Forwarded from مصطفی سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ضرورت اخلاق محوری در دانشگاه
🌹🕊
📽سخنان دردمندانه دکتر محمدحسین پاپلی یزدی در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت استاد دکتر ناصح
۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
#دانشگاه
#اخلاق
#پاپلی_یزدی
#محمدحسین_پاپلی_یزدی
#دکتر_پاپلی_یزدی
#محمدجعفر_یاحقی
#دکتر_یاحقی
#دکتر_ناصح
🌹🕊
📽سخنان دردمندانه دکتر محمدحسین پاپلی یزدی در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت استاد دکتر ناصح
۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
#دانشگاه
#اخلاق
#پاپلی_یزدی
#محمدحسین_پاپلی_یزدی
#دکتر_پاپلی_یزدی
#محمدجعفر_یاحقی
#دکتر_یاحقی
#دکتر_ناصح
مرگ زهرا و زهره
واکاوی خودکشی دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران
خبر دردناک بود. زهرا دانشجوی دوره دکتری برق دانشگاه تهران، ۱۲ آذر در ساختمان دانشکده برق با سقوط خود اقدام به خودکشی کرده است. نقل است که دلیل خودکشی اختلاف استاد و دانشجو بر گذاشتن نام فرد دیگری روی مقاله دانشجو توسط استاد بوده است. البته من نمی توانم در مورد این نقل قول قضاوت کنم؛ اما فرض را می گیرم که درست بوده است.
من هم دانشجو بوده ام و هم بیست و چهار سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران. مقالات زیادی با بسیاری از محققان جهان منتشر کرده ام؛ مقالاتی که نام های زیادی روی آنهاست. اگر چه بسیار رعایت می کنم که مقالاتم فقط با نام کسانی باشند که سهمی در مقاله دارند، ولی گاهی پیش می آید نام هایی روی مقالات باشد که خودم راضی نبودم. گاهی به خاطر محدودیت مالی، مجبوریم برای تامین هزینه های پژوهش همکارانی از خارج را به مقاله اضافه کنیم. پرداخت هزینه های نجومی پژوهش در شرایط تحریم برایمان غیر ممکن است.
تجربه تلخی در دوران دکتری خارج دارم که وقتی برایم اتفاق افتاد تمام گوشت و پوست و استخوانم سوخت. در آمریکا و دیگر کشورها هم اینگونه نامگذاری ها رواج دارد. استادان برای تقویت رزومه برخی دانشجویان و یا همکارانشان این کار را می کنند. البته تلاش می شود که ظاهر ماجرا حفظ شود. ولی دانشجویانی که عمده کار را انجام داده اند این کار را غیر عادلانه می دانند که البته بسیاری مواقع حق دارند و گاهی هم ندارند. از زمانی که سیستم ناسالم مقاله محوری در دانشگاههای ایران (نوعی پیروی کورکورانه از سیستم آمریکایی) رواج پیدا کرد، این اتفاقات هم بسیار زیاد شد. انتظار از استادان ایرانی با دانشگاههای اروپایی فرقی ندارد ولی بودجه های پژوهشی ما گاهی هزاران برابر کمتر است. در حال حاضر بودجه ها نزدیک صفر است و ما حتی امکان یک مسافرت معمولی را هم نداریم. کم نیستند استادانی که بخش عمده حقوقشان را خرج تزهای دانشجو می کنند. البته اندکی هم هستند که منابع مالی خوب دارند و از دانشجویان سو استفاده می کنند. درست مانند شرایط بد اقتصادی که دزدی رواج پیدا می کند، در شرایط بی امکاناتی و بی بودجه ای و مدیریت های غیر علمی و سیاسی این موارد هم زیاد می شود.
البته عکس آن هم رواج دارد. دانشجویانی هستند که می آیند کار پژوهشی استادی را می گیرند و بعد با خارجی ها منتشر می کنند. حداقل دوبار پی چنین دانشجویانی به تن من خورده است. دانشجویان فرصت طلبی هستند که در این شرایط سخت کاری نتایج پروژه های استادان را به باد می دهند و می روند تا در خارج فرصت های اقامتی و غیره کسب کنند.
جامعه ای که دچار افت اخلاق شد، دانشجو و استاد ندارد. هر طرف احساس کند طرف دیگر نمی تواند کاری کند، سرش کلاه می گذارد. البته سو تفاهم هم در کشوری که مردم بلد نیستند با هم حرف بزنند کم نیست.
من از همکاران دانشگاهی و دانشجویان می خواهم که بیائیم در این موارد صحبت کنیم. ماجرای این دختر ماجرای هزاران دانشجوی دیگری است که نامهای روی مقاله هایشان می آید که حتی یکبار مقاله را نخوانده اند. دانشجویانی که بر خلاف همه جای دنیا حقوقشان پرداخت نمی شود و گرفتار مشکلات روحی زیادی هستند. اگر نمی توانیم بودجه پژوهش و امکانات و حقوق پژوهشگر را تامین کنیم، نباید دانشجو بگیریم.
برای من فرقی بین خودکشی زهرا و کشتن رودخانه زهره نیست. همان نظام آموزشی که زهرا را به خودکشی کشاند، دارد با بی اخلاقی یک عده استاد نما و مهندس رودخانه زهره را می کُشد. اینها نشانه های سقوط آموزش عالی، سقوط علم، سقوط اخلاق و به عبارتی سقوط یک سرزمین است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
واکاوی خودکشی دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران
خبر دردناک بود. زهرا دانشجوی دوره دکتری برق دانشگاه تهران، ۱۲ آذر در ساختمان دانشکده برق با سقوط خود اقدام به خودکشی کرده است. نقل است که دلیل خودکشی اختلاف استاد و دانشجو بر گذاشتن نام فرد دیگری روی مقاله دانشجو توسط استاد بوده است. البته من نمی توانم در مورد این نقل قول قضاوت کنم؛ اما فرض را می گیرم که درست بوده است.
من هم دانشجو بوده ام و هم بیست و چهار سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران. مقالات زیادی با بسیاری از محققان جهان منتشر کرده ام؛ مقالاتی که نام های زیادی روی آنهاست. اگر چه بسیار رعایت می کنم که مقالاتم فقط با نام کسانی باشند که سهمی در مقاله دارند، ولی گاهی پیش می آید نام هایی روی مقالات باشد که خودم راضی نبودم. گاهی به خاطر محدودیت مالی، مجبوریم برای تامین هزینه های پژوهش همکارانی از خارج را به مقاله اضافه کنیم. پرداخت هزینه های نجومی پژوهش در شرایط تحریم برایمان غیر ممکن است.
تجربه تلخی در دوران دکتری خارج دارم که وقتی برایم اتفاق افتاد تمام گوشت و پوست و استخوانم سوخت. در آمریکا و دیگر کشورها هم اینگونه نامگذاری ها رواج دارد. استادان برای تقویت رزومه برخی دانشجویان و یا همکارانشان این کار را می کنند. البته تلاش می شود که ظاهر ماجرا حفظ شود. ولی دانشجویانی که عمده کار را انجام داده اند این کار را غیر عادلانه می دانند که البته بسیاری مواقع حق دارند و گاهی هم ندارند. از زمانی که سیستم ناسالم مقاله محوری در دانشگاههای ایران (نوعی پیروی کورکورانه از سیستم آمریکایی) رواج پیدا کرد، این اتفاقات هم بسیار زیاد شد. انتظار از استادان ایرانی با دانشگاههای اروپایی فرقی ندارد ولی بودجه های پژوهشی ما گاهی هزاران برابر کمتر است. در حال حاضر بودجه ها نزدیک صفر است و ما حتی امکان یک مسافرت معمولی را هم نداریم. کم نیستند استادانی که بخش عمده حقوقشان را خرج تزهای دانشجو می کنند. البته اندکی هم هستند که منابع مالی خوب دارند و از دانشجویان سو استفاده می کنند. درست مانند شرایط بد اقتصادی که دزدی رواج پیدا می کند، در شرایط بی امکاناتی و بی بودجه ای و مدیریت های غیر علمی و سیاسی این موارد هم زیاد می شود.
البته عکس آن هم رواج دارد. دانشجویانی هستند که می آیند کار پژوهشی استادی را می گیرند و بعد با خارجی ها منتشر می کنند. حداقل دوبار پی چنین دانشجویانی به تن من خورده است. دانشجویان فرصت طلبی هستند که در این شرایط سخت کاری نتایج پروژه های استادان را به باد می دهند و می روند تا در خارج فرصت های اقامتی و غیره کسب کنند.
جامعه ای که دچار افت اخلاق شد، دانشجو و استاد ندارد. هر طرف احساس کند طرف دیگر نمی تواند کاری کند، سرش کلاه می گذارد. البته سو تفاهم هم در کشوری که مردم بلد نیستند با هم حرف بزنند کم نیست.
من از همکاران دانشگاهی و دانشجویان می خواهم که بیائیم در این موارد صحبت کنیم. ماجرای این دختر ماجرای هزاران دانشجوی دیگری است که نامهای روی مقاله هایشان می آید که حتی یکبار مقاله را نخوانده اند. دانشجویانی که بر خلاف همه جای دنیا حقوقشان پرداخت نمی شود و گرفتار مشکلات روحی زیادی هستند. اگر نمی توانیم بودجه پژوهش و امکانات و حقوق پژوهشگر را تامین کنیم، نباید دانشجو بگیریم.
برای من فرقی بین خودکشی زهرا و کشتن رودخانه زهره نیست. همان نظام آموزشی که زهرا را به خودکشی کشاند، دارد با بی اخلاقی یک عده استاد نما و مهندس رودخانه زهره را می کُشد. اینها نشانه های سقوط آموزش عالی، سقوط علم، سقوط اخلاق و به عبارتی سقوط یک سرزمین است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
محمد فاضلی، استاد دانشگاه:
🔹الزام دانشجویان به نوشتن مقاله مشترک با استاد راهنما، رانت برای استاد است.
🔹پایاننامه متعلق به دانشجوست و اگر دانشجو راضی باشد و بخواهد، افزودن نام استاد راهنما و مشاور اخلاقی است.
🔹رویه فعلی مجلات و برخی اعضای هیات علمی در اجبار به افزودن نام استاد، غیراخلاقی و مخل نظام علمی است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔹الزام دانشجویان به نوشتن مقاله مشترک با استاد راهنما، رانت برای استاد است.
🔹پایاننامه متعلق به دانشجوست و اگر دانشجو راضی باشد و بخواهد، افزودن نام استاد راهنما و مشاور اخلاقی است.
🔹رویه فعلی مجلات و برخی اعضای هیات علمی در اجبار به افزودن نام استاد، غیراخلاقی و مخل نظام علمی است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
🔻 پژوهش تلخی دارد! (به مناسبت هفتۀ پژوهش)
🔻 امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
🔸 «ملکالشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملکالشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحهسرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملکالشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیدهای در مدح صدراعظم جدید سرود.
🔸 قاآنی که خود پیشتر مدیحهگوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.
🔸 قاآنی که درآمدش از مدح میگذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.
🔸 به نظر میرسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۷۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفتهای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!
۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمیگذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحهگویی میشود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملکالشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحهسرای حاکمیت میشود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحهگویی ایجاد میشود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسهی جدید» نوشته و فرانسه میداند، را تبدیل به مدیحهسرا میکند.
۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز میشود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانستههای دیگران هماناندازهای بیمعناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب میدانست که باید از ترجمه آغاز کرد.
۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی میگذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعهی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت میدهد.
۴.سیاستگذاری یعنی جهتدهی به فعالیت شهروندان. نمیشود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همانگونه که با کاهش بودجهی دانشگاهها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاهها بهبود نمییابد! بلکه گذاردن گزینههای جدید فعالیت پیشِ رویِ کنشگران است که انتخاب را از گزینهی نادرست به گزینهی درست هدایت میکند.
۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظمها فاصله گذاشت؛ این فاصلهگذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنیهایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیشتر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) میگفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصلهی میان مدح و ذم مدیحهسرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بندهی خوشنودی حاکم!
برای همین است که پژوهشگری که مدیحهسرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملکالپژوهشگران یکسر شیرینیاند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحهسرایی به دورهی پژوهش هستیم!
برگرفته از کانال ShareNovate
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
🔸 «ملکالشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملکالشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحهسرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملکالشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیدهای در مدح صدراعظم جدید سرود.
🔸 قاآنی که خود پیشتر مدیحهگوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.
🔸 قاآنی که درآمدش از مدح میگذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.
🔸 به نظر میرسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۷۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفتهای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!
۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمیگذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحهگویی میشود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملکالشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحهسرای حاکمیت میشود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحهگویی ایجاد میشود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسهی جدید» نوشته و فرانسه میداند، را تبدیل به مدیحهسرا میکند.
۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز میشود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانستههای دیگران هماناندازهای بیمعناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب میدانست که باید از ترجمه آغاز کرد.
۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی میگذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعهی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت میدهد.
۴.سیاستگذاری یعنی جهتدهی به فعالیت شهروندان. نمیشود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همانگونه که با کاهش بودجهی دانشگاهها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاهها بهبود نمییابد! بلکه گذاردن گزینههای جدید فعالیت پیشِ رویِ کنشگران است که انتخاب را از گزینهی نادرست به گزینهی درست هدایت میکند.
۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظمها فاصله گذاشت؛ این فاصلهگذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنیهایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیشتر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) میگفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصلهی میان مدح و ذم مدیحهسرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بندهی خوشنودی حاکم!
برای همین است که پژوهشگری که مدیحهسرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملکالپژوهشگران یکسر شیرینیاند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحهسرایی به دورهی پژوهش هستیم!
برگرفته از کانال ShareNovate
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
چرا دانشگاه نمی تواند به حل معضلات کشور کمک موثری کند؟
✍ محمدرضا یوسفی شیخ رباط
ایرانِ امروز با انبوهی از مشکلات که برخی از آنان به مرز بحران رسیده، مواجه است. این روزها با معضل کمبود گاز، آلودگی هوا، تعطیلی مکرر کارخانجات و ادارات و خسارات ناشی از آن گرفته تا مسائل دیگر را حس می کنیم. این انتظار طبیعی است که با وجود تعدد دانشگاه های کشور و تنوع رشته های علمی، اساتید دانشگاه ها، با ارائۀ راه حل های خود معضلات را حل کرده و یا از حجم آن بکاهند. با وجود این، ایران در فرایندی قرار گرفته است که معضلات نه تنها کاهش نمی یابند که به سمت بحران های پیچیده در حرکتند. پرسش این است که آیا دانشگاهیان در حل این معضلات ناتوانند یا انگیزۀ کافی برای ورود به این مسائل را ندارند؟ یا حکومت انگیزه ای برای بهره برداری از دانش آنان ندارد؟ به نظر می رسد وضعیت موجود دانشگاه های کشور، محصول سیاستگذاری کلانی است که وضعیت موجود را رقم زده است.
فیلتر های سخت گیرانۀ جذب هیات علمی که فراتر از استانداردهای علمی، اخلاقی و حتی دینی می باشند، موجب حذف تعدادی از شایستگان علمی از این موقعیت شده است. سپس سایۀ عدم تمدید، عدم تبدیل وضعیت، عدم ارتقاء و حتی اخراج بر سر عضو هیات علمی سنگینی می کند. این نوع نظارت و کنترل موجب دست به عصا شدن فرد می شود. او در این فضا درک می کند که راه موفقیت، نوشتن مقاله و فعالیت های علمی بدون حاشیه و به دور از انجام مسئولیت اجتماعی است. حال اگر وی در راستای خواست حاکمیت در مسائل و موضوعات مورد علاقۀ مقامات همدلانه گام برداشت، می تواند از مواهبی خوردار شود.
ریل گذاری جاری که در این اواخر نیز تشدید شده است، موجب رواج دورویی، چاپلوسی و تملق، رفتار مصلحت جویانه و سکوت در برابر مسائل اجتماعی شده، و از سویی نیز نگاه رشد شخصی، دلالی و تجاری به علم را افزایش داده است.
تعدد مجلات علمی در دانشگاه ها و کثرت مقالات موجب صف در انتشار شده است. بسیاری از مجلات علمی، مقالات سال آینده را نیز بسته اند. اما چقدر از این مقالات پاسخگوی نیازهای جامعه بوده و گرهی از جامعه باز می کند و چقدر از آنان مورد توجه سیاستگذار قرار می گیرد؟. بسیاری از رساله های دکتری دانشگاه ها و یا تحقیقاتی که برای موسسات وابسته به نهادهای اجرایی کشو انجام می گیرند، نمی توانند کمکی به مسیر رشد و توسعۀ اقتصادی کشور کنند، همان مسیر عادی را می روند تا مبادا حساسیت کسی را بر انگیزد.
اما هنوز اساتید متعهد به اصول اخلاقی و پایبند به مسئولیت اجتماعی هستند که با صداقت و صراحت سعی در بیان دیدگاههای خود دارند و هزینه های آن را نیز می پردازند. گاه آنان از دانشگاه اخراج می شوند و گاه با مشکلات تبدیل وضعیت و عدم ارتقاء مواجه می گردند. دکتر برهانی یکی از آخرین این اساتید است. این نوع برخوردها شاید موجب سکوت دانشگاهیان دغدغه مند شود ولی نظام را از این ظرفیت علمی عظیم محروم خواهد کرد و جامعه و حاکمیت را با مشکلات روزافزون مواجه می کند. بسیاری از مشکلات و بحرانهای کنونی پیشاپیش توسط اساتید آزاده و دردمند بیان شده است که مقامات با بی اعتنایی از آن گذشته اند و اکنون با بحرانهای در هم تنیده روبرو شده ایم.
این نوع نگاه به علم موجب شده تا اولویت بندی مقامات با جامعه علمی و مردم متفاوت شده و هر کدام بر مسئله ای تاکید کنند. به عنوان مثال، مهمترین مسائل فرهنگی جامعه ایران در تحقیقات میدانی سال 1397؛ فقدان سواد رسانه ای، قطبی شدگی جامعه، مرکز گریزی از هنجارهای رسمی، پر رنگ شدن اقتصاد فرهنگ، صدا و سیما، رشد اخبار جعلی، گسترش افشاگری و درز اطلاعات، نزاع های قومی، تحولات دینداری در ایرانیان، مرجعیت فرهنگی سلبریتی های جدید و غیررسمی در شبکه های اجتماعی، گسترش اختلافات میان فرهنگی در سطح جهانی، جایگاه مرجعیت دینی و روحانیت و ... بوده است. در حالیکه رسانه های ملی و سازمانهای حکومتی بر مسائلی مانند تقابل فرهنگ جهانی، دشمنی غرب، مسائل امنیتی، شکل سنتی دینی، حجاب، ستاد امر به معروف و نهی از منکر تاکید داشته اند. و چون مسئلۀ اصلی جامعۀ علمی به واقع برخی از این مسائل نیستند، با وجود هزینه های زیاد، هیچگاه پیشرفت محسوسی در این امور مشاهده نمی شود.
هنگامی که امکان تضارب آراء آزاد و امن وجود نداشته باشد، طبیعی است که گروههای خاص به دور هم جمع می شوند و به تدوین سندی می پردازند که ممکن است جزء اسناد بالادستی نیز شود اما هر گز جامۀ عمل به خود نخواهد پوشید. با این نگاه می توان چرایی عدم توفیق برنامه های پنج ساله را نیز دریافت. این اسناد نسبتی با عینیت جامعه نداشته و صرفا بیان کنندۀ مشتی آمال و آرزوست و لذا دچار اریب می شوند.
برای حل معضلات کشور به حذف بسیاری از فیلترها و کنترل ها و گفتگوهای بدون هر گونه مصلحت اندیشی نیازمندیم.
پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
✍ محمدرضا یوسفی شیخ رباط
ایرانِ امروز با انبوهی از مشکلات که برخی از آنان به مرز بحران رسیده، مواجه است. این روزها با معضل کمبود گاز، آلودگی هوا، تعطیلی مکرر کارخانجات و ادارات و خسارات ناشی از آن گرفته تا مسائل دیگر را حس می کنیم. این انتظار طبیعی است که با وجود تعدد دانشگاه های کشور و تنوع رشته های علمی، اساتید دانشگاه ها، با ارائۀ راه حل های خود معضلات را حل کرده و یا از حجم آن بکاهند. با وجود این، ایران در فرایندی قرار گرفته است که معضلات نه تنها کاهش نمی یابند که به سمت بحران های پیچیده در حرکتند. پرسش این است که آیا دانشگاهیان در حل این معضلات ناتوانند یا انگیزۀ کافی برای ورود به این مسائل را ندارند؟ یا حکومت انگیزه ای برای بهره برداری از دانش آنان ندارد؟ به نظر می رسد وضعیت موجود دانشگاه های کشور، محصول سیاستگذاری کلانی است که وضعیت موجود را رقم زده است.
فیلتر های سخت گیرانۀ جذب هیات علمی که فراتر از استانداردهای علمی، اخلاقی و حتی دینی می باشند، موجب حذف تعدادی از شایستگان علمی از این موقعیت شده است. سپس سایۀ عدم تمدید، عدم تبدیل وضعیت، عدم ارتقاء و حتی اخراج بر سر عضو هیات علمی سنگینی می کند. این نوع نظارت و کنترل موجب دست به عصا شدن فرد می شود. او در این فضا درک می کند که راه موفقیت، نوشتن مقاله و فعالیت های علمی بدون حاشیه و به دور از انجام مسئولیت اجتماعی است. حال اگر وی در راستای خواست حاکمیت در مسائل و موضوعات مورد علاقۀ مقامات همدلانه گام برداشت، می تواند از مواهبی خوردار شود.
ریل گذاری جاری که در این اواخر نیز تشدید شده است، موجب رواج دورویی، چاپلوسی و تملق، رفتار مصلحت جویانه و سکوت در برابر مسائل اجتماعی شده، و از سویی نیز نگاه رشد شخصی، دلالی و تجاری به علم را افزایش داده است.
تعدد مجلات علمی در دانشگاه ها و کثرت مقالات موجب صف در انتشار شده است. بسیاری از مجلات علمی، مقالات سال آینده را نیز بسته اند. اما چقدر از این مقالات پاسخگوی نیازهای جامعه بوده و گرهی از جامعه باز می کند و چقدر از آنان مورد توجه سیاستگذار قرار می گیرد؟. بسیاری از رساله های دکتری دانشگاه ها و یا تحقیقاتی که برای موسسات وابسته به نهادهای اجرایی کشو انجام می گیرند، نمی توانند کمکی به مسیر رشد و توسعۀ اقتصادی کشور کنند، همان مسیر عادی را می روند تا مبادا حساسیت کسی را بر انگیزد.
اما هنوز اساتید متعهد به اصول اخلاقی و پایبند به مسئولیت اجتماعی هستند که با صداقت و صراحت سعی در بیان دیدگاههای خود دارند و هزینه های آن را نیز می پردازند. گاه آنان از دانشگاه اخراج می شوند و گاه با مشکلات تبدیل وضعیت و عدم ارتقاء مواجه می گردند. دکتر برهانی یکی از آخرین این اساتید است. این نوع برخوردها شاید موجب سکوت دانشگاهیان دغدغه مند شود ولی نظام را از این ظرفیت علمی عظیم محروم خواهد کرد و جامعه و حاکمیت را با مشکلات روزافزون مواجه می کند. بسیاری از مشکلات و بحرانهای کنونی پیشاپیش توسط اساتید آزاده و دردمند بیان شده است که مقامات با بی اعتنایی از آن گذشته اند و اکنون با بحرانهای در هم تنیده روبرو شده ایم.
این نوع نگاه به علم موجب شده تا اولویت بندی مقامات با جامعه علمی و مردم متفاوت شده و هر کدام بر مسئله ای تاکید کنند. به عنوان مثال، مهمترین مسائل فرهنگی جامعه ایران در تحقیقات میدانی سال 1397؛ فقدان سواد رسانه ای، قطبی شدگی جامعه، مرکز گریزی از هنجارهای رسمی، پر رنگ شدن اقتصاد فرهنگ، صدا و سیما، رشد اخبار جعلی، گسترش افشاگری و درز اطلاعات، نزاع های قومی، تحولات دینداری در ایرانیان، مرجعیت فرهنگی سلبریتی های جدید و غیررسمی در شبکه های اجتماعی، گسترش اختلافات میان فرهنگی در سطح جهانی، جایگاه مرجعیت دینی و روحانیت و ... بوده است. در حالیکه رسانه های ملی و سازمانهای حکومتی بر مسائلی مانند تقابل فرهنگ جهانی، دشمنی غرب، مسائل امنیتی، شکل سنتی دینی، حجاب، ستاد امر به معروف و نهی از منکر تاکید داشته اند. و چون مسئلۀ اصلی جامعۀ علمی به واقع برخی از این مسائل نیستند، با وجود هزینه های زیاد، هیچگاه پیشرفت محسوسی در این امور مشاهده نمی شود.
هنگامی که امکان تضارب آراء آزاد و امن وجود نداشته باشد، طبیعی است که گروههای خاص به دور هم جمع می شوند و به تدوین سندی می پردازند که ممکن است جزء اسناد بالادستی نیز شود اما هر گز جامۀ عمل به خود نخواهد پوشید. با این نگاه می توان چرایی عدم توفیق برنامه های پنج ساله را نیز دریافت. این اسناد نسبتی با عینیت جامعه نداشته و صرفا بیان کنندۀ مشتی آمال و آرزوست و لذا دچار اریب می شوند.
برای حل معضلات کشور به حذف بسیاری از فیلترها و کنترل ها و گفتگوهای بدون هر گونه مصلحت اندیشی نیازمندیم.
پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
سیاستگذاری حوزۀ علم در ایران
گفتگوی زندۀ دکتر رضا منصوری و دکتر ابراهیم سوزنچی با موضوع «سیاستگذاری علم در ایران» در برنامۀ شیوه، 29 بهمن 1401
لینک مشاهدۀ برنامه:
https://tv4.ir/episodeinfo/368604
تکرار برنامه:
امروز (یکشنبه، 30 بهمن) ساعت 13:30، شبکۀ چهار سیما
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
گفتگوی زندۀ دکتر رضا منصوری و دکتر ابراهیم سوزنچی با موضوع «سیاستگذاری علم در ایران» در برنامۀ شیوه، 29 بهمن 1401
لینک مشاهدۀ برنامه:
https://tv4.ir/episodeinfo/368604
تکرار برنامه:
امروز (یکشنبه، 30 بهمن) ساعت 13:30، شبکۀ چهار سیما
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
رسوایی پایتون ... زندگی پایتونی
https://www.asriran.com/fa/news/886424/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86%DB%8C
https://www.asriran.com/fa/news/886424/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86%DB%8C
عصر ایران
رسوایی پایتون ... زندگی پایتونی
رسوایی پایتونی بیش از هر چیز نشانه انحطاط است و انحطاط هم مترادفهایی دارد مثل: پستی، به پستی گراییدن و پایین افتادن. البته مترادفهای دیگری هم دارد. مثل کاسه ماست... فکرش را بکنید "ماست پایتونی" یا حتی "دوربین هوشمند پایتونی" ...
مار و مارگیرها مدرن شدهاند: حالا مار پایتون میگیرند
✍️ رضا منصوری
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
rmansouri.ir
بازنشر سرمقاله مجلهء فیزیک ۱۳۶۹، شمارهء ۱. ۲. چاپ شده در مجموعهء کتابهایم، ایران من /۵، سندورم دورهء نقل، جلد اول، ص ۱۷-۱۹، نشر دیبایه، ۱۴۰۰.
https://telegra.ph/مار-و-مارگیرها-04-14
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
✍️ رضا منصوری
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
rmansouri.ir
بازنشر سرمقاله مجلهء فیزیک ۱۳۶۹، شمارهء ۱. ۲. چاپ شده در مجموعهء کتابهایم، ایران من /۵، سندورم دورهء نقل، جلد اول، ص ۱۷-۱۹، نشر دیبایه، ۱۴۰۰.
https://telegra.ph/مار-و-مارگیرها-04-14
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegraph
مار و مارگیرها
نمایشگاه بینالمللی تهران، ۱۴ مهر ۱۳۶۹: در غرفهای جوانی دوربینی نجومی گذاشته است و با ابزاری کمکی مدعی است طیف تپاخترها را میگیرد. میگوید نظریههایی دارد، فلانی و بهمانی نیز از آن اطلاع دارند؛ میخواهد بگوید تأئیدش میکنند. نظریههایش را برای فرهنگستان…
Forwarded from ایران نیوز (رضا بژکول)
🔲⭕️ در ایران دانشگاه ها دقیقا به چه دردی می خورند؟
✍ مجتبی لشکربلوکی
🌹 @irranews 🌹
🌱بدون هیچ نکته ای 👇🌱
فکرش بکنید شما رییس یک دپارتمان در دانشگاه MIT (مؤسسه فناوری ماساچوست) یکی از سه دانشگاه برتر جهان باشی ولی آن را رها کنی. چرا؟ چون فکر می کنی که این مدل از دانشگاه به درد نمی خورد! کریستین ارتیز وقتی دانشگاه آرمانی خود را تصویر میکند، جایی بدون سخنرانی، بدون کلاس و بدون رشته را تصویر می کند. دانشجویان در فضایی بزرگ و باز روی مشکلاتی سخت و عملی کار میکنند. اگر به مطالعهای نیاز باشد به اینترنت مراجعه میکنند و نه استاد. این تصور، با الگوی سنتی تحصیلات عالی فاصله زیادی دارد اما بهزودی به یک واقعیت تبدیل خواهد شد: او کارش در بهترین دانشگاه جهان را رها کرده تا دانشگاهی جدید ایجاد کند.
در بیست سال گذشته دهها نمونه از این گونه موسسات در شیلی تا چین افتتاح شده. اگرچه حوزههای کاری آنها متفاوت است، اما یک حرف مشترک دارند: مخالفت با روش سنتی آموزش. دانشجویان به صورت تیمی روی پروژهها کار میکنند و تلاش می کنند مسائل واقعی را حل کنند. شرکتها اغلب حامیان مالی این پروژهها هستند.
شعار دانشگاه زپلین که در سال ۲۰۰۳ در آلمان تاسیس شد این است: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همینطور». دانشکده الگوی جدید فناوری و مهندسی در سال ۲۰۱۷ در انگلستان افتتاح شد. این دانشگاه، استادان را بر اساس مهارت استخدام میکند و نه تعداد آثار چاپ شده. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند اما ضروری نیست که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید هنر و علوم اجتماعی را مطالعه کنند. (برگرفته از هفته نامه وزین تجارت فردا)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
۱- بهترین دانشگاه های دنیا زیر سوال هستند و به مراتب دانشگاه های ایرانی بیشتر. به عنوان کسی که ۱۲ سال در دانشگاه درس خواندم و ۱۲ سال هم در دانشگاه ها تدریس کرده ام، صادقانه می گویم نمی توانم از عملکرد دانشگاه های ایرانی دفاع کنم. به نظرم بیشتر (و نه همه) دانشگاه ها شده اند، کارخانه تولید انبوه «مدرک داران بی ادراک!» و جالب اینجاست که اراده ای هم برای تغییر وضعیت موجود نمی بینيم. به ویژه آنکه بسیاری نیز از طریق همین دانشگاه ها، به عناوین مهندس و دکتر و حتی برخی به کرسی استادی رسیده اند!
۲- بیست سال پیش در رشته مهندسی فارغ التحصیل شدم. امروز رفتم مجدد دروس دوره کارشناسی را مرور کردم و تاسف خوردم انگار زمان در دانشگاه های ما متوقف شده. برخی دروس که مطمئنم که به درد هیچ کس نمی خورد باز هم تدریس می شود. یعنی در طول این بیست سال امکان نداشت که یک نظرسنجی انجام شود که واقعا در دنیای واقعی کدام دروس به درد شما خورده و کدام نخورده؟ وقتی درسی در طول بیست سال به درد کسی نمی خورد چرا نباید حذف شود؟ عجیب نیست؟
۳- آیا می شود کاری کرد؟ بله. یک تصویر ارایه می کنم که نشان دهم میشود جور دیگری به هم به مساله نگاه کرد: این جهان را تصور کنید: من نه کارشناسی دارم و نه در جستجوی کارشناسی ارشد و دکترا هستم.
👈می گردم متناسب با نیاز شغلی و آینده ام از بین تمام موسسات و دانشگاه ها دنیا دروسی را انتخاب می کنم و در آن ها شرکت می کنم و به جای مدرک کارشناسی، گواهینامه علمی یا فنی (Certificate) دریافت می کنم.
مثلا امروز با تکنولوژی واقعیت مجازی در کلاس استراتژی پروفسور مایکل پورتر در دانشگاه هاروارد حاضر می شوم. فردا صبح برای یک درس کاملا بومی در کلاس «اقتصاد ایران» دکتر مسعود نیلی و پس فردا هم در یک پلتفرم آموزش مجازی مبتنی بر بازی (بدون استاد مشخص) در زمینه مذاکره شرکت می کنم و از همه این ها هم گواهینامه می گیرم. همچنین از همه مهم تر ۵۰٪ اطلاعات مورد نیازم را از اینترنت بدست می آورم.
👈در این جهان دیگر ما با دکترهای قلابی بی سواد سر وکار نداریم! مجبور نیستیم چهار سال وقت مان را صرف دروسی کنیم که ۳۰ سال پیش دیگران به غلط برای ما تشخیص داده اند.
لازم نیست برای تحصیلات به یک کشور یا شهر دیگر برویم. دیگر کنکور بی معنا خواهد شد. تحصیلات من مساله محور است و نه مدرک محور. موسسات ارایه دهنده آموزش در یک محیط رقابتی مجبورند هر روز بهتر شوند و دانشگاه های مزخرف، ورشکسته و حذف خواهند شد.
این تنها راه است؟ نه. یک مثال بود برای باز شدن باب گفتگو
امکان پذیر است؟ بله. ولی نه یک شبه.
برای همه رشته ها این کار لازم است؟ در مورد برخی رشته ها مثلا علوم پایه و پزشکی باید مسیر دیگری رفت.
دانشگاه ها هیچ فایده ای نداشته اند؟ قطعا فایده داشته اند.
دانشگاه های ما حاصل کپی هستند. یک کپی قدیمی و ناقص! آنچه ما می خواهیم دانشگاه هایی است که مسائل واقعی از دنیای واقعی را حل کنند. نه اینکه کارخانه تولید مدرک باشند. جهان و بویژه ایران نیاز به دانشگاه های واقعی بدردبخور دارد.
✍ مجتبی لشکربلوکی
🌹 @irranews 🌹
🌱بدون هیچ نکته ای 👇🌱
فکرش بکنید شما رییس یک دپارتمان در دانشگاه MIT (مؤسسه فناوری ماساچوست) یکی از سه دانشگاه برتر جهان باشی ولی آن را رها کنی. چرا؟ چون فکر می کنی که این مدل از دانشگاه به درد نمی خورد! کریستین ارتیز وقتی دانشگاه آرمانی خود را تصویر میکند، جایی بدون سخنرانی، بدون کلاس و بدون رشته را تصویر می کند. دانشجویان در فضایی بزرگ و باز روی مشکلاتی سخت و عملی کار میکنند. اگر به مطالعهای نیاز باشد به اینترنت مراجعه میکنند و نه استاد. این تصور، با الگوی سنتی تحصیلات عالی فاصله زیادی دارد اما بهزودی به یک واقعیت تبدیل خواهد شد: او کارش در بهترین دانشگاه جهان را رها کرده تا دانشگاهی جدید ایجاد کند.
در بیست سال گذشته دهها نمونه از این گونه موسسات در شیلی تا چین افتتاح شده. اگرچه حوزههای کاری آنها متفاوت است، اما یک حرف مشترک دارند: مخالفت با روش سنتی آموزش. دانشجویان به صورت تیمی روی پروژهها کار میکنند و تلاش می کنند مسائل واقعی را حل کنند. شرکتها اغلب حامیان مالی این پروژهها هستند.
شعار دانشگاه زپلین که در سال ۲۰۰۳ در آلمان تاسیس شد این است: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همینطور». دانشکده الگوی جدید فناوری و مهندسی در سال ۲۰۱۷ در انگلستان افتتاح شد. این دانشگاه، استادان را بر اساس مهارت استخدام میکند و نه تعداد آثار چاپ شده. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند اما ضروری نیست که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید هنر و علوم اجتماعی را مطالعه کنند. (برگرفته از هفته نامه وزین تجارت فردا)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
۱- بهترین دانشگاه های دنیا زیر سوال هستند و به مراتب دانشگاه های ایرانی بیشتر. به عنوان کسی که ۱۲ سال در دانشگاه درس خواندم و ۱۲ سال هم در دانشگاه ها تدریس کرده ام، صادقانه می گویم نمی توانم از عملکرد دانشگاه های ایرانی دفاع کنم. به نظرم بیشتر (و نه همه) دانشگاه ها شده اند، کارخانه تولید انبوه «مدرک داران بی ادراک!» و جالب اینجاست که اراده ای هم برای تغییر وضعیت موجود نمی بینيم. به ویژه آنکه بسیاری نیز از طریق همین دانشگاه ها، به عناوین مهندس و دکتر و حتی برخی به کرسی استادی رسیده اند!
۲- بیست سال پیش در رشته مهندسی فارغ التحصیل شدم. امروز رفتم مجدد دروس دوره کارشناسی را مرور کردم و تاسف خوردم انگار زمان در دانشگاه های ما متوقف شده. برخی دروس که مطمئنم که به درد هیچ کس نمی خورد باز هم تدریس می شود. یعنی در طول این بیست سال امکان نداشت که یک نظرسنجی انجام شود که واقعا در دنیای واقعی کدام دروس به درد شما خورده و کدام نخورده؟ وقتی درسی در طول بیست سال به درد کسی نمی خورد چرا نباید حذف شود؟ عجیب نیست؟
۳- آیا می شود کاری کرد؟ بله. یک تصویر ارایه می کنم که نشان دهم میشود جور دیگری به هم به مساله نگاه کرد: این جهان را تصور کنید: من نه کارشناسی دارم و نه در جستجوی کارشناسی ارشد و دکترا هستم.
👈می گردم متناسب با نیاز شغلی و آینده ام از بین تمام موسسات و دانشگاه ها دنیا دروسی را انتخاب می کنم و در آن ها شرکت می کنم و به جای مدرک کارشناسی، گواهینامه علمی یا فنی (Certificate) دریافت می کنم.
مثلا امروز با تکنولوژی واقعیت مجازی در کلاس استراتژی پروفسور مایکل پورتر در دانشگاه هاروارد حاضر می شوم. فردا صبح برای یک درس کاملا بومی در کلاس «اقتصاد ایران» دکتر مسعود نیلی و پس فردا هم در یک پلتفرم آموزش مجازی مبتنی بر بازی (بدون استاد مشخص) در زمینه مذاکره شرکت می کنم و از همه این ها هم گواهینامه می گیرم. همچنین از همه مهم تر ۵۰٪ اطلاعات مورد نیازم را از اینترنت بدست می آورم.
👈در این جهان دیگر ما با دکترهای قلابی بی سواد سر وکار نداریم! مجبور نیستیم چهار سال وقت مان را صرف دروسی کنیم که ۳۰ سال پیش دیگران به غلط برای ما تشخیص داده اند.
لازم نیست برای تحصیلات به یک کشور یا شهر دیگر برویم. دیگر کنکور بی معنا خواهد شد. تحصیلات من مساله محور است و نه مدرک محور. موسسات ارایه دهنده آموزش در یک محیط رقابتی مجبورند هر روز بهتر شوند و دانشگاه های مزخرف، ورشکسته و حذف خواهند شد.
این تنها راه است؟ نه. یک مثال بود برای باز شدن باب گفتگو
امکان پذیر است؟ بله. ولی نه یک شبه.
برای همه رشته ها این کار لازم است؟ در مورد برخی رشته ها مثلا علوم پایه و پزشکی باید مسیر دیگری رفت.
دانشگاه ها هیچ فایده ای نداشته اند؟ قطعا فایده داشته اند.
دانشگاه های ما حاصل کپی هستند. یک کپی قدیمی و ناقص! آنچه ما می خواهیم دانشگاه هایی است که مسائل واقعی از دنیای واقعی را حل کنند. نه اینکه کارخانه تولید مدرک باشند. جهان و بویژه ایران نیاز به دانشگاه های واقعی بدردبخور دارد.
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
✅ قلم روغنی!
‼️ میتواند «تبلیغ» محسوب شود، امّا شاید متفاوت!
در جامعهای که هزاران موسسه و نهاد از «سفرۀ فرهنگ» ارتزاق میکنند که آن کار دیگر کنند؛
در جامعهای که تقریباً هیچچیز و هیچکس سر جای خودش نیست؛
در جامعهای که به قول دکتر پاپلی یزدی «هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب میشود و هر کس بخواهد خانهاش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد» [۱]؛
در جامعهای که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»؛
در جامعهای بدونپرسش و بیگفتگو که همگان با قطعیت تمام همۀ چیزهای مهم را میدانند؛
در جامعهای که هرچند دچار فقر و تنگدستی است، امّا در مقام مقایسه، بازار فستفود و تجمّلاتش نسبت به کتاب و محصولات فرهنگی رونق بسیار بیشتری دارد؛
در جامعهای که دولت و ملّت، با وجود تضادهایی که دارند، هر دو بهشکلی همافزا همه چیز را «سیاسی» و عرصه را بر کنشگران فرهنگی-مدنی تنگ میکنند؛
در جامعهای قطبی و انقلابی که میانهروی و بهدنبال صلح، سازش و اصلاح بودن، از دید هر دو قطب به چشم «خیانت، خفت و مزدوری» دیده میشود؛
در جامعهای که ...
در چنین جامعهای، پیگیری دغدغههای فرهنگی-مدنی و صرف توان و زمان برای این نوع فعالیتها، شناکردن بر خلاف جریان است (بیخطر و بیهزینه نیست).
در اینجا، بیشتر اشخاص و گروههایی که برخلاف نهادهای پربودجۀ به اصطلاح فرهنگی، واقعاً در راستای ارتقاء فرهنگ گام بر میدارند، برای بقا، تأمین حداقلها و توانایی ادامهدادن فعالیتهای فرهنگی چارهای ندارند جز اینکه یا بخشی از زمان و توان خود را به کارها و امور نامرتبط با دغدغهها و اهدافشان اختصاص دهند یا تقاضای حمایت داوطلبانه از اقدامات فرهنگیشان داشته باشند.
کسب روزی حلال از طریق هر شغلی ارزشمند است؛ مسئله این است که در اینجا، مسیر پیگیری اهداف فرهنگی-مدنی عامالمنفعه بسیار ناهموار و صعب است و ازاینرو، بیشتر افراد صرفاً به تمرکز بر اهداف شخصی سوق داده میشوند (اگر مجبور نشوند علیه خیر و صلاح جامعه گام بردارند!).
درخواست «donate» یا همان حمایت از فعالیتهای فرهنگی-مدنیِ غیرانتفاعی نیز در تمام دنیا امری رایج است اما در ایران، اگر مثلا یک استاد دانشگاه بخواهد در اوقات فراغت دیدگاههای خیرخواهانه و دلسوزانهاش را آزادانه منتشر کند، احتمالا پساز مدتی کوتاه چارهای جز درخواست حمایت مردمی نخواهد داشت!
در چنین جامعه و شرایطی، این بندۀ خدا نیز به موازات فعالیتهای فرهنگی-مدنی، نگارش یادداشتهای تحلیلی (که بسیاری از آنها در کانالهای اندیشهورزانۀ پرمخاطبی مانند سخنرانیها، بیژن عبدالکریمی، شبکه توسعه، انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، فردای بهتر، مهدی نصیری، عصر ایران، تحکیم ملّت، جانبازان جنگ تحمیلی و ... منتشر شدهاند) و همکاری پارهوقت و موقّت با برخی مراکز دولتی و باوجود آن که تمام تمرکزم معطوف به اندیشیدن، مطالعه و پیگیری این امور بوده است، جویای کار و درآمدی دیگر شدم.
خدا را شاکرم که از چند ماه پیش، این فرصت فراهم شد که در کنار دوستی فرهیخته، کارآفرین و خیّر، به فعّالیتی تولیدی بپردازم، آن هم تولید محصولی سالم و مفید (روغن حیوانی کرمانشاهی).
امیدوارم در کنار تولید و ارائۀ محصولی باکیفیت به هموطنان، با استقلال بیشازپیش از ساختار دولتی [۲] و فراهم آمدن فراغتی بیشتر، بتوانم کمّیت، کیفیت و کارآمدی تلاشهای فرهنگی-مدنیام را نیز بهبود بخشم.
🍯 روغن حیوانی کرمانشاهی با بِرَند «ندیمه»:
خالص، سالم، بهداشتی، با طعم و عطر مطلوب و با قیمتی بهصرفه؛
بستهبندی: قوطیهای ۸۰۰ و ۴۰۰ گرمی با درب آسانبازشو و فلّه (در ظرف پلاستیکی یا حلب ۱۷ کیلویی)؛
مناسب برای مصرف خانگی، رستورانها، پخت انواع شیرینی و کلوچه و غیره؛
امکان خرید مستقیم از کارگاه (عمده و جزئی، زیر قیمت بازار)
جهت سفارش در تلگرام یا ایتا به اینجانب پیام دهید: ۰۹۱۸۳۸۹۴۳۵۸
پانویسها:
[۱] دکتر پاپلی یزدی این عبارت را به منظور تعریف «جهان سوّم» بیان میکند.
[۲] هرچند استقلال از ساختار رسمی را ارزش میدانم اما با کنارهگیری و فاصلهگرفتن از آن موافق نیستم؛ معتقدم باید از کوچکترین فرصتها برای تعامل، گفتگو، همکاری و اصلاح و برداشتن گامهایی هرچند کوچک استفاده کنیم.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
‼️ میتواند «تبلیغ» محسوب شود، امّا شاید متفاوت!
در جامعهای که هزاران موسسه و نهاد از «سفرۀ فرهنگ» ارتزاق میکنند که آن کار دیگر کنند؛
در جامعهای که تقریباً هیچچیز و هیچکس سر جای خودش نیست؛
در جامعهای که به قول دکتر پاپلی یزدی «هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب میشود و هر کس بخواهد خانهاش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد» [۱]؛
در جامعهای که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»؛
در جامعهای بدونپرسش و بیگفتگو که همگان با قطعیت تمام همۀ چیزهای مهم را میدانند؛
در جامعهای که هرچند دچار فقر و تنگدستی است، امّا در مقام مقایسه، بازار فستفود و تجمّلاتش نسبت به کتاب و محصولات فرهنگی رونق بسیار بیشتری دارد؛
در جامعهای که دولت و ملّت، با وجود تضادهایی که دارند، هر دو بهشکلی همافزا همه چیز را «سیاسی» و عرصه را بر کنشگران فرهنگی-مدنی تنگ میکنند؛
در جامعهای قطبی و انقلابی که میانهروی و بهدنبال صلح، سازش و اصلاح بودن، از دید هر دو قطب به چشم «خیانت، خفت و مزدوری» دیده میشود؛
در جامعهای که ...
در چنین جامعهای، پیگیری دغدغههای فرهنگی-مدنی و صرف توان و زمان برای این نوع فعالیتها، شناکردن بر خلاف جریان است (بیخطر و بیهزینه نیست).
در اینجا، بیشتر اشخاص و گروههایی که برخلاف نهادهای پربودجۀ به اصطلاح فرهنگی، واقعاً در راستای ارتقاء فرهنگ گام بر میدارند، برای بقا، تأمین حداقلها و توانایی ادامهدادن فعالیتهای فرهنگی چارهای ندارند جز اینکه یا بخشی از زمان و توان خود را به کارها و امور نامرتبط با دغدغهها و اهدافشان اختصاص دهند یا تقاضای حمایت داوطلبانه از اقدامات فرهنگیشان داشته باشند.
کسب روزی حلال از طریق هر شغلی ارزشمند است؛ مسئله این است که در اینجا، مسیر پیگیری اهداف فرهنگی-مدنی عامالمنفعه بسیار ناهموار و صعب است و ازاینرو، بیشتر افراد صرفاً به تمرکز بر اهداف شخصی سوق داده میشوند (اگر مجبور نشوند علیه خیر و صلاح جامعه گام بردارند!).
درخواست «donate» یا همان حمایت از فعالیتهای فرهنگی-مدنیِ غیرانتفاعی نیز در تمام دنیا امری رایج است اما در ایران، اگر مثلا یک استاد دانشگاه بخواهد در اوقات فراغت دیدگاههای خیرخواهانه و دلسوزانهاش را آزادانه منتشر کند، احتمالا پساز مدتی کوتاه چارهای جز درخواست حمایت مردمی نخواهد داشت!
در چنین جامعه و شرایطی، این بندۀ خدا نیز به موازات فعالیتهای فرهنگی-مدنی، نگارش یادداشتهای تحلیلی (که بسیاری از آنها در کانالهای اندیشهورزانۀ پرمخاطبی مانند سخنرانیها، بیژن عبدالکریمی، شبکه توسعه، انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، فردای بهتر، مهدی نصیری، عصر ایران، تحکیم ملّت، جانبازان جنگ تحمیلی و ... منتشر شدهاند) و همکاری پارهوقت و موقّت با برخی مراکز دولتی و باوجود آن که تمام تمرکزم معطوف به اندیشیدن، مطالعه و پیگیری این امور بوده است، جویای کار و درآمدی دیگر شدم.
خدا را شاکرم که از چند ماه پیش، این فرصت فراهم شد که در کنار دوستی فرهیخته، کارآفرین و خیّر، به فعّالیتی تولیدی بپردازم، آن هم تولید محصولی سالم و مفید (روغن حیوانی کرمانشاهی).
امیدوارم در کنار تولید و ارائۀ محصولی باکیفیت به هموطنان، با استقلال بیشازپیش از ساختار دولتی [۲] و فراهم آمدن فراغتی بیشتر، بتوانم کمّیت، کیفیت و کارآمدی تلاشهای فرهنگی-مدنیام را نیز بهبود بخشم.
🍯 روغن حیوانی کرمانشاهی با بِرَند «ندیمه»:
خالص، سالم، بهداشتی، با طعم و عطر مطلوب و با قیمتی بهصرفه؛
بستهبندی: قوطیهای ۸۰۰ و ۴۰۰ گرمی با درب آسانبازشو و فلّه (در ظرف پلاستیکی یا حلب ۱۷ کیلویی)؛
مناسب برای مصرف خانگی، رستورانها، پخت انواع شیرینی و کلوچه و غیره؛
امکان خرید مستقیم از کارگاه (عمده و جزئی، زیر قیمت بازار)
جهت سفارش در تلگرام یا ایتا به اینجانب پیام دهید: ۰۹۱۸۳۸۹۴۳۵۸
پانویسها:
[۱] دکتر پاپلی یزدی این عبارت را به منظور تعریف «جهان سوّم» بیان میکند.
[۲] هرچند استقلال از ساختار رسمی را ارزش میدانم اما با کنارهگیری و فاصلهگرفتن از آن موافق نیستم؛ معتقدم باید از کوچکترین فرصتها برای تعامل، گفتگو، همکاری و اصلاح و برداشتن گامهایی هرچند کوچک استفاده کنیم.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=128610692
‼️ به نام علم، علیه علم!
👈 خطاب به مسئولان سازمان برنامه و بودجه، وزارت عتف و تمام متولّیان نظام علم، آموزش و پژوهش کشور؛
✍️ وحید احسانی
بالاخره علم و پژوهش خوب است یا بد؟! پژوهش کنیم یا نکنیم؟! اگر پژوهش کردیم، گزارش آن را منتشر کنیم یا نکنیم؟!
حدود یک سال است که کتابم در سازمان برنامهوبودجه کشور خاک میخورد!
آن هم چه کتابی؟! کتابی که عصارۀ رسالۀ دکتری و یک طرح پژوهشی است!
چه رسالهای؟! رسالهای که از آن 8 مقالۀ علمی منتشر شد! [1]
چه مقالههایی؟! مقالههایی که مورد توجه استادان رشته قرار گرفتند و موجب شدند برای سخنرانی در چند همایش، جشنواره و امثال آن دعوت شوم، آن هم در کنار استادان شناختهشده و باسابقهای مانند دکتر مقصود فراستخواه (استاد تمام مؤسسه برنامهریزی آموزش عالی وزارت عتف)، دکتر رحمت الله فتّاحی (استاد تمام علم اطّلاعات و دانششناسی دانشگاه مشهد) و غیره! [2]. همچنین، مقالههایی که دو نفر از داورهای آنها، بعد از تعیین تکلیف مقاله، با من تماس گرفتند و پیشنهاد ملاقات دادند و این دوستی و ارتباط همچنان ادامه دارد.
چه طرح پژوهشیای؟! طرحی دربارۀ موضوعی مهم (اثربخشی علم و پژوهش در کشور) که از آن 6 مقالۀ علمی منتشر شد، مقالههایی که حاوی حرفهای مهمّی بودند و بازخوردهای خوبی گرفتند [1].
کتابی که پیش از این، استادانی مانند دکتر رحمتالله فتّاحی (استاد تمام دانشگاه فردوسی)، دکتر فرشاد مؤمنی (استاد تمام دانشگاه علّامه)، دکتر مرتضی کوکبی (استاد تمام دانشگاه چمران) و غیره آن را خوانده و تأیید کردهاند، همچنین، برخی انتشارات وزین کشور پیشنهاد انتشار آن را دادند امّا چون طرح پژوهشی مربوط، مورد حمایت سازمان برنامه و بودجه بوده است، اوّل باید به انتشارات همان سازمان ارائه میشد، آنها هم یکسال است که آن را پیش خود نگه داشتهاند؛ نه منتشرش میکنند و نه اجازه میدهند خودمان منتشرش کنیم!
پس از پیگیریهای فراوان، بالاخره دوستی به من گفت که «گویا صلاح نمیدانند این کتاب منتشر شود!». صحّت و سقم این قول به کنار؛ آنچه قطعی است این است که در عمل و با هر نیّتی که بوده، کتاب پیش آنها محبوس شده است!
چرا؟! چون گفتهام «به جای حرکت در مسیر اقتصادِ دانشبنیان، داریم در مسیر شبهِدانش نفتبنیان حرکت میکنیم»!
اتّفاقاً این نوع رفتار در نهادهایی که نام علم و پژوهش را یدک میکشند، اثبات ادّعای من است!
عنوان کتابم این است: از «شبهِدانشِ نفتبنیان» تا «اقتصاد دانشبنیان»!
از عنوان کتاب مشخص است که در آن، البته با استناد به شواهد، آمار و استدلالهای متعدّد، نشان دادهام که مسیری که نظام علم، آموزش و پژوهش کشور ما دارد در آن حرکت میکند، بیشتر مسیر «شبهِدانشِ نفتبنیان» است تا مسیر «اقتصاد دانشبنیان»!
البته، اصل حرف کتاب ناظر بر تغییرات و اقداماتی است که برای قرار گرفتنمان در مسیر «اقتصاد دانشبنیان» باید انجام دهیم، یعنی حتّی آن کسانی هم که اصرار دارند «نقد حتماً باید همراه با راهکار باشد»، برای جلوگیری از انتشار این کتاب بهانهای ندارند.
خب، اگر «شبهدانش نفتبنیان» نبود که در آن جلو انتشار یک کتاب علمی گرفته نمیشد!
در علم «درست و غلط» نداریم؛ «مستند و غیرمستند»، «روشمند و غیرروشمند» و «مستدل و غیرمستدل» داریم، این کتاب برآیند یک رسالۀ دکتراست که داوری شده و نمرۀ 9/19 اخذ کرده است، یک طرح پژوهشی که تکمیل، تحویل و تأیید شده است و 14 مقالۀ علمی که همگی داوری، تأیید و منتشر شدهاند، یعنی نمیتواند «غیرمستند، غیرروشمند و غیرمستدل» باشد. بالفرض اگر هم باشد، باز هم اثبات ادّعای کتاب است!
بله، ممکن است اشتباه باشد، امّا به هر حال کار علمی است و باید اجازه پیدا کند که به فضای گفتگوی علمی وارد شود و مورد نقد و گفتگو قرار گیرد؛ اگر کسانی فکر میکنند اشتباه است، میتوانند بر آن ردّیه و امثال آن بنویسند.
دستاندرکارانِ سازمان برنامه و بودجه کشور! بر اساس چه منطق و عقلانیتی جلوی انتشار کتابی را میگیرید که سازمان مطبوع خودتان پیشنهادۀ طرح پژوهشیاش را تصویب، گزارشش را تأیید و هزینهاش را پرداخت کرده است؟!
چطور میتوانید هم عنوانهای علمی و تخصصی را یدک بکشید، هم بهعنوان متخصص در مجامع علمی شرکت و سخنرانی کنید، هم از سفرۀ نظام علم و پژوهش ارتزاق کنید و هم در عین حال، جلوی انتشار یک اثر علمی را بگیرید که حاصل صرف توان و عمرگذاشتن یکی از جوانان همین سرزمین و فارغالتّحصیلان نظام آموزشی همین کشور است؟! خودتان قضاوت کنید، آیا برای حرکتدادن جامعه در مسیر اقتصاد دانشبنیان تلاش میکنید یا برای ارتزاق از «شبهدانشِ نفتبنیان» نقش بازی میکنید؟!
جناب دکتر زلفیگل! وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری ...
ادامۀ یادداشت
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
👈 خطاب به مسئولان سازمان برنامه و بودجه، وزارت عتف و تمام متولّیان نظام علم، آموزش و پژوهش کشور؛
✍️ وحید احسانی
بالاخره علم و پژوهش خوب است یا بد؟! پژوهش کنیم یا نکنیم؟! اگر پژوهش کردیم، گزارش آن را منتشر کنیم یا نکنیم؟!
حدود یک سال است که کتابم در سازمان برنامهوبودجه کشور خاک میخورد!
آن هم چه کتابی؟! کتابی که عصارۀ رسالۀ دکتری و یک طرح پژوهشی است!
چه رسالهای؟! رسالهای که از آن 8 مقالۀ علمی منتشر شد! [1]
چه مقالههایی؟! مقالههایی که مورد توجه استادان رشته قرار گرفتند و موجب شدند برای سخنرانی در چند همایش، جشنواره و امثال آن دعوت شوم، آن هم در کنار استادان شناختهشده و باسابقهای مانند دکتر مقصود فراستخواه (استاد تمام مؤسسه برنامهریزی آموزش عالی وزارت عتف)، دکتر رحمت الله فتّاحی (استاد تمام علم اطّلاعات و دانششناسی دانشگاه مشهد) و غیره! [2]. همچنین، مقالههایی که دو نفر از داورهای آنها، بعد از تعیین تکلیف مقاله، با من تماس گرفتند و پیشنهاد ملاقات دادند و این دوستی و ارتباط همچنان ادامه دارد.
چه طرح پژوهشیای؟! طرحی دربارۀ موضوعی مهم (اثربخشی علم و پژوهش در کشور) که از آن 6 مقالۀ علمی منتشر شد، مقالههایی که حاوی حرفهای مهمّی بودند و بازخوردهای خوبی گرفتند [1].
کتابی که پیش از این، استادانی مانند دکتر رحمتالله فتّاحی (استاد تمام دانشگاه فردوسی)، دکتر فرشاد مؤمنی (استاد تمام دانشگاه علّامه)، دکتر مرتضی کوکبی (استاد تمام دانشگاه چمران) و غیره آن را خوانده و تأیید کردهاند، همچنین، برخی انتشارات وزین کشور پیشنهاد انتشار آن را دادند امّا چون طرح پژوهشی مربوط، مورد حمایت سازمان برنامه و بودجه بوده است، اوّل باید به انتشارات همان سازمان ارائه میشد، آنها هم یکسال است که آن را پیش خود نگه داشتهاند؛ نه منتشرش میکنند و نه اجازه میدهند خودمان منتشرش کنیم!
پس از پیگیریهای فراوان، بالاخره دوستی به من گفت که «گویا صلاح نمیدانند این کتاب منتشر شود!». صحّت و سقم این قول به کنار؛ آنچه قطعی است این است که در عمل و با هر نیّتی که بوده، کتاب پیش آنها محبوس شده است!
چرا؟! چون گفتهام «به جای حرکت در مسیر اقتصادِ دانشبنیان، داریم در مسیر شبهِدانش نفتبنیان حرکت میکنیم»!
اتّفاقاً این نوع رفتار در نهادهایی که نام علم و پژوهش را یدک میکشند، اثبات ادّعای من است!
عنوان کتابم این است: از «شبهِدانشِ نفتبنیان» تا «اقتصاد دانشبنیان»!
از عنوان کتاب مشخص است که در آن، البته با استناد به شواهد، آمار و استدلالهای متعدّد، نشان دادهام که مسیری که نظام علم، آموزش و پژوهش کشور ما دارد در آن حرکت میکند، بیشتر مسیر «شبهِدانشِ نفتبنیان» است تا مسیر «اقتصاد دانشبنیان»!
البته، اصل حرف کتاب ناظر بر تغییرات و اقداماتی است که برای قرار گرفتنمان در مسیر «اقتصاد دانشبنیان» باید انجام دهیم، یعنی حتّی آن کسانی هم که اصرار دارند «نقد حتماً باید همراه با راهکار باشد»، برای جلوگیری از انتشار این کتاب بهانهای ندارند.
خب، اگر «شبهدانش نفتبنیان» نبود که در آن جلو انتشار یک کتاب علمی گرفته نمیشد!
در علم «درست و غلط» نداریم؛ «مستند و غیرمستند»، «روشمند و غیرروشمند» و «مستدل و غیرمستدل» داریم، این کتاب برآیند یک رسالۀ دکتراست که داوری شده و نمرۀ 9/19 اخذ کرده است، یک طرح پژوهشی که تکمیل، تحویل و تأیید شده است و 14 مقالۀ علمی که همگی داوری، تأیید و منتشر شدهاند، یعنی نمیتواند «غیرمستند، غیرروشمند و غیرمستدل» باشد. بالفرض اگر هم باشد، باز هم اثبات ادّعای کتاب است!
بله، ممکن است اشتباه باشد، امّا به هر حال کار علمی است و باید اجازه پیدا کند که به فضای گفتگوی علمی وارد شود و مورد نقد و گفتگو قرار گیرد؛ اگر کسانی فکر میکنند اشتباه است، میتوانند بر آن ردّیه و امثال آن بنویسند.
دستاندرکارانِ سازمان برنامه و بودجه کشور! بر اساس چه منطق و عقلانیتی جلوی انتشار کتابی را میگیرید که سازمان مطبوع خودتان پیشنهادۀ طرح پژوهشیاش را تصویب، گزارشش را تأیید و هزینهاش را پرداخت کرده است؟!
چطور میتوانید هم عنوانهای علمی و تخصصی را یدک بکشید، هم بهعنوان متخصص در مجامع علمی شرکت و سخنرانی کنید، هم از سفرۀ نظام علم و پژوهش ارتزاق کنید و هم در عین حال، جلوی انتشار یک اثر علمی را بگیرید که حاصل صرف توان و عمرگذاشتن یکی از جوانان همین سرزمین و فارغالتّحصیلان نظام آموزشی همین کشور است؟! خودتان قضاوت کنید، آیا برای حرکتدادن جامعه در مسیر اقتصاد دانشبنیان تلاش میکنید یا برای ارتزاق از «شبهدانشِ نفتبنیان» نقش بازی میکنید؟!
جناب دکتر زلفیگل! وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری ...
ادامۀ یادداشت
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from توییتر دانشگاه تهرانی ها
یکی از بد ترین بیراهه های ما این دانشگاه سازی بی حساب و کتاب و هزینه کردن برای تربیت یک ارتش لیسانسه بی سواد و بدون مهارت بوده؛ آلمان الگوی خوبیه، در ١٣ سالگی در یک امتحان سراسری همه تقسیم به ٣ گروه میشن دسته اول میرن گیمنازیوم و آماده میشن برای دانشگاه، گروه ٢ میرن Realschule و در صورت موفقیت آکادمیک امکان ورود به دانشگاه دارند. گروه ٣ میره Hauptschule و آموزش های مهارتی با کیفیت دریافت میکنند. یکی از ارکان موفقیت صنعتی و اقتصادی آلمان تکنیسین و کارگرهای ماهری هستند که با بهرهوری و کیفیت کار مثال زدنی حتی با هزینه ساعتی ٣۵-۴٠ یورو رقابت پذیر هستند.
_Ali Kolahi_
@uttweet
_Ali Kolahi_
@uttweet
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تازه برخی پی بردند که مقاله مند را جای دانشمند به ما غالب کردند!
انتقاد تند به وزیر و وزارت علوم.
https://t.me/dobarehdaneshgah/904
انتقاد تند به وزیر و وزارت علوم.
https://t.me/dobarehdaneshgah/904
Forwarded from Dr.J. Vahedi
متقلبین در کنکور با نظر مجلس دانشجو شدند، که البته تصمیم درستی هم بود! - تابناک | TABNAK
https://www.tabnak.ir/fa/news/1182994/%D9%85%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AA%D9%87-%D8%AA%D8%B5%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D9%85-%D8%A8%D9%88%D8%AF
https://www.tabnak.ir/fa/news/1182994/%D9%85%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AA%D9%87-%D8%AA%D8%B5%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D9%85-%D8%A8%D9%88%D8%AF
تابناک | TABNAK
متقلبین در کنکور با نظر مجلس دانشجو شدند، که البته تصمیم درستی هم بود!
نزدیک هزار تن با تقلب در کنکور به موفقیت رسیده و به رغم افشای تقلبشان، مجوز حضور در دانشگاهها را یافته اند؛ متقلبینی که برخی رشتههای برتر دانشگاهی را به تصرف خود درآورده اند و حتی افشای تقلبشان هم برایشان عقوبتی نداشته است؛ نه عقوبتی برای ایشان و نه هیچ…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قابل توجه مدعیان عدالت و ولایت حضرت امیر علیه السلام:
به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است؛ و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت تر است. نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است؛ و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت تر است. نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
نظام دانش ما دانشبنیان نیست
وحید احسانی
نظام دانش ما دانشبنیان نیست!
دانشبنیان یعنی علم و تخصص مبنای تصمیمگیری باشد.
نظام علم ما میخواهد اقتصاد و جامعه را دانشبنیان کند؛ امّا درون خودش، علم، دانش و تخصص مبنای تصمیمگیری نیستند!
یکی از تخصصیترین تصمیمها، تصمیمگیری دربارۀ ارتقاء رتبۀ اعضای هیئت علمی است امّا در هیئتهای ممیزۀ ما، یک استاد فیزیک دربارۀ ارتقاء یک استادیار تربیتبدنی حق رأی دارد!
مسیری که ما در آن قرار داریم، بیشتر مسیر «شبهدانش نفتبنیان» است تا مسیر «اقتصاد دانشبنیان»! به جای اینکه با محور قراردادن دانش، اقتصادمان را از نفتیبودن خارج کنیم، با اتّکاء به رانت نفت، ویترینی از نمادهای شبهدانشی ایجاد کردهایم و به آنها افتخار میکنیم!
لایحه برنامه هفتم نشان میدهد که متأسفانه هنوز نمیخواهیم مسائل اصلیمان را ببینیم.
باز هم بر تعداد مقالات تأکید شده است؛ دستیابی به رتبه ۱۲؛ اصلاً فرض کنیم به رتبۀ اوّل رسیدیم، خب که چه؟! بعد با چه چیزی میخواهیم خودمان را مشغول کنیم؟!
سخنرانی دکتر وحید احسانی در نشست جایگاه علم و فناوری در تحقق برنامههای توسعه کشور 20 تیر 402
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
دانشبنیان یعنی علم و تخصص مبنای تصمیمگیری باشد.
نظام علم ما میخواهد اقتصاد و جامعه را دانشبنیان کند؛ امّا درون خودش، علم، دانش و تخصص مبنای تصمیمگیری نیستند!
یکی از تخصصیترین تصمیمها، تصمیمگیری دربارۀ ارتقاء رتبۀ اعضای هیئت علمی است امّا در هیئتهای ممیزۀ ما، یک استاد فیزیک دربارۀ ارتقاء یک استادیار تربیتبدنی حق رأی دارد!
مسیری که ما در آن قرار داریم، بیشتر مسیر «شبهدانش نفتبنیان» است تا مسیر «اقتصاد دانشبنیان»! به جای اینکه با محور قراردادن دانش، اقتصادمان را از نفتیبودن خارج کنیم، با اتّکاء به رانت نفت، ویترینی از نمادهای شبهدانشی ایجاد کردهایم و به آنها افتخار میکنیم!
لایحه برنامه هفتم نشان میدهد که متأسفانه هنوز نمیخواهیم مسائل اصلیمان را ببینیم.
باز هم بر تعداد مقالات تأکید شده است؛ دستیابی به رتبه ۱۲؛ اصلاً فرض کنیم به رتبۀ اوّل رسیدیم، خب که چه؟! بعد با چه چیزی میخواهیم خودمان را مشغول کنیم؟!
سخنرانی دکتر وحید احسانی در نشست جایگاه علم و فناوری در تحقق برنامههای توسعه کشور 20 تیر 402
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دانشجویان یک دانشگاه دولتی، در پایان نيمسال، اتاقهای خوابگاه را اینطور رها کردند!
احتمالا هنگام ترک دانشگاه، در چمدان دانشجویان چه بوده است:
کتاب؟
لپ تاپ؟
مدرک؟
گواهی چاپ مقاله؟
فرهنگ و ادب؟
مسئولیت پذیری؟
آداب شهروندی؟
...
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
احتمالا هنگام ترک دانشگاه، در چمدان دانشجویان چه بوده است:
کتاب؟
لپ تاپ؟
مدرک؟
گواهی چاپ مقاله؟
فرهنگ و ادب؟
مسئولیت پذیری؟
آداب شهروندی؟
...
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توسط این مؤسسه ۱۰هزار مدرک تحصیلی جعلی صادر شده است که بخشی از آن مطابق گزارش مذکور برای مدیران محترم دولتی، نمایندگان خدوم مجلس و اعضای معزز شورای شهر بوده است!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from هر ایرانی، یک «شهروند درجه ۱» (Seyed Yaser Banihashemi)
✍🏼 استعفا نامه
سید یاسر بنیهاشمی
عضو هیئت علمی مستعفی دانشگاه فردوسی مشهد
سیام مرداد ماه ۱۴۰۲
(بخش ۱ از ۳)
فردا سهشنبه ۳۱ مرداد ماه، آخرین روز حضور ۸ سالۀ من در دانشگاه فردوسی مشهد، بعنوان عضو هیئت علمی تماموقت است. به همین مناسبت لازم دیدم، داستان حضورم در دانشگاه را و اینکه چرا بعد از ۸ سال به استعفا انجامید، روایت کنم.
انگار همین دیروز بود. خانهمان یک خیابان با دانشگاه فردوسی فاصله داشت و آرزویم این بود که همانجا قبول شوم. کنکور دادم و رتبهام خوب شد. اولین انتخابم مهندسی عمران فردوسی بود و همانجا هم قبول شدم. بعد از دورۀ کارشناسی تصمیم گرفتم ابتدا سربازیام را بروم و بعد در کنکور ارشد شرکت کنم و همین تصمیم مسیر زندگیام را تغییر داد؛ چرا که در دورۀ سربازی با رشتۀ مدیریت ساخت آشنا شدم و احساس کردم نسبت به سایر گرایشهای مهندسی عمران، خیلی با روحیات و علائقم سازگارتر است.
بلافاصله بعد از اتمام سربازی، آزمون کارشناسی ارشد را دادم و با رتبۀ ۱۲ کشوری، در رشتۀ مدیریت پروژه و ساخت دانشگاه تربیت مدرس مشغول به تحصیل شدم. چون از سال دوم کارشناسی در پروژههای مختلف کار کرده بودم، درسها برایم خیلی شیرین بود. از طرفی بدلیل روحیات خودم و دغدغههای اجتماعی که داشتم، همان اوایل دورۀ ارشد تصمیم گرفتم دورههای ارشد و دکتری را طوری بخوانم که بتوانم استاد دانشگاه شوم و از این طریق، علاوه بر ارتباط با نسل جوان، اثرگذاری اجتماعیام را هم ارتقاء بدهم. در دورۀ ارشد، علاوه بر ۳۲ واحد دروس رشتۀ تخصصی و کسب رتبۀ اول در بین همدورهایها، ۱۴ واحد دروس صلاحیت مدرسی را هم در دانشگاه تربیت مدرس گذراندم که بسیار برایم لذتبخش بود.
اواخر دورۀ ارشد، بطور کاملا اتفاقی، از طریق یکی از دوستان قدیمی که دانشجوی دکتری عمران فردوسی بود، مطلع شدم که دانشگاه فردوسی برای رشتۀ مدیریت ساخت که آن زمان تازه تأسیس شده بود، به واجدین شرایط بورس خارج میدهد. با استفاده از سهمیۀ شاگرد اولی، توانستم در سال ۸۹ بورس اعزام به خارج بگیرم و تحصیلات دکترایم را در دانشگاه سیدنی استرالیا آغاز کنم. گرچه بیشتر دانشجویان بورسیه، عجلهای برای اتمام درس و برگشت به کشور در کوتاه مدت نداشتند و معمولا بین ۴ تا ۵ سال ماندن در خارج از کشور رویهای عرفی بود، اما من آنجا حس ماهی بیرون افتاده از آب را داشتم و دوست داشتم هر چه سریعتر به ایران برگردم و خدمتم در دانشگاه را آغاز کنم. بنابراین، تلاش کردم در کوتاهترین زمان و با بهترین کیفیت ممکن درسم را تمام کنم و بعد از سه سال و نیم تز را دفاع کردم و برگشتم.
از جمله دستاوردهای سه سال و نیم تحصیلم در مقطع دکتری، میتوانم به موارد زیر اشاره کنم:
- تز دکترای من جزو بهترینها بود و با اینکه در زمان نسبتا کوتاهی آن را به اتمام رساندم، اما بسیار مورد توجه داوران که هر سه از بهترینهای دنیا در زمینۀ کاری من بودند قرار گرفت؛
- پروفسور رالف مولر که نفر اول در زمینۀ کاری من در دنیاست و استاد دانشگاهی در نروژ است گفته بود این جزو بهترین تزهایی بوده که تا بحال خواندهام و توصیه میکنم حتما به مسابقات بینالمللی تزهای برتر ارسال شود؛
- پروفسور شانکار سانکاران که جزو اساتید بسیار شناخته شده در زمینۀ کاری من است و استاد دانشگاه UTS استرالیاست، توصیه کرده بود مقالات تز به ژورنالهای تراز اول مدیریت ساخت ارسال شود و درخواست کرده بود نسخۀ نهایی تز را برایش بفرستم تا بعنوان الگو برای دانشجویان دکترایش استفاده کند؛
- از بین حدود ۵۰ دانشجوی دکترای دانشکدۀ مهندسی عمران دانشگاه سیدنی، تنها کسی بودم که در رقابت با سایر دانشجویان، سه سال پیاپی توانستم برای رفتن به کنفرانس بینالمللی فاند بگیرم؛ سال اول امریکا، سال دوم انگلیس، و سال سوم ژاپن؛
- در سال ۲۰۱۲، موضوع تزم در مسابقۀ Research Conversazione که در دانشکدۀ مهندسی عمران دانشگاه سیدنی برگزار شد، بعنوان تز برتر انتخاب شد؛
- در سال ۲۰۱۴، مقالهام در کنفرانس بسیار معتبر PICMET که در ژاپن برگزار شد، بعنوان مقالۀ برتر انتخاب گردید.
سید یاسر بنیهاشمی
عضو هیئت علمی مستعفی دانشگاه فردوسی مشهد
سیام مرداد ماه ۱۴۰۲
(بخش ۱ از ۳)
فردا سهشنبه ۳۱ مرداد ماه، آخرین روز حضور ۸ سالۀ من در دانشگاه فردوسی مشهد، بعنوان عضو هیئت علمی تماموقت است. به همین مناسبت لازم دیدم، داستان حضورم در دانشگاه را و اینکه چرا بعد از ۸ سال به استعفا انجامید، روایت کنم.
انگار همین دیروز بود. خانهمان یک خیابان با دانشگاه فردوسی فاصله داشت و آرزویم این بود که همانجا قبول شوم. کنکور دادم و رتبهام خوب شد. اولین انتخابم مهندسی عمران فردوسی بود و همانجا هم قبول شدم. بعد از دورۀ کارشناسی تصمیم گرفتم ابتدا سربازیام را بروم و بعد در کنکور ارشد شرکت کنم و همین تصمیم مسیر زندگیام را تغییر داد؛ چرا که در دورۀ سربازی با رشتۀ مدیریت ساخت آشنا شدم و احساس کردم نسبت به سایر گرایشهای مهندسی عمران، خیلی با روحیات و علائقم سازگارتر است.
بلافاصله بعد از اتمام سربازی، آزمون کارشناسی ارشد را دادم و با رتبۀ ۱۲ کشوری، در رشتۀ مدیریت پروژه و ساخت دانشگاه تربیت مدرس مشغول به تحصیل شدم. چون از سال دوم کارشناسی در پروژههای مختلف کار کرده بودم، درسها برایم خیلی شیرین بود. از طرفی بدلیل روحیات خودم و دغدغههای اجتماعی که داشتم، همان اوایل دورۀ ارشد تصمیم گرفتم دورههای ارشد و دکتری را طوری بخوانم که بتوانم استاد دانشگاه شوم و از این طریق، علاوه بر ارتباط با نسل جوان، اثرگذاری اجتماعیام را هم ارتقاء بدهم. در دورۀ ارشد، علاوه بر ۳۲ واحد دروس رشتۀ تخصصی و کسب رتبۀ اول در بین همدورهایها، ۱۴ واحد دروس صلاحیت مدرسی را هم در دانشگاه تربیت مدرس گذراندم که بسیار برایم لذتبخش بود.
اواخر دورۀ ارشد، بطور کاملا اتفاقی، از طریق یکی از دوستان قدیمی که دانشجوی دکتری عمران فردوسی بود، مطلع شدم که دانشگاه فردوسی برای رشتۀ مدیریت ساخت که آن زمان تازه تأسیس شده بود، به واجدین شرایط بورس خارج میدهد. با استفاده از سهمیۀ شاگرد اولی، توانستم در سال ۸۹ بورس اعزام به خارج بگیرم و تحصیلات دکترایم را در دانشگاه سیدنی استرالیا آغاز کنم. گرچه بیشتر دانشجویان بورسیه، عجلهای برای اتمام درس و برگشت به کشور در کوتاه مدت نداشتند و معمولا بین ۴ تا ۵ سال ماندن در خارج از کشور رویهای عرفی بود، اما من آنجا حس ماهی بیرون افتاده از آب را داشتم و دوست داشتم هر چه سریعتر به ایران برگردم و خدمتم در دانشگاه را آغاز کنم. بنابراین، تلاش کردم در کوتاهترین زمان و با بهترین کیفیت ممکن درسم را تمام کنم و بعد از سه سال و نیم تز را دفاع کردم و برگشتم.
از جمله دستاوردهای سه سال و نیم تحصیلم در مقطع دکتری، میتوانم به موارد زیر اشاره کنم:
- تز دکترای من جزو بهترینها بود و با اینکه در زمان نسبتا کوتاهی آن را به اتمام رساندم، اما بسیار مورد توجه داوران که هر سه از بهترینهای دنیا در زمینۀ کاری من بودند قرار گرفت؛
- پروفسور رالف مولر که نفر اول در زمینۀ کاری من در دنیاست و استاد دانشگاهی در نروژ است گفته بود این جزو بهترین تزهایی بوده که تا بحال خواندهام و توصیه میکنم حتما به مسابقات بینالمللی تزهای برتر ارسال شود؛
- پروفسور شانکار سانکاران که جزو اساتید بسیار شناخته شده در زمینۀ کاری من است و استاد دانشگاه UTS استرالیاست، توصیه کرده بود مقالات تز به ژورنالهای تراز اول مدیریت ساخت ارسال شود و درخواست کرده بود نسخۀ نهایی تز را برایش بفرستم تا بعنوان الگو برای دانشجویان دکترایش استفاده کند؛
- از بین حدود ۵۰ دانشجوی دکترای دانشکدۀ مهندسی عمران دانشگاه سیدنی، تنها کسی بودم که در رقابت با سایر دانشجویان، سه سال پیاپی توانستم برای رفتن به کنفرانس بینالمللی فاند بگیرم؛ سال اول امریکا، سال دوم انگلیس، و سال سوم ژاپن؛
- در سال ۲۰۱۲، موضوع تزم در مسابقۀ Research Conversazione که در دانشکدۀ مهندسی عمران دانشگاه سیدنی برگزار شد، بعنوان تز برتر انتخاب شد؛
- در سال ۲۰۱۴، مقالهام در کنفرانس بسیار معتبر PICMET که در ژاپن برگزار شد، بعنوان مقالۀ برتر انتخاب گردید.
Forwarded from هر ایرانی، یک «شهروند درجه ۱» (Seyed Yaser Banihashemi)
✍️ استعفا نامه
(بخش ۲ از ۳)
از اواخر تابستان ۹۳ که به ایران برگشتم، تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد را بعنوان استاد مدعو آغاز کردم و بعد از طی مراحل قانونی، اواخر تابستان ۹۴ عضو هیئت علمی دانشگاه شدم. از همان ابتدا، مهمترین دغدغهام این بود که چطور میتوانم یک دانشگاهیِ ارزشآفرین برای جامعه باشم و تلاش کردم در همین مسیر گام بردارم. اما تجربۀ این ۸ سال نشان داد، دانشگاه محیط مناسبی برای شکوفایی فردی و اجتماعی من نیست؛ به دلایل زیر:
۱- هم براساس تجارب کاری گذشته و هم بنابر تستهای شخصیتشناسی، تیپ شخصیتی من بیشتر مدیریتی و کارآفرینیست تا پژوهشگری. برای یک تیپ شخصیتی ENTJ (یکی از تیپهای تست MBTI)، خیلی سخت است که پشت میز بنشیند و کتاب و مقاله بنویسد. تجارب گذشتهام نشان میدهد، علاقه و استعداد من در ایدهپردازی، تیمسازی و رهبریست و هر گاه در چنین موقعیتهایی قرار گرفتهام، هم خودم از کارم بسیار لذت بردهام، و هم نتایج بسیار درخشانی گرفتهام. بنابراین، حضور من در دانشگاه مثل همان ماهیایست که بقول اینشتین، بخواهیم توانمندیاش در بالا رفتن از درخت را بسنجیم. در همه جای دنیا، مهمترین مأموریت یک عضو هیئت علمی، کار پژوهشیست. بنابراین، لزومی ندارد من خودم را در موقعیتی قرار دهم که علاقهای به آن ندارم. لذا از 3 سال پیش در این فکر بودم که موقعیت کاریام را طوری تغییر دهم که با روحیاتم تناسب بیشتری داشته باشد. توصیۀ همیشگی من به دانشجویانم این بوده که سعی کنید کاری را انتخاب کنید که برای فرا رسیدن صبح شنبه و رفتن سر کار لحظهشماری کنید. در چند سال اول نسبت به دانشگاه دقیقا همین حس را داشتم، اما در 2-3 سال اخیر، و بخصوص بهدنبال اتفاقات یک سال اخیر، این حس کاملا در من از بین رفته است؛ لذا احساس کردم زمان آن فرا رسیده است که خودم، توصیهام به دانشجویان را عملی کنم؛
۲- علاوه بر مورد بالا، در این ۸ سال به این نتیجه رسیدم که کار پژوهشی در ایران بیشتر یک کالای لوکس است تا کاربردی. معتقدم سه عامل زیر چنین فاجعهای را رقم زده است:
الف) دستگاه حکمرانی ما هنوز برای علم و دستاوردهای علمی اعتباری قائل نیست و به همین جهت، تصمیمگیریهای نظام حکمرانی، از کلانترین سطح آن در ردۀ ملی تا سطوح خُردتری مثل دانشگاه، براساس رویکردهای علمی نیست. به همین جهت، نظام دانشگاهی ما که کار اصلیاش باید تولید علم جهت خلق ارزش برای جامعه باشد، تبدیل به یک ویترین بزرگ و خوش آب و رنگ برای حاکمیت شده تا به نام تولید علم در تراز جهانی، با آن پز بدهد و برای خودش اعتبار جهانی دست و پا کند، بدون آنکه داده و ستاندۀ این سیستم عریض و طویل و دستاوردش برای جامعۀ ایرانی سنجیده شود. مقایسۀ شاخصهای اقتصادی با شاخصهای تولید علم در ۲۰ سال اخیر نشان میدهد که علیرغم رشد فزایندۀ تولید مقاله در دانشگاههای کشور، وضعیت اقتصادی و رفاه جامعه رو به افول بوده است؛
ب) رویکردهای غلط سیاسی و اقتصادی کشور که بخش عمدۀ آن زاییدۀ همان نگاه غیرعلمیِ پیشگفته در سطوح مختلف حکمرانیست، دستگاه بروکراسی و نظام اقتصادی کشور را آنقدر عقب انداخته و دچار روزمرگی کرده است که توان و انگیزۀ جذب دستاوردهای علمی دانشگاه را از دست دادهاند. خود من در همین ۸ سال اخیر، چندین طرح دروندانشگاهی و بروندانشگاهیِ شاخص و با کیفیت انجام دادم که متأسفانه علیرغم استقبال مدیران از نتایج طرحها، از پیادهسازی طرحهای پیشنهادی عاجز ماندند. نمونۀ دیگر آن، طرح جامع سیل بود که بدنبال سیل ویرانگر خوزستان در سال ۹۸، توسط تیم بزرگی از استادان دانشگاههای کشور، که من هم با افتخار سهم کوچکی در آن داشتم، تدوین شد، اما متأسفانه علیرغم زحمات زیاد و تلاشهای بیمنتی که دانشگاهیان عزیز انجام دادند، هیچوقت توصیههای آن به مرحلۀ پیادهسازی نرسید؛
ج) دو عامل پیشگفته،ِ نظام آموزش عالی کشور را به جای تمرکز بر حل مشکلات جامعه، به سمت طراحی یک سیستم معیوب، برای پر کردن همان ویترین پرطمطراق هدایت کرده، به طوری که استادان دانشگاه و دانشجویان را به سمت تولید مقاله برای دریافت پاداش بیشتر سوق داده است، و از آنجا که رسیدگی به مسائل جامعۀ ایرانی، دستاورد کمتری براساس سنجههای طراحی شده دارد، استادان و دانشجویان به سمت حل مسائلی میروند که در بهترین حالت، مشکلات جوامع توسعهیافته را حل میکند. آیا میتوان استادان و دانشجویان را بخاطر اتخاذ چنین رویکردی سرزنش کرد؟ بنظر من خیر؛ زیرا این ساختار سیستم است که رفتار سیستم را شکل میدهد.
(بخش ۲ از ۳)
از اواخر تابستان ۹۳ که به ایران برگشتم، تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد را بعنوان استاد مدعو آغاز کردم و بعد از طی مراحل قانونی، اواخر تابستان ۹۴ عضو هیئت علمی دانشگاه شدم. از همان ابتدا، مهمترین دغدغهام این بود که چطور میتوانم یک دانشگاهیِ ارزشآفرین برای جامعه باشم و تلاش کردم در همین مسیر گام بردارم. اما تجربۀ این ۸ سال نشان داد، دانشگاه محیط مناسبی برای شکوفایی فردی و اجتماعی من نیست؛ به دلایل زیر:
۱- هم براساس تجارب کاری گذشته و هم بنابر تستهای شخصیتشناسی، تیپ شخصیتی من بیشتر مدیریتی و کارآفرینیست تا پژوهشگری. برای یک تیپ شخصیتی ENTJ (یکی از تیپهای تست MBTI)، خیلی سخت است که پشت میز بنشیند و کتاب و مقاله بنویسد. تجارب گذشتهام نشان میدهد، علاقه و استعداد من در ایدهپردازی، تیمسازی و رهبریست و هر گاه در چنین موقعیتهایی قرار گرفتهام، هم خودم از کارم بسیار لذت بردهام، و هم نتایج بسیار درخشانی گرفتهام. بنابراین، حضور من در دانشگاه مثل همان ماهیایست که بقول اینشتین، بخواهیم توانمندیاش در بالا رفتن از درخت را بسنجیم. در همه جای دنیا، مهمترین مأموریت یک عضو هیئت علمی، کار پژوهشیست. بنابراین، لزومی ندارد من خودم را در موقعیتی قرار دهم که علاقهای به آن ندارم. لذا از 3 سال پیش در این فکر بودم که موقعیت کاریام را طوری تغییر دهم که با روحیاتم تناسب بیشتری داشته باشد. توصیۀ همیشگی من به دانشجویانم این بوده که سعی کنید کاری را انتخاب کنید که برای فرا رسیدن صبح شنبه و رفتن سر کار لحظهشماری کنید. در چند سال اول نسبت به دانشگاه دقیقا همین حس را داشتم، اما در 2-3 سال اخیر، و بخصوص بهدنبال اتفاقات یک سال اخیر، این حس کاملا در من از بین رفته است؛ لذا احساس کردم زمان آن فرا رسیده است که خودم، توصیهام به دانشجویان را عملی کنم؛
۲- علاوه بر مورد بالا، در این ۸ سال به این نتیجه رسیدم که کار پژوهشی در ایران بیشتر یک کالای لوکس است تا کاربردی. معتقدم سه عامل زیر چنین فاجعهای را رقم زده است:
الف) دستگاه حکمرانی ما هنوز برای علم و دستاوردهای علمی اعتباری قائل نیست و به همین جهت، تصمیمگیریهای نظام حکمرانی، از کلانترین سطح آن در ردۀ ملی تا سطوح خُردتری مثل دانشگاه، براساس رویکردهای علمی نیست. به همین جهت، نظام دانشگاهی ما که کار اصلیاش باید تولید علم جهت خلق ارزش برای جامعه باشد، تبدیل به یک ویترین بزرگ و خوش آب و رنگ برای حاکمیت شده تا به نام تولید علم در تراز جهانی، با آن پز بدهد و برای خودش اعتبار جهانی دست و پا کند، بدون آنکه داده و ستاندۀ این سیستم عریض و طویل و دستاوردش برای جامعۀ ایرانی سنجیده شود. مقایسۀ شاخصهای اقتصادی با شاخصهای تولید علم در ۲۰ سال اخیر نشان میدهد که علیرغم رشد فزایندۀ تولید مقاله در دانشگاههای کشور، وضعیت اقتصادی و رفاه جامعه رو به افول بوده است؛
ب) رویکردهای غلط سیاسی و اقتصادی کشور که بخش عمدۀ آن زاییدۀ همان نگاه غیرعلمیِ پیشگفته در سطوح مختلف حکمرانیست، دستگاه بروکراسی و نظام اقتصادی کشور را آنقدر عقب انداخته و دچار روزمرگی کرده است که توان و انگیزۀ جذب دستاوردهای علمی دانشگاه را از دست دادهاند. خود من در همین ۸ سال اخیر، چندین طرح دروندانشگاهی و بروندانشگاهیِ شاخص و با کیفیت انجام دادم که متأسفانه علیرغم استقبال مدیران از نتایج طرحها، از پیادهسازی طرحهای پیشنهادی عاجز ماندند. نمونۀ دیگر آن، طرح جامع سیل بود که بدنبال سیل ویرانگر خوزستان در سال ۹۸، توسط تیم بزرگی از استادان دانشگاههای کشور، که من هم با افتخار سهم کوچکی در آن داشتم، تدوین شد، اما متأسفانه علیرغم زحمات زیاد و تلاشهای بیمنتی که دانشگاهیان عزیز انجام دادند، هیچوقت توصیههای آن به مرحلۀ پیادهسازی نرسید؛
ج) دو عامل پیشگفته،ِ نظام آموزش عالی کشور را به جای تمرکز بر حل مشکلات جامعه، به سمت طراحی یک سیستم معیوب، برای پر کردن همان ویترین پرطمطراق هدایت کرده، به طوری که استادان دانشگاه و دانشجویان را به سمت تولید مقاله برای دریافت پاداش بیشتر سوق داده است، و از آنجا که رسیدگی به مسائل جامعۀ ایرانی، دستاورد کمتری براساس سنجههای طراحی شده دارد، استادان و دانشجویان به سمت حل مسائلی میروند که در بهترین حالت، مشکلات جوامع توسعهیافته را حل میکند. آیا میتوان استادان و دانشجویان را بخاطر اتخاذ چنین رویکردی سرزنش کرد؟ بنظر من خیر؛ زیرا این ساختار سیستم است که رفتار سیستم را شکل میدهد.