پویش ملی دوباره دانشگاه
2.11K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
453 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
پنداشت 1_1.pdf
193.5 KB
🔻 فاحشگی آکادمیک
دکتر سعید صفایی موحد

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
دانشگاه به‌مثابه «محلّه و سازمانی نمایشی»
🖋 وحید احسانی

یکی از مسائل مهم ایران، ارتباط اندک سازمان‌های اجرایی و بطن جامعه با دانشگاه است. در جوامعی مثل ما، شکل‌گیری و رشد اجزای مختلف جامعه طی فرآیندی طبیعی و در قالب ارتباطی متقابل و سازمان‌یافته با یکدیگر صورت نپذیرفته است.

هم سازمان‌های دولتی و هم دانشگاه، وظایف معمول‌ خود را انجام داده و مستقل از میزان کارآمدی‌شان، بودجۀ برآمده از نفت خود را می‌گیرند و از این رو، به ارتباط با سایر بخش‌های جامعه هیچ احساس نیازی نمی‌کنند. از سوی دیگر، بطن جامعه نیز چون برای خود «قابلیت اثرگذاری» و مسئولیتی قائل نیست، به «غر زدن» اکتفا کرده و هیچ نیازی نمی‌بیند که بخواهد با دانشگاه ارتباط بگیرد.

با وجود ایرادهایی که به دانشگاه وارد است، چنانچه برای برداشتن گامی محسوس و مؤثر عزمی وجود داشته‌باشد، سازمان‌های دولتی و بطن جامعه فقط از طریق همکاری مستقیم و پررنگ با دانشگاه و دانشگاهیان است که می‌توانند این کار را به نحو مطلوبی انجام دهند. به همین ترتیب، با وجود ایرادهایی که به سازمان‌های دولتی و بطن جامعه وارد است، دانشگاه نیز اگر واقعاً می‌خواهد که مفید واقع شود، فقط از طریق تعامل با سازمان‌های بیرونی و بطن جامعه است که می‌تواند تأثیرگذار باشد.

طی سالیان اخیر، موضوع «ارتباط با صنعت، سازمان‌های اجرایی و جامعه» برای دانشگاه‌ها اهمّیت بیشتری پیدا کرده‌است. از میان دلایل این مسئله می‌توان به تأکید فزآیندۀ نهادهای بالادستی بر آن -که در شاخص‌‎های نظام‌های پاداش‌دهی و رتبه‌بندی نمود یافته‌است- و نیز محدود شدن بودجۀ دانشگاه‌ها اشاره کرد که آنها را به تلاش برای کسب درآمدهای بیشتر از طریق انعقاد قراردادهای پژوهشی با سازمان‌های دولتی و صنعت سوق می‌دهد.

پرسش این است که با توجه به شرایط پیش‌گفته، «دانشگاه‌ها چگونه می‌توانند سازمان‌های دولتی، بخش خصوصی و بطن جامعه را به ارتباط‌گرفتن با دانشگاه متمایل کنند؟». برای این مهم روش‌های مختلفی وجود دارد، مانند استفاده از فرصت‌های مختلف و به‌ویژه فضای رسانه، برای نقد سازمان‌های دولتی به خاطر رجوع اندک‌شان به دانشگاه و ارائۀ آمارهای مؤیّد این ادّعا. اصرار بر کاربرد این روش توسّط دانشگاه، سازمان‌های دولتی و بطن جامعه را به اتّخاذ موضعی مشابه سوق می‌دهد و در نتیجه، آنها نیز به‌شکل فزآینده‌ای بر ایرادها، ناکارآمدی و ناتوانی دانشگاه تأکید خواهند کرد. حاصل این تقابل و «لج‌ولج بازی»، افزایش شکاف موجود میان دانشگاه، سازمان‌های دولتی و بطن جامعه بوده و ما را از سکّوی برداشتن گام روبه‌جلویی محسوس و مؤثّر دورتر می‌کند.

به نظرم، رویکرد و روش خردمندانه‌تری که از دانشگاه انتظار می‌رود، تلاش برای تبدیل خود به یک «محلّه و سازمان نمایشی» است. این اصطلاح را -که احتمالاً در نگاه اوّل حاوی بار معنایی منفی و به‌معنای «تشریفاتی و ناکارآمد» به‌نظر می‌آید- از عبارت «مزرعه نمایشی» اقتباس کرده‌ام.

در علم ترویج و آموزش کشاورزی، یکی از بهترین‌ روش‌ها برای ترغیب کشاورزان به استفاده از ابزار و شیوه‌های علمی، ایجاد «مزرعه نمایشی» است. در این روش، مروجان به جای اینکه بخواهند با گفتن معایب شیوه‌های قدیمی کشاورزان و مزایای شیوه‌های جدید علمی آنها را نسبت به اصلاح نحوۀ کارشان متقاعد کنند، با استفاده از ابزار و شیوه‌های علمی جدید، یک مزرعه ایده‌آل در معرض دید آنها تأسیس می‌کنند. کشاورزان وقتی تفاوت محسوس این مزرعه را با مزارع خود می‌بینند، خودشان به مروّجان رجوع کرده و با اشتیاق تمام از آنها درخواست می‌کنند که نحوۀ کار با ابزار جدید و شیوه‌های علمی را به آنها بیاموزند.

دانشگاه‌ها نیز به جای تمرکز بر «گلایه از بخش‌های بیرونی به خاطر عدم رجوع به دانشگاه»، می‌توانند با استفاده از علم و تخصص‌هایی که در اختیار دارند، درون خود را آراسته و یک «محلّۀ نمایشی» برای بطن جامعه و یک «سازمان نمایشی» برای سایر سازمان‌های دولتی به نمایش بگذارند.

ادامۀ یادداشت را در «نامۀ فرهنگ رازی» مطالعه بفرمایید 👇
دانشگاه به‌مثابه «محلّه و سازمانی نمایشی»

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
جامعه‌شناسی تاریخی؛ به‌سوی نظریۀ عمومی انقلاب‌های ایرانی

🔹 سخنرانی دکتر همایون کاتوزیان، عضو هیئت علمی مؤسسۀ شرق‌شناسی دانشگاه آکسفورد در نشست هم‌اندیشی استادان دانشگاه رازی.

📅 سه‌شنبه ۱۴۰۰/۰۳/۱۸
🕙 ساعت ۱۸:۳۰ الی ۲۰:۳۰

🔸 پس از کلیک‌کردن بر روی لینک نشست، با انتخاب گزینۀ میهمان، نام و نام خانوادگی خود ‌را به‌طور کامل و با حروف انگلیسی ثبت کنید.

⬅️ لینک نشست:
http://vc5.razi.ac.ir/rj9dqneawnj5

⬅️ پخش زنده از طریق لایو اینستاگرام:
https://www.instagram.com/razigoftogooschool

منبع: معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 مبارزه علیه کارخانجات تولید مقالات جعلی و علم ساختگی

هشداری برای فروپاشی نهاد علم در ایران


عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی درباره گزارش "نیچر" پیرامون تقلب‌های علمی بخشی از کشورها از جمله ایران، اظهار کرد: این اولین بار است که می‌بینیم نام ایران هم در کنار نام کشورهایی آورده می‌شود که تقلب سیستماتیک درآن‌ها رخ می‌دهد و البته این عجیب نیست! این هشداری برای فروپاشی درونی نهادی است که در تاریخ ایران به سختی و با چنگ و دندان به دست آمده است.

🔹 دکتر کیوان الستی در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به گزارش مجله‌ی "نیچر" درباره‌ی تقلب‌های موجود در تحقیقات برخی کشورها از جمله چین، ایران و روسیه گفت: گزارش نیچر، مغرضانه نیست. مجله‌ای مانند نیچر هیچ گاه اعتبار خود را تا این حد به خطر نمی‌اندازد تا گزارش مغرضانه‌ای منتشر کند. مجله‌ی نیچر به واسطه‌ی تاریخ خود اعتباری دارد و این خطر بزرگی برای نیچر است که گزارش مغرضانه منتشر کند. اگر گزارش‌هایی که در چین و روسیه درباره پژوهش‌های این کشورها نوشته می‌شوند را مطالعه کنید، می‌بینید که آن‌ها هم کلمه‌ی «سیستماتیک» را برای سوءرفتارهای علمی کشور خود به کار برده‌اند. در کشور ما حتی اگر صفت «سیستماتیک» برای تخلفات علمی به کار بردنی نباشد، اما مدتها است که هشدارهایی داده می‌شود که پیش از این باید ما را نگران کرده باشد.
وی افزود: قبل از این که گزارش‌های مجلات بین‌المللی در خصوص تخلفات محققان ایرانی مطرح شود، در داخل کشور نگرانی‌هایی ابراز شده بود ولی معمولا این نگرانی‌ها شنیده نمی‌شود! محققانی که بر روی رشته‌های علوم انسانی متمرکز هستند بارها این نگرانی‌ها را مطرح کرده‌اند. این هشدارها زمانی شنیده می‌شود که تنها نشانه‌های کوچکی از میزان تخلفات علمی موجود، به گوش جامعه جهانی می‌رسد و واکنشی از سوی نشریاتی همانند نیچر دریافت می‌کنیم.
استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی با بیان این که «گاهی از اجبار به مقاله‌نویسی به عنوان علت این تخلفات یاد میشود و این بخش کوچک و بی‌اهمیتی از علت تخلفات علمی است»، افزود: مگر می‌شود مقاله ننوشت؟ 🔹 ملاک مقاله‌نویسی برای ارزیابی به خودی خود مشکل نیست. مشکل اصلی از تفکری ناشی می‌شود که نقش تاریخیِ علوم انسانی را در شکل‌گیری ساختار دانشگاه بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. تفکر مشترکی بین سیاستگذاران ما و کشورهای مشابهی مانند چین و هند، که در توسعۀ علم و دانشگاه سابقه تاریخی نسبتاً مشترکی با ایران دارند، وجود دارد که برنامه‌ریزی برای توسعۀ علم و دانشگاه را با مهندسی کردن ساختارهای دانشگاه (یعنی نهاد اجتماعی و اجزاء آن) برای رسیدن به کارکردهایی مثل تولید مقاله، ارتباط با صنعت و جامعه‌محور شدن، امکان‌پذیر می‌دانند. گویی هویتِ یک دانشگاه چیزی نیست به جز یک ساختار نهادی که اجزای این ساختار، را می‌توان به قصد رسیدن به کارکردهایی جدید از جمله تولید بیشتر مقاله، کارآفرینی و حل‌مسائل اجتماعی (به راحتی و با مهندسی معکوس) متحول کرد.
تقلب‌های علمی از کجا نشات می‌گیرند؟
الستی ادامه داد: وقتی دانشگاه و علم صرفاً یک ساختار نهادی مستقل از تاریخ فرض می‌شود، سیاست‌گذار که معمولا انتظاراتی از دانشگاه دارد از دانشگاه و دانشگاهیان می‌خواهد که ساختار نهادی خود را به نحوی اصلاح کنند که به واسطه آن مقاله‌های بیشتری تولید شود، یا با صنعت ارتباط برقرار شود یا مساله محور شود. این کارکردها از این جهت برای سیاستگذار مهم هستند که به وسیله‌ی آن‌ دانشگاه در رقابت آماری و رتبه‌بندی‌های جهانی شرکت کند، به صنعت و کارآفرینی کمک کند و به گونه‌ای مسائل اجتماعی و محیطی را حل کند. به واسطه چنین دیدگاهی سیاست‌گذاران بدون اینکه به هنجارها و سازوکار درونی دانشگاه فکر کنند، به دانشگاه فشار می‌آورند تا ساختار خود را به نحوی تغییر دهند که نتیجه‌ی آن «برداشت محصول» برای سیاست‌گذاران باشد. افزایش تقلب‌های علمی در دانشگاه‌ها (که همگام با رشد «علمی» در حال رخ دادن است) از همینجا نشات می‌گیرد.
مدیر گروه پژوهشی مطالعات نظری علم، فناوری و نوآوری در پاسخ به پرسشی درباره‌ی تصویب آیین‌نامه‌ی مقابله با تخلفات علمی گفت: همان رویکردی که توسعۀ دانشگاه را از طریق فشارِ مستقیمِ بیرونی امکان‌پذیر می‌داند، فشار بیرونی برای کنترل (از طریق قوانین و آیین نامه‌های حقوقی) را نیز راه‌حل قلمداد می‌کند. اما این مشکل را تشدید خواهد کرد.
🔹 وی ادامه داد: همانطور که بُعد تاریخیِ تابلویِ اصل مونالیزا، آن را از هزاران نسخۀ کپی مجزا می‌کند، نهاد علم و دانشگاه نیز به جز ساختار نهادی، بُعدی تاریخی دارد که اصالت و ارزش آن را مشخص می‌کند. ما به ُبعد تاریخی این نهاد توجه نمی‌کنیم. دانشگاه‌های شریف، تهران، تبریز، همدان، شیراز و دانشگاه‌های دیگر به جز این که ساختار دارند، دارای تاریخی هستند که شکل‌دهنده‌ی ساختار و هویت و یکپارچگی درونی‌شان است. از آن جایی که تاریخ هر کدام از این دانشگاه‌ها با یکدیگر متفاوت است، ساختار و کارکرد آن‌ها هم متفاوت است. هر تغییر و توسعه در این دانشگاه ها نیز تنها در بستر تاریخ و گفتگوهای درون دانشگاه امکان‌پذیر خواهد شد. بنابراین نمی‌توانید انتظار داشته باشید همه‌ی‌ دانشگاه‌ها به واسطه‌ی این که سیاستگذار کارکردهای واحدی را طلب میکند ساختار یکسانی پیدا کنند و به آیین‌نامه‌های یکسانی عمل کنند. نتیجه‌ی این رویکرد، فروپاشی درونی دانشگاه‌های باسابقه و خوشنام خواهد بود. نمود ظاهری این فروپاشی نیز در از بین‌رفتن هنجارهای درونی و در نتیجه شیوع سیستماتیک تقلب‌های علمی دیده میشود.
وی با اشاره به جنبه‌ی تاریخی نهاد دانشگاه در ایران گفت: درونمایه‌ تاریخ، دانشگاه‌ها را تقابل دو نیروی متضاد می‌سازد: نیرویی که به رشد و تغییر فکر می‌کند و نیرویی که حفظ هویت دغدغه آن است. تاریخ یک دانشگاه، دیالوگی است بین کسانی است که می‌خواهند دانشگاه‌ها رشد عادی خود را داشته باشند و کسانی که نگرانند هویت درونی دانشگاه نابود شود. این نیروهای متضاد همزمان با یکدیگر قابل جمع نیستند و به واسطه همین در بستر تاریخ و در فرایندی شبیه به گفت‌وگو، اثرات خود را بر هویت دانشگاه خواهند گذاشت. گفت‌وگوی این دو گروه یعنی افرادی که به توسعه فکر می‌کنند (مثل مدیران) و گروهی که به حفظ هویت فکر میکنند (مثل اصحاب علوم انسانی) باعث میشود ساختارهایی شکل بگیرند که هم کارکردهای جدید را متحقق می‌کنند و هم هویت درونی دانشگاه به واسطه آنها حفظ می‌شود. در نتیجه‌ی چنین شرایطی، ساختاری شکل خواهد گرفت که بدون اینکه تخلفات سیسماتیک دانشگاهی رخ دهد، خواسته‌های سیاستگذاران نیز محقق خواهد شد. در غیر این صورت با نوشتن آیین‌نامه و تعیین سازوکارهای حقوقی و فشار به دانشگاه، نتیجه تنها فروپاشی بیشتر و ار بین رفتن هنجارهای بیشتر در دانشگاه خواهد بود.
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی درباره‌ی نقش دولت در شکل‌گیری این دیالوگ خاطرنشان کرد: نمی‌توان انتظار داشت که دولت هیچ نقشی در سیاست‌گذاری دانشگاه نداشته باشد. دولت سیاست‌های کلانی را پیاده می‌کند که علم، فناوری و دانشگاه در آن نقش مهمی ایفا می‌کنند، همچنین بودجه‌ای در اختیار دارد که باید به درستی توزیع شود. با این حال نقش پررنگ و مستقیم و تسلط‌گرایانه دولت به دانشگاه خطرساز است. در حالت ایده‌آل، ساختارِ نهادِ علم و دانشگاه در بستر تاریخ شکل می‌گیرد و تصمیمات و ملاک‌های اصلی در شوراهای دانشگاه و توسط اعضای دانشگاه گرفته خواهد شد و نقش دولت، تنها مراقبت‌ است.
نتیجه کم توجهی به علوم انسانی
🔹 وی ادامه داد: همانطور که حافظ هویت و یکپارچگی یک انسان، دستگاه عصبی او است؛ حافظ هویت و یکپارچگی نهادهای انسانی مثل علم و دانشگاه، نیز علوم‌انسانی است. همانطور که سیستم عصبی انسان، در مقابل تغییرات و فشار زیاد هشدار میدهد، علوم انسانی نیز در مقابل تغییرات و فشار رادیکال (همان تغییراتی که ممکن است به فروپاشی و از بین رفتن هنجارهای درونی دانشگاه منجر شود) هشدار میدهد. انسانی را در نظر بگیرید که برای اینکه پیشرفت کند تمایل دارد روزانه (نَه ۸ ساعت بلکه ۲۰ ساعت) کار کند. چیزی مانع می‌شود و آن سیستم عصبی او است که با ایجاد حس درد و خستگی، خطر فروپاشی درونی را به او هشدار می‌دهد. هر نهادی که اجزای آن از انسان‌ها تشکیل شده‌ است نیز این سیستم هشدار دهنده را دارا است. نهاد دانشگاه نیز به جای سیستم عصبی، علوم انسانی‌ دارد که وظیفه‌ی آن هشدار دادن در مقابل فروپاشی است. اگر سیستم عصبی انسان به درستی کار نکند، نتیجه مرگ است و اگر به علوم انسانی در نهادهای انسانی توجه نشود نتیجه از بین رفتن هنجارها و در نتیجه فروپاشی درونی آن نهاد است. متاسفانه علوم انسانی‌ که از آن صحبت می‌کنیم، مدت‌هاست که صدایش شنیده نمی‌شود. لازم نیست برای علوم انسانی به دنبال کاربرد بگردیم. کاربرد آن این است که حافظ هویت و یکپارچگی شکل گرفته در تاریخ باشد.
🔹 وی با اشاره به گزارش نیچر و وجود نام ایران در این گزارش گفت: کشورهایی که اسامی آن‌ها در گزارش آمده است، علوم انسانی را به نوعی قربانی دست‌یابی سریعتر به اهداف مدیریتی و توسعه‌ای کرده‌اند. در حالی که علوم انسانی در تاریخ شکل‌گیری نهادهای مدرن جهانی (از جمله علم و دانشگاه) نقشی کلیدی ایفا کرده‌اند.
الستی ادامه داد: در تاریخ اروپا که سعی داریم کورکورانه ساختار دانشگاه‌های آن را در کشور پیاده کنیم، علوم انسانی نقش بسیار مهمی ایفا کرده است، در اروپا، ظهور علوم انسانی جدید مقدم بر علوم طبیعی جدید بود.
موضوع تنها سلب اعتبار از چند مقاله نیست
استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی در پاسخ به پرسشی درباره‌ی تاثیر انتشار این گزارش‌ها بر محققانی که فعالیت‌های علمی خود را بدون تقلب‌ پیش می‌برند، گفت: کسانی هم که بسیار پایبند به هنجارها هستند در درون سیستم دانشگاهی که افراد را وادار می‌کند تا برای بقا به گونه‌ای خاص عمل کنند به مرور روش دیگری برای انجام امورات خود پیش خواهند گرفت. موضوع تنها سلب اعتبار از چند مقاله نیست. تخلفات وسیع علمی، سواستفاده‌ی افراد از جایگاهشان، سوءاستفاده از دانشجویان، شیوع سایه‌نویسی و وجود مراکز تولید مقاله و پایان‌نامه در خیابان انقلاب، پیامی به ما می‌رساند که گویا دانشگاه و علم چندان نگران هنجارهای درونی خود نیست.
🔹 الستی اظهار کرد: زمانی این تخلفات کمتر رخ خواهند داد که دانشگاه‌های باسابقه، توانایی این را داشته باشند که (مثلا) ملاک‌های ارزیابی‌شان را خودشان تعیین کنند. یعنی اعضای هیئت علمی در شوراهای دانشگاه براساس هنجارهای دانشگاه که در طول تاریخ آن دانشگاه و مبتنی بر مکالمه میان علوم‌انسانی و علوم‌طبیعی شکل گرفته، شیوه و عملکرد و آیین‌نامه‌های خود را تدوین و تصریح کنند. در این صورت میتوانیم امیدوار باشیم که دانشگاهیان آینده در دانشگاه تهران با تبریز کاری را انجام دهند که گذشتگان آنها، که اعتبار دانشگاه تهران یا تبریز مدیون‌شان است، انجام داده‌اند. در این صورت نگرانی از اینکه ساختار درونی دانشگاه را نابود کنیم وجود نخواهد داشت چون سنتی را پی گرفته‌ایم که در عین اینکه به توسعه، چاپ مقاله و ارتباط با جامعه و صنعت فکر می‌کند، به تاریخ و هویتش نیز فکر خواهد کرد.
🔹 وی درباره‌ی احتمال خارج شدن ایران از رقابت‌های تولید علم با این رویکرد گفت: اینکه چیزی مصنوعی بسازید که عملکرد آن در یک مورد بهتر از نمونه‌های طبیعی باشد چندان خوشحالی ندارد. روبات انسان‌نمایی که فاقد سیستم عصبی مشابه انسان است ممکن است در مسابقات دو و میدانی از بهترین دوندگان، پیشی بگیرد، کامپیوترهای شطرنج‌باز توانسته‌اند به بهترین شطرنج‌بازان انسانی (مثل کاسپاروف) پیروز شوند، اما امروز نه روبات‌ها را در مسابقات دو و میدانی راه می‌دهند و نه شطرنج‌بازان کامپیوتری در رقابت‌های انسانیِ شطرنج شرکت داده می‌شوند. باید میان رقابت واقعی و تظاهر به رقابت تمایز گذاشت.
وی گفت: در حال حاضر ادعا نمی‌کنم که نهاد دانشگاه ما مصنوعی است، خیر. بلکه نگران آینده‌ی دور و فاجعه‌بار هستم. در این آینده دور، نهاد دانشگاه ممکن است به مصنوعی تبدیل شود که تنها خاصیت آن برنده شدن در رقابت‌ها است. زمانی متوجه می‌شویم که نمونه‌ی مصنوعی تولید کرده‌ایم که گزارش‌های تقلب‌های علمیِ محققان کشورمان در نشریات بین‌المللی افزایش یابد. زمانی خطر را احساس می‌کنیم که علوم انسانی در جهان آنقدر پیشرفت کند و مفاهیم تولید شده در موضوع دانشگاه و آموزش عالی آنقدر تفکیک شوند که جهان قادر به تفکیک این تفاوت‌ها میان انواع رقابت شود. در آن صورت کشورهای هند، چین و روسیه که مقالات آنها به هزینه تخلفات سیستماتیک ایجاد شده به راحتی از صحنه رقابت‌ها کنار گذاشته خواهند شد.
🔹 دکتر الستی ادامه داد: زمانی که چنین شود دیگر فریادهایمان به جایی نمی‌رسد. تنها راه دچار نشدن به چنین وضعیتی این است که به هشدارهای متخصصان علوم انسانی ما که هنوز بسیار خوب فعالیت می‌کنند، توجه کنیم. علوم انسانی ما منفعل نیست و به اتفاقات مختلف سریعاً عکس‌العمل نشان می‌دهد اما مشکل اینجاست که عکس‌العمل متقابلی که باید، از سوی مدیران یا سیاستگذاران وجود ندارد. به عبارت دیگر گفتگو میان علوم انسانی و علوم طبیعی شکل نمیگیرد. شکل و شمایل علوم انسانی ما به سایه‌ای می‌ماند که در کنار قطار توسعه درحال حرکت است. از قطار توسعه اثر می‌گیرد اما بر آن اثر نمی‌گذارد و تا زمانی که وضعیت چنین باشد باید انتظار داشته باشیم که هر زمانی جلوی این قطار، دره‌ای پیدا شود و قطار در آن سقوط کند. علوم انسانی قرار بود نقش شکل دهنده به مسیر را داشته باشد اما به لحاظ تاریخی اجازه چنین نقشی را پیدا نکرده است.
🔹 مدیر گروه پژوهشی مطالعات نظری علم، فناوری و نوآوری مرکز تحقیقات سیاست علمی در پایان راهکار عبور از این شرایط را چنین بیان کرد: پیشنهاد من این است که وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای بالادستی در کنار این که به مسئولیت اجتماعی دانشگاه، ارتباط دانشگاه با صنعت و رتبه‌بندی دانشگاه‌ها فکر می‌کنند، گوشه‌ی نگاهی هم به این داشته باشند که دانشگاه نیاز به این دارد که استقلالش در سطح استانداردی حفظ شود. یعنی اجازه دهیم دانشگاه در حدی که لازم است برای خود تصمیم‌گیری کند. علاوه بر این، فریفته‌ی آمارهای تولید علم و مقاله نشویم. این جایگاه‌ها گاهی به قیمت از دست دادن هنجارهای درونی علم و دانشگاه به دست می‌آید. به همان اندازه که به توسعه فکر می‌کنیم، به همان اندازه هم به تنظیم و کنترل فکر کنیم که اگر چنین کنیم به آرامی شاهد بازگشت هنجارهای اخلاقی به نهاد علم و دانشگاه خواهیم بود و از سوی دیگر متوجه می‌شویم که دیگر لازم نیست دغدغه‌ی کاربردی کردن علوم انسانی را داشته باشیم علوم انسانی کاربرد خود را که همان تنظیم‌گری و کنترل است دارا است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
از همراهان گرامی پویش ملی دوباره دانشگاه تقاضا داریم در نظر سنجی زیر درباره موضوع تمام وقت ویژه دیدگاه خود را مطرح کنند. اهم این قرار داد که به منظور همسان سازی حقوق اعضای هیأت علمی وزارت علوم با اعضای هیأت علمی غیر بالینی وزارت بهداشت است، به شرح زیر است
public poll

سبب سلب آزادی اعضای هیأت علمی می شود. – 62
👍👍👍👍👍👍👍 47%

حرکت خوب و مؤثری در جهت ایجاد عدالت است. – 44
👍👍👍👍👍 34%

قراردادی تحقیر آمیز است. – 25
👍👍👍 19%

👥 131 people voted so far.
🔻 نظرسنجی
از همراهان گرامی پویش ملی دوباره دانشگاه تقاضا داریم در نظر سنجی بالا درباره موضوع تمام وقت ویژه دیدگاه خود را مطرح کنند. به دلیل اینکه امکان درج کل این متن در درون نظر سنجی نبود آن را در پستی جداگانه خدمت شما تقدیم می کنیم.
اهم این قرار داد که به منظور همسان سازی حقوق اعضای هیأت علمی وزارت علوم با اعضای هیأت علمی غیر بالینی وزارت بهداشت است، به شرح زیر است:
🔹 در سه سال گذشته فرد متقاضی باید دو پایه ترفیع را گرفته باشد.
🔹 زمان حضور در دانشگاه 54 ساعت است که حضور مؤثر آن 40 ساعت خواهد بود قبلاً 20 ساعت بود.
🔹 تعداد واحد از 10 واحد در ترم به 14 واحد افزایش می یابد.
🔹 حق انجام کار یا فعالیت انتفاعی خارج از دانشگاه را ندارد.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
نقدی بر شیوه همسان سازی حقوقی وزارت «عتف»
دکتر منوچهر ذاکر (اعتماد: 25 خرداد 1400)
بعد از مصوبه مجلس درخصوص همسان سازی حقوقی اعضای هیات علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری(عتف) با اعضای هیات علمی غیربالینی دانشگاه های زیرمجموعه وزارت بهداشت و درج آن در ردیف بودجه ۱۴۰۰ بحث های فراوانی بین دانشگاهیان در مورد چگونگی همسان سازی به وجود آمد که در شبکه های اجتماعی و برخی مطبوعات منعکس شد. در ۲۱ فروردین، خبرگزاری ایسنا از قول وزیر محترم وزارت عتف گزارش داد که همسان سازی طی دو لایه انجام خواهد گرفت که «یک لایه عمومی است و یک لایه هم بحث تمام وقتی است که مشغول تدوین ضوابط آیین نامه ای آن هستیم.» دلیل برای دولایه ای کردن افزایش حقوق ناشی از این است که در دانشگاه های وزارت بهداشت نیز حقوق اساتید برمبنای تقسیم بندی ضوابط خدمت آنان به «تمام وقت» و «تمام وقت جغرافیایی» تعیین می شود. موضوع دولایه ای شدن همسان سازی، موجه بود و موافقت اکثریت را جلب کرد. باتوجه به ابتلای نهاد دانشگاه به مشکلات درون و برون سیستمی و در نتیجه ناتوانی در کسب حمایت از طرف جامعه و نهادهای حمایتی، این انگیزه ایجاد شد که طرح همسان سازی می تواند فرصتی برای پوست اندازی دانشگاه های زیرمجموعه عتف و جلب حمایت کافی از طریق سودمندی دانش دانشگاهی و فعالیت های دانشگاهیان در بخش های مختلف جامعه و فناوری فراهم آورد. نگارنده پیشنهادهایی را با این هدف در روزنامه اعتماد مورخه ۲۹/۱/۱۴۰۰ مطرح کرده است. برای لایه دوم افزایش حقوق باید فعالیت هایی ملاک قرار گیرند که برای اجتماع انسانی، پیشبرد فناوری در بخش های مختلف جامعه یا خدمت به صنعت، اصلاح گر و سودمند باشند. در راستای این هدف از اساتید رشته های مهندسی، مشارکت عملی و تجربی در پروژه ها و از رشته های پایه و انسانی یا مشارکت عملی و مستقیم در پروژه ها یا پژوهش نظری در مسائلی انتظار می رود که برخاسته از حوزه های عینی، عملی یا صنعتی باشند. فقدان مرجعیت فکری خردمند یکی از معضلات روز جامعه ایران است. آفت هایی همچون سلبریتیزه شدن فرهنگ و پیروی از سلبریتی ها، افکار عمومی را سخیف و مصرف زده کرده است. یکی دیگر از اهداف اقدامات دانشگاهی باید بهبود آگاهی و تفکر افراد جامعه، استفاده از دانش کارآمد و واقع بین در بخش های مختلف تصمیم گیری و مدیریتی کشور باشد.
در روزهای اخیر ابلاغیه ای جهت همسان سازی حقوقی به دانشگاه ها ابلاغ شده که در آن احکام استخدامی به دو نوع تمام وقت(میزان پایینی از افزایش حقوق) و تمام وقت ویژه(درصد کامل افزایش حقوق) تفکیک شده که در آن ملاک حکم استخدامی تمام وقت ویژه دارای چنین شرایط اصلی است: عضو هیات علمی در آغاز باید دو پایه ترفیع در ۳ سال گذشته گرفته باشد و استمرار حکم او مشروط به ترفیع مستمر پایه در هر سال است. زمان حضورش در دانشگاه ۵۴ ساعت باشد که قبلا ۴۰ ساعت بود. موظفی تدریس ۲۰درصد افزایش و ۱۴ واحد(برای استادیار)تعیین می شود. فرد متقاضی حق انجام کار یا فعالیت انتفاعی خارج از دانشگاه را ندارد.
جای تاسف است که وزارت عتف مساله همسان سازی را به درستی حل و فصل نکرده است. این ابلاغیه منجر به هیچ تحولی در کارکرد دانشگاه نخواهد شد و همان شیوه ناکارآمد قبلی تکرار و بازتولید خواهد شد. شرایط مطروحه در ابلاغیه دارای اشکالات اساسی است. وزارت عتف به این واقعیت توجه نکرده که تعدادی از رشته های دانشگاهی(به دلیل بحران شغلی) با کمبود دانشجو در مقاطع مختلف تحصیلی مواجه هستند. تکمیل ۱۴ واحد موظفی تدریس برای اعضای هیات علمی این رشته ها عملا دشوار است. سال هاست دو مشکل عمده فعالیت های پژوهشی دانشگاهیان همواره نقد و گوشزد شده که عبارتند از: فقدان ارتباط ارگانیک بین دانش دانشگاهی و حوزه فناوری و نیز سودمند نبودن این دانش برای بخش های جامعه و صنعت عمدتا به دلیل برخی محدودیت های بالادستی و ارزش- هدف هایی مانند پژوهش مقاله محور، شمارش مقالات و تعداد ارجاعات. در طرح پیشنهادی عتف، توجهی به این دو مشکل نشده است. از طرف دیگر آخرین رویکرد وزارتخانه به دانشگاه ها «خدمت به جامعه و صنعت» است. جهت دهی حاصل از شرایط طرح همسان سازی وزارت با ارزش- هدف های مندرج در دکترین خدمت به جامعه و صنعت خلاف یکدیگرند. استادان موظف به ۵۴ ساعت حضور در دفاتر کار بوده و نباید کار و پروژه ای از بیرون تقبل کنند. پایبند کردن اساتید در دفتر کارشان با این هدف که افزایش حقوق موجه و مشروع شود، مشکلی را برطرف نمی کند. اتفاقا بالعکس به جای اینکه اساتید در دفاتر کارشان وقت سپری کرده و از جامعه ایزوله شوند، لازم است تشویق به حضور در بخش های مختلف جامعه، حوزه های آموزشی، اقتصاد، فرهنگ، مراکز صنعتی، بیمارستان و... شوند تا مشکلات و بحران ها را رصد و آسیب شناسی کرده، دانش و مهارت خود را به کار بسته و راه حل ارایه دهند و تا حد امکان مشکلات موجود را مرتفع کنند. باید «دفتر ارتباط دانشگاه با جامعه» در هر دانشگاهی راه اندازی شده و نتایج فعالیت های فوق در این دفاتر گزارش شود. اساتید به جای حضور در اتاق خودشان باید تا درجاتی در بخش های مختلف جامعه فعالیت میدانی دا شته و به تحلیل علمی مشکلات و نواقص موجود بپردازند. در خاتمه به مسوولان وزارتخانه پیشنهاد می شود، دستورالعمل همسان سازی حقوقی را با توجه به انتقادات فوق و متناسب با موازین رویکرد جامعه و صنعت، اصلاح و کارآمد کنند.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 تعارض اخلاق عمومی و اخلاق علمی یکی از عوامل نابسامانی نهاد علمی کشور
بابک داریوش

🔹 حال که نهاد دولتی متولی در کشور به دنبال افزایش کمیت تولیدات علمی در کشور است، این وظیفه بزرگان علم و نهادهای علمی غیردولتی است که در حوزه اخلاق علمی وارد شوند. چرا اخلاق عمومی و اخلاق علمی در ایران در تعارض هستند و این تعارض چه آسیب هایی به نهاد علمی ایران وارد کرده است؟
🔹 پارتو جامعه شناس ایتالیایی در رساله خود در باب سیاست، سیاستمداران را به دو گروه شیر صفت و روباه صفت دسته بندی کرده و معتقد است با عدم حضور شیرصفتان، روباه صفتان حاکم بر جامعه می شوند. دانشگاهیان هم به عنوان نماینده جامعه مدنی و تاثیرگذار در جامعه، از این قاعده مستثنی نیستند.
🔹 علم کلاسیک بر دو اصل نقدپذیری و ابطال پذیری بنا شده و اعتقاد به این دو اصل است که سبب شده کشورهای پیشرفته در علم، خود را از سایر کشورها متمایز کنند و از مزیت های آن بهره برند. پس اخلاق علمی هم در رابطه با این دو اصل شکل می گیرد. بدین معنی که یک فرد اخلاقی علمی، صریح سخن می گوید، صریح نقد می کند و از نقد شدن استقبال می کند و این آمادگی را دارد تا نظریه ای که سالها به دنبال اثبات آن بوده به یکباره نقض شود. اخلاق علمی ایجاب می کند تا یک فرد علمی، کنشگر باشد و نسبت به محیط اطرافش احساس مسئولیت کند. با این تعاریف، یک فرد متواضع علمی، فردی است که با همه آن ویژگی ها، خود را یک پژوهشگر و طالب علم می داند و هیچگاه مطلق سخن نمی گوید و افتخار او، داشتن چنین روحیه ای است. ابوعلی سینا در پایان عمرش می گوید: تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم. و مولانا که می گوید: چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم.
🔹 اما در اخلاق عمومی در ایران، سکوت کردن، چشم بربستن، حفظ آبرو کردن و به روی کسی نیاوردن، ارزش است و فرد متواضع کسی است که سرش پایین است و سعی می کند خیلی چیزها را نبیند و نشنود و ترجیحا در کار مردم جز در مواردی دخالت نمی کند. التقاط اخلاق عمومی ایرانی و اخلاق علمی سبب شده تا دانشگاهیان ایرانی محافظه کار شوند و از این محافظه کاری اکثریت، اقلیتی منفعت طلب ظاهر شده اند که از موقعیت دانشگاهی شان، به دنبال ساختن جایگاه و ثروت برای خودشان هستند. دکتر فراستخواه در یادداشتی با عنوان «اعتماد اجتماعی به علم در کشور سال به سال کمتر می‌شود»، معتقد است رزومه سازی و مقاله گرایی برخی از دانشگاهیان سبب شده تا نهاد علمی که روزی مورد اعتماد جامعه بود، این اعتماد را از دست بدهد.
🔹 با توجه به تعریف پارتو، می توان ظهور و قدرت گرفتن طبقه منفعت طلب در دانشگاهها که ناشی از محافظه کاری اکثریت دانشگاهیان بوده را همان حاکمیت روباهان دانست. در این میان برخی شاخه های علمی مثل علوم اجتماعی که ماهیت علمی تری دارند کمتر مورد گزند واقع شده اند. دانشگاهیان این حوزه با تشکیل شبکه های غیردولتی علمی، مثل انجمن جامعه شناسی و … توانسته اند علاوه بر پالایش تولیدات علمی، به حوزه عمومی وارد شوند و در جامعه تاثیر گذار باشند. بدین معنا که هر نوشته و گفته ای با صراحت در این تشکل ها نقد می شود.
🔹 اما بسیاری از علوم به دلیل همان محافظه کاری که اشاره شد خروجی ندارند، نه نظریه ای تولید می کنند و نه تاثیرگذاری در حل مسائل دارند. در این فضا است که منفعت طلبان ظهور می یابند. نکته جالب اینکه این منفعت طلبان بر اساس آیین نامه های ارتقای اعضای هیات علمی و برنامه های توسعه کشور، قهرمان محسوب می شوند.
🔹 دکتر صبار و همکارانش در مقاله با عنوان «آنجا که نمی دانیم چگونه اخلاقی باشیم» به میزان آگاهی بر مصادیق سرقت معنوی در نوشتن کتب و مقالات پرداخته اند و معتقدند دانشگاه که مرجع آموزش کشور است نتوانسته اخلاق علمی را به دانشگاهیان بیاموزد و این پرسش را مطرح کرده اند که مسئول کیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت حال که نهاد دولتی متولی علم در کشور به دنبال افزایش کمیت تولیدات علمی در کشور است، این وظیفه بزرگان علم و نهادهای علمی غیردولتی است که در این حوزه وارد شوند. در این راستا علاوه بر انجمن های علمی علوم اجتماعی، تجربیات خوب دیگری هم در حال شکل گیری است که با ذکر دو مثال مطلب را به پایان می رسانم.
🔹 به عنوان مثال دکتر نعمت فاضلی در یادداشتی در خبرگزاری مهر با عنوان «چرا جغرافیدانان ما در حوزه عمومی حضور بسیار کمرنگی دارند» به این مساله پرداخته که چرا این حوزه علمی، به حوزه عمومی و حل مسائل وارد نمی شود. به تعبیر ایشان این شاخه علمی به جز محدودی از افراد، روشنفکر حوزه عمومی ندارد و افراد به دنبال ارتقای فردی خود هستند. همچنین در فضای مجازی جریانی با عنوان «دوباره دانشگاه» به دنبال آسیب شناسی نهاد علمی کشور و احیای مجدد آن در جامعه است و توانسته نقد های خوبی منتشر کند.
منبع
دانشگاه کجاست؛ از ما چه می‌خواهند؟!

🔹 سخنرانی دکتر فیروز آرش، استاد فیزیک دانشگاه تفرش

📅 دوشنبه ۱۴۰۰/۰۴/۰۷
🕙 ۱۰:۰۰ الی ۱۲:۰۰

رئوس مطالب دکتر آرش در این نشست:

- نگاهی به سرشت دانشگاه و ارزش‌های درونی آن
- درجۀ سازگاری دانشگاه‌های ایران با ویژگی‌های سرشتی دانشگاه و پی‌آمدهای آن
- چرا نگاره‌های جامعه و دولت به‌دوراز واقعیت‌های دانشگاهی است و نقش دانشگاهیان در شکل‌گیری آن چیست؟
- پی‌آمدهای نقش دولت و دخالت‌های بیرونی در کارکرد دانشگاه
- چگونه می‌توان رویکردی را برگزید که با پاسداشت ارزش‌های درونی و استقلال دانشگاه به خواسته‌های دولت و جامعه نیز پاسخ داد؟

🔸 پس از کلیک‌کردن بر روی لینک نشست، با انتخاب گزینۀ میهمان، نام و نام خانوادگی خود ‌را به‌طور کامل و با حروف انگلیسی ثبت کنید.

⬅️ لینک نشست:
https://vc5.razi.ac.ir/rkhpdsk8t63v
⬅️ پخش زنده از طریق لایو اینستاگرام:
https://www.instagram.com/razigoftogooschool

⬅️ لینک دسترسی به مقالات دکتر فیروز آرش در رابطه با سرشت دانشگاه و کارکردهای آن

منبع: معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 ناسازنماهای آیین نامه ارتقاء و واقعیت جامعه
میثم مجیدی، عضو هیات علمی مرکز آموزش عالی کاشمر.
🔻 گزاره نخست ـ ناسازنمای تغییر رویکردها
🔹 چنانچه وضع موجود اثرگذاری اعضاء هیات علمی، بر جامعه و تربیت نیروهای مسئولیت پذیر، ساختار پذیر و توانمند، رضایت بخش هست که هیچ، در غیر اینصورت، هیچ تغییر رویکردی در این پیشنویس بابت تقویت این نهاد علمی و گستره اثرات آن دیده نمی شود. اساساً با اصلاح چند بند و ماده و اینگونه اقدامات، خیلی بعید است که در دنیایی که منابع مختلفی اثرات بسیار و با شیب تند بر جامعه می گذارند، بتوان موتور اثربخشی اعضاء هیات علمی را به سرعت اثربخشی سایر عوامل رساند. تغییر رویکردها در جهت کاهش فاصله علم تا عمل (عملگرایی آموزش و پژوهش) و ایجاد چرخه نوآوری و در نهایت بلوغ اجتماعی قابل اتخاذ بود.
🔹 ضمن اینکه تغییر رویکرد ها، فقط در بخش محتوایی نیست (هرچند که هرگز پیشنویس کنونی تغییر رویکرد نیست)، و در بخش ساختاری نیز نیاز به تغییر رویکرد است. جابجایی چند امتیاز، عدم الزام به بخشی از مسائل، و یا حتی از قلم انداختن بسیاری از مسائل دیگر، در این پیشنویس، آن تحولی نیست که انتظار می رود. لذا همچنان اعضاء هیات علمی نهایتاً امتیازگیری خود را مبتنی بر پژوهشهایی (عمدتاً کاغذی و غیرکارساز هرچند ارزشمند) در قالب مقالات مختلف طی خواهند کرد، بدون دردسر!
🔹 حتی تاکید بر الکترونیک شدن کامل فرایند و ضرورت پیوستگی برخی فعالیتها و بروندادها، در این پیشنویس مغفول مانده و همچنان بایستی به شیوه کاغذی و هارد کپی، این فرایند طولانی را طی نمود و این هرگز با شرایط روز، و نیز شعارهایی (غیرعملکرا) مثل مدیریت سبز و تسهیل گری و .... همخوانی ندارد.
🔹 اثرگذاری اجتماعی، هیچ جایگاهی در امتیازات قابل اکتساب به معنای واقعی نداشته و ظاهراً اعتقادی به آن هم وجود ندارد. در حالیکه بخش قابل توجهی از اعضاء هیات علمی در کشور نقش نظارتی، مشاوره ای و یا مرجعیت مشورتی و اطلاع رسانی (شفافیت، آگاهی و اشراف ذینفعان به مسائل روز و ...) دارند، این موضوع هیچ جایگاهی در شرایط ارتقاء ایشان ندارد. و این نکته با توجه به شرایط کشور واقعا نقطه ضعف محسوب می شود بویژه اینکه اعضاء جدید هیچ انگیزه ای برای اثربخشی و الزام به توسعه تحقیقات و آموش جهت پاسخگویی به نیازهای جامعه در خود احساس نخواهند کرد. ارائه راهکارها و راهبردهای مختلف و تلاش برای حل مسائل جامعه (در همه ابعاد)، لزوماً تحقیق و یا پژوهش و مقاله و حتی طرح پژوهشی نخواهد بود و بلکه نتیجه مطالعه و درگیری در حوزه های اجرایی ست، نعمت و ثروت بزرگی که براحتی در حال تنزل جدی در جامعه است. عضو هیات علمی که نتواند راهکاری برای مشکلات دستگاه های اجرایی و بخش خصوصی ارائه نماید، چگونه می تواند در جامعه اثربخش باشد!! این تضاد بزرگ مهمترین پیشرانه برای تغییر رویکرد در آیین نامه ارتقاء میتوانست باشد که متاسفانه نادیده انگاشته شده است. حتی به نظر می رسد مسیری برای ارتقاء، باید همین اثربخشی باشد و اگر به عنوان شرطی وتویی مطرح نمی شود، مسیری موازی و پوشش دهنده امتیازاتی باشد که برخی صاحبنظران در میان اعضاء هیات علمی را به تداوم خدمات مشاوره و مرجعیت تشخیص و ارائه راهکار تشویق و ترغیب نماید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 گزاره دوم ـ غیرقابل سنجش بودن برخی عوامل، غیرقابل باور بودن برخی مسائل!
میثم مجیدی، عضو هیات علمی مرکز آموزش عالی کاشمر.

🔹 بسیاری از مواردی که در آیین نامه فعلی و نیز پیشنویس حاضر مطرح شده است، قابل احصا و یا سنجش نیست که بویژه با همان ضعف قبلی، در جداول مربوط به سایر فعالیتها، مسائلی مثل اثرگذاری اجتماعی و ... چگونه قرار است ارزیابی شود؟ اساساً اعضاء هیات ممیزه و جذب که قرار است به این مسائل امتیاز دهند، چقدر خود در مورد این مسائل شناخت دارند!
🔹 چرا وقتی طرح جامعی نعریف شده و متخصصین و اعضاء هیات علمی از دانشگاه ها و موسسات مختلف در آن حضور دارند، (مثل تدوین یک استاندارد یا سند)، که لزوماً با موسسه محل اشتغال عضو قرارداد منعقد نگردیده است، اما عضو با نشانی (افلیشن) آن موسسه در این طرح حضور دارد، نباید امتیازی برای عضو به همراه داشته باشد؟ این موضوع در چه راستایی تعریف شده و چه کاستی هایی را پوشش می دهد؟ مگر نه این هست که همکاری گروهی و بین رشته ای، از شعارهای (غیرعملگرای) این یک دهه اخیر وزارت بوده است؟!
🔹 چرا وقتی عضو هیات علمی یک موسسه با نشانی (افلیشن) موسسه به کمیته و یا کارگروه و یا جلسات مشورتی دستگاه های اجرایی، بخش خصوصی و غیره (کشاورزی، صنعت، بهداشت، مدیریت شهری و ...) دعوت می شود، و به عنوان مرجعی علمی به آن اعتماد می شود، نباید امتیازی برای ایشان داشته باشد؟! با این بی انگیزگی و در واقع ممانعت قرار است چه دستاوردی حاصل شود؟ کدام کسب و کار و صنعت و نوآوری با کمک مستقیم و غیرمستقیم عضو هیات علمی رونق خواهد یافت؟
🔹 از سوی دیگر، با این حجم از آینده پژوهی و تولید محتواهای مختلف، چطور بدون در نظر گرفتن اولویتهای اصلی و اساسی کشور، به نحوی که انگار فضای دانشگاه کاملا متمایز از واقعیتهای جامعه و کشور است، چنین پیشنویسی تحریر می شود. وقتی مسائل اساسی و اولویتهای اصلی کشور ، مطالعه و احصا و البته حتی مشاهده می شود، هیچ وزن و یا ضریب و یا امتیاز ویژه ای به پرداخت این مسائل داده نمی شود! مثلاً تلاش برای عبور امن از بحرانهای طبیعی مثل بحران آب و محیط زیست کشور، که فرای دشمنان این مرز و بوم در حال اثرگذاری خاموش و از نابودی دائمی حیات کشور است، با تلاش برای چاپ یک مقاله که در آن معادله ای به شویه دیگر حل و یا واسنجی می شود، یکسان است!؟ آیا توجه و تمرکز به آسیبهای اجتماعی در هر حوزه علمی، با اختراع دوباره دوچرخه در برخی علوم، هیچ تفاوتی ندارد؟! آیا دانشگاه که همواره در دهه اخیر با شعارهای (غیرعملگرا) در زمینه مسئولیت اجتماعی و حقوق شهروندی بازتعریف شده است، در همین حد قرار است نقش آفرینی کند: کور کردن بارقه های امید و انگیزه در افراد کنشگر و اثرگذار هیات علمی!
🔹 چرا در بدنه وزارتی که کمبود مدیران کارآمد و مجرب مشهود است (به دلیل تمرکز صرف بر آموزش و پژوهش و دوری از فضای اجرایی)، اندک مدیران کارآمد و تلاش گر که عمدتا هم قربانی تغییر جریانهای قدرت و جریانهای سیاسی هستند، نباید امتیاز ویژه ای برای ارتقاء و غیره به همراه داشته باشد. یعنی صرفاً انگیزه های مالی باید در قالب آیین نامه و دستورالعمل، به افراد تلقین شود نه توانایی مدیریت و ایفای مسئولیت!؟
🔹 همه این موارد و موارد بسیار بیشتر، ناسازنماهای آشکار بین نیاز و انتظار واقعی از دانشگاه و تولید آیین نامه ها و محتواهایی ست که با شعار (غیرعملگرای) بهبود شرایط و ایجاد انگیزه و ... تولید و به اعضاء هیات علمی و جامعه علمی و در نهایت کلیت جامعه و کشور تحمیل می شود.
🔹 و همه این امور ناشی از حکمرانی عمودی بجای شبکه ای و مردم محور در حوزه آموزش عالی کشور است که بجای توجه به مسائل عمده کشور، صرفاً به راهکارهای ارتقاء و انگیزه های مالی می پردازد و جالب اینکه از این بذرهایی که کشت میکند، انتظار برداشت محصولات متفاوت و با ارزش دارد! و یک سوال باقی می ماند، اینکه انشالله اعضاء هیات علمی به هر طریق ارتقاء یابند، جز اثرات و دستاوردهای شخصی و مالی، آیا همزمان اثرات و ثمرات محسوس بر جامعه هم خواهد داشت، و در هر حال آیا پاسخ این سوال برای دست اندرکاران محترم اهمیت دارد!؟
🔹 در هر حال شاید ما دوباره دانشگاه نشویم، اما میتوانیم دانشگاه را با رویکردهای جدید، اثرگذارتر و شاداب تر نماییم، به این منظور به تغییر پارادایم احتیاج است؛ آنچه کو یافت می نشود!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
سخنرانی شاپور اعتماد درباره سیاست علمی و دورنمای تکنولوژی کشور
🔺نهاد علم را از دست داده‌ایم

🔹ما نظام NSF(National Science Foundation) (بنیاد ملی علوم آمریکا، تأسیس 1947) را گرفتیم و با تکمیل آن از طریق NIH (National Institutes of Health ) (مؤسسه ملی سلامت) برای کشور خودمان الگویی ساختیم. اشتباه دکتر عارف این بود که سیاست روز آمریکا یعنی نانوتکنولوژی را هم اقتباس کرد. این در حالی است که سیاست علمی کلا متعارض با تکنولوژی است. این دو کاری به کار هم ندارند. مکعب نکر (Necker cube) را در نظر بگیرید. این مکعب می‌تواند از یک حالت به حالت دیگر بپرد. اتفاقی که در آمریکا افتاد، این بود که یک فرایند انتقال رخ داد؛ فعالیت الکترونیک کوانتومی به انتها رسیده بود و با بریدن مکعب به تکنولوژی مواد جدید رسیدند. بر‌اساس‌این نانوتکنولوژی به صورت ناگهانی تبدیل به سیاست روز آمریکا شد.

🔹خلاصه به‌این‌ترتیب ما در کار نانو افتادیم. مدام می‎‌گویند ما در نانو فلان کار و بهمان کار را کرده‌ایم. دست آخر هم معلوم می‌شود در این زمینه هیچ کاری نکرده‌ایم و فقط مقاله (research paper) نوشته‌ایم. ایرادی که من در سیاست علمی کشور می‌بینم، این است که خودش را غرق در تکنولوژی روز کرده است. تکنولوژی روز مهندسی است؛ ولی مهندسی علم نیست. آینده ما هم چیزی به جز این نخواهد بود؛ اما در‌این‌میان مسئله مهمی را از دست داده‌ایم و آن نهاد علم است. نهاد علم اخلاقی است. نهاد علم یعنی صدق و حقیقت و دنبال معنای فلسفی گشتن. نقش علوم پایه در سیاست‌گذاری علمی کشور اساسی است. در کشور ما دیگر از علوم پایه خبری نیست.

🔻متن کامل گزارش «شرق» را اینجا بخوانید: https://b2n.ir/a33194
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تشویق پرفسور سارا گیلبرت در جریان مسابقات ویمبلدون به خاطر کشف روش جدید واکسن سازی!
دکتر کاظم کاظمی- دانشگاه شهید باهنر کرمان

چه تشویقی می کنند! فیلم فوق تشویق خانم دکتر سارا گیلبرت را نشان می دهد؛ کاش چنین تشویقی برای خانم دانشمند دیگری به نام کاتالین کاریکو هم نه فقط در زمین های ورزشی بلکه از طرف سیاست مداران و سیاست گذاران عرصه علم انجام می شد؛ همان دانشمند زیست شناسی که در جوانی مکانیزم ایجاد ایمنی از طریق RNA را کشف کرد؛ ولی نه از سوی دانشگاه پنسیلوانیا و نه از سوی غول های داروسازی، چندان مورد توجه قرار نگرفت. برای عملی کردن یافته اش، کسی حاضر به اختصاص بودجه نبود؛ تا اینکه چند سال قبل از شیوع کرونا، یک شرکت داروسازی حاضر شد برای پیاده کردن این یافته پژوهشی و تولید انبوه آن، سرمایه گذاری کند. کوید-19 در حالی ظهور کرد که این پروژه در مراحل پایانی آن قرار داشت. بسیاری از دانشمندان و شرکت های بزرگ چون مدرنا فایزر به سرعت سراغ ایده دکتر کاریو رفتند. واکسن نوین ژنتیک محور فایزر مدرنا ساخته و به تولید انبوه رسید و برتری خود را بر واکسن های مبتنی بر ایده سنتی ایمنی از طریق ویروس ضعیف شده یعنی استرزنیکا و اسپوتنیک و ....نشان داد.

در حقیقت چنین نوآوری هایی به دولت مردان و سیاسیون فهماند که سرمایه گذاری روی علم بنیادی زیست شناسی بسیار مهم تر از سرمایه گذاری در حوزه پزشکی کلینیکی و حتی بیمارستانی است. همه جهان دریافتند که با اکتشافات در حوزه زیست شناسی مولکولی ژنتیکی، می توان مجموعه ای از بیماری ها را در نطفه از بین برد و یا در سطح ژنتیکی با تغییر و تعمیر ژنتیکی درمان کرد؛ به گونه ای که بیماری به سطح اندام نرسد تا نیازمند علم پزشکی و درمان دارویی باشد. اگر حکومت ها و بخش خصوصی در حوزه علوم بنیادین چون زیست شناسی سلولی مولکولی سرمایه گذاری کنند، در آینده نه چندان دور شاهد درمان بسیاری از بیماری ها در همان سطح سلولی-مولکولی خواهیم بود. حتی می توان امیدوار بود که شاهد دستاوردهای شگفتی چون رشد دندان جدید باشیم. بر این اساس، بسیاری از تخصص های پزشکی و داروسازی مبتنی بر تشخیص و درمان، در آینده نزدیک حذف خواهند شد؛ چراکه اصلا برای رفع بیماری ها، به درمان دارویی ارگان ها و اندام ها نیازی نخواهد بود. در روش جدید، درمان بیماری ها در سطح عمیق و بنیادین سلول ها و ملکول ها که سازنده ژن ها هستند، صورت می گیرد!

این رخداد می تواند درسی باشد برای آموزش عالی کشور که به علوم بنیادین و علوم پایه عنایت بیشتری داشته باشد و به تعبیر شاپور اعتماد به دانشگاه ها به مثابه «نهاد علم» نگریسته شود نه نهاد فناوری و مقاله سازی!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
روستای پیغو از توابع شهرستان بجنورد استان خراسان شمالی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
آموزش عالی بوروکراتیک یا بازار-محور؟
✍️ حامد قدوسی (مدرس اقتصاد مالی در دانشگاه استیونس نیوجرسی)

ظاهرا شایعات مربوط به محدود کردن انتخاب رشته ارشد به رشته کارشناسی، واقعیت داشته و دیدم که واکنش‌های منفی گسترده‌ای هم ایجاد کرده است. ولی اجازه بدهید کمی به عمق موضوع برویم: چنین مصوب‌های عجیب و غریب و محدودکننده‌ای از کجا ریشه می‌گیرند؟ یک پاسخ این است: از سلطه یک نظام بوروکراتیک و دولتی بر استانداردهای و فرآیندهای آموزش عالی! این نظام بوروکراتیک اجازه می‌دهد که چند نفر مدیر و کارشناس دولتی در یک جلسه بسته برای انتخاب‌ها و سرنوشت تحصیلی و تعامل هزاران فرد عاقل و بالغ و درس‌خوانده، استادان آن‌ها و نهایتا بازار کار متقاضی آن‌ها تصمیم بگیرند و بگویند که افراد حق دارند در چه چیزی تحصیل کنند و نکنند.

می‌گویید تحصیلات تکمیلی نیاز به پیش‌نیاز آموزشی دارد؟ در مورد این موضوع باید خود فرد، دانش‌کده‌ای که او را پذیرش می‌کند، کارفرمایی که او را استخدام می‌کند و جامعه‌ای که او را به عنوان متخصص می‌پذیرند تصمیم بگیرند. شاید فرد متقاضی حاضر است زحمت مضاعفی بکشد و پیش‌نیازها را کسب کند، شاید دانش‌کده‌ای که او را پذیرش می‌کند تدبیری برای رفع این مشکل پیدا می‌کند و شاید کارفرمای و جامعه مخاطب فرد اساسا مشکلی با این موضوع ندارد و این پیش‌نیازها را لازم نمی‌داند!

حالا به این سناریوی متضاد فکر کنیم که دانش‌گاه‌های ایران هم مثل خیلی کشورهای دنیا اجازه داشتند خودشان هر رشته‌ای دوست دارند، با هر اسمی و عنوان و هر ساختار درسی و هر نوع امتحان ورودی و هر پیش‌نیازی و هر نوع هیات‌علمی و ... را عرضه کنند و متقضایان و بازار کار تصمیم بگیرند که چه ارزشی به این مدرک متنوع بدهند. چه پیش می‌آمد؟ دنیای زیبا و البته شلوغی از دوره‌های تحصیلی مختلف: شش‌ماهه/یک ساله/دو ساله/...، حضوری/آن‌لاین، کمی/کیفی، با یا بدون کارآموزی اجباری، با یا بدون پیش‌نیاز ... که هر کدام در خدمت بخشی از یک بازار کار پویا و متنوع و جمعیت دانش‌جویی ناهمگن و با علایق و توانایی مختلف بودند.

در مورد کیفیت و اعتبار این مدارک چه کسی تصمیم می‌گرفت؟ «بازار کار و واقعیت‌های دنیای بیرون!» چه بسا بازار کار و نیازهای عملی جامعه، خروجی‌های یک دوره کاربردی و سنگین و بروز یک‌ساله و بدون کنکور را به یک دوره مشابه دو ساله با کنکور سخت ولی با محتوای غیرمفید را ترجیح بدهد. کسی چه می‌داند؟

البته معمولا هر وقت چنین پیش‌نهاد مطرح می‌شود، یک واکنش رایج این است که «این طوری دل‌به‌خواهی که نمی‌شود! یک حساب و کتاب و نظارتی لازم است! نمی‌شود هر کسی هر جوری دلش خواست یک دوره آموزشی را ارائه کند!». واقعیت این است که اتفاقا به‌تر است حساب و کتاب و نظم و اعتبار این نوع ماجراها را واقعیت‌‌ها و نیازهای جامعه و رقابت تعیین کند تا بوروکراسی.

منبع: یک لیوان چای داغ، نوشته‌های حامد قدوسی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah