پویش ملی دوباره دانشگاه
2.12K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
453 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
🔻 نولیبرالیسم دانشگاهی: مقدمه‌‌ای بر اقتصاد سیاسی آموزش عالی در ایرانِ پس از انقلاب
🔻 نشریه‌ی گفتگو؛ شماره‌ی ۷۹؛ اسفند ۹۷؛ ویژه‌نامه‌ی «پیرامون دانشگاه»
🔻 حسام سلامت

از متن:

🌟...اقتصاد نظام دانشگاهی ایران در سال‌های اخیر، مشخصاً از اوایل دهۀ 90 بدین‌سو، با شتابی روزافزون دستخوش تحول شده است. این تحول از منطقی پیروی می‌کند که در همین ابتدای کار مایلم آن را «نولیبرالیسم دانشگاهی» بخوانم. منطق نولیبرالیسم دانشگاهی سه اصل پایه دارد:

🌟 اول. دولت گرفتار کسری بودجه است و دیگر نمی‌تواند تمامی هزینه‌های دانشگاه‌ها را تأمین کند. از این رو، دانشگاه‌ها می‌باید با تعریف سازوکارهای درآمدزایی از راه فروش خدمات آموزشی و پژوهشی در مسیر خودکفایی مالی گام بردارند. («استقلال مالی دانشگاه»)

🌟 دوم. دانشگاه تفاوتی با یک بنگاه تجاری ندارد. دانشگاه را باید همچون یک بنگاه اداره کرد. در این صورت مسئله بر سر «مدیریت هزینه‌ها و درآمدها» به هدف ارزش‌آفرینی است. («دانشگاه همچون بنگاه»)

🌟 سوم. دانشگاه می‌باید ثروت تولید کند و این مستلزم تجاری‌سازی محصولات دانشگاهی و بازاریابی آنهاست. دانشگاه کارآفرین از مجرای فروش کالا و خدمات در بازار، ارزش می‌آفریند و ثروت‌آفرینی می‌کند. («کارآفرینی دانشگاه»)

🌟 امروزه اصول سه‌گانۀ نولیبرالیسم دانشگاهی به گونۀ فراگیری جا افتاده‌اند، تا جایی که می‌توان ادعا کرد دیگر به بخشی از «عقل سلیم» (common sense) بدل شده‌اند. در واقع با گفتمان هژمونیکی سروکار داریم که اغلب دولتمردان، مدیران دانشگاهی، کارشناسان اقتصادی و حتی بدنۀ گسترده‌ای از اساتید و دانشجویان بر وفق اصول آن می‌اندیشند و عمل می‌کنند و در واقع «حقانیت» آن را پذیرفته‌اند یا دست‌کم در برابر «قوانین آهنین» آن راه چاره‌ای نمی‌شناسند...
منبع: کانال فرهیختگان
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 معضلات پولی-بچاپشی!


🌟 مجلات به اصطلاح علمی-پژوهشی در ایران، که برای کمک به نظام‌یافتگی و ضابطه‌مندی و بهبود کیفیت نشر دانش در کشور راه‌اندازی شدند، کم‌کم خودشان دارند تبدیل به یکی از معضلات علمی-پژوهشی کشور می‌شوند؛ چراکه از تمام کارکردهای اصلی‌شان تنها پایبندی به چند قاعدۀ صوری منسوخ را حفظ کرده‌اند و عملا تبدیل به سکوهایی فرمالیستی و تهی از محتوا برای ارتقاء یا دفاع شده‌اند. مشکلات این مجلات یکی دو تا نیست؛ اما یکی از مشکلاتی که عجالتا در اینجا می‌خواهم به آن بپردازم، مسئلۀ دریافت هزینه برای چاپ مقاله در این مجلات است...

🌟 ... تنها شمار اندکی از مجلات علمی بین‌المللی با درجۀ علمی خیلی بالا، برای کاستن از حجم بسیار بالای تقاضاها و جلوگیری از ثبت مقالات ضعیف، که منجر به تضییع وقت سردبیر می‌شود، مبلغی را به عنوان «وجه ثبت مقاله» (Submission fee) یا حق عضویت (Membership fee) دریافت می‌کنند که البته بر اساس نرخ‌های پژوهشی اروپایی و آمریکایی، مبلغی بسیار ناچیز است. اما این مجلات هم در میان انبوه ژورنال‌های دانشگاهی، استثناء محسوب می‌شوند.

🌟 ... طبق آماری که دکتر میشائلا پانتر از دانشگاه یِیل در سایت متخصصان آمریکایی مجلات (American Journal Experts) منتشر کرده، در مجلات دسترسی آزاد، تنها حدود ۵ الی ۱۲ درصد از نویسندگان بابت چاپ مقاله‌شان از جیب خرج کرده‌اند! بنابراین، در این مجلات، وضع از دو حال خارج نیست: یا نویسنده از طرف دانشگاه یا مؤسسۀ پژوهشی خاصی حمایت می‌شود که در این صورت هزینه‌ها را آن مؤسسه پرداخت می‌کند، و یا نویسنده فاقد حامی است که در این صورت مشمول قانون معافیت یا تخفیف قابل توجه می‌شود تا هزینه‌های چاپ، مانع از انتشار دانش نشود....

مقاله کامل را در لینک زیر مطالعه فرمایید: http://toumar.info/fa/note/%D9%85%D8%B9%D8%B6%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%A8%DA%86%D8%A7%D9%BE%D8%B4%DB%8C/

💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 پیشنهادهایی در خصوص شیوه‌نامه‌های پژوهشی دانشگاه‌ها
🔻 وحید احسانی

🔹 همان‌طور که در یادداشت‌های قبل توضیح داده‌بودم، چندین ماه پیش، معاون اسبق پژوهشی دانشگاه رازی با توجه به وظایف متعدد و متنوّع معاون و مدیرکل پژوهشی که فرصت چندانی برایشان باقی نمی‌گذارد و همچنین، مطالعات و آثارم در زمینه‌های «ارزیابی پژوهش»، «سیاست‌گذاری علم و پژوهش»، «شاخص‌های علم سنجی» و «پایگاه‌های استنادی»، از نگارنده خواست که در به‌روزرسانی شیوه‌نامۀ پژوهانۀ دانشگاه، با معاونت مذکور همکاری کنم. اخیراً این کار، پس از مطالعات فراوان (شامل مطالعۀ نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاه‌ها که به امید خدا نتایج آن را در قالب دو مقالۀ علمی [1] منتشر خواهم کرد) و برگزاری حدود 20 جلسه با متخصصان موضوعی (از داخل و خارج از دانشگاه)، پایان پذیرفت و شیوه‌نامۀ پژوهانۀ پیشنهادی را به معاونت پژوهشی دانشگاه تحویل دادم. چنانچه این شیوه‌نامه تصویب شود از طریق سایت دانشگاه در دسترس عموم قرار خواهدگرفت، در غیراینصورت (چنانچه تغییرات زیادی بر روی آن اعمال شود)، خودم حاصل تلاش چند ماهه‌ام را منتشر خواهم کرد، شاید در آن برای برخی دانشگاه‌های دیگر نکات مفیدی پیدا شود. در نوشته‌های پیشین، برخی چالش‌ها و مسائلی که به ذهنم می‌رسید را توضیح دادم [2]. از آنجا که چند ماه با این مسئله درگیر بوده و بر روی آن مطالعه و تأمّل کرده‌ام، دربارۀ شیوه‌نامه‌های پژوهشی دانشگاهی نکات و پیشنهادهایی به نظرم می‌رسد (قابل استفاده در تمام دانشگاه‌های کشور) که فکر می‌کنم شاید بد نباشد با سایر علاقه‌مندان و ذینفعان نیز در میان بگذارم:

1- محور قرار دادن شیوه‌نامۀ «ارزیابی فعّالیت‌های پژوهشی» که تمام فعّالیت‌های پژوهشی اعضای هیأت علمی را بدون محدودیت امتیازدهی کند، و پیوند دادن سایر شیوه‌نامه‌های پژوهشی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی و پژوهشگر برتر) به شیوه‌نامۀ «ارزیابی فعّالیت‌های پژوهشی» به صورتی که تنها شیوه‌نامۀ نیازمند بازنگری و به‌روزرسانی در آینده، همان شیوه‌نامۀ ارزیابی فعّالیت‌های پژوهشی باشد. به عنوان مثال، چنانچه شیوه‌نامۀ «پایۀ تشویقی» این‌گونه اصلاح شود که «به X درصد از اعضای هیأت علمی‌ایی که بر اساس شیوه‌نامۀ امتیازدهی به فعّالیت‌های پژوهشی بیشترین امتیاز را کسب کرده‌باشند، پایۀ تشویقی اعطا می‌شود» یا «به اعضای هیأت علمی‌ایی که بر اساس شیوه‌نامۀ امتیازدهی به فعّالیت‌های پژوهشی امتیازی بیشتر از Y کسب کرده‌باشند، پایۀ تشویقی اعطاء می‌شود»، با به‌روزرسانی شیوه‌نامۀ امتیازدهی به فعّالیت‌های پژوهشی (مثلاً جهت لحاظ کردن شاخص‌های علم‌سنجیِ جدیدی که هر ساله رواج می‌یابند)، شیوه‌نامۀ اعطای پایۀ تشویقی نیز خودبه‌خود به‌روزرسانی خواهد‌شد. با این کار، در بلند مدّت، وقت و انرژی زیادی صرفه‌جویی می‌گردد.
2- سوخت نشدن هیچ یک از فعّالیت‌های امتیازدهی شدۀ اعضای هیأت علمی در شیوه‌نامه‌های تشویق پژوهش، بدین صورت که تمامی فعّالیت‌های پژوهشی اعضای هیأت علمی، بدون هیچ گونه سقف یا محدودیت، از طریق شیوه‌نامۀ «امتیازدهی به فعّالیت‌های پژوهشی دانشگاه» امتیازدهی شده و در صندوقی فرضی ذخیره شوند. هر عضو هیأت علمی در هر دوره پرداخت پژوهانه، اعتبار برخی فعّالیت‌های خود را بدون سقف (مانند مقاله‌های وب‌آوساینس) و اعتبارِ سایر فعّالیت‌ها را تا سقفِ نسبتِ مشخّصی از فعّالیت‌های مهم‌تر (فعّالیت‌های پژوهشی امتیازآور برای دانشگاه) دریافت کنند. فعّالیت‌های مازاد بر سقف تعیین شده، در پروندۀ آثار امتیازدهی شدۀ عضو هیأت علمی باقی مانده (تا تاریخ بازنشستگی) و عضو هیأت علمی بتواند در سال‌های آتی، با رعایت سقف‌های مربوطه، پژوهانۀ آنها را دریافت کند (در تمامی بندها/ردیف‌ها، پژوهانۀ آثاری که در نمایه‌های استنادی بین‌المللی نمایه شده‌اند، بدون لحاظ کردن محدودیت سقف پرداخت شوند). یکی از فواید جانبی این کار، ثبت کامل تمام فعّالیت‌های پژوهشی اعضای هیأت علمی در سامانۀ پژوهشی دانشگاه (گلستان یا غیره) و فراهم آمدن آمار کامل مربوطه خواهدبود. در حال حاضر، اعضای هیأت علمی برای ثبت فعّالیت‌های مازاد بر سقف تعیین شده انگیزه‌ای ندارند و لذا به عنوان مثال، آمارهای دریافتی از سامانۀ گلستان در خصوص «تعداد مقاله‌های همایشی» کامل نیست. به عبارت دیگر، دانشگاه به جز در مورد فعّالیت‌های پژوهشی‌ایی که در پایگاه‌های بین‌المللی ثبت می‌شوند (مانند مقاله‌های ثبت شده در وب‌آو‌ساینس)، هیچ آمار کاملی از مجموعه فعّالیت‌های پژوهشی‌ایی که توسّط اعضای هیأت علمی به نامش ثبت می‌شوند در دست ندارد، و فرم‌های خوداظهاری مربوط به نظام‌های رتبه‌بندی (شامل نظام رتبه‌بندی آی‌اس‌سی) را نیز بر اساس همان اطّلاعات ناقص تکمیل می‌کند. یکی از فواید دیگر تدوین شیوه‌نامۀ «ارزیابی فعّالیت‌های پژوهشی»، فراهم آمدن امکان رعایت کردن فلسفۀ وجودی شیوه‌نامه‌های مختلف پژوهشی است که در بند بعدی توضیح داده شده‌است.

3- رعایت کردن فلسفۀ وجودی هر شیوه‌نامه: متأسفانه، به مرور زمان، شیوه‌نامه‌های پژوهشی دانشگاه از فلسفۀ وجودی خود فاصله گرفته‌اند. درست است که یکی از کارکردهای اصلی و مشترک تمامی این شیوه‌نامه‌ها «تشویق پژوهشگران موفق و فعّال» است، امّا این دلیل نمی‌شود که شیوه‌نامه‌ها از فلسفۀ وجودی خود فاصله بگیرند. به عنوان مثال، تشویق کسانی که از طریق «گرفتن طرح‌های پژوهشی خارج از دانشگاه» به بهبود ارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه و جذب اعتبار برای دانشگاه کمک می‌کنند کاملاً منطقی است، امّا «ارائۀ پژوهانه به طرح پژوهشی به هیچ وجه منطقی نیست»، طرح پژوهشی تمام هزینه‌هایش را در پیشنهادۀ اوّلیه تعیین و دریافت کرده‌است. برای تشویق طرح‌های پژوهشی، دانشگاه می‌تواند حق بالاسری خود را کم کند یا در «شیوه‌نامۀ امتیازدهی به فعّالیت‌های پژوهشی» -که مبنای اعطای پایۀ سالیانه، پایۀ تشویقی، انتخاب پژوهشگر برتر و غیره خواهد بود- برای آن امتیاز بالایی قائل شود امّا اعطای پژوهانه به طرح پژوهشی به معنای فاصله گرفتن شیوه‌نامۀ پژوهانه از فلسفۀ وجودی‌اش است. همچنین، در خصوص پژوهشگران برتر که پژوهانۀ فعّالیت‌های خود را مورد به مورد دریافت می‌کنند. در این خصوص، موارد متعدّد دیگری هم قابل بحث است که در اینجا مجال آن نیست.

4- تحقق کیفیت-مداری (در اینجا منظور در حدّ همان شاخص‌های استنادی است) که مستلزم افزایش بازۀ امتیازدهی به هر نوع فعّالیت پژوهشی است. لحاظ کردن کیفیت انواع فعّالیت‌های پژوهشی مستلزم آن است که با گسترده کردن بازۀ امتیازدهی، این امکان فراهم شود که به عنوان مثال، به یک مقالۀ بسیار ارزشمند (بر اساس شاخص‌های علم‌سنجی)، چندین برابر یک مقالۀ ضعیف امتیاز داده شود. بدیهی است افزایش جمع کل امتیازها مشکلی ایجاد نخواهد کرد چرا که نهایتاً ضریب k (جهت تبدیل امتیاز به اعتبار ریالی) از طریق تقسیم کردن اعتبارات مربوطه بر جمع کل امتیازها محاسبه و اعمال خواهد شد.
5- لحاظ کردن تفاوت رشته‌های موضوعی مختلف: متأسفانه، تا کنون شیوه‌نامه‌های پژوهشی برخی دانشگاه‌ها (از جمله دانشگاه رازی) به گونه‌ای بوده‌اند که گویا در آنها فقط یک رشته تدریس می‌شود! با اینکه فعّالیت‌های پژوهشی اعضای هیأت علمی رشته‌های مختلف را نمی‌توان با یک الگوریتم یکسان ارزیابی و امتیازدهی کرد. برخی دیگر از دانشگاه‌های کشور نیز، از چندین سال پیش، تلاش کرده‌اند با استفاده از روش‌های گوناگونی، ماهیّت متفاوت رشته‌های مختلف را لحاظ کنند. در شیوه‌نامۀ پژوهانۀ پیشنهادی جدید دانشگاه رازی تلاش شده این تفاوت از دو زاویه و در دو مرحله دیده شود: 1-امتیازدهی به برون‌دادهای رشته‌های مختلف بر اساس نرم متفاوت تولید برون‌داد در آنها در سطح جهانی در شیوه‌نامۀ ارزیابی فعّالیت‌های پژوهشی (مثلا ضریب افزایشی برای مقاله‌های رشتۀ فلسفه در برابر مقاله‌های رشتۀ شیمی) و 2-تبدیل امتیاز به اعتبار پژوهشی بر اساس تفاوت رشته‌های مختلف از حیث هزینه‌بر بودن فعّالیت‌های پژوهشی آنها در شیوه‌نامۀ پژوهانه (مثلا ضریب کاهشی برای رشتۀ فلسفه در برابر رشتۀ شیمی).

6- در مورد شیوه‌نامه‌های پژوهشیِ تشویقی (پایۀ تشویقی و انتخاب پژوهشگر برتر)، صرفاً امتیاز فعّالیت‌هایی لحاظ شود که حداقل مثلاً 70% سقف امتیازی قابل اکتساب از ردیف مربوطه را کسب کرده‌باشند. با این کار، امتیاز فعّالیت‌های با کیفیت پایین (ولو تعدادشان زیاد باشد) در خروجی این شیوه‌نامه‌ها تأثیرگذار نخواهدبود.

7- حتّی‌المقدور، آسان‌سازی روال اداری مربوط به شیوه‌نامه‌های مختلف پژوهشی و به‌ویژه پرداخت پژوهانه بدون نیاز به ارائۀ فاکتور (به جز در خصوص خرید تجهیزات آزمایشگاهی برای دانشگاه) یا لااقل تسهیل مقررات تسویۀ پژوهانه. متأسفانه، گوشه و کنار جامعۀ ما (شامل دانشگاه‌ها) پُر شده‌است از قوانین و مقرراتی که همه می‌دانند هیچ کس به آنها عمل نکرده بلکه همگی ظاهر‌سازی می‌کنند. درخواست فاکتور از اعضای هیأت علمی برای تسویۀ پژوهانه یکی از این موارد است که هم حسابداران واحد مالی، هم اعضای هیأت علمی و هم مسئولان دانشگاه و وزارتخانه می‌دانند که اکثریت قریب به اتّفاق فاکتورها ساختگی و برای حفظ ظاهر است. البته، این به معنای متقلّب بودن اعضای هیأت علمی نیست؛ مشکل ناشی از دست‌و‌پاگیر بودن مقررات و عدم وجود شرایط مناسب برای اجرایی شدن آنهاست. شایسته است دانشگاه‌ها در «آئین‌نامه زدایی» [3] پیش‌قدم شده و به‌ویژه از مقررات دست‌وپاگیری شروع کنند که همه می‌دانیم صرفاً کارکرد نمایشی و ظاهرسازی دارند.

8- امتیاز قائل شدن برای شاخص‌هایی مانند «تعداد استناد»، «شاخص اچ» و امثال آنها بسیار آفت‌زا بوده و انحراف بیش از پیش نظام آموزش عالی را به دنبال خواهدداشت. استفاده از چنین شاخص‌هایی احتمالاً به شکل‌گیری تیم‌های استنادی (که اعضای آنها به شکل صوری و تشریفاتی به آثار یکدیگر ارجاع می‌دهند) انجامیده و همان‌طور که امتیاز دادن به مقاله، «خیل کثیری از مقاله‌های آبکی» و «رونق گرفتن بازار خرید و فروش مقاله» را موجب شد، امتیاز دادن به استناد نیز به «سیل استنادهای صوری» و رونق گرفتن بازار مربوطه خواهد انجامید.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah

زیرنویس‌ها:
[1] احتمالاً با عنوان‌های: 1- «تأثیرگذارترین شاخص‌ها در تعیین رتبۀ دانشگاه‌های ایران در نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاه‌ها» و 2- «مواجهۀ مناسب با نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاهی»
[2] 1- «مخمصۀ قرار گرفتن در یک شغل مرتبط!» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/416)، 2- «نامه‌ای به مسئولان دانشگاه رازی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/437) و 3- «چند اتّفاق خوب در دانشگاه رازی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/444).
[3] اشاره به مقالۀ دکتر مسعود آرین‌نژاد با عنوان «آئین زدایی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/500)
🔶 دانشگاه تب دارد! تاملی در "نوکیسگی" به مثابه "ضد اخلاق" در نظام دانشگاهی ایران
🔹 " بگریز، دوست من، به تنهایی ات بگریز! تو را از مگسان زهرآگین اندوهناک می‌بینم. بیش از این برای راندنشان دست میاز! آنان بسیارند و سرنوشت تو مگس تاراندن نیست."( چنین گفت زرتشت،ص 65)


💎 سخنرانی یکی از اساتید دانشگاه- دکتر نعمت الله فاضلی- بهانه ای جهت طرح مسایل مرتبط با نهاد دانشگاه در ایران به دست داده است که در نوع خود مفید و قابل توجه است. این حساسیت به وجود آمده خود گواه بر صحت مدعای سخنران محترم آن جلسه است. نظام دانشگاهی ما تب دارد! و تب نشانه بارز بیماری ست. به جای انکار اصل بیماری بهتر است با تقویت چنین مباحث و دیالوگ هایی زمینه های بروز چنین تبی را در"نهاد دانشگاه" شناسایی کنیم. سپس سعی کنیم ریشه های آن را بخشکانیم، یا درحد وسع و بضاعت فکری و ساختاری و سازمانی مان، تضعیف کنیم. یکی از ریشه های این تب به زعم من، نوکیسگی فرهنگی- آموزشی است!

💎بر این باورم که "کوررنگی در تشخیص مکانیت هر یک از مکان ها"ی جامعه از جمله اشغال ناصواب موقعیت های فرهنگی، آموزشی و اجتماعی ... به پوشیدن اجباری جامه ای می‌ماند که بر تن فرد سخت تنگ است! بین "شهروند" و "مکان" حقوق متقابلی وجود دارد که می‌باید رعایت گردد. عدم رعایت حقوق متقابل بین "مکان" و "فرد" به تقلیل جایگاه هر دوی آنها منتهی خواهد شد. در شرایط ابهام‌آمیز [کنونی دانشگاه‌های کشور] هر فرد با هر میزان از سرمایه فرهنگی و اجتماعی و آموزشی به قداست "مکان" تجاوز نموده، درصدد اشغال ناصواب آن بر می‌آید. نمونه¬های چنین عدم شناختی در تجارب زیسته دانشگاهی ما، فراوان است. برای نمونه، روابط حاکم بر بیشتر گروه‌های درون دانشگاهی را بعنوان یک شاهد بیرونی از نظر بگذرانید. شرایط جذب اعضای علمی را بدون سوگیری درنظر آورید! ولع وصف ناشدنی کنشگران دانشگاهی را برای چاپ مقاله و کتاب را ملاحظه کنید. و.... البته من یک زاویه هم با نظر دکتر فاضلی عزیز دارم! اینکه نقش ساختار و ضوابط را نباید نادیده و یا کم اهمیت انگاشت. من از رابطه توامان "فرد" و "مکان" صحبت می‌کنم. رشد قارچ گونه مراکز دانشگاهی علی رغم ادعای تئوریک ما که بر بومی، اسلامی و ایرانی بودن الگوهای زیست مان تاکید می‌کنیم، عملا در وادی نئولیبرالیسم منحط آموزشی- فرهنگی سیر می‌کند! کنشگران اجتماعی و از جمله کنشگران سپهر دانشگاه، می‌آموزند که چگونه باید راه های چندین ساله را چند روزه پیمود؟!! دانشگاهی که درسپهر آن به تعبیر لاکاتوش، هیچ طرح تحقیقتاتی متمایزی یا وجود ندارد و یا اگر هم هست حضور هیچ طرح رقیبی را برنمی تابد!! به صراحت باید گفت که در این سپهر تب‌آلود، نه اندیشه‌ها که افراد با هم درگیرند! بله دانشگاه تب دارد!

💎"نوکیسه" از نظر من کسی است که در حوزه های مختلف اجتماعی شامل؛ حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی مسیر تحرک اجتماعی را دور زده، با برخورداری ناچیز و گاها فقدان "سرمایه فرهنگی" به تعبیر عوام، راه صد ساله را یک شبه پیموده است. به تعبیری می‌توان گفت که نوکیسگان به یمن وجود یک اقتصاد نفتی و حاکمیت یک دولت رانتیر، دولت و جامعه را به گروگان گرفته‌اند. نوکیسگان به علت فقدان و غیبت جایگاه و شأن طبقه‌ای خاص، در ذات خویش از راهبری دقیق و هوشمندانه فرهنگی و اجتماعی و آموزشی در سپهر دانشگاه و به تبع آن در کل جامعه ناتوان بوده، به سبب فقدان ذکاوت راستین و باور راسخشان به "جادوی میانبرها" عملا هزینه گزافی را بر نهاد دانشگاه و از آن رهگذر بر کل جامعه تحمیل می‌کنند. اینان به علت "کوررنگی" در تشخیص بجا و بسزای شان و منزلت "مکان"، ضمن تقلیل شأن مکان اشغال کرده- در اینجا مکانت استادی دانشگاه- از همین رهگذر به خود، به مکان و جامعه لطمات جبران ناپذیری می‌زنند. افراد نوکیسه به علت قرار گرفتن یا قرار دادن خود در مسیر تلاقی جریان های سیاسی و اجتماعی و به یمن برخورداری از انواع روابط، پله های ترقی را گاها یک شبه طی کرده، با فراگیری فوت و فن رعایت ضوابط بخشنامه ای ارتقا و ترفیع خیلی زود کیک " استادی زودرس" را تقسیم می‌کنند. از اینرو گام نخست در آسیب‌شناسی حال و روز فعلی نهاد دانشگاه و به تبع آن تلاش در جهت مداوای و تقلیل آلام آن، این است که با تواضع قبول کنیم که دانشگاه تب دارد!!

رشید احمدرش، دکترای جامعه شناسی توسعه(دانشگاه تهران) و مدرس دانشگاه

💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from شبکه توسعه
🔳⭕️ابتذال و فساد در دانشگاه های ما

این بی‌احترامی است به ناموس علم و اخلاق و بشریت که به بسیاری از اساتید دانشگاه‌ می‌گوییم استاد و دکتر.
بیش از ۵۰% استادان دانشگاه ما سواد آکادمیک ندارند!
دزدی در دانشگاه یک هنجار است. استثمار دانشجو یک قانون است. استادی که سهمی در مقاله نداشته در نهایت بی شرمی اسم خودش رو در کتاب و مقاله می آره.
خاک بر سر اون استاد دانشگاهی که ظلم و نابرابری را می بیند، فساد را می بیند و دلش خوش است که توانسته پست بگیره و ارتقایش را به موقع بگیرد. و خاک بر سر اون سیستم دانشگاهی.
چرا همه ما ساکتیم؟ این فاجعه است این ابتذاله! باید گریه کنیم

آنچه در بالا خواندید، بغضی بود که ترکید! چندی پیش در مراسم نکوداشت یکی از دانشگاهیان، دکتر نعمت‌الله فاضلی نکاتی را گفت که از سر درد بود؛ عریان، بی محابا و رسا. این سخنرانی منجر به واکنش از طرف جامعه دانشگاهی شد و همین باعث شد که دکتر نعمت الله فاضلی مجبور به تفسیر بخشی از سخنانش شود. اما اصل حرفش را پس نگرفت و گفت بر همان نکاتی که گفته همچنان پای می فشارد.

او در بخشی از سخنانش گفته بود: اگر از بسیاری از اساتیدی که کتاب نوشته‌اند بخواهیم یک صفحه خلاقانه بنویسند، توانش را ندارند. چرا لقب استاد و دکتر را رایگان به این و آن اهدا‌ می‌کنیم؟ آنهایی که این القاب را گرفته‌اند مقصر نیستند. سیستمی باید پاسخگو باشد که کُرور کُرور دکتر و استاد تولید‌ می‌کند.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اولین گام این است که نظام آموزش عالی بپذیرد که مریض است. دانشگاهیانی که برای عالم و آدم نسخه می نویسند بپذیرند که باید بیش از هر چیزی برای آنان نسخه نوشته شود و چه بهتر که خود نسخه بپیچند. نشانه های مریضی این سیستم بسیار زیاد است از جمله به دو مورد اشاره می کنم:
▫️تولید کارشناسان بی مهارت؛ متاسفانه لیسانس در کشور ما ترجمه شد به کارشناسی!! و در رشته های مهندسی هم دانش آموختگان «مهندس» نامیده می شوند. در صورتی که معنی لیسانس یعنی پروانه، جواز، اجازه نامه، شهادت نامه درجه علمی. یعنی دانش آموخته «مجوز» دارد در حوزه مثلا روانشناسی و یا الکترونیک ورود پیدا کند. ولی به اشتباه او را کارشناس یا مهندس می نامیم. حالا جالب است که این به اصطلاح مهندسان و کارشناسان فاقد مهارت های لازم برای جذب در محیط کاری هستند. نظام آموزش عالی رسما بیکار تولید می کند اولا با فارغ التحصیل کردن افراد در رشته های بدون تقاضا و دوما با فارغ التحصیل کردن افراد بی مهارت در رشته های با تقاضا.
▫️مرض دیگر، تولید علم بی تقاضاست. مانند تولید کالای بی‌تقاضا. درست مثل این است که میلیاردها تومان خرج کنی و ماشینی تولید کنی که نه هیچ کس نیاز دارد و نه هیچ کس آن را می خرد. تولید علم بی‌تقاضا تولید علمی بدون تاثیر معنادار بر معیشت و صنعت و توسعه. یعنی تولید علم بی خاصیت. تولید علم بدون تقاضا به تدریج خودش به هدف بدل می‌شود و می شود مسابقه مقاله نویسی!! و رزومه پر کردن.

دومین گام این است که هاله قداست باید از دانشگاه (نظام آموزش عالی) و همچنین حوزه زدوده شود. هر چیزی که در هاله قداست فرو رفت، فسادش کلید خواهد خورد. هیچ کس و هیچ سیستمی در این دنیا نباید فراتر از نقد باشد و مقدس دانسته شود. بنابراین دانشگاه خود باید فرش قرمز پهن کند برای منتقدان و قداست زدایی.

سومین گام این است که راه برای طرح ایده های کاملا متفاوت و غیرمتعارف در نظام آموزش عالی باز شود. به دو ایده معمولی (ونه خلاقانه) توجه کنید:
بسیاری از کلاس های آموزشی تبدیل شده به یک پروسه تکراری بی روح که نه استاد ذوق و شوقی دارد برای تدریس چندصدباره مطالب تکراری و نه دانشجویان نیازی به شنیدن آن دارند، چرا 50 درصد از کل دروس دانشگاهی را به صورت الکترونیکی ارایه نمی کنیم؟ هم دسترسی و برابری آموزشی برای هشتاد میلیون فراهم خواهد شد، هم رفت و آمد و ترافیک و آلودگی هوا کاهش پیدا خواهد کرد و هم ...
وظیفه دانشگاه تولید ماشین هایی بدون روح، بدون ادراک عمیق و بدون افق بلند نیست. پس تمام دانشجویان موظف شوند درس های زیر را بگذارند: فلسفه علم و تکنولوژی، اخلاق حرفه‌ای، آینده پژوهی، سواد مالی، سواد رسانه ای، سواد جنسی، حل مساله و تصمیم گیری و حقوق شهروندی، تاریخ تمدن و توسعه یافتگی و مهارت ارتباطات حرفه ای (گزارش نویسی و ارایه مطلب علمی-فنی). هر کدام از این ده درس به دقت و عامدانه توصیه شده است (این جا فرصت توضیح و توجیه نیست).
ارتقا اساتید منوط شود به حل یک مساله واقعی اجتماعی یا اقتصادی و نه مقاله. نه خود را گول بزنیم و نه مدیران ارشد را و نه جامعه را. افزایش تعداد مقالات علمی به توسعه ختم شده یا خواهد شد؟

چهارم این است که شروع کنیم به ایجاد تفاهم، توافق، تغییر و اجرای ایده ها در عمل و دریافت بازخورد، خلق ایده های جدیدتر و پیش رفتن.

مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
🔹 جای خالی دانشگاه‌ها در بحران‌ها

تابناک: 15 فروردین 98

در روز‌هایی که سیلاب، مناطق وسیعی از کشورمان را در برگرفته و خطر بروز آن در پایین دست رود‌ها رفع نشده، جای خالی جامعه دانشگاهی به شدت مشهود است.

به گزارش «تابناک»، چند روز پیش، زمانی که اعلام شد موج بارشی در مسیر کشورمان قرار گرفته و به زودی بارش نزولات جوی، موجب شکل گیری سیلاب در بسیاری از نقاط کشورمان خواهد شد، دولت مردان با اتخاذ تصمیمی ویژه، پیشگیری از حوادث احتمالی را در دستور کار قرار دادند؛ اعلام وضعیت اضطراری.

وضعیتی که با تقاضای استاندار خوزستان و موافقت وزیر کشور برای ۶ استان غربی و جنوب غربی کشورمان اعلام شد و بر اساس آن، مرخصی همه کارکنان دولت و نهاد‌های امدادی لغو و آماده باش اعلام شد. همه الا دانشگاهیان.

جامعه‌ای که اگرچه تا پای تحقیق و پژوهش به میان می‌آید، داعیه سرآمدی دارند و با قرار گرفتن در صف نخست دانش یا به تعبیری، تولید علم، انتظار می‌رود پیشاپیش همگان حرکت کرده و راهگشایی کنند، اما در اغلب مواقع بحرانی جای خالی شان دیده می‌شود و آزار دهنده است.

اساتید و دانشجویانی که متخصص امور مختلف هستند، اما در کلاس‌های عملی درس در دنیای واقعیت کمتر رد و اثری از ایشان دیده می‌شود. کلاس‌هایی مانند سیلاب یا زلزله یا توفان یا پدیده‌های دیگر که اگر اهالی دانشگاه در آن‌ها حضور پیدا کنند، بی شک دستاورد‌های زیادی برایشان به دنبال خواهد داشت، اما نه خود ایشان به این امر علاقه‌ای نشان می‌دهند و نه متولیان آموزش عالی طرح و تدبیری برای استفاده از ایشان در مواقع بحرانی دارند.

این را می‌شود از آنجایی دریافت که می‌بینیم در هیچ دانشگاهی در کشورمان به قدر تشکیل تیم‌های ارزیاب حوادث مختلف نیز اقدامی صورت نگرفته است. تیم‌هایی علمی و پژوهشی که اگر شکل بگیرند و فعالیت کنند، مرجع اظهار نظر جامعه دانشگاهی در وقایع مختلف خواهند شد و آثار مثبتی شکل خواهد گرفت.

ماجرا زمانی تامل برانگیز‌تر می‌شود که می‌بینیم به رغم وقوع سیلاب‌های گسترده در چند استان، جامعه دانشگاهی در این استان‌ها هیچ موضع گیری نداشته و چه بسا منتظر شنیدن پاسخ این سوال است که آیا تعطیلات نوروزی پایان یافته یا سیلاب و بحران‌ها موجب شده تعطیلات دانشگاه‌ها تمدید شود؟!

وضعیت قابل تامل و حتی تاثر برانگیز که موجب شده نهایت کارکرد دانشگاه‌ها در بحران‌هایی وسیع مانند سیلاب اخیر، گشودن در سالن‌های ورزشی و اجازه اسکان سیل زدگان و خسارت دیدگان در امکان دانشگاهی باشد. نقشی بسیار جزیی و حاشیه‌ای که آن هم دستوری به دانشگاه‌ها سپرده می‌شود نه از سر اختیار و درک مسئولیت در مواقع بحرانی، که اگر این گونه بود، نقش آفرینی دانشگاه‌ها در عرصه‌های تصمیم گیری و تصمیم سازی بیشتر مورد نیاز بود تا اسکان!


💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
منبع: کانال تلگرامی مصطفی ملکیان/
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
سند آپارتایدی پذیرش دانشجوی دوره دکتری تخصصی در وزارت علوم

مجتبی عمادی
@EmadibaygiGleam
🌟آپارتاید یا جدانژادی واژه‌ای به زبان آفریکانس (Afrikaans) است که از نظر لغوی به معنای مجزا و جدا نگهداشتن است و در واقع به معنای سیستمی از تبعیض نژادی، مذهبی و قومی و جداسازی اجتماعی می‌باشد که در آفریقای جنوبی علیه سیاه‌پوستان و به نفع اقلیت سفیدپوست و نژادپرست این کشور که عمدتاً مهاجران اروپایی بودند، اعمال می‌شد (https://www.nima.today/آپارتاید-چیست/). چنین نظامی غالبا با جداسازی فیزیکی و سرزمینی نژاد‌ها و محروم ساختن برخی از نژاد‌ها از منافع و خدمات عمومی مورد شناسایی قرار می‌گیرد.
🌟در ماده2 کنوانسیون بین المللی منع و مجازات جرم آپارتاید (نژاد پرستی)، «جرم آپارتاید» به گونه‌ای خاص و به این شرح تعریف شده است (http://pajoohe.ir/آپارتاید--Apartheid__a-38947.aspx): «از نظر این کنوانسیون، عبارت «جنایت آپارتاید» که شامل سیاست‌ها و اعمال مشابه جدایی نژادی و تبعیض نژادی است -نظیر آنچه در آفریقای جنوبی اعمال می‌شود- عبارت است از: اعمال غیر انسانی زیر که به منظور استقرار و حفظ سلطه یک گروه نژادی علیه گروه‌های نژادی دیگر صورت می‌گیرد و به طور سیستماتیک آن‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد. اعمال مزبور عبارتند از:
الف ـ انکار حق حیات و آزادی شخصی عضو یا اعضای یک گروه یا گروهها از طریق:
1ـ قتل اعضای یک گروه یا گروه‌های نژادی؛
2ـ اعمال آزار بدنی و روحی بر اعضای یک گروه یا گروه‌های نژادی، نقض آزادی و کرامت آن‌ها و اعمال شکنجه و رفتار‌های ظالمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز نسبت به آن‌ها؛
3ـ توقیف خودسرانه یا زندانی کردن غیر قانونی اعضای یک گروه یا گروه‌های نژادی؛
ب ـ تحمیل عمدی وضعیت و شرایط خاص زندگی بر یک گروه یا گروه‌های نژادی به منظور از بین بردن تمام یا بخشی از آنها؛
ج ـ هر گونه اقدام قانونگذاری یا اقدامات دیگر به منظور ممانعت از شرکت یک گروه یا گروه‌های نژادی در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور و ایجاد عمدی شرایطی که مانع رشد گروه‌های نژادی می‌گردد، به ویژه با انکار حقوق و آزادی‌های اساسی آن‌ها نظیر حق کار، حق داشتن اتحادیه، حق آموزش، حق ترک کشور و بازگشت به آن، حق تابعیت، حق آزادی رفت و آمد و انتخاب محل اقامت، حق آزادی عقیده و بیان و حق آزادی اجتماعات.
د ـ هر گونه اقدام و از جمله اقدام قانون گذاری که به منظور تقسیم مردم به مرزبندی‌های نژادی طراحی شده باشد و ایجاد محله‌ها و اماکن جدا‌گانه برای گروه‌های نژادی و ممانعت از ازدواج مختلط نژاد‌های مختلف و مصادره املاک گروه یا گروه‌های نژادی یا اعضای یک گروه؛
ه ـ استثمار و بهره‌کشی از کار اعضای یک گروه یا گروه‌های نژادی و یا واداشتن آن‌ها به کار اجباری؛
و ـ تعقیب سازمانها و اشخاص و محروم کردن آن‌ها از حقوق و آزادی‌هایشان به خاطر مخالفت با آپارتاید.
🌟اصول ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۹، ۲۸، ۴۳، ۵۶، قانون اساسی (https://rc.majlis.ir/fa/content/iran_constitution) کشورمان به صراحت بر حق و عدل، نفی هر گونه‏ استبداد و خودکامگی‏ و انحصارطلبی‏، رفع تبعیضات‏ ناروا و ایجاد امکانات‏ عادلانه‏ برای‏ همه‏ در تمام‏
زمینه‏ های‏ مادی‏ و معنوی‏، مبتنی بودن کلیه قوانین و مقررات بر موازین اسلامی، تساوی حقوق آحاد ملت، امکان‏ اشتغال‏ به‏ کار و شرایط
مساوی‏ برای‏ احراز مشاغل برای همه افراد، ‏ تأمین‏ استقلال‏ اقتصادی‏ جامعه‏ و ریشه‏ کن‏ کردن‏ فقر و
محرومیت‏ و برآوردن‏ نیازهای‏ انسان‏ در جریان‏ رشد با حفظ آزادی‏ او، حاکم بودن انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش و عدم قرار گرفتن این حق در خدمت منافع افراد یا گروههای خاص تاکید دارد.
🌟چند روز قبل، وزارت علوم سندی را با امضای وزیر علوم با عنوان "راه اندازی و ارزشیابی دوره های دکتری تخصصی" (پیوست در ادامه متن) به دانشگاهها ابلاغ نمود که در ظاهر امر حکایت از عزم وزارت علوم در سامان دهی دوره های دکتری با تاکید ویژه بر اشتغال زایی پذیرش شوندگان در آن دوره ها را داشت؛ چه عالی! اما بندهایی از آن که نقشی وتویی در راه اندازی دوره های دکتری داشت (بندهای ۲ و ۴ ماده ۳ و بندهای یک و دو ماده ۴)، حکایت از ایجاد نظامی آپارتایدی در راه اندازی دوره های دکتری تخصصی داشت که در تضاد کامل با اصول ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۹، ۲۸، ۴۳، ۵۶، قانون اساسی است. بیایید به جای گروه یا گروههای نژادی خاص در  ماده 2 کنوانسیون بین المللی منع و مجازات جرم آپارتاید، دانشگاههای سطح دو و سه را قرار دهید. به راحتی به عمق فاجعه پی می برید.
🌟سوال های جدی که در زمینه این سند آپارتایدی مطرح است به شرح زیر است:
۱- به هزینه کرد نامتقارن و ناعادلانه از بیت المال در طی سال های متمادی، دانشگاههای کلان شهر ها رشد و پیشرفت بیشتری از دانشگاههای استانهای کمتر
ار داشته اند. نظام سطح بندی دانشگاهها در وزارت علوم بدون در نظر گرفتن چنین موضوع

برجسته ای رخ داده است. لذا، پیوند زدن راه اندازی دوره دکتری با نظام سطح بندی ناعادلانه وزارت علوم به شدت آپارتایدی است.
۲-در سند مذکور هیچ اشاره ای به اسناد پشتیبان نشده است. لازم است وزیر محترم به معاون محترم آموزشی خود دستور فرمایند تا این اسناد را در اختیار دانشگاهیان قرار دهد. اولین و مهمترین سند آن است که برای چه رشته هایی، در چه دانشگاههایی و چه کشورهایی چنین شرایطی را برای راه اندازی دوره دکتری قائل شده اند (به تفکیک و دقیق). دومین سند آن است که چه کسانی از چه دانشگاههایی و با چه تخصص و مرتبه علمی چنین سندی را تهیه، تصویب و جهت ابلاغ به وزیر علوم ارائه نموده اند.
۳- کاملا مشخص و واضح است که هر چه دانشگاهی قدیمی تر باشد و بهره مندتر، استاد تمام بیشتری خواهد داشت که البته با آیین نامه های متفاوت و سهل گیرانه تر مورد ارزیابی جهت ارتقاء قرار گرفته اند. منوط کردن راه اندازی دوره با حداقل یک استاد تمام به آن معناست که دوره ها در دانشگاههای به اصطلاح سطح یک متمرکز شود؛ به خصوص بند اول ماده ۴ که استقلال کامل را به این دانشگاهها می دهد. لطفا دوباره به  ماده 2 کنوانسیون بین المللی منع و مجازات جرم آپارتاید، نگاهی بیندازید.
۴-در آیین نامه جاری ارتقاء سه شرط وتویی برای استاد تمام شدن قائل شده است: راهنمایی رساله سه دانشجوی دکتری یا انجام یک طرح ملی یا تصنیف یک کتاب. در حوزه تخصصی بنده (ژنتیک مولکولی)، پژوهش ضروری است و دانشجویان دکتری و پژوهشگران پسادکتری پیشران و انجام دهنده پژوهش هستند. طبق این آیین نامه در گروه ژنتیک دانشگاه شهرکرد با حضور ۸ متخصص و دارا بودن سه دانشیار و پنج استادیار نمی توان دوره دکتری راه اندازی نمود! بله، می دانم؛ طرح ملی و تصنیف کتاب. اگر شما می دانید چند طرح ملی در سال در کشور و با چه بودجه ای و توسط چه کسانی به انجام رسیده یا می رسد، بنده نیز اطلاع دارم (لزوم راه اندازی سامپک)! تصنیف کتاب نیز در حوزه تخصصی به پژوهش نیاز دارد که پیشران آن دانشجویان دکتری هستند!
۵-در شرایطی که حوزه آموزش عالی با چالش های جدی تری رو به رو است که به شدت نیازمند توجه و مرتفع شدن هستند، ارائه چنین سند تبعیض آمیزی که با موازین اسلامی و اصول قانون اساسی در تضاد است، کاملا تعجب برانگیز است. اجازه بدهید به تعدادی از این چالش ها اشاره نمایم: الف) ناهمسانی حقوق و مزایای اعضای هیئت علمی در وزارت علوم و بهداشت برای سالیان متمادی؛ب) ناهمسانی در بودجه های پژوهشی دو وزارت علوم و بهداشت؛ ج) انحصارگرایی؛ د) از هم گسیختگی آموزش عالی. البته بدون اشاره بنده مشخص است که دست برتر را در استفاده از منابع محدود کدام وزارتخانه داشته است. بله، درست حدس زدید: وزارت بهداشت.
۶-از دانشگاه انتظار می رود آنچه را که در حوزه اقتصاد آموزش می دهد، خود در ابتدا به کار بندد. در صورت عدم ابطال این سند، توسعه نامتوازن که سال ها گربیان کشور را گرفته است، به نابرابری شدید منجر خواهد شد. به عنوان فقط یک اشاره، اعضای هیئت علمی دانشگاههای به اصطلاح سطح دو و سه تمایل شدیدی به انتقال به دانشگاههای به اصطلاح سطح یک را خواهند داشت.

🌟در مجموع، بنده به عنوان یک دانشگاهی ابطال این سند آپارتایدی را خواستارم. بعلاوه، دانشگاه بایستی مظهر شفافیت و استفاده از فناوری های نوین باشد. به جای تمرکز در تهران و کلان شهرها، روند تصویب اسناد را در وزارت علوم ملی و شفاف کنید.
@EmadibaygiGleam
4_5868323978140976789.pdf
752.2 KB
سند راه اندازی و ارزشیابی دوره دکتری تخصصی وزارت علوم
🔻 دکتر محمود سریع القلم
🔻 اختلال ارتباطی بین مراکز دانشگاهی و اجرایی

🔹 ما الان در جایگاهی در این کشور هستیم که خیلی ها با هم حرف نمی زنند؛ به این دلیل که می گویند ما با جهان بینی شما مشکل داریم. چون شما با من متفاوت هستید من با شما حرف نمی زنم. در جلسات کسانی را دعوت می کنیم که مثل خود ما فکر می کنند. این که دیگر جلسه نشد.

🔹 ما دانشگاه های زیادی در کشور داریم که کسانی را برای تدریس دعوت می کنند که مثل مسئولین همان دانشگاه فکر می کنند. من نمی دانم این حرف ها را کجا باید گفت؟ در کدام همایش باید گفت؟ به کی باید گفت؟ نمایده مجلسی با من تماس گرفت و گفت می خواهم شما را ببینم. گفتم اصلا مجلس کجا هست؟ نشانی مجلس را بفرمایید، می آیم پیش شما. چون تا کنون مجلس نیامده و نمی دانم کجاست.

🔹 من ۲۵ سال است در دانشگاه کار می کنم، یک بار مجلس سراغ من یا همکاران من نیامده است، اصلا مجلس با ما چکار دارد؟ شما این را مقایسه کنید با ترکیه، اصلا آمریکا و آلمان را بگذاریم کنار. در ترکیه، یک پای دانشگاهیان در مجلس ترکیه است و پای دیگر در دانشگاه. مرتب همدیگر را می بینند. هم برای دانشگاهی خوب است و هم برای نماینده مجلس، ... وزارت خارجه ما یک مرکز تحقیقاتی دارد که من ۱۶ سال است آنجا نرفته ام؛ اصلا ما با هم ارتباط نداریم؛ نه من و نه همکاران من. بخش های تصمیم گیری، اجرایی و دانشگاهی همدیگر را قبول ندارند. این که دیگر ربطی به صهیونیسم ندارد. این فرهنگ من و شماست. ما نمی توانیم با هم صحبت کنیم. تعامل باعث تعدیل می شود. حتی کسانی که در حوزه سیاست هستند از طریق تریبون با هم صحبت می کنند. یک نفر در تریبون چیزی می گوید و منظورش فلانی است. این بدین معناست که اینها با هم جلسه ندارند. ایا شما دیده اید که در مالزی وزیر خارجه چیزی در پشت تریبون بگوید و منظورش نخست وزیر باشد. چه بسا من دانشگاهی در اشتباهم و با تعامل متوجه آن می شوم. مراکز تحقیقاتی، دانشگاهی، اجرایی فقط دنبال افرادی نباشند که مثل خودشان فکر می کنند.

💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻نقد یادداشتی با عنوان «سند آپارتایدی پذیرش دانشجوی دوره دکتری تخصصی در وزارت علوم»
🔻وحید احسانی

🔹 دست‌اندرکاران محترم پویش ملّی دوباره دانشگاه، ضمن قدردانی از زحمات ارزشمند شما، خواهشمندم نقد اینجانب بر یادداشتی با عنوان «سند آپارتایدی پذیرش دانشجوی دوره دکتری تخصصی در وزارت علوم» را که اخیراً در کانال پویش بازنشر داده‌اید، منتشر بفرمایید. امید است شکل‌گیری و تداوم چنین گفتگوهایی، به «بهبود کیفیت و کارآمدی» نظام آموزش عالی کمک کند.

🔹 پیش از هر چیز، لازم می دانم به نگارندۀ متن مورد نظر عرض ادب و احترام داشته و از ایشان سپاسگزاری کنم، چرا که بر خلاف اکثریت دانشگاهیان که «فرهنگ سکوت [1]» اختیار کرده‌اند (یعنی گلایه‌های خود را فقط در گفتگوهای خصوصی و روزمره مطرح می‌کنند)، نقدی که به نظرشان رسیده است را در فضای عمومی منتشر کرده‌اند.

🔹 با احترام به دیدگاه نگارنده، به نظرم دیدگاهی که در این متن نسبت به «دانشجوی دکتری»، «دورۀ دکتری»، «برگزاری دوره‌های تحصیلات تکمیلی» و امثال آن وجود دارد، دیدگاه صحیح و فایده‌بخشی نیست. اگر چه متأسّفانه، جامعۀ ما یک جامعۀ «پرتبعیض» بوده و همان‌طور که ایشان اشاره فرموده‌اند، این تبعیض‌ها، فضای آموزش عالی و دانشگاه‌ها را نیز شامل می‌شود، امّا در متن به گونه‌ای در خصوص مقوله‌های مذکور صحبت شده‌است که گویی «امتیاز برگزاری دورۀ دکتری»، چیزی از جنس «یارانه»، «جیرۀ غذایی» و «خدمات عمومی» است که باید به صورت یکسان میان همگان تقسیم شود. بر خلاف دیدگاه متن مورد نظر، در تمام دنیا تفاوت مشهود و بارزی میان تعداد دانشجویان دکتری، تعداد دوره‌های پسادکتری و امکانات دانشگاه‌های مختلف دیده می‌شود و هیچ کس آن را به «آپارتاید» تشبیه نمی‌کند. آیا وضعیّت دانشگاه‌هایی مانند هاروارد، ام‌آی‌تی، آکسفورد و کمبریج از این لحاظ، با سایر دانشگاه‌های آمریکا و انگلیس یکسان است؟ آیا این اختلاف به مثابه یک تبعیض ناعادلانه است که باید با آن مقابله شود؟

🔹 متأسفانه، طی دوران نامبارکی، تعداد دوره‌های دکتری و دانشجویان دکترا به شدّت و به صورت بی‌حساب‌وکتاب افزایش یافت، به گروه‌هایی که حتّی یک استاد تمام ندارند اجازه داده شد دورۀ دکتری برگزار کنند و حتّی به استادیاران تازه‌کار نیز راهنمایی دانشجوی دکتری سپرده شد. به هر حال، این روند باید اصلاح شود و طبیعی است که در این صورت، دانشگاه‌های قدیمی‌تر، بزرگ‌تر و مرکزی‌تر (منظور دانشگاه‌های شهرهای بزرگتر است)، به حق، برای برگزاری دورۀ دکتری شانس بیشتری خواهندداشت. به نظرم، این تصمیم (فارغ از جزئیات آن) در راستای منافع بلند مدّت ملّی است و نباید از زاویۀ عینک «منافع کوتاه مدّت صنفی» به آن نگاه کنیم.

🔹 راستش برایم عجیب است که چرا پیش از این کسی در نقد متن مورد نظر مطلبی ننوشته بود (خودم با تأخیر آن را دیدم). این نوع نگاه مرا به یاد معضلی می‌اندازد که در متنی با عنوان «معضل مطالبات کوچک!» (منتشر شده در سایت و کانال تلگرامی «صدانت» [2]) به تشریح آن پرداخته‌ام. از علاقه‌مندان به موضوع نوشتار حاضر دعوت می‌کنم آن متن را نیز ملاحظه بفرمایند.

🔹 به امید ایرانی آباد

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
زیرنویس‌ها:
[1] اصطلاحی که «پائولو فریره» به کار برده است.
[2] دسترسی از طریق تلگرام: https://telegram.me/notesofvahidehsani/90 و از طریق سایت صدانت:
https://3danet.ir/معضل-مطالبات-کوچک/
نادانشجویان در خَلق نااستادان سهیم‌اند

دکتر محمد فاضلی
پایگاه خبری رب 18 اردیبهشت 98

عبدالحسین آذرنگ کتابی دارد با عنوان «استادان و نااستادانم» که خودزندگینامه سلوک علمی اوست و می‌کوشد تا مرز میان استادی و نااستادی را مشخص کند و خواندنش لطف بسیار دارد. او در مقایسه جوّ دانشجویی پرشور دانشگاه معتبر شیراز و دانشگاه تازه‌تأسیس اصفهان در میانه دهه ۱۳۴۰ به نکته‌ای بسیار بدیع اشاره می‌کند و می‌نویسد: «اکثریت دانشجویان این دانشکده را معلمان و دبیران آموزش‌وپرورش و کارمندان دولت تشکیل می‌دادند که مدرک کارشناسی را برای ارتقاهای اداری‌شان لازم داشتند. … وقتی عصرها در راهروهای شلوغ دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان از میان کارمندان دانشجوشده می‌گذشتم و دو فضای متفاوت را با هم مقایسه می‌کردم، تازه می‌فهمیدم که تأثیر دانشجویان و ترکیب آن‌ها بر استادان شاید دست کمی از تأثیر استادان بر دانشجویان نداشته باشد. تأثیر نادانشجویی بر نااستادی، کم ازتأثیر نااستادی بر نادانشجویی نیست.» (ص. ۴۶)

استادی خصیصه‌ای نیست که یک بار در معلمان دانشگاه پدید آید و مستدام بماند. استادانی با انگیزه‌های فراوان، خوب‌ درس‌خوانده و با انگیزه اثربخشی وارد دانشگاه شده‌اند و دست آخر بر اثر رویه‌های آکادمیک و تعامل با دانشجویان بی‌انگیزه، ساکت و بدون پرسشگری، به تدریج به «مردار دانشگاهی» بدل شده‌اند. همان‌گونه که جامعه فاقد ظرفیت و امکان پرسشگری، صاحبان قدرت را در نخوت سیاسی و مرگ فکری غرق می‌کند، دانشجوی ناپرسشگر و بی‌انگیزه استادان را به نااستادان بدل می‌سازد.

اگر کارمندان دانشجو‌شده دهه ۱۳۴۰ با آن تعداد اندک پذیرش دانشجو در آن زمان، نادانشجویانی بودند که نااستادی را برمی‌انگیختند، نظام دانشگاهی در ایران دو سه دهه اخیر شاهد سیلی از نادانشجویان بوده است. دانشگاه‌ها – چنان که آذرنگ ذکر می‌کند – از قبل انقلاب جایی برای نادانشجویان و کارمندهای نیازمند ارتقا بودند، اما در سال‌های بعد از انقلاب، ابتدا دانشگاه آزاد، بعد مجموعه دانشگاه‌های دولتی و پس از آن یک دو جین دانشگاه‌های مختلف و از جمله دانشگاه‌های وابسته به دستگاه‌های دولتی، پذیرای سیلی از کارمندان دانشجوشده بودند. دانشگاه قرار نبود علمی به ایشان بیفزاید که از مسیر کاربست آن علم و دانش ارتقا یابند یا به‌واسطه افزایش عملکردشان مستحق ارتقا شوند. قاعده ارتقای اداری آن بود که هر مدرک بالاتر، حقوق و مزایای بیشتر به همراه داشت.


نااستادان در دانشگاه‌های کشور – و تقریباً در عمده دانشگاه‌های دنیا – تعداد بیشتر و غلبه کمّی دارند. ورود فزاینده نادانشجویان نیز به تدریج فضای دانشگاهی را به سمت رخوت بیشتر برد. نادانشجویان به‌واسطه مشغله‌های کاری، غیبت از کلاس‌ها، فشار بر اساتید برای کاستن از کیفیت و دشواری دروس، و دست آخر متمسک شدن به لطایف‌الحیل برای دور زدن قواعد دانشگاهی و کسب نمره، روح دانشگاهی را تحت فشار قرار دادند.

دانشگاه در کنار همه مصائبش، از جمله این واقعیت که راه‌های ورود نااستادان به آن از گذشته هموارتر شده بود، به معضل کارمندان دانشجو‌شده نیز گرفتار آمده بود و ایشان عمدتاً هیچ انگیزه‌ای برای رعایت نظم دانشگاهی، روح علمی، پرسشگری و مطالبه‌کردن دانش نداشته و ندارند. این فرایند سبب شده نااستادان نااستادتر، و استادان پیشین نیز به نااستادی متمایل‌تر شوند. استاد به تدریج به آب راکدی بدل می‌شود که سنگ‌پرانی هیچ کودک پرشوری یا شنای هیچ مرغابی‌ای آرامش آب را به هم نمی‌زند و به این ترتیب استاد و دانشجو در فرایند قتل انگیزه‌ها و روح علمی یکدیگر مشارکت می‌جویند و نوعی مقاتله شکل می‌گیرد.

انصاف باید داشت که این تأثیر و تأثر نااستادان و نادانشجویان و پدیدارشدن چرخه‌ای بدشگون از کشتن روح علمی متقابل، فقط محصول کارمندان دانشجوشده نیست. آموزش عالی توده‌ای در کنار جامعه‌ای انباشته از بیکاری که تحصیلات آکادمیک در آن تا اندازه زیادی گزینشی ناگزیر است، سیلی از دانشجویان را راهی کلاس‌های درس می‌کند که با وصف نادانشجو بیشتر سازگارند. این گروه نیز به سهم خود در خلق نااستادی سهیم‌اند.

ترکیبی از خصایص نظام اداری در ایران که ارتقای شغلی در آن تابع سازوکارهای شایسته‌گزین نیست و مدارک تحصیلی را بیش از اندازه ارج می‌نهد، ضعف بخش خصوصی که به عوض مدارک تحصیلی، کارآمدی‌ها را معیار ارتقا قرار دهد، آموزش عالی توده‌ای، تأمین مالی نامناسب دانشگاه و روی آوردن آن به تأمین مالی از طریق مدرک‌فروشی، چرخه‌ای از اثر متقابل نااستادان و نادانشجویان را تقویت کرده که هر دو فعالانه به کشتن انگیزه‌ها و روح دانشگاهی در یکدیگر مشغول‌اند.


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
دل نوشته یکی از مخاطبان بزرگوار پویش ملی دوباره دانشگاه
دوستان عزیز! نادانشجویان پول ندارند!
من یک نادانشجو هستم. درس‌هایم را برای نمره گرفتن میخوانم. ادای آدم‌های تحصیلکرده سرش بشو را درمیاورم. بلدم مقاله‌هایم را چگونه تنظیم کنم که عالمانه به نظر بیاید بی آنکه واقعا اندیشه درستی پشتش باشد. بلدم چگونه بدزدم که توسعه و ترویج به نظر برسد. بلدم چگونه الکی بکوبم و الکی تعریف کنم. زمانی هم بود که من واقعا دانشجو بودم‌! اما نگاه کن: کتابخانه‌ها منابعی سرتاسر قدیمی دارند. برای خرید یک کتاب از آمازون باید ان تومان به واسطه بِسُرفی. کار پاره وقتت را که هیچ وقت تو را از جیب کوچک پدرت بی‌نیاز نکرده، باید دو دستی بچسبی اما ناامیدی از آینده می‌گوید بی خیالش شو. پول خرید کتاب‌های پشت ویترین را نداری. روابط شخصیت را یکی پس از دیگری بر هم میزنی. ارائه‌هایت پر اشتباه می‌شوند. گاهی از استرس تب می‌کنی. این تازه منم که دانش‌آموز خوبی بودم و مشکلی در روش تحقیق، تحلیل و همینطور خواندن متون انگلیسی نداشتم. حسابش را بکن چه نادانشجویانی که همین‌ها را هم درست و حسابی بلد نیستند. قبول دارم که هرچقدر هم بدبخت باشی میتوان با تکیه بر امکانات موجود زیرکانه راهی پیدا کرد و نادانشجو نشد یا نادانشجو نماند، اما میدانی چیست، "فقر" احمق می‌کند. فقر نادانشجو می‌کند. دانشجویی در بعضی از رشته‌ها بیشتر از چیزی که فکر میکنی خرج دارد، اگر قرار باشد صرفاً دنباله رو نباشی.
رفع تبعیض و عدالت محوری: پاسخ به نقد وحید احسانی

مجتبی عمادی

آیا "امتیاز برگزاری دوره دکترای تخصصی چیزی از جنس یارانه، جیره غذایی و خدمات عمومی است که باید به صورت یکسان میان همگان تقسیم شود؟" آیا بنده طرفدار رشد و گسترش دوره های دکترای تخصصی هستم؟ و آیا آنچه نوشته بودم "از زوایه عینک منافع کوتاه مدت صنفی" و "معضل مطالبات کوچک" بود؟
۱- عدالت و برابری با یکدیگر متفاوتند؛ به همانگونه که افراد مختلف به علت ژنتیک و محیط مختلف، استعدادهای مختلفی دارند و نمی توان با آنها یکسان رفتار نمود؛ اما می توان عادلانه رفتار نمود؛ در سطح سرزمینی نیز، آمایش سرزمین به معنای عدالت سرزمینی است: متناسب با فرصت ها، تهدیدها، توانمندی ها و ضعف های موجود در آن ناحیه، برنامه های رشد، پیشرفت و توسعه (رپت) را نوشتن و اجرا نمودن.
۲- عمده دانشگاههای تهران و کلان شهرهایی چون مشهد، شیراز، اصفهان و تبریز از ابتدای تاسیس تاکنون به صورت کاملا تبیعیض آمیز و ناعادلانه و مبتنی بر بودجه و حمایت های دولتی مسیر رپت خود را طی نموده اند. آقای دکتر وحید احسانی در نقد خود به دانشگاههای مطرح آمریکا و انگلستان چون هاروارد و کمبریج اشاره نموده اند و به نوعی آنها را معادل با برخی دانشگاههای کلان شهرهای ایران دانسته اند. به نظرم این مقایسه، صحیح نیست. اول آنکه به نظرم فلسفه و هدف دانشگاههای آمریکا و انگلستان و لذا استراتژی های آنها که متاثر از انقلاب های اول تا چهارم صنعتی است، با ایران که تاثیرپذیری متفاوتی از آن انقلاب ها داشته است؛ قابل قیاس نیست. دوم آنکه به نظرم و براساس الگوی اقتصادی آن کشورها بعید است که آنها از حمایت های تبعیض آمیز و ناعادلانه حکومت مرکزی خود برای سالیان متمادی برخوردار بوده باشند و بعلاوه قدرت سیاستگزاری و اعمال آن را بر سایر دانشگاههای مملکت خود داشته باشند. سوم آنکه بودجه های پژوهشی مملکتمان-ایران- به صورت کاملا ناشفاف و قطعا ناعادلانه میان اعضای هیات علمی دانشگاهها توزیع می شود. نمی دانم با دانشگاهیانی که در حوزه علوم تجربی هر هفته یک مقاله می دهند آشنایی دارید یا خیر؟ آیا می دانید که طرح های پژوهشی ملی کشور را چه کسانی می گیرند و چه بروندادهایی دارد؟ این مورد اخیر را که بنده هیچ خبری از آن ندارم. قطعا آگاهید که تشویق و اعطای جایزه به اعضای هیئت علمی و سطح بندی دانشگاهها توسط وزارت علوم به طور عمده مبتنی بر پژوهش است و پژوهش به خصوص در حوزه علوم تجربی هزینه بر است. فقط به عنوان یک نتیجه ساده به برندگان جوایز پژوهشی کشور نگاهی بیندازید. بنده برای حل شدن این چالش، سامانه "سامپک" را پیشنهاد نموده ام که نوشتارهای آن در وب سایت شخصی به آدرس (gleam.ir) و کانال (EmadibaygiGleam@) موجود است. سامپک موجد شفافیت است و لذا به عدالت پژوهشی خواهد انجامید.
۳- آیا نگارنده این سطور به رشد قارچ گونه دوره های دکترای تخصصی باور دارد؟ به طور قاطع خیر. بنده پذیرش شده دوره دوم دکتری تخصصی ژنتیک مولکولی در کشور در سال ۱۳۸۲ بودم و به چشم خود تبعات منفی رشد قارچ گونه را از سال های پس از آن در کشور و همان حوزه تخصصی علوم پایه به عینه دیده ام. نوشتارم در این خصوص نیز در وبسایتم و کانالم موجود است. اما سوال اصلی آن است که آیا راه حل این معضل، محروم نمودن دانشگاههای استانهای کمتر برخوردار از داشتن دوره های دکترای تخصصی و تمرکز آن در کلان شهرها است؟ معتقدم همانند بهای بنزین و اصلاح اجتناب ناپذیر آن که با رشته ای به هم پیوسته از مشکلات اقتصادی و اصلاح آنها رو به روست؛ اصلاح دوره های دکتری نیز به رشته ای به هم پیوسته از مشکلات علی و بنیادین نظام آموزش عالی در کشور متصل است که بدون اصلاح آنها و صرفا معلول را هدف گرفتن به همین آیین نامه آپارتایدی پذیرش دانشجویان دوره دکترای تخصصی منجر می شود. بعلاوه، قویا معتقدم که اجرای این آیین نامه به تمرکزگرایی بیشتر در کشور منجر می گردد که به شدت ضد توسعه است.
۴- آیا استادیاران بایستی از راهنمایی دانشجویان دکترای تخصصی منع شوند؟ به همان دانشگاههای آمریکا و انگلستان لطفا توجه کنید. به عنوان فقط یک نمونه کریستوفر ویلمر (https://www.engineering.pitt.edu/ChristopherWilmer/) در ۲۶ آپریل نخستین دانشجوی دکترای تخصصی خود( (Dr. Jenna Gustafson) را دانش آموخته نمود.
۴- با توجه به آنچه ذکر شد، نوشتار "سند آپارتایدی پذیرش دانشجوی دکتری تخصصی در وزارت علوم" از دسته "معضل مطالبات کوچک" یا چنانکه در "صدانت" نوشته اید مطالبات "بسیار سخیف" که ناشی از جهل مطالبه در "سطح عملیاتی" باشد نیست؛ بلکه در ادامه نوشتارهایی است که در وب سایت و کانال گلیم و همچنین کانال "دوباره دانشگاه" مرتبط با چالش های حوزه آموزش عالی در کشور با نام مجتبی عمادی یا مجتبی عمادی باقی که صحیح آن مجتبی عمادی بایگی است، منتشر شده است.
@EmadibaygiGleam
🔻 کنشگر باشیم یا محتاط؟
🔻 دکتر نعمت الله فاضلی

🔹از درو و دیوار دانشگاه می بارد که «احتیاط کن» و از هرگونه درگیری جدی با دانش، دانشگاه و جامعه بپرهیز. تراژدی این است که شعار احتیاط کن تا خوشبخت شوی، زمانی غلبه یافته است که جامعه به کنشگری ما دانشگاهیان محتاج است. جامعه در این موقعیت بحرانی اش بیش از هر زمان دیگری ما استادان را نیاز دارد که کنشگری کنیم، تن به ریسک دهیم، درباره جامعه، مدیریت، سازمان، جنگ، صلح، خشونت، و زندگی انسان ها سخن بگوییم.

🔹در چند ماه گذشته به استان های مختلف سفر کردم (سنندج، تبریز، کاشان، اراک، سمنان، مشهد، یزد، زنجان، قشم، اصفهان) و در دانشگاه های متعدد درباره دانشگاه و موقعیت و مسولیت آن در شرایط کنونی سخنرانی های متعدد ارائه کردم. در این سفرها اغلب مدیران بویژه شهرداران و شوراهای شهر دعوت می کردند تا در خدمت آنها هم باشم. این سفرها تجربه یادگیری بزرگ و نوعی مطالعه میدانی نیز برای من بود. یکی از تجربه هایم این بود که استادان دانشگاه این نقد را به دستگاه ها اجرایی داشتند که سازمان ها، استادان دانشگاه را در فعالیت ها و برنامه های توسعه استان ها شریک نمی کنند و میدان مشارکت برای آنها بسیار کوچک و محدود است. همچنین مدیران هم نقد می کردند که استادان دانشگاه مسولیت پذیر نیستند، دانش مفید ندارند و خود را درگیر مسائل و چالش های استان ها نمی کنند.

🔹این دو موضوع عملا دو رویه یک سکه هستند. جامعه ایران نیازمند نقد است. استادان و سازمان هر دو دچار نوعی کرختی و ناکارآمدی و بحران فرسودگی و بی تفاوتی شده اند. به اعتقاد من هر دو گروه نقدهای شان درست است. نه میدان مشارکت برای استادان باز است و نه استادان آمادگی لازم برای مشارکت فعال و سازنده در برنامه های توسعه را دارند. در فرهنگ سازمانی حاکم بر سازمان های ایرانی شایسته سالاری و دانش محوری و عقلانیت حاکم نیست، و در فرهنگ استادی هم «فضای کنشگری» و مسوولیت پذیری از ارزش و جایگاه جدی برخوردار نیست. در این یادداشت نمی خواهم درباره فرهنگ سازمانی صحبت کنم زیرا خود موضوع مستقلی است. اجازه دهید تنها به فرهنگ استادی اشاره ای کنم.

🔹لازمه مداخله فعال استادان در روند توسعه جامعه، شکل گیری «فرهنگ کنشگری» در نهاد دانشگاه است. استادان دانشگاه به سازمان ها نه به عنوان فضایی برای ایجاد تغییر، ایفای مسوولیت، درگیری با جامعه، پرسشگری و گسترش گفتگو و نقادی بلکه به عنوان بازاری برای کسب و کار و نان در آوردن و حرفه ای گری نگاه می کنند. نتیجه این رویکرد، شکل گیری نوعی بدبینی عمیق میان مدیران اجرایی به استادان دانشگاه شده است. آنها صراحتا می گویند استادان دانشگاه سازمان ها را صرفا کیسه پول می بینند و عملا سازمان ها از طرح های تحقیقاتی استادان بهره ای نمی برند. در گفتگویی که با برخی مدیران داشتم و از تنگ نظری و نقدناپذیری سازمان ها صحبت کردم، گفتند درست است که سازمان ها ناکارامدند و دانش محور نیستند اما استادان کدام نقد را کرده اند که ما نپذیرفته ایم و چرا صرفا اتهام های کلی زده می شود و در عمل نقدهای استادان در طرح ها و گزارش های شان بیان نمی شود؟(ادامه)👇👇👇 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
(ادامه)👇👇👇
🔹در مقابل استادان دانشگاه از این صحبت می کردند که اگر نقدهای جدی ارائه کنیم گوش شنوایی نیست و ضمنا همکاری با این سازمان ها هم قطع می شود. ضمن این که در کل، استادان براین باور هستند که سازمان ها برای نقد شدن طرح پژوهشی و مشارکت ما استادان را طلب نمی کنند. آنچه آشکار است این است که گفتگویی سازنده میان استادان و سازمان ها وجود ندارد. استادان دانشگاه اگر بخواهند درگیر جامعه شوند باید با شهامت بیشتر و زبان روشن تری نقدهای شان را ارائه کنند. این بحث ابعاد بسیاری دارد و نمی توان آن را یکجا در این یادداشت بیان کرد. می توان انتظار داشت که استادان، بیشتر بر «اصل وظیفه گرایی» خود تکیه کنند و بر موانع و عوامل کنشگری فائق آیند. اما چنین نیست. براساس مشاهدات و تجربیاتم به این نتیجه رسیده ام که نوعی «فرهنگ احتیاط گری» در میان استادان عمیقا جای گرفته است. این فرهنگ مانع شکل گیری و گسترش «فرهنگ کنشگری» در میان آنها شده است. «فرهنگ احتیاط گری» در میان استادان ابعاد اخلاقی، عاطفی و شناختی دارد که نقد و ارزیابی آن نیازمند مطالعه ای مستقل است.

🔹مسئله اصلی این است که در «خرده فرهنگ استادی» موجود «اصل احتیاط گری» جای «اصل کنش گری» رواج یافته و این احتیاط گری بنیان های ارزشی و شناختی پیدا کرده است. ظاهر این «احتیاط گری» است که به لحاظ اخلاقی ما نباید در بحث های دانشگاهی تند روی کنیم و از فضای حاکم شالوده شکنی نماییم، زیرا موجب برهم خوردن نظم می شود. ضمنا ما در مقام استاد دانشگاه شایسته است همواره محتاط و دوراندیش باشیم؛ سخنان خود را سنجیده بیان کنیم؛ چنان سخن بگویم که موجب ازاردگی کسی نشویم. احتیاط گری نوعی «پارادایم فرهنگی» حاکم بر استادان ما شده است. این فرهنگ در همه ما کم و بیش رخنه کرده است. فرهنگ احتیاط گری ظاهرا حافظ منافع فردی ما هم هست. افراد احتیاط گر مورد توجه سازمان ها قرار می گیرند و به آنها منصب و مقام اداری می دهند. علاوه بر این، احتیاط گری نوعی جلوه و شخصیت اخلاقی هم پیدا کرده است. گویی آدم های احتیاط گر افرادی با شخصیت، دیندار و قابل اعتماد هستند.

🔹در مقابل احتیاط گری، «کنشگری » قرار دارد. استاد دانشگاه در ایران امروز خود را از کنشگری پرهیز می دارد. کنشگری یعنی قبول مسوولیت دربرابر مسائل و مصائب جمعی و اتخاذ موضع انتقادی و تلاش برای مواجهه با این مسائل. کنشگری دانشگاهی به معنای رفتار پارتیزانی نیست اما نوعی مواجهه فعالانه در برابر مسائل و حضور در حوزه عمومی دانش و دانشگاه است. بحرانی که امروز ما با آن در فرهنگ استادی مواجه هستیم سیطره احتیاط گری بر کنشگری است. باید با نقد این موقعیت تلاش کنیم تا کنشگری به صورت ارزش جمعی و مشترک درآید و پیامدهای ویرانگر احتیاط گری را نقد و بیان کنیم.

🔹«فرهنگ احتیاط گری» در نظام آموزشی ما عمیقا آموزش داده می شود. اما «فرهنگ کنشگری» کمترین امکان آموزش و یادگیری را ندارد. نان به نرخ روز خوردن و فرصت طلبی و رندی و زرنگی که از ویژگی های فرهنگ عمومی است، عمیقا در نظام و فرهنگ دانشگاهی ما رخنه کرده است و میدان را برای مسولیت پذیری و کنشگری بسته و تنگ ساخته است. استادان دانشگاه بجای این که الگوی کنشگری باشند سرمشق احتیاط گری شده اند. «بازاندیشی انتقادی در باره فرهنگ احتیاط گری» می تواند راهبردی برای گسترش کنشگری باشد. از اینرو، نقد احتیاط گری و مبانی ارزشی و اخلاقی و شناختی آن شکلی از کنشگری است. اگر نمی توانیم مسولیت مواجه و درگیری با مساله ای را در جامعه پذیرا باشیم، لااقل مسولیت نقد خود و فرهنگ احتیاط گری در دانشگاه ها را پذیرا شویم. آگاه باشیم که فرهنگ احتیاط گری حاکم چیزی جز سازوکار به انقیاد درآوردن و سرکوب کردن نهاد دانشگاه و خرد انتقادی نیست و بدانیم که شخصیت های محتاط لزوما دوراندیش و خیرخواه نیستند و در بسیاری مواقع فرصت طلبان و نان به نرخ روز خورهایی هستند که جامه استادی و وقار و متانت به تن کرده اند. آنها گرگ اند که در پوستین میش به نهاد دانشگاه هجوم آورده اند. این آدم های محتاط اغلب با زبانی آرام و چهره ای اخلاقی و صلح طلب خود را معرفی می کنند. آنها همه را به سکوت و پرهیز از نقد فرا می خوانند. آنها خود را دانشمند و اندیشمند می شناسند و موفقیت شان در کسب پُست های اداری و مقامات بروکراتیک را نتیجه شخصیت و اخلاق انسانی و هوشمندی و ذکاوت شان می دانند. مراقب باشیم این شخصیت های محتاط، تمام موفقیت های شان نه حاصل اخلاق گرایی بلکه حاصل احتیاط گری و پرهیز از گفتن سخن انتقادی و دوری از کنشگری شان است. اینها نه باهوش ترند و نه با اخلاق تر؛ بلکه آنها ارزش های سودجویانه و فرصت طلبانه شان را در قالب احتیاط گری چون ارزش، به دیگران معرفی کرده و می کنند.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻در پاسخ به جناب دکتر مجتبی عمادی عزیز
🔻وحید احسانی

1- از این که قابل دانسته و پاسخ دادید سپاسگزارم. پیش از هر چیز لازم می‌دانم در خصوص پاراگراف آخر یادداشت شما (مورد شمارۀ 4) عرض کنم که گویا از متن من سوء برداشت کرده‌اید؛ چنین جسارتی نکرده‌ام و اگر یادداشتم به صورت ناخواسته چنان پیامی را منتقل کرده است، بابت آن از شما عذر می‌خواهم.

2- پیش از نوشتن متن قبلی، کانال تلگرامی شما را دیده و متوجه شدم که بر خلاف اکثریت دانشگاهیان (شامل استاد و دانشجو) که «فرهنگ سکوت یا احتیاط گری» اختیار کرده‌اند، انسانی آزاده، دلسوز و کنشگر (به قول دکتر نعمت الله فاضلی) هستید. از این بابت دوباره به سهم خودم از شما سپاسگزاری می‌کنم.

3- دوباره بر تبعیض‌های موجود در فضای دانشگاهی کشور تأکید فرموده‌اید که من هم به آن اذعان کرده بودم. یعنی در این خصوص با هم اختلافی نداریم.

4- فرموده‌اید: «... وحید احسانی در نقد خود به دانشگاه‌های مطرح آمریکا و انگلستان چون هاروارد و کمبریج اشاره نموده‌اند و به نوعی آنها را معادل با برخی دانشگاه‌های کلان شهرهای ایران دانسته‌اند». مسلّما منظور من از اشاره به دانشگاه‌هایی مانند هاروارد و کمبریج، این نبوده‌است که آنها را با برخی دانشگاه‌های کلان شهرهای ایران معادل بدانم. دکتر رضا منصوری بارها اشاره کرده‌اند که: «دانشگاه صنعتی شریف، فقط یک کالج خوب است!». فکر می‌کنم منظورم مشخص بوده و نیازی به توضیح دوباره وجود ندارد.

5- به نظرم چیزی که می‌تواند این گفتگو را شفاف کند این است که شما راه حل پیشنهادی خودتان را ارائه دهید. به عبارت دیگر، حال که شما نیز مخالف «رشد قارچ گونۀ دوره‌های دکتری تخصصی» بوده امّا روش در پیش گرفته‌شده را «تبعیض‌آمیز» می‌دانید، به نظرتان برای کاستن از این رشد قارچ گونه چه کار باید کرد؟ روش مناسب‌تر برای کاستن از تعداد دانشجویان دکتری چیست؟ ضوابط مناسب برای صدور مجوز برگزاری دورۀ دکتری کدامند؟ آیا حال که از نگاه شما: «اصلاح دوره‌های دکتری نیز به رشته‌ای به هم پیوسته از مشکلات علی و بنیادین نظام آموزش عالی در کشور متصل است که بدون اصلاح آنها و صرفا معلول را هدف گرفتن به همین آیین‌نامه آپارتایدی پذیرش دانشجویان دوره دکترای تخصصی منجر می‌شود»، باید در عین مخالفت با رشد قارچ گونۀ دوره‌های دکتری تخصصی، با این معضل کنار آمده و بسوزیم و بسازیم؟ یا این که تعداد دوره‌های دکتری را با همین روش (یا چیزی مشابه آن) کاسته و رفع سایر ایرادها و تبعیض‌ها را نیز از طُرُقِ دیگری مطالبه کنیم؟

🔹از پروردگار مهربان برای شما و سایر دانشگاهیان دلسوز و کنشگر، تندرستی، نشاط، طول عمر با عزّت، توفیق روزافزون و فرجام نیک خواستارم.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah