی، چند معلّم و استاد قلباً باور دارند که فواید کلاس رفتن و تدریس کردنشان برای جامعه واقعاً بیش از حقوق و دستمزدی است که از جامعه دریافت می‌کنند؟! چند دانشجو قلباً باور دارند که تحصیل کردن و مدرک گرفتنشان باعث می‌شود واقعاً به انسان‌های توانمندتری برای ایفای نقش در بهبود جامعه تبدیل شوند‌؟! چند برگزار کنندۀ کارگاه حضوری یا مجازی قلباً باور دارند که مخاطبانشان واقعاً به مطالب توجه می‌کنند، چیزی یادمی‌گیرند و تغییری خواهند کرد؟! چند مدیر و مسئول قلباً باور دارند که حاصل ریاست کردنشان برای جامعه بیش از حق‌مدیریتی است که دریافت می‌کنند؟! و غیره. چگونه می‌توانیم در عین «مسلمان بودن»، وقت، توان و سایر سرمایه‌هایمان را صَرف اموری کنیم که خودمان هم می‌دانیم «بی‌فایده» (یا بسیار کم‌فایده) هستند؟!

در راستای جمع میان «مسلمان بودن» با «ناکارآمد بودن»، به نظرم، توجیه‌های مختلفی در بین ما رایج شده که در ادامهْ برخی از آنها بیان شده‌اند. ...

ادامۀ یادداشت را می‌توانید از طریق سایت پویش ملّی دوباره دانشگاه (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (1)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
‼️ چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (2)
(با تأکید بر نظام آموزش عالی)

🖋 وحید احسانی

یادداشت حاضر با هدف و به امید افزایش کارآمدی و بهره‌وری فعّالیت‌های بی‌ثمر یا کم‌اثری که انجام می‌دهیم (با تأکید بر نظام آموزش عالی) و در چهار قسمت نوشته شده‌است. در قسمت اوّل، با نشان دادن تناقض موجود میان «مسلمان بودن» و «کسب درآمد از طریق مشاغل ناکارآمد»، تلاش شد عزم و ارادۀ عمومی (لااقل در میان دین‌داران یا اخلاق-مدارانِ صِرف) برای غلبه بر معضل ناکارآمدی تقویت شود.

قسمت دوّم: «ناکارآمدی» را ساده نگیریم، امّا از تلاش برای کارآمد شدن نیز دست بر نداریم

در این قسمت، با اشاره به برخی علل بنیادین معضل ناکارآمدی در ایران نشان داده می‌شود که این معضل در جامعۀ ما بسیار بنیادین، پیچیده و ریشه‌دار است و از این رو به سادگی نمی‌توان از افراد توقّع «کارآیی ایده‌آل» داشت. البته، با وجود تمام این مسائل، یک انسان مسلمان یا صرفاً اخلاق-مدار به هیچ وجه نمی‌تواند و نباید با ناکارآمدی کنار آمده و به آن عادت کند ...

......................................................

زیرعنوان‌های قسمت دوّم به قرار زیرند:

1- برخی چالش‌های بنیادین بر سر راه «کارآمد شدن»
1-1 کارآمدی در «جامعۀ شبه‌مدرن»
2-1 کارآمدی در شرایط نبود «قرارداد اجتماعی»
3-1 هم‌راستا نبودن «مسیر پیشرفت فردی» با «مسیر خیر جمعی»
4-1 ناهم‌خوانی استعدادها و علائق شاغلان با وظایف شغلی
5-1 عدم وجود آموزش‌های لازم
6-1 «کارآمد شدن» در میان خیل کثیر «ناکارآمدان»
2- لزوم تلاش برای کارآمدی
3- نتیجه‌گیری قسمت دوّم
4- آنچه در قسمت بعد خواهید خواند

متن کامل یادداشت (1650 کلمه) را می‌توانید از طریق سایت پویش ملّی دوباره دانشگاه (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (2)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊فایل صوتی

مقصود فراستخواه

دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست.
اجتماع ما دانشگاهی می شود ولی دانشگاه ما اجتماعی نیست ؛ چرا؟
بخشی از طرح بحث مقصود فراستخواه در نشست شبکه تجارب دانشگاهی ، 11 مرداد 99
اجتماع ایران، از حیث جمعیت تحصیلکرده و دیگر شاخص های تحرک اجتماعی و ارتباطی ، یک «اجتماع دانشگاهی» شده است بدون اینکه دانشگاه ایرانی «دانشگاهی اجتماعی» بشود. وصف حال جامعه کنونی ایران به سبب ظرفیت های پرشتاب آموزشی واینترنتی ، جامعه ای شده است سراسیمه ؛ که رؤیاهای زیادی در سر دارد اما نه اندیشکده هایی برای پشتیبانی فکری وعلمی او هست ونه دانشگاه ها می توانند با این جامعۀ بی قرار، ارتباط ارگانیکی برقرار بکنند وبا او به نحو سرراست وزنده سخن های دقیق بگویند و برای مسائلش راه های علمی وعقلانی ارائه بدهند. ایران وآلمان جمعیتی یکسان دارند اما تینک تنک های آلمان دست کم سه ونیم برابر است در کمیت، فارغ از تفاوتهای کیفی ومحتوایی واثرگذاری شان.
دانشگاه های ایران از جامعه ای که زمانی آن را هل می دادند جامانده اند. از بس که جامعه بشدت در مدار تغییرات پرشتاب قرار گرفته واز بس که دانشگاه ها گرفتار دیوانسالاری متمرکز دولت زده ودست وپاگیر هستند با فرهنگ سلسله مراتبی ونخبه گرایی . زمانی ایران دوران پرتکاپویی داشت که اگر در او کشاورزی مدرنی مورد نیاز بود ؛ مدرسه فلاحت با ریاست مسیو داشر از او پشیبانی می کرد اگر ایران صنعت جدید لازم داشت مدرسه ایران وآلمان بود، یا اگر جامعه دنیال جریان حقوقی و دیپلماسی وقانون مدرن بود مدرسه سیاسی برای او تولید محتوا می کرد وپاسخگو بود. اگر جامعه با شیوع وبا مواجه می شد دارالفنون ومدرسه طب با استادانی مثل پولاک ، شلیمر ، تولوزان از جامعه پشتیبانی می کردند.
در نتیجه اکنون در ایران جامعه ای بی تاب داریم که مدارک دانشگاهی در آن افزایش می یابد ولی هنوز چندان تفکر علمی و رفتارعلمی وتصمیمات مبتنی بر علم را نیاموخته است. متوسط سالهای تحصیل ایرانیان افزایش می یابد ودر هر نقطه از آن ساختمانهای دانشگاهی سر بر می آورند. دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست.

.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
‼️ چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (3)
(با تأکید بر نظام آموزش عالی)

🖋 وحید احسانی

یادداشت حاضر با هدف و به امید افزایش کارآمدی و بهره‌وری فعّالیت‌های بی‌ثمر یا کم‌اثری که انجام می‌دهیم (با تأکید بر نظام آموزش عالی) و در چهار قسمت نوشته شده‌است. در قسمت اوّل، با نشان دادن تناقض موجود میان «مذهبی بودن» و «کسب درآمد از طریق مشاغل ناکارآمد» تلاش شد عزم و ارادۀ عمومی برای غلبه بر معضل ناکارآمدی تقویت شود (لااقل در میان به اصطلاح مذهبیان). در قسمت دوّم، پیچیدگی‌ها و عوامل بنیادین معضل ناکارآمدی در ایران مرور شده و بیان شد که اوّلاً، نباید این مسئله را ساده بگیریم و توقّع رویاپردازانه داشته‌باشیم و ثانیاً، با وجود پیچیدگی مسئله، موانع پیش رو و سختی راه، یک «مسلمان» نمی‌تواند و نباید با «ناکارآمدی» کنار آمده و به آن عادت کند، بلکه همواره باید تلاش کند بر آن فائق آمده یا از شدّت آن بکاهد.

قسمت سوّم) چگونه بهره‌وری فعّالیت‌هایمان را افزایش دهیم؟
این قسمت به «چه باید کرد؟» اختصاص دارد که ابتدا به صورت کلّی و سپس با تمرکز بر یک مثال واقعی (کلاس ضمن خدمتِ «درست نویسی» که اخیراً به صورت مجازی برای کارمندان دانشگاه رازی برگزار گردید) [1] مورد بحث قرار گرفته‌است.

1- اصول کلّی برای گام برداشتن به سمت کارآمدی
برای گام برداشتن از «ناکارآمدی» به سمت «کارآمدی» دستورالعمل مشخصی که در تمام مشاغل و موقعیت‌ها بتوان بر اساس آن عمل کرد وجود ندارد، امّا به نظرم، برخی اصول کلّیِ ثابت و همیشگی وجود دارند که در ادامه مطرح کرده‌ام. ...

2- مطالعۀ موردی: کلاس ضمن خدمت «درست نویسی»
اخیراً در دانشگاه رازی کلاس ضمن خدمت «درست نویسی» به صورت مجازی برای کارمندان برگزار شد و نگارنده نیز -که نزد یکی از کارمندان دانشگاه بودم- به صورت اتّفاقی با این کارگاه مجازی مواجه شدم. از آنجا که اهل نوشتن هستم، مطالب کلاس نظرم را جلب کرد و در همان فرصت اندک چیزهای ارزشمندی آموختم. تأسّف خوردم که چرا نتوانسته‌ام از کل مطالب کلاس استفاده کنم. به محض این که کلاس تمام شد، ذهنم درگیر پرسش‌های زیر گردید:

- این کلاس واقعاً چقدر تأثیرگذار است و چقدر باعث می‌شود از ایرادهای نوشتاری کارکنان دانشگاه کاسته شود؟!

- چند نفر از کسانی که به ظاهر در این کلاس مجازی حضور داشته‌اند، واقعاً به مطالب مدرس گوش داده و توجه کرده‌اند؟!

- با وجود مسائل‌ومشکلات و موانع متعدّد و متنوّع، آیا نمی‌شد این کارگاه را به گونه‌ای برگزار کرد که «تأثیرگذاری‌»اش بیشتر بوده و واقعاً موجب شود که نگارش کارکنان دانشگاه رازی به شکل محسوسی بهبود یابد؟!

دربارۀ این فکر کردم که «چه طور می‌شد این کارگاه را به گونه‌ای برگزار کرد که تأثیرگذاری‌اش بیشتر باشد؟». ایده‌هایی به ذهنم رسید که در ادامه در معرض نقد سایرین قرار داده‌ام: ...


متن کامل یادداشت (1800 کلمه) را می‌توانید از طریق سایت پویش ملّی دوباره دانشگاه (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (3)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
بیانیه بیش از یکصد تن از استادان دانشگاه صنعتی شریف درباره مدرک گرایی مسئولان

هموطنان گرامی، دانشجویان، همکاران عزیز و مسئولین محترم، طی چند دهه گذشته جامعه ما شاهد پدیده شگفت انگیزی بوده که متاسفانه به مرور نیز تشدید شده و آن عطش کسب مدارک دانشگاهی توسط شماری از سیاسیون بوده است. شاهد بوده ایم که کسانی با داشتن سمت هایی چون وزارت، وکالت، سفارت، مدیریت و فرماندهی و نظایر آن که مسئولیت های بسیار سنگینی هستند، همزمان به کسب مدارک فوق لیسانس و دکترا از موسسات آموزشی داخل یا خارج نیز اشتغال داشته یا حتی بعضا به کسب عنوان استادی یا دانشیاری این یا آن دانشگاه نیز مفتخر گشته اند. نزد اینان کار فاخر دانشگاهی، که نیازمند ممارست و تلاش به اندازه یک عمر و رنج و زحمت سالیان دراز است، چنان سبک انگاشته شده که بعضا اظهار داشته‌اند پس از پایان مسئولیت دولتی خود به خانه اصلی شان یعنی دانشگاه بازمی گردند! گویی که همه این بدفهمی ها و ناهنجاریها کم بوده است، موسساتی نیز تشکیل شده که به مسئولان دولتی و حکومتی مدارک دکترا اعطا نماید.

به همین دلیل ما شماری از اعضای هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف با احساس مسئولیت برای پاسداری از عرصه دانش و دانشگاه لازم می دانیم در این نامه دانشجویان، همکاران و مسئولین کشوری را خطاب قرار داده و به آنها بگوییم:

دانشجویان عزیز،
همان گونه که شما بخوبی می دانید، کسب مدارک واقعی دانشگاهی نیازمند سالها کار و تلاش پیوسته به بهای محرومیت از رفاه مادی برای اهداف متعالی و ارزشمند است. به تلاش خود هم چون گذشته ادامه دهید و اطمینان داشته باشید که جامعه ما چه در دانشگاه و چه در خارج از آن قدر و ارزش تلاش علمی شما را نسبت به عناوینی که بدون زحمت و رایگان و چه بسا با انتحال کسب می شوند باز می شناسد. آینده این کشور از آن شماست و میهن ما برای آبادی خویش به تخصص و دانش راستین شما نیازمند است. دلسرد و ناامید نشوید و به راه خود ادامه دهید.

همکاران گرامی،
بیایید قدر و ارزش جایگاه و حرفه دانشگاهی خود را بدانیم، چه در مقام اجرایی دانشگاه ، چه در مقام استاد راهنما یا استاد ممتحن، زحمات شبانه روزی دانشجویان خود را با امتیازهایی که از گذر سیاست نصیب مان می شود برابر ننهیم. در برابر سهل انگاری و انتحال به هر قیمت بایستیم. این دانشجویان با مشقت و تحمل رنج و با کمترین امکانات با امید و آرزوی فراوان برای کسب علم و مشارکت در آبادی میهن به دانشگاه آمده اند. آنها را با صدور مدارک پوچ ناامید نکنیم.

و بالاخره مسئولین محترم،
جامعه ما به آن درجه از بلوغ و پختگی رسیده است که عناوین واقعی را از عناوین ظاهری در هر حرفه ای از جمله در دانشگاه تشخیص دهد. عناوین دکتری و نظایر آن به خودی خود واجد هیچ ارزشی نیستند. حتی در دانشگاه ها نیز عناوین استادی و دانشیاری به خودی خود واجد ارزش علمی ای که مستقل از دانش واقعی دارندگان این عناوین باشد نیستند. در هیچ کجای جهان نیز دولت مردان خود را مفتخر به داشتن عناوین دانشگاهی نمی دانند، بلکه افتخار آنان کارآمدی و تجربه است. توّهم عالم شدن در یک موضوع علمی یا فنّی، با اخذ یک مدرک دکترا نیز تصوّری اشتباه و پر خطاست. هنگام آن رسیده است که شما نیز برای پالایش کشور عزیز ما از ناهنجاریها کمک کنید و از این اشتیاق و عطش غیرضروری برای کسب عناوین دانشگاهی صرف نظر کنید و به این امر توجه کنید که استفاده از نفوذ سیاسی برای کسب چنین مدارکی یک عمل غیر اخلاقی و غیر اصولی است. ما از شما می خواهیم به جایگاه اصلی خود بازگردید و به کار و تلاش خالصانه برای آبادی میهن بپردازید.

اسامی امضا کنندگان این نامه را از اینجا ببینید.

منبع: جهان اقتصاد

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from MehranCivil
⛔️برنامه مدارس (عالی) ما صحیح نیست !

نوشته ای از حاج مخبر السلطنه هدایت در کتاب خاطرات و خطرات ، اواخر دوران قاجار !

