پویش ملی دوباره دانشگاه
2.14K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
449 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
🔻 من از دانشگاه پول، شهرت و حیثیت اجتماعی می‌خواهم!

🔻 مصطفی ملکیان

گزینش و ویرایش: پویش ملی دوباره دانشگاه

🔹 نانوایی را در نظر بگیرید که در ذهن و ضمیر او این است که من نان می‌پزم تا به هرکه پول پرداخت آن را داشت، تحویل دهم. اگر این نانوا به این چشم به نانوایی نگاه کند، او به چشم یک شغل (Occupation) به آن نگاه کرده است. اما نانوای دیگری می‌گوید آیا جامعه می‌تواند نانش را از جای دیگری غیر از نانوایی تهیه کند؟ پس من نان می پزم تا یکی از نیازهای جامعه را برآورده کنم. البته ایده‌آل من این است که جامعه پول آن را پرداخت کند، اما اگر به کسی برخورد کردم که پول نداشت، نان را از او دریغ نمی کنم؛ چون از جای دیگری غیر از نانوایی نمی تواند نان تهیه کند. این دیدگاه حرفه ای است (professional). اولی نانوایی را به عنوان منفعت فردی و دومی به عنوان کارکرد اجتماعی می نگرد.

🔹 استاد دانشگاهی را در نظر بگیرید که می گوید هرکه پول پرداخت کند من به او فیزیک یاد می دهم. اما دیگری می گوید آیا جامعه به غیر از فیزیک دانان، می تواند نیاز خود به فیزیک را از جای دیگری تأمین کند؟ ... فرق است بین استادی که آمده است آنچه را که دارد به دانشگاه بدهد، و استادی که می خواهد آنچه را که ندارد از دانشگاه بگیرد. استادی پیش خود می گوید عمری زحمت کشیده‌ام، علمی، قدرت تفکری، فهمی و تجربه‌ای، حاصل کرده‌ام. حال آمده‌ام این چهارتا را در اختیار دانشگاه قرار دهم. البته ایده‌آل من آن است که دانشگاه پول آن را به من بپردازد. ولی استاد دانشگاه دوم می‌گوید من پول، شهرت و حیثیت اجتماعی ندارم و باید دانشگاه آنها را به من بدهد. استاد دانشگاهی که مثل کارمند اداری عمل می کند، استاد دانشگاه موفقی نیست. دانشگاه موظف است که نیاز جامعه به علم را برآورده کند؛ اگرچه در همه موارد پولی پرداخت نشود. متاسفانه این نوع نگاه در دانشگاه های ما وجود ندارد.

🔹 [بخش عمده این اتفاق به خاطر سیاست‌ها و خط‌‌مشی‌های نادرستی است که به دانشگاه‌ها و اساتید تحمیل شده است. نظام ارتقاء در آموزش عالی کشور به گونه ای تنظیم شده است که اساتید دانشگاه را از نگاه حرفه‌ای دور کرده و به سمت دیدگاه شغلی کشانده است؛ به گونه‌ای که بخش قابل توجهی از اساتید دانشگاه، کارکرد و رسالت اجتماعی خویش را کنار نهاده و فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و اجرایی خود را صرفاً بر اساس منافع شخصی و میزان امتیازآوری آنها تنظیم کرده‌اند.]

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻تفاوت عالم بودن و معلم بودن

🔻استاد مصطفی ملکیان (سخنرانى در افتتاح ميز مطالعات اجتماعى علم)
گزینش و ویرایش: پویش ملی دوباره دانشگاه

🔹دانشگاه وقتی دانشگاه است که آموزش، پرورش و پژوهش را با یکدیگر داشته باشند. از یک نکته نباید غفلت کرد که اگر استادی در پژوهش قوی است، معنایش این نیست که یک معلم قوی نیز هست. و اگر استادی معلمی قوی است، معنایش این نیست که در پژوهش نیز قوی است. این دو، دو شأن متفاوت است. من فراوان اساتیدی می‌شناسم که در پژوهش قوی هستند- به این تعبیر که دارای مقالاتی هستند- اما وقتی از شاگردانشان بپرسید، مشخص می‌شود که یک کلمه نمی‌توانند به شاگردانشان یاد بدهند. عالم بودن یک حرف است و معلم بودن یک حرف دیگر. البته که یک معلم خوب باید عالم باشد، اما لزوماً هر عالمی، معلم خوبی نیست. خیلی‌ها هستند که پژوهشگرند، عالمند، متفکرند اما قدرت القاء مطلب ندارند. بنابراین نباید حکم کل دانشگاه را به اجزای آن تسری داد. دانشگاه هم محل آموزش است و هم محل پژوهش، اما این بدان معنا نیست که همه اساتید باید هم آموزشگر خوبی باشند و هم پژوهشگر خوب.

🔹من نمی‌توانم توی سر دانشجویان بزنم که چرا از این استاد اظهار نارضایتی می کنند؛ چراکه ایشان چهل و هفت paper نوشته‌اند. چهل و هفت paper [در بهترین حالت] فقط نشان‌دهنده این است که ایشان پژوهشگر خوبی است، اما آموزشگر خوبی نیست. عکس این حالت نیز صحیح است. هستند اساتیدی که استادان خیلی خوبی هستند به دانشجویان چنان که باید و شاید تعلیم می‌کنند، اما paper ننوشته‌اند. در این 26 سالی که در دانشگاه‌ها بوده‌ام، فراوان برخورده‌ام که دانشجویان از استادی ناراضی بوده‌اند و وقتی رجوع می‌کردند به مقامات بالاتر، می‌گفتند شما تعداد paper های ایشان را ببینید. تعداد paper غیر از این است که ایشان معلم خوبی است. ما نمی‌توانیم بپذیریم که هرکه paper خوب می‌نویسد، معلم خوبی است؛ اصلا و ابدا. آنهم چه paper هایی! خودمان می‌دانیم این paper ها چگونه در ژورنال‌ها چاپ می‌شود. آنهم یک نان قرض دادن‌های عجیب و غریب! من در مجله‌ای که مدیر و مسئول آن هستم، صاحب امتیازش هستم، سردبیرش هستم مقاله تو را منتشر می‌کنم و تو هم مقاله مرا در مجله‌ات چاپ کن! این را که ما می‌دانیم. چرا سر خودمان را کلاه بگذاریم؟


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
⭕️ فوران کلام های بی مصرف و اژدهاکشی
دکتر مجتبی لشکربلوکی (شبکه استراتژیست) دانشجویان و دانش آموختگان علوم انسانی مرتب از زوایای مختلف در حال تحلیل هستند، یکبار وبر در میان است، یکبار پارسونز، بار دیگر فوکو و یکبار هابرماس یا دورکیم. از هر حادثه سیاسی، پدیده اجتماعی یا روند اقتصادی در ایران ده ها تحلیل بیرون می آید. اما به هیچ سوال موجود کشور واقعا نمی توانند پاسخ بدهد. آن ها برای بیان دردها زبان گویایی دارند اما برای درمان، هیچ راهکار روشنی ارایه نمی دهند. جامعه دچار «فوران کلام های بی مصرف» است. خسته از مفاهیمی که معلوم نیست به چه دردی می خورند؟ در عین فوران، هیچ کس هیچ راهی نمی تواند نشان دهد. در جمع دوستان یا جمع های خانوادگی پیش آمده که شما از همه بهتر می توانید بگویید که چرا چنین شد، بعد می گویند خوب حالا چه باید کرد؟ در این جاست که با دیگران فرقی نمی کنيد (برداشتی آزاد از نوشته دکتر غلامرضا کاشی، سیاست پژوه و جامعه شناس معاصر).

⭕️ تحلیل و تجویز راهبردی:
چه شد که ما دچار فوران کلام های بی مصرف شدیم؟ دیدگاه های زیای در این مورد وجود دارد. به سه مورد از آن ها اشاره می کنم. نمی گویم که این دیدگاه ها درستند. بلکه فقط شما را به تامل فرامی خوانم.
1-نخوت علمی: از ابتدا کار دانشگاهی به عنوان یک کار شیک تعریف شد. آن ها نشستند در برج عاج و گفتند که دیگران به اندازه ما نمی دانند. آنهایی که در دولت و صنعت هستند باید بیایند و نزد ما زانو بزنند و علم بیاموزند. در صورتی که اشتباه بزرگ این بود که تجربه را بسیار کم اهمیت پنداشتند.

2-واردات مساله، صادرات مقاله: چرا پژوهش های ما به اندازه کافی به مسایل جاری مردم و موضوعات اصلی کشور نمی پردازند؟ چرا میلیاردها تومانی که در دانشگاه ها به اساتید برای هدایت پروژه های کارشناسی ارشد و دکتری می دهند تقریبا هیچ مساله اساسی را از کشور حل نمی کند؟ چون ما حتی برخی مسائل مان را هم از خارج وارد می کنیم. برای اینکه مقالات ما چاپ شود. می رویم روندهای پژوهشی دنیا را بررسی می کنیم و سپس موضوعاتی را کار می کنیم که به مذاق آنان خوش بیاید و مقالات ما را چاپ کنند. تجارت خوبی است: وارادات مساله از خارج و صادرات مقاله به خارج. سرمان را هم بالا می گیریم که ما بالاترین رشد علمی را در جهان داریم. یکی از فریب کارانه ترین، آمارها همین است. خودمان هم باورمان شده است. هر ساله هزاران رساله ارشد و دکتری تدوین و دفاع می شوند. کدامیک توانسته اند برای بحران های پنج گانه 1- بیکاری و بیکارگی، 2- بی آبی، 3- ازدواج (بحران جنسی)، 4- بی صداقتی (دروغ) و 5- نظام کشورداری و تدبیر یک گام ملموس و بلند بردارند؟

3-علم بی ربط: شاید یک داستان طنز بهترین شیوه انتقال مطلب باشد. روزی یک ایرانی به چین میرود و رشته اژدهاکشی می خواند و به ایران بر می‌گردد. متوجه می شود که برای این رشته، بازار کار وجود ندارد. دانشگاهی برای این رشته ایجاد می کند و 100 نفر پذیرش می کند. این 100 نفر بعد از گرفتن مدرک لیسانس متوجه میشوند که بازار کاری برای این رشته وجود ندارد. این شخص به این نتیجه می رسد که دوباره این 100 نفر را پذیرش کند و مدرک فوق لیسانس بدهد. دوباره وارد جامعه می شوند و باز هم بازار کار وجود ندارد. استاد محترم با فکری بکر مساله را حل می کند: آن ها را به عنوان استاد برای تدریس رشته اژدهاکشی در دانشگاه‌ استخدام می شوند و این داستان همچنان ادامه پیدا می کند.
پروفسور ناصر فکوهی معتقد است: «دانشگاه ما روبه‌نابودی و خودکشی آرام است و این نظام با انواع داروهای مسکن مانند مقالات آی.اس.آی و شرکت در کنگره‌های بین‌المللی خود را تسکین می‌دهد».
چه می توان کرد؟
1-شجاعانه اژدهاکشی را تعطیل کنیم. یعنی رشته‌هایی که بیکار (فارغ التحصیل مازاد بر تقاضای بازار کار) تولید می کند را متوقف کنیم.
2-دروس دانشگاهی را از فیلتر کاربردی بودن برای دنیای امروز بگذارنیم. برخی از دروس ما طراحی شده 40 سال پیش هستند.
3-در همه رشته های دانشگاهی دروس تجویزی و طراحی را اضافه کنیم: حل مساله، تفکر خلاق، سیاست گذاری و ...
4-معیار دروغین آی.اس.آی را کنار بگذاریم.
5-مسایل خودمان را حل کنیم و نه مسایل دیگران را. مسایل پایان نامه ها باید به تایید بخش خصوصی یا دولتی برسد.
6-معیار ارتقا اساتید را مسایل حل شده بگذاریم و نه مقالات چاپ شده.
7- معیار استادی را صرف دانش آکادمیک ندانیم، اساتید کارکشته تجربی را نیز به رسمیت بشناسیم. صرف کلمه دکتری نشاندهنده دانش نیست.
شاید شما با هیچکدام از تجویزهای بالا موافق نباشید. اشکالی ندارد. فقط همین مساله را بپذیریم که ایران سرشار از مساله هاست و در چنین موقعیت خطیری دانشگاه های ما باید بخشی از راه حل باشند و نه خود مساله.

بر شانه تمام اساتیدم خاضعانه بوسه می زنم. اما باید واقعیت های تلخ را گفت و شنید و به اقدام برخاست.

http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻آسیب‌ها یا موانع ده‌گانۀ دانشگاه در ایران

🔻مصطفی ملکیان (مراسم افتتاحیه میز مطالعات اجتماعی علم، فناوری و نوآوری)

🔻پیاده سازی: فاطمه مرتضوی (سایت بردار-کاربردی سازی علوم انسانی)
گزینش و ویرایش: پویش ملی دوباره دانشگاه

🔹مانع اول از نظر وی خطایی است که دانشگاه‌ها در تربیت نیروی کار بدون توجه به فرهنگ انجام می‌دهند.

🔹مانع دوم تربیت نیروی انسانی در دانشگاه تنها براساس یک علم است و تعلیم و تعلم «هنر زندگی» و «اخلاق» مغفول می‌افتد.

🔹مانع سوم فقدان پیوند آنچه در دانشگاه آموخته می‌شود با نیازهای واقعی جامعه است. نیاز جامعه، صرفا نیاز به تامین نیروی کار برای سازمان‌ها و ادارات و آنچه نیاز مستقیم سیاست‌گذاران محسوب می‌شود، نیست. گرچه آن هم جزئی از نیاز جامعه است، اما نیاز به شاعر، مصلح اجتماعی، روشنفکر و رمان‌نویس نیز در زمرۀ نیازهای جامعه است که هیچ سازمان و اداره‌ای اشاره مستقیم به آن نمی‌کند.

🔹مانع چهارم تاکید بر تدین به جای اخلاقیات است.

🔹مانع پنجم ایدئولوژیک شدن یا بودن فرآیند کشف حقیقت در کشور است. از نظر ملکیان کشف حقیقت به عنوان فرآیند پیشرفت علمی نمی‌تواند با نظریۀ آشکارگی حقیقت تجمیع شود. کشف حقیقت، مستلزم نظریۀ مبتنی بر ناآشکارگی حقیقت است.

🔹مانع ششم تعیین برخی موضوعات و مسائل به صورتی که آنقدر مقدس یا مُحَرَم باشند که نتوان به آن نزدیک شد. ملکیان برای توضیح مقدسات و محرمات، تعابیر «توتم» و «تابو» را به کار می‌برد. وی معتقد بود این توتم‌ها و تابوها نه تنها از بیرون دانشگاه، بلکه گاهی درون خود دانشگاهیان نیز وجود دارد: توجه، تاکید و تمرکز بر مکاتب یا نظریاتی خاص و تغافل از نظریات یا اندیشمندان رقیب یا جایگزین.

🔹مانع هفتم، تحقیر و انکار رشته‌های دانشگاهی نسبت به همدیگر است. ملکیان توضیح داد افراد هر رشته نیاز دارند به صورتی کلی با جایگاه رشته‌های خود در نظام علم، ارتباط رشتۀ خود با سایر رشته‌ها و وامداری رشته‌های خود از سایر رشته‌ها آشنا باشند و سپس در مرحلۀ بعد به مرزها و تمایزات رشتۀ علمی خود واقف شوند (نگاه از چشم پرنده).

🔹مانع هشتم، اتکای نظام آموزشی دانشگاه بر قوۀ «حافظه» به جای «فاهمه» است که منجر به تربیت مقلد در مقابل متفکر و جست‌وجوگر شده است.

🔹مانع نهم، تاکید بر «آموزش» و «پژوهش» و غفلت از «پرورش» است. بین «معلم بودن» و «عالِم بودن» بودن باید تفکیک قائل شد. فردی که در پژوهش دارای قوت است و عالِم خوبی محسوب می‌شود، الزاما معلم خوبی نیست؛ نکته‌ای که نظام دانشگاه ما به آن کاملا بی‌التفات است.

🔹مانع دهم، تفکیک میان مفاهیم «شغل» و «حرفه» است. وی این تفکیک را از مفاهیم جامعه‌شناسی کار دانست، با این تصریح که «فرق هست بین استادی که آمده چیزی را که دانشگاه می‌خواهد به آن بدهد (رفع نیاز علم)؛ و استادی که آمده تا چیزی را که ندارد از دانشگاه کسب کند (مثل اعتبار، پول و شهرت)». استاد اول به کار خودش به عنوان «حرفه» می نگرد و استاد دوم به عنوان «شغل». دانشگاه امروز در حال تولید نیروهایی برای «شغل»های جامعه است.


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
هر چه بگندد نمکش می‌زنند!
دکتر حسین آخانی (استاد دانشگاه تهران-اقتباس از کانال دغدغه های محیط زیستی و دانشگاهی)
امروز برای یک کار پژوهشی در مورد جنس نمدار یا زیرفون در ایران (Tilia) مقالات منتشره را چک می‌کردم. جهت اطلاع خوانندگان غیر گیاهشناس عرض کنم که بر اساس منابع معتبر مانند فلورا ایرانیکا در جنگل‌های شمال یک گونه از جنس نمدار گزارش شده است.
در سال 2012 دو مقاله در خصوص این جنس در ایران منتشر شده است. بر اساس آنچه در این مقالات منعکس شده است، یکی از آنها در تاریخ 19 آوریل 2011 به مجله گیاهشناسی ایران فرستاده شده است. دو نویسنده اول این مقاله از گیاهشناسان باغ گیاهشناسی نوشهر هستند. مقاله دوم در تاریخ 24 اوت سال 2011 به مجله سیستماتیک و تکامل گیاهی (Plant Systematics and Evolution) ارسال شده است. این مقاله پنج نویسنده دارد که بیشتر آنها هم در دانشگاه‌های شهرهای شمالی مشغولند. اما آنچه در هر دو مقاله مشترک است نویسنده آخر مقاله است. ایشان از گیاهشناسان صاحب نام موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور است.
جامعه گیاهشناسی ایران جامعه بزرگی نیست. بدون شک هر دو گروه از کار هم خبر داشته‌اند. تازه فرض را بر این بگیریم که به طور تصادفی دو تیم تحقیقاتی عاشق درختان نمدار شده‌اند و اصلا بی خبر از هم مشغول این تحقیق شده‌اند. اما نویسنده آخر که نامش در هر دو مشترک است باید در هر دو تحقیق نقشی در حد مشاور و یا راهنما داشته باشد. باز جالب است بدانید که تاریخ پذیرش این مقالات با هم 33 روز فاصله دارند. مقاله مجله ایرانی در تاریخ 21 فوریه 2012 و مقاله چاپ شده در مجله خارجی در تاریخ 26 ژانویه همان سال پذیرش شده است. ولی این مقاله در تاریخ 11 مارس 2012 یعنی 20 روز بعد از پذیرش مقاله مجله ایرانی به صورت آنلاین در اختیار بوده است. با این حال با مطالعه مقدمه منتشر شده در مقاله مجله ایرانی متوجه می‌شوید که آنها آن را دیده و با نتایج آن توافقی ندارند.
آنچه در این دو مقاله دیده می‌شود بی شباهت با رقابت‌های سیاسی و فسادهای اقتصادی موجود در کشور نیست که دودش به چشم سرزمین و مردم ایران رفته است. حضور نام مشترک هم نشان می‌دهد که در این دعواها افرادی هستند که کاری به این جناح و آن جناح ندارند و به گونه‌ای با هر دو شریکند. این گونه مقاله نویسی از نظر من هیچ ارزشی برای علم گیاهشناسی ندارد و اینجانب به نتایج هیچکدام اعتمادی ندارم.
درد بزرگ آن است که به دلیل مدیریت‌های سیاسی و ناآشنا به علم عده‌ای بر امکانات علمی و پژوهشی کشور مسلط شده‌اند و عده‌ای هم سیاستگذاری علم را به عهده گرفته‌اند که فکر می‌کنند انتشار مقاله یعنی تولید علم. اینگونه مقاله بازی اگر چه برای ارتقای دوستان دانشگاهی و مدرک گیری دانشجویان کارآیی دارد ولی دردی از علم را حل نمی‌کند. اگر حل می‌کرد در موسسه‌ای که بزرگترین موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور است و هر روز گیاهشناسانش پُز کشف گونه‌های جدید را می‌دهند، محققانش از کشت گیاهان مهاجم و خطرناکی چون کهور آمریکایی و اکالیپتوس دفاع نمی‌کردند و لااقل برای بومی سازی فضای سبز کشور کاری کرده بودند.
پژوهش یکی از با ارزش‌ترین دستاوردهای بشری است که صداقت و درستکاری اساس آن است. معلمی را حتی با شغل انبیا یکی دانسته‌اند. راهنمایی و راهبری پژوهش وظیفه سنگینی است. کسی که نامش استاد راهنما و یا مشاور است و اجازه می‌دهد مقاله‌ای منتشر و نام وی هم به عنوان نویسنده در آن مقاله منتشر شود اگر در جریان مراحل تحقیق نباشد و آن مقاله را مانند موارد بالا نخوانده باشد نه تنها سودی برای علم ندارد که فقط ننگش برایش می‌ماند. متاسفانه انتشار مقالات اینچنینی در کشور کم نیست و شمار زیادی از همکاران ما به چنین مقاله بازی‌ها و مقاله سازی‌هایی آلوده شده‌اند. وقتی پژوهشگران، معلمان و دانشجویان این سرزمین وجدان و ابتدایی‌ترین اصول اخلاقی را به خاطر شمارش تعداد مقالاتشان زیر پا می‌کنند، دیگر از دلال ارز، فعالان اقتصادی و سیاست بازان چه انتظاری است که منافع کشور را قربانی منافع شخصی خود نکنند. وضعیت کشور ما امروز مصداق همان مثل معروف «هر چه بگندد نمکش می‌زنند» است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
آمارها نشان می دهد هر چه بیشتر کار پژوهشی انجام داده و مقاله تولید کرده ایم، به همان نسبت از فناوری (شاخص ثبت اختراعات -آنچه به بهبود زندگی مردم و رشد GDP نزدیکتر است) فاصله گرفته ایم!
🔻 فلسفه و هدف عامل وحدت آموزش عالی
🔻 دکتر مجتبی عمادی

🔹 فلسفه، تلاشی است ذهنی، عقلی و استدلالی برای درک واقعیت های جهان هستی. به عبارتی می توان فلسفه را اندیشیدن نامید؛ اندیشیدن درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که با آنها مواجه هستیم. از منظر دلوز و گتاری -فلاسفه فرانسوی- فلسفه، "هنر تشکیل و ابداع و ساخت مفاهیم است". فلسفه را می توان عمل و تلاشی برای نیل به فرزانگی دانست.
هدف نیز عبارت است از ایده ای در مورد آینده برای نیل به نتیجه ای غایی یا دستاوردی مورد انتظار. جهت رسیدن به هدف نیز نیاز به برنامه ریزی بلند مدت وجود دارد که آن را استراتژی می نامیم.
🔹 وزارت علوم بر خلاف وزارت بهداشت فاقد فلسفه، هدف و استراتژی مورد قبول جامعه است و تا زمانیکه این موضوع به قوت خود باقی است، نمی توان به وحدت آموزش عالی اندیشید. اعضای محترم هیات علمی هر یک به نوبه خود به نوعی در نوشته های خود به این موضوع اشاره داشته اند: آقای دکتر زلفی گل با : "دانش توانا، اقتصاد دانا و رونق مانا"، آقای دکتر لشکر بلوکی با "فوران کلام های بی مصرف و اژدهاکشی"، آقای دکتر محمد فاضلی با "دانشگاههای بی مسئولیت"، آقای دکتر داود سوری با "اختلالات نظام انگیزشی تولید علم"، آقای (دکتر) محمد تقی براتی با "تحصیل بی حاصل"، آقای دکتر فرهاد نیلی با "جای خالی آموزش"، آقای دکتر ناصر باقری مقدم با "ضرورت اصلاحات ساختاری"، آقای دکتر سید محمد امین قانعی راد با "نیاز به گفتمان و سیاستی تازه برای «بازاریابی دانشگاه» در دولت دوازدهم"، آقای دکتر علی نقی مشایخی با "منظومه توسعه و پیشرفت علمی"، آقای دکتر حسین اسکندری با "وزارت علوم و علم ناتمام"، آقای دکتر نوری دلویی با "آموزش ما از بنیاد بیمار است"، آقای دکتر محمد صادق افراسیابی با "باسوادان بیسواد، دستاورد یک انحراف آموزشی"، و بنده نیز با "دانشگاه اقتدار آفرین" (کلیه نوشته ها در gleam.ir موجود است).
🔹 نگاهی به مستندات ادغام ارایه شده از سوی "مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی" معاونت آموزشی وزارت بهداشت (فایل پیوست) نشان از فلسفه، هدف و استراتژی است: دانشکده های پزشکی دارای "مسئولیت اجتماعی" در ارایه خدمات به اجتماع هستند. به عبارتی، جامعه انتظار دارد خروجی های دانشکده های پزشکی توانایی تشخیص صحیح و درمان بیماری ها را داشته باشند. در نوشتاری در "گلیم" (ارایه مدلی مبتنی بر آموزش پزشکی و حوزوی جهت تحول در حوزه علوم زیستی) اشاره شد که دو صنف در کشورمان به تربیت می پردازند و خروجی های آنها محصل یا آموزش دیده نیستند (تفاوت میان تحصیل، آموزش و تربیت). متاسفانه در بسیاری از رشته های دانشگاهی در وزارت علوم به علت فقدان فلسفه، هدف و استراتژی، 60% فارغ التحصیلان وارد مشاغلی می شوند که با مدرک دانشگاهی آنها انطباق ندارد!
🔹 پیشنهاد مشخص آن است که با تفکری نمایی و جامع درباره فلسفه و هدف هر یک از رشته های دانشگاهی مبتنی بر پیشرفت های فناوری در قرن بیست و یکم و نیازهای حال و آینده کشور و جهان (glocalization) بازنگری جدی و به روز شونده ای با حضور ذینفعان صورت گیرد تا شاهد مرتبط شدن هر چه سریعتر رشد کمی مقالات و جهش علمی حاصل از آن (شاخص های علم سنجی) با شاخص های توسعه ای، اقتصادی و رفاهی جامعه باشیم (برای مطالعه بیشتر به فایل پیوست با عنوان "شاخص های مختلف اقتصادی، اجتماعی، رفاهی با شاخص های علم سنجی ارتباط مستقیم دارد" نگاه کنید). همانند فلسفه و تکوین موجودات زنده و تکامل که فرایندی دایمی است، بازنگری و به روزشوندگی رشته های دانشگاهی نیز فرایندی دایمی است که مبتنی بر نیازهای حال و آینده می بایستی صورت گیرد.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻توسعه علم با رویکردی غیرعلمی در ایران: مطالعۀ موردی: نظام پاداش دهی رسمی

🔻وحید احسانی و سیّدمحمّدباقر نجفی

🔹در این مقاله ابتدا با مرور منابع مستند علمی نشان داده شده که از حدود 50 سال پیش، نتایج حاصل از پژوهش های معتبر ثابت کرده است که مشوّق/محرّک های بیرونی (شامل مشوّق های مالی) در بهترین حالت می توانند در فعّالیّت های ساده ای که نیازمند به کارگرفتن توانایی های ذهنی (به ویژه خلاقیّت) نیستند، سرعت و کمیّت انجام کار توسّط کارکنان را بهبود بخشند، امّا در مقابل، در خصوص فعّالیّت هایی که مستلزم کاربرد مهارتهای ذهنی هستند، این نوع مشوّق ها نه تنها عملکرد فعّالان (کارکنان) را بهبود نمی بخشند، بلکه کیفیت انجام کارها را تنزّل می دهند.

🔹این در حالیست که سیاست گذاران و تصمیم سازان نظام آموزش و پژوهش کشور طی دهه های اخیر تلاش کرده اند از طریق محرّک/مشّوق های بیرونی (شامل اجبار و مشوّق های مالی) فعّالان نظام آموزش و پژوهش کشور (پژوهشگران، اعضای هیأت علمی، دانشجویان تحصیلات تکمیلی و غیره) را به فعّالیّت بیشتر واداشته و از این طریق نظام آموزش و پژوهش کشور را توسعه دهند.

🔹در بخش دوّم مقاله، با تأکید بر «نظام پاداش دهی رسمی به کار گرفته شده در نظام آموزش و پژوهش کشور» به یک تناقض بسیار تأمل برانگیز در این نظام پرداخته شده که طی آن سیاست گذاران و برنامه ریزان نظام آموزش و پژوهش از یک سو، پژوهشگران (اعضای هیأت علمی و غیره) را به شدّت به انتشار مقاله در مجلات معتبر (بر اساس شاخص های علم سنجی مربوطه) سوق داده و به افزایش تعداد مقالات منتشر شده در این دسته مجلات افتخار می کنند امّا از سوی دیگر، در فرآیند تصمیم سازی برای نظام آموزش و پژوهش، به یافته های پژوهشی مربوطه ای که در معتبرترین مجلات علمی منتشر شده اند هیچ وقعی ننهاده، حتّی بر خلاف آنها تصمیم گیری می کنند.

🔹در بخش سوّم مقاله، بر اساس مسیر تاریخی که نظام آموزش و پژوهش کشور تا بدین مرحله طی کرده است، سناریوهای اصلی پیش روی این نظام تشریح شده و روند تغییرات آتی (با تأکید بر نظام پاداش دهی رسمی به اعمال شده در آن) در صورت حرکت در جهت هر یک از این سناریوها مورد بررسی قرار گرفته است.

🔹در پایان، بر اساس محتوی و یافته های مقاله نتیجه گرفته شده است که :
1- نظام پاداش دهی رسمی به کارگرفته شده در نظام آموزش و پژوهش کشور «غیرعلمی» (در تضاد با یافته های معتبر علمی-پژوهشی) است. این مسئله حاکی از آن است که فرآیند سیاستگذاری و برنامه ریزی در نظام آموزش و پژوهش کشور مبتنی بر علم و دانش (دانش بنیان) نیست. وقتی سیاستها و تصمیمات اتّخاذ شده در «نظام آموزش و پژوهش» مبتنی بر «علم و دانش» نباشد، اوّلاً، می توان نتیجه گرفت که هیچ بخش دیگری از جامعه (اقتصاد، فرهنگ، سیاست و غیره) نیز دانش بنیان نیست و ثانیاً، نمی توان انتظار داشت مجموعه فعّالیّت های این نظام آموزش و پژوهش -که خود بر اساس علم و دانش اداره نمیشود- بتواند در دانش بنیان شدن اقتصاد و جامعه ایفای نقش کند.

2- اصلاح سازوکار پاداش دهی رسمی نظام آموزش و پژوهش کشور صرفاً در صورتی متصوّر است که این اصلاح خرد در قالب جزئی از یک اصلاح کلان و بنیادی جهت فاصله گرفتن از مسیر «نفت بنیان» و نزدیک شدن به مسیر «دانش بنیان» محقق شده باشد. دستیابی به این هدف خود مستلزم آن است که جامعه (شامل سیاستگذاران و مدیران نظام آموزش و پژوهش) از غرور و افتخار کردن به رشد شاخصهای کمّی نظام آموزش و پژوهش دست برداشته و به "وضعی که در آن به سر میبریم و به فقری که به آن دچاریم" تذکّر پیدا کند.

مقالۀ بالا، در فصلنامۀ اقتصاد و جامعه پذیرش و در نوبت چاپ قرار گرفته است. باوجود این متن کامل نسخۀ زودآیند آن قابل جستجو و دریافت است.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
👥 گفتگو با دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان

🔸دانشگاه و زندگی روزمره 🔸 روزنامه اطلاعات، 24 اردیبهشت 97

اگر دانشگاه نتوانسته باشد ردپايي در زندگي روزمره ما از خود به جا بگذارد، به واقع بايد گفت هنوز دانشگاه ايراني شكل نگرفته است.

دانشگاه زماني به شکل یک نهاد محلي و بومي درمی آید كه با روال‌ها و رويه‌هاي زندگي روزمره مردم درآميزد.

مسئله‌مندي دانشگاه و زندگي روزمره ايراني از درون پيوندهای ميان «هویت معاصر» و «تشخص بخشی» شكل گرفته است:

🔻در دوره‌ قاجار و پهلوي اول، يكي از مهم‌ترين راهبردهاي درباريان، ملاكان و گروه‌هاي فرادست اجتماعي براي معاصر شدن يا امروزي بودن، کسب تحصيلات دانشگاهي جديد بود. [بعد از انقلاب این روند از طبقات بالای اجتماعی به همه توده ها سرایت کرد] به گونه ای که بعد از انقلاب اسلامي، ايراني‌ها شايد بيش از تمام ملت‌هاي دنيا براي گسترش آموزش عالي سرمايه‌گذاري كرده‌اند.

🔻تكيه و تأكيد دانش‌آموختگان بر نوشتن القاب دانشگاهي آنها يا خطاب كردن آنها با اين القاب، يكي از نشانه‌هاي آشكار عملكرد هويت‌بخش دانشگاه در موقعيت‌هاي تعامل زندگي روزمره ماست. کشور با تکثیر دانشگاه ها، نوعي عطش منزلت را در جامعه و زندگي روزمره همه ايرانيان برافروخته است‎.‏

دانشگاه صرفا کارخانه تولید کالایی به نام کتاب، علم یا مقاله نیست، بلکه خانواده‌ای است که در آن از طریق تجربه‌های عاطفی و دانش‌های جدید می‌آموزیم که «انسانی زیستن» به شیوه معاصر چه و چگونه باید باشد.

🔸 یکی از انتظاراتی که می‌توان از «انسان دانشگاهی» داشت این است که او بتواند دانش‌هایی را که فرا می‌گیرد، همچون نوعی شعور یا معرفت هدایت‌کننده زندگی درآورد. این در حالی است که مطالعات اخیر در زمینه اجتماعی در ایران نشان می‌دهد که روند آسیب‌های اجتماعی مانند اعتیاد، مصرف الکل، خشونت و سایر نابهنجاری‌های رفتاری و اجتماعی در حال گسترش در میان گروه‌های دانشجویی و دانش آموخته دانشگاهی است‎. [یعنی دانشگاه ها در تربیت انسان دانشگاهی موفق نبوده اند].

🔸اگرچه افراد تحصیلکرده کم و بیش با آگاهی‌ها و باورهایی مواجه می‌شوند که به آنها کمک می‌کند بتوانند منش یا شخصیتی کم و بیش متفاوت از دیگران را ارائه کنند، اما میزان و چگونگی درونی کردن این دانش ها به مراتب کمتر از آن چیزی است که بتواند راهنما و راهگشای اصلی در تمامی موقعیت‌های زندگی روزمره باشد.


🔻 دانشگاه، جایگاه ویژه‌ای در شکل دادن فرهیختگی اجتماعی برعهده دارد اما ما هنوز با این عملکرد یا کارکرد ویژه دانشگاه آشنایی و آگاهی کافی نداریم.

🔸استفاده تکنیکی و ابزاری از نهاد دانشگاه باعث شده که نوع رشته تحصیلی در منزلت بخشی اجتماعی مؤثر باشد؛ در موقعیت‌های زندگی روزمره، نوع رشته‌ها مانند نوع مدارک تحصیلی تاثیر عمیقی بر کیفیت تعاملات روزمره ما می‌گذارد.



🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah

@vahdaniasadi
🔻درشت‌نمایی کاستی‌ها و آسیب‌های دانشگاه برای امروز ما ضروری است

🔻گفتار دکتر مهدی گلشنی در نشست نقد و بررسی کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» در خبرگزاری ایکنا - ۲۶فروردین۱۳۹۷

🔸یونانیان قدیم علم را با هدف فهم طبیعت دنبال می‌کردند. آن‌ها اولین اندیشمندانی بودند که در پی حیرت از سازوکار طبیعت، آن را موضوع مطالعۀ خود قرار دادند و دست به تولید علم طبیعی زدند. اما در جهان اسلام اهدافی که از کسب علم دنبال می‌شد، افزایش یافت. برای مسلمانان شناخت طبیعت، نه برای طبیعت بلکه به‌عنوان تجلی صنع الاهی و هم‌چنین به‌منظور استفادۀ مشروع از امکاناتی که خداوند در طبیعت برای انسان به ودیعه نهاده ارزش تلقی می‌شد. در سده‌های میانه و حتی سال‌های آغازین علم جدید نیز همین منوال ادامه داشت اما در قرن نوزدهم علم وارد مرحلۀ جدیدی شد. در این دوره اگرچه شناخت طبیعت هم‌چنان ارزشمند بود اما کسب قدرت و ثروت نیز به اهداف علم‌آموزی اضافه ‌شد و رفته‌رفته با کم‌رنگ کردن اهداف قبلی به هدف اصلی بدل گشت. این روند چندان توسعه یافت که روند غالب دانشگاه‌های جهان شد تا بیشترین بودجه‌ها در مراکز علمی صرف پروژه‌های نظامی گردد.

🔸نهاد دانشگاه در ایران نیز براساس الگوهای غربی شکل گرفت اما به‌تعبیر دکتر مهدی گلشنی امروز برداشت این نهاد از علم دچار انحراف جدی است. به دید او، علم‌آموزی در دانشگاه ایران نه به‌دنبال شناخت طبیعت است، نه شناخت آفریدۀ الاهی برایش ارزشی دارد و نه مانند الگوی غربی‌اش، سودای قدرت و ثروت در سر می‌پروراند. او معتقد است بر فضای دانشگاه آشوب فکری حاکم است زیرا در آن، علم انسانی از علم طبیعی به‌درستی تفکیک نشده است و روش‌ها و شاخصه‌های مهندسی در علوم انسانی نیز به‌کار گرفته می‌شود. ازاین‌رو، شأن علوم‌ انسانی در دانشگاه روشن نیست.


🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah

@vahdaniasadi
Forwarded from دانشگاه نو
تاکید مهم رهبر معظم انقلاب به وزارت علوم:
تولید مقاله نباید در مسیر ارتقای علمی اساتید اصل و ضابطه قرار گیرد
1397/3/20
👇👇
@daneshgaheno
▪️فرهنگ

🔻دو بافرهنگ، یکی در چین و دیگری در تگزاس، زبان یکدیگر را بهتر می فهمند، تا دو برادر که از فرهنگ بی بهره اند. اگر اداره امور جهان به کسانی که دارای فرهنگ بودند، واگذار می شد بی شک دنیایی غیر از آنچه داریم، می داشتیم . ریشه بسیاری از سو تفاهم ها، بسیاری از اختلافات ها، بی فرهنگی است، چون فرهنگ نباشد، غریزه ها و شهوت ها در رابطه بین بشر و بشر ، حکمفرما می شوند ، غریزه ها و شهوات همواره از سودجویی و خودپرستی پیروی می کنند.
تخصص در رشته ای از رشته های معارف بشری کافی نیست که کسی با فرهنگ شود، فرهنگ ثمره و نتیجه دانش است، نه خود آن: ممکن است در وجود کسی نابارور بماند، مانند ( درخت نر ). با دانشان بی فرهنگ در دنیا کم نبوده اند: و از آن جمله اند همه قاضیان بی اعتنا به حق، همه سیاست مداران بی اعتنا به انسانیت؛ همه دانشوران دیو سیرت.
🔻در همین زندگی روزمره به کسانی برمی خوریم که طبیبی برجسته، ادیبی عالی قدر ، یا مهندسی نام آوراند، اما در نگاه آنان برق آدمیت نیست،
در خلق و شیوه زندگی و سلوک آنان نشانه ای از فرهنگ دیده نمی شود ، اینان دانش را به کار می بندند ، با همان روحیه که نعل بند از فن نعل بندی خود استفاده می کند. برعکس، هستند کسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارد، یا خیلی کم دارند، روح آنان مایه ای از فرهنگ در خود نهفته یعنی به حد تشخیص نیک از بد، صواب از خطا رسیده. در وجود اینان، همان درس های زندگی با آموزش مکتب خانه، یا نصیحت پدر، تبدیل به فرهنگ شده است.
ممکن است دانش بتواند بی کمک فرهنگ بشر را به پیشرفت های شگفت مادی نایل کند، ممکن است یک دانشمند بی فرهنگ نیز از جهتی سودمند واقع شوند، ولی سرانجام چه؟ چنین دانشی برای جامعه پیشرفت می آورد اما حل مشکل نمی آورد. دانش ابرها هستند و فرهنگ باران ، اگر ابر به بارش نیفتد، وجودش ثمربخش نخواهد شد. آیا جامعه با فرهنگ بدان معناست که همه افراد آن از نعمت سواد برخوردار باشند؟ نه، سواد همان گونه که اشاره شد، مواد خام فرهنگ است، نه خود آن، ولو همه مردم یک کشور به سواد دست یابند، تا زمانی که راهی در وجود آنان بسوی فرهنگ گشوده نشده، تغییر حادث در وضع و روحیه آنان، جزیی و ظاهری خواهد بود، تاثیری در ماهیت زندگی آنان نخواهد داشت حتی گاهی ممکن است اثر سو بنهد. هرگونه سواد دوای درد نیست باید همواره از سواد ثمره و نتیجه ای انتظار داشت .
🔻تجلی فرهنگ در وجود مان آن گونه است که بینش را وسیع تر می کند انسان را نسبت به انسانیت خود آگاه تر می سازد، بینش و لطافت طبع و تساهل را می پروراند، مقامات او در برابر خودپرستی و تعصب و بدگویی می افزاید، خلاصه که شخص انسان تر می شود. روح کاغذ پرستی و دیپلم طلبی بزرگترین ضربه را، در سراسر جهان به فرهنگ زده است. در عوض آنکه به شخصیت شخص توجه شود، به کاغذی توجه می شود که شخص در دست دارد. مثل آستین بهلول، این کاغذ است که بر صدر می نشیند حقوق می گیرد ، مرجعیت دارد، نه خود انسان.
🔻یکی دیگر از دشمن های بزرگ فرهنگ ،" کوره سوادی " و " تحصیل ناقص " دوره عالی است. غالبا بی فرهنگان، در میان کسانی یافت می شوند که معلومات ناقص فرا گرفته اند: همه مطالعه آنان محدود به چند جزوه دانشکده بوده و توانسته اند ورقه ای برای خود دست و پا کنند. اینان چون خود را باسواد می پندارند ، پر شده اند از ادعا و تظاهر و نام خویشتن را " روشنفکر " می گذارند. باسواد نشده اند، در حالی که صفا و سادگی بی سوادی را هم از دست داده اند ، معجون ترشیده ای شده اند که نه سرکه ، سرکه است نه شراب، شراب .
🔻مسئله فرهنگ هم فردی است، هم ملی هم جهانی. بعد از عقب ماندگی و فقر، بزرگ ترین مسئله دنیای امروز، همین مسئله است. صلح و سعادت آینده جهان به همان اندازه که به اقتصاد وابسته است، به فرهنگ نیز متکی است. وقتی همه عوامل موجود ، زور، تهدید، پول و سیاست ، از حل مسائل جهان عاجز ماند، فرهنگ باید پای به میان نهد، اگر گره ها گشودنی بود، سرانجام بدست آن گشوده خواهد شد، اگر گشودنی نبود، دلیل بر آن است که فرهنگ شکست خورده، رمق خود را از دست داده و دخالت مردان با فرهنگ در اداره امور جهان تا به حد هراس انگیزی کاهش یافته است .


محمدعلی_اسلامی_ندوشن


🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah

@vahdaniasadi
A. Khorsand:
جهان پیراست و بی بنیاد / ازین فرهادکش فریاد!

استادان بزرگی را در یکی دو دهه اخیر از دست داده ام؛ فقدان هر کدامشان خلائی است جبران ناکردنی! از رفتن بعضی از آنها قلبم شکسته شد؛ مثل استاد و معلم آموزش و اخلاق مرحوم دکتر علیمحد کاردان! اما رفتن دکتر قانعی راد اندوهی غریب و جانکاه بر جانم انداخته است! سنگینی این کوچ به دیار باقی چنان است که احساس می کنم کاملا فروريخته ام! احساس می کنم ملت پشتوانه فکری و معرفتی خود را از دست داده است! به معنای حقیقی کلمه استاد بود، استغنای طبع داشت؛ مرد بود و منتقد؛ جنسش اصل بود؛ اصلِ اصل! در سال 87 افتخار این را داشتم که کتاب «علوم انسانی و ماهیت تمدن سازی» رامشترکا منتشر کنیم؛ در آن کتاب مبحثی وجود دارد با عنوان «علوم انسانی، ذهن جامعه»؛ ایشان قلبا باور داشت که علوم انسانی مغز و ذهن هدایتگر جامعه است و تمام دشواریها و دشخواریهای ما از خلا این ذهن هدایتگر اجتماعی ناشی می شود. در مبحث «علوم انسانی، ذهن جامعه» به نحو بسیار استادانه ای بین علوم انسانی، جامعه و فرهنگ پل زده است (مانند آثار بسیار ارزنده دیگرش)؛ معتقد بود: تكوين علوم انساني واكنش فكري نخبگان جامعه به چالش نظم و بحران‌هاي اجتماعي و واكنش انديشه‌اي خود جامعه براي دفاع از حدود خود بود و نخبگان فكري تنها حاملان اين واكنش بودند. استاد قانعی راد زحمات و مرارت های زیادی برای علوم انسانی و اجتماعی اين مرز و بوم کشید؛ عاشق ایران و فرهنگ ایرانی بود؛ معتقد بود، نخبه واقعی کسی است که بماند و با شرایط بجنگد نه اینکه دَر برود! به عقیده من، استاد برای علوم انسانی و اجتماعی ایران «ترازی» شده بود؛ خودش به معیاری تبدیل شده بود! سرمایه بی نظیر و بی بدیلی را ازدست داده ایم؛ در هر جلسه ای، هر جا که می خواستیم تني چند از اندیشمندان ممتاز در علوم انسانی و اجتماعی کشور را دعوت کنیم، اولین نفری که به ذهن ما می رسید استاد قانعی راد بود! آخرین باری که با ایشان سعادت گفتگو داشتم، اردیبهشت ماه بود؛ در دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه؛ در جلسه نقد کتاب ارزشمند استاد فراستخواه (که وجود نازنینشان بی بلا و وبی گزند باشد)، با عنوان «گاه وبیگاهی دانشگاه در ایران». در آن جلسه با آن روحیه و طبع طنزی که داشت برگشت به شوخی به من گفت «تو که سوء سابقه پژوهشی خوبی دارید چرا به موسسه .... کمک نمی کنید»! ایشان اهل قلم بود؛ انشاالله که با پیغمبران و صالحان الهی محشور گردد. پایان این سخن با سعدی است! شاید آرامبخش و التیام بخش دلها باشد:
یک‌ چند به کودکی به استاد شدیم؛
یک‌چند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر خاک شدیم!
با آرزوي بقای عمر برای سایر عزیزان و استادان فرهیخته این مرز و بوم! انشالله


🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah

@vahdaniasadi
Forwarded from آینده
اصلی ترین عامل برتری آمریکا بر جهان کدام است!؟

فرید زکریا، تحلیلگر معروف آمریکایی در کتاب "جهان پسا آمریکایی" که در سال 2008 در آمریکا منتشر کرد نظام آموزش عالی آمریکا را اصلی ترین عامل برتری آمریکا در جهان میداند و مینویسد:

🌅"آموزش عالی ، بهترین صنعت آمریکا در جهان است. آمریکا با پنج درصد جمعیت دنیا، در صحنه آموزش عالی برتری مطلق دارد و 68 درصد از پنجاه دانشگاه برتر جهان متعلق به این کشور است مزیت آمریکا در هیچ حوزه دیگری تا این حد قاطع نیست. آمریکا 2/6 درصد از تولید ناخالص خود را صرف سرمایه گذاری بر روی آموزش عالی میکند ، این در حالی است که اروپا 1/2 درصد و ژاپن 1/1 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف آموزش عالی میکنند .
🌅از سوی دیگر ، آمریکا جذاب ترین مقصد برای دانشجویان خارجی است تا جایی که 30 درصد کل دانشجویان خارجی در جهان در آمریکا تحصیل میکنند . اما سیستم آموزشی امریکا چه تفاوتی با دیگر سیستم های آموزشی در دنیا دارد !!؟
🌅نظام آموزشی آمریکا سخت گیری چندانی در مورد حفظ کردن دروس ندارد بلکه در پرورش قابلیت های نقادی ذهن ، که لازمه موفقیت در زندگی است ، عملکرد برجسته ای دارد . سایر نظامهای آموزشی امتحان پس دادن یاد میدهند !!، در حالی که سیستم آموزشی آمریکا ، تفکر کردن را می آموزد .!!
🌅چنین کیفیتی روشن میکند که چرا آمریکا در این حد ، مخترع و ماجراجو و خطر پذیر تربیت میکند !!
🌅در آمریکا، مردم این امکان را می یابند که جسارت بورزند!! ، چالشگر قدرت باشند !!، زمین بخورند و دوباره به پا خیزند!! . این آمریکاست ونه ژاپن که دهها برنده جایزه نوبل پرورش داده است !!.
🌅وزیر آموزش عالی سنگاپور در تشریح تفاوت بین نظام آموزشی کشورش با آمریکا چنین می گوید :
👈🏻"ما هر دو به شایسته سالاری پای بندیم . در امریکا به شایسته سالاری استعدادها بها میدهند و در سنگاپور به شایسته سالاری در آزمونها!! .
👈🏻در آمریکا راه حداکثر بهره برداری از استعدادهای انسانها را میدانند!!.خلاقیت ، کنجکاوی ماجراجویی و بلند نظری ، همه از شاخصه های سیستم آموزشی آمریکاست!! ...
🌅" ژاپن اخیرا کوشیده است تا با حذف کلاسهای اجباری روز شنبه و افزودن بر ساعات مطالعات عمومی که شاگردان و آموزگاران میتوانند در آن علایق خاص خود را دنبال کنند انعطاف پذیری نظام آموزشی خود را ارتقا بخشد .
🌅فرهنگ آمریکا ، مشکل گشایی ، پرسش گرایی در برابر قدرت و نو اندیشی را ارج می نهد و به آن بال و پر میدهد . انسانها را برای شکست خوردن آزاد میگذارد!! و سپس فرصتهای دوباره و سه باره در اختیار آنها قرار میدهد این فرهنگ ، مشوق انسانهای خود جوش و استثنایی است !!.
🌅اینها همه عوامل پایین به بالا هستند و امریه های دولتی از خلق آن عاجزند!!."

جهان پسا امریکایی
فرید زکریا https://t.me/A_pajhohi
📜 پویش حمایت از دکتر مهدی گلشنی
✍️ حمایت از تداوم بهره‌مندی از دکتر مهدی گلشنی، استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف و چهره ماندگار فیزیک خطاب به وزیر محترم علوم
🖌حمایت کنید:
fa.petitions24.com/dr_golshani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نتیجه انتقاد از آموزش عالی! 🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
@vahdaniasadi
پویش ملی دوباره دانشگاه
بر اساس گزارش دانشگاه کلمبیا در سال 2017-2018، ایران در دسترسی به متخصصین، دانشمندان و مهندسین، ایران رتبه ۳۹ دنیا را دارد ولی در مورد ارتباط صنعت با دانشگاه رتبه ۹۴ را بین 137 کشور کسب کرده است!
بر اساس گزارش دانشگاه کلمبیا در سال 2017-2018 ایران با پوشش بیش از 70 % جمعیت در آموزش عالی رتبه ۲۵ جهانی را بدست آورده ولی متاسفانه در شاخص کیفیت سیستم آموزشی رتبه ۹۴ را بین ۱۳۷ کشور بدست آورده است!