⁉️این متن رو بخوانید و کمی تفکر کنید !!
در این صد سال چقدر آموزش عالی ما به لحاظ محتوا و خروجی های عملیاتی تغییر کرده است !؟!


@MehranCivil_BU
Forwarded from Mehran Mohamadi
بدون شرح !
Forwarded from Rabnews.ir
آمار داوطلبان گروه‌های آزمایشی در کنکور ۱۳۹۹ و قبل از آن و پرسش بنیادین هربرت اسپنسر که چه دانشی برای یادگیری ارزشمندتر است؟

دکتر مصطفی قادری، دانشیار مطالعات برنامه درسی دانشگاه علامه طباطبائی

آمار داوطلبان گروه‌های آزمایشی کنکور سراسری سال ۱۳۹۹ نشان می‌دهد که گروه تجربی با ۵۹۴هزار و ۲۶۹ داوطلب تقریبا نصف داوطلبان کنکور را تشکیل می‌دهند و گروه‌های آزمایشی علوم انسانی، زبان‌های خارجی (هشتاد درصد زبان انگلیسی)، ریاضی و هنر به ترتیب در رتبه‌های دوم تا پنجم قرار دارند.

نکته مهم حجم بالای شرکت‌کنندگان گروه آزمایشی زبان خارجی با تاکید بر زبان و ادبیات انگلیسی است که روزبه‌روز بالاتر می‌رود و اکنون استقبال از زبان‌های خارجی و اکثرا زبان انگلیسی بیش از گروه ریاضی و فنی و هنر شده است.

طبق این آمارها که حقایق بسیار روشنی را آشکار می‌سازند، از نظر خانواده‌ها و دانش‌آموزان ایرانی دانش ارزشمند دانشی است که با بازار کار و یافتن شغل و کسب درآمد رابطه مستقیمی داشته باشد. طبیعی است که رکود استقبال از رشته‌های ریاضی و فنی در پی رکود صنعت در کشور و کار و شغل و درآمد در آن اتفاق افتاده است و به همین منوال رکود استقبال از رشته‌های هنری در پی رکود صنعت توریسم، هنرهای دستی، هنرهای زیبا، سینما و غیره اتفاق افتاده است؛ اما پرسش اساسی این است که دلیل رشد داوطلبان زبان خارجی و به‌ویژه زبان انگلیسی با توجه به حملاتی که در سال گذشته به آموزش و یادگیری انحصاری زبان انگلیسی در کشور شد چه بوده است؟ مگر نه آنکه خانواده‌های ایرانی تمایل زیادی به ارتباط و کسب تجربه از محیط‌های فراملی و بین‌المللی دارند.

مسیر چند سال اخیر نشان می‌دهد که از نظر والدین و دانش‌آموزان ایرانی هر علمی ارزش یادگیری، صرف هزینه و زمان را ندارد و بهتر است عمر و جوانی نسل جدید را برای یادگیری رشته‌ها و دانش‌هایی که ارزش شغلی و اقتصادی ندارند، صرف نکنیم. در حقیقت والدین خواهان نسل سوم دانشگاه‌ها، یعنی دانشگاه‌های کارآفرین، هستند.

به‌عبارتی هر چند والدین و دانش‌آموزان ایرانی طی دهه اخیر به دانش‌هایی که با بازار کار مرتبط است پاسخ روشن و مثبتی داده‌اند اما نظام آموزش عمومی و عالی ما به این درخواست‌ها بی‌اعتنا یا در قبال پاسخ عملی به آن‌ها ناتوان بوده است. برخی نیز به اشتباه تمایلات اقتصادی خانواده‌ها و دانش‌آموزان را در انتخاب دانش ارزشمند نقد کرده و از ارزش دانش‌های فرهنگی، هنری و فنی سخن می‌گویند. پاسخ روشن است، دولت چه تلاشی برای بهبود عرضه محصولات فرهنگی، هنری و فنی در داخل و صحنه‌های بین‌المللی نموده است تا دانش‌آموزان عمر ارزشمند خود را صرف این هنرها سازند.

به هر حال، هر گونه به این واکنش‌ها بنگریم، پاسخ والدین و دانش‌آموزان به سوال هربرت اسپنسر که چه دانشی برای یادگیری در مدرسه و دانشگاه ارزشمندتر است، دقیق‌تر و واقعی‌تر از کنش برنامه‌ریزان و مدیران آموزشی و اقتصادی است.
@Rabnews
بی‌سوادی را تبلیغ می‌کنند چون پول دارند


عصرایران؛ مصطفی داننده- تلویزیون ایران دوران عجیبی را سپری می‌کند. رسانه به ظاهر ملی که خیلی‌ها آن را میلی می‌دانند رسما تبدیل به کلاس‌های کنکور شده است و تقلب را به دانش آموزان کنکوری یاد می‌دهد.

می‌گوییم تقلب چون آنها به دانش آموزان به صورت رسمی یاد می‌دهند برای زدن تست‌های کنکور اصلا احتیاجی به فهم درس ندارند. استراتژی آنها این است؛ چند قاعده را یاد بگیرید و بعد به جلسه کنکور بروید.

خیلی فکر نکنید این موسسات کنکور موافق برگزاری کنکور هستند نه، آنها از برگزار نشدن این آزمون استقبال می‌کنند چون می‌تواند به لطایف الحیل از مردم پول بگیرند. آنتن تلویزیون در صورت لغو کنکور پر می‌شود از تبلیغاتی که در آن گفته می‌شود:« نگران فراموشی درس‌هایی که خواندید هستید؟ ما با شما هستیم ، با فرستادن ...»

بچه‌ها با این شیوه‌ها وارد دانشگاه می‌شوند و آنجا می‌فهمند که چقدر به معنای واقعی کلمه بی‌سواد هستند. دانش آموزی که زبان انگلیسی را حدود 80 درصد می‌زند، توانایی بیان 5 جمله ساده را ندارد، چون یاد گرفته است بر اساس فرمول تست بزند.
تلویزیون چون پول می‌گیرد و درآمد خوبی از این ماجرا دارد به راحتی آنتن خود را در اختیار کسانی می‌دهد که تلاش می‌کنند بی‌سوادی را در ایران نهادینه کنند.

افرادی که هنوز در حال ترویج این تفکر هستند که تنها راه موفقیت رفتن به دانشگاه است. آنها از تلاش دانش آموزان برای رفتن به دانشگاه برای خود برج و بارو می‌سازند. تلویزیون هم به آنها کمک می‌کند.

صداوسیما به زمین و زمان ایراد می‌گیرد اما خود بزرگ‌ترین ترویج کننده رفتارهای مغایر با فضیلت است. تلویزیون به جای اینکه وقت خود را به کسانی اختصاص دهد که توانسته‌اند استعداد خود را کشف کنند و در مسیر موفقیت گام بردارند، در حال تبلیغ کنکور است.

آنقدر کنکور را بزرگ کرده‌اند که دانش آموزان در استرس کنکور شب و روز ندارند. کنکور یک مسیر است مانند هزار مسیر دیگر برای رسیدن به موفقیت. در این میان اما چون مسیر کنکور پر پول است توسط موسسات کنکور و حالا صداوسیما به عنوان مسیر خوشبختی یاد می‌شود.

دانشگاه تنها مقصد موفقیت نیست. چه کسان هستند که بدون حتی یک روز نشستن پشت میز دانشگاه موفق ترین افراد جامعه هستند و چه دانشگاه رفته‌های موفقی هم هستند که بدون رفتن به کلاس‌های کنکور طی طریق کرده‌اند.

فعلا کاری نمی‌شود کرد. هر چه ما بگوییم فایده ندارد. موسسات کنکور پول دارند و قدرت و ما فقط قلم! قطعا قدرت پول هزاران برابر قدرت قلمی است که هیچ سودی مادی برای طرف مقابل ندارد. بالاخره تلویزیون درآمد میلیاردی از تبلیغ موسسات کنکور دارد. به نظر شما با این درآمد آنها می‌توانند نگران زندگی فرزندان این سرزمین باشند؟


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
ذهن‌های انباری و پایان‌نامه‌های کشکولی
🖋 حامد صفایی‌پور

بیشتر پایان‌نامه‌ها و البته مقاله‌ها، به ویژه در رشته‌های علوم انسانی و مطالعات دینی که من بررسی کرده‌ام، کم ارزش و کشکولی است. نگارشِ کشکولی سه گام اساسی دارد: نخست باید یک موضوع انتخاب کنید، در گام بعد، هر مطلبی، در هر منبعی، و به هر وسیله‌ای پیدا کردید، جایی – مثلا در یک فیش تحقیقاتی قایم کنید تا در گام سوم، همه این فیش‌های گرانمایه را با ذوق و خلاقیت بهم رسانده و پایان‌نامه‌ای برهم بزنید. چنین اثری از دور، همچون درخت کریمس است، البته منهای درختش؛ که شعر، حکایت، شرح و حدیث بزرگان، آن را آراسته اما دو غایبِ بزرگ دارد که جایشان خالی است.

نخستین غایب بزرگ در یک اثر کشکولی، خود جنابِ پژوهشگر است که در افق این دموکراسیِ پوپولیستیِ منابع، محو شده است؛ کسی از او خبری ندارد و صدای او شنیده نمی‌شود. غایبِ بزرگ دوم، «روش پژوهش» است که تنها با ندید گرفتن آن، امکان هم‌نشینی این زیورآلات ممکن است.

هم، صدای نویسنده و هم، صلای روش، تنها با #تربیت_عقلانی پژوهشگر شنیده می‌شود. اگر غالب پژوهش‌ها به فقدان این دو جنبه دچارند، از این‌روست که تربیت پژوهشگرِ خوش فکر و تیزفکر در برنامه درس و مَدرس و مُدرس جایی ندارد. از کوزۀ نظام حافظه-محورِ کنکوری و بولتن-محور آموزش عالی، جز چنین ثمراتی بیرون نمی‌آید. #ذهن_انباری که مدرسه می‌سازد و پایان‌نامۀ کشکولی، که دانشگاه از آن حظ می‌برد، دو روی سکه ای است که در ضراب‌خانه آموزش حافظه‌محور ضرب شده است.

چه کنیم؟ چند راه حل فردی آن، این است که در هر رشته ای درس می‌خوانید، موضوعِ «روش تحقیق» و «راستی‌آزمایی» مُدعیات آن رشته را جدی بگیرید. سعی کنید #تفکر_پژوهشی خود را ارتقاء دهید. از روش تحقیق (به حق رسیدن) در رشته تحصیلی خودتان آگاه شوید. سطح مهارت#تفکر_نقادانه و #استدلال‌ورزی خود را، که مهارتی بنیادی در ارتقاء تفکر پژوهشی است، ارتقاء دهید. با مطالعه آثار تحقیقی تراز اول، شامۀ تحقیقاتی خود را دربارۀ روش و منش این آثار تیز کنید و البته، به خواندن آثار سست و بی‌مایه رو تُرش نمایید.

چند راه حل اجتماعی آن هم این است که بر اساس منطق تحقیق و روش‌شناسی هر رشته دانشگاهی، انتظارات از دانشجو و اساتید را تعدیل و بابِ مقاله‌سازی و پایان‌نامۀ کشکولی را ببندیم. در مدارس نیز دانشجویانِ فردا را به روش‌ها و مهارت‌هایی مجهز کنیم که کار دیگری جز کشکول‌نویسی از آن‌ها بیاید. خلاصه، شرِّ سیطرۀ کمیت را از سر الگوها و پارادایم‌های تربیتی و آموزشی این کشور کم کنیم.

منبع: تیزفکری

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
کنکور یا شکنجه؟
🖋 احمد زیدآبادی

پسر کوچک من پرهام امسال کنکوری است. چند روز پیش، بعد از شرکت در یک کنکور آزمایشی اینترنتی، سؤالات درس‌های عمومی را پیش من آورد تا در مورد غلط یا درستی گزینه‌هایش توضیح دهم.

یاللعجب! همین که چشمم به سؤالات افتاد سرم گیج رفت! مشتی اطلاعات حاشیه‌ای و غیرکاربردی و بی‌اهمیت را در کلافی غامض و مبهم و بی سر و ته و سرگیجه‌آوری در قالب گزینه‌های چهارگانه چنان در هم پیچانده بودند که فقط با رمل و اسطرلاب می‌شد در بارۀ درستی یا نادرستی‌شان نظر داد!

این نوع سؤالات نه فقط حاوی هیچ نوع دانش مفید و کارآمدی نیست، بلکه دانش‌آموز را هم کلاً از هر نوع علم و دانش و آگاهی واقعی بیزار می‌کند!
گفته می‌شود پشت این معرکه "مافیای کنکور" پنهان شده است. من در این باره چیزی نمی‌دانم و قضاوتی هم نمی‌کنم، به همین دلیل روی سخن‌ام با برگزارکنندگان کنکور در وزارت علوم است! آنها به چه حقی به جای طرح پرسش‌های روشن و منطقی و مفید، بچه های بیگناه مردم را به آموختن چنین لاطائلاتی وادار می‌کنند؟ به واقع آموختن این ریزه‌کاری‌های بی‌ثمر، مگر غیر از شکنجه و بردگی فکری دانش‌آموزان بینوا نام دیگری هم دارد؟
اصولاً بر چه اساسی، یک دانش‌آموز برای موفقیت در کنکور باید ذهن خود را مشغول این مارپیچ‌های آزاردهنده و بی‌حاصل کند؟

سال 62 که من کنکور دادم، پرسش‌ها عموماً واضح، عقلایی و حاوی اطلاعات مفید بود. در این مدت چه اتفاقی افتاده است که سؤالات کنکور تا این حد بی‌معنی و مبهم و پیچیده و مزخرف شده است؟

من نمی‌دانم در آزار و اذیت دانش آموزان چه لذتی نهفته است که این روند مخرب ظاهراً سال به سال هم تشدید می‌شود!

منبع: نگاه متفاوت

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️ امیر ناظمی

🖊ماشین کشتاری به نام کنکور

خبر هولناک بود: یک دانش‌آموز به دلیل نارضایتی‌اش از کنکور دست به خودکشی زد! او اکنون تنها نمادی از کشتاری است که سالیانه به بهانه کنکور بر سر نسلی از جوانان هوار می‌شود! بسیاری دیگر در روزهای پیش یا ناکامی‌های روزهای بعد کنکور به همین سرنوشت دچار می‌شوند!

⭕️سیاست کنکوری
سیاست‌های «کنکوری» برآمده از فرضی است که انسان‌ها قابل رتبه‌بندی هستند! و بهترین مبنای این رتبه‌بندی چیزی است به نام هوش!
@sokhanranihaa
باورمندان به این ایده همان‌هایی هستند که وقتی کیارستمی فوت کرد اظهار کردند مگر رتبه‌اش در کنکور چند بوده است! به همین وقاحت!

این سیاست رتبه‌بندی انسان‌ها بنیان هر سیاستی است که اجازه می‌دهد کسی زنده بماند و کسی بمرید! پیش‌نیاز همان سیاستی که در جداسازی آموزشی برخی از سایرین بروز می‌یابد؛ همان جایی که جامعه تبدیل به تافته‌های جدابافته‌ای می‌شود که برخی برابرتر از دیگران می‌شوند!

⭕️رد علمی سیاست کنکوری
صرف‌نظر از همه استدلال‌های اخلاقی و اجتماعی که در رد رتبه‌بندی و جداسازی انسان‌ها وجود دارد؛ اما این برای باورمندان به رده‌بندی انسان‌ها کافی نیست؛ باید برای آنان استدلالی از جنس خودشان آورد!

مطالعات علمی متفاوتی نشان می‌دهند که رتبه‌بندی‌های انسانی بر اساس هر آزمونی دارای اشکال است. برخی از مطالعات عبارتند از:

1️⃣ چیزی به نام هوش عمومی وجود ندارد. تنوع هوش بالاست و به عنوان مثال کسی که هوش ریاضی بالایی دارد؛ الزاما دارای هوش جغرافیایی یا هوش موسیقیایی بالایی نیست. به همین استدلال هیچ آزمونی که بتواند یک فرد را بر حسب توانمندی عمومی بسنجد وجود ندارد. در حقیقت هر هوشی آزمون تخصصی خود را دارد.

2️⃣ هیچ ابزار قابل اتکایی برای سنجش هوش وجود ندارد. حتی برای سنجش یک هوش خاص هم نمی‌توان ابزاری داشت تا از آن طریق بتوان به طور مطمئنی رتبه‌بندی درستی داشت.

3️⃣ هوش امری برساختی است. در بسیاری از مطالعات آن‌چه در یک فرهنگ مصداق هوش دانسته می‌شود در فرهنگ دیگری می‌تواند برخلاف آن تعبیر شود. به این ترتیب حتی اگر موارد ۱و۲ نیز مورد قبول نباشد؛ باز هم آزمون‌های کلی‌نگر ناکارآمد است.

4️⃣ هوش حل یک مساله با سرعت بیشتر و خلاقیت حل همان مساله از روش دیگری است. آزمون‌ها اگر حتی بتوانند ۳مورد بالا را حل کنند؛ برای سنجش خلاقیت بسیار ناتوان‌تر هستند.

5️⃣ انواع هوش به مرور زمان کشف می‌شوند. همه انواع هوش در زمان ما قابل شناسایی نیستند و آینده آبستن فهم جدید از هوش‌های دیگر است.

و اما استدلال زیر از حوزه جامعه‌شناسی می‌آید و تکان‌دهنده‌تر از سایر استدلال‌ها:

6️⃣ افرادی که آموزش مناسب‌تر می‌بینند، تست‌های هوش را بهتر می‌زنند! این یعنی آن‌که تست‌های هوش، واقعا تست‌های سنجش هوش ذاتی (ژنتیک) نیستند؛ بلکه آن‌چه را می‌سنجد میزان یادگیری است و یادگیری بیش از هوش ژنتیکی، از برخورداری از آموزش، وضعیت خانوادگی، برخورداری‌های مالی و ... تاثیر می‌پذیرد. به زبان ساده‌تر کنکور بیش از هوش تابع سرمایه خانوادگی افراد است! بیش از هر عاملی!

این همان چیزی است که برخوردارها را متوهم می‌کند!

⭕️ کنکور نماد گیر افتادن در گذشته
کنکور در ایران همچنان برگزار می‌شود! این تلخ‌ترین واقعیت ایران است، تلخ‌تر از گران شدن ارز و تحریم! کنکور برگزار می‌شود تا ته‌مانده‌های خلاقیت را به رگبار ببندد، «خدای کشتار» است این کنکور.

کنکور تلخ است چون نماد چسبیدن ابلهانه‌ی ما به چیزی است که بلدیم! ما دچار «وابستگی مسیر» شده‌ایم؛ یعنی حاضر نیستیم مسیر گذشته را تغییر دهیم.

کنکور اما یکی از بزرگترین کسب‌وکارهای ایران است. و ما آماده ورود به دوران جدید نیستیم؛ چراکه حاضر نیستیم در باورهایمان بازاندیشی کنیم. اگر بپذیریم که انسان هوش‌های متنوعی دارد و این هوش‌ها الزاما با همدیگر همبستگی ندارد؛ یعنی پذیرفته‌ایم که هیچ ابزاری برای رتبه‌بندی نیست.

واقعیت آن است که «هیچ آزمونی آن‌قدر منصفانه نیست که انسان‌ها را رتبه‌بندی کند» و برای همین است که به قول اسکات پیج در کتاب «تفاوت» می‌شود گفت: «پذیرش تنوع است که ما را به وضعیت بهتر می‌رساند».
دیگر دوران هر سیاستی که برپایه‌ی رتبه‌بندی میان انسان‌ها و گروه‌ها باشد، گذشته است؛ سیاست‌ها باید برپایه‌ی احترام به تنوع‌ها و تفاوت‌ها باشد.

می‌توانست همین کرونا بهانه ما باشد برای گذار از این حماقت‌هایمان؛ اما نشد! پذیرش دانشگاه‌ها در دنیای توسعه‌یافته چگونه است؟ آزمون SAT در آمریکا چه تفاوت‌هایی دارد؟ آیا آزمون‌های استانداردی مانند المپیادهای دانش‌آموزی یا جوایز معتبری مانند جایزه خوارزمی نمی‌توانست ابزارهایی برای پذیرش بخشی از صندلی‌ها باشد؟ حتما می‌توانست؛ اگر ما کمی عاقل‌تر بودیم.

.
🆑کانال سخنرانی ها
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @I_D_Network
🌹
⁉️ کلاس درس را با «نام و یاد خدا» شروع نمی‌کنم!
🖋 وحید احسانی

[این یادداشت مجزّا، در عین حال، در حُکم قسمت چهارم و پایانی از سلسله نوشتاری با عنوان «چگونه می‌توانیم هم مسلمان باشیم و هم ناکارآمد؟! (با تأکید بر نظام آموزش عالی)» نیز است].

در جلسۀ اوّل درس «ترویج و آموزش کشاورزی» دانشگاه علمی-کاربردی جهادکشاورزی کرمانشاه، پس از سلام و احوال پرسی، چنین آغاز کردم:

«کلاس را با «نام خدا» شروع نمی‌کنم! حق دارید که تعجّب کنید، چون در جامعۀ ما حتّی مدرسان بی‌دین و بی‌اعتقاد هم یا از روی ریا و تظاهر کلاس‌شان را با نام خدا شروع می‌کنند یا اگر جز این است، بهانه به دست کسی نداده و به گونه‌ای رفتار می‌کنند که شاگردان فکر کنند استاد نه از روی عمد، بلکه از روی فراموشی نام خدا را نبرده است. من امّا اتّفاقاً اصرار دارم بگویم این که کلاس را با نام خدا شروع نمی‌کنم از روی فراموشی نیست، بلکه عامدانه و آگاهانه چنین می‌کنم. علّت این کارم را توضیح خواهم داد، عجالتاً از شما می‌خواهم این مسئله را از ذهن‌تان خارج کنید تا کمی دربارۀ کلاسی که قرار است با هم داشته‌باشیم گفتگو کنیم. بعد از آن، دربارۀ علّت شروع نکردن کلاس با نام خدا هم توضیح خواهم داد.

قرار است در ترم جاری، حدود 34 ساعت از عمرمان را با هم در قالب این کلاس بگذرانیم. با این کلاس و این بخش از عمرمان چگونه می‌خواهیم مواجه بشویم؟ بله، می‌دانم که این کلاس در یک فضای ایزوله برگزار نمی‌شود؛ هر یک از ما با مسائل و مشکلاتی مواجه‌ایم که حتّی اگر خودمان نخواهیم، فکر آنها ما را راحت نگذاشته و با ما به کلاس می‌آیند. دچار چه نگرانی‌ها و دغدغه‌هایی هستیم که نمی‌گذارند بر کلاس و محتوای درس تمرکز کنیم؟»

در این جا بحث را به مسائل و مشکلات کشاندم و اجازه دادم دانشجویان اندکی درد دل کنند. یکی از مسائل اقتصادی گفت، دیگری از بیکاری، آن یکی از عدم وجود شرایط ازدواج و غیره. به این ترتیب، یخ کلاس خیلی زود ذوب شد، سطح مشارکت بالا رفت و کلاس رونق گرفت. بحث مسائل و مشکلات شخصی را جمع کرده و گفتم:

«علاوه بر مسائل و مشکلات شخصیِ هر یک از ما، خود این کلاس نیز یک کلاس ایده‌آل نیست. منظورم فقط فضای فیزیکی کلاس مانند نور، صندلی‌ها، امکانات و امثال آن نیست، منظورم این است که این کلاس جزئی از یک نظام آموزشی معیوب است که در آن نه استعدادها و علائق دانشجویان چندان لحاظ می‌شوند، نه ارتباط چندانی با محیط بیرونی و اشتغال دارد، نه مُدرّسان آنگونه‌اند که باید باشند، نه سرفصل‌ها به‌روز هستند، و نه هزار ویژگی دیگر که باید داشته‌باشد ولی ندارد».

در این مرحله، دوباره اجازه دادم دانشجویان در بحث شرکت کرده و ایرادهایی که از نظام آموزشی می‌شناسند را بیان کنند. دوباره درد دل دانشجویان باز شد و بحث رونق گرفت. پس از اندکی، این بحث را نیز جمع کرده و گفتم:

«خب، حالا با وجود همۀ این واقعیت‌ها و مسائل و مشکلات، چگونه می‌خواهیم با این کلاس مواجه شویم و چگونه می‌خواهیم این بخش از عمرمان را سپری کنیم؟ انواع رویکردهایی که می‌توانیم نسبت به این کلاس در پیش بگیریم را می‌توانیم در قالب دو دستۀ کلّی تقسیم بندی کنیم:

یک رویکرد این است که با خود بگوییم، حالا که نه نظام آموزشی آنگونه است که باید باشد، نه علائق و استعدادهای ما لحاظ شده‌است، نه اطمینانی هست که اگر درس را خوب یاد بگیریم آموخته‌های‌مان در آینده و در محیط شغلی به کارمان بیایند، نه مدرس آنگونه‌است که باید باشد، نه خیالمان از کمبودهای مالی آرام می‌گیرد و نه ده‌ها شرایط دیگر که باید فراهم باشد ولی فراهم نیست، ما هم کلاس را سَرسَری بگیریم. یعنی از یک سو، شما دانشجویان فقط به فکر این باشید که «با کمترین زحمت به نمرۀ پایان ترم» برسید و از سوی دیگر، من نیز فقط به فکر این باشم که «با کمترین زحمت به دستمزدم برسم».

ادامه یادداشت را در فرسته (پست) بعدی مطالعه بفرمایید. 👇

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah